۩ ۩ غروب خورشید دانایی (شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ) ۩ ۩
تبهای اولیه
برگرفته از ماهنامه اشارات به شماره 79.
ایشان در سال 114 قمری بعد از شهادت امام باقر علیهالسلام ، در 31 سالگی به امامت رسید و حجت زمان شد و عهدهدار نجات مردم از تاریکیها به نور و روشنایی گشت. دوران زندگانی آن امام با ده نفر از خلفای اموی سپری شد. ایشان با پنج نفر از آنان پیش از امامت، با پنج نفر در طول امامت، و در سال 132 قمری با شروع دولت عباسی با دو نفر از عباسیان به نام سفّاح و منصور دوانیقی هم زمان بود.
آن حضرت در نهایت در سال 148 قمری در 65 سالگی با دسیسه منصور دوانیقی به وسیله انگور زهرآلود به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار سه امام دیگر، امام حسن علیهالسلام ، امام سجاد علیهالسلام و امام باقر علیهالسلام به خاک سپرده شد.
نام مادر امام صادق علیهالسلام فاطمه بود و برای احترام به او امفروه میگفتند. ابوالحسن مسعودی تاریخ نگار برجسته مینویسد: «ام فروه از تمامی زنان هم عصر خود باتقواتر بود».
وی از امام سجاد علیهالسلام نیز روایاتی نقل کرده است. آن بانو مراتب علمی والایی داشت که از منبع خاندان وحی و رسالت سرچشمه میگرفت. شخصی به نام عبدالاعلی میگوید: ام فروه را دیدم که به دور کعبه طواف میکرد و به گونهای لباس پوشیده بود تا کسی او را نشناسد. هنگامی که خواست دست خود را روی حجرالاسود بگذارد، دست چپ را روی سنگ گذاشت.
مردی به او گفت: دست چپ را روی حجرالاسود گذاشتن برخلاف سنت است و تو اشتباه کردی. ام فروه پاسخ داد: «ما از دانش تو بینیازیم».
عصر امام صادق علیهالسلام ، دوران جنبش فکری و فرهنگی بود، به طوری که هر کس متاع فکری داشت، به بازار دانش عرضه میکرد. استاد شهید مطهری برخی از عوامل پیدایش این جنبش علمی را چنین خلاصه میکند:
1. آزادی فکر و عقیده در اسلام راه را برای ایجاد یک نهضت علمی، هموار کرده بود؛
2. محیط آن روز، کاملاً مذهبی بود و مردم تحت تأثیر انگیزههای مذهبی، تشویقهای پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به دانش آموزی و دعوت قرآن به اندیشیدن، شور علمی فراوانی داشتند؛
3. ملتهایی که اسلام را پذیرفته بودند، سابقه فکری و علمی داشتند و به منظور درک عمیق تعلیمات اسلام، به تحقیق و جستوجو و تبادل نظر میپرداختند؛
4. همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان، به ویژه با اهل کتاب و برخورد علمی مسلمانان با آنان، بحث و بررسی و مناظره را به دنبال داشت.
عصر امام صادق علیهالسلام ، دوره برخورد اندیشهها و پیدایش مذاهب مختلف بود. در اثر ارتباط مسلمانان با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبههها و اشکالهای گوناگونی پدید آمده بود.
در آن زمان، فرقه هایی همچون معتزله، جبریّه، مرجئه، غالیان، زندیقها، منکران توحید، مشبّهه و امثال آن پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج میکردند. از این گذشته، در زمینه هر یک از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پدید میآمد.
برای مثال در علم قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه، کلام و عقاید، بحثهای داغی در میگرفت و هر کس به نحوی نظر میداد و از عقیدهای طرفداری میکرد. از اینرو، امام صادق علیهالسلام برای معرفی اسلام و مبانی تشیع، مناظرههای متعدد و پرهیجانی با سران و پیروان این فرقهها و مسلکها داشت و با استدلالهای متین و منطق استوار، پوچی عقاید آنان و برتری مکتب اسلام را ثابت میکرد.
انسان، با فضیلتِ قناعت به زندگی خویش زیبایی میبخشد. بسیاری از مشکلاتی که گریبانگیر خانوادههای امروزی است، ناشی از چشم و همچشمی و مصرف بیرویه و بیقاعده است.
در حالی که انسان، اگر همیشه از نظرمادی به افراد پایینتر از خویش یا تهیدست بنگرد، پی به راحتی و آسایش زندگی خویش میبرد.
