برو مسجد 2 رکت نماز بخوت بعدشا 3 تا صلوات بعدش از خدا طلب یه همسر کن دوست داری بکن تا خدا نسیبت کنه
( روایت بود ، فک کنم از رسول اکرم ص )
ممنون از پیشنهادتون
انشاالله بتونم اجراش بکنم
اما در حرم امامزادگان هم رفتم نماز و زیارت خوندم و دعا کردم و از خدا خواستم همسری که به صلاحم باشه نصیبم کنه
خیلی رفتم اما هنوز لیاقت اجابت دعام رو نداشتم
اولا پیشنهاد میکنم کسانی که این تاپیک رو نخوندن حتما مطالعه کنند
ممنون از اینکه این تاپیک ها رو معرفی کردید
متشکرم
اما اکثر مطالب توی این تاپیک ها چیزایی بود که خودمم تا الان داشتم رعایت میکردم
اما همچنان جواب منفی میدن
سلام
ان شاء الله به حاجتتون میرسید . . .
ما که بهتر از امامان و پیامبران نیستیم... صبر حضرت ایوب نسیبتان.
در سوره ص آیات 44-41 خدای تعالی بیان میفرماید که به ایوب صبر سلامت و عافیت عنایت کرده و کسان و نعمتهای دیگری بهتر از قبل نیز به وی عطا شد.
ان شاءالله از این آزمون الهی سربلند بیرون بیای
سلام
ان شاء الله به حاجتتون میرسید . . .
ما که بهتر از امامان و پیامبران نیستیم... صبر حضرت ایوب نسیبتان.
در سوره ص آیات 44-41 خدای تعالی بیان میفرماید که به ایوب صبر سلامت و عافیت عنایت کرده و کسان و نعمتهای دیگری بهتر از قبل نیز به وی عطا شد.
ان شاءالله از این آزمون الهی سربلند بیرون بیای
[FONT=arial][FONT=arial]سلام علیکم
دوستان راهنمایی های خوبی کرده بودن دیگه نیازی به توضیحات و مشروحات بنده نیست ...
امیدوارم موفق باشین و به جفت واقعی خودتون برسید..
و من الله توفیق عبادت فی سبیل الله
یاعلی مدد
سلام عزیز دل . شما 1000 عدد کارت چاپ کن و پخش کن .بنویس :بنده همه چیز دارم و فقط یک همسر میخواهم.
مطمئن باش حدود 750 نفر به شما زنگ میزنند. ( شوخی کردم )
عزیز دل برادر این مشکلی نیست که شما مطرح کنی . البته واقعا نمیدونم چرا به شما جواب منفی میدن.
چون 80 درصد دخترهای امروزی اول فکر پول و خونه و ماشین هستن و بعد چهره و در آخر پاک بودن پسر :ok: و همه ی اینها رو هم داری:ok:
تازه 23 سالته . یه عمر از من کوچکتری و اینقدر عجله داری . درست رو تموم کن و دوره ها رو برو بعد فکر زن باش.
در آخر این بیت تقدیم به شما دوست عزیز
کی از آدم عشق خواست کی از آدم دل خواست / عاشق هر کی شدم شارژ ایرانسل خواست
سلام.
ممنون از صحبت هاتون اما با سطر آخر حرفاتوون مخالفم!
اینکه گفتید ازدواج برای من زوده با این مخالفم
چند دلیل هست که باعث شده الان دنبال ازدواج باشم و اصرار هم داشته باشم
اگه خواستید بگم شون دلایل رو
[FONT=2 Koodak]با سلام و احترام خدمت دوستان عزیز و مخصوصا پرسشگر عزیزمان
[FONT=2 Koodak]یه نکته دیگری که لازمه به نکات قبل اضافه کنم این هست که یکی از ملاک های ازدواج تناسب ظاهری و زیبایی است. یعنی هر دو طرف باید همدیگر را بپسندند و در نظر هم زیبا جلوه کنند. زیبایی امری نسبی است یعنی ممکن است چیزی را بگوییم زیبا است ولی دیگران بگویند زیبا نیست. به هر حال علف باید به دهن بزی...
[FONT=2 Koodak]اما یه بحث دیگه هم که هست اینکه زیبایی جزئملاک های رده دوم در در ازدواج است و نباید در درجه اول آن را مطرح بدانیم. روایات نیز همین مطلب را تاکید دارند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در روایتی می فرمایند:«اگر کسی با زنی ازدواج کند برای جمال او خداوند او را به همان زیبایی واگذار می کند». یعنی به هر حال یک روزی این زیبایی از بین خواهد رفت. [FONT=2 Koodak]کسی که پزشک عزیز ما را بخاطر خودش و بخاطر وجودش نخواهد مطمئن باشید جایی از زندگی کم می آورد. کسی که ایشان را برای پولش، تحصیلش، آینده اش و... انتخاب کند یقینا اگر ایشان این موقعیت ها را از دست بدهد دیگر حاضر به زندگی با او نیست. این نکته ای است که خود ایشان نیز باید توجه داشته باشند و با چشم باز مورد مناسب را انتخاب کنند.[FONT=2 Koodak]سربلند و در پناه حق باشید.
سلام خدمت جناب صابر
میخواستم بگم من از وقتی که این تاپیک رو زدم تا حال حاضر مقداری بی قرار تر شدم.
از یه طرف این موضوع که در حال حاضر اصلا هیچ گزینه ای مطابق چیزایی که میخوام وجود نداره که بریم خواستگاریش، ناراحتم میکنه
از یه طرف هم اینکه هرچه دعا میکنم و از خدا میخوام هم دعام به استجابت نمیرسه..
بعد از هر نماز دعا میکنم، نماز غفیله میخونم و در قنوتش دعا میکنم، دعای توسل میخونم،بعد از نماز صبح ذکر هفتاد بار یا فتاح و صدووده بار صلوات رو میگم،به ائمه متوسل میشم،به شهدا متوسل میشم، نماز حاجت میخونم،به زیارت حرم امامزادگان میرم ...
اما با هیچکدوم از اینها حاجت نگرفتم هنوز...
حالا شاید سوال شما و دوستان دیگه این باشه که چرا اینقدر عجله دارم و چرا اصرار دارم که در این سن و هرچه زودتر ازدواج کنم؟
چندتا دلیل داره:
1- مهمترینش که داره خیلی هم این موضوع اذیتم میکنه متاسفانه همون مساله نیاز جنسی هست.به خدا آدم هوسرانی نیستم ولی این نیاز کلافه ام کرده.میگن اگر کسی بترسه با ازدواج نکردن به حرام بیفته ازدواج واجبه براش.ولی من به گناه افتادم.گاهی اوقات هست که خیلی تحت فشار قرار میگیرم و برای کمی آروم کردن خودم بارها شده رفتم در اینترنت گشتن و....بعد از ماه مبارک رمضان خیلی تلاش کردم که این کار رو نکنم.اما همیشه افکار مربوط به نیاز جنسی در ذهنم هست.
2- دلیل دیگه اینکه به واسطه پزشک بودن من خیلی با خانمها در ارتباط هستم.خانمهای همکار، خانمهای پرستار در بیمارستان،بیماران خانم، همراهان بیمار،دیگر پرسنل بیمارستان که اونا هم خانم هستن.این موضوع که این همه خانم نامحرم هر روز با من ارتباط دارن، صحبت میکنن،در کنار من میشینن اما یه خانم نیست که بصورت حلال و شرعی باهاش رابطه داشته باشم خیلی ناراحتم میکنه.و همچنین مخصوصا که خانمهای بیمار هم به مراجعه میکنن و ما معاینه شون میکنیم و معاینه هم مستلزم نگاه کردن و لمس بدن و...است،و بعنوان یه قانون عقلی و شرعی هم آدم باید در نقش پزشک هیچگونه میل جنسی در این حال نسبت به این خانمها نداشته باشه.و این خیلی سخته که این همه آدم امیال خودش رو سرکوب کنه و هیچ راه شرعی و حلال با ازدواج کردن برام فراهم نشده...
3- دلیل دیگه هم اینکه کار مون در بیمارستان و کشیکها و وظایف خیلی سنگینه.نیاز به آرامشی دارم که فکر میکنم این آرامش فقط توسط همسر ایجاد میشه.اما این آرامش در زندگی من نیست فعلا.
4- هیچ دوست همسن و سالی ندارم که باهاش بتونم نفریح و سرگرمی و هم صحبتی داشته باشم.تنها دوستانم هم از همکلاسی هام هستن که اونها هم دقیقا مثل من وقتشون درگیره و وقت این چیزها رو ندارن.در فامیل هم پسر همسن و سال خودم نداریم که با اونها بخوام باشم...
5- در خانواده هم چهار نفر هستیم که خواهرم چندسال پیش ازدواج کرد و با همسرش در شهر دیگه ای زندگی میکنن.و از اون به بعد هم من خیلی تنها شدم...
نمیدونم چرا اخیرا هم وقتهایی که خیلی دعا میکنم،ارتباط خوبی با خدا پیدا میکنم،بعد وقتی از خونه میرم بیرون،یه جورایی ، نمیخوام اینطوری بگم ولی یه جورایی مثل اینه که خدا باهام لج میکنه! چون همش خانمهای چادری متاهل رو در کنار همسرشون رو خیلی بیشتر از همیشه می بینم.انگار خدا میخواد بهم بگه این آقایون رو بهشون چنین همسری دادم ولی به تو نمیدم !
خلاصه اینکه کل مواردی که بیان کردم باعث شده روزهای اخیر خیلی ناراحت و افسرده باشم...و زود هم عصبی میشم..
1- اگه ممکنه راهنمایی بفرمایید من باید چیکار کنم.
2- اگه نظرتون اینه که ازدواج برام هنوز زوده پس راه حلی بفرمایید که فکر ازدواج کردن رو از سرم بیرون کنم...
3- عذرخواهی میکنم که پرحرفی کردم.
در ادامه آخرین حرفی که زدم { که در صفحه قبلی بود } اینو خواستم اضافه کنم که ظهر پنجشنبه و شبش رفتم زیارت دو تا امامزاده معروف و مشهورمون.اسمشون رو نگفتم که لسم شهرمون رو نگم.یکیش همون امامزاده معروفی که برادر امام رضا هست و دیگری هم باز برادر امام رضا هست و امامزاده ای هست که من اسمش رو پشت شیشه ماشینم نوشتم.رفتم زیارت هر دوتاشون و قسم شون دادم به حق امام رضا که اونا واسطه بشن بین من و خدا که حاجتم برآورده بشه، و حتی بی ادبی هم کردم و گفتم به خدا قسم اگه تا شنبه هیچ خبری نشد و حتی یه دلخوشی هم بهم داده نشخ که کسی پیدا میشه، توی همین مهرماه که انشاالله دارم میرم مشهد، توی حرم امام رضا شکایتشون رو به ایشون خواهم کرد و میگم یا امام رضا از شعر دو برادرت اومدم. به امیدی رفتم پیششون و ازشون خواسته ای داشتم اما منو رد کردن
اما بازم اینکار فایده نداشت و الانم که دیگه شنبه است و هیچ خبری نیست
درمورد مسئله نیاز جنسی هم باید بگم متاسفانه این نیازم در حدی هست زیاد
طوری که همونطورکه در پستهای قبلیم تو همین تاپیک گفتم، با یکی از گزینه های قبلی صیغه محرمیت عقد موقت خوندیم و سه هفته عقد بودیم که بعدش بهم خورد
در اون سه هفته ارتباط مون باهم با دوتا نامحرم هیچ تفاوتی نداشت
پوشش و حجاب کاملش رو اون دختر حتی توی خونه خودشون جلوی من رعایت میکرد
کوچکترین تماس هم باخپ نداشتیم حتی در حد دست دادن به هم
حالا که دیگه همسر ندارم و دیگه هم کسی پیدا نمیشه، اون مسئله نیاز جنسی به حدی اذیتم میکنه که متاسفانه بارها به خودم میگم کاش حداقل در اون دو سه هفته که عقد موقت بودیم و یه همسر حلال و شرعی داشتم، صورت اون خانوم رو می بوسیدم یا دستم رو دور گردنش مینداختم یا حداقل دستش رو تو دستم میگرفتم...
البته خیلی عذر میخوام که این حرفها رو زدم
سلام:Gol:
تا حدودی مطالب دوستان و درددل های شما رو خوندم، من فکر میکنم تو این مقطع زمانی به جای اینکه خودتون رو درگیر این بکنید که چرا اولش میگن فقط ایمان و تقوا و ولی بعدش به خاطر ظاهر شما رو رد میکنن و ... سوالهای امثال این، بپذیرید که ادمها لزوما همونجوری که حرف میزنن رفتار نمیکنن!
