جمع بندی چگونه می توان هم درس خواند و هم سیر و سلوک داشت؟
تبهای اولیه
سلام دوستان
من الان سال چهارم تجربی ام و برای کنکور سال آینده آماده میشم و می دانم که می توانم در دانشگاه تهران هم قبول بشم. از طرفی مدتی هست که حالات و احوالات بزرگانی چون آیت الله بهجت و قاضی و ... رو خوندم و خیلی دوست دارم مثل آنها شوم. از طرفی می دانم که در پزشکی می توانم خدمات ارزنده ای به کشور ارائه بدهم. حال سوالم این است: من دوست داشتم به حوزه بروم اما باید به پزشکی برم. از طرفی شنیدم که سیر و سلوک فقط از طریق استاد انجام می شود و باید راهنمایی داشته باشیم. حال چگونه می توانم هم درسم را بخوانم و هم اینکه این جور چیزها و سیر و سلوک را داشته باشم تا فردی مانند آیت الله بهجت و قاضی و ... شوم.
آیا می توانم از محضر استادان بزرگ قم در این زمینه بهره مند شوم؟ مثلا مراجع تقلیدی که بعضا در این زمینه از هر کسی بیشتر توانایی دارند.چگونه می توانم از حضور چنین عزیزانی که مقامی مانند آیت الله بهجت در قم دارند بهره مند شد؟ آیا اجازه شرفیابی آنها می دهند؟
با تشکر
[=Georgia]با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی
در ابتدا از این که این حقیر را لایق مشورت دانستید از شما سپاسگذارم.
تردیدی که برایتان پیش آمده برای این حقیر کاملا قابل درک است و برای این که از این دو راهی در آیید سعی میکنم کاملا شفاف نظر خود را بگویم تا رفع تردید شود. اگر چه در این مساله ممکن است نظر کارشناسان محترم دیگر متفاوت و متغایر باشد بدیهی است که من آنچه را که خود بدان معتقدم قابل بیان و دفاع می دانم.
به نظر این حقیر بهتر است فعلا تمامی اهتمام خود را صرف قبولی در دانشگاه تهران با بهترین رتبه نمایید. از هر فکر و تصمیمی که شما را از این هدف باز می دارد فعلا صرف نظر کنید. منتهی نهال این انگیزه روحانی را همچنان در اعماق وجودتان حفظ کنید تا زمانی که هنگامه شکوفایی وسرسبزی آن فرا برسد. در این یک سالی که مشغول خواندن درسهای کنکور هستید هیچ روزی از رفتن مسجد و منابر اخلاقی و معرفتی فاصله نگیرید همواره با دوستان مومن و خدا جو دوستی داشته باشید و از دوستان نا اهل، سخت پرهیز نمایید. در کنار درستان حتما ساعاتی را در هفته برای کسب معرفت الهی اختصاص دهید. از تلاوت قرآن کریم در طی شبانه روز و خواندن نماز شب غافل نشوید. احترام به والدین را بعد از نماز اول وقت جزء ارکان زندگی خود قرار دهید. همواره دلسوز اطرافیان خود اعم از دوستان و خویشان و همسایگان خود باشید و تا جایی که ممکن است از آنها در مشکلاتشان دستگیری کنید.در این ایام حتما با طلبه های درس خوان معاشرت نموده و از نزدیک به محل درس و بحث وشیوه تعلیم آنها آشنا شوید.
تمامی آنچه را که گفتم به همراه انجام همه واجبات و ترک همه محرمات تنها راه پرورش و آبیاری آن نهال روحانی است که در اعماق وجودتان نهفته است انشاالله اگر عمری باشد بعد از قبولی تان در دانشگاه البته با بالاترین رتبه، در مورد این مطلب صحبت خواهیم کرد که رفتنتان به حوزه علمیه بهتر است یا دانشگاه. به امید فرا رسیدن آن روز...
سلام عزیز
بنده در مورد رشد معنوی یک زمانی بررسی می کردم و نتایجش رو میگم نمیدونم نتایجم صحیحه یا نه چون انسان ممکن الخطاست!
1- هیچ راه حل مدونی که دقیق برنامه ای رو گفته باشه وجود نداره بلکه اختلافات جدی داریم!(بین بزرگان)
2- در مسائل کلی و اولیه همه هم نظرن نماز اول وقت با تلاش برای حضور قلب بیشتر و انجام واجبات و ترک محرمات
3-تحکیم اصول عقاید یک تحقیق قوی که یقین فلسفی براتون بیاره(نه این یقین عامی بی ارزش)
4- استاد های حوزه همه به جاهای بالا نرسیدن! حتی مراجع هم همین طور لزوما انسان های فوق العاده ای نیستن:ok:
5- کتاب "رساله لقا الله" آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی عالیه حتما بخونید
6-روش اصلی اینه سعی کنید اونی رو که میدونید عمل کنید طبق آیه شریف قرآن کسانی که در راه خداوند تلاش کنند هدایت خواهند شد
عقلم بیشتر قد نمیده در هر حال چه به جایی رسیدید چه نرسیدید اگر یادتون موند ما فقیر فقرا رو هم دعا کند
یا حق
[="#000080"][="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]
خوب میگه که
[="brown"]هر کسی را بهر کاری ساختند !![/]
اصل جذابیت و عزت و کرامات بنده های خوب خدا در ظاهر این عزیزان نیست .
این شهرت یا اثر جاودانه مثبت همه اش باطنی بوده و با تلاش برای تقویت صفات و اخلاق نیک به وجود امده
انچه که انسان رو جاودانه و اسمانی میکنه چیزی جز اخلاق نیست .
حالا در هر راه و رشته و فن
مهم اینه که با اخلاق باشیم و با تلاش و درس و ازمون ظاهری و باطنی از بند صفات رذیله ضد انسانی رها بشیم .
دکتر یا نانوا باشیم یا مهندس ساختمان یا کارگر و باربر بازار ...
مهم اینه که ریگی به کفش ما نباشه .
مثلا دروغ نگیم . حلال و حرام نکنیم و در مقابل خوبی ظاهری و تظاهر به خوبی دقیق باشیم تا به خوبی باطنی و ماندگار برسیم .
در هر مقام بالا یا پایین از علم هسته ای تا فن باربری زکات بدیم و در شناخت نیازمند و کمک به نیازمند واقعی کوتاهی نکنیم
و مواظب باشیم در این خوبی هم اسراف نشه
این یعنی به جریان انداختن و وسعت بخشیدن باطن که اگر با دقت و مراقبت صورت بگیره خیلی زود به دریا میرسه و دریایی میشه ...[/][/]
[="Arial"][="Black"]من هم خیلی دوست دارم سیر و سلو داشته باشم...اما با توجه به این که یک دختر هستم...نمیشود...من شنیدم که استادان جنسیت مونث رو نمپذیرند.......حالا با این اوصاف من چی کار کنم؟[/]
سلام و عرض ادب
طاعات و عباداتتون قبول
سلام دوستان
من الان سال چهارم تجربی ام و برای کنکور سال آینده آماده میشم و می دانم که می توانم در دانشگاه تهران هم قبول بشم. از طرفی مدتی هست که حالات و احوالات بزرگانی چون آیت الله بهجت و قاضی و ... رو خوندم و خیلی دوست دارم مثل آنها شوم. از طرفی می دانم که در پزشکی می توانم خدمات ارزنده ای به کشور ارائه بدهم. حال سوالم این است: من دوست داشتم به حوزه بروم اما باید به پزشکی برم. از طرفی شنیدم که سیر و سلوک فقط از طریق استاد انجام می شود و باید راهنمایی داشته باشیم. حال چگونه می توانم هم درسم را بخوانم و هم اینکه این جور چیزها و سیر و سلوک را داشته باشم تا فردی مانند آیت الله بهجت و قاضی و ... شوم.
آیا می توانم از محضر استادان بزرگ قم در این زمینه بهره مند شوم؟ مثلا مراجع تقلیدی که بعضا در این زمینه از هر کسی بیشتر توانایی دارند.چگونه می توانم از حضور چنین عزیزانی که مقامی مانند آیت الله بهجت در قم دارند بهره مند شد؟ آیا اجازه شرفیابی آنها می دهند؟
با تشکر
اوّلا
در این یک سالی که مشغول خواندن درسهای کنکور هستید هیچ روزی از رفتن مسجد و منابر اخلاقی و معرفتی فاصله نگیرید همواره با دوستان مومن و خدا جو دوستی داشته باشید و از دوستان نا اهل، سخت پرهیز نمایید. در کنار درستان حتما ساعاتی را در هفته برای کسب معرفت الهی اختصاص دهید. از تلاوت قرآن کریم در طی شبانه روز و خواندن نماز شب غافل نشوید. احترام به والدین را بعد از نماز اول وقت جزء ارکان زندگی خود قرار دهید. همواره دلسوز اطرافیان خود اعم از دوستان و خویشان و همسایگان خود باشید و تا جایی که ممکن است از آنها در مشکلاتشان دستگیری کنید.در این ایام حتما با طلبه های درس خوان معاشرت نموده و از نزدیک به محل درس و بحث وشیوه تعلیم آنها آشنا شوید.
