طلاق , علل و انگیزه های آن
تبهای اولیه
تعريف طلاق
طلاق در لغت به معني گشودن گره و رها كردن است.در فقه اسلامي در تعريف طلاق گفته اند طلاق عبارت است از زائل كردن قيد ازدواج با لفظ مخصوص.
در واقع طلاق مهمترين عامل از هم گسيختگي ساختار بنيادي ترين بخش جامعه، يعني خانواده است. طلاق پديده اي است قراردادي که به زن و مرد امکان مي دهد تا تحت شرايطي پيوند زناشويي خود را گسيخته و از يکديگر جدا شوند.
ابعاد طلاق
«پل بوهانون» معتقد است که طلاق مسأله غامضي است که همزمان شش بعد را در نظر مي گيرد. وي اين شش بعد را «شش وضعيت طلاق» مي نامند که عبارتند از :
1- طلاق عاطفي: زن و شوهر عواطف خود را از يکديگر دريغ مي دارند و روي از هم بر مي تابند، زير اعتمادشان به يکديگر و جذابيتشان براي هم به پايان رسيده است.
2- طلاق اقتصادي: وقتي خانواده اي از هم مي پاشد، تصفيه اقتصادي يعني تقسيم اموال و دارايي آنها در دو سهم ضرورت پيدا مي کند.
3- طلاق قانوني: در دادگاه پايان رسمي ازدواج و همراه آن شرايط اجازه ازدواج مجدد براي طرفين اعلام مي گردد.
4- طلاق توافق والدين: تصميماتي که درباره حضانت فرزند، ديدار بعدي آنان، مسئوليتهاي هر يک از والدين از نظر مالي و تربيت کودکان و … اتخاذ مي گردد.
5- طلاق اجتماعي: تغييراتي است که در رابطه با دوستان و آشنايان اتفاق مي افتد. بدين معنا که چون از وقوع طلاق اطلاع پيدا مي کنند، هر يک به گونه اي واکنش نشان مي دهند.
6- طلاق رواني: وقتي ازدواجي گسسته شد، احساس همدلي از بين مي رود و مفهوم «خود» تغيير مي کند. در اينجا طرفين بايد درک کنند که ديگر هيچ کدام از آنها يک پيوند را تشکيل نمي دهند؛ زير هر يک خود را تنها مي بيند و اين تنهايي براي هر يک از آنان يک «ضربه» است.
علل و انگيزه هاي طلاق
امروزه ديگر نگرش هاي منفي نسبت به طلاق در کشورهاي مختلف دنيا کاهش يافته است و شايد به جرات مي توان گفت که مهمترين عاملي افزايش ميزان طلاق در کشورهاي مختلف دنيا، پذيرش اجتماعي روز افزون وقوع آن است.
شرايط نامساعد ازدواج و تشکيل زندگي مشترک بر اساس موارد غيرمعقول و غيرمنطقي از آغاز «طلاق» را در بطن خود دارد، به نحوي که وقوع آن را از همان ابتدا قابل پيش بيني است و حتي اگر به عللي زندگي زناشويي تداوم يابد و به انحلال خانواده منجر نشود، مصداق اصطلاح «سوختن و ساختن» را در بردارد؛ زير معيارهاي همسرگزيني و شرايط تحقق ازدواج در اکثر موارد عقلايي نبوده و انتخاب همسر مبتني بر تحميل پدر و مادر، مصلحت انديشي، شناختهاي ابتدايي، نه عميق و کافي و علايق آني و زودگذر بوده است.
چه عواملي طلاق را دامن مي زنند و يا به احتمال وقوع آن کمک مي نمايند؟
اگر بخواهيم عوامل ايجاد طلاق و علل افزايش آن را برشماريم، مي توان به طور خلاصه به موارد زير، اشاره کرد:
1- كاهش قباحت طلاق در بين افكار عمومي
2- ازدواج در سنين پايين بويژه در مناطق شهري
3- کوتاه بودن مدت آشنايي قبل از ازدواج و يا بالعکس (دوران طولاني عقد)
4- زندگي در خانواده هايي که در آنها، والدين ازدواج موفقي نداشته اند.
5- عدم تاييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان.
6- عدم شباهت محلي و فرهنگي در سوابق زندگي زوجها.
