دوست گرامی، جناب خادم ولایت، دقت کنید که در نوشتهام اشاره کردم منظورم این بحث نیست؛ من برخلاف آنچه در پست قبلیتان گفتید در این بحث حق یا وظیفه بودن حجاب شرکت نکرده و از کسی هم طرفداری یا با کسی همفکری نکردهام.
اما نکتهٔ دیگری هم هست، بخشی از بحثها برای روشن شدن همین است که معلوم شود حلال خدا چه چیز بوده است؛ آیا هرآنچه در گذشته حلال یا حرام پنداشته شده درست است یا نه. سخن این است. نه اینکه آنچه قبلاً حرام بوده آیا الان حلال شده یا نه. اینکه دقیقاً آنچه در قرآن و احادیث بیان شده به چه چیز دلالت دارد محل بحث است و همیشه آنقدرها روشن و واضح نیست و چه بسا با تغییر آراء اصولی یا قواعد فقهی تغییر میکند. شما اگر به تاریخ فقه و اصول مراجعه بفرمایید مکرراً میبینید که با طرح آراء و نظرات جدید برخی از آنچه (و البته نه همهاش) در گذشته حرام (یا حلال) پنداشته میشده تغییر کرده است؛ این نکته منافاتی با این ندارد که حلالی همیشه حلال یا حرامی همیشه حرام باشد.
ضمن اینکه خود این ادعای همیشه حلال بودن حلال و حرام هم ناظر به حکم است نه موضوع؛ موضوع یک حکم میتواند با گذشت زمان تغییر کند. برادرم، جنابعالی حتماً به خاطر دارید آن سؤالی را که پیشتر دربارهٔ نقش عرف در احکام از جناب استاد طه پرسیده شد.
دوست گرامی دقت کنید که در نوشتهام اشاره کردم منظور این بحث نیست؛ من برخلاف آنچه در پست قبلیتان گفتید در این بحث شرکت نکرده و از کسی هم طرفداری یا با کسی همفکری نکردهام.
اگر منظورتان این بحث نیست برای چه در این تاپیک مطلب گذاشته اید!؟
اما نکتهٔ دیگری هم هست، بخشی از بحثها برای روشن شدن همین است که معلوم شود حلال خدا چه چیز بوده است؛ آیا هرآنچه در گذشته حلال یا حرام پنداشته شده درست است یا نه. سخن این است. نه اینکه آنچه قبلاً حرام بوده آیا الان حلال شده یا نه. شما اگر به تاریخ فقه و اصول مراجعه بفرمایید مکرراً میبینید که با طرح آراء و نظرات جدید برخی از آنچه (و البته نه همهاش) در گذشته حرام (یا حلال) پنداشته میشده تغییر کرده است؛ این نکته منافاتی با این ندارد که حلالی همیشه حلال یا حرامی همیشه حرام باشد.
دوست گرامی حلال خدا تا ابد حلال است و حرامش تا ابد حرام.هر چیز که در قرآن و در سخن معصومین(علیهما سلام) حلال شمرده شده است تا قیامت حلال است و حرامش تا قیامت حرام است.
و برای تمام ادعاهایتان باید سند ارائه دهید.
ضمن اینکه خود این ادعا هم ناظر به حکم است نه موضوع؛ موضوع یک حکم میتواند با گذشت زمان تغییر کند. برادرم، جنابعالی حتماً به خاطر دارید آن سؤالی را که پیشتر دربارهٔ نقش عرف در احکام پرسیده شد.
هیچ عرفی نمیتواند احکام خدا را تغییر دهد. یعنی عرف نمیتواند حلال را حرام کند و حرام را حلال.
درواقع این عرف است که باید خود را عوض کند و با احکام منطبق سازد.
بزرگوار مطلب من را یکبار دیگر بخوانید، یک بخشیاش را تکمیل کردهام.
دوست گرامی حلال خدا تا ابد حلال است و حرامش تا ابد حرام.هر چیز که در قرآن و در سخن معصومین(علیهما سلام) حلال شمرده شده است تا قیامت حلال است و حرامش تا قیامت حرام است.
و برای تمام ادعاهایتان باید سند ارائه دهید.
سخن معصومین یا قرآن بینیاز از استنباط است؟ همه عالم و عامی میتوانند دریابندش؟ یا محتاج بحث و بررسی است؟ و این بحث و بررسی تابع نظرات فقها و اصولیون و.... است؛ و محل تضارب آراء؟
هیچ عرفی نمیتواند احکام خدا را تغییر دهد. یعنی عرف نمیتواند حلال را حرام کند و حرام را حلال.
درواقع این عرف است که باید خود را عوض کند و با احکام منطبق سازد.
از شما دوست گرامی که خداراشکر فرصت کافی در اختیار دارید و میخواهید طالب حق باشید و مطیع حقیقت درخواست میکنم بخشی از وقتتان را اختصاص دهید به مطالعهٔ علم اصول و شیوهٔ استنباط حکم نزد فقها. بحمدالله این روزها در اینترنت و غیراینترنت به وفور میشود این مطالب را پیدا کرد. فکر میکنم نکات آموزندهٔ زیادی دراین بحثها روشن میشود. صرف مطالعه و جستوجو در احادیث برای دریافت نحوهٔ استخراج احکام کافی نیست.
سخن معصومین یا قرآن بینیاز از استنباط است؟ همه عالم و عامی میتوانند دریابندش؟ یا محتاج بحث و بررسی است؟ و این بحث و بررسی تابع نظرات فقها و اصولیون و.... است؛ و محل تضارب آراء؟
دوست گرامی آیات روشن قرآن و صدور حکم نیازی به برسی عمقی فقهی ندارد.
اینکه قران میگوید حجاب واجب است در تفسیر و عمق حکم تغییر نمیکند و کسی در تفسیر نمیتواند بگوید حجاب اختیاری است یا واجب نیست.
تفسیر ابهامات را برطرف میکند.اما شما هر ایه ای که دوست داشتید را بگویید با تفسیر علما( متخصصین دینی) نقل کنم.
آیا عرف جامعه میتواند حجت شرعی به حساب آید!؟
دوست گرامی به این کار میگویند بازی با کلمات. به طور کلی عرض میکنم عرف در شرع هیچ جایگاهی ندارد.
از شما دوست گرامی که خداراشکر فرصت کافی در اختیار دارید و میخواهید طالب حق باشید و مطیع حقیقت درخواست میکنم بخشی از وقتتان را اختصاص دهید به مطالعهٔ علم اصول و شیوهٔ استنباط حکم نزد فقها. بحمدالله این روزها در اینترنت و غیراینترنت به وفور میشود این مطالب را پیدا کرد. فکر میکنم نکات آموزندهٔ زیادی دراین بحثها روشن میشود. صرف مطالعه و جستوجو در احادیث برای دریافت نحوهٔ استخراج احکام کافی نیست.
به نظر بنده این شما هستید که باید مطالعات دینی خودتون را افزایش بدهید.
اینترنت!
از کی تا به حال اینترنت یک مرجع شده است را بنده نمیدانم.
دوست گرامی به این کار میگویند بازی با کلمات.
به طور کلی عرض میکنم عرف در شرع هیچ جایگاهی ندارد.
این نظر کی است دوست عزیز؟ خودتان؟ بزرگوار من میتوانم کتابهای متعدد به شما معرفی کنم دربارهٔ جایگاه عرف در استخراج احکام.
آن تاپیک (که میگویید بازی با کلمات است) به گمانم سؤال خودتان باشد. خواندیدش یک بار دیگر؟ دیدید نقش عرف را؟:
کشف حکم: در مواردی که نص و حکمی وجود ندارد و در اصطلاح حقوقی، قانون در آن مورد ساکت است، عرف منبع عمده ای برای ثبوت احکام الزام آور و تعیین جزییات آن ها می باشد یعنی به وسیله ی استناد به عرف می توان حکم شرعی به دست آورد.
تکمیل قانون: شریعت اسلام ماندگار، همه گیر و همگانی است؛ ولی قوانین نمی توانند همه نیازهای حقوقی مردم و جامعه را پیش بینی نمایند؛ لذا گاه عدم وضوح و یا تضاد ظاهری در قوانین رخ می نماید که برای رفع این نواقص گریزی از مراجعه به عرف نیست. در این هنگام عرف به عنوان یک قاعده حقوقی مورد استفاده قرار گرفته و به رفع اجمال و تکمیل قانون می پردازد.
تشخیص، تعریف و تنقیح موضوع حکم: روشن است که حکم شرعی دارای موضوع خاص خود است که گاه شرع در پاره ای موارد به تبیین و تعیین موضوع آن روی آورده است؛ ولی در بسیاری از موارد احکام بر موضوعات عرفی قرار گرفته است. موضوعاتی که تنها به وسیله عرف و فهم عرفی شناخته می شوند. در این موارد شرع به تشریع حکم بسنده کرده است و تعریف، تشخیص و تنقیح این موضوعات را بر عهده عرف واگذارده است.
تشخیص مفاهیم و معانی الفاظ و کشف مقصود گوینده: در فقه و حقوق اسلام عرف اختصاص به عمل نداشته و عرصه گفتار را نیز دربرمی گیرد و در کشف معانی و مفاهیم الفاظ و مراد متکلمین در متون شرعی و قانونی برای تعیین تکالیف و حقوق، بکار میرود.
تعیین مصادیق و تطبیق موضوعات و مفاهیم بر مصادیق: عالمان فقه بر این نکته تصریح دارند که تعیین مصادیق وتطبیق موضوعات و مفاهیم بر مصادیق و تشخیص افراد، انواع و اصناف هر موضوع به عرف واگذار شده است. [درآمدی بر عرف/ص206]
اما بحث حق یا وظیفه بودن حجاب مطلبی دیگر غیر از عرف است.
دوست گرامی آیات روشن قرآن و صدور حکم نیازی به برسی عمقی فقهی ندارد.
اینکه قران میگوید حجاب واجب است در تفسیر و عمق حکم تغییر نمیکند و کسی در تفسیر نمیتواند بگوید حجاب اختیاری است یا واجب نیست.
استنتاج از قرآن آنقدرها که شما میگویید ساده نیست. در همان آیه دقت بفرمایید که ترجمهٔ شما از آیه درست نبود. توضیح بعدیتان هم (که زن مؤمن باید مؤمن باشد) صحیح نبود. باید دقت کنیم که همهجا مطلب آنقدرها روشن و بینیاز از بحث نیست. در قرآن هیچجا نیامده که «مسئلهٔ ۱۱۰۰: حجاب از فلانجا تا بهمانجا واجب است» مطلب به گونهای آمده که نیازمند استنباط و بررسی فقیهانه است.
اینترنت!
از کی تا به حال اینترنت یک مرجع شده است را بنده نمیدانم.
به مطالعهٔ علم اصول و شیوهٔ استنباط حکم نزد فقها. بحمدالله این روزها در اینترنت و غیراینترنت به وفور میشود این مطالب را پیدا کرد.
بزرگوار علم اصول و شیوهٔ استنباط فقها چه در اینترنت باشد چه در کتاب؛ منظور از اینترنت سایت مراجع است و سایتهایی مثل اینجاو اینجا و اینجا که کتابهای فقهی و اصولی را که بیرون از اینترنت برای همه در دسترس نیست گذاشتهاند.
اگر حضرتعالی درصددید که پیش از تأمل، فقط به نوشتههای من جواب دهید بحث به جایی نمیرسد.
من و شما باید بکوشیم اگر جایی دانستیم سخنمان خطاست از آن برگردیم، نه اینکه پیاپی برآن اصرار کنیم که خدای نکرده پافشاری دربرابر یک سخن حق ولو کوچک ما را به مخالفت با حقیقتهای مهمتر نکشاند.
[FONT=Times New Roman]
این نظر کی است دوست عزیز؟ خودتان؟ بزرگوار من میتوانم کتابهای متعدد به شما معرفی کنم دربارهٔ جایگاه عرف در استخراج احکام.
آن تاپیک (که میگویید بازی با کلمات است) به گمانم سؤال خودتان باشد. خواندیدش یک بار دیگر؟ دیدید نقش عرف را؟:
اما بحث حق یا وظیفه بودن حجاب مطلبی دیگر غیر از عرف است. استنتاج از قرآن آنقدرها که شما میگویید ساده نیست. در همان آیه دقت بفرمایید که ترجمهٔ شما از آیه درست نبود. توضیح بعدیتان هم (که زن مؤمن باید مؤمن باشد) صحیح نبود. باید دقت کنیم که همهجا مطلب آنقدرها روشن و بینیاز از بحث نیست. در قرآن هیچجا نیامده که «مسئلهٔ ۱۱۰۰: حجاب از فلانجا تا بهمانجا واجب است» مطلب به گونهای آمده که نیازمند استنباط و بررسی فقیهانه است.
دوست گرامی انقدر با کلمات بازی نکنید.
شما باید سخن علما را برای اثبات تمام ادعاهایتان بیاورید.
باید از علما سند ارائه دهید که اگر عرفی خلاف شرع بود باید پذیرفت.
درضمن عرف در جایگاه و اندازه ای نیست که بگوید حد حجاب چیست و چقدر است و رعایت یا عدم رعایتش چه حکمی دارد.
اون احکامی که میگویید با عرف سنجیده میشود احکام ثانویه است نه احکام اولیه. درضمن به این روش هم میگویند تغییر احام نسبت به شرایط ( زمان و مکان).
درضمن اگه منظورتان آیه 59 سوره اعراف است . ترجمه بنده طبق تفاسیر تمام علما تشیع و اهل سنت کاملا درست بود.
و این شما هستید که آیه را سطحی نگاه کرده اید نه بنده.برای این از زنان مومنین سخن به میان آورد زیرا مردان مومن در شرایط خاص با رعایت احکام خاص میتوانند با اهل کتاب ازدواج کنند.به این دلیل قران از زن مومنان سخن به میان آورد که زنانی از اهل کتاب که با مردان مسلمان ازدواج میکنند نیز باید این حکم اسلام را رعایت کنند.
و آوردن این لفظ در آیه تمام زنان دیگر را نیز شامل میشود. اما اگر قران فقط میگفت زنان مومنه آنوقت زنان اهل کتاب که با مردان مسلمان ازدواج میکنند را شامل نمیشد.به این دلیل گفت زنان مومنان.
در قرآن هیچجا نیامده که «مسئلهٔ ۱۱۰۰: حجاب از فلانجا تا بهمانجا واجب است»
در قرآن خیلی دیگر از احکام به طور کامل بیان نشده است.
و اگر فقها میخواهند حدی را بیان کنند باید با توجه به احادیث بیان کنند.
و حد و حدود حجاب در احادیث آمده است و علما طبق همین احادیث حد را اعلام میکنند.
و درواقع این عرف نبود و نیست که حدود را مشخص میکند.
قدیما یه کلیسا بوده که کشیش ها میرفتن اونجا و مراسم مذهبی خودشون رو انجام میدادند ... یکی از این کشیش ها یه بچه گربه داشت که بهش مهربونی میکرد و خیلی دوسش داشت .... هر وقت که این کشیش ها میخواستند به انجام مراسمشون بپردازند این بچه گربه شروع به میووو میووو میکرد .... بعد از مدتی کشیش ها خسته میشن .... با خودشون میگن چی کار کنیم ... چی کار نکنیم .... هیچی .... گربه زبون بسته رو یه طناب دور گردنش میبندند و میبرن تو حیاط و به یه درخت وصل میکننش تا دیگه اذیتشون نکنه .... کشیش ها دیگه راحت میتونستند مناسکشون رو به جا بیارن .... وضع کلیسا خوب میشه ... و کشیش ها با خودشون میگن چه کاره خوبی کردیما ... بعدش یکی از کشیش ها یه کتاب در مورد مزایای بستن گربه به درخت مینویسه ... یکی میاد میگه طنابش باید فلان جور باشه ... یکی در مورد اینکه اگر هوا بارونی بود یا نبود ... طرح مساله میکنه ... تا اینکه گربهه میمیره ولی اینقدر این گربه بستن منافع و مزایایی داشته که کشیش ها میرن یه گربه دیگه میارن .... تا زامانیکه دارن مناسک مذهبیشون رو اجرا میکنن گربه بنده خدا رو به درخت ببندن ....
بگذریم ... کتابها در مورد این حجاب بنویسین .... از مزایا و منافعش .... از حکمتهاش ....
سلام علیکم، البته مثالی که زدید یک مثال تمثیلی است و ما هم به نوک انگشت اشارهی شما خیره نماندهایم، ولی مصداقهای این تمثیل یکی از دلایل ما برای تحریف ادیان گذشته است و بخصوص مسیحیت و یهودیت. آنها احکامی را که خداوند صادر نکرده بود به خداوند نسبت دادند یا به هر تریب وارد دین کردند و بدعتگذاشتند. اما اسلام تشیع دین بدعتگذار نیست چون علمایش بدعتگذار نیستند، چون مطابق حدیث ثقلین رفتار میکنند، به قرآن و عترت چنگ میزنند که هرگز از یکدیگر جدا نشده تا به رسول خدا صلاللهعلیهوآله بازگردند ... این دین دیگر دین تحریف و بدعت نیست مادامیکه از قرآن و عترت جدا نشویم ...
اما بعد، اینکه مثالی بزنید ایرادی ندارد، اما اینکه بدون هیچ دلیل یا چیزی که حتی شبیه به یک دلیل ناقص و الکن باشد نتیجهی آن را برای قصد خود به کار ببرید دور از انصاف و صداقت است. شما چه دلیلی دارید که ما از خودمان کتاب برای حجاب و مزایا و منافعش مینویسیم؟ البته حق دارید اگر بفرمایید گاهی برخی دلیلهای ما بوی توجیه میدهد، زیرا شارع مقدس حکم را تعیین کرده است و تنها برخی از دلایل در حدود ۱۳ قرن قبل با توجه به مخاطبان آن زمان بیان شدهاند که در دورهی غیبت ما هم دستمان از غیر آنها خالی است و اگر نتیجهی تفکرات ناقص خودمان را مخلوط آنها کردهایم از سر ناچاری بوده است ... با این وجود در زمینهی حجاب و منافع آن و معایب نبودن آن دستمان خالی نیست، دلایل حتی خودمان هم دلایل محکمی است، هر کسی نمیتواند به این راحتی حتی به آنها خدشه وارد کند، مگر اینکه بنای بر نپذیرفتن حرف مخالف خود را داشته باشد ...
اصل وجوب حجاب چنان حجت عقلی در کنار حجتهای شرعی دارد که شما توان انکار آنها را نخواهید داشت، فقط میماند بحث سر حدود آن که از شرع در کلیات آن مشخص شده است (اختلافاتی در جزئیات و مصادیق وجود دارد البته) و از عقل جای مباحثه دارد، اما حداقلش این است که اگر ما به دلیل ضعف و نواقص خود نتوانیم حدود شرعی حجاب را اثبات کنیم کس دیگری هم نمیتواند نظر دانشمندان دیگر را اثبات کند یا نظر اسلام را رد کند، مگر در حد اظهار نظرهای آبکی که به نظر من این بهتر است یا آن بدتر است که این بیانات هم ارزش علمی و عقلی ندارد ...
منظور جناب خادم ولایت از عرف , عرف مخالف دین و شریعت و مذهب است . یا اگر بخواهیم دقیق تر بگوئیم عقل منهای دین است یا عقلی است که مستقل از دین می اندیشد . بعید میدانم در همان کتابها یا مقالاتی که میخواهید در این رابطه معرفی کنید اینها را ننوشته باشند ( البته اگر خودتان خوانده اید معرفی بفرمائید )
بخشی از اهداف یک انجمن گفتوگو این است که دیدگاههای مختلف بیان شود و آنها که رأی و نظری غیر از رأی معمول دارند دیدگاههایشان را بیان کنند تا اگر سخنی است مستدل و پذیرفتنی در مقام یک نوآوری (فقهی یا اصولی یا کلامی یا فلسفی یا …) پذیرفته شود و اگر نیست سخن مستدل دیگران را بشنوند و به نادرستی رأی خود پی ببرند.
اما بعد
وظائف سایت گفتمان دینی پاسخگوئی به سوالات دینی است . خب بله طرح نظرات مختلف هم میشود ولی هر نظری شانی دارد و گفتمان علمی و تخصصی با این گفتمان تفاوت دارد.
در گفتمان تخصصی و علمی , یک عالم و صاحب نظر با استناد به مطالب علمی در محافلی که در شان و رتبه طرح آن مباحث است مثل مراکز علمی و تخصصی و دانشگاه ها طرح موضوع و استدلال میکند و ...
حال آنکه در این سایت کسانی که می آیند اکثرا تخصص ندارند و یا برای پاسخ به شبهاتشان می آیند ...
نظر هر کسی محترم ولی پذیرش مطالبی که از یک متخصص و صاحب نظر نیست و یک دقیقه هم وقت صرف تحقیق نشده یا بدون هیچ مستندی دارد خلاف واقع میرود را در شان و منزلت یک مطلب علمی قابل اعتنا دانستن یک وهم و خیال است که البته آنهم محترم من باب شیرینی کامتان
در قرآن خیلی دیگر از احکام به طور کامل بیان نشده است.
و اگر فقها میخواهند حدی را بیان کنند باید با توجه به احادیث بیان کنند.
و حد و حدود حجاب در احادیث آمده است و علما طبق همین احادیث حد را اعلام میکنند.
و درواقع این عرف نبود و نیست که حدود را مشخص میکند.
یازهرا:Gol:
سلام علیکم،
البته در تکمیل فرمایش شما در قرآن همهی احکام وجود دارد، خداوند همهچیز را به تفصیل بیان کرده است و هیچ چیزی را در آن فرو نگذارده است، لیکن فهم کامل آیات نزد راسخون در علم است که اهل بیت علیهمالسلام هستند و کسانی که احادیث ایشان را متوجه شوند (بخصوص در احادیث صعب مستعصب و احادیث علمی سنگین) در مرتبهی بعد.
اما آنچه که مشخص است این است که بحث جناب فرهنگ در مورد حکم حدود حجاب صادق نیست، اگرچه در مسائل دیگری و همچنین در برخی مصادیق همین حکم (نه خود حکم بلکه در مصادیقش، اینکه زینت به چه گفته شود و ...) میتواند صادق باشد.
اما بحث حاضر پیرامون حق بودن در مقابل تکلیف بودن حجاب است که در این باره ادلهی شرعی کامل و متقن هستند و با ادلهی عقلی هم حمایت میشوند و در واقع جای شک و شبههای باقی نمانده که کسی بگوید شاید ما اشتباه حکم خداوند را برداشت کردهایم و مثلاً حجاب داشتن مستحب است (فارق از مصادیق احکام زینت و پوشش). وجوب اصل حجاب و تکلیف بودن آن واضح است. اگرچه حق بودن آن هم ثابت است، به این معنا که کسی که در غیر حکومت دینی زندگی میکرد یا اصلاً مسلمان هم نبود حق دارد برای حفظ شأن خود و نجابت خود از چشمان ناپاک و ... خود را از ایشان بپوشاند، ... و بسیاری موارد دیگر ...
سلام علیکم، البته مثالی که زدید یک مثال تمثیلی است و ما هم به نوک انگشت اشارهی شما خیره نماندهایم، ولی مصداقهای این تمثیل یکی از دلایل ما برای تحریف ادیان گذشته است و بخصوص مسیحیت و یهودیت. آنها احکامی را که خداوند صادر نکرده بود به خداوند نسبت دادند یا به هر تریب وارد دین کردند و بدعتگذاشتند. اما اسلام تشیع دین بدعتگذار نیست چون علمایش بدعتگذار نیستند، چون مطابق حدیث ثقلین رفتار میکنند، به قرآن و عترت چنگ میزنند که هرگز از یکدیگر جدا نشده تا به رسول خدا صلاللهعلیهوآله بازگردند ... این دین دیگر دین تحریف و بدعت نیست مادامیکه از قرآن و عترت جدا نشویم ...
اما بعد، اینکه مثالی بزنید ایرادی ندارد، اما اینکه بدون هیچ دلیل یا چیزی که حتی شبیه به یک دلیل ناقص و الکن باشد نتیجهی آن را برای قصد خود به کار ببرید دور از انصاف و صداقت است. شما چه دلیلی دارید که ما از خودمان کتاب برای حجاب و مزایا و منافعش مینویسیم؟ البته حق دارید اگر بفرمایید گاهی برخی دلیلهای ما بوی توجیه میدهد، زیرا شارع مقدس حکم را تعیین کرده است و تنها برخی از دلایل در حدود ۱۳ قرن قبل با توجه به مخاطبان آن زمان بیان شدهاند که در دورهی غیبت ما هم دستمان از غیر آنها خالی است و اگر نتیجهی تفکرات ناقص خودمان را مخلوط آنها کردهایم از سر ناچاری بوده است ... با این وجود در زمینهی حجاب و منافع آن و معایب نبودن آن دستمان خالی نیست، دلایل حتی خودمان هم دلایل محکمی است، هر کسی نمیتواند به این راحتی حتی به آنها خدشه وارد کند، مگر اینکه بنای بر نپذیرفتن حرف مخالف خود را داشته باشد ...
اصل وجوب حجاب چنان حجت عقلی در کنار حجتهای شرعی دارد که شما توان انکار آنها را نخواهید داشت، فقط میماند بحث سر حدود آن که از شرع در کلیات آن مشخص شده است (اختلافاتی در جزئیات و مصادیق وجود دارد البته) و از عقل جای مباحثه دارد، اما حداقلش این است که اگر ما به دلیل ضعف و نواقص خود نتوانیم حدود شرعی حجاب را اثبات کنیم کس دیگری هم نمیتواند نظر دانشمندان دیگر را اثبات کند یا نظر اسلام را رد کند، مگر در حد اظهار نظرهای آبکی که به نظر من این بهتر است یا آن بدتر است که این بیانات هم ارزش علمی و عقلی ندارد ...
یا علی
سلام ...
فکر کردم باید منظورم رو متوجه شده باشین ... سعی میکنم مبسوط تر توضیح بدم تا منظورم رو بهتر درک کنین . گربه این داستان کنایه از موجودی هست که داره با میو میو کردن هاش دلوری میکنه ... و طنابی که باهاش گربه رو بستن کنایه از حجابی هست که کشیش ها توسط اون حائلی میان خودشون و گربه کشیدند تا به عبادتشون بپردازند .
سخن قرآن به خانومها هست نه به حاکم جامعه ... قرآن به خانومها گفته خانومها فلان جور عمل کنین ... تا جنس مخالفتون رو تحریک نکنین ... خدا تو قرآنش به گربه ها گفته که میو میو نکنین تا حواس آقایون پرت بشه .... ولی این آقایون قضیه رو نفهمیدن هر چی گربه تو خیابون گیر میارن میبرن به درخت میبندن بعدش هم افتخار میکنن همه گربه ها رو به درخت بستیم ...
بابا چرا نمیخواین بفهمین ... قرآن یه حرفی به خانومها زده گفته فلان جور عمل کنین تا حواس آقایون پرت نشه ... شما چه مجوزی دارین که همه خانومها رو میبرین به درخت میبندین که یهو میو میو نکنن ...
فکر کردم باید منظورم رو متوجه شده باشین ... سعی میکنم مبسوط تر توضیح بدم تا منظورم رو بهتر درک کنین . گربه این داستان کنایه از موجودی هست که داره با میو میو کردن هاش دلوری میکنه ... و طنابی که باهاش گربه رو بستن کنایه از حجابی هست که کشیش ها توسط اون حائلی میان خودشون و گربه کشیدند تا به عبادتشون بپردازند .
بی تخصصی 100 درصد شما در مباحث دینی باعث اینجور تمثیل زدنهای غلط میشود. اولا داستانی که بیان کرده اید فقط یک داستان تخیلی است و در دنیای حقیقی هیچ جایگاهی ندارد.
وقتی شما از طناب به عنوان حجاب نام میبیرد ، لابد گربه داستان هم بانوان هستند!؟ افرادی همانند شما که خودشان زن هستند این چنین به بانوان توهین میکنید بعد کسی که تاپیک با موضوع زن میزند را متهم میکیند. درضمن اگر هم منظورتان از دلبری کردن بانوان بی حجابی آنهاست ، این دلبری کردن در این مملکت جایی ندارد.و هرکس که میخواهد این چنین دلبری کند برود خارج از ایران دلبری کند. و در ضمن حجاب را خود خدا شخصا گفت و نسبت دادن طناب کشیشان به رفتار خدا کاملا ناپسند است.
شما که این چنین سخن میگویید حجاب را به طناب نسبت میدهید ، لابد همانگونه که مخالف وجود طناب هستید مخالف وجود حجاب هم هستید.
اگر این چنین است ، اینگونه تفکر در دین جایگاهی ندارد.و اگر میتوانید با دلیل و حجت و با بیان منطق بیایید ثابت کنید حجاب همانند طناب غلط است.و باید حذف شود.و اگر دلیل و برهانی ندارید این تفکرات هیچ ارزش و جایگاهی ندارد.
سخن قرآن به خانومها هست نه به حاکم جامعه ... قرآن به خانومها گفته خانومها فلان جور عمل کنین ... تا جنس مخالفتون رو تحریک نکنین ... خدا تو قرآنش به گربه ها گفته که میو میو نکنین تا حواس آقایون پرت بشه .... ولی این آقایون قضیه رو نفهمیدن هر چی گربه تو خیابون گیر میارن میبرن به درخت میبندن بعدش هم افتخار میکنن همه گربه ها رو به درخت بستیم ...
شما از کجا فهمیدید سخن قرآن به خانمهاست نه حاکم جامعه! خداوند در قرآن هم به زن امر کرد حجاب را رعایت کنند و هم به مرد.اگر دلیل اینکه به زن امر کرد باعث تحریک پذیری آقایان است. دلیل این هم که به مرد امر کرد تحریک پذیری زنان است.
درضمن
کسی که فلسفه حجاب را درک نکرده است شما و همفکرانتان هستید نه موافقین حجاب.
مضررات بدحجابی فقط به شخص برنمیگردد بلکه به جامعه برمیگردد.و هرکس بگوید بدحجابی تاثیری بر اجتماع ندارد باید به علمش شک کرد. و درضمن گربه حار را باید کشت ، زیرا اگر گربه ای که حار شده است کسی را گاز بگیرد ، آن شخص هم بیمار میشود.
