چطور باید خانواده اش رو متقاعد کرد؟
تبهای اولیه
سلام.
من پسری 23 ساله و دانشجوی پزشکی هستم. مدتی است تمایل دارم با دختر خانمی ازدواج کنم...
هر دو نفر مان در پی این هستیم که اگر می بینیم میتوانیم همسر مناسبی برای هم باشیم خانواده ها را در جریان بگذاریم
اما متاسفانه مشکلی که پیش آمده این هست که من قبلا این دختر را نصیحت کرده بودم که حجابش را رعایت کند و آرایش نکند...
از ایشان خواستم با من و با امام رضا عهد کند که همیشه حجابش را رعایت کند...
ایشان هم قبول کرده بود
اما اخیرا عکسی از خودش برای من ارسال کرده بود که حجابش را بهتر کرده بود اما پوشش کامل مو را رعایت نکرده بود
از ایشان پرسیدم چرا اینکار را کردی؟ مگر تعهد نبسته بودی که حجاب رو کامل رعایت کنی؟
ایشان در جواب گفت این بیشترین حدی هست که میتوانم حجاب را رعایت کنم بیشتر از این خانواده اجازه نمیدهند
چون خانواده و فامیل وقتی حجاب کامل رعایت میکنم باهام بد برخورد میکنن و منو تنها میذارن
و پدرم هم با ازدواج کردن من با یه مرد مذهبی مخالفه...خودم خیلی میخوام و زیاد هم تلاش کردم حجابم رو رعایت کنم
اما در خانواده وقتی حجاب را رعایت میکنم به من توهین می کنند و از من دوری میکنند و من تنها میشوم
حال من ازتون کمک میخوام راه حلی رو بفرمایید که بتونم به این دختر کمک کنم که حجابش و سایر مسائل شرعی رو رعایت کنه...
با توجه به اینکه خودش هم خیلی تمایل داره اما خانواده اش با اینکه نمازخون هستن اما حجاب کامل رو قبول ندارن.
اگر لطف کنید راه حلی بفرمایید ممنون میشم..
سلام بر شما
ممنون كه سؤالتون را با بنده درميان گذاشتيد.
در امربه معروف كردن جنس مخالف تاجايي كه ممكنه ارجاع بدهيد به كتاب، نرم افزارهاي پاسخگو مانند پرسمان، پاسخ 2، سايت ها و مشاوره هاي ديني تلفني مانند 096400 و 09650 چون ممكن است ارتباط شما سبب وابستگي شما به ايشان يا ايشان به شما يا هردو به همديگر شود. ازدواج با اين خانم همين طور كه اين خانم گفته[HL] تفاوت هاي اعتقادي بين شما و خانواده ايشان وجود دارد[/HL] و خود اين ناهمتايي يكي از عوامل اختلافات و مشاجرات خانوادگي است. به اضافه اين كه اين خطر وجود دارد كه اين خانم صرفا به دلائلي حجاب را رعايت كند و مسائل شرعي را رعايت كند ولي باورهاي او ناپخته و خام باشد. در اين صورت اگر هم ازدواج كنيد همين طور كه راحت پذيرفت و حجابش را تا حدودي رعايت كرد ممكن است با يك اختلافي، از روي لج به اول باز گردد. بنابراين همتايي در باورها در ازدواج مهم است و باورها بايد از نظر عمق و شدت يكسان باشد. البته براي ازدواج موفق لازم است تناسب ها در باورها، ارزش ها، اصالت خانواگي، هوش، اقتصاد، اهداف زندگي، سن، فرهنگ و...باشد. براي مطالعه درباره ازدواج موفق پيشنهاد مي كنم
چند كتاب زير را از كتابخانه سايت دانلود كنيد و مطالعه:
[=Calibri]براي مطالعه درباره ازدواج موفق پيشنهاد مي كنم چند كتاب زير را از كتابخانه سايت دانلود كنيد و مطالعه:
[=Calibri]1- مطلع مهر
2- رهنمودهایی برای ازدواج
[=Calibri]3- دانلود کتاب - مطلع عشق (انتخاب همسر)پندها و نصایح امام خامنه ای به زوج های جوانی
4- جوان و همسر گزينى
[=Calibri]5-ازدواج، موانع و راه حل ها
ادامه سخن پرسشگر در پيام خصوصي كه با رضايت ايشان اينجا آوردم
سلام.
