باز هم چشم به راهم که محرم برسد
بوی اسپند عزایت به مشامم برسد
کاش امسال محرم به دعای زهرا (س)
خبر آمدن منجی عالم برسد... الهی آمین اللهم عجل لولیک الفرج
سلام خدمت دوستان بزرگوار اسک دین
چندوقت نبودم واقعا دلم برای شما و اینجا تنگ شده بود.
شکرخدا ساکن شهر مقدس قم شدیم.
خیلی حس قشنگیه اینجا بودن:Mohabbat:
غروب جمعه ها و مسجد مقدس جمکران:Ghamgin:
یه خواهشی از بزرگوارانی که ساکن شهر قم هستن اگه آدرس هیاتها و ساعات عزاداری رو دارید میشه اینجا بزارید.
چون ما تازه اومدیم و من آدرسارو خوب بلد نیستم.
این شبا مارو از دعای خیرتون فراموش نکنید.
التماس دعا
یاعلی مدد
گرچه در راوایات بر عزاداری همه ائمه توصیه شده، ولی در باره عزاداری سالار شهیدان توصیه بیش تر شده است.
عزاداری برای اهل بیت، به ویژه سید شهیدان حسین بن علی (ع) و یاران مظلومش از آثار و فواید اجتماعی فراوانی بهره مند است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود :
ا) محبت و دوستى:
قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده، دوستى لوازمى دارد. دوستدار صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهمترین لوازم دوستى، همدردى و همدلى با دوستان در مواقع سوگ و اظهار سرور و شادی در شادى آنان است. (1) از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهلبیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) مىفرماید: «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا، اولئک منّا و الینا؛(2) شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند. دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند. آنان از ما هستند و بازگشت شان به سوی ما است.»
امام صادق(ع) فرمود: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا؛(3) شیعیان ما پارهاى از وجود ما هستند. از زیادى گل ما آفریده شدهاند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند.»
بر این اساس وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مىکند که در ایام عزادارى اهلبیت، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى،، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده اظهار نماییم ؛ طبق فرموده امام صادق(ع) : عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، آن گاه به جامی از آب بسنده می کنند. (4) از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایتگر اندوه و ناراحتى است، آشکار می سازیم.
در روایت دیگر امام رضا (ع) به ریان بن شبیب، که روز اول محرم به محضر حضرت شرفیاب شد، فرمود :
« ان کنت باکیا لشیئ فابک علی الحسین فانه ذبح کما یذهب الکبش. . . ؛(5)
اگر بر مصیبتی گریه می کنی، بر حسین بن علی گریه کن چون که آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بریدند. همراه او هیجده تن از اهل بیت او -که در زمین همانندی نداشتند- به شهادت رسیدند. »
سپس فرمود: «. . . فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛(6)اگر خوشحال می شوی از این که در درجات عالی بهشت با ما باشی، در حزن ما محزون و در شادی ما شاد باش. »
ب) انسانسازى:
از آن جا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزیزان، یادآور فضایل، مناقب و آرمانهاى آنان است. بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مىدهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مىکند، شعور و شور و شناخت و عاطفه را درهم مىآمیزد. در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار می گردد. هنگام خروج از مراسم عزادارى مانند محبى مىشود که فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج)جامعهسازى:
هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مىشود. آدمى مىکوشد تا آرمانهاى اهلبیت(ع) را در جامعه حکمفرما کند.
عزادارى بر اهلبیت با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آنان و پیاده کردن آن ها فراهم مىسازد. به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د) انتقالدهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:
کسى نمىتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهلبیت آشنا مىشوند. عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسلهاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهلبیت است.
هـ) زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب:
احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربیت کننده و پرورش دهندة روح حماسه و ایثار است. گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کرده اند. برای گریه بر مصیبتهای امام حسین(ع) ثوابها و فضیلتهای فراوان ذکر کرده و فرمودهاند که چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است، (10) زیرا اشک ریختن در عزای حسین(ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا است. اشک، دل را سیراب میکند، عطش روح را برطرف میسازد. نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل میشود. نیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. قلبی که مهر حسین(ع) داشته باشد، به یاد مظلومیت و شهادت او میگرید.
فضیلتها و ثوابهای زیادی که برای گریه بر امام حسین در روایات ذکر شده، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن فیض الهی گردد. اشکی که مبیّن پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خطّ سیّد الشهدا است، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه میگردد.
به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است». (11) آری چنین اشکی سزاوار آن همه ثواب است.
گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است و گریه فریاد عصر مظلومیت، رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است». (12)
گرچه در واقع امام حسین (ع) پیروز شد، ولی ظلم و جنایات غیر قابل تصوری، نسبت به اهل بیت (ع) انجام شد. همانندش تاکنون واقع نشده و در آینده نیز واقع نخواهد شد. پیروزی امام حسین (ع)، مرهون عزاداری ها و زنده نگهداشتن عاشورا و محرم و پاسداشتن این مراسم باشکوه است. حفظ و تقویت و زنده نگهداشتن عاشورا، در واقع موجب حفظ اسلام و مکتب تربیتی و هدف امام حسین (ع) است.
اهدافی که ذکر شد، در هر زمانی جریان دارد. برپائی همایش اثر عزاداری را ندارد، چون عزاداری بسیار فراگیر و گسترده است و از تمام اقشار به صورت خودجوش در آن مشارکت می کنند، ولی همایش چنین نیست.
پی نوشت ها:
1. شهید مرتضی مطهری، شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) نشر صدرا، 1387 ش، ص 117- 118.
2. نهج البلاغه، موسسه امیر المومنین، قم، 1370 ش، نامه 23.
3. ری شهری، میزانالحکمه، موسسه حدیث، قم، 1378 ش، ج 2، ص 236.
4. محمد محمدی ری شهری، المحبه فى الکتاب و السنه، موسسه حدیث قم، 1378 ش، ص 169- 170 و 181 - 182.
5. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج44، ص 287.
6. همان، ج65، ص 24.
7. شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، موسسه انتشارات فاطمه معصومه، قم، ج3، ص497، ماده عشر.
8. صدوق، امالی، جامعه مدرسین، قم، ص 112، مجلس27، حدیث5.
9. همان، ص 113.
10. بحارالأنوار، ج 44، ص286.
11. مرتضی مطهری، شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) ص 124.
12. امام خمینی، صحیفه نور، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، 1360 ش، ج 8، ص70.
[INDENT] امام حسين عليه السلام: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند. [/INDENT]
باسلام .
در تبیین آن سخن نورانی به اختصار باید گفت : کلام حضرت بیانگر این است که بعضی از متدینان ایمان واقعی و ثابت ندارند و هنگامی که در معرض آزمون سخت قراربگیرند متزلزل می شوند
چرا بعضى , در راه حق دچار تزلزل مى شوند و از صراط مستقیم منحرف مى گردند ؟
این امر علل متعددى دارد و یکى از آن علل , ضعف ایمان است . حضرت حسین بن على علیهماالسلام روزى که وارد کربلا شد این حقیقت مهم را براى اصحاب خود که ضمن عبارت کوتاهى بیان کرد : «الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون ؛(1) مردم بندگان دنیا هستند و دین را زبان زده اند . تا موقعى که زندگى آنان
جریان دارد گرد دین مى گردند و چون به بلا و امتحان مبتلا شدند شمار افراد با ایمان کم و ناچیز خواهد بود» .
از کلمه[ لعق] مى توان استفاده کرد و ضمن تشبیهى ضعف و قوت دین را توضیح داد . مردم براى قوت جسم باید تغذیه مادى نمایند و براى قوت روح نیز باید تغذیه معنوى و ایمانى داشته باشند . غذاى جسم , گوشت و قند , سبزى و میوه , و دیگر مواد غذایى است . غذاى روح ایمان به آفریدگار جهان , علم و معرفت , صفات پسندیده و سجایاى انسانى , و دیگر فضایل معنوى است .
اگر غذاى جسم , کامل و کافى باشد , بدن نیرومند مى شود و مى تواند در مقابل سرما و گرما , کار و کوشش , پیاده روى و کوهپیمایى , و امثال اینها مقاومت کند و کارهاى سنگین را بخوبى انجام دهد . اما اگر غذا به قدر کافى نباشد و بدن گرسنه و ناتوان بماند , جسم دچار ضعف مى گردد , و رفته رفته چنان ناتوان مى شود که قدرت کار و فعالیت را از دست مى دهد و چون پاره گوشتى در گوشه اطاق مى افتد .
روح نیز مانند بدن است , اگر به آفریدگار جهان مؤمن باشد , تعالیم الهى را که به وسیله پیغمبر اکرم فرستاده است، درست به کار بندد ,وظیفه شناسى وآراستگی به اخلاق را همواره مورد عنایت قرار دهد , روحى توانا و قدرتمند به دست مى آورد و مى تواند در مقابل مصائب و بلایا خود را نگه دارد , قدرتمند باشد , در مرگ فرزندان و عزیزان جزع نکند , در زیان هاى مالى بردبار و خویشتن دار باشد , رویدادهاى زندگى او را دچار ناراحتى و اضطراب ننماید و شخصیت خود را نبازد . اما اگر روحش به قدر کافى تغذیه نکند , از ذخایرایمانى و معنوى , درست برخوردار نگردد ,
و رفته رفته نیروى معنوى را از دست بدهد چنان ضعیف و ناتوان مى گردد که در مقابل حوادث کوچک خود را مى بازد و تاب مقاومت در مقابل مشکلات زندگى و ضربات طاقت فرساى حیات را ندارد .
