۩۞۩ کبوتر دل ما میل پر زدن دارد*اشعاری در مدح مولا ضامن آهو * ۩۞۩

تب‌های اولیه

192 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال




شاد شو اى دل كه رضا يار ماست

در دو جهان سيد و سالار ماست

ما همه پروانه ولى آن جناب
شمع فروزان شب تار ماست

غم ننمايد بدل ما مكان
چون كه رضا مونس و غمخوار ماست

دائره شكل ار بشود قلب ما
مهر رضا نقطه پرگار ماست

ما بجوارش چو پناهنده ايم
از همه آفات نگه دار ماست

روز قيامت نكنيم اضطراب
زانكه رضا يار و مددكار ماست



آمدم اى شاه براتم بده

غرق گناهم حسناتم بده

بهر گدائى به درت آمدم

رانده ام از خود درجاتم بده

ضامن هر بيكس و بى ياورى

بيكسم از خود ثمراتم بده



خورشيد توئى شمش شمسوس كنز ولايت
كز نور تو هرگمشده گرديده هدايت

خورشيد شعاعى بود از نور وجودت
كز نور وجود تو ضيائش ز بدايت

اى درگه تو قاضى حاجات خلايق
هر لحظه ز درگاه تو شد كشف كرامت

از بهر اميدى بدرت روى نمودم
شاها نظرى كن ز ره لطف و عنايت

اين سالك و مسكين حقير سركويت
دارد كه بتو چشم شفاعت بقيامت


اى كه از دردت بغير حق كسى آگاه نيست

راه درمان را زمن بشنو كه جز آن راه نيست

بهر هر دردى توجه كن بدرگاه رضا

در جهان درمانگهى بهتر از آن درگاه نيست



اي نام تو خوشبوتر از آلاله و شب بو
يك عالمه گل كاشته ام در خم ابرو

خورشيد هم از شرق نگاه تو مي آيد
هر صبح كه در بند كني حلقه گيسو

از دانه ي اشك دل زوار تو روييد
بر گرد ضريح تو چنين حلقه ي بازو

مشغول طواف حرمت، هر چه كبوتر
مهمان صفاي قدمت هر چه پرستو

تصوير فلك يكسره در صحن تو پيداست
از بس كه به آن بال ملائك زده جارو

تا صيد كند يك نظر از گوشه ي چشمت
صياد كه ناله زده: يا ضمن آهو

پيش تو دراز است مرا دست گدايي
با كاسه ي دل، كاسه‌ي سر، كاسه ي زانو

اي ناب ترين مايه ي الهام غزلها
با تو چه نيازي است به معشوق و لب جو

بيمار توأم آقا! نذرت دل تنگم
بنويس براي دل من نسخه و دارو



رضاى حق برضاى رضا شود حاصل
دلا رضاى رضا جو، ز غير او بگسل

رضا ولى خدا شاه طوس شمس شموس
كه بى رضاى رضا طاعت بود باطل

بامر و نهى رضا گوش با كمال رضا
اگر رضاى خدا را توئى بجان مائل

سعادت دوجهان چونكه در رضاى رضاست
دمى مبادا شوى از رضاى او غافل




دریای من! درون نگاهت شناورم

بر گنبد زلال ضریحت، کبوترم

می آمدم کنار تو ای ناجی بزرگ!
هر وقت سقف فاجعه می ریخت بر سرم


شرمنده ام که این همه زخم کبود را
هر روز و شب به محضر پاکت می آورم

کی می شود همیشه صبورم! بزرگ سبز!
یک آسمان ترانه برایت بیاورم

امشب دوباره رو به ضریحت نشسته ام
تو آسمانِ آبی و من یک کبوترم




دلا منال كه دلدار ما رضا است رضا

غمين مباش كه غمخوار ما رضا است رضا

ز فتنه هاى زمان و زشرّ مردم دون
مترس چونكه نگه دار ما رضا است رضا

بهر مرض كه شوى مبتلا بوى كن روى
طبيب درد و پرستار ما رضا است رضا

ز قاطعان ره دين نه خوف دار نه بيم
چرا كه قافله سالار ما رضا است رضا

بهر بليّه كه گشتى دچار باك مدار
يقين بدان كه مددكار ما رضا است رضا

ز جور روى زمين گر شوى چو شب تاريك
چراغ راه شب تار ما رضا است رضا

بود اميد بفرياد ما رسد در حشر
از آنكه در دو جهان يار ما رضا است رضا


شمع جمع شاپرکهایی رضا

ای کلید ساده مشکل گشا

آن گل زیبا گل خوشبو تویی

ای رضا جان، ضامن آهو تویی

با نگاهت چون کبوتر کن، مرا

تا بگیرم اوج، خوشحال و رها



[b]content[/b]

