چیکار کنم که بتونم به آرامش برسم؟

تب‌های اولیه

387 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

زینب خاتون;588818 نوشت:
پزشکان زیادی معتقد و مذهبی هستن و این مشکلاتی که شما دارید رو ندارن.شما متعصب هستین.توی برخی اعتقاداتتون زیاده روی میکنید خب معلومه که هیچ دختری حاضر نیست با ی آدم خشک مقدس زندگی کنه.دین ما دین تعادله ولی ظاهراً شما فقط ی ور بومو گرفتیو داری پیش میری.خودتون فکر میکنید راهتون درسته اما فقط فکر میکنید که درسته.همه چیز رو با منطق خودتون میسنجید و بعد هم ی حکم شرعی میچسبونید روش.با این دیدگاه و روند فکری هیچ وقت نمیتونید به نتیجه دلخواه برسید.بهتره ی فکر اساسی برای خودتون بکنید.از ما گفتن بود دیگه خود دانید!

بله هستن چنین پزشکانی ولی اونها اولا سنی ازشون گذشته و دوما زن و بچه دارن و اونها یه پسر جووون 23 ساله مجرد نیستن
همینجور برای خودتون می برید و می دوزید؟ تعصب و زیاده روی و خشک مذهبی؟؟؟؟
همه اینا برای اینکه میگم شان ماه محرم و عزاداری باید حفظ بشه؟
برای اینکه میگم امام رضا میگن در ایام عزاداری ما عزادار باشید و منم میگم یه عزادار نمیگه و بخنده و شوخی کنه؟
ببخشید ولی فرض کنید خدایی نکرده پدرتون فوت کنن.شما اون موقع شوخی میکنید و میخندید؟و اگه کسی بهتون بگه مگر تو عزادار نیستی این چه رفتاریه بهش میگید افراطی و تندرو و از این حرفا؟
مسلمه که نه.
حالا شان عزاداری امام حسین از عزاداری پدر و مادر آدم کمتره؟
احادیث دیگری هم هست نمیدونم درباره امام سجاد بود یا امام کاظم که میگن ایشون همین که محرم فرا می رسید دیگه خنده روی لبهاشون دیده نمیشد و همیشه حالت عزادار داشتن
حالا اگه فکر میکنید ائمه هم اشتباه میکردن و زیاده روی میکردن و باید شاد می بودن و اشکالی نداشته در محرم بخندن و شوخی کنن من تو این مورد دیگه نمیتونم جواب تون بدم

زینب خاتون;588818 نوشت:
پزشکان زیادی معتقد و مذهبی هستن و این مشکلاتی که شما دارید رو ندارن.شما متعصب هستین.توی برخی اعتقاداتتون زیاده روی میکنید خب معلومه که هیچ دختری حاضر نیست با ی آدم خشک مقدس زندگی کنه.دین ما دین تعادله ولی ظاهراً شما فقط ی ور بومو گرفتیو داری پیش میری.خودتون فکر میکنید راهتون درسته اما فقط فکر میکنید که درسته.همه چیز رو با منطق خودتون میسنجید و بعد هم ی حکم شرعی میچسبونید روش.با این دیدگاه و روند فکری هیچ وقت نمیتونید به نتیجه دلخواه برسید.بهتره ی فکر اساسی برای خودتون بکنید.از ما گفتن بود دیگه خود دانید!

این حدیث از امام رضا خطاب به ابن شبیب:
يا ابن شبيب إنْ سرّك أن تكون معنا في الدرجات العلى من الجنان ، فاحزن لحزننا ، وافرح لفرحنا ، وعليك بولايتنا ، فلو أن رجلا تولى حجرًا لحشره الله معه يوم القيامة.
اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولايت ما، زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد.

«بحارالأنوار ج 44ص 285-عيون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299»

mehrant;588816 نوشت:
امام رضا میفرمایند در ایام عزاداری ما عزادار باشید و در ایام شادی ما شاد
شما با نظر امام رضا مخالف هستی اون بحث دیگه ای هست
آدم هم وقتی خودش رو مسلمون میدونه در ایام عزاداری هم باید عزادار باشه.
و یه فرد عزادار معمولا شوخی نمیکنه و بخنده

تعالیم دین اسلام از همه چیز بهترن.
کدام امام ، کدام روایت اسلامی این جمله رو تایید میکنه؟

در صورتی که امام حسین برای اینکه ما امروز گریه و زاری کنیم جنگیده باشه، آره درسته!! وگرنه ...

امام: چشم روایت: تاریخ!! بررسی کنی قطعا اینو میبینی! تو درس زیستم بود بحث برد و باخت! باخت حالتی بود که برد نباشه و برعکس!! ممکنه زندگی یه سکه نباشه ولی حداقل تاس که هست!!

نقل قول:
ببخشید ولی فرض کنید خدایی نکرده پدرتون فوت کنن.شما اون موقع شوخی میکنید و میخندید؟و اگه کسی بهتون بگه مگر تو عزادار نیستی این چه رفتاریه بهش میگید افراطی و تندرو و از این حرفا؟

منکه نهایتش 10دیقه ناراحت باشم چون هیچ چیز ارزش ناراحتی رو نداره!!

یه بزرگی میگفت "عزاداری یا مال مردم خیلی بیکار یا خوشبخت است و در زندگی اینقدر کم تفریح هست که دیگر لازم نیست بیاییم برای خودمان بدبختی های تازه بتراشیم!!"

امام کاظم علیه‌السلام می فرماید: «چون ماه محرم فرا می رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان و اشک بر گونه اش جاری می‌شد تا آن که روز دهم محرم فرا می رسید. در این روز، مصیبت و اندوه امام، به نهایت می رسید. او پیوسته می گریست و می فرمود: امروز، روزی است که جدم حسین بن علی علیه‌السلام به شهادت رسید»
امام حسن و امام حسین، ص 143
از امام رضا علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا می رسید، کسی پدرم را خندان نمی دید و این وضع، ادامه داشت تا روز عاشورا. در این روز، پدرم را اندوه، حزن و مصیبت فرا می گرفت؛ می گریست و می گفت: در چنین روزی، حسین علیه‌السلام را کشتند».
حسین، نفس مطمئنه، ص 56.
حالا باز به اینکه میگم نباید در محرم شاد و خندان بود بگید عقاید افراطی و خشک مذهبی و متعصبانه

[="Arial"][="DarkGreen"]یادمه آخرین باری که رفتم حرم امام رضا ایام ولادتشون بود.درست روز میلاد توی صحن قبل از اذان مغرب که نقاره خونه شروع به نواختن کرد.من اولین بارم بود که از اون فاصله نزدیک داشتم میدیدم وانقدر خوشحال بودم و هیجان زده شده بودم که بعد از تموم شدنش بی اختیار شروع به کف زدن و جیغ و فریاد کردم .همون موقع یکی از خادما ی دعوایی باهام کرد که چرا شأن حرمت حرم رو رعایت نمیکنم.خیلی دلم شکست.من که نه قصد بی حرمتی داشتم نه چیز دیگه فقط به اقتضای روحیات خودم هیجان و خوشحالیمو اونجوری نشون دادم.مطمئن هم بودم که امام رضا از دستم ناراحت نشده چون خودش خوب از دل من خبر داشت حالا هرچقدر هم اون خادم برعکس اینو فکر میکرد دیگه مهم نبود.حالا برادر من!منظور زینب شکستن حرمت این ماه نبوده که شما اینطوری از صحبتهاش برداشت کردی.وقتی حرفای شما رو خوندم دقیقاً همون احساس بهم دست داد.قطعاً زینب خاتون هم مثل شما مسلمونه و امام حسین رو دوست داره و میدونه که توی این ماه چطور باید رفتار کنه.شما هم نمیخواد ناراحت بشین بالاخره اونم این برداشتو از حرفای شما داشته.[/]

کور اولموش;588832 نوشت:
یادمه آخرین باری که رفتم حرم امام رضا ایام ولادتشون بود.درست روز میلاد توی صحن قبل از اذان مغرب که نقاره خونه شروع به نواختن کرد.من اولین بارم بود که از اون فاصله نزدیک داشتم میدیدم وانقدر خوشحال بودم و هیجان زده شده بودم که بعد از تموم شدنش بی اختیار شروع به کف زدن و جیغ و فریاد کردم .همون موقع یکی از خادما ی دعوایی باهام کرد که چرا شأن حرمت حرم رو رعایت نمیکنم.خیلی دلم شکست.من که نه قصد بی حرمتی داشتم نه چیز دیگه فقط به اقتضای روحیات خودم هیجان و خوشحالیمو اونجوری نشون دادم.مطمئن هم بودم که امام رضا از دستم ناراحت نشده چون خودش خوب از دل من خبر داشت حالا هرچقدر هم اون خادم برعکس اینو فکر میکرد دیگه مهم نبود.حالا برادر من!منظور زینب شکستن حرمت این ماه نبوده که شما اینطوری از صحبتهاش برداشت کردی.وقتی حرفای شما رو خوندم دقیقاً همون احساس بهم دست داد.قطعاً زینب خاتون هم مثل شما مسلمونه و امام حسین رو دوست داره و میدونه که توی این ماه چطور باید رفتار کنه.شما هم نمیخواد ناراحت بشین بالاخره اونم این برداشتو از حرفای شما داشته.

