با سلام خدمت همه دوستان عزیز من میخواستم که اگر دوستان زحمتی براشون نمیشه مارو در یک دغدغه فکری بزرگ کمک کنند
من 16 سالمه کلاس اول دبیرستان میخواستم برم طلبه بشم هدف از طلبه شدنم اینه که شنفتم که روحانییون به خاطر علمی که از دین دارند در اون دنیا قطعه قطعه بدنشون رو نور میگیره و از این چیزا .....خیلی علاقه مند شدم منم روحانی بشم و استعدادشو هم دارم اینو بگم که درس دین زندگی مدرسمونو بدون این که نگاه رو کتاب بندازم 19-20 میشم چون میفهمم چی میگه و یه فکره دیگه هم میاد سراقم که میبینم روحانیون در روضه ها میگن کسی که صبح تا شبو کار بکنه و شب با بدن خسته بخوابه و خودش پول در بیاره و عبادت کنه خدا بهش بهشت میده من موندم کدومشو انتخاب کنم هدفم از طلبگی رضایت خدا و امر به معروف و نهی از منکر مردم هست
و اینو هم بگم که من از بچگی مومن نبودم ولی الان توبه کردم
و یه فکر دیگه هم میکنم که من برم تو رشته های دیگه و شغل های ازاد درامدم زیاد بشه از پولی که به دست میارم به فقرا و یتیمان کمک کنم
حالا شما کدومو به من پیشنهاد میکنید که در اون دنیا برای من خوب باشه و در درجات بالای بهشت برویم روحانی بشم یا برم رشته های دیگه ازدرامدم کمک به فقرا بکنم
ملاک من اینه که خدا کدومشو بیشتر دوست داره
موفق باشید
دوست خوبم سلام خوشا به حال تان که روج بزرگ و نوع دوستی دارید. در هر حال هدف مقدس شما خدمت به خلق خدا و زندگی پاک است و این خود ارزش زیادی دارند چون چشم آخر بین دارید در حالی که خیلی ها چشم آخور بین شان بیناتر است.
[FONT=B Mitra]تا توانی به جهان خدمت محتاجان كن به دمـی یا درمــی یا قلمــی یا قدمـی
در پاسخ به سؤالتان تدبر در نکات زیر کارگشا است: 1- ابعاد انسان: انسان دو بعد دارد: الف : بعد جسمانی( با دستگاه های مختلف مغز و اعصاب، گوارش، بینایی، شنوایی، قلب و عروق و .....با نیازهای مختلف مادی) ب: بعد روحانی: که اصالت انسان به روح اوست و جسم فانی شدنی است.
2- امتداد زندگی: زندگی را روی یک خط ممتد در نظر بگیرید که تا بی نهایت ادامه دارد در دنیا محدود در آخرت نامحدود است. بنابراین آخرت مهم تر است.
3- نیازهای مادی و روحی: نیازهای است تنها مادی نیست انسان نیازهای معنوی و روحی هم دارد. برطرف کردن نیازهای جسمی انسان ها با خدمات مختلف، اقتصادی، پزشکی، مهندسی، و مشاوره روان شناختی، ... در دنیا بسیار با ارزش است و در اسلام بسیار سفارش شده است اما اما چون زندگی آخرت پایدارتر است و اصالت ما به روح مان است و روح باقی است. رفع نیازهای معنوی و مذهبی مهم تر است از رفع نیازهای جسمی( هر چند که اسلام منکر مهم بودن خدمت به هم نوع و رفع نیازهای آنها در شغل های مختلف نیست). به همین دلیل است که حضرت علی فرمودند پیامبر پزشکی معنوی بود به به بیماران التماس می کرد بیایید خوبتان کنم من از شما ویزیت و پول زیر میزی و.. نمی خوام . طبیبٌ دوارٌ بطبّه و پیامبر فرمودند علی جان اگر یک نفر را هدایت کنید بهتر از آن چیزی است که خورشید برآن می تابد(اشاره به عظمت امر هدایت و تبلیغ دین ) ادامه دارد...
4- دایره علوم اسلامی:شهید مطهری اسلام شناس بزرگ می فرمایند: هر علمی به به نحوی باری از دوش مسلمانان و جامعه اسلامی بردارد اسلامی است. ولی علوم دینی که مربوط به توحید و معاد است بین آنها قداست ذاتی دارد. بنابراین حتی یک مهندس و یک بنا هم می تواند به جامعه اسلامی خدمت کند و باری از دوش مسلمانان بردارند چرا که اگر شغلی در جامعه مورد نیاز باشد و متخصص آن نباشد بر همه واجب می شود که ان را یاد بگیرند و رفع نیاز کنندولی همین که عده ای اشتغال به آن پیدا کردند این وجوب از بقیه ساقط می شود. تذکر: شهید چمران روحانی نبود ولی زندگی او سرمشق همه ماست اما با توجه به سبک زندگی و زندگی هدفمند عاقلانه ایشان فرمودند مانند چمران زندگی کنید و بمیرد.
5- استعداد و علاقه: خداوند استعداد و علاقه به شغل ها و علوم مختلف را در وجود ما قرار داده است. ما باید تلاش کنیم ببینیم که استعداد و علاقه ما در چه رشته یا شغلی است تا بتوانیم در آن رشته موفق باشیم و بهتر خدمت کنیم. اگر فردی استعداد پزشکی یا روحانی شدن را داشته باشد ولی علاقه نداشته باشد در واقع در رفع نیاز از هم نوع هم موفقیت بالایی نخواهند داشت و مشکلات آن را تحمل نمی کنند. آیت الله فقیه امامی(ره) یکی از علمای اصفهان بودند که یک اخیرا از دنیا رفتند ایشان به دروس دینی هم علاقه داشتند و هم استعداد به همین با جان و دل حتی با مردم عامی برخورد می کردند. روزی پیر زنی زنگ منزل ایشان را می زنند. این عالم کهنسال وارسته دم منزل می رود می بیند که پیر زنی است. به می گوید بفرمایید کارتان را. می گوید این تسبیح را خریده ام ببینید دانه هایش درست است. او بدون این که اخمی به چهره بیاورد و بگویید من باسواد هستم و به دانشجویان و طلاب زیادی تدریس می کنم وقت ندارم و...تسبیح را می گیرد و می شمارد بعد به ایشان می گوید درست است. ما را هم از دعا فراموش نکنید.
بله وقتی استعداد و علاقه هر دو باشد هم ما از تلاش مان خسته نمی شویم و هم بهتر به هم نوع خدمت می کنیم و خستگی و افسردگی دیگران را از بین می بریم. در واقع استعداد و علاقه در وجود ما مانند زمین کشاورزی است این با ماست که مشورت کنیم ببینیم کدام محصول بهتر در آن به ثمر می آید. و چه چیزی در آن زمین به بار نمی نشیند یا بارش کم خواهد بود.
6- مشورت و تحقیق: با توضیحات بالا باید بگویم که تلاش کنید مطابق با استعداد و علاقه خود رشته و شغل تان را انتخاب کنید برای انتخاب آنها از مشاور و افراد کارشناس و متخصص در هر رشته کمک فکری بگیرید تا دقیق و روشن از آن رشته مطلع شوید. در مورد حوزه هم حتما این کار را انجام دهید از کارشناسان مشاور تلفنی 096400 نیز می توانید کمک بگیرید. با هر روحانی ای نباید مشورت کنید با روحانی ای مشورت کنید که خود کارشناس، استاد و آشنایی به رشته های حوزه جدید باشد
ا سلام خدمت همه دوستان عزیز من میخواستم که اگر دوستان زحمتی براشون نمیشه مارو در یک دغدغه فکری بزرگ کمک کنند من 16 سالمه کلاس اول دبیرستان میخواستم برم طلبه بشم هدف از طلبه شدنم اینه که شنفتم که روحانییون به خاطر علمی که از دین دارند در اون دنیا قطعه قطعه بدنشون رو نور میگیره و از این چیزا .....خیلی علاقه مند شدم منم روحانی بشم و استعدادشو هم دارم اینو بگم که درس دین زندگی مدرسمونو بدون این که نگاه رو کتاب بندازم 19-20 میشم چون میفهمم چی میگه و یه فکره دیگه هم میاد سراقم که میبینم روحانیون در روضه ها میگن کسی که صبح تا شبو کار بکنه و شب با بدن خسته بخوابه و خودش پول در بیاره و عبادت کنه خدا بهش بهشت میده من موندم کدومشو انتخاب کنم هدفم از طلبگی رضایت خدا و امر به معروف و نهی از منکر مردم هست و اینو هم بگم که من از بچگی مومن نبودم ولی الان توبه کردم و یه فکر دیگه هم میکنم که من برم تو رشته های دیگه و شغل های ازاد درامدم زیاد بشه از پولی که به دست میارم به فقرا و یتیمان کمک کنم حالا شما کدومو به من پیشنهاد میکنید که در اون دنیا برای من خوب باشه و در درجات بالای بهشت برویم روحانی بشم یا برم رشته های دیگه ازدرامدم کمک به فقرا بکنم ملاک من اینه که خدا کدومشو بیشتر دوست داره
سلام
تنها بحث پاداش الهی نیست باید علاقمندیها، شرایط مسیر رسیدن به اهداف و فراز و نشیبها رو هم مورد توجه قرار بدید بعد سرجمع ببنید نتیجه چیه اونوقت تصمیم بگیرید
والله الموفق
سلام علیکم
نمیدانم
شاید بهتر باشد تا دیپلم را بخوانید و اونوقت تصمیم بگیرید
یکی از دوستان ما میفرمودند ما بعد از سیکل میخواستیم بریم حوزه
اما خدا رو شکر که نرفتم ( البته با یه لفظ دیگه ) :Nishkhand:
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:«علماء شيعتنا مرابطون في الثغر الذي يلي إبليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عن أن يتسلط عليهم إبليس و شيعته و النواصب، ألا فمن انتصب لذلك من شيعتنا كان أفضل ممن جاهد الروم و الترك و الخزر ألف ألف مرة لانه يدفع عن أديان محبينا و ذلك يدفع عن أبدانهم».
[علماء شيعيان ما، مرزباناني هستند كه از ورود ابليس و ياران ابليس ممانعت ميكنند و جلوگيري ميكنند از مسلط شدن ابليس بر ضعفاي شيعه و جلوگيري ميكنند از نواصبي كه كارشان، زير سؤال بردن ولايت ما أئمه (عليهم السلام) است. كسي كه متصدي اين كار شود و مانع از خروج و تسلط ابليس و يارانش بر ضعفاء شيعيان شود، يك ميليون برابر، افضل از مجاهديني هستند كه در روم و ترك، براي دفاع از كشور اسلامي جهاد ميكنند. زيرا اين علماء، از دين دوستان ما دفاع ميكنند و آن مجاهدان، از بدنهاي دوستان ما دفاع ميكنند] (بحار الأنوار، ج2، ص5 - احتجاج طبرسي، ج1، ص8)
با سلام
اگر شديدا به كسب علم ديني حريص هستيد پيشنهاد مي كنم از همين الان به حوزه بريد. چرا كه علاقه و شوق و حافظه اين سن تكراري نا شدني است و همچنين ذهن شما مشغول مشكلات زندگي و ازدواج نيست. ازين جهت واقعا دوران طلايي و تكرار ناشدني براي رسيدن به خداوند است.
اگر صرفا يك علاقه در كنار ديگر علاق است كه مشمول توصيه بالا نميشويد.
در انتخاب رشته ي دبيرستان يا معارف يا انساني و يا تجربي و...انتخاب كنيد.(به ترتيب اولويت) اگر روحيه طلبگي داريد با اين رشته ها سازگار تر است.
رشته ي رياضي رو اصلا انتخاب نكنيد . البته اگر توانايي تحمل معلمان و دانش اموزان (اكثرا)مغرور و فضاي خشك اين رشته را نداريد!(اگر استعداد داريد علاقه هم داريد باز هم يك چيز كم است هدف !!!!داشتن هدف در اين رشته بسيار مهم است و الا گذاشتن وقت روي جزئيات اين رشته انسانو دچار حالت اتلاف وقت مي كنه به علاوه كه وقت گيره)
اسلام براي عرضه به كل جهان نيازمند افرادي است كه با تفقه در دين قادر به پاسخگويي به همه نيازهاي امروز جامعه بشري باشند. افرادي كه صلابتشان حاكي از علم و تقوايشان است . (كه كمتر پيدا ميشه)
................
ان شاء الله موفق باشيد.
با سلام و عرض ادب چند نکته لازم است خدمت تان عرض کنم اول این که چرا دوستان پزشکی یا مهندسی یا هر حرفه ای را طوری می دانند که در آن وقت کم میاره ولی وقتی به حوزه می رسه وقت طوری است که فرد می تواند در کنارش مشاغل مختلف را هم انتخاب کند. چرا یک وجه می شود و آن این که آن طلبه به حداقل علوم اسلامی اکتفا کند و گرنه این همه کارشناس در همین سایت داریم یا در بخش آنلاین یا در بخش تلفنی، کدام یک وقت دارند به شغل دیگری بپردازند. من که خودم را بین دوستانم کم کار می دانم واقعا به دلیل فعالیت علمی به اقوام گفته ام که مهمانی آمدن و مهمانی دادن برای بعد از ظهر پنج شنبه یا جمعه.
دوم این که نمی توان گفت مثلا رشته ریاضی به درد حوزه نمی خورد. چرا اتفاقا فلسفه و کلام و اصول فقه و منطق نیاز به مخ فلسفی دارد و الان هم شکر خدا افراد دیپلم و لیسانس هم به حوزه می آیند با معدل بالا و موفق هم هستند.
یا نمی توان نسخه کلی پیچید و گفت با سیکل نیایید و..... هستند افرای که سیکل دارند ولی هدفمند و روشمند به حوزه می آیند و هستند افرادی که لیسانس هم دارند و دوست دارند حوزه بیایند ولی هنوز درک و فهم درسی از حوزه و اهداف و رشته های تحصیلی ان ندارند. من خودم از دانشگاه سال 1370 انصراف دادم و به حوزه آمدم دوستی داشتیم اهل شمال بود با سیکل آمده بود ضریب هوشی فوق العاده بالا و فردی اخلاقی. در مدت زمانی که با ایشان بودم جز نفرات ممتاز بود. سال هفتم حوزه که رسید در کنار حوزه امتحان داد و رشته تخصصی حقوق قبول شد و با زحمت بسیار زیاد توانست هر دو را با هم بخواند یعنی هر سال دو ترم حقوق می خواند و یک سال حوزه را.
درس حوزه شوخی بردار نیست که یک نفر مثل سطح بخواند و بتواند شغلی را هم داشته باشد. طلاب موفق برای هر 4 درس که در روز می گیرند حداقل 5-6 ساعت هم مطالعه و مباحثه می کنند تا درس را خوب درک کنند.
آیا می دانید با همین تلاش هست که واقعا یک نفر که سال 4 حوزه هست بیش از یک نفر که لیسانس ادبیات در دانشگاه دارد ادبیات می خواند و می داند؟ در قم مدرسه ای به شکل فوق برنامه برنامه مکالمه عربی داشت و ما در کنار دروس ما در آن برنامه هم شرکت می کردیم یعنی تا می توانستیم از اوقات فراغت و هرز مصرف می کردیم خواب را کم می کردیم. همحجره ای ما دوستانی داشت که در دانشگاه رشته مترجمی عربی می خواند وقتی می دید ما با برنامه فوق برنامه بیش از آنها تسلط داریم تعجب می کرد. همین طور طلاب خارجی آیا می دانید طلابی که از کشورهای مختلف پذیرفته می شوند بعد از 6ماه فارسی یاد می گیرند و ادامه تحصیل آنها با کتب فارسی و عربی است؟
پاسخ حجت الاسلام پناهیان به سوال «حوزه برویم یا دانشگاه؟»
در آغاز سال تحصیلی جدید، حجتالاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در جمع ورودیهای جدید دانشگاه امام صادق(ع) و همچنین جمعی از ورودیهای جدید حوزههای علمیه سخنرانی کرد. در ادامه فرازهایی از سخنان ایشان در این دو جمع را میخوانید: در کدام رشتۀ علمی تحصیل کنیم؟
· جوانان زیادی از بنده سؤال میکنند که ما حوزه برویم یا دانشگاه؟ بنده معمولاً در جواب عرض میکنم: این سوال دقیقی نیست. بلکه صحیحتر آن است که ابتدا سؤال شود: «در کدام رشتۀ علمی تحصیل کنیم؟» آنگاه باید ببینیم رشتۀ تحصیلی یا موضوع علمی که میخواهیم انتخاب کنیم در حوزه بهتر ارائه میشود یا در دانشگاه. البته قبول دارم عوامل دیگری هم در انتخاب شغل و یا محیط تحصیلی موثر هستند. اما ابتدا از اینجا شروع کنیم بهتر است. نیاز جامعه و استعداد ما؟ خدمت به «بُعد مادی و جسمانی» یا «بُعد روحی و معنوی» انسانها؟
· برای تعیین یک رشتۀ تحصیلی نیز باید عوامل مختلفی را در نظر گرفت از استعداد شخصی تا نیاز جامعه. مثلاً باید پرسید آیا به سراغ رشتههایی برویم که به زندگی مادی انسانها خدمت میکند یا به سراغ رشتههایی برویم که به زندگی روحی و معنوی انسانها خدمت میکند؟ نیاز جامعه و یا علاقه و استعداد ما در کدام زمینه بیشتر است؟ پرسشهای دیگری هم میشود مطرح کرد مانند اینکه: به سراغ علوم تجربی برویم، یا به سراغ علوم غیرتجربی مثل فلسفه، یا علوم وحیانی؟ · یعنی بهتر است قبل از اینکه بخواهید در مورد صورت شغل آیندۀ خود و یا اعتبار ظاهری و اجتماعی آن تصمیمی بگیرید، ابتدا اصل رشتۀ تحصیلی یا موضوع علمی که میخواهید فرابگیرید را برای خودتان مشخص کنید. البته اشکال ندارد که انسان از همان ابتدا، یک چشماندازی دربارۀ ابعاد اجتماعی و اعتباری شغل آیندۀ خودش داشته باشد، ولی منطقیتر این است که انسان بررسی خود را از یک مبنای مهمتر شروع کند. · سوال خود را به این طریق هم میتوانیم مطرح کنیم: آیا میخواهیم به بُعد مادی یا جسمانی انسان خدمت کنیم، یا به بُعد روحی یا معنوی او؟ چون وقتی شغلی را انتخاب میکنید طبیعتاً به یکی از دو بعد حیات انسان بیشتر مربوط خواهد بود. لذا باید ابتدا مشخص کنید به کدام یک از این دو بُعد وجود انسان میخواهید خدمت کنید؟ یعنی باید ببینید به کدام یک از دو بعد وجود انسان، بیشتر اهمیت میدهید، و یا خدمت در کدام زمینه بیشتر مورد نیاز است؟ امروز بیشتر به متخصصینی نیاز داریم که به ابعاد روحانی و معنوی انسانها خدمت کنند
· بنده تصور میکنم امروز در جامعۀ ما بیشتر به افراد متخصصی که بتوانند به ابعاد روحی و معنوی انسانها خدمت کنند نیاز داریم. حالا چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی؛ ما بیشتر به متخصصین علوم انسانی و وحیانی نیاز داریم. زیرا در زمینههای فنی، و آنچه مربوط به بخش مادی و جسمانی زندگی ماست پیشرفتهای زیادی کردهایم و بعضاً در حال خودکفا شدن هستیم. اما نیازمندیهای جامعه در ابعاد روحی و روانی بسیار بیشتر از آن است که فکر میکنیم. · اگر این نظر صحیح باشد، که البته دلائل زیادی میتوان بر آن اقامه کرد، پس آدمهای باهوش و مستعد فراوانی لازم است در زمینههای علوم انسانی به تحصیل بپردازند و به ابعاد روحانی انسان خدمت کنند. این یک نیاز منطقهای و حتی جهانی است و محدود به کشور ما نیست. دیگران با آنکه پیشرفتهایی در این علوم داشتهاند، بعضاً نیازمندتر از ما هم هستند. بسیاری از استعدادهای مناسب برای «تحصیل در علوم انسانی» به دلیل «مشاوره» و «ملاحظات» نادرست به رشتههای فنی و پزشکی هدایت شدهاند
· علاقۀ افراد هم مهم است ولی علاقهها را میتوان به این سمت سوق داد. با شنیدن توضیحات خوب در این باره بسیاری از جوانان به موضوعات علوم انسانی علاقه پیدا میکنند. نمونههای فراوانی را من دیدهام از دانشجویانی که در رشتههای فنی تحصیل میکنند ولی پشیمانند که چرا به حوزه یا رشتههای علوم انسانی نرفتهاند. · استعداد هم لازم است ولی بنده فکر میکنم استعدادهای فراوانی هستند که از توانایی و تناسب بیشتری برای تحصیل در رشتههای علوم انسانی برخوردار هستند ولی به دلائل مختلف از مشاورههای غلط و یا انگیزههای مادی و ملاحظات غلط اعتباری به سمت رشتههای فنی و یا پزشکی هدایت شدهاند. البته در رشتههای فنی و پزشکی هم نیاز به دانشجویان خوب زیاد است ولی بنا نیست هرکسی با استعداد بود صرفاً چنین رشتههایی را انتخاب کند. در رشتههای دیگر هم نیاز به استعدادهای برتر فراوان است. · انسان در همۀ زمینهها میتواند به جامعه خدمت کند؛ ممکن است کسی علاقه داشته باشد به ابعاد جسمانی و فیزیولوژیک انسان خدمت کند؛ این اشکال ندارد اما به نظر من امروز اولویت ندارد. و خوب است جوانان با استعداد، از اول همۀ جوانب شغل آیندۀ خود را بهخوبی بشناسند. سه راه برای خدمت به ابعاد معنوی انسان: علوم تجربی، علوم فلسفی و علوم وحیانی؛ کدام راه بهتر است؟
· شاید اگر جوانان به حال خود واگذاشته بشوند، و خوب برای آنها توضیح داده شود، اکثراً علاقه به تحصیل در علوم انسانی و یا وحیانی پیدا کنند. و اگر برخی حقائق دربارۀ اهمیت تحصیل در علوم دینی را بدانند که این اقبال بیشتر هم خواهد بود. · اگر بخواهید به ابعاد روحی و معنوی انسان و جوامع بشری خدمت کنید، سه راه در پیش روی شما قرار دارد: 1- به سراغ علوم تجربی مانند مدیریت، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعهشناسی، علوم سیاسی بروید که روش تحقیق در این علوم غالبا تجربی است 2- به سراغ علوم فلسفی بروید و انواع فلسفهها و فلسفههای مضاف را تحصیل کنید و فلسفهپرداز شوید و از این ناحیه بر زندگی انسانها تأثیر بگذارید. 3- به سراغ علوم وحیانی بروید، فقه بخوانید و در معارف دینی عالم بشوید، و بعد در مسائل مختلف زندگی انسان که دین متعرض آنها شده است به گره گشایی و راهنمایی بپردازید. · از میان سه راه فوق، کدامیک بهتر است؟ پاسخ بنده این است که وقتی میخواهیم به روح انسان کمک کنیم، نباید بدون اجازۀ پروردگار عالم یعنی بدون آگاهی از معارف دینی این کار را انجام دهیم، چون ممکن است دچار اشتباهات زیاد بشویم. عالمانهتر آنست که اگر کسی بخواهد دربارۀ انسان نظر بدهد، از نگاه خالق این انسان خبر داشته باشد و بداند خدا که انسان را آفریده دربارۀ مسائل او چه نظری دارد، و برمبنای آن آگاهیهای خود را گسترش بدهد. · امروز توجه اندیشمندان منصف علوم انسانی به طور جدی به علوم ومعارف دینی جلب شده است. و با توجه به رغبت عموم انسانها به معنویت و شکست خوردن بسیاری از اندیشههای تجربی و فلسفههای مادی گرایش به فهم دین تبدیل به یک ضرورت شده است. برای ما که در کنار این سرچشمه قرار داریم حیف است که بینصیب بمانیم. [FONT=Symbol]· شما در آینده خواهید دید که در عموم مسائل رشتههای علوم انسانی، فهم دین حرف اول را میزند. البته الان اینطور نیست، ولی همین امروز هم اگر کسی بخواهد جامعهشناس یا روانشناس خوبی بشود، و در هر یک از رشتههای علوم انسانی بخواهد صاحب نظر بشود، واقعاً بدون فهم دین و بدون اطلاع از نظر پروردگار عالم دربارۀ انسان و حیات بشر نخواهد توانست به مقصود برسد. · پس اگر کسی به هر رشتهای از رشتههای علوم انسانی علاقمند باشد، بهتر است ابتدا در فهم دین یعنی فقه به معنای عام کلمه، تبحر پیدا کند، و درک عمیقی از دین داشته باشد، و بعد در آن موضوعات کار کند. «حوزۀ علوم اسلامی دانشگاهیان»؛ پاسخی به یک نیاز عمومی
· خوشبختانه چندین سال است که جریانی به نام «حوزۀ علوم اسلامی دانشگاهیان» به همت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها در برخی دانشگاههای کشور به راه افتاده و به دانشجویان رشتههای مختلف این فرصت را میدهد که در کنار تحصیل دروس دانشگاهی، از دروس حوزوی نیز بهره ببرند. دانشجویان زیادی در این دورهها ثبت نام میکنند و در کنار دروس دانشگاهی خودشان، برخی از دروس حوزوی را میخوانند. (اگرچه معمولاً برخی از آنها پس از اتمام مقطع درسی خود در دانشگاه به سراغ طلبگی میروند.) یعنی اینها به این نتیجه رسیدهاند که بدون فهم دین نمیتوانند در این جامعه، درست زندگی کنند. این یک نیاز عمیق و عمومی شده است و خصوصاً کسانی که میخواهند در رشتههای علوم انسانی کار کنند به فهم دین، بسیار نیاز دارند. نیاز روحی انسان به «ارتباط با خدا» فقط با «فهم صحیح دین» تأمین میشود/ امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از «روانشناس خوب» نیاز داریم
· جدا از موضوعات و مسائل علوم انسانی، که نیازمند شناخت دقیق معارف دینی است، یکی از نیازهای روحی انسان «ارتباط انسان با خدا» و تضمین حیات طیبه و سعادت حیات جاودانۀ اُخروی او است؛ و این فقط با فقه و فهم صحیح دین تأمین میشود. نیازهای معنوی انسان دیگر با علوم انسانی قابل تامین نیست. · اساساً برای اینکه بتوانیم به دین مردم خدمت کنیم، باید فقیه بشویم و دین را بفهمیم. و این مهمتر از آن است که برای موفقیت در سایر رشتههای علوم انسانی به سراغ فقه برویم، چون ما امروز به «فقیه خوب» خیلی بیشتر از روانشناس خوب یا متخصصین سایر رشتههای علوم انسانی نیاز داریم. قصد «خدمت به دین» ارزشمندترین قصد برای تحصیل علم/قسم مشهور رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع)
· کسی که به کسب معرفت دینی اقدام میکند و در کنار آن به هر شیوهای با مسائل زندگی بشر در علوم تجربی آشنا میشود، و به این شکل به دین مردم خدمت میکند باید بداند نزد پروردگار عالم چقدر عزیز میشود و چقدر به او عنایت میشود. بعضیها میگویند: ما «میخواهیم طلبه شویم، یا میخواهیم به دانشگاه امام صادق(ع) برویم برای اینکه رشد معنوی داشته باشیم و «آدم» بشویم.» در حالی که اینها میتوانند هدفی بالاتر از این داشته باشند و آن خدمت به دین است، چون کسی که به دین خدمت کند، خداوند عنایات بیشتری به او خواهد داشت و اصلاً حسابِ جداگانهای برای او بازخواهد کرد. · کسی که به قصد خدمت به دین و هدایت انسانها، به سراغ کسب معارف دینی برود، میتواند تغییرات ویژه در زندگی خود و عنایات الهی به خودش را لمس کند. چون خدمت به دین، ارزشمندترین خدمت است. لذت معنوی و روحیِ این شغل، شاید در هیچ شغل دیگری پیدا نشود. رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «به خدا سوگند، اگر خداوند کسى را به دست تو هدایت کند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى کند؛ وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ»(کافی/5/28) انسانها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند
· اساساً نتیجۀ نهائی تحصیل علوم و معارف دینی، رهبری کردن دلها و اندیشهها به سوی خدا و رهاسازی آنها از اسارت و بندگی طاغوت و ابلیس است. کسی که معرفت دینی پیدا کرد، چه جامعهای کوچک در اطراف خود و چه جامعهای بزرگتر در پیرامون خود را رهبری خواهد کرد و در مقام مربی جامعه قرار میگیرد. انسانها امروز بیش از هر چیزی به رهبران سالم نیاز دارند. امروز جوامع بشری بیش از پزشک و مهندس و بیش از هر شغل دیگری به رهبران اجتماعی نیاز دارند که بتوانند گروههای بزرگ انسانی را هدایت کنند. · امروز میتوانید ببینید رهبران موثر و خوب در این منطقۀ حساس در جهان همه از عالمان دینی هستند. سه روحانی، مؤثرترین و مستقلترین شخصیتهای سیاسی هستند که پشت و پناه مردم خود هستند. رهبر عزیز انقلاب ما، حضرت آیت الله سیستانی و آقای سید حسن نصرالله. هماهنگی این دو بزرگوار با رهبر معظم انقلاب نیز برای همه مشخص است؛ این وضعیت تصادفی نبوده است و حزب یا جریان سیاسی خاصی هم چنین موقعیتی را پیش نیاورده است؛ این یک نیاز طبیعی است که منجر به چنین وضعیتی شده است. · کسی در طلبگی نباید نگران شیوۀ خدمت خود در آینده باشد؛ تنوع شغلی طلبگی برای انواع استعدادها متعدد است. نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است/این نیاز بدون حضور جوانان مستعد در حوزه تأمین نمیشود
[FONT=Symbol]· نیاز به عالمان دینی که به دین مردم خدمت کنند، نیاز اول حیاتی کشور است و ما نمیتوانیم این نیاز را به هیچ طریقی به جز حضور جوانان مستعد در حوزههای علمیه تأمین کنیم. جوانانی که ابتدا حوزههای علمیه به آنها خدمت خواهند کرد و سپس آنان به خدمت و صیانت از حوزههای علمیه خواهند پرداخت. · نکتۀ مهم و قابل توجه این است که حوزههای علمیه برای انواع استعدادها شغلهای متنوع و ارزشمند ارائه میکند. یعنی وقتی عالم دینی شدی بنا بر استعداد و تواناییهای خاص خودت میتوانی از تحصیل در انواع شاخههای علوم دینی تا انواع خدمات از قبیل تحقیق و پژوهشگری، تبلیغ و نویسندگی، تدریس و امامت جماعت، و انواع فعالیتهای فرهنگی را در جامعه انجام دهی. کسی در طلبگی نباید نگران آیندۀ شغلی خودش باشد. طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز دارد
· البته تحصیل معارف دینی لیاقت هم میخواهد. ما برای تحصیل علوم دینی، نیاز به انسانهای شایسته و شریف داریم و خداوند هم خیلی در این زمینه سختگیر است. یعنی خداوند در پذیرش افراد لایق در این زمینه خیلی سختگیر است و هر کسی را نمیپذیرد. هر چند ممکن است کسانی باشند که نفوذی باشند و یا پس از حضور در حوزه ممکن است به دلائلی لیاقت خود را از دست بدهند، ولی غالباً هر کسی راه به چنین جایگاهی پیدا نمیکند. · گاهی انسان خود را لایق نمیبیند ولی علاقمند است در این راه قدم بگذارد. در این صورت باید با توسل به ائمۀ هدی(ع) و تضرع در خانۀ خدا لیاقت را طلب کند و متواضعانه و متوکلانه قدم در این راه بگذارد. هرچند اساساً کسی نمیتواند به طور قاطع خود را لایق چنین جایگاهی ببیند که عُجب به دنبال خواهد آورد، ولی نباید کسی خود را به این دلیل از ورود به سلک روحانیت محروم نماید. همینکه حاضر باشد ضرورتها را بپذیرد کافی است. [FONT=Symbol]· هر شغلی نیاز به علاقه هم دارد ولی در مورد طلبگی به چیزی بیش از علاقه نیاز هست؛ و انسان باید به راه و رسالت طلبگی معتقد و عاشق باشد تا توفیقات لازم را در این زمینه کسب نماید.
با سلام خدمت همه دوستان عزیز من میخواستم که اگر دوستان زحمتی براشون نمیشه مارو در یک دغدغه فکری بزرگ کمک کنند
من 16 سالمه کلاس اول دبیرستان میخواستم برم طلبه بشم هدف از طلبه شدنم اینه که شنفتم که روحانییون به خاطر علمی که از دین دارند در اون دنیا قطعه قطعه بدنشون رو نور میگیره و از این چیزا .....خیلی علاقه مند شدم منم روحانی بشم و استعدادشو هم دارم اینو بگم که درس دین زندگی مدرسمونو بدون این که نگاه رو کتاب بندازم 19-20 میشم چون میفهمم چی میگه و یه فکره دیگه هم میاد سراقم که میبینم روحانیون در روضه ها میگن کسی که صبح تا شبو کار بکنه و شب با بدن خسته بخوابه و خودش پول در بیاره و عبادت کنه خدا بهش بهشت میده من موندم کدومشو انتخاب کنم هدفم از طلبگی رضایت خدا و امر به معروف و نهی از منکر مردم هست
و اینو هم بگم که من از بچگی مومن نبودم ولی الان توبه کردم
و یه فکر دیگه هم میکنم که من برم تو رشته های دیگه و شغل های ازاد درامدم زیاد بشه از پولی که به دست میارم به فقرا و یتیمان کمک کنم
حالا شما کدومو به من پیشنهاد میکنید که در اون دنیا برای من خوب باشه و در درجات بالای بهشت برویم روحانی بشم یا برم رشته های دیگه ازدرامدم کمک به فقرا بکنم
ملاک من اینه که خدا کدومشو بیشتر دوست داره
موفق باشید
سلام،حرف دلمو زدین،دقیقا وضعیت منم مثل شماس!!!!منم بلاتکلیفم
با این تفاوت که خانوادم با حوزه رفتن مخالفن!!!!!
آدم پول داشته باشه،زندگی طلبگی داشته باشه خوب،نیس؟؟؟
دست یه خانواده فقیرو هم بگیره
پول داشت تو ساخت مدرسه ،بیمارستان،مراکز ترک اعتیاد شرکت کنه
در کنارشم علوم دینی و فلسفی رو یاد بگیره؟؟؟
باید خدمتتون عارض بشم که هیچ پدر و مادری نیستن که با سعادت فرزندشون مخالف باشن
هرچند حوزوی شدن سعادتمندی انسان رو تضمین نمیکنه
اما باور میکنید وقتی به یه جشن تولد کوچولو هم که برید اگر آهنگ های لهوی پخش بشه و به گوش شما برسه حرکت شما در مسیر سعادت کند تر خواهد بود تا اینکه همان لحظات به جای حضور در مجلس لهو و لعب و دنیایی (که غبار غفلت رو به دل حاضرین جمع می نشونه ) اگر واقعا به جای اون ساعات در حرم مطهر امام رضا علیه السّلام حضور میداشتید ... اگر در حرم بودید و مشغول عبادت خدا بودید هم به مسیر سعادت نزدیک بودین و خودتون رو در مسیر تقوای اجتماعی قرار دادید هم دیگران رو راهنما بودید و هم خودتون با اختیار خودتون سعادت رو برمیگزیدید و نه زنگار غفلت میگرفتید و نه از علایق ابدی و علایق اخروی و خدایی و فطری خودتون دور میموندید و نه امر مراجع عظام رو روی زمین میگذاشتید ... و هزار حجّت و دلیل دیگر که برای طلبه شدن وجود دارد....
ضمناً این حضور در مراسم معنوی* و یا خود حوزه دلیلی برای توجیه نامربوط شانه خالی کردن از حضور در صحنه ....(دانشگاه های آن چنانی یا چون همگان مشاهده کرده ایم بهتر است بگویم این چنینی با چنین اوضاع و احوال نامناسب و تب داریکه میبینیم...) و یا صرفا مخالفت خانواده (مخصوصا آقا پسرها) توجیه مناسبی نیست.
چطور کسانی که استعداد چنین رسالتی رو دارند به حوزه نروند؟
حضرت آیت الله مکارم شیرازی (دامت برکاته):
ورود به حوزه را برای کسانی که شرایط و آمادگی دارند، واجب عینی میدانم. ایشان با اشاره به فتوای فقهی خود مبنی بر این که رضایت پدر و مادر برای ورود به حوزه لازم نیست فرمودند:هر واجب کفایی وقتی که مَن به الکفایة نبود (نیازآن برطرف نشد) تبدیل به واجب عینی میشود. لذا این جانب برای کسانی که آمادگی دارند، ورود به حوزه علمیه را واجب عینی میدانم و مخالفت پدر و مادر در این مورد مضر نیست.
بسیاری از استعدادهای مناسب برای «تحصیل در علوم انسانی» به دلیل «مشاوره» و «ملاحظات» نادرست به رشتههای فنی و پزشکی هدایت شدهاند
· علاقۀ افراد هم مهم است ولی علاقهها را میتوان به این سمت سوق داد. با شنیدن توضیحات خوب در این باره بسیاری از جوانان به موضوعات علوم انسانی علاقه پیدا میکنند. نمونههای فراوانی را من دیدهام از دانشجویانی که در رشتههای فنی تحصیل میکنند ولی پشیمانند که چرا به حوزه یا رشتههای علوم انسانی نرفتهاند.
· استعداد هم لازم است ولی بنده فکر میکنم استعدادهای فراوانی هستند که از توانایی و تناسب بیشتری برای تحصیل در رشتههای علوم انسانی برخوردار هستند ولی به دلائل مختلف از مشاورههای غلط و یا انگیزههای مادی و ملاحظات غلط اعتباری به سمت رشتههای فنی و یا پزشکی هدایت شدهاند. البته در رشتههای فنی و پزشکی هم نیاز به دانشجویان خوب زیاد است ولی بنا نیست هرکسی با استعداد بود صرفاً چنین رشتههایی را انتخاب کند. در رشتههای دیگر هم نیاز به استعدادهای برتر فراوان است.
· انسان در همۀ زمینهها میتواند به جامعه خدمت کند؛ ممکن است کسی علاقه داشته باشد به ابعاد جسمانی و فیزیولوژیک انسان خدمت کند؛ این اشکال ندارد اما به نظر من امروز اولویت ندارد. و خوب است جوانان با استعداد، از اول همۀ جوانب شغل آیندۀ خود را بهخوبی بشناسند.
آیا می دانید با همین تلاش هست که واقعا یک نفر که سال 4 حوزه هست بیش از یک نفر که لیسانس ادبیات در دانشگاه دارد ادبیات می خواند و می داند؟
پس چرا به جای ادغام حوزه و دانشگاه یا به قول اساتید حوزه که میگن اول حوزه بعد دانشگاه و ... , کاری نمیکنن که دروسی که طلبه ها بلدند (و ادعا میکنند بهتر بلدند|مثل ادبیات و ریاضیات) به ما (دانشگاهی ها) درس بدهند رو توی حوزه بخونیم؟ :khandeh!: یا خدای ناکرده از چیزی (انتقاد اساتید ادبیات!) میترسند یا تعداد طلبه ها کمه یا ... :Gig:
حوزه برویم یا دانشگاه
استاد :
علیرضا پناهیان
موسس
مدرسه علمیه ی شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی
دارالحکمه امیرالمومنین (علیه السلام)
قبلا اینها رو خونده بودم ولی کسی نیست بگه آخه برادر من وقتی امریکا داره با تکنولوژی جلوی جهانیان مانور میده و انواع و اقسام رسانه ها رو در اختیار داره و چیزهای جدید میسازه... شما 70 میلیون طلبه هم تربیت کنی باز هم کسی در سطح جهانی قبولتون نداره که بخواد بشینه پای صحبتتون. اول باید با پیشرفت در علم و تکنولوژی به نگرانی بشر به صورت عملی جواب بدهیم که دین مزاحم علوم مهندسی و پزشکی و ... نیست.