توی حریم پاکت شاه و گدا نداره

ایران بدون مشهد اصلا صفا نداره

رو گنبد طلایی خود خدا نوشته

دست خالی از اینجا هیچکسی برنگشته

دلم به عشق یارم حال و هوا گرفته

شیش دونگ قلب من رو امام رضا(ع) گرفته

امروز به ميهماني رضا آمده‌ايم
با هم به گلستان صفا آمده‌ايم

مانند شقايقي همه سوخته دل
محتاج و غريب و بينوا آمده‌ايم

در سنگر عشق و كرمش پاي نهاديم
چون كفتر گنبد طلا آمده‌ايم

امروز كنار پنجره فولادي
دلخسته و با دست دعا آمده‌ايم

ما زائر بارگاه عشقش هستيم
اي دل تو مگو كنون چرا آمده‌ايم؟

محتاج كرم گشته و در بند اسيريم
با بارگنه بهر شفا آمده‌ايم




اين چه روحى است كه در صحن وسرا مى بينم

اين چه نوريست كه در ملك ورا مى بينم

اين چه نوريست كه ظاهر شده از عالم غيب
هركجا مى نگرم نورخدا مى بينم



اين چه سريست هويدا شده در ملك جهان
سر ايزد بعيان شمس ضُحى مى بينم


وه چه شوريست كه پيدا شده در عالم كون
عالم مُلك و مَلك نغمه سرا مى بينم


پرسش از عقل نمودم كه چرا حيرانى
گفت حيران همه در امر ولا مى بينم


گفتم اين بارگه و گنبد و ايوان از كيست
گفت از مظهر حق نور هُدى مى بينم


پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست
وقتی که در حیاط حرم می وزید هست

بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست
با شک نگاه کرد خودش را و دید هست

پس بی خیال زردی پائیز شد و گفت :
تا انبساط سبز شما هست عید هست

هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد
اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست

از سینه چاک های شما کم نمی شود
در دشت لاله خیز همیشه شهید هست

با سنگهای فرش حرم حرف می زنم
اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست !

دل را به دست پنجره فولاد میدهم
اینجا برای هر دل بسته کلید هست

من از کبوتران حرم هم شنیده ام
فرصت برای بال اگر می پرید هست


سلام دوستان:Gol:

این تایپیک را زدم تا شما هم از دور و نزدیک، در این ایام ولادت میمون و مبارک امام رضا (ع) سخن دل را بی پرده با ولی نعمت مان بزنید، و دوستان تان را هم در این زبانحال شریک کنید.

اگر دستم بود کوتاه ...

از اینکه ضریحش را بگیرم و چشمانم به آن زیبا حرم دوزم، و نزدیکش روم پایش ببوسم، و حاجت گویمش حاجت بگیرم، و او را من قسم گویم جوادش را، که شاید لحظه ای کوته، نگاهش بر من آلوده افتد.


و اینک از ره دور از کنار بارگاه خواهر دردانه اش، آن حضرت معصومه (س)، وَ آن بانو که در محشر شفیعه است. آری ...

می کنم عرض ادب بر سرور کونین، یعنی آن رضا، آن شاه مدفونِ به طوس و می کنم از راه دورش بوس و این شعرم کنم تقدیم آن که هست من را جنت فردوس.


شاید لطف او شامل شود این بندۀ سر تا به پا عصیان و نافرمانی اش را و ببخشاید و روزی هم شهادت قسمت او هم شود همچون رفیقان شهیدش که به دیدار خدا نائل شدندی.



تقدیم به همۀ عاشقان ولایت و محبان اهل بیت (ع):

قلبم برای تو از دور می تپد/ قلبم برای تو ای صبور می تپد

عمری است عشق تو در وجودم است/ نام تو ای کریم ذکر سجودم است


مادر مرا به یاد تو شیر داده است/ حب و ولای تو ای امیر داده است

هر جا که گنبد و گلدسته دیده ام/ از دل نوای شوق تو اول شنیده ام


با یاد تو هوای طوس میکنم/ از دور، صحن و سرای تو بوس میکنم

شاید طلب کنی که بیایم به سوی تو/ دست تمنا بگیرم ز موی تو


ای خواجه هر چه شاه است، بر درت/ چونان، فتاده که گویی است نوکرت

حال و هوای حریم تو پر صفاست/ عطر حریم تو بر جملگی شفاست


می میرم ار، طلب نکنی ای رئوف من/ دانم که خسته ای از سَوف سَوف من

آخر جوان که کارش از این به، نمی شود/ مشکل که دیگر ای عزیز، سادِه، نمی شود


یک راه پیش پای جوان است، لطف تو/ این ره فقط سزای جوان است، لطف تو

آیا شود نگاه تو، روزی شود مرا/ دیدار روی ماه تو، روزی شود مرا


بینی مرا و ببینم جمال تو/ چشمم فتد به هیبت رعنا و خال تو

در خواب گر نصیب شودم، نیست باک من/ یک لحظه هم که باشد اگر، چیست باک من


دیدار تو ، به دمی هم غنیمت است/ آن دم، یقین ز عمر خلایق، که قیمت است

آیا شود کبوتر گلدسته ات شوم/ در لحظه لحظه ی عمر، دلبسته ات شوم


صد بار و بیش خوانده ام این را به جامعه(جامعه کبیره)/ باشد فدای تو دار و ندار من، همه