ثانیاًً
ما در بحث علم آموزی داریم که
طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة
و این علم منحصر در علوم دینی نیست هر چند هر کس به قدر نیاز خودش باید علوم دینی رو فرا بگیره اما این آیه شامل علومی هم که مسلمانان رو از بیگانگان بی نیاز کنه میشه.
چند سال پیش مادرم عمل قلب داشتند .
گشتیم و سعی کردیم بهترین جراح رو براشون پیدا کنیم بعد از عمل فهمیدیم که جراح ایشون حافظ کل قرآن هستند. متانتی که در این پزشک وجود داشت حفظ نگاه و احکام شرعی از سوی ایشون واقعا قابل تقدیر بود.
یکی میشه شهید احمدی روشن و شهید چمران و یکی میشه یک روحانی وابسته به انگلیس که در شبکه های ماهواره ای توسط انگلیس حمایت میشه و علیه ولایت فقیه اقدام میکنه و حرف هایی میزنه که خود اسرائیلم تا حالا جرأت نکرده بزنه.
به هر حال حوزه یا دانشگاه انتخاب شماست
منظور این که کسب معرفت فقط منحصر در حوزه علمیه نیست.
[="DarkOrchid"]با سلام و عرض ادب آقا جان...
از جناب حضرت علامه طهرانی سوال میکنند که چگونه هم متوجه درس باشیم هم متوجه خدا ؟!
ایشان فرمودند همانگونه که مشغول درس هستید و مثلا در فکر این هستید که دوستتان از شهر دیگر میخواهد پیشتان بیاید و قلبتان پیش دوستتان است بدین شکل در طی دورس به یاد خداوند باشید...
این را همیشه بدانید کسی که در راه عرفان ذات احدیت قدم میگذارد باید بسیار زرنگ باشید ! یک سالک زرنگ کسیست که علاوه بر زندگی عادی خود میتواند زندگی عارفانه خود را داشته باشد ! و اینطور شما تصور نفرمایید که در حوزه علمیه باید حتما حرکت کرد حتی اگر کسی اهل ذکر و عبادات باشید این امر را میتواند بفهمد !
شما تصور نفرمایید که حتما یک عارف باید درس حوزه خوانده باشد اصلا اینطور نیست حضرت شیخ محمد جواد انصاری همدانی طریقشان اینطور بوده که توصیه میفرمودند به زندگی عادی در کنار زندگی عارفانه چنانچه شهید دستغیب میخواستند انزوا بگیرند جناب شیخ منع کردند ! شما در رشته ی پزشکی بسیار میتوانید با خدمت به خلق سیرتان را سریع تر کنید تا مثلا شخصی که انزوا گرفته پس خوب فکر کنید و زرنگ باشید و خوب درستان را بخوانید تا خوب خدمت کنید !
اما در مورد استاد این نکته را بدانید که جناب شیخ محمد جواد انصاری همدانی میفرمایند : (( اگر شرایط تقوا را رعایت کردید خداوند استاد کامل را به شما میرساند اگر آنطرف دنیا باشد و اگر اظطرار آمد استاد هم خواهد آمد )) و اساتید عرفان همگی درس خوانده و حوزه رفته نیستند و عده ای انزوا گرفته و احدی خبردار نیستند و عده تربیت میفرمایند...
[/]
[="DarkOrchid"]و در مورد اعمال و عباداتی که میتوانید انجام بدهید و بزرگان اذن میدهند :
نماز شب و نماز اول وقت... نماز شبتان نباید قضا بشود این را بدانید...
قرائت سوره های مسبحات قبل از خواب...
زیارت عاشورا ( به صورتی که سلام و لعن هایشان را امام هادی ذکر کرده اند زودتر میتوانید بخوانید )
بین الطلوعین و بعد از نماز صبح : خواندن دعای عهد و سوره یس
گفتن 70 تا استغفار بعد از : نماز صبح و عصر و عشا
10 تا سوره توحید و قدر بعد از نماز صبح..
قرائت سوره واقعه در شب ها...
زیارت آل یس برای توسل به حضرت ولی عصر...
_________
و این را بدانید اگر واقعا میخواهید حرکت بفرمایید دنبال جلسات هفتگی روضه و توسلات به حضرات معصومین باشید...
و همچنین از اذکار سر خود استفاده نفرمایید...
[/]
[="GREEN"]هوالعالم[/]
[="#000080"]
معمولا اینطور درسها بعد از آزمون و سنجش درک انسان و همینطور سنجش حد عشق و علاقه ای که داره به انسان منتقل میشه ...
مثال
محمد امین و مورد اطمینان مردم به یکباره نزد اکثریت مردم, محمد دیوانه یا دروغگو و متوهم خوانده شد
و گاها با ناسزا و سنگ و کلوخ دسته ای جاهل ازش استقبال می شد
تا حد صبر و شکر این حضرت , قدرت و ظرفیت انسان و وجود رحمانی رو به ما نشان بده
همین نحوه برخورد محمد صلی الله با دوست و دشمن و روش عبور از موانع میتونه امتیاز بالایی برای پیامبر و درس مهمی برای ما باشه
که باید اموخت .
در راه پیشرفت یا همون راه حق موانع و مراحل ازمایشی وجود داره و ممکنه از روی جهل دیگری و القای دشمن انسان, دیوانه یا دروغگو و دزد و ... به نظر بیایی و مورد انواع و اقسام القاب ناشایست و تهمت قرار بگیری . مثل خیلی از پیامبران یا حتی دانشمندان مشهور و مردان بزرگ که بعضا مجنون و شاعر و متوهم و ... خطاب میشدن
تا شاید با پا پس کشیدن ازین گود آزمایش به گودال جنون یا همرنگی با جماعت گرفتار بشن و دست از پیشرفتی که به ضرر حسود و بخیل و دنیا پرست بوده بردارند و مردم رو بر علیه جهل جاهل, بیدار و هوشیار نکنن !!
[/]
مثال ساده
[SPOILER][="#000080"]دشمن انسان خوب میدونه که اگر با القای منفی
نظر حامی یا پدری رو نسبت به فرزندش خراب کنه و بدون دلیل فرزندی رو به دزد یا معتاد یا دروغگو تشبیه کنه
این پدر حتی ناخواسته و ندانسته امتیاز و اعتبار گذشته رو از فرزندش سلب میکنه ...
مثلا پول کمتری بهش میده تا طرف مواد کمتری بخره
یا میگه بذار از پول دزدی ایی (که نکرده) خرج کنه
و .......
حالا از پدر به پسر یا پسر به پدری که نظر و نگاهش تاثیر زیادی روی زندگی ما داشته
همینطوری محبت و اعتماد کمتر میشه
تا جایی که فرزند بدون امادگی و اطلاع و بدون هیچ دلیلی خودش رو تنها و ضعیف میبینه و متاسفانه
همینجاست که ممکنه به زور و فشار تلقین پدر و اطرافیان و با القای دشمن انسان به دزدی و اعتیاد و خودخوری بره و از مسیر خارج بشه .
مگر اینکه با صبر و هوشیاری به دلایل و عوامل این رفتار پی ببره و همواره بیدار و پایدار به راه درست ادامه بده
اینجاست که یکی از خوانهای آسمان رو پشت سر میذاره و مستحق عزت و عنایت بیشتری میشه ...
نمونه اش بنده خداهایی که به عشق بالارفتن گرفتار دام شیطان مثلا حشیش و دوپینگ و مواد روانگردان و مسموم کردن دیگران و حتی تجاوز و زنا شدن ...یا بچه ی بی گناهی که هر وقت اسم دزد یا دروغگو اومده نگاه همه به سمت این بچه چرخیده ...