امام براى اینکه ضعف دینى را به مردم بفهماند در سخن خود کلمه[ ( لعق] را به کار برده ,[ ( لعق] به معناى لیسیدن انگشت است . اگر کسى انگشت خود را در عسل فرو ببرد و سپس آن را بلیسد عسل خورده , اما به مقدارى کم . آیا انسان اگر فقط غذایش به وسیله لیسیدن انگشت باشد مى تواند قوى و نیرومند شود , مى تواند کوهپیمایى کند , قادر است عهده دار کارهاى سنگین شود ؟
هرگز، امام ( ع ) مى فرماید : مردم مسلمان متدین اند , دروغ نمى گویند که دین داریم . اما غذاى جان را در حد لیسیدن انگشت خورده اند , یعنى همان طورى که لیسیدن انگشت به قدر کافى قوت جسم نمى دهد , اگر دین در حد لیسیدن انگشت در غذاى مادى باشد به جان قوت معنوى نمى بخشد و آدمى در مقابل حوادث سنگین قدرت مقاومت را از دست مى دهد . این قبیل افراد اگر با شکنجه هاى جانکاهى مانند شکنجه هایى که بر سر بلال آوردند رو به رو شوند , یا اگر به مصائب و بلایایى مانند مصائبى که بر حجر بن عدى و یاران او وارد شد مواجه گردند حتما با این قدرت ناچیز ایمان تاب مقاومت در مقابل آن بلایا را ندارند .
در بین لشکریان عبیدالله عده اى بودند که قبلا به حضرت حسین نامه نوشته و امام را براى امر امامت به کوفه دعوت نموده بودند .
آنان دروغ نمى گفتند و ایمان داشتند اما وقتى عبیدالله وارد کوفه شد و پیام هاى تندى ر فرستاد , آنها براى حفظ جان و مال و زن و فرزند و خانه و زندگى خود نامه حسین بن على را از یاد بردند و به عنوان لشکریان عبیدالله به طرف کربلا حرکت کردند و با امام جنگیدند . در همان موقعى که با حضرت مى جنگیدند ، مى دانستند که حسین بر حق است اما از ترس قدرت عبیدالله باید با حسین بن على بجنگند تا خود و خانواده و اموالشان محفوظ بماند . فرزدق موقعى که نزدیک دروازه مکه با حسین بن على برخورد نمود و از وضع کوفه خبر داد حضرت گفت : مردم را چگونه دیدى ؟ عرض کرد :«قلوب الناس معک و اسیافهم علیک» . (2)
یعنى : مردم دل هاشان با شما ست اما شمشیرهاى آنان به روى شما کشیده است .
آنان که ایمان واقعى و قوى دارند اگر براى اظهار عقیده معنوى و حقیقى خود با مشکل مواجه گردند نمى هراسند , حقیقت را با صراحت مى گویند و به پیامد سنگینش تن مى دهند . اما آنان که ضعف ایمان دارند با آن که داراى عقیده قلبى صحیح اند اما جرئت نمى کنند عقیده قلبى خود را به زبان بیاورند زیرا مى ترسند و ایمانشان آن قدر قوى نیست که پیاودهایش را تحمل نمایند .
عامل دیگرى که مى تواند آدمى را در پیمودن راه حق مردد سازد و از صراط مستقیم منحرفش نماید این است که مشاهده کند طرفداران راه حق کم هستند اما آنان که در نقطه مقابل راه حق قرار دارند و به مسیر باطل مى روند بسیارند .
کثرت جمیعت در پیمودن راه باطل و اندک بودن افراد در صراط مستقیم و راه حق موجب مى شود که افراد ظاهر بین تحت تأثیر قرار گیرند , حق را ترک گویند و از پى اکثریتى بروند که راه باطل در پیش گرفته و به خطا مى روند . على ( ع ) براى آن که مردم را متوجه این خطر بزرگ نماید در یکى از خطبه ها فرمود :
«ایها الناس لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقلة اهله ؛(3)
مردم ! در راه هدایت از کمى جمعیت وحشت زده نشوید و صراط مستقیم را ترک نگویید».
ترک راه هدایت مایه گمراهى و ضلالت است .
غیر از مال دوستى و تعصب بت پرستى , عوامل دیگرى وجود داشت که سد راه مردم از قبول دین مقدس اسلام بود.تلاش هاى پیوسته رسول اکرم ( ص ) در تبلیغ دین اسلام به نتیجه رسید و تدریجا عده اى که روح آزاد داشتند و اهل منطق و استدلال بودند , به آیین الهى گرویدند و راه حق را که اصل اول پایداری است , پذیرا شدند و طبق دستور پیشواى اسلام عمل نمودند.
کسانى اهل حق اند که دارای دو اصل اساسى باشند :
یکى پیمودن راه درست , و آن دیگر پایدارى و استقامت در آن راه .
اگر پیروى از راه حق مشکلاتى به بار نیاورد و موجب خطر مالى و جانى نشود , ادامه آن چندان سخت نیست . اما اگر طى کردن آن راه مایه بلایا و خطراتى شود و اسلام تحمل آن ها را لازم بداند , آیا افراد تحمل مى نمایند و با استقامت به راه حق ادامه مى دهند یا از اداى وظیفه شانه خالى مى کنند و راه حق را ترک مى گویند ؟
حضرت حسین بن على علیهما السلام که این صحنه را دیده، در ورطه بلایا و گرفتارى واقع شده و عمل افراد را در زمینه دین از نزدیک مشاهده فرموده , به این پرسش پاسخ داده است : «یحوطونه ما درت معایشهم واذا محصوا بالبلاء قل الدیانون؛(4)مردم گرد دین هستند , تاوقتى که به معاش و زندگى آنان آسیبى نرسد اما چون پاى آزمایش و گرفتارى به میان بیاید , اندکی در دین پایدار و ثابت قدم مى مانند» .
یکى از افراد ثابت قدم در راه حق , بلال بن رباح مؤذن رسول اکرم ( ص ) بود . او در مکه ایمان آورد و راه حق را در پیش گرفت . مشرکان براى اینکه او را از پیروى اسلام بازدارند , تصمیم گرفتند آزارش دهند و با شکنجه هاى جانکاه او را از دین حق بگردانند . امیة بن خلف , موقع ظهر , در هواى گرم او را بر زمین سوزان بطحا به پشت مى خواباند و دستور مى داد سنگ بزرگى روى سینه اش قرار مى دادند و مى گفت : باید در این وضع بمانى تا بمیرى یا به محمد کافر شوى و لات و عزى را پرستش نمایى . اما بلال در این وضع سخت و طاقت فرسا همچنان در توحید و اسلام ثابت قدم بود و از خداوند یگانه به نام « احد احد» یاد مى کرد .
بلال بعد از رحلت رسول اکرم (ص ) با اوضاع و احوالى که پیش آمد , از صراط مستقیم منحرف نشد و همچنان در راه حق استقامت نمود . بلال نپذیرفت با ابى بکر بیعت کند . عمر وی را گرفت , به او گفت : این است پاداش ابى بکر در مقابل آزاد کردنت که نمى آیى با او بیعت کنى ؟ بلال گفت : اگر ابوبکر مرا براى خدا آزاد نموده , براى خداوند ترکم گوید , و اگر براى غیر خدا آزادم نموده , آزادی واقع نشده و من مانند سابق مملوک او هستم و خود را تسلیم وى مى کنم . اما با کسى که رسول اکرم ( ص ) او را خلیفه خود قرار نداده است بیعت نمى کنم اما کسى را که پیمبر به خلافت خود گزیده , بیعتش تا روز قیامت به گردن ما هست .
عمر از سخنان بلال به خشم آمد و گفت : بى پدر ! دیگر در محیط ما اقامت منما . بلال به شام سفر کرد و سرانجام درباب الصغیر دمشق از دار دنیا رفت .(6)
استقامت و پایدارى در راه حق , بسیار مشکل است . به فرموده حضرت حسین ( ع ) در زمینه امتحان و ابتلا , افراد متدین و ثابت قدم کمیاب اند . خداوند در قرآن شریف به رسول اکرم ( ص ) دستور داد:« فاستقم کما امرت و من تاب معک ؛ ( 7) .
پس تو , اى پیغمبر , طبق مأموریتى که دارى استقامت کن , همچنین کسانى که با هدایت خداوند برگشته اند , باید استقامت نمایند».
ابن عباس مى گوید : آیه اى بر رسول اکرم ( ص ) نازل نشد که مانند این آیه مشقت بار تلقى گردد . از این رو حضرت فرمود : سوره هود پیرم کرد .(8)
گفته اند : سنگینى و مشقت این آیه براى پیشواى اسلام به سبب دستورى است که خداوند در مورد استقامت و پایدارى مردم داده است .
افراد با ایمان اگر پیرو حق باشند و در راه رسیدن به حق استقامت و پایدارى نمایند ,از اهل حق به حساب مى آیند . براى دستیابی به این مقام بسیار رفیع باید از خدا یاری بطلبند و در پرتو فیض و رحمت پروردگار به این هدف مقدس دست یابند , و این دستور پیشواى معظم اسلام است .
رسول گرامى ( ص ) به على ( ع )دستور داد در پیشگاه الهى دعا کند و از خداوند حق را درخواست نماید .(9)
حضرت زین العابدین ( ع ) در جمله دوم دعاى شریف مکارم الاخلاق , به پیشگاه خداوند عرض مى کند : «و اجعلنى من اهل السداد ؛بار الها ! مرا به گونه اى قرار ده که تمام گفتار و رفتارم درست باشد و در راه اعلاى حق و برپایی دستور مقدست استقامت و پایدارى نمایم ».