دارم امید بیایی به لحظه ی مرگم/ در دامنت بنهی وین سرم یکدم


گفتی که زائرت نکشد داغ بی کَسی/ گفتی سه جا به دیدن زوار می رَسی

در قبر، وقت مردن و در روز بازخواست/ صادق، به حب رضا جنتت سزاست.


التماس دعا ...:Gol:

قلب های سلیم بهم گفتند :

تو دسته كلیدت را گم كردی اما شاه كلید كه هست . شاه كلید را بگیر و قفلت را باز كن . شاه كلید را كه گرفتم ، توش عكس یه گنبد بود ، یه گنبد زرد ، یه پنجره فولاد ، یه عالمه دخیل و یه صدا ...! كه می گفت : تو یه زائری! برو .

این شد كه بارم را بستم اومدم اینجا . شاه كلید من! امام مهربون من! می دونم كه صدام را می شنوی . خیلی شرمنده ام . نمی تونم سرم را بالا بگیرم . ببین چطور تنها شدم . من موندم با این قفل های سرد و آهنی .

گفته بودی به همه یه جور نگاه می كنی . گفته بودی اگه دلت شكست ، گریه ات گرفت ، مطمئن باش من باهاتم . حالا خیلی آرومم . چون می دونم دیگه تنها نیستم .

تو با منی . حرفام دیگه تموم شده . فقط ته حرفم می خوام بگم : بیا ، حساب من اینه . حالا تو را به خدا ، به حق همه دل های پاك ، ضامنم بشو . قول می دم دیگه شرمندتون نكنم .

قول می دم دیگه هر كسی را وارد حرم امن خدا نكنم . قفلام كه باز بشه ، سیاهی های صورتم كه بره ، پاك كه شدم ، فقط می شم خونه عشق ...

امام من! رئوف من! كلید همه قفل های بسته من! اگه قفل پاهام را باز كنی تا آخر عمر غلامتم

توی همین حال و هوا بود كه دل خوابش برد . توی صحن دیگه هیچ كس نبود . فقط دل بود . دل مجروح .

شاه كلید اومد . همون امام رئوف . اومد همه قفل هاشو باز كرد . دستی به سر و روش كشید . پاك و تمیزش كرد . پیش خدا براش دعا كرد . خیلی دعا كرد .

صدای اذان توی صحن پیچید : الله اكبر ، الله اكبر.

دل یهو از خواب بیدار شد . سبك شده بود . خالی شده بود .
دیگه قفلی به پاش نبود




یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم
در شبِ میلادِ تو دلْ‌تشنه‌ی درمان منم


دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است
پادشاهی من گدایم، دست بر دامان منم


در بیابان خطا گم کرده‌ام راهِ نجات
ضامن آهویی و آهوی سرگردان منم


هشتمین نور و دهم مولای خوبان یا رضا
ده پناهم بی‌پناهم در جهان، حیران منم


عهد کردم تا نگیرم حاجتم را ای رئوف
تا سحر کوبم درِ میخانه و گریان منم


دست بر هم می‌زنم همچون تمامِ عاشقان
تا کنم جلب نظر ‌جانا، که دست افشان منم


نوش کردم باده‌ی مهرِ تو را از کودکی
تا به پیری ذاکر این ذکرِ یا سلطان منم

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج

شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز

تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

ای کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
روز و شب پر می کشی تو حرم امام رضا

من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم
سرمو به جای گنبد روی خاکا می ذارم

خونه قشنگ تو کجا و این خونه کجا
گنبد طلا کجا، قبرای ویرونه کجا

اونجا هر کی می پره طایر افلاکی می شه
اینجا هر کی می پره بال و پرش خاکی می شه

اونجا خادما با زائر آقا مهربونن
اینجا زائرا رو از کنار قبرا می رونن

تو که هر شب می سوزه صد تا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت


ساقی امشب راحت جان می دهد


هر چه خواهی از کرم آن میدهد


گردش چرخ فلک بر کام ماست


حاجتت شاه خراسان میدهد




میلاد گل سروده نصرالله مردانی


میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد
آواز دلنواز هزاران خجسته باد