هنوز خیلی زوده واسه ناامید شدن، یادتون باشه شما وظیفتون تلاش کردنه برای پیدا کردن همسری که با معیارهای شرعی و شخصیتی و اخلاقیتون مطابقت داشته باشه اما نتیجه رو بسپرید ب خدا، اجازه بدید خدا خداییش رو بکنه ! عجله نکنید تا خدا نکرده از تصمیمتون پشیمون نشید. زمان و شخصش رو واگذار کنید به عزیز مهربونی که همیشه حواسش به همون هست...
یه وقتایی باید از مشکل و مسئله فاصله گرفت و از دور برسیش کرد تا اولا بتونیم همه ابعادش رو ببینیم در ثانی کلامونو قاضی کنیم ببینیم به همون اندازه که ما فکر میکنیم مسئله حاد و بغرنجه یا صرفا تمرکز ما روی این مسئله تبدیلش کرده به غولی که زندگیمون رو مختل کرده...
ازدواج بخش مهمی از زندگیمون که باید بهش توجه کنیم اما تنها بعد زندگیمون نیس که بخاطرش همه ابعاد زندگیمون رو از کار بندازیم. ( فک نکنید بیرون گود نشستم میگم لنگش کن ، شرایطتون رو درک میکنم!)
از دیگران کمک بگیرید تا براتون گزینه های مناسب بیشتری پیدا کنند و روال کار یکمی سرعت پیدا کنه، یادتون باشه ادمهای زیادی وجود دارن که شما هنوز ندیدینشون. پس به خودتون زمان بدید.
ارتباطاتتون رو گسترش بدید در قبال خودتون مسئولید ، پیله تنهایی رو هرچقدر بیشر بتنید پاره کردنش سختتر میشه. پس سعی کنید از همین امروز شروع کنید، ورزش کنید، اگه به فعالیت خاصی خارج از حیطه کاریتون علاقه دارید بپردازید... خلاصه یکمی بیشتر به خودتون توجه کنید ، قرار نیس برای حال خوش و ارامش منتظر کسی بمونیم، تا بیاد و برامون معجزه کنه...
برای کنترل غریزه جنسی هم تاپیک های خوبی تو سایت هست ، کامل بخونید و نکات رو اجرا کنید، انشالله خدا کمکتون میکنه( ومن یتق الله یجعل له مخرجا...)
یه توصیه خواهرانه:
همیشه دعا کنید چیزی رو که خدا براتون زود میخاد شما دیر نخاید و چیزی رو که خدا براتون دیر میخاد شما زود نخاید...
انشالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید و به زودی خبر خوشحال کننده ازدواجتون رو بشنویم.:ok:
در پناه حق:Gol:
سلام:Gol:
تا حدودی مطالب دوستان و درددل های شما رو خوندم، من فکر میکنم تو این مقطع زمانی به جای اینکه خودتون رو درگیر این بکنید که چرا اولش میگن فقط ایمان و تقوا و ولی بعدش به خاطر ظاهر شما رو رد میکنن و ... سوالهای امثال این، بپذیرید که ادمها لزوما همونجوری که حرف میزنن رفتار نمیکنن!
هنوز خیلی زوده واسه ناامید شدن، یادتون باشه شما وظیفتون تلاش کردنه برای پیدا کردن همسری که با معیارهای شرعی و شخصیتی و اخلاقیتون مطابقت داشته باشه اما نتیجه رو بسپرید ب خدا، اجازه بدید خدا خداییش رو بکنه ! عجله نکنید تا خدا نکرده از تصمیمتون پشیمون نشید. زمان و شخصش رو واگذار کنید به عزیز مهربونی که همیشه حواسش به همون هست...
یه وقتایی باید از مشکل و مسئله فاصله گرفت و از دور برسیش کرد تا اولا بتونیم همه ابعادش رو ببینیم در ثانی کلامونو قاضی کنیم ببینیم به همون اندازه که ما فکر میکنیم مسئله حاد و بغرنجه یا صرفا تمرکز ما روی این مسئله تبدیلش کرده به غولی که زندگیمون رو مختل کرده...
ازدواج بخش مهمی از زندگیمون که باید بهش توجه کنیم اما تنها بعد زندگیمون نیس که بخاطرش همه ابعاد زندگیمون رو از کار بندازیم. ( فک نکنید بیرون گود نشستم میگم لنگش کن ، شرایطتون رو درک میکنم!)
از دیگران کمک بگیرید تا براتون گزینه های مناسب بیشتری پیدا کنند و روال کار یکمی سرعت پیدا کنه، یادتون باشه ادمهای زیادی وجود دارن که شما هنوز ندیدینشون. پس به خودتون زمان بدید.
ارتباطاتتون رو گسترش بدید در قبال خودتون مسئولید ، پیله تنهایی رو هرچقدر بیشر بتنید پاره کردنش سختتر میشه. پس سعی کنید از همین امروز شروع کنید، ورزش کنید، اگه به فعالیت خاصی خارج از حیطه کاریتون علاقه دارید بپردازید... خلاصه یکمی بیشتر به خودتون توجه کنید ، قرار نیس برای حال خوش و ارامش منتظر کسی بمونیم، تا بیاد و برامون معجزه کنه...
برای کنترل غریزه جنسی هم تاپیک های خوبی تو سایت هست ، کامل بخونید و نکات رو اجرا کنید، انشالله خدا کمکتون میکنه( ومن یتق الله یجعل له مخرجا...)
یه توصیه خواهرانه:
همیشه دعا کنید چیزی رو که خدا براتون زود میخاد شما دیر نخاید و چیزی رو که خدا براتون دیر میخاد شما زود نخاید...
انشالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید و به زودی خبر خوشحال کننده ازدواجتون رو بشنویم.:ok:
در پناه حق:Gol:
ممنون
الان که علاوه بر اینکه پدر و مادرم به دنبال پیدا کردن گزینه های مناسب برای من هستن، سه تا از دوستان پدرم و سه تا از آشنايان مادرم هم به دنبال مواردی هستن برام.اما همه این افراد چند ماهه که دنبالش هستن میگن دختر با اون شرایطی که من میخوام پیدا نکردن و میگن موارد زیادی هستن اما با این شرایطی که میخوام نیست کسی
بنده میگم
خانواده مذهبی من چند تاشون میشناسم
نه هرچادری مذ هبی نیست!
هر نماز خونی مذهبی نیست!
هر ریش داری مذهبی نیست!
هر تسبیح زنی مذهبی نیست!
پس مذهبی کیه!
مذهبی یعنی اون کسی که اگه خلاف دید بزنه به سیم اخر و برای امر به معروف و نهی از منکر ،داس تبر شمشیر چوب یا هر چی که دم دستش هست و بگیره و یاعلیییی ...بیفته به جون اون کسی که داره اعتقاد مردم و از بین میبره!
شاید میگن این که نمیشه که ....
ولی من میگم میشه..
من یه شهیدی میشناسم که اون اوایل انقلاب نمی دونم سر چه قضیه ای بود که خان یا بزرگ شهرمون نمیزاشت و تهدید کرده بود!
این شهید هم رفت به همون استانداری و بی معطلی سرضرب گذاشت تو گوش همون فرماندارشون و گفت:« تو غلط می کنی مخالفت میکنی!»...یه طوری شد که کسی دیگه ای هم نتونست حرفی بزنه!
در واقع عین اخلاق امام حسین و داشتن!
یعنی هر خلافی رو هر چند در حد نطفه رو سر ضرب همونجا می خشکاندند!
اینها مذهبی هستن !
یعنی امام حسین ع هر کی حرف خلافی میزد میرفت میزد تو گوشش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بله
منظورم اینه که خانواده دختر میگن ما فقط ایمان و تقوا برامون مهمه.همشون هم همون اول بهمون گفتن ما اصلا نه خونه برامون مهمه نه ماشین نه درآمد.
بعد موقعی که حواب منفی میدن مثلا میگن ما موافق بودیم اما دخترمون ظاهر پسرتون رو نپسندید
یعنی علت رد کردن رو یه چیز دیگه میگن
این حق طبیعیه دختر هستش که وقتی ظاهر خواستگارش رو نپسندید جواب منفی بده.این ربطی عدم تایید ملاک های خونوادشون نیست
این حق طبیعیه دختر هستش که وقتی ظاهر خواستگارش رو نپسندید جواب منفی بده.این ربطی عدم تایید ملاک های خونوادشون نیست
خوب اگه ظاهر رو نپسندیدن و جواب منفی بدن اشکال نداره
مشکل من اینه که اون اول میگن ظاهر و قیافه اصلا جزو ملاکهای ما نیست ما فقط تقوا برامون مهمه و ایما.بعد جواب متفی که میدن میگن ظاهر رو نپسندیدن.خوب وقتی قیافه براشون مهمه همون اول هم بگن ظاهر هم جزو ملاکهامون هست.
چرا میگن بدامون مهم نیست ولی دلیل جواب منفی رو میگن ظاهر؟
بله دختر ازدواج نکنه براش سخت تره
اما فرق مورد خودتون و موارد دیگه با من اینه که ملاکهاتون رو نداشتن
ما هر موردی رفتیم معیارام رو داشتن و معیارهایی که خودشون میخواستن هم من داشتم
ولی بخاطر همون قیافه یا دلیل خیلی الکی و غیرمنطقی جواب منفی دادن
بله اگه از اون اول بگن نمی خوایم اینقدر ناراحتی به وجود نمی اید این بنده خدا به همسر اینده شون فکر کرده دلبسته شده بعد یهو بگن قیافش رو نخواستیم !!! مگه از اون اول تا حالا این بنده خدا را ندیده بودین؟ اگه تازه مشکل قیافه باشه. شاید از یه رفتار یا چیز دیگه ای خوششون نیومده ؟ به هر حال بده مگه واضح ولی مودبانه بگن اقا به این دلیل نخواستیم بنده خدا هم اینقدر ناراحت نمیشه . به نظرم که اون خانواده مسئول باشن که به نحوی رد کردنو بیان کردن که این دوستمون درگیر شده.
خیلی بدنبال دلیل و مقصر نباشید شما سهم خود را انجام دهید دعا کنید ، به خواستگاری افراد هم کفو خود بروید و بقیه را به خدا واگذار کنید...
هر چی خدا بخواهد
دختر یا خونواده دختر همیشه صادقانه دلایل جواب منفی شونو نمیگن فقط یه چیزی میگن تا دیگه تموم شه غافل از اینکه شاید موجب سردرگمی پسر بشه
این موردی که خیلی افراد دچار ان هستند و باعث ناراحتی شدن، خدا از گناه آنها بگذرد
این حق طبیعیه دختر هستش که وقتی ظاهر خواستگارش رو نپسندید جواب منفی بده.این ربطی عدم تایید ملاک های خونوادشون نیست
بله حق دختر خانم هست ولی باید طوری مطرح کرد که این پسر سر کار نره ، همو جلسات اول میگفتن نه
رفتم زیارت هر دوتاشون و قسم شون دادم به حق امام رضا که اونا واسطه بشن بین من و خدا که حاجتم برآورده بشه، و حتی بی ادبی هم کردم و گفتم به خدا قسم اگه تا شنبه هیچ خبری نشد و حتی یه دلخوشی هم بهم داده نشخ که کسی پیدا میشه، توی همین مهرماه که انشاالله دارم میرم مشهد، توی حرم امام رضا شکایتشون رو به ایشون خواهم کرد و میگم یا امام رضا از شعر دو برادرت اومدم. به امیدی رفتم پیششون و ازشون خواسته ای داشتم اما منو رد کردن
دوست عزیز من که سواد درستی ندارم ولی می دونم که نباید از رحمت خداوند ناامید شد شاید حکمتی بوده که این اتفاق افتاده از اینکه یک دفعه زیر میز زده شده و خانواده دختر شما را در سردرگمی فرو برده از خداوند برای شما صبر می طلبم ولی خدای رحمان است، خداوند زبانم لال حق نداره بنده اش را آزمایش کنه؟؟؟ ، خدا حائل است میان انسان و قلبش انفال 26 ،ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم ق 16 ، از رحمت خدا ناامید نشوید زمر 53
فقط بگو خدا
ان شاا.. همه جوان ها یه همسر خوب نصیبشون شود
باتشکر :Gol::Gol::Gol:
درسته حرفتون اما
وقتی میگن پسر و دختر بشینن باهم صحبت کنن
من همیشه صحبت رو با بیان کردن معیارهای خودم شروع کردم و از دختر هم خواستم معیارهای خودش رو بگه
بعد وقتی معیارهای من رو داشته و من هم معیارهایی که گفته رو داشتم بعدش بخاطر نپسندیدن ظاهر جواب منفی بدن این منطقی بنظر نمیاد
خوب اگه تو معیارشون قیافه و ظاهر نیست خوب پس چرا به همین دلیل جواب منفی دادن
من نظرم این هستش که دختر و پسر قبل از حرف زدن یک جلسه فقط خونواده اقا پسر بیان به طور رسمی خواستگاری و از قبل بگن هدف این هستش که فقط دختر و پسر همدیگه رو از نظر ظاهری تایید کنن.واصلا تو اون جلسه دختر و پسر با هم جدا از بقیه حرف نزنن.میوه و چایی بخورن و خونوتده ها اگه معیار مهمی دارن مطرح کنن و جلسه به پایان برسه.