بابا چرا نمیخواین بفهمین ... قرآن یه حرفی به خانومها زده گفته فلان جور عمل کنین تا حواس آقایون پرت نشه ... شما چه مجوزی دارین که همه خانومها رو میبرین به درخت میبندین که یهو میو میو نکنن ...
خداوند در قرآن هم به زن امر کرد حجاب را رعایت کنند و هم به مرد.اگر دلیل اینکه به زن امر کرد باعث تحریک پذیری آقایان است. دلیل این هم که به مرد امر کرد تحریک پذیری زنان است. توصیه میکنم فلسفه حجاب را کاملا مطالعه بفرمایید.
بابا چرا نمیخواین بفهمین ... قرآن یه حرفی به خانومها زده گفته فلان جور عمل کنین تا حواس آقایون پرت نشه ... شما چه مجوزی دارین که همه خانومها رو میبرین به درخت میبندین که یهو میو میو نکنن ...
سلام
قرآن علاوه بر وجوب حجاب حکم نهی از منکر را هم صادر کرده است یعنی اگر گربه ای بر خلاف امر میو میو کرد(بر فرض که بپذیریم میو میو کردن حکمی فردی است و نه اجتماعی) با مراحلی او را از این کار نهی کنید و آخرین روش آن توسل به زور است که او را به درخت می بندند تا دیگر میو میو نکند!!
[SPOILER]
اینهمه مثال خوب می شود زد حالا چرا مثال گربه و میومیو کردن؟!:Gig:
[/SPOILER]
سلام ...
فکر کردم باید منظورم رو متوجه شده باشین ... سعی میکنم مبسوط تر توضیح بدم تا منظورم رو بهتر درک کنین . گربه این داستان کنایه از موجودی هست که داره با میو میو کردن هاش دلوری میکنه ... و طنابی که باهاش گربه رو بستن کنایه از حجابی هست که کشیش ها توسط اون حائلی میان خودشون و گربه کشیدند تا به عبادتشون بپردازند .
سخن قرآن به خانومها هست نه به حاکم جامعه ... قرآن به خانومها گفته خانومها فلان جور عمل کنین ... تا جنس مخالفتون رو تحریک نکنین ... خدا تو قرآنش به گربه ها گفته که میو میو نکنین تا حواس آقایون پرت بشه .... ولی این آقایون قضیه رو نفهمیدن هر چی گربه تو خیابون گیر میارن میبرن به درخت میبندن بعدش هم افتخار میکنن همه گربه ها رو به درخت بستیم ...
بابا چرا نمیخواین بفهمین ... قرآن یه حرفی به خانومها زده گفته فلان جور عمل کنین تا حواس آقایون پرت نشه ... شما چه مجوزی دارین که همه خانومها رو میبرین به درخت میبندین که یهو میو میو نکنن ...
سلام علیکم،
خوب از ابتدا توضیح میدادین فهمیدن این کنایهها واقعاً کار سادهای نبود! :ok:
با وجود اینکه منظورتان را ان شاء الله ایندفعه فهمیدهام ولی باز مثالتان به نظرم نواقصی دارد که شاید بخواهید در این زمینه که میگویم بیشتر توضیح دهید. شما فرمودید که گربه همان خانم است، میومیو کردنشان هم جلب توجه و دلبری کردنشان است، کشیشها هم مردانی هستند که میخواهند سرشان به کارشان باشد و طناب هم مهار کردن گربهها از دلبری است که به اشتباه شامل هم گربههایی شده که دلبری میکنند و هم گربههایی که دلبری نمیکنند. درست فهمیدم؟
اما با فرض اینکه درست فهمیده باشم شما فرمودید خداوند به گربهها گفته که میومیو نکنند، خوب تعیین نکردید که این میومیو کردن و دلبری کردن که خداوند گربهها و زنان را از آن منع کرده است چگونه است، یعنی فقط مواظب رفتارشان باشند یا پوشش مناسبی هم باید داشته باشند؟ قاعدتاً باید پوشش مناسب هم داشته باشند که دلبری نکنند، پس اگر گربهای بر خلاف دستور خدا دلبری کرد کشیشها نباید او را به درخت ببندند (مثلاً زنان را زندانی کنند) بلکه باید گربهها را مجبور کنند که دلبری نکنند ... اما گربه موجود بیزبان است که فهماندن مطلبی به آنها کار سادهای نیست، بخاطر همین هم کشیشهای مثال شما به درخت بستندشان اما زنها که اینطور نیستند، انسان هستند، نیازی به طناب و زندان نیست، کافی است همان پوشش و رفتارشان را کنترل کنند ... (البته هستند زنانی که جز زیر بار حرف زور نمیروند، همانطور که مردانی هم هستند که تا به زندان نیفتند از بزهکاریهای خود دست بر نمیدارند) ... اگر اجبار به پوشش همان با طناب بستن به درخت است پس لابد خداوند هم از ابتدا به گربهها گفته بوده است که خودشان را به درخت ببندند و اگر نگفته بود پس اجبار به پوشش هم نمیتواند نظیر بستن به درخت باشد. اشتباه میکنم؟
در پناه خداوند باشید
یا علی
و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که (از زن) بینیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکردهاند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونهای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته میدارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.
نمونه دوم :
و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
نمونه سوم :
ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.
اینها آیاتی هستند که از اونها با عنوان آیات حجاب نام برده میشود .... تمامی این آیات مستقیما با خوده خانومها صحبت کرده و گفته که باید چگونه رفتار کنند .... حال چند تا حکم رو میبینیم که خدا در درون قرآن به حاکم جامعه دستور داده ...
و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که (از زن) بینیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکردهاند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونهای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته میدارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.
نمونه دوم :
و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
نمونه سوم :
ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.
اینها آیاتی هستند که از اونها با عنوان آیات حجاب نام برده میشود .... تمامی این آیات مستقیما با خوده خانومها صحبت کرده و گفته که باید چگونه رفتار کنند .... حال چند تا حکم رو میبینیم که خدا در درون قرآن به حاکم جامعه دستور داده ...
[RIGHT]نمونه اول :
دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملي كه انجام دادهاند به عنوان يك مجازات الهي قطع كنيد، و خداوند توانا و حكيم است. اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد خداوند توبه او را ميپذيرد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است . ( آیه ۳۸ و ۳۹ سوره مائده )
نمونه دوم :
به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در [کار] دین خدا نسبت به آن دو دلسوزى نکنید و باید گروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند
خواهر عزیزم سلام علیکم،
یک در صد فکر کنید خداوند به دزد میگفت ای دزد دست خودت را قطع کن، یا به زانی میگفت ای زانی خودت را شلاق بزن. تفاوت بین دو دسته مثالی که آوردید این است که دستهی اول مجازات را بیان کرده است و مجازات توسط مدعیالعموم اجرا میشود یا به هر حال توسط کسی که باید نهی از منکر را اجرا کند، اما دستهی دوم دارد خود حکم را بیان میکند، یعنی ای زن حجابت را رعایت کن.
از طرف دیگر فردی نبودن مسألهی حجاب از اوضح واضحات است، هر کسی میداند که پوشش دیگران از زن و مرد، اینکه پوشیده باشد یا چسبان و بدننما و عاریات کاسیات، تمیز باشد یا کثیف و یا بخصوص در مورد خانمها بوی عطر بدهند، پاره باشد و مندرس یا قابل قبول ... همهی اینها در اطرافیان انسان روی انسان تأثیر میگذارند. چطور شما منکر این تأثیرگذاری میشوید و حجاب را مسألهای شخصی و فردی میدانید؟ چطور ممکن است بتوانید بعد اجتماعی آن را منکر شوید؟ وقتی حق عموم جامعه مطرح شود هم دیگر بدیهی است که مدعیالعموم باید هم به رعایت آن نظارت کند و هم با متخدیان از آن برخورد کند. این مسأله را چطور میتوانید قبول نداشته باشید؟ در مورد واجبات اجتماعی هم ما امر به معروف و نهی از منکر را داریم و تعزیرات حکومتی را داریم و ... رعایت ظاهر اجبار دارد رسیدگی به باطن هم با خداست، بر بندهی خدا در امور باطنی جز ابلاغ دین خدا و نصیحت و انذار و بشارت نیست.
خوب از این واضح تر ....
کجا خدا دستور داده که با زن بی حجاب برخورد کنین ... حجاب دستوری فردی هست ...اگر بحث هم بحثه امر به معروف هست .... یه نمونه مثال بزنین که پیامبر یا امامانمون با زور در مورده یه دستور فردی امر به معروف کرده باشن .... مثلا به زور کسی رو نماز خون کرده باشن ...
حتی یه نمونه برخورد از امامان با شخص بی حجاب یافت نمیشه ...
[/RIGHT]
خواهر عزیزم، ما مثلاً در زمان حضرت امیر علیهالسلام خطبهی ایشان را داریم که بر بالای منبر گفتند که خبر رسیده که برخی از همسایگان مسجد به مسجد نمیآیند! با ایشان غذا نخورید و با ایشان وصلت نکنید و ... تا به مسجد بیایند. استاندارد ظاهر اسلامی آن موقع خیلی بالا بوده! بحث رعایت حجاب دیگر اصلاً به این شدتها مطرح نبوده است. مثلاً در زمان رسول خدا صلاللهعلیهوآله زنی از روی چهارپایش میافتد رسول خدا سریع سرشان را برمیگرداند به طرف دیگر، بعد اصحاب میگویند که او پوشش کاملی داشته است، رسول خدا هم دعایش میکنند. یا وارد خانه میشوند میبینند دختر نوجوانی آرایش کرده با عایشه نشسته است، سریع خارج میشوند و عایشه بهش برمیخورد و میرود بیرون که این فامیل من است! رسول خدا گفتند که بر دختری که عادت دیده دیگر واجب است که خود را بپوشاند و ... .
بله شما خواهید فرمود که رفتار این بزرگان دین ما خیلی نرم بوده است، اما توجه داشته باشید که امر به معروف و نهی از منکر درجاتی دارد، درجات ابتدایی آن همینقدر نرم است ولی اگر اثر نکند وارد درجات بالاتر میشود. در صدر اسلام حتی منافقان و دشمنان از روی عوامفریبی حرف از خدا و پیامبر و قیامت میزدند تا رسید به یزید که دیگر علنا گناه میکرد و آن وقت بود که امام حسین علیهالسلام علم نهی از منکر را بلند کردند و جهادشان را کلید زدند. در صدر اسلام برخورد شدیدتر لازم نبوده اگر انجام نشده ... مگرنه امر به معروف جزء مسلمات شرع اسلام است و امکان ندارد لازم بوده باشد و رسول خدا یا امیر مؤمنان علیهماالسلام در این زمینه کوتاهی کرده باشند. در کلام خود معصومین علیهمالسلام هم در زمینهی حجاب هست، ولی خودشان تا اثر داشته (که تا حقیر دیدم هم همیشه در زمان ایشان اثر داشته) وارد مراتب بالاتر نهی از منکر نمیشدند.
[FONT=Times New Roman]اصلا حوصله ی بحث و نقل قول با هیچ احدی رو ندارم..
.
.
فقط می تونم بگم..
.
.
ترجیح میدم خودم اشتباه فکر کنم ، تا اینکه بخوان مجبورم کنند درست فکر کنم..
سلام برادر گلم،
اجبار در تفکر نیست بلکه در رفتار است، تنها بخش مذهب (مذهب از ریشهی «ذهب» معادل رفتار از ریشهی «رفتن» است) از دین است که آن هم در بخش اجتماعی آن امر به معروف و نهی از منکر را به معنای واقعی «امر و نهی» داریم، یعنی اجبار، در سایر موارد اجباری نیست و اگر هم امر به معروفی انجام شود جنبهی نصیحت و خیرخواهی دارد فقط، اما «إما شاکرا و إما کفورا».
بعد هم اگر حوصلهی بحث داشته باشید دیگر لازم نیست ترجیح بدهید که خودتان اشتباه فکر کنید، بلکه ترجیح خواهید دید که خودتان درست فکر کنید.
[SPOILER]این هم یک توصیهی خیرخواهانه است و دوستانه، جنبهی دستوری واضح است که ندارد چون جایی هم برای امر و نهی نیست، صرفاً یک مثال از خیرخواهی برادرانه! :khandeh!:
[/SPOILER]
یا علی
زمانی که واژه حق در مقابل واژه وظیفه قرار داده میشود.و از حقی سخن به میان آورده میشود که حقانیت حجاب را تحت شعاع قرار میدهد.
اتفاقاتی شرمگین در پایتخت کشوری اسلامی رخ میدهد.ابتدا وازه حق در مقابل واژه وظیفه قرار میگیرد ، بعد از اینکه وظیفه بودن حجاب از بین میرود شروع به تفسیر حق میکنند که حق چیست.و حق را جوری تفسیر و ترجمه میکنند که گویا این حق اختیاری است نه اجباری.اختیاری که افراد خودشان آن را تشخیص میدهند. تشخیص میدهند این حق و اختیار را دارند که حجاب را رعایت کنند یا رعایت نکنند.نتیجه اش میشود کشف حجاب و شعار نویسی در پایتخت یک کشوری که دایه دار اسلامی بودن دارد. البته این اتفاقات از فیس بوکی آغاز شد که مسئولانی تمام تلاش خود را میکنند تا فیلترینگ این سایت پر از وقاحت را رفع کنند.زمانی که در فیسک بوک عده ای آمدند از برابری زن و مرد سخن گفتند ، بعد آمدند وظیفه بودن حجاب را از حقانیتش جدا کردند ، سپس حق را برای خود تفسیر کردند و تفسیرش شد اختیار داشتن در عمل.
کدام اختیار؟ اختیاری که اجازه میدهد افراد حجاب را رعایت کنند یا نکنند. سپس می آیند شعاری را سمبل راه خود میکنند. شعاری با عبارت( حجاب اختیاری حق زن ایرانی).
[SPOILER]
[/SPOILER] شعاری که حقانیت حجاب را اختیاری تفسیر میکند و واژه وظیفه را در مقابلش قرار میدهند.و میگویند حق وظیفه نیست. امید است این تاپیک مسیر فیس بوک را نرود.الهی آمین.
به امید ظهورش. اللهم عجل لولیک الفرج.:Gol:
یازهرا:Gol:
باسلام .
لطف کنید بحث علمی را سیاسی نکنید .
اگر حرف علمی دارید مطرح نماید تا دوستان شما در این سایت با منطق وروحیه ی علمی جواب دهند .
فضای علمی را تغییر ندهید .
مباحثه علمی ثواب دارد ولی جدل و دعوا هیچ مشکلی را حل نمی کند .
[FONT=Times New Roman]سلام
بنده گرچه بسیار میپرهیزم از اینکه به ویژه در ماه رمضان وارد بحث و جدل شوم این نکته را گفتنی میبینم که بخشی از اهداف یک انجمن گفتوگو این است که دیدگاههای مختلف بیان شود و آنها که رأی و نظری غیر از رأی معمول دارند دیدگاههایشان را بیان کنند تا اگر سخنی است مستدل و پذیرفتنی در مقام یک نوآوری (فقهی یا اصولی یا کلامی یا فلسفی یا …) پذیرفته شود و اگر نیست سخن مستدل دیگران را بشنوند و به نادرستی رأی خود پی ببرند.
در بحث و گفتوگو نباید انتظار این باشد که همهٔ اطراف بحث لزوماً همان رأی پیشین و جاافتاده را بیان کنند و پیاپی همدیگر را تأیید کنند و اگر کسی خلاف این رأی داشت به مخالفت با دین و غربزدگی و … متهم شود. اگر برای طرح آراء نو و تضارب آراء ارزشی قائل نباشیم انجمن گفتوگو معنایی ندارد باید به همان سایتهایی که یکی میپرسد و کارشناسی پاسخ میدهد بیهیچ گفتوگویی اکتفا میشد.
و اگر بنا بر این بود که همواره بر آراء قبلی و آنچه تاکنون بوده اکتفا شود هیچ پیشرفتی در فقه و اصول و دیگر علوم دینی و غیردینی حاصل نمیشد. این را باید در نظر داشته باشیم که رأی نو همواره از منظر آراء قبلی نادرست و مردود به شمار میرود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته این نکته را به طور کلی عرض میکنم برای دوستانی که در بحثها همواره یکطرف را توطئهگر و .... میبینند، نه درباب این تاپیک خاص که پیگیر بحث و نظراتش نبودهام.
باسلام وتشکر .
معقول سخن گفتید موفق باشید .
بارک الله .
فرهنگ گفتگو باید بر فضای بحث حاکم باشد تا نو آوری علمی رخ بدهد .
اما بحث حاضر پیرامون حق بودن در مقابل تکلیف بودن حجاب است که در این باره ادلهی شرعی کامل و متقن هستند و با ادلهی عقلی هم حمایت میشوند و در واقع جای شک و شبههای باقی نمانده که کسی بگوید شاید ما اشتباه حکم خداوند را برداشت کردهایم و مثلاً حجاب داشتن مستحب است
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
به نظرم مطلب جناب فاتح درست است که مباحث علمی مطرح کردنش در این سایت زیاد قرین صحت نیست .:Gol:
بزرگواران در چند پست قبلی عرض کردم تکلیف با وظیفهمتفاوت است ونمیخواهیم در مورد وجوب حکم حجاب بحثی داشته باشیم چون یک حکم واجب وبدون دخل وتصرف است .اگر دوستان !!!! اجازه میدادند بحث علمی دقیق و جالبی بود .اما....
اصل مطلب بنده در مورد محدوده ی حق اللهی بودن وحق الناسی بودن حجاب و وظیفه ی بندگی و وظیفه ی حقوقی بودن حجاب بوداما حالابفرمایید هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید . برای دبستانی ها که نمیخواستم سخن بگویم یا برای مسیحیان یا غیره ... که بگویم حجاب واجب است یا مستحب!!!!!!!
که حالا مرتبا" بگوییم حجاب فلان است و بهمان !!!! خیر حجاب حق الله است در ارتباط معنوی سایر بندگان خدا وچون یک حکم است وحق الناس است در ارتباط با به معنویت رسیدن همه ی مخلوقات خدا ازجمله خود موظف به حجاب .
حجاب وظیفه ی همه ی بندگان خدا است در حدود شرعی چون شارع از خود ما به ذات ما آگاه تر است و حجاب از حقوق بندگان خدا است از جهت قرار گرفتن در امنیت اجتماعی
خیلی سخت نبود ولی این یک تحفه ی ناقابل از بنده به دوستان که در مباحث مراقب باشیم از قضاوت های عجولانه وبدون علم به موضوعات ؛:ok: که حق الناس غیر قابل گذشت خداوند است .
خیر حجاب حق الله است در ارتباط معنوی سایر بندگان خدا وچون یک حکم است وحق الناس است در ارتباط با به معنویت رسیدن همه ی مخلوقات خدا ازجمله خود موظف به حجاب .
سلام
حجاب هم حق الله و هم حق الناس و هم حق النفس است و بي حجاب از تمام این ها باز خواست می شود
وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
سلام
حجاب هم حق الله و هم حق الناس و هم حق النفس است و بي حجاب از تمام این ها باز خواست می شود
وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
خدا راشکر که بزرگواری مقصود بنده را دریافت . امیدوارم ادامه ی بحث در همین قالب پیش برود . حق اللهی بودن وحق الناسی بودن وکه تابع آن حق النفسی بودن حجاب است و وظیفه ی انسان ها اعم از زن ومرد در مورد تخصیص عفاف وپیامد های عمل به وظیفه ی عفاف که از طرفی مکمل حجاب واز طرفی لازمه ی حجاب است را درمقابل این حق ها بررسی کنیم .
موفق ومؤید باشید :Gol:
سلام علیکم،
البته حقیر دبستانی نیستم ولی کماکان استدعا دارم کمی (و تنها کمی) سطح پایینتر بنویسید که نه به بحث علمیاتان لطمه بخورد و نه حقیر و امثال حقیر کامل از دنبال کردن بحثتان جا بمانیم.
یا علی
پسنامه: میشود لطفاً پستی که در آن تفاوت وظیفه و تکلیف را توضیح دادهاید را هم به لینکش را بدهید؟ با تشکر :Gol:
پسنامهی دوم: البته منظورتان را متوجه هستم که چون در سایت اسلامی دارید مینویسید پس قاعدتاً نباید نیازی به تأکید دوباره روی حکم وجوب یا استحباب حجاب برای هم مرد و هم زن باشد، با این انتظار به حق هم تمام مطالبتان تا ممکن است باید حمل بر صحت شوند و همخانی با شارع مقدس، اما اگرچه مخاطبی که شما برای خودتان فرض نمودهاید دبستانی و نابالغ یا مسیحی نیست، اما در این سایت تعداد زیادی از دوستانی هم حضور دارند که اگرچه هم بالغ هستند و هم مسلمان ولی باز روی وجوب اصل حجاب (و بسیاری دیگر از واجبات و حتی مسلمات اعتقادی) شبهه دارند و برخی چه بسا یقین دارند که حجاب واجب نیست. در این صورت خوب است که ایهام در بحث کمتر باشد. نظر شخصیه البته، به هر حال بحث علمی دقیق باید حتیالمقدور از هر گونه ابهامی دور باشد تا جای پای بحثکنندگان همیشه سفت و محکم باشد و ظن و گمانی اضافهای پیش نیاید که مسیر لغزنده گردد. با این وجود باز صلاح مملکت خویش خسروان دانند ...
باسلام بر همه عزیزان که در این میدان مجددا وارد بحث وزور آزمایی علمی شدند .
از پست 10 تا اخر که گویا مباحث جدید در این مقوله مطرح شد ه ملاحظ شد .
گرچه برخی گفته ها از جمله آنچه بین دو کابر گرامی :
جناب فرهنگ وخادم رخ داده
نا خوش آیند بود وتوقع از آن دو عزیز این است که در این مباحثه علمی فضای بحث را غیر علمی نفرمایند .
همه باید سعی کنند در میدان مسابقه وروی توشک به این نبرد علمی در فضای مجازی ادامه دهند خروج از آن محدوده از سوی داور وتماشا گران این مسابقه دلیل بر ضعف وبی انصافی ودر نتیجه باخت طرف منجر خواهد شد .
البته این بحث کمی زیادی طولانی شده .
قرار نیست مباحث مثل ستاره دنباله دار تا این حد طولانی شود بخصوص این کار موجب ملال وتکرار مطالب خواهد شد .
در هر صورت این وجیزه در باره مسله مورد تقدیم عزیزان می شود شاید مفید وحسن ختام این بحث تلقی گردد : انسان بر حسب خلقت خاص خویش، موجودی صاحب عقل و اراده بوده، به صورتی که در هر کاری میتواند انجام آن را اختیار کرده یا جانب ترک آن را برگزیند. براساس فطرت آدمی، وی در مورد انجام و ترک افعال مختار بوده و مقید به یکی از دو طرف نمیباشد. از این نوع آزادی انسان به «آزادی تکوینی» یاد میکنند.
آنچه از آزادی انسان می دانیم و در خود نیز می یابیم ،آن است که در اصل خلقت مجبور به انجام کاری یا ترک کاری نیستیم ؛ همین که از نظر ساختار خلقت ما در شرایطی هستیم که می توانیم با اراده خود برخی کارها را انجام بدهیم یا ترک کنیم ، معلوم است که در کیفیت آفرینش موجودی مختار و آزاد خلق شده ایم .
اما در خصوص چگونگی استفاده از قدرت انتخاب و آزادی درونی ،عوامل و قوانین و انگیزه های گوناگونی وجود دارند که ما را بر انجام یا ترک برخی کارها متمایل می سازند . به خاطر این عوامل گوناگون احساس می کنیم که در انجام کارهای مختلف آزاد نیستیم و محدودیت های گوناگونی را در برابر خود می بینیم که «آزادی تشریعی» است ؛ به عنوان مثال وقتی فردی به پشت چراغ قرمز می رسد ، به خودی خود در می یابد که قدرت بر عبور از چراغ قرمز را داراست. می تواند بدون توقف به راه خود ادامه بدهد ، اما از آن جا که می داند انجام این کار خلاف قانون بوده و عوارض بسیاری برای او می تواند داشته باشد ، از انجام آن خود داری کرده ، خود را مجبور به توقف می بیند .
فرد در انتخاب رفتارهای متفاوت رانندگی، اختیار و آزادی درونی و ذاتی داشت اما به واسطه قوانین اجتماعی دچار محدودیت و عدم آزادی بود ؛ همین حقیقت در دستور دینی هم وجود دارد ؛ اصولا انسان در انتخاب هر دین و شیوه زندگی آزاد است . حق انتخاب دارد اما باید به تبعات و لوازم گوناگون از جمله تبعات عقوبتی آن تن بدهد ؛ پس در انجام هر عملی آزاد هستیم اما دلیل نمی شود که تبعات گوناگون آن از قبیل تبعات طبیعی و قانونی و شرعی آن را نپذیریم .
دراسلام همه دستورات دینی اعم از دستور حجاب و غیر آن منافاتی با آزادی تکوینی و ذاتی ما ندارد. هر کس می تواند با حجاب یا بی حجاب باشد ، اما بی حجابی به عنوان یک ضد ارزش و امر ناپسند تبعات منفی و متعددی در پی دارد که فردی که آزادانه آن را برگزید، دچار آن ها می شود .
البته در حدود رفتارهای فردی و اجتماعی هم اسلام آزادی هایی به انسان ها داده اما آزادی مطلق نبوده و دارای حدود و ثغور معینی است ؛ مثلا در مورد حجاب محدوده لازم حجاب برای مرد و زن کاملا متفاوت است. به علاوه در خصوص زنان، حجاب هم محدوده کمی دارد و هم کیفی . بعد از تبیین کلیات و اصول آن ، فرد دارای آزادی در انتخاب رنگ ها و مدل های متنوع است .
اما در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است اما به طور مختصر می توان گفت :
از برخی متون استفاده میشود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهرهگیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در ادیان یهود و مسیحیت به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم میکرد، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر میآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت میانداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود. نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمدهام تا تورات و نوشتههای پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمدهام تا آنها را به تحقق برسانم».(5)
زنها در قرنهای اولیه مسیحیت تنها با چادر میتوانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار میرفت و میگفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آنها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.
برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهای مستقیم با تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روانشناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهای چشمی شهوتانگیز حساسترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّکهای شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساسترند و به محرّکهای حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهای جنسی زن به صورت دورهای ترشح میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّکهای شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان میفرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(8)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علتهای این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی میتوانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
دوست عزیز!
سخن در خصوص لزوم و ضرورت حجاب بسیار است که نمی توان در این مختصر به ابعاد گوناگون آن پرداخت اما برای یک انسان منصف و حقیقت جو بررسی وضعیت روابط انسانی و فرهنگی و اجتماعی و معضلات جنسی و اخلاقی در کشورهای فاقد حجاب و کشورهایی اسلامی مانند ایران که تجربه ای ناقص و نیم بند از حجاب دارند ،به روشنی حقیقت امر را آشکار می سازد .
غرب تا حدود یک قرن قبل چندان دچار تجربه برهنگی نشده بود . تا حدودی موازین و حدود متعارف حجاب بانوان در آن رعایت می شد ، اما در قرن اخیر به خصوص بعد از دهه 30 و 40 تجربه برهنگی آغاز شده ، وضعیت غرب امروزه به شهادت آمارهای خودشان این گونه است که نمونه هایی از آن را ارائه می دهیم :
- بر اساس گزارشات رسمی چیزی حدود 8 در صد از حاملگی های زنان در انگلستان مربوط به دختران زیر 16 سال است ؛یعنی بخشی از زنان حامله در این کشور دختران نوجوان هستند . در نتیجه از هر چند دختر زیر 16 سال در این کشور لااقل یک نفر حاملگی را تجربه می کند!!! خوب دقت کنید «تجربة حاملگی!!»( آن هم از طریق نامشروع چون ازدواج قانونی در این کشورها بالای 18 سال است ).
این امر یعنی آن که علاوه بر تمام راهکارها و تلاشهایی که توسط سیستم آموزشی و بهداشتی و خود خانوادهها برای منتهی نشدن روابط جنسی فرزندان و دانشآموزان در این کشورها به حاملگی انجام میشود، باز این آمار به دست آمده ! آیا عمق فاجعه را میتوانید حدس بزنید؟! حال آمارهایی روابط آزادجنسی چه قدر است ، خدا می داند.
- در خبرها آمده بود که « مفاسد اخلاقی و بی بند و باری شدید دانش آموزان مدرسه راهنمایی کینگ (King) واقع در شهر مین (Maine)در ایالت پورتلند آمریکا باعث شده تا مسئولان این مدرسه به فکر توزیع گسترده و رسمی قرص ها و لوازم ضد بارداری بیفتند. تاکنون دانش آموزان زیادی به مرکز بهداشت مدرسه مراجعه کرده اند که باردار شده اند. بنابراین گزارش، این اقدام اولیای مدرسه کینگ که با موافقت مسئولان شهری و ایالتی همراه بوده ، در حالی صورت می گیرد که سن دانش آموزان این مدرسه بین 11 تا 13 سال است!»
- جدیدترین آمار نشان می دهد که 50 هزار نفر دختر 15 ساله و 31 هزار نفر از دختران 13 و 14 ساله بریتانیایی در سال 2007 - 2006 برای درمان های ضدبارداری به کلینیک های پزشکی مراجعه کرده اند.
- مقامات رسمی ایالت ماساچوست آمریکا در حال بررسی پرونده ای هستند که هدف آن بررسی و کشف چرایی باردار شدن 17 دختر نوجوان در یک دبیرستان است.»
این ها تنها نمونه هایی از موارد حاملگی است . آمار میزان سقط جنین ها که بسیار دقیق تر نیز هست، کشف کننده بسیاری از حقایق است .