امام صادق(ع) در این باره میفرمایند: همواره از نظر ثروت و مال دنیا به کسی بنگرکه مالش از تو کمتر باشد و به کسی که ثروتش از تو بیشتر باشد، نگاه نکن. هرگاه چنین کردی، به آنچه خداوند روزی تو قرار داده است، قانع خواهی شد.
دنیا محل آزمایش است؛ خداوند گاهی انسان را باسختیها و گاهی با خوشیها میآزماید. انسان است که باید در مقابل سختیها صبور باشد تا از آزمون سربلند بیرون آید و پس از سختیها و مصیبتها به آرامش و پاداش صبر دست یابد.
در این باره امام صادق(ع) میفرمایند: هر گاه بلایی از پس بلای دیگر نازل شود،
همانا پس از آن عافیت و سلامت خواهد بود.
اساسا انسان در میان مشکلات و سختیها زندگی میکند. در میان این سختیهاست که خوشیها معنا مییابد.
در صورتی که انسان در هنگام سختی صبر و حوصله کند و با درایت و عقل و تدبیر، مشکل خویش راحل کند، به آرامش خواهد رسید. در غیر این صورت بر اثر بی تابی، بر مشکل خویش مشکلات بزرگتری میافزاید.
کسی که دارای این ویژگی باشد، در همه حال به دنبال تحصیل حقایق و آشنایی با علوم و معارف جدید است. مسلمان واقعی در تمام دوران عمر و در هر زمان باید در حال تحصیل علم باشد.
حضرت امام صادق(ع) در جمله کوتاهی حق مطلب را ادا کرده،
میفرماید:
تحصیل علم در همه حال واجب است.
هر چه انسان بر معصیت و گناه اصرار ورزد، به همان اندازه قساوت در اعماق قلبش ریشه میدواند. چنین شخصی از درک لذتهای معنوی باز میماند و در حقیقت خداوند او را از لذت قرب به خدا و مناجات با او محروم میسازد،
امام جعفر صادق(ع) در این باره میفرمایند:
خداوند متعال میفرماید آسانترین کاری که با بنده شهوت ران انجام میدهم، این است که او را از لذت مناجاتم محروم میسازم.
عبادت
امام صادق(ع) با وجود داشتن دانش فراوان، در نهایت بندگی و خشوع قرار داشت. چنان بود که حضرت را همواره در یکی از این سه حالت میدیدند: یا روزه دار بود یا به نماز و عبادت مشغول بود، یا در حال ذکر و یاد خدا بود.
تواضع
امام جعفر صادق(ع) نمونه والای تمام کمالات و فضایل انسانی است. آن حضرت در نهایت فروتنی در مقابل خدا و خلق بود. ایشان درباره تواضع میفرمایند: از نشانههای تواضع و فروتنی این است که شخص به نشستن در پایین مجلس راضی میشود، و به کسی که با او روبرو میشود سلام کند. و ترک جدال کند، هر چند حق به جانب او باشد و دوست نداشته باشد که او را به سبب تقوا بستایند.
[=arial black]چون امام صادق (ع) به شهادت رسید و به سوى قبرستان بقیع برده شد، ابو هریره عجلى این ابیات را سرود:
[=arial black]ابن شهر آشوب در مناقب از داود بن كثیر رقى، نقل كرده است كه گفت: یكى از اعراب نزد ابو حمزه ثمالى آمد. ابو حمزه از او پرسید: چه خبرى دارد؟گفت: جعفر صادق (ع) از دنیا رفت. ابو حمزه فریاد بلندى كشید و بىهوش افتاد. چون به حال آمد پرسید: آیا به كسى وصیت كرده است؟پاسخ داد: آرى به عبد الله و موسى، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصیت كرده است. پس ابو حمزه خندید و گفت: سپاس خدایى را كه ما را به هدایت رهنمون شد و بیان كرد براى ما از كبیر و راهنمایى كرد ما را بر صغیر و امرى عظیم را پوشیده داشت. چون از منظور وى پرسش كردند گفت: مقصود بیان كرد عیوب كبیر (بزرگ) را و بر صغیر (كوچك) دلالت كرد و صغیر (موسى) را به اوصیا اضافه كرد و او را از جمله آنان دانست و امر امامت را با وصیتبه منصور نهان داشتبراى آنكه اگر منصور از وصى پرسش كند به او گفته مىشود وصى امام، تو هستى. عبد الله، اگر چه بزرگترین فرزند امام صادق (ع) بود، اما عیبى جسمانى داشت او افطح بود حال آنكه امام نباید نقصى و عیبى داشته باشد. معذلك وى نسبتبه احكام دین هم آگاهى نداشت.
