نظر علمای اهل سنت و وهابیت در مورد عزاداری برای امام حسین علیه السلام
تبهای اولیه
با سلام
نظر علمای اهل سنت و وهابیون درباره واقعه کربلا چیست؟ چرا بجز ایران و عراق در دیگر کشورهای اسلامی عموم مسلمین که اهل سنت هستند عزاداری نمیکنند؟
با تشکر
با سلام و عرض ادب
1) در مورد اینکه نظر اهل سنت در باره ی واقعه ی کربلا چیست؛ نظرات مختلفی بیان گردیده که ما اقوال تعدادی از مخالفین را در این تایپیک ذکر کرده ایم:
http://www.askdin.com/thread9319.html#post67691
2)مطلوبیت گریه و عزاداری بر مصائب حضرت سید الشهداء علیه السلام امری است که مستفاد از قرآن و سنت بوده؛ لذا چنین امری اختصاص به شیعه نداشته؛ بلکه در هر جایی که موانع و مصالح سیاسی و یا مذهبی و یا برداشتهای ناصواب از روایات سوگواری در بین اهل سنت نبوده، مشاهده می گردد که اهل سنت نیز همچون شیعیان به سوگواری و اقامه ی عزا در این روز پرداخته اند.
در کتاب پاسخ به شبهات عزاداری[1] به گوشه ای از شبهات عزداری پرداخته شده است. مؤلف کتاب در ص141 می نویسد:
عبدالجليل رازى در کتاب النقض كه به سال 560 هـ.ق. تأليف شده، نام و نشان گروهى از واعظان نامدار سنى را كه در عزادارى شهیدان كربلا، از روى صدق و اخلاص مى گريسته اند ذكر كرده است. از گفته ی وی چنين بر مى آيد كه جز بعضى از افراد متعصب، ديگر مسلمانان اعم از شيعه و سنى از ظلمى كه بر خاندان رسول و نوادگان آن حضرت رفته است تأثر و ناراحتى خود را ابراز مى داشته اند. در آن روزگار نوعى تاريخ نگارى به نام مقتل نويسى مرسوم بوده كه در آن مصايب وارده بر خاندان حسين(عليه السلام) را مى نگاشته اند.
در قرن ششم كتاب جالبى در همين زمينه نگاشته شده به نام مقتل الحسين كه نويسنده آن خوارزمى است و چهارده موضوع از آنچه كه مربوط به مصايب و فضايل آن حضرت سيدالشهداست در آن كتاب جمع آورى شده است.
عبدالجليل رازى مى نويسد: «و شيعه بدين جزع و فزع مخصوص نيستند. در همه بلاد اصحاب شافعى و بلاد اصحاب بوحنيفه، فحولِ علما چون محمد منصور، امير عبادى، خواجه على غزنوى، صدر خُجندى، ابومنصور ماشاده، مجد همدانى، خواجه بونصر هسنجانى، شيخ بوالفضائل مشاط، ابو منصور حفده، قاضى ساوه و سمعانيان، خواجه ابوالمعالى جوينى، نزارى و علماى رفته و باقيان از فريقين در موسم عاشورا اين تعزيت، با جزع و نوحه و زارى داشته اند و بر شهداى كربلا گريسته و اين معنى از آفتاب ظاهرتر است... اين سنت آنجا بدعت دانند كه بر على و حسين لعنت كنند و بر معاويه و يزيد صلوات فرستند! اگر نه در بلاد اسلام اگر كور و كر نيست مى شنود و مى بيند كه حنفى و سنى و شيعى آن تعزيت دارند؛ و آنچه تعزيت عمر و بوبكر و عثمان ندارند از آن است كه ظلم اينجا صريح تر است و شهادت بليغ تر، و اخبار وارد است و گر خواجه بر عثمان نوحه نكند از آن نكند كه كشندگان او مهاجر و انصاراند. اينجا كشندگان حسين مروانى و سفيانى و اموى اند و شيعت دليرتر باشند».[2]
موفق باشید.
[/HR] [1] . تالیف: حسین رجبی.
[2] . النقض، عبدالجليل رازى، ص 592. به نقل از : پاسخ به شبهات عزاداری، حسین رجبی.
در طول تاريخ توسط وهابيت همواره نسبت به قيام حضرت امام حسين عليه السلام و عزاداري آن بزرگوار شبهاتي مطرح بوده و يكي از آنها بدعت شمردن عزاداري سرور آزادگان مي باشد در اين زمينه ابن تيميه نظريه پرداز وهابيت اين چنين مي گويد:
1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنياحه على من قد قتل من سنين عديده
از حماقتهاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سالها پيش كشته شده.
منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج 1، ص 52.
2 ـ وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.
شيطان به واسطه كشته شدن حسين [عليه السلام] براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادي و سرور.
منهاج السنه، ابن تيميه، ج 4، ص 334 تا 553.
و نيز شبيه به آنچه كه ابن تيميه گفته است را در متن زير مييابيد:
3 ـ الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...
و چون روافض (شيعيان) برگزاري ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر كشته شدن حسين در اين روز بدعت نهادند...
حاشيه رد المحتار ابن عابدين، ج 2، ص 599.
ذهبي وقتي قضيه عزاداري مردم بغداد براي امام حسين عليه السلام را نقل ميكند، مينويسد:
سنه اثنتين وخمسين وثلاثمئه: فيها يوم عاشوراء، ألزم معز الدوله، أهل بغداد بالنَّوح والمآتم، على الحسين بن علي رضي الله عنه، وأمر بغلق الأسواق، وعلّقت عليها المسوح، ومنع الطباخين من عمل الأطعمه، وخرجت نساء الرافضه، منشّرات الشعور، مضخّمات الوجوه، يلطمن، ويفتنّ الناس، وهذا أول ما نيح عليه،
حوادث سال 352 هـ : در روز عاشوراي اين سال معز الدوله، أهل بغداد را به نوحه و مآتم بر حسين بن علي، ملزم نمود، و أمر كرد تا بازارها را ببندند، علامت هاي عزا را بياويزند و طباخان را از طبخ غذا منع نمودند. و زنان شيعه با موهاي پريشان و... از خانه خارج شدند و مردم را به فتنه انداختند. و اين اولين موردي بود كه نوحه سرايي ميشد.
اللهم ثبت علينا عقولنا.
خدايا به ما عقلهاي پابر جا عنايت كن!.
العبر في خبر من غبر، ذهبي، ج 1، ص 146، عدد الأجزاء: 4، مصدر الكتاب: موقع الوراق،
http://www.alwarraq.com
و يا ذهبي در جاي ديگر در مورد عزاداري روز عاشوراء مي نويسد:
أقامت الرافضه الشعار الجاهلي يوم عاشوراء…
رافضيها (شيعيان) شعار جاهليت را در روز عاشوراء برافراشتند...
تاريخ الإسلام، ذهبي، ج 26، ص 43
تمادت الرافضه في هذه الأعصر في غيهم بعمل عاشوراء باللطم والعويل
رافضيها (شيعيان) در اين دوران در ضلالت و گمراهي خود با عمل كردن به اعمالي چون لطمه و گريه و ناله امتداد يافت.
العبر، ذهبي، ج 3، ص 44
ذهبي در بيان حوادث سال 388 هـ اينگونه ميگويد:
وجعلت بإزاء يوم عاشوراء يوماً بعده بثمانيه أيام نسبته إلى مقتل مصعب بن الزبير، وزارت قبره بمسكن كما يزار قبر الحسين عليه السلام...
در مقابل روز عاشوراء هشت روز بعد از اين روز را به عنوان روز قتل مصعب بن زبير قرار دادند و در اين روز همانگونه كه قبر [امام] حسين [عليه السلام] زيارت ميشود قبر مصعب بن زبير را در منطقه «مَسكِن» زيارت مينمايند...
تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 27، ص 25.
همچنين ابن كثير تعبيري اينچنين دارد:
عملت الرافضه بدعتهم الشنعاء...
رافضيها (شيعيان) بدعت زشت و شنيع خود (عزاداري در عاشوراء) را عملي ساختند...
البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 11، ص 302.
اتابكي از علماي قرن نهم اهل سنت از اقامه عزاء توسط زنان و مردان بغداد اين گونه ياد ميكند:
السنه الثالثه من ولايه علي بن الإخشيذ على مصر وهي سنه اثنتين وخمسين وثلثمائه فيها في يوم عاشوراء ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الطباخين من الطبخ ونصبوا القباب في الأسواق و... المأتم على الحسين بن علي رضي الله عنه... وكل منهم رافضي خبيث
سال سوم از زمامداري علي بن اخشيد بر مصر يعني سال 352 هـ ؛ در اين سال معز الدوله مردم را الزام نمود تا بازار را ببندند و نان پخت نگردد و قبههاي عزا در سراسر بازار برافراشته و مجالس عزاي حسين بن علي برگزار شود... و تمام اينها رافضي و خبيث هستند.