متشکر از جوابتون...اما سوال من رو درست متوجه نشدید.
نمیدونم چطور باید بگم...چون غیر از اینجا توی دو سه تا سایت مذهبی دیگر هم این سوال رو مطرح کردم اما متوجه نشدن منظور من رو.
من میگم خود این خانم قبول داره و اعتقاد داره و دوست داره حجاب رو اما خانواده اش اجازه بهش نمیدن حجاب داشته باشه.وقتی خودش تنها بیرون از خونه هست حجابش رو رعایت میکنه اما در جمعهای خانوادگی و در حضور خانواده نه چون بهش توهین میکنن و اذیتش میکنن.اجازه بدید چند جمله که ایشون به من ایمیل کرده رو عینا بنویسم براتون:
{{{توی حرم امام رضا خیلی ازشون خاستم که شوهرم مومن باشه
حتی همسر روحانیا رو که میبینم بهشون حسادت میکنم.خط فکریم با خانواده م فرق داره
اجازه من دست اوناست و دارم باهاشون زندگی میکنم.یه بار خاستم ساز مخالف بزنم توی دبیرستان چادر پوشیدم طرد شدم
من تنهام..تنهاتر شده بودم.
وقتی توی جمع دخترخاله هام وارد میشدم حرفشونو قطع میکردن
منم همرنگ جماعت شدم.من دیشب با پدرم صحبت کردم راجع به ازدواج با یه مرد مذهبی
بابام گفت فکرشم از سرت بیرون کن
مامان و بابام نماز میخونن
حتی مامانم مداحی هم میکنن اما از لحاظ ظاهری همینجوری هستن
عروس های خاله م یا دخترخاله هام کامل بی حجابن.
اگه شما بیاین توی خانواده من خجالت میکشم
روح پاک شما تحمل اینهمه آلودگی رو نداره
من پسرخاله هام حتی مشروب میخورن
لیاقتتون خیلی بیش ازین حرفاست
دکتر با اینهمه من تا این حد از حجاب رو حفظ میکنم چون باامامم پیمان بستم و نماز اول وقتمو ترک نمیکنم چون دوسش دارم
امیدوارم بتونم یه روز بشم اون کسی که میخام
روزی که اجازه م دست خودم باشه
روزی که از تنهایی نترسم
روزی که فلسفه ی حجاب رو درک قلبی کنم
شما فقط برام دعا کنین}}}
پس همینطور که خودش گفته از قدیم هم قبل از شناختن من هم حجاب رو رعایت میکرده و اینطور نیست که بخاطر گفته من حجاب رو رعایت کنه منتها خانوادش اجازه بهش نمیدن.
و یه چند جمله دیگه از ایشون رو توجه کنید:
{{{من گاهی با خودم تنها میرم بیرون میرم توی یه پارک و به گلها نگاه میکنم و میبالم به خدایی که اینو آفریده و من عاجزم ازین کار..بعد به دستام نگاه میکنم تک تک اثر انگشتام با دقت بررسی میکنم و یاد آوری میکنم که یه روز اینا خاک میشه و دوباره خدا میسازتشون به ابرها نگاه میکنم و یاد جمله حضرت علی میفتم که فرمودن الفرصه تمر مر السحاب! و خدارو بخاطر نعمت بینایی شکر میکنم و عمیق نفس میکشم..مامان و بابام هم همراهم نیستن من یه آدم جدا و مستقل هستم نمیشینم تو خونه بخاطر یکی دیگه بعدشم نماز شکر میخونم}}}
والا نمیدونم چرا همچین کسی که چنین حرفایی میزنه رو میگید معتقد نیست...