سیره ائمه برای ما که خودمون رو شیعه شون میدونیم الگو هست
وقتی امام رضا میفرماین در ایام عزاداری ما عزادار باشید و وقتی امام صادق و امام کاظم در این ایام خندان دیده نمیشدن یعنی ما هم نباید شوخی کنیم و بگیم و بخندیم
این عقاید متعصبانه و خشک مذهبیانه نیست
سیره ائمه است

mehrant;581085 نوشت:
سلام.
من تاپیکی ایجاد کرده بودم با این عنوان که "چرا نمی تونم ازدواج کنم؟ "
در ادامه اون حرفهایی که در اون تاپیک زده بودم مشکلی رو که باهاش برخورد کردم رو میخوام مطرح کنم و از کارشناسان و دوستان محترم راهنمایی بخوام.
مشکل اینه که:
اولا: این مساله که نشده ازدواج کنم و گزینه ای مطابق شرایطی که من میخوام پیدا نمیشه، و یا گزینه هایی که هستن جواب منفی بهمون دادن،
دوما: اینکه هرچی دعا میکنم، زیارت میرم، نماز میخونم و خلاصه به روشهای مختلف سعی میکنم ارتباطم رو با خدا بیشتر کنم اما جوابی نگرفتم و دعاهام مستجاب نشدن
این دوتا مساله مدتی هستن که باعث شدن خیلی زود عصبی بشم و این روی بعضی رفتار و اخلاقم تاثیر گذاشته طوری که زود عصبانی میشم.اصلا نمیخوام اینطوری باشم مخصوصا در ارتباط با والدین.
واسه همین خواهشمندم راهنمایی بفرمایید...
متشکرم

سلام علیکم
شاید مشکل شما این باشد که از خداوند یک دختر مومن می‌خواهید ولی پارامترهای لازم برای شایستگی همسر او بودن را در خود ایجاد نکرده‌اید!!!!
پیشنهاد می کنم کتابهای شناخت روحیات زنان و نیازهای واقعی آنها و چگونگی تعامل صحیح و احیاناً انتقاد و رفتار با خانواده ی همسر را مطالعه کنید( حداقل 10 کتاب را از کارشناس بخواهید معرفی کند)
برای موفقیت به تاپیکهای زیر سر بزنید:

http://www.askdin.com/thread14542-6.html#post520302

http://www.askdin.com/thread36122.html#post474078

موفق باشید

متعلم;588845 نوشت:
سلام علیکم
شاید مشکل شما این باشد که از خداوند یک دختر مومن می‌خواهید ولی پارامترهای لازم برای شایستگی همسر او بودن را در خود ایجاد نکرده‌اید!!!!
پیشنهاد می کنم کتابهای شناخت روحیات زنان و نیازهای واقعی آنها و چگونگی تعامل صحیح و احیاناً انتقاد و رفتار با خانواده ی همسر را مطالعه کنید( حداقل 10 کتاب را از کارشناس بخواهید معرفی کند)
برای موفقیت به تاپیکهای زیر سر بزنید:

http://www.askdin.com/thread14542-6.html#post520302

http://www.askdin.com/thread36122.html#post474078

موفق باشید

سلام.
من که مدتهاست اصلا موردی پیدا نمیشه که بریم خواستگاریش که حالا بعدش در رفتار و تعامل باهاشون دچار مشکل شده باشم...
صفحه 35 این تاپیک پست دومی رو بخونید کاملا توضیح دادم.
اون تاپیک دعاها رو مدتها پیش خوندم و دعاهاش رو خوندم و نمازهای سفارش شده رو خوندم و کارهایی که گفته رو انجام دادم
اما دعاهام مستجاب نشدن.
تاپیک بازی عشق هم که در مورد عشق و عاشقی با نامحرم صحبت کرده.من که عاشق کسی نشدم من از خدا همسر خوب میخوام افرادی هم واسطه کردم دنبال مورد مناسب بگردن اما اصلا موردی پیدا نمیشه
علت عدم آرامشم 4 تا موضوعه: 1- مواردی که رفتیم خواستگاری و معیارهای من رو داشتن و معیارهایی که خودشون بیان کردن هم من داشتم ولی جواب منفی دادن 2- مسائل و مشکلات شغلیم که بارها و بارها در صفحات این تاپیک توضیح دادم 3- اینکه دعا میکنم ولی دعاهام مستجاب نمیشن 4- نیازم به ازدواج و رسیدن به آرامش در کنار همسر که بهش نرسیدم

sarahh;588628 نوشت:
من داستان زندگی یه نفرو براتون تعریف کنم شرایط شما رو داشتن نسبتا
یه خانواده خیلی مذهبی بودن که دو تا پسر داشتن پسر اولشون مذهبی نبود و ناخلف بود در صورتیکه خود خانواده بسیااااار مذهبی و مقید و خوش اخلاق و با فرهنگ بودن پسر دومشون عین خانوادش بود. مادرشون برا اینا دنبال دختر میگرده اما چون دنبال دختر مذهبی و هم فرهنگ با خانوادشون میگشته کسی رو نمیشناخه یعنی هیچ موردی نبوده واقعا خیلی میگشتن سختم نمیگرفتن اما تو یه شهری بودن که آدم مومن و مذهبی کمه توش و خودشون هم زندگیشون یه جوری بوده که چند بار شهر زندگیشونو عوض کرده بودن خلاصه هییییییچ دختری پیدا نمیکردن هر کی هم یکی رو معرفی میکرد میرفتن و جور در نمیومد مادرشون از صبح تا شب کارش شده بود دعا کردن انقدر دعا کرده بود که همه میگفتن چه خبره اینقدر دعا میکنی یه کاری کن بیچاره میگفت چیکار کنم من که همه جا رو میگردم یه مومن و با حیا با اون خصوصیات اخلاقی ای که ما میخوایم پیدا نمیشه.پسر اولیه با رفیقای ناباب میگشته میره دنبال دوست شدن با دختره مادرشینا خبر نداشتن خلاصه مادره دیگه هرررررر دعایی بوده میکنه خودشونم خیلی خانم مومنه ای بودن زندگی ساده خلاصه پسراولیه میاد میگه من فلان دخترو پسندیدم میخوام مادره تا حد سکته میره چون اصلا دختری که بخواد با یه پسری دوست بشه رو قبول نداشتن چه برسه برن بگیرن واسه پسرشون.آخرش چند نفرو پسره پیشنهاد میده ردش میکنن خانوادش پسره هم از خانوادش خیلی میترسیده حساب میبرده آخرش دختره انقدر نقشه میکشه انقدر راه های بد به پسره نشون میده که خانوادشو راضی میکنن بعد شیش سال.پسر اولیه ازدواج میکنه اما پسر دومیه بیچاره که خیلییییی هم مومن و چشم پاک و مذهبیه ازدواج نمیکنه اما اینو خواستم بگم که
دعا خیلی اثر داره نمیگم این دختره که پسره گرفته خیلی خوبه و به درد هم میخورن اما مثل بقیه اینایی که تو خیابون پیدا میکنن نیست خیلی اختلاف عقیدتی و فرهنگی دارن ولی دختره اخلاقش خوبه یعنی نیمدونم چطوری بگم
نمیخوام بگم زندگی پسر اولیه خیلی خوبه ولی دعاهای مادرش نذاشت بدتر از این بشه نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه منظور اینه که دعاااااااااااااااا حتما اثر داره حتما
وگرنه این پسره انقدر نا خلف بود که فقط دعاهای مادرش نگهش داشت
الانم شما یقین داشته باشید دعا اثر داره اگه مادرش به اونی که میخواست نرسید عوضش دعاش جلوی خیلی از اتفاقای بدتر رو گرفت
اصلا اینا رو نمیخواستم بگم
خواستم بگم الان اون پسر دومیشون 31 سالش شده ولی هنوز براش زن پیدا نکردن هنوزم دارن دعا میکنن و دنبال دختر میگردن اینجوری نیستن سخت بگیرن اتفاقا ایمان و اخلاق دختر خیلی براشون مهمه ولی کسی رو پیدا نمیکنن

این داستان ها ملاک نمیشه برعکس آدمو نا امید تر هم میکنه!:Gol:

من خودم مواردی رو دیدم که اتفاقا شخص مومن نتیجه بهتری گرفته

بیشتر اقوام ما در یکی از استانهای شمال کشور زندگی میکنن .واقعا بعضی حلال و حروما جاش عوض شده حالا فرض کنید یه دختر یا پسر اونجا مومن و مذهبی بار بیان چقدر میتونه براشون سخت باشه؟اما به شخصه پسر عموی من با گرایشات مذهبی با یه دختر همون جا ازدواج کرد و خیلی خیلی خوشبخته برعکس برادراش که که اعتقادات سستی داشتن و به روابط آزاد معتقد بودن هنوز سر و سامون نگرفتن .
یا دختر یکی از عموهای دیگم هم همینجور اینو هم میدونید که در زمینه ازدواج یه مشکل مشابه واسه دختر و پسر ممکنه پیش بیاد اما اثراتش برای دختر بیشر و سخت تره !اما اونم با یه پسر خوب و مومن ازدواج کرد .

roya8;588975 نوشت:
این داستان ها ملاک نمیشه برعکس آدمو نا امید تر هم میکنه!:Gol:

من خودم مواردی رو دیدم که اتفاقا شخص مومن نتیجه بهتری گرفته

بیشتر اقوام ما در یکی از استانهای شمال کشور زندگی میکنن .واقعا بعضی حلال و حروما جاش عوض شده حالا فرض کنید یه دختر یا پسر اونجا مومن و مذهبی بار بیان چقدر میتونه براشون سخت باشه؟اما به شخصه پسر عموی من با گرایشات مذهبی با یه دختر همون جا ازدواج کرد و خیلی خیلی خوشبخته برعکس برادراش که که اعتقادات سستی داشتن و به روابط آزاد معتقد بودن هنوز سر و سامون نگرفتن .
یا دختر یکی از عموهای دیگم هم همینجور اینو هم میدونید که در زمینه ازدواج یه مشکل مشابه واسه دختر و پسر ممکنه پیش بیاد اما اثراتش برای دختر بیشر و سخت تره !اما اونم با یه پسر خوب و مومن ازدواج کرد .

خوب پیشنهاد یا راه حل خودتون چیه؟

mehrant;588791 نوشت:
خانمهای انجمن خودشون جواب بدن،آیا شما می پسندید برای ازدواج یه نفر حالا هر کسی باشه،پسر باشه،دختر باشه،مرد باشه،زن باشه،هر کی میخواد باشه ، بیاد بهتون بگه من تو رو پسندیدم برای خواستگاری و حالا شماره تلفن خونه تون و آدرس تون رو بده بیایم خواستگاریت شما می پسندید؟؟

سلام
چرا یکدفعه بعد معرفی کردن سراغ خواستگاری رفتید؟؟
دختر را به شما معرفی میکنن. واسطه شما با اون دختر صحبت میکنه و مطمئن میشه که معیارها را دارند ازدوست های اون دختر در مورد خود دختر و خانواده اش پرس و جو میکنه و بعد شما و اون خانم بهم معرفی میکنن.اشنایی لازم در مورد خانواده را با ی بار مهمونی رفتن مامانتون به خانه , دختر خانم حل میشه.
پرس و جو در مورد دختر از همکلاسی های حوزه که مطمئن بشه این دختر همون دختر مورد نظر شماست هم مهمه.
انشا.. زودتر ازدواج روزی شما بشه.

mehrant;588869 نوشت:
من که مدتهاست اصلا موردی پیدا نمیشه که بریم خواستگاریش که حالا بعدش در رفتار و تعامل باهاشون دچار مشکل شده باشم...
صفحه 35 این تاپیک پست دومی رو بخونید کاملا توضیح دادم.
اون تاپیک دعاها رو مدتها پیش خوندم و دعاهاش رو خوندم و نمازهای سفارش شده رو خوندم و کارهایی که گفته رو انجام دادم
اما دعاهام مستجاب نشدن.
تاپیک بازی عشق هم که در مورد عشق و عاشقی با نامحرم صحبت کرده.من که عاشق کسی نشدم من از خدا همسر خوب میخوام افرادی هم واسطه کردم دنبال مورد مناسب بگردن اما اصلا موردی پیدا نمیشه
علت عدم آرامشم 4 تا موضوعه: 1- مواردی که رفتیم خواستگاری و معیارهای من رو داشتن و معیارهایی که خودشون بیان کردن هم من داشتم ولی جواب منفی دادن 2- مسائل و مشکلات شغلیم که بارها و بارها در صفحات این تاپیک توضیح دادم 3- اینکه دعا میکنم ولی دعاهام مستجاب نمیشن 4- نیازم به ازدواج و رسیدن به آرامش در کنار همسر که بهش نرسیدم

سلام علیکم
دوست عزیر پستهای معرفی شده را با کلیک کردن بر روی آنها بخوانید تا بهتر متوجه پاسخ بنده شوید
لازم نیست همه مطالب پستهای معرفی شده را بخوانید. فقط بر روی آن کلیک و آن پست را بخوانید
بنده گفتم شاید حکمتی که در پست بازی عشق به آن اشاره کردم ایجاب می‌کند که دانش خود را بیشتر و آمادگی بهتری پیدا کنید. با این آمادگی از حوادث ناگوار بعضی زندگی‌ها مصون می‌مانید.
در ضمن توکل به خدا یعنی تلاش همه جانبه و مجاهدانه و سپس واگذاری نتیجه به خدا. توکل برای یک تلاش کننده معنی می‌دهد:Gig:
یعنی به همه افراد صادق بسپارید به شما شخص خوب معرفی کنند، مادر و خواهر را به مجالس زنان خوب بفرستید، و همزمان دانش خود را بالا ببرید تا بتوانید حق همسرتان را رعایت کنید:ok:
حال اگر با این مقدمات تا مراسم عقد پیش رفتید و از تجربه بزرگان پند گرفتید و رضایت حق را هم مد نظر قرار دادید و به نتیجه نرسیدید باید به خدا واگذار کنید تا کفو شما پیدا شود
موفق باشید

mehrant;588985 نوشت:
خوب پیشنهاد یا راه حل خودتون چیه؟
من فکر میکنم اگه موردی پیدا شد که با معیارهای شما به طور نسبی هم مطابقت داره اونو در نظر بگیرید بعد میتونید بهشون بگید که میتونن مواردی که شما در نظر داریدو رعایت کنن ؟

lili66;589008 نوشت:
دختر را به شما معرفی میکنن. واسطه شما با اون دختر صحبت میکنه

سلام.
پس بازم صحبت کردن با دختر توش هست.و این بنظرم درست نیست.بنظرم صحبت اول باید با والدین دختر باشه و بعدا اونها خودشون دختر رو در جریان بذارن که قراره خواستگاریش بیان نه اینکه اول با دختر صحبت بشه و بعد از صحبت دختر بره والدینش رو در جریان بذاره.

متعلم;589077 نوشت:
دوست عزیر پستهای معرفی شده را با کلیک کردن بر روی آنها بخوانید تا بهتر متوجه پاسخ بنده شوید

عرض کردم که، اون تاپیک دعاها و اعمال قبل از انتخاب همسر رو خوندم و دعاهاش رو خوندم و اعمالش رو انجام دادم اما دعاهام مستجاب نشدن.
تاپیک دیگه ای هم که معرفی کردین تاپیک بازی عشق بود که اونم در مورد عشق به نامحرم صحبت کرده که من مشکلم عشق به نامحرم نیست.من اصلا دختری تو زندگیم نیست که بخوام عاشقش باشم یا نباشم.

متعلم;589077 نوشت:
توکل به خدا یعنی تلاش همه جانبه و مجاهدانه و سپس واگذاری نتیجه به خدا

خوب من که چندین بار در این تاپیک نوشتم و خسته شدم بسکه این جمله رو تکرار کردم که چندین نفر برای من دنبال گزینه میگردن.بهتون هم در پاسخ کامنت قبلی گفتم حرفام رو بخونید در این تاپیک اما ظاهرا نخوندید.پس برای بار چندم باز تکرار میکنم این افراد برای من دنبال مورد مناسب میگردن اما هیچکدومشون حتی یک نفر هم پیدا نکردن: 1- پدر و مادرم 2- یکی از دوستان و آشنایان خانوادگی مون که آقایی هستن خادم مسجد و خودشون ضمنا مشاور ازدواج هستن و همچنین کانونی در همون مسجدی که خادمش هستن تشکیل دادن که بعضی خانواده ها میان به ایشون می سپارن که برای بچه هاشون همسر مناسب پیدا کنن.بعضی خانواده ها هم مشخصات دخترشون رو میان به ایشون میدن و بعضی خانواده ها هم مشخصات پسرشون و ایشون هم مشخصات رو یادداشت میکنه و در صورت یافتن موارد مناسب خانواده ها رو به هم معرفی میکنه.ایشون موارد قبلی رو هم به ما معرفی کردن که رفتیم خواستگاری شون و جواب منفی بهم دادن.بعداز آخرین مورد که حدود دو ماه قبل بود دیگه ایشون حتی یه مورد هم پیدا نکردن. 3- یه روحانی که از دوستان پدرم هستن. 4- یه دوست پدرم که در تهران زندگی میکنه و در اونجا دنبال گزینه برای من هست. 5- یه دوست دیگه پدرم که توی یه استان دیگه زندگی میکنه. 6- زن دایی مادرم. 7- یکی از دوستان مادرم. 8- یه دوست دیگر مادرم که خانمی مذهبی هستن.
باز هم تکرار میکنم همه افراد مذکور دارن برای من دنبال مورد می گردن و هنوز پیدا نکردن حتی یه مورد.