النجوم الزاهره (جمال الدين اتابكي)، ج 2، ص 334.
[h=3]فتاواي برخي از علماي اهل سنت در گريه و نوحه[/h]در ابتداي اين بحث به فتاواي برخي از علماي اهل سنت در زمينه گريه و نوحه توجه ميكنيم تا ببينيم آيا گريه و بكاء براي ميت گناه كبيره و نابخشودني محسوب ميشود؟!
نووي در كتاب «المجموع» آراء علما در مورد محدوده حرمت گريه و بكاء را جمع آوري كرده است:
1 ـ جمهور علماء قائلند: حرمت بكاء و نوحه اختصاص به جايي دارد كه شخص وصيت كرده باشد، برايش گريه و نوحه داشته باشند. نووي نيز همين قول را اختيار نموده است.
2 ـ طائفهاي قائل شدهاند: حرمت، اختصاص به جايي دارد كه شخص به خودداري از نوحه و بكاء وصيت نكرده باشد.
3 ـ طائفهاي ديگر بر اين نظرند كه: حرمت براي جايي است كه بازماندگان، ميت را به اوصاف و محاسني توصيف كنند كه در شرع جايز نيست؛ مثل اين كه بگويد: اي يتيم كننده فرزندان و اي بيوه كننده زنها و اي خراب كننده آباديها و به اين شكل به گريه افتد.
4 ـ و طائفهاي ديگر بر اين رأي و اعتقادند كه: ميت با شنيدن صداي گريه و بكاء اهل و عيال خود معذب گشته و به حال آنها تأسف ميخورد. و اين قول و نظر محمد بن جرير و قاضي عياض است.
و در پايان اين نكته را اجماع علماء ميداند:
وأجمعوا كلهم على اختلاف مذاهبهم ان المراد بالبكاء بصوت ونياحه لا مجرد دمع العين.
تمام علماء با وجود اختلاف در مذهب بر اين نكته اجماع دارند كه منظور از گريه و بكاء ممنوع، آن گريه و بكائي است كه با صوت و نوحه سرائي باشد نه مطلق گريه.
المجموع، نووي، ج 5، ص 308.
پس معلوم ميشود اين گونه نيست كه مطلق گريه و بكاء نزد علماي اهل سنت ممنوع و حرام باشد.
[h=3]اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام در سال 352هـ[/h]ذهبي در شرح وقايع عزاداري سال 352 هـ اينچنين مينويسد:
قال ثابت: ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الهراسين والطباخين من الطبيخ، ونصبوا القباب في الأسواق وعلقوا عليها المسوح، وأخرجوا نساء منشرات الشعور مضجات يلطمن في الشوارع ويقمن المآتم على الحسين عليه السلام، وهذا أول يوم نيح عليه ببغداد.
معز الدوله مردم را به بستن بازارها امر كرد و آسيابانها را از آرد كردن و طباخها را از طبخ منع كرد، و علمهاي عزا را در بازارها برافراشتند. و زنها در حالي كه بر سر و صورت خود ميزدند و مو پريشان كرده بودند به كوچه و خيابان ريختند و بر مصيبت حسين عليه السلام عزاداري كردند و نوحه خواني نمودند و اين اولين نوحهسرايي بود كه در بغداد برگزار ميشد.
تاريخ الإسلام، ج 26، ص11.
[h=3]اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام توسط سبط ابن جوزي (از علماي اهل سنت)[/h]از سوي ديگر در بين علماي اهل سنت بعضي را شاهد هستيم كه خود از عزاداران امام حسين عليه السلام بودهاند.
ابن كثير در تاريخ خود چنين مى نويسد:
در روز عاشورا از سبط ابن جوزى خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسين عليه السلام براى مردم سخن گويد. سبط ابن جوزى اين خواسته را پذيرفت و بر بالاى منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولانى، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدى سرداد و آنگاه در حالى كه مى گريست اين دو بيت شعر را سرود:
ويل لمن شفعاؤه خصماؤه
و الصور فى نشرالخلايق ينفخ
لابد أن ترد القيامه فاطم
و قميصها بدم الحسين ملطخ
واى به حال كسى كه شفيع اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براى بيرون آمدن مردم از زمين در صور دميده مى شود.
سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مى شود، در حالى كه پيراهن او به خون حسين عليه السلام آغشته است.
سپس سبط ابن جوزى از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت.
البدايه و النهايه، ج 13، ص 207 (حوادث 654 هجرى قمرى).
[h=3]عزادراي براي عبدالمؤمن (م 346 هق)[/h]عبدالمؤمن بن خلف، از فقيهان مذهب ظاهرى و پيرو مكتب محمد بن داود است. نسفى قضيه تشييع جنازه و عزادارى او را نقل كرده است.
تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272 ـ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 480.
[h=3]عزادراي براي جويني (م 478 هق)[/h]ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد ميكند:
فدفن بجنب والده، وكسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثي بقصائد، وكان له نحو من أربع مائه تلميذ، كسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما، بحيث ما اجترأ أحد على ستر رأسه، وكانت الطلبه يطوفون في البلد نائحين عليه، مبالغين في الصياح والجزع.
او را كنار قبر پدرش به خاك سپردند، و در عزاي او منبرش را شكستند، و بازار ها را بستند، و در رثاي او قصيدهها گفتند، و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آنها همه قلم و دواتها را شكستند، و يك سال اقامه عزا نمودند، و نيز يك سال تمام مناديلهايشان (پارجههايي شبيه به چفيه) را از سر بر داشتند، و در اين كار به حدي اسرار داشتند كه أحدي جرئت گذاردن پارچه به روي سر را نداشت. و در طول اين مدت طلبههاي او در كوچه و بازار شهر ميچرخيدند و نوحه سرايي ميكردند و در صيحه و جزع افراط ميكردند.
سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.
البته در مورد متن فوق قابل توجه است كه اگر چه در اصل عزاداري شاگردان عبدالمؤمن بحثي نيست ولي بعضي از حركات و افراطهايي كه در متن بالا به آن پرداخته شده است مثل شكستن منبر و دوات و قلمها و برداشتن چفيهها به مدت يك سال و ممانعت از هر كسي تا يك سال از گذارن پارچه بر سر، هرگز قابل توجيه نميباشد؛ لذا شايد علت اين كه ذهبي نيز تنهادر اين مورد نظر داده هميين باشد. لذا در اين مورد گفته است:
قلت: هذا كان من زي الأعاجم لا من فعل العلماء المتبعين.
اين گونه گارها از زي اعاجم است و از علماي تابع دين قابل انتظار نيست.
سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.
[h=3]عزاداري براي ابن جوزي (م 597 هق)[/h]ذهبى درباره بازتاب مرگ او مىنويسد:
وتوفي ليله الجمعه بين العشاءين الثالث عشر من رمضان...، وغلقت الأسواق، وجاء الخلق،... وكان في تموز، وأفطر خلق، ورموا نفوسهم في الماء... وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات، بالشمع والقناديل
سبط بن جوزي در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت كرد... با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادي در مراسم او حضور يافتند، فراواني مردم و فزوني گرما سبب شد كه بسياري از سوگواران روزه خويش را خوردند! بعضي خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكي ماند... مردم تا پايان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادراي را روز شنبه برپا كرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسياري شركت جستند و درباره او مرثيهها گفته شد...
سير أعلام النبلاء، ج 21، ص 379.
[h=3]1- گريه آسمان در وفات عمر بن عبد العزيز!!![/h] عن خالد الربعي قال: مکتوب في التوراه إن السماء والأرض لتبکي علي عمر بن عبد العزيز أربعين صباحا!!!
خالد ربعي ميگويد: در تورات آمده است كه آسمان و زمين در مرگ عمر بن عبد العزيز چهل شبانه روز خواهد گريست!!!
الروض الفائق، ص 255 ـ الغدير، ج 11، ص 120
[h=3]1- گريه آسمان در وفات ابن عساکر متوفاي571 هـ!!![/h]قال ولده: وکان الغيث قد احتبس في هذه السنه؛ فدرّ وسحّ عند ارتفاع نعشه؛ فکأن السماء بکت عليه بدمع وابله واطشه.
فرزندش ميگويد: باران در اين سال محبوس شد؛ تا اين كه بعد از وفات ابن عساكر و برداشتن نعش و جنازه او آسمان به شكلي باريدن گرفت كه گويي اشك چشمان آسمان بود كه به شدت و وفور باريدن گرفت.
