جمع بندی علت حرام بودن رقصیدن شوهر برای همسر

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار اگر دقت فرمایید شما وقتی برای یکبیماری ساده یسرما خوردگی نزد پزشک میروید ایشان فقط نام بیماری شما وحکم بیماری شما که همان تجویز دارو است را برای شما یان میکند ومعمولا" از نوع ویروس ومیکرب بیماری شما وعملکرد این میکرب و عوارض آن برای شما چیزی نمیگوید میدانید چرا؟؟؟ زیرا به نظرش میرسد که این موارد چون درتخصص شما نیست لزومی برای بیان آن هم نیست . وشما هم معمولا" به پزشک خود اعتماد نموده و با اجرای حکم او (مصرف داروها ) چشم بسته از دستورات وتشخیص او به مداوای خود میپردازید اما معمول شده که افراد در امور دینی به تفحص بپردازند و از چرایی وچگونگی سؤال کنند .حال این خوب است یا نه ؟ الله اعلم به هرحال به احترام شما بزرگوار بحثی تقریبا" تخصصی اما به زبان ساده دراین مورد را یافتم که در چند مرحله خدمت شریفتان عرضه میدارم . اگر مواردی از نظر تخصصی فقهی برای شما شبهه داشت بفرمایید در حد وسع اطلاعاتم با نظارت کارشناسان بزرگوار به آن بپردازیم . [h=3]مبانى فقهى حكم رقص[/h]سيدمهدى موسوى كاشمرى
پرسش: آيا رقصيدن زن و يا مرد، بين افراد مَحرم يعنى زنان در مجلس زنان و مردان هم در مجلس زنان حرام است؟س.م.م
پاسخ: چون اين پرسش، صورت استفتايى دارد و از فتواى مرجعى خاص سؤال نشده است، ما در اين پاسخنامه، صرفا به مبانى فقهى اين موضوع، به طور اختصار مى پردازيم و پرسشگر محترم را براى عمل به وظيفه خويش به فتواى مرجع تقليد خود ارجاع مى دهيم.
مفهوم رقص
در تعريف رقص گفته شده است: «رقص ... تَنَقَّلَ و حَرَّكَ جِسْمَه على ايقاعٍ موسيقيّ او على الغناء؛
رقص، به حركت در آوردن اندام، مطابق با آواى موسيقى و يا خوانندگى و آوازه‏خوانى است.»(1)
البته روشن است كه همراهى موسيقى و يا غنا در مفهوم رقص دخالتى ندارد بلكه تنها موزون بودن حركات اندام در قالب صداها و آهنگ‏هاى مطرب مورد نظر است؛ خواه نوازندگى همراه آن باشد و يا نباشد.
اقسام رقص
در خصوص رقص، صورت‏هاى مختلفى وجود دارد كه ممكن است هر يك داراى حكمى غير از ديگرى باشد:
1ـ رقص انسان براى خود؛
2ـ رقص مرد در جمع مردان؛
3ـ رقص زن در جمع زنان؛
4ـ رقص زن نزد مرد يا مردان نامحرم؛
5ـ رقص مرد نزد زن يا زنان نامحرم؛
6ـ رقص زن نزد مرد يا مردان محرم غير شوهر؛
7ـ رقص مرد نزد زن يا زنان محرم غير همسر؛
8ـ رقص زن نزد شوهر؛
9ـ رقص مرد نزد همسر خود.
شيوه استنباط احكام
فقهاى بزرگوار براى يافتن حكم عملى كه پيشينه آن معلوم نيست، در جستجوى قواعد و عناوين عامّى اند كه ممكن است آن را بر آن عمل معيّن منطبق كنند و آن را مصداقى از آن عنوان و يا عناوين به حساب آورند ـ عناوينى كه در جاى خود با استفاده از آيات و روايات و مدارك معتبر شرعى اثبات و مستدل شده‏اند ـ آنگاه به سراغ ادلّه‏اى از آيات، روايات، اجماع و يا حكم عقل مى روند كه به طور خاصّ متعرّض حكم آن عمل گشته است. اگر در اين بررسى، حكم مسئله از طريق دليل خاصّ قابل اثبات نبود و عنوان عام مورد قبولى هم بر آن بار نشد، حكم به برائت و اباحه مى دهند. و لذا ما نخست به مبانى عام اين موضوع مى پردازيم و آنگاه به دليل خاص آن اشاره خواهيم داشت.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش مبانى عام حكم رقص
عناوين عامّى كه در صورت ثبوت، ممكن است بر عمل رقص منطبق شوند از اين قرارند:
1ـ لهو
2ـ باطل
3ـ لغو
4ـ لعب
5ـ پرده‏درى و زمينه‏سازى براى وقوع در حرام.
1ـ لهو
راغب اصفهانى در معناى لهو مى گويد: «اللهو ما يشغل الانسان عمّا يعنيه و يهمّه؛
لهو آن چيزى است كه انسان را از آنچه مقصود و مهمّ اوست باز دارد.»(2)
فيروزآبادى، آن را به لعب و بازى معنا كرده و جوهرى هم به همين طريق رفته است.(3) به نظر مى رسد مفهوم اصلى لهو همان گفته راغب باشد، و بازى، مصداقى از آن به حساب آيد. بنابراين لهو، هر كارى است كه اشتغال بدان، او را از توجه به خداوند متعال و ياد او باز دارد.
اين بازدارندگى در برخى مصاديق آن موجب دورى از ساحت الهى است مانند غنا و آهنگ‏هاى مطرب و مبتذل و در برخى موجب سرور و نشاط زيادى است و در ديگرى تنها مايه مشغوليت ساده انسان است بى آنكه در مراتب ايمان او خلل و صدمه‏اى وارد آورد.
در اينكه لهو در مصاديق نوع سوم خود محكوم به حرمت نيست به فرموده مرحوم شيخ انصارى(ره)، ظاهرا خلافى بين فقها نيست.(4) ولى لهو در مصاديق نوع اول و دوم آن با توجه به مراتب فسادى كه بر آن بار است، در اينكه به طور مطلق محكوم به حرمت است و يا تنها برخى مصداق‏هاى آن اين چنين‏اند بين آنان اختلاف است.
برخى از بزرگان فقها همچون مرحوم شيخ انصارى(5) نظريه نخست را پذيرفته‏اند و بر آن استدلال‏هاى متعدد آورده‏اند و از ظاهر كلام شيخ انصارى به دست مى آيد كه ايشان رقص را به عنوان مصداقى از لهو و حرام مى دانند.(6) در حالى كه برخى ديگر از آنان(7) همچون امام خمينى(ره)(8) آن ادلّه را سندا يا دلالةً يا به هر دو جهت كافى ندانسته و به حرمت هر لهوى حكم نكرده‏اند. ولى اينكه چه مصداقى از آن، اين گونه است بايد از زبان معصوم بيان شود. بر اساس روايتى از امام صادق(ع)، هر لهوى كه همچون غنا انسان را از ياد خداوند باز داشته و دور كند محكوم به حرمت است.(9) اين موضوع گرچه خود، بحثى است دامنه‏دار، ولى در اين مقال به همين اشاره بسنده مى شود.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش 2 ـ لغو و لعب
فيروزآبادى در معناى «لغو» مى نويسد: «اللّغو ...: السّقط و ما لا يعتدّ به من كلام و غيره؛
لغو هر سخن و غير سخنى كه ساقط شده و غير قابل اعتنا باشد.»(10)
و همو در معناى «لعب» مى گويد: «لعب ...: ضدّ جدّ؛
لعب ضدّ جدّيت است.»(11)
راغب اصفهانى در معناى لعب مى نويسد: «لَعِبَ فلان: اذا كان فعله غير قاصد به مقصدا صحيحا؛
وقتى كار به صورتى باشد كه فاعل آن هدف و غرض صحيحى از آن نداشته باشد به آن لعب مى گويند.»(12)
اگر لغو و لعب به همين معنايى باشد كه ذكر شد، همچنان كه شيخ انصارى فرموده است؛ دليل روشنى كه سندا و دلالةً قابل اعتماد باشد بر حرمت آن در دست نيست، مگر اينكه كسى ادعا كند اين دو به عنوان «لهو» باز مى گردند و مرادف با آنند، در اين
صورت حكم همان ـ حرمت ـ بر آن بار مى شود.(13) ولى دو اشكال بر سر راه آن وجود دارد: نخست، اثبات اصل اين مدّعى، و ديگرى، اثبات حرمت لهو، كه گفتيم محل اشكال و كلام است.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش 3ـ باطل
فيروزآبادى در معناى باطل مى گويد: «بطل ...: ذهب ضياعا و خسرا ...؛
باطل، هر امر ضايع‏شده و زيان‏بار را گويند.»(14) و لغت‏نامه‏هاى فارسى آن را به: ناچيز، بيهوده، ياوه، بى اثر، ضد حقّ و ... معنا كرده‏اند.(15)
براى استفاده حرمت هر كار باطلى به وجوهى استدلال شده است(16) كه به نظر مى رسد مهم‏ترين آنها كه هم به لحاظ سند و هم از جهت دلالت قوى ترند، دو روايتند.
1ـ صحيحه ريان بن‏صلت؛ «قال: سألت الرضا ـ عليه‏السلام ـ يوما بخراسان، و قلت: انّ العباسى ذكر عنك انّك ترخّص فى الغناء فقال: كذب الزّنديق ما هكذا قلت له، سألنى عن الغناء فقلت: انّ رجلاً أتى اباجعفر ـ عليه‏السلام ـ فسأله عن الغناء فقال: يا فلان، اذا ميّز اللّه‏ بين الحقّ و الباطل فأين يكون الغناء؟ قال: مع الباطل، فقال: قد حكمت؛
ريان بن‏صلت مى گويد: روزى در خراسان به حضرت رضا گفتم: مأمون عباسى از قول شما نقل كرده كه در غنا ترخيص داده‏ايد. حضرت فرمود: آن بى دين دروغ گفته است. من اين گونه به او نگفتم. او از من در باره غنا پرسيد. پاسخ دادم كه مردى بر امام باقر ـ عليه‏السلام ـ وارد شد و از حكم غنا از او سؤال كرد، آن حضرت فرمود: وقتى خداوند بين حق و باطل جدا كند، غنا در كدام قسمت قرار خواهد گرفت؟ گفت: در صف باطل. فرمود: تو خود حكم آن را بيان كردى.»(17)
امام راحل در بيان صورت دلالت روايت بر حرمت باطل مى فرمايد: «قسمت پايانى روايت نشان مى دهد كه حرام بودن كار باطل، از امور مسلّم و روشن، ميان مسلمانان بوده است و لذا امام باقر(ع) از باب الزام، از خود او بر حرمت غنا اقرار گرفته است ...».(18)

هــُــژبـــــر;543203 نوشت:
چرا خدا چنین سخنی به پیامبرش گفته است؟
(بقره/145): « ... همانا اگر پس از آن‌که دانش و آگاهی‌ای که به تو رسیده، از هوس‌های آنان پیروی کنی، از ستم‌کاران خواهی بود».
این از نظر منطقی نیز پذیرفتنی است که آدمی تا دلیل انجام کاری را نداند، انجامش ندهد و هنگامی که آگاهی یافت، دیگر نباید انجامش دهد که اگر دهد، مجازات می‌شود: «آیا آنان که می‌دانند؛ با آنان که نمی‌دانند،‌برابرند؟».