و عکس اینها عزیزانی که بدون هیچ طمعی با ظرفیت سازی و شناخت راه نفوذ دشمن و تحمل تهمت و نظر منفی دیگران با صبر و بردباری به عزت و کمال رسیدن ...[/][/SPOILER]
ممنون از پاسخ دوستان
یه سوال دیگه: من بعضی مواقع یکسری به نوعی الهامات و صدای درونی بهم میگه کاری بکنم. مثلا وقتی نام امام زمان (عج) می آید این الهام درونی منو مجبور میکنه که به احترامشان بلند بشم یا مثلا موقع نماز منو مجبور میکنه اول وقت بخونم یا ... حال به نظر شما این الهامات می تواند از طرف شیطان برای رد گم کنی (!) بوده باشد یا اینکه اصلا شیطان حتی برای رد گم کنی هم کاری نمی کنه تا ما به یاد خدا باشیم؟
سوال دیگرم اینکه اکنون چه ذکری برای شروع مناسب است؟
من راستش از مرده می ترسم! اما باید پزشک بشم و باید بر این ترسم غلبه کنم. شنیدم در این مسیر این مشکل هم رفع می شود. آیا کسی می تواند استادی به من معرفی کند تا از حضورش استفاده کنم؟ استادی که خود سیر و سلوک داشته و کارکشته باشد و از شاگردان بزرگانی چون مرحوم بهجت (ره) باشد.
با تشکر
اجرکم عند الله
با سلام و عرض ادب آقا جان...
از جناب حضرت علامه طهرانی سوال میکنند که چگونه هم متوجه درس باشیم هم متوجه خدا ؟!
ایشان فرمودند همانگونه که مشغول درس هستید و مثلا در فکر این هستید که دوستتان از شهر دیگر میخواهد پیشتان بیاید و قلبتان پیش دوستتان است بدین شکل در طی دورس به یاد خداوند باشید...این را همیشه بدانید کسی که در راه عرفان ذات احدیت قدم میگذارد باید بسیار زرنگ باشید ! یک سالک زرنگ کسیست که علاوه بر زندگی عادی خود میتواند زندگی عارفانه خود را داشته باشد ! و اینطور شما تصور نفرمایید که در حوزه علمیه باید حتما حرکت کرد حتی اگر کسی اهل ذکر و عبادات باشید این امر را میتواند بفهمد !
شما تصور نفرمایید که حتما یک عارف باید درس حوزه خوانده باشد اصلا اینطور نیست حضرت شیخ محمد جواد انصاری همدانی طریقشان اینطور بوده که توصیه میفرمودند به زندگی عادی در کنار زندگی عارفانه چنانچه شهید دستغیب میخواستند انزوا بگیرند جناب شیخ منع کردند ! شما در رشته ی پزشکی بسیار میتوانید با خدمت به خلق سیرتان را سریع تر کنید تا مثلا شخصی که انزوا گرفته پس خوب فکر کنید و زرنگ باشید و خوب درستان را بخوانید تا خوب خدمت کنید !
اما در مورد استاد این نکته را بدانید که جناب شیخ محمد جواد انصاری همدانی میفرمایند : (( اگر شرایط تقوا را رعایت کردید خداوند استاد کامل را به شما میرساند اگر آنطرف دنیا باشد و اگر اظطرار آمد استاد هم خواهد آمد )) و اساتید عرفان همگی درس خوانده و حوزه رفته نیستند و عده ای انزوا گرفته و احدی خبردار نیستند و عده تربیت میفرمایند...
سلام. نظرتون راجع به این سوال چیه؟ چون سوال منم هست:
من هم خیلی دوست دارم سیر و سلو داشته باشم...اما با توجه به این که یک دختر هستم...نمیشود...من شنیدم که استادان جنسیت مونث رو نمپذیرند.......حالا با این اوصاف من چی کار کنم؟
آرزومه یه بار با علامه حسن زاده روحی له فدا فقط حرف بزنم. حالا شاگردیشون پیشکش. ولله اگه 7 8 قرن پیش بود میرفتم کنیزکشون میشدم. مثل رابعه بصری.
شنیدم که سیر و سلوک فقط از طریق استاد انجام می شود
چگونه می توان هم درس خواند و هم سیر و سلوک داشت؟
سلام....سیر و سلوک فقط از طریق خدا انجام میشه...مگر نشنیدی ایه قرانو که اگه خدا بخواد کسی رو هدایت کنه تمام عالم هم جمع شوند نمی توانند گمراهش کنند و اگر خدا کسی را گمراه کند تمام عالم هم جمع شوند نمی توانند هدایتش کنند....چه بسا بودند افرادی که به تنهایی به مقامات عالی رسیدند....چرا....چون خدا برای بنده خویش کافیست....درسته استاد داشتن هم خوبه اما اصلش اینه که فقط ایاک نعبد و ایاک نستعین....اما چون اکثریت اعتقادات و ایمان بخدا ضعیفند لذا بهتره که استادی هم داشته باشید اما شک نکن اصل استاد خود خداست و نه تنها کافیست بلکه طبق همین ایه قران اصلا دیگران تا خدا نخواد موجب هدایت نمیشن....لذا مهم ترین توصیه من بشما اینه که خدا رو از همه بزرگتر ببینی در اعتقاد و عمل...درسته بزرگتر میبینی در اعتقاد اما در عمل.اگه مثل اکنون که نوشتی شنیدم فقط از طریق استاد میشه سیر و سلوک کرد باشه ایمانت معلومه برای رسیدن به سیر و سلوک ضعیفه:Cheshmak: چون افرادی مثل ایت الله بهجت و قاضی غیر خدا رو ندیدند و همه چیز را بخاطر خدا و در راه خدا دوست داشتند
ممنون از پاسخت دوست عزیز
این نظر من و برداشت من از صحبت های حضرت عالی است. اگر اشتباه می گم شما تصحیحش کنید: حرف شما مثل خوارج زمان امام است. البته ببخشید. گفتم حرفتون. نگفتم خودتون. چون اونا هم می گفتن لا حکم الا لله. حضرت امیرالمومنین (ع) می گفت بابا کی باید حکم خدا رو به شما ابلاغ کنه و بعد چه کسی باید اونو براتون تفسیر کنه تا حلال و حروم رو درک کنید؟ اونا فقط می گفتن لا حکم الا لله و خودشون هم بعدش نمی فهمیدن حالا باید چجوری اینو اجرا کنن!! مثل افرادی که مرجع تقلید ندارن و حتی علمش رو ندارن و میگم خودمون احتیاط می کنیم. آخه یکی نیست بگه فقط خودت خیلی زرنگ و باهوش هستی. پس این همه آدم که مقلد هستند جاهل اند که نمی تونن احتیاط کنن. متاسفانه یکی از راه های ورود شیطان هم همین جور عقیده هاست که میگم ما خودمون احتیاط می کنیم!!
اگر من دنبال استاد می گردم بدونید که اون مرحله اول که عنایت خداوند متعال باشد را رد کردم. حرف شما طبق این آیه است: آیه 15 و 16 سوره مبارکه مائده «يَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلىَ صرَِاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»
پس طبق حرفهایم خواهش می کنم سریع درباره ایمان افراد نظر ندهید. چرا که بزرگان عرفان همچون آیت الله بهجت (ره) با اینکه می دونستن عقیده طرف چی هست و از باطن خبر داشتن جرئت نظر دادن در مورد ایمان افراد رو نداشتن. چون میگفتن مبادا اشتباه کرده باشن. این من باب پیشنهاد بود. وگر نه خدا باید ایمان من و خلوص آنرا بداند که می داند. وگرنه این شعله عشق و معرفت به خودش رو در قلبم روشن نمی کرد که باعث بشه چند روز بی تاب باشم.
بازم از نظرت ممنون که وقت گذاشتی و گفتی. ولی مثل بزرگان که دیدید چطور قرآن تفسیر می کنند و به تک تک کلمات و حتی مفرد و جمع بودنشون توجه می کنن، شما هم باید اول اینگونه تمام جوانب موضوع رو بدونید و بعدش نظر رو بدید.
در ضمن پس باید چطور استاد پیدا کرد؟
خوب معلومه. باید بگردی. قدیم با اسب از این طرف دنیا می رفتن اون طرف تا استاد پیدا کنند. حالا با اینتر این کار رو می کنن که به لطف خدا و با توسلم به اهل بیت (ع) تو این چند روزه چند تا استاد فوق العاده پیدا کردم که در نهایت یکیشون رو انتخاب کردم که فرد معرف خودش خبر داره.
