دوباره به سمت تو تمام میشوم، مادر! پیشانیام، بوسهگاه مهربانیهای توست و دستهایت، سایهبان دلخستگیهایم. مادر! نمیدانی، گاهی از تمام دنیا دلم میگیرد، اما پیش تو رو نمیکنم تا زخمی بر زخمهای دلت نیفزایم؛ ولی مادر! دل بیطاقتم، در وسعت بیساحل نگاهت، تاب تنهایی را ندارد. هنوز نتوانستهام یک دل سیر تو را دوست بدارم. تقصیر دلم نیست؛ که طعم عشق تو را نمیشود با واژههای ناچیز «دوستت دارم» چشید. مادر! هنوز آن قدرها بزرگ نشدهام که عصای پیری تو باشم؛ جوانههای ضعیف وجودم به استواری دستهایت محتاج است؛ من نیازمند توام، مادر! هر وقت چهرهات خدا گونه میشود، میفهمم که وقت نماز است. میفهمم که وقت خداست. میفهمم که حالا دیگر نوبت درد دل کردن تو با خداست؛ در خلوتت پا نمیگذارم، اما با چشمهایی غرق التماس، نگاهت میکنم تا یادت نرود دعایم کنی. وقتی میخندی، تمام خانه رنگ بهشت میگیرد و بوی بهشت میدهد. وقتی دلت میگیرد، آسمان در بغض نگاهت جمع میشود، اما نمیبارد.
عزیز گرانقدرم مادرم
می خواهم از میان خطوطی چند با تو سخن گویم
و کلماتی را که از اعماق قلبم برخاسته بنگارم تا تو را از اسرار نهفته اش آگاه سازم
لکن کلمات را یارای سخن گفتن از آن نیست و ناتوان از بیان سعادتی که سرشارش نموده ای
و این تویی.... ای مادر
آری تو.... ای مادرم
سعادت قلبم
سرخی خونش
و تپشش
که در هر تپیدنی می سراید ترا:
تربیتم نمودی و حمایتم نمودی و شعر زندگی را برایم سرودی.
امروز که نقشی از بوسه بر صورت فرزندم ترسیم میکنم، گرمی عشق و سعادتی را که به ودیعه اش نهادی از درون قلبم فریاد برآورده و طنین اش وجودم را لبریز از عشق می سازد و..... لبخندی که بر لب فرزندم نقش می بندد احساس ترا در وجودم بیدار می سازد.... آنگاه که در آغوشم می کشیدی و دست نوازش بر سرم ..... و با خویشم زمزمه گر می شوم "وه که این عشق الهی چقدر زیباست"
قلبم می تپد و می تپد و با عاشقانه هایش می گوید:
دوستت دارم مادرم..... دوستت دارم مادرم..... غرق بوسه سازم صورت و دست و پایت را مادرم.... زیراکه تو...... موهبتی هستی الهی.
هر بشری را عزت از مادر است و من ..... با وجود توست که عزت یافتم و بر این افتخار نایل که..... مادر هستم و..... بر خود می بالم که .....تو مادرم هستی و..... بر این احساس مادری که..... تو آن را با محبت خویش و وجودت و خنده و شادی و صبر و مهربانی ات در وجودم به ودیعه نهادی
مادر.... بزرگ شده ام.... واکنون مادر می خوانندم ....ولی ..... همچنان نیازمند دعای توام...
و آنست که به عرش اجابت خواهد رسید....زیرا که..... از دلی مهربان برمی خیزد....پس...
سخنی است از زبان یک مادر با مادر خود
سلام علیکم
خیلی زیبا بود... از ته دل بود..
ان شاءالله دعای خیر مادر بدرقه راه ما باشه..
ممنون خانم یاعالی..متن زیباتون من رو به فکر فرو برد..
ان شاءالله عاقبت به خیر بشید..