سلام علیکم مؤمن،
در آیه‌ نخست که آوردید خداوند به رسولش فرموده که وقتی علم داری اگر خلاف آن عمل کنی فرق دارد با کسی که نمی‌داند و اشتباه می‌کند ... عالم خطاکار و جاهل قاصر آیا در مرام شما یکسان هستند؟ می‌دانم که شما هم موافق هستید که نیستند ... اما این آیه چه ارتباطی به جملات بعد شما داشت؟ مثلاً خداوند کی فرموده است که تا ندانستی آن را انجام نده؟ بله اگر غیرخدا فرمانی بدهد نباید بی‌گدار به آب زد ولی واقعاً شما چقدر احتمال می‌دهید که فرمان خداوند اشتباه باشد که می‌گویید اگر ندانسته و غیرآگاهانه زیر بارش روم شاید خطا باشد؟

شما هم دارید کم‌کم حقیر را شگفت‌زده می‌کنید برادر!
برادر عزیزم این مسأله برای حقیر در حد بدیهی است که اگر کاری درست باشد (مثلاً وقتی خداوند گفته که درست است و در نتیجه حتماً‌ درست خواهد بود چه ما درکش کنیم و چه نکنیم) پس عمل به آن درست و ترک آن اشتباه است ... حالا شما بیاید عمل به آن درست را معوق کنید به زمانی که درست بودنش را خودتان متوجه شوید آن وقت این همه وقت که درست را ترک کرده‌اید چه کسی ضامنش خواهد بود؟ آن همه اشتباه را چه کسی می‌خواهد جبران کند؟ در ندانستن حکمت حکم خدا نیست که بحث جاهل قاصر مطرح می‌شود بلکه در ندانستن خود حکم خداست که جاهل قاصر مطرح می‌شود، به عبارت دیگر شما اگر حکم خدا را ندانید و خلاف آن عمل کنید اگرچه اشتباه کرده‌اید اما چون قاصر بوده‌اید (اگر بوده باشید) بازخواستی در کار نخواهد بود اما اگر حکم را بدانید و حکمتش را ندانید و به حکم عمل نکنید دیگر در این عمل نکردن تقصیر در کار است ... چون به خداوند اعتماد نداشته‌اید و فهم خود را بالاتر از علم خداوند دانسته‌اید و عمل به حکم خداوند را نیازمند تأیید عقل خود کرده‌اید ... این به راستی توهین به خداوند است

با این وجود تمام آنچه که گفتم هیچ قسمتش نفی تفکر و اندیشیدن و تلاش برای دانستن نیست ... بحث فقط سر این است که شما اجالتاً اطاعت کنید (از خدا و رسولش و اولی‌الأمر اما نه از بازرگانان اروپایی یا دانشمندان یا حقیر سر و پا تقصیر یا والدین بزرگوارتان یا استاد دانشگاهتان یا ...) و سر فرصت در مورد حکمت‌هایش هم فکر کنید ... فکر کردن خوب هم هست ولی نباید بهانه برای ترک واجب یا انجام حرام گردد، در ترک واجب یا انجام حرام حقوق زیادی از حق‌الناس و حق‌النفس و حق‌الله ممکن است ضایع شود و شخصی که حکم خدا را می‌دانسته و باز به بهانه‌ی ندانستن حکمتش آنها را ترک کرده است در مقابل حقوق ضایع شده ضامن خواهد بود ... به دیگران ربطی ندارد که شما چرا حقوقشان را ضایع کرده‌اید آنها فقط می‌بینند که حقوقشان ضایع شده و خداوند هم مدعی‌العموم است.

هــُــژبـــــر;543203 نوشت:
یک جامعه‌شناس غربی، به ایران می‌آید و به چند بازرگان ایرانی یک توپ می‌دهد و می‌گوید: «این توپ بسکتبال را درون سبد بیندازید» همه‌ی بازرگانان ابتدا آن‌کار را انجام می‌دهند؛ سپس می‌پرسند: «خب! دلیل این‌کار چه بود؟!!» چون ما را عادت داده‌اند که دلیل نخواهیم! (حکمت خداست؛ تقدیر چنین بوده و ...)
همان جامعه‌شناس به کشوری اروپایی می‌رود و همان کار را انجام می‌دهد؛ ولی بازرگانان در ابتدا می‌پرسند: «چرا ما باید این‌کار را انجام دهیم؟» چون آنان همانند ما نیستند و برای همین، پیشرو هستند.
width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]چو علم نباشد؛ عملش خواهد بود
[/TD]
[TD]ناکرده چو کرده؛ کرده چون ناکرده



اگر بازرگانان بگویند بله بپرسید، اگر خدا هم گفت باز بپرسید ... با این تفاوت که وقتی بازرگان گفت انجام دادن آن کار را منوط کنید به قانع شدن از دلیل آنها برای این درخواست و اگر خداوند امری کرد انجام دادن را مقدم بر فهمیدن بدانید ... اینجا مطمئن هستید که خداوند حکم اشتباه یا بدی نمی‌دهد و ترک آن عقلاً محل اشکال است ... البته اگر قبلاً خود خداوند را به خداوندی پذیرفته باشید و بر اطاعت کردن از او دلیل عقلی داشته باشید ... حقیر دارم که برایم بدیهی است شما اگر برایتان بدیهی نباشد لابد کلا خداوند را فقط شایسته‌ی پرستش می‌دانید اما نه اطاعت!؟

هــُــژبـــــر;543203 نوشت:
شما پاسخ مرا ندادید؛ چرا پیامبر از بزرگان اهل کتاب سخنانی مدلل می‌خواهد؛ ولی از پیروان خود انتظار دارد که سخنانش را بدون دلیل و کورکورانه بپذیرند؟
اگر کورکورانه پذیرفتن، جزو احکام است؛ پس اسلام، دینی منطقی نیست! زیرا منطق آدمی چنین چیزی را نمی‌پذیرد.

از همه باید دلیل خواست مگر از خدا و پیامبر و اولی‌الأمر ... آنها اثبات عقلی دارند که باید از ایشان تبعیت کرد. اما کسی که دلیلی ندارد همینطوری از او تبعیت کنیم باید برای تک‌تک دستوراتش از او دلیل بخواهیم
حقیر اسلام را تنها دین عقلانی یافته‌ام ... منتهی این مسأله را بسیار در ریاضی دیده‌ام که گاهی اثبات رسیدن از فرض به حکم مسأله مستقیم است و گاهی غیرمستقیم و به کمک قضایای دیگری که پیشتر اثبات شده‌اند. در مورد اطاعت از خداوند چون خود خداوند قبلاً اثبات شده که قابل اطاعت کردن است و حکیم است و بی‌نیاز است و رئوف است و ... بنابراین دیگر نیازی نیست که تک‌تک دستوراتش در بوته‌ی عقل قرار داده شوند ...
بله در زمان غیبت که دستمان از خدا و پیامبر و اولی‌الأمر کوتاه شده است (ولی قطع نشده) می‌توان روی اینکه این حکم از احکام خدا هست یا نه بحث کرد ولی اگر ثابت شد که حکم خداست دیگر لازم‌الإجرا بودنش در حد بدیهی است ... بدیهی بعد از پذیرش خداوند به خدایی و رسولش به رسالت و کتابش به کتاب آسمانی و اولی‌الأمرش به اولی‌الأمری ...
منطق حقیر که کامل این را می‌پذیرد و کمترین نقطه‌ی ابهامی در این مسأله نمی‌بینم، اگر شما می‌بینید بفرمایید

هــُــژبـــــر;543203 نوشت:
من به راستی در شگفتم!
آیه سخنی آشکار دارد که از آیه‌های پیشینش یکی‌یکی ویژگی‌های «بندگان خدا» را می‌شمرد و می‌رسد به این آیه.
تمام تفسیرهایی که من خوانده‌ام، گفته‌اند: «یکی از ویژگی‌های بندگان راستین، دوری از عمل کورکورانه است» ولی شما می‌گویید که چنین نیست و چنان آیه را پیچانده‌اید که من سر از سخنانتان در نیاوردم!

مؤمن شما که منصفانه بحث می‌کنید لااقل با دقت بیشتری هم پاسخ حقیر را می‌خواندید. البته اینکه فرمودید حقیر آیه را پیچاندم تا آنجا که از نوشته‌های حقیر سر در نیاوردید این احتمالا بخاطر این است که حقیر بد توضیح داده بودم، ان‌شاء‌الله در ادامه جبران نقیصه بشود. در واقع حقیر نگفتم که آن آیه در مقام شمردن ویژگی‌های «بندگان خدا» نیست، ولی در آیه‌ی مذکور خداوند فرموده «بندگان خدا» «اینطور که ...» نیستند و حقیر روی خود «اینطور که ...» متمرکز شدم و بحث کردم. البته حقیر هم تفاسیری را دیدم که همین برداشت شما را نوشته بودند ولی تفاسیر دیگری هم هستند که طوری که حقیر گفتم را نوشته‌اند و به همین دلیل گفتم که این آیات از آیات متشابه است، چون معنای مورد نظر شما با محکم کتاب خدا در تضاد در می‌آید، آنجا که اطاعت از خدا را کورکورانه معرفی می‌کند.
اصلاً تفسیر بنده‌ی حقیر را بگذارید کنار ... شما بفرمایید در این آیه

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُ‌وا بِآيَاتِ رَ‌بِّهِمْ لَمْ يَخِرُّ‌وا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا [الفرقان، ۷۳]
و کسانی که وقتی به آیات پروردگارشان تذکر داده می‌شوند مانند ناشنوایان و کوران بر روی آن نمی‌افتند

خودتان «لم یخرو علیها» را ترجمه کنید و مثلاً اثبات کنید که ضمیر «ها» به زمین بر می‌گردد تا حقیر هم از «یخروا» تعبیر سجده کنم آنطور که شما فرموده‌اید ... اما اگر «ها» به «آیات» برگردد با توجه به اینکه از حرف اضافه‌ی «علی» استفاده شده است (علیها) و نه «ل» (لها) پس «افتادن بر روی آیات» باید مد نظر باشد و افتادن بر روی آیات به صورت کر و کور هرگز آن معنی مورد نظر شما را نخواهد داشت بلکه معنایش آنطور خواهد بود که حقیر به آن اشاره کردم و از روایت معصومین علیهم‌السلام هم برایش تأیید آوردم.

یا علی

من نمی دونم چرا این بحثی که نهایتی نداره این قدر بهش پرداخته میشه؟؟؟!!!!
مگه ما حکمت همه احکام رو می دونیم و فقط مونده این یکی؟
اگه اینجوریه شما برای هر حکم خدا یه تاپیک ایجاد کنید و سرش بحث کنید...
یکی به من بگه علت سه رکعتی شدن نماز مغرب چیه؟؟؟؟

