اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و علیکم سلام ورحمه الله و برکاته
دوست گرامی شما یک ادعای پوچ بی اساس کرده اید و موظف به این هستید که ادعای خود را ثابت کنید.
مدعی باید ادعای خویش را ثابت کند. اولا شما باید ثابت کنید بنده کسی بودم که بسیاری از تاپیکها را طولانی کرده ام. بنده در تمام پستها پاسخ شبهه دادم.فقط همین.
دوم شما بنده را متهم به تندروی کرده اید.تندروی یعنی فراتر رفتن از دستورات معصومین. یعنی شما موظف هستید پستهای که ادعای تندروی بنده را دارید را نقل قول بفرمایید سپس با آیات قران ( کلام الله) و احادیث معتبر معصومین(ع) ثابت کنید که بنده فراتر از حد معمول گام برداشته ام.
درضمن بنده به احساسات تمام افراد احترام کامل میگذارم و در هر تاپیکی که باعث جدل بین بنده و طرف مقابل شده است به دلیل این بود که طرف مقابل از فرهنگ سرتاپا غلط غرب دفاع میکرد و با بیان فرهنگ غلط غرب ادعا میکرد که آیات قران نسخ شده اند و کاربردی نیستند.
شما هم بهتره قبل از ورچسب زدن درست و منطقی تمام پستها را از ابتدا بخوانید نه صرفا بیاید اخرین پستها را بخوانید و نتیجه گیری کنید. بنده هیچ کس نیستم ، فقط یک بنده ناچیز خدا هستم که احساس کردم باید حقایقی را گفت. همین.
باشه من برچسب زدم ادعای پوچ و بی اساس کردم . غیر از اینه؟ از شما طلب عفو میکنم
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
افراط در دین یعنی شخصی یه حدیث خونده متن ظاهری حدیث رو خونده نه میدونه حدیث شامل چه کسانی میشه
نه میدونه حدیث مربوط به چه مقطع و زمانی میشه اصلا حدیث کی گفته شده؟ علتش چی بوده ؟؟؟
فقط بلده هر وقت مطلبی به ظاهر مرتبط با حدیث نقل شد بلافاصله از اون حدیث استفاده کنه
حالا می بینی اصل حدیث مربوط به موضوع خاص و فرد خاصی بوده و همه اشخاص رو هم در برنمیگیره
لطفا ابتدا منظورتان را واضح تر بیان بفرمایید که بعد از پاسخ دادن نگویید منظورم فلان نبود و بهمان بود.
اما به طور کلی آنگونه که فکر میکنید پیچیدگی احادیث همانند قرآن نیست.
مثلا در احادیث آمده برای زن یا مرد واجب است حجابش را رعایت کند ، این حدیث نیازی به تفسیر ندارد و اگر تفسیر بشود معنی آن عوض نمیشود ، مثلا واجب تبدیل به حرام نمیشود.
مثلا در احادیثی امده است برای زن حرام است به خود عطر بزند و در اجتماع و نزدیک مردان نامحرم حاظر بشود.شما در تفسیر نمیتوانید این عمل حرام را حلال جلوه دهید.
و .........
اما به طور کلی تفسیر می آید یک آیه و حدیث را موشکافانه نگاه میکند و به چرایی آنها میپردازد.
مثلا تفسیر نمی آید معنی سطحی قرآن که عملی را حلال یا حرام دانسته برعکس کند.
بلکه می آید میگوید چرا باید این چنین باشد.تفسیر می آید ریشه اصلی کلمات را برسی میکند.می آید دلیل و حجت را آشکار میکند. و....
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضای او را میطلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است. بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان میکند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!
روح آدمى را يا دستورات خدا پر مىكند و يا هوای نفس، كه جمع ميان اين دو ممكن نيست، هواپرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خدا است، هواپرستى عامل بيگانگى از همه اصول اخلاقى است، و بالآخره هواپرستى انسان را در خويشتن فرو مىبرد، و از همه حقايق جهان دور مىسازد.
رابطه اين دو با هم در آيات فوق بخوبى بازگو شده است، آنجا كه مىگويد:
(وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً) در اينجا نخست غفلت از خدا مطرح است و به دنبال آن پيروى از هوا، و جالب اينكه نتيجه آن افراط كارى آنهم به طور مطلق ذكر شده است.
در واقع کسی که از احکام الهی روی گرداند و به جای تسلیم و تعبد در برابر خداوند متعال و احکامش از هوای نفسش پیروی کند و تسلیم هوای نفس باشد و هوای نفس خویش را معیار قرار می دهند و مطابق این هوای نفس رو به تکذیب احکام الهی بیاورد أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ (آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید)؛ پس عدهای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟!) و از آنجا که نمی تواند وجدان خود را هم در مقابل این پیروی از هوای نفس آرام کند روی به تکذیب آورده انبیا می آورد که این حکم خدا نیست و گمان شماست که به خدا نسبت می دهید و ...
ما هم همین ادامه آیه را به آنها جواب می دهیم:
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا
بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان میکند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا ۖ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا بزودی میدانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است!
سلام
به نظرم افراطی در "دین" معمولا به کسانی گفته می شود که نقش عقل را در استنباط احکام در نظر نمی گیرند و "فقط" به نص (ظاهر نص) اکتفا می کنند. در واقع همان اخباری گری.
و تفریط در دین بیشتر مربوط به کسانی است که عقل را تنها منبع معتبر می دانند و بس(بدون توجه به محدودیت های عقل در بعضی حوزه ها). این گونه افراد معمولا آیات و روایات را هم به راحتی تاویل می کنند.
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
لطفا ابتدا منظورتان را واضح تر بیان بفرمایید که بعد از پاسخ دادن نگویید منظورم فلان نبود و بهمان بود.
اما به طور کلی آنگونه که فکر میکنید پیچیدگی احادیث همانند قرآن نیست.
مثلا در احادیث آمده برای زن یا مرد واجب است حجابش را رعایت کند ، این حدیث نیازی به تفسیر ندارد و اگر تفسیر بشود معنی آن عوض نمیشود ، مثلا واجب تبدیل به حرام نمیشود.
مثلا در احادیثی امده است برای زن حرام است به خود عطر بزند و در اجتماع و نزدیک مردان نامحرم حاظر بشود.شما در تفسیر نمیتوانید این عمل حرام را حلال جلوه دهید.
و .........
اما به طور کلی تفسیر می آید یک آیه و حدیث را موشکافانه نگاه میکند و به چرایی آنها میپردازد.
مثلا تفسیر نمی آید معنی سطحی قرآن که عملی را حلال یا حرام دانسته برعکس کند.
بلکه می آید میگوید چرا باید این چنین باشد.تفسیر می آید ریشه اصلی کلمات را برسی میکند.می آید دلیل و حجت را آشکار میکند. و....
سلام
اتفاقا هم همين چيزي داريم براي همين مثال هايي كه زدين
اول اينكه حجاب زنان پير اجباري نيست و دوم اينكه اگر براي درمان باشه حجاب ضرورتي نداره
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت جنابعالی
سلام
اتفاقا هم همين چيزي داريم براي همين مثال هايي كه زدين
اول اينكه حجاب زنان پير اجباري نيست و دوم اينكه اگر براي درمان باشه حجاب ضرورتي نداره
ابتدا ممنون از پاسختان اما ظاهرا چشم بسته غیب گفتید!!! حکمی که بیان داشته اید زنان سالخورده حجابشان اجباری نیست. آیه 60 سوره نور هست.
در همان آیه شرایطی را بیان کرده است. یکی از آن شرایط این است که چهره زن سالخورده باعث ایجاد شهوت نشود.و دیگر امیدی به ازدواجش نباشد.
تازمانی که زیبایی زنی باعث شهوت بشود حجابش الزامی است.و ترکش حرام است.
و براي مثال دومي هم حرام نيست!
واما عطر زدن زن به خود و حاظر شدنش در اجتماع بگونه ای که نامحرمی بوی عطرش را استشمام کند در همه حالت حرام است.
ابتدا ممنون از پاسختان اما ظاهرا چشم بسته غیب گفتید!!!
حکمی که بیان داشته اید زنان سالخورده حجابشان اجباری نیست. آیه 60 سوره نور هست.
در همان آیه شرایطی را بیان کرده است.
یکی از آن شرایط این است که چهره زن سالخورده باعث ایجاد شهوت نشود.و دیگر امیدی به ازدواجش نباشد.
تازمانی که زیبایی زنی باعث شهوت بشود حجابش الزامی است.و ترکش حرام است.
حالا چرا ميزني
واما عطر زدن زن به خود و حاظر شدنش در اجتماع بگونه ای که نامحرمی بوی عطرش را استشمام کند در همه حالت حرام است.
در اين مورد كارشناس محترم بياد پاسخ بده بهتره البته با شناختي دارم حرام نيست
در دين خيلي چيزها شبهه انگيز هستش كه بر همين اساس يك عده اي به طرف مقابلشون انگ خشك زدن ميزنن و عده اي ديگر برعكس آن انگ بي ديني و غيره ميزنن
مثلا در همين تاپيكي(حجاب و نگاه) باز كردم نگاه كنيد به حديث ها و احكام كه شبهه اي ايجاد ميكنه كه آخرش پيدا نيست
در اين مورد كارشناس محترم بياد پاسخ بده بهتره البته با شناختي دارم حرام نيست
چیزی که اسلام از آن نهی کرده است استعمال عطرهای خوش بو کننده مقابل نامحرم است. طبق نظر همه مراجع استعمال این گونه عطرها در مجامع عمومی که نامحرم نیز وجود دارد جایز نیست[1]
---------------------------------------------------------------------------------- [1] آیت الله مکارم، استفتاءات، ج 1، س 797 آیت الله تبریزى، استفتاءات، س 1616 آیت الله خامنهاى، استفتاء، س 667 و 621 آیت الله نورى، استفتاءات، ج 1، س 1033 دفتر آیت الله وحید، آیت الله صافى، آیت الله بهجت، امام، آیت الله فاضل و آیت الله سیستانى،با استفاده از نرم افزار پرسمان.
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
حالا چرا ميزني
در حد و اندازه ای نیستم که بخواهم کسی را بزنم.
در اين مورد كارشناس محترم بياد پاسخ بده بهتره البته با شناختي دارم حرام نيست
در دين خيلي چيزها شبهه انگيز هستش كه بر همين اساس يك عده اي به طرف مقابلشون انگ خشك زدن ميزنن و عده اي ديگر برعكس آن انگ بي ديني و غيره ميزنن
مثلا در همين تاپيكي(حجاب و نگاه) باز كردم نگاه كنيد به حديث ها و احكام كه شبهه اي ايجاد ميكنه كه آخرش پيدا نيست
اشکال ندارد، کارشناسی که میگوید عطر زدن زدن اشکال ندارد در تاپیکی به غیر از این تاپیک بیاید دلیلش را ارئه کند ، وظیفه بنده هم این است دلایلشان را با دلایل خودم رد کنم.
زیرا این تاپیک موضوع و رسالتش چیز دیگری است.
سلام
به نظرم افراطی در "دین" معمولا به کسانی گفته می شود که نقش عقل را در استنباط احکام در نظر نمی گیرند و "فقط" به نص (ظاهر نص) اکتفا می کنند. در واقع همان اخباری گری.
و تفریط در دین بیشتر مربوط به کسانی است که عقل را تنها منبع معتبر می دانند و بس(بدون توجه به محدودیت های عقل در بعضی حوزه ها). این گونه افراد معمولا آیات و روایات را هم به راحتی تاویل می کنند.
مطلبی که مهم است این است که بدانیم منظور از عقل هر عقلی نیست چه بسا شخصی مطلبی را عقلانی بدانید اما عقلانی نباشد و چه بسا شخصی مطلبی را خلاف عقل بداند اما خلاف عقل نباشد.
منظور از عقل عقلی نیست که جزوی و جزئی نگر و سطحی نگر باشد و یا منظور عقلی نیست که در دام هوای نفس است
امام علي در عبارتي مي فرمايند:
وَ كَم مِن عَقل اَسير تَحت هَوي اَمير چه بسيار عقلی كه تحت سيطره هوای نفس قرار مي گيرد.
وقتي عقل اسير هوا شود، ديگر قادر به انجام وظيفه اصلي خويش كه شناخت حقايق و تمييز نيك و بد از يكديگر است نخواهد بود.
و البته در بسیاری از جا ها باید تسلیم نص بود چرا که:
و بهمين سند روايت شده كه امام چهارم فرمود براستى دين خداى عز و جل با عقلهاى ناقص درك نميشود و با آراء باطله و قياسهاى فاسد بدست نميآيد، وسيله درك آن تسليم است هر كس بما تسليم شود سالم ماند و هر كس بما اقتداء كند هدايت يابد و هر كس بقياس و رأى عمل كند نابود گردد و هر كس در دلش نسبت بدان چه ما گوئيم و حكم كنيم گرفت و گيرى يابد بدان خدائى كه سبع- المثانى و قرآن عظيم را فرو فرستاده كافر شده است و نميداند
برداشت های نادرست از دین افراط وتفریط رو بهمراه دارد...