آرزومه یه بار با علامه حسن زاده روحی له فدا فقط حرف بزنم. حالا شاگردیشون پیشکش. ولله اگه 7 8 قرن پیش بود میرفتم کنیزکشون میشدم. مثل رابعه بصری.سلام. نظرتون راجع به این سوال چیه؟ چون سوال منم هست:
[=B Mitra]إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَه . نهج البلاغه ،حکمت 437[=B Mitra]
[=B Mitra][=B Mitra]اين عيد كسى است كه خدا روزه اش را پذيرفته و نماز وى را سپاس گفته است
اما جواب ایاک نعبد و ایاک نستعین.... تنها خدا کافی است
وگر نه خدا باید ایمان من و خلوص آنرا بداند که می داند. وگرنه این شعله عشق و معرفت به خودش رو در قلبم روشن نمی کرد که باعث بشه چند روز بی تاب باشم.
صد در صد...منم می خواستم پشت سرش بگم که همین که شما دنبال سیر و سلوک و استاد هستید معلومه از بسیاری از مومنین جلو تر هستید اما متاسفانه یادم رفت شرمنده ولی من نسبت به ایت الله بهجت و غیره که به این مقامات رسیدن منظورم بود که با توجه به جملتون گفتم پایین ترید و در این راه فعلا ضعیف هستید... در ضمن به هیچ وجه حرف من شبیه خوارج نیست من گفتم اصلش اینه که خدا برای ادم کافیه اما چون ادم کم پیدا میشه که مستقیم با خدا مانوس بشه لذا گفتم که این ضعیف ها نیاز دارند به اساتید و داشتن استاد بسیار عالی است....لذا در صورتی خوارج بود که مثلا کلا می گفتم استاد پر.....و یا مثل وهابی های نجس می گفتم کمک خواستن از امامان شرکه....در صورتی که من میگم کمک گرفتن از امامان خیلی هم خوبه اما بهترش اینه که اصلا کمک نخوای و فقط از خدا بخوای چون خدا نخواد هیچ یک از امامان هم نمی توانند کاری کنند...لذا قصد من از این جملات سنگین و بسیار زیبا که از بزرگان هم هست نه از خودم قصدم فقط کمک به شما در این راه است وگرنه من هرگز قصد جسارت به ایمان شما نداشتم قطعا شما از من بالاتری:ok:
با عرض احترام
به شدت با اون قسمت حرفتون مخالفم. به شدت.
مثل این می مونه که مثلا من و شما زدیم شیشه خانه را شکستیم بعدش بریم پیش پدرمون و بگیم مارو ببخش. معلومه می زنه لهمون می کنه!! در اینجا باید به همسایه متوسل بشی. چون اون نزد پدرت احترام داره و حرفش رو رد نمی کنه. چه بسا اگر اون همسایه دستورات پدرت رو رد کرده باشه که دیگه پدرت اصلا روش نمیشه که حرفشو رد کنه.
اینجا هم هینطوره. من و شما و بقیه گناهان زیادی داشتیم. حالا می تونیم مستقیم بریم پیش خدا و بگیم مارو ببخش؟؟؟
معلومه که نه. درسته اگه مستقیم نزد خود حضرت حق بریم مارو می بخشه. هو ارحم الرحمین. اما اینجا ما رومون نمیشه بریم پیش خدا. پس این وسط یک نفر باید واسطه باشه و چه کسی بالاتر از ائمه اطهار (ع).
خدا حتی می گه ای پیامبر روز قیامت اگر شفاعت همه ی انسانها رو هم بکنی من حرفت رو رد نمی کنم. بله. چرا رد نمی کنه؟؟ چون ائمه اطهار (ع) هم در این دنیا حرف خدا رو رد نکردند و یه احترامی برای خودشون نزد خدا کسب کردند.
تمام عرفا گفتن که شما باید به اهل بیت متوسل بشید. اون حرف شما مثل وهابی ها نبود. ولی مثل اولیا و عرفا هم نبود. یعنی پر از اشکال نبود. ولی خالی از اشکال هم نبود. خواهش می کنم بیشتر در جمله بندیتون و نظر طرف مقابل تامل کنید.
شما ماجرای گفتگو امام صادق (ع) با یکی از اصحابش درمورد حضرت حق رو شنیدید؟؟ در اونجا اگر شما باشید و نفهمید که این سخن از بهترین های خلق هداست، فورا می گید این سخن کفار هست. به همین خاطر امام به اون فرد گفته بود که این حدیث رو جایی نگو. چون مردم از درکش عاجزند و دچار کفر می شوند.
در ضمن اگر اثبات کردید که یکی از عارفان پیرو مکتب اهل بیت این حرف شما مبنی بر کمک نگرفتن از امامان رو تایید کردند، من نوکرتون خواهم بود و پاتون هم می بوسم. این تفکر شما از جمله تفکرات دشمنان اهل بیت است اولش میگن اهل بیت عالی اند ولی بعدش می گن که حالا خیلی هم نیاز نیست بهشون اهمیت بدیم!! در واقع اینا خطرناک تر از وهابیون هستند. چون تونستن همینطوری روی شما که فردی مومن هستید و پیرو اهل بیت تاثیر بگذارند و در دقیقه 90 تیر خلاص رو می زنن و میگن که اهل بیت هیچ کاره اند!!
من از هیچ کس بالاتر نیستم.. اصلا فکر نکنم من رو در گروه آدم ها راه دهند. محتاج شفاعت اهل بیت (ع) و کمک خداوند متعال هستیم.
البته ببخشید متنم طولانی شد. اگر جایی اشتباه گفتم شما بگویید کجا بوده.
منتظریم.
الله عجل لولیّک الفرج
در ضمن اگر اثبات کردید که یکی از عارفان پیرو مکتب اهل بیت این حرف شما مبنی بر کمک نگرفتن از امامان رو تایید کردند، من نوکرتون خواهم بود و پاتون هم می بوسم. این تفکر شما از جمله تفکرات دشمنان اهل بیت است اولش میگن اهل بیت عالی اند ولی بعدش می گن که حالا خیلی هم نیاز نیست بهشون اهمیت بدیم!!
مثل این می مونه که مثلا من و شما زدیم شیشه خانه را شکستیم بعدش بریم پیش پدرمون و بگیم مارو ببخش. معلومه می زنه لهمون می کنه!! در اینجا باید به همسایه متوسل بشی. چون اون نزد پدرت احترام داره و حرفش رو رد نمی کنه. چه بسا اگر اون همسایه دستورات پدرت رو رد کرده باشه که دیگه پدرت اصلا روش نمیشه که حرفشو رد کنه
وای خدا:ghati: این سایت تا منو وهابی نکنن ول نمی کنن..من خودم هزاران بار به ائمه توسل می کنم..بابا عزیز جان بازم چطوری شما این جمله عظیم قران رو با جملات نجس وهابی و خوارج و غیره یکی می کنی....خب منم که گفتم چون ادم کم پیدا میشه و ماها خیلی ضعیف هستیم باید از واسطه های عظیمی مثل ائمه ع استفاده کنیم اینو چطوری با جمله خودتون مقایسه می کنید که اگه ائمه نبودن هم مشکلی نیست...بله این جمله هم حرف منه هم حرف قرانه در صورتی نیازی به ائمه و هیچ احدی نیست که واقعا فرد بیش از حد بخدا نزدیک باشه ولی چون چنین افرادی شاید جز امامان و پیامبران اصلا نباشند لذا نیاز شدیدی به توسل اهل بیت و بزرگان داریم اما همه می دونن در کل طبق قران خدا برای بنده خودش کافیه....حضرت یوسف غیر عمد از دوست زندان بانش کمک خواست خدا چند وقت دیگه زندانیش کرد...شما خودت عقلت رو فعال کن تمام ائمه و تمام پیامبران و تمام عالم در برابر عظمت الله صفرند خب وقتی چنین خدایی داریم که انقدر عظیم هست طوری که همه خلقت هیچ اند در برابرش ایا طبق حرف خود خدا در قران خدا برای بنده خویش کافی نیست/قطعا کافی که هیچ زیادی هم هست....شما گویا متوجه حرف قبلیم که ایه قران بود نشدی دوباره میگم اگر خدا فردی را هدایت کند تمام عالم هم جمع شوند نمی توانند گمراهشان کنند و اگر خدا فردی را گمراه کند تمام عالم هم جمع شوند نمی توانند هدایتش کنند حالا هی شما توسل کن هی استاد بگیر نمیشه عزیز من قدرت اساتیدت رو ضرب در تیلیارد کن نمیشه ضرب در تیلیارد به توان تیلیارد کن بازم تا خدا نخواد اثری نداره لذا من اینگونه میگم اصلش خداست ولی چون ما ضعیفیم خود خدا خواسته که به ائمه توسل کنیم و کمکمون کنه و راه پیامبرانشو بریم تا بهشت بریم و رستگار شیم..لذا حرفای شما بمن موقعی نقد پذیر می شود و معنی می دهد که من بگم مثلا اهل بیت توسل کنیم مشرک هستیم در صورتی که من چنین نگفتم و برعکسش فوق العاده تایید کردم نیاز داریم به توسل و استاد
عزیز
سرت رو به دیوار نکوب. حق النفسه.
