قفل شدن کار
تبهای اولیه
با سلام و احترام
مدتی است مساله ای بسیار ذهنم را درگیر کرده است لطفا چنانچه میتوانید ذهنم را روشن کنید.
در پی انجام کاری هستم (1 سال یا بیشتر) هر سری تا مرحله ای پیش میرود و بعد به بن بست میخورد و من دوباره سعی میکنم ودوباره تکرار بن بست ومدام این سیکل تکرار میشود. جالب اینکه اصرار دارم این کار را انجام دهم.
نمیدانم علت این قفل شدن کار چیست؟
1.ایا خواست پروردگار برای انجام نشدن این کار است؟ در حالیکه هیچ نیت آلوده ای در انجام آن نیست و قرار نیست گناهی انجام شود.
2.آیا نیاز به گشایشی دارم؟
3.آیا باید از خواستن این عمل دست بکشم ؟ یا هنوز اصرار بر انجام آن کنم؟
گاهی اوقات با خود میگویم کاش خدا هم با ما حرف میزد و وقتی از چیزی سردر نمی اوردیم میگفت مشکل از کجاست.
با تشکر
با عرض سلام به شما دوست گرامی
قبل از هر چیز لازم است بدانیم که بی نتیجه شدن کارها دو دلیل عمده میتواند داشته باشد:
1- مشکلی در مقدمات و شرایط وجود دارد.
2- مقدمات و شرایط طبیعی کار و نیز انگیزه و اراده لازم و... همه وجود دارد و طبعا کار باید به سرانجام هم برسد اما خداوند به دلیلی حکیمانه مانع تحقق آن میشود.
درباره مورد اول طبعا لازم است با تدبر و مشاوره، کار را آسیب شناسی کرد و با جدیت راهکارهای مختلف دیگر را آزمایش نمود همانطور که دانشمندان عمل میکنند. بسیاری از کارها که به نتیجه نمیرسد در همین قسم جای میگیرد یعنی راهکار یا شرط لازمی دارد که مغفول مانده و میتوان با تدبر بیشتر و مشاوره با متخصصان به آن پی برد و کار را به نتیجه رساند.
اما مورد دوم از سنخی دیگر است زیرا همه مقدمات و شرایط لازم فراهم شده و انگیزه و جدیت هم بکار رفته است اما باز نتیجه ای به دست نمی آید. در برخی از روایات این قبیل امور به عنوان یکی از راههای خداشناسی معرفی شده است. مثلا در روایتی از امام صادق آمده است:
«سئل أبو عبد الله ع فقيل له بما عرفت ربك؟ قال بفسخ العزم و نقض الهم؛ عزمت ففسخ عزمي و هممت فنقض همي؛
از امام صادق سوال شد: پروردگار خود را با چه چيزى شناختى؟ فرمود: به اينكه تصميم قطعى بر عملى میگيرم، ولى چيزى نمیگذرد كه تصميم من سست میشود، و بر كارى همت میگمارم ولى آن كار واقع نمیشود، پس برایم معلوم شد كه من تصميم میگيرم اما خداست که آن را فسخ میكند، و من همت میگمارم و اوست که آن را نقض میكند.»(التوحید(شیخ صدوق)، ص289)
همانطور که از متن این روایت استفاده میشود امام وجود تلاش و مقدمات انجام کار را از شرایط طبیعی به نتیجه رسیدن کار معرفی میکند و تنها وقتی خدا را در بی نتیجه شدن کار دخیل میداند که ثابت شود قفل شدن کار بخاطر مقدمات آن نیست.
بنابراین اگر شخصی تمامی مقدمات انجام کار را آماده نماید و با انگیزه و تدبر و آگاهی کافی در صدد به ثمر رساندن عمل باشد و در یک کلام مسیر طبیعی به ثمر رسیدن آن عمل را طی کند اما باز به نتیجه نرسد میتوان آنرا یکی از مصادیق مورد دوم به شمار آورد. البته تاکید میکنیم تنها زمانی میتوان این نتیجه گیری را نمود که مسیر طبیعی کار همراه با مشاوره و تدبر لازم آسیب شناسی شده باشد. در این صورت است که اصرار بر انجام آن عمل نیز، کار درستی نخواهد بود.