عزیز گرانقدرم مادرم
می خواهم از میان خطوطی چند با تو سخن گویم
و کلماتی را که از اعماق قلبم برخاسته بنگارم تا تو را از اسرار نهفته اش آگاه سازم
لکن کلمات را یارای سخن گفتن از آن نیست و ناتوان از بیان سعادتی که سرشارش نموده ای
و این تویی.... ای مادر
آری تو.... ای مادرم
سعادت قلبم
سرخی خونش
و تپشش
که در هر تپیدنی می سراید ترا:
تربیتم نمودی و حمایتم نمودی و شعر زندگی را برایم سرودی.
امروز که نقشی از بوسه بر صورت فرزندم ترسیم میکنم، گرمی عشق و سعادتی را که به ودیعه اش نهادی از درون قلبم فریاد برآورده و طنین اش وجودم را لبریز از عشق می سازد و..... لبخندی که بر لب فرزندم نقش می بندد احساس ترا در وجودم بیدار می سازد.... آنگاه که در آغوشم می کشیدی و دست نوازش بر سرم ..... و با خویشم زمزمه گر می شوم "وه که این عشق الهی چقدر زیباست"
قلبم می تپد و می تپد و با عاشقانه هایش می گوید:
دوستت دارم مادرم..... دوستت دارم مادرم..... غرق بوسه سازم صورت و دست و پایت را مادرم.... زیراکه تو...... موهبتی هستی الهی.
هر بشری را عزت از مادر است و من ..... با وجود توست که عزت یافتم و بر این افتخار نایل که..... مادر هستم و..... بر خود می بالم که .....تو مادرم هستی و..... بر این احساس مادری که..... تو آن را با محبت خویش و وجودت و خنده و شادی و صبر و مهربانی ات در وجودم به ودیعه نهادی
مادر.... بزرگ شده ام.... واکنون مادر می خوانندم ....ولی ..... همچنان نیازمند دعای توام...
و آنست که به عرش اجابت خواهد رسید....زیرا که..... از دلی مهربان برمی خیزد....پس...
مادر بر این فرزند دعایی، تا انجامی بخیر یابد
از سرکار خانم یا عالی بخاطر درج عبارات زیبایشان در توصیف عاشقانه مادری کمال تشکر و قدردانی را دارم.
به امید موهبت عطای عنوان مادری به همه زنان خیراندیش این سرزمین...
مادر جانم ای خلیفه محبت الهی بر کرانه زمین!
وجود سراسر مبارکت را که یکپارچه خیر است و مایه برکت به عمق جان ارج می نهم و گفتار و نیات مقدست را که برای پرورش جسمانی و روحانیم افاضه نموده ای به دیدگان منت می پذیرم چرا که تو خالصانه ترین واسطه فیض اقدس الهی در عوالم امکانی و یگانه ی مهرت در همیشه ایام یادآور مهرآفرین.
مادر جانم ای خلیفه محبت الهی بر کرانه زمین!
وجود سراسر مبارکت را که یکپارچه خیر است و مایه برکت به عمق جان ارج می نهم و گفتار و نیات مقدست را که برای پرورش جسمانی و روحانیم افاضه نموده ای به دیدگان منت می پذیرم چرا که تو خالصانه ترین واسطه فیض اقدس الهی در عوالم امکانی و یگانه ی مهرت در همیشه ایام یادآور مهرآفرین.
از حضور عطرآگین تمامی بزرگواران و پی نوشت های گرانسنگی که نگارش فرمودید سپاسگزارم
بار پروردگارا:
به تمامی مادران سرزمینم سلامتی ، سربلندی و طول عمر و سیرتی فاطمی عطا فرما
کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...
:Mohabbat:
بهانه گیر تو اینبار هم منم مادر نمی شود که رفتن تو از سرم برود که من نمی رود این عطراز تنم مادر که من هنوز به یاد تو شب به موهایم به جای دستهای تو شانه می زنم مادر که من به شوق تو می خوابم و نمی فهمند چرا ز عالم شب دل نمی کنم مادر شبیه کودکی ام طاقتم سر آمده باز چرا نمی گذرد بی تو ماندنم مادر..
سمیه محمدیان
فرشته ای زمینی بنام مادر ...
.
با روزگار دعوایم شد ...
گریه کردم ...
دنیایم سیاه شد ..