متعلم;589077 نوشت:
مادر و خواهر را به مجالس زنان خوب بفرستید

در این مورد هم خدمت تون عرض کردم به صفحه 34 تاپیک مراجعه کنید و جوابم رو بخونید اما نخوندید.نوشتم اونجا که مادرم به دلیل مشکلات جسمی و بیماری توانایی این کار رو برای من نداره که بره بگرده و دختر پیدا کنه.خواهرم هم بیخیال بشید چون اولا در یه شهر دیگه زندگی میکنه و هم دلایل دیگه داره که شخصیه و نمیخوام اینجا ذکر کنم.

متعلم;589077 نوشت:
اگر با این مقدمات تا مراسم عقد پیش رفتید

اصلا حتی یه گزینه هم وجود نداره که به خانوادمون معرفی بشه چه برسه به اینکه مراحل خواستگاری و نامزدی و عقد بخواد اتفاق بیفته

چون میدونم احتمالا در جوابم خواهید گفت حتما معیارهام سختگیرانه است که مورد مناسب پیدا نکردن اون افرادی که اسم بردم، یه بار دیگه باید معیارهام رو بیان کنم: 1- چادری بودن 2- آرایش نکردن در مقابل نامحرم 3- اخلاق و ایمان و اعتقاد 4- اینکه هم رشته خودم یعنی از رشته پزشکی نباشه 5- اختلاف سنی بین 1 تا حداکثر 5 سال کوچکتر از من باشه.

roya8;589187 نوشت:
اگه موردی پیدا شد که با معیارهای شما به طور نسبی هم مطابقت داره

آخه معیارهای من نسبی شون چطور میشه؟مثلا چادری بودن نسبیش اینطوریه که بعضی جاها چادر بپوشه و بعضی جاها چادر نپوشه؟ یا معیار آرایش نکردن یعنی اینکه بعضی جاها آرایش بکنه و بعضی جاها نکنه؟ و معیار سن و معیار رشته تحصیلی؟؟؟

roya8;589187 نوشت:
یتونید بهشون بگید که میتونن مواردی که شما در نظر داریدو رعایت کنن ؟

معمولا برای کسی که یک عمر به یه شکل و عقیده خاصی زندگی کرده سخت و شاید حتی غیرممکنه براش که تغییر کنه.مثلا هیچوقت چادر نمی پوشیده حالا اجبارش کنم که اگه با من ازدواج کنی باید حتما چادر بپوشی

mehrant;589207 نوشت:
آخه معیارهای من نسبی شون چطور میشه؟مثلا چادری بودن نسبیش اینطوریه که بعضی جاها چادر بپوشه و بعضی جاها چادر نپوشه؟ یا معیار آرایش نکردن یعنی اینکه بعضی جاها آرایش بکنه و بعضی جاها نکنه؟ و معیار سن و معیار رشته تحصیلی؟؟؟

نه منظورم این نبود .منظورم اینه که مثلا شاید یه دختر خانومی مانتویی باشه اما اما باوقار و متین باشه .میتونید ازین خانم بپرسید که با چادر گذاشتن مشکلی نداره؟(با توجه به اینکه گفته بودید دختر چادری تو شهرتون کمه)

mehrant;589207 نوشت:
معمولا برای کسی که یک عمر به یه شکل و عقیده خاصی زندگی کرده سخت و شاید حتی غیرممکنه براش که تغییر کنه.مثلا هیچوقت چادر نمی پوشیده حالا اجبارش کنم که اگه با من ازدواج کنی باید حتما چادر بپوشی

اینجوری هام که شما فکر میکنید نیست . خیلی از دخترا هستن که چندتا معیار دارن که براشون مهمه اگه ببینن طرف مقابل اونا رو داره خودشونو تطبیق میدن.

البته باید درنظر داشته باشید که در مورد عقایدتون با تحکم صحبت نکنید.

roya8;589322 نوشت:
نه منظورم این نبود .منظورم اینه که مثلا شاید یه دختر خانومی مانتویی باشه اما اما باوقار و متین باشه .میتونید ازین خانم بپرسید که با چادر گذاشتن مشکلی نداره؟(با توجه به اینکه گفته بودید دختر چادری تو شهرتون کمه)

اینجوری هام که شما فکر میکنید نیست . خیلی از دخترا هستن که چندتا معیار دارن که براشون مهمه اگه ببینن طرف مقابل اونا رو داره خودشونو تطبیق میدن.

البته باید درنظر داشته باشید که در مورد عقایدتون با تحکم صحبت نکنید.

خوب چادری بودن جزو معیارهای اصلیمه و گفته بودم اگر دخترخانمی چادری بود اون وقت تازه بقیه معیارها رو درموردش بررسی میکنیم و چادری بودن شرط اولمه.
علتش هم قبلا گفتم.
درباره توضیح دوم تون هم دخترخانمی که یک عمر زندگی کرده و به این عقیده نرسیده که چادر حجاب برتر است هرکسی هم ازش بخواد چادر بپوشه یا قبول نمیکنه یا قبول کنه بهش اعتقادی نداره و این فایده نداره

[="Arial"][="DarkGreen"]

mohamad313;585162 نوشت:
سلام
امیدوارم خوب باشی.
من هم 5 سال تقریبا شرایطم مثل شما بود. یه طوری شده بودم که اصلا دلم نمی خواد بازگو کنم اون روزهارو.
فقط چون الان ازش گذشتم چندتا نکته دستگیرم شده. گفتم بگم بد نیست.

در مورد ازدواج اینطوری اضطراری بهش نگاه نکن که اگه تا مثلا 6 ماه دیگه نشه هر لحظش زجر بکشی و هر دقیقه رو به خودت تلخ کنی.
نمی گم دنبالش نباش. منظورم اینه که اگه میخوای راحت پیش بری اینقدر عجولانه منتظر رخ دادنش نباش و طوری عادت کن که اگه تا 10 سال دیگه هم خدا قسمت نکرد این ده سال رو با غصه خوردن و درجازدن تو زندگی نگذرونی . خیلی ها زود نتونستن ازدواج کنن ولی با فراق بال خودشونو تو زندگی بالا کشیدن انگار که همه چی داشتند. این خیلی دیدگاه خامیه که فکر کنیم تا به فلان هدف نرسیدیم زندگی تعطیله.

در مورد دعا هم اینو فهمیدم که این توسلات و دعاها و ... حتی در حد یک جمله هم که باشه هیچ جا گم نمیشه! بالاخره خودشو نشون میده.
از خدا طلب کردن هیچ ضرر و بطالتی توش نیست. آخرش راضیت میکنه. اگرچه در طول راه به خاطر ظاهرا اجابت نشدنش تشویش داری ولی وقتی بشه اونقدر شیرین میشه که انگار اصلا تلخی ای نبوده. اینقدر عجله نکن . این دعاها همین الان تو زندگیت خیلی چیزای خوب آورده ولی الان نمی بینی و بعدا بهشون توجه میکنی. در ضمن من تجربه کردم که نماز اول وقت مداوم عجیب این تیر دعا رو به هدف اجابت می نشونه . دلیلشو نمی دونم. فراموشش نکن.