از این آمارها می توان اجمالا به میزان تجاوز به زنان و دختران حتى نوزادان در کشورهای غربی دست یافت، هرچند این آمارها خود داستان غریبی است ؛ نکتة جالب توجه در این گونه آمارها آن است که در آن ها تنها موارد تجاوز به زور یا به اصطلاح قانونی «تجاوز به عنف» ثبت میشود ،نه صرف روابط آزاد جنسی ؛
اما بسیاری از مخالفان حجاب می گویند این امور نتیجه نوع نگاه خاص غربی و امری خود خواسته است . با وجود رضایت طرفینی دیگر این امرمذموم به حساب نمی آید ؛ در پاسخ به این ادعای گزاف هرچند سخن بسیار است اما تنها توجه به آمار تجاوزات جنسی به کودکان که نه تمایل جنسی دارند و نه مفهوم این امور را به درستی می فهمند ،روشن کننده همه حقیقت است .
چند سال پیش دانشگاه کلرادو آمریکا آماری از میزان تجاوز و تعرضات جنسی به کودکان را منتشر کرد ؛ بر اساس این آمار:
- در هر دو دقیقه یک کودک در امریکا مورد سوءاستفاده جنسی قرار می گیرد.
- یک زن از هر شش زن امریکایی در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است.
- تنها در ایالت کلرادو سالانه بیش از 50 کودک در اثر سوءاستفاده جنسی جان خود را از دست می دهند که 75 درصد آن ها را کودکان زیر 4 سال تشکیل می دهند.
- سالانه حدود دو هزار کودک در ایالت کلرادو پس از سوءاستفاده جنسی به بخش مراقبت های ویژه مراکز درمانی منتقل می شوند.
انجمن پزشکی آمریکا نیز در گزارش آماری خود آورده است:
-هر سال، بالغ بر 140 هزار مورد جراحت علیه کودکان در جریان تجاوزات جنسی به ثبت میرسد .
- از هر 4 زن در آمریکای شمالی، یک تن، در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
-سالانه بیش از 2 میلیون مورد تجاوزات جنسی علیه کودکان و نیز غفلت و مسامحه در خصوص آن ها صورت میگیرد؛
-سالانه یک هزار و 100 کودک آمریکایی دلیل شدت تجاوزات جنسی جان میسپرند !
اوضاع روابط زن و مرد و خانواده و فرزندان مجهول الهویه در کشورهای غربی آن قدر وحشتناک است که حتى دلسوزان حوزه جامعهشناسی و مسائل خانواده در این کشورها را هم به تکاپو انداخته، حیف که از ماندن در این لجنزار دریدگی و حیوانصفتی متنفریم .آمارهای خود این کشورها در خصوص تعرّضات و سوء استفادههای جنسی کارمندها یا افراد زیر دست در مراکز نظامی، اداری، آموزشی، حتى تعرّضات به کودکان در کلیساها، مدارس و... را هم ارائه میکردیم تا حقیقت تلخ دوری از حریم ها در جوامع غربی روشن تر گردد.
به نظر ما یکی از اصلیترین و ریشه ای ترین عوامل بروز انحراف که غرب را در چنین لجنزاری فرو برده ،دور بودن از حریم حجاب و رعایت نکردن دستور پوششی و رفتاری است که اسلام بدان اصرار نموده.
اما پرسش نهایی ما از دوستان تان این است :
در مهد تمدن عریان و آزاد غرب، آمریکا ، لا اقل از هر 6 زن، یک نفر مورد تجاوز قرار میگیرد (حتماً دیگر به تفاوت واژه تجاوز با روابط آزاد جنسی توجه دارید)! اما درایران که تجربه ناقص و حتی می توان گفت غلطی از حجاب دارد، به یقین در بین زنان متدین و محجبة کشور از هر 6 هزار نفر یک نفر شاید به این مشکل گرفتار نشود. تفاوت بین وجود و عدم وجود محدودیت در پوشش زنان و روابط محدود بین زن و مرد در خارج از حریم خانواده است .
پینوشتها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان، ص 461؛ ابراهام کهن، گنجینهای از تلمود، ص 186.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286.
8. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ج19 ص 436- 437.
پسنامه: میشود لطفاً پستی که در آن تفاوت وظیفه و تکلیف را توضیح دادهاید را هم به لینکش را بدهید؟ با تشکر
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
باتشکر :Gol:دو پست اخر صفحه ی6 یعنی پست های 59 و60
مخاطبی که شما برای خودتان فرض نمودهاید دبستانی و نابالغ یا مسیحی نیست، اما در این سایت تعداد زیادی از دوستانی هم حضور دارند که اگرچه هم بالغ هستند و هم مسلمان ولی باز روی وجوب اصل حجاب (و بسیاری دیگر از واجبات و حتی مسلمات اعتقادی) شبهه دارند و برخی چه بسا یقین دارند که حجاب واجب نیست. در این صورت خوب است که ایهام در بحث کمتر باشد.
بزرگوار اکز قرار باشد هر بار که بخواهیم مثلا" معادله ای را حل کنیم از نو جدول ضرب را هم یاد آوری کنیم که عمر ما کفاف رسیدن به یک مطلب علمی را هم به سختی میداد . وقتی حداقل در چندین پست تاکید بر وجوب حکم حجاب از جمله پست اول شده دیگر چه نیازی به تکرار مکررات تکرار ؟؟؟
دوست عزیز!
سخن در خصوص لزوم و ضرورت حجاب بسیار است که نمی توان در این مختصر به ابعاد گوناگون آن پرداخت
[HTML]سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش[/HTML]
با تشکر از کارشناس محترم :Gol:
بسیار متاسفم که حتی کارشناس بزرگوار مسئله ی وجوب حجاب را مطرح میکنند !!! گویا بنده مطالبم اصلا" روی این سایت نوشته نمی شوند وصفحات پست هایم دوتا در میان سفید می باشند به هر حال بنده اصل مطلبم را در مورد
حق و وظیفه بودن حجاب واجب وجهات این حق و وظیفه
در دوسه پست قبل اجمالا" بیان کردم که گویا آن هم جز برای یکی دونفر قابل رویت نبوده . راستی چرا بعضی از ما فقط یک سری مطلب را در ذهن جای می دهیم وهیچ گونه حاضر نیستیم فرا تر از آن را هم در باره اش بیندیشیم البته روی سخنم با خودم و... است به دل نگیرید لطفا" !!! گرچه اسلام وقتی می شکفد که فراتر رویم وذهن متخصصان فقهی را هم فعال تر کنیم تا با اجتهاد خود پاسخ هایی در حد و مرز افکار بمباران تبلیغاتی شده ی جوانانمان از طرف دشمنان دین واعتقاداتمان را اجتهاد کنند .
بزرگواران در چند پست قبلی عرض کردم تکلیف با وظیفه متفاوت است ونمیخواهیم در مورد وجوب حکم حجاب بحثی داشته باشیم چون یک حکم واجب وبدون دخل وتصرف است .اگر دوستان !!!! اجازه میدادند بحث علمی دقیق و جالبی بود .اما....
اصل مطلب بنده در مورد محدوده ی حق اللهی بودن وحق الناسی بودن حجاب و وظیفه ی بندگی و وظیفه ی حقوقی بودن حجاب بود اما حالابفرمایید هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید . برای دبستانی ها که نمیخواستم سخن بگویم یا برای مسیحیان یا غیره ... که بگویم حجاب واجب است یا مستحب!!!!!!!
که حالا مرتبا" بگوییم حجاب فلان است و بهمان !!!! خیر حجاب حق الله است در ارتباط معنوی سایر بندگان خدا وچون یک حکم است وحق الناس است در ارتباط با به معنویت رسیدن همه ی مخلوقات خدا ازجمله خود موظف به حجاب .
حجاب وظیفه ی همه ی بندگان خدا است در حدود شرعی چون شارع از خود ما به ذات ما آگاه تر است و حجاب از حقوق بندگان خدا است از جهت قرار گرفتن در امنیت اجتماعی
باسلام وتشکر .
انشاءالله روزه ها مقبول وسعی تان مشکور باشد .
چنان که در تحریریه قبل اشاره شد اجمالا همه فرمایشات کار بران گرامی را مرور نمودم از جمله فرمایش شما پاسخ یار محترم را نیز از نظر گذراندم ودر مجموع مطلب پیش گفته را تقدیم کردم .
بدلیل حجم بالای کار در این ایام توفیق نشد به فرمایش سرکار عالی به طور مستقیم ودر ذیل کلام خود تان مطلبی تقدیم نمایم .
امید است این کمی بضاعت واندک بودن مجال را بر بی توجهی حمل نکنید .
نظرات شما در این باب در کنار سایر نظریه پردازان وکار بران مورد توجه است ولی با توجه به دیدگاه های مختلف در این مسله چالش بر انگیز چه می شود گفت ؟؟
آنچه به نظر رسید تقدیم شد .
اگر نکته خاصی مجددا در باره بحث حجاب دارید بفرماید تا به اندازه توان عرایضی تقدیم شود .
به نظرم مطلب جناب فاتح درست است که مباحث علمی مطرح کردنش در این سایت زیاد قرین صحت نیست .:Gol:
بزرگواران در چند پست قبلی عرض کردم تکلیف با وظیفهمتفاوت است ونمیخواهیم در مورد وجوب حکم حجاب بحثی داشته باشیم چون یک حکم واجب وبدون دخل وتصرف است .اگر دوستان !!!! اجازه میدادند بحث علمی دقیق و جالبی بود .اما....
اصل مطلب بنده در مورد محدوده ی حق اللهی بودن وحق الناسی بودن حجاب و وظیفه ی بندگی و وظیفه ی حقوقی بودن حجاب بوداما حالابفرمایید هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید . برای دبستانی ها که نمیخواستم سخن بگویم یا برای مسیحیان یا غیره ... که بگویم حجاب واجب است یا مستحب!!!!!!!
که حالا مرتبا" بگوییم حجاب فلان است و بهمان !!!! خیر حجاب حق الله است در ارتباط معنوی سایر بندگان خدا وچون یک حکم است وحق الناس است در ارتباط با به معنویت رسیدن همه ی مخلوقات خدا ازجمله خود موظف به حجاب .
حجاب وظیفه ی همه ی بندگان خدا است در حدود شرعی چون شارع از خود ما به ذات ما آگاه تر است و حجاب از حقوق بندگان خدا است از جهت قرار گرفتن در امنیت اجتماعی
خیلی سخت نبود ولی این یک تحفه ی ناقابل از بنده به دوستان که در مباحث مراقب باشیم از قضاوت های عجولانه وبدون علم به موضوعات ؛:ok: که حق الناس غیر قابل گذشت خداوند است .
موفق باشید :Gol:
باسلام وتشکر از پاسخ یار محترم .
نظرات سرکار عالی مجددا رویت شد .
اگر به تحریریه بنده دقت فرماید آن مطالب در جهت تایید فرمایش شما است .
ولی با توضیح بشتر .
شما بر این نکته اصرار دارید که حجاب هم حق است وهم واجب ( تکلیف ) حق الهی وانسانی است .
خوب آن مطالب هم که درصدد تبیین همین نکته است . مزید بر مطالب قبل باید در این نوبت اشاره شود : آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
سلام علیکم سرکار استاد،
نمیدانم چرا احساس میکنم شما سعی دارید مطلب خاصی را بگویید که توجه دیگران به آن جلب نمیشود، حقیر هم هر چقدر پستهای قبلی و جدید شما را میخوانم متوجه منظورتان نمیشوم و فکر کنم به منظور شما نزدیک هم نمیشوم. پستهای کارشناس محترم و دوستان دیگر را میفهمم ولی پستهای شما را اصلاً نمیفهمم، انگار که با زبان دیگری سخن میگویید، کلمات و اصطلاحات ناآشنا و جملهبندیهای ناآشنا ... ازتان که توضیح میخواهم هم باز خود توضیحتان را باید بخواهم که توضیح دیگری بدهید ... دست آخر هم به غیبتهای طولانی میروید و حقیر و امثال حقیر را به خودمان وامیگذارید و میفرمایید که لایق بحث شما نیستیم و خودتان هم از بحث با ما خسته شدهاید ...
خوب شاید برای یک بار هم که شده بد نباشد در این سایت بحث با امثال حقیر را از جدول ضرب شروع کنید ... شاید توانستیم بحثتان را دنبال کنیم.
ممنون میشوم اگر خواستید نقطهی شروع بحثتان را به صورت مقدماتی و به زبان فارسی که عوام هم متوجه میشوند نوشتید حقیر را هم خبر کنید که چیز جدیدی یاد بگیرم مگرنه حضورم در اینجا اتلاف وقت خودم و آزار شما و دیگران است و ترجیحم بر این است که دیگر به این تاپیک سر نزنم.
با تشکر :Gol:
یا علی
سلام
حجاب هم حق الله و هم حق الناس و هم حق النفس است و بي حجاب از تمام این ها باز خواست می شود
وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنظرانش
یکی از اصلی ترین نتایجی را که بنده به دنبال آن بودم همین مطلب نقل قول از جناب ملاصدرا می باشد که بعد از بررسی صاحبان حق در حکم حجاب ؛ متخلف از حکم حجاب از بابت تمامی دارندگان حق در این موضوع (حق الله وحق الناس و تابع آنها حق النفس ) مورد بازخواست قرار می گیرند . پس حجاب یک امر شخصی وخصوصی نیست . آنطور که امروزه بر اساس القائات وتبلیغات منفی در بین جوانان عزیز ما حجاب را امری شخصی و خصوصی بیان میکنند .:Gol:بلکه صاحبان حقی دارد که در جامعه ی امروز (دنیا) ودر جامعه ی فردا (عقبی) حق خود را بابت این حکم از متخلف دادخواست می کنند . واما این دادخواست بر چه مبنایی تنظیم میگردد؟
قطعا" بر مبنای وظیفه ی ایجاد شده بر انسان به خاطر تکلیفی بودن این حکم است که دادخواست صاحبان حق قابل مطالبه می شود .
کلمات و اصطلاحات ناآشنا و جملهبندیهای ناآشنا ... ازتان که توضیح میخواهم هم باز خود توضیحتان را باید بخواهم که توضیح دیگری بدهید ... دست آخر هم به غیبتهای طولانی میروید و حقیر و امثال حقیر را به خودمان وامیگذارید و میفرمایید که لایق بحث شما نیستیم و خودتان هم از بحث با ما خسته شدهاید ...
سلام بر بقیيالله الاعظم ومنتظرانش
از ثقیل بودن کلماتم عذر خواهی میکنم .میدانید که ترک عادت موجب مرض است
از بابت غیبت طولانی : بعد از هر بار مورد توهین واقع شدن سعی میکنم تا با غیبت خود در بحث؛ توهین ها را فراموش کنم وتوهین کننده را به حرمت کریم و رحیم ببخشم بعد دوباره درخدمت مطالب دوستان هستم .
از بابت سایر مطالبتان : خیر بنده هرگز فکر الفاظی را که شما به کار برده اید را هم نمیکنم وگرنه در این سایت مطلب نمینوشتم !!! بنده عاشق این هستم که اسلام را خوش بینانه تر وبا نشاط تر ومنطقی تر ؛ با تمام زیبایی هایش به نسل جوان و پیروان سایر ادیان معرفی کنیم و از خشونت هایش با اهل دل سخن بگوییم که ادراک آن را بافهم دل وجان می پذیرند و نه بافهم عقل که هیهات از بازیچه شدنش!!! و همچنین عاشق آنم که قاطعانه از شرع اسلام دفاع کنیم ودر عین حال از شریعتمان همچون یک گل محمدی (ص) باظرافت پاسداری کنیم .:Gol:
آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
درود
داشتم درباره توضیحاتتون فکر میکردم که کدوم جامعه پیدا میشه که تمام این موراد که گفتین رو به خاطر رعایت حجاب ! داشته باشه یاد اعراب جاهل عربستان افتادم میدونید که حجاب زنان عربستان به چه صورت هست و مردان در عربستان از نظر انحرافات اخلاقی در چه سطحی قرار دارن :
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
حجاب کامل زنان عرب و در کنار اون فرهنگ چند همسری اعراب >> با توجه به توضیحات شما باید سالم ترین و بهترین جامعه رو انتظار داشته باشیم که هیجانات و التهاب جنسی ! یا عطش شهوت رو نداشته باشن پس چرا این جامعه انقدر فاسده ؟ انقدر انحرافات اخلاقی و ذهنی دارن ؟
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
با وجود حجاب کامل زنان عرب بنیان خانواده متزلزل هست یک خانواده تنها به خاطر سنت های عجیبی که اعراب دارن (مذموم بودن طلاق) از هم نمی پاشه و زنان در بین این جامعه کوچکترین ارزشی ندارند ارزش زنان در همسرداری و تعداد فرزندان پسری هست که به دنیا میارن و باز هم از زیر حجابشون از نظر جنسی در ذهن مردان عرب ور انداز میشوند!!! (با وجود اینکه شما ادعا میکنید حجاب ارزش زن رو بالا میبرد!)
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
امام علی (ع):هر کاری که تدبیرش به دست زنان باشد، ملعون است (الکافی / جلد 5 / صفحه 218)
زنان در جوامع اسلامی به صورت پیش فرض باید در خانه باشند (در بهترین شکل ممکن) و اگر فشار های دولت های غربی برای رعایت کردن حقوق بشر نبود زنان اجازه کار خارج از خانه رو نداشتن چون از نظر دین اسلام حضور زن در جامعه چه برای کار چه برای درس مفسده داره (به خاطر روابط نامحرم (سلام کردن ، نگاه کردن، صحبت کردن و ...) زنان در کشور های اسلامی اجازه فعالیت اجتماعی یا حضور در جامعه حتی با حجاب ندارن (مثل عربستان) و همونطور که میدونید باز هم چیزی از افکار مریض و تحرکات شهوانی مردان چه با حضور زنان محجبه چه عدم حضورشون کم نمیشود! و تمرکز و کارایی شون در هر حالت معطوف زنان است (با وجود محجبه بودن زنان در کشور های اسلامی مثل عربستان) و در این حالت باز هم نیروی فکری و کاری دختران و پسران در حال هدر رفتن است..
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
امام علی (ع):زنان نفهم و عورت هستند، نفهمیشان را با سکوت و عورت بودنش را با نگه داشتن آنان در خانه پنهان کنید (الکافی / جلد 5 / صفحه 535 )
زن در اسلام نماد موجودی پست و حقیر است و ارزشش با حفظ حجاب بالا نمیرود . مشکلات ناشی از ضعف روانی بعضی مردان رو نمی توان با عنوان ضعف جسمانی زنان سرپوش گذاشت و با اجباری کردن حجاب در قالب "وظیفه" برای زنی که در بنیان و اساس اعتقاداتمون موجودی پست و بی ارزش است .. ارزش بیافرینیم . و ازین راه ضعف های اساسی که باید حل بشن رو نادیده بگیریم ..
سلام
حجاب هم حق الله و هم حق الناس و هم حق النفس است و بي حجاب از تمام این ها باز خواست می شود
وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
برام جالبه که خدا تو اون دنیا چیجوری از حق الله و حق الناس و حق النفس سوال میپرسه .... مثلا من در مقابل خدا ظاهر میشم و خدا میپرسه ...
مگه نگفتم حجاب بزار چرا نزاشتی !!!
بعدش پسرا میان و میگن این دختر خانوم ما رو بدبختمون کرد !!!
بعدش نفسم به من میگه اشتباه کردی که حجاب نزاشتی !!!
واقعا شما خدا رو چی فرض کردین ؟؟؟
1- اگر خدا از من پرسید چرا حجاب نزاشتی : بهش میگم چون جلویه اجتماعی شدنم رو میگرفت و تو هیچ وقت تاوان دستوراتی که دادی رو نمیدادی .... و من فهمیدم که باید رویه عقل خودم بیشتر تکیه کنم .
2- اگر پسرا اومدن و گفتن چرا من رو تو گناه انداختی : بهشون میگم من کسی رو تحریک نکردم .... و شما میتونستین سرتون رو بندازین پایین ...
3- اگر نفسم از من پرسید چرا حجاب نزاشتی .... بهش میگم زر نزن .... دنیا عوض شده .... اینجا دنیایی دیگه هست و قواعده دیگری توش حکم فرماست و اگر برگردیم دنیا تو خودت به من میگی حجاب نزار .
جالب است!
زن آزاد می شود
اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینی و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و سطح جهان بینی
بلکه با قیچی !
قیچی شدن چادر !
زن یک باره روشنفکر می شود !
و مرد با سکوت در قبال عریانیِ زن روشنفکر میشود!
این آزادی و روشنفکری که شما میگویید همسایه جهل و عقب افتادگی و ضد زن است
دکتر علی شریعتی
جالب است!
زن آزاد می شود
اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینی و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و سطح جهان بینی
بلکه با قیچی !
قیچی شدن چادر !
زن یک باره روشنفکر می شود !
و مرد با سکوت در قبال عریانیِ زن روشنفکر میشود!
این آزادی و روشنفکری که شما میگویید همسایه جهل و عقب افتادگی و ضد زن است
دکتر علی شریعتی
سلام
من یک خانم نیستم و خیلی نمیتونم در مورد حجاب نظر بدم چون هیچ وقت تجربه اش نکردم
فقط میخواستم بگم خیلی دوستان بحث علمی میکردن.
علم یعنی سوای دین و مذهب
علم یعنی برون دین
ما دو حالت بیشتر نداریم ، درون دینی که میگه حجاب واجبه و برون دینی که هنوز حرف ثابتی در مورد حجاب نزده.
خیلی راحته (تءورا) که دو جامعه آماری هرکدوم با مثلا صد هزار جمعیت مرد و صدهزار تا زن.
حالا توی یکی مثل قوانین اسلام و امروزه رفتار بشه و توی یکی دیگه اصلا حرفی از چیزی تحت عنوان حجاب زده نشه ، حالا هرمعیاری مد نظر عزیزان و کارشناسان هست رو میشه بین این دوتا بررسی کرد تا بیبینیم آخرش این حجاب فایده هایی که میگن رو داره یا نه.
با عرض پوزش از سرکار **استاد** که باز تاپیک ایشان دارد منحرف میشود: [باید قبول کرد که وقتی هنوز بدیهیات دینی در بین اعضاء سایت پذیرفته شده نیست پرداختن به سطوح علمی بالاتر چندان بدون دردسر و دستانداز نخواهد بود]
سلام
من یک خانم نیستم و خیلی نمیتونم در مورد حجاب نظر بدم چون هیچ وقت تجربه اش نکردم
فقط میخواستم بگم خیلی دوستان بحث علمی میکردن.
علم یعنی سوای دین و مذهب
علم یعنی برون دین
ما دو حالت بیشتر نداریم ، درون دینی که میگه حجاب واجبه و برون دینی که هنوز حرف ثابتی در مورد حجاب نزده.
خیلی راحته (تءورا) که دو جامعه آماری هرکدوم با مثلا صد هزار جمعیت مرد و صدهزار تا زن.
حالا توی یکی مثل قوانین اسلام و امروزه رفتار بشه و توی یکی دیگه اصلا حرفی از چیزی تحت عنوان حجاب زده نشه ، حالا هرمعیاری مد نظر عزیزان و کارشناسان هست رو میشه بین این دوتا بررسی کرد تا بیبینیم آخرش این حجاب فایده هایی که میگن رو داره یا نه.
سلام علیکم،
تکتک خانمهایی که با حجاب مخالف هستند هر روز این همه جوانان را تحریک میکنند ولی خم به ابروی خودشان نمیآورند و میگویند آنها میخواستند خودشان نگاهشان را کنترل کنند، تا اینکه خدای ناکرده یک بار گیر کسی میافتند که حدی برای خودش قائل نیست یا ابایی از هیچ گناهی ندارد یا با خود فکر میکند که در هر صورت چیزی برای از دست دادن ندارند، آن وقت است که میشود آنچه نباید بشود، و بعد دیگر آن خانمها دوست خواهند داشت تمام دنیا روی سرشان آوار شود تا از خفتی که گرفتارشان کرده راحت شوند، دیگر آن مرد متعرض دستگیر شود یا نشود، شلاق بخورد یا زندان شود یا اعدام شود یا نشود فرقی زیادی نخواهد داشت، آب رفته به جوب باز نخواهد گشت. اگر به آن خانمها گفته شود که اگر زینت خودت را آشکار نکرده بودی آن مرد مریض تحریک نمیشد و به تو طمع نمیکرد و الآن زندگیت اینطور به هم نریخته بود دو دستی بر سرش میکوبد ... ولی آن زمان دیگر برای پشیمانی دیر است ... این حرفهایی که خانمهای مخالف حجاب اینجا میزنند احساسی است و چیزی که در میان این حرفها نیست عقلانیت است. [دیدم دختری را که آرایش کرده در خیابانها راه میرفت و کسی دنبالش کرده بود و او جیغزنان فرار میکرد تا پلیس به دادش رسید و آن مرد را گرفتند به باد کتک بدون آنکه اعتراضی به آن دختر کنند که چرا سفرهی رنگین جلوی گرسنگان پهن کرده است و بعد از ایشان فرار میکند.] در جامعه اگر تنها تعداد کمی مرد مریض و بیقید هم وجود داشته باشد کافی است تا یک زن عاقل احتیاطهای لازم را برای حفظ خودش به کار ببندد ... همانطور که اگر بگویند یک تعداد قاتل شرور مسلح دارند آزادانه در شهر میچرخند رفتارها عوض خواهد شد ... در نظر بگیرید یک گردشگر را که وارد یک جنگل میشود که حیواناتی وحشی دارد و به او گفته میشود خطرناک است و نباید جلب توجه کند اما او بگوید اینکه چه کار کنم به کسی ربط ندارد و زندگی من ازان خودم است و بعد سوتزنان و آواز خوان وارد جنگل شود، آیا چنین کسی را میتوان عاقل نامید؟ اگر خودش بلایی سرش نیاید و فقط دیگران را در معرض خطر قرار دهد چه آیا عاقل خواهد بود یا همسفری ناخوشایند برای دیگران به حساب خواهد آمد؟ آیا میتواند بگوید هر کسی به فکر خودش باشد و حق ندارد روی من محدودیتی بگذارد؟
فرق عاقل و غیرعاقل هم در همین است، عقل کارش ایجاد بصیرت است، مثال این بصیرت در فرق بین بینا و نابینا بهتر مشخص میشود ... شخص بینا از دور ناهمواریها و چالههای مسیر را میبیند و بهترین مسیر را برمیگزیند و از خطرهای مسیر دوری میکند اما نابینا تا به چاه نرسیده باشد متوجه نمیشود که آنجا چاه بوده است، یک لحظه غفلت یا سستی خاک اطراف چاه هم کافی است تا بشود آنچه نباید بشود:
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ [هود، ۲۴] حال این دو گروه [مؤمنان و منکران]، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است؛ آیا این دو همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمیگیرند؟!
و: قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ ۚ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ ۗ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ ۚ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ [الرعد، ۱۶] بگو: «چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟» بگو: «اللّه!» (سپس) بگو: «آیا اولیا غیر از او برای خود برگزیدهاید [مثل کفار از دانشمندان علوم تجربی] که (حتّی) مالک سود و زیان خود نیستند [و در کار خود هم گیر کردهاند]»؟ بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانی برای خدا قرار دادند [و شریک او در حکم قرار دادند بلکه آنها در تشخیص احکام اولویت دادند] بخاطر اینکه آنان همانند خدا آفرینشی داشتند و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز!»
آیا کسی را که خالقش کور و ناشنوا معرفی میکند ما میتوانیم بینا و شنوا گردانیم؟
... أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ [یونس، ۴۲] ... آیا تو میتوانی سخن خود را به گوش کران برسانی، هر چند نفهمند؟!
متوسل شدن به دانشمندان در جایی که احکام را خدا تعیین کرده است به درستی مصداق این ضربالمثل است که کوری عصاکش کور دیگر است، مرید و مراد و عابد و معبود هم هر دو در جهنم جهالت خود گرفتار خواهند شد ...
با این وجود ابایی از بحث نداریم، ان شاء الله. جامعهای را ملتزم به رعایت پوشش درست و رعایت حریم محرم و نامحرم در رفتار و برخورد و ... در نظر بگیرید و جامعهای را هم آزاد و بیقید در نظر بگیرید، در بدترین حالت مثل جامعهی حیوانات اجازه دهیم همگی عریان باشند (غرب تحت لوای حقوق بشر غربی دارد به این سمت میرود، جمعیتهای Nuddist همین الآن هم وجود دارند و قبح این کارها هم دارد کم و کمتر میشود و امتیازها بیشتری به این جمعیتها داده میشود)، به این نحوهی حل مسأله در اصطلاح علمی میگویند Asymptotic Analysis یا حل مجانبی (اگر مخالف بودید هم میشود اجازه داد که در جامعهی بدون قید این مثال نیز اگر کسی خواست حجاب داشته باشد بتواند داشته باشد)، پس اگرچه آرمانی است ولی از نظر علوم جدید یک روش بررسی مسأله هست، بخصوص که مسأله غیرخطی باشد و در حالت معمولی راحت قابل بررسی نباشد. بعد ببینیم آرامش و سعادت در کدام یک از دو جامعه بهتر تأمین میشود.
با عرض پوزش از سرکار **استاد** که باز تاپیک ایشان دارد منحرف میشود: [باید قبول کرد که وقتی هنوز بدیهیات دینی در بین اعضاء سایت پذیرفته شده نیست پرداختن به سطوح علمی بالاتر چندان بدون دردسر و دستانداز نخواهد بود]
برای اینکه تاپیک ایشان بیشتر از این به انحراف نره از ادامه بحث خودداری میکنم.
یه طرز تفکر عجیب و حیرت انگیزی که از بعضی از طرفداران حجاب دیده میشه و تصور میکنن فقط زن باحجاب با حیا با عفت هست (مثال نقضش زنان و دختران با حجاب کامل که کوچکترین شرم حیایی در گفتار و رفتارشون وجود نداره! ) حیا داشتن یا نداشتن رو (با حساب کتابی که خودشان دارند )مجوزی قرار میدن برای ایجاد مزاحمت یا تجاوز به حقوق زنان بی حجاب!