در پناه حق
ﻛﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﻣﺮﺩﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﺎ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺁﻗﺎ ( ( ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﻰ ﻛﺎﻇﻢ (ﻉ ) ﺷﺮﻑ ﻳﺎﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ: ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ ﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺰﻧﻢ، ﺳﻮﺩﻯ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﺟﺘﻰ ﺭﻭ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻡ ﺁﻥ ﺣﺎﺟﺘﻢ ﺭﻭﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ، ﭼﻪ ﻛﻨﻢ؟! ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﮕﻮ: ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﻌَﻈﻴﻢِ ﻭَ ﺑِﺤَﻤْﺪِﻩِ ﺍَﺳْﺘَﻐْﻔِﺮُﺍﻟﻠّﻪَ ﻭَ ﺍَﺳْﺌَﻠُﻪُ ﻣِﻦْ ﻓَﻀْﻠِﻪِ ﺭﺍﻭﻯ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﻰ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﺪﺍﻭﻣﺖ ﻛﺮﺩﻡ، ﺟﻤﻌﻰ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻣﺤﻠﻰ ﻫﺎﻳﻢ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭﺍﺭﺙ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ. (8) ﺧﻠﺎﺻﻪ: ﺑﻪ ﻣﺎﻝ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﻭ ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ ﻫﺴﺘﻢ.
-داستان هایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب (1)
با سلام و احتراممدتی است مساله ای بسیار ذهنم را درگیر کرده است لطفا چنانچه میتوانید ذهنم را روشن کنید.
در پی انجام کاری هستم (1 سال یا بیشتر) هر سری تا مرحله ای پیش میرود و بعد به بن بست میخورد و من دوباره سعی میکنم ودوباره تکرار بن بست ومدام این سیکل تکرار میشود. جالب اینکه اصرار دارم این کار را انجام دهم.
نمیدانم علت این قفل شدن کار چیست؟
1.ایا خواست پروردگار برای انجام نشدن این کار است؟ در حالیکه هیچ نیت آلوده ای در انجام آن نیست و قرار نیست گناهی انجام شود.
2.آیا نیاز به گشایشی دارم؟
3.آیا باید از خواستن این عمل دست بکشم ؟ یا هنوز اصرار بر انجام آن کنم؟
گاهی اوقات با خود میگویم کاش خدا هم با ما حرف میزد و وقتی از چیزی سردر نمی اوردیم میگفت مشکل از کجاست.
با تشکر
با سلام
استادی میفرمدند همیشه از خدا بخواهید انچه را به خیر و صلاحتان است انجام دهد نه انچه که خود میخواهیم ما که عاقبت امور را نمیدانیم حتی اموری که ظاهرا خیر می باشند ممکنه عاقبت به خیر نشوند پس بهترین دعا اینکه خدایا چنین کن سر انجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار
به داستانی خدمتان عرض میکنم
چند سال پیش اقائی بود خسابی را در بانکی باز کرده بود از این حسابائی که توقرعه کشی ها شرکت داده میشوند بعد برنده نمیشد خیلی دعا میکرد برنده شود و نمیشد شخصی به ایشان گفت شاید خیریت در برنده نشدنت باشد گوش نمیکرد خیلی ناله و تقاضا میکرد بعد از چند سال برنده یک دستگاه خودرو گردید حدود 2 ماه بعد در مسیر تهران شمال در جاده چالوس تصادف کرد و به همراه نامزد خود هر دو کشته شدند ببینید حکمت های خداوندو عاقبت امور دست ما نیست گاهی ما انقدر اصرار میکنیم که خدا اجابت میکند ولی خب عاقبتشم با خودمانه پس مگیم چرا دعاها و خواسته های ما بر اورده نمیشود بگیم خدایا هر انچه به صلاحمان است انجام بده
بعد از چند سال برنده یک دستگاه خودرو گردید حدود 2 ماه بعد در مسیر تهران شمال در جاده چالوس تصادف کرد و به همراه نامزد خود هر دو کشته شدند ببینید حکمت های خداوندو عاقبت امور دست ما نیست گاهی ما انقدر اصرار میکنیم که خدا اجابت میکند ولی خب عاقبتشم با خودمانه
سلام
طبق نوشته های شما، اون فرد به خدا اصرار کرد تا برنده بشه،مسلما اونم ته دلش اینه که برنده شدنشم همراه با خیر و خوشی باشه. خب پس اصرار کردنشم برای این هست که اگه مثلا ماشین برنده شد بدون هیچ اتفاق ناگواری باشه.و خواسته اش از خدا هم همینه.