و حرف آخرم اینکه من بهش قول دادم و گفتم به حضرت فاطمه قسم تلاش میکنم تا راه حلی پیدا کنم که بتونی حجاب رو رعایت کنی.
پس اگه لطف کنید راه حلی بدید که بهش بگم که بتونه با استفاده از اون کاری کنه خانوادش اجازه بهش بدن حجابش رو حفظ کنه.
سلام بر شما
بنده براساس تجاربم و تحقيقات علمي گفتم ازدواج شما با اين خانواده مي تواند مشكل ساز شود چه بسا اختلافات خانواده ها مانع خوشبختي شما شود.
و يا وقتي خانواده ايشان شما را نپذيرند شما هم كم بياوريد.
در مورد ايشان من نمي گويم معتقد نيست، بلكه ممكن است جايي به خاطر فشارها و...كم بياورد
به هر حال ارتباط شما با اين وجه ممكن است براي شما مشكل ساز شود و اين را براساس تجاربم جدي بگيريد. يعني بايد ابتدا با خانواده ها هماهنگ شويد و بعد گفتگو را شروع كنيد. كانال هاي شناخت وقتي منحصر به شما دو نفر باشد احتمال وابستگي زياد است.
براي حجابش هم بايد براساس باورهاي ديني خودش عمل كند و در برابر حرمت خانواده و والدين را داشته باشد. در نافرماني خدا نبايد مطيع والدين باشد.
داستان آسيه همسر فرعون در قرآن به عنوان الگوي مؤمنان ذكر شده است.
فيلم خانم آرين كه در برنامه كوله پشتي بود را ببينند.
براي شارژ معنوي ايشان بهتر است در اين سايت با خانم هاي مذهبي دوست شود تا تنهايي او برطرف شود،
نمونه هاي ايشان زياد هستند وقتي ايشان با خانم ها و دختران مثل خود مواجه شود قدرت بيشتري پيدا مي كند.
اگر موافق باشيد سؤال تان را در بخش عمومي مطرح كنم تا نظرات ديگران را هم بخوانيد و به ايشان برسانيد.
سلام مجدد.
خوب خیلی ممنون میشم...خودمم یه جا تو بخش عمومی نوشتم اما نمیدونم چرا پست بسته شده و هیچکس هم نظری نداده
با سلام و اجازه کارشناس محترم:Gol:
همانطوریکه استاد فرمودند باور در حجاب است که میزان حجاب را ماندگار میکند(به هر صورتی که باشد)، زمانی که باور انسان تغییر کند آنه هم دچار آن تغییر خواهد بود.
اگر حجاب یکی از شرائط ازدواجتان است ، خانم با سبک ، سنگین کردن آن مانند دیگر شرائط با توجه به باور و خانواده خود باید به نتیجه برسد، در غیر اینصورت شما به امید تغییر دادن این شخص در این مورد نتیجه خوبی نخواهید گرفت.
در زندگی همسران ممکن است در یکدیگر اثر بگذارند(اثر محیط بر شخص) ولی وظیفه ای در تغییر یکدیگر را ندارند.
موفق باشید
سلام
با خوندن مطلبتون یاده یکی از اقوامه نزدیکم افتادم که شرایط مشابه شما داشتن البته هیچ دو زندگی عینه هم نیستن اما شاید زندگی اون دو زوج برای شما تجربه ای بشه.
تو همین سنه حدود 23 با هم تو دانشگاه پزشکی آشنا شدن (آقا دو سال بالاتر بودن). دختر خانم خیلی بد حجاب اما فوق العاده مهربون، اهل نماز، تو کار خیر (من چند کار فرهنگی مذهبی با ایشون داشتم و در حد یک خانم مذهبی فعالیت میکردن و عشق به این کارا داشتن)... و آقا پسر هم به اصطلاح بچه مذهبی بودن (که از اقوام نزدیک من).
خلاصه از همین حرفایی که شما به هم میزنین به هم میزدن و دختر خانم میگفتن من حجابو دوست دارم اما خانوادم نمیپسندن...