این دسته از طرفداران حجاب (به خصوص اجباری به خاطر وظیفه بودنش) زمانی که با زنان بی حجاب مواجه میشن با تصور بی حیا بودن یا بی عفت بودن این زنان برای خودشون و دیگران تجاوز به حقوق انسانی یه زن رو به هر طریقی مجاز میدونن و استدلالشون هم اینه که حقشونه پس باید به سرشون بیاد تا ادب بشن! تا ازین طریق زنان بی حجاب رو تنبیه کرده باشن و مجبورشون کنن دفعه بعد حجاب خودشون رو رعایت کنن ..
چون این افراد هم فکر میکنن با این نوع برخورد (با اسم نهی از منکر) باعث میشن دنیا روی سر این زنان خراب بشه و به خفتی گرفتار بشن که مجبور میشن بقیه عمرشون حجاب رو رعایت کنن !
برام جالبه که خدا تو اون دنیا چیجوری از حق الله و حق الناس و حق النفس سوال میپرسه .... مثلا من در مقابل خدا ظاهر میشم و خدا میپرسه ...
مگه نگفتم حجاب بزار چرا نزاشتی !!!
بعدش پسرا میان و میگن این دختر خانوم ما رو بدبختمون کرد !!!
بعدش نفسم به من میگه اشتباه کردی که حجاب نزاشتی !!!
واقعا شما خدا رو چی فرض کردین ؟؟؟
1- اگر خدا از من پرسید چرا حجاب نزاشتی : بهش میگم چون جلویه اجتماعی شدنم رو میگرفت و تو هیچ وقت تاوان دستوراتی که دادی رو نمیدادی .... و من فهمیدم که باید رویه عقل خودم بیشتر تکیه کنم .
2- اگر پسرا اومدن و گفتن چرا من رو تو گناه انداختی : بهشون میگم من کسی رو تحریک نکردم .... و شما میتونستین سرتون رو بندازین پایین ...
3- اگر نفسم از من پرسید چرا حجاب نزاشتی .... بهش میگم زر نزن .... دنیا عوض شده .... اینجا دنیایی دیگه هست و قواعده دیگری توش حکم فرماست و اگر برگردیم دنیا تو خودت به من میگی حجاب نزار .
اگر احتمال تاثیرجواب هایم را می دادم جواب مطالب شما را می دادم اما چه کنم که اگر هم جواب دهم خواهند گفت که موضوع تاپیک اصل حجاب نیست بلکه مسائل دیگری است!!!!!!
بگذریم!
اگر واقعا این جواب ها شما را قانع می کند همین ها را هم به خدا بگویید!!
داشتم درباره توضیحاتتون فکر میکردم که کدوم جامعه پیدا میشه که تمام این موراد که گفتین رو به خاطر رعایت حجاب ! داشته باشه یاد اعراب جاهل عربستان افتادم میدونید که حجاب زنان عربستان به چه صورت هست و مردان در عربستان از نظر انحرافات اخلاقی در چه سطحی قرار دارن :
حجاب کامل زنان عرب و در کنار اون فرهنگ چند همسری اعراب >> با توجه به توضیحات شما باید سالم ترین و بهترین جامعه رو انتظار داشته باشیم که هیجانات و التهاب جنسی ! یا عطش شهوت رو نداشته باشن پس چرا این جامعه انقدر فاسده ؟ انقدر انحرافات اخلاقی و ذهنی دارن ؟
با وجود حجاب کامل زنان عرب بنیان خانواده متزلزل هست یک خانواده تنها به خاطر سنت های عجیبی که اعراب دارن (مذموم بودن طلاق) از هم نمی پاشه و زنان در بین این جامعه کوچکترین ارزشی ندارند ارزش زنان در همسرداری و تعداد فرزندان پسری هست که به دنیا میارن و باز هم از زیر حجابشون از نظر جنسی در ذهن مردان عرب ور انداز میشوند!!! (با وجود اینکه شما ادعا میکنید حجاب ارزش زن رو بالا میبرد!)
امام علی (ع):هر کاری که تدبیرش به دست زنان باشد، ملعون است (الکافی / جلد 5 / صفحه 218) می دانی کدام زن ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! آیا می دانی فاطمه همسر علی در دفاع از ولایت در خطبه فدکیه چه کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا میدانی زینب دختر علی در کربلا وکوفه وشام شوم چه حماسه قدسی آفرید ؟؟؟؟؟
آیا این زنها نبودند ؟؟؟؟؟
آیا علی این را نمی دانست ؟؟؟؟؟ پس چشمت باز کن وکمی با فکر سخن بگو !!!!!!
زنان در جوامع اسلامی به صورت پیش فرض باید در خانه باشند (در بهترین شکل ممکن) و اگر فشار های دولت های غربی برای رعایت کردن حقوق بشر نبود زنان اجازه کار خارج از خانه رو نداشتن چون از نظر دین اسلام حضور زن در جامعه چه برای کار چه برای درس مفسده داره (به خاطر روابط نامحرم (سلام کردن ، نگاه کردن، صحبت کردن و ...) زنان در کشور های اسلامی اجازه فعالیت اجتماعی یا حضور در جامعه حتی با حجاب ندارن (مثل عربستان) و همونطور که میدونید باز هم چیزی از افکار مریض و تحرکات شهوانی مردان چه با حضور زنان محجبه چه عدم حضورشون کم نمیشود! و تمرکز و کارایی شون در هر حالت معطوف زنان است (با وجود محجبه بودن زنان در کشور های اسلامی مثل عربستان) و در این حالت باز هم نیروی فکری و کاری دختران و پسران در حال هدر رفتن است..
امام علی (ع):زنان نفهم و عورت هستند، نفهمیشان را با سکوت و عورت بودنش را با نگه داشتن آنان در خانه پنهان کنید (الکافی / جلد 5 / صفحه 535 ) بفرض صحت این روایت آیا می دانی کدام زنان ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
زن در اسلام نماد موجودی پست و حقیر است و ارزشش با حفظ حجاب بالا نمیرود . مشکلات ناشی از ضعف روانی بعضی مردان رو نمی توان با عنوان ضعف جسمانی زنان سرپوش گذاشت و با اجباری کردن حجاب در قالب "وظیفه" برای زنی که در بنیان و اساس اعتقاداتمون موجودی پست و بی ارزش است .. ارزش بیافرینیم . و ازین راه ضعف های اساسی که باید حل بشن رو نادیده بگیریم ..
باسلام واظهار تاسف . از این که جامعه وفرهنگ اعراب جاهلی را به عنوان مظهر اسلام ونمود دین تلقی نموده اید جای تاسف است .
شما که کاربربا هوش و با انصاف بو دید چرا اینگونه وارد این میدان شودید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
چرا از پیامبر وائمه که پیشوای دین اسلام اند سخن نگفتید که رفتید سراغ اعراب جاهلی ؟// البته از آنها هم گفته اید !!!!!!
آیا می دانی در این ماه تمثل عدالت در همه ساحات از جمله در باره حقوق زنان بدلیل اجرای عدالت در محراب خانه خدا آن گونه مظلو مانه به شهادت رسیده ودر این ایام در استانه سال گشته رخداد آن حادثه جانکاه هستیم .؟؟؟؟؟؟!!!!!
چرا آن گونه علی را مورد بی احترامی قرار دادی ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بسیار جای تاسف است .تعجب است !!!!!!!!!!!!! از شما بسیار بعید است .!!!!! داغ این هجران واین سوز جگر
این زمان بگذار تا وقت دیگر . انشا ءالله از روی احساسات وقصور بوده ونه تقصیر .
وشاید نتوانسته اید برخی روایات منقول از آن حضرت را خوب تحلیل نماید.
در هر حال در این باب جای سخن زیاد است .
بعد از عذر خواهی از ساحت قدسی مولا تان امیر مومنان این نکته را در باره این مسله دقت نماید : قبل ازهرچیز، به بیان دو نکته مىپردازیم:
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آنها، یا اکثر و عمده آنها از امام علىعلیهالسلام نقل شده است. دقت در این امر به ما کمک مىکند که به اوضاع زمان امام علىعلیهالسلام بیاندیشیم، زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مىکند، روایات هم شأن صدور دارند و پى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومانعلیهمالسلام به ما کمک شایانى مىکند.
خطبه هشتاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیهالسلام بعد از جنگ جمل بیان نمودند. از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است. (1) بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از مقام ام المؤمنین بر ضد امام علىعلیهالسلام بهره گرفت. او نسبت به على دلى پرکینه داشت . حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمتها را شکست و خون دهها هزار انسان را در راه احساسات زنانهاش به هدر داد و جنگهاى صفین و نهروان را به وجود آورد.
حضرت در خطبه دیگرى به نکوهش مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در این خطبه از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است.
نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عدهاى به کمال عقل راه یافتهاند و هم میان مردان برخى به ضعف و نقص عقل مبتلا شدهاند.
امام علىعلیهالسلام فرمود: «اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در سرزنش مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقلهاى شما سست است».(6)
اما پاسخ به سؤال مذکور: آن را در پنج بخش بیان مىداریم:
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به امام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفتهاند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)
2 - از جهت عمومیت گفتهاند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مىنویسد:
«شک نیست که خطبه بالا یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزىهایى که توسط «عایشه» رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مىدارند وگرنه چه کسى مىتواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشتهاند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگترین فداکارى را به خرج دادهاند، و با ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مىکردند؟!».(8)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهدهدار آن باشد، آفریده، مثلاً چشم را ظریف اما استخوانهاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفهاش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم انداموارهاى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگترى به نام اجتماع بشرى نیز حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیتهاى تکوینی ویژهاى در نظر گرفته شده ،خداوند حکیم به تناسب وظایف، ویژگی ها و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است.
زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست.
امام علىعلیهالسلام در خطبه مذکور مىخواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرینه را داشتن خطا است؛ برعکس از جنس نرینه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی نکوهش زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام علىعلیهالسلام را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانستهاند.
جدل استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام علىعلیهالسلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقصها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مىدانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا پیرو فلان زن شده و شعلههاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نمودهاید! (9)
این سخن تقویت مىشود با جملهاى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکار شمرده مىشد. حضرت مىفرماید: حتى اگر زنى را [ همانند عایشه ] نیکوکار پنداشتهاید، مواظب باشید مبادا با اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مىشود با عنایت به این که این خطبه پس از جنگ جمل و با توجه به مسائل به وجود آمده بعد از جنگافروزى عایشه بیان شده است.
5 - از نظر واقعیت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد:
الف: از نظر اعضا و جوارح؛
ب: از نظر احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق؛
ج: فعالیتهاى خردمندانه و تفکر.
از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخى تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایى که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح تساوى و یکسانى حکمفرما است. در حالى که واقعیت جز این است. آن دو جنس در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن،
رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوانها، وزن حجمى استخوانها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوانها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، و زن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبولهاى قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد متفاوت است.
ریشه تفاوتها در فعالیتهاى غددى نهفته است. تفاوت فعالیتها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونى بین دو جنس نرینه و مادینه به قدرى زیاد است که بدون استثنا تمامى اعضا و جوارح زن و مرد را از هم جدا مىکند، به گونهاى که آزمایشگاه به راحتى مىتواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتى که از بدن یک نفر به دست آمده و حتى یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (10)
از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: بنا به گفته روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده را از ویژگىهاى زنانه اما در مقابل، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگىهاى مردانه برشمردهاند. (11)
نیز گفتهاند داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از ویژگی های زنان است. (12) زن براى این که نشان دهد جلوه کردن و دلبرى در انحصار غریزه او است، به زیور و آرایش علاقه نشان مىدهد و در برابر مغازههاى زرگرى و لباس و پارچه فروشى، پاهایش شل مىشود. (13)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمل پرستى، خنده وگریه از مرد پیشقدم است. (14)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنههاى احساسى و عاطفى بیشتر تحت تاثیر قرار مىگیرند و به هیجان مىآیند. (15)
ریشه اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوتهاى احساسى، عاطفى، تمایلى و اخلاقى پدید مىآید. چون که غدد تناسلى در زن و مرد متفاوت است . غدهها افزون بر تأثیرات جنسیتى، تأثیرات عاطفى و احساسى متفاوتى در دو جنس نر و ماده مىگذارند، که سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر مىشود. به عنوان مثال ترشح بیضهها موجب تهور و جوش و خروش مىگردد و این همان خصایصى است که گاو نر جنگى را از گاوى که در مزارع براى شخم به کار مىرود، جدا مىسازد (چون که در اولى بیضهها ترشح دارد، ولى در دومى اخته شده است و ترشحى ندارد) (16)
تنها با زیاد یا کم شدن یکى از ترشحات بدن یا یکى از عناصر متابولیکى هر چند ناچیز باشد، اخلاق، رفتار و شخصیت آدمى را دگرگون مىسازد.
از این سخن نتیجه مىگیریم : با توجه به دامنه وسیع در تفاوتها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتى غدد، جزئى از آن است) باید اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد،و هر یک مشغول وظایف و مسئولیتهاى خویش. (17)
اما از نظر فعالیتهاى خردمندانه و تفکر گفتهاند: این روایت ناظر به عقل حسابگرى زنان است که در مقایسه با مردان کمتر است؛ یعنى نه زیاده روى در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شود. همان گونه که اگر کسى در مقام مقایسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد عقلانى اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان سخن:
اولاً: این سخن در پى بیان یک قضیه موجبه کلیهاى که استثنا نداشته باشد، نیست. همان گونه که در بخش دوم بیان شد، نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مىباشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: گونه غالب در کنشهاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و گونه غالب در کنشهاى زنان رفتارهاى مهرانگیز و عاطفى و احساسى است. این مطلق نیست، بلکه نسبى است.
دوم: هر یک از دو نیروى عاطفه و عقل حسابگرایانه در جاى خویش نیکو، پسندیده و ضرورى است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبى او است و نه دلیل بر بدى. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبى و نه دلیل بر بدى او است.
قوت و ضعف این دو در دو جنس نرینه و مادینه نوعى تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیتهاى طبیعى است. به هیچ وجه مرد نمىتواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفى زن برآید و برعکس، زن نمىتواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید.
موفقیت اصلى زن در انجام وظایف خویش است که در راستاى هدف آفرینش وى قرار دارد و موفقیت اصلى مرد نیز در امورى است که همگون با قواى تکوین اش مىباشد.
در طبیعت و قوانین آفرینش بین مردان و زنان کارها تقسیم شده است. چرا ما در نظام تشریع آن را نپذیریم؟ سخن امام علىعلیهالسلام درباره زنان هشدار می دهد که نباید از آنان انتظار حرکتى مردگونه داشت، چون که زنان سراپا شور و احساس و عاطفهاند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگری هاى مردانه را داشت، بلکه مىبایست همگام با وظایف آفرینش، تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسى زنان را در نظر داشت.
سوم: عقل مورد بحث، عقل ارزشى نیست، بلکه عقل سنجش است.
توضیح: عقل یک وقت عقل سنجش یا نظرى است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفى مىبایست بهرهاى از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این عقل در دختران زودتر از پسران شکوفا مىشود، بدین جهت دختران سن تکلیفشان چند سال قبل از پسران است.
معناى دیگر عقل، عقل عملى یا ارزشى است. این عقل است که در روایات از آن ستایش شده است. این عقل، آدمى را به عبادت خدا وامىدارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (18) این عقل مانند عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را کنترل مىکند. در چنین عقلى مردان بر زنان برترى ندارند، بلکه از پارهاى روایات برترى زنان فهمیده مىشود.(19)
در عقل نظرى یا سنجشى به عقیده برخى روانشناسان، پسران از یک سن خاصى بر دختران پیشی مىگیرند. (20)
علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگرى:
ممکن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنى از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند. چون زنان به جهت وظایفى که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیتهاى اقتصادى بازارى دارند، بدین جهت مردان در عقل تجربى بر زنان سبقت گرفتهاند.
ممکن است این برترى نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودى مردان باشد، چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است.
در خور توجه است که زنان در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعى آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دویست گرم از مرد کم تر است. این سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظرى آنان مىگردد.
هورمونها، غدد تناسلى، بافتها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران باردارى و هزاران فعالیتهاى فیزیولوژى و روانى در درک آدمى مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگرىهاى زاده از برآوردهاى عقلى خشک در انسانى به نام مادر باشد، فرزند دچار نابسامانى تربیتى و کمبود عاطفى مىگردد. (21)
در علوم پزشکى ثابت شده که بدنها دربست در اختیار غدد و ترشحات غددى قرار دارند، و کارکرد اینها نیز توسط سلسله اعصاب کنترل مىشود، و سلسله اعصاب، مرکزى و فرماندهى دارند و این مرکز فرماندهى نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحیه پیشانى رشد بیشترى یافته و در زنان در منطقه «هیپوتالاموس» رشد و نمو زیادترى دارد.
نیز ثابت شده که پیشانى مرکز تعقل و تفکر است و «هیپوتالاموس» مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام اینها با هم همکارى مىکند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیتهاى موجود، قضاوت واقعه بینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایى از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسى از عاطفه و احساسات.(22) اما این بدان معنا نخواهد بود که زنان عقل نداشته یا مردان عاطفه ندارند.
پی نوشت ها:
1 - قوت القلوب، ج1، ص 282.
2 - نهج البلاغه، خ13.
3 - غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
4 - همان، ج1، ص 311.
5 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6 - همان، ج14.
7 - کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
8 - محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 - 390.
9 - کتاب نقد، همان، ص 268 و 269.
10 - دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 280 - 293.
11 - روانشناسی رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت.
12 - اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13 - همان، ص 294.
14 - همان، ص 294 و 295.
15 - کتاب نقد، ج12، ص 59.
16 - کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17 - دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18 - کلینی، اصول کافی، ج اول، کتاب عقل و جهل .
19 - وسائل الشیعه، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 458.
20 - روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21 - کتاب نقد، ش 12، ص 59 - 60.
22 - دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300.
پاسخ : باسلام وتشکر از همه عزیزان که در این بحث علمی ودینی که مورد نیاز وبه اصطلاح حرف روز است شرکت نموده اند وبا طرح دیدگاه شان زمینه را برای یک بحث عمیق آماده کردند . با توجه به گفته های عزیزان وکار بران گرامی اجازه دهید در این باب در یک نگرش جامع وکلان ساحات مختلف مسله باز کاوی وتبیین شود . برای تامین این هدف سخن را از این جا وبا این سوال آغاز می کنم : آیا حجاب را یک حق حساب میکنیم یا یک تکلیف؟ به عبارتی، حجاب آزادی انسان را محدود میکند یا امری است که او را نمیتوان از داشتنش محروم کرد؟
اگر بخواهیم از این منظر نگاه کنیم، حجاب ذاتاً حق است.
نکته دیگر این است که حقها دو گونه است بعضاً قابل گذشت اند و بعضی وقت ها هم غیرقابل گذشت؛ پس این سوال که حجاب حق است، یا حکم وتکلیف؟ جای خود را بشتر نشان می دهد
اگر فارغ از هر شریعت و دینی نگاه کنید حق است. اما اسلام وهمه ادیان آسمانی آمده و این حق را تبدیل به حکم کرده است. میگوید شما حق حجاب دارید اما اجازه زائل کردن حجاب را هم ندارید.پس حجاب هم حق است وهم تکلیف بدین بیان : در تفكر اسلامي حجاب به عنوان يك واجب ديني (وبه تعبیر دیگر به عنوان یک تکلیف) بواسطه اوامر و دستوات خداوند كه در كتاب و سنت براي ما بيان مي شود حكم وجوب پيدا مي كند ؛ مانند آن كه خداوند در آيه 31 سوره نور، مي فرمايد :
" به بانوان با ایمان بگو چشم های خود را فرو پوشند . دامن هاي خود را حفظ نگاه دارند . زینت های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار نسازند، مگر برای شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم کیش شان، کنیزان شان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی بی اطلاع اند (غیرممیز). و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت های پنهان شان آشکار شود. همگی به سوی خداوند باز گردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید"
همچنين در آيه 59 سوره احزاب مي فرمايد:
"ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند . مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند . خداوند، آمرزنده و مهربان است"
بواسطه همين آيات و روايات مختلفي كه در اين خصوص وجود دارد فقها حكم به وجوب حجاب داده اند ، اما مي توان اين مساله را بررسي كرد كه چرا و به چه هدفي خداوند اين تكليف را براي ما قرار داده است ؛ در نتيجه دريافت حقيقت و فلسفه حجاب يكي از نكات مهم و قابل توجه است .
در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است. اما قبل از هر چيز بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه از برخی متون استفاده میشود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهرهگیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام، بلكه دستور عمومي براي همه شرايع قبلي نيز بوده است و در ادیان یهود و مسیحیت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم میکرد، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر میآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت میانداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمدهام تا تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمدهام تا آنها را به تحقق برسانم».(5)
زنها در قرنهای اولیه مسیحیت تنها با چادر میتوانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار میرفت و میگفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آنها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است. البته مساله آيات حجاب به همراه فرهنگ عمومي جامعه عرب و اصولا همه جوامع آنروز در زمان كوتاهي اصل ضرورت حجاب را به اصلي بديهي و روشن تبديل نمود كه در روايات ما هم به خاطر بداهت آن توجه چنداني بدان نشد و حتي اين مساله مورد سوال چنداني قرار نگرفت ؛ به همين دليل روايات باب حجاب بيشتر در مورد جزييات و حدود خاص مساله حجاب ايت نه اصل مساله حجاب .
در واقع در جامعه اسلامی زمان پیامبر و امامان اصل حجاب محل سوال نبود، بلکه سوال ها از استثناها است ،یعنی سوال از این است که به موی چه زنانی می توان نگاه کرد ؟ چه زنانی و در کجا لازم نیست موی خود را بپوشانند؟ به بعضی روایات توجه کنید:
راوی می دانسته که نگاه کردن به موی زنان جایز نیست ،ولی چون ازدواج با خواهر زن مانند ازدواج با دیگر محارم ممنوع است،گمان کرده که پس باید نگاه به موی خواهر زن ( البته بدون قصد لذت) مانند نگاه کردن به موی مادر و خواهر و...، جایز باشد . از این رو از امام پرسیده:
ایا جایز است مرد به موی خواهر همسرش نگاه کند؟
امام فرمود:نه ،مگر این که خواهر همسرش از زنان بازنشسته(یعنی زنان که پا به سن گذاشته و دیگر خواهش جنس مخالف ندارند)باشد.
راوی با تعجب می پرسد:خواهر زن و زن غریبه یکسان هستند؟ امام فرمود:آری.(8)
در روایت دیگر به صراحت آمده: « لازم نیست زن از پسر بچه هفت ساله(که هنوز به سن تمیز نرسیده) موی خود را بپوشاند » .(9)
اما برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهای مستقیم با تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روانشناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهای چشمی شهوتانگیز حساسترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّکهای شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساسترند و به محرّکهای حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهای جنسی زن به صورت دورهای ترشح میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّکهای شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان میفرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(10)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علتهای این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی میتوانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
پینوشتها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن،عصر ایمان ؛انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1378 ش. ج 4،
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی .
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح،نشر نگارش تهران ، 1379 ش . ص 286.
8. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعةمؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 هجرى قمرى . ج 20 ص 199،
9.همان،ص229.
10. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار نتشارات صدرا ، تهران ، 1374 ش .ج19 ص 436- 437.
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش باتشکر فراوان از حضور استاد ارجمند جناب صادق گرامی که با مطالب پر بارشان بحث را مزین فرمودندواما بزرگوار جسارتا" یک مطلب : عرض بنده در خصوص حق یا وظیفه بودن وارجاع این دو اطلاق بر حکم واجب حجاب بود وگرنه که تکلیف بر حکم واجب ضرورت شرع است اگر دقت کنیم« وظیفه » یک امر تکوینی واختیاری است و«تکلیف» یک امر ضروری و «واجب»یا« اجباری» است از این جهت که مجازات دنیوی واخروی بر آن مترتب میشود وحق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است . لذا در یک تحقیق اصولی وظیفه را در امر حجاب ازجانب خداوند جهت ابلاغ بر بشریت بر پیامبرش دانستیم که با کلمه امری(قل) از جانب خداوند مورد تاکید قرار گرفته شده لذا این وظیفه ی تاکیدی برای شخص پیامبر (ص) میتواند مسئولیتی مضاعف را به همراه داشته باشد مبنی بر این که درقیامت پیامبر مکرم اسلام برابلاغ حکم حجاب از طرف خداوند شاهد باشد تا مکلفین عذری نداشته باشند . واما حق حجاب بر بندگان خداوند ..... پاسخ :
باسلام وتشکر از همکار گرامی جناب پاسخ یار انجمن .
آنچه جناب عالی در چند مورد در باب حجاب ارایه داده بودید مطالعه واستفاده شد .
بنده با توجه به مطالب شما وسایر دوستان که در این بحث مشارکت داشتند پاسخ قبل را تقدیم نمودم .
عنایت داشته باشد که آنچه بنده ارایه دادم تعارضی با فرمایش جناب شما ندارد بلکه تبیین وتوضیح همان فرمایشات شمایان بود ولی با رویکر د متفاوت .
توجه دارید که اگر کمی به بحث حق بودن حجاب از یک نظر اشاره شد این به معنای نفی تکلیف بودن آن نیست زیرا چنان که قبلا گفته شد این حق از آن حق های مقابل تکلیف نیست بلکه غیر قابل انفکاک از تکلیف است بگونه ی که شرع مقدس این حق را به زن داده که حجاب داشته باشد وکسی نمی تواند این حق را از او سلب کند چه این که او خودش نیز نمی تواند این را از خود سلب کند مثلا کرامت حق زن است کسی دیگر ویا خود زن نمی تواند این حق را از خود سلب کند یعنی شرع وعقل هر دو زن را ملزم نموده که حق کرامت خود را استفا نماید واجازه ندارد آن را از خود سلب کند . زن نمی تواند بگوید من نمی خواهم کرامت داشته باشم . پوشش که از مصادق کرامت است در عین این که حق زن است تکلیف او نیز است شرع وعقل این حق را به زن داده واز او خواسته که به آن حق ملتزم باشد . پس حجاب هم حق است وهم تکلیف ولی حق بودنش در سایه تکلیف بودن تامین می شود واین حق از آن تکلیف انفکاک نا پذیر است . مثال دیگر زنده بودن وزندگی حق یک انسان است آیا کسی حق دارد این حق را از خود سلب نموده ودست به خود کشی بزند ؟؟ هرگز شرع وعقل هر دو حکم می کند که انسان نمی تواند این حق را از خود سلب کند در نگاه عقل وشرع همه انسان ها مکلف اند که برای حفظ زندگی خود تلاش نماید ونمی تواند این حق استفا نکند پس این حق چنان با تکلیف گره خورده است که نمی تواند ازهم تفکیک شود .مسله حجاب نیز شبیه این است . این جا است که معلوم می شود حق وتکلیف در این موارد از هم تفکیک ناپذیر است . اما این سخن شما : (حق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است .)
بلی حق در برخی موارد چنین است ولی در همه موارد مثل مثال های یاد شده ویا مسله حجاب نه تنها قابل مطالبه است بلکه انسان مکلف به مطالبه آن حق است مثلا اگر حاکمی جایر بخواهد حجاب را از کسی سلب نماید افراد (زن) مکلف است این حق خودرا از او مطالبه نماید اگر مطالبه ننماید خلاف وظیف وتکلیف خود عمل نموده است .[INDENT]
http://www.askdin.com/thread37997.html
جمع بندی 3
سوال : حجاب حق است یا وظیف
میشه لطفا یک نمونه در حکومت پیامبر گرامی اسلام یا امیرالمومنین یا در قرآن نشان بدهید
پاسخ :
از لحن آیات و روایات استفاده می شود که، در آن زمان رعایت حجاب لازم بوده است، زیرا حجاب از واجبات الهی بود . باید واجبات و حدود و احکام الهی در عصر رسول خدا بیش تر رعایت میشد، زیرا که بر امام وحاکم است به این مسایل اهمیت دهد.
«لیس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه... و الاحیاء للسنّة؛(1) جز آن چه پروردگار بر عهده امام گذارده است... و زنده کردن سنتها وظیفه ای ندارد».
در جای دیگر، یکی از وظایف مهم حاکم و رهبر امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود الهی بیان شده است: .(2) بی حجابی، از منکرات اسلام است که باید از آن نهی شود . در صورت وجود چنین مسئله ای حضرت رسول (ص) وعلی )ع) این وظیفه را بهتر انجام می دادند. افزون بر اینکه در عصرآنان رعایت پوشش مورد توجه توده مَردم(اعم از مسلمان و غیر مسلمان) بود . مانند این عصر بی حجابی و بدحجابی رایج نبود. حتی اقلیت های دینی باید حجاب را رعایت نمایند چون حجاب امر فردی مانند نماز و روزه نیست بلکه امری اجتماعی است که رعایت نکردن آن به عفت عمومی جامعه لطمه وارد می کند. در سوره احزاب دستور کلی در باره حجاب آمده است که همگان ملزم به رعایت آن بودند :
«ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است» (3)
پیامبر و معصومین (ع) علاوه بر تاکیداتی که بر رعایت حجاب داشته اند، با ارائه دستورعمل هایی، جامعه اسلامی را به سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته اند مثلا روزی اسما - که خواهر زن پیامبر بود-، با جامه بدن نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود:
«ای اسما، وقتی زن به حد بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست ها» (4)چون رعایت حجاب و حفظ عفت عمومی جامعه حکم قطعی اسلامی است و قرآن به صراحت آن را بیان میکند ،همچنین مفاسدی در پی بی حجابی به وجود می آید، منطق و عقل حکم میکند که باید با بی حجابی به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
در زمان پیامبر بعد از نزول آیات حجاب مسلمانان حجاب را رعایت می کردند .در این زمینه اعتراض یا مخالفتی وجود نداشت و گر نه در تاریخ به آن اشاره می شد.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 105.
2. مجلسی . بحار الانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت . 1403 ق . ج 93، ص 41.
3. احزاب(33) آیه 59.
4. سنن ابی داود، نشر دار المطبوعات . بیروت . ج2، ص383.