خلاصه به خدا اعتماد داشته باش و اینقدر خودتو اذیت نکن و از جوونی استفاده کن . ان شا الله اجابت نزدیک باشه و زود ازدواج کنی .
من هنوزم ازدواج نکردم. فکرم نکنم اصلا بشه تا آخر عمرم. ولی راضی و ریلکس سعی میکنم به هدف های دیگم برسم و پیشرفت کنم. :Gol:


برادر mehrant این حرفا خیلی قشنگ و درست بودن.من همه رو قبول دارم با تجربه ی شخصی.خدا بزرگه شما هم باید صبوری کنید.[/]

mehrant;581085 نوشت:
سلام.
من تاپیکی ایجاد کرده بودم با این عنوان که "چرا نمی تونم ازدواج کنم؟ "
در ادامه اون حرفهایی که در اون تاپیک زده بودم مشکلی رو که باهاش برخورد کردم رو میخوام مطرح کنم و از کارشناسان و دوستان محترم راهنمایی بخوام.
مشکل اینه که:
اولا: این مساله که نشده ازدواج کنم و گزینه ای مطابق شرایطی که من میخوام پیدا نمیشه، و یا گزینه هایی که هستن جواب منفی بهمون دادن،
دوما: اینکه هرچی دعا میکنم، زیارت میرم، نماز میخونم و خلاصه به روشهای مختلف سعی میکنم ارتباطم رو با خدا بیشتر کنم اما جوابی نگرفتم و دعاهام مستجاب نشدن
این دوتا مساله مدتی هستن که باعث شدن خیلی زود عصبی بشم و این روی بعضی رفتار و اخلاقم تاثیر گذاشته طوری که زود عصبانی میشم.اصلا نمیخوام اینطوری باشم مخصوصا در ارتباط با والدین.
واسه همین خواهشمندم راهنمایی بفرمایید...
متشکرم

سلام
این سوال شما هم تقریبا همون چیزهایی است که در سوال قبلی گفتید. لذا به نکاتی که عرض میکنم توجه کنید و بعد اگه خواستید در موردش بحث میکنیم:

سلام
اولا باید عرض کنم قرار نیست با چند بار خواستگاری رفتن و جواب منفی شنیدن شما کلا ناامید شوی چون به همان اندازه که شما حق انتخاب داری طرف مقابل هم این حق را دارد و نباید از جواب منفی آنها ناراحت شوی. ثانیا هر جواب منفی، دلیل بر مشکل دار بودن شما نیست؛ چون نداشتن تناسب طرفینی خودش یکی از دلائل مهم جواب منفی است مثلا اگر شما به خواستگاری فردی بروی که وضع مالی خیلی خوبی دارد ولی مثلا وضع مالی شما از آنها پایین تر است یا حتی برعکس، در این صورت جواب منفی ایشان عاقلانه است زیرا او به خاطر نداشتن تناسب شما را رد کرده نه مشکل دار بودن شما.
این مسئله در موارد دیگر هم صادق است؛ مانند تناسب در ظاهر؛ تناسب در فرهنگ؛ تناسب در اخلاق و رفتار؛ تناسب در سطح تحصیلی یا ...
بنابراین شما برای اینکه بتوانی جواب مثب بگیری باید به خواستگاری افرادی بروی که فکر میکنی تا حدود زیادی با شما تناسب دارند. البته طبیعی است که این تناسب در همه موارد صورت نخواهد گرفت یعنی شما نمیتوانی کسی را پیدا کنی که صد در صد با شما تناسب داشته باشد. برای همین باید ابتدا خودت و شرایطت را به طور دقیق آنالیز کنی و به خودت نمره بدهی. مثلا اگر وضع مالی شما 18، موقعیت تحصیلی 19، وضعیت اشتغال 20، ظاهر 14، موقعیت خانواده 13 است، دنبال کسی باشی که مجموع امتیازات او نیز در حد شما باشد. مثلا اگر به خواستگاری کسی رفتی که از لحاظ ظاهر 20 بود طبیعی است که باید یکی از خصوصیات او مثلا شرایط مالی 14 باشد تا با شما تناسب پیدا کند و جواب مثبت بدهد.
البته این مسئله در ملاک های فرعی است نه اصلی یعنی نمره دهی مجموعی فقط در ملاک هایی ارزش دارد که بودنش خوب است اما اگر نباشد هم میشود خوشبخت بود مثل وضعیت مالی و تحصیلی و ... اما مواردی مثل تناسب فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری، از جمله مواردی است که حتما باید دو طرف با هم تناسب داشته باشند وگرنه زندگی با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد.
بنابراین اگر شما فکر میکنی نقطه ضعف شما ظاهر شماست، دنبال فردی باش که یا از همین جهت یا از جهات دیگر فرعی، چنین نقطه ضعفی داشته باشد تا بتوانی هر چه زودتر ازدواج کنی.

پیروز و سربلند

کور اولموش;589366 نوشت:

برادر mehrant این حرفا خیلی قشنگ و درست بودن.من همه رو قبول دارم با تجربه ی شخصی.خدا بزرگه شما هم باید صبوری کنید.

دوست عزیز شما که صفحات دیگه تاپیک من رو خوندی که این نظر رو داخلش دیدی دیگه چرا؟
چند بار نوشتم اگه قرار نیست حالا ازدواج کنم پس راه حل پیشنهاد بدید برای حل مشکلات شغلی که گفتم باهاش روبرو هستم

matin_a4;589379 نوشت:
سلام
این سوال شما هم تقریبا همون چیزهایی است که در سوال قبلی گفتید. لذا به نکاتی که عرض میکنم توجه کنید و بعد اگه خواستید در موردش بحث میکنیم:

سلام دوست عزیز
اما سوال من کپی پیست سوال قبلی نبود که شما هم نظرتون توی اون تاپیک رو اینجا کپی پیست کردید....
ولی بازم جواب بهتون میدم

matin_a4;589379 نوشت:
ه همان اندازه که شما حق انتخاب داری طرف مقابل هم این حق را دارد

بله اما باید دلیل منطقی برای جواب منفی دادن بدن
نه اینکه وقتی در معیارهاشون به من گفتن ظاهر مهم نیست،وقتی خواستن جواب منفی بدن دلیلشون رو نپسندیدن ظاهر من عنوان کردن

matin_a4;589379 نوشت:
نداشتن تناسب طرفینی خودش یکی از دلائل مهم جواب منفی است

عرض کردم در هر جلسه من اول معیارهای خودم رو بیان میکنم و بعد هم از دختر میخوام معیارهای خودش رو بگه و بعدا روی اونها بحث می کنیم
وقتی معیارهایی که خواسته رو من داشتم، در صحبتها و نظرات و عقاید توافق نظر داشتیم حتی در سلایق، خوب عدم تناسب دیگه وجود نداره

matin_a4;589379 نوشت:
تناسب در ظاهر؛ تناسب در فرهنگ؛ تناسب در اخلاق و رفتار؛ تناسب در سطح تحصیلی

درمورد ظاهر خودم که کاری نمیتونم انجام بدم اما به خواستگاری دخترهای زیبا نرفتم چون معیارهام زیبایی نبوده و معیارهام همونهایی بوده که قبلا ذکر کردم و بر اساس اونها موردی رو انتخاب میکنیم که بریم خواستگاریش.حالا اگر از بین موارد خانمی پیدا ششد که زیبایی هم داشت چه بهتر نداشت به شخصه برای من هیچ مهم نیست .در فرهنگ و اخلاق و رفتار هم مشابه بوده و توافق نظر داشتیم با موارد قبلی.در سطح تحصیلات هم بر خلاف نظر شما من همیشه شنیدم بهتره تحصیلات پسر بالاتر از دختر باشه نه اینکه هم سطح باشن.دخترهایی که من به خواستگاری شون رفته بودم همه یا تازه کنکور داده بودن یا دانشجو بودن خودمم که تحصیلاتم مشخصه

matin_a4;589379 نوشت:
گر شما فکر میکنی نقطه ضعف شما ظاهر شماست، دنبال فردی باش که یا از همین جهت یا از جهات دیگر فرعی، چنین نقطه ضعفی داشته باشد

یه بار دیگه ذکر میکنم
معیارهام زیبایی نبوده و معیارهام همونهایی بوده که قبلا ذکر کردم و بر اساس اونها موردی رو انتخاب میکنیم که بریم خواستگاریش.حالا اگر از بین موارد خانمی پیدا ششد که زیبایی هم داشت چه بهتر نداشت به شخصه برای من هیچ مهم نیست

ضمن اینکه این رو هم باید اضافه کنم که بارها توی این تاپیک هم نوشتمش
چهار تا عامل اصلی باعث عدم آرامش داشتن من شدن: 1- اینکه هر موردی که برای خواستگاری رفتیم معیارهای من رو داشتن و منم معیارهایی که خودشون بیان کردن داشتم اما جواب منفی دادن 2- اینکه نیاز دارم به ازدواج و آرامش در کنار همسر اما خوب این آرامش هنوز حاصل نشده 3- مساله مشکلات شغلیم که در این تاپیک توضیح دادم از جمله لزوم ارتباط با نامحرم و معاینه و مشاهده و لمس و غیره که در کنار اون نیاز به ازدواج و عدم تامین این نیاز باعث عصبی شدن و عدم آرامشم شده و همینطور که مشاهده می فرمایید 37 صفحه از این تاپیک گذشته و هرچه دوستان نظر دادن هیچکدوم حتی یک نفر هم راه حلی برای حل این مسائل بهم پیشنهاد نداده 4- اینکه دعا میکنم تا خدا اون بهترین همسری که به صلاحم باشه رو نصیبم کنه اما بعد از 8 ماه دعا کردن هنوز دعاهام مستجاب نشدن