خلاصه اینا قرار به ازدواج با شرط رعایت حجاب گذاشتن و ازدواج کردن. (البته این مسائلشونو متاسفانه به خانواده ها نگفتن و توافقات رو بین خودشون گذاشتن و غیر از رعایت حجاب مسائل دیگری مثل راحتی با نامحرم و ارتباطات خانم در دانشگاه و محیط کار و مهمونی های مختلط دوستانشون هم بود که خانم بعد ازدواج اصرار داشتن با همسرشون شرکت کنن)
تا مدتی بعد ازدواجشون واقعا خانم حجابش فرق داشت ، حالا در مهمانی ها مانتو میپوشید (موهاش کمی بیرون بود و آرایش داشت اما آقا پسر تحمل میکرد).
اما کمی که گذشت مخالفت های خانواده خانم بلند شد، که چرا داری از ما دور میشی، چرا دیگه تو مهمونیا فلان نمیپوشی ، تو داری عوض میشی...
کار به جایی رسید که پدر بزرگوارشون (استاد موسیقی هستن) امر کردن که بین داشتن حجاب و ما باید انتخاب کنی و دختر بیچاره مستصل شده بود بین این همه تفاوت
آخر کار با داشتن عشق زیاد دختر و پسر به هم و با گریه مجبور شدن جدا بشن چون دیگه هیچ راهی برای نزدیک شدنشون به هم نمونده بود.
پیش مشاور رفتن و اون مشاور هم گفت که همین الان جدا شین بهتر ازینه که بچه های متعارضی به دنیا بیارین و یا بعد تحمل فشارهای زیاد جدا بشین.
البته نکته مهم این جریان اینجا بود که بعد طلاق دختر خانم خیلی تغییر کرد یعنی ممکنه اگر در خیابون ایشونو ببینین باور نکنین که دختر سالمی که اینهمه خوبی هم داره حاضر باشه تا این حد غلیظ آرایش کنه و لباس های زننده بپوشه و موهای بلوند شدشو بیرون بریزه... میخواستم به اینجا برسم که حرفای قبل عقد میتونه ناشی از علاقه به طرف مقابل باشه. مثل این خانم که به عشق اون آقا واقعا حس میکرد که به حجاب علاقه مند شده اما وقتی از هم جدا شدن و دیگه اون آقا در زندگیش نبود ، حالا آزادانه حجابی که اعتقادش بود رو انتخاب کرد.
سرگذشت این زوج خیلی برای همه اعضای خانواده ما سنگین بود چون این دو واقعا دوست داشتنی بودن اما صرف خوب بودن دو نفر (اگر تازه حقیقی باشه) نمیشه گفت که برای هم مناسبن و نمیشه ریشه و خانواده فرد رو کنار گذاشت و صرف خوده شخص تصمیم گرفت مخصوصا در ایران که ازدواج ها به گونه ایه که دو خانواده با هم در تعاملن و فقط دو نفر نیستن که باهمن.
اما پیشنهادی که باز هم تجربشو در نزدیکانم دیدم خدمتتون دارم. اولا باید ببینین دید خانوادشون واقعا به حجاب چیه و علت های عمیقی که خانم رو از رعایتش باز میداره چیه.
چون صرف تنهایی و ... باعث نمیشه کسی حجابشو رعایت نکنه و اگر چنین باشه ضعف خیلی بالای اعتماد به نفس دارن که این خودش به تنهایی هم مشکل زاست (در هر مساله و مشکلی که پیش بیاد ایشون ترس از نگاه مردم دارن و نمیتونن راحت زندگی کنن..).