این نکته هم مهم است که چه بسا برداشتی از دین درست باشد اما دیگری آن را نادرست بداند و همین نادرست خواندن برداشتی که چه بسا صریح بعضی از آیات و روایات و فتاوای فقها است افراط در دین محسوب شود.
در واقع افراط آن است که کسی که از دین اطلاعی ندارد و اصلا در این زمینه درس تخصصی نخوانده است بیاید در مقوله دین نظر تخصصی دهد که فلان برداشت درست است یا نادرست است.
افراط و تفریط در درون دین یعنی اینکه یه شخص مومن اولویت بندی هاش رو گم کنه ....
1- مثلا حجاب که یه دستور فردی هست رو زوری کنه و بخواد سره همه خانومها حجاب کنه . ( افرط )
2- مثلا این همه بانک میبینه که دارن پول ربا تحویل مردم میدن و حدیث داریم که یک دینار ربا از 60 بار زنا بدتر هست رو میبینه و چشماش رو میبنده ( تفریط)
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
افراط و تفریط در درون دین یعنی اینکه یه شخص مومن اولویت بندی هاش رو گم کنه ....
رعایت تمام دستورات الهی الزامیست.و هیچکدام بر دیگری اولویت ندارند. این سخن شما یعنی تفریط در دین.
کسی که میگوید و احساس میکند بعضی از احکام جدیت ندارند دچار تفریط ( عقب ماندن) در دین شده است.
مثلا حجاب که یه دستور فردی هست رو زوری کنه و بخواد سره همه خانومها حجاب کنه . ( افرط )
حجاب یک دستور اجتماعی است نه فردی. کسی هم که میگوید و احساس میکند حجاب به خود شخص مربوط است و به اجتماع ارتباط ندارد هم دچار تفریط در دین شده است.کسی هم که بدحجابان را امر به معروف و نهی از منکر نکند تفریط کرده است.
2- مثلا این همه بانک میبینه که دارن پول ربا تحویل مردم میدن و حدیث داریم که یک دینار ربا از 60 بار زنا بدتر هست رو میبینه و چشماش رو میبنده ( تفریط)
افراط و تفریط در دین یعنی کسی که اطلاعات دینی ندارد در تمام مسائل دینی نظر دهد
مثلا نمی داند دینار از چند بار زنا بدتر است از خودش می گوید یک دینار ربا از 60 بار زنا بدتر است در حالی که حدیث داریم:
يا علىّ: يكدرهم ربا نزد خداوند عزّ و جلّ از هفتاد زنا كه همگى آنها با محارم، در خانه خدا سرزده باشد عظيمتر است. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 367
و به جای درهم می گوید دینار و به جای 70 می گوید 60 و همه چیز را عوض می کند.
1- مثلا حجاب که یه دستور فردی هست رو زوری کنه و بخواد سره همه خانومها حجاب کنه . ( افرط )
یکی دیگر از مصداق افراط و تفریط هم همین است که کسی فرق احکام فردی و اجتماعی را نمی داند و نمی داند جه حکمی فردی است و چه حکمی اجتماعی اما درباره آن نظر دهد
یکی از مصادیق بارز افراط این است که کسی را که حکم حجاب را اجتماعی می داند متهم به افراط کنند.
1- مثلا حجاب که یه دستور فردی هست رو زوری کنه و بخواد سره همه خانومها حجاب کنه . ( افرط )
سلام
الحمد لله که در این تاپیک علت اینکه برخی افراد افراطی خطاب می شود مشخص شد.
دقیقاً بحث از اول تاپیک این بود که تا زمانی که ملاکی برای افراط تعیین نشود نمی توان گفت چه کسی افراطی است و چه کسی افراطی نیست.
سوال برادر امام عشق در پست اولیه این تاپیک هم این بود که:
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب.
در بسیاری از تاپیکها بعضی از دوستان به خاطر بیان کردن آیات و روایات (احکام دینی) به عنوان شخصی افراطی قلمداد میشوند.
به راستی آیا بیان احکام دین و پای فشاری بر احکام روشن دین که توسط خدا(قرآن) و معصومین(ع) بیان شده است افراط در دین قلمداد میشود!؟؟
به راستی افراط در دین یعنی چه!؟ در نقطه مقابل آن تفریط در دین یعنی چه!؟
کسانی که دیگران را به خاطر بیان احکام دینی افراطی خطاب میکنند چه کسانی هستند!؟
و دقیقا اینجا مصداق این سخن مشخص شد زیرا هر کسی آشنایی ابتدایی با احکام الهی داشته باشد می داند که حجاب یک وظیفه اجتماعی است اما کاربر نفرنفر کسی را که حکم حجاب را اجتماعی بداند را افراطی می داند.(قطعا ملاک کاربر نفرنفر برای افراطی خواندن این گروه ظن و گمان شخصی خودش از دین اسلام بوده است)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در روز گذشته:
اعتدال شعار بسیار خوب و مورد تأیید است زیرا افراط همواره محکوم است.
مراقب باشید که برخی در صحنه سیاسی کشور، با شعار اعتدال، جریانهای مؤمن را کنار نزنند زیرا همین جریان مؤمن است که در مواقع خطر زودتر از همه سینه سپر میکند و در مشکلات نیز، دولت را به طور واقعی کمک میکند.
ایشان تأکید کردند: اعتدال همان اسلام است. یعنی مقابله شدید با کفار و مهربانی با یکدیگر، یعنی امر به معروف و نهی از منکر. اعتدال به این معنا نیست که از کارهایی که جریان مؤمن، احساس وظیفه میکند، جلوگیری کنیم.
حال جالب اینجاست از نظر برخی از اعضای این سایت،اعتدال یعنی صلوات فرستادن زیر پست کافر حربی،یعنی اضافه کردن کفار به فهرست دوستان (مثلاً قصد هدایت آن ها را دارند)،یعنی مهربانی با کفار،مقابله شدید با قشر مذهبی.همچنین از نظر آنان اعتدال یعنی عدم امر به معروف و عدم نهی از منکر.یعنی دغدغه نداشتن نسبت به دین مردم.بی تفاوتی نسبت به مسائل فرهنگی مانند حجاب.
اعتدال قطعاً همان اسلام است و اگر درست یادم باشد حقیر نیز در پست اولم در این تاپیک،به این مسئله اشاره کردم.حال درباره کسی که به دیگران لقب افراطی یا تفریطی می دهد دو حالت است.
یا این که افراط و تفریط در اسلام ممکن است که چون اسلام همان اعتدال است،این مشابه آن است که بگوییم افراط و تفریط در اعتدال ممکن است.
یا این که افراط و تفریط در اسلام ممکن نیست و لذا وقتی به کسی می گوییم افراطی یا تفریطی،یعنی تو خارج از اعتدالی و خروج از اعتدال در واقع مشابه خروج از دین است (چون دین همان اعتدال است).پس وقتی به کسی بگوییم افراطی یا تفریطی،در واقع داریم او را به بی دینی محکوم می کنیم.او را به نامسلمانی محکوم می کنیم.
اینگونه لقب دهی ها معمولاً وقتی سودمند است که یک جمعی،مسئله ای را نادرست می دانند.وقتی کسی می آید و استدلال می کند که چرا آن مسئله درست است،طرف مقابل از آنجا که قادر به پاسخگویی نیست،تخریب و لقب دهی را شروع می کند و با نسبت دادن این القاب به فرد مورد نظر،سعی می کند با فضاسازی از پاسخ دادن طفره رود.
اعتدال همان اسلام است. یعنی مقابله شدید با کفار و مهربانی با یکدیگر، یعنی امر به معروف و نهی از منکر. اعتدال به این معنا نیست که از کارهایی که جریان مؤمن، احساس وظیفه میکند، جلوگیری کنیم.
(کافرون/6-1): «بگو ای کافران، آنچه را میپرستید، نمیپرستم و شما نیز، آنچه من میپرستم را نمیپرستید ... (پس) آیین و خدایان شما، برای شما؛ و آیین من، برای من».
چرا در این آیه نگفته است: «خدایان شما باید نابود گردد»؟
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست؟
(تحریم/7): «ای کسانی که کفر میورزید. پوزشخواهی نکنید؛ زیرا جز این نیست که جزای کفر شما، رفتار خودتان است».
چرا در این آیه نگفته است: «جزای شما، جنگ و مردن است؟»
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست و می"گوید: «حتی پوزشخواهی نکنید (تا احساس تحقیر نکنند)» پس آن برخورد شدید، کجای اسلام است؟
width: 700
[TR]
[TD][/TD]
[TD="align: left"]آسایش دوگیتی، تفسیر این دو حرف است[/TD]
[TD][/TD]
[TD]با دوستان مروت؛ با دشمنان، مدارا[/TD]
[/TR]
حال جالب اینجاست از نظر برخی از اعضای این سایت،اعتدال یعنی صلوات فرستادن زیر پست کافر حربی،یعنی اضافه کردن کفار به فهرست دوستان (مثلاً قصد هدایت آن ها را دارند)،یعنی مهربانی با کفار،مقابله شدید با قشر مذهبی.همچنین از نظر آنان اعتدال یعنی عدم امر به معروف و عدم نهی از منکر.یعنی دغدغه نداشتن نسبت به دین مردم.بی تفاوتی نسبت به مسائل فرهنگی مانند حجاب.
اعتدال قطعاً همان اسلام است و اگر درست یادم باشد حقیر نیز در پست اولم در این تاپیک،به این مسئله اشاره کردم.حال درباره کسی که به دیگران لقب افراطی یا تفریطی می دهد دو حالت است.
یا این که افراط و تفریط در اسلام ممکن نیست و لذا وقتی به کسی می گوییم افراطی یا تفریطی،یعنی تو خارج از اعتدالی و خروج از اعتدال در واقع مشابه خروج از دین است (چون دین همان اعتدال است).پس وقتی به کسی بگوییم افراطی یا تفریطی،در واقع داریم او را به بی دینی محکوم می کنیم.او را به نامسلمانی محکوم می کنیم.
اینگونه لقب دهی ها معمولاً وقتی سودمند است که یک جمعی،مسئله ای را نادرست می دانند.وقتی کسی می آید و استدلال می کند که چرا آن مسئله درست است،طرف مقابل از آنجا که قادر به پاسخگویی نیست،تخریب و لقب دهی را شروع می کند و با نسبت دادن این القاب به فرد مورد نظر،سعی می کند با فضاسازی از پاسخ دادن طفره رود.
سخن از «حجاب» و برچسب زدن و گستاخی کردن زدید؛ که چنین کسانی از روی ضعف سخن به برچسب زدن و توهین میگشاید؛ به همینروی، یاد سخنی افتادم که در «ایــنــجــا» گفتهاید:
برچسبهای زیبا و خوشرنگی هستند؛ بازهم دارید؟
خود شما، این برچسبها را از روی ضعف زدهاید، یا از روی چیز دیگری؟
(کافرون/6-1): «بگو ای کافران، آنچه را میپرستید، نمیپرستم و شما نیز، آنچه من میپرستم را نمیپرستید ... (پس) آیین و خدایان شما، برای شما؛ و آیین من، برای من».
چرا در این آیه نگفته است: «خدایان شما باید نابود گردد»؟
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست؟
(تحریم/7): «ای کسانی که کفر میورزید. پوزشخواهی نکنید؛ زیرا جز این نیست که جزای کفر شما، رفتار خودتان است».
چرا در این آیه نگفته است: «جزای شما، جنگ و مردن است؟»
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست و می"گوید: «حتی پوزشخواهی نکنید (تا احساس تحقیر نکنند)» پس آن برخورد شدید، کجای اسلام است؟
آسایش دوگیتی، تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت؛ با دشمنان، مدارا
جناب هژبر یا بهتر است بگویم جناب آبرنگ،برداشت و تفسیر شما از آیات بسیار ساده و ابتدایی است.اگر قرار بود مفسرین مانند شما آیات را تفسیر کنند،قطعاً به تناقض بر می خوردند.چند مسئله در اینجا اهمیت دارد:
اول این که شما دارید در واقع سخنان مقام معظم رهبری را نقد می کنید که ایشان یکی از علمای اسلام هستند و کشور تحت رهبری ایشان است.یعنی در واقع شما به نحوی دارید برخلاف یکی از علمای دین حرف می زنید.البته مشکلی نیست،می توانید حرف بزنید.ولی حداقل مشخص می شود تحلیل های شما با تحلیل های علما تفاوت دارد و در این مورد ضد تحلیل های آنان است.البته قبلاً هم گفته بودید که با فقها و علما چقدر مشکل دارید (تقریباً می شود گفت دشمنی دارید).
دوم روش شما در تحلیل ها و تفسیر هایتان است که مشخص است یک روش غیرعلمی (مقصود از علم،علم دین است) و همچنین غیرمنطقی است،چرا که به تناقض می انجامد.بنده هم مشابه شما چند آیه لیست می کنم:
(کافرون/6-1): «بگو ای کافران، آنچه را میپرستید، نمیپرستم و شما نیز، آنچه من میپرستم را نمیپرستید ... (پس) آیین و خدایان شما، برای شما؛ و آیین من، برای من».