امام سجاد و پدر بزرگوارش حضرت حسین علیهماالسلام , امام معصوم و پیشواى گزیده پروردگار هستند و در مقام عمل , پیرو بى قید و شرط حق و راستی اند. این دو حجت الهى در زمانى واقع شدند و در شرایطى قرار گرفتند که حداکثر پایدارى و استقامت را در حوادث سنگین شهادت و اسارت از خود نشان دادند و به عالى ترین درجه نایل آمدند .
اصحاب حضرت سیدالشهدا ( ع ) درس استقامت و پایدارى را از مولاى خود آموخته ، در راه اعلاى حق به سخت ترین ناملایمات تن داده ، در کمال بصیرت و بینش , فداکارى در راه حق را پذیرفته، به مقام رفیع شهادت نایل آمدند . حضرت حسین ( ع) پس از ورود به کربلا , در مقابل اصحاب خود خطبه اى خواند و فرمود : «آیا نمى بینید که به حق عمل نمى شود و باطل مورد نهى قرارنمى گیرد , با وجود وضعى چنین , فرد با ایمان حق دارد راغب مرگ و لقاى خداوند باشد . من مرگ را جز سعادت نمى بینم و زندگى با ستمگران در نظرم چیزى جز ملالت و آزردگى نیست » .(10)
آیا میدونستید خداوند هم در قرآن برای مظلومین روضه خوانی کرده؟
از کاربران محترم کسی میتونه به آیاتی که در اون روضه خوانی شده اشاره کنه؟
سلام و عرض ادب
[QUOTE]سند روضه خوانی در قرآن
مقدمه:
برخی از روی تعمد و عدهای از روی بیخبری نسبت به معارف دین و فرهنگ اصیل قرآن، در باب نهضت انسانساز عاشورا، شبهاتی طرح میکنند که فی المثل، این همه جزع و فزع، گریه و مصیبت بر انسانهایی که قریب به 1370سال پیش در راه عقیده و آرمان خود کشته شدند، چه فایدهای دارد؟
اصلاً مگر حسین، علیهالسلام و یاران مظلومش، به فوز عظمای شهادت دست نیافته اند، زهی سعادت! چه منزلتی بالاتر از این؟ پس دیگر مجلس گرفتن و روضه خواندن، چه وجهی دارد؟
شبهات این جماعت را میتوان از منظر متون روایی قطعی و نیز کتب تاریخی مسلم پاسخ گفت اما چون نوشتار حاضر در فضای نورانی شبکه تخصصی قرآن بارگذاری میشود، در اینجا صرفاً مستندات قرآنی گریه بر امام حسین (علیهالسلام) را تبیین میکنیم.
1. دلیل اول : روضه خدا بر اصحاب اخدود
انسانهای موحد، در طول تاریخ پیوسته گرفتار انواع عذابها و شقاوتها و قتل و غارتها بودهاند، و به جرم پاسداری از حق و حقیقت و توحید، انواع عذابها را به جان خریدهاند.
به روایت قرآن مجید، پیش از رسالت حضرت ختمی مرتبت، عده ای از موحدّان و گروندگان به آیین مسیح در زمان پادشاهی ذونواس، آخرین پادشاه از طائفه «حمیر»، تنها به جرم حقپرستی، گروه گروه به گودالهای آکنده از آتش، افکنده شدند.
قرآن مجید، داستان این جنایت تاریخی را در سوره مبارکه «بروج» آورده است.
«ذونواس آخرین پادشاهی است که از طائفه حمیر به سلطنت رسید و زمام امور مردم را بدست گرفت. او نام خود را (یوسف) نهاد و آیین یهود را اختیار کرد، آنگاه آن را یگانه دین رسمی روزگار خود خواند درحالیکه یهودیت با آمدن عیسی بن مریم از بین رفت و خط بطلان بر آن کشیده شد.»
وجه استناد ما به آیه شریفه، این است که خداوند خود در این مجموعه آیات، با لحن و بیانی خاص، نحوهی کشته شدن شهدای حادثه اخدود را روایت میکند؛ و این یعنی تجویز مقتلگویی.
چنانکه اشاره شد خداى متعال در قرآن مجید، از « اصحاب اخدود » یاد كرده است. از نظر قرآن كریم اینان جرمى جز ایمان به خدا نداشتند چنانکه میفرماید: قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ(البروج/4)
مرگ بر شکنجهگران صاحب گودال (آتش). النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(البروج/5)
آتشی عظیم و شعلهور! إِذْ هُمْ عَلَیهَا قُعُودٌ(البروج/6)
هنگامی که در کنار آن نشسته بودند. وَهُمْ عَلَى مَا یفْعَلُونَ بِالْمُۆْمِنِینَ شُهُود (البروج/7)
و آنچه را با مۆمنان انجام میدادند (با خونسردی و قساوت) تماشا میکردند! وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یۆْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِید (البروج/8)
آنها هیچ ایرادی بر مۆمنان نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند؛
«(اخدود) به گفته (راغب) در (مفردات) به معنى شکاف وسیع و عمیق و گسترده در زمین است، یا به تعبیر دیگر گودالها و خندقهای بزرگ را گویند، و جمع آن (اخادید) و در اصل از (خد) انسان گرفته شده که به معنى دو فرورفتگی است که در دو طرف بینى انسان در سمت راست و چپ قرار دارد (و به هنگام گریه اشک بر آن جارى میشود) و سپس کنایتا بر گودالى که بر صورت زمین ظاهر میشود اطلاق شده (و بعداً به صورت یک معنى حقیقى درآمده است).»
در اینکه این گروه شکنجه گر چه اشخاصى بودند؟ و در چه زمانى میزیستند؟ مفسران و ارباب تواریخ نظرات مختلفى دارند ولی قدر مسلم این است که آنها خندقهای بزرگى از آتش فراهم ساخته بودند، و مۆ منان را وادار میکردند که دست از ایمان خود بردارند، هنگامى که با مقاومت آنان روبرو میشدند آنها را در این کوره هاى آدم سوزى انداخته، به آتش میکشیدند!
منظور از آیه (اذ هم علیها قعود) و آیه بعد، این است که گروهى با کمال خونسردى نشسته بودند و صحنههاى شکنجه را تماشا میکردند و لذت میبردند که این خود نشانه نهایت قساوت آنها بود.
بعضى نیز آنها را دو گروه دانستهاند گروهى (شکنجه گر) و گروهى (تماشاچی) و از آنجا که تماشاچیان راضى به اعمال شکنجه گران بودند این فعل به همه آنها نسبت داده شده است، و این طبیعى است که در یک چنین برنامه اى همیشه گروهى عاملند، و گروهى تماشاگر، بعلاوه سران آنها معمولاً دستور میدهند و عمال از قشرهاى پایینترند.
این نیز گفته شده است که گروهى نشسته بودند و مراقب عمال شکنجه بودند تا از برنامه خود تخلف نکنند، و نزد سلطان شهادت دهند که آنها وظائف خود را به خوبى انجام میدادند!
ترکیب آن جمعیت از همه این گروه هاى مختلف نیز بعید به نظر نمیرسد، بنابراین جمع میان همه این تفسیرها نیز ممکن است.
و به هر حال جمله (یفعلون) به صورت فعل مضارع دلیل بر این است که این عمل مدتى استمرار داشت و یک حادثه زودگذر نبود. «(تفسیر نمونه).»
وجه استناد ما به آیه شریفه، این است که خداوند خود در این مجموعه آیات، با لحن و بیانی خاص، نحوهی کشته شدن شهدای حادثه اخدود را روایت میکند؛ و این یعنی تجویز مقتلگویی.
اساساً «مقتل» به معنای قتلگاه و محل کشتن است اما در فرهنگ ما، لفظ «مقتل» در مورد کتابهایی به کار میرود که یک حادثه خونین را شرح بدهد و منجر به قتل شخصیتی شده باشد و معروفترین مقتل خوانی، خواندن از روی کتابهای «مقتل» است.
یکی از علمای قرن دهم، معروف به ملا حسین کاشفی یزدی کتابی در باب قیام عاشورا و نحوه به شهادت رسیدن اصحاب اباعبدالله (ع)، با عنوان «روضه الشهداء» نگاشت که مرجعی عام برای اهالی منبر و ذاکرین اهل بیت علیهمالسلام گردید.
واژه «روضهخوانی» در ابتدای وضعش چنین معنایی داشته و امروزه از معنای واقعی به معنای «مطلق ذکر مصیبت» انتقال یافته است.
2..دلیل دوم: فریاد دادخواهی خدا برای قتل ظالمانه ی یک دختر کافر!
تنها سوره از قرآن که با تعدادی «اگر»، شروع میشود سوره مبارکه «شمس» است. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» آن وقتی كه قیامت به پا میشود و نور خورشید گرفته میشود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ» (تكویر/2) آن وقتی كه ستارهها نورشان را از دست میدهند. «وَ إِذَا الجِْبَالُ سُیرَِّتْ» (تكویر/3) آن وقتی كه زمین لرزه میشود و كوه از دل زمین كنده میشود و به حركت در میآید. «وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تكویر/4) همه سرمایههای قیمتی را رها میکنند و پا به فرار میگذارند. وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تكویر/5) آن وقتی كه حیوانهایی كه از هم فرار میكنند و در دل هم از خطر به هم پناه میبرند. «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» (تكویر/6) آن وقتی كه گداختگی مغر زمین بر اثر زلزله، زمین شكافته میشود و داغی وسط زمین به قعر اقیانوسها میخورد و اقیانوسها جوش میآید. «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (تكویر/7) حالا كه چی؟ در آن زمان میپرسیم: دختر را چرا زنده در گور كردی؟ خدا دارد بازخواست میكند، فریاد قرآن برای ظلم به یك دختر كافر است. ظلم به یك دختر كافر ... تا چه رسد به دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم، تا چه رسد به اولاد فاطمه (س)، تا چه رسد به ابالفضل (ع)، تا چه رسد به زینب كبری (س) «2 »
قابل توجه این که قرآن مجید به قدرى این مسئله را زشت و منفور شمرده، و با آن برخورد قاطع کرده است که حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مسئله نشر نامه هاى اعمال در قیامت و دادخواهى در مسائل دیگر میشمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خون انسانها و مخصوصاً انسانهای بى گناه، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان میدهد. «(3).»