طبیعیه کسی نمیگه خدایا من به هر قیمتی که شده این ماشین رو داشته باشم،حتی اگه یه دوری باهاش بزنم و بعدشم به بدترین شکل تصادف کنم و بمیرم! خب چرا خدا باید این آرزوشو مستجاب نکنه که اگه ماشین رو بهش داده، به خوبی و خوشی ازش استفاده کنه؟! چرا باید یه مقداری از دعا مستجاب بشه؟!!!
سلامطبق نوشته های شما، اون فرد به خدا اصرار کرد تا برنده بشه،مسلما اونم ته دلش اینه که برنده شدنشم همراه با خیر و خوشی باشه. خب پس اصرار کردنشم برای این هست که اگه مثلا ماشین برنده شد بدون هیچ اتفاق ناگواری باشه.و خواسته اش از خدا هم همینه.
طبیعیه کسی نمیگه خدایا من به هر قیمتی که شده این ماشین رو داشته باشم،حتی اگه یه دوری باهاش بزنم و بعدشم به بدترین شکل تصادف کنم و بمیرم! خب چرا خدا باید این آرزوشو مستجاب نکنه که اگه ماشین رو بهش داده، به خوبی و خوشی ازش استفاده کنه؟! چرا باید یه مقداری از دعا مستجاب بشه؟!!!
سلام
گاهی اوقات خواستی از خداوند متعال داریم و هر چه نذر و نیاز و گریه و زاری به درگاه خدای بی نیاز می کنیم برآورده نمی شود .
این جاست که هزار و یک پرسش در ذهن ما بوجود می آید که مگر خداوند متعال نفرمود:"بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را " پس چرا جوابم را نمی دهد .
چرا در روایت داریم که اصرار بر دعا موجب برآمدن حاجات است و در تعالیم دیگر داریم بعضی دعاها به صلاح نیست ؟ حال ما از کجا بدانیم که کدام دعا به صلاح است و کدام نیست و علت این تأخیر در استجابت چیست ؟ بالاخره در دعا اصرار بکنیم یا نکنیم ؟
امام باقر علیهالسلام می فرماید : واللّه لا یُلِحُّ عبدٌ مُؤمِن علَى اللّه عز و جل فی حاجتِهِ إلاّ قضاها لَهُ
بـه خـدا سوگند هیچ بـنده مؤمنى در حاجت خود به درگاه خداوند عز و جل اصرار نورزد ، مگر آن که حاجتش را بر آورد . (الکافی : 2 / 475 / 3 منتخب میزان الحکمة : 200)
در بیان برخی علما نیز آمده که خیلی اصرار بر دعا نکنید شاید به مصلحت شما نباشد ، چرا که شاید در آینده و یا در قیامت و پس از مرگ متوجه شویم که استجابت آن دعا به خیر ما نبوده و خدا را شکر کنیم که آن دعا را مستجاب نکرده است.
هر دو درست می گویند ولی شبهه تعارض بین این دو مطلب ، ناشی از مسامحه در استفاده لفظ دعا در گفته علما است.در صورتیکه منظور علما بر عدم اصرار بر دعا ، در واقع عدم اصرار بر استجابت دعا است.پس در واقع انسان باید بر دعا اصرار کند ولی بر استجابت ظاهری اصرار نکند.
مثلا یک کسی که صاحب فرزند نمی شود همیشه و تا آخر عمر خوب است که بر دعا به صاحب فرزند صالح شدن اصرار کند ولی بر استجابت آن اصرار نکند. و از اینکه به ظاهر این دعا بر آورده نمی شود بی تابی نکند و نا امید از رحمت الهی نشود و افسرده نگردد .