ببینید شما مشکلتون اینه که مطلبی که می خواهید بیان کنید رو در ذهنتون می پرورانید و بعد چکیده و اولش رو می نویسید. خوب ما که از ذهن شما و برداشت ذهنتان خبر نداریم. ما متن شما رو می خونیم. خودتون متنتون رو بخونید ببینید واقعا اگر شما بودید چطور قضاوت می کردید؟؟!!
اینکه خدا برای همه کافی هست رو که همه میدونن. ألیس الله بکاف عبده
دقیقا. من گفتم که شما حرفی بین وهابی و احادیث زدید. یعنی گفتید توسل به اهل بیت خوب و عالی است. این طبق حدیثه. ولی بلافاصله بعدش گفتید که توسل نیاز نیست. آیا این حرف قبلیتون رو لغو نمی کنه؟ شما از ناسخ و منسوخ در قرآن چیزی می دونید؟ این کار شما تقریبا همینطور بود. نه تایید کردید و نه تکذیب. به نوعی ممتنع بودید.
بله. آیه رو براتون آوردم. تا خدا نخواهد کسی هدایت نمی شود. اما حالا که خدا خواسته و به من میگه که آقا یه مسیر به نام سیروسلوک هست. حالا بسم الله. اگر خدا بخواهد تو هدایت شوی ولی پیامبر و امام و قرآن و ... برایت نفرستد آیا راه دیگری داری تا هدایت شوی؟ اینکه فکر کنی خدا اگه بخواد تو هدایت شوی، دیگه تو صد در صد به بهشت میری اشتباهه. میدونی چرا؟ چون خدا قدرت اختیار و انتخاب به تو داده. خوب در اینصورت این قدرت منسوخ میشه؟ درسته؟
پس وقتی می گیم اگر خدا بخواهد تو را هدایت کند منظور این است که اسباب هدایت را برایت فراهم می کند. نه اینکه لقمه را بجود و بدهد به دهنت. مثل ماجرای ابوذر. اون اتفاقی نام پیامبر را شنید و بطور اتفاق هم به خدمت رسول الله (ص) رسید و مهر پیامبر و قرآن به دلش نشست و مسلمان شد. این رو می گن هدایت. یا جریان مرحوم همدانی که بدون استاد خداوند درهای حکمت را برویش باز کرد. یا مثل لقمان. اما اینا استثنا هستند. نه کلی. چون اکثر اولیا عصر حاضر مانند مرحوم قاضی و ... استاد داشتند و خودشون گفتند که بدون استاد نمیشه..
یه مثال میزنم. در واقع ماجرای زمان پیامبر (ص) هست: همون ماجرای چند جوان که نشسته بودند و کار نمی کردند. بعد پیامبر (ص) گفت چرا کار نمی کنید؟ گفتند ما به خدا توکل داریم!! پیامبر گفت شما سربار دیگران هستید. حالا یعدش رفتند و کار کردند و موفق شدند. اینو میگن هدایت الهی که واسطش پیامبر بوده. اما برای پیامبران و امامان و شیخ انصاری همدانی و ... خداوند بدون واسطه علم رو به اونها آموخته تا اونا بتونن بقیه رو راهنمایی کنند.
حالا فهمیدید اشکال کار شما چیست؟ هم در بیان ذهنیتتون و نوشتنش و هم در تفسیر قرآن. لطفا دقت کنید. البته شاید حرفهای من اشتباه باشد. نظرت؟؟
و من الله توفیق
از طرفی این مثال شما مثال بردگان نام داره که برای رسیدن به بهشت و فرار از جهنم چنین اقدامی می کنند....در مثالی که زدید شاسته اینه که یه اشتباهی کردیم بریم سمت پدر و مثل یک مرد به او حقیقت را بگوییم ولو کتک بخوریم یعنی در مثال شما توسل می کنید به همسایه که از کتک فرار کنید لذا احترام به پدر و پذیرفتن اشتباه و واجب بودن تنبیه را از خود می خواهید سلب کنید ویا ان را فرع قرار می دید در صورتی که اصل ماجرا اینه که مستقیم بری پیش پدر بگی اشتباه کردم و از روی شما خجالت می کشم نه اینکه بسبب اینکه نزنت بری با همسایه بیای...لذا خدا هم همینه اصلش اینه که گناه کردیم انتظار داشته باشیم بریم جهنم فرعش اینه که توسل بجوییم تا رها بشیم...یه گناهی کردی برو جهنم خالی شی تا حق به حق دار برسه ائمه خوبن مال خودشون خوبن طرف پولداره مال خودش پولداره اصلش اینه که تو خودت پول در بیاری تا گدایی کنی یا قرض بگیری یا بهت بده مجانی اما بازم میگم این وسط اگه ضعف داریم میشه کمک بگیریم و یا خودشان کمکمون کنند...امیدوارم متوجه اصل و فرع شده باشید
بازهم اصلا متوجه نشدید.
فکر کنم خواب آلود هستید؟ می خواید فردا صحبت کنیم؟؟!!
دوست عزیز. برادر. بزرگوار. مثال رو فهمیدی؟ من میگم فرض کن شما تو حیاط ایستادی. پدرت اونجا نشسته. شما در مقابل پدرت میزنی شیشه رو می شکنی. حالا یا عمدی یا ... تو این شرایط تو فرار می کنی. چرا؟ به دو دلیل: 1- اول اینکه همون کتک رو نخوری. پس کتک در اینجا مثل عذاب در نزد خدا برای ماست. 2- دوم اینکه شما می خواهی بازهم پدر شما رو بپذیره و از شما بگذره و شما در کمال آرامش عذر خواهی کنی و مطمئن بشی پدرت تورو می بخشه. حالا هر دوی اینها در گرو چیست؟ در گرو اینکه شما بری از همسایه خواهش کنی تا شفاعت تو رو نزد پدرت بکنه. در اینصورت چون همسایه مرد محترمی نزد پدرت هست، پدرت راحت تر تو رو می بخشه و از مجازات کردن تو می گذره. اما در عوض مجازات کردنت مثلا میگه باید یک هفته با کامپیوتر کار نکنی یا ظرفا رو بشوری. خوب مجازات ظرف شستن سخت تره یا کتک خوردن. در اینجا پدر یعنی همون خدا. همسایه همون ائمه. شیشه شکستن همون گناه کردن ما. کتک خوردن همون رفتن به جهنم. غذر خواهی از پدر همون توبه. و ظرف شستن هم همون ریاضی و سختی کشیدن در دنیا و جبران خطا کردن.
به خدا قسم دیگه از این آشکار تر نمیشه این مثال رو شرح داد!! اگر نفهمیدیدش که دیگر من حرفی ندارم.
به شدت با اون قسمت حرفتون مخالفم. به شدت.
مثل این می مونه که مثلا من و شما زدیم شیشه خانه را شکستیم بعدش بریم پیش پدرمون و بگیم مارو ببخش. معلومه می زنه لهمون می کنه!! در اینجا باید به همسایه متوسل بشی. چون اون نزد پدرت احترام داره و حرفش رو رد نمی کنه. چه بسا اگر اون همسایه دستورات پدرت رو رد کرده باشه که دیگه پدرت اصلا روش نمیشه که حرفشو رد کنه.
اینجا هم هینطوره. من و شما و بقیه گناهان زیادی داشتیم. حالا می تونیم مستقیم بریم پیش خدا و بگیم مارو ببخش؟؟؟
معلومه که نه. درسته اگه مستقیم نزد خود حضرت حق بریم مارو می بخشه. هو ارحم الرحمین. اما اینجا ما رومون نمیشه بریم پیش خدا. پس این وسط یک نفر باید واسطه باشه و چه کسی بالاتر از ائمه اطهار (ع).
با سلام
قیاس مع الفارغ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما ماجرای گفتگو امام صادق (ع) با یکی از اصحابش درمورد حضرت حق رو شنیدید؟؟ در اونجا اگر شما باشید و نفهمید که این سخن از بهترین های خلق هداست، فورا می گید این سخن کفار هست. به همین خاطر امام به اون فرد گفته بود که این حدیث رو جایی نگو.
نمی خوام از تاپیک بیام بیرون ولی ...
اگه اون فرد به کسی چیزی نگفته شما و بقیه از کجا می دونن الان؟ و اگر گفته پس از سخن امام سر پیچی کرده. پس چطور به حرفش اعتماد می شه کرد؟!