[=arial black]مسعودى در مروج الذهب نویسد: در سال 148 هجرى ده سال از خلافت منصور گذشته بود كه ابو عبد الله جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب وفات یافت وى در قبرستان بقیع و در كنار پدر و جدش به خاك سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده كه او را مسموم كرده بودند. در این قسمت از بقیع بر قبور آنان سنگ مرمرى است كه بر روى آن نوشته شده:
[=arial black]«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله مبید الامم و محیى الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله (ص) و سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن على بن ابى طالب و على بن الحسین بن على بن ابى طالب و محمد بن على و جعفر بن محمد علیهم السلام».
[=arial black]در تذكرة الخواص حكایت نوشته روى این مرمر از واقدى نقل شده است.
امام صادق(ع) به یکی از یاران و شاگردان خود وصیت فرمودند میزان خواب خود را در شب و کلام خود را در روز کاهش ده و به آنچه خداوند روزی تو کرده است، قناعت کن. چیزی که به آن خواهی رسید آرزو مکن. کسی که قناعت ورزید سیر میشود و کسی که قناعت نکرد، هرگز راضی نمیشود.
در حال توانگری، تکبُّر و ناسپاسی و در حال تنگدستی، جزع و بی تابی مکن. آنقدر خشن و تندخو مباش که مردم از نزدیک شدن به تو کراهت دانسته باشند و آنقدر نیز نرم خو و سست مباش که تو را حقیر و کوچک شمارند.
با کسی که از تو بزرگ مرتبهتر و والاتر است دشمنی مکن و کسی را که از تو کمتر و پائینتر است ریشخند مزن.
شهادت امام راستگویی، دریای حق، حضرت امام صادق (ع) رو به همه کاربران عزیز تسلیت عرض میکنم......:Sham:
با دقت، پايت را جاي پاي امام بگذار و برو تا تو هم برسي.
بسم الله:
امام صادق عليهالسلام فرمودند:
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ:
بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگي و جوانمردي يافتم.
2- و طلبتُ العافية، فوجدتها في العزلة:
و تندرستي و رستگاري را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگيري (مثبت و سازنده) يافتم.
3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته في شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگيني ترازوي اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهي به يگانگي خدا تعالي و رسالت حضرت محمد (صلياللهعليهوآله) يافتم.
4- و طلبت السرعة في الدخول الي الجنة، فوجدتها في العمل لله تعالي:
سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براي خداي تعالي يافتم.
5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته في تقديم المال لوجه الله:
و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براي خشنودي خداي تعالي يافتم.
و شيريني عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها في الجوع و العطش:
و رقت (نرمي) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگي و تشنگي (روزه) يافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته في التفكر و البكأ:
و روشني قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.
9- و طلبت الجواز علي الصراط، فوجدته في الصدقة:
و (آساني) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته في صلاة الليل:
و روشني رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته في الكسب للعيال:
و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگي زن و فرزند يافتم.
12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته في بغض اهل المعاصي:
و دوستي خداي تعالي را جستجو كردم، پس آن را در دشمني با گنهكاران يافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها في النصيحة لعبادالله:
و سروري و بزرگي را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهي براي بندگان خدا يافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته في قلة المال:
و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمي ثروت يافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها في الصبر:
و كارهاي پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايي يافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته في العلم:
و بلندي قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها في الورع:
و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجوتها في الزهد:
و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايي يافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها في التواضع:
برتري و بزرگواري را جستجو نمودم، پس آن را در فروتني يافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته في الصدق:
و عزت (ارجمندي) را جستجو نمودم، پس آن را در راستي و درستي يافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها في الصوم:
و نرمي و فروتني را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.
22- و طلبت الغني، فوجدته في القناعة:
و توانگري را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.
23- و طلبت الانس، فوجدته في قرائة القرآن:
و آرامش و همدمي را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها في حسن الخلق:
و همراهي و گفتگوي با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويي يافتم.
25- و طلبت رضي الله، فوجدته في برالوالدين:
و خوشنودي خدا تعالي را جستجو نمودم، پس آن را در نيكي به پدر و مادر يافتم.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black] حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود .
[=Arial Black]
[=Arial Black] دارای حکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی مي کرد و مي فرمود :
[=Arial Black]
[=Arial Black] اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکی از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است .