پاسخ :
انسان بر حسب خلقت خاص خویش، موجودی صاحب عقل و اراده بوده، به صورتی که در هر کاری میتواند انجام آن را اختیار کرده یا جانب ترک آن را برگزیند. براساس فطرت آدمی، وی در مورد انجام و ترک افعال مختار بوده و مقید به یکی از دو طرف نمیباشد. از این نوع آزادی انسان به «آزادی تکوینی» یاد میکنند.
آنچه از آزادی انسان می دانیم و در خود نیز می یابیم ،آن است که در اصل خلقت مجبور به انجام کاری یا ترک کاری نیستیم ؛ همین که از نظر ساختار خلقت ما در شرایطی هستیم که می توانیم با اراده خود برخی کارها را انجام بدهیم یا ترک کنیم ، معلوم است که در کیفیت آفرینش موجودی مختار و آزاد خلق شده ایم .
اما در خصوص چگونگی استفاده از قدرت انتخاب و آزادی درونی ،عوامل و قوانین و انگیزه های گوناگونی وجود دارند که ما را بر انجام یا ترک برخی کارها متمایل می سازند . به خاطر این عوامل گوناگون احساس می کنیم که در انجام کارهای مختلف آزاد نیستیم و محدودیت های گوناگونی را در برابر خود می بینیم که «آزادی تشریعی» است ؛ به عنوان مثال وقتی فردی به پشت چراغ قرمز می رسد ، به خودی خود در می یابد که قدرت بر عبور از چراغ قرمز را داراست. می تواند بدون توقف به راه خود ادامه بدهد ، اما از آن جا که می داند انجام این کار خلاف قانون بوده و عوارض بسیاری برای او می تواند داشته باشد ، از انجام آن خودداری کرده ،خود را مجبور به توقف می بیند .
فرد در انتخاب رفتارهای متفاوت رانندگی، اختیار و آزادی درونی و ذاتی داشت اما به واسطه قوانین اجتماعی دچار محدودیت و عدم آزادی بود ؛ همین حقیقت در دستور دینی هم وجود دارد ؛ اصولا انسان در انتخاب هر دین و شیوه زندگی آزاد است . حق انتخاب دارد اما باید به تبعات و لوازم گوناگون از جمله تبعات عقوبتی آن تن بدهد ؛ پس در انجام هر عملی آزاد هستیم اما دلیل نمی شود که تبعات گوناگون آن از قبیل تبعات طبیعی و قانونی و شرعی آن را نپذیریم .
دراسلام همه دستورات دینی اعم از دستور حجاب و غیر آن منافاتی با آزادی تکوینی و ذاتی ما ندارد. هر کس می تواند با حجاب یا بی حجاب باشد ، اما بی حجابی به عنوان یک ضد ارزش و امر ناپسند تبعات منفی و متعددی در پی دارد که فردی که آزادانه آن را برگزید، دچار آن ها می شود .
البته در حدود رفتارهای فردی و اجتماعی هم اسلام آزادی هایی به انسان ها داده اما آزادی مطلق نبوده و دارای حدود و ثغور معینی است ؛ مثلا در مورد حجاب محدوده لازم حجاب برای مرد و زن کاملا متفاوت است. به علاوه در خصوص زنان، حجاب هم محدوده کمی دارد و هم کیفی . بعد از تبیین کلیات و اصول آن ، فرد دارای آزادی در انتخاب رنگ ها و مدل های متنوع است .
اما در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است اما به طور مختصر می توان گفت :
از برخی متون استفاده میشود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهره گیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در ادیان یهود و مسیحیت به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم میکرد، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر میآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت میانداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود. نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمده ام تا آنها را به تحقق برسانم».(5)
زنها در قرنهای اولیه مسیحیت تنها با چادر میتوانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار میرفت و میگفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آنها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.
برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه ای مستقیم با تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روانشناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهای چشمی شهوت انگیز حساسترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّکهای شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساسترند و به محرّکهای حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهای جنسی زن به صورت دورهای ترشح میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّکهای شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان میفرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(8)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علتهای این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی میتوانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جویی های آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
دوست عزیز!
سخن در خصوص لزوم و ضرورت حجاب بسیار است که نمی توان در این مختصر به ابعاد گوناگون آن پرداخت اما برای یک انسان منصف و حقیقت جو بررسی وضعیت روابط انسانی و فرهنگی و اجتماعی و معضلات جنسی و اخلاقی در کشورهای فاقد حجاب و کشورهایی اسلامی مانند ایران که تجربه ای ناقص و نیم بند از حجاب دارند ،به روشنی حقیقت امر را آشکار می سازد .
غرب تا حدود یک قرن قبل چندان دچار تجربه برهنگی نشده بود . تا حدودی موازین و حدود متعارف حجاب بانوان در آن رعایت می شد ، اما در قرن اخیر به خصوص بعد از دهه 30 و 40 تجربه برهنگی آغاز شده ، وضعیت غرب امروزه به شهادت آمارهای خودشان این گونه است که نمونه هایی از آن را ارائه می دهیم :
- بر اساس گزارشات رسمی چیزی حدود 8 در صد از حاملگی های زنان در انگلستان مربوط به دختران زیر 16 سال است ؛یعنی بخشی از زنان حامله در این کشور دختران نوجوان هستند . در نتیجه از هر چند دختر زیر 16 سال در این کشور لااقل یک نفر حاملگی را تجربه می کند!!! خوب دقت کنید «تجربة حاملگی!!»( آن هم از طریق نامشروع چون ازدواج قانونی در این کشورها بالای 18 سال است ).
این امر یعنی آن که علاوه بر تمام راهکارها و تلاشهایی که توسط سیستم آموزشی و بهداشتی و خود خانوادهها برای منتهی نشدن روابط جنسی فرزندان و دانشآموزان در این کشورها به حاملگی انجام میشود، باز این آمار به دست آمده ! آیا عمق فاجعه را میتوانید حدس بزنید؟! حال آمارهایی روابط آزادجنسی چه قدر است ، خدا می داند.
- در خبرها آمده بود که « مفاسد اخلاقی و بی بند و باری شدید دانش آموزان مدرسه راهنمایی کینگ (King) واقع در شهر مین (Maine)در ایالت پورتلند آمریکا باعث شده تا مسئولان این مدرسه به فکر توزیع گسترده و رسمی قرص ها و لوازم ضد بارداری بیفتند. تاکنون دانش آموزان زیادی به مرکز بهداشت مدرسه مراجعه کرده اند که باردار شده اند. بنابراین گزارش، این اقدام اولیای مدرسه کینگ که با موافقت مسئولان شهری و ایالتی همراه بوده ، در حالی صورت می گیرد که سن دانش آموزان این مدرسه بین 11 تا 13 سال است!»
- جدیدترین آمار نشان می دهد که 50 هزار نفر دختر 15 ساله و 31 هزار نفر از دختران 13 و 14 ساله بریتانیایی در سال 2007 - 2006 برای درمان های ضدبارداری به کلینیک های پزشکی مراجعه کرده اند.
- مقامات رسمی ایالت ماساچوست آمریکا در حال بررسی پرونده ای هستند که هدف آن بررسی و کشف چرایی باردار شدن 17 دختر نوجوان در یک دبیرستان است.»
این ها تنها نمونه هایی از موارد حاملگی است . آمار میزان سقط جنین ها که بسیار دقیق تر نیز هست، کشف کننده بسیاری از حقایق است .
از این آمارها می توان اجمالا به میزان تجاوز به زنان و دختران حتى نوزادان در کشورهای غربی دست یافت، هرچند این آمارها خود داستان غریبی است ؛ نکتة جالب توجه در این گونه آمارها آن است که در آن ها تنها موارد تجاوز به زور یا به اصطلاح قانونی «تجاوز به عنف» ثبت میشود ،نه صرف روابط آزاد جنسی ؛
اما بسیاری از مخالفان حجاب می گویند این امور نتیجه نوع نگاه خاص غربی و امری خود خواسته است . با وجود رضایت طرفینی دیگر این امرمذموم به حساب نمی آید ؛ در پاسخ به این ادعای گزاف هرچند سخن بسیار است اما تنها توجه به آمار تجاوزات جنسی به کودکان که نه تمایل جنسی دارند و نه مفهوم این امور را به درستی می فهمند ،روشن کننده همه حقیقت است .
چند سال پیش دانشگاه کلرادو آمریکا آماری از میزان تجاوز و تعرضات جنسی به کودکان را منتشر کرد ؛ بر اساس این آمار:
- در هر دو دقیقه یک کودک در امریکا مورد سوءاستفاده جنسی قرار می گیرد.
- یک زن از هر شش زن امریکایی در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است.
- تنها در ایالت کلرادو سالانه بیش از 50 کودک در اثر سوءاستفاده جنسی جان خود را از دست می دهند که 75 درصد آن ها را کودکان زیر 4 سال تشکیل می دهند.
- سالانه حدود دو هزار کودک در ایالت کلرادو پس از سوءاستفاده جنسی به بخش مراقبت های ویژه مراکز درمانی منتقل می شوند.
انجمن پزشکی آمریکا نیز در گزارش آماری خود آورده است:
-هر سال، بالغ بر 140 هزار مورد جراحت علیه کودکان در جریان تجاوزات جنسی به ثبت میرسد .
- از هر 4 زن در آمریکای شمالی، یک تن، در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
-سالانه بیش از 2 میلیون مورد تجاوزات جنسی علیه کودکان و نیز غفلت و مسامحه در خصوص آن ها صورت میگیرد؛
-سالانه یک هزار و 100 کودک آمریکایی دلیل شدت تجاوزات جنسی جان میسپرند !
اوضاع روابط زن و مرد و خانواده و فرزندان مجهول الهویه در کشورهای غربی آن قدر وحشتناک است که حتى دلسوزان حوزه جامعهشناسی و مسائل خانواده در این کشورها را هم به تکاپو انداخته، حیف که از ماندن در این لجنزار دریدگی و حیوانصفتی متنفریم .آمارهای خود این کشورها در خصوص تعرّضات و سوء استفادههای جنسی کارمندها یا افراد زیر دست در مراکز نظامی، اداری، آموزشی، حتى تعرّضات به کودکان در کلیساها، مدارس و... را هم ارائه میکردیم تا حقیقت تلخ دوری از حریم ها در جوامع غربی روشن تر گردد.
به نظر ما یکی از اصلیترین و ریشه ای ترین عوامل بروز انحراف که غرب را در چنین لجنزاری فرو برده ،دور بودن از حریم حجاب و رعایت نکردن دستور پوششی و رفتاری است که اسلام بدان اصرار نموده.
اما پرسش نهایی ما از دوستان تان این است :
در مهد تمدن عریان و آزاد غرب، آمریکا ، لا اقل از هر 6 زن، یک نفر مورد تجاوز قرار میگیرد (حتماً دیگر به تفاوت واژه تجاوز با روابط آزاد جنسی توجه دارید)! اما درایران که تجربه ناقص و حتی می توان گفت غلطی از حجاب دارد، به یقین در بین زنان متدین و محجبة کشور از هر 6 هزار نفر یک نفر شاید به این مشکل گرفتار نشود. تفاوت بین وجود و عدم وجود محدودیت در پوشش زنان و روابط محدود بین زن و مرد در خارج از حریم خانواده است .
منابع:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان، ص 461؛ ابراهام کهن، گنجینهای از تلمود، ص 186.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286.
8. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ج19 ص 436- 437.
دوست گرامی، جناب خادم ولایت، دقت کنید که در نوشتهام اشاره کردم منظورم این بحث نیست؛ من برخلاف آنچه در پست قبلیتان گفتید در این بحث حق یا وظیفه بودن حجاب شرکت نکرده و از کسی هم طرفداری یا با کسی همفکری نکردهام.
اما نکتهٔ دیگری هم هست، بخشی از بحثها برای روشن شدن همین است که معلوم شود حلال خدا چه چیز بوده است؛ آیا هرآنچه در گذشته حلال یا حرام پنداشته شده درست است یا نه. سخن این است. نه اینکه آنچه قبلاً حرام بوده آیا الان حلال شده یا نه. اینکه دقیقاً آنچه در قرآن و احادیث بیان شده به چه چیز دلالت دارد محل بحث است و همیشه آنقدرها روشن و واضح نیست و چه بسا با تغییر آراء اصولی یا قواعد فقهی تغییر میکند. شما اگر به تاریخ فقه و اصول مراجعه بفرمایید مکرراً میبینید که با طرح آراء و نظرات جدید برخی از آنچه (و البته نه همهاش) در گذشته حرام (یا حلال) پنداشته میشده تغییر کرده است؛ این نکته منافاتی با این ندارد که حلالی همیشه حلال یا حرامی همیشه حرام باشد.
ضمن اینکه خود این ادعای همیشه حلال بودن حلال و حرام هم ناظر به حکم است نه موضوع؛ موضوع یک حکم میتواند با گذشت زمان تغییر کند. برادرم، جنابعالی حتماً به خاطر دارید آن سؤالی را که پیشتر دربارهٔ نقش عرف در احکام از جناب استاد طه پرسیده شد.
به نام خدا
اگر منظورتان این بحث نیست برای چه در این تاپیک مطلب گذاشته اید!؟
دوست گرامی حلال خدا تا ابد حلال است و حرامش تا ابد حرام.هر چیز که در قرآن و در سخن معصومین(علیهما سلام) حلال شمرده شده است تا قیامت حلال است و حرامش تا قیامت حرام است.
و برای تمام ادعاهایتان باید سند ارائه دهید.
هیچ عرفی نمیتواند احکام خدا را تغییر دهد. یعنی عرف نمیتواند حلال را حرام کند و حرام را حلال.
درواقع این عرف است که باید خود را عوض کند و با احکام منطبق سازد.
یازهرا:Gol:
بزرگوار مطلب من را یکبار دیگر بخوانید، یک بخشیاش را تکمیل کردهام.
سخن معصومین یا قرآن بینیاز از استنباط است؟ همه عالم و عامی میتوانند دریابندش؟ یا محتاج بحث و بررسی است؟ و این بحث و بررسی تابع نظرات فقها و اصولیون و.... است؛ و محل تضارب آراء؟
بزرگوار دقت کنید عرف حکم را تغییر نمیدهد موضوع را تغییر میدهد. مصداق را. این مطلب را ببینید: http://www.askdin.com/thread37590.html#post491976
از شما دوست گرامی که خداراشکر فرصت کافی در اختیار دارید و میخواهید طالب حق باشید و مطیع حقیقت درخواست میکنم بخشی از وقتتان را اختصاص دهید به مطالعهٔ علم اصول و شیوهٔ استنباط حکم نزد فقها. بحمدالله این روزها در اینترنت و غیراینترنت به وفور میشود این مطالب را پیدا کرد. فکر میکنم نکات آموزندهٔ زیادی دراین بحثها روشن میشود. صرف مطالعه و جستوجو در احادیث برای دریافت نحوهٔ استخراج احکام کافی نیست.
به نام خدا
دوست گرامی آیات روشن قرآن و صدور حکم نیازی به برسی عمقی فقهی ندارد.
اینکه قران میگوید حجاب واجب است در تفسیر و عمق حکم تغییر نمیکند و کسی در تفسیر نمیتواند بگوید حجاب اختیاری است یا واجب نیست.
تفسیر ابهامات را برطرف میکند.اما شما هر ایه ای که دوست داشتید را بگویید با تفسیر علما( متخصصین دینی) نقل کنم.
دوست گرامی به این کار میگویند بازی با کلمات.
به طور کلی عرض میکنم عرف در شرع هیچ جایگاهی ندارد.
یازهرا:Gol:
به نام خدا
به نظر بنده این شما هستید که باید مطالعات دینی خودتون را افزایش بدهید.
اینترنت!
از کی تا به حال اینترنت یک مرجع شده است را بنده نمیدانم.
یازهرا:Gol:
این نظر کی است دوست عزیز؟ خودتان؟ بزرگوار من میتوانم کتابهای متعدد به شما معرفی کنم دربارهٔ جایگاه عرف در استخراج احکام.
آن تاپیک (که میگویید بازی با کلمات است) به گمانم سؤال خودتان باشد. خواندیدش یک بار دیگر؟ دیدید نقش عرف را؟:
کشف حکم: در مواردی که نص و حکمی وجود ندارد و در اصطلاح حقوقی، قانون در آن مورد ساکت است، عرف منبع عمده ای برای ثبوت احکام الزام آور و تعیین جزییات آن ها می باشد یعنی به وسیله ی استناد به عرف می توان حکم شرعی به دست آورد.
تکمیل قانون: شریعت اسلام ماندگار، همه گیر و همگانی است؛ ولی قوانین نمی توانند همه نیازهای حقوقی مردم و جامعه را پیش بینی نمایند؛ لذا گاه عدم وضوح و یا تضاد ظاهری در قوانین رخ می نماید که برای رفع این نواقص گریزی از مراجعه به عرف نیست. در این هنگام عرف به عنوان یک قاعده حقوقی مورد استفاده قرار گرفته و به رفع اجمال و تکمیل قانون می پردازد.
تشخیص، تعریف و تنقیح موضوع حکم: روشن است که حکم شرعی دارای موضوع خاص خود است که گاه شرع در پاره ای موارد به تبیین و تعیین موضوع آن روی آورده است؛ ولی در بسیاری از موارد احکام بر موضوعات عرفی قرار گرفته است. موضوعاتی که تنها به وسیله عرف و فهم عرفی شناخته می شوند. در این موارد شرع به تشریع حکم بسنده کرده است و تعریف، تشخیص و تنقیح این موضوعات را بر عهده عرف واگذارده است.
تشخیص مفاهیم و معانی الفاظ و کشف مقصود گوینده: در فقه و حقوق اسلام عرف اختصاص به عمل نداشته و عرصه گفتار را نیز دربرمی گیرد و در کشف معانی و مفاهیم الفاظ و مراد متکلمین در متون شرعی و قانونی برای تعیین تکالیف و حقوق، بکار میرود.
تعیین مصادیق و تطبیق موضوعات و مفاهیم بر مصادیق: عالمان فقه بر این نکته تصریح دارند که تعیین مصادیق وتطبیق موضوعات و مفاهیم بر مصادیق و تشخیص افراد، انواع و اصناف هر موضوع به عرف واگذار شده است. [درآمدی بر عرف/ص206]
اما بحث حق یا وظیفه بودن حجاب مطلبی دیگر غیر از عرف است.
استنتاج از قرآن آنقدرها که شما میگویید ساده نیست. در همان آیه دقت بفرمایید که ترجمهٔ شما از آیه درست نبود. توضیح بعدیتان هم (که زن مؤمن باید مؤمن باشد) صحیح نبود. باید دقت کنیم که همهجا مطلب آنقدرها روشن و بینیاز از بحث نیست. در قرآن هیچجا نیامده که «مسئلهٔ ۱۱۰۰: حجاب از فلانجا تا بهمانجا واجب است» مطلب به گونهای آمده که نیازمند استنباط و بررسی فقیهانه است.
بزرگوار علم اصول و شیوهٔ استنباط فقها چه در اینترنت باشد چه در کتاب؛ منظور از اینترنت سایت مراجع است و سایتهایی مثل اینجا و اینجا و اینجا که کتابهای فقهی و اصولی را که بیرون از اینترنت برای همه در دسترس نیست گذاشتهاند.
اگر حضرتعالی درصددید که پیش از تأمل، فقط به نوشتههای من جواب دهید بحث به جایی نمیرسد.
من و شما باید بکوشیم اگر جایی دانستیم سخنمان خطاست از آن برگردیم، نه اینکه پیاپی برآن اصرار کنیم که خدای نکرده پافشاری دربرابر یک سخن حق ولو کوچک ما را به مخالفت با حقیقتهای مهمتر نکشاند.
به نام خدا
دوست گرامی انقدر با کلمات بازی نکنید.
شما باید سخن علما را برای اثبات تمام ادعاهایتان بیاورید.
باید از علما سند ارائه دهید که اگر عرفی خلاف شرع بود باید پذیرفت.
درضمن عرف در جایگاه و اندازه ای نیست که بگوید حد حجاب چیست و چقدر است و رعایت یا عدم رعایتش چه حکمی دارد.
اون احکامی که میگویید با عرف سنجیده میشود احکام ثانویه است نه احکام اولیه. درضمن به این روش هم میگویند تغییر احام نسبت به شرایط ( زمان و مکان).
درضمن اگه منظورتان آیه 59 سوره اعراف است . ترجمه بنده طبق تفاسیر تمام علما تشیع و اهل سنت کاملا درست بود.
و این شما هستید که آیه را سطحی نگاه کرده اید نه بنده.برای این از زنان مومنین سخن به میان آورد زیرا مردان مومن در شرایط خاص با رعایت احکام خاص میتوانند با اهل کتاب ازدواج کنند.به این دلیل قران از زن مومنان سخن به میان آورد که زنانی از اهل کتاب که با مردان مسلمان ازدواج میکنند نیز باید این حکم اسلام را رعایت کنند.
و آوردن این لفظ در آیه تمام زنان دیگر را نیز شامل میشود.
اما اگر قران فقط میگفت زنان مومنه آنوقت زنان اهل کتاب که با مردان مسلمان ازدواج میکنند را شامل نمیشد.به این دلیل گفت زنان مومنان.
یازهرا:Gol:
به نام خدا
در قرآن خیلی دیگر از احکام به طور کامل بیان نشده است.
و اگر فقها میخواهند حدی را بیان کنند باید با توجه به احادیث بیان کنند.
و حد و حدود حجاب در احادیث آمده است و علما طبق همین احادیث حد را اعلام میکنند.
و درواقع این عرف نبود و نیست که حدود را مشخص میکند.
یازهرا:Gol:
بگذریم ... کتابها در مورد این حجاب بنویسین .... از مزایا و منافعش .... از حکمتهاش ....
سلام علیکم، البته مثالی که زدید یک مثال تمثیلی است و ما هم به نوک انگشت اشارهی شما خیره نماندهایم، ولی مصداقهای این تمثیل یکی از دلایل ما برای تحریف ادیان گذشته است و بخصوص مسیحیت و یهودیت. آنها احکامی را که خداوند صادر نکرده بود به خداوند نسبت دادند یا به هر تریب وارد دین کردند و بدعتگذاشتند. اما اسلام تشیع دین بدعتگذار نیست چون علمایش بدعتگذار نیستند، چون مطابق حدیث ثقلین رفتار میکنند، به قرآن و عترت چنگ میزنند که هرگز از یکدیگر جدا نشده تا به رسول خدا صلاللهعلیهوآله بازگردند ... این دین دیگر دین تحریف و بدعت نیست مادامیکه از قرآن و عترت جدا نشویم ...
اما بعد، اینکه مثالی بزنید ایرادی ندارد، اما اینکه بدون هیچ دلیل یا چیزی که حتی شبیه به یک دلیل ناقص و الکن باشد نتیجهی آن را برای قصد خود به کار ببرید دور از انصاف و صداقت است. شما چه دلیلی دارید که ما از خودمان کتاب برای حجاب و مزایا و منافعش مینویسیم؟ البته حق دارید اگر بفرمایید گاهی برخی دلیلهای ما بوی توجیه میدهد، زیرا شارع مقدس حکم را تعیین کرده است و تنها برخی از دلایل در حدود ۱۳ قرن قبل با توجه به مخاطبان آن زمان بیان شدهاند که در دورهی غیبت ما هم دستمان از غیر آنها خالی است و اگر نتیجهی تفکرات ناقص خودمان را مخلوط آنها کردهایم از سر ناچاری بوده است ... با این وجود در زمینهی حجاب و منافع آن و معایب نبودن آن دستمان خالی نیست، دلایل حتی خودمان هم دلایل محکمی است، هر کسی نمیتواند به این راحتی حتی به آنها خدشه وارد کند، مگر اینکه بنای بر نپذیرفتن حرف مخالف خود را داشته باشد ...
اصل وجوب حجاب چنان حجت عقلی در کنار حجتهای شرعی دارد که شما توان انکار آنها را نخواهید داشت، فقط میماند بحث سر حدود آن که از شرع در کلیات آن مشخص شده است (اختلافاتی در جزئیات و مصادیق وجود دارد البته) و از عقل جای مباحثه دارد، اما حداقلش این است که اگر ما به دلیل ضعف و نواقص خود نتوانیم حدود شرعی حجاب را اثبات کنیم کس دیگری هم نمیتواند نظر دانشمندان دیگر را اثبات کند یا نظر اسلام را رد کند، مگر در حد اظهار نظرهای آبکی که به نظر من این بهتر است یا آن بدتر است که این بیانات هم ارزش علمی و عقلی ندارد ...
یا علی
جناب فرهنگ
منظور جناب خادم ولایت از عرف , عرف مخالف دین و شریعت و مذهب است . یا اگر بخواهیم دقیق تر بگوئیم عقل منهای دین است یا عقلی است که مستقل از دین می اندیشد . بعید میدانم در همان کتابها یا مقالاتی که میخواهید در این رابطه معرفی کنید اینها را ننوشته باشند ( البته اگر خودتان خوانده اید معرفی بفرمائید )
اما بعد
وظائف سایت گفتمان دینی پاسخگوئی به سوالات دینی است . خب بله طرح نظرات مختلف هم میشود ولی هر نظری شانی دارد و گفتمان علمی و تخصصی با این گفتمان تفاوت دارد.
در گفتمان تخصصی و علمی , یک عالم و صاحب نظر با استناد به مطالب علمی در محافلی که در شان و رتبه طرح آن مباحث است مثل مراکز علمی و تخصصی و دانشگاه ها طرح موضوع و استدلال میکند و ...
حال آنکه در این سایت کسانی که می آیند اکثرا تخصص ندارند و یا برای پاسخ به شبهاتشان می آیند ...
نظر هر کسی محترم ولی پذیرش مطالبی که از یک متخصص و صاحب نظر نیست و یک دقیقه هم وقت صرف تحقیق نشده یا بدون هیچ مستندی دارد خلاف واقع میرود را در شان و منزلت یک مطلب علمی قابل اعتنا دانستن یک وهم و خیال است که البته آنهم محترم من باب شیرینی کامتان
در قرآن خیلی دیگر از احکام به طور کامل بیان نشده است.
و اگر فقها میخواهند حدی را بیان کنند باید با توجه به احادیث بیان کنند.
و حد و حدود حجاب در احادیث آمده است و علما طبق همین احادیث حد را اعلام میکنند.
و درواقع این عرف نبود و نیست که حدود را مشخص میکند.
یازهرا:Gol:
سلام علیکم،
البته در تکمیل فرمایش شما در قرآن همهی احکام وجود دارد، خداوند همهچیز را به تفصیل بیان کرده است و هیچ چیزی را در آن فرو نگذارده است، لیکن فهم کامل آیات نزد راسخون در علم است که اهل بیت علیهمالسلام هستند و کسانی که احادیث ایشان را متوجه شوند (بخصوص در احادیث صعب مستعصب و احادیث علمی سنگین) در مرتبهی بعد.
اما آنچه که مشخص است این است که بحث جناب فرهنگ در مورد حکم حدود حجاب صادق نیست، اگرچه در مسائل دیگری و همچنین در برخی مصادیق همین حکم (نه خود حکم بلکه در مصادیقش، اینکه زینت به چه گفته شود و ...) میتواند صادق باشد.
اما بحث حاضر پیرامون حق بودن در مقابل تکلیف بودن حجاب است که در این باره ادلهی شرعی کامل و متقن هستند و با ادلهی عقلی هم حمایت میشوند و در واقع جای شک و شبههای باقی نمانده که کسی بگوید شاید ما اشتباه حکم خداوند را برداشت کردهایم و مثلاً حجاب داشتن مستحب است (فارق از مصادیق احکام زینت و پوشش). وجوب اصل حجاب و تکلیف بودن آن واضح است. اگرچه حق بودن آن هم ثابت است، به این معنا که کسی که در غیر حکومت دینی زندگی میکرد یا اصلاً مسلمان هم نبود حق دارد برای حفظ شأن خود و نجابت خود از چشمان ناپاک و ... خود را از ایشان بپوشاند، ... و بسیاری موارد دیگر ...
یا علی
سلام ...
فکر کردم باید منظورم رو متوجه شده باشین ... سعی میکنم مبسوط تر توضیح بدم تا منظورم رو بهتر درک کنین . گربه این داستان کنایه از موجودی هست که داره با میو میو کردن هاش دلوری میکنه ... و طنابی که باهاش گربه رو بستن کنایه از حجابی هست که کشیش ها توسط اون حائلی میان خودشون و گربه کشیدند تا به عبادتشون بپردازند .
سخن قرآن به خانومها هست نه به حاکم جامعه ... قرآن به خانومها گفته خانومها فلان جور عمل کنین ... تا جنس مخالفتون رو تحریک نکنین ... خدا تو قرآنش به گربه ها گفته که میو میو نکنین تا حواس آقایون پرت بشه .... ولی این آقایون قضیه رو نفهمیدن هر چی گربه تو خیابون گیر میارن میبرن به درخت میبندن بعدش هم افتخار میکنن همه گربه ها رو به درخت بستیم ...
بابا چرا نمیخواین بفهمین ... قرآن یه حرفی به خانومها زده گفته فلان جور عمل کنین تا حواس آقایون پرت نشه ... شما چه مجوزی دارین که همه خانومها رو میبرین به درخت میبندین که یهو میو میو نکنن ...
به نام خدا
بی تخصصی 100 درصد شما در مباحث دینی باعث اینجور تمثیل زدنهای غلط میشود.
اولا داستانی که بیان کرده اید فقط یک داستان تخیلی است و در دنیای حقیقی هیچ جایگاهی ندارد.
وقتی شما از طناب به عنوان حجاب نام میبیرد ، لابد گربه داستان هم بانوان هستند!؟ افرادی همانند شما که خودشان زن هستند این چنین به بانوان توهین میکنید بعد کسی که تاپیک با موضوع زن میزند را متهم میکیند.
درضمن اگر هم منظورتان از دلبری کردن بانوان بی حجابی آنهاست ، این دلبری کردن در این مملکت جایی ندارد.و هرکس که میخواهد این چنین دلبری کند برود خارج از ایران دلبری کند. و در ضمن حجاب را خود خدا شخصا گفت و نسبت دادن طناب کشیشان به رفتار خدا کاملا ناپسند است.