بعد اگه همدیگه رو تایید کردن تو جلسات بعدی با هم حرف بزنن.اصلا به نظرم اشتباهه همون اولین جلسه برن با هم حرف بزنن
خوب اگه ظاهر رو نپسندیدن و جواب منفی بدن اشکال نداره
مشکل من اینه که اون اول میگن ظاهر و قیافه اصلا جزو ملاکهای ما نیست ما فقط تقوا برامون مهمه و ایما.بعد جواب متفی که میدن میگن ظاهر رو نپسندیدن.خوب وقتی قیافه براشون مهمه همون اول هم بگن ظاهر هم جزو ملاکهامون هست.
چرا میگن بدامون مهم نیست ولی دلیل جواب منفی رو میگن ظاهر؟
نمیدونم دلیل کارشون چیه.تازه اگه ظاهر شما رو نمیپسندن چرا میرین حرف میزنین؟
ممنون
الان که علاوه بر اینکه پدر و مادرم به دنبال پیدا کردن گزینه های مناسب برای من هستن، سه تا از دوستان پدرم و سه تا از آشنايان مادرم هم به دنبال مواردی هستن برام.اما همه این افراد چند ماهه که دنبالش هستن میگن دختر با اون شرایطی که من میخوام پیدا نکردن و میگن موارد زیادی هستن اما با این شرایطی که میخوام نیست کسی
یه بار دیگه معیار هاتون رو بازبینی کنید ، ببینید چند تا از این معیارها منطقی هستند،چندتاشون در حد رویا و ارزو ، برای خودتون الویت بندی داشته باشید تا زمانی که بهتون پیشنهاد میدن بتونید سبک و سنگین کنید که این دختر خانوم چقدر با خواسته های شما مطابقت داره ، یادتون باشه ما کسی رو نداریم که کاملا بی عیب و نقص باشه این الویت بندی به شما کمک میکنه تا خط قرمزهاتون مشخص بشند و منطقی پیش برید نه خیال پردازانه.
این فرصت و وقفه پیش اومده رو غنیمت بشمرید و سعی کنید هر چه بیشتر خودتونو بشناسید تا انشالله با اگاهی بیشتری انتخاب نکنید نه صرفا به خاطر فشارهایی که تو این زمان دارید تحمل میکنید تن به هر انتخاب وشرایطی بدید.
مطمئن بشید که خوانوادتون ونزدیکانتون کاملا ملاک های شما رو میشناسند و صرفا با تصور شناخت معیارهای شما پیش نمیرن! اگه اینجوری نباشه کارتون سخت میشه...
اگه نظر منو بپرسید میگم این موضوع رو بسپرید به خانواده و پیگیری منظم داشته باشید ولی خودتونو از موقعیت استرس و استیصال بکشید بیرون، موندن تو این شرایط سودی به حالتون نداره و مشکلی رو حل نمیکنه. یکمی صبور باشید، برای خودتون سرگرمی درست کنید و خودتون رو مشغول کنید، تا انشالله این روزا هم به بگذره و بیشترین استفاده رو ازشون برده باشید.
من نظرم این هستش که دختر و پسر قبل از حرف زدن یک جلسه فقط خونواده اقا پسر بیان به طور رسمی خواستگاری و از قبل بگن هدف این هستش که فقط دختر و پسر همدیگه رو از نظر ظاهری تایید کنن.واصلا تو اون جلسه دختر و پسر با هم جدا از بقیه حرف نزنن.میوه و چایی بخورن و خونوتده ها اگه معیار مهمی دارن مطرح کنن و جلسه به پایان برسه.
بعد اگه همدیگه رو تایید کردن تو جلسات بعدی با هم حرف بزنن.اصلا به نظرم اشتباهه همون اولین جلسه برن با هم حرف بزنن
در همه موارد قبلی قبل از اینکه با حضور من بریم خواستگاری اول یه جلسه مادرم میرفت خونه دختر که جلسه فقط زنانه باشه و مادر و دختر رو ببینه
در همه اون جلسات مادرم عکس منو نشون شون می داده بعد میرفتیم جلسه خواستگاری
یعنی حداقلش اینکه عکسمو دیدن
نمیدونم دلیل کارشون چیه.تازه اگه ظاهر شما رو نمیپسندن چرا میرین حرف میزنین؟
خوب منم همینو میگم
جلسه خواستگاری که اولین بار من و دختر همدیگه رو میبینیم میگن باهم صحبت کنید
ما هم صحبت میکنیم و منتظر جواب
بعد از چند روز که جواب میدن میگن یه جلسه یا دو جلسه دیگه بیاین چندتا سوال داریم
بعد از چند جلسه جواب منفی میدن و علتش رو میگن ظاهر!
خوب این حرف اصلا منطقی بنظر میرسه؟
یک دلیل می تواند این باشد که خانمها با این مساله کنار نمی آیند که به دلیل شغل شما (طرح و سربازی و ...) احتمالا تا ده سال دیگر باید در نقطه ای دورافتاده و با حقوقی نه چندان زیاد زندگی کنند یا اینکه شما دور باشید. خصوصا مساله مکان زندگی حتما خیلی برایشان مهم است. دلایل بسیار دیگری هم می تواند باشد (مثلا شما چطور و با چه لحنی حرف می زنید، تفکراتتان چطور است و ...). به هر حال خوب است انسان قبل از ازدواج مدتی را به شناخت خود و خدا و خواندن مطالب مرتبط با مذهب اختصاص دهد تا با چشم بازتر اقدام کند. مثلا همین که شما می گویی من شکایت می کنم از امامزاده ها و ... یک مقداری نشان می دهد که هنوز جای کار روی نفست داری.
یه بار دیگه معیار هاتون رو بازبینی کنید ، ببینید چند تا از این معیارها منطقی هستند،چندتاشون در حد رویا و ارزو ، برای خودتون الویت بندی داشته باشید تا زمانی که بهتون پیشنهاد میدن بتونید سبک و سنگین کنید که این دختر خانوم چقدر با خواسته های شما مطابقت داره ، یادتون باشه ما کسی رو نداریم که کاملا بی عیب و نقص باشه این الویت بندی به شما کمک میکنه تا خط قرمزهاتون مشخص بشند و منطقی پیش برید نه خیال پردازانه.
این فرصت و وقفه پیش اومده رو غنیمت بشمرید و سعی کنید هر چه بیشتر خودتونو بشناسید تا انشالله با اگاهی بیشتری انتخاب نکنید نه صرفا به خاطر فشارهایی که تو این زمان دارید تحمل میکنید تن به هر انتخاب وشرایطی بدید.
مطمئن بشید که خوانوادتون ونزدیکانتون کاملا ملاک های شما رو میشناسند و صرفا با تصور شناخت معیارهای شما پیش نمیرن! اگه اینجوری نباشه کارتون سخت میشه...
اگه نظر منو بپرسید میگم این موضوع رو بسپرید به خانواده و پیگیری منظم داشته باشید ولی خودتونو از موقعیت استرس و استیصال بکشید بیرون، موندن تو این شرایط سودی به حالتون نداره و مشکلی رو حل نمیکنه. یکمی صبور باشید، برای خودتون سرگرمی درست کنید و خودتون رو مشغول کنید، تا انشالله این روزا هم به بگذره و بیشترین استفاده رو ازشون برده باشید.
معیارهای اصلیم همونا هست که توی اولین پست تاپیک گفتم
از اون چهارتا معیار به هیچ عنوان کوتاه نمیام
ولی معیارهای دیگه که بیانش نکردم تو این پست اونا اگه باشن چه بهتر نباشن هم اونقدرها مهم نیست
ولی خوب مساله اینه که مواردی نیست. همونطوری که گفتم خانواده و دوستان پدر و مادرم دنبال گزینه های مناسب هستن که همین معیارهام رو داشته باشن اما یا موردهایی که هستن یکی یا بیشتر از معیارهای اصلیم رو ندارن . مثلا حجابشون خوب نیست یا سنشون از من بیشتره یا...
یک دلیل می تواند این باشد که خانمها با این مساله کنار نمی آیند که به دلیل شغل شما (طرح و سربازی و ...) احتمالا تا ده سال دیگر باید در نقطه ای دورافتاده و با حقوقی نه چندان زیاد زندگی کنند یا اینکه شما دور باشید. خصوصا مساله مکان زندگی حتما خیلی برایشان مهم است. دلایل بسیار دیگری هم می تواند باشد (مثلا شما چطور و با چه لحنی حرف می زنید، تفکراتتان چطور است و ...). به هر حال خوب است انسان قبل از ازدواج مدتی را به شناخت خود و خدا و خواندن مطالب مرتبط با مذهب اختصاص دهد تا با چشم بازتر اقدام کند. مثلا همین که شما می گویی من شکایت می کنم از امامزاده ها و ... یک مقداری نشان می دهد که هنوز جای کار روی نفست داری.
من هم از طرح معاف هستم هم از سربازی.
معافیت سربازی رو که پنج سال پیش گرفتم.
طرح هم متاهلین معاف هستن.
هرچند من به دلیل دیگه ای هم باز از طرح معاف هستم.
مکان زندگی هم تمام اون موارد قبلی میگفتن مکان زندگی براشون اهمیتی نداره.
اون شکایت از امامزاده ها هم واسه این بود که دیگه خیلی اذیت شدم از اینکه بارها رفتم زیارتشون و دعا کردم و فایده نداشته. از اینکه بااون خانمی که در پستهای قبلی گفتم عقد کردیم و بعد بهم خورد بلافاصله پس از محرم شدن رفتیم زیارت همین امامزاده و دعا کردیم زندگی خوبی داشته باشیم و زندگی که یه لحظه از مسیر اهل بیت دور نشیم.اما عقد به سه هفته نکشید که بهم خورد.
من هم از طرح معاف هستم هم از سربازی.
معافیت سربازی رو که پنج سال پیش گرفتم.
طرح هم متاهلین معاف هستن.
هرچند من به دلیل دیگه ای هم باز از طرح معاف هستم.
مکان زندگی هم تمام اون موارد قبلی میگفتن مکان زندگی براشون اهمیتی نداره.
اون شکایت از امامزاده ها هم واسه این بود که دیگه خیلی اذیت شدم از اینکه بارها رفتم زیارتشون و دعا کردم و فایده نداشته. از اینکه بااون خانمی که در پستهای قبلی گفتم عقد کردیم و بعد بهم خورد بلافاصله پس از محرم شدن رفتیم زیارت همین امامزاده و دعا کردیم زندگی خوبی داشته باشیم و زندگی که یه لحظه از مسیر اهل بیت دور نشیم.اما عقد به سه هفته نکشید که بهم خورد.
مثلا معافیتتان اگر پزشکی بوده باشد ممکن است مساله باشد. شما اخلاقتان چطور است؟ مثلا از این مدلها هستید که در دانشگاه ثبت نام نکرده بهشان باید گفت دکتر؟ خیلی از خانواده ها به دلیل غروری که برخی مشاغل دارند از وصلت با آنها می ترسند یا مثلا به دلیل همین ارتباطهایی که می گویید با افراد دارید. باید اگر می توانید این مسائل را برای طرف مقابل حل کنید. به هر حال انسانهایی هم که شما برخورد دارید شاید ایرادهای اخلاقی دارند که مثلا می گویند قیافه برایمان مهم نیست و بعد تغییر عقیده می دهند. یک چیزی هم بگویم که به نظر من قیافه برای بیشتر افراد خیلی مهم است و احتمالا باید برای جلوگیری از توجه به آن باید بسیار پولدار بود که نهایتا آن زندگی هم زندگی نمی شود. شما یک چند وقت دیگر بسیار مطالعه داشته باش (از منابع اصیل مذهبی مثل قرآن و حدیث) و از دعا هم خسته نشو که عبادت است و اگر هم مستجاب نشود بسیار برای آخرت نافع است.