7- داشتن مذهب متفاوت.
8- داشتن عقايد و ديدگاهاي متفاوت مذهبي، اجتماعي و سياسي.
9- عدم تفاهم زن و شوهر نسبت به ايفاي نقشها و وظايف خود و عدم توافق اخلاقي و ناسازگاريهاي جنسي.
10- ظاهر شدن تدريجي مشکلات مالي که ممکن است قسمتي از آن از هزينه هاي جشن و مراسم ازدواج ناشي شود، طبعاً قسمت ديگر فشارهاي مالي به افزايش هزينه هاي زندگي پس از ازدواج، مخصوصاً با تولد فرزند يا فرزندان، ارتباط دارد.
11- عدم علاقه و احتمالاً کراهت طرفين از همديگر، مثل ازدواج هاي فاميلي، مصلحتي و تحميلي که به تدريج ظاهر مي شود.
12- رواج دوستيهاي به اصطلاح خياباني (عدم شناخت كافي از جنس مخالف. زيرا دوستيها سطحي است و دو طرف خيلي از مسائل را با هم مطرح نمي كنند.)
13- تشريفات ازدواج ، سنت هاي افراطي و تفريطي.
14- فقدان سيستم هاي حمايت اجتماعي مثل وجود اعضاء خانواده آگاه.
15- نبود سيستم مشاوره مناسب (فقدان افراد متخصص در رشته مشاوره خانواده). فقدان دوستان آگاه و دلسوز.
16- بيماري رواني شديد يكي از زوجين مثل وسواس، سوء ظن.
17.برطرف نشدن نياز جنسي زوجين(كه ممكن است باعث اعتياد، روابط جنسي خارج از سيستم خانواده ، مشكلات جسمي و رواني زوجين و در نهايت منجر به طلاق شود)
18- دخالت ديگران بويژه خانواده ها که هر چند معمولاً نوعي مصلحت انديشي است، اما معمولاً برچسبهاي «مادرزن»، «مادرشوهر»، «پدرزن»، «پدرشوهر» و مانند آن، اين راهنماييها را به لباس مبدل نشان مي دهد و مايه رنجش زن و شوهرهاي جوان مي شود که گاه طلاق از پيامدهاي آن است.
19- سوءظن، عدم تمکين، عدم پاي بندي به مذهب، اعتياد، زياده طلبي و فزون خواهي، انتخاب نادرست اوليه، کمي سن ازدواج، ناآگاهي و بيسوادي، تفاوت فرهنگي، ازدواج مجدد، بيکاري، نداشتن مسکن، اعتياد
وجود همسر جديد، خشونت و بد رفتاري مردان، دخالت هاي ديگران و اختلاف در تعيين محل زندگي نيز ممکن است در افزايش ميزان طلاق موثر باشد.
20- عوامل ديگري از جمله : فحشاء و روابط جنسي خارج از سيستم خانواده، بي خانماني و فقر، عدم شناخت كافي از همديگر در قبل از ازدوج، نبود آموزش هاي مناسب قبل از ازدواج، عدم مشورت با والدين و استفاده نكردن از تجارب آنها، بالا رفتن سطح توقعات افراد، عدم درك تفاوت هاي همديگر توسط زوجين، عدم وجود بلوغ فكري، نبود روحيه از خود گذشتگي و ايثار در بين زوجين مطلقه، احساس رقابت با همديگر تا رفاقت در بين زوجين مطلقه، ضعف اعتقادات مذهبي (خشونت عليه زنان، عدم صبر و تحمل) ، عدم تلاش براي اصلاح امور، عدم درك متقابل، ترک زوج يا زوجه از منزل، عقيم بودن مرد و نازايي زن، مرد سالاري، ناهمگوني فرهنگي و اقتصادي، عوامل اقتصادي مانند مد گرايي و اسراف زن، نبودن فرهنگ مذاکره و گفتگو، اختلاف سني زياد و ازدواج با صاحبان مشاغل پر اهميت و … مي تواند به افزايش احتمال وقوع طلاق کمک کند.
عواملي که به کاهش احتمال وقوع طلاق کمک مي کند؟:Sham:
همان گونه که به عوامل و انگيزه هاي طلاق اشاره کرديم، به عوامل کاهش طلاق نيز خواهيم پرداخت.