[="Blue"]سلام دوستان
من الان سال چهارم تجربی ام و برای کنکور سال آینده آماده میشم و می دانم که می توانم در دانشگاه تهران هم قبول بشم. از طرفی مدتی هست که حالات و احوالات بزرگانی چون آیت الله بهجت و قاضی و ... رو خوندم و خیلی دوست دارم مثل آنها شوم. از طرفی می دانم که در پزشکی می توانم خدمات ارزنده ای به کشور ارائه بدهم. حال سوالم این است: من دوست داشتم به حوزه بروم اما باید به پزشکی برم. از طرفی شنیدم که سیر و سلوک فقط از طریق استاد انجام می شود و باید راهنمایی داشته باشیم. حال چگونه می توانم هم درسم را بخوانم و هم اینکه این جور چیزها و سیر و سلوک را داشته باشم تا فردی مانند آیت الله بهجت و قاضی و ... شوم.
آیا می توانم از محضر استادان بزرگ قم در این زمینه بهره مند شوم؟ مثلا مراجع تقلیدی که بعضا در این زمینه از هر کسی بیشتر توانایی دارند.چگونه می توانم از حضور چنین عزیزانی که مقامی مانند آیت الله بهجت در قم دارند بهره مند شد؟ آیا اجازه شرفیابی آنها می دهند؟
با تشکر
بزرگوار ! سیر و سلوک چیز خاص و دوری نیست که ان را مغایر با درس خواندن و دیگر امور بدانید .... سیر و سلوک یعنی طاعت الله و ترک معصیت الله ..... چنان چه چنین صفتی در شما ملکه شود دیگر همه مسائل حل میشود و نفس خود به خود چنان تربیت میشود که امور دیگری که باعث ترقی روح است حاصل میشود مانند صمت و جوع و عزلت
حدود 8 سال پیش که هنوز طلبه نشده بودم به ایت الله بهجت نامه نوشته و خواستم مرا به سیر و سلوک و راه های ان راهنمایی کنند ؟ ان حضرت به دست خط مبارک به من نوشتند : چنان چه طالب صادق باشد ترک معصیت و طاعت الله و مواظبت بر نماز اول وقت کافی هست برای رسیدن به همه درجات عالیه .......[/]
دوست خوبم العبد
سلام
عید فطر مبارک
چند نکته به ذهنم اومد گفتم شاید بهتر باشه بگم
من چنین از نظرات دوست عزیزمون nothing برداشت کردم که می خوان بگن مهم خود شخصه! هرچند کاتالیزور ها ی بسیاری در این راه هست (چه افزایش دهنده سرعت و چه کاهنده)
مثل پسر نوح(ع) و ... رو هممون می دونیم!(توضیح اضافه نمی دم). والا بیشمار راه برا رسیدن به خدا هست! اما آیا منطقی است که همه کار و زندگی شان را تعطیل کنند و دنبال استاد اخلاق برن و ... ؟ ( لطفا خورده نگیرین و برادرای شیعه رو ندونسته کافر و وهابی و ... نکنین! خیلی بده انسان خودش رو تنها مسلمون واقعی بدونه و بقیه رو ... ادامه نمی دم این قضیه رو)
نکته بعدی که می خوام بگم اینه که هرگز خودمون رو کاره ای ندونیم! در کتابی می خوندم که فرد زاهدی بود که از خود کرامات فراوان می دید. اما فهمید از جانب شیطان است برای گمراهی! - الهام برای انجام امور عادی مثل نماز اول وقت که جای خود دارد-
نکته ی دیگری که به ذهنم اومد این بود که متوجه این موضوع باشین که افراد زیادی وجود داشتن که با رخ دادن حادثه ای مثل مرگ عزیزان و یا گوش دادن به چند نوار سخنرانی بزرگان دین و ... حالت عرفانی زودگذر بهشون دست داده ولی ...
یه نکته ی کوچولوی دیگه هم اینکه لطفا زود و احساسی نظر نذاریم! یه لحظه تامل کنیم!
در آخر متذکر شم که من هرگز صلاحیت نظر دادن به این پست رو ندارم و فقط خواستم چیزهایی که به ذهنم اومد فقط و فقط گفته باشم
یا حق
. تنها خدا کافی است
شکی نیست. ولی وقتی امام خمینی (ره) استاد داشته اند جوجه مشتاق هایی مثل ماها که باشیم که خودمون رو از داشتن یک استاد از اولیا الله بی نیاز بدونیم؟ اگر عقل ناقص ما قادر بود تنها با تفکر به نتایجی برسد و دل قسی ما تنها با یاد خدا آرام گیرد آیا لزومی به وجود 124000 پیام آور حق احساس میشد؟ ملاصدرای صدرالمتألهین هم گشت تا میرداماد را یافت. ما که باشیم که دست روی دست بذاریم و منتظر رزق معنویمون باشیم؟ حتی کار برای رزق مادی هم بدون جست و جو بدست نمیاد. تازه بعد از یافتنه کاره که دریافت رزق مادی شروع میشه. بدون تلاش برای یافتن کار همۀ تلاشها بدون مزد و بی روزیه. در مورد معنویت هم تازه بعد از یافتن استاده که دریافت رزق معنوی شروع میشه. بدون تلاش برای یافتن استاد همۀ تلاشها بی نتیجه است. مگر من برزخ رو میبینم که بدونم فلان ذکر چقدر پیشرفتم میده؟ اما استاد میبینه. نهایت تلاش ماها همین نماز و روزه ایست که همۀ مردم میخونن و میگیرن که اونم آیا مقبول بشه آیا نشه. به کجا رسیدیم؟ اگر اینطور بود که الان در همین ایران خودمون 70 میلیون آیت الله بهجت و مرحوم قاضی و امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی داشتیم. پس کجایند اگر خدا برایشان کافی است؟ خداوند متعال همۀ ماها رو برای همدیگر وسیله قرار داده. من وسیلۀ رسیدن شر به بشر و علامه حسن زاده وسیلۀ رسیدن نور به بشر. آیا نباید دور ایشان گشت تا نورانی شد؟
پس کجایند اگر خدا برایشان کافی است
نیستند تا خدا برایشان کافی باشند!
من بیاد ندارم که استادی بگه من برزخ را می بینم! مگر مریدان آن هم به ظن خویش
یک سوال شبیه همون سوال هایی که کسایی که بر لزوم استفاده از استاد جهت سیر و سلوک معنوی تاکید می کنند:
چگونه هست که از آن همه شاگرد آیت الله قاضی یکی می شود بهجت؟؟!
نمی خوام از تاپیک بیام بیرون ولی ...
اگه اون فرد به کسی چیزی نگفته شما و بقیه از کجا می دونن الان؟ و اگر گفته پس از سخن امام سر پیچی کرده. پس چطور به حرفش اعتماد می شه کرد؟!
ببین دوست عزیز
یکسری مسائل خست که شما باید از خود بزرگان بپرسید تا تخصصی جوابتون رو بدن.
اما در معتبر اون همین بس که در تعدادی از کتابهای سیر و سلوک معتبر من خودم دیدم. دیگه اعتبار از این بیشتر؟
در ضمن مثلا آیت الله بهجت به یکی از افراد نزدیکشان تعدادی از حالاتشان را گفته بود. همان فرد در روز سالگردشان گفته بود آیت الله بهجت (ره) به من بیش از 30 کرامت خودشون رو گفته بود. ولیاز من قول گرفته بود تا زنده هستم جایی نگوید. ولی این فرد در روز سالگرد یکیشو گفته بود همون توانایی حضرت آیت الله در دیدن پش سرشان با چشم غیب ...
در ضمن این فرد از سخن امام سرپیچی نکرده. اگر شما برید مثلا 1300 سال پیش و روزی که این حرف گفته شده، می بینید که امام (ع) فرموده که جایی نقل نکن. خوب منظور اینه اینرو به هرکسی نگو و اینکه تو جمع مطرح نکن. چون بقیه قبل از اینکه تو بخواهی حدیث رو تفسیر کنی تا درکش کنن، میگن این حدیث کفر و امام کافر!! ولی این فرد به به فرض به چهارتا شاگردش گفته و اونا هم به شاگرداشون و .... تا یه زمانی وارد کتب حدیث شده. کتبی که افراد متخصص می خونن. پس احتمال سوء ظن نسبت به اون حدیث کاهش یافته. از طرفی همان حدیث یک موضوعی را حل کرده.