معجم الأدباء، ج 4، ص41، مطرت بناحيه بلخ دما عبيطا سنه 246، ص 17.
[h=1]عزاداري امام حسين عليه السلام در سنت نبوي[/h][h=3]گريه پيامبر صلّي الله عليه وآله براي امام حسين عليهالسلام[/h]احترام فوق العادّه و محبّت بيش از حدّ پيامبر به امام حسين عليه السلام سبب تعجّب و حيرت افراد زيادي بوده و هست، و اين سؤال را دائماً از خود ميپرسند كه: چرا پيامبر خدا در برابر نگاه ديگران فرزند دخترش را بيش از حدّ انتظار ميبوسيد، او را در آغوش ميكشيد و يا نوازش ميكرد؟ آيا اين حركات صرفاً جنبه عاطفي داشت، و مثلاً به عنوان پدربزرگ احساساتش را اظهار ميكرد؟ و يا راز يگري در پس اين قضايا قرار دارد؟
جواب اين پرسش را ميتوان از اعمال و رفتار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه همان سنت نبي اكرم را تشكيل ميدهد جويا گرديد.
[h=4]1 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در روزهاي اول تولد تولد فرزندش حسين [/h]در مستدرك الصحيحين و تأريخ ابن عساكر و مقتل الخوارزمي و غير آن از أم الفضل بنت الحارث اين گونه نقل شده است:
انها دخلت على رسول الله(ص) فقالت: يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليله، قال: وما هو؟ قالت: انه شديد قال: وما هو؟ قالت: رأيت كأن قطعه من جسدك قطعت ووضعت في حجري، فقال رسول الله (ص): رأيت خيرا، تلد فاطمه - إن شاء الله - غلاما فيكون في حجرك، فولدت فاطمه الحسين فكان في حجري - كما قال رسول الله (ص) - فدخلت يوما إلى رسول الله (ص) فوضعته في حجره، ثم حانت مني التفاته فإذا عينا رسول الله (ص) تهريقان من الدموع قالت: فقلت: يا نبي الله بأبي أنت وأمي مالك؟ قال: أتاني جبرئيل عليه الصلاه والسلام فأخبرني ان امتي ستقتل ابني هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتاني بتربه من تربته حمراء.
ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم. حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود. مانند اين كه قطعهاي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: خير است. فاطمه - إن شاء الله – فرزندي به دنيا ميآورد و او را در آغوش تو قرار ميدهد. بعد از مدتي فاطمه حسين را به دنيا آورد و همانگونه كه پيامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را ميكشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است.
حاكم بعد از نقل اين روايت ميگويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
اين حديث شرايط صحت را نزد شيخين [بخاري و مسلم] دارا هستند ولي آن دو اين روايت را نياوردهاند.
مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176 و با اختصار در ص 179 ـ تاريخ شام در شرح حال امام حسين عليه السلام: ص 183 رقم 232 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179 ـ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 159 و در ص 162 با لفظ ديگر ـ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 230 و با اشاره در ج 8، ص 199 ـ أمالى السجرى، ص 188. و مراجعه شود به: الفصول المهمه ابن صباغ مالكى، ص 154 و الروض النضير، ج 1، ص 89، و الصواعق، ص 115، و كنز العمال چاپ قديم، ج 6، ص 223، و الخصائص الكبرى، ج 2، ص 125.
[h=4]2 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در يكسالگي فرزندش حسين[/h]خوارزمي در مقتل خود مينويسد:
لما أتى على الحسين عليه السلام سنه كامله هبط على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم اثنا عشر ملكا، محمره وجوههم قد نشروا أجنحتهم، وهم يخبرون النبي بما سينزل على الحسين عليه السلام.
چون حسين عليه السلام به يك سالگي رسيد، دوازده ملك با صورتي خون آلود و پر و بالي آشفته بر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نازل شدند، و آن حضرت را به حوادثي كه به زودي بر حسين عليه السلام خواهد گذشت خبر دادند.
مقتل الحسين، ج 1، ص 163.
البته در روايت فوق اگرچه به گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تصريح نشده ولي گريه آن حضرت با استفاده از ساير روايات يقيني است.
[h=4]3 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در دو سالگي فرزندش حسين عليه السلام[/h]عن ابن عباس قال: فلما أتت على الحسين من مولده سنتان كاملتان خرج النبي صلى الله عليه وآله وسلم في سفر له، فلما كان في بعض الطريق وقف فاسترجع ودمعت عيناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبريل يخبرني عن أرض بشاطىء الفرات يقال لها كربلا، يقتل بها ولدي الحسين ابن فاطمه، فقيل: من يقتله يا رسول الله؟ فقال: رجل يقال له يزيد، لا بارك الله له في نفسه! وكأني أنظر إلى مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدي برأسه، واللّه ما ينظر أحد إلى رأس ولدي الحسين فيفرح إلّا خالف اللّه بين قلبه ولسانه.
قال: ثم رجع النبي صلى الله عليه وآله وسلم من سفره ذلك مغموما ثم صعد المنبر فخطب ووعظ والحسين بن علي بين يديه مع الحسن، قال: فلما فرغ من خطبته وضع يده اليمنى على رأس الحسن واليسرى على رأس الحسين ثم رفع رأسه إلى السماء فقال: اللهم! إني محمد عبدك ونبيك وهذان أطايب عترتي وخيار ذريتي وأرومتي ومن أخلفهم في أمتي، اللهم! وقد أخبرني جبريل بأن ولدي هذا مقتول مخذول، اللهم! فبارك له في قتله واجعله من سادات الشهداء، إنك على كل شيء قدير، اللهم! ولا تبارك في قاتله وخاذله. قال: وضجّ الناس في المسجد بالبكاء. فقال النبي صلى الله عليه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه! اللهم! فكن أنت له وليا وناصرا.
قال ابن عباس: ثم رجع وهو متغير اللون محمر الوجه فخطب خطبه بليغه موجزه وعيناه يهملان دموعا ثم قال: أيها الناس! إني قد خلفت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وأرومتي ومراح مماتي وثمرتي، ولن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض، ألا! وإني أسألكم في ذلك إلا ما أمرني ربي أن أسألكم الموده في القربى، فانظروا أن لا تلقوني غدا على الحوض وقد أبغضتم عترتي وظلمتموهم،... ألا! وإن جبريل عليه السلام قد أخبرني بأن أمتي تقتل ولدي الحسين بأرض كرب وبلاء. ألا! فلعنه الله على قاتله وخاذله آخر الدهر. قال: ثم نزل على المنبر، ولم يبق أحد من المهاجرين والأنصار إلا واستيقن أن الحسين مقتول.
از ابن عباس روايت شده: هنگامي كه حسين دو ساله شد نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در مسافرت بود در ميانه راه توقف نمود و استرجاع نمود [انا لله وانا اليه راجعون گفت] و اشك از چشمان حضرتش جاري شد، از علت اين اقدام حضرت سؤال كردند، حضرت فرمود: جبريل هم اكنون به من خبر داد از سرزميني در ساحل فرات كه به آن كربلا گفته ميشود، و در آنجا فرزندم حسين بن فاطمه به شهادت ميرسد. گفته شد: يا رسول الله چه كسي او را ميكشد؟ فرمود: شخصي كه به او يزيد گفته ميشود، لا بارك الله له في نفسه! و گويي كه او را در قتلهگاهش ميبينم، در حاليكه سر او را به هديه ميبرند، واللّه! كسي نيست كه به سر بريده فرزندم حسين نظر افكند و خشنود گردد إلّا اينكه خداوند بين قلب و زبانش جدايي بياندازد.
هنگامي كه نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از سفر بازگشت مغموم و حزين به منبر رفت و براي مردم خطبه خواند و موعظه خواند و اين در حالي بود كه حسين بن علي به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاضر بودند، وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدايا! من محمد بنده تو و پيامبرت هستم و اين دو از بهترين عترت و ذريه و جانشينان من در روي زمين هستند، خدايا! جبريل به من خبر داده كه اين فرزندم مقتول و مخذول خواهد گرديد، خدايا! قتلش را برايش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاري توانا و قادري، خدايا! قاتل او را مبارك نگردان. در اين حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گريه افتادند. نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: آيا گريه ميكنيد و او را ياري نميكنيد؟! خدايا! تو او را ولي و ناصر باش.