نکته اي که ذکر آن در مورد عوامل کاهش احتمال وقوع طلاق، مهم است، اين است که اگر با عوامل و انگيزه هاي بوجود آورنده طلاق آشنا شويم، براحتي مي توان «علاج واقعه قبل از وقوع» کرد.
اما در حالت کلي مي توان عواملي از جمله موارد زير را براي کاهش احتمال قوع طلاق در جامعه نام برد:
1- ازدواج در سن 25 و بالاتر براي مردان و 20 و بالاتر براي دختران.
2- مدت زمان لازم براي شناخت طرفين قبل از ازدواج به ويژه در شهرها (دوران بعد از عقد تا عروسي بايد حداقل 6 ماه و حداکثر يک سال طول بکشد، چرا که اين مدت زمان کافي است تا طرفين از هم شناخت کافي کسب نمايند.)
3- زندگي در خانواده هايي که در آنها، والدين ازدواج موفقي داشته اند.
4- تاييد ازدواج توسط خانواده، خويشاوندان و دوستان.
5- شبيه بودن سوابق زندگي زوجها.
6- دارا بودن مذهب يکسان.
7- شرکت در مراسم و مناسک مذهبي.
8- توافق زن و شوهر نسبت به تعهدات و نقشهاي خود.
آیتالله حسین مظاهری از مراجع معظم تقلید فرمود:
امام حسین(علیه السلام) طلاق دادن زن توسط مرد را مانند جدا شدن رگهای آن فرد از بدنش درحالی که زنده است توصیف کردهاند، علت طلاقهایی که شاهد آن هستیم رخت بربستن ایثار، گذشت و فداکاری از جامعه است، زندگی باید شیرین و سالم باشد، نباید زندگی خودمان را تلخ کنیم.
این مرجع تقلید شیعیان، چشم و همچشمی و تجملگرایی را موجب به خطر افتادن زندگی عنوان و تصریح کرد: افراد باید به حق خود قانع باشند، انسانی که قانع باشد نزد دیگران عزیز است، علت اصلی چشم و همچشمی قانع نبودن انسان به حق و به سهم خود است.
استاد درس خارج حوزه علمیه اصفهان، عنوان کرد: زمانی که بحث طلاق برای زن و شوهر پیش میآید باید با تشکیل یک شورای مشورتی مشکلات بین زن و شوهر را حل کرد، امروزه در دادگستریها یک شورای حل اختلاف به وجود آمده، اما از اهداف خود دور شده است.
آیتالله مظاهری اضافه کرد: قرآن به طور مستقیم درباره شورای حل اختلاف آیه مستقیم دارد، خداوند میفرماید که تعدادی از خویشان خانواده زن و تعدادی از خویشان خانواده مرد باید حضور بیابند، چراکه خداوند میفرماید «إِن یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا»، یعنی اگر قصد اصلاح داشته باشند، بین آن دو موفقیت حاصل میشود.
وی بیان کرد: عشق ناسالم از دلایل ۸۰ درصد طلاقها است، امام صادق(علیه السلام) عشق را یک مرض سودایی ذکر کردهاند، بیشترین محبت انسان باید به خدا باشد، با وجود محبت خدا، عشق دیگر معنایی پیدا نمیکند و انسان دچار عشق نمیشود، عشقهای ناسالم یک نوع احساسات بیدلیل و بیاساس هستند.
این مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اینکه عشق گاهی موجب برهم خوردن زندگی انسان میشود، گفت: برخی مواقع دیده میشود مردی که زن و بچه و حتی نوه دارد تمام زندگی خود را برهم میزند تا به اصطلاح به عشق خود دست پیدا کند و یا اینکه یک زن دچار رفت و آمدهای بیجا شده است.
استاد درس خارج حوزه علمیه در پایان وجود تلفنهای همراه و استفاده ناسالم از آن را یکی دیگر از عوامل طلاق دانست و اظهار کرد: متأسفانه این موبایلها برای یک عده لانه شیطان شده است و دست همه است، طلاق برای یک عده همچون کاسبی شده است، مهریه سنگین میگذارد و یک ماه بعد داماد را وادار به طلاق میکند و مهریهاش را میگیرد که جلوی این کار نیز باید گرفته شود.