فقط زمانی که یه تار موی سفید در زلف مادرم دیدم
گفتم چرا مادرم را پیر کردی ؟
وقتی که دختراست ، دری از درهای بهشت برای والدینش می باشد . وقتی که همسراست ، نیمی از دین شوهرش را کامل می نماید . وقتی که مادراست ، بهشت در زیر پای قدومش قرار دارد .
بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود ...بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هستبزرگ شدیم ... به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود...بزرگ شدیم ... و یافتیم که مشکلاتمان دیگر با یک شکلات ، یک لباس یا کیف حل نمی شود ...و اینک والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور از پیچ و خم های زندگی ...بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم ، بلکه والدین ما هم همراه ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند و یا هم اکنون رفته اند ...خیلی بزرگ شدیم ...و فهمیدیم سخت گیری مادرم عشقش بود ...و غضبش عشق بودو تنبیه اش عشق بود عجب دنیایی است ، و عجیب تر از دنیا چه کوتاه است عمرمان
مادر می امد و مانع میشد : که لباس هایت کثیف می شوند و خاکی میشوی و .... اما بزرگتر شدیم هنوز بازی میکنیم این بار دنیا بازی ! اما دیگر مادری نیست که بگوید مواظب باش کثیف می شوی !!!
[FONT=arial]
مادر یعنی زندگی ،
[FONT=arial] مادر یعنی عشق ،
[FONT=arial] مادر یعنی مهر ،
[FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه ،
[FONT=arial] با خنده هات می خنده ،
[FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،
[FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت
و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...
[FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه
رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،
[FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری
یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،
[FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ،
با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ، [FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مرض بشه یا پیر بشه ،
چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ، [FONT=arial] مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری ... [FONT=arial] :hamdel:مادر یعنی همه زندگی ...:hamdel:
مــــــادرم
دوباره به سمت تو تمام میشوم، مادر!
پیشانیام، بوسهگاه مهربانیهای توست و دستهایت، سایهبان دلخستگیهایم.
مادر! نمیدانی، گاهی از تمام دنیا دلم میگیرد، اما پیش تو رو نمیکنم تا زخمی بر زخمهای دلت نیفزایم؛ ولی مادر! دل بیطاقتم، در وسعت بیساحل نگاهت، تاب تنهایی را ندارد.
هنوز نتوانستهام یک دل سیر تو را دوست بدارم. تقصیر دلم نیست؛ که طعم عشق تو را نمیشود با واژههای ناچیز «دوستت دارم» چشید.
مادر! هنوز آن قدرها بزرگ نشدهام که عصای پیری تو باشم؛ جوانههای ضعیف وجودم به استواری دستهایت محتاج است؛ من نیازمند توام، مادر!
هر وقت چهرهات خدا گونه میشود، میفهمم که وقت نماز است.
میفهمم که وقت خداست.
میفهمم که حالا دیگر نوبت درد دل کردن تو با خداست؛ در خلوتت پا نمیگذارم، اما با چشمهایی غرق التماس، نگاهت میکنم تا یادت نرود دعایم کنی.
وقتی میخندی، تمام خانه رنگ بهشت میگیرد و بوی بهشت میدهد.
وقتی دلت میگیرد، آسمان در بغض نگاهت جمع میشود، اما نمیبارد.
سلامتی اولین زن شوهرداری که عاشق شدم " مادر "
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیمِ همه مادران نیکو خصال
سخنی است از زبان یک مادر با مادر خود
عزیز گرانقدرم مادرم
می خواهم از میان خطوطی چند با تو سخن گویم
و کلماتی را که از اعماق قلبم برخاسته بنگارم تا تو را از اسرار نهفته اش آگاه سازم
لکن کلمات را یارای سخن گفتن از آن نیست و ناتوان از بیان سعادتی که سرشارش نموده ای
و این تویی.... ای مادر
آری تو.... ای مادرم
سعادت قلبم
سرخی خونش
و تپشش
که در هر تپیدنی می سراید ترا:
تربیتم نمودی و حمایتم نمودی و شعر زندگی را برایم سرودی.