3. دلیل سوم: روضه حضرت یعقوب در فراق یوسف (علیهما السلام)
قرآن کریم میفرماید: یا أَسَفَا عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم (4) و از آنها روی برگرداند و گفت وااسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، امّا او خشم خود را فرو میبرد (و هرگز کفران نمیکرد).حضرت یعقوب (ع) در فراق فرزندش، یوسف، دچار حزن و اندوه فراوانی گشت، به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از گریه و حزن بسیار پدر به ستوه آمده و گفتند: قالُوا تَاللهِ تَفْتَۆا تَذْکَرُ یُوسُفَ حتی تَکُونَ حَرضا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکین (5) به خدا سوگند تو ای پدر همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمیبری و دست از او برنمیداری تا حدّی که خود را مشرف به هلاک کنی! 4. دلیل چهارم: عزاداری فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران
قرآن کریم می فرماید: لا یُحبُّ اللهُ الجَهْرَ بالسُّوء مِنَ الْقَولِ إِلاّ مَن ظُلِم.6(4) خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند.
در این آیه شریفه دو فراز وجود دارد؛ نخست می فرماید: لا یحبّ الله ... خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛ جز کسانی که به حقوقشان تجاوز شده است و این گونه افراد استثنا شده اند. دوّم: الاّ مَن ظلم، این فراز هشداری است به همه ستمگران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی محبوب الهی قرار گرفته است.
البته در اینجا آیات دیگری هم قابل استناد است اما به جهت اختصار به تعدادی از آنها اشاره شد.
استاد مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهایش درباره تحریفات مربوط به واقعه عاشورا فریاد میزند که ما امام حسین خراب کن هستیم! و از علل آن میگوید :
« [ امام ]حسین(ع) میگوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است.
[ ولی ] ما آمدیم یک چیز دیگری گفتیم و[ آن ] تحریف کردیم.
ما گفتیم [ امام ] حسین [ علیه السلام ] یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمهی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هرچه میخواهید باشید، ابنزیاد باشید، عمرسعد باشید.
ما میگوییم یک ابنزیاد در دنیا کم بود، یک عمرسعد در دنیا کم بود، یک سنانبنانس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیهاالناس هرچه میتوانید بد باشید که من بیمهی شما هستم!»
منبع : سایت تابناک
-
توضیح : در ارزش عزاداری و اشک ریختن برای سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام کسی شک و شبهه ای نداره ، ولی کاش این اشک و عزاداری به عشق اهل بیت رسول خدا و تکریم ایشان باشه و یاداوری و عمل به شعار هیهات منا الذله
نمیشه به روش یزید و شمر و عمر سعد و ابن زیاد زندگی کرد ولی دم از دوستی با اون حضرت زد ...
پیام عاشورا حسینی زندگی کردن است / نه ظلم کردن ؛ و نه زیر بار زور رفتن است
[/HR]
پی نوشت : (نظر خودم)
[HL]ان شالله خدا توقیق دهد برای زنده نگه داشتن هدف حسین (ع) عزاداری کنیم و عشق به حسین داشته باشیم نه برای پاک شدن گناهان[/HL]
این چای روضه ها که مرا زیر و رو کند" عطرش ز دور کار هزاران سبو کند...
به نام خدای تعالی
با سلام
اولا کسی که دنبال منطق و کلام و برهان نباشد مسلما راه هدایت را نمی پیماید میشود مثَل همان شبان و موسی علیه السلام ...
دوما قربان خاک کف پای حضرت اباعبدالله ... اما اگر چای روضه چنین و چنان میکند چرا مردم بلافاصله بعد از مراسم عزاداری همان انسانهای قبلی اند ... سوما عقلا یک چای خوردن کسی را مسلمان نمیکند ... چهارما این چای اگر از مال حلال توسط مردم تهیه شده باشد خوب است اگر از مال حرام باشد به گمانم مسلمان را کافر میکند ...
به نام خدای تعالی
با سلام
اولا کسی که دنبال منطق و کلام و برهان نباشد مسلما راه هدایت را نمی پیماید میشود مثَل همان شبان و موسی علیه السلام ...
دوما قربان خاک کف پای حضرت اباعبدالله ... اما اگر چای روضه چنین و چنان میکند چرا مردم بلافاصله بعد از مراسم عزاداری همان انسانهای قبلی اند ... سوما عقلا یک چای خوردن کسی را مسلمان نمیکند ... چهارما این چای اگر از مال حلال توسط مردم تهیه شده باشد خوب است اگر از مال حرام باشد به گمانم مسلمان را کافر میکند ...
با عرض سلام خدمت کاربر عزیز
.
ببینید در نگاه عادی همون چای هست دیگر ... هر روز در خانه دم شده و نوش جان میشود ...
.
اما این چای بواسطه ی روضه امام حسین ع دارای ارزش میشود .
چه کسی ارزشش رو میفهمه و درک میکنه ؟ زرگر
.
زرگر کیه ؟ عاشق امام حسین ع . عاشق ظاهرنما و خودنما نه هااا ... عاشق فطری .
.
در چه کسی ممکن هست تغییر ایجاد کنه ؟
کسی که نیاز به یه جرقه داشته باشه تا از این رو به اون رو کنه . کسی که بخواد تغییر کنه و خدایی بشه .
برای اینکه مسائلی روشن بشه بنده مجبورم جوابی ارایه بدم
.
دوست من قرار نیست که معجزه ای صورت بگیره !! اون وقت همه نا ادم میرن یه چای میخورن و میشن آدم .
سلام واقعا هیچوقت دلم نمی خواست وایبر و لاین و تانگو نصب کنم اما واقعا دیگه حوصله ام سر میره , میترسم نصبشون کنم اونقدر مشغولم کنه از خدا دور شم واقعا نمیدونم چیکار کنم
سلام واقعا هیچوقت دلم نمی خواست وایبر و لاین و تانگو نصب کنم اما واقعا دیگه حوصله ام سر میره , میترسم نصبشون کنم اونقدر مشغولم کنه از خدا دور شم واقعا نمیدونم چیکار کنم
خوب اگه حوصله ات سر میره یه کتاب مذهبی بخون یا .... اما به نظر من سمت برنامه های مجازی نرو
خوب اگه حوصله ات سر میره یه کتاب مذهبی بخون یا .... اما به نظر من سمت برنامه های مجازی نرو
سلام آخه مشکل همینجاست که من اصلا هیچ حوصله ای واسه خوندن هیچ کتابی ندارم , وگرنه می نشستم ارشد میخوندم و هر روز اونهمه که بهم غر میزنن رو نمیشنیدم , ولی اونا هم هیچ انگیزه ای برام نمیده:(
[h=2]سردار حاج قاسم سلیمانی در کمین مهمانان ناخوانده [/h] سردار حاج قاسم سلیمانی در کمین مهمانان ناخوانده تصویر زیر که به تازگی منتشر شده است، سردار فاتح سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی را در کنار یک قبضه ضدهوایی در منطقه ای نزدیک به سامرا نشان می دهد.
با عرض سلام
قبلنا اینجا بازی هم میذاشتیم :
بازی ماشین سواری با سرعت وحشتناک در اتوبان
ماشین با سرعت ثابتی حرکت میکنه و بای جوری سبقت بگیرید که به ماشین های دیگه نخورید !
تصویری از محیط بازی و رکورد بنده :
[SPOILER]
[/SPOILER]
http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/4/3/12762_826.swf
ببینم چقدر رکورد میزنید ...
لا حول و لا قوة الا بالله
خاک پای شما ، سرمه چشمان ما
تشریف بیارید
خوشحال میشیم
سلام بچه ها میدونید 13 آبان تولد اسک دین هستشا
سلام
[h=2]استاد پناهیان: نوبت امتحان بچه مذهبی ها فرا رسیده!! [/h]علی علی
در خیمه ی عزای محرّم، علم یکیست
آن کس که دم زدیم از او دم به دم یکیست
در گریه ی جدایی و در خنده ی سلام
عطر نسیم سر زده ی صبحدم یکیست
در شان عشق نیست هیاهوی اختلاف
رنگ سیاه پیرهن و رنگ غم یکیست
اینجا ظهور رحمت و اینجا حسینیه است
هر تازه روضه خوان شده با محتشم یکیست
هرجا که نام اوست هوایش بهاری است
از این جهت حسینیه ها با حرم یکیست
باید برای خون خدا صبح و شب گریست
بی اعتنا شدن به خدا با ستم یکیست
بسیار بوده اند کسانی که نیستند
آری بدون عشق وجود و عدم یکیست ...
شاعر:حجت الاسلام سید حسن مبارز
کدامین غصه هارا خون بگرییم ؟
به سان دجله وجیحون بگرییم
برای غنچه ی صد پاره پیکر
بیا ای دوست چون هامون بگرییم .
ارزگانی
لا حول و لا قوة الا بالله
خاک پای شما همچنان سرمه چشمان ما
باز هم چشم به راهم که محرم برسد
بوی اسپند عزایت به مشامم برسد
کاش امسال محرم به دعای زهرا (س)
خبر آمدن منجی عالم برسد...