درسته؟ قبول می کنید؟
دوست خوبم العبد
سلام
عید فطر مبارک
چند نکته به ذهنم اومد گفتم شاید بهتر باشه بگممن چنین از نظرات دوست عزیزمون nothing برداشت کردم که می خوان بگن مهم خود شخصه! هرچند کاتالیزور ها ی بسیاری در این راه هست (چه افزایش دهنده سرعت و چه کاهنده)
مثل پسر نوح(ع) و ... رو هممون می دونیم!(توضیح اضافه نمی دم). والا بیشمار راه برا رسیدن به خدا هست! اما آیا منطقی است که همه کار و زندگی شان را تعطیل کنند و دنبال استاد اخلاق برن و ... ؟ ( لطفا خورده نگیرین و برادرای شیعه رو ندونسته کافر و وهابی و ... نکنین! خیلی بده انسان خودش رو تنها مسلمون واقعی بدونه و بقیه رو ... ادامه نمی دم این قضیه رو)
نکته بعدی که می خوام بگم اینه که هرگز خودمون رو کاره ای ندونیم! در کتابی می خوندم که فرد زاهدی بود که از خود کرامات فراوان می دید. اما فهمید از جانب شیطان است برای گمراهی! - الهام برای انجام امور عادی مثل نماز اول وقت که جای خود دارد-
نکته ی دیگری که به ذهنم اومد این بود که متوجه این موضوع باشین که افراد زیادی وجود داشتن که با رخ دادن حادثه ای مثل مرگ عزیزان و یا گوش دادن به چند نوار سخنرانی بزرگان دین و ... حالت عرفانی زودگذر بهشون دست داده ولی ...
یه نکته ی کوچولوی دیگه هم اینکه لطفا زود و احساسی نظر نذاریم! یه لحظه تامل کنیم!
در آخر متذکر شم که من هرگز صلاحیت نظر دادن به این پست رو ندارم و فقط خواستم چیزهایی که به ذهنم اومد فقط و فقط گفته باشم
یا حق
دوست عزیز
از شما هم مبارک
انشاالله 100 سال به این سالها
خوب این کار شما عین دیکتاتوری هست! چون نظرتون و قضاوتتون رو می کنید و دیگه میگید بقیه ادامه ندن! این دیکتاتوری و انتقاد ناپذیری نیست؟
اولا هیچکسی حق نداره بخاطر سیر و سلوک کارش رو تعطیل کنه. فکر می کنم شما در این زمینه اطلاعاتت کم باشه ولی شایدم من اشتباه می گم. پس شما بهم بگید کجاش اشتباه خواهد بود: این حرف شما که زندگی رو بخاطر سیر و سلوک تعطیل کنیم حرف سایر گروه ها مانند اگر اشتباه نکنم صوفی ها که ملزم به زندگی در فقر و گوشه گیری و .... هستند می باشد. اما بزرگان ما در عرفان راه شریعت رو طی کردند و به مقامات رسیدند.
ثانیا من هم حرف دوستمون رو فهمیدم. حتی ذهنیتش رو. ولی چون ایشون ذهنیتشون رو ناقص نوشته بودند اگر یکی همینطور یکباره پست ایشون رو میدید خوب می گفت اینجا دارن خلاف شریعت حرف می زنن!! اما درصورتی که اینطور نیست.
ثالثا شما که شدید قاضی، آیا به همه ی حرف ها هم توجه کردید؟؟ خدا لعنتم کند اگر دوستمون رو وهابی یا کافر معرفی کرده باشم. اگر اینکار رو کردم که خدا ببخشم. اگر شما اشتباه کردید که خدا شما رو بخاطر تهمتت ببخشه.
تو پستهای قبلی عین جمله زیر رو گفتم (من چون کمی تفسیر میدونم تو نوشته هام کلمه به کلمه دقت می کنم تا کسی سوتی نگیره!!):
اول در پستهای قبلی جمله زیر رو گفتم:
"
این یعنی چی؟ شما اینو اینطور تفسیر می کنی که یعنی من گفتم دوستمون وهابی هست؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بچه ها قضاوت با شما............................
دوم در پست های قبلی جمله زیر رو گفتم:
"من گفتم که شما حرفی بین وهابی و احادیث زدید"
والا از این واضح تر نمی تونم دیگه از خودم دفاع کنم. حالا کسیی میتونه محکومم کنه که به اون دوست عزیز گفته باشم وهابی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
یکی از منازل سیر و سلوک فنا فی الله هست. یعنی خودت رو فراموش کنی. یعنی کلمه " من " حذف شود. حالا من کجا اومدم گفتم تنها مسلمون واقعی هستم؟ من حتی نمی دونم که خدا منو جزو آدم ها حساب می کنه یا می فرسته جزو حیوانات ........
حالا دوستان مخصوصا بزرگان سایت. شما بگید: خداوکیل من زود و سریع و احساسی پیام می گذارم یا این دوستمون؟؟ خوب عزیز نصف شب پیام نده. چون مغز نمی تونه زیادی پردازش انجام بده!!!
و من الله توفیق
شکی نیست. ولی وقتی امام خمینی (ره) استاد داشته اند جوجه مشتاق هایی مثل ماها که باشیم که خودمون رو از داشتن یک استاد از اولیا الله بی نیاز بدونیم؟ اگر عقل ناقص ما قادر بود تنها با تفکر به نتایجی برسد و دل قسی ما تنها با یاد خدا آرام گیرد آیا لزومی به وجود 124000 پیام آور حق احساس میشد؟ ملاصدرای صدرالمتألهین هم گشت تا میرداماد را یافت. ما که باشیم که دست روی دست بذاریم و منتظر رزق معنویمون باشیم؟ حتی کار برای رزق مادی هم بدون جست و جو بدست نمیاد. تازه بعد از یافتنه کاره که دریافت رزق مادی شروع میشه. بدون تلاش برای یافتن کار همۀ تلاشها بدون مزد و بی روزیه. در مورد معنویت هم تازه بعد از یافتن استاده که دریافت رزق معنوی شروع میشه. بدون تلاش برای یافتن استاد همۀ تلاشها بی نتیجه است. مگر من برزخ رو میبینم که بدونم فلان ذکر چقدر پیشرفتم میده؟ اما استاد میبینه. نهایت تلاش ماها همین نماز و روزه ایست که همۀ مردم میخونن و میگیرن که اونم آیا مقبول بشه آیا نشه. به کجا رسیدیم؟ اگر اینطور بود که الان در همین ایران خودمون 70 میلیون آیت الله بهجت و مرحوم قاضی و امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی داشتیم. پس کجایند اگر خدا برایشان کافی است؟ خداوند متعال همۀ ماها رو برای همدیگر وسیله قرار داده. من وسیلۀ رسیدن شر به بشر و علامه حسن زاده وسیلۀ رسیدن نور به بشر. آیا نباید دور ایشان گشت تا نورانی شد؟
خدا خیرت بده.
لااقل شما فهمیدید اشتباه دوستمون کجا بود.
در ضمن خود بزرگان علم عرفان می گن اگر نصف عمرت رو دنبال استاد بگردی بازم سود کردی. چون با یافتن استاد نصف راه رو رفتی. دقت کن نصف راه!!!!!!!!!!!. خیلیه ها. خصف راه رو فقط با یافتن استاد خوب و کامل طی کنی.
حالا بازم بگید نیاز به استاد نیست. باید بشینیم زیر آسمون و بگیم خدایا انوار حکمتت را بر سرم بزیر. هی اینو مثل ذکر بگوییم. بله همون عزیزان گفتن که شما باید دائما از خدا بخواهید تا استاد خوبی سر راه شما بگذارد و به اهل بیت متوسل بشید.
حقیر با تمام حرفاتون موافقم.
نیستند تا خدا برایشان کافی باشند!
من بیاد ندارم که استادی بگه من برزخ را می بینم! مگر مریدان آن هم به ظن خویش
یک سوال شبیه همون سوال هایی که کسایی که بر لزوم استفاده از استاد جهت سیر و سلوک معنوی تاکید می کنند:چگونه هست که از آن همه شاگرد آیت الله قاضی یکی می شود بهجت؟؟!
عزیزم
این بحث کتمان هست. اتفاقا اگر دیدی استاد همینطور وقتی شما تازه از راه می رسی بلند شه بگه من دارم بزرخ تو رو می بینم که میگی بابا این شیاد و شیطون و مغرور و .... است. پس فکر کردی چرا یکی از بزرگان عصر حاضر بنام آیت الله بهجت (ره) موقع نماز آنقدر گریه می کند که دل سنگ آب می شود؟ آیا برای خودنمایی است؟ اگر برای خودنمایی بود که می رفت فیلم نمازش رو برای تلویزیون می گرفت که.... تو رو خدا اطلاعاتت رو در این زمینه بالا ببر بعد بیا حرف ماها رو فی البداهه نقض بکن. البته با عرض معذرت.
