دعا های قشنگ
تبهای اولیه
[FONT=arial black] روزی بنده ای از خدا پرسید:
خدایا!
اگه سرنوشتمونو از قبل تعیین کردی پس دیگه چرا دعا کنیم؟!
خدا پاسخ داد:
شاید نوشته باشیم "هرآنچه دعا کند"....!!!
[FONT=arial black]یه جا خوندم نوشته بود مشکلات مثل ریگ میمونن
اگه بگیری جلوچشات جلو همه دیدتو میگیره
ولی اگه بندازیش زیر پات
اون چیزی جز یه ریگ نیست
به همین راحتی
الهی و ربی من لی غیرک
خدای من چه کسی غیر از تو را دارم؟! پس پناهم ده!
آنچنان که خود شایسته ای با من رفتار کن نه آنچنان که من شایسته اش هستم!
[FONT=arial black]شبی مردی خواب عجیبی دید...
او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.هنگام ورود،دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند.آنها تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ،باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید: شما چه کار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد ،گفت اینجا بخش دریافت است.ما دعا ها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.مرد پرسید:شما ها چه کار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است...ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید فرشته ای بیکار نشسته است،با تعجب از فرشته پرسید:شما چرا بیکارید؟فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ،باید جواب بفرستند،ولی فقط عده ی بسیار کمی جواب میدهند.مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد:بسیار ساده است ،فقط کافی است بگویند:خدایا شکرت.
بیاید یه خدایا شکرت بگیم واسه تموم اون لحظه های که یادمون رفت که جوابی واسه خدا بفرستیم.
(داستان از کتاب حکایات حکیمانه 3)