خود دعا کردن از جهات مختلف ممدوح است. از قبیل ارتباط با خدا و پیوند دائمی با خدا و اینکه انسان خود را محتاج به خدا ببیند. .و اینکه خود دعا کردن فی نفسه مطلوب است و خود همین دعا کردن نوعی استجابت است. تا خدا نخواهد کسی توفیق دعا کردن و ارتباط با خدا را پیدا نمی کند. و از آنجایی که خداوند فرموده و وعده داده که : ادعونی استجب لکم- هر دعایی به تحقیق مستجاب می شود ولی نه به آنصورت ظاهری که ما همیشه بفهمیم. خداوند همه دعا ها را مستجاب می کند ولی گاهی مطابق ظاهر آن و گاهی که به صلاح نیست مطابق صلاح فرد و حتی بیشتر از خواسته فرد به او می دهد، لکن انسان به آن توجه ندارد. البته گاهی هم عدم استجابت ناشی از مانعی مثل گناه است که با توبه انسان ، دعاهای او نیز شنیده و مستجاب می شود.
پس شایسته است تمام نیاز هایمان را در دعا هایمان مد نظر بیاوریم بر آنها اصرار کنیم ولی در عین حال عرضه داریم که خدایا اگر به صلاحمان نیست آنگونه که خود می دانی و به خیرمان است پیش بیاور. و برای خداوند متعال تعیین تکلیف نکنیم که حتما باید چنین کنی و چنان کنی و این دور از ادب و خضوع است .
[h=2]
اصرار نداشتن بر استجابت ظاهری
[/h]کسی که اصرار بر استجابت ظاهری دعا دارد ، در دعا هم اگر استجابت ظاهری پیش نیامد ، گاهی برخی از رحمت خدا مأیوس می شود و یا کسانی بوده اند که نعوذ بالله کارشان به کفر کشیده شده است. در حالیکه اگر می دانستند که استجابت این دعا به خیرشان نیست هیچگاه این همه اصرار نمی کردند.
البته عدم استجابت دعا همیشه ناشی از این نیست که به صلاح فرد نباشد. گاهی موانعی برای استجابت دعا وجود دارد، نظیر برخی گناهان که منجر به حبس دعا می شوند و دردعای کمیل به برخی از آنها اشاره شده است .
در رابطه با اصرار بر خواسته های معنوی یا مادی ، مطلبی را که باید توجه داشته باشیم ، مسئله همت انسان است.که به ما توصیه شده که همت هایمان را بلند کنیم و خواسته هایمان را در قله ها قرار دهیم و تمام همت خود را مصروف خواسته های ناچیز دنیایی نکنیم. ولی از آنجایی که انسان ، مادام که در دنیا قرار دارد به حوائج مادی هم نیازمند است ، به ما توصیه کرده اند که نمک طعامتان را و حتی بندکفشتان را از خدا بخواهید. و به نظر می رسد که این کار،توحید افعالی و فعلی انسان را تقویت می کند.
از طرف دیگر، باید توجه داشته باشیم که ظرفیت و معرفت انسان ها، متفاوت است. آنهایی که دارای ظرفیت و معرفت بالاتری هستند ، به طبع در دعاهایشان خواسته های بلند همتانه بیشتری را لحاظ می کنند و کسانی که در سطح معرفتی پایین تری هستند، به تناسب معرفت و همتشان ، خواسته هایی از خداوند طلب می کنند.
ضمن اینکه باید بدانیم ، نفس ارتباط گیری با خداوند مطلوب است. در حدیث قدسی در بیان علت تفاوت های انسان ها آمده است: خداوند به این دلیل انسان ها را متفاوت آفریده (در خلق و مال و جمال و ... ) تا آنکس که در مرتبه بالاتری است خدارا به این واسطه شکر کند و آنکه در مرتبه پایین تری به لحاظ ظاهر قرار دارد در دعا ، از خداوند طلب کند که به او هم بدهد و به این واسطه هر دو گروه به خداوند متصل شوند و ارتباط برقرار کنند. البته این حدیث موارد دیگری هم دارد که به تناسب بحث ، فقط این قسمت را آوردم.
در مورد ادامه سئوالتان باید بگویم که این تصور اشتباه، ناشی از این است که ما هنوز نتوانسته ایم این تفکیک را در ذهنمان ایجاد کنیم که خیر و صلاح واقعی فرق دارد با آنچه که ما فکر می کنیم که به خیر و صلاحمان هست.
«عسی وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » (سوره بقره آیه 216) ؛ چه بسا شما از چیزی کراهت داشته باشد در حالی که خیر شما در آن است و همین طور چه بسا چیزی را دوست می دارید در حالی که در حقیقت برای شما شر است و خدا می داند حقایق امور را و شما نمی دانید.