ابن عباس ميگويد: سپس رسول خدا صلّي الله عليه وآله مجددا بازگشت و با رنگ پريده و صورتي گلگون خطبه بليغ و موجزي خواند و اين در حالي بود كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود. سپس فرمود: أيها الناس! من در ميان شما ثقلين يعني: كتاب خدا و عترتم و مايه راحت جانم در مرگم و ميوه دلم را در بين شما به جاي گذاردم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نميشوند تا در كنار حوض به من ملحق شوند، بدانيد كه من از شما در مورد آنان همان را ميخواهم كه خداوند مرا به آن امر ساخته و آن مودت در باره نزديكان من است، مراقب باشيد كه مرا در كنار حوض ملاقات نكنيد و حال آنكه در حق عترت و ذريهام ظلم نموده باشيد،... آگاه باشيد! كه جبريل عليه السلام مرا با خبر ساخت كه أمت من فرزندم حسين را در سرزمين كرب وبلاء به شهادت ميرسانند. بدانيد! كه لعنت خدا تا روز قيامت بر قاتل اوست.
ابن عباس ميگويد: سپس پيامبر از منبر پايين آمد و ديگر كسي از مهاجر و أنصار باقي نماند إلا اين كه يقين نموده بود كه حسين به قتل خواهد رسيد.
الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325.
[h=4]4 ـ گريه رسول خدا صلّي الله عليه وآله به خاطر اظهار كينههاي امتش در حق خاندانش[/h]روى يونس بن حباب، عن أنس بن مالك قال: كنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وعلي بن أبي طالب عليه السلام معنا، فمررنا بحديقه، فقال علي عليه السلام: يا رسول الله! ألا ترى ما أحسن هذه الحديقه؟ فقال: إن حديقتك في الجنه أحسن منها. حتى مررنا بسبع حدائق، يقول علي عليه السلام ما قال ويجيبه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بما أجابه، ثم إن رسول الله وقف فوقفنا، فوضع رأسه على رأس علي وبكي، فقال علي عليه السلام: ما يبكيك يا رسول الله؟! قال: ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك حتى يفقدوني.
يونس بن حباب، از أنس بن مالك روايت كرده است: با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و علي بن أبي طالب عليه السلام بوديم كه از باغي در اطراف مدينه گذر ميكرديم، علي عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله! چه باغ زيبايي؟ فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيباتر است. تا اينكه از هفت باغ ديگر عبور كرديم و همين گفتار بين آندو بزرگوار تكرار ميشد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نموديم، رسول خدا صلّي الله عليه وآله سرش را بر شانه على گذارد و گريست، علي عليه السلام عرض كرد: چه چيز شما را به گريه انداخته است يا رسول الله؟!حضرت فرمود: كينهها و بغضهايي كه در سينههاي اين قوم است و آشكار نميسازند مگر بعد از آن كه من از دنيا بروم.
مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176ـ شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107ـ المناقب خوارزمي، ص 65 ـ ينابيع الموده،ج 1، ص 134.
[h=4]5 ـ حديث أمّ سلمه:[/h]امّ سلمه يكي از همسران پاك طينت و با شخصيتي است كه بخش مهمّي از زندگي و سيره رسولخدا صلّي الله عليه و آله وسلّم را نقل كرده است، او داستان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي حسين را اينگونه روايت ميكند:
كان رسول الله صلى الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلى الله عليه وسلم يبكى فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلى الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلى الله عليه وسلم...
روزي همسرم رسول خدا در اتاق من بود فرمود: هيچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همين حال امام حسين عليه السلام محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ تحقيق و جستجو وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشانياش ميكشد و اشك ميريزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلوگيري كنم. حضرت فرمود: اكنون جبريل عليه السلام با ما بود و از من سؤال كرد: يا رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم آيا حسينت را دوست ميداري؟ گفتم: آري! جبرئيل گفت: به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلاء گفته ميشود به قتل ميرسانند. و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.
مجمع الزوائد، ج 9، ص189.
ناقل اين حديث هيثمي بعد از نقل اين روايت ميگويد:
رواه الطبراني بأسانيد ورجال أحدها ثقات.
اين روايت را طبراني نقل كرده است و رجال يكي از سندها تماماً ثقه هستند.
مجمع الزوائد، ج 9، ص189.
و نيز در حديث ديگري ميگويد:
قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم اجلسي بالباب ولا يلجن علي أحد فقمت بالباب إذ جاء الحسين رضي الله عنه فذهبت أتناوله فسبقني الغلام فدخل على جده فقلت يا نبي الله جعلني الله فداك أمرتني أن لا يلج عليك أحد وإن ابنك جاء فذهبت أتناوله فسبقني طال ذلك تطلعت من الباب فوجدتك تقلب بكفيك شيئا ودموعك تسيل والصبي على بطنك قال نعم أتاني جبريل فأخبرني أن أمتي يقتلونه وأتاني بالتربه التي يقتل عليها فهي التي أقلب بكفي
رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم به من فرمود: درب اتاق بنشين و اجازه نده كسي داخل شود. من درب اتاق نشسته بودم كه حسين وارد خانه شد و همين كه خواستم مانع ورود او به اتاق رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شوم او از من سبقت گرفت و داخل اتاق شده. من داخل شدم و عرض كردم: يا نبي الله! فدايتان شوم مرا مأمور ساختيد تا از داخل شدن ديگران ممانعت ورزم اما فرزندتان آمد و نتوانستم از او ممانعت كنم.
بعد از مدتي طولاني مجددا وارد اتاق شدم و مشاهده كردم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به روي دو كف دست خود چيزي دارد و اشك از چشمان حضرت جاري است. از علت سؤال نمودم؛ حضرت فرمود: جبرئيل هم اكنون نازل گرديد و مرا خبر ساخت كه أمت من او را به قتل ميرسانند و مقداري از خاك و تربت آن سرزمين را برايم آورد كه الان به روي كف دستان خود دارم.
المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص109 ـ مسند ابن راهويه، ج 4، ص 131.
[h=4]6 ـ حديث عايشه:[/h]عايشه همسر ديگر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم ميگويد:
دخل الحسين بن علي رضي الله عنهما على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يوحى إليه فنزا على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو منكب وهو على ظهره فقال جبريل لرسول الله صلى الله عليه وسلم أتحبه يا محمد قال يا جبريل ومالي لا أحب ابني قال فان أمتك ستقتله من بعدك فمد جبريل عليه السلام يده فأتاه بتربه بيضاء فقال في هذه الأرض يقتل ابنك هذا واسمها الطف فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلى أصحابه فيهم على وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بأرض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه. فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتى ستفتن بعدى ثم خرج إلى أصحابه فيهم على وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضى الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدى بارض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه.
حسين بن علي عليه السلام بر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وارد شد و پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در حال شنيدن وحي از جبرئيل امين بود جبرئيل پرسيد: يا محمد! آيا حسين را دوست داري؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئيل گفت: امت تو او را بعد از تو ميكشند. سپس جبرئيل دستش را دراز كرد و خاكي سفيد آورد و گفت: فرزندت را در سرزميني كه «طفّ» نام دارد ميكشند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به جمع اصحابش كه على و أبو بكر و عمر و حذيفه و عمّار و أبوذر بودند با چشمانى پر از اشك پيوست.
ياران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با ديدن آن حضرت پرسيدند: چه چيزى شما را به گريه آورده است؟
فرمود: جبرئيل مرا از شهادت فرزندم حسين در سرزمين طفّ آگاه كرد، و اين خاك را هم از همان سرزمين برايم آورده است جايى كه محل دفنش خواهد بود.
المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187 ـ ابن عساكر، ترجمه الإمام الحسين عليه السلام، ج7، ص 260.
[h=4]7 ـ عزاداري رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از شهادت امام حسين عليه السلام[/h] 3704 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا
سلمي ميگويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحاليكه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.
سنن ترمذي، ج 12، ص 195، كتاب فضائل الصحابه باب مناقب الحسن و الحسين.
همانطوري كه در اين روايات ميبينيد رسول خدا نيز براي امام حسين عليه السلام به گريه و عزاداري پرداختهاند آن هم ساليان سال قبل از واقعه عاشورا و شهادت ايشان كه اين خود حكايت از اهميت و بزرگي اين مطلب (عزاداري) دارد.
آيا سيره و سنّت پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در اتفاقات فوق نميتواند بهترين دليل و حجت شرعي بر اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام باشد؟
[h=3]گريه امير المؤمنين عليه السّلام سالها قبل از واقعه كربلاء[/h]در منابع حديثي شيعه به نقل از امير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام روايات متعدّدي وجود دارد كه آن حضرت نيز همانند پيامبر گرامي اسلام با شنيدن خبر كشته شدن فرزندش إمام حسين عليه السلام گريه كرد. ما در اين قسمت به ذكر دو نمونه از منابع حديثي اهل سنّت اكتفا ميكنيم.