چرا در این آیه نگفته است: «خدایان شما باید نابود گردد»؟
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست؟
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»
محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مىبينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست.
سوره الفتح(48)،آیه 29.
اینجا سخن از برخورد تند هست یا نه؟
چرا اینجا برخورد غیرتند صورت نگرفته است؟
پس محض اطلاع شما،این سخن مقام معظم رهبری درباره سخت گیری با کفار،مبنای قرآنی دارد.حال پاسخ شما را به گونه ای دیگر هم می دهیم.
اول این که همیشه باید آیات و روایات را در کنار هم در نظر گرفت.نه این که یک آیه را بیاوریم و آیات دیگر یا روایات دیگر را نادیده بگیریم.لذا با این که در اینجا گفته نشده خدایان شما نابود شوند یا با شما می جنگیم،این آیه از جنگ با کفار نهی نمی کند.این که در اینجا به جنگ با کفار اشاره نشده،دلیل بر جنگ نکردن نیست.در واقع اگر بخواهیم اینطور تفسیر کنیم به نوعی دچار مغالطه توسل به جهل شده ایم.عدم الوجدان (در این آیه) لا یدل علی عدم الوجود.ما در جاهای دیگری می بینیم که به جنگ و سختگیری با کفار فرمان داده شده که با این آیات هم در تضاد نیست.
(تحریم/7): «ای کسانی که کفر میورزید. پوزشخواهی نکنید؛ زیرا جز این نیست که جزای کفر شما، رفتار خودتان است».
چرا در این آیه نگفته است: «جزای شما، جنگ و مردن است؟»
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست و می"گوید: «حتی پوزشخواهی نکنید (تا احساس تحقیر نکنند)» پس آن برخورد شدید، کجای اسلام است؟
«وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»
و اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مىشد يا زمين بدان قطعه قطعه مىگرديد يا مردگان بدان به سخن درمىآمدند [باز هم در آنان اثر نمىكرد] نه چنين است بلكه همه امور بستگى به خدا دارد آيا كسانى كه ايمان آوردهاند ندانستهاند كه اگر خدا مىخواست قطعا تمام مردم را به راه مىآورد و كسانى كه کافر شدهاند پيوسته به [سزاى] آنچه كردهاند مصيبت كوبندهاى به آنان مىرسد يا نزديك خانههايشان فرود مىآيد تا وعده خدا فرا رسد آرى خدا وعده [خود را] خلاف نمیكند.
سوره الرعد (13)،آیه 31 «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»
اما دستهها[ى گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك.
سوره مریم (19)،آیه 37 «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ»
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه کافر شده [و حقپوشى كرده]اند پس واى از آتش بر كسانى كه کافر شدهاند.
سوره ص (38)،آیه27 «فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ»
و قطعا كسانى را كه کافر شدهاند عذابى سخت مىچشانيم و حتما آنها را به بدتر از آنچه مىكردهاند جزا میدهيم.
سوره فصلت (41)،آیه 27 «الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا »
كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه کافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است .
سوره النساء (4)،آیه 76
این ها تعداد کمی بودند از آیاتی که به قول شما برخورد تند دارند.امیدوارم توضیح قانع کننده ای داشته باشید. اول این که دیدیم در بسیاری از آیات قرآن وعده عذاب به کفار داده شده و آیاتی هست که درباره جنگ با کفار حرف می زنند.
دوم این که شما مشخصاً آیه مورد نظر را در ترجمه تحریف کرده اید(خداوند روزه هایمان را حفظ کند ان شاء الله).به این دلیل که کلمه الیوم را از این آیه حذف کرده اید.در آیه هفت سوره تحریم کلمه الیوم آمده که طبق نظر مفسرین به قیامت بر می گردد.شما این را حذف کردید تا معنای مورد نظر خود را از آن بسازید و همچنین تفسیر مورد نظر خودتان را در پرانتز آوردید! و گفته اید که آیه می خواهد بگوید احساس تحقیر نکنید! در تفسیر المیزان درباره این آیه آمده که:
اين آيه شريفه خطابى است عمومى به همه كفار، خطابى است كه بعد از رسيدن كفار به آتش دوزخ (و زبان به عذرخواهى گشودن ، كه اگر كفر ورزيديم ، و يا گناه كرديم عذرمان اين بود و اين بود) به ايشان مى شود كه امروز سخن عذر خواهى به ميان نياوريد، چون روز قيامت روز جزا است و بس . علاوه بر اين ، جزايى كه به شما داده شد عين اعمالى است كه كرده بوديد، خود اعمال زشت شما است كه امروز حقيقتش برايتان به صورت جلوه كرده است ، و چون عامل آن اعمال خود شمابوديد، عامل بودنتان قابل تغيير نيست ، و با عذرخواهى نمى توانيد عامل بودن خود را انكار كنيد، چون واقعيت ، قابل تغيير نيست ، و كلمه عذاب كه از ناحيه خدا عليه شما محقق شده باطل نمى شود. اين معنايى است كه از ظاهر خطاب در آيه استفاده مى شود.
ولى بعضى گفته اند: عذرخواهى كفار بعد از داخل شدن در آتش است ، و عذرخواهى خود نوعى توبه است ، و بعد از داخل شدن در آتش ، ديگر توبه قبول نمى شود، و در معناى جمله ((انما تجزون ...)) گفته اند: معنايش اين است كه در مقابل اعمالى كه كرده ايد آن جزايى را به شما مى دهند كه حكم ت لازمش مى داند.
و در اينكه آيه مورد بحث دنباله آيات سابق قرار گرفت ، و در آن خطابى قهرآميز و تهديدى جدى شد، اشاره اى هم به اين حقيقت هست كه نافرمانى خداى تعالى و رسول او چه بسا كار آدمى را به كفر بكشاند.
فکر می کنم اکنون مشخص شد ادعای شما چقدر دور از این آیه است.
آسایش دوگیتی، تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت؛ با دشمنان، مدارا
پیش از این هم گفتیم روش شما در بررسی مسائل یک روش غیرعلمی است.ما در اینجا می خواهیم ببینیم برخورد با کفار باید چگونه باشد.مسئله در واقع فقهی است.حال جالب است که شما در استنباط های فقهی خودتان اشعار حافظ را هم جزو منابع می دانید. «وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
«وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ»
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمیدارد.
و هر كجا بر ايشان دستيافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است.
سوره البقرة (2)،آیات 190 و 191
سخن از «حجاب» و برچسب زدن و گستاخی کردن زدید؛ که چنین کسانی از روی ضعف سخن به برچسب زدن و توهین میگشاید؛ به همینروی، یاد سخنی افتادم که در «ایــنــجــا» گفتهاید:
نمی دانم چه تمایلی دارید به بحث های شخصی.تقریباً هرگاه بنده پست های شما را دیده ام،حاوی بحث های شخصی بوده اند.بنده یک لیستی تهیه کرده بودم از رفتار شما در یکی از تاپیک ها:http://www.askdin.com/thread17284-14.html#post512382
برچسبهای زیبا و خوشرنگی هستند؛ بازهم دارید؟
همچنان معتقد هستم حرف هایم درست است.در عقده ای بودن که شکی نیست.اما جاهل هستند چون نسبت به خودحقیقیشان جهل دارند.اگر نسبت به آن جهل نداشتند،اینطور در جامعه ظاهر نمی شدند تا بدن و موهای خود را نشان دهند.اما کم عقل هستند چون مشخصاً رفتار ضددینی دارند انجام می دهند در حالی که عقل انسان را به رفتار های دینی و دینداری (در اینجا حجاب) دعوت می کند.
خود شما، این برچسبها را از روی ضعف زدهاید، یا از روی چیز دیگری؟
خیر این برچسب ها حقیقت هستند و بنده می توانم آن ها را ثابت کنم.البته شما هم در برچسب زدن تبحر دارید که لینکش را قرار دادیم.
بیحجاب = کافر حربی => برخورد شدید.
چگونه تساوی بی حجاب با کافر حربی را نتیجه گرفتید؟خیلی دلم می خواهد بدانم :Nishkhand:.بنده در آن متن فقط راجع به بی تقوایی حرف زده بودم.شاید از نظر شما هر بی تقوایی مساوی کفر است.
انگیزه شما برای ورود به بحث های این چنینی را درک نمی کنم.شاید علتش ناکامی شما در بحث ها باشد که معمولاً وقتی می بینید روند بحث مطابق میل شما پیش نمی رود،به چنین اموری دست می زنید.به شما توصیه می کنم این بحث را حداقل با بنده رها کنید،چون نتیجه اش موردپسند شما نخواهد بود.بنده هم تمایلی ندارم در ماه رمضان خدای نکرده گناهی کنم. لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
در بسیاری از تاپیکها بعضی از دوستان به خاطر بیان کردن آیات و روایات (احکام دینی) به عنوان شخصی افراطی قلمداد میشوند.
تهمت و ظلمی است که بر این دوستان روا گشته.
به راستی آیا بیان احکام دین و پای فشاری بر احکام روشن دین که توسط خدا(قرآن) و معصومین(ع) بیان شده است افراط در دین قلمداد میشود!؟؟
اساس اسلام بر عقلانیت و اعتدال است. احکام مبین دین اسلام عین اعتدال است و بیان و عمل به آنها نشانه معتدل بودن مؤمن است.
به راستی افراط در دین یعنی چه!؟ در نقطه مقابل آن تفریط در دین یعنی چه!؟
از منظر قرآن کریم، راه راست همان راه اعتدال و میانه روی هست. (صراط المستقیم = سواء السبیل)
یکی از مهمترین امور که فکر میکنم مرتبط با موضوع تاپیک باشد، امر به معروف و نهی از منکر است.
در آیه 143 از سوره بقره میفرماید: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد
و در آیه 110 از سوره آل عمران میفرماید: كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ
شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شدهايد به كار پسنديده فرمان میدهيد و از كار ناپسند بازمیداريد و به خدا ايمان داريد
در مورد [HL]افراط در امر به معروف و نهی از منکر[/HL] میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: مأیوس کردن مخاطب، قضاوت عجولانه، تجسس در زندگی خصوصی افراد و کشف گناه و ...
در مورد [HL]تفریط در امر به معروف و نهی از منکر[/HL] میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: ترس از جوسازی، حفظ آبروی خود، روحیه سازشکاری، نپرداختن به مسائل ریشهای و ...
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادب.
عرض سلام و ادب و احترام
با هفتاد درصد سخنانتان هم عقیده ام اما نکاتی وجود دارد.
در مورد افراط در امر به معروف و نهی از منکر میتوان به موارد ذیل اشاره نمود: مأیوس کردن مخاطب، قضاوت عجولانه، تجسس در زندگی خصوصی افراد و کشف گناه و ...
بنده هم مخالف امر به معروف و نهی از منکر همراه با زور هستم.و اینکه مخاطب را مایوس نامید و ... کرد.
اما یک نکته وجود دارد. امربه معروف و نهی از منکر باید به گونه ای باشد که تمام معانید و مخالفین احکام الهی ( دشمنانی از جنس به ظاهر مومن ) مایوس شوند.
مایوس از اینکه بخواهند با احکام مخالفت کنند.آن هم بودن دلیل و منطقی درست.
کسی که می اید در تمام تاپیکها حضور پیدا میکند ، در تاپیکی حجاب را زیر سوال میبرد ، در تاپیکی بخاطر احام به خدا ورچسب دروغ میزند که خدا حق زنان را خورد و ... باید نامید و مایوس بشود.باید بداند و بفهمد و درک کند که مومنین هیچگاه سنگر را خالی نمیکنند تا هرکاری که دلشان خواست بکنند.
در مورد تفریط در امر به معروف و نهی از منکر میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
ترس از جوسازی، حفظ آبروی خود، روحیه سازشکاری، نپرداختن به مسائل ریشهای و ...
بنده شاید آیدی ام مسدود بود اما تمام تاپیکها را پیگیری میکردم. چند وقتی است باب شده است که فلان مطلب ریشه ای نیست و باید به مسائل ریشه ای پرداخت.هیچ حکم حلال و حرامی نیست که ریشه ای نباشد و از اصلیات نباشد.
هیچ حرامی بر حرام دیگر اولویت ندارد. پرداختن به تمام مسائلی که حرام است ، پرداختن به مسائل ریشه ای محسوب میشود.
کسی نمیتواند بگوید اول دروغ را ریشه کن کنیم سپس دزدی را. این حرف غلط است. هردو هم زمان و باهم باید ترک شود. و ...
هیچ حلالی بر حلال دیگر اولویت ندارد. یعنی رسدیگی به روح افضل تر از رسیدی به جسم نیست.
کسی که با ریاضتهای زیاد بخواهد روحش را جلا بدهد ، اگر باعث شود جسمش نابود شود گناه کرده است.
کسی هم که بخواهد جسمش را قوی کند و باعث شود روحش ضعیف بشود هم گناه کرده است.