چه بسا کسی که در بیابان دارد از تشنگی می میرد و از خداوند مطالبه آب دارد کاملا مطمئن است که یافتن آب برای او نافع و به صلاح او است، ولی حتی همین شخص در حقیقت مطمئن نیست که رسیدن به آب به خیر و صلاحش است. شاید اگر الان از تشنگی بمیرد ، با وضع بهتری از دنیا برود و اگر به او آب برسد و زنده بماند و مثلا 30 سال دیگر زنده بماند ولی شرایطی در آینده زندگی اش پیش بیاید که عاقبت به شر از دنیا برود.
چه بسیار کسانی که صاحب فرزند نمی شوند و با هزار اصرار و دعا و نذر و نیاز به فرزند می رسند ولی بچه ای ناقص الخلقه به دنیا می آید یا فرزند ناخلفی می شود، که بعدا پشیمان می شوند از این همه اصراری که کرده اند بر اجابت دعایشان و خواهند گفت که ای کاش بی فرزند باقی می ماندیم.
مساله ای که از اهمیت زیادی برخوردار است، توجه به حقیقت دعا و پی بردن به ارزش دعا است؛ اینکه به دعا تنها به چشم وسیله ای برای گرفتن حاجت نگاه نکنیم؛ نه اینکه حاجات خود را از طریق دعا نخواهیم، خیر، بلکه مقصود این است که بدانیم نفس دعا کردن، عبادت است یعنی دعا از دعوت است و در دعا انسان از خداوند دعوت می کند تا در دل و جان او با صفات جمال و جلال اش تجلی کند و به دلی مومن که عرش خدا است بنشیند بنابراین دعا کننده چه حاجت بگیرد و چه نگیرد عبادت کرده و به خداوند نزدیک شده است.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «افضل العبادة الدعا» (میزان الحکمه/ج4/ص1644) دعا برترین عبادت است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده که: «دعا کن و مگو کار، گذشته است (و آنچه مقرر شده همان میشود) همانا نزد خداوند عزوجل مقام و منزلتی است که جز با درخواست به دست نمی آید.» (همان،ص1646)
در این روایات تنها بحث از فضیلت و عبادت بودن دعا و ارزش خود دعا است و هیچ بحثی از گرفتن حاجت و نگرفتن آن بمیان نیامده است، تا ما ارزش حقیقی دعا را درک کرده و با شوق و رغبت به سوی آن بشتابیم.
مسأله اجابت دعا از مسائل قطعى در همه ادیان الهى است. قرآن مجید مىفرماید: «اذا سئلک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان؛ هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند (بگو) من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مىکنم» (بقره، آیه 186)
گاهی این سوال به ذهن انسان می رسد که اگر خداوند صدای ما را می شنود، به دعا و درخواست ما آگاه است، توانایی اجابت هم دارد و خودش فرموده: از من بخواهید تا اجابت کنم؛ پس چرا برخی اوقات شاهد اجابت سریع دعاهای خود نیستیم؟ آیا خدا ما را فراموش کرده است؟ می دانیم که فراموشی در خداوند راه ندارد. پس علت چیست؟
اولا هیچ دعایی خالی از نوعی اجابت نیست؛ زیرا همانطور که گفتیم، دعا نوعی عبادت و پرستش است و در هر عبادتی که با قصد قربت انجام می شود؛ یعنی عبادت کننده تصمیم دارد به خدای خود نزدیک شود و به کمالات ذات اقدس اله آراسته گردد، خالی از اثر قربی نیست.
بنابر این، همین که دعا و عبادت با خلوص نیت و شرایط لازم انجام می شود، در همان لحظه به اجابت می رسد و اثر معنوی خود را بر روح و جان انسان می گذارد و با استمرار این حالت است که آدمی به تدریج مظهر نورانیت و اسماء و صفات کمالیه حق تعالی شده، به کمال و سعادت شایسته خود می رسد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «شما را به دعا سفارش مى کنم؛ زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا، به خدا نزدیک نمى شوید.»