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش سپس در جواب از اين استدلال مى نويسد:
«... اين روايت را بايد بر نوع خاصى از باطل حمل كرد و گرنه حرام بودن هر باطلى معروف و معهود نبوده بلكه بسيارى از مصاديق آن بى ترديد، بين مسلمانان محكوم به حليّت بوده است.»(19)
مرحوم محقق نراقى فرموده است:
«باطل در اين روايت بيش از كراهت را افاده نمى كند.»(20)
به نظر مى رسد در اين حديث شريف اجمال است و از اساس، قابل استدلال نيست.
توضيح اينكه: امام رضا(ع) كه مى فرمايد: «آن زنديق دروغ گفته و من اين گونه به او نگفته‏ام»، دو احتمال مساوى را در كلام مأمون كه امام رضا(ع) غنا را ترخيص كرده‏اند، پيش مى آورد؛ يكى آنكه اين سخن عبّاسى (مأمون) بدون توجه و استفاده از بيان امام و ساخته خود او بوده و به دروغ آن را به آن حضرت نسبت داده باشد. و ديگر آنكه مأمون بخواهد بگويد من از كلام خودِ آن حضرت اين موضوع را به دست آوردم ـ كه امام راحل اين احتمال را برگزيده‏اند(21) ـ آنگاه اگر واقع قضيه به گونه احتمال نخست باشد، ظاهر امر اين است كه مقصود مأمون از ترخيص، جايز بودن و حليّت به معناى خاصّ آن است، چون حمل آن بر كراهت مؤنه زايد مى طلبد؛ در اين صورت نمى توان گفت كه حضرت رضا(ع) از نقل اين جريان، اراده حرمت داشته‏اند بلكه ممكن است مقصود افاده كراهت باشد، زيرا باطل تنها منحصر به امور حرام نيست، و اگر واقع جريان به گونه دوم باشد، احتمال اينكه مراد مأمون ترخيص به معناى خاصّ باشد بعيد است و كلام او حمل بر كراهت و جواز به معناى عام مى شود. بدين جهت كه حداقل، استفاده كراهت از سخن امام(ع) قابل اغماض نيست. با اين احتمال، سخن حضرت رضا(ع) در نقل آن جريان دلالت بر حرمت باطل دارد، چون امام رضا(ع) مى خواهند بفرمايند كلامى كه از من صادر شده است مفيد تحريم است و مأمون آنچه از گفته من استفاده نمى شود، به ناروا و به دروغ به من نسبت داده است.
البته با عنايت به اين فرموده حضرت كه: «من آن گونه نگفتم بلكه به او چنين گفتم» به نظر مى رسد احتمال نخست قوى تر باشد و بر فرض تساوى دو احتمال، باز روايت مجمل مى شود و از گردونه قابليت استدلال خارج مى گردد.
2ـ موثقه زراره؛ عن ابى عبداللّه‏(ع) انّه سئل عن الشّطرنج و عن لعبة شبيب الّتى يقال لها: لعبة الأمير و عن لعبة الثلاث، فقال: أرأيتك إذا ميّز اللّه‏ بين الحق و الباطل مع أيّها تكون؟ قال: مع الباطل، قال «فلاخير فيه»؛
زراره مى گويد از حضرت صادق(ع) در باره شطرنج و برخى ديگر از آلات قمار سؤال شد: حضرت در اين باره فرمودند: به من بگو وقتى خداوند بين حق و باطل جدا كند، اين امور با كدام يك خواهد بود؟ گفت: همراه باطل. حضرت فرمودند: «در آن خيرى نيست.»(22)
چگونگى استدلال به اين روايت مانند روايات پيشين است كه حرمت باطل، امرى واضح و بديهى به حساب آمده است و لذا براى حرمت شطرنج استدلال بر باطل بودن آن شده است.
البته جمله «لا خير فيه» دلالتى بر حرمت ندارد ولى امام راحل مى فرمايد:
«شكى نيست كه مقصود از آن تحريم است. به قرينه اينكه شطرنج و اقسام ديگر قمار كه مورد پرسش است حرمت آن از ضروريات دينى است.»(23)
سپس آن بزرگوار در مقام پاسخ از استدلال به اين روايت بر حرمت باطل مى فرمايد:
«اولاً: واضح بودن حرمت در مورد برخى اقسام باطل بوده است نه همه آنها؛
و ثانيا: احتمال دارد كه اين گونه روايات كه حكم شطرنج و انواع ديگر قمار را بيان مى كنند اشاره به مصداق بودن آن براى آيه كريمه‏اى دارد كه مى فرمايد: «لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل ...؛ در اموال يكديگر از راه باطل تصرف نكنيد.»(24) و برخى روايات هم كه اين آيه را تفسير كرده‏اند به همين طريق رفته‏اند.»(25)
مفاد نظريه ايشان اين است كه روايت، حكم باطل را بيان نكرده بلكه مصداقى براى موضوع آيه معرفى كرده است.
البته احتمال هم مى رود كه جمله «تكون» به صورت خطاب باشد، يعنى هر گاه خداوند بين حق و باطل جدا كند تو با كدام خواهى بود؟ كه در اين صورت براى استفاده حرمت از جمله «لا خير فيه»، نيازى به تكيه بر امرى خارج از روايت ـ ضرورت حرمت شطرنج ـ نيست، زيرا انسان به طور يقين بر اثر ارتكاب يك عمل مكروه، در صف باطل قرار نمى گيرد، گرچه خود آن عمل مكروه عنوان باطل داشته باشد. ولى در عين حال اين روايت بنا بر فرض مزبور هيچ دلالتى بر حرمت باطل ندارد و اساسا متعرّض آن نشده است زيرا مى فرمايد تو با اين عمل در زمره باطل خواهى بود و اما اينكه اين كار به جهت باطل بودن آن، حرام است دلالتى ندارد.

[=arial]با سلام.پاسخگوی محترم با گذشت چند روز از ارسال این تاپیک هنوز بنده به پاسخ نرسیدم که علت حرام بودن رقص شوهر و همسر با همدیگر با همدیگر ،چیه؟آیا مرد در اسلام حق ندارد حتی با همسرش آن هم در خلوت خودشان برقصد؟آخر همه چیز که رابطه جنسی یا صحبت عاشقانه کردن با همسر که نیست...منظور از رقص هم رقصهای آرام (کلاسیک)است نه مثل بندری و... .اسلام میگه برو ازدواج کن که به گناه نیوفتی...میریم ازدواج میکنیم از چاله به چاه میوفتیم ...

(دوستان عزیز هم از بحث اصلی منحرف نشن و بحث رو ساده تر پیش ببرن لطفا)

Kooh;543353 نوشت:
(دوستان عزیز هم از بحث اصلی منحرف نشن و بحث رو ساده تر پیش ببرن لطفا)
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار شما علت را خواستید بنده هم به طور تخصصی علت این امر را در پستهای بالا عرض کردم خدمتتان !!! دیگر چه باید بکنیم ؟ یا باید حکم علما را به دلیل تخصصشان بپذیرید یا وارد بحث تخصصی شوید ومطلب را با علم به چرایی هایش دریافت کنید . راه دیگر اگر هست بفرمایید ؟؟

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش دليل‏هاى ديگرى هم كه در اين خصوص اقامه شده، يا از جهت سند و يا به لحاظ دلالت مخدوش و غير قابل استدلال‏اند.
4ـ تحريك جنسى و قُرقگاه زنا
از مجموعه احكام اسلام به دست مى آيد كه برخى از محرّمات، به عنوان حريم و پيشگيرى كننده نسبت به برخى ديگر كه از اهميت بسيارى برخوردارند در نظر گرفته شده است. مثلاً از مسلّمات فقه اسلامى، حرمت قمار است ولى در كنار آن بازى با آلات قمار گرچه بى برد و باخت هم باشد ممنوع اعلام گرديده است.
و يا نوشيدن شراب از محرّمات قطعى دين است و در جنب آن فروش انگور به كسى كه شراب مى سازد و مى نوشد و يا مى فروشد نيز جايز نيست. و نيز فروش چوب و غير آن به كسى كه براى ساختن بت از آن استفاده مى كند غير مجاز شمرده شده است. و همچنين حفظ و نگهدارى كتاب‏هاى گمراه‏كننده براى كسى كه با خواندن آنها به گمراهى مى افتد، حرام شناخته شده است. زنا هم از حرام‏هاى مسلّم اسلام است كه برخى از امور ديگر، در واقع به عنوان حريم آن مورد منع واقع شده‏اند مانند چشم‏چرانى و نگاه شهوت‏آلود، آوازخوانى هاى مطرب و آهنگ‏هاى شهوت‏انگيز، هر گونه تماس جسمى با نامحرم و موارد ديگر، كه در منابع فقهى مطرح شده است.(26)
آنچه تاكنون گفتيم عناوين عامى اند كه ممكن است فقيه، رقص را با استفاده از اين عناوين محكوم به حرمت بداند كه البته در اين راه دو مرحله بايد طى شود. اول، اثبات قرار گرفتن رقص در يك يا چند تا از اين عنوان‏ها، و دوم اثبات حرمت اصل عنوان. كه اگر فقيهى به اصطلاح منطقى، صغرا و يا كبراى اين قضيه را نپذيرفت و نتوانست آن را حجّت بين خدا و خود بداند، طبعا نظر ديگرى ارائه خواهد داد، مگر اينكه دليل ديگرى غير آنچه گفتيم بر آن اقامه شود كه به موضوع رقص به طور خاص پرداخته و از آن نهى كرده باشد.

••ostad••;543247 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار اگر دقت فرمایید شما وقتی برای یکبیماری ساده یسرما خوردگی نزد پزشک میروید ایشان فقط نام بیماری شما وحکم بیماری شما که همان تجویز دارو است را برای شما یان میکند ومعمولا" از نوع ویروس ومیکرب بیماری شما وعملکرد این میکرب و عوارض آن برای شما چیزی نمیگوید میدانید چرا؟؟؟ زیرا به نظرش میرسد که این موارد چون درتخصص شما نیست لزومی برای بیان آن هم نیست . وشما هم معمولا" به پزشک خود اعتماد نموده و با اجرای حکم او (مصرف داروها ) چشم بسته از دستورات وتشخیص او به مداوای خود میپردازید اما معمول شده که افراد در امور دینی به تفحص بپردازند و از چرایی وچگونگی سؤال کنند .حال این خوب است یا نه ؟ الله اعلم به هرحال به احترام شما بزرگوار بحثی تقریبا" تخصصی اما به زبان ساده دراین مورد را یافتم که در چند مرحله خدمت شریفتان عرضه میدارم . اگر مواردی از نظر تخصصی فقهی برای شما شبهه داشت بفرمایید در حد وسع اطلاعاتم با نظارت کارشناسان بزرگوار به آن بپردازیم . مبانى فقهى حكم رقص

سيدمهدى موسوى كاشمرى
پرسش: آيا رقصيدن زن و يا مرد، بين افراد مَحرم يعنى زنان در مجلس زنان و مردان هم در مجلس زنان حرام است؟س.م.م
پاسخ: چون اين پرسش، صورت استفتايى دارد و از فتواى مرجعى خاص سؤال نشده است، ما در اين پاسخنامه، صرفا به مبانى فقهى اين موضوع، به طور اختصار مى پردازيم و پرسشگر محترم را براى عمل به وظيفه خويش به فتواى مرجع تقليد خود ارجاع مى دهيم.
مفهوم رقص
در تعريف رقص گفته شده است: «رقص ... تَنَقَّلَ و حَرَّكَ جِسْمَه على ايقاعٍ موسيقيّ او على الغناء؛
رقص، به حركت در آوردن اندام، مطابق با آواى موسيقى و يا خوانندگى و آوازه‏خوانى است.»(1)
البته روشن است كه همراهى موسيقى و يا غنا در مفهوم رقص دخالتى ندارد بلكه تنها موزون بودن حركات اندام در قالب صداها و آهنگ‏هاى مطرب مورد نظر است؛ خواه نوازندگى همراه آن باشد و يا نباشد.
اقسام رقص
در خصوص رقص، صورت‏هاى مختلفى وجود دارد كه ممكن است هر يك داراى حكمى غير از ديگرى باشد:
1ـ رقص انسان براى خود؛
2ـ رقص مرد در جمع مردان؛
3ـ رقص زن در جمع زنان؛
4ـ رقص زن نزد مرد يا مردان نامحرم؛
5ـ رقص مرد نزد زن يا زنان نامحرم؛
6ـ رقص زن نزد مرد يا مردان محرم غير شوهر؛
7ـ رقص مرد نزد زن يا زنان محرم غير همسر؛
8ـ رقص زن نزد شوهر؛
9ـ رقص مرد نزد همسر خود.
شيوه استنباط احكام
فقهاى بزرگوار براى يافتن حكم عملى كه پيشينه آن معلوم نيست، در جستجوى قواعد و عناوين عامّى اند كه ممكن است آن را بر آن عمل معيّن منطبق كنند و آن را مصداقى از آن عنوان و يا عناوين به حساب آورند ـ عناوينى كه در جاى خود با استفاده از آيات و روايات و مدارك معتبر شرعى اثبات و مستدل شده‏اند ـ آنگاه به سراغ ادلّه‏اى از آيات، روايات، اجماع و يا حكم عقل مى روند كه به طور خاصّ متعرّض حكم آن عمل گشته است. اگر در اين بررسى، حكم مسئله از طريق دليل خاصّ قابل اثبات نبود و عنوان عام مورد قبولى هم بر آن بار نشد، حكم به برائت و اباحه مى دهند. و لذا ما نخست به مبانى عام اين موضوع مى پردازيم و آنگاه به دليل خاص آن اشاره خواهيم داشت.