شما که این چنین سخن میگویید حجاب را به طناب نسبت میدهید ، لابد همانگونه که مخالف وجود طناب هستید مخالف وجود حجاب هم هستید.
اگر این چنین است ، اینگونه تفکر در دین جایگاهی ندارد.و اگر میتوانید با دلیل و حجت و با بیان منطق بیایید ثابت کنید حجاب همانند طناب غلط است.و باید حذف شود.و اگر دلیل و برهانی ندارید این تفکرات هیچ ارزش و جایگاهی ندارد.
شما از کجا فهمیدید سخن قرآن به خانمهاست نه حاکم جامعه!
خداوند در قرآن هم به زن امر کرد حجاب را رعایت کنند و هم به مرد.اگر دلیل اینکه به زن امر کرد باعث تحریک پذیری آقایان است. دلیل این هم که به مرد امر کرد تحریک پذیری زنان است.
درضمن
کسی که فلسفه حجاب را درک نکرده است شما و همفکرانتان هستید نه موافقین حجاب.مضررات بدحجابی فقط به شخص برنمیگردد بلکه به جامعه برمیگردد.و هرکس بگوید بدحجابی تاثیری بر اجتماع ندارد باید به علمش شک کرد.
و درضمن گربه حار را باید کشت ، زیرا اگر گربه ای که حار شده است کسی را گاز بگیرد ، آن شخص هم بیمار میشود.
خداوند در قرآن هم به زن امر کرد حجاب را رعایت کنند و هم به مرد.اگر دلیل اینکه به زن امر کرد باعث تحریک پذیری آقایان است. دلیل این هم که به مرد امر کرد تحریک پذیری زنان است.
توصیه میکنم فلسفه حجاب را کاملا مطالعه بفرمایید.
یازهرا:Gol:
سلام
قرآن علاوه بر وجوب حجاب حکم نهی از منکر را هم صادر کرده است یعنی اگر گربه ای بر خلاف امر میو میو کرد(بر فرض که بپذیریم میو میو کردن حکمی فردی است و نه اجتماعی) با مراحلی او را از این کار نهی کنید و آخرین روش آن توسل به زور است که او را به درخت می بندند تا دیگر میو میو نکند!!
[SPOILER]
اینهمه مثال خوب می شود زد حالا چرا مثال گربه و میومیو کردن؟!:Gig:
[/SPOILER]
سخن قرآن به خانومها هست نه به حاکم جامعه ... قرآن به خانومها گفته خانومها فلان جور عمل کنین ... تا جنس مخالفتون رو تحریک نکنین ... خدا تو قرآنش به گربه ها گفته که میو میو نکنین تا حواس آقایون پرت بشه .... ولی این آقایون قضیه رو نفهمیدن هر چی گربه تو خیابون گیر میارن میبرن به درخت میبندن بعدش هم افتخار میکنن همه گربه ها رو به درخت بستیم ...
بابا چرا نمیخواین بفهمین ... قرآن یه حرفی به خانومها زده گفته فلان جور عمل کنین تا حواس آقایون پرت نشه ... شما چه مجوزی دارین که همه خانومها رو میبرین به درخت میبندین که یهو میو میو نکنن ...
سلام علیکم،
خوب از ابتدا توضیح میدادین فهمیدن این کنایهها واقعاً کار سادهای نبود! :ok:
با وجود اینکه منظورتان را ان شاء الله ایندفعه فهمیدهام ولی باز مثالتان به نظرم نواقصی دارد که شاید بخواهید در این زمینه که میگویم بیشتر توضیح دهید. شما فرمودید که گربه همان خانم است، میومیو کردنشان هم جلب توجه و دلبری کردنشان است، کشیشها هم مردانی هستند که میخواهند سرشان به کارشان باشد و طناب هم مهار کردن گربهها از دلبری است که به اشتباه شامل هم گربههایی شده که دلبری میکنند و هم گربههایی که دلبری نمیکنند. درست فهمیدم؟
اما با فرض اینکه درست فهمیده باشم شما فرمودید خداوند به گربهها گفته که میومیو نکنند، خوب تعیین نکردید که این میومیو کردن و دلبری کردن که خداوند گربهها و زنان را از آن منع کرده است چگونه است، یعنی فقط مواظب رفتارشان باشند یا پوشش مناسبی هم باید داشته باشند؟ قاعدتاً باید پوشش مناسب هم داشته باشند که دلبری نکنند، پس اگر گربهای بر خلاف دستور خدا دلبری کرد کشیشها نباید او را به درخت ببندند (مثلاً زنان را زندانی کنند) بلکه باید گربهها را مجبور کنند که دلبری نکنند ... اما گربه موجود بیزبان است که فهماندن مطلبی به آنها کار سادهای نیست، بخاطر همین هم کشیشهای مثال شما به درخت بستندشان اما زنها که اینطور نیستند، انسان هستند، نیازی به طناب و زندان نیست، کافی است همان پوشش و رفتارشان را کنترل کنند ... (البته هستند زنانی که جز زیر بار حرف زور نمیروند، همانطور که مردانی هم هستند که تا به زندان نیفتند از بزهکاریهای خود دست بر نمیدارند) ... اگر اجبار به پوشش همان با طناب بستن به درخت است پس لابد خداوند هم از ابتدا به گربهها گفته بوده است که خودشان را به درخت ببندند و اگر نگفته بود پس اجبار به پوشش هم نمیتواند نظیر بستن به درخت باشد. اشتباه میکنم؟
در پناه خداوند باشید
یا علی
نمونه اول :
نمونه دوم :
نمونه سوم :
اینها آیاتی هستند که از اونها با عنوان آیات حجاب نام برده میشود .... تمامی این آیات مستقیما با خوده خانومها صحبت کرده و گفته که باید چگونه رفتار کنند .... حال چند تا حکم رو میبینیم که خدا در درون قرآن به حاکم جامعه دستور داده ...
اصلا حوصله ی بحث و نقل قول با هیچ احدی رو ندارم..
.
.
فقط می تونم بگم..
.
.
ترجیح میدم خودم اشتباه فکر کنم ، تا اینکه بخوان مجبورم کنند درست فکر کنم..
نمونه دوم :
نمونه سوم :
اینها آیاتی هستند که از اونها با عنوان آیات حجاب نام برده میشود .... تمامی این آیات مستقیما با خوده خانومها صحبت کرده و گفته که باید چگونه رفتار کنند .... حال چند تا حکم رو میبینیم که خدا در درون قرآن به حاکم جامعه دستور داده ...
[RIGHT]نمونه اول :
دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملي كه انجام دادهاند به عنوان يك مجازات الهي قطع كنيد، و خداوند توانا و حكيم است. اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد خداوند توبه او را ميپذيرد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است . ( آیه ۳۸ و ۳۹ سوره مائده )
نمونه دوم :
به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در [کار] دین خدا نسبت به آن دو دلسوزى نکنید و باید گروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند
خواهر عزیزم سلام علیکم،
یک در صد فکر کنید خداوند به دزد میگفت ای دزد دست خودت را قطع کن، یا به زانی میگفت ای زانی خودت را شلاق بزن. تفاوت بین دو دسته مثالی که آوردید این است که دستهی اول مجازات را بیان کرده است و مجازات توسط مدعیالعموم اجرا میشود یا به هر حال توسط کسی که باید نهی از منکر را اجرا کند، اما دستهی دوم دارد خود حکم را بیان میکند، یعنی ای زن حجابت را رعایت کن.
از طرف دیگر فردی نبودن مسألهی حجاب از اوضح واضحات است، هر کسی میداند که پوشش دیگران از زن و مرد، اینکه پوشیده باشد یا چسبان و بدننما و عاریات کاسیات، تمیز باشد یا کثیف و یا بخصوص در مورد خانمها بوی عطر بدهند، پاره باشد و مندرس یا قابل قبول ... همهی اینها در اطرافیان انسان روی انسان تأثیر میگذارند. چطور شما منکر این تأثیرگذاری میشوید و حجاب را مسألهای شخصی و فردی میدانید؟ چطور ممکن است بتوانید بعد اجتماعی آن را منکر شوید؟ وقتی حق عموم جامعه مطرح شود هم دیگر بدیهی است که مدعیالعموم باید هم به رعایت آن نظارت کند و هم با متخدیان از آن برخورد کند. این مسأله را چطور میتوانید قبول نداشته باشید؟ در مورد واجبات اجتماعی هم ما امر به معروف و نهی از منکر را داریم و تعزیرات حکومتی را داریم و ... رعایت ظاهر اجبار دارد رسیدگی به باطن هم با خداست، بر بندهی خدا در امور باطنی جز ابلاغ دین خدا و نصیحت و انذار و بشارت نیست.
خواهر عزیزم، ما مثلاً در زمان حضرت امیر علیهالسلام خطبهی ایشان را داریم که بر بالای منبر گفتند که خبر رسیده که برخی از همسایگان مسجد به مسجد نمیآیند! با ایشان غذا نخورید و با ایشان وصلت نکنید و ... تا به مسجد بیایند. استاندارد ظاهر اسلامی آن موقع خیلی بالا بوده! بحث رعایت حجاب دیگر اصلاً به این شدتها مطرح نبوده است. مثلاً در زمان رسول خدا صلاللهعلیهوآله زنی از روی چهارپایش میافتد رسول خدا سریع سرشان را برمیگرداند به طرف دیگر، بعد اصحاب میگویند که او پوشش کاملی داشته است، رسول خدا هم دعایش میکنند. یا وارد خانه میشوند میبینند دختر نوجوانی آرایش کرده با عایشه نشسته است، سریع خارج میشوند و عایشه بهش برمیخورد و میرود بیرون که این فامیل من است! رسول خدا گفتند که بر دختری که عادت دیده دیگر واجب است که خود را بپوشاند و ... .
بله شما خواهید فرمود که رفتار این بزرگان دین ما خیلی نرم بوده است، اما توجه داشته باشید که امر به معروف و نهی از منکر درجاتی دارد، درجات ابتدایی آن همینقدر نرم است ولی اگر اثر نکند وارد درجات بالاتر میشود. در صدر اسلام حتی منافقان و دشمنان از روی عوامفریبی حرف از خدا و پیامبر و قیامت میزدند تا رسید به یزید که دیگر علنا گناه میکرد و آن وقت بود که امام حسین علیهالسلام علم نهی از منکر را بلند کردند و جهادشان را کلید زدند. در صدر اسلام برخورد شدیدتر لازم نبوده اگر انجام نشده ... مگرنه امر به معروف جزء مسلمات شرع اسلام است و امکان ندارد لازم بوده باشد و رسول خدا یا امیر مؤمنان علیهماالسلام در این زمینه کوتاهی کرده باشند. در کلام خود معصومین علیهمالسلام هم در زمینهی حجاب هست، ولی خودشان تا اثر داشته (که تا حقیر دیدم هم همیشه در زمان ایشان اثر داشته) وارد مراتب بالاتر نهی از منکر نمیشدند.
یا علی
سلام برادر گلم،
اجبار در تفکر نیست بلکه در رفتار است، تنها بخش مذهب (مذهب از ریشهی «ذهب» معادل رفتار از ریشهی «رفتن» است) از دین است که آن هم در بخش اجتماعی آن امر به معروف و نهی از منکر را به معنای واقعی «امر و نهی» داریم، یعنی اجبار، در سایر موارد اجباری نیست و اگر هم امر به معروفی انجام شود جنبهی نصیحت و خیرخواهی دارد فقط، اما «إما شاکرا و إما کفورا».
بعد هم اگر حوصلهی بحث داشته باشید دیگر لازم نیست ترجیح بدهید که خودتان اشتباه فکر کنید، بلکه ترجیح خواهید دید که خودتان درست فکر کنید.
[SPOILER]این هم یک توصیهی خیرخواهانه است و دوستانه، جنبهی دستوری واضح است که ندارد چون جایی هم برای امر و نهی نیست، صرفاً یک مثال از خیرخواهی برادرانه! :khandeh!:
[/SPOILER]
یا علی
باسلام .
لطف کنید بحث علمی را سیاسی نکنید .
اگر حرف علمی دارید مطرح نماید تا دوستان شما در این سایت با منطق وروحیه ی علمی جواب دهند .
فضای علمی را تغییر ندهید .
مباحثه علمی ثواب دارد ولی جدل و دعوا هیچ مشکلی را حل نمی کند .
باسلام وتشکر .
معقول سخن گفتید موفق باشید .
بارک الله .
فرهنگ گفتگو باید بر فضای بحث حاکم باشد تا نو آوری علمی رخ بدهد .
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
به نظرم مطلب جناب فاتح درست است که مباحث علمی مطرح کردنش در این سایت زیاد قرین صحت نیست .:Gol:
بزرگواران در چند پست قبلی عرض کردم تکلیف با وظیفه متفاوت است ونمیخواهیم در مورد وجوب حکم حجاب بحثی داشته باشیم چون یک حکم واجب وبدون دخل وتصرف است .اگر دوستان !!!! اجازه میدادند بحث علمی دقیق و جالبی بود .اما....
اصل مطلب بنده در مورد محدوده ی حق اللهی بودن وحق الناسی بودن حجاب و وظیفه ی بندگی و وظیفه ی حقوقی بودن حجاب بود اما حالابفرمایید هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید . برای دبستانی ها که نمیخواستم سخن بگویم یا برای مسیحیان یا غیره ... که بگویم حجاب واجب است یا مستحب!!!!!!!
که حالا مرتبا" بگوییم حجاب فلان است و بهمان !!!! خیر حجاب حق الله است در ارتباط معنوی سایر بندگان خدا وچون یک حکم است وحق الناس است در ارتباط با به معنویت رسیدن همه ی مخلوقات خدا ازجمله خود موظف به حجاب .
حجاب وظیفه ی همه ی بندگان خدا است در حدود شرعی چون شارع از خود ما به ذات ما آگاه تر است و حجاب از حقوق بندگان خدا است از جهت قرار گرفتن در امنیت اجتماعی
خیلی سخت نبود ولی این یک تحفه ی ناقابل از بنده به دوستان که در مباحث مراقب باشیم از قضاوت های عجولانه وبدون علم به موضوعات ؛:ok: که حق الناس غیر قابل گذشت خداوند است .
موفق باشید :Gol:
سلام
حجاب هم حق الله و هم حق الناس و هم حق النفس است و بي حجاب از تمام این ها باز خواست می شود
وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
خدا راشکر که بزرگواری مقصود بنده را دریافت . امیدوارم ادامه ی بحث در همین قالب پیش برود . حق اللهی بودن وحق الناسی بودن وکه تابع آن حق النفسی بودن حجاب است و وظیفه ی انسان ها اعم از زن ومرد در مورد تخصیص عفاف وپیامد های عمل به وظیفه ی عفاف که از طرفی مکمل حجاب واز طرفی لازمه ی حجاب است را درمقابل این حق ها بررسی کنیم .
موفق ومؤید باشید :Gol:
سلام علیکم،
البته حقیر دبستانی نیستم ولی کماکان استدعا دارم کمی (و تنها کمی) سطح پایینتر بنویسید که نه به بحث علمیاتان لطمه بخورد و نه حقیر و امثال حقیر کامل از دنبال کردن بحثتان جا بمانیم.
یا علی
پسنامه: میشود لطفاً پستی که در آن تفاوت وظیفه و تکلیف را توضیح دادهاید را هم به لینکش را بدهید؟ با تشکر :Gol:
پسنامهی دوم: البته منظورتان را متوجه هستم که چون در سایت اسلامی دارید مینویسید پس قاعدتاً نباید نیازی به تأکید دوباره روی حکم وجوب یا استحباب حجاب برای هم مرد و هم زن باشد، با این انتظار به حق هم تمام مطالبتان تا ممکن است باید حمل بر صحت شوند و همخانی با شارع مقدس، اما اگرچه مخاطبی که شما برای خودتان فرض نمودهاید دبستانی و نابالغ یا مسیحی نیست، اما در این سایت تعداد زیادی از دوستانی هم حضور دارند که اگرچه هم بالغ هستند و هم مسلمان ولی باز روی وجوب اصل حجاب (و بسیاری دیگر از واجبات و حتی مسلمات اعتقادی) شبهه دارند و برخی چه بسا یقین دارند که حجاب واجب نیست. در این صورت خوب است که ایهام در بحث کمتر باشد. نظر شخصیه البته، به هر حال بحث علمی دقیق باید حتیالمقدور از هر گونه ابهامی دور باشد تا جای پای بحثکنندگان همیشه سفت و محکم باشد و ظن و گمانی اضافهای پیش نیاید که مسیر لغزنده گردد. با این وجود باز صلاح مملکت خویش خسروان دانند ...
باسلام بر همه عزیزان که در این میدان مجددا وارد بحث وزور آزمایی علمی شدند .
از پست 10 تا اخر که گویا مباحث جدید در این مقوله مطرح شد ه ملاحظ شد .
گرچه برخی گفته ها از جمله آنچه بین دو کابر گرامی :
جناب فرهنگ وخادم رخ داده
نا خوش آیند بود وتوقع از آن دو عزیز این است که در این مباحثه علمی فضای بحث را غیر علمی نفرمایند .
همه باید سعی کنند در میدان مسابقه وروی توشک به این نبرد علمی در فضای مجازی ادامه دهند خروج از آن محدوده از سوی داور وتماشا گران این مسابقه دلیل بر ضعف وبی انصافی ودر نتیجه باخت طرف منجر خواهد شد .
البته این بحث کمی زیادی طولانی شده .
قرار نیست مباحث مثل ستاره دنباله دار تا این حد طولانی شود بخصوص این کار موجب ملال وتکرار مطالب خواهد شد .
در هر صورت این وجیزه در باره مسله مورد تقدیم عزیزان می شود شاید مفید وحسن ختام این بحث تلقی گردد :
انسان بر حسب خلقت خاص خویش، موجودی صاحب عقل و اراده بوده، به صورتی که در هر کاری میتواند انجام آن را اختیار کرده یا جانب ترک آن را برگزیند. براساس فطرت آدمی، وی در مورد انجام و ترک افعال مختار بوده و مقید به یکی از دو طرف نمیباشد. از این نوع آزادی انسان به «آزادی تکوینی» یاد میکنند.
آنچه از آزادی انسان می دانیم و در خود نیز می یابیم ،آن است که در اصل خلقت مجبور به انجام کاری یا ترک کاری نیستیم ؛ همین که از نظر ساختار خلقت ما در شرایطی هستیم که می توانیم با اراده خود برخی کارها را انجام بدهیم یا ترک کنیم ، معلوم است که در کیفیت آفرینش موجودی مختار و آزاد خلق شده ایم .
اما در خصوص چگونگی استفاده از قدرت انتخاب و آزادی درونی ،عوامل و قوانین و انگیزه های گوناگونی وجود دارند که ما را بر انجام یا ترک برخی کارها متمایل می سازند . به خاطر این عوامل گوناگون احساس می کنیم که در انجام کارهای مختلف آزاد نیستیم و محدودیت های گوناگونی را در برابر خود می بینیم که «آزادی تشریعی» است ؛ به عنوان مثال وقتی فردی به پشت چراغ قرمز می رسد ، به خودی خود در می یابد که قدرت بر عبور از چراغ قرمز را داراست. می تواند بدون توقف به راه خود ادامه بدهد ، اما از آن جا که می داند انجام این کار خلاف قانون بوده و عوارض بسیاری برای او می تواند داشته باشد ، از انجام آن خود داری کرده ، خود را مجبور به توقف می بیند .
فرد در انتخاب رفتارهای متفاوت رانندگی، اختیار و آزادی درونی و ذاتی داشت اما به واسطه قوانین اجتماعی دچار محدودیت و عدم آزادی بود ؛ همین حقیقت در دستور دینی هم وجود دارد ؛ اصولا انسان در انتخاب هر دین و شیوه زندگی آزاد است . حق انتخاب دارد اما باید به تبعات و لوازم گوناگون از جمله تبعات عقوبتی آن تن بدهد ؛ پس در انجام هر عملی آزاد هستیم اما دلیل نمی شود که تبعات گوناگون آن از قبیل تبعات طبیعی و قانونی و شرعی آن را نپذیریم .
دراسلام همه دستورات دینی اعم از دستور حجاب و غیر آن منافاتی با آزادی تکوینی و ذاتی ما ندارد. هر کس می تواند با حجاب یا بی حجاب باشد ، اما بی حجابی به عنوان یک ضد ارزش و امر ناپسند تبعات منفی و متعددی در پی دارد که فردی که آزادانه آن را برگزید، دچار آن ها می شود .
البته در حدود رفتارهای فردی و اجتماعی هم اسلام آزادی هایی به انسان ها داده اما آزادی مطلق نبوده و دارای حدود و ثغور معینی است ؛ مثلا در مورد حجاب محدوده لازم حجاب برای مرد و زن کاملا متفاوت است. به علاوه در خصوص زنان، حجاب هم محدوده کمی دارد و هم کیفی . بعد از تبیین کلیات و اصول آن ، فرد دارای آزادی در انتخاب رنگ ها و مدل های متنوع است .
اما در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است اما به طور مختصر می توان گفت :
از برخی متون استفاده میشود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهرهگیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در ادیان یهود و مسیحیت به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم میکرد، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر میآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت میانداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود. نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمدهام تا تورات و نوشتههای پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمدهام تا آنها را به تحقق برسانم».(5)
زنها در قرنهای اولیه مسیحیت تنها با چادر میتوانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار میرفت و میگفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آنها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.
برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهای مستقیم با تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روانشناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهای چشمی شهوتانگیز حساسترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّکهای شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساسترند و به محرّکهای حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهای جنسی زن به صورت دورهای ترشح میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّکهای شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان میفرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(8)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علتهای این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی میتوانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
دوست عزیز!
سخن در خصوص لزوم و ضرورت حجاب بسیار است که نمی توان در این مختصر به ابعاد گوناگون آن پرداخت اما برای یک انسان منصف و حقیقت جو بررسی وضعیت روابط انسانی و فرهنگی و اجتماعی و معضلات جنسی و اخلاقی در کشورهای فاقد حجاب و کشورهایی اسلامی مانند ایران که تجربه ای ناقص و نیم بند از حجاب دارند ،به روشنی حقیقت امر را آشکار می سازد .
غرب تا حدود یک قرن قبل چندان دچار تجربه برهنگی نشده بود . تا حدودی موازین و حدود متعارف حجاب بانوان در آن رعایت می شد ، اما در قرن اخیر به خصوص بعد از دهه 30 و 40 تجربه برهنگی آغاز شده ، وضعیت غرب امروزه به شهادت آمارهای خودشان این گونه است که نمونه هایی از آن را ارائه می دهیم :
- بر اساس گزارشات رسمی چیزی حدود 8 در صد از حاملگی های زنان در انگلستان مربوط به دختران زیر 16 سال است ؛یعنی بخشی از زنان حامله در این کشور دختران نوجوان هستند . در نتیجه از هر چند دختر زیر 16 سال در این کشور لااقل یک نفر حاملگی را تجربه می کند!!! خوب دقت کنید «تجربة حاملگی!!»( آن هم از طریق نامشروع چون ازدواج قانونی در این کشورها بالای 18 سال است ).
این امر یعنی آن که علاوه بر تمام راهکارها و تلاشهایی که توسط سیستم آموزشی و بهداشتی و خود خانوادهها برای منتهی نشدن روابط جنسی فرزندان و دانشآموزان در این کشورها به حاملگی انجام میشود، باز این آمار به دست آمده ! آیا عمق فاجعه را میتوانید حدس بزنید؟! حال آمارهایی روابط آزادجنسی چه قدر است ، خدا می داند.
- در خبرها آمده بود که « مفاسد اخلاقی و بی بند و باری شدید دانش آموزان مدرسه راهنمایی کینگ (King) واقع در شهر مین (Maine)در ایالت پورتلند آمریکا باعث شده تا مسئولان این مدرسه به فکر توزیع گسترده و رسمی قرص ها و لوازم ضد بارداری بیفتند. تاکنون دانش آموزان زیادی به مرکز بهداشت مدرسه مراجعه کرده اند که باردار شده اند. بنابراین گزارش، این اقدام اولیای مدرسه کینگ که با موافقت مسئولان شهری و ایالتی همراه بوده ، در حالی صورت می گیرد که سن دانش آموزان این مدرسه بین 11 تا 13 سال است!»
- جدیدترین آمار نشان می دهد که 50 هزار نفر دختر 15 ساله و 31 هزار نفر از دختران 13 و 14 ساله بریتانیایی در سال 2007 - 2006 برای درمان های ضدبارداری به کلینیک های پزشکی مراجعه کرده اند.
- مقامات رسمی ایالت ماساچوست آمریکا در حال بررسی پرونده ای هستند که هدف آن بررسی و کشف چرایی باردار شدن 17 دختر نوجوان در یک دبیرستان است.»
این ها تنها نمونه هایی از موارد حاملگی است . آمار میزان سقط جنین ها که بسیار دقیق تر نیز هست، کشف کننده بسیاری از حقایق است .
از این آمارها می توان اجمالا به میزان تجاوز به زنان و دختران حتى نوزادان در کشورهای غربی دست یافت، هرچند این آمارها خود داستان غریبی است ؛ نکتة جالب توجه در این گونه آمارها آن است که در آن ها تنها موارد تجاوز به زور یا به اصطلاح قانونی «تجاوز به عنف» ثبت میشود ،نه صرف روابط آزاد جنسی ؛
اما بسیاری از مخالفان حجاب می گویند این امور نتیجه نوع نگاه خاص غربی و امری خود خواسته است . با وجود رضایت طرفینی دیگر این امرمذموم به حساب نمی آید ؛ در پاسخ به این ادعای گزاف هرچند سخن بسیار است اما تنها توجه به آمار تجاوزات جنسی به کودکان که نه تمایل جنسی دارند و نه مفهوم این امور را به درستی می فهمند ،روشن کننده همه حقیقت است .
چند سال پیش دانشگاه کلرادو آمریکا آماری از میزان تجاوز و تعرضات جنسی به کودکان را منتشر کرد ؛ بر اساس این آمار:
- در هر دو دقیقه یک کودک در امریکا مورد سوءاستفاده جنسی قرار می گیرد.
- یک زن از هر شش زن امریکایی در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است.
- تنها در ایالت کلرادو سالانه بیش از 50 کودک در اثر سوءاستفاده جنسی جان خود را از دست می دهند که 75 درصد آن ها را کودکان زیر 4 سال تشکیل می دهند.
- سالانه حدود دو هزار کودک در ایالت کلرادو پس از سوءاستفاده جنسی به بخش مراقبت های ویژه مراکز درمانی منتقل می شوند.
انجمن پزشکی آمریکا نیز در گزارش آماری خود آورده است:
-هر سال، بالغ بر 140 هزار مورد جراحت علیه کودکان در جریان تجاوزات جنسی به ثبت میرسد .
- از هر 4 زن در آمریکای شمالی، یک تن، در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
-سالانه بیش از 2 میلیون مورد تجاوزات جنسی علیه کودکان و نیز غفلت و مسامحه در خصوص آن ها صورت میگیرد؛
-سالانه یک هزار و 100 کودک آمریکایی دلیل شدت تجاوزات جنسی جان میسپرند !
اوضاع روابط زن و مرد و خانواده و فرزندان مجهول الهویه در کشورهای غربی آن قدر وحشتناک است که حتى دلسوزان حوزه جامعهشناسی و مسائل خانواده در این کشورها را هم به تکاپو انداخته، حیف که از ماندن در این لجنزار دریدگی و حیوانصفتی متنفریم .آمارهای خود این کشورها در خصوص تعرّضات و سوء استفادههای جنسی کارمندها یا افراد زیر دست در مراکز نظامی، اداری، آموزشی، حتى تعرّضات به کودکان در کلیساها، مدارس و... را هم ارائه میکردیم تا حقیقت تلخ دوری از حریم ها در جوامع غربی روشن تر گردد.
به نظر ما یکی از اصلیترین و ریشه ای ترین عوامل بروز انحراف که غرب را در چنین لجنزاری فرو برده ،دور بودن از حریم حجاب و رعایت نکردن دستور پوششی و رفتاری است که اسلام بدان اصرار نموده.
اما پرسش نهایی ما از دوستان تان این است :
در مهد تمدن عریان و آزاد غرب، آمریکا ، لا اقل از هر 6 زن، یک نفر مورد تجاوز قرار میگیرد (حتماً دیگر به تفاوت واژه تجاوز با روابط آزاد جنسی توجه دارید)! اما درایران که تجربه ناقص و حتی می توان گفت غلطی از حجاب دارد، به یقین در بین زنان متدین و محجبة کشور از هر 6 هزار نفر یک نفر شاید به این مشکل گرفتار نشود. تفاوت بین وجود و عدم وجود محدودیت در پوشش زنان و روابط محدود بین زن و مرد در خارج از حریم خانواده است .
پینوشتها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان، ص 461؛ ابراهام کهن، گنجینهای از تلمود، ص 186.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286.
8. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ج19 ص 436- 437.
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
باتشکر :Gol:دو پست اخر صفحه ی6 یعنی پست های 59 و60
بزرگوار اکز قرار باشد هر بار که بخواهیم مثلا" معادله ای را حل کنیم از نو جدول ضرب را هم یاد آوری کنیم که عمر ما کفاف رسیدن به یک مطلب علمی را هم به سختی میداد . وقتی حداقل در چندین پست تاکید بر وجوب حکم حجاب از جمله پست اول شده دیگر چه نیازی به تکرار مکررات تکرار ؟؟؟
[HTML]سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش[/HTML]
با تشکر از کارشناس محترم :Gol:
بسیار متاسفم که حتی کارشناس بزرگوار مسئله ی وجوب حجاب را مطرح میکنند !!! گویا بنده مطالبم اصلا" روی این سایت نوشته نمی شوند وصفحات پست هایم دوتا در میان سفید می باشند به هر حال بنده اصل مطلبم را در مورد
حق و وظیفه بودن حجاب واجب وجهات این حق و وظیفه
در دوسه پست قبل اجمالا" بیان کردم که گویا آن هم جز برای یکی دونفر قابل رویت نبوده . راستی چرا بعضی از ما فقط یک سری مطلب را در ذهن جای می دهیم وهیچ گونه حاضر نیستیم فرا تر از آن را هم در باره اش بیندیشیم البته روی سخنم با خودم و... است به دل نگیرید لطفا" !!! گرچه اسلام وقتی می شکفد که فراتر رویم وذهن متخصصان فقهی را هم فعال تر کنیم تا با اجتهاد خود پاسخ هایی در حد و مرز افکار بمباران تبلیغاتی شده ی جوانانمان از طرف دشمنان دین واعتقاداتمان را اجتهاد کنند .