ثانیا در خصوص استجابت دعا، توجه به یک نکته لازم و ضروری است که رسیدن به هر خواسته ای راه خود را دارد و باید از مسیر طبیعی خودش بدان دست یافت. البته در کنار تلاش فردی و اجتماعی موضوع دعا هم سفارش شده است و باعث جلب عنایت و کمک خداوند می شود. به عبارت دیگر باید برخاست و دعا کرد؛ نه اینکه نشست و دعا کرد. دعا کردن نشستنی نیست. دعا برای کسی مفید است که در مسیر قرار دارد و عملا تلاش می کند و نهایت سعی خود را برای رسیدن به اهداف خود در زندگی انجام می دهد. چنین کسی بسیار موفق خواهد بود و برای او رسیدن به خواسته ها و استجابت دعاها دور از انتظار نیست.
استاد گمنام بسیار سپاس پاسخ کامل و شایسته ای فرمودید
یک سوال حال که خداوند مظهر رحمن و رحیم و ... است چرا ما در دعا هایمان به ائمه متوسل می شویم ؟
مگر خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر نیست؟
مگر خداوند از همه بخشنده تر و مهربان تر نیست؟
جانم به فدای محمد و ال محمد ، منظورم را کسی بد برداشت نکنه.
صلوات دوم رو بلند تر بفرست
:Gol::Gol::Gol:
با سلام و احترام2.آیا نیاز به گشایشی دارم؟
گاهی اوقات با خود میگویم کاش خدا هم با ما حرف میزد
با تشکر
باسلام
صدبار استغفر الله و صلوات بصورت روزانه یا صبح و مغرب توصیه میشود
میتوانید دستور استخاره ای بنیت فهمیدن علت این مشکل انجام دهید و جواب را از آیه بگیرید!
نیتتون باید این باشه که مثلا من چنین مشکلی دارم و علتش چیه؟ یا من به فلان آرزوم میرسم؟ و...
با دستور استخاره هم میتوان سوال پرسید و هم استخاره گرفت!
موقع انجام دستور برای کشف مطلب، قصدتون استخاره نباشه بلکه کشف مطلبتون باشه!
[="Tahoma"][="Indigo"] طبق نوشته های شما، اون فرد به خدا اصرار کرد تا برنده بشه،مسلما اونم ته دلش اینه که برنده شدنشم همراه با خیر و خوشی باشه. خب پس اصرار کردنشم برای این هست که اگه مثلا ماشین برنده شد بدون هیچ اتفاق ناگواری باشه.و خواسته اش از خدا هم همینه.سلام
طبیعیه کسی نمیگه خدایا من به هر قیمتی که شده این ماشین رو داشته باشم،حتی اگه یه دوری باهاش بزنم و بعدشم به بدترین شکل تصادف کنم و بمیرم! خب چرا خدا باید این آرزوشو مستجاب نکنه که اگه ماشین رو بهش داده، به خوبی و خوشی ازش استفاده کنه؟! چرا باید یه مقداری از دعا مستجاب بشه؟!!!
سلام
خوب همین اصرار کردن غلطه
اگه خدا بخواد چیزی رو به آدم بده احتیاج به اصرار نیست موقعی که اصلا انتظارشو نداری اتفاقاتی میفته که آدم خودشم باورش نمیشه[/]
با سلام و تشکر از همه دوستان که جواب دادند.خصوصا استاد طاها و قلب سلیم و عروس مقدس که جوابهای شما دوستان بسیار کمک کرد تا عیب کار را پیدا کنم. یک مختصر از تجربه خود میگویم تا شاید برای بقیه دوستان کمکی باشد. اول اینکه مثل وضو که مجوز نماز خواندن است بنظرم قبل از فهمیدن مشکل کار باید مجوز این را بگیری که تازه واقف شوی مشکلی داری .مشکل هم عدم استجابت دعا نیست بلکه اینست که به اندازه کافی تا بحال نزدیک نبودی . مثل یک ساختمان چند طبقه که برای رسیدن به طبقه آخر باید از طبقه اول شروع کنی.طبقه اول برای من نماز اول وقت خواندن بود.ابتدا خیلی جستجو کردم تا راز استجابت دعا را بفهمم که در خیلی از موارد دستور به نماز اول وقت و اینکه در ورودی برای کرامتهای بعدی است دیدم و راحت میتوانم بگویم انگار وقتی ما یه قدم برمیداریم خدا بدون حساب کتابهای دنیوی و از روی عشق صد قدم برمیداره. و بعد دیدم مشکلم منیت و یا بهتر بگویم فکر میکردم چون من با همه وجود چیزی را میخواهم پس باید انجام شود و حال اینکه خواستن من لازم و اراده خدا کافی است برای آنکه اتفاقی بیفتد(یه کم زیاد در قانون جذب غرق شده بودم ).البته هنوز به خواسته ام نرسیدم اما احساس میکنم روحم صیقل داده شده و آنچه حالا ارزش پیدا کرده برایم تسلیم در برابر خدا بودنه.مثل اینکه خواستم الفبا را یاد بگیرم بهم لیسانس دادن.:ok:
ک سوال حال که خداوند مظهر رحمن و رحیم و ... است
با عرض سلام به شما دوست گرامی
این سوال خارج از چارچوب تاپیک جاری است. موضوعات مرتبط با سوال شما در انجمن وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید یا سوالتان را در تاپیک مستقلی مطرح نمایید.