نُجَيّ حضرمي ميگويد:
انه سار مع علي رضي الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نينوى وهو منطلق إلى صفين فنادى على اصبر أبا عبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم وإذا عيناه تذرفان قلت يا نبي الله أغضبك أحد ما شأن عينيك تفيضان قال بل قام من عندي جبريل عليه السلام قيل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد يده فقبض قبضه من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني ان فاضتا.
هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي عليه السلام، ناگهان در نقطهاي به نام «نينوا» با صداي بلند فرمود: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟
فرمود: روزي بر پيامبر خدا وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسي شما را ناراحت كرده است كه گريه ميكنيد؟
فرمود: لحظاتي جبرئيل نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داري مقداري از تربتش را ببوئي و ببيني؟ گفتم: بلي. دستش را دراز كرد، و مشتي از خاك سرزميني كه حسين در آن به شهادت ميرسد را به من داد، نتوانستم تحمّل كنم و جلوي اشكم را بگيرم.
مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.
هيثمي بعد از نقل خبر، نظر خود را اينگونه مطرح ميكند:
رواه أحمد وأبو يعلى والبزار والطبراني ورجاله ثقات ولم ينفرد نجى بهذا.
اين روايت را احمد و ابويعلي و بزاز و طبراني روايت نمودهاند و تمام رجال آن ثقه هستند. و اين روايت را ديگران نيز روايت نمودهاند.
مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.
[h=4]نقلي ديگر از گريه امير المؤمنين عليه السّلام در صفين سالها قبل از عاشوراء[/h]ابن حجر صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبي نقل ميكند كه:
مر علي رضي الله عنه بكربلاء عند مسيره إلى صفين وحاذى نينوى قريه على الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقيل كربلاء فبكى حتى بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت على رسول الله e وهو يبكي فقلت ما يبكيك قال: كان عندي جبريل آنفا وأخبرني أن ولدي الحسين يقتل بشاطىء الفرات بموضع يقال له كربلاء ثم قبض جبريل قبضه من تراب شمني إياه فلم أملك عيني أن فاضتا.
علي عليه السلام هنگام رفتن به طرف صفّين به سرزمين نينوا رسيد، از نام آن سرزمين جويا شد، گفتند: نام اين سرزمين كربلا است. با شنيدن اسم كربلا آنقدر گريه كرد تا زمين از اشك چشمش خيس شد، سپس فرمود: محضر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم رسيدم در حاليكه آن حضرت ميگريست. به حضرت عرض كردم: چه باعث گريه شما گرديده است؟! حضرت فرمودند: جبريل لحظاتي قبل آمد و مرا با خبر ساخت كه فرزندم حسين در كنار فرات، محلي كه كربلاء نام دارد كشته ميشود و سپس مقداري از خاك آن سرزمين را به من داد تا ببويم و در آن هنگام نيز چشمان من پر از اشك گرديد.
الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هيثمي، ص 193.
[h=3]ب ـ عزاداري فاطمه سلام الله عليها در محشر[/h] حركت نمادين حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها در عرصه محشر دليلي محكم بر اقامه عزاداري بر شهادت امام حسين عليه السلام ميباشد. و از اين جهت تأسّي به تنها يادگار پيامبر گرامي اسلام وظيفه ارادتمندان به خاندان رسالت و پيروي از روش نيكوي آنان در تشكيل مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام خواهد بود.
عليّ بن محمّد شافعي مغازلي از أبو أحمد عامر از حضرت عليّ بن موسي الرضا عليه السلام و آن حضرت از پدران گرامياش از امير المؤمنين عليه السلام از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله وسلّم اين حديث را نقل ميكند، كه پيامبر فرمود:
تحشر ابنتي فاطمه ومعها ثياب مصبوغه بدمٍ، فتتعلّق بقائمه من قوائم العرش وتقول: ياعدل! ياجبّار! أُحكم بيني وبين قاتل ولدي قال صلّي الله عليه وآله وسلّم: فيحكم لابنتي وربّ الكعبه.
دخترم فاطمه با لباس خونين فرزندش حسين عليه السلام وارد محشر ميشود، آنگاه به يكي از پايههاي عرش خدا چنگ مياندازد و عرض ميكند: اي خداي عادل و جبّار بين من و قاتل فرزندم قضاوت كن! به خداي كعبه سوگند كه خداوند حكم و دستور خاصّ خودش را در باره دخترم صادر خواهد كرد.
مناقب عليّ بن أبي طالب عليهما السلام، مغازلي، ص 66 ـ ينابيع الموده لذوي القربى، قندوزي، ج 3، ص 47
بنابراين، ارادتمندان و دوستداران اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم با توجه به آنچه كه از حالات روحي و معنوي پيشوايان دين در موضوع عزاداري امام حسين عليه السلام نقل شده است بر خود لازم ميدانند كه حادثه غمانگيز كربلا و نحوه شهادت فرزند زهرا سلام الله عليها، و ياران او را از ياد نبرند، تا روزي كه در عرصه محشر شاهد تظلّم مادر مظلومه حسين عليه السلام در محضر حضرت حقّ باشند.
[h=3]ج: گريه و عزاداري امامان شيعه[/h]بنا به نقل تاريخ، روش ائمّه و پيشوايان دين پس از شهادت امام حسين عليه السلام تشكيل مجلس عزاداري و گريه بر مصائب آن حضرت بوده است، و در حقيقت پايهگذاران اصلي و مروّج اندشيه روضه خواني در بين مردم بودهاند، كه به مرور زمان به عنوان يك فرهنگ در حوزه انديشه و فكر شيعي جا گرفت.
بنابراين، آنچه كه امروز در مناطق شيعه نشين رايج است پديدهاي نوظهور و يا ساخته دست افراد بيگانه، و يا تقليد از فرقههاي ديگر نيست، بلكه ادامه همان چيزي است كه ائمّه معصومين شيعه در زمان حيات مباركشان تأسيس، و بر آن تأكيد ورزيدهاند، و در سخنان فراواني كه در باره اقامه شعاير ديني از آن جمله تشكيل مجالس عزا در مصيبت و در سالروز شهادت دارند بر تقويت اين سنّت مبارك افزودهاند، و به قطره اشكي كه در اين مجالس ريخته شود پاداشي در خور شأن وعده دادهاند.
از جمله سخن شهيد پرآوازه دشت نينوا حضرت أبا عبد اللّه الحسين عليه السلام كه فرمود:
من دمعت عيناه فينا دمعه، أو قطرت عيناه فينا قطره، آتاه اللّه عزّ وجلّ الجنّه.
هر كس قطره اشكي در عزاي ما بريزد خداوند متعال بهشت را به او عنايت خواهد فرمود.
ذخائر العقبي، ص 19 ـ ينابيع المودّه، ج 2، ص117.
امام سجّاد عليّ بن الحسين عليهما السلام پس از واقعه كربلا لحظهاي اشك مباركش قطع نشد، كساني كه او را در اين حال ميديدند از علّت آن سؤال ميكردند، حضرت در پاسخ ميفرمود:
لا تلوموني، فإنّ يعقوب فقد سبطاً من ولده، فبكي حتّي ابيضّت عيناه من الحزن، ولم يعلم أنّه مات، وقد نظرتُ إلي أربعه عشر رجلاً من أهل بيتي يذبحون في غداه واحده، فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا.
مرا سرزنش و ملامت نكنيد، يعقوب عليه السلام براي مدتي يكي از فرزندانش را از دست داد، آنقدر گريه كرد تا بينايي چشمانش را از دست داد، با اينكه نميدانست فرزندش مرده است، ولي من 14 نفر از خاندانم را در يك روز در برابر ديدگانم سر بريدند، آيا فكر ميكنيد كه اندوه و مصيبت براي هميشه از من دور خواهد شد؟
تهذيب الكمال، مزّي، ج 20، ص 399 ـ البدايه والنهايه، ج 9، ص 125 ـ تاريخ مدينه دمشق، ج 41، ص386.
حزن و اندوه هميشگي دليل بر عمق فاجعه است، و از طرف ديگر امام سجاد عليه السلام با اين عمل، پيامي ارشادي، به همه مؤمنين ابلاغ ميكند، كه عاشورا و امام حسين عليه السلام تا روز قيامت بايد زنده بماند.
امام باقر عليه السلام با نقل حديثي از پدر بزرگوارش امام سجّاد عليه السلام بر جاودانگي حادثه عاشورا تأكيد و از سيره عملي پدرش كه احياء مراسم عزاداري است دفاع ميكند.
كان أبي عليّ بن الحسينعليه السلام يقول: أيّما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين ومن معه، حتّي تسيل علي خدّيه، بوّأه اللّه في الجنّه غرفاً، وأيّما مؤمن دمعت عيناه دمعاً حتّي يسيل علي خدّيه، لأذي مسّنا من عدوّنا بوّأه اللّه مبوّء صدق.