الهی آمین
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام خدمت دوستان بزرگوار اسک دین
چندوقت نبودم واقعا دلم برای شما و اینجا تنگ شده بود.
شکرخدا ساکن شهر مقدس قم شدیم.
خیلی حس قشنگیه اینجا بودن:Mohabbat:
غروب جمعه ها و مسجد مقدس جمکران:Ghamgin:
یه خواهشی از بزرگوارانی که ساکن شهر قم هستن اگه آدرس هیاتها و ساعات عزاداری رو دارید میشه اینجا بزارید.
چون ما تازه اومدیم و من آدرسارو خوب بلد نیستم.
این شبا مارو از دعای خیرتون فراموش نکنید.
التماس دعا
یاعلی مدد
گرچه در راوایات بر عزاداری همه ائمه توصیه شده، ولی در باره عزاداری سالار شهیدان توصیه بیش تر شده است.
عزاداری برای اهل بیت، به ویژه سید شهیدان حسین بن علی (ع) و یاران مظلومش از آثار و فواید اجتماعی فراوانی بهره مند است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود :
ا) محبت و دوستى:
قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهلبیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده، دوستى لوازمى دارد. دوستدار صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهمترین لوازم دوستى، همدردى و همدلى با دوستان در مواقع سوگ و اظهار سرور و شادی در شادى آنان است. (1) از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهلبیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) مىفرماید: «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا، اولئک منّا و الینا؛(2) شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند. دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند. آنان از ما هستند و بازگشت شان به سوی ما است.»
امام صادق(ع) فرمود: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا؛(3) شیعیان ما پارهاى از وجود ما هستند. از زیادى گل ما آفریده شدهاند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند.»
بر این اساس وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مىکند که در ایام عزادارى اهلبیت، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى،، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده اظهار نماییم ؛ طبق فرموده امام صادق(ع) : عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، آن گاه به جامی از آب بسنده می کنند. (4) از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایتگر اندوه و ناراحتى است، آشکار می سازیم.
در روایت دیگر امام رضا (ع) به ریان بن شبیب، که روز اول محرم به محضر حضرت شرفیاب شد، فرمود :
« ان کنت باکیا لشیئ فابک علی الحسین فانه ذبح کما یذهب الکبش. . . ؛(5)
اگر بر مصیبتی گریه می کنی، بر حسین بن علی گریه کن چون که آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بریدند. همراه او هیجده تن از اهل بیت او -که در زمین همانندی نداشتند- به شهادت رسیدند. »
سپس فرمود: «. . . فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛(6)اگر خوشحال می شوی از این که در درجات عالی بهشت با ما باشی، در حزن ما محزون و در شادی ما شاد باش. »
ب) انسانسازى:
از آن جا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزیزان، یادآور فضایل، مناقب و آرمانهاى آنان است. بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مىدهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مىکند، شعور و شور و شناخت و عاطفه را درهم مىآمیزد. در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار می گردد. هنگام خروج از مراسم عزادارى مانند محبى مىشود که فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج)جامعهسازى:
هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مىشود. آدمى مىکوشد تا آرمانهاى اهلبیت(ع) را در جامعه حکمفرما کند.
عزادارى بر اهلبیت با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آنان و پیاده کردن آن ها فراهم مىسازد. به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د) انتقالدهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:
کسى نمىتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهلبیت آشنا مىشوند. عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسلهاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهلبیت است.
هـ) زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب:
احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربیت کننده و پرورش دهندة روح حماسه و ایثار است. گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کرده اند. برای گریه بر مصیبتهای امام حسین(ع) ثوابها و فضیلتهای فراوان ذکر کرده و فرمودهاند که چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است، (10) زیرا اشک ریختن در عزای حسین(ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا است. اشک، دل را سیراب میکند، عطش روح را برطرف میسازد. نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل میشود. نیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. قلبی که مهر حسین(ع) داشته باشد، به یاد مظلومیت و شهادت او میگرید.
فضیلتها و ثوابهای زیادی که برای گریه بر امام حسین در روایات ذکر شده، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن فیض الهی گردد. اشکی که مبیّن پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خطّ سیّد الشهدا است، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه میگردد.
به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است». (11) آری چنین اشکی سزاوار آن همه ثواب است.
گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است و گریه فریاد عصر مظلومیت، رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است». (12)
گرچه در واقع امام حسین (ع) پیروز شد، ولی ظلم و جنایات غیر قابل تصوری، نسبت به اهل بیت (ع) انجام شد. همانندش تاکنون واقع نشده و در آینده نیز واقع نخواهد شد. پیروزی امام حسین (ع)، مرهون عزاداری ها و زنده نگهداشتن عاشورا و محرم و پاسداشتن این مراسم باشکوه است. حفظ و تقویت و زنده نگهداشتن عاشورا، در واقع موجب حفظ اسلام و مکتب تربیتی و هدف امام حسین (ع) است.
اهدافی که ذکر شد، در هر زمانی جریان دارد. برپائی همایش اثر عزاداری را ندارد، چون عزاداری بسیار فراگیر و گسترده است و از تمام اقشار به صورت خودجوش در آن مشارکت می کنند، ولی همایش چنین نیست.
پی نوشت ها:
1. شهید مرتضی مطهری، شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) نشر صدرا، 1387 ش، ص 117- 118.
2. نهج البلاغه، موسسه امیر المومنین، قم، 1370 ش، نامه 23.
3. ری شهری، میزانالحکمه، موسسه حدیث، قم، 1378 ش، ج 2، ص 236.
4. محمد محمدی ری شهری، المحبه فى الکتاب و السنه، موسسه حدیث قم، 1378 ش، ص 169- 170 و 181 - 182.
5. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج44، ص 287.
6. همان، ج65، ص 24.
7. شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، موسسه انتشارات فاطمه معصومه، قم، ج3، ص497، ماده عشر.
8. صدوق، امالی، جامعه مدرسین، قم، ص 112، مجلس27، حدیث5.
9. همان، ص 113.
10. بحارالأنوار، ج 44، ص286.
11. مرتضی مطهری، شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) ص 124.
12. امام خمینی، صحیفه نور، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، 1360 ش، ج 8، ص70.
سلام
از اینجا میتونید برنامه هیئات قم رو بینید:
http://www.askdin.com/thread4345-105.html
سنایی غزنوی :
جنبش نور سوی نور بود
نور کی از آفتاب دور بود
آیا میدونستید خداوند هم در قرآن برای مظلومین روضه خوانی کرده؟
از کاربران محترم کسی میتونه به آیاتی که در اون روضه خوانی شده اشاره کنه؟
[INDENT] امام حسين عليه السلام: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند.
[/INDENT]
باسلام .
در تبیین آن سخن نورانی به اختصار باید گفت :
کلام حضرت بیانگر این است که بعضی از متدینان ایمان واقعی و ثابت ندارند و هنگامی که در معرض آزمون سخت قراربگیرند متزلزل می شوند
چرا بعضى , در راه حق دچار تزلزل مى شوند و از صراط مستقیم منحرف مى گردند ؟
این امر علل متعددى دارد و یکى از آن علل , ضعف ایمان است . حضرت حسین بن على علیهماالسلام روزى که وارد کربلا شد این حقیقت مهم را براى اصحاب خود که ضمن عبارت کوتاهى بیان کرد : «الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون ؛(1) مردم بندگان دنیا هستند و دین را زبان زده اند . تا موقعى که زندگى آنان
جریان دارد گرد دین مى گردند و چون به بلا و امتحان مبتلا شدند شمار افراد با ایمان کم و ناچیز خواهد بود» .
از کلمه[ لعق] مى توان استفاده کرد و ضمن تشبیهى ضعف و قوت دین را توضیح داد . مردم براى قوت جسم باید تغذیه مادى نمایند و براى قوت روح نیز باید تغذیه معنوى و ایمانى داشته باشند . غذاى جسم , گوشت و قند , سبزى و میوه , و دیگر مواد غذایى است . غذاى روح ایمان به آفریدگار جهان , علم و معرفت , صفات پسندیده و سجایاى انسانى , و دیگر فضایل معنوى است .
اگر غذاى جسم , کامل و کافى باشد , بدن نیرومند مى شود و مى تواند در مقابل سرما و گرما , کار و کوشش , پیاده روى و کوهپیمایى , و امثال اینها مقاومت کند و کارهاى سنگین را بخوبى انجام دهد . اما اگر غذا به قدر کافى نباشد و بدن گرسنه و ناتوان بماند , جسم دچار ضعف مى گردد , و رفته رفته چنان ناتوان مى شود که قدرت کار و فعالیت را از دست مى دهد و چون پاره گوشتى در گوشه اطاق مى افتد .
روح نیز مانند بدن است , اگر به آفریدگار جهان مؤمن باشد , تعالیم الهى را که به وسیله پیغمبر اکرم فرستاده است، درست به کار بندد ,وظیفه شناسى وآراستگی به اخلاق را همواره مورد عنایت قرار دهد , روحى توانا و قدرتمند به دست مى آورد و مى تواند در مقابل مصائب و بلایا خود را نگه دارد , قدرتمند باشد , در مرگ فرزندان و عزیزان جزع نکند , در زیان هاى مالى بردبار و خویشتن دار باشد , رویدادهاى زندگى او را دچار ناراحتى و اضطراب ننماید و شخصیت خود را نبازد . اما اگر روحش به قدر کافى تغذیه نکند , از ذخایرایمانى و معنوى , درست برخوردار نگردد ,
و رفته رفته نیروى معنوى را از دست بدهد چنان ضعیف و ناتوان مى گردد که در مقابل حوادث کوچک خود را مى بازد و تاب مقاومت در مقابل مشکلات زندگى و ضربات طاقت فرساى حیات را ندارد .