باسلام وتشکر .
انشاءالله روزه ها مقبول وسعی تان مشکور باشد .
چنان که در تحریریه قبل اشاره شد اجمالا همه فرمایشات کار بران گرامی را مرور نمودم از جمله فرمایش شما پاسخ یار محترم را نیز از نظر گذراندم ودر مجموع مطلب پیش گفته را تقدیم کردم .
بدلیل حجم بالای کار در این ایام توفیق نشد به فرمایش سرکار عالی به طور مستقیم ودر ذیل کلام خود تان مطلبی تقدیم نمایم .
امید است این کمی بضاعت واندک بودن مجال را بر بی توجهی حمل نکنید .
نظرات شما در این باب در کنار سایر نظریه پردازان وکار بران مورد توجه است ولی با توجه به دیدگاه های مختلف در این مسله چالش بر انگیز چه می شود گفت ؟؟
آنچه به نظر رسید تقدیم شد .
اگر نکته خاصی مجددا در باره بحث حجاب دارید بفرماید تا به اندازه توان عرایضی تقدیم شود .
باسلام وتشکر از پاسخ یار محترم .
نظرات سرکار عالی مجددا رویت شد .
اگر به تحریریه بنده دقت فرماید آن مطالب در جهت تایید فرمایش شما است .
ولی با توضیح بشتر .
شما بر این نکته اصرار دارید که حجاب هم حق است وهم واجب ( تکلیف ) حق الهی وانسانی است .
خوب آن مطالب هم که درصدد تبیین همین نکته است .
مزید بر مطالب قبل باید در این نوبت اشاره شود :
آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
سلام علیکم سرکار استاد،
نمیدانم چرا احساس میکنم شما سعی دارید مطلب خاصی را بگویید که توجه دیگران به آن جلب نمیشود، حقیر هم هر چقدر پستهای قبلی و جدید شما را میخوانم متوجه منظورتان نمیشوم و فکر کنم به منظور شما نزدیک هم نمیشوم. پستهای کارشناس محترم و دوستان دیگر را میفهمم ولی پستهای شما را اصلاً نمیفهمم، انگار که با زبان دیگری سخن میگویید، کلمات و اصطلاحات ناآشنا و جملهبندیهای ناآشنا ... ازتان که توضیح میخواهم هم باز خود توضیحتان را باید بخواهم که توضیح دیگری بدهید ... دست آخر هم به غیبتهای طولانی میروید و حقیر و امثال حقیر را به خودمان وامیگذارید و میفرمایید که لایق بحث شما نیستیم و خودتان هم از بحث با ما خسته شدهاید ...
خوب شاید برای یک بار هم که شده بد نباشد در این سایت بحث با امثال حقیر را از جدول ضرب شروع کنید ... شاید توانستیم بحثتان را دنبال کنیم.
ممنون میشوم اگر خواستید نقطهی شروع بحثتان را به صورت مقدماتی و به زبان فارسی که عوام هم متوجه میشوند نوشتید حقیر را هم خبر کنید که چیز جدیدی یاد بگیرم مگرنه حضورم در اینجا اتلاف وقت خودم و آزار شما و دیگران است و ترجیحم بر این است که دیگر به این تاپیک سر نزنم.
با تشکر :Gol:
یا علی
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنظرانش
یکی از اصلی ترین نتایجی را که بنده به دنبال آن بودم همین مطلب نقل قول از جناب ملاصدرا می باشد که بعد از بررسی صاحبان حق در حکم حجاب ؛ متخلف از حکم حجاب از بابت تمامی دارندگان حق در این موضوع (حق الله وحق الناس و تابع آنها حق النفس ) مورد بازخواست قرار می گیرند . پس حجاب یک امر شخصی وخصوصی نیست . آنطور که امروزه بر اساس القائات وتبلیغات منفی در بین جوانان عزیز ما حجاب را امری شخصی و خصوصی بیان میکنند .:Gol:بلکه صاحبان حقی دارد که در جامعه ی امروز (دنیا) ودر جامعه ی فردا (عقبی) حق خود را بابت این حکم از متخلف دادخواست می کنند . واما این دادخواست بر چه مبنایی تنظیم میگردد؟
قطعا" بر مبنای وظیفه ی ایجاد شده بر انسان به خاطر تکلیفی بودن این حکم است که دادخواست صاحبان حق قابل مطالبه می شود .
این جمع بندی اجمالی مطالب بنده در این موضوع بود
ومن الله التوفیق :Gol:
سلام بر بقیيالله الاعظم ومنتظرانش
از ثقیل بودن کلماتم عذر خواهی میکنم .میدانید که ترک عادت موجب مرض است
از بابت غیبت طولانی : بعد از هر بار مورد توهین واقع شدن سعی میکنم تا با غیبت خود در بحث؛ توهین ها را فراموش کنم وتوهین کننده را به حرمت کریم و رحیم ببخشم بعد دوباره درخدمت مطالب دوستان هستم .
از بابت سایر مطالبتان : خیر بنده هرگز فکر الفاظی را که شما به کار برده اید را هم نمیکنم وگرنه در این سایت مطلب نمینوشتم !!! بنده عاشق این هستم که اسلام را خوش بینانه تر وبا نشاط تر ومنطقی تر ؛ با تمام زیبایی هایش به نسل جوان و پیروان سایر ادیان معرفی کنیم و از خشونت هایش با اهل دل سخن بگوییم که ادراک آن را بافهم دل وجان می پذیرند و نه بافهم عقل که هیهات از بازیچه شدنش!!! و همچنین عاشق آنم که قاطعانه از شرع اسلام دفاع کنیم ودر عین حال از شریعتمان همچون یک گل محمدی (ص) باظرافت پاسداری کنیم .:Gol:
ومن الله التوفیق :Gol:
درود
داشتم درباره توضیحاتتون فکر میکردم که کدوم جامعه پیدا میشه که تمام این موراد که گفتین رو به خاطر رعایت حجاب ! داشته باشه یاد اعراب جاهل عربستان افتادم میدونید که حجاب زنان عربستان به چه صورت هست و مردان در عربستان از نظر انحرافات اخلاقی در چه سطحی قرار دارن :
حجاب کامل زنان عرب و در کنار اون فرهنگ چند همسری اعراب >> با توجه به توضیحات شما باید سالم ترین و بهترین جامعه رو انتظار داشته باشیم که هیجانات و التهاب جنسی ! یا عطش شهوت رو نداشته باشن پس چرا این جامعه انقدر فاسده ؟ انقدر انحرافات اخلاقی و ذهنی دارن ؟
با وجود حجاب کامل زنان عرب بنیان خانواده متزلزل هست یک خانواده تنها به خاطر سنت های عجیبی که اعراب دارن (مذموم بودن طلاق) از هم نمی پاشه و زنان در بین این جامعه کوچکترین ارزشی ندارند ارزش زنان در همسرداری و تعداد فرزندان پسری هست که به دنیا میارن و باز هم از زیر حجابشون از نظر جنسی در ذهن مردان عرب ور انداز میشوند!!! (با وجود اینکه شما ادعا میکنید حجاب ارزش زن رو بالا میبرد!)
امام علی (ع):هر کاری که تدبیرش به دست زنان باشد، ملعون است (الکافی / جلد 5 / صفحه 218)
زنان در جوامع اسلامی به صورت پیش فرض باید در خانه باشند (در بهترین شکل ممکن) و اگر فشار های دولت های غربی برای رعایت کردن حقوق بشر نبود زنان اجازه کار خارج از خانه رو نداشتن چون از نظر دین اسلام حضور زن در جامعه چه برای کار چه برای درس مفسده داره (به خاطر روابط نامحرم (سلام کردن ، نگاه کردن، صحبت کردن و ...) زنان در کشور های اسلامی اجازه فعالیت اجتماعی یا حضور در جامعه حتی با حجاب ندارن (مثل عربستان) و همونطور که میدونید باز هم چیزی از افکار مریض و تحرکات شهوانی مردان چه با حضور زنان محجبه چه عدم حضورشون کم نمیشود! و تمرکز و کارایی شون در هر حالت معطوف زنان است (با وجود محجبه بودن زنان در کشور های اسلامی مثل عربستان) و در این حالت باز هم نیروی فکری و کاری دختران و پسران در حال هدر رفتن است..
امام علی (ع):زنان نفهم و عورت هستند، نفهمیشان را با سکوت و عورت بودنش را با نگه داشتن آنان در خانه پنهان کنید (الکافی / جلد 5 / صفحه 535 )
زن در اسلام نماد موجودی پست و حقیر است و ارزشش با حفظ حجاب بالا نمیرود . مشکلات ناشی از ضعف روانی بعضی مردان رو نمی توان با عنوان ضعف جسمانی زنان سرپوش گذاشت و با اجباری کردن حجاب در قالب "وظیفه" برای زنی که در بنیان و اساس اعتقاداتمون موجودی پست و بی ارزش است .. ارزش بیافرینیم . و ازین راه ضعف های اساسی که باید حل بشن رو نادیده بگیریم ..
برام جالبه که خدا تو اون دنیا چیجوری از حق الله و حق الناس و حق النفس سوال میپرسه .... مثلا من در مقابل خدا ظاهر میشم و خدا میپرسه ...
مگه نگفتم حجاب بزار چرا نزاشتی !!!
بعدش پسرا میان و میگن این دختر خانوم ما رو بدبختمون کرد !!!
بعدش نفسم به من میگه اشتباه کردی که حجاب نزاشتی !!!
واقعا شما خدا رو چی فرض کردین ؟؟؟
1- اگر خدا از من پرسید چرا حجاب نزاشتی : بهش میگم چون جلویه اجتماعی شدنم رو میگرفت و تو هیچ وقت تاوان دستوراتی که دادی رو نمیدادی .... و من فهمیدم که باید رویه عقل خودم بیشتر تکیه کنم .
2- اگر پسرا اومدن و گفتن چرا من رو تو گناه انداختی : بهشون میگم من کسی رو تحریک نکردم .... و شما میتونستین سرتون رو بندازین پایین ...
3- اگر نفسم از من پرسید چرا حجاب نزاشتی .... بهش میگم زر نزن .... دنیا عوض شده .... اینجا دنیایی دیگه هست و قواعده دیگری توش حکم فرماست و اگر برگردیم دنیا تو خودت به من میگی حجاب نزار .
جالب است!
زن آزاد می شود
اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینی و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و سطح جهان بینی
بلکه با قیچی !
قیچی شدن چادر !
زن یک باره روشنفکر می شود !
و مرد با سکوت در قبال عریانیِ زن روشنفکر میشود!
این آزادی و روشنفکری که شما میگویید همسایه جهل و عقب افتادگی و ضد زن است
دکتر علی شریعتی
همسر دکتر شریعتی حجاب نداشتند :khandeh!:
پس خوب سکوتش رو شکست! معلوم نیست چی کشیده از این جهل و عقب افتادگی
سلام
من یک خانم نیستم و خیلی نمیتونم در مورد حجاب نظر بدم چون هیچ وقت تجربه اش نکردم
فقط میخواستم بگم خیلی دوستان بحث علمی میکردن.
علم یعنی سوای دین و مذهب
علم یعنی برون دین
ما دو حالت بیشتر نداریم ، درون دینی که میگه حجاب واجبه و برون دینی که هنوز حرف ثابتی در مورد حجاب نزده.
خیلی راحته (تءورا) که دو جامعه آماری هرکدوم با مثلا صد هزار جمعیت مرد و صدهزار تا زن.
حالا توی یکی مثل قوانین اسلام و امروزه رفتار بشه و توی یکی دیگه اصلا حرفی از چیزی تحت عنوان حجاب زده نشه ، حالا هرمعیاری مد نظر عزیزان و کارشناسان هست رو میشه بین این دوتا بررسی کرد تا بیبینیم آخرش این حجاب فایده هایی که میگن رو داره یا نه.
با عرض پوزش از سرکار **استاد** که باز تاپیک ایشان دارد منحرف میشود: [باید قبول کرد که وقتی هنوز بدیهیات دینی در بین اعضاء سایت پذیرفته شده نیست پرداختن به سطوح علمی بالاتر چندان بدون دردسر و دستانداز نخواهد بود]
سلام علیکم،
تکتک خانمهایی که با حجاب مخالف هستند هر روز این همه جوانان را تحریک میکنند ولی خم به ابروی خودشان نمیآورند و میگویند آنها میخواستند خودشان نگاهشان را کنترل کنند، تا اینکه خدای ناکرده یک بار گیر کسی میافتند که حدی برای خودش قائل نیست یا ابایی از هیچ گناهی ندارد یا با خود فکر میکند که در هر صورت چیزی برای از دست دادن ندارند، آن وقت است که میشود آنچه نباید بشود، و بعد دیگر آن خانمها دوست خواهند داشت تمام دنیا روی سرشان آوار شود تا از خفتی که گرفتارشان کرده راحت شوند، دیگر آن مرد متعرض دستگیر شود یا نشود، شلاق بخورد یا زندان شود یا اعدام شود یا نشود فرقی زیادی نخواهد داشت، آب رفته به جوب باز نخواهد گشت. اگر به آن خانمها گفته شود که اگر زینت خودت را آشکار نکرده بودی آن مرد مریض تحریک نمیشد و به تو طمع نمیکرد و الآن زندگیت اینطور به هم نریخته بود دو دستی بر سرش میکوبد ... ولی آن زمان دیگر برای پشیمانی دیر است ... این حرفهایی که خانمهای مخالف حجاب اینجا میزنند احساسی است و چیزی که در میان این حرفها نیست عقلانیت است. [دیدم دختری را که آرایش کرده در خیابانها راه میرفت و کسی دنبالش کرده بود و او جیغزنان فرار میکرد تا پلیس به دادش رسید و آن مرد را گرفتند به باد کتک بدون آنکه اعتراضی به آن دختر کنند که چرا سفرهی رنگین جلوی گرسنگان پهن کرده است و بعد از ایشان فرار میکند.] در جامعه اگر تنها تعداد کمی مرد مریض و بیقید هم وجود داشته باشد کافی است تا یک زن عاقل احتیاطهای لازم را برای حفظ خودش به کار ببندد ... همانطور که اگر بگویند یک تعداد قاتل شرور مسلح دارند آزادانه در شهر میچرخند رفتارها عوض خواهد شد ... در نظر بگیرید یک گردشگر را که وارد یک جنگل میشود که حیواناتی وحشی دارد و به او گفته میشود خطرناک است و نباید جلب توجه کند اما او بگوید اینکه چه کار کنم به کسی ربط ندارد و زندگی من ازان خودم است و بعد سوتزنان و آواز خوان وارد جنگل شود، آیا چنین کسی را میتوان عاقل نامید؟ اگر خودش بلایی سرش نیاید و فقط دیگران را در معرض خطر قرار دهد چه آیا عاقل خواهد بود یا همسفری ناخوشایند برای دیگران به حساب خواهد آمد؟ آیا میتواند بگوید هر کسی به فکر خودش باشد و حق ندارد روی من محدودیتی بگذارد؟
فرق عاقل و غیرعاقل هم در همین است، عقل کارش ایجاد بصیرت است، مثال این بصیرت در فرق بین بینا و نابینا بهتر مشخص میشود ... شخص بینا از دور ناهمواریها و چالههای مسیر را میبیند و بهترین مسیر را برمیگزیند و از خطرهای مسیر دوری میکند اما نابینا تا به چاه نرسیده باشد متوجه نمیشود که آنجا چاه بوده است، یک لحظه غفلت یا سستی خاک اطراف چاه هم کافی است تا بشود آنچه نباید بشود:
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ [هود، ۲۴]
حال این دو گروه [مؤمنان و منکران]، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است؛ آیا این دو همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمیگیرند؟!
و:
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّـهُ ۚ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ ۗ أَمْ جَعَلُوا لِلَّـهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ ۚ قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ [الرعد، ۱۶]
بگو: «چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟» بگو: «اللّه!» (سپس) بگو: «آیا اولیا غیر از او برای خود برگزیدهاید [مثل کفار از دانشمندان علوم تجربی] که (حتّی) مالک سود و زیان خود نیستند [و در کار خود هم گیر کردهاند]»؟ بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانی برای خدا قرار دادند [و شریک او در حکم قرار دادند بلکه آنها در تشخیص احکام اولویت دادند] بخاطر اینکه آنان همانند خدا آفرینشی داشتند و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز!»
آیا کسی را که خالقش کور و ناشنوا معرفی میکند ما میتوانیم بینا و شنوا گردانیم؟
... أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ [یونس، ۴۲]
... آیا تو میتوانی سخن خود را به گوش کران برسانی، هر چند نفهمند؟!
متوسل شدن به دانشمندان در جایی که احکام را خدا تعیین کرده است به درستی مصداق این ضربالمثل است که کوری عصاکش کور دیگر است، مرید و مراد و عابد و معبود هم هر دو در جهنم جهالت خود گرفتار خواهند شد ...
با این وجود ابایی از بحث نداریم، ان شاء الله. جامعهای را ملتزم به رعایت پوشش درست و رعایت حریم محرم و نامحرم در رفتار و برخورد و ... در نظر بگیرید و جامعهای را هم آزاد و بیقید در نظر بگیرید، در بدترین حالت مثل جامعهی حیوانات اجازه دهیم همگی عریان باشند (غرب تحت لوای حقوق بشر غربی دارد به این سمت میرود، جمعیتهای Nuddist همین الآن هم وجود دارند و قبح این کارها هم دارد کم و کمتر میشود و امتیازها بیشتری به این جمعیتها داده میشود)، به این نحوهی حل مسأله در اصطلاح علمی میگویند Asymptotic Analysis یا حل مجانبی (اگر مخالف بودید هم میشود اجازه داد که در جامعهی بدون قید این مثال نیز اگر کسی خواست حجاب داشته باشد بتواند داشته باشد)، پس اگرچه آرمانی است ولی از نظر علوم جدید یک روش بررسی مسأله هست، بخصوص که مسأله غیرخطی باشد و در حالت معمولی راحت قابل بررسی نباشد. بعد ببینیم آرامش و سعادت در کدام یک از دو جامعه بهتر تأمین میشود.
یا علی
برای اینکه تاپیک ایشان بیشتر از این به انحراف نره از ادامه بحث خودداری میکنم.
درود
یه طرز تفکر عجیب و حیرت انگیزی که از بعضی از طرفداران حجاب دیده میشه و تصور میکنن فقط زن باحجاب با حیا با عفت هست (مثال نقضش زنان و دختران با حجاب کامل که کوچکترین شرم حیایی در گفتار و رفتارشون وجود نداره! ) حیا داشتن یا نداشتن رو (با حساب کتابی که خودشان دارند )مجوزی قرار میدن برای ایجاد مزاحمت یا تجاوز به حقوق زنان بی حجاب!
این دسته از طرفداران حجاب (به خصوص اجباری به خاطر وظیفه بودنش) زمانی که با زنان بی حجاب مواجه میشن با تصور بی حیا بودن یا بی عفت بودن این زنان برای خودشون و دیگران تجاوز به حقوق انسانی یه زن رو به هر طریقی مجاز میدونن و استدلالشون هم اینه که حقشونه پس باید به سرشون بیاد تا ادب بشن! تا ازین طریق زنان بی حجاب رو تنبیه کرده باشن و مجبورشون کنن دفعه بعد حجاب خودشون رو رعایت کنن ..
چون این افراد هم فکر میکنن با این نوع برخورد (با اسم نهی از منکر) باعث میشن دنیا روی سر این زنان خراب بشه و به خفتی گرفتار بشن که مجبور میشن بقیه عمرشون حجاب رو رعایت کنن !
مگه نگفتم حجاب بزار چرا نزاشتی !!!
بعدش پسرا میان و میگن این دختر خانوم ما رو بدبختمون کرد !!!
بعدش نفسم به من میگه اشتباه کردی که حجاب نزاشتی !!!
واقعا شما خدا رو چی فرض کردین ؟؟؟
1- اگر خدا از من پرسید چرا حجاب نزاشتی : بهش میگم چون جلویه اجتماعی شدنم رو میگرفت و تو هیچ وقت تاوان دستوراتی که دادی رو نمیدادی .... و من فهمیدم که باید رویه عقل خودم بیشتر تکیه کنم .
2- اگر پسرا اومدن و گفتن چرا من رو تو گناه انداختی : بهشون میگم من کسی رو تحریک نکردم .... و شما میتونستین سرتون رو بندازین پایین ...
3- اگر نفسم از من پرسید چرا حجاب نزاشتی .... بهش میگم زر نزن .... دنیا عوض شده .... اینجا دنیایی دیگه هست و قواعده دیگری توش حکم فرماست و اگر برگردیم دنیا تو خودت به من میگی حجاب نزار .
اگر احتمال تاثیرجواب هایم را می دادم جواب مطالب شما را می دادم اما چه کنم که اگر هم جواب دهم خواهند گفت که موضوع تاپیک اصل حجاب نیست بلکه مسائل دیگری است!!!!!!
بگذریم!
اگر واقعا این جواب ها شما را قانع می کند همین ها را هم به خدا بگویید!!
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ
و السلام علی من اتبع الهدی
باسلام واظهار تاسف .
از این که جامعه وفرهنگ اعراب جاهلی را به عنوان مظهر اسلام ونمود دین تلقی نموده اید جای تاسف است .
شما که کاربربا هوش و با انصاف بو دید چرا اینگونه وارد این میدان شودید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
چرا از پیامبر وائمه که پیشوای دین اسلام اند سخن نگفتید که رفتید سراغ اعراب جاهلی ؟//
البته از آنها هم گفته اید !!!!!!
آیا می دانی در این ماه تمثل عدالت در همه ساحات از جمله در باره حقوق زنان بدلیل اجرای عدالت در محراب خانه خدا آن گونه مظلو مانه به شهادت رسیده ودر این ایام در استانه سال گشته رخداد آن حادثه جانکاه هستیم .؟؟؟؟؟؟!!!!!
چرا آن گونه علی را مورد بی احترامی قرار دادی ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بسیار جای تاسف است .تعجب است !!!!!!!!!!!!!
از شما بسیار بعید است .!!!!!
داغ این هجران واین سوز جگر
این زمان بگذار تا وقت دیگر .
انشا ءالله از روی احساسات وقصور بوده ونه تقصیر .
وشاید نتوانسته اید برخی روایات منقول از آن حضرت را خوب تحلیل نماید.
در هر حال در این باب جای سخن زیاد است .
بعد از عذر خواهی از ساحت قدسی مولا تان امیر مومنان این نکته را در باره این مسله دقت نماید :
قبل ازهرچیز، به بیان دو نکته مىپردازیم:
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آنها، یا اکثر و عمده آنها از امام علىعلیهالسلام نقل شده است. دقت در این امر به ما کمک مىکند که به اوضاع زمان امام علىعلیهالسلام بیاندیشیم، زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مىکند، روایات هم شأن صدور دارند و پى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومانعلیهمالسلام به ما کمک شایانى مىکند.
خطبه هشتاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیهالسلام بعد از جنگ جمل بیان نمودند. از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است. (1) بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از مقام ام المؤمنین بر ضد امام علىعلیهالسلام بهره گرفت. او نسبت به على دلى پرکینه داشت . حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمتها را شکست و خون دهها هزار انسان را در راه احساسات زنانهاش به هدر داد و جنگهاى صفین و نهروان را به وجود آورد.
حضرت در خطبه دیگرى به نکوهش مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در این خطبه از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است.
نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عدهاى به کمال عقل راه یافتهاند و هم میان مردان برخى به ضعف و نقص عقل مبتلا شدهاند.
امام علىعلیهالسلام فرمود: «اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در سرزنش مردم بصره فرمود: «خفت عقولکم؛ عقلهاى شما سست است».(6)
اما پاسخ به سؤال مذکور: آن را در پنج بخش بیان مىداریم:
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به امام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفتهاند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (7)
2 - از جهت عمومیت گفتهاند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مىنویسد:
«شک نیست که خطبه بالا یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزىهایى که توسط «عایشه» رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مىدارند وگرنه چه کسى مىتواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشتهاند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگترین فداکارى را به خرج دادهاند، و با ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مىکردند؟!».(8)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهدهدار آن باشد، آفریده، مثلاً چشم را ظریف اما استخوانهاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفهاش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم انداموارهاى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگترى به نام اجتماع بشرى نیز حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیتهاى تکوینی ویژهاى در نظر گرفته شده ،خداوند حکیم به تناسب وظایف، ویژگی ها و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است.
زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست.
امام علىعلیهالسلام در خطبه مذکور مىخواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرینه را داشتن خطا است؛ برعکس از جنس نرینه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی نکوهش زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام علىعلیهالسلام را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانستهاند.
جدل استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام علىعلیهالسلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقصها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مىدانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا پیرو فلان زن شده و شعلههاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نمودهاید! (9)
این سخن تقویت مىشود با جملهاى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکار شمرده مىشد. حضرت مىفرماید: حتى اگر زنى را [ همانند عایشه ] نیکوکار پنداشتهاید، مواظب باشید مبادا با اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مىشود با عنایت به این که این خطبه پس از جنگ جمل و با توجه به مسائل به وجود آمده بعد از جنگافروزى عایشه بیان شده است.
5 - از نظر واقعیت:
واقعیت این است که بین جنس نرینه و مادینه از چند جهت تفاوت هایی وجود دارد:
الف: از نظر اعضا و جوارح؛
ب: از نظر احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق؛
ج: فعالیتهاى خردمندانه و تفکر.
از نظر اعضا و جوارح: ممکن است برخى تصور کنند که مرد و زن تنها در اعضایى که مربوط به جنسیت آن دو است، تفاوت دارند و در دیگر اعضا و جوارح تساوى و یکسانى حکمفرما است. در حالى که واقعیت جز این است. آن دو جنس در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن،
رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوانها، وزن حجمى استخوانها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوانها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، و زن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، زیر و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، میزان گلبولهاى قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد متفاوت است.
ریشه تفاوتها در فعالیتهاى غددى نهفته است. تفاوت فعالیتها و ترشحات غدد درون ریز و هورمونى بین دو جنس نرینه و مادینه به قدرى زیاد است که بدون استثنا تمامى اعضا و جوارح زن و مرد را از هم جدا مىکند، به گونهاى که آزمایشگاه به راحتى مىتواند تشخیص دهد این خون، یا ادرار و یا دیگر ترشحاتى که از بدن یک نفر به دست آمده و حتى یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (10)
از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: بنا به گفته روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده را از ویژگىهاى زنانه اما در مقابل، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگىهاى مردانه برشمردهاند. (11)
نیز گفتهاند داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از ویژگی های زنان است. (12) زن براى این که نشان دهد جلوه کردن و دلبرى در انحصار غریزه او است، به زیور و آرایش علاقه نشان مىدهد و در برابر مغازههاى زرگرى و لباس و پارچه فروشى، پاهایش شل مىشود. (13)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمل پرستى، خنده وگریه از مرد پیشقدم است. (14)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنههاى احساسى و عاطفى بیشتر تحت تاثیر قرار مىگیرند و به هیجان مىآیند. (15)
ریشه اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوتهاى احساسى، عاطفى، تمایلى و اخلاقى پدید مىآید. چون که غدد تناسلى در زن و مرد متفاوت است . غدهها افزون بر تأثیرات جنسیتى، تأثیرات عاطفى و احساسى متفاوتى در دو جنس نر و ماده مىگذارند، که سرانجام به تمایز شخصیت این دو جنس منجر مىشود. به عنوان مثال ترشح بیضهها موجب تهور و جوش و خروش مىگردد و این همان خصایصى است که گاو نر جنگى را از گاوى که در مزارع براى شخم به کار مىرود، جدا مىسازد (چون که در اولى بیضهها ترشح دارد، ولى در دومى اخته شده است و ترشحى ندارد) (16)
تنها با زیاد یا کم شدن یکى از ترشحات بدن یا یکى از عناصر متابولیکى هر چند ناچیز باشد، اخلاق، رفتار و شخصیت آدمى را دگرگون مىسازد.
از این سخن نتیجه مىگیریم : با توجه به دامنه وسیع در تفاوتها که بین زن و مرد در همه چیز وجود دارد( که تفاوت ترشحاتى غدد، جزئى از آن است) باید اذعان نمود که لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد،و هر یک مشغول وظایف و مسئولیتهاى خویش. (17)
اما از نظر فعالیتهاى خردمندانه و تفکر گفتهاند: این روایت ناظر به عقل حسابگرى زنان است که در مقایسه با مردان کمتر است؛ یعنى نه زیاده روى در مورد حمایت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش که به زنان ظلم روا داشته شود. همان گونه که اگر کسى در مقام مقایسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص یا کم تر بداند، خطا نکرده و گفتارش خلاف واقع نیست، همین طور در بعد عقلانى اگر زن را نسبت به مرد کم تر بداند، خطا نکرده است و گفتارش خلاف واقع نیست.
بیان سخن:
اولاً: این سخن در پى بیان یک قضیه موجبه کلیهاى که استثنا نداشته باشد، نیست. همان گونه که در بخش دوم بیان شد، نه تمامى مردان از نظر عقل بر تمامى زنان برترى دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مىباشد و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: گونه غالب در کنشهاى مردان رفتارهاى حسابگرانه و گونه غالب در کنشهاى زنان رفتارهاى مهرانگیز و عاطفى و احساسى است. این مطلق نیست، بلکه نسبى است.