------
حقیقتا من میخواستم بیام حوزه ولی رفتارهایی از حوزوی ها دیدم که پشیمان شدم. درسته که همه مثل هم نیستند ولی اکثراً:
انتقاد پذیر نیستند
تکبر دارند و خیال میکنند فقط ایشان اهل نجات اند
به راحتی دیگران را مواخذه میکنند ولی وقتی میگی حاج آقا قوانین راهنمایی و رانندگیه و باید اینطور رانندگی میکردی قبول نمیکنه :ok:
[FONT=arial]قدیم هر طلبه ای که اول اذان صبح ،بیدار می شد با او مباحثه نمی کردند ،می گفتند این طلبه بی بند و باری است ولی الان چه؟
[FONT=arial]قدیم نماز شب خوان ها خوب بودند [FONT=arial]الان نماز صبح خوان ها ،انسانهای مومن و خوبی به حساب می آیند . [FONT=arial]بعد از ما عده ای می آیند می گویند : [FONT=arial]قدیم یک طلبه هایی بودند ،نمازشان را تیغ آفتاب می خواندند و نمازشان قضا نمی شد [FONT=arial]اینها از اولیاء خدا بودند!!!!:Gig: .
سعی دارند با شوخی ها و مزاح کردن مردم رو جذب کنند ولی بدونید تا وقتی که عملتون درست نباشه و تقوی درست و حسابی نداشته باشید کسی جذب نمیشه. اگه میبینید حاج آقا قرائتی موفق بودند به خاطر عملشون بود نه شوخی هایی که میکنند :ok:
مهمتر از همه -> دروس اعتقادی کمی تدریس میشود (شایدم تدریس نمیشود) خب 4 سال بیام حوزه که فقط رساله مرجع تقلید رو یاد بگیرم و کمی هم ادبیات؟ این درسته؟!
گلگی زیاد داریم که توی اولین پستی که در اسک دین زدم گفته بودم ....
نکته آخر اینکه قبول دارم که استاد لازم داریم برای رشد معنوی و خودم استاد دارم ولی حوزه رو به دلایلی که عرض شد و بیکاری! و اینکه دوست ندارم درآمدم از طریق دین باشه (ولو سخنرانی و مداحی و نماز میت و جماعت و ...) نرفتم تاحالا. شاید اگه حوزه در زمینه اعتقادات یه کارهایی کرد برم حوزه:hamdel::Gol::Gol:
آقا اشکم در اومد دیگه
تو یه دو راهی عجیبی موندم،شرایط خانوادم خاصه،و مخالفن،البته حقم دارن
بخاطر اینهمه تبلیغات منفی که علیه روحانیون هست،شناخت نا کافی و...
از طرف دیگه خیلی زحمت کشیدن و هزینه کردن روم،با هزار بدبختی منو تا اینجا رسوندن،تو تیزنوشان میخونم تو یک شهرستان،وضع درسیم هم خوبه،تا قبل از مدتی عشق کنکور و مهندس شدن و... داشتم،یهو زندگیم صد و هشتاد درجه تغییر کرد،لطف خدا بود،این تغییر یهویی یکم سخته!سال ها ایندمو یه جور دیکه تصور میکردم،ولی الان راه درست رو جای دیگه میبینم
،از طرف دیگه میترسم تصمیم احساسی باشه و نتونم ادامه بدم
میخوام درباره طلبگی و زندگیش بیشتر بدونم،ولی از کی؟؟؟
قصد من از نوشتن این جملات خدای ناکرده منصرف کردن کسی نبود...
----
احترام به خانواده هم تاثیر میگذاره. چقدر مبلغ دینی داشتیم که به خاطر همین احترام به والدین (ولو تقاضای انجام ندادن برخی کارهای دینی) به جاهایی رسیدند یا گاها از خیلی چیزها گذشتند. آیت الله بهجت که پدرشون گفته بود قنوت نماز رو نخونن و تا زمانی که پدرشون زنده بودند قنوت نماز رو نخوندند. یا رهبر انقلاب که دوست داشتند در قم بمانند ولی به سفارش پدر به مشهد رفتند. یا امام جمعه شهرمان که به سفارش پدرشون از امام جمعه بودن انصراف داد و به کرمان رفت و ...
همراه کردن خانواده در این قضیه خیلی مهمه و روی آینده ی شما تاثیر مستقیم داره و اینکه نتونستید تا حالا قانعشون کنید که حوزه رفتن به ضررتون نیست بیشتر به این برمیگرده که خودتون نمیدونید از حوزه رفتن چی میخواهید! صرفا اینکه به خانواده بگویید "میخوام برم حوزه موافقید؟" اونها هم بگویند "نه!" که نمیشه. کمی توضیح دهید که به این دلیل به این دلیل حوزه رو انتخاب کردم. حالا اگه واقعا با دین مشکل داشتند این یه چیز دیگه است.
چطور کسانی که استعداد چنین رسالتی رو دارند به حوزه نروند؟
حضرت آیت الله مکارم شیرازی (دامت برکاته):
ورود به حوزه را برای کسانی که شرایط و آمادگی دارند، واجب عینی میدانم. ایشان با اشاره به فتوای فقهی خود مبنی بر این که رضایت پدر و مادر برای ورود به حوزه لازم نیست فرمودند:هر واجب کفایی وقتی که مَن به الکفایة نبود (نیازآن برطرف نشد) تبدیل به واجب عینی میشود. لذا این جانب برای کسانی که آمادگی دارند، ورود به حوزه علمیه را واجب عینی میدانم و مخالفت پدر و مادر در این مورد مضر نیست.
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ
---------------------
منظورتون از شرایط و آگاهی چیست؟ چه شروطی؟ آگاهی از چه؟
حقیقتا من میخواستم بیام حوزه ولی رفتارهایی از حوزوی ها دیدم که پشیمان شدم. درسته که همه مثل هم نیستند ولی اکثراً:
انتقاد پذیر نیستند
تکبر دارند و خیال میکنند فقط ایشان اهل نجات اند
به راحتی دیگران را مواخذه میکنند ولی وقتی میگی حاج آقا قوانین راهنمایی و رانندگیه و باید اینطور رانندگی میکردی قبول نمیکنه
حاج آقا تهرانی میفرمود طلبه های زمان ما ربع ساعت قبل از اذان بیدار میشدند و نماز اول وقت داشتند ولی الان اگه نماز صبحش رو هوا روشن نشده بخونه جزو اولیاء الله میدونن
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بارها به برادرم که در ورود به حوزه مردد هست گفتم ؛هیچ کس حقی نداره به محیط آلوده و فاسد وارد بشه .... خیلی از افراد هستند که وارد رشته ی پزشکی و یا هنر وارد شدند و بعضاً پس از 8 فارغ التحصیل شدند و یک ذره شعور و فهم در نهادشون وجود نداره
+میگفت حوزه طلبه های خوبی رو به جامعه تحویل نداده
-گفتم ؛ دانشگاه هم افراد خوبی رو به جامعه تحویل نداده
+افراد زیادی هستند که از طریق دانشگاه تونستند بهترین خدمت ها رو به همه ارائه کنند
-حوزه هم افتخار امام خمینی... آیت الله بروجردی...استاد قرائتی دارد ...استاد مصباح دارد... استاد پناهیان دارد...استاد مرادی .. استاد جوادی...استاد رنجبر...استاد سرلک...استاد رفیعی...استاد قرهی... استاد فاطمی نیا و... را دارد.
+حوزه محیطش خوب نیست ممکنه مثل بعضی افراطی ها بشم .. به دستورات دینم عمل نکنم بشم زنبور بی عسل... اون موقع جام توی جهنمه
- دانشگاه هم محیطش افسانه ای نیست ... خیلی از دانشگاه ها محیط آلوده ای دارند
+حوزوی ها نان دین رو میخورند
- جالبه .. همه چیز رو نمیدونید و سریع قضاوت میکنید باید بیشتر تحقیق کنی..میتونی هم این کار رو انجام ندی !... باید یه بخشی از خمس ها به ترویج دین اسلام تعلق بگیره..
+مامان و بابا مخالفن...
- عناد که ندارند میتونی بنشینی قانع شون کنی ...
+ درست میگی از همه ی حوزوی ها و روحانیون که بد نمیگن ... فقط با عده ای شون مخالفن ..با استاد قرائتی و آقای شهاب مرادی موافقن... با استاد رفیعی...
- دقت کردی؟ تا بحال بهش فکر نکرده بودی میتونی از طرق مختلف راضی نگه داریشون و علایقت رو بهشون اعلام کنی از اهدافت برای ورود به حوزه بگی از خدمت بگی از مزایاش تعریف کنی از انسان ها که بستگی به خودشون داره ...
+نمیخوام به حوزه برم محیط روم تاثیر بدی میگذاره
-منم نمیخوام دیگه هیچ وقت به دانشگاه برم حتی اگر بهترین و بالاترین رشته های فنی مهندسی یا پزشکی و یا وکالت باشه ...چون محیط روم تاثیر میگذاره میخوام قلبم زنگار نگیره میخوام از محیط های بد دور باشم اصلا دوست ندارم دکتر بشم یه دکتره رو دیده بودم کافر بود اصلا به خدا اعتقاد نداشت دیگه منم گفتم مشت نمونه خرواره از همه ی دکترا بدم اومده ....اصلا از هرچی دکتر و مطبه بدم میاد نفرت دارم...نمیخوام ببینمشون حتی اگر مریض بشم ...
+ واقعا؟ چرا مگه میشه ...مگه همه ی دکتر ها بدن؟ حالا یه دکتر دیدی اینطوری که نمیشه قضاوت کرد تو میتونی یه پزشک نمونه بشی مثل ابن سینا...
همه که مثل هم نیستن ...
تازه حالا دکتر هم نخوای بشی بالاخره نیاز داری بهشون هر از چندگاهی مراجعه کنی اگر مریض شدی و بهشون نیاز داشتی...
+راستی پس حوزوی ها هم همین طورن؟ همه مثل هم نیستن.. منم پس خب میتونم برم .. محیط رو هم دیگه تحمل میکنم چون هدف دارم از ورود به حوزه میخوام مقام معظم رهبری (حفظه الله) الگو باشن برام...
- دیدی دیگه شک و شبهه ای باقی نمونده ...تو قدم در این راه بگذار و تقوا رو حفظ کن... روح خوبی ها و پاک بودن ها رو پرورش بده .. خدا هم کمکت میکنه........ تو حرکت کن توی این مسیر خدا هم برکت رو متضمن شده...
+اگر برم حوزه به مشکل مالی بر بخورم چی؟
-باور کن روزی طلبه ها یه برکت خاص دیگه ای رو داره
+اگر بد شدم چی؟من از خودم مطمئن نیستم اگر به اسم سرباز امام زمان (عج)بودم ولی به رسم ایشون نباشم؟ اگر آدمای بدی که رفتن حوزه روی مخم کارکنن؟
- تا قبل از این که دیر بشه هر چه سریعتر با چندتا از دوستات باهم برید به حوزه های تهران و قم سر بزنید هم نورانیت بچه های خوب و با صفای طلبه رو از نزدیک مشاهده کنید هم با دید باز انتخاب کنید..
+برم به دانشگاه هم سر بزنم ببینم چطوریه؟سر کلاس بشینم و اوضاع رو از نزدیک ببینم و بهتر مقایسه کنم؟
-بله حتما اونطوری هم میتونی بهتر تصمیم بگیری هم با هر دو انتخابت آشنا تر شدی و تصمیم نهایی رو بهتر میگیری...
+ درسها سخته منم تحمل چندین سال پشت سر هم درس خوندن رو ندارم ولی اگر برم دانشگاه مدرکم رو 4 ساله میگیرم و مشغول به کارمیشم
- بله ... دقت کردی تاحالا؟ دکترا همش میگین سیگار نکشید ضرر داره نوشابه نخورید اون وقت خودشون عمل نمیکنن ...
+یعنی مرددی که بری پزشک بشی یا نه ؟تو میتونی یه دکتر خوب بشی حتی اگر توی رشته های هنری که اکثریتشون قید و بند خاصی ندارن تو میتونی وارد بشی و بهشون ثابت کنی هنری مذهبی هم وجود داره یه فرد متشخص که فارغ التحصیل رشته نقاشی یا طراحیه.. یایه دکتر متدین باشی ...با اخلاق باشی...
- من دوست ندارم هدفم کوچیک باشه من وقتی میبینم نیاز به یه مشاوره مذهبی برام از نون شب واجب تره وقتی روحم بیمار باشه بدتر از بیماری جسمیه من بیشتر نیاز دارم به روحم برسم اگر معنویت بیشتری داشتم اگر معرفتم به احکام الهی بیشتر بشه حالم بهتر میشه روحم آرامش میگیره ...
+یادمه توی کتاب دینی مون نوشته بود دین همان برنامه ی زندگی انسان هاست...اصلا سبک زندگی یعنی ایمان ایمان یعنی سبک زندگی.. راه رو به ما نشون میده... من دوست دارم یه طلبه ی مفید بشم میخوام تلاش کنم سرباز واقعی آقا بشم ...
- با چه هدفی؟میخوای شهرت به دست بیاری؟
+ نه میخوام برای رضای خدا به خلق خدا خدمت کنم
- خیلی عالیه ان شاءالله موفق باشی... وقتی مراجع تقلید میگن روحانی برای مسجدها کم داریم نماز جماعت ها کمرنگ تر شده ... طلبه کم داریم واقعا باید ببینیم اینقدر مهندس های بی کار لیسانسیه های بیکار ... یعنی چی؟ یعنی کاریکاتوری رشد کردیم ....
+ مسئولیت بزرگی روی دوشمونه... باید اسلام رو به جهانیان منتقل کنیم شاید روح تشنه ای باشه که این حقایق رو بخواد درک کنه ولی در دسترسش وجود نداشته باشه ....
+ بهتر نیست اول لیسانس بگیرم بعد برم طلبه بشم؟
- میدونم که هر دو رو خیلی دوست داری و مرددی ولی ببین اولویت با کدومه؟راستی آدم بره دانشگاه کلی درس بخونه فقط به امید این که بخواد نون دربیاره؟ یعنی هدفت از 4 سال وقت گذاشتن اینه؟تازه تضمینی هم وجود نداره ... راننده تاکسی لیسانسه هم خیلی زیاده ها.. هدفت از دانشگاه رفتن هم باید هدف بالایی باشه نه هدف های حداقلی...
- بعد تازه اون وقت به فکر ازدواج میافتی و باید کار+ ازدواج+ طلبگی رو با هم داشته باشی ...
+ پس چیکار کنم بهتره .... آخه من دوره با بلند مدت آشنا هستم میخوام فقط فکرم متمرکز به درس باشه نه اینکه بخوام چند تا هندونه رو یه دستی بردارم ...
.
-من قول میدم دیگه خلط مبحث نکنم اینکه یه دکتر میگه ورزش کن و خودش انجام نمیده و سیگاری هست دلیل براین نیست که همه ی دکتر ها بد هستن ...
من اهداف خدایی خودم رو دارم الگوهای خوبی دارم ....
ان شاءالله کارها رو اولویت بندی میکنم با توجه به نیاز های جامعه امام زمانی و نیازهای درونی و فطری خوب خودم انتخاب میکنم.
مدرک برای هیچ کسی ادب رو تضمین نمیکنه ، فقط ساده لوح ها هستند که فکر میکنن طرف دکترا داره دیگه خیلی با فهم و کمالاته و افرادی که فقط سواد ابتدایی دارند یا حتی دیپلمه ها ارزش و احترامی ندارند...
این یک نگاه عوامانه هست که با یک آبدارچی ساده و کم سواد یا بی سواد بد رفتار بشه و با مدیر عامل اون شرکت تا زانو دو لا شد و سر تعظیم فرود آورد...
قرآن کریم هم مرتبه ی کرامت انسان ها رو بر اساس تقوا قرار داده.
«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». نفرمود: «ان اکرمکم عند اللّه علمائکم» یا «ان اکرمکم عند اللّه امرائکم» و یا «ان اکرمکم عند اللّه امنائکم» و قس علی هذا، چرا؟ دلیل این است: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. متّقی بشویم، علمش هست. متّقی بشویم، گرچه امیر به جایی نباشیم، امیر قلوبیم. گرچه اولیاء خدا اصلاً امیر قلوب بودن را هم نمیخواهند.
من هم در دوراهی حوزه ودانشگاه ماندم دیگران به من میگوید تو اگر مثلا یک پزشک با ایمان باشی خیلی بیشتر از یک طلبه می تونی اثر بذاری اگر یک طلبه انسان خوبی باشه دیگران میگن خوب درس خونده حوزه ی اگر اون آدم خوبی نباشه من میخوام باشم ولی مثلا پزشک این طور نیست اثر رفتارخوبش خیلی بیشتره
ولی مثلا پزشک این طور نیست اثر رفتارخوبش خیلی بیشتره
انسان هم بعد مادی دارد هم بعد معنوی. شما میخواهید به بعد جسمانی انسان خدمت کنید یا به بعد معنوی ؟
استاد پناهیان میفرمودند؛ - به نظر شما چه انگیزه هایی برای طلبه شدن وجود دارد؟
- از پدر و مادرها بپرسیم، شما ترجیح میدهید فرزندتان خانههای فیزیکی مردم را مثل یک معمار بسازد، یا خانه معنوی مردم یعنی جامعه را بسازد؛ شغل طلبگی الان شغل رهبری جهان است. کسی که میرود نیروی نظامی میشود، جلوی دزدان را میگیرد ولی کسی که طلبه شود، رهبر میشود. الان سه رهبر در خاورمیانه هست که همه دنیا هم این را اذعان دارند. هر سه فرزند حوزه علمیه هستند. آیت الله سیستانی در عراق، سیدحسن نصرالله در لبنان و مقام معظم رهبری هم که هر دو بزرگوار به ایشان تاسی دارند. اینها نتایج حوزه هستند. کسی غیر از حوزوی جماعت نمیتواند به رهبری جوامع بشری اقدام کند. بعضی پدر و مادرها متاسفانه همت بچه هایشان را کم میکنند. به جای اینکه بگویند برو طلبه شو و استعداد رهبری کردن جامعه بشری را داشته باش، میگویند، برو خانه بساز. چقدر فرق است؟ شغل طلبگی شغل رهبری است. ممکن است رهبر نشوید اما عضد رهبر خواهید بود. نصرت دهندگان پیامبر اسلام ائمه هدی و امام زمان باشید. این شغل را رها میکنید چه شغلی را میشود با این مقایسه کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چرا بر سر دو راهی هستید؟
سلام،خب نمیتونم بین حوزه و دانشگاه یکیو انتخاب کنم
پدر و مادر نسبتا مذهبی دارم،با دین هیچ مشکلی ندارن
ولی بخاطر این همه حرف که پشت سر طلاب میزنن،دیدشون نسبت به طلاب خیلی منفی هست،خیلی
مادرم میگه بری حلالت نمیکنم،میگه بری دیگه پشت سرت رو هم نباید نگاه کنی،از طرفی هم خیلی هزینه کردن برا درسم،
الان من برم حوزه،باید با کل فامیل قطع رابطه کنم
اونجا با چهل و پنج هزار چیکار کنم؟
فک نکنم بشه!
میتونید از اهدافتون بگید از اینکه میخواهید مثل (الگوی خودتون هرکدوم از مراجع و علما و اساتید بزرگواری که خانواده خیلی قبولشون دارند) بشید و نباید ذره ای مبحت و توجه تون نسبت به پدر و مادر بزرگوارتون کم بشه یا خدایی ناکرده بی احترامی بشه و نارضایتی و ناراحتی اونها رو به دنبال داشته باشه...
در ضمن شما لازم نیست رضایت کل فامیل رو کسب کنید مردم دو هزار نوع حرف میزنند... مثلا فکر کنید یک آقایی میخواهد زن بگیرد... ازدواج کند.. باید از کل طایفه سوال بپرسد و نظر خواهی کند یا مثلا به خاطر طعنه های فامیل ، دور و نزدیک از ازدواج با شخص مورد نظر خود صرف نظر کند؟؟؟
باور کنید اطراف من فردی نیست که خانواده اش از حوزوی شدنش رضایت داشته باشد؟؟
نمیدانم مردم را چه شده ...مادری که الان نمیگذارد فرزندش سرباز امام زمان (عج)آینده شود بعد از این ...در روزهای ظهور ان شاءالله رضایت خواهد داد که فرزندش گل پسرش که کلّی برایش هزینه کرده ..کلی تربیتش کرده و دوستش دارد و کلّی محبّت برایش خرج کرده و بهش وابسته هست را بفرستد در صحنه ی خون آلود نبرد با دشمن در رکاب امام زمان (عج)شهید شود؟؟؟
عزیزان این که دیگران چه می گویند چندان مهم نیست، زیرا عموما این گفته ها از روی صلاح نیست.
یک شخص باید در 3 حوزه به کلام دیگران توجه کند:
1- امر ولایت
2- مشورت
3- انتقاد
عزیزانی که بر طلاب نقد وارد کرده اید و این را دلیلی برای عدم ورود خود به حوزه قرار داده اید، دقیقا به همین دلیل باید وارد حوزه شوید. اگر مشکلی هست چرا شما تلاش برای برطرف شدن آن نکنید؟
عزیزانی که در دوراهی قرار گرفته اند، توجه کنید که حوزه مانند دانشگاه مزایا و معایبی دارد. بدون شناخت صحیح و داشتن انگیزه صحیح وارد هر یک از اینها شدن نتیجه مطلوبی را در پی نخواهد داشت.
باید ساختار، اهداف، روش تحصیل در حوزه و ... را بدانید و سپس وارد شوید
عزیزانی که بر طلاب نقد وارد کرده اید و این را دلیلی برای عدم ورود خود به حوزه قرار داده اید، دقیقا به همین دلیل باید وارد حوزه شوید
پس اینطوری که شما میفرمایید عزیزانی هم که اینهمه از چپ و راست به دانشگاه انتقاد وارد میکنند باید وارد دانشگاه بشوند و محیط آنرا تغییر دهند! چرا نمی آیند؟! (میدونم تعدادی از طلبه ها به دانشگاه هم میان ولی تعدادشون نسبت به انتقاد ها تقریبا صفره!)!!!!!
در کل من معتقدم آدم باید در جهت استعدادش حرکت بکنه نه چیز دیگه. چون وظیفه ای نداره. حالا اگه علاقه طوری بود که میتونست استعداد رو نادیده یا کمرنگ ببینه اون یه چیز دیگه است....
خیلی ها به ابن سینا میگن چرا بعضی از این استعدادهاش رو در جهت علوم دنیوی مثل پزشکی و ... مصرف کرده ولی بدونید بهترین کار رو کرد و در جهت استعدادی که داشت حرکت کرد ...
بعضی ها بد برداشت می کنند بگن این میگه حوزه خوب نیست! ابدا این رو نمیگم. میگم "حرکت در جهت استعدادها" استعداد رو هم میتونید برید کتابهای استاد اصغر طاهرزاده رو بخونید خودتون رو بشناسید ببینید استعداد یعنی چه؟ من(خود) یعنی چه؟ ناخود یعنی چه؟ حرکت (جوهری) یعنی چه؟ بعد تصمیم بگیرید چیکار کنید.
اینکه دکتر و مهندس رو میشه از بنگلادش آورد ولی طلبه رو نمیشه و سایر دلایلی که ضرورت نیاز به طلبه ها رو مطرح کردند دلیل نیست که من استعدادم رو نادیده بگیرم برم سراغ چیزی که استعداد ندارم! (بذر شلغم که نمیتونه میوه ی موز و آناناس بده:Gig:)
خوش به حالت
من تا سوالی رو می پرسم سریع میگن جوابش در فلان تایپیک داده شده و اصلا به این توجه نمیکنن که اون تایپیک ده الی پانزده صفحه داره و اصلا جواب سوالم در اون تایپیک نیست ( چه میدونم شاید مشکلی دارن با من یا من مشکلی دارم با اونا )
منم میخوام طلبه شم
منو یک انسان معمولی با گناهان معمولی میشناسن ( گناهان کبیره )
اگر بنده عمامه به سر کنم
ممکنه وجهه دین خراب شه و بگن فلانی هم رفت آخوند شد ( ولی با خودشون نمی گن شاید توبه کرده و خدا بخشیده )
حالا سوالم از اساتید و طلاب اینه که بنده به عنوان یک طلبه میتونم عمامه سرم نکنم و لباس پیغمبر نپوشم به خاطر مصلحت ؟
( همه مراجع و علماي شيعه همواره بر پرهيز از هرگونه اقدامي كه موجب وهن شيعه ميشود تاكيد داشتهاند )
لطفا این پست رو حذف نکنید
ثواب داره
خوش به حالت
من تا سوالی رو می پرسم سریع میگن جوابش در فلان تایپیک داده شده و اصلا به این توجه نمیکنن که اون تایپیک ده الی پانزده صفحه داره و اصلا جواب سوالم در اون تایپیک نیست ( چه میدونم شاید مشکلی دارن با من یا من مشکلی دارم با اونا )
:|
بله برای منم همین طوره واقعا خیلی بد میشه به جای اینکه جواب بدن میگن برو فلان تاپیک رو بخون خب شاید من قبلا همونو خوندم به جواب نرسیدم اگه حوصله پاسخ گویی نداری خب چرا اومدی اینجا[emoji1]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ان شاءالله بیشتر کیفیت طلاب بررسی شود نه صرفاً کمیت!
یک طلبه باید حتما در کنار تحصیل علوم حوزوی زبان انگلیسی خودش رو تقویت کنه
حتما احادیث بسیاری رو حفظ کنه و مفهموم دقیقی در ذهن داشته باشه .
یک طلبه شایسته است که به امر مهم حفظ قرآن بپردازه .:Gol:
[FONT=arial]کجا میخوای بری بنده خدا؟
نمیتونی راحت زندگیتو بکنی؟
اونایی که رفتن الآن همه به غلط کردم افتادن!:Nishkhand:
ولی جدا از شوخی فکر کنم مسئولیت این آخوندا خیلی سنگین باشه، چندتاشون از عهده این مسئولیت به خوبی بر میان خدا میدونه!
تو هم قبلش خوب فکراتو بکن ببین میتونی بار سنگین این مسئولیت رو به دوش بکشی مثل خمینیها، بهجتها و ...
و الا راه بهشتو برا خودت سخت نکن...
ان شاءالله بیشتر کیفیت طلاب بررسی شود نه صرفاً کمیت!
[FONT=arial]احسنت بر شما...
ما یکی از فامیلامون رفته از جامعة الزهرا زن گرفته به خیال اینکه زن خوب گیرش بیاد ولی الآن مثه چیز پشیمونه!
میگه خانومم خونمو کرده تو شیشه!
حتی میگه یه غذای ساده هم درست نمیکنه چون میگه وظیفه زن پخت و پز و بشور و بساب نیست!
اون بنده خدا هم فکر کنم به کیفیت دقت نکرده بود که الآن این اوضاعش شده...
پس اینطوری که شما میفرمایید عزیزانی هم که اینهمه از چپ و راست به دانشگاه انتقاد وارد میکنند باید وارد دانشگاه بشوند و محیط آنرا تغییر دهند! چرا نمی آیند؟! (میدونم تعدادی از طلبه ها به دانشگاه هم میان ولی تعدادشون نسبت به انتقاد ها تقریبا صفره!)!!!!!
در کل من معتقدم آدم باید در جهت استعدادش حرکت بکنه نه چیز دیگه. چون وظیفه ای نداره. حالا اگه علاقه طوری بود که میتونست استعداد رو نادیده یا کمرنگ ببینه اون یه چیز دیگه است....
خیلی ها به ابن سینا میگن چرا بعضی از این استعدادهاش رو در جهت علوم دنیوی مثل پزشکی و ... مصرف کرده ولی بدونید بهترین کار رو کرد و در جهت استعدادی که داشت حرکت کرد ...
بعضی ها بد برداشت می کنند بگن این میگه حوزه خوب نیست! ابدا این رو نمیگم. میگم "حرکت در جهت استعدادها" استعداد رو هم میتونید برید کتابهای استاد اصغر طاهرزاده رو بخونید خودتون رو بشناسید ببینید استعداد یعنی چه؟ من(خود) یعنی چه؟ ناخود یعنی چه؟ حرکت (جوهری) یعنی چه؟ بعد تصمیم بگیرید چیکار کنید.
اینکه دکتر و مهندس رو میشه از بنگلادش آورد ولی طلبه رو نمیشه و سایر دلایلی که ضرورت نیاز به طلبه ها رو مطرح کردند دلیل نیست که من استعدادم رو نادیده بگیرم برم سراغ چیزی که استعداد ندارم! (بذر شلغم که نمیتونه میوه ی موز و آناناس بده:Gig:)
1- تعداد طلابی که بتوانند پاسخگو باشند در مقابل نیازها کم است، بگذارید برای واضحتر شدن از عبارات علم اقتصاد استفاده کنم؛ بدین عبارت عرضه در مقابل تقاضا کم است فلذا باید عرضه مدیریت شود که البته مدیریت واحد و اصولی هم نمی شود. مشکل کمبود عرضه نیز بر می گردد به کمبود نیروی انسانی ماهر.
2- کتاب حضرت استاد طاهر زاده را نخوانده ام و تعریف ایشان از استعداد را نمی دانم اما آنچه که حقیر می گویم این است که خداوند در قرآن کریم می فرمایند: لا یکلف الله نفسا إلا وسعها
بنابراین بنده عرض می کنم که حرکت باید در جهت انجام تکلیف باشد و تکلیف نیز مبتنی بر سعه وجودی شخص است که خداوند به وی عطا کرده است.
این سعه وجودی را حقیر این گونه تعریف می کنم: توانایی و ظرفیت انسان(استعداد) + علایق
نکته اینحاست که اکثریت انسانها خود را نمی شناسند فلذا سعه وجودی خود را نیز نمی دانند.
بیشتر ادامه نمی دهم.
خوش به حالت
من تا سوالی رو می پرسم سریع میگن جوابش در فلان تایپیک داده شده و اصلا به این توجه نمیکنن که اون تایپیک ده الی پانزده صفحه داره و اصلا جواب سوالم در اون تایپیک نیست ( چه میدونم شاید مشکلی دارن با من یا من مشکلی دارم با اونا )
منم میخوام طلبه شم
منو یک انسان معمولی با گناهان معمولی میشناسن ( گناهان کبیره )
اگر بنده عمامه به سر کنم
ممکنه وجهه دین خراب شه و بگن فلانی هم رفت آخوند شد ( ولی با خودشون نمی گن شاید توبه کرده و خدا بخشیده )
حالا سوالم از اساتید و طلاب اینه که بنده به عنوان یک طلبه میتونم عمامه سرم نکنم و لباس پیغمبر نپوشم به خاطر مصلحت ؟
( همه مراجع و علماي شيعه همواره بر پرهيز از هرگونه اقدامي كه موجب وهن شيعه ميشود تاكيد داشتهاند )
لطفا این پست رو حذف نکنید
ثواب داره :|
سعی کنید دوستان طلبه ای پیدا کرده و مدتی با آنها حشر و نشر داشته باشید و در فضای مدرسه علمیه و بعضی مراسمات آنها رفت و آمد کنید.
در این مدت تمام دقت خود را معطوف به شناخت حوزه و روش تحصیل و اهداف ورود به حوزه بکنید.
پس از آن با مدیریت ارتباطات خود وارد حوزه شده و تمام تلاش خود را در جهت رسیدن به هدف خود به کار گیرید.
نگران موارد بسیاری داشته ایم که شخصی گنه کار بوده و طلبه شده اند و بعد از آن با قدر دانستن و زحمات فراوان حتی به مقامات عرفانی رسیده اند.
شما اگر تشریف آوردید متوجه عنایات خاصه حضرت ولی عصر روحی فداه خواهید شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
ان شاءالله بیشتر کیفیت طلاب بررسی شود نه صرفاً کمیت!
یک طلبه باید حتما در کنار تحصیل علوم حوزوی زبان انگلیسی خودش رو تقویت کنه
حتما احادیث بسیاری رو حفظ کنه و مفهموم دقیقی در ذهن داشته باشه .
یک طلبه شایسته است که به امر مهم حفظ قرآن بپردازه .:Gol:
این مسائلی که فرمودید بسیار عالی است اما ...
اما یک طلبه ابتدا باید به وظیفه اصلی خود بپردازد
فهم بهتر و کاملتر قرآن و حدیث که متوقف بر فهمیدن علوم پایه ای است که در حوزه تدریس می شود، بسیار مهمتر از حفظ آنهاست.
اگر حفظ صورت گیرد اما قدرت تدبر و فهم آن ایجاد نشود، ممکن است خطرناک باشد چرا که خوارج نیز این گونه بودند.
متاسفانه اگر یک طلبه بخواهد که علوم حوزوی که پایه فهم قرآن حدیث هستند را به خوبی فرا بگیرد باید زمان زیادی را صرف پیش مطالعه، مطالعه، مباحثه، شرکت در کلاس و تحقیق بکند و این زمان کافی را برای پرداختن به امور جنبی باقی نمی گذارد.
طبق استفتاء حقیر یک طلبه باید حداقل روزانه 8 ساعت فعالیت علمی در جهت دروس حوزه داشته باشد و البته این 8 ساعت اصلا کافی نیست
همین الان، بسیاری از کتاب های حوزه در طول سال تحصیلی به اتمام نمی رسد و یک طلبه باید خود مابقی کتاب را بخواند و وی باید بسیار خوش شانس باشد که کسی را برای ادامه کتاب به عنوان هم بحث پیدا بکند. بسیاری از طلاب ادامه کتاب را رها می کنند.
البته نباید توجیه کرد اما خودم را مثال می زنم.
شخصا خیلی دوست دارم که زبان انگلیسی خود را تقویت کنم، به حفظ و قرائت مجلسی قرآن بپردازم و دوره های مباحثاتی تدبر در قرآن، اصول کافی، زیارات معتبر چون جامعه کبیره و ... داشته باشم اما به دلیل اینکه از یک سو هم مباحثه ای در این جهت پیدا نمی شود و از سوی دیگر پرداختن به تکالیفی دیگر علاوه بر دروس حوزه، چندان مجالی را برای پرداختن به این مهمات باقی نمی گذارد، نمی توان به طور شایسته ای به اینها پرداخت.
عرضه در مقابل تقاضا کم است فلذا باید عرضه مدیریت شود که البته مدیریت واحد و اصولی هم نمی شود. مشکل کمبود عرضه نیز بر می گردد به کمبود نیروی انسانی ماهر.
سلام به همه،منظور از اینکه استعداد این رسالتو دارن چیه؟چه استعدادایی لازمه؟؟؟
آقا اشکم در اومد دیگه
تو یه دو راهی عجیبی موندم،شرایط خانوادم خاصه،و مخالفن،البته حقم دارن
بخاطر اینهمه تبلیغات منفی که علیه روحانیون هست،شناخت نا کافی و...
از طرف دیگه خیلی زحمت کشیدن و هزینه کردن روم،با هزار بدبختی منو تا اینجا رسوندن،تو تیزنوشان میخونم تو یک شهرستان،وضع درسیم هم خوبه،تا قبل از مدتی عشق کنکور و مهندس شدن و... داشتم،یهو زندگیم صد و هشتاد درجه تغییر کرد،لطف خدا بود،این تغییر یهویی یکم سخته!سال ها ایندمو یه جور دیکه تصور میکردم،ولی الان راه درست رو جای دیگه میبینم
،از طرف دیگه میترسم تصمیم احساسی باشه و نتونم ادامه بدم
میخوام درباره طلبگی و زندگیش بیشتر بدونم،ولی از کی؟؟؟
سعه وجودی = توانایی و ظرفیت انسان(استعداد) + علاقه
در حوزه مقدسه علمیه، نیازها و اهداف متفاوتی وجود دارد که برای پاسخ گویی به این نیازها و رسیدن به اهداف متفاوت، نیاز به افرادی با سعه وجودی متفاوت هست.
این سعه وجودی در هر کس متفاوت است.
شما باید همزمان 2 چیز را بررسی کنید:
1- اهداف حوزه، روش تحصیل در حوزه، بایدها و نباید های حوزه و سایر موارد مربوط به حوزه
مثلا اجتهاد، تبلیغ، پژوهش و ... ضرورت هر یک را باید بدانید.
بدین منظور نیاز است که با طلاب حشر و نشر داشته باشید و با اساتید و بزرگانی از حوزه مشورت نمایید و بیانات بزرگان دینی در مورد حوزه به خصوص بیانات امام خامنه ای روحی فداه و امام خمینی(ره) و منشور روحانیت را مورد مطالعه قرار دهید.
2- بررسی سعه وجودی خود
یعنی توانایی های خود در حوزه های مختلف و همچنین علایق خود به موضوعات متفاوت را بررسی کرده و ببینید در کجا این دو در یک راستا و جهت قرار می گیرند.
در نهایت مبتنی بر سعه وجودی خود و آنچه از اهداف و نیاز های حوزه شناخته اید، هدفی را انتخاب کرده و برای آن برنامه ریزی نمایید.
من هم در دوراهی حوزه ودانشگاه ماندم دیگران به من میگوید تو اگر مثلا یک پزشک با ایمان باشی خیلی بیشتر از یک طلبه می تونی اثر بذاری اگر یک طلبه انسان خوبی باشه دیگران میگن خوب درس خونده حوزه ی اگر اون آدم خوبی نباشه من میخوام باشم ولی مثلا پزشک این طور نیست اثر رفتارخوبش خیلی بیشتره
یک پزشک با ایمان باید ابتدائا در حوزه تخصص خود اطلاعات داشته باشد و سعی کند امورات زندگی خود من طبابت را مبتنی بر دین قرار دهد، اما چگونه؟
از طریق مطالعه، تبلیغ، موعظه و ...
باید مرجع تقلیدی باشد که احکام را استخراج کند و وی مقلد آن مرجع باشد و باید طلبه ای باشد که احکام مرجع را برای وی بازگو کند
باید عالم اخلاقی باشد تا مواعظ اخلاقی را بیان کند و باید طلبه ای باشد که این مواعظ را با فن خطابه خود، در کنار بیان داستان ها و مثل های مربوط به وی ارائه کند.
باید طلبه ای باشد که کتاب بنویسد تا وی بتواند مطالعه کند.
پس یک پزشک، اگر موثر است به خاطر آن است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از طلبه ای دین را فهمیده است و آن اثری که وی می گذارد در پرونده آن طلبه نیز نوشته می شود.
فلذا اثر مثبت یک طلبه می تواند به مراتب بیشتر باشد همچنانکه اگر طلبه قدر خود را نداند اثرات منفی بزرگی می گذارد.
[FONT=arial]کجا میخوای بری بنده خدا؟
نمیتونی راحت زندگیتو بکنی؟
اونایی که رفتن الآن همه به غلط کردم افتادن!:Nishkhand:
ولی جدا از شوخی فکر کنم مسئولیت این آخوندا خیلی سنگین باشه، چندتاشون از عهده این مسئولیت به خوبی بر میان خدا میدونه!
تو هم قبلش خوب فکراتو بکن ببین میتونی بار سنگین این مسئولیت رو به دوش بکشی مثل خمینیها، بهجتها و ...
و الا راه بهشتو برا خودت سخت نکن...
برادر محترم، دقت کنید
نوشتار نمی تواند به خوبی لحن کلام را منتقل کند و ممکن است مخاطب شما، نوشته شما را به صورت جدی فرض کرده و بر تصمیم وی اثرگذار باشد.
زندگی طلبگی نیز راحتی هایی دارد که دیگر زندگی ها ندارد، لذت معنویتی که این عزیزان می چشند را کمتر در سایر اقشار می توان دید. به گونه ای که گاه از فرط لذت می خواهند فریاد بزنند که: أین الملوک و أبناء الملوک من هذه اللذة؟ (کجایند پادشاهان و شاهزادگان که ببینند چه لذتی است؟)
هستند کسانی که از اینکه زودتر وارد حوزه نشده اند، به غلط کردن افتاده اند.