منبع: فرهنگ نیوز
سلام.ببخشید اینجا (خانم ها)
چقدر میتونید با فرق مرد کنار بیاید؟؟
تا چند وقت؟
چطور همسرتون و پشتیبانی میکنید؟
اگه همسرتون کار کنه ولی بازم 8 گرو 9 باشه ازش رای هستین و میتونین کنارش خوشبخت زندگی کنید؟؟
سلام.ببخشید اینجا (خانم ها)
چقدر میتونید با فرق مرد کنار بیاید؟؟
تا چند وقت؟
چطور همسرتون و پشتیبانی میکنید؟
اگه همسرتون کار کنه ولی بازم 8 گرو 9 باشه ازش رای هستین و میتونین کنارش خوشبخت زندگی کنید؟؟
یعنی چه اگر منظور فقر هست که خیلی شیرین هست و انسان رو به حالتی معنوی مشغول میکند فکر کردن به اینکه همدردی تهی دستان و اینکه صبر و تحمل خودمان را بالا ببریم و مانند ائمه زندگی بسیار ساده و با امکانات کم داشته باشیم و قناعت کردن در زندگی را سرلوحه قراربدهیم بسیار شایسته و شدیدا آرزوی بنده هست
بله اما حتما باید در عمل اثبات شود این حرف ها و صرفا لقلقه زبان نباشد و مثلا بنده گاهی در خانه و خانواده تمرین میکنم و مصادیق قرآنی زیر....
..يحبون من هاجر اليهم و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون علىانفسهم و لو كان بهم خصاصة... (حشر، 9)
و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا-انما نطعمكم لوجه اللهلا نريد منكم جزاء و لا شكورا (دهر،8 و 9)
مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتتسبع سنابل فى كلسنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم (بقره،261)
الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون (بقره،274)
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شىء فان الله بهعليم (آل عمران،92)
الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون (بقره،3)
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)
ترجمه:
..و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند،دوست مىدارند و در دل خود نيازى به آنچهبه مهاجران داده شده،احساس نمىكنند و آنها را بر خود مقدم مىدارند،هر چند خودشانبسيار نيازمند باشند...
و غذاى(خود)را با اين كه به آن علاقه(و نياز)دارند،به مسكين و يتيم و اسيرمىدهند-(و مىگويند:)ما شما را به خاطر خدا اطعام مىكنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شمانمىخواهيم.
كسانى كه اموال خود را در راه خدا«انفاق»مىكنند،همانند بذرى هستند كه هفتخوشه بروياند كه در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس بخواهد(وشايستگى داشته باشد)،دو يا چند برابر مىكند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسيع و(به همهچيز)داناست.
آنها كه اموال خود را شب و روز پنهان و آشكار انفاق مىكنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند.
هرگز به(حقيقت)نيكوكارى نمىرسيد!مگر اين كه از آنچه دوست مىداريد(در راهخدا)انفاق كنيد و آنچه انفاق مىكنيد،خداوند از آن آگاه است.
(پرهيزكاران)كسانى هستند كه به غيب(آنچه از حس پوشيده و پنهان است)ايمانمىآورند و نماز را بر پا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى دادهايم،انفاقمىكنند.
هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن(و ترك انفاق و بخشش منما)و بيش از حد نيزدستخود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.
یعنی چه اگر منظور فقر هست که خیلی شیرین هست و انسان رو به حالتی معنوی مشغول میکند فکر کردن به اینکه همدردی تهی دستان و اینکه صبر و تحمل خودمان را بالا ببریم و مانند ائمه زندگی بسیار ساده و با امکانات کم داشته باشیم و قناعت کردن در زندگی را سرلوحه قراربدهیم بسیار شایسته و شدیدا آرزوی بنده هست
بله اما حتما باید در عمل اثبات شود این حرف ها و صرفا لقلقه زبان نباشد و مثلا بنده گاهی در خانه و خانواده تمرین میکنم و مصادیق قرآنی زیر....
..يحبون من هاجر اليهم و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون علىانفسهم و لو كان بهم خصاصة... (حشر، 9)
و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا-انما نطعمكم لوجه اللهلا نريد منكم جزاء و لا شكورا (دهر،8 و 9)
مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتتسبع سنابل فى كلسنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم (بقره،261)
الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون (بقره،274)
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شىء فان الله بهعليم (آل عمران،92)
الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون (بقره،3)
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)
ترجمه:
..و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند،دوست مىدارند و در دل خود نيازى به آنچهبه مهاجران داده شده،احساس نمىكنند و آنها را بر خود مقدم مىدارند،هر چند خودشانبسيار نيازمند باشند...