دوم: هر یک از دو نیروى عاطفه و عقل حسابگرایانه در جاى خویش نیکو، پسندیده و ضرورى است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبى او است و نه دلیل بر بدى. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبى و نه دلیل بر بدى او است.
قوت و ضعف این دو در دو جنس نرینه و مادینه نوعى تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیتهاى طبیعى است. به هیچ وجه مرد نمىتواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفى زن برآید و برعکس، زن نمىتواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید.
موفقیت اصلى زن در انجام وظایف خویش است که در راستاى هدف آفرینش وى قرار دارد و موفقیت اصلى مرد نیز در امورى است که همگون با قواى تکوین اش مىباشد.
در طبیعت و قوانین آفرینش بین مردان و زنان کارها تقسیم شده است. چرا ما در نظام تشریع آن را نپذیریم؟ سخن امام علىعلیهالسلام درباره زنان هشدار می دهد که نباید از آنان انتظار حرکتى مردگونه داشت، چون که زنان سراپا شور و احساس و عاطفهاند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگری هاى مردانه را داشت، بلکه مىبایست همگام با وظایف آفرینش، تقسیم کار را پذیرفت و روانشناسى زنان را در نظر داشت.
سوم: عقل مورد بحث، عقل ارزشى نیست، بلکه عقل سنجش است.
توضیح: عقل یک وقت عقل سنجش یا نظرى است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفى مىبایست بهرهاى از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این عقل در دختران زودتر از پسران شکوفا مىشود، بدین جهت دختران سن تکلیفشان چند سال قبل از پسران است.
معناى دیگر عقل، عقل عملى یا ارزشى است. این عقل است که در روایات از آن ستایش شده است. این عقل، آدمى را به عبادت خدا وامىدارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (18) این عقل مانند عقال (زانو بند شتر) هواهاى نفسانى را کنترل مىکند. در چنین عقلى مردان بر زنان برترى ندارند، بلکه از پارهاى روایات برترى زنان فهمیده مىشود.(19)
در عقل نظرى یا سنجشى به عقیده برخى روانشناسان، پسران از یک سن خاصى بر دختران پیشی مىگیرند. (20)
علت تفاوت زن و مرد در عقل حسابگرى:
ممکن است برترى مردان بر زنان در عقل سنجشى، ناشى از تفاوت آنان در محیط کار و تجربه باشد؛ یعنى از نظر ذات و استعداد کاملاً یکسان هستند. چون زنان به جهت وظایفى که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است، کم تر از مردان در اجتماع حضور و فعالیت دارند و کم تر از مردان، تجارت و فعالیتهاى اقتصادى بازارى دارند، بدین جهت مردان در عقل تجربى بر زنان سبقت گرفتهاند.
ممکن است این برترى نه از جهت تجربه، بلکه از جهت ظرفیت وجودى مردان باشد، چون واقعیت این است که وزن، حجم و ظرفیت مغزى زنان نسبت به مردان متفاو ت است.
در خور توجه است که زنان در تمام نژادها میزان ظرفیت، حجم و مقدار نخاعى آنان از مردان کمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان کوتاه تر است. مغز زن در تمامى نژادها صد تا دویست گرم از مرد کم تر است. این سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درک نظرى آنان مىگردد.
هورمونها، غدد تناسلى، بافتها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران باردارى و هزاران فعالیتهاى فیزیولوژى و روانى در درک آدمى مؤثر است.
شاید بتوان گفت: اگر حسابگرىهاى زاده از برآوردهاى عقلى خشک در انسانى به نام مادر باشد، فرزند دچار نابسامانى تربیتى و کمبود عاطفى مىگردد. (21)
در علوم پزشکى ثابت شده که بدنها دربست در اختیار غدد و ترشحات غددى قرار دارند، و کارکرد اینها نیز توسط سلسله اعصاب کنترل مىشود، و سلسله اعصاب، مرکزى و فرماندهى دارند و این مرکز فرماندهى نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحیه پیشانى رشد بیشترى یافته و در زنان در منطقه «هیپوتالاموس» رشد و نمو زیادترى دارد.
نیز ثابت شده که پیشانى مرکز تعقل و تفکر است و «هیپوتالاموس» مرکز عاطفه و احساسات است، و تمام اینها با هم همکارى مىکند. بنابراین جا دارد که واقع بین باشیم و از واقعیتهاى موجود، قضاوت واقعه بینانه در مورد مردان و زنان داشته باشیم و بگوییم: گویا مرد بر دریایى از تعقل و تفکر نشسته و زن بر اقیانوسى از عاطفه و احساسات.(22) اما این بدان معنا نخواهد بود که زنان عقل نداشته یا مردان عاطفه ندارند.
پی نوشت ها:
1 - قوت القلوب، ج1، ص 282.
2 - نهج البلاغه، خ13.
3 - غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
4 - همان، ج1، ص 311.
5 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6 - همان، ج14.
7 - کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
8 - محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 - 390.
9 - کتاب نقد، همان، ص 268 و 269.
10 - دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 280 - 293.
11 - روانشناسی رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت.
12 - اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13 - همان، ص 294.
14 - همان، ص 294 و 295.
15 - کتاب نقد، ج12، ص 59.
16 - کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17 - دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18 - کلینی، اصول کافی، ج اول، کتاب عقل و جهل .
19 - وسائل الشیعه، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 458.
20 - روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21 - کتاب نقد، ش 12، ص 59 - 60.
22 - دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300.
http://www.askdin.com/thread37997.html
جمع بندی 1
سوال : حجاب حق است یا وظیفه
پاسخ :
باسلام وتشکر از همه عزیزان که در این بحث علمی ودینی که مورد نیاز وبه اصطلاح حرف روز است شرکت نموده اند وبا طرح دیدگاه شان زمینه را برای یک بحث عمیق آماده کردند . با توجه به گفته های عزیزان وکار بران گرامی اجازه دهید در این باب در یک نگرش جامع وکلان ساحات مختلف مسله باز کاوی وتبیین شود . برای تامین این هدف سخن را از این جا وبا این سوال آغاز می کنم :
آیا حجاب را یک حق حساب میکنیم یا یک تکلیف؟ به عبارتی، حجاب آزادی انسان را محدود میکند یا امری است که او را نمیتوان از داشتنش محروم کرد؟
اگر بخواهیم از این منظر نگاه کنیم، حجاب ذاتاً حق است.
نکته دیگر این است که حقها دو گونه است بعضاً قابل گذشت اند و بعضی وقت ها هم غیرقابل گذشت؛
پس این سوال که حجاب حق است، یا حکم وتکلیف؟ جای خود را بشتر نشان می دهد
اگر فارغ از هر شریعت و دینی نگاه کنید حق است. اما اسلام وهمه ادیان آسمانی آمده و این حق را تبدیل به حکم کرده است. میگوید شما حق حجاب دارید اما اجازه زائل کردن حجاب را هم ندارید. پس حجاب هم حق است وهم تکلیف بدین بیان :
در تفكر اسلامي حجاب به عنوان يك واجب ديني (وبه تعبیر دیگر به عنوان یک تکلیف) بواسطه اوامر و دستوات خداوند كه در كتاب و سنت براي ما بيان مي شود حكم وجوب پيدا مي كند ؛ مانند آن كه خداوند در آيه 31 سوره نور، مي فرمايد :
" به بانوان با ایمان بگو چشم های خود را فرو پوشند . دامن هاي خود را حفظ نگاه دارند . زینت های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار نسازند، مگر برای شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم کیش شان، کنیزان شان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی بی اطلاع اند (غیرممیز). و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت های پنهان شان آشکار شود. همگی به سوی خداوند باز گردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید"
همچنين در آيه 59 سوره احزاب مي فرمايد:
"ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند . مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند . خداوند، آمرزنده و مهربان است"
بواسطه همين آيات و روايات مختلفي كه در اين خصوص وجود دارد فقها حكم به وجوب حجاب داده اند ، اما مي توان اين مساله را بررسي كرد كه چرا و به چه هدفي خداوند اين تكليف را براي ما قرار داده است ؛ در نتيجه دريافت حقيقت و فلسفه حجاب يكي از نكات مهم و قابل توجه است .
در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است. اما قبل از هر چيز بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه از برخی متون استفاده میشود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهرهگیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام، بلكه دستور عمومي براي همه شرايع قبلي نيز بوده است و در ادیان یهود و مسیحیت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم میکرد، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر میآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت میانداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمدهام تا تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمدهام تا آنها را به تحقق برسانم».(5)
زنها در قرنهای اولیه مسیحیت تنها با چادر میتوانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار میرفت و میگفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آنها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است. البته مساله آيات حجاب به همراه فرهنگ عمومي جامعه عرب و اصولا همه جوامع آنروز در زمان كوتاهي اصل ضرورت حجاب را به اصلي بديهي و روشن تبديل نمود كه در روايات ما هم به خاطر بداهت آن توجه چنداني بدان نشد و حتي اين مساله مورد سوال چنداني قرار نگرفت ؛ به همين دليل روايات باب حجاب بيشتر در مورد جزييات و حدود خاص مساله حجاب ايت نه اصل مساله حجاب .
در واقع در جامعه اسلامی زمان پیامبر و امامان اصل حجاب محل سوال نبود، بلکه سوال ها از استثناها است ،یعنی سوال از این است که به موی چه زنانی می توان نگاه کرد ؟ چه زنانی و در کجا لازم نیست موی خود را بپوشانند؟ به بعضی روایات توجه کنید:
راوی می دانسته که نگاه کردن به موی زنان جایز نیست ،ولی چون ازدواج با خواهر زن مانند ازدواج با دیگر محارم ممنوع است،گمان کرده که پس باید نگاه به موی خواهر زن ( البته بدون قصد لذت) مانند نگاه کردن به موی مادر و خواهر و...، جایز باشد . از این رو از امام پرسیده:
ایا جایز است مرد به موی خواهر همسرش نگاه کند؟
امام فرمود:نه ،مگر این که خواهر همسرش از زنان بازنشسته(یعنی زنان که پا به سن گذاشته و دیگر خواهش جنس مخالف ندارند)باشد.
راوی با تعجب می پرسد:خواهر زن و زن غریبه یکسان هستند؟ امام فرمود:آری.(8)
در روایت دیگر به صراحت آمده: « لازم نیست زن از پسر بچه هفت ساله(که هنوز به سن تمیز نرسیده) موی خود را بپوشاند » .(9)
اما برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهای مستقیم با تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روانشناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهای چشمی شهوتانگیز حساسترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّکهای شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساسترند و به محرّکهای حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهای جنسی زن به صورت دورهای ترشح میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّکهای شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان میفرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(10)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علتهای این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی میتوانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جوییهای آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
پینوشتها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن،عصر ایمان ؛انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1378 ش. ج 4،
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی .
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح،نشر نگارش تهران ، 1379 ش . ص 286.
8. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعةمؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 هجرى قمرى . ج 20 ص 199،
9.همان،ص229.
10. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار نتشارات صدرا ، تهران ، 1374 ش .ج19 ص 436- 437.
http://www.askdin.com/thread37997.html
جمع بندی 2
سوال : حجاب حق است یا وظیفه
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش باتشکر فراوان از حضور استاد ارجمند جناب صادق گرامی که با مطالب پر بارشان بحث را مزین فرمودند
واما بزرگوار جسارتا" یک مطلب : عرض بنده در خصوص حق یا وظیفه بودن وارجاع این دو اطلاق بر حکم واجب حجاب بود وگرنه که تکلیف بر حکم واجب ضرورت شرع است اگر دقت کنیم« وظیفه » یک امر تکوینی واختیاری است و«تکلیف» یک امر ضروری و «واجب»یا« اجباری» است از این جهت که مجازات دنیوی واخروی بر آن مترتب میشود وحق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است . لذا در یک تحقیق اصولی وظیفه را در امر حجاب ازجانب خداوند جهت ابلاغ بر بشریت بر پیامبرش دانستیم که با کلمه امری(قل) از جانب خداوند مورد تاکید قرار گرفته شده لذا این وظیفه ی تاکیدی برای شخص پیامبر (ص) میتواند مسئولیتی مضاعف را به همراه داشته باشد مبنی بر این که درقیامت پیامبر مکرم اسلام برابلاغ حکم حجاب از طرف خداوند شاهد باشد تا مکلفین عذری نداشته باشند . واما حق حجاب بر بندگان خداوند .....
پاسخ :
باسلام وتشکر از همکار گرامی جناب پاسخ یار انجمن .
آنچه جناب عالی در چند مورد در باب حجاب ارایه داده بودید مطالعه واستفاده شد .
بنده با توجه به مطالب شما وسایر دوستان که در این بحث مشارکت داشتند پاسخ قبل را تقدیم نمودم .
عنایت داشته باشد که آنچه بنده ارایه دادم تعارضی با فرمایش جناب شما ندارد بلکه تبیین وتوضیح همان فرمایشات شمایان بود ولی با رویکر د متفاوت .
توجه دارید که اگر کمی به بحث حق بودن حجاب از یک نظر اشاره شد این به معنای نفی تکلیف بودن آن نیست زیرا چنان که قبلا گفته شد این حق از آن حق های مقابل تکلیف نیست بلکه غیر قابل انفکاک از تکلیف است بگونه ی که شرع مقدس این حق را به زن داده که حجاب داشته باشد وکسی نمی تواند این حق را از او سلب کند چه این که او خودش نیز نمی تواند این را از خود سلب کند مثلا کرامت حق زن است کسی دیگر ویا خود زن نمی تواند این حق را از خود سلب کند یعنی شرع وعقل هر دو زن را ملزم نموده که حق کرامت خود را استفا نماید واجازه ندارد آن را از خود سلب کند . زن نمی تواند بگوید من نمی خواهم کرامت داشته باشم . پوشش که از مصادق کرامت است در عین این که حق زن است تکلیف او نیز است شرع وعقل این حق را به زن داده واز او خواسته که به آن حق ملتزم باشد . پس حجاب هم حق است وهم تکلیف ولی حق بودنش در سایه تکلیف بودن تامین می شود واین حق از آن تکلیف انفکاک نا پذیر است .
مثال دیگر زنده بودن وزندگی حق یک انسان است آیا کسی حق دارد این حق را از خود سلب نموده ودست به خود کشی بزند ؟؟ هرگز شرع وعقل هر دو حکم می کند که انسان نمی تواند این حق را از خود سلب کند در نگاه عقل وشرع همه انسان ها مکلف اند که برای حفظ زندگی خود تلاش نماید ونمی تواند این حق استفا نکند پس این حق چنان با تکلیف گره خورده است که نمی تواند ازهم تفکیک شود .مسله حجاب نیز شبیه این است . این جا است که معلوم می شود حق وتکلیف در این موارد از هم تفکیک ناپذیر است .
اما این سخن شما :
(حق یک امر استحقاقی است که قابل مطالبه است .)
بلی حق در برخی موارد چنین است ولی در همه موارد مثل مثال های یاد شده ویا مسله حجاب نه تنها قابل مطالبه است بلکه انسان مکلف به مطالبه آن حق است مثلا اگر حاکمی جایر بخواهد حجاب را از کسی سلب نماید افراد (زن) مکلف است این حق خودرا از او مطالبه نماید اگر مطالبه ننماید خلاف وظیف وتکلیف خود عمل نموده است .[INDENT]
[/INDENT]
http://www.askdin.com/thread37997.html
جمع بندی 3
سوال : حجاب حق است یا وظیف
میشه لطفا یک نمونه در حکومت پیامبر گرامی اسلام یا امیرالمومنین یا در قرآن نشان بدهید
پاسخ :
از لحن آیات و روایات استفاده می شود که، در آن زمان رعایت حجاب لازم بوده است، زیرا حجاب از واجبات الهی بود . باید واجبات و حدود و احکام الهی در عصر رسول خدا بیش تر رعایت میشد، زیرا که بر امام وحاکم است به این مسایل اهمیت دهد.
«لیس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه... و الاحیاء للسنّة؛(1) جز آن چه پروردگار بر عهده امام گذارده است... و زنده کردن سنتها وظیفه ای ندارد».
در جای دیگر، یکی از وظایف مهم حاکم و رهبر امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود الهی بیان شده است: .(2) بی حجابی، از منکرات اسلام است که باید از آن نهی شود . در صورت وجود چنین مسئله ای حضرت رسول (ص) وعلی )ع) این وظیفه را بهتر انجام می دادند. افزون بر اینکه در عصرآنان رعایت پوشش مورد توجه توده مَردم(اعم از مسلمان و غیر مسلمان) بود . مانند این عصر بی حجابی و بدحجابی رایج نبود. حتی اقلیت های دینی باید حجاب را رعایت نمایند چون حجاب امر فردی مانند نماز و روزه نیست بلکه امری اجتماعی است که رعایت نکردن آن به عفت عمومی جامعه لطمه وارد می کند. در سوره احزاب دستور کلی در باره حجاب آمده است که همگان ملزم به رعایت آن بودند :
«ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است» (3)
پیامبر و معصومین (ع) علاوه بر تاکیداتی که بر رعایت حجاب داشته اند، با ارائه دستورعمل هایی، جامعه اسلامی را به سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته اند مثلا روزی اسما - که خواهر زن پیامبر بود-، با جامه بدن نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود:
«ای اسما، وقتی زن به حد بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست ها» (4)چون رعایت حجاب و حفظ عفت عمومی جامعه حکم قطعی اسلامی است و قرآن به صراحت آن را بیان میکند ،همچنین مفاسدی در پی بی حجابی به وجود می آید، منطق و عقل حکم میکند که باید با بی حجابی به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
در زمان پیامبر بعد از نزول آیات حجاب مسلمانان حجاب را رعایت می کردند .در این زمینه اعتراض یا مخالفتی وجود نداشت و گر نه در تاریخ به آن اشاره می شد.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 105.
2. مجلسی . بحار الانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت . 1403 ق . ج 93، ص 41.
3. احزاب(33) آیه 59.
4. سنن ابی داود، نشر دار المطبوعات . بیروت . ج2، ص383.
سوال : حجاب حق است یا وظیف
پاسخ :
انسان بر حسب خلقت خاص خویش، موجودی صاحب عقل و اراده بوده، به صورتی که در هر کاری میتواند انجام آن را اختیار کرده یا جانب ترک آن را برگزیند. براساس فطرت آدمی، وی در مورد انجام و ترک افعال مختار بوده و مقید به یکی از دو طرف نمیباشد. از این نوع آزادی انسان به «آزادی تکوینی» یاد میکنند.
آنچه از آزادی انسان می دانیم و در خود نیز می یابیم ،آن است که در اصل خلقت مجبور به انجام کاری یا ترک کاری نیستیم ؛ همین که از نظر ساختار خلقت ما در شرایطی هستیم که می توانیم با اراده خود برخی کارها را انجام بدهیم یا ترک کنیم ، معلوم است که در کیفیت آفرینش موجودی مختار و آزاد خلق شده ایم .
اما در خصوص چگونگی استفاده از قدرت انتخاب و آزادی درونی ،عوامل و قوانین و انگیزه های گوناگونی وجود دارند که ما را بر انجام یا ترک برخی کارها متمایل می سازند . به خاطر این عوامل گوناگون احساس می کنیم که در انجام کارهای مختلف آزاد نیستیم و محدودیت های گوناگونی را در برابر خود می بینیم که «آزادی تشریعی» است ؛ به عنوان مثال وقتی فردی به پشت چراغ قرمز می رسد ، به خودی خود در می یابد که قدرت بر عبور از چراغ قرمز را داراست. می تواند بدون توقف به راه خود ادامه بدهد ، اما از آن جا که می داند انجام این کار خلاف قانون بوده و عوارض بسیاری برای او می تواند داشته باشد ، از انجام آن خودداری کرده ،خود را مجبور به توقف می بیند .
فرد در انتخاب رفتارهای متفاوت رانندگی، اختیار و آزادی درونی و ذاتی داشت اما به واسطه قوانین اجتماعی دچار محدودیت و عدم آزادی بود ؛ همین حقیقت در دستور دینی هم وجود دارد ؛ اصولا انسان در انتخاب هر دین و شیوه زندگی آزاد است . حق انتخاب دارد اما باید به تبعات و لوازم گوناگون از جمله تبعات عقوبتی آن تن بدهد ؛ پس در انجام هر عملی آزاد هستیم اما دلیل نمی شود که تبعات گوناگون آن از قبیل تبعات طبیعی و قانونی و شرعی آن را نپذیریم .
دراسلام همه دستورات دینی اعم از دستور حجاب و غیر آن منافاتی با آزادی تکوینی و ذاتی ما ندارد. هر کس می تواند با حجاب یا بی حجاب باشد ، اما بی حجابی به عنوان یک ضد ارزش و امر ناپسند تبعات منفی و متعددی در پی دارد که فردی که آزادانه آن را برگزید، دچار آن ها می شود .
البته در حدود رفتارهای فردی و اجتماعی هم اسلام آزادی هایی به انسان ها داده اما آزادی مطلق نبوده و دارای حدود و ثغور معینی است ؛ مثلا در مورد حجاب محدوده لازم حجاب برای مرد و زن کاملا متفاوت است. به علاوه در خصوص زنان، حجاب هم محدوده کمی دارد و هم کیفی . بعد از تبیین کلیات و اصول آن ، فرد دارای آزادی در انتخاب رنگ ها و مدل های متنوع است .
اما در خصوص لزوم و فلسفه حجاب سخن بسیار است اما به طور مختصر می توان گفت :
از برخی متون استفاده میشود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهره گیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در ادیان یهود و مسیحیت به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی(ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم میکرد، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».(2)
از کتاب مقدس نیز بر میآید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت میانداختند.(3) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود. نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شریعت عیسی(ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمده ام تا آنها را به تحقق برسانم».(5)
زنها در قرنهای اولیه مسیحیت تنها با چادر میتوانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار میرفت و میگفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آنها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.
برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2- توجه به ساختار فیزیولوژی انسان:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه ای مستقیم با تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روانشناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهای چشمی شهوت انگیز حساسترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّکهای شهوانی قرار میگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساسترند و به محرّکهای حسی پاسخ میدهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمونهای جنسی زن به صورت دورهای ترشح میشوند و به طور متفاوت عمل میکنند، تأثیر محرّکهای شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان میفرماید : «اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچیگری او ناشی میشود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».(8)
به عبارت دیگر: جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علتهای این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی میتوانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم میآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم میریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3- آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی:
1- بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2- تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادیهای خود تلقّی میکنند و افراد متأهل هر روز در مقایسهای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار میگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را میسوزاند.
3- استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت
دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آنها کاسته میشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او
حیا، عفاف و حجاب زن میتواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب میشود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعدادهای دیگر در وجود زنان میشود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه میباشد که در صدد کام جویی های آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
دوست عزیز!
سخن در خصوص لزوم و ضرورت حجاب بسیار است که نمی توان در این مختصر به ابعاد گوناگون آن پرداخت اما برای یک انسان منصف و حقیقت جو بررسی وضعیت روابط انسانی و فرهنگی و اجتماعی و معضلات جنسی و اخلاقی در کشورهای فاقد حجاب و کشورهایی اسلامی مانند ایران که تجربه ای ناقص و نیم بند از حجاب دارند ،به روشنی حقیقت امر را آشکار می سازد .
غرب تا حدود یک قرن قبل چندان دچار تجربه برهنگی نشده بود . تا حدودی موازین و حدود متعارف حجاب بانوان در آن رعایت می شد ، اما در قرن اخیر به خصوص بعد از دهه 30 و 40 تجربه برهنگی آغاز شده ، وضعیت غرب امروزه به شهادت آمارهای خودشان این گونه است که نمونه هایی از آن را ارائه می دهیم :
- بر اساس گزارشات رسمی چیزی حدود 8 در صد از حاملگی های زنان در انگلستان مربوط به دختران زیر 16 سال است ؛یعنی بخشی از زنان حامله در این کشور دختران نوجوان هستند . در نتیجه از هر چند دختر زیر 16 سال در این کشور لااقل یک نفر حاملگی را تجربه می کند!!! خوب دقت کنید «تجربة حاملگی!!»( آن هم از طریق نامشروع چون ازدواج قانونی در این کشورها بالای 18 سال است ).
این امر یعنی آن که علاوه بر تمام راهکارها و تلاشهایی که توسط سیستم آموزشی و بهداشتی و خود خانوادهها برای منتهی نشدن روابط جنسی فرزندان و دانشآموزان در این کشورها به حاملگی انجام میشود، باز این آمار به دست آمده ! آیا عمق فاجعه را میتوانید حدس بزنید؟! حال آمارهایی روابط آزادجنسی چه قدر است ، خدا می داند.
- در خبرها آمده بود که « مفاسد اخلاقی و بی بند و باری شدید دانش آموزان مدرسه راهنمایی کینگ (King) واقع در شهر مین (Maine)در ایالت پورتلند آمریکا باعث شده تا مسئولان این مدرسه به فکر توزیع گسترده و رسمی قرص ها و لوازم ضد بارداری بیفتند. تاکنون دانش آموزان زیادی به مرکز بهداشت مدرسه مراجعه کرده اند که باردار شده اند. بنابراین گزارش، این اقدام اولیای مدرسه کینگ که با موافقت مسئولان شهری و ایالتی همراه بوده ، در حالی صورت می گیرد که سن دانش آموزان این مدرسه بین 11 تا 13 سال است!»
- جدیدترین آمار نشان می دهد که 50 هزار نفر دختر 15 ساله و 31 هزار نفر از دختران 13 و 14 ساله بریتانیایی در سال 2007 - 2006 برای درمان های ضدبارداری به کلینیک های پزشکی مراجعه کرده اند.
- مقامات رسمی ایالت ماساچوست آمریکا در حال بررسی پرونده ای هستند که هدف آن بررسی و کشف چرایی باردار شدن 17 دختر نوجوان در یک دبیرستان است.»
این ها تنها نمونه هایی از موارد حاملگی است . آمار میزان سقط جنین ها که بسیار دقیق تر نیز هست، کشف کننده بسیاری از حقایق است .
از این آمارها می توان اجمالا به میزان تجاوز به زنان و دختران حتى نوزادان در کشورهای غربی دست یافت، هرچند این آمارها خود داستان غریبی است ؛ نکتة جالب توجه در این گونه آمارها آن است که در آن ها تنها موارد تجاوز به زور یا به اصطلاح قانونی «تجاوز به عنف» ثبت میشود ،نه صرف روابط آزاد جنسی ؛
اما بسیاری از مخالفان حجاب می گویند این امور نتیجه نوع نگاه خاص غربی و امری خود خواسته است . با وجود رضایت طرفینی دیگر این امرمذموم به حساب نمی آید ؛ در پاسخ به این ادعای گزاف هرچند سخن بسیار است اما تنها توجه به آمار تجاوزات جنسی به کودکان که نه تمایل جنسی دارند و نه مفهوم این امور را به درستی می فهمند ،روشن کننده همه حقیقت است .
چند سال پیش دانشگاه کلرادو آمریکا آماری از میزان تجاوز و تعرضات جنسی به کودکان را منتشر کرد ؛ بر اساس این آمار:
- در هر دو دقیقه یک کودک در امریکا مورد سوءاستفاده جنسی قرار می گیرد.
- یک زن از هر شش زن امریکایی در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است.
- تنها در ایالت کلرادو سالانه بیش از 50 کودک در اثر سوءاستفاده جنسی جان خود را از دست می دهند که 75 درصد آن ها را کودکان زیر 4 سال تشکیل می دهند.
- سالانه حدود دو هزار کودک در ایالت کلرادو پس از سوءاستفاده جنسی به بخش مراقبت های ویژه مراکز درمانی منتقل می شوند.
انجمن پزشکی آمریکا نیز در گزارش آماری خود آورده است:
-هر سال، بالغ بر 140 هزار مورد جراحت علیه کودکان در جریان تجاوزات جنسی به ثبت میرسد .
- از هر 4 زن در آمریکای شمالی، یک تن، در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
-سالانه بیش از 2 میلیون مورد تجاوزات جنسی علیه کودکان و نیز غفلت و مسامحه در خصوص آن ها صورت میگیرد؛
-سالانه یک هزار و 100 کودک آمریکایی دلیل شدت تجاوزات جنسی جان میسپرند !
اوضاع روابط زن و مرد و خانواده و فرزندان مجهول الهویه در کشورهای غربی آن قدر وحشتناک است که حتى دلسوزان حوزه جامعهشناسی و مسائل خانواده در این کشورها را هم به تکاپو انداخته، حیف که از ماندن در این لجنزار دریدگی و حیوانصفتی متنفریم .آمارهای خود این کشورها در خصوص تعرّضات و سوء استفادههای جنسی کارمندها یا افراد زیر دست در مراکز نظامی، اداری، آموزشی، حتى تعرّضات به کودکان در کلیساها، مدارس و... را هم ارائه میکردیم تا حقیقت تلخ دوری از حریم ها در جوامع غربی روشن تر گردد.
به نظر ما یکی از اصلیترین و ریشه ای ترین عوامل بروز انحراف که غرب را در چنین لجنزاری فرو برده ،دور بودن از حریم حجاب و رعایت نکردن دستور پوششی و رفتاری است که اسلام بدان اصرار نموده.
اما پرسش نهایی ما از دوستان تان این است :
در مهد تمدن عریان و آزاد غرب، آمریکا ، لا اقل از هر 6 زن، یک نفر مورد تجاوز قرار میگیرد (حتماً دیگر به تفاوت واژه تجاوز با روابط آزاد جنسی توجه دارید)! اما درایران که تجربه ناقص و حتی می توان گفت غلطی از حجاب دارد، به یقین در بین زنان متدین و محجبة کشور از هر 6 هزار نفر یک نفر شاید به این مشکل گرفتار نشود. تفاوت بین وجود و عدم وجود محدودیت در پوشش زنان و روابط محدود بین زن و مرد در خارج از حریم خانواده است .
منابع:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان، ص 461؛ ابراهام کهن، گنجینهای از تلمود، ص 186.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5.
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286.
8. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ج19 ص 436- 437.