سلام بر شما دوست عزیز
تشکر بابت پاسخ گوییتون.
دو نکته رو عرض کنم ....
1- پاسخ هاتون توی این چند پست جواب سوال من رو نداد ، قرار شد توضیح داده بشه چرا رقض زن بر شوهرش حلاله اما رقض مرد بر همسرش حرام؟ شما کلا به بحث رقص پرداختید
2- سخن زیر رو از خودتون گفتین؟؟؟:Moteajeb!:
نقل قول:
گر دقت فرمایید شما وقتی برای یکبیماری ساده یسرما خوردگی نزد پزشک میروید ایشان فقط نام بیماری شما وحکم بیماری شما که همان تجویز دارو است را برای شما یان میکند ومعمولا" از نوع ویروس ومیکرب بیماری شما وعملکرد این میکرب و عوارض آن برای شما چیزی نمیگوید میدانید چرا؟؟؟ زیرا به نظرش میرسد که این موارد چون درتخصص شما نیست لزومی برای بیان آن هم نیست . وشما هم معمولا" به پزشک خود اعتماد نموده و با اجرای حکم او (مصرف داروها ) چشم بسته از دستورات وتشخیص او به مداوای خود میپردازید

این سخن قطعا اشتباهه و پزشک موظفه تک تک سوالات مریض رو تا حد امکان براش توضیح بده اگرم پزشکی توضیح نمیده دلیل نمیشه که داره کار درستی میکنه.از پیچیده ترین بیماری ها بگیرین تا ساده ترینش انسان موظفه که توضیحاتی رو ارائه بده
من به شخصه هیچ وقت هیچ رشته ای رو تو سری خورتر و دیوار کوتاه تر از پزشکی پیدا نکردم.امروزه توی اینترنت در مورد تمامی بیماری های دنیا کلی اطلاعات هست ، مریض میره اطلاعات رو کسب میکنه ، پیش چندتا دکتر دیگه هم میره اما بعد میاد پیش شما میگه فلان دکتر اینو گفت و فلان جا توی اینترنت هم اینو نوشته بود حالا شما چرا اینو میگی.....
اون وقت حالا مقایسه بکنین با علم فقه ، نه توی اینترنت توضیحات جامعی درمورد نحوه استخراج فقه مورد نظر هست اگرم باشه اصلا ساده نیست و بعد هم والا ما هیچ وقت جرئت نکردیم به مرجعمون بگیم چرا فلانی اینو میگه و شما اینو میگه(نمونش همین مورد رقض که شدیدا بینشون اختلاف هست

بچه محله امام رضا;543342 نوشت:
من نمی دونم چرا این بحثی که نهایتی نداره این قدر بهش پرداخته میشه؟؟؟!!!!
مگه ما حکمت همه احکام رو می دونیم و فقط مونده این یکی؟
اگه اینجوریه شما برای هر حکم خدا یه تاپیک ایجاد کنید و سرش بحث کنید...
یکی به من بگه علت سه رکعتی شدن نماز مغرب چیه؟؟؟؟

برادر من کسی قرار نیست علت حرام بودن رقص رو بپرسه که شما عصبانی میشید
قرار هم نیست بدونیم چرا رقص ها علل دستورات مختلفی دارند قراره فقط بدونیم فقها چجوری استخراج کردند چرا رقص زن برای شوهرش حلاله اما برعکس خیر
لطفا به سوال دقت کنین
بزارین با مثال خودتون توضیح بدم
از اول تاپیک تا حالا قرار نیست کسی بدونه چرا نماز 3 رکعته....قراره بدونیم کی بهمون گفته باید 3 رکعت بخونیم یا اینکه کجا نوشته باید 3 رکعت بخونیم.کاری به فلسفه اش نداریم

[=arial]با سلام.چند دقیقه پیش رفتم سایت مکارم(مرجع تقلیدم) online.makarem.ir و از پاسخگوی احکام پرسیدم آیا رقص زن و شوهر و یا هر دوشان با هم چه حکمی دارد؟مگر در رساله نیامده که حرامه گفتند:"مطابق حکم اخیر معظم له رقص شوهر نیز برای همسرش حلال است زن و شوهر به هر شکلي که مايل باشند مي توانند از يکديگر لذت ببرند، ولي شايسته است از کارهايي که با کرامت انساني سازگار نيست پرهيز کنند."

Kooh;543353 نوشت:
[=arial]
علت حرام بودن رقص شوهر و همسر با همدیگر با همدیگر ،چیه؟آیا مرد در اسلام حق ندارد حتی با همسرش آن هم در خلوت خودشان برقصد؟آخر همه چیز که رابطه جنسی یا صحبت عاشقانه کردن با همسر که نیست...
منظور از رقص هم رقصهای آرام (کلاسیک)است نه مثل بندری و...

[=arial]آیا رقص زن و شوهر و یا هر دوشان با هم چه حکمی دارد؟مگر در رساله نیامده که حرامه گفتند:"مطابق حکم اخیر معظم له رقص شوهر نیز برای همسرش حلال است زن و شوهر به هر شکلي که مايل باشند مي توانند از يکديگر لذت ببرند، ولي شايسته است از کارهايي که با کرامت انساني سازگار نيست پرهيز کنند."

با سلام

رقص (آرام،عاشقانه و کلاسیک) شوهر برای زن یا برعکس و در خلوت هیچ اشکال شرعی ندارد!

اگر رقص بندری و برخی حرکات و آهنگها و... منع و حرام شده بخاطر اینست که باعث لهو و لعب و غفلت از خدا میشود! و رقص و موسیقی بیشتر در اسلام اون حالت غفلت آورش مورد منع واقع شده!

کلا شادی و عشق ورزی زن و شوهر به همدیگر را خود خدا حلال کرده! و رقص هم نوعی از عشق بازی و شادی بین آنهاست پس حلال است و مشکلی ندارد حتی اگر باعث تحریک جنسی شود!

کسب هر لذتی برای زن و شوهر که باعث به گناه افتادن یا آزار دیگری و... نشود و عقل سالم هم آنرا بپذیرد و موجب لهو و لعب هم نشود حلال است! لذت بردن هم فقط در رابطه جنسی و بیان کلمات عاشقانه و.. نیست!

اما رقصها و موسیقی هایی مثل بندری و جاز و... کلا حالت لهو و لعب ایجاد میکند و هیجانات و شهوات و اعمال ناشایست را تحریک میکند نه عشق و احساسات و عواطف انسانی را!

اینکه گفتند با کرامت انسانی ناسازگار است چون شما نگفتید رقص کلاسیک و فقط حکم رقص رو پرسیدید! آنها هم جواب کلی دادند و در واقع رقص بندری و... منظور بوده چون اینگونه رقصها بیشتر رایج و عمومی است!

ای رهیده جان تو از ما و من
ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن

مرد و زن چون یک شود آن یک توی
چونک یکها محو شد انک توی

این من و ما بهر آن بر ساختی
تا تو با خود نرد خدمت باختی


تا من و توها همه یک جان شوند
عاقبت مستغرق جانان شوند


شما حق دارید که در این مورد سوال کنید و جواب منطقی بگیرید چون احکام اسلام دلیل عقلی و منطقی دارد مگر بعضی موارد که ما به آن علم نداریم! البته بعضی به علت آن احکام هم آگاهی دارند!

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش دليل خاص
روايتى از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه در آن عنوان «زفن» آمده و از آن نهى شده است و اين واژه به گزارش اهل لغت،(27) هم‏معنا و مرادف «رقص» است. و روايت اين است:
محمد بن‏يعقوب كلينى از على بن‏ابراهيم از پدرش ابراهيم بن‏هاشم از نوفلى از سكونى از حضرت صادق(ع) نقل مى كند كه پيامبر گرامى(ص) فرمودند:
«أنها كم عن الزّفن و المزمار و الكوبات و الكبرات؛ شما را از رقص و ناى و طبل كوچك و بزرگ نهى مى كنم.»(28)
استدلال به اين حديث بر حرمت مطلق رقص به اين صورت است كه اولاً: سند اين روايت، معتبر و مورد اعتماد بيشتر فقها به ويژه متأخرين است. و ثانيا: آن گونه كه در دانش «اصول فقه» ثابت شده است، نهى چه به صورت هيئت و چه به گونه ماده، ظهور در حرمت دارد مگر اينكه دليلى مانع انعقاد اين ظهور گردد و آن را به كراهت برگرداند، كه در اين مورد چنين دليل معتبرى وجود ندارد. و ثالثا: در اين حديث «زفن» به صورت مطلق بى آنكه به نوع خاصى از آن مقيد شده باشد مورد نهى واقع شده است كه بر حرمت همه اقسام رقص‏ها دلالت دارد.
اين حديث با اين سند و دلالت به نظر عده‏اى از فقها مورد قبول و اعتبار است.(29) گرچه ممكن است از نظر برخى ديگر در مقام فتوا مورد ترديد باشد.

هــُــژبـــــر;542187 نوشت:
سپاس از پاسخ شما. بله آیه‌ی سوره‌ی احزاب صراحت لازم را دارد.
اما همانگونه که می‌دانید، برای یک موضوع، تنها یک آیه مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ برای نمونه: بسیاری از آیات قرآن، اشاره به جبری بودن انسان دارند؛ بسیاری هم، اشاره به مختار بودن. نتیجه‌ی این آیه‌ها، چنین می‌شود: «نه جبرِ مطلق و نه اختیار مطلق؛ بلکه چیزی بینابین».
در این مورد نیز چنان است؛ اگر قرار است آدمیان به اجبار سخنان خدا را انجام دهد، چرا در خود قرآن آمده است: «ما قرآن را به عربی فرستادیم؛ باشد که بیندیشید».
جبر و اندیشه، سازگاری‌ای با هم ندارند.
و یا اینکه می‌گوید: «هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین» نمی‌شود پیامبر اسلام از دیگران سخنان مستند و مدلل بخواهد، ولی خود او (از طرف خدا) سخنانی بی‌دلیل بگوید! تفسیرهایی که من درباره‌ی این آیه نگاه کردم، همگی به صورت کلی گفته بودند: «سخن بدون دلیل، بی‌ارزش است».
پس در اینجا نیز (همانند جبر و اختیار) باید چیزی بینابین اختیار کرد؛ زیرا در صورت جبری بودن، خیلی چیزها زیر سوال می‌روند.
اگرچه در مورد «حرام بودن رقص مرد» در قرآن گویا چیزی نیامده است؛ و این حکم، پایه‌ی قرآنی ندارد.
مراجع، بدون دلیل و پایه‌ی قرآنی، که نمی‌توانند از خود حکم صادر کنند!
اگر آیه‌ای در این باره هست، بیان بفرمایید.
من مرجع تقلید ندارم. زیرا معنایی ندارد که آدمی تنها از یک نفر آدم ساده که ممکن است گناه کند، تقلید کند.
در این گفتار، می‌توان به یکی از فتواهای اشتباه پی برد: http://www.askdin.com/thread41128.html#post541139 البته هنوز کارشناسی پاسخ نداده است.
اگر همه‌ی مراجع ما سخنان اسلامی می‌زنند، چرا نشود از همه‌ی آن‌ها کمک (نه تقلید) گرفت؟
چرا می‌گویند تنها می‌شود از یک‌تن تقلید کرد؟
مگر همه‌‌ی مراجع، برپایه‌ی متون اسلامی فتوا نمی‌دهند؟
مگر همگی سخنانشان اسلامی و خدایی نیست؟
پس چرا تنها یکی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد؟