پدرم عليّ بن الحسين عليهما السلام ميفرمود: هر مؤمني كه براي شهادت حسين عليه السلام و ياران او اشكش جاري شود خداوند غرفهاي در بهشت به او ميبخشد، و هر مؤمني كه اشكش برگونههايش براي رنجهايي كه ما از دشمن ديدهايم جاري شود، خداوند به او جايگاه نيكو خواهد بخشيد.
ينابيع الموده لذوي القربي، قندوزي، ج 3، ص 102 ـ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 438 ـ لسان الميزان، ج2، ص 451.
امام صادق عليه السلام نيز با تأسّي به اجداد بزرگوارش سفارش به بزرگداشت كربلا و عاشورا دارد و ميفرمايد:
إنّ يوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء، فعلي مثل الحسين فليبك الباكون، فإنّ البكاء عليه يمحو الذنوب أيّها المؤمنون.
حادثه روز عاشورا دلهاي ما را آتش ميزند، اشكهاي ما را جاري ميسازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمين كربلا هستيم، پس گريه كنندگان، بر مثل حسين بايد گريه كنند، زيرا اي مؤمنان گريه بر او گناهان را از بين ميبرد.
نور العين في مشهد الحسين، أبو إسحاق اسفراييني، ص 84.
[h=1]چكيده پژوهش[/h] از مجموع نمونههاي ذكر شده در بخشهاي پيشين، مشروعيّت عزاداري و گريه بر ميّت مسلمان استفاده ميشود، چرا كه تمامي موارد مستند به صحنههايي ملموس از سيره عملي پيامبران مخصوصاً خاتم آنان نبي معظّم اسلام است، و كجانديشيها و سطحي نگريهاي گروهي اندك را كه به بهانه خرافهزدايي از دين، بيمهابا بر هر عقيده و فكر مخالفي ميتازند را رد ميكند.
از مباحث فوق نكات مهمّ و قابل توجّهي استفاده شد:
1 ـ گريه در مصيبتها و مرگ آشنايان پسنديده و ممدوح است.
2 ـ سيره عملي پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در مرگ فرزندش امام حسين عليه السلام، سخن كساني كه عزاداري را بدعت ميدانند به چالش كشيده و مهر بطلان بر آن ميزند.
3 ـ لطافت روح انساني و تأثّر طبيعي در برابر مصائب، امري فطري و جزئي از حقيقت انسان و رحمتي از سوي خداست.
و در آخر اينكه عزاداري براي امام حسين عليه السلام نه تنها، آنگونه كه ابن تيميه و پيروان او ميگويند بدعت نميباشد، بلكه از آنجا كه نزد شيعه، عدل و همسنگ قرآن كريم و مفسران آن، عترت پيامبر اكرم ميباشند؛ و همينان هستند كه سنت نبوي را براي ما تبيين و تفسير مينمايند، و قول اينان است كه به نص رسول خدا صلى الله عليه وآله در حديث صحيح و متواتر كه فرمود: «أخبرني اللطيف الخبير أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض» براي ما حجيت شرعي دارد. پس در اين صورت هر آنچه با سند صحيح از ناحيه آنان به دست ما رسيد، همان حجت شرعي بين ما و خداوند خواهد بود، و به حجيت قرآن كريم و سنت صحيح نبوي اضافه خواهد گرديد. حال بزرگداشت ما نسبت به مراسم عزاداري سيد و سالار شهداي كربلاء حضرت ابا عبدالله الحسين نيز، اينگونه است؛ چرا كه أحاديث صحيح السند و متواتر از ناحيه أئمه معصومين عليهم السلام وارد شده است، كه مثل آن در إقامه مجالس عزاء و بكاء براي هيچكس غير از اين بزرگوار وارد نشده است.
پس حكم شرعي نزد ما اين است كه: برگزاري مراسم عزاداري براي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام كه در آن ذكر مناقب و فضائل نبي اكرم صلى الله عليه وآله و أهل بيت معصومين عليهم السلام و احكام دين و شريعت گفته ميشود، و در پايان نيز مصائب آن بزرگوار خوانده ميشود و بر آن گريه ميكنند، عمل مستحب مؤكدي است، كه از أفضل القربات إلى الله تعالى محسوب ميگردد.
علامه محمد بن حسين بن بابويه قمي ملقب به صدوق : از جمله فرمودههاي پيامبر يكي اين است كه: «نوحه از كارهاي دوران جاهليت است» (من لايحضره الفقيه 4/271-272)
گروهي از دانشمندان محقق از جمله نوري و بروجردي از پيامبر روايت كردهاند كه فرمود: «دو صدا منفورند كه خداوند آنها را دوست ندارد، گريه كردن با صداي بلند هنگام بلا وسختي و بلند كردن صدا براي نوحهخواني و مرثيه» (بحارالانوار 82/101).
و از فرمودههاي پيامبر است كه : «من شما را از نوحه و گريه با صداي بلند نهي می كنم». (جامع احاديث الشيعه 3/372).
همچنين جابر از پيامبر (ص) روايت كرده است كه فرمود: «من شما را از نوحه و از دو صداي زشت نهي كردم؛ صدايي در هنگام لهو و لعب و آوازهاي شيطاني, و نوحه هنگام رويارويي با مصيبتها و سختيها، ونيز خودزني و پاره كردن يقه و و سوسهي شيطان» (مستدرك الوسائل 1/145).
كلينی از امام صادق روايت كرده كه ميفرمايد: «داد و فرياد بر مرده و پاره كردن لباس هنگام مصيبت شايسته نيست». (الكافي 3/225).
محمد بن مكي عاملي ملقب به شهيد اول گفته است: «شيخ در المبسوط و ابن حمزه، نوحه و دعا را ممنوع كردهاند. و شيخ گفته كه بر آن اجماع دارند». (الذكري ص72، بحارالانوار 82/107).
آيتالله العظمي محمد حسيني شيرازي گفته است كه: «شيخ در المبسوط و ابن حمزه مطلقاً نوحه را ممنوع كردهاند» (فقه 15/253).
شيرازي گفته است: «در كتاب جواهر سينهزني و داد و فرياد كردن ممنوع شده است». (فقه 15/260).
تيجاني گفته است : «آنچه كه بعضي از شيعيان در هنگام مصيبتها انجام ميدهند در دين وجود ندارد؛ اگرچه مجتهدان اجتهاد كنند و مفتيان به آن فتوا دهند تا براي آن اجر و پاداش فراواني اعلام كنند، بلكه تنها عادتها و آداب و احساساتي است كه بر آنهايي كه انجامش ميدهند, طغيان ميكند و با آن الفت ميگيرد و اندك اندك به عنوان سنت قومي كه فرزندان از پدرانشان در تقليد كوركورانه و بدون آگاهي آن را به كار ميگيرند، درميآيد. حتي بعضي از عوام احساس ميكنند كه اگر خودشان را بزنند و خونشان جاري شود موجب نزديكي آنها به خداوند ميشود و بعضي ديگر معتقدند كه اگر اين كار را انجام ندهد امام حسين را دوست ندارد». (كل الحلول ص 148)
ياران اميرالمؤمنين علي (ع) از او روايت كردهاند كه فرمود: «لباس سياه نپوشيد چرا كه لباس فرعون است». (من لا يحضره الفقيه 1/163)
در روايتی از امام حسین(ع) منقول است: «اي خواهرم! پيش تو قسم ميخورم و قسمم را اجرا كن، به خاطر من گريبانت را پاره نكن و صورتت را نخراش و هنگامي كه من شهيد شدم با صداي بلند و زاري مرا نخوان، كه اگر اين كار را بكني من نابود ميشوم». (استدراك الوسائل (1/144)، مظالم اهل بيت (ص 264)، و نيز رجوع شود به كتاب: علي خط حسين (ص116)، تظلم الزهراء (ص190) و غيره).
همچنين پيامبر فرمود: نوحهگر اگر قبل از مردنش توبه نكند در روز قيامت لباس و عبايي از رنگ سياه بر تن دارد». (الخصال، ص: 226)
با نام و یاد دوست
سلام و عرض ادب
علامه محمد بن حسين بن بابويه قمي ملقب به صدوق : از جمله فرمودههاي پيامبر يكي اين است كه: «نوحه از كارهاي دوران جاهليت است» (من لايحضره الفقيه 4/271-272)گروهي از دانشمندان محقق از جمله نوري و بروجردي از پيامبر روايت كردهاند كه فرمود: «دو صدا منفورند كه خداوند آنها را دوست ندارد، گريه كردن با صداي بلند هنگام بلا وسختي و بلند كردن صدا براي نوحهخواني و مرثيه» (بحارالانوار 82/101).