و غذاى(خود)را با اين كه به آن علاقه(و نياز)دارند،به مسكين و يتيم و اسيرمىدهند-(و مىگويند:)ما شما را به خاطر خدا اطعام مىكنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شمانمىخواهيم.
كسانى كه اموال خود را در راه خدا«انفاق»مىكنند،همانند بذرى هستند كه هفتخوشه بروياند كه در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس بخواهد(وشايستگى داشته باشد)،دو يا چند برابر مىكند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسيع و(به همهچيز)داناست.
آنها كه اموال خود را شب و روز پنهان و آشكار انفاق مىكنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند.
هرگز به(حقيقت)نيكوكارى نمىرسيد!مگر اين كه از آنچه دوست مىداريد(در راهخدا)انفاق كنيد و آنچه انفاق مىكنيد،خداوند از آن آگاه است.
(پرهيزكاران)كسانى هستند كه به غيب(آنچه از حس پوشيده و پنهان است)ايمانمىآورند و نماز را بر پا مىدارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى دادهايم،انفاقمىكنند.
هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن(و ترك انفاق و بخشش منما)و بيش از حد نيزدستخود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.
ممنون ابجی.
منظورم اینه که مثلا من فقیر زنم تا چه حد میتونه تحمل کنه فقرم و ؟
یعنی مثلا خواهرش شوهر ثروتمندی داره و زندگی خوب همسر من میتونه تحمل کنه؟
بستگی داره چه شخصی باشه طرف خودخواه باشه و درک بالایی از معنای صبوری و مطابقت خود با شرایط سخت که خداوند نمیگذارد به بندگانش سخت بگذرد و روی زمین تنهایشان نمیگذارد و روزی همه بنده ها را میرساند ...
خب این خانم نمیتواند تحمل کند و زندگی را به هم میریزد اما کسی که ذره ای حسادت در وجودش نیست کاری ندارد که دیگران چه زندگی آن چنانی دارند یانه کسی که توقعاتش را الگو هایش مانند معصومین (ع) تعیین میکنند میداند خدا روزی هر کس را مقدّر کرده ...
با کمای صداقت باید بگم ..من مرد روزای سخت نیستم ..پس سعی میکنم ..موقع ازدواج خوب چشمم و باز کنم که با یه ادم فقیر ازدواج نکنم
اما اگر بعد از ازدواج همسرم فقیر بشه
جز تحمل مگه ادم میتونه کار دیگه ای انجام بده ؟؟؟
تا جایی که جون تو تنم باشم میایستم و کنار میام و به خدا توکل میکنم
بالاخره روزای سخت یه روز تموم میشه
از قدیم گفتن چون میگذرد غمی نیست
نمیخوام بحث مرد و زن و تفاوت هاشون و سط بکشم و همون بحث تموم نشدنی رو پیش بکشم
اما تاریخ نشون دهنده ی این است که زن های ایرانی با فقر شوهرانشون کنار میان و شوهرانشون و از فرش به عرش میرسونن
این مرد ها هستن که جنبه ی عرش اومدن و ندارن و شلوارشون دوتا میشه
اگه یه ذره ایمان باشه کار به اینجا ها نمیکشه .طلاق و طلاق کشی مال بی ایمانا و غرب زده هاس . که سبک زندگیشون الی ما شاء الله تو فیلمامون تبلیغ میشه . شوهره انقد سبکه اصلاابوهت نداره ،زنه هرچی میگه شوهره اطاعت میکنه ،زنه انقد مغروره که با یه بالا چشمت ابروه گقتن قهر میکنه ،یه ذره پول کم باشه چنان دادو بیداد میکنه که مرده بغض میکنه چشم بهم چشمی هم که ..
یه نقطه مثبت تو زندگیشون پیدا نمیشه اگه نقطه مثبتی هم باشه با اعمال بد باطلش میکنن وقتی یه نقطه روشن تو زندگی نباشه چرا طلاق نه.