من دیگه نا امید شدم...
هیچ دختری با اون 4 تا شرط اصلی که من گذاشتم پیدا نمیشه...
اگر هم قرار باشه پیدا بشه احتمالا در این سن نخواهد بود و چندین سال دیگه که معلوم نیست چقدر طول بکشه ممکنه اتفاق بیفته
تازه اگه در همون سن هم پیدا بشه از کجا معلوم اگر ازدواج کنیم اون دختر من رو دوست خواهد داشت؟ من چه شخصیت و چه ویژگی مثبتی دارم که دوست داشتنی باشه؟
اگه نکته مثبتی در وجود من بود اینقدر مشکل نداشتم...اگه نکته مثبتی داشتم مواردی که رفتیم خواستگاری جواب منفی بهم نمی دادن و بعد از اون مدت هم حداقله حداقل گزینه ای وجود می داشت مطابق شرایط من...
دعا هام هم که مستجاب نمیشن و دیگه فهمیدم واقعا گناهان گذشته ام مانع استجابت دعام شدن...هرچه هم میگم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا فایده نداره و معلومه اونقدر گناهان بد بوده که همین دعا رو هم مانع استجابتش شدن...وگرنه تمام آداب و شرایط توصیه شده در هنگام دعا رو رعایت کردم...تمام دعاها و نمازها و اعمالی که گفتن هرکس این اعمال رو انجام بده قطعا دعاش مستجاب میشه رو انجام دادم ولی دعام مستجاب نشد...خدا که ارحم الراحمین هست و این طور نیست که خدا نخواد بده پس مشکل از خود من و همون گناهانه که دعاهام مستجاب نمیشن...
بارها به ائمه متوسل شدم اما بازم ظاهرا اون قدر روسیاه هستم که نگاهم نمی کنن...
یه سری هم مشکلات شغلی بود که بحثش رو کردم که مواجهه با نامحرم اجتناب ناپذیره و برای یه پسر جوون مجرد که نیاز به ازدواج داره این شرایط سخته، که ظاهرا هیچ گونه راه حلی برای این مشکلات وجود نداره...تمام دوستان هم که اظهار نظر کردن هیچکدوم راه حلی پیشنهاد ندادن در این مورد
نمیدونم دیگه چه کار باید بکنم که به گناه نیفتم
خدا خودش رحمم کنه

mehrant;589383 نوشت:
بله اما باید دلیل منطقی برای جواب منفی دادن بدن
نه اینکه وقتی در معیارهاشون به من گفتن ظاهر مهم نیست،وقتی خواستن جواب منفی بدن دلیلشون رو نپسندیدن ظاهر من عنوان کردن

سلام مجدد
پسند ظاهری جزو ملاک های اصلیه ازدواجه. البته این با زیبایی اشتباه نشه! چون زیبایی نسبیه و هر کسی از نگاه هر فردی ممکنه زیبا باشه و از نگاه فرد دیگر زیبا نباشه. لذا ملاک ازدواج همونه که میگن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد. اما اینکه تو حرف گفتن ظاهر مهم نیست ولی در عمل خلاف اون عمل کردن به نظرتون اگه فردی از لحاظ ظاهری مورد قبول شما نباشه، رودرو بهش میگی من قیافت خوشم نیومد؟!! پس انتظار نداشته باش اونا همون اول این رو بگن.

mehrant;589383 نوشت:
در سطح تحصیلات هم بر خلاف نظر شما من همیشه شنیدم بهتره تحصیلات پسر بالاتر از دختر باشه نه اینکه هم سطح باشن

تناسب به معنای تساوی نیست! مثلا وقتی گفته میشه تناسب سنی به این معنا نیست که هم سن باشن.

mehrant;589383 نوشت:
1- اینکه هر موردی که برای خواستگاری رفتیم معیارهای من رو داشتن و منم معیارهایی که خودشون بیان کردن داشتم اما جواب منفی دادن

آنچه بنده و دوستان در این صفحات گفتیم چیزهایی که در موارد مشابه دیدیم و داریم یادآوری میکنیم شاید یکی از اونها باشه اما اصلا به این معنا نیست که حتما ریشه مشکل همونیه که ما میگیم. مثل این میمونه که شما یه چیزی رو گم کردی و الان جاش رو نمیدونی؟ ما هی یکی یکی میگیم تو کمد نیست؟ تو یخچال نذاشتی؟ تو کتابخونه جا نذاشتی؟ تو ماشین چی؟ به کسی ندادی؟ یا ... . اینا همش از باب نمونه است وگرنه هیچ کس غیر از خودتون نمیتونه علت اصلی رو پیدا کنه. لذا در مقابل حرف دوستان جبهه نگیرید بلکه در موردشون فکر کنین شاید ریشه مشکل شما همونی باشه که میگن. به هر حال علت اصلی رو باید پیدا کنید تا بتونین مشکل رو حل کنین.

mehrant;589383 نوشت:
2- اینکه نیاز دارم به ازدواج و آرامش در کنار همسر اما خوب این آرامش هنوز حاصل نشده

تا زمان فراهم شدن ازدواج باید از مسکن های موقت استفاده کنید. این حرف قرانه که میگه اگه نمیتونید ازدواج کنید باید خویشتن داری کنید. مهمترین راه خویشتن داری هم از بین بردن اسباب تحریکه. در کنار این انجام فعالیت های که اوقات فراغت شما رو به طور کامل پر کنه و همچنین ایجاد ارتباط قوی با خدا و اهل بیت، نیاز شما رو به طور موقت کنترل میکنه

mehrant;589383 نوشت:
3- مساله مشکلات شغلیم که در این تاپیک توضیح دادم از جمله لزوم ارتباط با نامحرم و معاینه و مشاهده و لمس و غیره که در کنار اون نیاز به ازدواج و عدم تامین این نیاز باعث عصبی شدن و عدم آرامشم شده

اگه شغل شما منجر به این میشه که به گناه بیفتید باید فکر اساسی بکنید و فرقی زیادی بین تاهل و تجرد نیست چون بعد از ازدواج تحریک جنسی شما فعال خواهد بود و اینطور نیست که فکر کنید دیگه احساسی نسبت به غیر همسر خود نخواهید داشت

mehrant;589383 نوشت:
4- اینکه دعا میکنم تا خدا اون بهترین همسری که به صلاحم باشه رو نصیبم کنه اما بعد از 8 ماه دعا کردن هنوز دعاهام مستجاب نشدن

شما تازه 8 ماه دعا کردی و انتظار استجابت داری در حالی که پیامبر خدا بعد از 40 سال دعاش مستجاب شد! لذا اینکه در بعضی مواقع استجابت دعا به تاخیر میفته دلیل بر بی توجهی خدا به ما نیست بلکه در این بین مصالحی وجود داره که ما از اون بی خبریم. بعلاوه اینکه استجابت دعا نیاز به فراهم شدن شرایط طبیعی خودش رو داره. لذا شما باید اول ریشه مشکل خودت رو پیدا کنی و بعد با تلاش و توسل سعی کنی اون رو حل کنی و بعد انتظار به نتیجه رسیدن داشته باشی.

حاجی ما دیگه از تو بدتر نا امید شدیم Sad کلا بیخیال هر چی میگیم یه بهونه میاری میگی گناه حرام نمیشه و ... کلا بیخیال صبر کن ببین چی میشه آخرش وسلام

علیک سلام.
کامنت آخرم رو بخونید { بالای همین کامنت خودتون}

matin_a4;589404 نوشت:
اگه فردی از لحاظ ظاهری مورد قبول شما نباشه، رودرو بهش میگی من قیافت خوشم نیومد

نه نمیگم
ولی اگر جای اون دختر بودم وقتی یه پسر میومد خواستگاریم و از قیافش خوشم نمیومد بعد از اون جلسه اول خواستگاری جواب منفی می دادم
نه اینکه بگم یه جلسه دیگه بیاین و بعد از اون جلسه بازم بگم یه جلسه دیگه هم بیاین و بعد از سه جلسه تازه بگم از قیافه ات خوشم نمیاد

matin_a4;589404 نوشت:
در موردشون فکر کنین شاید ریشه مشکل شما همونی باشه که میگن. به هر حال علت اصلی رو باید پیدا کنید تا بتونین مشکل رو حل کنین.