و از فرمودههاي پيامبر است كه : «من شما را از نوحه و گريه با صداي بلند نهي می كنم». (جامع احاديث الشيعه 3/372).
همچنين جابر از پيامبر (ص) روايت كرده است كه فرمود: «من شما را از نوحه و از دو صداي زشت نهي كردم؛ صدايي در هنگام لهو و لعب و آوازهاي شيطاني, و نوحه هنگام رويارويي با مصيبتها و سختيها، ونيز خودزني و پاره كردن يقه و و سوسهي شيطان» (مستدرك الوسائل 1/145).
كلينی از امام صادق روايت كرده كه ميفرمايد: «داد و فرياد بر مرده و پاره كردن لباس هنگام مصيبت شايسته نيست». (الكافي 3/225).
محمد بن مكي عاملي ملقب به شهيد اول گفته است: «شيخ در المبسوط و ابن حمزه، نوحه و دعا را ممنوع كردهاند. و شيخ گفته كه بر آن اجماع دارند». (الذكري ص72، بحارالانوار 82/107).
آيتالله العظمي محمد حسيني شيرازي گفته است كه: «شيخ در المبسوط و ابن حمزه مطلقاً نوحه را ممنوع كردهاند» (فقه 15/253).
شيرازي گفته است: «در كتاب جواهر سينهزني و داد و فرياد كردن ممنوع شده است». (فقه 15/260).
تيجاني گفته است : «آنچه كه بعضي از شيعيان در هنگام مصيبتها انجام ميدهند در دين وجود ندارد؛ اگرچه مجتهدان اجتهاد كنند و مفتيان به آن فتوا دهند تا براي آن اجر و پاداش فراواني اعلام كنند، بلكه تنها عادتها و آداب و احساساتي است كه بر آنهايي كه انجامش ميدهند, طغيان ميكند و با آن الفت ميگيرد و اندك اندك به عنوان سنت قومي كه فرزندان از پدرانشان در تقليد كوركورانه و بدون آگاهي آن را به كار ميگيرند، درميآيد. حتي بعضي از عوام احساس ميكنند كه اگر خودشان را بزنند و خونشان جاري شود موجب نزديكي آنها به خداوند ميشود و بعضي ديگر معتقدند كه اگر اين كار را انجام ندهد امام حسين را دوست ندارد». (كل الحلول ص 148)
ياران اميرالمؤمنين علي (ع) از او روايت كردهاند كه فرمود: «لباس سياه نپوشيد چرا كه لباس فرعون است». (من لا يحضره الفقيه 1/163)
در روايتی از امام حسین(ع) منقول است: «اي خواهرم! پيش تو قسم ميخورم و قسمم را اجرا كن، به خاطر من گريبانت را پاره نكن و صورتت را نخراش و هنگامي كه من شهيد شدم با صداي بلند و زاري مرا نخوان، كه اگر اين كار را بكني من نابود ميشوم». (استدراك الوسائل (1/144)، مظالم اهل بيت (ص 264)، و نيز رجوع شود به كتاب: علي خط حسين (ص116)، تظلم الزهراء (ص190) و غيره).
همچنين پيامبر فرمود: نوحهگر اگر قبل از مردنش توبه نكند در روز قيامت لباس و عبايي از رنگ سياه بر تن دارد». (الخصال، ص: 226)
ضمن تشکر از کاربران بزرگوار به اطلاع می رساند که پاسخ سوالات و شبهات مطرح شده در پست فوق قبلا در این تاپیک مطرح شده:
http://www.askdin.com/thread44376.html
خواهشمندم در هر تاپیک با توجه به موضوع تاپیک، سوالات و مطالب خود را ارسال نمایید.
در غیر اینصورت علیرغم میل باطنی مجبور به ویرایش، حذف و یا ادغام تاپیکها خواهیم بود.
با تشکر از شما
در پناه قرآن و عترت پیروز باشید
علامه محمد بن حسين بن بابويه قمي ملقب به صدوق : از جمله فرمودههاي پيامبر يكي اين است كه: «نوحه از كارهاي دوران جاهليت است» (من لايحضره الفقيه 4/271-272)
با سلام و عرض ادب
برادر موحد حال این مطالب چه ربطی به گریه و عزای بر سید الشهدا علیه السلام دارد؟ ظاهرا شما هر گردی را گردو می پندارید.
این روایات و فتاوی به شکل کلی و صرف نظر از بررسی دقیق آنها
اولا: مربوط به انسانهای عادی است.
ثانیا: نوحه گر در اینجا کسی است که شکوه به خدا می کند و از مصیبت وارده ابراز نا شکری می نماید. نه گریه ی بر محبوب خدا که عالمیان بر مصیبت وی گریستند.
ثالثا: هر موقع که نقل قول می نمائید متن اصلی به همراه عنوان باب را ذکر کنید تا جواب خود را در همان ابتدای امر از نویسنده دریافت نمائید و دچار زحمت نشوید؛ هر چند که این مطالب هیچ ربطی به عزای بر اهل بیت علیهم السلام ندارد و ظاهرا نمی دانید که برخی از این آقایان فتوا به جواز قمه زنی نیز دارند چه رسد به گریبان چاک زدن بر سید الشهدا علیه السلام.
اما جهت اینکه مطلب خود را تکمیل نمائید این روایت را با ذکر متن عربی و آدرس کامل بررسی سندی و محتوایی نمائید:
در روايتی از امام حسین(ع) منقول است: «اي خواهرم! پيش تو قسم ميخورم و قسمم را اجرا كن، به خاطر من گريبانت را پاره نكن و صورتت را نخراش و هنگامي كه من شهيد شدم با صداي بلند و زاري مرا نخوان، كه اگر اين كار را بكني من نابود ميشوم». (استدراك الوسائل (1/144)، مظالم اهل بيت (ص 264)، و نيز رجوع شود به كتاب: علي خط حسين (ص116)، تظلم الزهراء (ص190) و غيره).
ظاهرا نویسنده آنقدر در باغ نبوده مستدرک را استدراک دیده و این دوست ما نیز بدون تحقیق همان متن را اینجا گذاشته اند.
منتهی این مطالب را در این تایپیک که به این موضوع اختصاص یافته قرار دهید:
http://www.askdin.com/thread44376.html
موفق باشید.
جناب صدرا
1. مگر گریه و عزا بدون نوحه خوانی است؟
2. اشتباه تایپی از بنده است.
3. امامان پس از امام حسین در عزای ایشان چه می کردند؟ بنده اینگونه خوانده ام که امام جعفر صادق مجلسی را ترتیب می دادند و در آن مجلس شاعران اشعار حماسی می گفتند.
4. یکی از علما اینگونه نظر داده اند که بهتر است عزاداری به روز عاشورا محدود شود و در روزهای دیگر از هدف امام و قران سخن رانده شود. البته منبعش را اگر بخواهید یک فایل صوتی بود که یا در سایت شما و یا در سایت اسک قران گذاشته بودند.
5. قران اصل است و هدف امام حسین هم همانا قران بوده است. بنده افراد بسیاری را می شناسم که روخوانی قران را بلد نیستند ولی پس از فوت در اعلامیه ترجیم آنها می نویسند: خادم دربار امام حسین چرا که اهل هیئت بوده اند.
علامه محمد بن حسين بن بابويه قمي ملقب به صدوق : از جمله فرمودههاي پيامبر يكي اين است كه: «نوحه از كارهاي دوران جاهليت است» (من لايحضره الفقيه 4/271-272)
سلام
با تشكر
بزگوار يكسري از اين چنين روايات در كتاب بحار و غيره امده كه سند ان مرسل است لذا روايت باطل و قابل احتجاج نيست
و عن علي (عليه السلام) ثلاث من أعمال الجاهلية لا يزال الناس فيها حتى تقوم الساعة: الإستسقاء بالنجوم و الطعن في الأنساب و النياحة على الموتى. 3 چيز از اعمال جاهليت است ... : 1. باران خواستن از ستارگان، 2. طعن و خردهگيرى به حسبها و نسبها، 3. نوحهسرايي بر مردگان. دعائم الإسلام للقاضي النعمان المغربي، ج1، ص226 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج2، ص449 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج79، ص101 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج17، ص369
ضمن اينكه اين روايت شما را حقير در كتاب مذكور بررسي كردم در ان صفحه و جلد شما چيزي نيافتم ضمن اينكه علامه مجلسي هم از اين دست روايات را در بحار جمع اوري كردند و بعد مي فرمايند:
أهل الجاهلية كانوا ينوحون و يعدون جرائمه كالقتل و شن الغارات و هم يظنونها خصالا محمودة، فهو يعذب بما يبكون عليه. در زمان جاهليت، وقتي مردي از دنيا ميرفت، نوحهسرايي ميكردند و جرمهايش را ميشمردند كه مثلاً اينگونه آدمكشي ميكرد و دزدي ميكرد و گمان ميكردند كه اينها خصلتهاي خوبي است. در حاليكه آن ميت به خاطر اين جرمها در عذاب است، آنها به خاطر اين خصلتها بر حال او گريه ميكردند. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج79، ص108
3. امامان پس از امام حسین در عزای ایشان چه می کردند؟ بنده اینگونه خوانده ام که امام جعفر صادق مجلسی را ترتیب می دادند و در آن مجلس شاعران اشعار حماسی می گفتند.