امام براى اینکه ضعف دینى را به مردم بفهماند در سخن خود کلمه[ ( لعق] را به کار برده ,[ ( لعق] به معناى لیسیدن انگشت است . اگر کسى انگشت خود را در عسل فرو ببرد و سپس آن را بلیسد عسل خورده , اما به مقدارى کم . آیا انسان اگر فقط غذایش به وسیله لیسیدن انگشت باشد مى تواند قوى و نیرومند شود , مى تواند کوهپیمایى کند , قادر است عهده دار کارهاى سنگین شود ؟
هرگز، امام ( ع ) مى فرماید : مردم مسلمان متدین اند , دروغ نمى گویند که دین داریم . اما غذاى جان را در حد لیسیدن انگشت خورده اند , یعنى همان طورى که لیسیدن انگشت به قدر کافى قوت جسم نمى دهد , اگر دین در حد لیسیدن انگشت در غذاى مادى باشد به جان قوت معنوى نمى بخشد و آدمى در مقابل حوادث سنگین قدرت مقاومت را از دست مى دهد . این قبیل افراد اگر با شکنجه هاى جانکاهى مانند شکنجه هایى که بر سر بلال آوردند رو به رو شوند , یا اگر به مصائب و بلایایى مانند مصائبى که بر حجر بن عدى و یاران او وارد شد مواجه گردند حتما با این قدرت ناچیز ایمان تاب مقاومت در مقابل آن بلایا را ندارند .
در بین لشکریان عبیدالله عده اى بودند که قبلا به حضرت حسین نامه نوشته و امام را براى امر امامت به کوفه دعوت نموده بودند .
آنان دروغ نمى گفتند و ایمان داشتند اما وقتى عبیدالله وارد کوفه شد و پیام هاى تندى ر فرستاد , آنها براى حفظ جان و مال و زن و فرزند و خانه و زندگى خود نامه حسین بن على را از یاد بردند و به عنوان لشکریان عبیدالله به طرف کربلا حرکت کردند و با امام جنگیدند . در همان موقعى که با حضرت مى جنگیدند ، مى دانستند که حسین بر حق است اما از ترس قدرت عبیدالله باید با حسین بن على بجنگند تا خود و خانواده و اموالشان محفوظ بماند . فرزدق موقعى که نزدیک دروازه مکه با حسین بن على برخورد نمود و از وضع کوفه خبر داد حضرت گفت : مردم را چگونه دیدى ؟ عرض کرد :«قلوب الناس معک و اسیافهم علیک» . (2)
یعنى : مردم دل هاشان با شما ست اما شمشیرهاى آنان به روى شما کشیده است .
آنان که ایمان واقعى و قوى دارند اگر براى اظهار عقیده معنوى و حقیقى خود با مشکل مواجه گردند نمى هراسند , حقیقت را با صراحت مى گویند و به پیامد سنگینش تن مى دهند . اما آنان که ضعف ایمان دارند با آن که داراى عقیده قلبى صحیح اند اما جرئت نمى کنند عقیده قلبى خود را به زبان بیاورند زیرا مى ترسند و ایمانشان آن قدر قوى نیست که پیاودهایش را تحمل نمایند .
عامل دیگرى که مى تواند آدمى را در پیمودن راه حق مردد سازد و از صراط مستقیم منحرفش نماید این است که مشاهده کند طرفداران راه حق کم هستند اما آنان که در نقطه مقابل راه حق قرار دارند و به مسیر باطل مى روند بسیارند .
کثرت جمیعت در پیمودن راه باطل و اندک بودن افراد در صراط مستقیم و راه حق موجب مى شود که افراد ظاهر بین تحت تأثیر قرار گیرند , حق را ترک گویند و از پى اکثریتى بروند که راه باطل در پیش گرفته و به خطا مى روند . على ( ع ) براى آن که مردم را متوجه این خطر بزرگ نماید در یکى از خطبه ها فرمود :
«ایها الناس لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقلة اهله ؛(3)
مردم ! در راه هدایت از کمى جمعیت وحشت زده نشوید و صراط مستقیم را ترک نگویید».
ترک راه هدایت مایه گمراهى و ضلالت است .
غیر از مال دوستى و تعصب بت پرستى , عوامل دیگرى وجود داشت که سد راه مردم از قبول دین مقدس اسلام بود.تلاش هاى پیوسته رسول اکرم ( ص ) در تبلیغ دین اسلام به نتیجه رسید و تدریجا عده اى که روح آزاد داشتند و اهل منطق و استدلال بودند , به آیین الهى گرویدند و راه حق را که اصل اول پایداری است , پذیرا شدند و طبق دستور پیشواى اسلام عمل نمودند.
کسانى اهل حق اند که دارای دو اصل اساسى باشند :
یکى پیمودن راه درست , و آن دیگر پایدارى و استقامت در آن راه .
اگر پیروى از راه حق مشکلاتى به بار نیاورد و موجب خطر مالى و جانى نشود , ادامه آن چندان سخت نیست . اما اگر طى کردن آن راه مایه بلایا و خطراتى شود و اسلام تحمل آن ها را لازم بداند , آیا افراد تحمل مى نمایند و با استقامت به راه حق ادامه مى دهند یا از اداى وظیفه شانه خالى مى کنند و راه حق را ترک مى گویند ؟
حضرت حسین بن على علیهما السلام که این صحنه را دیده، در ورطه بلایا و گرفتارى واقع شده و عمل افراد را در زمینه دین از نزدیک مشاهده فرموده , به این پرسش پاسخ داده است : «یحوطونه ما درت معایشهم واذا محصوا بالبلاء قل الدیانون؛(4)مردم گرد دین هستند , تاوقتى که به معاش و زندگى آنان آسیبى نرسد اما چون پاى آزمایش و گرفتارى به میان بیاید , اندکی در دین پایدار و ثابت قدم مى مانند» .
یکى از افراد ثابت قدم در راه حق , بلال بن رباح مؤذن رسول اکرم ( ص ) بود . او در مکه ایمان آورد و راه حق را در پیش گرفت . مشرکان براى اینکه او را از پیروى اسلام بازدارند , تصمیم گرفتند آزارش دهند و با شکنجه هاى جانکاه او را از دین حق بگردانند . امیة بن خلف , موقع ظهر , در هواى گرم او را بر زمین سوزان بطحا به پشت مى خواباند و دستور مى داد سنگ بزرگى روى سینه اش قرار مى دادند و مى گفت : باید در این وضع بمانى تا بمیرى یا به محمد کافر شوى و لات و عزى را پرستش نمایى . اما بلال در این وضع سخت و طاقت فرسا همچنان در توحید و اسلام ثابت قدم بود و از خداوند یگانه به نام « احد احد» یاد مى کرد .
بلال بعد از رحلت رسول اکرم (ص ) با اوضاع و احوالى که پیش آمد , از صراط مستقیم منحرف نشد و همچنان در راه حق استقامت نمود . بلال نپذیرفت با ابى بکر بیعت کند . عمر وی را گرفت , به او گفت : این است پاداش ابى بکر در مقابل آزاد کردنت که نمى آیى با او بیعت کنى ؟ بلال گفت : اگر ابوبکر مرا براى خدا آزاد نموده , براى خداوند ترکم گوید , و اگر براى غیر خدا آزادم نموده , آزادی واقع نشده و من مانند سابق مملوک او هستم و خود را تسلیم وى مى کنم . اما با کسى که رسول اکرم ( ص ) او را خلیفه خود قرار نداده است بیعت نمى کنم اما کسى را که پیمبر به خلافت خود گزیده , بیعتش تا روز قیامت به گردن ما هست .
عمر از سخنان بلال به خشم آمد و گفت : بى پدر ! دیگر در محیط ما اقامت منما . بلال به شام سفر کرد و سرانجام درباب الصغیر دمشق از دار دنیا رفت .(6)
استقامت و پایدارى در راه حق , بسیار مشکل است . به فرموده حضرت حسین ( ع ) در زمینه امتحان و ابتلا , افراد متدین و ثابت قدم کمیاب اند . خداوند در قرآن شریف به رسول اکرم ( ص ) دستور داد:« فاستقم کما امرت و من تاب معک ؛ ( 7) .
پس تو , اى پیغمبر , طبق مأموریتى که دارى استقامت کن , همچنین کسانى که با هدایت خداوند برگشته اند , باید استقامت نمایند».
ابن عباس مى گوید : آیه اى بر رسول اکرم ( ص ) نازل نشد که مانند این آیه مشقت بار تلقى گردد . از این رو حضرت فرمود : سوره هود پیرم کرد .(8)
گفته اند : سنگینى و مشقت این آیه براى پیشواى اسلام به سبب دستورى است که خداوند در مورد استقامت و پایدارى مردم داده است .
افراد با ایمان اگر پیرو حق باشند و در راه رسیدن به حق استقامت و پایدارى نمایند ,از اهل حق به حساب مى آیند . براى دستیابی به این مقام بسیار رفیع باید از خدا یاری بطلبند و در پرتو فیض و رحمت پروردگار به این هدف مقدس دست یابند , و این دستور پیشواى معظم اسلام است .
رسول گرامى ( ص ) به على ( ع )دستور داد در پیشگاه الهى دعا کند و از خداوند حق را درخواست نماید .(9)
حضرت زین العابدین ( ع ) در جمله دوم دعاى شریف مکارم الاخلاق , به پیشگاه خداوند عرض مى کند : «و اجعلنى من اهل السداد ؛بار الها ! مرا به گونه اى قرار ده که تمام گفتار و رفتارم درست باشد و در راه اعلاى حق و برپایی دستور مقدست استقامت و پایدارى نمایم ».