در گلشن همیشه گل افشان سرمدی
رقص نسیم و جوش بهاران خجسته باد

سرزد ز آسمان رضا کوکب و لا
این مژده بر شکسته حصاران خجسته باد

سیراب شد ز ابر کرامت کویر دل
بر دشت تشنه، ریزش باران خجسته باد

ای میر صبح، فاتح اقلیم روشنی
در یاد عشق، فتح سواران خجسته باد

شب را شکسته باده شبگیر آفتاب
گلبانگ نوش نوش خماران خجسته باد

میلاد هشتمین گل باغ محمدی
بر پیروان پیر جماران خجسته باد

شب های گریه تا به سحر حرف می زنم
با واژه واژه خون جگر حرف می زنم

شمعم که گریه میکنم و گریه می کنم
با قطره قطره آتش تر حرف می زنم

روح لطیف تو شده سنگ صبور من
گویی که با نسیم سحر حرف می زنم

گاهی کنار پنجره های ضریح تو
گاهی در آستانه ی در حرف می زنم

بر لب رسیده از قفس سینه آه من
حرف دل است روی زبان نگاه من


سلام امام رئوفم، مولای عشق وعاطفه، امام مهربونم!
باز هم يه ارتباط ديگه؛ و چی از اين زيباتر! باز از کيلومترها فاصله دلم رو به سمت حرم آروم و زيبای شما فرستادم تا يه نگاه هم به دل من بکنيد... يه نگاه به دلی بندازيد که بيقرار بودن در حرم امن شماست. آقای مهربونم، دل تنگم ... دل تنگ بودن در کنار شما
ضامنم! تنهام نذاريد که از تنهايی و دوری از خدا می ترسم.
آقای نورانی و مهربونم! دوستتون دارم، با ذرّه ذرّه وجودم ...
عقل پرسـيد دشوارتر از مـردن چيست ؟
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است !


:parandeh::parandeh::parandeh::parandeh::parandeh:


دلا بسوى رضا هركس كه راه ندارد
اميد مرحمت از رحمت اِله ندارد


هر آن كس كه زكوى رضا پناه نگيرد
يقين بدان بدو عالم دگر پناه ندارد


نسيم روضه او زنده مى كند دل مرد
ضياء شمع ورا هيچ مهر و ماه ندارد


گذار سر به حريمش بريز اشك زديده
بگو جلال تو را هيچ پادشاه ندارد


بگو زراه دراز آمده بَرِ تو فقيرى
كه زاد و بود بجز نامه سياه ندارد


نهاده ام چو سگى در ره تو روى تضرع
به سويم ار نظرى افكنى گناه ندارد



غريق جهلم و مقهور نفس و مانده و حيران
رهى گشا به كسى كه دليل راه ندارد

:parandeh::parandeh::parandeh::parandeh::parandeh:

قلبى شكست و دورو برش را خدا گرفت
نقاره مى‏زنند... مريضى شفا گرفت

ديدى كه سنگ در دل آئينه آب شد
ديدى كه آب حاجت آئينه را گرفت

خورشيدى آمد و به ضريح تو سجده كرد
اينجا براى صبح خودش روشنا گرفت

پيغمبرى رسيد در اين صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

از آن طرف فرشته‏اى از آسمان رسيد
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زير پرش نهاد و به سمت خدا پريد
تقديم حق نمود و سپس ارتفاء گرفت

چشمى كنار اينهمه باور نشست و بعد
عكسى به يادگار از اين صحنه‏ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزديك مى‏شوم
شعرم تمام فاصله‏ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد مى‏روم
جايى كه دل شكت و مريضى شفا گرفت


مثل غريبه ها به شما خيره مي شوم

از لا به لاي پنجره ها خيره مي شــوم

از راه دور آمده ام پاي بوستـان

بر دست تان شبيه گدا خيره مي شوم

هر وقت آمدم سرت آقـــا شــلوغ بود

بين صداي سوز و دعا خيــره مي شوم

تا چشم کار مي کند اينجا کبوتر است

چون کفتري به باب رضا خيره مي شوم

اينجاست کعبـه فقرا ، ثامن الحجج

هر لحظه بر مقام و منا خيره مي شوم

اي آفتاب طوس ، دلم شـور مي زند

از سمتتان به سمت خدا خيره مي شوم

وقت وداع آمده اما هنـوز هم

بر گنبد بلند شما خيـره مي شوم

[="DarkGreen"]
دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی

من تو رو نگاه کنم تو هم منو صدا کنی

قربون چشات برم از راه دوری اومدم

جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی

دل من زندونیه تویی که تنها می تونی

قفس وا کنی و پرنده رو رها کنی

می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه

می شه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی

تو سرت شلوغه زیره دستیات فراوونند

از خدا می خوام کمی نگاه به زیر پات کنی

تو غریبی و منم غریبم اما چی میشه

دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی

دوست دارم تو ایوون آینت از صبح تا غروب

من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی

به وفای کفترای حرمت منم می خوام

کفتری باشم که تنها تو منو هوا کنی

دلمو گره زدم به پنجرت دارم می رم

دوست دارم تا من میام زود گره ها رو وا کنی

صد هزار دفعم شده پای ضریح زار می زنم

تا دلت یکبار بسوزه دردامو دوا کنی

دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همه شب

من رضا رضا کنم تو هم منو رضا کنی
[/]

:parandeh::parandeh::parandeh::parandeh:


قلبى شكست و دورو برش را خدا گرفت

نقاره مى‏زنند... مريضى شفا گرفت

ديدى كه سنگ در دل آئينه آب شد

ديدى كه آب حاجت آئينه را گرفت

خورشيدى آمد و به ضريح تو سجده كرد

اينجا براى صبح خودش روشنا گرفت

پيغمبرى رسيد در اين صحن پر ز نور

در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

از آن طرف فرشته‏اى از آسمان رسيد

پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زير پرش نهاد و به سمت خدا پريد

تقديم حق نمود و سپس ارتفاء گرفت

چشمى كنار اينهمه باور نشست و بعد

عكسى به يادگار از اين صحنه‏ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزديك مى‏شوم

شعرم تمام فاصله‏ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد مى‏روم

جايى كه دل شكت و مريضى شفا گرفت

:parandeh::parandeh::parandeh::parandeh:



من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج

شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز

تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج



بارگاهت جلوه گاه طارم مينا رضا
آستانت آسماني كهكشان آرا رضا

مهر از ماه جمالت چشمه‌اي گيتي فروز
ماه از مهر رخت آئينه‌اي رخشا رضا

گل تباران مست از بوي دل آويز تواند
اي نسيم گلشن كويت طراوت زا رضا

راهيان راه عشقت كاروان در كاروان
ساكنان كوي شوقت واله و شيدا رضا

چرخ مينايي خبر دارد كه در مهتاب شوق
ژاله ميبارم مدام از ديده چون مينا رضا

و اصلان آستانت از دو عالم بي نياز
عارفان را بارگاهت قاف استغنا رضا

نارسا طبعم نيارد گفت وصفت را كه هست
شعر (صائم) قطره و اوصاف تو دريا رضا




آنان كه از هوا و هوس وارهيده اند

در طوس در جوار رضا آرميده اند

از هر دو كون مهر رضايش گزيده اند

شيرينى مجاورتش را چشيده اند

اكنون كه بر مراد دل خود رسيده اند

ديگر كجا بهشت برين آرزو كنند


پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست
وقتی که در حیاط حرم می وزید هست

بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست
با شک نگاه کرد خودش را و دید هست

پس بی خیال زردی پائیز شد و گفت :
تا انبساط سبز شما هست عید هست

هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد
اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست

از سینه چاک های شما کم نمی شود
در دشت لاله خیز همیشه شهید هست

با سنگهای فرش حرم حرف می زنم
اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست !

دل را به دست پنجره فولاد میدهم
اینجا برای هر دل بسته کلید هست

من از کبوتران حرم هم شنیده ام
فرصت برای بال اگر می پرید هست

بارگاهت جلوه گاه طارم مينا رضا
آستانت آسماني كهكشان آرا رضا

مهر از ماه جمالت چشمه‌اي گيتي فروز
ماه از مهر رخت آئينه‌اي رخشا رضا

گل تباران مست از بوي دل آويز تواند
اي نسيم گلشن كويت طراوت زا رضا

راهيان راه عشقت كاروان در كاروان
ساكنان كوي شوقت واله و شيدا رضا

چرخ مينايي خبر دارد كه در مهتاب شوق
ژاله ميبارم مدام از ديده چون مينا رضا

و اصلان آستانت از دو عالم بي نياز
عارفان را بارگاهت قاف استغنا رضا

نارسا طبعم نيارد گفت وصفت را كه هست
شعر (صائم) قطره و اوصاف تو دريا رضا

افتادم دستم بگيرمولاعلى موسى الرضا
درمانده ام دستم بگيرمولاعلى موسى الرضا

بنماكرم اى ذوالكرم گنجينه جود نعم
آكنده ام دستم بگير مولا على موسى الرضا

درمانده ام دستم بگيرمولاعلى موسى الرضا
افتاده ام دستم بگيرمولاعلى موسى الرضا

ازهرطرف ره بسته شدسينه دنياخسته شد
وامانده ام دستم بگيرمولاعلى موسى الرضا


وقتي دل من ميگيره زيرفشارغصه ها
جزتوپناهي ندارم.جزحرمت برم کجا

تابچه آهوي دلم به دام زلفش اسيره
هيچ کسي نمي تونه منوازدست اقابگيره



ازکوچکي تابه حالا هميشه گفتن برامون
کسي رورد نميکنه از درخونش اقا مون

مسيحي روشفا ميده يهودي رودوامي ده
امشب گمونم به ماها برات کربلا مي ده

پنجره فولاد رضا برات کربلا مي ده
هرکسي کربلا مي ره ازحرم رضا ميره

آهوي سرگردونتم اقا بلا گردونتم
يه بارديگه راهم بده هرچي باشه مهمونتم

دلم ميخوادهرچي دارم نذرامام رضا کنم
دار وندارمو يه روز به راه اون فدا کنم

دلم ميخوادهرچي دارم دونه و گندم بخرم



با چشم گريون اقاجون رزق کبوترا کنم





الا که عقده ز دل های بسته باز کنی
کجا به سائل درگاه خویش ناز کنی


به حلقه، حلقه ضریح تو چشم دوخته ام
که قفل دل به کلید نگاه باز کنی

تو هیچ وقت گدا را نمی کنی نومید
تو هیچ گاه نبندی دری که باز کنی

به خاکسار درت چشم مرحمت داری
نیازمند درت را تو بی نیاز کنی

بلای خسته ز عالم نمی شود کوتاه
مگر تو دستْ به سوی خدا دراز کنی

زمین بایر دل هاست تشنه باران
مگر تو ره به مصلّی نِهی، نماز کنی

امید عالم و آدم به توست روز جزا
مباد آنکه در آن گیر و دار، ناز کنی

سید رضا مؤید


من آمدم و قبر تو را دیدم؛ و رفتم

از روی ادب؛ خاک تو بوسیدم و رفتم
:Gol:

تا در دم مرگم؛ تو به دیدار من آئی

من آمدم و قبر تو را دیدم؛ و رفتم

:Gol:

ای عقده گشا؛تا ز دلم عقده گشائی
من حلقه به درگاه تو کوبیدم؛ و رفتم
:Gol:

من غرق گناه آمده بودم؛ به حضورت

مشمول عطایای تو گردیدم؛ و رفتم
:Gol:

تا روز جزا؛در صف زوار تو باشم

رخسار به درگاه تو ساییدم؛ و رفتم
:Gol:

با یاد طواف حرم ، ای قبله هشتم

گردحرم قدس تو گردیدم؛ و رفتم
:Gol:

چون دست به دامان وصال تو فکندم

دامن دگر از غیر تو برچیدم و رفتم
:Gol:

دیدم که غریبی ز وطن ای شه مسموم

بر غربت تو اشک فشانیدم؛ و رفتم

:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

شرط ولایت

گفتند بلا بلا بلا، گفتم چشم
از روز الست با رضا، گفتم چشم

من آمده بودم به ولایت برسم
گفتی «انا من شروطها» گفتم چشم

مرتضی آخرتی


هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است


:Gol::Gol:


حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است

رقص قشنگ نور
امشب چه دیدنی ست
آواز شاد باد
امشب شنیدنی ست

عید است و عطر گل
پیچیده در هوا
بوی خوش گلاب
پر کرده سینه را

گلبوته های شمع
روییده هر کجا
می ریزد اشک شوق
یک غنچه بی صدا

گلدسته ها همه
غرق ستاره هاست
هر گوشه حرم
فریاد «یارضاست»

وقت زیارت است
پر می کشد دلم
همراه کفتران
من می روم حرم

ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو و سفره احسان تو بودم

:Gol:
یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم
ای کاش فقط بی‏سر و سامان تو بودم

:Gol:
تا چشم گشودم به دلم مهر تو افتاد
زآن روز چو آهوی بیابان تو بودم

:Gol:
طوفان عجیبی است غم عاشقی تو
چون موج اسیر تو و طوفان تو بودم

:Gol:
ای گنبد تو عشق ، من خسته دل ای کاش
چون کفتر پر بسته ایوان تو بودم

:Gol:
یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
ای کاش ز زوار خراسان تو بودم

:Gol:

نام تو را بردم زمستانم بهارى شد
در خشکسالى دلم صد چشمه جارى شد
:Gol:
بعد از زمانى که گدایى تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و ندارى شد
:Gol:
گفتند جاى توست، دل را شستشو کردم
پس مى‏شود از خادمان افتخارى شد
:Gol:
مى‏خواستند از هر طرف تو جلوه‏گر باشى
این گونه شد، دور حرم آئینه کارى شد
:Gol:
گاهى اسیرى لذّت آهو شدن دارد
بیچاره آن که از نگاه تو فرارى شد
:Gol:
گَرد ضریحت با من و گَرد دلم با تو
بى تو دوباره این دلم گرد و غبارى شد
:Gol:
من سائل بى چیزِ اطرافِ حرم هستم
من سالهاى سال، دنبال کرم هستم

:Gol:


دوباره پای من و آستان حضرت تو
سر ارادت و خاک سرای جنت تو

:Gol:
وباز سفره لطف تو و عنایت تو
کویر دست من و بارش کرامت تو

:Gol:
امـــــــــام مشـــــــرقی عالم وجود رضا
سحاب رحمت حق آسمان جود رضا

:Gol:
دوباره مثل همیشه رساندیم آقا
میان این همه دلداده خواندیم آقا

:Gol:
خودم نیامده ام . . . تو کشاندیم آفا
سلام داده نداده . . . تکاندیم آفا

:Gol:
شکستم و به نگاه تو سلسبیل شدم
و پشت پنجره فولادتان دخیل شدم

:Gol:
میان صحن تو برگ برات میدادند
مداد عفو گنه را دوات میدادند

:Gol:
به زائران شکسته ثبات میدادند
شراب کوثر و آب حیات میدادند

:Gol:
من آمدم که مریض مرا شفا بدهی
من آمدم که به من اذن کربلا بدهی

:Gol:
همینکه میرسم . . . از چشم های بارانی
هزار حاجت ناگفته را تو میخوانی

:Gol:
در انتظار تو هستم . . . خودت که میدانی
درست مثل همان پیرمرد سلمانی

:Gol:
نشسته ام به تمنای چشم هایت من
بیا که سربگذارم به زیر پایت من

:Gol:
شنیده ام که خودت در زمان پر زدنت
بروی خاک رها گشت پیکر و بدنت

:Gol:
هزار لاله روان شد ز گوشه دهنت
غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت

:Gol:
ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی
ولی زمان غــــــــروبت جواد را دیدی

:Gol:
اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو?
ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو

:Gol:
به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو
اسیر پنجه سرنیزه ها نشد سرتو

:Gol:
حسین گفتم و قلبت شکست آفا جان
به دل غبار محرم نشست آقا جان

:Gol:


ماه خاک تن من

نور کشورم ایران

ای امام آهو ها

سلام سلام

ای تو که در حرمت

مرا مهمان کردی
و از باده ی عشقت
مرا سیراب کردی
تو خود در روز محشر
از بهشت سیرابم کن
در نامه ی شیعت
نام مرا درج کن:Gig::Gol:

کاش یک شب،باز مهمان دو چشمت می‌شدم

ریزه خوار مشرق خوان دوچشمت می‌شدم
:Gol:

کاش یک شب می گذشتم از فراز چشم تو

گرم گل گشت خراسان دوچشمت می شدم
:Gol:

کاش یک شب می سرودم گنبد زرد تو را

فارغ از دنیا غزل خوان دو چشمت می شدم
:Gol:

صحن و ایوان تو را ، ای کاش جارو می زدم

چون کبوترها،نگهبان دو چشمت می شدم
:Gol:

ضریح تو را ، ای کاش با گلاب ناب می شستم

چون خُدّام ، نگهبان دو چشمت می شدم
:Gol:

ضامن آهوست ، چشمان شهید روشنت

کاش آهوی بیابان دو چشمت می شدم
:Gol:

کاش یک شب معرفت می چیدم از چشمان تو

غرق در دریای عرفان دو چشمت می شدم
:Gol:

کاش یک شب می شدم خیس نگاه سبز تو

شاهد اعجاز باران دو چشمت می شدم
:Gol:

کاش یک شب نور می نوشیدم از چشمان تو

می درخشیدم ، چراغان دو چشمت می شدم
:Gol:

کاش یک شب می شکستم چون دل پروانه ها

چون شقایق ها ، پریشان دو چشمت می شدم
:Gol:

حلقه یک شب می زدم من بر ضریح زخم تو

زائر زخم گل افشان دو چشمت می شدم
:Gol:

کاش آن زهری که پرپر کرد چشمان تو را

کام من می شد، قربان دو چشمت می شدم
:Gol:

سخت شیرین است طلا و روشن چشمان تو

کاش یک شب، باز مهمان دو چشمت می شدم
:Gol:

:parandeh::parandeh::parandeh::parandeh:

روی این گنبد طلا و قشنگ
خانه ای دارم از شکوفه و نور
خانه پاک و روشنی دارم
زیر باران دانه های بلور

زیر این گنبد طلایی هست
صحن مردی که ضامن آهوست
آه، گوش تمام مردم شهر
پر موسیقی غریبی اوست

دوست من! بگو که تا حالا
چند دفعه به مشهد آمده ای؟
اشکی از چشم خسته ریخته ای؟
بوسه ای بر ضریح او زده ای؟

تا بیایی دوباره می شنوی
عطر پاک گلاب، از هر سو
می چکد قطره اشکی از چشمت
باز با یاد ضامن آهو

در هوا بوی بال پیچیده
در زمین، عطر غنچه های دعا
شهر مشهد همیشه لبریز است
از صمیمیت امام رضا

روز و شب، کار من فقط این است:
حرف او، با پرنده ها گفتن
پر زدن در نگاه گنبد نور
زیر لب یا رضا رضا گفتن

بالهایم پر از نوازش اوست
چون شب و روز بر سر حرمم
راستی خوش به حال من، آری
بچه ها، من کبوتر حرمم ...

:parandeh::parandeh::parandeh::parandeh:


بسم الله الرحمن الرحیم


امشب غزل سرودم و رو کرده ام ب تو

شعرم بهانه بود

غرض عرض یک سلام ..

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا و رحمة الله و برکاته...


[="darkgreen"]السلام علیک یا علی بن موسی الرضا و رحمة الله و برکاته...[/]

غرق عشق و شور و مستی بی مثال
غوطه ور در عالم فکر و خیال



پر کشیدم از زمین و از زمان
یافتم خود در مکانی لا مکان



آدم و حوا و هرچه زاده اند
گوییا در این زمین استاده اند



هر کسی در دست خود یک نامه داشت
نامه را در نزد حاکم میگذاشت



بعد از آن باری تعالی مینوشت
بنده اش اهل جهنم یا بهشت



رفت و رفت و نوبتش بر من رسید
نامه ام بگرفت و اعمالم چو دید



با غضب افکند سوی من نگاه
گفت چیزی تو نداری جز گناه



چشم تا به جهنم دوختم
از نهیب شعله هایش سوختم



ناگهان زیبا رخی از ره رسید
حال زارم تا که دید آهی کشید



بعد از آن یار و آن دلدار گفت
رو به حق بنمود و با دادار گفت



پور موسی (ع) با تو صحبت میکند
ضامن آهو شفاعت می کند



گر چه او با نامه بد آمده
چند روزی را به مشهد آمده



آمده صد بار بر من رو زده
صحن و ایوان مرا جارو زده



گر چه او هم آبرویم برده است
آب سقا خانه ام را خورده است



خوب میدانم که خوش کردار نیست
لیک دیدم بهر زهرا می گریست


من دست خالی آمدم ،
دست من و دامان تو

سرتا به پا درد و غمم،
درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم ،
بیهوده بر هر در زدم

آخر به این در آمدم ،
باشم کنار خوان تو

من از هر دررانده ام ،
من رانده ی وامانده ام

یا خوانده یا نا خوانده ام ،
اکنون منم مهمان تو

پای من از ره خسته شد،
بال و پرم بشکسته شد

هر در به رویم بسته شد،
جز درگه احسان تو

گفتم منم در می زنم ،
گفتی به تو سر می زنم

من هم مکرر می زنم ،
کو عهد و کو پیمان تو؟

سوی تو رو آورده ام،
ای خم سبو آورده ام

من آبرو آورده ام،
کو لطف بی پایان تو؟

حال من گوشه نشین،
با گوشه ی چشمی ببین

جز سایه ی پر مهرتان،
جایی ندارم جان تو

من خدمتی ننموده ام،
دانم بسی آلوده ام

اما به عمری بوده ام،
چون خار در بستان تو

کن طلب؛ ای آنکه حق راضی زتو
در دلم بنگر؛ بوَد رازی زتو
:Gol:
کن طلب؛ بالی به پروازم بده
رو به پایانم؛ تو آغازم بده

کن طلب؛ مولا علی موسی‌الرضا
پور زهرا و علی‌مرتََضی

کن طلب؛ بنما رهام از بیخودی
این تویی ساکن به قلب ماشدی

کن طلب؛ تا که بیایم سوی تو
تا بگیرم من کمی از بوی‌تو

کن طلب؛ تا اینکه پا بوست شوم
نی که تا این حد فراموشت شوم

کن طلب؛ گرچه گنهکار و بدم
بر در لطف تو چون خوار آمدم

کن طلب؛ جان جوادت ای رضا
تا بیفتم روی خاکت ای رضا

کن طلب؛ تا غم از این دل پر کشد
تا مرا از اوج هم برتر کشد

کن طلب؛ بین عاشق زارَت منم
عاشقت نی؛ بلکه بیمارت منم

کن طلب؛ رسوای بازار آمدم
در شفا خانَه ت چو بیمار آمدم
:Gol:
کن طلب؛ دستی بنه بر سینه‌ام
بنگر این سوز دل دیرینه ام