[=Arial Black]
[=Arial Black] از اين جهت به وی صادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک مي گويد : با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير کرد ، نزديک بود از مرکب بيفتد و هر چه مي خواست لبيک بگويد ، صدا در گلويش گير مي کرد .
[=Arial Black]
[=Arial Black] به او گفتم : ای پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويی لبيک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگويم لبيک ، مي ترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيک ولا سعديک .
[=Arial Narrow]
امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دیدند، دستور دادند که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر سر بالینش جمع گردند و پس از آن که همه آنان در کنار امام حاضر شدند، چشم بگشود و به صورت یکایک آنها نظر افکند و فرمود: «انّ شِفاعتنا لاتنال مستخفاٌ بالصلوة.»
این وصیت امام، دلیل آن است که در آئین اسلام، نماز جایگاهی مهم دارد، طوری که امام در آخرین لحظههای زندگی از میان هزاران مسئله فقط نماز را سفارش میکند و این نیست جز برای این که امام صادق علیه السلام هادی امت و پاسدار دین است و نماز از این دیدگاه از اهمیت فراوانی برخوردار میباشد.
ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصلهای به مسافت دو هزار ساله به مشام میرسد، لیکن عاق و کسی که قطع رحم کرده بوی آن را احساس نمیکند و درنمییابد.
به نظر من راز این که امام خویشاوندان نزدیکش را به نماز سفارش میکنند، آن است که مردم از آنان انتظار ارشاد و راهنمائی دارند، پس تبلیغ و توصیه این فریضه از زبان آنان مؤثرتر است. نکته دوم آن که نزدیکان امام و منسویان عترت نپندارند که به علت قرابت و داشتن نسبت با پیامبر از شفاعت او و اوصیای گرامیاش بهرهمند خواهند بود، اگرچه در عمل به برخی از احکام سهل انگار باشند.
امام صادق علیه السلام بدین وسیله خواستند بیان کنند که خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله اگر توأم با انجام فرائض و تکالیف دینی نباشد، سودی به آنان نخواهد داشت، بلکه این نسبت مسؤولیت ایشان را سنگینتر خواهد ساخت.امحمیده مادر امام موسی کاظم و همسر امام صادق علیهماالسلام از این حال امام در شگفت بوده که چگونه امام به هنگام وفات نیز از این فریضه بزرگ غفلت نداشته است و هرگاه این حال امام را به یاد میآورده میگریسته است.از کارهای عجیب امام در ساعت رحلتش آن که دستور دادند برای تمام خویشاوندان نزدیکش صله و تحفهای فرستاده شود و حتی برای حسن افطس مبلغ هفتاد دینار فرستاد.
سالمه کنیز و خدمتکار آن حضرت پرسید: «چگونه به مردی که با دشنه و خنجر به شما حمله آورده و قصد قتل شما را داشته است، چنین مبلغی را عطا میفرمائید؟»
امام در پاسخ فرمود: «میخواهی مشمول این آیه قرآن نباشم که فرمود: «وَالَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمُرَاللهُ بِهِ یُوصَلَ وَ یَخَشونَ رَبَّهُم وَ یَخافُونَ سُوءِ الحِسابِ»؛ و آنان که فرمان خدا را در مورد صله رحم و دلجوئی از خویشاوندان اجرا میکنند و از خدایشان میترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند.
ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصلهای به مسافت دو هزار ساله به مشام میرسد، لیکن عاق و کسی که قطع رحم کرده بوی آن را احساس نمیکند و درنمییابد.
این وصیت امام نیز بیانگر اهمیت صله رحم است و رفتار خود امام هم اینگونه بوده که با ارحامش پیوند داشته و حتی با آنان که با او بریده و به قصد کشتنش به طرف او حمله کرده بودند به طریق نیکو رفتار کرد و مبلغی صله فرستاد، و به راستی که این، خلق و خوی انبیاء و اولیاء است. (۲)
پینوشتها:
۱. به نقل از کتاب صفحاتی از زندگانی امام صادق علیه السلام.
۲. به نقل از کتاب احیاگر تشیع.
بوی غربت و یتیمی
اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ میزند و حُزنی غمانگیز، افلاک را میآشوبد. آسمان سیاهپوش میشود و فوج فوج، فرشتههای عزدار، در نقطهای به نام بقیع، فرود میآیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ مینشیند!
در کوچهکوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی میوزد! از درها، دیوارها، پنجرهها، ملال و ماتم میبارد! سینهها، داغ بزرگی را به دفترش میکشند و جانها، در آتش مصیبتی عظیم میگدازند! چشمها به خون مینشینند و دستها، بیتابیشان را به سرها میکوبند! شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟ یا عرش ترک برداشته، که اینگونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
بقیع! ای گنجینه دردها و اندوهها، ای نهانخانه اسرار آسمانی!
لب باز کن! از ناگفتنیها بگو! از دردهای نهانت بگو! امشب میزبان کدام عزیزی؟
امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟ کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟
لب باز کن، مهبط فرشتگان!
زیارتگاه قدسیان!
آرام جان افلاکیان!
چشم به راهی امشب پایان میگیرد! انتظارت به سر میآید!
امشب او حتما خواهد آمد! صدای گریه را نمیشنوی؟ صدا از خانه ششمین خورشید زمین است! صدا از خانه فرزند فاطمه است!
میآید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!
ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
میآید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت ... میآید! ...
دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.
بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!
آغوش بگشا! و جسم بیجانِ جان عالم را، در برگیر! آرامتر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینهتوزی دنیا! زخمِ نامردمیها! زخم اسلام نمایان بیدین!
زخم نابرابریها! شقاوتها!
صدای گریه میآید! ... صدای ضجه فرشتگان!
بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستارهای به آسمان خواهد شتافت!
"خدیجه پنجی"
غروب غریبت، در لابهلای دقیقههای خاکی بقیع قد میکشد. مدینه، با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست میبرد تا مردم، آیههای زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.
زمین، آبستن اشک میشود. خورشید، قد خم میکند و دستهای ملتمس عرشیان، همگام با فرشیان، شعر بیقراری را در آغوش میکشند.
داغ در گلوی شیعیان منتشر میشود تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.
نبض تاریخ به هم خورده است .
نبض تاریخ، به هم خورده است. دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفتهاند.
با این بدبختی عمیقی که فراهم کردهاند، نه تنها به ساحت سبزت راه نیافتهاند، که آتش جهنم خودشان را شعلهورتر ساختهاند. اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای پر پیچ و خم جهالت و نکبت سر درآوردهاند. اینان میخواهند آینه امامت را بشکنند؛ ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را در قامت «وجوه یومئذ خاشعه» تجربه خواهند کرد.
خورشید از چشمان تو تقلید میکند.
هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام میگیرد. هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید میکند. دانشگاه، به نام تو زنده است؛
حوزه از زلال دانش تو آب میخورد و عطش دانشاندوزی راهیان عشق، با کلام تو سیراب میشود.
"نقی یعقوبی"
امشب غریبآباد دل سیهپوش عزای توست. امشب بر گلوی آسمان بغضی سخت بر جای مانده، امشب ابرها صیحه میزنند، زمین بر خود میلرزد و ضجههایی غریب، بنیان مدینه را از هم میپاشد. مدینه در تب غم میسوزد، آه سردی بر چهره شهر نقش بسته است، مردی از کنخ خانهای ساده چشم از جهان فرو میبندد.
گویی امواج خروشان علم در ساحل ابدیت آرمیده است، گویی عشق با تمام وسعتش در دل خاک جای گرفته است. همه جا سخن از اوست، نامش به صداقت آسمان میماند، مدینه روزهای با او بودن را خوب به یاد دارد، لطافت روحش مدینه را بهشتی میکرد، و سوز مناجاتش به خاک بها میداد. کرسی درسش اندیشهها را بارور، عقلها را متحیر و دلها را مبهوت میکرد.
او از سلاله "لو کشف الغطا" است. میدانی از چه کسی میگویم و در ماتم که میسوزم، هم او که نامش بر سردرِ ابواب جنت نوشته شده است. مردی که به نور او بهشت را آفریدند آسمان برای او میبارد، و زمین برای او میبالد و گلها برای او میخندند.
نامش جعفر است و لقبش صادق، که به صدقش ملائک گواه بودند. او کوثری بود که هر که از زلال حکمتش نوشید؛ حکیم شد و هر که بر کرانه عرفاتش قدم نهاد، مجنون شد، خطیبان، به بیان او خطبهخوان شدند؛ هم او که به فرداها روشنی داد، و انسانها را از جهل رهانید، امشب در سکوت شب، بر صادق آل محمد(صلیاللهعلیه و آله) میگریم و بر غربت او اشک میریزم. امشب تا سپیدهدمان، هق هق گریهام و فریادم را با پیک اشک و عشق به بقیع خواهم رساند.
"حسن رضایی"