این سخن اولویت بندی و ریشه ای بودن و نبودن سخنی کاملا غلط و اشتباه است.و تا زمانی که این باور غلط از بین نرود مشکلات حل نمیشود.
تمام واجب اولویت اول را دارند ، و تمام حرام ها نیز اولویت اول را دارند.
هیچ حکم حلال و حرامی نیست که ریشه ای نباشد و از اصلیات نباشد.
هیچ حرامی بر حرام دیگر اولویت ندارد.
هیچ حلالی بر حلال دیگر اولویت ندارد.
خدای متعال در آیه 31 سوره النساء میفرماید: إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ
اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مطالب مهمی را در باب درجه بندی گناهان کبیره و صغیره بیان میفرماید.
واضح است که این آیه در صدد بیان رابطه عِلی بین گناهان و ذکر مراتب اولویت آنهاست.
خدای متعال در آیه 31 سوره النساء میفرماید: إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ
اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مطالب مهمی را در باب درجه بندی گناهان کبیره و صغیره بیان میفرماید.
واضح است که این آیه در صدد بیان رابطه عِلی بین گناهان و ذکر مراتب اولویت آنهاست.
با عرض سلام و ادب
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا [١٨:٤٩]
و کتاب [= کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده میشود، پس گنهکاران را میبینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و میگویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند.
در اینکه گناهان تقسیم به کبیره و صغیره می شوند شکی نیست اما صریح آیات خداوند است که:
وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ [٩٩:٨]
و هر کس هم وزن ذرّهای کار بد کرده آن را میبیند!
اما آیه إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا [٤:٣١]
اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم؛ و شما را در جایگاه خوبی وارد میسازیم.
قرآن گويد:" نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ":" گناهان كوچك شما را مىپوشانيم" يعنى پرهيز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمينه هاى آنها، يك نوع حالت" تقواى روحانى" در انسان ايجاد مى كند كه مى تواند آثار گناهان كوچك را از وجود او بشويد و در حقيقت آيه فوق همانند آيه إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ: (هود- 114):
" حسنات، سيئات را از بين مى برند" مى باشد، و در واقع اشاره به يكى از آثار واقعى اعمال نيك است و اين درست به اين مى ماند كه مى گوئيم اگر انسان از مواد سمى خطرناك پرهيز كند و مزاج سالمى داشته باشد مىتواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بين ببرد.
و يا به تعبير ديگر: بخشش گناهان صغيره يك نوع" پاداش معنوى" براى تاركان گناهان كبيره است، و اين خود اثر تشويق كنندهاى براى ترك كبائر دارد.
اما ظاهرا منظور برادر امام عشق از اینکه اولویتی در گناهان نیست این است که اینکه خود ما بیاییم بگوییم فلان گناه صغیره است و کبیره نیست خود این سخن گفتن شدیدترین گناه است زیرا در نهج البلاغه منسوب به امام علی علیه السلام داریم که:
(کافرون/6-1): «بگو ای کافران، آنچه را میپرستید، نمیپرستم و شما نیز، آنچه من میپرستم را نمیپرستید ... (پس) آیین و خدایان شما، برای شما؛ و آیین من، برای من».
چرا در این آیه نگفته است: «خدایان شما باید نابود گردد»؟
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست؟
سلام
سوره كافرون سوره مکی است و در مکه مسلمانان آنچنان قدرتی نداشتند و اگر می خواستند برخورد تندی داشته باشند نتیجه به ضررشان تمام می شد این تاکتیک بار ها توسط مسلمانان به کار گرفته شده که
وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ۖ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [٢:١٠٩]
بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو میکردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند؛ با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چیزی تواناست. تفسیر نمونه در این مورد می نویسد:
اين در واقع يك دستور تاكتيكى است كه به مسلمانان داده شده كه در برابر فشار شديد دشمن در آن شرائط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده كنند و به ساختن خويشتن و جامعه اسلامى بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند.
منظور از" فرمان خدا" در اينجا به گفته بسيارى از مفسران" فرمان جهاد" است كه در آن هنگام هنوز نازل نشده بود، شايد به اين علت كه هنوز آمادگى همه جانبه براى اين فرمان نداشتند، و لذا بسيارى معتقدند كه اين آيه بوسيله آيات جهاد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد نسخ شده است.
اما برخورد تند قرآن با مشرکان که همان اشداء علی الکفار هست:
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ [٨:١٢]
و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم؛ کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم؛ ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ [٤٧:٤]
و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد!
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ [٢:١٩١]
و آنها را [= بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند [= مکه]، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزای کافران!
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ [٢:١٩٣]
و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ [٩:٢٩]
با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رعایت تمام دستورات الهی الزامیست.و هیچکدام بر دیگری اولویت ندارند. این سخن شما یعنی تفریط در دین.
کسی که میگوید و احساس میکند بعضی از احکام جدیت ندارند دچار تفریط ( عقب ماندن) در دین شده است.
سلام علیکم،
با کلیت حرفتان موافقم ولی فقط یک نکته و آن اینکه بحث اولویت منتفی نیست، مثل اینکه حفظ وحدت بر ایجاد عدالت اولویت دارد ... اما تمام احکام جدیت دارند و بحث اولویت تنها در زمانی مطرح است که رعایت یکی با دیگری تزاحم داشته باشد.
یا علی
سلام
به نظرم افراطی در "دین" معمولا به کسانی گفته می شود که نقش عقل را در استنباط احکام در نظر نمی گیرند و "فقط" به نص (ظاهر نص) اکتفا می کنند. در واقع همان اخباری گری.
و تفریط در دین بیشتر مربوط به کسانی است که عقل را تنها منبع معتبر می دانند و بس(بدون توجه به محدودیت های عقل در بعضی حوزه ها). این گونه افراد معمولا آیات و روایات را هم به راحتی تاویل می کنند.
سلام
این می تواند یکی از مصادیق مهم افراط وتفریط باشد. اما اگر بخواهیم بطوری کلی صحبت کرده ومعیار جامعی مشخص کنیم، انسان موجودی است که هم جنبه دنیوی دارد وهم جنبه دینی ومعنوی، وباید هم نیازهای مادی وهم معنوی از راه درست ارضا شوند. لذا بها دادن به دنیا یا معنویت بیش از حد بطوری که از طرف دیگر غافل شویم افراط وتفریط خواهد بود. بطوری که آنقدر به عبادت وریاضت بپرازد که نیازهای مادی از قبیل تامین ویتامین های لازم بدن با غذاهای سالم، ارضاء شهوت جنسی ، تنوع وتفریح سالم فراموش شود. که این افراط در دین وتفریط نسبت به دنیا است. وقتی رسول خدا(ص) از همسر عثمان بن مظعون یکی از اصحاب خود شنیدند که ایشان شب وروز به عبادت پرداخته ودنی را رها کرده اند ولباسهای مندرس می پوشند ناراحت شده وگفتند که روش شما غلط است. او در جواب با تعجب گفت: اگر غلط است خود شما چرا این طور عمل می کند؟ که حضرت فرمود من رهبر جامعه هستم وباید فقیرترین افراد جامعه را هم در نظر بگیرم.
یا اینکه انسان آنقدر به امور دنیوی وارضاء شهوت وخوردن غذاهای متنوع وتفریحات مختلف عادت کند که در اداء نماز واجب هم سست باشد وبه دنیا زدگی رو بیاورد، این هم غلط وافراط وتفریط از جانب دیگر است.
در اين مورد كارشناس محترم بياد پاسخ بده بهتره البته با شناختي دارم حرام نيست
عطر زدن زن در محیط خارج از خانه که در معرض عبور ومرور نامحرمان است حرام می باشد که باز هم می توانید به دیدگاه مرجع تقلید خود مراجعه کنید. که آیا شرط وشروطی قرا رداده است یانه؟
مطلبی که مهم است این است که بدانیم منظور از عقل هر عقلی نیست چه بسا شخصی مطلبی را عقلانی بدانید اما عقلانی نباشد و چه بسا شخصی مطلبی را خلاف عقل بداند اما خلاف عقل نباشد.
منظور از عقل عقلی نیست که جزوی و جزئی نگر و سطحی نگر باشد و یا منظور عقلی نیست که در دام هوای نفس است
امام علي در عبارتي مي فرمايند:
عقل یکی از نعمت های بزرگ الهی به بشر است که شاخصی است برای تشخیص حق از باطل ودر عین حال تقسیماتی دارد که عبارت زا عقل نظری وعملی هستند. عقل نظری در باب هست ونیست های ومسائل نظری کاربرد دارد وعقل عملی در باب باید ونبایدها که مقام عمل هستند. عقلی که در مسائل اخلاقی استفاده یم شود عقل عملی است که مقام باید ونباید است که آیا انجام این عمل مثل زهد درست است یانه؟ انزوا وفاصله گرفتن از جامعه برای ریاضت درست است یانه؟ این مباحث در مقام عقل عملی باید جواب داده شوند.
اما در مباحث اعتقادی آنچه کاربرد دارد مثل براهین اثبات خدا، نبوت واموری از این قبیل مقام عقل نظری است. لذا هر دو عقل در دین کاربرد دارد اما هر کدام سرجای خود وحدیث معروفی است از امام صادق علیه السلام که العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان، عقل چیزی است که با آن خدا عبادت می شود وبهشت به دست می آید واین حدیث مربوط به عقل عملی است، که مرحوم کلینی در کتاب عقل وجهل اصول کافی آنرا نقل کرده است.
همانطور که شما می فرمایید آنچه در امور دینی حجیت دارد عقل سالم است وعقلی که تحت تاثیر هواهای نفسانی نباشد وتخیل ووهم بجای عقل ننشیند. واینکه عقل در امور کلی نظرمی دهد وتطبیق آن برجزئیات به دست ماست به شرط آنکه از عقل درست استفاده بکنیم.
افراط و تفریط در درون دین یعنی اینکه یه شخص مومن اولویت بندی هاش رو گم کنه ....
1- مثلا حجاب که یه دستور فردی هست رو زوری کنه و بخواد سره همه خانومها حجاب کنه . ( افرط )
2- مثلا این همه بانک میبینه که دارن پول ربا تحویل مردم میدن و حدیث داریم که یک دینار ربا از 60 بار زنا بدتر هست رو میبینه و چشماش رو میبنده ( تفریط)
درست است که امربه معروف غیر اصولی وخارج از چاچوب دین افراط است اما دیدن بی حجاب وامربه معروف نکردن هم مصداق تفریط است. اینطور نیست که در یک مورد افراط داشته باشیم ولی تفریط نباشد. بلکه در هر ارزش وموری هم افراط است وهم تفریط. والبته اشتباه نکنیم که کوتاهی در مورد ادای وظیفه در مورد فریضه ای مثل کسب حلال وظیفه ما در مورد محجبه بودن جامعه اسلامی را کوتاه نمی کند وما باید در تمام زمینه ها به وظیفه خود عمل کنیم.
در اینکه حجاب امری اجتماعی است نه فردی دوستان می توانند به تاپیک زیر مراجعه کنند که مفصل بحث شده است. http://www.askquran.ir/thread32690-12.html
(کافرون/6-1): «بگو ای کافران، آنچه را میپرستید، نمیپرستم و شما نیز، آنچه من میپرستم را نمیپرستید ... (پس) آیین و خدایان شما، برای شما؛ و آیین من، برای من».
چرا در این آیه نگفته است: «خدایان شما باید نابود گردد»؟
اولا ما می دانیم که پیامبر اسلام مشرکان مکه را به اسلام دعوت کرد ودر آخر سر هم خیلی از آنها ایمان آوردند لذا عده ای گفته اند این بحث رسول خدا(ص) با عده ای ازسران مشرکان مکه بود که زا آنحضرت می خواستند به بتهای آنها ایمان بیاورد.(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم،ناشر: دارالکتب الاسلامیة، ج27، ص384 چ16، 1357)
اینطور نبوده که آنحضرت نسبت به بت پرستی آنها بی تفاوت باشد بلکه اینها گروهی بودند که دیگر امیدی به ایمان آوردن آنها نبود. اما آنحضرت در طول دعوت خود کاراصلیش دعوت مشرکان به دین اسلام بود.
اما نسبت به آیه سوره تحریم هم اولا این اعتذاری بیان فرموده عذر خواهی از مومنان نیست که به فرض شما موجب تحقیر آنها شود بلکه عذر خواهی از خداوند متعال است. در آیه قبلی خداوند مومنان را توصیه می کند که خود وخانواده خود را از آتش جهنم حفظ کنند. ودر آیه بعد سخن از توبه نصوح است. پس اینطور نیست که خداوند نسبت به این کافران بی تفاوت باشد وآنها را با عزیز شمرده وبه حال خودشان واگذارد بلکه اینها کفرشان به حدی رسیده است واتمام حجت شده که می فرماید: حالا اگر نمی خواهید عذر خواهی نکنید ولی بدانید که در قیامت در قبال این اعمال خودتان جزا داده خواهید شد.
لحن آیه برخلاف برداشت شما احترام واکرام کفار نیست بلکه نوعی تهدید برای آنها است.
جمع بندی: افراط وتفریط در دین یعنی چه؟ سوال: افراط وتفریط در دین یعنی چه؟
جواب: افراط در لغت زیاده روی در چیزی را گویند واسراف در آن شئ، در سخن باشد یا عمل وتفریط مقابل آنست که کم گذاشتن از عمل وضایع کردن آن است.(معجم اللغة العربیة)
در دین یک موقع انسان آنقدر به امور وعبادات دینی می پردازد که زا دنیا غافل شده وامور لازم دنیوی را هم انجام نمی دهد ویا اینکه آنقدر کوتاهی می کند که واجبات خود را نیز درست انجام نمی دهد، با ایت توضیح که انسان موجودی است که هم جنبه دنیوی دارد وهم جنبه دینی ومعنوی، وباید هم نیازهای مادی وهم معنوی از راه درست ارضا شوند. لذا بها دادن به دنیا یا معنویت بیش از حد بطوری که از طرف دیگر غافل شویم افراط وتفریط خواهد بود. بطوری که آنقدر به عبادت وریاضت بپرازد که نیازهای مادی از قبیل تامین ویتامین های لازم بدن با غذاهای سالم، ارضاء شهوت جنسی ، تنوع وتفریح سالم فراموش شود. که این افراط در دین وتفریط نسبت به دنیا است. وقتی رسول خدا(ص) از همسر عثمان بن مظعون یکی از اصحاب خود شنیدند که ایشان شب وروز به عبادت پرداخته ودنیا را رها کرده اند ولباسهای مندرس می پوشند ناراحت شده وگفتند که روش شما غلط است. او در جواب با تعجب گفت: اگر غلط است خود شما چرا این طور عمل می کند؟ که حضرت فرمود من رهبر جامعه هستم وباید فقیرترین افراد جامعه را هم در نظر بگیرم.
سوال: راه اعتدال چه راهی است؟
جواب: خداوند متعال امت اسلام را امت وسط قرار داده است. ووکذلک جعلناکم أمة وسطا(بقره/143)، وبدینگونه شما را امت میانه قرار دادیم.
امت میانه همان امت معتدل ودوری کننده از افراط وتفریط است.
به تعبیر دیگر ما هر روز در نماز چندین بار از خداوند متعال طلب می کنیم که إهدناالصراط المستقیم، خداوندا ما ره به راه راست هدایت فرما.
صراط مستقیم همان راه وسط واعتدال است. ودر ادامه وآیه 7سوره حمد می فرماید: صراط الّذین أنعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالّین، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای...اما سخن در این است که کسانی که به آنها نعمت داده است چه کسانی هستند؟ [FONT=Noor_Nazli]و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند.
کسانی که نعمت به آنها داده شده است انبیاء، صدیقین، شهداء وصالحین هستند ودر راس این شهداء، صدیقین وصالحین اهل بیت(ع) قرار دارند. راه همجواری با این چهار دسته هم اطاعت از خداوند متعال ورسول بزرگوار ایشان می باشد. وبا التبع بعد از آنحضرت به توصیه ایشان ائمه در این مسند قرار دارند که باید اطاعت شوند.
پس معلوم می شود که راه اعتدال راه خدا(قرآن)، سنت رسول خدا(ص) واهل بیت(ع) می باشد. وکسانی که تابع سیره وفرمایشات قرآن، پیامبر واهل بیت علیهم السلام هستند معتدل ودر مسیر درست ودور از افراط وتفریط قرار دارند. ولازمه آن این است که معرفت دینی درست داشته باشند واز منبع ومصدر درست دین را یاد گرفته باشند.
سوال: افراط در چه امور ومسائلی می تواند وجود داشته باشد؟
جواب: افراط وتفریط هم در سخن گفتن وبیان امور واحکام دین راه دارد وهم در عمل وعبادات ووظایف دینی که انسان انجام می دهد. مثلا آن مسلمانی که فرد تازه مسلمان شده را از صبح تا شب در مسجد نگه داشت افراط کرد وموجب برگشت دوباره او به مسیحیت شد. وکسی هم که همسایه مسجد است وحاضر نیست به اندازه خواندن نما زبه مسجد برود تفریط می کند.
سوال: مراد از عقلی که قرآن به سفارش کرده است چه عقلی است؟
جواب: عقل دو نوع است: عقل نظری وعملی، عقل نظری در باب هست ونیست های ومسائل نظری کاربرد دارد وعقل عملی در باب باید ونبایدها که مقام عمل هستند. عقلی که در مسائل اخلاقی استفاده میشود عقل عملی است که مقام باید ونباید است که آیا انجام این عمل مثل زهد درست است یانه؟
اما در مباحث اعتقادی آنچه کاربرد دارد مثل براهین اثبات خدا، نبوت واموری از این قبیل مقام عقل نظری است. لذا هر دو عقل در دین کاربرد دارد اما هر کدام سرجای خود.
سوال: آیا مقصود خداوند از سوره کافرون وآیه 7سوره تحریم نرمی ومدارا با مشرکان وکافران است؟
جواب: نسبت به سوره کافرون باید گفت: پیامبر اسلام مشرکان مکه را به اسلام دعوت کرد ودر آخر سر هم خیلی از آنها ایمان آوردند لذا عده ای گفته اند شان نزول این سوره بحث رسول خدا(ص) با عده ای ازسران مشرکان مکه بود که از آنحضرت می خواستند به بتهای آنها ایمان بیاورد.(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم،ناشر: دارالکتب الاسلامیة، ج27، ص384 چ16، 1357)
اینطور نبوده که آنحضرت نسبت به بت پرستی آنها بی تفاوت باشد بلکه اینها گروهی بودند که دیگر امیدی به ایمان آوردن آنها نبود. اما آنحضرت در طول دعوت خود کاراصلیش دعوت مشرکان به دین اسلام بود.
اما نسبت به آیه سوره تحریم هم اولا این عذر خواهی که بیان فرموده عذر خواهی از مومنان نیست که به فرض شما موجب تحقیر آنها شود بلکه عذر خواهی از خداوند متعال است. در آیه قبلی خداوند مومنان را توصیه می کند که خود وخانواده خود را از آتش جهنم حفظ کنند. ودر آیه بعد سخن از توبه نصوح است. پس اینطور نیست که خداوند نسبت به این کافران بی تفاوت باشد وآنها را با عزیز شمرده وبه حال خودشان واگذارد بلکه اینها کفرشان به حدی رسیده است واتمام حجت شده که می فرماید: حالا اگر نمی خواهید عذر خواهی نکنید ولی بدانید که در قیامت در قبال این اعمال خودتان جزا داده خواهید شد.
لحن آیه احترام واکرام کفار نیست بلکه نوعی تهدید برای آنها است. خلاصه کلام:
افراط وتفریط در دین نشات گرفته از عدم معرفت درست دین وعدم پیروی از منابع اصلی دین یعنی قرآن واهل بیت است. وکسانی که به افراط ویا تفریط می روند غلط حرکت کرده وبه سرمنزل مقصود نخواهند رسید. وتنها راه موفقیت اعتدال وقدم برداشتن در صراط مستقیم است. که همان راه قرآن واهل بیت علیهم السلام می باشد.
باشه من برچسب زدم ادعای پوچ و بی اساس کردم . غیر از اینه؟ از شما طلب عفو میکنم
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
لطفا ابتدا منظورتان را واضح تر بیان بفرمایید که بعد از پاسخ دادن نگویید منظورم فلان نبود و بهمان بود.
اما به طور کلی آنگونه که فکر میکنید پیچیدگی احادیث همانند قرآن نیست.
مثلا در احادیث آمده برای زن یا مرد واجب است حجابش را رعایت کند ، این حدیث نیازی به تفسیر ندارد و اگر تفسیر بشود معنی آن عوض نمیشود ، مثلا واجب تبدیل به حرام نمیشود.
مثلا در احادیثی امده است برای زن حرام است به خود عطر بزند و در اجتماع و نزدیک مردان نامحرم حاظر بشود.شما در تفسیر نمیتوانید این عمل حرام را حلال جلوه دهید.
و .........
اما به طور کلی تفسیر می آید یک آیه و حدیث را موشکافانه نگاه میکند و به چرایی آنها میپردازد.
مثلا تفسیر نمی آید معنی سطحی قرآن که عملی را حلال یا حرام دانسته برعکس کند.
بلکه می آید میگوید چرا باید این چنین باشد.تفسیر می آید ریشه اصلی کلمات را برسی میکند.می آید دلیل و حجت را آشکار میکند. و....
سلام
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضای او را میطلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است. بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان میکند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!
روح آدمى را يا دستورات خدا پر مىكند و يا هوای نفس، كه جمع ميان اين دو ممكن نيست، هواپرستى سرچشمه غفلت از خدا و خلق خدا است، هواپرستى عامل بيگانگى از همه اصول اخلاقى است، و بالآخره هواپرستى انسان را در خويشتن فرو مىبرد، و از همه حقايق جهان دور مىسازد.
رابطه اين دو با هم در آيات فوق بخوبى بازگو شده است، آنجا كه مىگويد:
(وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً) در اينجا نخست غفلت از خدا مطرح است و به دنبال آن پيروى از هوا، و جالب اينكه نتيجه آن افراط كارى آنهم به طور مطلق ذكر شده است.
در واقع کسی که از احکام الهی روی گرداند و به جای تسلیم و تعبد در برابر خداوند متعال و احکامش از هوای نفسش پیروی کند و تسلیم هوای نفس باشد و هوای نفس خویش را معیار قرار می دهند و مطابق این هوای نفس رو به تکذیب احکام الهی بیاورد أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ (آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید)؛ پس عدهای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟!) و از آنجا که نمی تواند وجدان خود را هم در مقابل این پیروی از هوای نفس آرام کند روی به تکذیب آورده انبیا می آورد که این حکم خدا نیست و گمان شماست که به خدا نسبت می دهید و ...
ما هم همین ادامه آیه را به آنها جواب می دهیم:
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا
بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان میکند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا ۖ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا بزودی میدانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است!
و السلام علی من اتبع الهدی
سلام
به نظرم افراطی در "دین" معمولا به کسانی گفته می شود که نقش عقل را در استنباط احکام در نظر نمی گیرند و "فقط" به نص (ظاهر نص) اکتفا می کنند. در واقع همان اخباری گری.
و تفریط در دین بیشتر مربوط به کسانی است که عقل را تنها منبع معتبر می دانند و بس(بدون توجه به محدودیت های عقل در بعضی حوزه ها). این گونه افراد معمولا آیات و روایات را هم به راحتی تاویل می کنند.
سلام
اتفاقا هم همين چيزي داريم براي همين مثال هايي كه زدين
اول اينكه حجاب زنان پير اجباري نيست و دوم اينكه اگر براي درمان باشه حجاب ضرورتي نداره
و براي مثال دومي هم حرام نيست
برداشت های نادرست از دین افراط وتفریط رو بهمراه دارد...
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت جنابعالی
ابتدا ممنون از پاسختان اما ظاهرا چشم بسته غیب گفتید!!!
حکمی که بیان داشته اید زنان سالخورده حجابشان اجباری نیست. آیه 60 سوره نور هست.
در همان آیه شرایطی را بیان کرده است.
یکی از آن شرایط این است که چهره زن سالخورده باعث ایجاد شهوت نشود.و دیگر امیدی به ازدواجش نباشد.
تازمانی که زیبایی زنی باعث شهوت بشود حجابش الزامی است.و ترکش حرام است.
واما عطر زدن زن به خود و حاظر شدنش در اجتماع بگونه ای که نامحرمی بوی عطرش را استشمام کند در همه حالت حرام است.
حالا چرا ميزني
در اين مورد كارشناس محترم بياد پاسخ بده بهتره البته با شناختي دارم حرام نيست
در دين خيلي چيزها شبهه انگيز هستش كه بر همين اساس يك عده اي به طرف مقابلشون انگ خشك زدن ميزنن و عده اي ديگر برعكس آن انگ بي ديني و غيره ميزنن
مثلا در همين تاپيكي(حجاب و نگاه) باز كردم نگاه كنيد به حديث ها و احكام كه شبهه اي ايجاد ميكنه كه آخرش پيدا نيست
چیزی که اسلام از آن نهی کرده است استعمال عطرهای خوش بو کننده مقابل نامحرم است. طبق نظر همه مراجع استعمال این گونه عطرها در مجامع عمومی که نامحرم نیز وجود دارد جایز نیست[1]
----------------------------------------------------------------------------------
[1] آیت الله مکارم، استفتاءات، ج 1، س 797 آیت الله تبریزى، استفتاءات، س 1616 آیت الله خامنهاى، استفتاء، س 667 و 621 آیت الله نورى، استفتاءات، ج 1، س 1033 دفتر آیت الله وحید، آیت الله صافى، آیت الله بهجت، امام، آیت الله فاضل و آیت الله سیستانى،با استفاده از نرم افزار پرسمان.
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در حد و اندازه ای نیستم که بخواهم کسی را بزنم.
اشکال ندارد، کارشناسی که میگوید عطر زدن زدن اشکال ندارد در تاپیکی به غیر از این تاپیک بیاید دلیلش را ارئه کند ، وظیفه بنده هم این است دلایلشان را با دلایل خودم رد کنم.
زیرا این تاپیک موضوع و رسالتش چیز دیگری است.
و البته حجاب و نگاه دو معقوله ی جدا از هم هستند.
مطلبی که مهم است این است که بدانیم منظور از عقل هر عقلی نیست چه بسا شخصی مطلبی را عقلانی بدانید اما عقلانی نباشد و چه بسا شخصی مطلبی را خلاف عقل بداند اما خلاف عقل نباشد.
منظور از عقل عقلی نیست که جزوی و جزئی نگر و سطحی نگر باشد و یا منظور عقلی نیست که در دام هوای نفس است
امام علي در عبارتي مي فرمايند:
وَ كَم مِن عَقل اَسير تَحت هَوي اَمير
چه بسيار عقلی كه تحت سيطره هوای نفس قرار مي گيرد.
وقتي عقل اسير هوا شود، ديگر قادر به انجام وظيفه اصلي خويش كه شناخت حقايق و تمييز نيك و بد از يكديگر است نخواهد بود.
و البته در بسیاری از جا ها باید تسلیم نص بود چرا که:
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اقْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ كَانَ يَعْمَلُ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ وَ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِي بِهِ حَرَجاً كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِيَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ.
و بهمين سند روايت شده كه امام چهارم فرمود براستى دين خداى عز و جل با عقلهاى ناقص درك نميشود و با آراء باطله و قياسهاى فاسد بدست نميآيد، وسيله درك آن تسليم است هر كس بما تسليم شود سالم ماند و هر كس بما اقتداء كند هدايت يابد و هر كس بقياس و رأى عمل كند نابود گردد و هر كس در دلش نسبت بدان چه ما گوئيم و حكم كنيم گرفت و گيرى يابد بدان خدائى كه سبع- المثانى و قرآن عظيم را فرو فرستاده كافر شده است و نميداند
كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 324
این نکته هم مهم است که چه بسا برداشتی از دین درست باشد اما دیگری آن را نادرست بداند و همین نادرست خواندن برداشتی که چه بسا صریح بعضی از آیات و روایات و فتاوای فقها است افراط در دین محسوب شود.
در واقع افراط آن است که کسی که از دین اطلاعی ندارد و اصلا در این زمینه درس تخصصی نخوانده است بیاید در مقوله دین نظر تخصصی دهد که فلان برداشت درست است یا نادرست است.
افراط و تفریط در درون دین یعنی اینکه یه شخص مومن اولویت بندی هاش رو گم کنه ....
1- مثلا حجاب که یه دستور فردی هست رو زوری کنه و بخواد سره همه خانومها حجاب کنه . ( افرط )
2- مثلا این همه بانک میبینه که دارن پول ربا تحویل مردم میدن و حدیث داریم که یک دینار ربا از 60 بار زنا بدتر هست رو میبینه و چشماش رو میبنده ( تفریط)
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رعایت تمام دستورات الهی الزامیست.و هیچکدام بر دیگری اولویت ندارند. این سخن شما یعنی تفریط در دین.
کسی که میگوید و احساس میکند بعضی از احکام جدیت ندارند دچار تفریط ( عقب ماندن) در دین شده است.
حجاب یک دستور اجتماعی است نه فردی. کسی هم که میگوید و احساس میکند حجاب به خود شخص مربوط است و به اجتماع ارتباط ندارد هم دچار تفریط در دین شده است.کسی هم که بدحجابان را امر به معروف و نهی از منکر نکند تفریط کرده است.
افراط و تفریط در دین یعنی کسی که اطلاعات دینی ندارد در تمام مسائل دینی نظر دهد
مثلا نمی داند دینار از چند بار زنا بدتر است از خودش می گوید یک دینار ربا از 60 بار زنا بدتر است در حالی که حدیث داریم:
یا عَلِيُّ دِرْهَمٌ رِبًا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ سَبْعِينَ زَنْيَةً كُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَام
يا علىّ: يكدرهم ربا نزد خداوند عزّ و جلّ از هفتاد زنا كه همگى آنها با محارم، در خانه خدا سرزده باشد عظيمتر است.
من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 367
و به جای درهم می گوید دینار و به جای 70 می گوید 60 و همه چیز را عوض می کند.
یکی دیگر از مصداق افراط و تفریط هم همین است که کسی فرق احکام فردی و اجتماعی را نمی داند و نمی داند جه حکمی فردی است و چه حکمی اجتماعی اما درباره آن نظر دهد
یکی از مصادیق بارز افراط این است که کسی را که حکم حجاب را اجتماعی می داند متهم به افراط کنند.
سلام
الحمد لله که در این تاپیک علت اینکه برخی افراد افراطی خطاب می شود مشخص شد.
دقیقاً بحث از اول تاپیک این بود که تا زمانی که ملاکی برای افراط تعیین نشود نمی توان گفت چه کسی افراطی است و چه کسی افراطی نیست.
سوال برادر امام عشق در پست اولیه این تاپیک هم این بود که:
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب.
در بسیاری از تاپیکها بعضی از دوستان به خاطر بیان کردن آیات و روایات (احکام دینی) به عنوان شخصی افراطی قلمداد میشوند.
به راستی آیا بیان احکام دین و پای فشاری بر احکام روشن دین که توسط خدا(قرآن) و معصومین(ع) بیان شده است افراط در دین قلمداد میشود!؟؟
به راستی افراط در دین یعنی چه!؟ در نقطه مقابل آن تفریط در دین یعنی چه!؟
کسانی که دیگران را به خاطر بیان احکام دینی افراطی خطاب میکنند چه کسانی هستند!؟
و دقیقا اینجا مصداق این سخن مشخص شد زیرا هر کسی آشنایی ابتدایی با احکام الهی داشته باشد می داند که حجاب یک وظیفه اجتماعی است اما کاربر نفرنفر کسی را که حکم حجاب را اجتماعی بداند را افراطی می داند.(قطعا ملاک کاربر نفرنفر برای افراطی خواندن این گروه ظن و گمان شخصی خودش از دین اسلام بوده است)
العاقل یکفیه الاشاره
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در روز گذشته:
اعتدال شعار بسیار خوب و مورد تأیید است زیرا افراط همواره محکوم است.
مراقب باشید که برخی در صحنه سیاسی کشور، با شعار اعتدال، جریانهای مؤمن را کنار نزنند زیرا همین جریان مؤمن است که در مواقع خطر زودتر از همه سینه سپر میکند و در مشکلات نیز، دولت را به طور واقعی کمک میکند.
ایشان تأکید کردند: اعتدال همان اسلام است. یعنی مقابله شدید با کفار و مهربانی با یکدیگر، یعنی امر به معروف و نهی از منکر. اعتدال به این معنا نیست که از کارهایی که جریان مؤمن، احساس وظیفه میکند، جلوگیری کنیم.
حال جالب اینجاست از نظر برخی از اعضای این سایت،اعتدال یعنی صلوات فرستادن زیر پست کافر حربی،یعنی اضافه کردن کفار به فهرست دوستان (مثلاً قصد هدایت آن ها را دارند)،یعنی مهربانی با کفار،مقابله شدید با قشر مذهبی.همچنین از نظر آنان اعتدال یعنی عدم امر به معروف و عدم نهی از منکر.یعنی دغدغه نداشتن نسبت به دین مردم.بی تفاوتی نسبت به مسائل فرهنگی مانند حجاب.
اعتدال قطعاً همان اسلام است و اگر درست یادم باشد حقیر نیز در پست اولم در این تاپیک،به این مسئله اشاره کردم.حال درباره کسی که به دیگران لقب افراطی یا تفریطی می دهد دو حالت است.
یا این که افراط و تفریط در اسلام ممکن است که چون اسلام همان اعتدال است،این مشابه آن است که بگوییم افراط و تفریط در اعتدال ممکن است.
یا این که افراط و تفریط در اسلام ممکن نیست و لذا وقتی به کسی می گوییم افراطی یا تفریطی،یعنی تو خارج از اعتدالی و خروج از اعتدال در واقع مشابه خروج از دین است (چون دین همان اعتدال است).پس وقتی به کسی بگوییم افراطی یا تفریطی،در واقع داریم او را به بی دینی محکوم می کنیم.او را به نامسلمانی محکوم می کنیم.
اینگونه لقب دهی ها معمولاً وقتی سودمند است که یک جمعی،مسئله ای را نادرست می دانند.وقتی کسی می آید و استدلال می کند که چرا آن مسئله درست است،طرف مقابل از آنجا که قادر به پاسخگویی نیست،تخریب و لقب دهی را شروع می کند و با نسبت دادن این القاب به فرد مورد نظر،سعی می کند با فضاسازی از پاسخ دادن طفره رود.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
(کافرون/6-1): «بگو ای کافران، آنچه را میپرستید، نمیپرستم و شما نیز، آنچه من میپرستم را نمیپرستید ... (پس) آیین و خدایان شما، برای شما؛ و آیین من، برای من».
چرا در این آیه نگفته است: «خدایان شما باید نابود گردد»؟
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست؟
(تحریم/7): «ای کسانی که کفر میورزید. پوزشخواهی نکنید؛ زیرا جز این نیست که جزای کفر شما، رفتار خودتان است».
چرا در این آیه نگفته است: «جزای شما، جنگ و مردن است؟»
چرا در این آیه، سخنی از برخورد تند نیست و می"گوید: «حتی پوزشخواهی نکنید (تا احساس تحقیر نکنند)» پس آن برخورد شدید، کجای اسلام است؟
سخن از «حجاب» و برچسب زدن و گستاخی کردن زدید؛ که چنین کسانی از روی ضعف سخن به برچسب زدن و توهین میگشاید؛ به همینروی، یاد سخنی افتادم که در «ایــنــجــا» گفتهاید:
برچسبهای زیبا و خوشرنگی هستند؛ بازهم دارید؟
خود شما، این برچسبها را از روی ضعف زدهاید، یا از روی چیز دیگری؟
(اینجا)
بیحجاب = کافر حربی => برخورد شدید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
جناب هژبر یا بهتر است بگویم جناب آبرنگ،برداشت و تفسیر شما از آیات بسیار ساده و ابتدایی است.اگر قرار بود مفسرین مانند شما آیات را تفسیر کنند،قطعاً به تناقض بر می خوردند.چند مسئله در اینجا اهمیت دارد:
اول این که شما دارید در واقع سخنان مقام معظم رهبری را نقد می کنید که ایشان یکی از علمای اسلام هستند و کشور تحت رهبری ایشان است.یعنی در واقع شما به نحوی دارید برخلاف یکی از علمای دین حرف می زنید.البته مشکلی نیست،می توانید حرف بزنید.ولی حداقل مشخص می شود تحلیل های شما با تحلیل های علما تفاوت دارد و در این مورد ضد تحلیل های آنان است.البته قبلاً هم گفته بودید که با فقها و علما چقدر مشکل دارید (تقریباً می شود گفت دشمنی دارید).
دوم روش شما در تحلیل ها و تفسیر هایتان است که مشخص است یک روش غیرعلمی (مقصود از علم،علم دین است) و همچنین غیرمنطقی است،چرا که به تناقض می انجامد.بنده هم مشابه شما چند آیه لیست می کنم:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»
محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مىبينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست.
سوره الفتح(48)،آیه 29.
اینجا سخن از برخورد تند هست یا نه؟
چرا اینجا برخورد غیرتند صورت نگرفته است؟
پس محض اطلاع شما،این سخن مقام معظم رهبری درباره سخت گیری با کفار،مبنای قرآنی دارد.حال پاسخ شما را به گونه ای دیگر هم می دهیم.
اول این که همیشه باید آیات و روایات را در کنار هم در نظر گرفت.نه این که یک آیه را بیاوریم و آیات دیگر یا روایات دیگر را نادیده بگیریم.لذا با این که در اینجا گفته نشده خدایان شما نابود شوند یا با شما می جنگیم،این آیه از جنگ با کفار نهی نمی کند.این که در اینجا به جنگ با کفار اشاره نشده،دلیل بر جنگ نکردن نیست.در واقع اگر بخواهیم اینطور تفسیر کنیم به نوعی دچار مغالطه توسل به جهل شده ایم.عدم الوجدان (در این آیه) لا یدل علی عدم الوجود.ما در جاهای دیگری می بینیم که به جنگ و سختگیری با کفار فرمان داده شده که با این آیات هم در تضاد نیست.
«وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»
و اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مىشد يا زمين بدان قطعه قطعه مىگرديد يا مردگان بدان به سخن درمىآمدند [باز هم در آنان اثر نمىكرد] نه چنين است بلكه همه امور بستگى به خدا دارد آيا كسانى كه ايمان آوردهاند ندانستهاند كه اگر خدا مىخواست قطعا تمام مردم را به راه مىآورد و كسانى كه کافر شدهاند پيوسته به [سزاى] آنچه كردهاند مصيبت كوبندهاى به آنان مىرسد يا نزديك خانههايشان فرود مىآيد تا وعده خدا فرا رسد آرى خدا وعده [خود را] خلاف نمیكند.
سوره الرعد (13)،آیه 31
«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ»
اما دستهها[ى گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك.
سوره مریم (19)،آیه 37
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ»
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه کافر شده [و حقپوشى كرده]اند پس واى از آتش بر كسانى كه کافر شدهاند.
سوره ص (38)،آیه27
«فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ»
و قطعا كسانى را كه کافر شدهاند عذابى سخت مىچشانيم و حتما آنها را به بدتر از آنچه مىكردهاند جزا میدهيم.
سوره فصلت (41)،آیه 27
«الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا »
كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه کافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است .
سوره النساء (4)،آیه 76
این ها تعداد کمی بودند از آیاتی که به قول شما برخورد تند دارند.امیدوارم توضیح قانع کننده ای داشته باشید.
اول این که دیدیم در بسیاری از آیات قرآن وعده عذاب به کفار داده شده و آیاتی هست که درباره جنگ با کفار حرف می زنند.
دوم این که شما مشخصاً آیه مورد نظر را در ترجمه تحریف کرده اید(خداوند روزه هایمان را حفظ کند ان شاء الله).به این دلیل که کلمه الیوم را از این آیه حذف کرده اید.در آیه هفت سوره تحریم کلمه الیوم آمده که طبق نظر مفسرین به قیامت بر می گردد.شما این را حذف کردید تا معنای مورد نظر خود را از آن بسازید و همچنین تفسیر مورد نظر خودتان را در پرانتز آوردید! و گفته اید که آیه می خواهد بگوید احساس تحقیر نکنید! در تفسیر المیزان درباره این آیه آمده که:
فکر می کنم اکنون مشخص شد ادعای شما چقدر دور از این آیه است.
پیش از این هم گفتیم روش شما در بررسی مسائل یک روش غیرعلمی است.ما در اینجا می خواهیم ببینیم برخورد با کفار باید چگونه باشد.مسئله در واقع فقهی است.حال جالب است که شما در استنباط های فقهی خودتان اشعار حافظ را هم جزو منابع می دانید.
«وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
«وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ»
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمیدارد.
و هر كجا بر ايشان دستيافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است.
سوره البقرة (2)،آیات 190 و 191
نمی دانم چه تمایلی دارید به بحث های شخصی.تقریباً هرگاه بنده پست های شما را دیده ام،حاوی بحث های شخصی بوده اند.بنده یک لیستی تهیه کرده بودم از رفتار شما در یکی از تاپیک ها:http://www.askdin.com/thread17284-14.html#post512382
همچنان معتقد هستم حرف هایم درست است.در عقده ای بودن که شکی نیست.اما جاهل هستند چون نسبت به خودحقیقیشان جهل دارند.اگر نسبت به آن جهل نداشتند،اینطور در جامعه ظاهر نمی شدند تا بدن و موهای خود را نشان دهند.اما کم عقل هستند چون مشخصاً رفتار ضددینی دارند انجام می دهند در حالی که عقل انسان را به رفتار های دینی و دینداری (در اینجا حجاب) دعوت می کند.
خیر این برچسب ها حقیقت هستند و بنده می توانم آن ها را ثابت کنم.البته شما هم در برچسب زدن تبحر دارید که لینکش را قرار دادیم.
چگونه تساوی بی حجاب با کافر حربی را نتیجه گرفتید؟خیلی دلم می خواهد بدانم :Nishkhand:.بنده در آن متن فقط راجع به بی تقوایی حرف زده بودم.شاید از نظر شما هر بی تقوایی مساوی کفر است.
انگیزه شما برای ورود به بحث های این چنینی را درک نمی کنم.شاید علتش ناکامی شما در بحث ها باشد که معمولاً وقتی می بینید روند بحث مطابق میل شما پیش نمی رود،به چنین اموری دست می زنید.به شما توصیه می کنم این بحث را حداقل با بنده رها کنید،چون نتیجه اش موردپسند شما نخواهد بود.بنده هم تمایلی ندارم در ماه رمضان خدای نکرده گناهی کنم.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
سلام و عرض ادب.
تهمت و ظلمی است که بر این دوستان روا گشته.
اساس اسلام بر عقلانیت و اعتدال است. احکام مبین دین اسلام عین اعتدال است و بیان و عمل به آنها نشانه معتدل بودن مؤمن است.
از منظر قرآن کریم، راه راست همان راه اعتدال و میانه روی هست. (صراط المستقیم = سواء السبیل)
یکی از مهمترین امور که فکر میکنم مرتبط با موضوع تاپیک باشد، امر به معروف و نهی از منکر است.
در آیه 143 از سوره بقره میفرماید: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد
و در آیه 110 از سوره آل عمران میفرماید: كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ
شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شدهايد به كار پسنديده فرمان میدهيد و از كار ناپسند بازمیداريد و به خدا ايمان داريد
در مورد [HL]افراط در امر به معروف و نهی از منکر[/HL] میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
مأیوس کردن مخاطب، قضاوت عجولانه، تجسس در زندگی خصوصی افراد و کشف گناه و ...
در مورد [HL]تفریط در امر به معروف و نهی از منکر[/HL] میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
ترس از جوسازی، حفظ آبروی خود، روحیه سازشکاری، نپرداختن به مسائل ریشهای و ...
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام
با هفتاد درصد سخنانتان هم عقیده ام اما نکاتی وجود دارد.
بنده هم مخالف امر به معروف و نهی از منکر همراه با زور هستم.و اینکه مخاطب را مایوس نامید و ... کرد.
اما یک نکته وجود دارد. امربه معروف و نهی از منکر باید به گونه ای باشد که تمام معانید و مخالفین احکام الهی ( دشمنانی از جنس به ظاهر مومن ) مایوس شوند.
مایوس از اینکه بخواهند با احکام مخالفت کنند.آن هم بودن دلیل و منطقی درست.
کسی که می اید در تمام تاپیکها حضور پیدا میکند ، در تاپیکی حجاب را زیر سوال میبرد ، در تاپیکی بخاطر احام به خدا ورچسب دروغ میزند که خدا حق زنان را خورد و ... باید نامید و مایوس بشود.باید بداند و بفهمد و درک کند که مومنین هیچگاه سنگر را خالی نمیکنند تا هرکاری که دلشان خواست بکنند.
بنده شاید آیدی ام مسدود بود اما تمام تاپیکها را پیگیری میکردم. چند وقتی است باب شده است که فلان مطلب ریشه ای نیست و باید به مسائل ریشه ای پرداخت.هیچ حکم حلال و حرامی نیست که ریشه ای نباشد و از اصلیات نباشد.
هیچ حرامی بر حرام دیگر اولویت ندارد.
پرداختن به تمام مسائلی که حرام است ، پرداختن به مسائل ریشه ای محسوب میشود.
کسی نمیتواند بگوید اول دروغ را ریشه کن کنیم سپس دزدی را. این حرف غلط است. هردو هم زمان و باهم باید ترک شود. و ...
هیچ حلالی بر حلال دیگر اولویت ندارد.
یعنی رسدیگی به روح افضل تر از رسیدی به جسم نیست.
کسی که با ریاضتهای زیاد بخواهد روحش را جلا بدهد ، اگر باعث شود جسمش نابود شود گناه کرده است.
کسی هم که بخواهد جسمش را قوی کند و باعث شود روحش ضعیف بشود هم گناه کرده است.
این سخن اولویت بندی و ریشه ای بودن و نبودن سخنی کاملا غلط و اشتباه است.و تا زمانی که این باور غلط از بین نرود مشکلات حل نمیشود.
تمام واجب اولویت اول را دارند ، و تمام حرام ها نیز اولویت اول را دارند.
سلام و عرض ادب.
خدای متعال در آیه 31 سوره النساء میفرماید: إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ
اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مطالب مهمی را در باب درجه بندی گناهان کبیره و صغیره بیان میفرماید.
واضح است که این آیه در صدد بیان رابطه عِلی بین گناهان و ذکر مراتب اولویت آنهاست.
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مطالب مهمی را در باب درجه بندی گناهان کبیره و صغیره بیان میفرماید.
واضح است که این آیه در صدد بیان رابطه عِلی بین گناهان و ذکر مراتب اولویت آنهاست.
با عرض سلام و ادب
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا [١٨:٤٩]
و کتاب [= کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده میشود، پس گنهکاران را میبینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و میگویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند.
در اینکه گناهان تقسیم به کبیره و صغیره می شوند شکی نیست اما صریح آیات خداوند است که:
وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ [٩٩:٨]
و هر کس هم وزن ذرّهای کار بد کرده آن را میبیند!
اما آیه إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا [٤:٣١]
اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم؛ و شما را در جایگاه خوبی وارد میسازیم.
قرآن گويد:" نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ":" گناهان كوچك شما را مىپوشانيم" يعنى پرهيز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمينه هاى آنها، يك نوع حالت" تقواى روحانى" در انسان ايجاد مى كند كه مى تواند آثار گناهان كوچك را از وجود او بشويد و در حقيقت آيه فوق همانند آيه إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ: (هود- 114):
" حسنات، سيئات را از بين مى برند" مى باشد، و در واقع اشاره به يكى از آثار واقعى اعمال نيك است و اين درست به اين مى ماند كه مى گوئيم اگر انسان از مواد سمى خطرناك پرهيز كند و مزاج سالمى داشته باشد مىتواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بين ببرد.
و يا به تعبير ديگر: بخشش گناهان صغيره يك نوع" پاداش معنوى" براى تاركان گناهان كبيره است، و اين خود اثر تشويق كنندهاى براى ترك كبائر دارد.
اما ظاهرا منظور برادر امام عشق از اینکه اولویتی در گناهان نیست این است که اینکه خود ما بیاییم بگوییم فلان گناه صغیره است و کبیره نیست خود این سخن گفتن شدیدترین گناه است زیرا در نهج البلاغه منسوب به امام علی علیه السلام داریم که:
قَالَ ع أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ [صَاحِبُهَا]
آن حضرت فرمود: سختترين گناهان گناهى است كه گنهكار آن را ناچيز بشمارد.
نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 535
اگر کسی گناهی را کوچک بداند هر چند که گناه صغیره باشد این گناه بدترین گناهان است.
سلام
سوره كافرون سوره مکی است و در مکه مسلمانان آنچنان قدرتی نداشتند و اگر می خواستند برخورد تندی داشته باشند نتیجه به ضررشان تمام می شد این تاکتیک بار ها توسط مسلمانان به کار گرفته شده که
وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ۖ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [٢:١٠٩]
بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو میکردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند؛ با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چیزی تواناست.
تفسیر نمونه در این مورد می نویسد:
اين در واقع يك دستور تاكتيكى است كه به مسلمانان داده شده كه در برابر فشار شديد دشمن در آن شرائط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده كنند و به ساختن خويشتن و جامعه اسلامى بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند.
منظور از" فرمان خدا" در اينجا به گفته بسيارى از مفسران" فرمان جهاد" است كه در آن هنگام هنوز نازل نشده بود، شايد به اين علت كه هنوز آمادگى همه جانبه براى اين فرمان نداشتند، و لذا بسيارى معتقدند كه اين آيه بوسيله آيات جهاد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد نسخ شده است.
اما برخورد تند قرآن با مشرکان که همان اشداء علی الکفار هست:
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ [٨:١٢]
و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم؛ کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم؛ ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ [٤٧:٤]
و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد!
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ [٢:١٩١]
و آنها را [= بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند [= مکه]، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزای کافران!
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ [٢:١٩٣]
و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ [٩:٢٩]
با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!
رعایت تمام دستورات الهی الزامیست.و هیچکدام بر دیگری اولویت ندارند. این سخن شما یعنی تفریط در دین.
کسی که میگوید و احساس میکند بعضی از احکام جدیت ندارند دچار تفریط ( عقب ماندن) در دین شده است.
سلام علیکم،
با کلیت حرفتان موافقم ولی فقط یک نکته و آن اینکه بحث اولویت منتفی نیست، مثل اینکه حفظ وحدت بر ایجاد عدالت اولویت دارد ... اما تمام احکام جدیت دارند و بحث اولویت تنها در زمانی مطرح است که رعایت یکی با دیگری تزاحم داشته باشد.