امروز که نقشی از بوسه بر صورت فرزندم ترسیم میکنم، گرمی عشق و سعادتی را که به ودیعه اش نهادی از درون قلبم فریاد برآورده و طنین اش وجودم را لبریز از عشق می سازد و..... لبخندی که بر لب فرزندم نقش می بندد احساس ترا در وجودم بیدار می سازد.... آنگاه که در آغوشم می کشیدی و دست نوازش بر سرم ..... و با خویشم زمزمه گر می شوم "وه که این عشق الهی چقدر زیباست"
قلبم می تپد و می تپد و با عاشقانه هایش می گوید:
دوستت دارم مادرم..... دوستت دارم مادرم..... غرق بوسه سازم صورت و دست و پایت را مادرم.... زیراکه تو...... موهبتی هستی الهی.
هر بشری را عزت از مادر است و من ..... با وجود توست که عزت یافتم و بر این افتخار نایل که..... مادر هستم و..... بر خود می بالم که .....تو مادرم هستی و..... بر این احساس مادری که..... تو آن را با محبت خویش و وجودت و خنده و شادی و صبر و مهربانی ات در وجودم به ودیعه نهادی
مادر.... بزرگ شده ام.... واکنون مادر می خوانندم ....ولی ..... همچنان نیازمند دعای توام...
و آنست که به عرش اجابت خواهد رسید....زیرا که..... از دلی مهربان برمی خیزد....پس...
مادر بر این فرزند دعایی، تا انجامی بخیر یابد
سخنی است از زبان یک مادر با مادر خود
سلام علیکم
خیلی زیبا بود... از ته دل بود..
ان شاءالله دعای خیر مادر بدرقه راه ما باشه..
ممنون خانم یاعالی..متن زیباتون من رو به فکر فرو برد..
ان شاءالله عاقبت به خیر بشید..
زیبا زیبا زیبا!
خدا همه مادران را در پناه خود حفظ کند و عمر طولانی همراه با سلامتی بهره مند نماید.:Gol:
مادر ای پرواز نرم قاصدک / مادر ای معنای عشق شاپرک / ای تمام ناله هایت بی صدا / مادر ای زیبا ترین شعر خداست
[FONT=century gothic]مادرم[FONT=century gothic] مرکز یک دایره پر معناست
[FONT=century gothic]مادرم[FONT=century gothic] بوی بهشت بوی تمام گلهاست
[FONT=century gothic]مادرم[FONT=century gothic] بوی تب ورنج وغم وغصه ماست
[FONT=century gothic]مادرم [FONT=century gothic]عشق برای گذر سختی هاست
زیر پای[FONT=century gothic] مادران[FONT=century gothic] جنت ومینوی خداست
دل اگرهست به گیتی دل[FONT=century gothic] مادر [FONT=century gothic]هاست
غم نداردکسی دوست چو[FONT=century gothic] مادر [FONT=century gothic]دارد
لنگرکشتی عشق عاطفه [FONT=century gothic]مادر[FONT=century gothic]هاست
مثل گلبرگهای رنگین گل سرخ بهار
دل خونین چون دریای غم [FONT=century gothic]مادر[FONT=century gothic]هاست
راه با پای پر از ابله گر می پویی
.....راه دل رو که آن راه دل[FONT=century gothic] مادر [FONT=century gothic]هاست.
مادرم دوستت دارم
سخنی است از زبان یک مادر با مادر خود
عزیز گرانقدرم مادرم
می خواهم از میان خطوطی چند با تو سخن گویم
و کلماتی را که از اعماق قلبم برخاسته بنگارم تا تو را از اسرار نهفته اش آگاه سازم
لکن کلمات را یارای سخن گفتن از آن نیست و ناتوان از بیان سعادتی که سرشارش نموده ای
و این تویی.... ای مادر
آری تو.... ای مادرم
سعادت قلبم
سرخی خونش
و تپشش
که در هر تپیدنی می سراید ترا:
تربیتم نمودی و حمایتم نمودی و شعر زندگی را برایم سرودی.