دلایلی که دخترهای قبلی آوردن برای جواب رد دادن به من: 1- احتمال به دنیا آوردن بچه مبتلا به بیماری تالاسمی{اون موردی رو میگم که نامزد کردیم و بعد بهم خورد} درحالیکه من از بهترین پزشکان و اساتید شهر پرسیده بودم و چنین احتمالی وجود نداشت اصلا. 2- ما به درد هم نمی خوریم{ بدون هیچ توضیح اضافه} 3- نپسندیدن ظاهر من 4- پزشک بودن من
خوب الان اینها رو چطوری باید رفع کنم؟؟؟؟

matin_a4;589404 نوشت:
مهمترین راه خویشتن داری هم از بین بردن اسباب تحریکه.

که همینطوری که گفتم برای ما امکان پذیز نیست با توجه به شغلمون.

matin_a4;589404 نوشت:
گه شغل شما منجر به این میشه که به گناه بیفتید باید فکر اساسی بکنید

هیچ گونه راه حلی برای حل این مشکل وجود نداره
هرچقدر تو این تاپیک تکرار کردم و گفتم من این مشکل رو دارم نه کارشناس محترم این تاپیک و نه تمام دوستانی که تو این تاپیک نظر دادن هیچ راه حلی پیشنهاد نکردن

matin_a4;589404 نوشت:
فرقی زیادی بین تاهل و تجرد نیست چون بعد از ازدواج تحریک جنسی شما فعال خواهد بود

فرق هست.
یه پسر جوون مجرد که در سنینی قرار داره که بطور طبیعی سنین اوج نیاز به جنس مخالف هست و خیلی ارتباط با نامححرم داره به واسطه شغلش، با یه فرد متاهل که نیازش به جنس مخالف تامین شده و کسی در کنارش وجود داره که بهش آرامش میده اینها با هم تفاوتی ندارن؟
در قسمت حکمت ها در کتاب نهج البلاغه قبلا خوندم و الان متنش دقیقا یادم نمیاد ولی موضوع این بود که روزی حضرت علی و عده ای از مردان دور هم نشسته بودن در جایی که یه خانمی با یه وضع جلب توجه کننده میاد از نزدیک شون عبور میکنه و توجه همه رو جلب میکنه به خودشون و حضرت علی هم میفرماین هروقت چنین اتفاقی افتاد و احساسات تون نسبت به زنی تحریک شد به نزد و سمت و همسر خودتون برید چون همون چیزی که اون زن داره همسر خودتون هم داره.
این کلام امام علی است نه نظر شخصی من.پس یه فرد متاهل اگه این چیزا رو می بینه و آرامشش بهم می ریزه میتونه در کنار همسر خودش آرامش رو بدست بیاره باز ولی یه فرد مجرد چی؟؟؟

matin_a4;589404 نوشت:
شما تازه 8 ماه دعا کردی و انتظار استجابت داری در حالی که پیامبر خدا بعد از 40 سال دعاش مستجاب شد

پس یعنی هر کس دعا میکنه باید انتظار داشته باشه چند سال بعد جواب بگیره نه در همون روزها و ماهها که دعا میکنه؟؟؟

matin_a4;589404 نوشت:
استجابت دعا نیاز به فراهم شدن شرایط طبیعی خودش رو داره. لذا شما باید اول ریشه مشکل خودت رو پیدا کنی

بله مشکلم احتمالا گناهان گذشته ام هست که مانع استجابت دعا شدن و با اینکه گذاشتم شون کنار و توبه کردم و هرچه دعا میکنم و میگم خدایا من رو ببخش و استغفار میکنم اونقدر اثر این گناهان باقی مونده که همین استغفار هم قبول نشده ازم...

یا مهـدی;589412 نوشت:
حاجی ما دیگه از تو بدتر نا امید شدیم Sad کلا بیخیال هر چی میگیم یه بهونه میاری میگی گناه حرام نمیشه و ... کلا بیخیال صبر کن ببین چی میشه آخرش وسلام

بله
راه هایی که شما پیشنهاد کردید اکثرش انجام یه گناه برای دوری از به گناه افتادن بود
به گناه نیفتادن مجوزی برای انجام گناهان دیگه نیست

حالا پیشنهاد های من به درک ؛ این همه صفحه ملت دارند برات راهکار ارائه میدند همشون رو رد کردی ...

یا مهـدی;589416 نوشت:
حالا پیشنهاد های من به درک ؛ این همه صفحه ملت دارند برات راهکار ارائه میدند همشون رو رد کردی ...

دو سه صفحه پیش همه راه حل های پیشنهاد شده رو لیست کردم و توضیح دادم
کسی راه حلی برای مشکل اصلیم که مشکلات شغلی هست نداد
این همه صفحه و حدود 374 نظر ولی یکیش یه راه حل برای این مساله داخلش نیست
اکثرا هم میگن صبر کن و اوقات فراغتت رو پر کن...میگم بابا من با مشکلات شغلیم و اون موقع که سرکار هستم و تو بیمارستان چه کنم؟
اینو که میگم دیگه دوستان جواب نمیدن یا میگن راه حلی در این مورد ندارن

مگه مشکل شغلیت چیه ؟ بگو نظر راجب اون بدیم راحت بشی فقط واضح بگو ...

یا مهـدی;589422 نوشت:
مگه مشکل شغلیت چیه ؟ بگو نظر راجب اون بدیم راحت بشی فقط واضح بگو ...

این همه تو این تاپیک ذکرش کردم که...
یکی از راهکارهای اصلی به گناه نیفتادن و حفظ پاکدامنی ، دوری کردن از نامحرم و سعی در کاهش برخوردها با نامحرم هست.
اما این برای ما در شغل مون امکان پذیر نیست.
خانمهای همکار هستن که گاهی کشیک هامون در بخشها با هم هست و با همکاری هم.و خیلی هاشون هم حجاب و پوشش و آرایش و حرمت بین محرم و نامحرم رو رعایت نمی کنن.
از طرف دیگه ، پرستارها هم در بخشهای مختلف هستن که تقریبا تمام پرستاران تو همه بخشها خانم هستن و خیلی از اونها هم باز همین مواردی رو که گفتم رعایت نمیکنن.و ما هم که در کشیکها در تعامل مستقیم با پرستارها هستیم.مثلا دستورات مختلف برای بیماران رو باید در پرونده بیمار بنویسیم و به دست پرستاران بدیم.پرستارا هم مشکلاتی که بیماران گزارش میکنن رو در وقتی ما حضور نداریم به ما میگن.بعضی درمانها و اقدامات برای بیماران با حضور توام پزشک و پرستار باهم باید باشه.
از طرف دیگه هم اگه پرسنل پزشک و پرستار رو در نظر نگیریم، خود بیماران هستن که بیماران خانم هم خیلی هاشون حجاب و سایر موارد رو رعایت نمیکنن.ما هم که جزو وظیفه مونه و نمیشه در کشیک بگیم فقط مریضهای آقا رو مسولیتش رو داریم.چون اینطور نیست و وقتی کشیک بخشی هستیم مسولیت تمام بیماران اون بخش با ماست.حالا وقتی بیمار خانمی با یه وضع نامناسب میاد پیش ما و بعد هم نیاز به مشاهده، معاینه و لمس هست، و ما هم یه پسر جوون و مجرد هستم و نیاز به ازدواج دارم و نتونستم ازدواج کنم، با این مشکل چه کنم؟ چه کنم به گناه نیفتم؟ گناه هم حتما رابطه با نامحرم نیست، همین که ظاهر خاص اون خانم تو ذهن مون بمونه و بعدا تو ذهنمون یاداوری بشه.

همینه دیگه این جور چیز ها هست دست کسی هم نیست جای دیگه هم بری باز هم زن هست ؛ اگه ازدواج کنی تا حدودی مشکل حل میشه ( البته اگه زنتو دوست داشتی باشی و با عشق ازدواج کنی نه از روی شهوت ) اگه از روی شهوت و به خاطر میل جنسی ازدواج کنی باید یک عمر بدبختی تحمل کنی ...
با کسی که دوستش داری ازدواج کن ؛ بگرد دنبال گزینه ی مناسب همین دیگه ما نمیتوینم که دختر برات پیدا کنیم

یا مهـدی;589433 نوشت:
جای دیگه هم بری باز هم زن هست ؛ اگه ازدواج کنی تا حدودی مشکل حل میشه

بله دیگه بالاتر که ذکر کردم کلامی رو از امام علی در همین باره

یا مهـدی;589433 نوشت:
البته اگه زنتو دوست داشتی باشی و با عشق ازدواج کنی نه از روی شهوت

قبلا هم که نوشتم تنها هدفم این نیست و اگه هدفم این بود لازم نبود بیام معیار بذارم که دختر چادری باشه و اهل خودآرایی کردن نباشه و هم رشته خودم نباشه و...{راستی فکر کنم با این توضیحات یکی از دلایل این حرفم که هم رشته خودم نباشه رو متوجه شدید}
و همچنین نوشتم که نیاز به کسی دارم که عقایدش مثل خودم باشه و درکنارش آرامش داشته باشم و تنهایی ام رو پر کنه و...