مثلا معافیتتان اگر پزشکی بوده باشد ممکن است مساله باشد. شما اخلاقتان چطور است؟ مثلا از این مدلها هستید که در دانشگاه ثبت نام نکرده بهشان باید گفت دکتر؟ خیلی از خانواده ها به دلیل غروری که برخی مشاغل دارند از وصلت با آنها می ترسند یا مثلا به دلیل همین ارتباطهایی که می گویید با افراد دارید. باید اگر می توانید این مسائل را برای طرف مقابل حل کنید. به هر حال انسانهایی هم که شما برخورد دارید شاید ایرادهای اخلاقی دارند که مثلا می گویند قیافه برایمان مهم نیست و بعد تغییر عقیده می دهند. یک چیزی هم بگویم که به نظر من قیافه برای بیشتر افراد خیلی مهم است و احتمالا باید برای جلوگیری از توجه به آن باید بسیار پولدار بود که نهایتا آن زندگی هم زندگی نمی شود. شما یک چند وقت دیگر بسیار مطالعه داشته باش (از منابع اصیل مذهبی مثل قرآن و حدیث) و از دعا هم خسته نشو که عبادت است و اگر هم مستجاب نشود بسیار برای آخرت نافع است.
نه، معافیت به دلیل اینه که فرزند جانباز هستم.پدرم جانباز بالای پنجاه درصد هست و من تنها پسرشم...
در مورد خانواده ها و اینا رو...نمیدونم چی باید بگم
درباره قیافه هم باهاتون موافقم و بنظر منم دخترها همشون به قیافه اهمیت میدن ولی نمیدونم چرا اینجوری میگن برامون مهم نیست
درباره دعا هم حق با شماست
یعنی امام حسین ع هر کی حرف خلافی میزد میرفت میزد تو گوشش؟؟
سلام
نه منظورم اینطوری نبود که بد اخلاق بود که!!!!
منظورم این بود که در برابر منکرات به شدت حساس بودن و به کمترین نشت خلاف واکنش نشون میدادن!
میشه گفت بیشتر شهدا اینطوری بودن خود امام حسین هم شبیه حضرت حمزه بود و فوق العاده غیرتی بود!(یعنی اگه غیرت شهیدا رو هم وزن یک سیاره بگیریم! غیرت امام حسین از وزن تموم اجرامی که تو این صد میلارد کهکشان هم هستن بیشتر هست.... باور کنین!)
یه مثال دیگه ای بزنم بهتر متوجه میشین
رسول ملاقلی پور که کارگردان بیشتر فیلم ها ی دفاع مقدس بود ( الان مرحوم شد البته) تعریف میکرد من در دوره جنگ فیلمبردار مناطق جنگی بودم ...
یه روز اون اوایل ورودم به مناطق جنگی رفتیم که خودم و به فرمانده های گردان معرفی کنم !
رفتم تو سنگرشون دیدم نشستن دارن یه دعایی چیزی می خونن و هر چی میگشتم معلومم نبود کدومشون فرمانده هست!...یه مدت همونجا نشستم تا بلکه نمازشون تموم بشه اما دیدم حوصلم سر رفت هیچکی هم هیچ حرفی نمیزنه منم چون اون موقع خیلی جک های بی تربیتی بلد بودم گفتم یه جک خنده دار بگم بلکه فضا از اون جو سکون بیان بیرون یکم بچه ها بخندن دلشون وا شه ببا!!!
اما دیدم در یک آن همه روشون و برگردوندن به سمت من و با یک تعجب وحشتناکی منو نگاه میکنن!!!
یهو دیدم دو تا شون بدون اینکه حرفی بزننن بلند شدن دست پای منو محکم گرفتن و نفر سومی هم که داشت نماز می خوند برگشت فانسخه شو در اورد و هفتاد تا شمرد محکم منو زد!!!
**********
ملاقلی پور در ادامه می گفت من سه روز به علت همون فلکی که شدم یک بغضی به اندازه یه قلوه سنگ گلوم و قفل کرده بود و اصلا نمی تونستم حرف بزنم!!
بعدا فهمیدم اونا فرمانده گردان بودن و اتفاقا هر سه تاشون هم بعدا شهید شدن!!
منخودم که اینو خوندم تازه متوجه شدم امربه معروفی که امام حسین براش شهید شد یعنی چی!!
برادر عزیز شما باید در راستای رفع مشکلت اقدام کنی...اگر ایرادی که از شما میگیرن هیکلتون هست ثبت نام کنید باشگاه...6ماه بعد بدنتون رو ساختید, چون هدفتون درسته و برای ازدواج این کارو میکنید...اگه ایراد از ظاهرتون میگیرن با یه مدل موی پسندیده و ساده (مثل مدل موی عزیزان مذهبیمون) و رسیدن به تیپ خودتون (نوع لباسایی که میپوشید اگه از نظر هارمونی رنگ با هم متناسب باشن) این مشکلم رفع میشه...در کنار دعا که حتما کار ساز خواهد بود خودتونم باید دست به کار بشید...
به امید موفقیتتون....
برادر عزیز شما باید در راستای رفع مشکلت اقدام کنی...اگر ایرادی که از شما میگیرن هیکلتون هست ثبت نام کنید باشگاه...6ماه بعد بدنتون رو ساختید, چون هدفتون درسته و برای ازدواج این کارو میکنید...اگه ایراد از ظاهرتون میگیرن با یه مدل موی پسندیده و ساده (مثل مدل موی عزیزان مذهبیمون) و رسیدن به تیپ خودتون (نوع لباسایی که میپوشید اگه از نظر هارمونی رنگ با هم متناسب باشن) این مشکلم رفع میشه...در کنار دعا که حتما کار ساز خواهد بود خودتونم باید دست به کار بشید...
به امید موفقیتتون....
من به واسطه رشته ام فرصت باشگاه رفتن و بدنسازی رو ندارم.به اضافه اینکه از نظر پزشکی هم چندان تاثیری نمیتونه روی هیکل من بگذاره.
لباس هم به قول شما هارمونی رنگ رو رعایت میکردم فایده نداشت.دفعه آخر چون دفعه های قبل کت و شلوار نمی پوشیدم این دفعه رو کت شلوار پوشیدم و رفتم در سه جلسه ای که رفتم هم دو نوع کت و شلوار و پیرهن متفاوت رو پوشیدم
اما باز جواب منفی گرفتم
خدایا ... خیر در قضایت را برایم اختیار کن،و به من در تقدیرت برکت ده،تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختى نخواهم،و تأخیر آنچه را تو پیش انداختى میل نکنم. (فرازی از دعای عهد امام حسین علیه السلام)
[FONT=arial]سلام علیکم
والا نمیدونم دیگه چقدر این موضوع میخواد کش پیدا کنه!!!
دوستان واقعا با طرح این شبهه ها و سوالات میخواید به نتیجه برسید؟!!!
اگه کمی به تایپیک ها توجه کنید ؛ مشکلتون حل میشه ...
یاعلی مدد
خوب منم همینو میگم
جلسه خواستگاری که اولین بار من و دختر همدیگه رو میبینیم میگن باهم صحبت کنید
ما هم صحبت میکنیم و منتظر جواب
بعد از چند روز که جواب میدن میگن یه جلسه یا دو جلسه دیگه بیاین چندتا سوال داریم
بعد از چند جلسه جواب منفی میدن و علتش رو میگن ظاهر!
خوب این حرف اصلا منطقی بنظر میرسه؟
یه چیزی رو رک به شما میگم
چون دخترم و دخترها رو میشناسم به عنوان یه خواهر به شما میگم.
اینکه شما پزشک هستین برای دخترها امتیاز بزرگی هستش(یعنی اینکه شوهرشون پزشک باشه)
گاهی دختر از قیافه پسری خوشش نمیاد ولی چون شرایطش خوبه و گاهی تحت فشار خونوادش هستش میگه خوب چند جلسه باهاش حرف بزنم شاید مهرش تو دلم نشست(گاهی خونواده به دختر فشار میارن که پسره دکتره و موقعیتش خوبه و اگه تو چند بار باهاش حرف بزنی به دلت میشینه).و خوب شاید این دختر خانم های محترم هم اینطوری بودن ولی بعد چند جلسه مهرتون به دلشون ننشسته.
اما اینکه مستقیم به شما میگن قیافه شما رو نپسندیدن خودش جالبه.
ولی اصلا نگران نباشید.
بازم میم اینکه شما پزشک هستین برای خیلی از دخترها امتیاز بزرگی هستش.
به خدا توکل داشته باشین.
نه، معافیت به دلیل اینه که فرزند جانباز هستم.پدرم جانباز بالای پنجاه درصد هست و من تنها پسرشم...
در مورد خانواده ها و اینا رو...نمیدونم چی باید بگم
درباره قیافه هم باهاتون موافقم و بنظر منم دخترها همشون به قیافه اهمیت میدن ولی نمیدونم چرا اینجوری میگن برامون مهم نیست
درباره دعا هم حق با شماست
مهم بودن قیافه دلیل بر زیبایی طرف مقابل نیست.
باید قیافه طرف به دل ادم بشینه
من خودم زیاد دیدم اقایونی که قیافه متوسطی داشتن ولی خانم های بسیار زیبایی دارن.
در همه موارد قبلی قبل از اینکه با حضور من بریم خواستگاری اول یه جلسه مادرم میرفت خونه دختر که جلسه فقط زنانه باشه و مادر و دختر رو ببینه
در همه اون جلسات مادرم عکس منو نشون شون می داده بعد میرفتیم جلسه خواستگاری
یعنی حداقلش اینکه عکسمو دیدن
چرا عکس رو نشون میدن
اگه خودتون برین بهتر نیست؟؟؟؟؟
من به واسطه رشته ام فرصت باشگاه رفتن و بدنسازی رو ندارم.به اضافه اینکه از نظر پزشکی هم چندان تاثیری نمیتونه روی هیکل من بگذاره.
لباس هم به قول شما هارمونی رنگ رو رعایت میکردم فایده نداشت.دفعه آخر چون دفعه های قبل کت و شلوار نمی پوشیدم این دفعه رو کت شلوار پوشیدم و رفتم در سه جلسه ای که رفتم هم دو نوع کت و شلوار و پیرهن متفاوت رو پوشیدم
اما باز جواب منفی گرفتم
والا من دوتا داییم متخصص هستن...تنها دخترم داییم پزشکه, حداقل 8تا از دوستام الان دانشجوی پزشکی ان...همه کاریم میکنن...اختصاص دادن 1 ساعت در روز اینقدرام غیر ممکن نیست...
من خیلیارو میشناسم که تشکیل شده بودن از پوست و استخون...185سانت قدش بود 55کیلو وزنش دیگه خودتون حسابشو بکنین...الان ماشاالله بازوش از گردن من کلفت تره...حدود 3ساله کار میکنه اما از همون اوایلم تاثیرو میشد تو هیکلش دید...
نوع لباس خیلی مهمه...وقتی شما هیکل خیلی متناسبی نداشته باشی بهترین لباسا هم به تنتون خوب دیده نمیشه...لباسای حال حاضرتونو بدین خیاط براتون اندازه کنه...
بی ادبیه اما بعضیا شاید فکر اشتباهی در مورد لاغریتون بکنن اگر بیش از حد لاغر باشید...(مثلا بگن معتاده یا...)یا متاسفانه بعضیا زیاد با خانواده جانبازان عزیز جور نیستن...
[FONT=arial]سلام علیکم
والا نمیدونم دیگه چقدر این موضوع میخواد کش پیدا کنه!!!
دوستان واقعا با طرح این شبهه ها و سوالات میخواید به نتیجه برسید؟!!!
اگه کمی به تایپیک ها توجه کنید ؛ مشکلتون حل میشه ...
یاعلی مدد
یه چیزی رو رک به شما میگم
چون دخترم و دخترها رو میشناسم به عنوان یه خواهر به شما میگم.
اینکه شما پزشک هستین برای دخترها امتیاز بزرگی هستش(یعنی اینکه شوهرشون پزشک باشه)
گاهی دختر از قیافه پسری خوشش نمیاد ولی چون شرایطش خوبه و گاهی تحت فشار خونوادش هستش میگه خوب چند جلسه باهاش حرف بزنم شاید مهرش تو دلم نشست(گاهی خونواده به دختر فشار میارن که پسره دکتره و موقعیتش خوبه و اگه تو چند بار باهاش حرف بزنی به دلت میشینه).و خوب شاید این دختر خانم های محترم هم اینطوری بودن ولی بعد چند جلسه مهرتون به دلشون ننشسته.
اما اینکه مستقیم به شما میگن قیافه شما رو نپسندیدن خودش جالبه.
ولی اصلا نگران نباشید.
بازم میم اینکه شما پزشک هستین برای خیلی از دخترها امتیاز بزرگی هستش.
به خدا توکل داشته باشین.