امام سجاد و پدر بزرگوارش حضرت حسین علیهماالسلام , امام معصوم و پیشواى گزیده پروردگار هستند و در مقام عمل , پیرو بى قید و شرط حق و راستی اند. این دو حجت الهى در زمانى واقع شدند و در شرایطى قرار گرفتند که حداکثر پایدارى و استقامت را در حوادث سنگین شهادت و اسارت از خود نشان دادند و به عالى ترین درجه نایل آمدند .
اصحاب حضرت سیدالشهدا ( ع ) درس استقامت و پایدارى را از مولاى خود آموخته ، در راه اعلاى حق به سخت ترین ناملایمات تن داده ، در کمال بصیرت و بینش , فداکارى در راه حق را پذیرفته، به مقام رفیع شهادت نایل آمدند . حضرت حسین ( ع) پس از ورود به کربلا , در مقابل اصحاب خود خطبه اى خواند و فرمود : «آیا نمى بینید که به حق عمل نمى شود و باطل مورد نهى قرارنمى گیرد , با وجود وضعى چنین , فرد با ایمان حق دارد راغب مرگ و لقاى خداوند باشد . من مرگ را جز سعادت نمى بینم و زندگى با ستمگران در نظرم چیزى جز ملالت و آزردگى نیست » .(10)
پاورقى :
1 - نفس المهموم , ص 209
2 - ارشاد مفید , ص 201 .
3 - نهج البلاغه , ص 201 .
4 دمعة الساکبة , ص 287 .
5 سیره ابن هشام , ج 1 2 , ص 318 .
6 سفینة البحار , ج 1 , ص 104 .
7 هود( 11 ), آیه 112 .
8 تفسیر صافى , ج 1 , ص 266 .
9 نهایة ابن اثیر , ج 2 , ص 352 .
10 دمعة الساکبة , ص 287 .
[FONT=arial black]
سلام و عرض ادب
[QUOTE]سند روضه خوانی در قرآن
مقدمه:
برخی از روی تعمد و عدهای از روی بیخبری نسبت به معارف دین و فرهنگ اصیل قرآن، در باب نهضت انسانساز عاشورا، شبهاتی طرح میکنند که فی المثل، این همه جزع و فزع، گریه و مصیبت بر انسانهایی که قریب به 1370سال پیش در راه عقیده و آرمان خود کشته شدند، چه فایدهای دارد؟
اصلاً مگر حسین، علیهالسلام و یاران مظلومش، به فوز عظمای شهادت دست نیافته اند، زهی سعادت! چه منزلتی بالاتر از این؟ پس دیگر مجلس گرفتن و روضه خواندن، چه وجهی دارد؟
شبهات این جماعت را میتوان از منظر متون روایی قطعی و نیز کتب تاریخی مسلم پاسخ گفت اما چون نوشتار حاضر در فضای نورانی شبکه تخصصی قرآن بارگذاری میشود، در اینجا صرفاً مستندات قرآنی گریه بر امام حسین (علیهالسلام) را تبیین میکنیم.
1. دلیل اول : روضه خدا بر اصحاب اخدود
انسانهای موحد، در طول تاریخ پیوسته گرفتار انواع عذابها و شقاوتها و قتل و غارتها بودهاند، و به جرم پاسداری از حق و حقیقت و توحید، انواع عذابها را به جان خریدهاند.
به روایت قرآن مجید، پیش از رسالت حضرت ختمی مرتبت، عده ای از موحدّان و گروندگان به آیین مسیح در زمان پادشاهی ذونواس، آخرین پادشاه از طائفه «حمیر»، تنها به جرم حقپرستی، گروه گروه به گودالهای آکنده از آتش، افکنده شدند.
قرآن مجید، داستان این جنایت تاریخی را در سوره مبارکه «بروج» آورده است.
«ذونواس آخرین پادشاهی است که از طائفه حمیر به سلطنت رسید و زمام امور مردم را بدست گرفت. او نام خود را (یوسف) نهاد و آیین یهود را اختیار کرد، آنگاه آن را یگانه دین رسمی روزگار خود خواند درحالیکه یهودیت با آمدن عیسی بن مریم از بین رفت و خط بطلان بر آن کشیده شد.»
وجه استناد ما به آیه شریفه، این است که خداوند خود در این مجموعه آیات، با لحن و بیانی خاص، نحوهی کشته شدن شهدای حادثه اخدود را روایت میکند؛ و این یعنی تجویز مقتلگویی.
چنانکه اشاره شد خداى متعال در قرآن مجید، از « اصحاب اخدود » یاد كرده است. از نظر قرآن كریم اینان جرمى جز ایمان به خدا نداشتند چنانکه میفرماید: قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ(البروج/4)
مرگ بر شکنجهگران صاحب گودال (آتش).
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(البروج/5)
آتشی عظیم و شعلهور!
إِذْ هُمْ عَلَیهَا قُعُودٌ(البروج/6)
هنگامی که در کنار آن نشسته بودند.
وَهُمْ عَلَى مَا یفْعَلُونَ بِالْمُۆْمِنِینَ شُهُود (البروج/7)
و آنچه را با مۆمنان انجام میدادند (با خونسردی و قساوت) تماشا میکردند!
وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یۆْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِید (البروج/8)
آنها هیچ ایرادی بر مۆمنان نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند؛
«(اخدود) به گفته (راغب) در (مفردات) به معنى شکاف وسیع و عمیق و گسترده در زمین است، یا به تعبیر دیگر گودالها و خندقهای بزرگ را گویند، و جمع آن (اخادید) و در اصل از (خد) انسان گرفته شده که به معنى دو فرورفتگی است که در دو طرف بینى انسان در سمت راست و چپ قرار دارد (و به هنگام گریه اشک بر آن جارى میشود) و سپس کنایتا بر گودالى که بر صورت زمین ظاهر میشود اطلاق شده (و بعداً به صورت یک معنى حقیقى درآمده است).»
در اینکه این گروه شکنجه گر چه اشخاصى بودند؟ و در چه زمانى میزیستند؟ مفسران و ارباب تواریخ نظرات مختلفى دارند ولی قدر مسلم این است که آنها خندقهای بزرگى از آتش فراهم ساخته بودند، و مۆ منان را وادار میکردند که دست از ایمان خود بردارند، هنگامى که با مقاومت آنان روبرو میشدند آنها را در این کوره هاى آدم سوزى انداخته، به آتش میکشیدند!
منظور از آیه (اذ هم علیها قعود) و آیه بعد، این است که گروهى با کمال خونسردى نشسته بودند و صحنههاى شکنجه را تماشا میکردند و لذت میبردند که این خود نشانه نهایت قساوت آنها بود.
بعضى نیز آنها را دو گروه دانستهاند گروهى (شکنجه گر) و گروهى (تماشاچی) و از آنجا که تماشاچیان راضى به اعمال شکنجه گران بودند این فعل به همه آنها نسبت داده شده است، و این طبیعى است که در یک چنین برنامه اى همیشه گروهى عاملند، و گروهى تماشاگر، بعلاوه سران آنها معمولاً دستور میدهند و عمال از قشرهاى پایینترند.
این نیز گفته شده است که گروهى نشسته بودند و مراقب عمال شکنجه بودند تا از برنامه خود تخلف نکنند، و نزد سلطان شهادت دهند که آنها وظائف خود را به خوبى انجام میدادند!
ترکیب آن جمعیت از همه این گروه هاى مختلف نیز بعید به نظر نمیرسد، بنابراین جمع میان همه این تفسیرها نیز ممکن است.
و به هر حال جمله (یفعلون) به صورت فعل مضارع دلیل بر این است که این عمل مدتى استمرار داشت و یک حادثه زودگذر نبود. «(تفسیر نمونه).»
وجه استناد ما به آیه شریفه، این است که خداوند خود در این مجموعه آیات، با لحن و بیانی خاص، نحوهی کشته شدن شهدای حادثه اخدود را روایت میکند؛ و این یعنی تجویز مقتلگویی.
اساساً «مقتل» به معنای قتلگاه و محل کشتن است اما در فرهنگ ما، لفظ «مقتل» در مورد کتابهایی به کار میرود که یک حادثه خونین را شرح بدهد و منجر به قتل شخصیتی شده باشد و معروفترین مقتل خوانی، خواندن از روی کتابهای «مقتل» است.
یکی از علمای قرن دهم، معروف به ملا حسین کاشفی یزدی کتابی در باب قیام عاشورا و نحوه به شهادت رسیدن اصحاب اباعبدالله (ع)، با عنوان «روضه الشهداء» نگاشت که مرجعی عام برای اهالی منبر و ذاکرین اهل بیت علیهمالسلام گردید.
واژه «روضهخوانی» در ابتدای وضعش چنین معنایی داشته و امروزه از معنای واقعی به معنای «مطلق ذکر مصیبت» انتقال یافته است.
2..دلیل دوم: فریاد دادخواهی خدا برای قتل ظالمانه ی یک دختر کافر!