یا علی
با نام و یاد دوست
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات کاربران گرامی
از آنجا که بحثهای صورت گرفته در این تاپیک بسیار گسترده و خارج از موضوع تاپیک صورت گرفته
و نیز اینکه کارشناس محترم جناب استاد کریم فعلا در مرخصی هستند
و امکان پاسخگویی و جمع بندی تاپیک را ندارند
لذا مووضع تا زمان حضور مجدد ایشون بسته میشه
و پس از حضور ایشان، موضوع جهت پاسخگویی به سوالات و شبهات مطرح شده و نیز جمع بندی آن ، باز می گردد
با تشکر :Gol:
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
سلام
این می تواند یکی از مصادیق مهم افراط وتفریط باشد. اما اگر بخواهیم بطوری کلی صحبت کرده ومعیار جامعی مشخص کنیم، انسان موجودی است که هم جنبه دنیوی دارد وهم جنبه دینی ومعنوی، وباید هم نیازهای مادی وهم معنوی از راه درست ارضا شوند. لذا بها دادن به دنیا یا معنویت بیش از حد بطوری که از طرف دیگر غافل شویم افراط وتفریط خواهد بود. بطوری که آنقدر به عبادت وریاضت بپرازد که نیازهای مادی از قبیل تامین ویتامین های لازم بدن با غذاهای سالم، ارضاء شهوت جنسی ، تنوع وتفریح سالم فراموش شود. که این افراط در دین وتفریط نسبت به دنیا است. وقتی رسول خدا(ص) از همسر عثمان بن مظعون یکی از اصحاب خود شنیدند که ایشان شب وروز به عبادت پرداخته ودنی را رها کرده اند ولباسهای مندرس می پوشند ناراحت شده وگفتند که روش شما غلط است. او در جواب با تعجب گفت: اگر غلط است خود شما چرا این طور عمل می کند؟ که حضرت فرمود من رهبر جامعه هستم وباید فقیرترین افراد جامعه را هم در نظر بگیرم.
یا اینکه انسان آنقدر به امور دنیوی وارضاء شهوت وخوردن غذاهای متنوع وتفریحات مختلف عادت کند که در اداء نماز واجب هم سست باشد وبه دنیا زدگی رو بیاورد، این هم غلط وافراط وتفریط از جانب دیگر است.
عطر زدن زن در محیط خارج از خانه که در معرض عبور ومرور نامحرمان است حرام می باشد که باز هم می توانید به دیدگاه مرجع تقلید خود مراجعه کنید. که آیا شرط وشروطی قرا رداده است یانه؟
عقل یکی از نعمت های بزرگ الهی به بشر است که شاخصی است برای تشخیص حق از باطل ودر عین حال تقسیماتی دارد که عبارت زا عقل نظری وعملی هستند. عقل نظری در باب هست ونیست های ومسائل نظری کاربرد دارد وعقل عملی در باب باید ونبایدها که مقام عمل هستند. عقلی که در مسائل اخلاقی استفاده یم شود عقل عملی است که مقام باید ونباید است که آیا انجام این عمل مثل زهد درست است یانه؟ انزوا وفاصله گرفتن از جامعه برای ریاضت درست است یانه؟ این مباحث در مقام عقل عملی باید جواب داده شوند.
اما در مباحث اعتقادی آنچه کاربرد دارد مثل براهین اثبات خدا، نبوت واموری از این قبیل مقام عقل نظری است. لذا هر دو عقل در دین کاربرد دارد اما هر کدام سرجای خود وحدیث معروفی است از امام صادق علیه السلام که العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان، عقل چیزی است که با آن خدا عبادت می شود وبهشت به دست می آید واین حدیث مربوط به عقل عملی است، که مرحوم کلینی در کتاب عقل وجهل اصول کافی آنرا نقل کرده است.
همانطور که شما می فرمایید آنچه در امور دینی حجیت دارد عقل سالم است وعقلی که تحت تاثیر هواهای نفسانی نباشد وتخیل ووهم بجای عقل ننشیند. واینکه عقل در امور کلی نظرمی دهد وتطبیق آن برجزئیات به دست ماست به شرط آنکه از عقل درست استفاده بکنیم.
درست است که امربه معروف غیر اصولی وخارج از چاچوب دین افراط است اما دیدن بی حجاب وامربه معروف نکردن هم مصداق تفریط است. اینطور نیست که در یک مورد افراط داشته باشیم ولی تفریط نباشد. بلکه در هر ارزش وموری هم افراط است وهم تفریط. والبته اشتباه نکنیم که کوتاهی در مورد ادای وظیفه در مورد فریضه ای مثل کسب حلال وظیفه ما در مورد محجبه بودن جامعه اسلامی را کوتاه نمی کند وما باید در تمام زمینه ها به وظیفه خود عمل کنیم.
در اینکه حجاب امری اجتماعی است نه فردی دوستان می توانند به تاپیک زیر مراجعه کنند که مفصل بحث شده است.
http://www.askquran.ir/thread32690-12.html
اولا ما می دانیم که پیامبر اسلام مشرکان مکه را به اسلام دعوت کرد ودر آخر سر هم خیلی از آنها ایمان آوردند لذا عده ای گفته اند این بحث رسول خدا(ص) با عده ای ازسران مشرکان مکه بود که زا آنحضرت می خواستند به بتهای آنها ایمان بیاورد.(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم،ناشر: دارالکتب الاسلامیة، ج27، ص384 چ16، 1357)
اینطور نبوده که آنحضرت نسبت به بت پرستی آنها بی تفاوت باشد بلکه اینها گروهی بودند که دیگر امیدی به ایمان آوردن آنها نبود. اما آنحضرت در طول دعوت خود کاراصلیش دعوت مشرکان به دین اسلام بود.
اما نسبت به آیه سوره تحریم هم اولا این اعتذاری بیان فرموده عذر خواهی از مومنان نیست که به فرض شما موجب تحقیر آنها شود بلکه عذر خواهی از خداوند متعال است. در آیه قبلی خداوند مومنان را توصیه می کند که خود وخانواده خود را از آتش جهنم حفظ کنند. ودر آیه بعد سخن از توبه نصوح است. پس اینطور نیست که خداوند نسبت به این کافران بی تفاوت باشد وآنها را با عزیز شمرده وبه حال خودشان واگذارد بلکه اینها کفرشان به حدی رسیده است واتمام حجت شده که می فرماید: حالا اگر نمی خواهید عذر خواهی نکنید ولی بدانید که در قیامت در قبال این اعمال خودتان جزا داده خواهید شد.
لحن آیه برخلاف برداشت شما احترام واکرام کفار نیست بلکه نوعی تهدید برای آنها است.
جمع بندی: افراط وتفریط در دین یعنی چه؟
سوال: افراط وتفریط در دین یعنی چه؟
جواب: افراط در لغت زیاده روی در چیزی را گویند واسراف در آن شئ، در سخن باشد یا عمل وتفریط مقابل آنست که کم گذاشتن از عمل وضایع کردن آن است.(معجم اللغة العربیة)
در دین یک موقع انسان آنقدر به امور وعبادات دینی می پردازد که زا دنیا غافل شده وامور لازم دنیوی را هم انجام نمی دهد ویا اینکه آنقدر کوتاهی می کند که واجبات خود را نیز درست انجام نمی دهد، با ایت توضیح که انسان موجودی است که هم جنبه دنیوی دارد وهم جنبه دینی ومعنوی، وباید هم نیازهای مادی وهم معنوی از راه درست ارضا شوند. لذا بها دادن به دنیا یا معنویت بیش از حد بطوری که از طرف دیگر غافل شویم افراط وتفریط خواهد بود. بطوری که آنقدر به عبادت وریاضت بپرازد که نیازهای مادی از قبیل تامین ویتامین های لازم بدن با غذاهای سالم، ارضاء شهوت جنسی ، تنوع وتفریح سالم فراموش شود. که این افراط در دین وتفریط نسبت به دنیا است. وقتی رسول خدا(ص) از همسر عثمان بن مظعون یکی از اصحاب خود شنیدند که ایشان شب وروز به عبادت پرداخته ودنیا را رها کرده اند ولباسهای مندرس می پوشند ناراحت شده وگفتند که روش شما غلط است. او در جواب با تعجب گفت: اگر غلط است خود شما چرا این طور عمل می کند؟ که حضرت فرمود من رهبر جامعه هستم وباید فقیرترین افراد جامعه را هم در نظر بگیرم.
سوال: راه اعتدال چه راهی است؟
جواب: خداوند متعال امت اسلام را امت وسط قرار داده است. ووکذلک جعلناکم أمة وسطا(بقره/143)، وبدینگونه شما را امت میانه قرار دادیم.
امت میانه همان امت معتدل ودوری کننده از افراط وتفریط است.
به تعبیر دیگر ما هر روز در نماز چندین بار از خداوند متعال طلب می کنیم که إهدناالصراط المستقیم، خداوندا ما ره به راه راست هدایت فرما.
صراط مستقیم همان راه وسط واعتدال است. ودر ادامه وآیه 7سوره حمد می فرماید: صراط الّذین أنعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالّین، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای...اما سخن در این است که کسانی که به آنها نعمت داده است چه کسانی هستند؟
[FONT=Noor_Nazli]و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند.
کسانی که نعمت به آنها داده شده است انبیاء، صدیقین، شهداء وصالحین هستند ودر راس این شهداء، صدیقین وصالحین اهل بیت(ع) قرار دارند. راه همجواری با این چهار دسته هم اطاعت از خداوند متعال ورسول بزرگوار ایشان می باشد. وبا التبع بعد از آنحضرت به توصیه ایشان ائمه در این مسند قرار دارند که باید اطاعت شوند.
پس معلوم می شود که راه اعتدال راه خدا(قرآن)، سنت رسول خدا(ص) واهل بیت(ع) می باشد. وکسانی که تابع سیره وفرمایشات قرآن، پیامبر واهل بیت علیهم السلام هستند معتدل ودر مسیر درست ودور از افراط وتفریط قرار دارند. ولازمه آن این است که معرفت دینی درست داشته باشند واز منبع ومصدر درست دین را یاد گرفته باشند.
سوال: افراط در چه امور ومسائلی می تواند وجود داشته باشد؟
جواب: افراط وتفریط هم در سخن گفتن وبیان امور واحکام دین راه دارد وهم در عمل وعبادات ووظایف دینی که انسان انجام می دهد. مثلا آن مسلمانی که فرد تازه مسلمان شده را از صبح تا شب در مسجد نگه داشت افراط کرد وموجب برگشت دوباره او به مسیحیت شد. وکسی هم که همسایه مسجد است وحاضر نیست به اندازه خواندن نما زبه مسجد برود تفریط می کند.
سوال: مراد از عقلی که قرآن به سفارش کرده است چه عقلی است؟
جواب: عقل دو نوع است: عقل نظری وعملی، عقل نظری در باب هست ونیست های ومسائل نظری کاربرد دارد وعقل عملی در باب باید ونبایدها که مقام عمل هستند. عقلی که در مسائل اخلاقی استفاده میشود عقل عملی است که مقام باید ونباید است که آیا انجام این عمل مثل زهد درست است یانه؟
اما در مباحث اعتقادی آنچه کاربرد دارد مثل براهین اثبات خدا، نبوت واموری از این قبیل مقام عقل نظری است. لذا هر دو عقل در دین کاربرد دارد اما هر کدام سرجای خود.
سوال: آیا مقصود خداوند از سوره کافرون وآیه 7سوره تحریم نرمی ومدارا با مشرکان وکافران است؟
جواب: نسبت به سوره کافرون باید گفت: پیامبر اسلام مشرکان مکه را به اسلام دعوت کرد ودر آخر سر هم خیلی از آنها ایمان آوردند لذا عده ای گفته اند شان نزول این سوره بحث رسول خدا(ص) با عده ای ازسران مشرکان مکه بود که از آنحضرت می خواستند به بتهای آنها ایمان بیاورد.(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم،ناشر: دارالکتب الاسلامیة، ج27، ص384 چ16، 1357)
اینطور نبوده که آنحضرت نسبت به بت پرستی آنها بی تفاوت باشد بلکه اینها گروهی بودند که دیگر امیدی به ایمان آوردن آنها نبود. اما آنحضرت در طول دعوت خود کاراصلیش دعوت مشرکان به دین اسلام بود.
اما نسبت به آیه سوره تحریم هم اولا این عذر خواهی که بیان فرموده عذر خواهی از مومنان نیست که به فرض شما موجب تحقیر آنها شود بلکه عذر خواهی از خداوند متعال است. در آیه قبلی خداوند مومنان را توصیه می کند که خود وخانواده خود را از آتش جهنم حفظ کنند. ودر آیه بعد سخن از توبه نصوح است. پس اینطور نیست که خداوند نسبت به این کافران بی تفاوت باشد وآنها را با عزیز شمرده وبه حال خودشان واگذارد بلکه اینها کفرشان به حدی رسیده است واتمام حجت شده که می فرماید: حالا اگر نمی خواهید عذر خواهی نکنید ولی بدانید که در قیامت در قبال این اعمال خودتان جزا داده خواهید شد.
لحن آیه احترام واکرام کفار نیست بلکه نوعی تهدید برای آنها است.
خلاصه کلام:
افراط وتفریط در دین نشات گرفته از عدم معرفت درست دین وعدم پیروی از منابع اصلی دین یعنی قرآن واهل بیت است. وکسانی که به افراط ویا تفریط می روند غلط حرکت کرده وبه سرمنزل مقصود نخواهند رسید. وتنها راه موفقیت اعتدال وقدم برداشتن در صراط مستقیم است. که همان راه قرآن واهل بیت علیهم السلام می باشد.