امروز که نقشی از بوسه بر صورت فرزندم ترسیم میکنم، گرمی عشق و سعادتی را که به ودیعه اش نهادی از درون قلبم فریاد برآورده و طنین اش وجودم را لبریز از عشق می سازد و..... لبخندی که بر لب فرزندم نقش می بندد احساس ترا در وجودم بیدار می سازد.... آنگاه که در آغوشم می کشیدی و دست نوازش بر سرم ..... و با خویشم زمزمه گر می شوم "وه که این عشق الهی چقدر زیباست"
قلبم می تپد و می تپد و با عاشقانه هایش می گوید:
دوستت دارم مادرم..... دوستت دارم مادرم..... غرق بوسه سازم صورت و دست و پایت را مادرم.... زیراکه تو...... موهبتی هستی الهی.
هر بشری را عزت از مادر است و من ..... با وجود توست که عزت یافتم و بر این افتخار نایل که..... مادر هستم و..... بر خود می بالم که .....تو مادرم هستی و..... بر این احساس مادری که..... تو آن را با محبت خویش و وجودت و خنده و شادی و صبر و مهربانی ات در وجودم به ودیعه نهادی
مادر.... بزرگ شده ام.... واکنون مادر می خوانندم ....ولی ..... همچنان نیازمند دعای توام...
و آنست که به عرش اجابت خواهد رسید....زیرا که..... از دلی مهربان برمی خیزد....پس...
مادر بر این فرزند دعایی، تا انجامی بخیر یابد
از سرکار خانم یا عالی بخاطر درج عبارات زیبایشان در توصیف عاشقانه مادری کمال تشکر و قدردانی را دارم.
به امید موهبت عطای عنوان مادری به همه زنان خیراندیش این سرزمین...
مادر جانم ای خلیفه محبت الهی بر کرانه زمین!
وجود سراسر مبارکت را که یکپارچه خیر است و مایه برکت به عمق جان ارج می نهم و گفتار و نیات مقدست را که برای پرورش جسمانی و روحانیم افاضه نموده ای به دیدگان منت می پذیرم چرا که تو خالصانه ترین واسطه فیض اقدس الهی در عوالم امکانی و یگانه ی مهرت در همیشه ایام یادآور مهرآفرین.
از حضور عطرآگین تمامی بزرگواران و پی نوشت های گرانسنگی که نگارش فرمودید سپاسگزارم
بار پروردگارا:
به تمامی مادران سرزمینم سلامتی ، سربلندی و طول عمر و سیرتی فاطمی عطا فرما
با یاد خدا
مادرم ، تاج سرم
کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...
:Mohabbat:
یه بار یکی بهم گفت:
میخوای دنیارو داشته باشی؟!!
گفتم: دنیا توو دستامه وقتی:
لبخند مادرم جلو چشامه...
صدای مادرم توو گوشمه...
دستای مادرم پناهمه
دلم گرفته بیا پاره ی تنم مادر
بهانه گیر تو اینبار هم منم مادر
نمی شود که رفتن تو از سرم برود
که من نمی رود این عطراز تنم مادر
که من هنوز به یاد تو شب به موهایم
به جای دستهای تو شانه می زنم مادر
که من به شوق تو می خوابم و نمی فهمند
چرا ز عالم شب دل نمی کنم مادر
شبیه کودکی ام طاقتم سر آمده باز
چرا نمی گذرد بی تو ماندنم مادر..
سمیه محمدیان
حسین منزوی :
همه روح، خسته مادر! همه دل شکسته مادر!
همه تن تکیده مادر! همه رگ گسسته مادر!
تو رها و ما اسیران ز غم تو گوشه گیران
همه ما به دام مانده، تو ز بند رسته مادر!
دم رفتن است باری نظری که تا ببینی
که چگونه خانه بی تو، به عزا نشسته مادر!
سفری است اینکه میلش نبود به بازگشتی
همه رو به بی نهایت سفرت خجسته مادر!
مـــــادرم
فرشته ای زمینی بنام مادر ...
.
با روزگار دعوایم شد ...
گریه کردم ...
دنیایم سیاه شد ..