یا مهـدی;589433 نوشت:
با کسی که دوستش داری ازدواج کن

هیچ دختری در زندگی من اصلا وجود نداره که حالا بخوام با اونی که دوستش دارم ازدواج بکنم

یا مهـدی;589433 نوشت:
بگرد دنبال گزینه ی مناسب همین دیگه ما نمیتوینم که دختر برات پیدا کنیم

گفتم که چندین نفر رو واسطه کردم اما هرچی میگردن یه مورد مناسب هم پیدا نکردن.
حتی مورد نامناسب هم پیدا نکردن

کسی نظری نداره؟

دوستان همین الان اگه تلویزیون رو بگذارید شبکه سه و برنامه گلبرگ رو نگاه کنید می بینید خیلی از حرفهای کارشناس برنامه مشابه نظرات شخصی منه...

mehrant;589413 نوشت:
دلایلی که دخترهای قبلی آوردن برای جواب رد دادن به من: 1- احتمال به دنیا آوردن بچه مبتلا به بیماری تالاسمی{اون موردی رو میگم که نامزد کردیم و بعد بهم خورد} درحالیکه من از بهترین پزشکان و اساتید شهر پرسیده بودم و چنین احتمالی وجود نداشت اصلا. 2- ما به درد هم نمی خوریم{ بدون هیچ توضیح اضافه} 3- نپسندیدن ظاهر من 4- پزشک بودن من
خوب الان اینها رو چطوری باید رفع کنم؟؟؟؟

سلام
اینکه اینقد میگردی و میگه پیدا نمیشه یعنی اینکه حاضر به ازدواج با هر دختری نیستی. تا به حال خواستگاری دختری رفتی که وضع مالی خوبی نداشته باشه و پدر و مادرش رو از دست داده باشه یا از هم جدا شده باشن یا ...؟؟! منظورم اینه که سطح افرادی که رفتی خواستگاری در چه بوده؟! اگه بالا بوده یکم به افراد پایین تر هم فکر کن شاید مشکلت حل شد.

mehrant;589413 نوشت:
هیچ گونه راه حلی برای حل این مشکل وجود نداره

اگه راه حلی وجود نداشته باشه، باید شغلت رو عوض کنی!!!! هر چند هر کسی این کار رو نمیکنه. بستگی به این داره که سلامت روحت بیشتر برات مهم باشه یا وضعیت ظاهری و مالی زندگیت!

mehrant;589413 نوشت:
در قسمت حکمت ها در کتاب نهج البلاغه قبلا خوندم و الان متنش دقیقا یادم نمیاد ولی موضوع این بود که روزی حضرت علی و عده ای از مردان دور هم نشسته بودن در جایی که یه خانمی با یه وضع جلب توجه کننده میاد از نزدیک شون عبور میکنه و توجه همه رو جلب میکنه به خودشون و حضرت علی هم میفرماین هروقت چنین اتفاقی افتاد و احساسات تون نسبت به زنی تحریک شد به نزد و سمت و همسر خودتون برید چون همون چیزی که اون زن داره همسر خودتون هم داره.
این کلام امام علی است نه نظر شخصی من.پس یه فرد متاهل اگه این چیزا رو می بینه و آرامشش بهم می ریزه میتونه در کنار همسر خودش آرامش رو بدست بیاره باز ولی یه فرد مجرد چی؟؟؟

اولا این مسئله منافاتی با ترک اسباب گناه نداره یعنی هیچ وقت امام نمیگه نگاه کن بعد برو سراغ همسرت!! بلکه این مسئله برای جاییه که طرف به هر دلیلی نگاه کرده و امام واسه کم کردن خسارت اون میگه این کار رو بکن. ثانیا ممکنه اون افراد از روی جهل یا ناخواسته این کار رو کرده باشن و امام راهکار جبران بهشون داده ولی شغل شما دست خود شماست. یا باید محل کارت رو عوض کنی یا اینکه از بیخ تغییر شغل بدی. اگه اون دنیا به شما بگن چرا گناه کردی و شما بگی چون شرایط شغلیم این اقتضا رو داشت آیا منطقیه که قبول کنن و نگن چرا شغلت رو عوض نکردی؟!

mehrant;589413 نوشت:
پس یعنی هر کس دعا میکنه باید انتظار داشته باشه چند سال بعد جواب بگیره نه در همون روزها و ماهها که دعا میکنه؟؟؟

نباید انتظار داشته باشه بلافاصله جواب بگیره!

mehrant;589413 نوشت:
بله مشکلم احتمالا گناهان گذشته ام هست که مانع استجابت دعا شدن و با اینکه گذاشتم شون کنار و توبه کردم و هرچه دعا میکنم و میگم خدایا من رو ببخش و استغفار میکنم اونقدر اثر این گناهان باقی مونده که همین استغفار هم قبول نشده ازم...

ممکنه همین باشه ولی ممکن هم هست علت دیگه ای داشته باشه. با این حال شما در جهت جبران گذشته تلاشت رو میکنی و باید بقیش رو به خدا واگذار کنی.

matin_a4;589661 نوشت:
سلام
اینکه اینقد میگردی و میگه پیدا نمیشه یعنی اینکه حاضر به ازدواج با هر دختری نیستی. تا به حال خواستگاری دختری رفتی که وضع مالی خوبی نداشته باشه و پدر و مادرش رو از دست داده باشه یا از هم جدا شده باشن یا ...؟؟! منظورم اینه که سطح افرادی که رفتی خواستگاری در چه بوده؟! اگه بالا بوده یکم به افراد پایین تر هم فکر کن شاید مشکلت حل شد.
سلام.
من اصلا کاری به وضع مالی خانواده ها نداشتم و برام مهم نبوده.معیارم مذهبی و معتقد و چادری بودن دختر و خانوادش بوده حالا وضع مالی شون هرطور که میخواد باشه، برام مهم نیست.
نه موارد قبلی بجز یکیشون بقیه تقریبا در سطح خانواده خودمون و حتی شاید پایین تر از ما بودن.

matin_a4;589661 نوشت:
باید شغلت رو عوض کنی!!!!

بهتر نیست راه حلی پیدا بشه تا اینکه صورت مساله پاک بشه؟
یعنی واقعا نمیشه یه نفر معتقد باشه و پزشک هم باشه؟

matin_a4;589661 نوشت:
ین مسئله برای جاییه که طرف به هر دلیلی نگاه کرده و امام واسه کم کردن خسارت اون میگه

من هم گفتم مشاهده و معاینه برای ما اجباریه.مجبوریم به نگاه کردن

matin_a4;589661 نوشت:
ا باید محل کارت رو عوض کنی یا اینکه از بیخ تغییر شغل بدی

محل چه فرقی میکنه، همه جای دنیا بیمار خانم وجود داره. بازم تکرار میکنم یعنی نمیشه یه نفر معتقد باشه و توصیه های دینی اش رو رعایت کنه و در عین حال پزشک هم باشه؟
لطفا در جوابم نگید میخواستی پزشک نشی و پزشک بودن این چیزا رو هم داره

matin_a4;589661 نوشت:
نباید انتظار داشته باشه بلافاصله جواب بگیره!

پس توی مفاتیح الجنان هم طبق این حرف نیان بنویسن دعای سریع الاجابه، هرکس فلان دعا رو بخواند در همان ساعت خداوند دعایش را مستجاب خواهد کرد{در مفاتیح قسمت نماز استغاثه به حضرت فاطمه رو بخونید،در همون قسمت نماز دیگه ای رو ذکر کرده و نوشته هرکس این نماز رو بخونه در همون ساعت ائمه به فریادش خواهند رسید}، هر کس دعای توسل رو بخونه به زودی اثر استجابت رو پیدا میکنه
خوب اگه قرار نیست به زودی فرد جواب بگیره برای چی امید الکی بهمون میدن؟

سلام.......به خدا خیلی سخت بود سه ساعت الاف شدم تا بفهمم چجوری به شما کامنت بدم...:(.......ثب نام کردم......این ایمیلم هست:mah.parsa.87@gmail .com ایمیل بزنید که کمکتون کنم.......موفق باشید.....یا حق

سلام آقا مهران عزیز ، هر موقع وقت داشتی این لینک رو هم یه نگاهی بنداز (اگه دوست داشتی حداقل جلسات 1 و 2 و 3 رو گوش کن) ، موفق باشی ...

موضوع قفل شده است