خانوادم هم با شما هم عقيده هستن
اینکه اونا هم میگن پزشک بودن من موقعیت خیلی خوبیه
اما هر موردی که رفتیم خواستگاری من این چنین عقیده ای رو درشون ندیدم
حتی یکیشون تا مادرم گفته بود پسرم پزشکه گفتن پزشکا معمولا معتقد نیستن و مسائل شرعی رو رعایت نمیکنن
ما موافق دادن دخترمون به پزشک چندان نیستیم
خانوادم هم با شما هم عقيده هستن
اینکه اونا هم میگن پزشک بودن من موقعیت خیلی خوبیه
اما هر موردی که رفتیم خواستگاری من این چنین عقیده ای رو درشون ندیدم
حتی یکیشون تا مادرم گفته بود پسرم پزشکه گفتن پزشکا معمولا معتقد نیستن و مسائل شرعی رو رعایت نمیکنن
ما موافق دادن دخترمون به پزشک چندان نیستیم
من اینو اولین باره میشنوم.این خانواده هایی که شما انتخاب کردین واقعا جالب هستن.مطوئن هستین درست لنتخاب میکنید خانواده ها رو.
به نظرم پزشکی شغل شریفی هستش.و پزشک ها باید به خدا نزدیک باشن چون با جون ادم ها سر و کار دارن.
اینکه گفتن چرا مسائل شرعی رو رعایت نمیکنن خودش خیلی جالبه؟؟؟؟؟؟؟؟(به نظرم حرفشون مسخره هستش)
والا من دوتا داییم متخصص هستن...تنها دخترم داییم پزشکه, حداقل 8تا از دوستام الان دانشجوی پزشکی ان...همه کاریم میکنن...اختصاص دادن 1 ساعت در روز اینقدرام غیر ممکن نیست...
من خیلیارو میشناسم که تشکیل شده بودن از پوست و استخون...185سانت قدش بود 55کیلو وزنش دیگه خودتون حسابشو بکنین...الان ماشاالله بازوش از گردن من کلفت تره...حدود 3ساله کار میکنه اما از همون اوایلم تاثیرو میشد تو هیکلش دید...
نوع لباس خیلی مهمه...وقتی شما هیکل خیلی متناسبی نداشته باشی بهترین لباسا هم به تنتون خوب دیده نمیشه...لباسای حال حاضرتونو بدین خیاط براتون اندازه کنه...
بی ادبیه اما بعضیا شاید فکر اشتباهی در مورد لاغریتون بکنن اگر بیش از حد لاغر باشید...(مثلا بگن معتاده یا...)یا متاسفانه بعضیا زیاد با خانواده جانبازان عزیز جور نیستن...
خوب وظایف دانشجوهای پزشکی شهر به شهر فرق داره.
من سال آخر هستم.در شهر ...هم زندگی میکنم و درس میخونم که تو بیمارستان خیلی سختگیرن و کار زیاد ازمون میکشن.
شما اصور کنید در کلی از ماهها ده تا کشیک در ماه باید بدیم
کشیکها 24ساعته است.
روز بعد از کشیک و روزهای غیر کشیک هم تا ظهر باید در بخش باشیم
خوب حساب کنبد ده روز رو در ماه کشیک هستیم
ده روزش هم که روز بعد از روزهای کشیک مونه که اونقدر خسته هستیم که فقط می خوابیم
روزای دیگه هم که تا ظهر تو بخش هستیم
ایتجوری وقت آزادش کجاست؟
توجه کنید که اردیبهشت هم باید در امتحان کنکور تخصص شرکت کنیم و برای اون هم باید درس بخونیم
حالا هر ماه هم بخشمون عوض میشه..برنامه کشیک عوض میشه . برنامه منظم و ثابت هم نداریم که بشه رو حساب اون برنامه ریزی بکنیم
جالب اینجاست که 4 تا معیلر شما هم چیز عجیبی نیست که پیدا نشه؟؟مگه اینکه معیار های جانبی شما سخت تر باشه.
یه چیزی هم میگم:
ببینید چادری بودن خوبه ولی باور کنید دختر های مانتویی وجود دارن که حیا شون خیلی با ارزش هستش و حجاب خودشون رو خیلی رعایت میکنن و خیلی خیلی خانم هستن.
ببین رو چادری بودن اینقدر پافشاری نکنید(من خودم چادری هستم).
خوب وظایف دانشجوهای پزشکی شهر به شهر فرق داره.
من سال آخر هستم.در شهر ...هم زندگی میکنم و درس میخونم که تو بیمارستان خیلی سختگیرن و کار زیاد ازمون میکشن.
شما اصور کنید در کلی از ماهها ده تا کشیک در ماه باید بدیم
کشیکها 24ساعته است.
روز بعد از کشیک و روزهای غیر کشیک هم تا ظهر باید در بخش باشیم
خوب حساب کنبد ده روز رو در ماه کشیک هستیم
ده روزش هم که روز بعد از روزهای کشیک مونه که اونقدر خسته هستیم که فقط می خوابیم
روزای دیگه هم که تا ظهر تو بخش هستیم
ایتجوری وقت آزادش کجاست؟
توجه کنید که اردیبهشت هم باید در امتحان کنکور تخصص شرکت کنیم و برای اون هم باید درس بخونیم
حالا هر ماه هم بخشمون عوض میشه..برنامه کشیک عوض میشه . برنامه منظم و ثابت هم نداریم که بشه رو حساب اون برنامه ریزی بکنیم
اگه آدم بخواد همه کاری میتونه بکنه...انشاالله که بعدا وقت آزاد برای اینکارا پیدا کنید...
حالا من اینم خدمت شما بگم...شاید در مورد یه پزشک عمومی ناز و عشوه بکنن اما در مورد یه متخصص هیچ بهونه ای نخواهند داشت اینو قطعا مطمئن باش...
درست نیست این مطلبو بگم اما برا تاکید رو حرفم میگم: یکی از اساتید ما که پزشک هستن, تازه متوجه شدیم با یکی از همکلاسیای خود من ازدواج کردن...با وجود اینکه ایشون زن هم دارن...خانم همکلاسی من هم خانم خیلی برازنده ای بودن...
متخصص شو و این فکرارم از ذهنت بیرون کن برادرم...
جالب اینجاست که 4 تا معیلر شما هم چیز عجیبی نیست که پیدا نشه؟؟مگه اینکه معیار های جانبی شما سخت تر باشه.
یه چیزی هم میگم:
ببینید چادری بودن خوبه ولی باور کنید دختر های مانتویی وجود دارن که حیا شون خیلی با ارزش هستش و حجاب خودشون رو خیلی رعایت میکنن و خیلی خیلی خانم هستن.
ببین رو چادری بودن اینقدر پافشاری نکنید(من خودم چادری هستم).
بله این قبوله که دخترهای غیر چادری هستن که حجاب رو رعایت میکنن و حیا دارن
ولی کسی که چادر رو بعنوان حجاب برتر قبول نداره این فرد اعتقادش با یه دخترخانم چادری که سختیهای چادر و تحمل گرما و غیره رو بخاطر خدا تحمل میکنه و بخاطر حفظ عفت خودش کاملا باهم متفاوتند
ولی درباره سوالتون هم بله، اون افرادی که برای من دنبال گزینه هستن میگن گزینه زیاد هست ولی چادری نیستن یا سنشون بالاتره یا همه شرایط رو دارن ولی دانشجوی پزشکی هستن که گفتن نمیخوام همسر از هم رشته خودم و پزشک باشه
اونهایی هم که شرایط رو داشتن همونها بودن که رفتیم خواستگاری و جواب منفی دادن
اگه آدم بخواد همه کاری میتونه بکنه...انشاالله که بعدا وقت آزاد برای اینکارا پیدا کنید...
حالا من اینم خدمت شما بگم...شاید در مورد یه پزشک عمومی ناز و عشوه بکنن اما در مورد یه متخصص هیچ بهونه ای نخواهند داشت اینو قطعا مطمئن باش...
درست نیست این مطلبو بگم اما برا تاکید رو حرفم میگم: یکی از اساتید ما که پزشک هستن, تازه متوجه شدیم با یکی از همکلاسیای خود من ازدواج کردن...با وجود اینکه ایشون زن هم دارن...خانم همکلاسی من هم خانم خیلی برازنده ای بودن...
متخصص شو و این فکرارم از ذهنت بیرون کن برادرم...
پس منظورتون اینه که صبر کنم تا امتحان تخصص قبول بشم و بعد چهار سال تخصص رو هم بگذرونم بعدش دنبال ازدواج باشم؟ ؟
خوب تو این مدت چیکار کنم؟
اگه در امتحان تخصص قبول نشدم؟
همینجور باید صبر کنم؟
من اینو اولین باره میشنوم.این خانواده هایی که شما انتخاب کردین واقعا جالب هستن.مطوئن هستین درست لنتخاب میکنید خانواده ها رو.
به نظرم پزشکی شغل شریفی هستش.و پزشک ها باید به خدا نزدیک باشن چون با جون ادم ها سر و کار دارن.
اینکه گفتن چرا مسائل شرعی رو رعایت نمیکنن خودش خیلی جالبه؟؟؟؟؟؟؟؟(به نظرم حرفشون مسخره هستش)
میگفتن چون پزشکها تو بیمارستان با پرستارا هستن و کشیک های شب دارن باهم و بگو بخند دارن با پرستارا که نامحرم هستن
میگفتن چون پزشکها تو بیمارستان با پرستارا هستن و کشیک های شب دارن باهم و بگو بخند دارن با پرستارا که نامحرم هستن
چه ربطی داره؟
پس اگه اینطور باشه:
استاد ها با دانشجو هاشون ارتباط دارن.
مهندسها با همکارای خانمشون و یا کارفرما
راننده تاکسی ها با مسافرها
وکیل ها با موکل ها
و.......................................هزارتا مثال دیگه
واقعا مردم به چه چیزهایی گیر میدن
پس منظورتون اینه که صبر کنم تا امتحان تخصص قبول بشم و بعد چهار سال تخصص رو هم بگذرونم بعدش دنبال ازدواج باشم؟ ؟
خوب تو این مدت چیکار کنم؟
اگه در امتحان تخصص قبول نشدم؟
همینجور باید صبر کنم؟
من منظورمو تو پست اول خدمتتون گفتم...اما شما برای خودتون وقت نمیذارید و بهانه تراشی میکنید...
درسته ظاهر خیلی مهم نیست اما قطعا تو انتخاب شدن توسط یه دختر تاثیر گذاره, دیدم که میگم...ظاهر یعنی قد, هیکل, قیافه, دندون!, تیپ, توانایی حرف زدن...
حالا شما خودت باید ببینی کجا ایراد داری بری برطرفش کنی...
از اینکه بااون خانمی که در پستهای قبلی گفتم عقد کردیم و بعد بهم خورد بلافاصله پس از محرم شدن رفتیم زیارت همین امامزاده و دعا کردیم زندگی خوبی داشته باشیم و زندگی که یه لحظه از مسیر اهل بیت دور نشیم.اما عقد به سه هفته نکشید که بهم خورد.
میشه دلیل به هم خووردن عقدو بگین؟
یه چیز دیگه هم بگم شما ادم خیلی حساسی هستین. بعدا وارد زندگی میشین اگه بخواین اینقدر به همه چی گیر بدین که نمیشه. یه جا رفتین دختره گفته ظاهر مهم نیست ولی بعد چند جلسه رفت و امد میگین به خاطر ظاهر جواب رد دادن و میگین حالا اینکارشون چه معنی میده؟!
درسته که اشتبا کردن ولی تو همه این صفحه ها همین موضوع چندبار گفتین. حالا حتما یه دلیل داشت دختره دیگه. اصلا خوب نیس برای هر اتفاق غیر منطقی که براتون بیفته اینقدر ذهنتون مشغول شه...
من منظورمو تو پست اول خدمتتون گفتم...اما شما برای خودتون وقت نمیذارید و بهانه تراشی میکنید...
درسته ظاهر خیلی مهم نیست اما قطعا تو انتخاب شدن توسط یه دختر تاثیر گذاره, دیدم که میگم...ظاهر یعنی قد, هیکل, قیافه, دندون!, تیپ, توانایی حرف زدن...
حالا شما خودت باید ببینی کجا ایراد داری بری برطرفش کنی...
اصلا بذارید یه سوال بپرسم: چرا نظر شما و خیلی از دوستان دیگه که کامنت گذاشتن اینه که آدم وقتی خواست ازدواج کنه حتما باید خودشو تغییر بده تا بپسندنش؟ چرا کسب آدم رو همینجوری که هست نمیپسنده؟
خوب 23 سال من با این بدن و هیکل زندگی کردم
یعنی یه نفر هم تو دنیا نیست که منو همینطوری که هستم بخواد؟
ممنون از پیشنهادتون
انشاالله بتونم اجراش بکنم
اما در حرم امامزادگان هم رفتم نماز و زیارت خوندم و دعا کردم و از خدا خواستم همسری که به صلاحم باشه نصیبم کنه
خیلی رفتم اما هنوز لیاقت اجابت دعام رو نداشتم
ممنون از اینکه این تاپیک ها رو معرفی کردید
متشکرم
اما اکثر مطالب توی این تاپیک ها چیزایی بود که خودمم تا الان داشتم رعایت میکردم
اما همچنان جواب منفی میدن
سلام
ان شاء الله به حاجتتون میرسید . . .