اما اگر در قبل ازدواجتون ایشون عمیقا تغییر کردن (گرچه تشخیصش سخته) یعنی اگر شما به ایشون بگید که دیگه ازدواج نمیکنین باهاشون و باز هم به رعایت حجابشون ادامه بدن، اون زمان میشه روی حرفشون حساب کرد که واقعا حجابو قبول کردن. البته من نمیدونم چطور میشه اینارو فهمید اما شما نباید روی حرفایی که به هم میزنین اینقدر مطمئن باشین. چون هردو وارد رابطه عاطفی شدین و حرفاتون شاید بیشتر از عقل از عاطفه ناشی شده باشه (یعنی نمیخوان به دروغ بگن من فلان باورو دارم، از ترس از دست دادن طرف مقابل واقعا حس میکنن که باورشون عوض شده اما وقتی که شرایط تغییر کرد دیگه عقلشون روی کار میاد و اعتقاد عمیق خودشونو بروز میده)
و در صورتی که قبل عقد شما به اطمینان از تغییر ایشون نرسیدید یا اصلا تغییر خاصی هم ندیدید و باز هم مایل به ازدواج با ایشون بودید ، بپذیرید که ایشون به همین شکلی که الان میبینین هستن و بهتر نخواهند شد و اگر این پذیرش رو دارید باهاشون ازدواج کنین چون واقعا دور از انصافه که بعد ازدواج ،از ایشون توقع تغییر داشته باشین و بخواین که عوض بشن. چون شما با دانستن این مطالب با ایشون ازدواج کردین و دیگه حق ندارین تحت فشار قرارشون بدین تا به شکلی که شما میخواین در بیان.
انشاالله بتونین تصمیم بدون پشیمانی برای خودتون بگیرین
[="Indigo"]چه اصراریه همه میخوان با کسی ازدواج کنن که به زور با حجابش کرده باشن ..؟
وقتی براتون تا این حد اهمیت داره و شرایط خانواده دختر رو هم میبینید ... چه اصراری دارین ....
باور کنین همین قضیه حجاب و اختلاف عقیده ی دو خانواده خیلی مشکل ها میسازه بعدا تو زندگی ....[/]
با عرض معذرت از جناب حامی و mehrant این پست من ربطی به این تاپیک نداره ولی برام سوال بود
چه اصراریه همه میخوان با کسی ازدواج کنن که به زور با حجابش کرده باشن ..؟
واقعا چرا ؟؟؟
خیلی جالبه این سوال واسه منم پیش اومده چرا مذهبی ها به سمت هم گرایش ندارند
الان در اطراف خودم نگاه میکنم پسرای مذهبی به سمت دخترای بی حجاب و دخترای مذهبی هم به سمت پسرانی که خیلی مذهبی نیستند گرایش دارند (البته من اصلا منظورم جنابmehrant نیست )
در کل راجع به خانواده نظری ندارم
-اخه چرا نمیشه ؟
نمیشه یعنی نمیشه ..مثل این میمونه به یه ادمی که پا نداره بگی برو مسابقه دو میدانی ؟ مگه میشه
-بله میشه ...خواستن توانستن است ...این و هیچ وقت فراموش نکنید
[SPOILER][/SPOILER]
اگه یه خانوم بخواد با حجاب بشه
خانواده که سهله ...اگه مثل دوره ی نادر شاه بخوان حجاب و ازش بگیرن
هیچ کس جلو دارش نیست
خیلی ها بودن که مسلمون نبودن
و دینشون رو بدون رضایت خانواده شون عوض کردن
چرا؟
چون خودشون خواستن به خدا نزدیک بشن
به نظر من انرژی و وقتتون و صرف خانومتون کنید
نه خانواده شون
یا حق
با عرض معذرت از جناب حامی و mehrant این پست من ربطی به این تاپیک نداره ولی برام سوال بودواقعا چرا ؟؟؟
خیلی جالبه این سوال واسه منم پیش اومده چرا مذهبی ها به سمت هم گرایش ندارند
الان در اطراف خودم نگاه میکنم پسرای مذهبی به سمت دخترای بی حجاب و دخترای مذهبی هم به سمت پسرانی که خیلی مذهبی نیستند گرایش دارند (البته من اصلا منظورم جنابmehrant نیست )
دقيقاً زديد وسط هدف!
كبوتر با كبوتر ، باز با باز!
آقا خب اگه به هم ديگه نميخوريد كه نميشه زور كرد!
شما اگه اين دختر خانوم رو دوست داشته باشي، اصلاً حجاب و مسائل ديني مطرح نيست!
ولي شما داري تحميل مي كني حجاب رو به ايشون
از ما گفتن بود
[="Indigo"]چه اصراریه همه میخوان با کسی ازدواج کنن که به زور با حجابش کرده باشن ..؟وقتی براتون تا این حد اهمیت داره و شرایط خانواده دختر رو هم میبینید ... چه اصراری دارین ....
باور کنین همین قضیه حجاب و اختلاف عقیده ی دو خانواده خیلی مشکل ها میسازه بعدا تو زندگی ....
[/]
بقول معروف اينا هم خدا رو مي خوان هم خرما زور
يه دختر گير ميارن و بعد بيچاره رو زور مي كنن كه با حجاب باشه
من جاي اون دختر بودم، يك لحظه هم اين تحميل ها رو
تحمل نمي كردم
و كنار ميرفتم
[=arial]بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام و ادب و خداقوت
کوتاه، اما خواندنی:
"هفته ها یکی پس از دیگری سپری می شد و سید باقر هر جمعه مهمان مسجدی می شد و با حال توجه و نیاز شروع می کرد به خواندن زیارت عاشورا،آن هم با چه سوزی،هر چه جمعه ها به جمعه ی چهلم نزدیک می شد،حال سید باقر هم بهتر می شد و احساس نورانیت خاصی در وجودش می کرد.
[=arial]عازم مسجدی شد که از قبل شناسایی کرده بود.طاقتش تمام شده بود.دیگر توان تحمل این دو هفته را نداشت.با این وجود حال خوشی پیدا کرده بود.اول دعای سلامتی امام زمان(علیه السلام) را خواند،بعد هم شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا.
[=arial]نزدیک های آخر زیارت عاشورا بود که یک دفعه نفس در سینه اش حبس شد،چشمانش را از روی مفاتیح به نور عجیبی که در بیرون مسجد و از پنجره دیده می شد انداخت.
[=arial]" خدای من، چه نوری!! الله اکبر "
[=arial]سریع از جایش بلند شد مفاتیح را با بوسه ای به قفسه ی مخصوص گذاشت در حالی که لحظه ای نگاهش را از آن نور خیره کننده که به سمت آسمان کشیده شده بود برنمی داشت،سمت نور حرکت کرد.نور از یکی از خانه های کنار مسجد به طرف آسمان ساطع می شد.
[=arial]باعجله خودش را به آن خانه رساند.از در و دیوار خانه معلوم بود خانه ی محقر و فقیرنشینی است.در را به صدا درآورد.آقایی در را باز کرد.بدون هیچ کلامی سید باقر به سمت نور که از اتاقی در گوشه ی حیاط بلند شده بود رفت.حال خودش را نمی فهمید،قطرات اشک بدون اختیار به گونه اش غلطان بودند.وارد اتاق شد.صحنه ی عجیبی دید،خانمی از دنیا رفته و پارچه ی سفیدی رویش کشیده بودند.سید بزرگوار و خوش سیمایی هم کنار جنازه ی آن خانم به آرامی نشسته بودند.بی اختیار به آن سید سلام کرد،سید با مهربانی جواب سلام سید باقر را داد و فرمود: " چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را تحمل می کنی؟ "
[=arial]بعد هم اشاره به جنازه کرد و فرمود: "مثل این خانم باشید تا من به سراغ شما بیایم.این(کسی که از دنیا رفته) بانویی است که در دوره ی بی حجابی(رضاخان) هفت سال از خانه بیرون نیامده تا مبادا ماموران او را کشف حجاب کنند".
[=arial]
[=arial]سلام
تقریبا با اطمینان میگم اگر ازدواج کنید به مشکل بر میخورید
مگر اینکه صبر ایوب پیشه کنید
تو ازدواج ذره ای با احساس پیش نرید
عاقلانه انتخاب کنید و عاشقانه زندگی کنید
دختر متدین مگه کمه, برادر به حرفم گوش کن تجربه داره باهات حرف میزنه:
کسی رو انتخاب کن برای زندگی ,که همه چیزش همونی باشه که میخوای.. یکی رو انتخاب کن که چفت چفت باشی باهاش..
اون خانم هم حجاب رو بخاطر شما انتخاب کرد نه بخاطر خدا, وگرنه به خاطر خدا زمینش نمیذاشت بخاطر تنها شدن..
با اینا که گفتی این خانم به درد یه مذهبی درجه ۳ میخوره, یعنی از این مذهبی ها که ته ریش میذارن و آستین کوتاه میپوشن و موسیقی گوش میدن و عروسی آنچنانی هم میرن
اما اگر درجه یک یا دو هستی میسوزی
جناب mehrant بزرگوار.
خدمت شما عارضم که بعید می دانم حرف های بنده حقیر، یا سایر دوستانی که همفکر بنده هستند، در حال حاضر، تاثیر چندانی بر روی شما داشته باشد. عذرخواهم، شما در حال حاضر، بیشتر از اینکه تحت تاثیر عقل باشید، تحت تاثیر احساس هستید جسارتا.
با این حال، صرفا جهت انجام وظیفه، ذکر چند نکته را ضروری می بینم. ان شاءالله جسارت بنده را به بزرگواری خودتان ببخشید.
ببینید بزرگوار، نظر شخصی من اینه که شما اول، تکلیف خودتون رو با خودتون مشخص کنید. هدف شما، از این تلاش چیه؟ واقعا چیه؟
نه، زود جواب ندید. خواهش دارم کمی فکر کنید. تامل کنید. بینی و بین الله، قصدتون چیه؟ کمک به این خانم؟ انجام کار خیر؟ ازدواج؟ ازدواج با این خانم؟ هدف خیلی مهمه بزرگوار.
رک و پوست کنده بگم: شما به ایشون نمی تونید کمک خاصی بکنید. ممکنه حرف منو قبول نکنید. حق هم دارید. الان قضاوتش سخته. باز هم می گم. شما کمک خاصی نمی تونید بهش بکنید. می دونید چرا؟
اگر هدف شما ازدواجه:
شما نامحرمید. پس نمی تونید کمک خاصی بکنید. ایشون حتی ممکنه تغییر کنه، جذابیت بین جنس مذکر و مونث هم در این بین بی تاثیر نیست، حتی ممکنه در مقابل خونواده ش هم بایسته و ... . اما اگر ازدواج کنید،به محض اینکه بینتون مشکلی پیش بیاد، چون زورش به شما نمی رسه، برای مقابله با شما حجابش کمرنگ می شه! با خودش می گه من این همه سختی به خاطر این آقا تحمل کردم، این بود مزدم؟ این بود جواب از خودگذشتگی های من؟
این خانم باید به خاطر خدا، حجاب دار بشه. نه به خاطر شما. اگر به خاطر خدا حجاب دار شد، حاضره جونشو هم توی این راه بده. دیگه چشم نازک کردن کبری و صغری و دخترخاله و دختر عمه و ... براش ارزنی اهمیت نداره.
من از درمان و درد و وصل و هجران ....... پسندم آنچه را جانان پسندد
ثانیا اگر هدف شما، هدایت ایشونه:
شما نامحرمید. پس نمی تونید کمک خاصی بکنید مجددا! چرا؟ اصلا ارتباط شما، تا این حد که این خانم برای شما ایمیل بفرستن و ... از نظر شرعی درسته؟ ایشون به شما وابسته بشن درسته؟ درد دل کنن درسته؟ الله اکبر! شیطان از چه راه های به ظاهر ساده ای ماها رو گول می زنه. معاذالله!!!
[=times new roman]"من حاول امراً بمعصیه الله کان افوَت لما یرجوا و اسرَعَ لما یخاف"
[=times new roman]
در انتها اگر لحنم کمی سنگین بود، مجدد عذرخواهی می کنم.
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
یاعلی مدد