فقط زمانی که یه تار موی سفید در زلف مادرم دیدم
گفتم چرا مادرم را پیر کردی ؟
.
ای دل نگران که چشم هایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا ! مادر!
از : میلاد عرفان پور
مادرم عاشقتم
این یعنی چه ؟ بخش دوم میشه " در " ... منظور شما چیه ؟
مادر
زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،
آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،
کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد
وزیبائی است.مادر همه چیز ماست
مادر آن روح جاودانی است که
لبریز از عشق و
زیبائی است
یا حضرت زهرا (س):Sham::crying:
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
تنتقدمگاه آغازِ بودنم شدآغوشت،بهشت من است مادر
وقتی که دختر است ،
دری از درهای بهشت برای والدینش می باشد .
وقتی که همسر است ،
نیمی از دین شوهرش را کامل می نماید .
وقتی که مادر است ،
بهشت در زیر پای قدومش قرار دارد .
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این بار به سلامتی زنهایی که مادر نیستند
آنهایی که نمی توانند مادر باشند
آنهایی که هرگز مادر نخواهند شد
آنهایی که قبلا مادر بودند ولی فرزندانشان را از دست داده اند
و به سلامتی مادران خفته در خاک!
روحشان شاد ویادشان گرامی باد
شادی روحشان صلوات..:Gol:
بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود ...بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هستبزرگ شدیم ... به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادرم هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدرم یک بیماری نهفته بود...بزرگ شدیم ... و یافتیم که مشکلاتمان دیگر با یک شکلات ، یک لباس یا کیف حل نمی شود ...و اینک والدینمان دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور از پیچ و خم های زندگی ...بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم ، بلکه والدین ما هم همراه ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند و یا هم اکنون رفته اند ...خیلی بزرگ شدیم ...و فهمیدیم سخت گیری مادرم عشقش بود ...و غضبش عشق بودو تنبیه اش عشق بود عجب دنیایی است ، و عجیب تر از دنیا چه کوتاه است عمرمان
اگر دل گرفتنِ دستِ پدر ومادرت را نداری ،جگرِ زیرِ پا گذاشتن آنها را هم نداشته باش .
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دست پر مهر مادر تنها دستی است که
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر کوتاه از دنیا هم باشد،
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از تمام دستها بلندتر است .
خدایا...
به بزرگیت قسم،
توعکسهای دست جمعی،
جای هیچ پدر مادری روخالی نذار....!
امین..
بچه که بودیم خاک بازی میکردیمعروسک بازی می کردیم
مادر می امد و مانع میشد :
که لباس هایت کثیف می شوند و خاکی میشوی و ....
اما بزرگتر شدیم
هنوز بازی میکنیم
این بار دنیا بازی !
اما دیگر مادری نیست که بگوید
مواظب باش کثیف می شوی !!!
مادرها شبیه نخ تسبیح میمانند ،به نسبت دانه ها کمتر خودنمایی میکننداما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار دیگری نمیماند !خدایا نخ هیچ تسبیحی پاره نشود … .
نمی خواهد مــــــرا عاق کنـــی
همین که نگاهــت رنجیده باشد
دنیای مــــن جهنم است مــــادر
[FONT=arial]
مادر یعنی زندگی ،
[FONT=arial]
مادر یعنی عشق ،
[FONT=arial]
مادر یعنی مهر ،
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه ،
[FONT=arial]
با خنده هات می خنده ،
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت
و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه
رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،

[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری
یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ،
با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ،
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مرض بشه یا پیر بشه ،
چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ،
[FONT=arial]
مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری ...
[FONT=arial]
:hamdel:مادر یعنی همه زندگی ...:hamdel:
مادر! تو کتاب همیشه گشوده ایثاری.
تو در مزرعه زندگی مان بذر سپیده و مهر می کاری.
تو چون آسمان زلالی و چون باران بخشنده.
مادر قامت تو قیامت عشق است. ای سرافرازترین سرو ِ سایه گستر زندگی ام.
در وصف تو، کلمات عقیمند و واژگان محدود.
هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند فراموش نمی کنم،
همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد
و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است.