باسلام وتشکر .
اولا _
حق تعالی داده در قران پیام
هر کلامی باید آغازش سلام .
ثانیا :
قرار نیست که در هر مسله جزی عین مسله را آیه مشخص توقع داشت همان اصل کلی دوری از کار های لهو لعب کافی است ومراجع طبق این آیه کلی فتوا داده اند .
ثالثا :
عمل بدون تقلید درست نیست
در این زمینه لازم است به دو نکته اشاره شود:
نکته اول : در مسایل دینی هم تحقیق لازم است و هم تقلید؛ در پاره ای موارد تحقیق و بررسی عقلی ضروری است .تقلید در آن موارد فایده ای ندارد ،مانند اصول دین یا رسیدن به دین حق در این زمان که تنها از راه تحقیق و بررسی و تامل عقلانی میسر است. اما در برخی از موارد تنها راه پیش رو تقلید است ؛ مثلا پذیرفتید خدایی هست و دستورهایی هم به ما داده که تبعیت از آن عقلا لازم است؛ حال آیا می توانیم خود به آن دستورها دست یابیم ؟
مسلما خیر، چون ما به مجرای وحی دستیابی نداریم، بلکه مجبوریم از رسول خدا که حقانیت او را با کمک عقل دانستیم ،پیروی و تقلید کنیم . چون به رسول خدا و آموزه های او هم دستیابی کامل نداریم ،ناچار باید به افرادی که در این خصوص تبحر و تسلط دارند، رجوع کرده، از ایشان تقلید کنیم.
البته لازم است که در خصوص کلیات تعالیم دینی به دنبال ادراک حقایق و حکمت ها باشیم ،ولی این به معنای لازم دانستن ادراک عقل خودمان در همه موارد نیست ،چون در بسیاری از موارد این امر شدنی نیست.
به علاوه اصل« مراجعه جاهل به عالم» یک اصل مهم عقلانی است که همه انسان ها در طول تاریخ آن را پذیرفته،به اشکال گوناگون به آن عمل می کردند.
پس در حقیقت حوزه های مختلف دینی در مقام ادراک شرائط گوناگونی دارند. برخی را باید از راه تحقیق به دست آورد .برخی را از راه تقلید و مراجعه به واسطه های رسیدن به علم در آن حوزه ها.
دوم: مسایلی نظیر آن چه در پرسش اشاره شده، مورد تقیلد نیست. تقلید در باره احکام فقهی، نظیر نحوه انجام تکالیف شرعی است ،مثلا اصل اعتقاد به وجوب نماز تقلیدی نیست،ولی در چگونگی انجام آن باید تقلید نمود.
با توجه به این دو نکته حال در تحلیل بحث ضرورت تقلید باید گفت:
انسان می‌تواند در مسائل و احکام دینی آگاه شده و بر اساس آگاهی خود و بدون مراجعه به مرجع تقلید(آگاه از احکام دین) احکام و تکالیف الهی را انجام دهد. بر چنین کسی نه تنها تقلید لازم نیست، بلکه نباید تقلید کند، مگر آن که دیگری را آگاه تر از خود بداند.
اگر فردی بخواهد اعمالش را بر اساس قرآن و سنّت انجام دهد، باید قرآن و تفسیر آن و علومی را که وابسته به آن است، ‌به طور تخصصّی بداند. همین طور باید سنّت را که عبارت است از قول،‌عمل و تقریر معصوم علیه السلام (گفتار و اعمال و رضایت به اعمال دیگران) کاملاً بشناسد؛ یعنی با علوم حدیث آشنا باشد که عبارت است از : علم رجال (شرح حال راویان حدیث) و سلسله سند، درایه (فهم دلالت روایات)، شأن نزول روایات، قرائن حالی و مقالی، تقیه، حقیقت و مجاز، تعارض روایات با روایات یا تعارض روایات با آیات و تزاحم مصالح. وی باید این دانش‌ها را به طور تخصّصی و کارشناسانه بداند.
چنین فردی که به قرآن و سنّت با کیفیت مذکور آگاهی داشته باشد، می‌تواند بلکه باید طبق قرآن و سنت، آن طور که می‌فهمد عمل نماید. به چینن فردی متخصّص علوم اسلامی یا مجتهد و فقیه می‌گویند و تقلید کردن برای او جایز نیست. امّا اگر کسی از نظر علم و آگاهی به حدّ مذکور نرسیده باشد، عقل حکم می‌کند از یک یا چند متخصّص علوم اسلامی بپرسد و طبق آن عمل نماید. این بر مقتضای عقل و شعوری است که خدا به او داده است . قرآن هم به همین مطلب تصریح کرده و فرموده : «فاسئلوا اهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون؛ (1) از آگاهان بپرسید اگر نمی‌دانید».
بنابراین همان طور که عقلا در اکثر مسائل روزمرّه از متخصّصان پیروی می‌کنند، در مسائل دینی نیز اگر متخصّص نیستند، باید به متخصّص (مرجع تقلید) مراجعه کنند. این مراجعه را «تقلید» می‌گویند. پس تقلید از فقها نه تنها خلاف عقل نیست، بلکه از باب رجوع غیر متخصص به متخصص می‌باشد که حکم عقلی است. اگر کسی که باید تقلید کند، تقلید نکرده و اعمالی را انجام دهد، مانند بیماری است که خودسر دارو مصرف کند. چه بسا عوض این که بهبودی حاصل شود، بیماری اش افزون شود. در روایات نیز این حکم عقل مورد تأیید قرار گرفته است. از امام عسکری(ع) آمده است:
«امّا من کان من الفقها صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام أن یقلّدوه؛(2)
از بین فقها آنان که حافظ و نگهبان دین­اند و خود را از گناه و آلودگی حفظ می‌کنند و با هواهای نفسانی مبارزه می‌کنند و مطیع اوامر الهی و جانشینان اویند، بر عوام لازم است که از آنان تقلید کنند».
مراد از عوام یعنی کسانی که در علوم اسلامی مجتهد و متخصص نیستند، گرچه در علوم دیگر متخصص باشند، مثلاً اگر استاد دانشگاه یا پزشک در علوم اسلامی مجتهد نباشد، باید تقلید کند،
بنابر این در احکام دین، به حکم عقل، شخص یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدان عملی را حرام می‌دانند و عده دیگر می‌گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد .اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می‌دانند، آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی‌توانند به احتیاط عمل کنند، واجب عقلی است که از مجتهد تقلید کنند.
عقل برهانی منبع دین است. با ملاحظة دلیل معتبر نقلی، فتوایش همان فتوای دین است، مانند دلیل معتبر نقلی که هر آنچه را با ملاحظه برهان عقلی ثابت کند، همان به حسب دین می‌آید.(3)
البته نباید فراموش کرد که حیطه کارایی عقل نامحدود و بی حد و مرز نیست، بلکه عقل تنها در محدوده خاصی امکان کشف روشنگری دارد، مانند درک کلیات و مبانی و اصول، ولی در حیطه اموری مانند علت یابی دستورهای شرعی که از امور تعبدی شمرده می شود، راهی برای کنکاش های فکری و عقلی نیست.
آیا عقل می تواند دریابد چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر چهار رکعت است و یا در باب شک بین دو و سه در نماز چهار رکعتی چگونه باید عمل کرد ؟ شک در نمازهای دو رکعتی حکمش چگونه است و ده ها مسئله دیگر ؟ مسلما عقل نمی تواند نقش داشته باشد؛ زیرا شرعیات و علت های آن در حیطه حکمت های شارع مقدس قرار دارد . تا ما را از راز آن ها آگاهی ندهد،دسترسی به حقایق آن نداریم . چه بسا تنها دلیل دستورها آزمایش میزان اطاعت بندگان باشد.
این امر همان حقیقتی است که در روایات به آن بدین گونه اشاره شده :«دین خدا با عقل سنجیده نمی شود ».(4)
البته عقل جایگاه و نقش خود را به درستی داشته، راهگشایی خود برای انسان را داراست ؛یعنی عقل در می یابد که علت تکالیف هرچه باشد، وظیفه انسان پذیرش و عمل به مقتضای آن است .نباید موارد متفاوت را با هم سنجید .به واسطه قیاس حکم به صحت و بطلان تکالیف شرعی و غیر عقلی بودن آن ها نمود.
عقل در می یابد از آن جا که خداوند حکیم بوده، نظام عالم را بر اساس حکمت و حقیقت بنا نهاده، در پس دستور و آداب دینی و شرعی دین او نیز مصالح و حکمت هایی وجود دارد که با دقت و تامل
می توان به برخی از آن ها دست یافت.

پی‌نوشت‌ها:
1. نحل (16) آیه 43.
2. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دار الاحيا التراث العربي، بيروت، 1403 ق. ج 2 ص 88.
3.جوادی آملی، دین‌شناسی ، اسراء، قم ـ 1383ش.، ص 126،
4.میرزا حسین نوری، مستدرک وسائل ، موسسه آل البیت، قم، 1378 ش ،ج 17 ،ص 263.


به نام علی اعلی

سلام علیکم
عرض ادب و احترام
طاعات و عبادات همه قبول باشد :Gol:

متاسفانه بعضی از اظهار نظرها انسان را به تعجب وامی دارد
مثل این مطلبی که فرمودند:

قلب سلیم";543447 نوشت:
رقص (آرام،عاشقانه و کلاسیک) شوهر برای زن یا برعکس و در خلوت هیچ اشکال شرعی ندارد!

حرفی که برخلاف نظرات و فتاوای مجتهدین عظام است
این فتاوا را ببینید:

اسراء;1438 نوشت:
بنام خدا:Gol:
رقص زن براي زنان ديگر در صورتي كه
1امام .خامنه اي:-)باعث تحريك شهوت نشود2-)ارتكاب گناه يا ترتب مفسده نباشد3-)پسر مميز نباشد 4-همراه با موسيقي نباشد
نكته :رقص زن براي شوهر شرط اول نيست
تبريزي :رقص زن براي شوهر ورقص زن براي زنان،د رمجالس عروسي ومانند اندر صورتي كه در معرض نگاه مرد حتي پسر مميزنبوده ومشتمل بر حرام ديگري مثل موسيقي ومانندان نباشد اشكال ندارد
سيستاني و وحيد:تنها رقص زن براي شوهر برعكس ان جايز است
صافي،فاضل ومكارم: تنها رقص زن براي شوهرجايز است
بهجت:به طور كلي رقص اشكال دارد

نمی دانم دیگر این قیدها را از کجا می آورید
اینکه اگر در خلوت باشد اشکالی ندارد
یا اینکه اگر مستلزم فساد و با لهو و لعب نباشد ایرادی ندارد:


قلب سلیم";543447 نوشت:
اگر رقص بندری و برخی حرکات و آهنگها و... منع و حرام شده بخاطر اینست که باعث لهو و لعب و غفلت از خدا میشود! و رقص و موسیقی بیشتر در اسلام اون حالت غفلت آورش مورد منع واقع شده!

کلا شادی و عشق ورزی زن و شوهر به همدیگر را خود خدا حلال کرده! و رقص هم نوعی از عشق بازی و شادی بین آنهاست پس حلال است و مشکلی ندارد حتی اگر باعث تحریک جنسی شود!

قلب سلیم";543447 نوشت:
اینکه گفتند با کرامت انسانی ناسازگار است چون شما نگفتید رقص کلاسیک و فقط حکم رقص رو پرسیدید! آنها هم جواب کلی دادند و در واقع رقص بندری و... منظور بوده چون اینگونه رقصها بیشتر رایج و عمومی است!