ما که بهتر از امامان و پیامبران نیستیم... صبر حضرت ایوب نسیبتان.
در سوره ص آیات 44-41 خدای تعالی بیان میفرماید که به ایوب صبر سلامت و عافیت عنایت کرده و کسان و نعمتهای دیگری بهتر از قبل نیز به وی عطا شد.
ان شاءالله از این آزمون الهی سربلند بیرون بیای
چی بگم والا. ..
ممنون از دعاتون
[FONT=arial][FONT=arial]سلام علیکم
دوستان راهنمایی های خوبی کرده بودن دیگه نیازی به توضیحات و مشروحات بنده نیست ...
امیدوارم موفق باشین و به جفت واقعی خودتون برسید..
و من الله توفیق عبادت فی سبیل الله
یاعلی مدد
کس دیگری از دوستان هست که نظری داشته باشه که بتونه بهم کمک کنه؟
سلام عزیز دل . شما 1000 عدد کارت چاپ کن و پخش کن .بنویس :بنده همه چیز دارم و فقط یک همسر میخواهم.
مطمئن باش حدود 750 نفر به شما زنگ میزنند. ( شوخی کردم )
عزیز دل برادر این مشکلی نیست که شما مطرح کنی . البته واقعا نمیدونم چرا به شما جواب منفی میدن.
چون 80 درصد دخترهای امروزی اول فکر پول و خونه و ماشین هستن و بعد چهره و در آخر پاک بودن پسر :ok: و همه ی اینها رو هم داری:ok:
تازه 23 سالته . یه عمر از من کوچکتری و اینقدر عجله داری . درست رو تموم کن و دوره ها رو برو بعد فکر زن باش.
در آخر این بیت تقدیم به شما دوست عزیز
کی از آدم عشق خواست کی از آدم دل خواست / عاشق هر کی شدم شارژ ایرانسل خواست
سلام.
ممنون از صحبت هاتون اما با سطر آخر حرفاتوون مخالفم!
اینکه گفتید ازدواج برای من زوده با این مخالفم
چند دلیل هست که باعث شده الان دنبال ازدواج باشم و اصرار هم داشته باشم
اگه خواستید بگم شون دلایل رو
سلام خدمت جناب صابر
میخواستم بگم من از وقتی که این تاپیک رو زدم تا حال حاضر مقداری بی قرار تر شدم.
از یه طرف این موضوع که در حال حاضر اصلا هیچ گزینه ای مطابق چیزایی که میخوام وجود نداره که بریم خواستگاریش، ناراحتم میکنه
از یه طرف هم اینکه هرچه دعا میکنم و از خدا میخوام هم دعام به استجابت نمیرسه..
بعد از هر نماز دعا میکنم، نماز غفیله میخونم و در قنوتش دعا میکنم، دعای توسل میخونم،بعد از نماز صبح ذکر هفتاد بار یا فتاح و صدووده بار صلوات رو میگم،به ائمه متوسل میشم،به شهدا متوسل میشم، نماز حاجت میخونم،به زیارت حرم امامزادگان میرم ...
اما با هیچکدوم از اینها حاجت نگرفتم هنوز...
حالا شاید سوال شما و دوستان دیگه این باشه که چرا اینقدر عجله دارم و چرا اصرار دارم که در این سن و هرچه زودتر ازدواج کنم؟
چندتا دلیل داره:
1- مهمترینش که داره خیلی هم این موضوع اذیتم میکنه متاسفانه همون مساله نیاز جنسی هست.به خدا آدم هوسرانی نیستم ولی این نیاز کلافه ام کرده.میگن اگر کسی بترسه با ازدواج نکردن به حرام بیفته ازدواج واجبه براش.ولی من به گناه افتادم.گاهی اوقات هست که خیلی تحت فشار قرار میگیرم و برای کمی آروم کردن خودم بارها شده رفتم در اینترنت گشتن و....بعد از ماه مبارک رمضان خیلی تلاش کردم که این کار رو نکنم.اما همیشه افکار مربوط به نیاز جنسی در ذهنم هست.
2- دلیل دیگه اینکه به واسطه پزشک بودن من خیلی با خانمها در ارتباط هستم.خانمهای همکار، خانمهای پرستار در بیمارستان،بیماران خانم، همراهان بیمار،دیگر پرسنل بیمارستان که اونا هم خانم هستن.این موضوع که این همه خانم نامحرم هر روز با من ارتباط دارن، صحبت میکنن،در کنار من میشینن اما یه خانم نیست که بصورت حلال و شرعی باهاش رابطه داشته باشم خیلی ناراحتم میکنه.و همچنین مخصوصا که خانمهای بیمار هم به مراجعه میکنن و ما معاینه شون میکنیم و معاینه هم مستلزم نگاه کردن و لمس بدن و...است،و بعنوان یه قانون عقلی و شرعی هم آدم باید در نقش پزشک هیچگونه میل جنسی در این حال نسبت به این خانمها نداشته باشه.و این خیلی سخته که این همه آدم امیال خودش رو سرکوب کنه و هیچ راه شرعی و حلال با ازدواج کردن برام فراهم نشده...
3- دلیل دیگه هم اینکه کار مون در بیمارستان و کشیکها و وظایف خیلی سنگینه.نیاز به آرامشی دارم که فکر میکنم این آرامش فقط توسط همسر ایجاد میشه.اما این آرامش در زندگی من نیست فعلا.
4- هیچ دوست همسن و سالی ندارم که باهاش بتونم نفریح و سرگرمی و هم صحبتی داشته باشم.تنها دوستانم هم از همکلاسی هام هستن که اونها هم دقیقا مثل من وقتشون درگیره و وقت این چیزها رو ندارن.در فامیل هم پسر همسن و سال خودم نداریم که با اونها بخوام باشم...
5- در خانواده هم چهار نفر هستیم که خواهرم چندسال پیش ازدواج کرد و با همسرش در شهر دیگه ای زندگی میکنن.و از اون به بعد هم من خیلی تنها شدم...
نمیدونم چرا اخیرا هم وقتهایی که خیلی دعا میکنم،ارتباط خوبی با خدا پیدا میکنم،بعد وقتی از خونه میرم بیرون،یه جورایی ، نمیخوام اینطوری بگم ولی یه جورایی مثل اینه که خدا باهام لج میکنه! چون همش خانمهای چادری متاهل رو در کنار همسرشون رو خیلی بیشتر از همیشه می بینم.انگار خدا میخواد بهم بگه این آقایون رو بهشون چنین همسری دادم ولی به تو نمیدم !
خلاصه اینکه کل مواردی که بیان کردم باعث شده روزهای اخیر خیلی ناراحت و افسرده باشم...و زود هم عصبی میشم..
1- اگه ممکنه راهنمایی بفرمایید من باید چیکار کنم.
2- اگه نظرتون اینه که ازدواج برام هنوز زوده پس راه حلی بفرمایید که فکر ازدواج کردن رو از سرم بیرون کنم...
3- عذرخواهی میکنم که پرحرفی کردم.
به نظر من فقط بحث ظاهر نیست که به شما جواب منفی دادن چون اگه از نظر ظاهری شما رو نمی پسندیدن جلسات بعد تشکیل نمیشد.
دختر یا خونواده دختر همیشه صادقانه دلایل جواب منفی شونو نمیگن فقط یه چیزی میگن تا دیگه تموم شه غافل از اینکه شاید موجب سردرگمی پسر بشه
در آخر باید بگم اینکه 23سالتونه نمیشه گفت برای ازدواج زوده چون هر کسی خودش تشخیص میده چه موقع وقت ازدواجشه.
در ادامه آخرین حرفی که زدم { که در صفحه قبلی بود } اینو خواستم اضافه کنم که ظهر پنجشنبه و شبش رفتم زیارت دو تا امامزاده معروف و مشهورمون.اسمشون رو نگفتم که لسم شهرمون رو نگم.یکیش همون امامزاده معروفی که برادر امام رضا هست و دیگری هم باز برادر امام رضا هست و امامزاده ای هست که من اسمش رو پشت شیشه ماشینم نوشتم.رفتم زیارت هر دوتاشون و قسم شون دادم به حق امام رضا که اونا واسطه بشن بین من و خدا که حاجتم برآورده بشه، و حتی بی ادبی هم کردم و گفتم به خدا قسم اگه تا شنبه هیچ خبری نشد و حتی یه دلخوشی هم بهم داده نشخ که کسی پیدا میشه، توی همین مهرماه که انشاالله دارم میرم مشهد، توی حرم امام رضا شکایتشون رو به ایشون خواهم کرد و میگم یا امام رضا از شعر دو برادرت اومدم. به امیدی رفتم پیششون و ازشون خواسته ای داشتم اما منو رد کردن
اما بازم اینکار فایده نداشت و الانم که دیگه شنبه است و هیچ خبری نیست
درمورد مسئله نیاز جنسی هم باید بگم متاسفانه این نیازم در حدی هست زیاد
طوری که همونطورکه در پستهای قبلیم تو همین تاپیک گفتم، با یکی از گزینه های قبلی صیغه محرمیت عقد موقت خوندیم و سه هفته عقد بودیم که بعدش بهم خورد
در اون سه هفته ارتباط مون باهم با دوتا نامحرم هیچ تفاوتی نداشت
پوشش و حجاب کاملش رو اون دختر حتی توی خونه خودشون جلوی من رعایت میکرد
کوچکترین تماس هم باخپ نداشتیم حتی در حد دست دادن به هم
حالا که دیگه همسر ندارم و دیگه هم کسی پیدا نمیشه، اون مسئله نیاز جنسی به حدی اذیتم میکنه که متاسفانه بارها به خودم میگم کاش حداقل در اون دو سه هفته که عقد موقت بودیم و یه همسر حلال و شرعی داشتم، صورت اون خانوم رو می بوسیدم یا دستم رو دور گردنش مینداختم یا حداقل دستش رو تو دستم میگرفتم...
البته خیلی عذر میخوام که این حرفها رو زدم
سلام:Gol:
تا حدودی مطالب دوستان و درددل های شما رو خوندم، من فکر میکنم تو این مقطع زمانی به جای اینکه خودتون رو درگیر این بکنید که چرا اولش میگن فقط ایمان و تقوا و ولی بعدش به خاطر ظاهر شما رو رد میکنن و ... سوالهای امثال این، بپذیرید که ادمها لزوما همونجوری که حرف میزنن رفتار نمیکنن!
هنوز خیلی زوده واسه ناامید شدن، یادتون باشه شما وظیفتون تلاش کردنه برای پیدا کردن همسری که با معیارهای شرعی و شخصیتی و اخلاقیتون مطابقت داشته باشه اما نتیجه رو بسپرید ب خدا، اجازه بدید خدا خداییش رو بکنه ! عجله نکنید تا خدا نکرده از تصمیمتون پشیمون نشید. زمان و شخصش رو واگذار کنید به عزیز مهربونی که همیشه حواسش به همون هست...
یه وقتایی باید از مشکل و مسئله فاصله گرفت و از دور برسیش کرد تا اولا بتونیم همه ابعادش رو ببینیم در ثانی کلامونو قاضی کنیم ببینیم به همون اندازه که ما فکر میکنیم مسئله حاد و بغرنجه یا صرفا تمرکز ما روی این مسئله تبدیلش کرده به غولی که زندگیمون رو مختل کرده...
ازدواج بخش مهمی از زندگیمون که باید بهش توجه کنیم اما تنها بعد زندگیمون نیس که بخاطرش همه ابعاد زندگیمون رو از کار بندازیم. ( فک نکنید بیرون گود نشستم میگم لنگش کن ، شرایطتون رو درک میکنم!)
از دیگران کمک بگیرید تا براتون گزینه های مناسب بیشتری پیدا کنند و روال کار یکمی سرعت پیدا کنه، یادتون باشه ادمهای زیادی وجود دارن که شما هنوز ندیدینشون. پس به خودتون زمان بدید.
ارتباطاتتون رو گسترش بدید در قبال خودتون مسئولید ، پیله تنهایی رو هرچقدر بیشر بتنید پاره کردنش سختتر میشه. پس سعی کنید از همین امروز شروع کنید، ورزش کنید، اگه به فعالیت خاصی خارج از حیطه کاریتون علاقه دارید بپردازید... خلاصه یکمی بیشتر به خودتون توجه کنید ، قرار نیس برای حال خوش و ارامش منتظر کسی بمونیم، تا بیاد و برامون معجزه کنه...
برای کنترل غریزه جنسی هم تاپیک های خوبی تو سایت هست ، کامل بخونید و نکات رو اجرا کنید، انشالله خدا کمکتون میکنه( ومن یتق الله یجعل له مخرجا...)
یه توصیه خواهرانه:
همیشه دعا کنید چیزی رو که خدا براتون زود میخاد شما دیر نخاید و چیزی رو که خدا براتون دیر میخاد شما زود نخاید...
انشالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید و به زودی خبر خوشحال کننده ازدواجتون رو بشنویم.:ok:
در پناه حق:Gol:
ممنون
الان که علاوه بر اینکه پدر و مادرم به دنبال پیدا کردن گزینه های مناسب برای من هستن، سه تا از دوستان پدرم و سه تا از آشنايان مادرم هم به دنبال مواردی هستن برام.اما همه این افراد چند ماهه که دنبالش هستن میگن دختر با اون شرایطی که من میخوام پیدا نکردن و میگن موارد زیادی هستن اما با این شرایطی که میخوام نیست کسی
یعنی امام حسین ع هر کی حرف خلافی میزد میرفت میزد تو گوشش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این حق طبیعیه دختر هستش که وقتی ظاهر خواستگارش رو نپسندید جواب منفی بده.این ربطی عدم تایید ملاک های خونوادشون نیست
خوب اگه ظاهر رو نپسندیدن و جواب منفی بدن اشکال نداره
مشکل من اینه که اون اول میگن ظاهر و قیافه اصلا جزو ملاکهای ما نیست ما فقط تقوا برامون مهمه و ایما.بعد جواب متفی که میدن میگن ظاهر رو نپسندیدن.خوب وقتی قیافه براشون مهمه همون اول هم بگن ظاهر هم جزو ملاکهامون هست.
چرا میگن بدامون مهم نیست ولی دلیل جواب منفی رو میگن ظاهر؟
بله اگه از اون اول بگن نمی خوایم اینقدر ناراحتی به وجود نمی اید این بنده خدا به همسر اینده شون فکر کرده دلبسته شده بعد یهو بگن قیافش رو نخواستیم !!! مگه از اون اول تا حالا این بنده خدا را ندیده بودین؟ اگه تازه مشکل قیافه باشه. شاید از یه رفتار یا چیز دیگه ای خوششون نیومده ؟ به هر حال بده مگه واضح ولی مودبانه بگن اقا به این دلیل نخواستیم بنده خدا هم اینقدر ناراحت نمیشه . به نظرم که اون خانواده مسئول باشن که به نحوی رد کردنو بیان کردن که این دوستمون درگیر شده.
هر چی خدا بخواهد
این موردی که خیلی افراد دچار ان هستند و باعث ناراحتی شدن، خدا از گناه آنها بگذرد
بله حق دختر خانم هست ولی باید طوری مطرح کرد که این پسر سر کار نره ، همو جلسات اول میگفتن نه
دوست عزیز من که سواد درستی ندارم ولی می دونم که نباید از رحمت خداوند ناامید شد شاید حکمتی بوده که این اتفاق افتاده از اینکه یک دفعه زیر میز زده شده و خانواده دختر شما را در سردرگمی فرو برده از خداوند برای شما صبر می طلبم ولی خدای رحمان است، خداوند زبانم لال حق نداره بنده اش را آزمایش کنه؟؟؟ ، خدا حائل است میان انسان و قلبش انفال 26 ،ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم ق 16 ، از رحمت خدا ناامید نشوید زمر 53
فقط بگو خدا
ان شاا.. همه جوان ها یه همسر خوب نصیبشون شود
باتشکر :Gol::Gol::Gol:
من نظرم این هستش که دختر و پسر قبل از حرف زدن یک جلسه فقط خونواده اقا پسر بیان به طور رسمی خواستگاری و از قبل بگن هدف این هستش که فقط دختر و پسر همدیگه رو از نظر ظاهری تایید کنن.واصلا تو اون جلسه دختر و پسر با هم جدا از بقیه حرف نزنن.میوه و چایی بخورن و خونوتده ها اگه معیار مهمی دارن مطرح کنن و جلسه به پایان برسه.
بعد اگه همدیگه رو تایید کردن تو جلسات بعدی با هم حرف بزنن.اصلا به نظرم اشتباهه همون اولین جلسه برن با هم حرف بزنن
نمیدونم دلیل کارشون چیه.تازه اگه ظاهر شما رو نمیپسندن چرا میرین حرف میزنین؟
یه بار دیگه معیار هاتون رو بازبینی کنید ، ببینید چند تا از این معیارها منطقی هستند،چندتاشون در حد رویا و ارزو ، برای خودتون الویت بندی داشته باشید تا زمانی که بهتون پیشنهاد میدن بتونید سبک و سنگین کنید که این دختر خانوم چقدر با خواسته های شما مطابقت داره ، یادتون باشه ما کسی رو نداریم که کاملا بی عیب و نقص باشه این الویت بندی به شما کمک میکنه تا خط قرمزهاتون مشخص بشند و منطقی پیش برید نه خیال پردازانه.
این فرصت و وقفه پیش اومده رو غنیمت بشمرید و سعی کنید هر چه بیشتر خودتونو بشناسید تا انشالله با اگاهی بیشتری انتخاب نکنید نه صرفا به خاطر فشارهایی که تو این زمان دارید تحمل میکنید تن به هر انتخاب وشرایطی بدید.
مطمئن بشید که خوانوادتون ونزدیکانتون کاملا ملاک های شما رو میشناسند و صرفا با تصور شناخت معیارهای شما پیش نمیرن! اگه اینجوری نباشه کارتون سخت میشه...
اگه نظر منو بپرسید میگم این موضوع رو بسپرید به خانواده و پیگیری منظم داشته باشید ولی خودتونو از موقعیت استرس و استیصال بکشید بیرون، موندن تو این شرایط سودی به حالتون نداره و مشکلی رو حل نمیکنه. یکمی صبور باشید، برای خودتون سرگرمی درست کنید و خودتون رو مشغول کنید، تا انشالله این روزا هم به بگذره و بیشترین استفاده رو ازشون برده باشید.
در همه موارد قبلی قبل از اینکه با حضور من بریم خواستگاری اول یه جلسه مادرم میرفت خونه دختر که جلسه فقط زنانه باشه و مادر و دختر رو ببینه
در همه اون جلسات مادرم عکس منو نشون شون می داده بعد میرفتیم جلسه خواستگاری
یعنی حداقلش اینکه عکسمو دیدن
خوب منم همینو میگم
جلسه خواستگاری که اولین بار من و دختر همدیگه رو میبینیم میگن باهم صحبت کنید
ما هم صحبت میکنیم و منتظر جواب
بعد از چند روز که جواب میدن میگن یه جلسه یا دو جلسه دیگه بیاین چندتا سوال داریم
بعد از چند جلسه جواب منفی میدن و علتش رو میگن ظاهر!
خوب این حرف اصلا منطقی بنظر میرسه؟
به نام خدا
سلام
یک دلیل می تواند این باشد که خانمها با این مساله کنار نمی آیند که به دلیل شغل شما (طرح و سربازی و ...) احتمالا تا ده سال دیگر باید در نقطه ای دورافتاده و با حقوقی نه چندان زیاد زندگی کنند یا اینکه شما دور باشید. خصوصا مساله مکان زندگی حتما خیلی برایشان مهم است. دلایل بسیار دیگری هم می تواند باشد (مثلا شما چطور و با چه لحنی حرف می زنید، تفکراتتان چطور است و ...). به هر حال خوب است انسان قبل از ازدواج مدتی را به شناخت خود و خدا و خواندن مطالب مرتبط با مذهب اختصاص دهد تا با چشم بازتر اقدام کند. مثلا همین که شما می گویی من شکایت می کنم از امامزاده ها و ... یک مقداری نشان می دهد که هنوز جای کار روی نفست داری.
معیارهای اصلیم همونا هست که توی اولین پست تاپیک گفتم
از اون چهارتا معیار به هیچ عنوان کوتاه نمیام
ولی معیارهای دیگه که بیانش نکردم تو این پست اونا اگه باشن چه بهتر نباشن هم اونقدرها مهم نیست
ولی خوب مساله اینه که مواردی نیست. همونطوری که گفتم خانواده و دوستان پدر و مادرم دنبال گزینه های مناسب هستن که همین معیارهام رو داشته باشن اما یا موردهایی که هستن یکی یا بیشتر از معیارهای اصلیم رو ندارن . مثلا حجابشون خوب نیست یا سنشون از من بیشتره یا...
من هم از طرح معاف هستم هم از سربازی.
معافیت سربازی رو که پنج سال پیش گرفتم.
طرح هم متاهلین معاف هستن.
هرچند من به دلیل دیگه ای هم باز از طرح معاف هستم.
مکان زندگی هم تمام اون موارد قبلی میگفتن مکان زندگی براشون اهمیتی نداره.
اون شکایت از امامزاده ها هم واسه این بود که دیگه خیلی اذیت شدم از اینکه بارها رفتم زیارتشون و دعا کردم و فایده نداشته. از اینکه بااون خانمی که در پستهای قبلی گفتم عقد کردیم و بعد بهم خورد بلافاصله پس از محرم شدن رفتیم زیارت همین امامزاده و دعا کردیم زندگی خوبی داشته باشیم و زندگی که یه لحظه از مسیر اهل بیت دور نشیم.اما عقد به سه هفته نکشید که بهم خورد.
مثلا معافیتتان اگر پزشکی بوده باشد ممکن است مساله باشد. شما اخلاقتان چطور است؟ مثلا از این مدلها هستید که در دانشگاه ثبت نام نکرده بهشان باید گفت دکتر؟ خیلی از خانواده ها به دلیل غروری که برخی مشاغل دارند از وصلت با آنها می ترسند یا مثلا به دلیل همین ارتباطهایی که می گویید با افراد دارید. باید اگر می توانید این مسائل را برای طرف مقابل حل کنید. به هر حال انسانهایی هم که شما برخورد دارید شاید ایرادهای اخلاقی دارند که مثلا می گویند قیافه برایمان مهم نیست و بعد تغییر عقیده می دهند. یک چیزی هم بگویم که به نظر من قیافه برای بیشتر افراد خیلی مهم است و احتمالا باید برای جلوگیری از توجه به آن باید بسیار پولدار بود که نهایتا آن زندگی هم زندگی نمی شود. شما یک چند وقت دیگر بسیار مطالعه داشته باش (از منابع اصیل مذهبی مثل قرآن و حدیث) و از دعا هم خسته نشو که عبادت است و اگر هم مستجاب نشود بسیار برای آخرت نافع است.
نه، معافیت به دلیل اینه که فرزند جانباز هستم.پدرم جانباز بالای پنجاه درصد هست و من تنها پسرشم...
در مورد خانواده ها و اینا رو...نمیدونم چی باید بگم
درباره قیافه هم باهاتون موافقم و بنظر منم دخترها همشون به قیافه اهمیت میدن ولی نمیدونم چرا اینجوری میگن برامون مهم نیست
درباره دعا هم حق با شماست
سلام.
دوستان امروز روز عرفه است
من که توفیق دعا ندارم چون الان کشیک هستم و تو بیمارستان هستم
التماس دعا دارم از همگی.
دعا کنید مشکلات منم حل بشه...
سلام
نه منظورم اینطوری نبود که بد اخلاق بود که!!!!
منظورم این بود که در برابر منکرات به شدت حساس بودن و به کمترین نشت خلاف واکنش نشون میدادن!
میشه گفت بیشتر شهدا اینطوری بودن خود امام حسین هم شبیه حضرت حمزه بود و فوق العاده غیرتی بود!(یعنی اگه غیرت شهیدا رو هم وزن یک سیاره بگیریم! غیرت امام حسین از وزن تموم اجرامی که تو این صد میلارد کهکشان هم هستن بیشتر هست.... باور کنین!)
یه مثال دیگه ای بزنم بهتر متوجه میشین
رسول ملاقلی پور که کارگردان بیشتر فیلم ها ی دفاع مقدس بود ( الان مرحوم شد البته) تعریف میکرد من در دوره جنگ فیلمبردار مناطق جنگی بودم ...
یه روز اون اوایل ورودم به مناطق جنگی رفتیم که خودم و به فرمانده های گردان معرفی کنم !
رفتم تو سنگرشون دیدم نشستن دارن یه دعایی چیزی می خونن و هر چی میگشتم معلومم نبود کدومشون فرمانده هست!...یه مدت همونجا نشستم تا بلکه نمازشون تموم بشه اما دیدم حوصلم سر رفت هیچکی هم هیچ حرفی نمیزنه منم چون اون موقع خیلی جک های بی تربیتی بلد بودم گفتم یه جک خنده دار بگم بلکه فضا از اون جو سکون بیان بیرون یکم بچه ها بخندن دلشون وا شه ببا!!!
اما دیدم در یک آن همه روشون و برگردوندن به سمت من و با یک تعجب وحشتناکی منو نگاه میکنن!!!
یهو دیدم دو تا شون بدون اینکه حرفی بزننن بلند شدن دست پای منو محکم گرفتن و نفر سومی هم که داشت نماز می خوند برگشت فانسخه شو در اورد و هفتاد تا شمرد محکم منو زد!!!
**********
ملاقلی پور در ادامه می گفت من سه روز به علت همون فلکی که شدم یک بغضی به اندازه یه قلوه سنگ گلوم و قفل کرده بود و اصلا نمی تونستم حرف بزنم!!
بعدا فهمیدم اونا فرمانده گردان بودن و اتفاقا هر سه تاشون هم بعدا شهید شدن!!
منخودم که اینو خوندم تازه متوجه شدم امربه معروفی که امام حسین براش شهید شد یعنی چی!!
برادر عزیز شما باید در راستای رفع مشکلت اقدام کنی...اگر ایرادی که از شما میگیرن هیکلتون هست ثبت نام کنید باشگاه...6ماه بعد بدنتون رو ساختید, چون هدفتون درسته و برای ازدواج این کارو میکنید...اگه ایراد از ظاهرتون میگیرن با یه مدل موی پسندیده و ساده (مثل مدل موی عزیزان مذهبیمون) و رسیدن به تیپ خودتون (نوع لباسایی که میپوشید اگه از نظر هارمونی رنگ با هم متناسب باشن) این مشکلم رفع میشه...در کنار دعا که حتما کار ساز خواهد بود خودتونم باید دست به کار بشید...
به امید موفقیتتون....
من به واسطه رشته ام فرصت باشگاه رفتن و بدنسازی رو ندارم.به اضافه اینکه از نظر پزشکی هم چندان تاثیری نمیتونه روی هیکل من بگذاره.
لباس هم به قول شما هارمونی رنگ رو رعایت میکردم فایده نداشت.دفعه آخر چون دفعه های قبل کت و شلوار نمی پوشیدم این دفعه رو کت شلوار پوشیدم و رفتم در سه جلسه ای که رفتم هم دو نوع کت و شلوار و پیرهن متفاوت رو پوشیدم
اما باز جواب منفی گرفتم
خدایا ... خیر در قضایت را برایم اختیار کن،و به من در تقدیرت برکت ده،تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختى نخواهم،و تأخیر آنچه را تو پیش انداختى میل نکنم. (فرازی از دعای عهد امام حسین علیه السلام)
[FONT=arial]سلام علیکم
والا نمیدونم دیگه چقدر این موضوع میخواد کش پیدا کنه!!!
دوستان واقعا با طرح این شبهه ها و سوالات میخواید به نتیجه برسید؟!!!
اگه کمی به تایپیک ها توجه کنید ؛ مشکلتون حل میشه ...
یاعلی مدد
یه چیزی رو رک به شما میگم
چون دخترم و دخترها رو میشناسم به عنوان یه خواهر به شما میگم.
اینکه شما پزشک هستین برای دخترها امتیاز بزرگی هستش(یعنی اینکه شوهرشون پزشک باشه)
گاهی دختر از قیافه پسری خوشش نمیاد ولی چون شرایطش خوبه و گاهی تحت فشار خونوادش هستش میگه خوب چند جلسه باهاش حرف بزنم شاید مهرش تو دلم نشست(گاهی خونواده به دختر فشار میارن که پسره دکتره و موقعیتش خوبه و اگه تو چند بار باهاش حرف بزنی به دلت میشینه).و خوب شاید این دختر خانم های محترم هم اینطوری بودن ولی بعد چند جلسه مهرتون به دلشون ننشسته.
اما اینکه مستقیم به شما میگن قیافه شما رو نپسندیدن خودش جالبه.
ولی اصلا نگران نباشید.
بازم میم اینکه شما پزشک هستین برای خیلی از دخترها امتیاز بزرگی هستش.
به خدا توکل داشته باشین.
مهم بودن قیافه دلیل بر زیبایی طرف مقابل نیست.
باید قیافه طرف به دل ادم بشینه
من خودم زیاد دیدم اقایونی که قیافه متوسطی داشتن ولی خانم های بسیار زیبایی دارن.
چرا عکس رو نشون میدن
اگه خودتون برین بهتر نیست؟؟؟؟؟
والا من دوتا داییم متخصص هستن...تنها دخترم داییم پزشکه, حداقل 8تا از دوستام الان دانشجوی پزشکی ان...همه کاریم میکنن...اختصاص دادن 1 ساعت در روز اینقدرام غیر ممکن نیست...
من خیلیارو میشناسم که تشکیل شده بودن از پوست و استخون...185سانت قدش بود 55کیلو وزنش دیگه خودتون حسابشو بکنین...الان ماشاالله بازوش از گردن من کلفت تره...حدود 3ساله کار میکنه اما از همون اوایلم تاثیرو میشد تو هیکلش دید...
نوع لباس خیلی مهمه...وقتی شما هیکل خیلی متناسبی نداشته باشی بهترین لباسا هم به تنتون خوب دیده نمیشه...لباسای حال حاضرتونو بدین خیاط براتون اندازه کنه...
بی ادبیه اما بعضیا شاید فکر اشتباهی در مورد لاغریتون بکنن اگر بیش از حد لاغر باشید...(مثلا بگن معتاده یا...)یا متاسفانه بعضیا زیاد با خانواده جانبازان عزیز جور نیستن...
سلام.
با من هستین؟
خانوادم هم با شما هم عقيده هستن
اینکه اونا هم میگن پزشک بودن من موقعیت خیلی خوبیه
اما هر موردی که رفتیم خواستگاری من این چنین عقیده ای رو درشون ندیدم
حتی یکیشون تا مادرم گفته بود پسرم پزشکه گفتن پزشکا معمولا معتقد نیستن و مسائل شرعی رو رعایت نمیکنن
ما موافق دادن دخترمون به پزشک چندان نیستیم
من اینو اولین باره میشنوم.این خانواده هایی که شما انتخاب کردین واقعا جالب هستن.مطوئن هستین درست لنتخاب میکنید خانواده ها رو.
به نظرم پزشکی شغل شریفی هستش.و پزشک ها باید به خدا نزدیک باشن چون با جون ادم ها سر و کار دارن.
اینکه گفتن چرا مسائل شرعی رو رعایت نمیکنن خودش خیلی جالبه؟؟؟؟؟؟؟؟(به نظرم حرفشون مسخره هستش)
خوب وظایف دانشجوهای پزشکی شهر به شهر فرق داره.
من سال آخر هستم.در شهر ...هم زندگی میکنم و درس میخونم که تو بیمارستان خیلی سختگیرن و کار زیاد ازمون میکشن.
شما اصور کنید در کلی از ماهها ده تا کشیک در ماه باید بدیم
کشیکها 24ساعته است.
روز بعد از کشیک و روزهای غیر کشیک هم تا ظهر باید در بخش باشیم
خوب حساب کنبد ده روز رو در ماه کشیک هستیم
ده روزش هم که روز بعد از روزهای کشیک مونه که اونقدر خسته هستیم که فقط می خوابیم
روزای دیگه هم که تا ظهر تو بخش هستیم
ایتجوری وقت آزادش کجاست؟
توجه کنید که اردیبهشت هم باید در امتحان کنکور تخصص شرکت کنیم و برای اون هم باید درس بخونیم
حالا هر ماه هم بخشمون عوض میشه..برنامه کشیک عوض میشه . برنامه منظم و ثابت هم نداریم که بشه رو حساب اون برنامه ریزی بکنیم
جالب اینجاست که 4 تا معیلر شما هم چیز عجیبی نیست که پیدا نشه؟؟مگه اینکه معیار های جانبی شما سخت تر باشه.
یه چیزی هم میگم:
ببینید چادری بودن خوبه ولی باور کنید دختر های مانتویی وجود دارن که حیا شون خیلی با ارزش هستش و حجاب خودشون رو خیلی رعایت میکنن و خیلی خیلی خانم هستن.
ببین رو چادری بودن اینقدر پافشاری نکنید(من خودم چادری هستم).
اگه آدم بخواد همه کاری میتونه بکنه...انشاالله که بعدا وقت آزاد برای اینکارا پیدا کنید...
حالا من اینم خدمت شما بگم...شاید در مورد یه پزشک عمومی ناز و عشوه بکنن اما در مورد یه متخصص هیچ بهونه ای نخواهند داشت اینو قطعا مطمئن باش...
درست نیست این مطلبو بگم اما برا تاکید رو حرفم میگم: یکی از اساتید ما که پزشک هستن, تازه متوجه شدیم با یکی از همکلاسیای خود من ازدواج کردن...با وجود اینکه ایشون زن هم دارن...خانم همکلاسی من هم خانم خیلی برازنده ای بودن...
متخصص شو و این فکرارم از ذهنت بیرون کن برادرم...
بله این قبوله که دخترهای غیر چادری هستن که حجاب رو رعایت میکنن و حیا دارن
ولی کسی که چادر رو بعنوان حجاب برتر قبول نداره این فرد اعتقادش با یه دخترخانم چادری که سختیهای چادر و تحمل گرما و غیره رو بخاطر خدا تحمل میکنه و بخاطر حفظ عفت خودش کاملا باهم متفاوتند
ولی درباره سوالتون هم بله، اون افرادی که برای من دنبال گزینه هستن میگن گزینه زیاد هست ولی چادری نیستن یا سنشون بالاتره یا همه شرایط رو دارن ولی دانشجوی پزشکی هستن که گفتن نمیخوام همسر از هم رشته خودم و پزشک باشه
اونهایی هم که شرایط رو داشتن همونها بودن که رفتیم خواستگاری و جواب منفی دادن
پس منظورتون اینه که صبر کنم تا امتحان تخصص قبول بشم و بعد چهار سال تخصص رو هم بگذرونم بعدش دنبال ازدواج باشم؟ ؟
خوب تو این مدت چیکار کنم؟
اگه در امتحان تخصص قبول نشدم؟
همینجور باید صبر کنم؟
میگفتن چون پزشکها تو بیمارستان با پرستارا هستن و کشیک های شب دارن باهم و بگو بخند دارن با پرستارا که نامحرم هستن
چه ربطی داره؟
پس اگه اینطور باشه:
استاد ها با دانشجو هاشون ارتباط دارن.
مهندسها با همکارای خانمشون و یا کارفرما
راننده تاکسی ها با مسافرها
وکیل ها با موکل ها
و.......................................هزارتا مثال دیگه
واقعا مردم به چه چیزهایی گیر میدن
من منظورمو تو پست اول خدمتتون گفتم...اما شما برای خودتون وقت نمیذارید و بهانه تراشی میکنید...
درسته ظاهر خیلی مهم نیست اما قطعا تو انتخاب شدن توسط یه دختر تاثیر گذاره, دیدم که میگم...ظاهر یعنی قد, هیکل, قیافه, دندون!, تیپ, توانایی حرف زدن...
حالا شما خودت باید ببینی کجا ایراد داری بری برطرفش کنی...
میشه دلیل به هم خووردن عقدو بگین؟
یه چیز دیگه هم بگم شما ادم خیلی حساسی هستین. بعدا وارد زندگی میشین اگه بخواین اینقدر به همه چی گیر بدین که نمیشه. یه جا رفتین دختره گفته ظاهر مهم نیست ولی بعد چند جلسه رفت و امد میگین به خاطر ظاهر جواب رد دادن و میگین حالا اینکارشون چه معنی میده؟!
درسته که اشتبا کردن ولی تو همه این صفحه ها همین موضوع چندبار گفتین. حالا حتما یه دلیل داشت دختره دیگه. اصلا خوب نیس برای هر اتفاق غیر منطقی که براتون بیفته اینقدر ذهنتون مشغول شه...
اصلا بذارید یه سوال بپرسم: چرا نظر شما و خیلی از دوستان دیگه که کامنت گذاشتن اینه که آدم وقتی خواست ازدواج کنه حتما باید خودشو تغییر بده تا بپسندنش؟ چرا کسب آدم رو همینجوری که هست نمیپسنده؟
خوب 23 سال من با این بدن و هیکل زندگی کردم
یعنی یه نفر هم تو دنیا نیست که منو همینطوری که هستم بخواد؟