مرید اگر مثل آقای بهجت (ره) باشه که پس باید دروغ گو باشه!!! ولی اینطور نیست. آقای قاضی (ره) خیلی از کراماتشون رو حتی به بزرگی چون آقای بهجت (ره) نگفت. فقط گوشه ای از اون رو گفته. و آقای بهجت (ره) هم باز گوشه ای از آن گوشه کرامات آقای قاضی (ره) گفته. در ضمن چرا مثلا آیت الله طباطبایی (ره) تازه بعد از سالها رحلت آیت الله قاضی (ره) حتی عطر رو بو نمی کرد. خوب این غیر از ارادت خاصه؟؟ ارادت زمانی حاصل میشه که صفتی در اون فرد باشه. مثل کرامات.
در ضمن آیت الله قاضی (ره) تعداد بسیار زیادی شاگرد خوب مثل آیت الله بهجت (ره) تربیت کرده است. شما یه سرچ کنی می فهمی بزرگان زیادی با ایشون در ارتباط بودن. در ضمن از فرزندان ابوطالب هم فقی یکیشون میشه امیرالمومنین (ع). یا ... این همه دلیل برای رد سوالتون.
بازم قبول دارید؟؟
بدون تلاش برای یافتن استاد همۀ تلاشها بی نتیجه است. مگر من برزخ رو میبینم که بدونم فلان ذکر چقدر پیشرفتم میده؟ اما استاد میبینه. نهایت تلاش ماها همین نماز و روزه ایست که همۀ مردم میخونن و میگیرن که اونم آیا مقبول بشه آیا نشه. به کجا رسیدیم؟ اگر اینطور بود که الان در همین ایران خودمون 70 میلیون آیت الله بهجت و مرحوم قاضی و امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی داشتیم. پس کجایند اگر خدا برایشان کافی است؟
با عرض سلام
هر چند کمی غیر مرتبط با موضوع تاپیک هست اما مطلب زیر خیلی جای فکر دارد:
از حضرت آیت الله بهجت پرسیدند :
با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق برای فرد سالک، امری ضروری است و ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟
ایشان در پاسخ فرمودند : اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.
موفق باشید :Gol:
با عرض سلامهر چند کمی غیر مرتبط با موضوع تاپیک هست اما مطلب زیر خیلی جای فکر دارد:
از حضرت آیت الله بهجت پرسیدند :
با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق برای فرد سالک، امری ضروری است و ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟
ایشان در پاسخ فرمودند : اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.
موفق باشید :Gol:
قبلا این حدیث رو خونده بودم.
ولی آفرین. ببین تو این حدیث هم تاکید شده که اگر خدا بخواهد در و دیوار معلم او خواهد بود. پس یعنی این وسط باید یک واسطه وجود داشته باشد. این آقایون می گن که خدا مستیقا با اون فرد حرف میزنه. مثل موسی (ع). ما هم بحثمون همین بود.
قبلا این حدیث رو خونده بودم.
ولی آفرین. ببین تو این حدیث هم تاکید شده که اگر خدا بخواهد در و دیوار معلم او خواهد بود. پس یعنی این وسط باید یک واسطه وجود داشته باشد. این آقایون می گن که خدا مستیقا با اون فرد حرف میزنه. مثل موسی (ع). ما هم بحثمون همین بود.
[=comic sans ms]یعنی چی خدا بخواد؟ اگه کسی واقعاً مصمم باشه چرا خدا نباید بخواد؟
[="Times New Roman"]..............................
"جسم "با " احکام " و " شریعت" در ارتباط است ...
" نفس" با " اخلاق " و " طریقت" در ارتباط است ...
" روح " با " عقاید " و "حقیقت " در ارتباط است ...
مگر امروز استاد کم داریم در اینترنت بنویس (تفسیر ) هزار تفسیر بیرون می اید نیاز نیست بروی درب منزل استاد
هزران موضوع دیگر ...............ولی افسوس همه می نویسند......کلماتی که قابل نوشتن نیست
[=comic sans ms]یعنی چی خدا بخواد؟ اگه کسی واقعاً مصمم باشه چرا خدا نباید بخواد؟
قبول داری که خدا معرفت نسبت به خودمان از خودمان اگاهتر است ؟ قبول داری روزانه هزاران دعا می شود که خدا اگر انها را مورد قبول و استجابت قرار دهد سنگ روی سنگ قرار نمی گیرد؟ قبول داری که بعضی دعا ها استجابتشان به نظر خودمان خوب ولی خدا نسبت به اینده انها اگاهتر است؟ امد نزد رسول خدا گفت مال می خواهم فرمود همین چند راس گوسفند کافی است بار دیگر امد رسول خدا در بار سوم از خدا خواست هزاران گوسفندش دهد خلاصه انقدر مشغول به مال دنیا شد که پیامبر از احوالش پرسید گفتند وقت خواند نماز را ندارد تا چه برسد به اینکه به مسجد اید ؟ پیامبر مامور زکاه را فرستاد .....نداد گفت من زحمت گشیدم دیگران بخورند......................خودت قضاوت کن
[="DarkOrchid"]آرزومه یه بار با علامه حسن زاده روحی له فدا فقط حرف بزنم. حالا شاگردیشون پیشکش. ولله اگه 7 8 قرن پیش بود میرفتم کنیزکشون میشدم. مثل رابعه بصری.
با سلام و عرض ادب...
چنان نیست که به دلیل اینکه شما زن هستید نمیتوانید قدم بگذارید...
بلکه باید توسلات سنگین و عبادات و خدمت به خلق و سحر و مجالس روضه استفاده نمایید تا اگر حضرات معصومین صلاح دیدند با استاد حرکت کنید....
حقیر خانوم هایی را میشناسم که شاگردی اولیا الله را میکنند پس نامید نباشید و دست بر دامان مولایم امام رضا بزنید و حرکت بفرمایید ....
[/]
[="Georgia"][="Blue"]جمع بندی
پرسش:
بنده سال چهارم تجربی ام و برای کنکور سال آینده آماده میشوم و می دانم که می توانم در دانشگاه تهران هم قبول شوم و در پزشکی می توانم خدمات ارزنده ای به کشور ارائه بدهم. از طرفی مدتی هست که حالات و احوالات بزرگانی چون آیت الله بهجت و قاضی و ... را خوانده ام و دوست دارم مثل آنها شوم.حال نمیدانم آیا دانشگاه را ادامه دهم یا آنرا رها کرده و به حوزه بروم.
پاسخ:
به نظر این حقیر بهتر است فعلا تمامی اهتمام خود را صرف قبولی در دانشگاه تهران با بهترین رتبه نمایید. از هر فکر و تصمیمی که شما را از این هدف باز می دارد فعلا صرف نظر کنید. منتهی نهال این انگیزه روحانی را همچنان در اعماق وجودتان حفظ کنید تا زمانی که هنگامه شکوفایی وسرسبزی آن فرا برسد. در این یک سالی که مشغول خواندن درسهای کنکور هستید هیچ روزی از رفتن مسجد و منابر اخلاقی و معرفتی فاصله نگیرید همواره با دوستان مومن و خدا جو دوستی داشته باشید و از دوستان نااهل، به شدت پرهیز نمایید. در کنار درستان حتما ساعاتی را در هفته برای کسب معرفت الهی اختصاص دهید. از تلاوت قرآن کریم در طی شبانه روز و خواندن نماز شب غافل نشوید. احترام به والدین را بعد از نماز اول وقت جزء ارکان زندگی خود قرار دهید. همواره دلسوز اطرافیان خود اعم از دوستان و خویشان و همسایگان خود باشید و تا جایی که ممکن است از آنها در مشکلاتشان دستگیری کنید.در این ایام حتما با طلبه های درس خوان معاشرت نموده و از نزدیک به محل درس و بحث وشیوه تعلیم آنها آشنا شوید.
تمامی آنچه را که گفتم به همراه انجام همه واجبات و ترک همه محرمات تنها راه پرورش و آبیاری آن نهال روحانی است که در اعماق وجودتان نهفته است. پس سعی کنید در این یک سال تمامی همت خود را برای قبولی با نمره عالی در دانشگاه صرف نمایید تا بعد از قبولیتان با شناختی که در این یک سال از وضعیت درس طلاب حاصل نموده اید انتخاب آگاهانه تری داشته باشید.