تنها سوره از قرآن که با تعدادی «اگر»، شروع میشود سوره مبارکه «شمس» است. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» آن وقتی كه قیامت به پا میشود و نور خورشید گرفته میشود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ» (تكویر/2) آن وقتی كه ستارهها نورشان را از دست میدهند. «وَ إِذَا الجِْبَالُ سُیرَِّتْ» (تكویر/3) آن وقتی كه زمین لرزه میشود و كوه از دل زمین كنده میشود و به حركت در میآید. «وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تكویر/4) همه سرمایههای قیمتی را رها میکنند و پا به فرار میگذارند. وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تكویر/5) آن وقتی كه حیوانهایی كه از هم فرار میكنند و در دل هم از خطر به هم پناه میبرند. «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» (تكویر/6) آن وقتی كه گداختگی مغر زمین بر اثر زلزله، زمین شكافته میشود و داغی وسط زمین به قعر اقیانوسها میخورد و اقیانوسها جوش میآید. «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (تكویر/7) حالا كه چی؟ در آن زمان میپرسیم: دختر را چرا زنده در گور كردی؟ خدا دارد بازخواست میكند، فریاد قرآن برای ظلم به یك دختر كافر است. ظلم به یك دختر كافر ... تا چه رسد به دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم، تا چه رسد به اولاد فاطمه (س)، تا چه رسد به ابالفضل (ع)، تا چه رسد به زینب كبری (س) «2 »
قابل توجه این که قرآن مجید به قدرى این مسئله را زشت و منفور شمرده، و با آن برخورد قاطع کرده است که حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مسئله نشر نامه هاى اعمال در قیامت و دادخواهى در مسائل دیگر میشمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خون انسانها و مخصوصاً انسانهای بى گناه، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان میدهد. «(3).»
3. دلیل سوم: روضه حضرت یعقوب در فراق یوسف (علیهما السلام)
قرآن کریم میفرماید: یا أَسَفَا عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم (4) و از آنها روی برگرداند و گفت وااسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، امّا او خشم خود را فرو میبرد (و هرگز کفران نمیکرد).حضرت یعقوب (ع) در فراق فرزندش، یوسف، دچار حزن و اندوه فراوانی گشت، به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از گریه و حزن بسیار پدر به ستوه آمده و گفتند: قالُوا تَاللهِ تَفْتَۆا تَذْکَرُ یُوسُفَ حتی تَکُونَ حَرضا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکین (5) به خدا سوگند تو ای پدر همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمیبری و دست از او برنمیداری تا حدّی که خود را مشرف به هلاک کنی!
4. دلیل چهارم: عزاداری فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران
قرآن کریم می فرماید: لا یُحبُّ اللهُ الجَهْرَ بالسُّوء مِنَ الْقَولِ إِلاّ مَن ظُلِم.6(4) خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند.
در این آیه شریفه دو فراز وجود دارد؛ نخست می فرماید: لا یحبّ الله ... خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛ جز کسانی که به حقوقشان تجاوز شده است و این گونه افراد استثنا شده اند. دوّم: الاّ مَن ظلم، این فراز هشداری است به همه ستمگران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی محبوب الهی قرار گرفته است.
البته در اینجا آیات دیگری هم قابل استناد است اما به جهت اختصار به تعدادی از آنها اشاره شد.
[/HR][FONT=arial black] منابع:
1. تفسیر نمونه، ذیل آیات شریفه
2.درسهایی از قرآن
3. تفسیر نمونه، ذیل آیات شریفه
4.سوره یوسف، آیه 84.
5. همان، آیه 85.
6.سوره نساء، آیه 148.
[/QUOTE]
با یاد خدا
استاد مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهایش درباره تحریفات مربوط به واقعه عاشورا فریاد میزند که ما امام حسین خراب کن هستیم! و از علل آن میگوید :
« [ امام ]حسین(ع) میگوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است.
[ ولی ] ما آمدیم یک چیز دیگری گفتیم و[ آن ] تحریف کردیم.
ما گفتیم [ امام ] حسین [ علیه السلام ] یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمهی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هرچه میخواهید باشید، ابنزیاد باشید، عمرسعد باشید.
ما میگوییم یک ابنزیاد در دنیا کم بود، یک عمرسعد در دنیا کم بود، یک سنانبنانس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیهاالناس هرچه میتوانید بد باشید که من بیمهی شما هستم!»
منبع : سایت تابناک
-
توضیح : در ارزش عزاداری و اشک ریختن برای سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام کسی شک و شبهه ای نداره ، ولی کاش این اشک و عزاداری به عشق اهل بیت رسول خدا و تکریم ایشان باشه و یاداوری و عمل به شعار هیهات منا الذله
نمیشه به روش یزید و شمر و عمر سعد و ابن زیاد زندگی کرد ولی دم از دوستی با اون حضرت زد ...
پیام عاشورا حسینی زندگی کردن است / نه ظلم کردن ؛ و نه زیر بار زور رفتن است
[/HR]
پی نوشت : (نظر خودم)
[HL]ان شالله خدا توقیق دهد برای زنده نگه داشتن هدف حسین (ع) عزاداری کنیم و عشق به حسین داشته باشیم نه برای پاک شدن گناهان[/HL]
از کودکی به گردن ما شال ماتم است
نابرده رنج ،گنج به ما داده است حسین...
[h=2]این چای روضه ها که مرا زیر و رو کند" عطرش ز دور کار هزاران سبو کند...[/h]
به نام خدای تعالی
با سلام
اولا کسی که دنبال منطق و کلام و برهان نباشد مسلما راه هدایت را نمی پیماید میشود مثَل همان شبان و موسی علیه السلام ...
دوما قربان خاک کف پای حضرت اباعبدالله ... اما اگر چای روضه چنین و چنان میکند چرا مردم بلافاصله بعد از مراسم عزاداری همان انسانهای قبلی اند ... سوما عقلا یک چای خوردن کسی را مسلمان نمیکند ... چهارما این چای اگر از مال حلال توسط مردم تهیه شده باشد خوب است اگر از مال حرام باشد به گمانم مسلمان را کافر میکند ...
خواهش میکنم هر کی این پست رو خوند
منو توی عزاداریاش دعا کنه
به شدت دلمرده و داغون و گرفتارم
ممنون:Gol:
با عرض سلام خدمت کاربر عزیز
.
ببینید در نگاه عادی همون چای هست دیگر ... هر روز در خانه دم شده و نوش جان میشود ...
.
اما این چای بواسطه ی روضه امام حسین ع دارای ارزش میشود .
چه کسی ارزشش رو میفهمه و درک میکنه ؟ زرگر
.
زرگر کیه ؟ عاشق امام حسین ع . عاشق ظاهرنما و خودنما نه هااا ... عاشق فطری .
.
در چه کسی ممکن هست تغییر ایجاد کنه ؟
کسی که نیاز به یه جرقه داشته باشه تا از این رو به اون رو کنه . کسی که بخواد تغییر کنه و خدایی بشه .
برای اینکه مسائلی روشن بشه بنده مجبورم جوابی ارایه بدم
.
دوست من قرار نیست که معجزه ای صورت بگیره !! اون وقت همه نا ادم میرن یه چای میخورن و میشن آدم .
اینجا هنر ادم شدن چه شد پس ؟
میتونه کمک کننده هدایت باشه اما نه علت هدایت .
سلام واقعا هیچوقت دلم نمی خواست وایبر و لاین و تانگو نصب کنم اما واقعا دیگه حوصله ام سر میره , میترسم نصبشون کنم اونقدر مشغولم کنه از خدا دور شم واقعا نمیدونم چیکار کنم
خوب اگه حوصله ات سر میره یه کتاب مذهبی بخون یا .... اما به نظر من سمت برنامه های مجازی نرو
سلام آخه مشکل همینجاست که من اصلا هیچ حوصله ای واسه خوندن هیچ کتابی ندارم , وگرنه می نشستم ارشد میخوندم و هر روز اونهمه که بهم غر میزنن رو نمیشنیدم , ولی اونا هم هیچ انگیزه ای برام نمیده:(
منم دقیقا همینجوریم
به شدت دلمرده و داغون و گرفتارم
عزیزان وقتی یاد همه میکنید یادی هم از این حقیر بکنید....
[h=2]سردار حاج قاسم سلیمانی در کمین مهمانان ناخوانده [/h] سردار حاج قاسم سلیمانی در کمین مهمانان ناخوانده

تصویر زیر که به تازگی منتشر شده است، سردار فاتح سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی را در کنار یک قبضه ضدهوایی در منطقه ای نزدیک به سامرا نشان می دهد.
شب جمعه که میشه دل پر میزنه ...
میره یه دور به کربلا سر میزنه ...
می ترسم از بعضی آدمها ...
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردا بدون هیچ توضیحی رهایت می کنند ...
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند ...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان ...
آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت ...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا بر زمینت می زنند ...
آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند ...
امروز سفیدند ، فردا خاکستری ، پس فردا سیاه ...
باور کنید رفتگر محله جزء لشگریان یزید نبوده
با هر نیتی که در عزاداری ها شرکت می کنید، لطفاً ظروف یک بار مصرف رو داخل سطل زباله بندازید.
با تشکر
:|
دختر خانومی به مشهد رفت
خادمین حرم ، برای وارد شدنش به حرم ، به او چادر دادند
موقع بازگشت به یکی از علماکه آنجا بود گفت :
الان که از اینجا بیرون بروم چادرم را برمیدارم !
من را چطور متقاعد میکنید که همیشه چادر سر کنم؟
عالم گفت : قیامت را قبول داری ؟
دختر گفت : بله
عالم گفت : شفاعت رو قبول داری ؟
دختر گفت : بله
عالم گفت : قبول داری که بیشترین شفاعت بدست خانوم فاطمه ی زهرا(س) است ؟
دختر گفت : قبول دارم
عالم گفت : شباهت هر چی بیشتر شفاعت بیشتر ...
دختر منقلب شد ...
همانجا به امام رضا(ع) قسم خورد که هرگز چادر از سر بر ندارد...