در پناه حق
خب چرا خدا باید این آرزوشو مستجاب نکنه که اگه ماشین رو بهش داده، به خوبی و خوشی ازش استفاده کنه؟
با عرض سلام به شما دوست گرامی
قبل از هر چیز عرض میکنیم که حقیقتا قضاوت درباره شخصی که دوستمان، گمنام، از او یاد کردند کار آسانی نیست. به عبارت دیگر عدم اجابت دعای آن شخص در برهه ای و اجابت دعای او در برهه دیگر و به دنبالش پیش آمد ناخوشایندی که رخ داد آیا همانگونه که دوست عزیز، گمنام، برداشت کرده اند نتیجه اصرار بر اجابت خواسته بوده است یا چیز دیگر حقیقتا برای ما که فاقد علم الهی هستیم اظهار نظر قطعی در اینباره ممکن نیست.
اما در فرضی که شما نیز مطرح کرده اید ابهاماتی وجود دارد که باز نمیتوان به ضرس قاطع گفت «چرا آرزویش بطور کامل اجابت نشود؟» مانند این سوال که آیا شخص مورد نظر ظرفیتهای لازم اجابت آن درخواست ایده آل را در خود ایجاد کرده است؟ و آیا شرایط استفاده بهینه و خیر از آن درخواست در آینده را فراهم کرده است؟
مثلا فردی از خدا پولدار شدن را طلب میکند و طبعا همانطور که گفته اید لوازم خیر آن را هم به زبان یا دل از خدا میخواهد اما نکته ای وجود دارد و آن اینکه برای این خواسته ایده آل وجود برخی از صلاحیتها لازم است که خود شخص باید آنرا با اراده و اختیار و تلاش خود قبلا آماده کرده باشد و برخی از اقدامات هست که باید بعد از پولدار شدن انجام دهد. در اینصورت اگر او این صلاحیتها و شرایط را خود ایجاد نکرده طبعا نباید توقع داشته باشد که آن خواسته بصورت ایده آل اجابت شود و به نتیجه برسد.
در پاسخهای دوستان نیز نکات جالب توجهی آمده است که آنها را نیز باید مد نظر قرار داد مثلا این نکته که اجابتی که شایسته خداست اجابتی است که صلاح دنیا و آخرت فرد در آن لحاظ شده باشد بنابراین اجابت الهی هیچگاه نصفه و نیمه نیست بلکه ما آنرا نصفه و نیمه میبینیم. مثلا در مورد مثال دوستمان، تصادف آن فرد شاید از نظر ما و یا خود آن شخص شر بوده و جزو درخواست او نبوده اما وقوع آن پدیده ی به ظاهر ناخوشایند، چه بسا در بطن خود سرشار از خیر و برکت برای او و دیگران بوده است.
در پناه حق
[="Tahoma"][="Indigo"]یه نگاه به فایل زیر بندازید
حدیث هشتم از کتاب خصال هست که در مورد سوال شماست و بهترین پاسخ رو میتونید بگیرید
این فایل برنامه ی رادیو معارف هست که از اینجا میتونید ببینید البته برای راحتی تو سایت پیوست شد[/]
مثل اینکه خواستم الفبا را یاد بگیرم بهم لیسانس دادن
خوشا به سعادتتون بنده که در این ره ماندم
:Gol::Gol::Gol: