°•.❋.•° حسّ عطر سیب °•.❋.•° ویژه نامه ولادت امام حسین علیه السلام
تبهای اولیه
ضمن عرض تبریک ایام ، به اطلاع می رساند مکتوبات با واقعیت یکسان نیست.
الآن ساعت 9ونیم شبه. طبق نوشته ی صفحه ی قبل این ویژه نامه 4 ساعت پیش قرار داده شده یعنی 5ونیم ، در حالی که من تا ساعت 7 که می خواستم برم مسجد آنلاین بودم و هیچ تایپیکی به بخش ویژه نامه اضافه نشد.
حسین جان! ای چراغ هدایت و ای کشتی نجات!
ای جان شیرین رسول! تو پنجمین آیه آل کسا و گواه حقانیت نبی در روز مباهله ای. از ازل تا ابد، ترنّم نام تو، گره از کار فروبسته اهل عالم گشوده است.
میلاد ریحانه رسول خدا، معنی آیه تطهیر، سرور شهیدان و آزادگان، اباعبدالله الحسین مبارک باد!
کدامین مکتب آزادگی است که در محضر مربی بزرگ شرافت و آزادمردی سر تعظیم فرود نیاورد و حسین را قامت بلندبالای ایثار و انسانیت نخواند؟
ای پرورده دامان رسول! ای تأویل سوره فجر! ای محبوب ترین وجود زمینی نزد اهل آسمان! به یُمن میلاد فرخنده ات، شفیع دستان خالی مان در محضر رسول خدا باش!
حسین(ع)، محبوب قلب های مردم بود. در نهایت فروتنی و سادگی زندگی می کرد. همه ساله پیاده به حج می رفت. به عیادت بیماران می شتافت. انفاقش بی مانند بود. دعوت فقیران را رد نمی کرد و آنها را به میهمانی فرا می خواند. همچنین کیسه های غذا را به در خانه محتاجان و بیوه زنان و یتیمان می برد.
در زمان خلافت پدرش، در صحنه های سیاسی و نظامی نقشی فعال داشت. در زمان امامت برادرش، امام حسن(ع)، لحظه ای از پیروی و حمایت او دست نکشید و آن گاه که وعده الهی فرا رسید، برای ادای وظیفه و شهادت در راه خدا لحظه ای درنگ نکرد.
حسین جان! ای چراغ هدایت و ای کشتی نجات!
«خبر ولادت حسين علیه السلام»
هنگاميكه مژدة تولد امام حسينعلیه السلام را به پيامبرص دادند، آن حضرت به سرعت خود را به خانة فاطمهس رساند؛ درحاليكه شادي و غم هر دو از چهرهاش نمايان بود پس با صدايي حزين و سوزناك فرمود «اسما! فرزندم را نزد من بياور» اسما كه در كارهاي خانه به زهرا(س) كمك ميكرد، نوزاد را به حضور پيامبر(ص) آورد و پيامبر او را در آغوش گرفت و در حاليكه او را ميبوسيد، شروع به گريستن نمود اسما تعجب كرد و پرسيد «پدر و مادرم فدايتان! چرا گريه ميكنيد؟» پيامبرص در حاليكه اشك، سراسر چشمانش را گرفته بود، گفت «آيا ميداني اين كيست؟» اسما حيرت و تعجبش بيشتر شد و منظور حضرت را نفهميد و گفت «اين بچه، تازه متولد شده و هنوز نام و نشاني ندارد» پيامبرص با صدايي كه گاه، حُزن، باعث قطع آن ميشد، فرمود «گروهي ستمكار، بعد از من، او را خواهند كشت و شفاعت من به ايشان نخواهد رسيد»
سپس در حاليكه غصّه بر او سنگيني ميكرد؛ برخاست و به اسما گوشزد كرد كه از اين جريان، با فاطمه سخن نگويد، كه او تازه زايمان كرده است
______________________________
حياة الامام الحسينع ج 1 ص 27
«سه تكبير پيامبر (ص)»
روايت شده است روزي پيامبر اكرم (ص)، نماز ظهر ميخواند كه جبرئيل را ديد؛ فرمود الله اكبر جبرئيل به پيامبر (ص) خبر داد كه جعفر طيّار برادر علي عليهالسلام، از سرزمين حبشه بازگشته است؛ پيامبر ص دوباره فرمود الله اكبر همان وقت، مژدة ولادت حسين (ع) به پيامبر اكرم ص داده شد و آن حضرت براي بار سوّم فرمود الله اكبر
صاحب كتاب جواهر الكلام، اين روايت را در مبحث تعقيبات نماز ذكر كرده است
__________________
انوار البهيّه ص98
«قابلة حسين علیه السلام»
هفتاد هزار ملك خدمتگذارش بودند و هفتاد هزار قصر در اختيارش بود
«لُعيا» حور العيني بود، در زيبايي بيهمتا ابن عباس ميگويد هنگام ولادت حسين عليه السلام، خداوند او را امر فرمود، كه فاطمه دختر حبيب خود را تنها نگذارد و او را ياري كند
«لعيا» به زمين هبوط كرده و شرفياب حضور ريحانه محمدصلّي الله عليه و آله، فاطمه زهراسلام الله عليها، شد و تبريك و شادباش خود را عرض كرد فاطمه لحظهاي انديشيد كه براي لعيا چه فرشي بگستراند همان هنگام، فرشتهاي، فرشي از بهشت آورد و حجرة فاطمهسلام الله عليها را فرش نمود
سحر بود كه نوزاد فاطمه، پيچيده در پارچة سفيدي از بهشت، در دستان قابلهاش، لُعيا، چشم به دنيا گشود
________________________________
ناسخ التواريخ چاپ جديد ج3 ص26
«نامگذاري حسينعلیه السلام »
هنوز ساعتي از تولد حسينعلیه السلام نگذشته بود كه رسول خداص مرا خطاب كرد «اسما، فرزندم را بياور!» من در حاليكه او
را در جامة سفيدي پيچيده بودم، به حضور پيامبرص آوردم آن حضرت او را از من گرفت و در دامن خود گذاشت در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت
جبرئيل نازل شد و عرض كرد «خداوند به تو سلام ميرساند و ميفرمايد چون علي نسبت به تو، به منزلة هارون است نسبت به موسي، اين فرزند را به نام فرزند هارون نامگذاري كن»
رسول خداص فرمود «نام فرزند هارون چه بود؟»
جبرئيل عرض كرد «شُبير»
رسول خداص فرمود «زبان من عربي است و زبان هارون عبري شبير به چه معناست؟»
جبرئيل عرض كرد «شبير به معناي "حسين " است؛ پس او را "حسين" نام نِه»
____________________
جلاء العيون ص 480
«پناه آوردن فطرس ملك به امام حسين علیه السلام»
هنگامي كه امام حسينعليه السلام به دنيا آمد، خداوند متعال به جبرئيل امر نمود كه با گروهي از ملائكه فرود آي و به محمدص تهنيت بگو پس جبرئيل فرود آمد در بين راه به جزيرهاي گذشت در آن جزيره، فرشتهاي بود به نام «فطرس» اين فرشته هفتصد سال خدا را عبادت كرده بود اما در اثر كوتاهي در انجام كاري كه خدا به او واگذارده بود، بال او شكسته و در آن جزيره گرفتار شده بود، وقتي فطرس جبرئيل را ديد به او گفت به كدام سمت ميروي؟ جبرئيل گفت به سوي محمدص فطرس گفت مرا هم با خودت ببر؛ شايد كه او براي من دعا كند
هنگامي كه جبرئيل وارد خانة پيامبرص شد از حال فطرس به او خبر داد، پيامبرص فرمود به فطرس بگوييد كه بدن خود را به اين طفل بمالد آنگاه فطرس خود را به گهواره حسينعلیه السلام ماليد خداوند متعال نيز بال فطرس را به وي بازگردانيد و او با جبرئيل به سوي آسمان بازگشت
_________________________
بحار الانوار ج 44 ص 182
«جبرئيل و گهوارة حسين علیه السلام»
روزي، فاطمهسلام الله عليها در خواب بود و حسينعلیه السلام گريه ميكرد همينكه حضرت فاطمهس از خواب بيدار شد، گهواره را ديد كه ميجنبد و حسين هم آرام گرفته است
جريان را از رسول خداص پرسيد حضرت در جواب فرمود «جبرئيل بود كه گهواره را ميجنباند تا حسين گريه نكند»
آشنايي با زندگاني چهارده معصوم ص 80
«شير خوارگي حسين علیه السلام» 8
حضرت فاطمهسلام الله عليها پس از تولد امام حسينعلیه السلام دچار كسالتي شد كه توان شير دهي به طفلش را نداشت حسينعلیه السلام را از نزد رسول خداص آورد و جريان را بازگو كرد پيامبرص كساني را به دنبال زني شيرده فرستاد؛ اما كسي را نيافتند، رسول خداص فرمود «حسينم را بياوريد»
چون حسينعلیه السلام را نزد آن حضرت بردند، پيامبر اكرم ص انگشت ابهام خويش را در دهان او گذارد و طفل شروع به مكيدن كرد بنابر نقلي همين يك بار مكيدن، چندين روز حسينعلیه السلام را كفايت كرد
_________________________
منتهي الآمال ج1 ص206
«لباس عيد حسين علیه السلام»
همة كودكان مدينه، لباسهاي نو بر تن داشتند و منتظر رسيدن عيد بودند حسن و حسين عليهما السلام نزد مادر آمدند و گفتند «مادرجان! عيد نزديك است، تمام كودكان شهر، خود را آماده كردهاند و لباسهاي نو پوشيدهاند پس لباسهاي ما چه ميشود؟» حضرت زهراسلام الله عليها فرمود «فرزندان من! لباسهاي شما را به خياط سپردهام همينكه آماده شود شما را خبر ميكنم»
شب عيد فرا رسيد حسن و حسين (ع) خواسته خودشان را تكرار كردند و مادرشان نيز، همان جواب را داد امّا دور از چشمان آنان گريست و به هر طريق ايشان را آماده استراحت نمود
فاطمة زهرا(س) ميفرمايد «هنوز پاسي از شب نگذشته بود كه ناگهان شنيدم كوبة در به صدا در آمد براي بازكردن در برخاستم، در را كه باز كردم، ديدم مردي با ابّهت پشت در ايستاده گفتم، كيستي؟ گفت من خياطم سپس دستمالي به من داده و رفت من درِ خانه را بستم و داخل اتاق شدم دستمال را كه گشودم دو زير جامه، دو پيراهن، دو دستار و دو ردا ديدم پس حسن و حسين را بيدار كردم و لباسها را به آنها پوشاندم
روز عيد فرا رسيد رسول خدا(ص) به خانة فاطمه(س) وارد شد حسن و حسين را بوسيد و عيد را تبريك گفت، آنگاه در حالي كه آن دو را به دوش خود گرفته بود، نزد فاطمه رفت و فرمود «دخترم! خيّاطي كه لباسها را آورد شناختي؟» فاطمه عرض كرد «نه يا رسول الله(ص)! خدا و رسولش بهتر او را ميشناسند» رسول خدا(ص) فرمود «فاطمه جان! ا و "رضوان" خازن بهشت، بود و لباسهاي فرزندانت از حلّههاي بهشتياند»
_________________________
منتهي الآمال ج1 ص206
«تحفهاي الهي براي امام حسين علیه السلام»
صيّاد، در حاليكه بچه آهويي در دست داشت به حضور رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد يا رسول الله! اين بچه آهو را صيد كردهام و به
عنوان تحفه به حضور شما آوردهام حضرت قبول كرد و آن هديه را پذيرفت در اين هنگام، حسن(ع) كه كودكي خردسال بود، از راه رسيد حضرت رسول(ص) بچه آهو را به او داد لحظاتي بيش نگذشته بود كه حسين(ع) برآن حضرت وارد شد و ديد كه برادرش، بچه آهويي را در دست دارد و با او مشغول بازي است پرسيد «برادر! اين آهو را از كجا آوردهاي؟» گفت «جدّمان، رسول خدا، داده است»
حسين، دوان دوان خدمت رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد «به من بچه آهو نميدهي؟» و آنقدر اين جمله را تكرار نمود تا به گريه افتاد رسول خدا(ص) هرچه كرد تا او را آرام كند، موفق نشد ناگهان، آهويي در حاليكه بچهاش را به طرف حضرت ميدواند، از راه رسيد و با زبان فصيح عرض كرد يا رسول الله! من دو بچه داشتم يكي را صيّاد صيد كرد و ديگري با من بود در حال چريدن بودم كه ناگهان ندايي رسيد كه بچهات را بردار و به خدمت رسول خدا برو؛ اكنون حسين در خدمت اوست و بهانه گرفته است؛ قبل از آنكه اشك بر گونههايش جاري شود، خودت را به او برسان حسين(ع) در حاليكه بچه آهو را گرفته بود، به همراه برادرش حسن(ع)، خدمت مادرشان رسيدند و آنچه اتفاق افتاده بود را بازگو كردند
_______________
منتهي الآمال
«بازي پيامبر(ص) با حسين علیه السلام»
روزي پيامبر(ص)، در راهي ميرفت، امام حسين(ع) را ديد كه با كودكان بازي ميكند بيتابانه از اصحاب خود پيش افتاد كه او را در برگيرد حسين(ع) ميگريخت و ميخنديد تا آنكه پيامبر(ص) او را گرفت دهانش را گشود؛ ميان دهانش را بوسيد و فرمود «حسين از من است و من از اويم و هر كه حسين را دوست بدارد خدا او را دوست دارد، او از نوادگان پيغمبران است»
___________________________________
جلاء العيون مجلسي چاپ جديد ص487
«زيركي حسين علیه السلام»
حسين (ع) در دوران كودكي با شخصي به نام ابي رافع بازي ميكردند بازي آنها به اين صورت بود كه سنگهاي گردي برداشته و هر كس سنگ خود را به سنگ فرد ديگر ميزد برنده ميشد و شخص بازنده ميبايست، شخص برنده را بردوش خود حمل كند
ابي رافع ميگويد «يك بار سنگ من به سنگ حسين(ع) برخورد كرد، به او گفتم مرا بر پشت خود سوار كن»
حسين گفت «ميخواهي بر پشت كسي سوار شوي كه پيامبر او را بر پشت خود سوار ميكرد؟»
من هم او را رها كردم و سوار نشدم امّا وقتي سنگ او به سنگ من خورد گفتم همان طوري كه تو مرا سوار نكردي من هم تو را سوار نميكنم
حسين گفت «دوست نداري كسي را سواركني كه بردوش پيامبر(ص) سوار ميشد؟»
من هم به او سواري دادم
_____________________________________
موسوعة كلمات الامام الحسينع ص37 ح25
«كشتي حسن و حسين عليهما السلام»
روزي حسن و حسينعليهما السلام در حضور پيامبر اكرم(ص) كشتي ميگرفتند پيامبر(ص) حسن را تشويق ميكرد و دائماً ميفرمود «حسن! بگيرش!»
فاطمه(س) فرمود «پدرجان بزرگتر را در مقابل كوچكتر تشويق ميكني؟!»
پيامبر(ص) فرمود «چون جبرئيل حسين را تشويق ميكرد و ميگفت حسين! بگيرش!»
______________________
تاريخ طبري ج6 ص252
ز گلــزار نبــی(ص) و بـــوستان حیدر و زهرا گلی بشگفـت با بوی خوش و با چهره ی زیبا شنیدستی که با یک گل نمیگردد بهار؟ اما گلستان گشته از این گل، همه دنیا و ما فیها شکفتن پنجمین گل باغ عصمت و طهارت تهنیت باد.
یـا اَبـا عَـــبْدِاللّهِ یــا حُسَـــیْنَ بْــنَ عَلِـــی اَیُّــهَا الشَّهــیدُ یَــا بْــنَ رَسُــولِ اللّهِ
یــا حُـــجَّةَ اللّهِ عَلـــى خَلْـــقِهِ یـا سَــیِّدَنـا وَمَــوْلیـــنا اِنّـا تَــوَجَّهْـــنا
وَاسْتَشْفَعْــنا وَتَــوَسَّلْـــنا بِـــک اِلَـــى اللّهِ وَقَــدَّمْـــناکَ بَیْـــنَ یَــدَىْ حـاجـاتِــنا
یــا وَجیـــهاً عِـــنْدَ اللّهِ اِشْفَـــعْ لَـــنا عِـــنْدَ اللّهِ
حُرِ پشیمان تو ام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین
یک نظر افکن همه هستم بگیر
ای پسرفاطمه دستم بگیر
ای پناه مستمندان یا حسین بن علی کشتی راه نجات ما گنه کاران
ای دوای دردمندان یا حسین بن علی
آرزوی آذری این است از لطف و کرم
کن نظر سویش ز احسان یا حسین بن علی
كیمیای اشك؛ سید جلال یاسینی