اگر ما ادعای دینداری می کنیم پس این چه حرفی است که می زنیم
و اگر این مطلب را قبول داریم پس ادعای دینداری نکنیم
و هر کاری را که خوشمان آمد به دین منتسب نکنیم

بار خدایا ما را همواره بر صراط مستقیمت رهنمون دار

:Gol:

لینک پاسخ کارشناس:
http://www.askdin.com/thread532.html#post1438



نمی دانم که معیار ما از دین چیست؟
علایق و سلایق ما یا چیزهای دیگر؟
واقعا ملاک برای دین چیست؟

قلب سلیم";543176 نوشت:
مطلب رو حذف کردم منظورم از گذاشتن آن مطلب چیز دیگری بود. بنده مقصودم این بود که بعضی حتی علم به اسماء خدا و زبان عربی ندارند یا تخصص در همه امور دینی ندارند ولی مرجع تقلیدند!

اگر مراجع تقلید دین را نمی دانند پس چه کسی می داند؟

:Gig:

اعاذنا الله من کل سوء

رقص در زبان عربي نامي است براي حركات موزون صادر از اعضاي بدن انسان.
در منابع حديث اشارهاي به اين اصطلاح نشده است، جز روايتي كه سكوني از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت كرده و فقهاي اماميه سند آن را پذيرفتهاند. در اين حديث آمده است: «قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ : انهاكم عن الزفن و المزمار...».(1) در لغت «زفن» به رقص تفسير شده است، و معناي اين روايت نهي از رقص و مزمار كه صوت طربدار است ميباشد.
مشهور فقهاي متقدمين اماميه به ظهور و صراحت اين روايت استناد جسته اند و حكم و فتوا به حرمت ذات رقص داده اند. لكن بعضي از محققان متأخر از فقهاي اماميه، بر اين نظرند كه هيچ دليل بخصوصي كه دلالت بر حرمت ذات رقص به عنوان حكم اولي و ذاتي بكند در دسترس نميباشد و اين روايت ناظر به صورت اولي و حكم ذاتي رقص نميباشد و نميتواند دليلي بر حرمت مطلق رقص باشد. از اين رو رقص في حد نفسه و بذاته هيچ گونه منع و حرمتي ندارد و اصل اولي در رقص، حليت و عدم منع است و در موارد مشكوك و شبهه حكميه ميتوان به همان اصل نخستين تمسك جسته و حكم به حليت داد. (2)
البته اين حكم نزد اين گروه از فقها مشروط به همراه نبودن رقص با حرام ديگر و يا آلوده شدن آن به ممنوع و حرام ديگر و يا مقدمه شدن آن براي وقوع حرام و فساد ديگر ميباشد. از اين رو به نظر آنان رقص همراه با موسيقي و يا صوت مطرب و يا اختلاط ميان زنان و مردان نامحرم و يا رقص زن براي مرد نامحرم و بالعكس و يا رقصي را كه غرائز جنسي را تحريك كرده و مقدمه اي براي آلوده شدن آنان به حرام ميشود حرام است. دليل اين حكم آن است كه اسلام هر گفتار يا رفتاري را كه راهي به سوي حرام و روابط نامشروع ميگشايد و حرام دانسته اند.
حاصل آن كه به فتواي اين گروه از فقها رقص دو گونه است:
1. رقص حلال، ارتكاب اين گونه رقص و فراهم آوردن مقدمات آن حلال و بلامانع است.
2. رقص حرام، رقصي است كه به سبب همراه شدن يا مقدمه شدن آن براي حرام ديگر حرام ميگردد. اين گونه رقص، حرام و اكتساب و امرار معاش از راه آن نيز حرام بوده و در آمد حاصله از آن نيز نامشروع بوده و ملكيت آور نميباشد.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وسايل الشيعه، ج 17، ص 313.
2. منية‌المسائل، ص17. اجوبة الاستفتائات، ج2، ص24.
3. دايرة المعارف تشيع، ج8، مدخل «رقص».

حاج علی;545658 نوشت:

به نام علی اعلی
سلام علیکم
عرض ادب و احترام
طاعات و عبادات همه قبول باشد
متاسفانه بعضی از اظهار نظرها انسان را به تعجب وامی دارد
مثل این مطلبی که فرمودند:

حرفی که برخلاف نظرات و فتاوای مجتهدین عظام است
این فتاوا را ببینید:

نمی دانم دیگر این قیدها را از کجا می آورید
اینکه اگر در خلوت باشد اشکالی ندارد
یا اینکه اگر مستلزم فساد و با لهو و لعب نباشد ایرادی ندارد:
اگر ما ادعای دینداری می کنیم پس این چه حرفی است که می زنیم
و اگر این مطلب را قبول داریم پس ادعای دینداری نکنیم
و هر کاری را که خوشمان آمد به دین منتسب نکنیم
بار خدایا ما را همواره بر صراط مستقیمت رهنمون دار

باسلام

رقص کلاسیکی که بنده و صاحب این تاپیک درباره اش صحبت میکنیم رقص آرامی است با حرکات آرام! که همراه با موسیقی آرام است! و بعد اینکه این رقص بین زن و شوهر که محرم هستند انجام میشود پس اگر تحریک جنسی صورت گیرد اشکالی ندارد.

اگر این رقص زن و شوهر برای همدیگر لهو و لعب باشد پس عشق بازی شان،شادی کردن شان و... هم لهو و لعب است!

هم رقص و موسیقی حلال وجود دارد هم حرامش! متاسفانه بدلیل عدم آگاهی مراجع به رقص آرام، تنها برای رقص به معنای رقص بندری و رایج که با هیجان و حرکات تند و... هست حکم میدهند!

حاج علی;545687 نوشت:

نمی دانم که معیار ما از دین چیست؟
علایق و سلایق ما یا چیزهای دیگر؟
واقعا ملاک برای دین چیست؟
اگر مراجع تقلید دین را نمی دانند پس چه کسی می داند؟ :Gig:
اعاذنا الله من کل سوء

بنده گفتم بعضی مراجع نه همه مراجع! مواضع برخی مراجع در اوایل انقلاب و نیز در چند سال اخیر در فتنه 88 را که دیده اید!

ملاک بنده فرقان است که حق و باطل، صحیح و ناصحیح را به ما نشان میدهد!

البته بنده تنها بعضی مراجع که موافق عرفان و فلسفه هم هستند را قبول دارم مانند آقای خامنه ای،جوادی آملی،بهجت و......

به نام علی اعلی

سلام علیکم
عیدتان مبارک باشد
نمی دانم چرا اینگونه قلم می زنیم:


قلب سلیم";545803 نوشت:

البته بنده تنها بعضی مراجع که موافق عرفان و فلسفه هم هستند را قبول دارم مانند آقای خامنه ای،جوادی آملی،بهجت و......


:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

نمیدانم آیا من می توانم در مورد قبول داشتن یک مرجع نسبت به دیرگ مراجع اظهار نظر داشته باشم یا نه؟
کاری که مراجع عظام تقلید نسبت به یکدیگر ندارند

چیزی نمی توانم بگویم جز اینکه همیشه و همواره در صراط مستقیم حرکت نماییم
و هیچگاه خود را جلوتر از دیگری ندانیم

بار خدایا ما را بر صراط مستقیمت همواره رهنمون باش

یک نگاه ساده و سطحی هم کنیم میبینیم اگه شوهر در رقص برای همسر بخواد حرکاتی انجام بده که در نگاه زن از مردانگیش کم بشه خب در روابطشون اثر میزاره به نوعی زن دچار افکاری میشه که ممکنه شوهر در نگاهش سبک و از میزان استقامت مرد در دید زن کم بشه.که اثرات خودشو داره.
اصلا نوع ایستادن مردی که اقتدارشو نشون بده برای یک زن جذابتره تا اینکه مرد بخواد حرکاتی انجام بده.اصلا زن میخواد که مرد تکیه گاهش باشه نه کسی که سبک سنگین بشه.
حالا زن برای مرد مشکلی نیست همونطور که مراجع بزرگی این رو اشکال ندونستن و دلایلش هم مشخصه چون زن نیاز داره از سمت مرد دیده بشه حالا نه با رقص ولی این هم یه راهشه.
خودمون کمی عمیقتر فکر کنیم میبینیم رقص مرد میتونه جذبه اش رو حالا نه لزوما در همون زمان ولی کم کم در ذهن زن پایین بیاره.
ولی باز اگه عمیقتر بر روی رقص زن برای شوهر نگاه کنیم میبینیم زن با اینکار همسرش رو تنها محرمش میدونه و تنها میخواد خودش ببینتش و هم شوهر از این که همسرش دلش میخواد فقط خودش اون رو ببینه یه حس خوبی پیدا میکنه.به شرطی که حس تعهد و وفاداری رو برای همدیگه حفظ کنن و این رقص برای هیچ نامحرمی در هیچ مجلس دیگه ای صورت نگیره (البته طبق نظر بعضی مراجع میشه در محیطهایی که مختلط نباشه(زن و مرد با هم نباشن) رقصید اون هم با حفظ سلامت محیطش چه از نظر اخلاقی چه رفتاری).

قلب سلیم";545803 نوشت:
باسلام

رقص کلاسیکی که بنده و صاحب این تاپیک درباره اش صحبت میکنیم رقص آرامی است با حرکات آرام! که همراه با موسیقی آرام است! و بعد اینکه این رقص بین زن و شوهر که محرم هستند انجام میشود پس اگر تحریک جنسی صورت گیرد اشکالی ندارد.

اگر این رقص زن و شوهر برای همدیگر لهو و لعب باشد پس عشق بازی شان،شادی کردن شان و... هم لهو و لعب است!

هم رقص و موسیقی حلال وجود دارد هم حرامش! متاسفانه بدلیل عدم آگاهی مراجع به رقص آرام، تنها برای رقص به معنای رقص بندری و رایج که با هیجان و حرکات تند و... هست حکم میدهند!.....

برادر گرامي ؛قلب سليم
1. وقتي رقص حرام شد ديگر فرقي بين تند و آرام آن نيست ، هر موضوع دراحكام شرعي تابع صدق عرفي است پس اگر عرفاً رقص است حرام است.
كاش مراجع تقليد را در حد يك كارشناس و متخصص دين قبول داشتيم و به خود اجازه نمي داديم به راحتي حرف آنها را رد كنيم
وقتي مطلق رقص به فتواي مجتهدي حرام شد فرقي بين زن و شوهر با بقيه نيست مثل شراب
2. در شرايطي كه اهل البيت عليهم السلام براي مرجع تقليد گذاشته اند «قبول داشتن فلسفه» نيست پس بترسيد از اينكه وكلا و نواب آن حضرات را رد كنيد كه «الرادّ عليهم كالرادّ علينا»

shaker133;549690 نوشت:
برادر گرامي ؛قلب سليم[/][/]
1. وقتي رقص حرام شد ديگر فرقي بين تند و آرام آن نيست،هر موضوع دراحكام شرعي تابع صدق عرفي است پس اگر عرفاً رقص است حرام است.
كاش مراجع تقليد را در حد يك كارشناس و متخصص دين قبول داشتيم و به خود اجازه نمي داديم به راحتي حرف آنها را رد كنيم
وقتي مطلق رقص به فتواي مجتهدي حرام شد فرقي بين زن و شوهر با بقيه نيست مثل شراب
2. در شرايطي كه اهل البيت عليهم السلام براي مرجع تقليد گذاشته اند «قبول داشتن فلسفه» نيست پس بترسيد از اينكه وكلا و نواب آن حضرات را رد كنيد كه «الرادّ عليهم كالرادّ علينا»

در مورد رقص جواب شما را جناب رحیق مختوم دادند! و معلوم شد استنباط فقهاء از روایات و احادیث متفاوت است!
بنده چندین حدیث و روایت جعلی در مورد موضوعات مختلف دیدم که فقهاء بالای منبر ذکر میکنند و نمیدانند که جعلی است!!! یا مثل همین روایت رقص که چندین برداشت مختلف از آن داشته اند!
با این وضع، بنده چطور دیگر به همین راحتی و سریع و بدون تحقیق چنین نظرات و فتواهایی را قبول کنم؟!
البته این حرفهایی که گفتم دلیل بر این نیست که در احکام از مراجع، تقلید نکنم. بنده فقط نظر و فتوای رهبری و آقای بهجت و جوادی آملی را قبول دارم.

تمام احکام خدا منطقی است و هر عاقلی آنرا میپذیرد. بعضی مواقع مثل همین قضیه رقص و موسیقی، مرجع تقلید نمیتواند وارد جزئیات شود! اما معیار معرفی میکند مثل نظر حکیم جوادی آملی در زیر که براساس آن معیار ما هم میتوانیم نظرمان را بگوییم. مراجع گفته اند رقص و موسیقی نباید موجب لعب و لهو و فساد شود بنده هم براساس همین معیار و چند روایت و حدیث دیگر گفتم بطور کلی رقص شوهر برای زن اشکال ندارد!

سؤال : نظر حضرتعالى درباره موسيقى مطرب و غيرمطرب چيست و ملاك تشخيص آن چيست؟
پاسخ : آنچه موجب فراموشى خدا و ارتكاب گناه مىشود، حرام است و تشخيص آن به عهده ي عقلای متشرّع است. (1)

سؤال : كف زدن و رقص، چه حكمى دارد؟
پاسخ : كف زدن بيهوده است، ولى حرام نيست. رقص زن براى شوهر اشكالى ندارد و در مجالس زنانه نيز در صورت عدم ترتب اثر گناه، جايز است.(4)


مَنْ كَانَ مِنْكُم مِمَّنْ قَدْ رَوَى‏ حَديثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلَالنَا وَ حَرَامنَا وَ عَرَفَ اَحكَامَنَا فَليَرضُوْا بِهِ حَكَماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَاِذَا حَكَمَ بِحُكمِنَا فَلَمْ يُقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُكْمِنَا وَ عَلَينَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَينَا كَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّركِ بِاللَّهِ
مردم بايد به كسانى از شما (شيعيان) كه حديث و سخنان ما را روايت مى‏ كنند و در حلال و حرام ما به دقت مى‏نگرند و احكام ما را به خوبى باز مى‏شناسند (عالم عادل)، مراجعه كنند و او را به عنوان حاكم بپذيرند. من چنين كسى را بر شما حاكم قرار دادم. پس هرگاه به حكم ما حكم كند و از او پذيرفته نشود، حكم خدا كوچك شمرده شده و بر ما رد شده است و آن كه ما را رد كند، خدا را رد كرده است و چنين چيزى در حد شرك به خداوند است

مرجع تقلید فقط براساس روایت بالا نیست که حلال و حرام را بداند و...

کسی که خودخواه و خودپسند است و هر چه نداند را جهل خود حساب نکند بلکه به کفر حکم دهد چنین شخصی را باید بعنوان مرجع تقلید قبول داشت؟! مرجع تقلیدی که مکاشفه و الهام و سیروسلوک عرفا و لقاء الله و... را انکار میکند و میگوید اینها کشک است و حتی غیرمستقیم عرفای الهی را به کفر و شرک متهم میکند برای بنده فقیهی است جاهل در لباس عالم!

نامه اخلاقی- عرفانی امام به فاطمه طباطبایی: دخترم! سعى کن اگر اهلش نیستى و نشدى، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنى و معاندت با آنان را از وظایف دینى نشمرى، بسیارى از آنچه آنان گفته ‏اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم.

گویند صدر المتألّهین دید در جوار حضرت معصومه- سلام اللَّه علیها- شخصى او را لعن مى‏کند، پرسید: چرا صدر را لعن مى‏ کنى؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن!
این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکى که من خود قصه‏ هایى را دیده یا شنیده‏ام که در زمان ما بوده است.

من نمى‏ خواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد».
مى‏ خواهم اصل معنى و معنویت را انکار نکنى، همان معنویتى که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کرده ‏اند و مخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته‏ اند. و من به تو توصیه مى‏ کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدمْ کمال نیست، لکن راهگشاى به سوى کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است از منازل نتوان شمرد،بلکه مقدمه و راهگشاى منازل سالکین است. در هر صورت با روح انکار نتوان راهى به سوى معرفت یافت.

آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هر چه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهى و خودبینى‏ شان خدشه وارد نشود «مادر بُتها بُتِ نفس شماست» تا این بت بزرگ و شیطان قوى از میان برداشته نشود راهى به سوى او- جلّ و علا- نیست، و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد. از معصوم نقل شده که: شَیْطانى‏ آمَنَ بِیَدى‏ از این نقل معلوم شود که هر کس را هر چه بزرگ مرتبت باشد شیطانى است و اولیاى خدا موفق شده‏ اند به مهار کردن بلکه مؤمن نمودن آن.

لینک منبع نامه عرفانی امام


قلب سلیم";549736 نوشت:
مَنْ كَانَ مِنْكُم مِمَّنْ قَدْ رَوَى‏ حَديثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلَالنَا وَ حَرَامنَا وَ عَرَفَ اَحكَامَنَا فَليَرضُوْا بِهِ حَكَماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَاِذَا حَكَمَ بِحُكمِنَا فَلَمْ يُقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُكْمِنَا وَ عَلَينَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَينَا كَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّركِ بِاللَّهِ
مردم بايد به كسانى از شما (شيعيان) كه حديث و سخنان ما را روايت مى‏ كنند و در حلال و حرام ما به دقت مى‏نگرند و احكام ما را به خوبى باز مى‏شناسند (عالم عادل)، مراجعه كنند و او را به عنوان حاكم بپذيرند. من چنين كسى را بر شما حاكم قرار دادم. پس هرگاه به حكم ما حكم كند و از او پذيرفته نشود، حكم خدا كوچك شمرده شده و بر ما رد شده است و آن كه ما را رد كند، خدا را رد كرده است و چنين چيزى در حد شرك به خداوند است

اگر تابع شرع هستيد و روايت بالا را براي تاييد آورده ايد بدانيد
هيچ جاي روايت « قبول داشتن عرفان و فلسفه نيست » بلكه مجتهد اگر عادل باشد قابل احترام است . همانطور كه نظر مرحوم امام و آيةالله جوادي بعنوان عالم شيعي محترم است نظر ديگر عالمان هم محترم است مثلا مرحوم شيخ انصاري و كاشف الغطاء ارادتي به فلسفه نداشتند و در زمان ما آيةالله صافي اينگونه اند ولي ذره اي از احترام ما نسبت به آنها نمي كاهد بدليل اينكه از مصاديق همون روايتي هستند كه نقل كرديد.
وفقكم الله لمرضاته

Kooh;541081 نوشت:
[=arial]با سلام.من به تازگی به مساله ای برخوردم.اینکه رقصیدن زن برای شوهر جایز است( اونم با شرایطی!!!) ولی رقصیدن شوهر برای همسر جایز نیست(حرام است)میشه بفرمایین:

علت حرام دونستن رقص مرد برای همسر و یا برای همدیگر چیه؟

سلام علیکم،
این نمی‌دانم می‌تواند جواب به حساب بیاید یا نه ولی فکر می‌کنم قابلیتش را دارد که حکم رقص را بشود از آن استخراج کرد (حقیر متخصص نیستم، ادعا هم ندارم، فقط در مقام همفکری دارم حدس می‌زنم تا ان شاء الله کارشناسان و دوستان دیگر اصلاحش کنند، پیش‌فرضم هم این است که هم قرآن و هم نظر مراجع و هم مستندات روایی و غیره ایشان همگی درست هستند، این فقط تلاشی است برای فهم بهتر آن احکام به کمک قرآن، شاید هم فهم بهتر خود قرآن):

در آیه‌ی ۷۶ از سوره‌ی القصص مؤمنین قوم حضرت موسی علیه‌السلام در مقام نصیحت به قارون می‌گویند:

... لَا تَفْرَ‌حْ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِ‌حِينَ
... سرمستى مكن كه خدا سرمستى كنندگان را دوست نمى‌دارد

اما آیا کلا تفریح اشکال دارد؟ خیر زیرا در جای دیگر از قرآن آمده است:

قُلْ بِفَضْلِ اللَّـهِ وَبِرَ‌حْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَ‌حُوا هُوَ خَيْرٌ‌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ [یونس، ۵۸]
بگو: به فضل و رحمت خدا، بايد خوشحال شوند كه اين از آنچه مى‌اندوزند بهتر است

و آنچه که نهی شده است نوع خاصی از تفریح و شادی و سرمستی است:

ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَ‌حُونَ فِي الْأَرْ‌ضِ بِغَيْرِ‌ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَ‌حُونَ [غافر، ۷۵]
اين [عقوبت‌] به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادى و سرمستى مى‌كرديد و بدان سبب كه [سخت به خود] مى‌نازيديد

بر این اساس دو بحث می‌توان ترتیب داد:
۱. سرمستی موضوعیتش باید حلال باشد، یعنی خدایی باشد و نه دنیایی، از رحمت و فضل خدا باشد نه به غیر حق
۲. سرمستی کیفیتش هم باید حلال باشد، یعنی مستلزم حرام خدا نشود

جمال زن برای همسرش نعمت خداست ... عرضه‌ی این زیبایی هم حلال است و هم مستحب و سفارش شده ... سرمست شدن از دیدن همسر (چه ساده‌ی آن چه زینت‌شده‌ی آن، چه پوشیده به لباس‌های زیبا و چه بدون پوشش و عریان، چه با سکون بدن و چه حرکات آن) به خودی خود اشکالی ندارد ...، اگر مستلزم حرامی نباشد
اما جمال مرد برای زن آیا نعمت است؟ اگر باشد هم احتمال دارد که محدودیت‌هایی داشته باشد ... لااقل اصالت زیادی ندارد ... مردانگی مرد برای زن بیشتر خواستنی است تا جمال شوهرش ... توصیه شده که مثلاً طوری لباس بپوشید که همسرانتان خوششان بیاید ولی گاهی رویش قید گذاشته‌اند، مثلاً پوشیدن لباس قرمز برای مرد مکروه است مگر در روز عروسی‌اش بخاطر خوشایند همسرش، ولی اگر خوشایند همسرش باشد که او هر روز لباس قرمز بپوشد این مانع از کراهت این کار نمی‌شود ...

اینکه حالا امروز دیگر دوره عوض شده و خانم‌ها هم بیشتر به دنبال خوش‌تیپی و خوش‌هیکل (قد بلند و چهارشانه و ...) بودن همسرشان باشند یک بحث دیگر است ... درست است ولی اصل نیست و ظاهراً در بین چند مورد اول و اصلی هم نیست ... پس امروز عجیب نیست اگر برخی فقها این نیاز را نیاز خدایی برای زن بدانند و برخی ندانند. در نتیجه رقصیدن زن برای مردش با رقصیدن مرد برای زنش ممکن است در حکم یکسان باشند یا متفاوت ... اما رقصیدن زن برای نامحرم و زن برای زنان دیگر و ... واضح است که اشتباه باشد چون چنین لذتی برای محارم دیگر جز زن و شوهر در اسلام موضوعیت ندارد ...
وقتی هم که نگاه‌ها به زیبایی اندام و حرکات نباشد و اگر هست جنبه‌ای غیر از تلذذ جنسی داشته باشد دیگر اسم آن کارها رقص نیست و مثلاً ورزش است ... آن هم که حکمش مشخص است. تا وقتی خوف وقوع گناه یا رخداد مفسده نباشد ایرادی ندارد.

ان شاء الله اگر اشتباه می‌کنم اساتید بزرگوار و دوستان مطلع تذکر بدهند،
یا علی

shaker133;550070 نوشت:
اگر تابع شرع هستيد و روايت بالا را براي تاييد آورده ايد بدانيد
هيچ جاي روايت « قبول داشتن عرفان و فلسفه نيست » بلكه مجتهد اگر عادل باشد قابل احترام است . همانطور كه نظر مرحوم امام و آيةالله جوادي بعنوان عالم شيعي محترم است نظر ديگر عالمان هم محترم است مثلا مرحوم شيخ انصاري و كاشف الغطاء ارادتي به فلسفه نداشتند و در زمان ما آيةالله صافي اينگونه اند ولي ذره اي از احترام ما نسبت به آنها نمي كاهد بدليل اينكه از مصاديق همون روايتي هستند كه نقل كرديد.
وفقكم الله لمرضاته


از امام عسکری(ع) آمده است: «امّا من کان من الفقها صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه

از بین فقهاء آنان که حافظ و نگهبان دین­ اند و خود را از گناه و آلودگی حفظ می‌کنند و با هواهای نفسانی مبارزه می‌کنند و مطیع اوامر الهی و جانشینان اویند، بر عوام لازم است که از آنان تقلید کنند».


کسی که منکر عرفا و مکاشفات و الهام و کراماتشان میشود در حالیکه مولا علی در نهج البلاغه چند خطبه در مورد عرفا گفته اند و حتی به همین الهام و مکاشفه آنان اشاره کردند! آیا چنین کسی عالم به دین است که بعد بیاید حلال و حرام را به ما نشان دهد؟!!! این چه فقیه ای است که یک سخن مولا علی را قبول دارد و یک خطبه دیگر را نه!!!

بنظر بنده نباید فقط این چند روایت و حدیث رو در مورد شرایط مرجع تقلید مدنظر قرار داد!!!

خطبه 222 : خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام مي کرده [5] و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است . [ اين بندگان ] با نور بيداري عقول چراغ فهم و بينائي در چشمها گوشها و دلها روشن مي ساخته اند [6] انسانها را به ياد روزهاي خاص الهي مي انداختند و از مقام عظمت پروردگار آنان را بيم مي دادند اين افراد به منزله راهنمايان بيابانها بودند [7] کساني که راه مستقيم وسط را پيش گرفته طريقشان را مي ستودند و آنان را به نجات بشارت مي دادند

حاضر
سلام علیکم و رحمة الله
:badkonaka:

در مورد حرمت رقص، کیفیت و محدوده آن در بین مراجع نظرات متفاوتی وجود دارد که در انتها به آن اشاره می شود لکن در اصل حرمت برخی از مصادیق آن اتفاق نظر وجود دارد و کسی از مراجع نیست که مطلقا رقص را جایز بداند؛ البته مبانی و دلایل مراجع در فتوای به حرمت متفاوت است. در نتیجه در تعیین مصادیق حرام و جایز تفاوت هایی در بین این بزرگواران وجود دارد.اما در مورد علت حرمت رقص (خصوصا رقص برای نامحرم) می توان به چند نکته اشاره کرد:
1. احکام اسلام مطابق مصالح و مفاسد واقعی است. اگر خداوند چیزی را حرام نموده، به جهت وجود مفاسدی است که در انجام آن عمل برای مکلف وجود دارد.
2. خداوند متعال برای سوق انسان به سمت مسیر سعادت و رشد در او علاقه ها و امیالی را به صورت غریزی قرار داد تا انسان ها خود به سمت آنچه نیاز دارند و برای طی مسیر رشد و کمال باید به آن برسند، حرکت کنند.
3. برای جلوگیری از افراط و تفریط در پیروی از این امیال و برای بهره مندی کامل و صحیح انسان از این امیال خداوند حد تعادلی را برای آن تعیین نمود، لکن چون سعادت انسان در گرو انتخاب اختیاری این مسیر تعادل بود، خداوند در قالب دستورات عقلی و دینی، انسان را به رعایت این حد تعادل توصیه نمود ،به گونه ای که رعایت دستورات الهی انسان را در مرز تعادل در مسیر سعادت و کمال حفظ خواهد نمود.
4. یکی از قوی ترین این امیال در انسان شهوت جنسی بوده و پیروی درست از آن ضامن حفظ نظام بشری بوده، لکن در زیاده روی در پرداختن به شهوت آثار بد و مخربی وجود دارد که گاه اصل هدف خلقت انسان را تهدید می نماید . شدیدترین و اکیدترین دستورات الهی در زمینه کنترل این میل قوی در انسان می باشد. در نگاه دینی هر گونه تحریک و به هیجان وا داشتن این میل در انسان جز از طریق همسر مشروع انسان نهی شده است.
5. رقص در موادر خاص آن نیز یکی از همین عوامل تحریک شهوت جنسی انسان می باشد . در نگاه دینی ممنوع بوده ؛ البته چون هدف جلوگیری از گناه و مانع شدن از تحریک جنسی ناصحیح است، برخی از مراجع رقص زن برای همسر خود را که متضمن گناهی نیست، جائز می دانند.
6. اگر چه هستند کسانی که به دلائل مختلف با رقصیدن تحریک شهوانی نمی شوند اما چون همین کار آن ها می تواند باعث تحریک جنسی دیگران و زمینه آلوده شدن شان را به گناه گرچه در آینده فراهم نماید، به منزله تشکیل مجلس گناه محسوب می شود. باز در انجام آن مفسده وجود دارد. حتی حضور در چنین مجموعه ای هم می تواند حرام محسوب شود.
7. اگر شرایط به گونه ای باشد که نه خود تحریک شود و نه دیگری را به مفسده بیندازد، در شان مؤمن نیست که حرکات و اعمال و رفتاری را انجام دهد که نوعا از انسان های شهوتران و یا بی قید و بند صادر می شود و انجام آن انسان را به تدریج از یاد خدا و دور می کند.
8. در مورد رقص (فرقی بین رقص محلی و غیر محلی نیست) بین فقها اختلاف نظر وجود دارد که برخی از نظریات چنین است:
الف) رقص به خودی خود اشکال ندارد (گرچه رقص از مصادیق لهو است وسزاوار است مؤمن از لهو اجتناب کند) ولی اگر مشتمل برحرام دیگری ،مثل غنا وموسیقی وتحریک شهوت باشد، حرام است. (1)
ب) رقص زن برای شوهر و رقص مرد برای همسرش اشکال ندارد. (2)
پ) احتیاط در ترک رقص و عدم حضور در مجلس رقص است، ولی رقص زن در مقابل شوهرش جایز است. (3)
ت) رقص جایز نیست مگر رقص زن برای شوهرش. (4)
ث) آیت اللَّه بهجت و آیت اللَّه اراکی رقصیدن زن در مجالس زنان و حتی برای شوهر را جایز نمی‌دانند. (5)
بر اساس این مطالب و نظرات و تنوع موارد رقص محلی می توان حکم حلیت یا حرمت رقص های محلی را بر اساس نظرات مختلف مراجع به دست آورد.

پی نوشت ها:
1. آیت الله تبریزی، استفتاآت جدید ،ص219 ،س 1042 و ص222 ،س1060؛ آیت الله خامنه ای،استفتاآت ،ص256،س 1166 - 1179؛آیت الله صانعی،مجمع المسائل، ج1، ص298، س960.
2. امام خمینی، استفتاآت، ج2 ، ص15، س35 از مکاسب محرمه.
3. آیت الله فاضل لنکرانی، جامع المسائل ، ج1، ص486، س1736 1737.
4.آیت الله مکارم شیرازی ، استفتاآت جدید ، ج1، ص 149، س534-537
5. سید مسعود معصومی، احکام روابط زن و مرد، ص 213.
با آرزوی موفقیت و سربلندی شما
:khandeh:

[="Tahoma"][="Navy"]

Kooh;541081 نوشت:
با سلام.من به تازگی به مساله ای برخوردم.اینکه رقصیدن زن برای شوهر جایز است( اونم با شرایطی!!!) ولی رقصیدن شوهر برای همسر جایز نیست(حرام است):Moteajeb!:میشه بفرمایین:

علت حرام دونستن رقص مرد برای همسر و یا برای همدیگر چیه؟


سلام
مرد تکیه گاه خانواده و ستون خانه است لذا نباید خودش را با رقص که کار جلف و سبکی است سبک کند
یا علیم

http://www.askdin.com/thread41215.html

سوال :
[h=2]علت حرام بودن رقصیدن شوهر برای همسر ؟[/h]در این باب به طور جامع تر باید گفت :
موادی که حکم به حرمت رقص شده ، دلیلش فتوای مراجع است که با استفاده از منابع دینی فتوا به حرمت آن داده اند . حال ذیلا نظرات چند نفر از مراجع در این باره بیان می شود .
1- آیت اللَّه بهجت و آیت اللَّه اراکى(ره) رقصیدن زن در مجالس زنان و حتى براى شوهر را جایز نمى دانند.
2- حضرت امام خمینی(ره) و آیت الله مکارم و آیت اللَّه فاضل(ره) و آیت الله شبیری زنجانی رقص زن را فقط براى همسر خود جایز مى دانند . در غیر آن جایز نمى دانند،(1)
3- آیت الله خویی و آیت اللَّه تبریزى(2) و آیت اللَّه خامنه‏اى(3) و آیت الله صانعی (4) رقص را (چه برای خود و چه برای همسر و چه در مجالسی که مختلط نباشد مثلا مرد برای مردها و زن برای زن ها )حرام نمى دانند، مگر اینکه مستلزم حرامى باشد. مثلا با موسیقی حرام همراه باشد ، یا در جلوی نامحرم صورت گیرد یا شهوت را تحریک کند .
از آیت الله مکارم سوال شده : آیا رقص در مجالس عروسى، مخصوصاً مجالس زنانه، جایز است؟
جواب داده : رقص منشأ فساد است و اشکال دارد، خواه رقص زن براى زن، یا مرد براى مرد، و یا زنان براى مردان باشد؛ ولى رقص زن براى همسرش اشکال ندارد. (5) در باره فلسفه حرمت رقص ممکن است مسایلی بسیاری مطرح باشد، ولی یکى از مسلّمات اسلامى این است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، یعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است . هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است که باید ترک شود. خدا براى این که بشر را به یک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب یا مستحب کرده است . براى این که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. آنچه كه براي ما مهم است، تعبد و عمل كردن به وظايف شرعي است ، نه اين كه دنبال علت و فلسفه احكام باشيم.
ما انسان ها با عقل خودمان نمي توانيم مصالح و مفاسدي را كه مورد نظر خداوند بوده است ، درك كنيم؛ فقط آن مقدار كه خداوند در قرآن و معصومان در روايات براي ما بيان كرده اند، مي توانيم بيان كنيم.
کسانی که با این گونه امور هنجار شکن سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تری دارند. در اثر هیجانات روحی و روانی و وارد شدن فشار بر قلب ، گرفتار سکته های قلبی می گردند.(6)
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
‌اسلام‌ چیزی ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمی‌کند. رقص ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زیان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحریم شده است‌.
پیامبر (ص‌) فرمود: خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگیخته است ‌تا برای ‌مردم‌ جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌ سوی ‌سعادت‌ راهنمایی ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که کارهای‌ جاهلیّت ‌را براندازم‌. (7)
اگر انسان‌ خود را در وادی رقص ‌و پای‌کوبی ‌بیندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبی‌ها فاصله‌ می‌گیرد.

پی نوشت ها :
1. سید مسعود معصومى، احکام روابط زن و مرد، ص 138. نشر بوستان قم، 1378 ش
2.آیت الله تبریزی، استفتاآت ، س1042؛ صراط النجاه ، سوال 1019 و 1020.
3. آیت الله خامنه ای، استفتاآت ، س 1170.
4 آیت الله صانعی، مجمع المسائل، ج1 ، س 960.
5.آیت الله مکارم، احکام بانوان، سوال 744. نشر هدف قم، 1385 ش
6. رضا پاک نژاد ، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ،ج15 ، ص 182 نشر نی ،تهران، 1380 ش .
7. محمد حسین نوری، مستدرک‌الوسائل‌، ج‌2، ص ‌458. نشر دار الاحیا الثراث العربی، بیروت، 1405 ق.

موضوع قفل شده است