اين هم عزاداري ائمه و بزرگ تابعي حاظر در صحراي كربلا
( علي بن الحسين ) ابن علي بن أبي طالب القرشي الهاشمي المشهور بزين العابدبن... قال الزهري ما رأيت قرشيا أورع منه ولا أفضل ... وقال الواقدي كان من أورع الناس وأعبدهم وأتقاهم لله عز وجل ... وذكروا أنه كان كثير البكاء فقيل له في ذلك فقال إن يعقوب عليه السلام بكى حتى ابيضت عيناه على يوسف ولم يعلم أنه مات وإني رايت بضعة عشر من أهل بيتي يذبحون في غداة واحدة فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا
علی بن الحسین ین علی بن ابی طالب قریشی هاشمی مشهور به زین العابدین ..... زهری گفت : هیچ قریشی را پرهیزکارتر و برتر از علی بن الحسین ندیدم .... واقدی گفت : او از پرهیزکارترین مردم و عابدترین و متقی ترین مردم در مقابل خداوند متعال بود .... و علما چنین بیان کرده اند که علی بن الحسین بسیار گریه میکرد و از او در مورد – علّت – آن سوال شد !
وی پاسخ داد : یعقوب علیه السلام آنقدر بر - فراق- یوسف علیه السلام گریه کرد که چشمانش سفید شد در حالی که نمیدانست او مرده است (یا خیر ) . ولی من دیدم که چند ده نفر از خانواده ام در یک روز ، سر بریده شدند . آیا فکر میکنید که هرگز غم آنها از دلم بیرون برود ؟
البداية والنهاية ، ج 9 ص 103 - 107 ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت
شما كه خيلي دوست داريد نظر امام صادق را بخوانيد اين هم نظر امام صادق ع خوب بخوانيد و فيض ببريد
اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقِیلَ لِی ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِی مُصَلَّاهُ فِی بَیْتِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ یُنَاجِی رَبَّهُ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَ وَعَدَنَا بِالشَّفَاعَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِیَ- وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِیَ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِیِّکَ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا- أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضَاکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْعَلَى أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ وَ اکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ شَدِیدٍ وَ شَرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَیْهِمْ بِخُرُوجِهِمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَیْنَا- خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَتَقَلَّبُ عَلَى حَضْرَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ وَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ حَتَّى تُوَفِّیَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ الْأَکْبَر
کامل الزیارات ابن قولویه باب چهلم:و پدرم و محمّد بن عبد اللَّه و على بن الحسین و محمّد بن الحسن رحمة اللَّه علیهم جملگى از عبد اللَّه بن جعفر حمیرى از موسى بن عمر، از حسّان بصرى، از معاویة بن وهب نقل کرده اند که وى گفت:اذن خواستم که بر امام صادق علیه السّلام داخل شوم، به من گفته شد که داخل شو، پس داخل شده آن جناب را در نمازخانه منزلشان یافتم پس نشستم تا حضرت نمازشان را تمام کردند پس شنیدم که با پروردگارشان مناجات نموده و مى گفتند:
بار خدایا، اى کسى که ما را اختصاص به کرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصیّت نمودى (یعنى ما را وصى پیامبرت قرار دادى) و علم به گذشته و آینده را به ما اعطاء فرمودى، و قلوب مردم را مایل به طرف ما نمودى، من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین علیه السّلام را بیامرز، آنان که اموالشان را انفاق کرده و ابدانشان را به تعب انداخته به جهت میل و رغبت در احسان به ما و به امید آنچه در نزد توست به خاطر صله و احسان به ما و به منظور ادخال سرور بر پیغمبرت و به جهت اجابت کردنشان فرمان ما را و به قصد وارد نمودن غیظ بر دشمنان ما.
اینان اراده و نیّتشان از این ایثار تحصیل رضا و خشنودى تو است پس تو هم از طرف ما این ایثار را جبران کن و به واسطه رضوان احسانشان را جواب گو باش و در شب و روز حافظ و نگاهدارشان بوده و اهل و اولادى که از ایشان باقى مانده اند را بهترین جانشینان قرار بده و مراقب و حافظشان باش و شر و بدى هر ستمگر عنود و منحرفى را از ایشان و از هر مخلوق ضعیف و قوى خود کفایت نما و ایشان را از شر شیاطین انسى و جنّى محفوظ فرما و اعطاء کن به ایشان برترین چیزى را که در دور بودنشان از اوطان خویش از تو آرزو کرده اند و نیز به ایشان ببخش برتر و بالاتر از آنچه را که به واسطه اش ما را بر فرزندان و اهل و نزدیکانشان اختیار کردند، بار خدایا دشمنان ما بواسطه خروج بر ایشان آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند ولى این حرکت اعداء ایشان را از تمایل به ما باز نداشت و این ثبات آنان از باب مخالفتشان است با مخالفین ما، پس تو این صورت هائى که حرارت آفتاب آنها را در راه محبّت ما تغییر داده رحمت نماخودت قرار بده و نیز صورت هائى را که روى قبر ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مى گذارند و بر مى دارند مشمول لطف و رحمتت قرار بده و همچنین به چشم هائى که از باب ترحم بر ما اشک ریخته اند نظر عنایت فرما و دلهائى که براى ما به جزع آمده و به خاطر ما سوخته اندترحم فرما بار خدایا به فریادهائى که به خاطر ما بلندشده رحمتت رانازل فرما ، خداوندا من این ابدان و این ارواح را نزد تو امانت قرار داده تا در روز عطش اکبر که بر حوض کوثر وارد مى شوند آنها را سیراب نمائى.
ترجمه :کتاب ترجمه کامل الزیارات نوشته محمدجوادذهنی بادخل وتصرف
کامل الزیارات: 117؛ بحارالأنوار:98/51.
الکافی، ج۴، ص۵۸۲، ح۱
4. یکی از علما اینگونه نظر داده اند که بهتر است عزاداری به روز عاشورا محدود شود و در روزهای دیگر از هدف امام و قران سخن رانده شود. البته منبعش را اگر بخواهید یک فایل صوتی بود که یا در سایت شما و یا در سایت اسک قران گذاشته بودند.
اين هم نظر بزرگ عالم شيعي كه جان ما فداي او
http://vahid-khorasani.ir/pages/farsi/pu.html
صيحه! صيحه يعني چه؟ صيحه عبارت است از شيون.
صرخه چيست؟ صيحهي شديد صرخه است.
امام ششم ميگويد: خدايا! ترحم كن بر آن شيونهايي كه بر عزاي ما، از اين مردم سر ميزند.
«و ارحم تلك الصرخة التي كانت لنا».
«اللهم إني أستودعك…»، بار الها! من به تو به امانت ميسپارم…
ديگر غوغايي است از بحث اينجا!
محقق نائيني، همان فحلي كه آن فحل كسي است كه افتخار فقهاء بزرگ اين است كه دقائق «لباس مشكوك» او را بفهمند.
چنين فحلي ميگويد: «سينهزدن، زنجيرزدن براي سيد الشهداء حتي اگر خون جاري بشود، جايز است.»
جواز در اينجا، جواز به معناي اباحه نيست. شماها كه اهل فقه هستيد، اين فتوا، فتواي چه فحلي است؟!
بعد كه اين فتوا را صادر ميكند، اعاظم مذهب، اكابر دين، مثل سيد محسن حكيم، با آن مستمسكش، ذيل اين فتوا مينويسد: «فتواي شيخ ما بالاتر از اين است كه محتاج به امضاي مثل مني باشد».
مثل فقيه شاهرودي ميگويد: «حقٌ في كمال التحقيق».
مثل تمام اعاظم، تا برسد با آنها كه اينجا خوابيدهاند، اسطوانهي فقهاهت هستند!
اين حائري است كه فتوايش اين است!
آن بروجردي است كه از او استفتاء ميكنند كه در شهر ما از اين ضريحها ميسازند, بعد روز عاشورا پردهها رويش مياندازند، به صورت علم بيرون ميآورند.
اين فقيه است! ميگويد: «در هر شهري، به آن جور كه رسم عزاداري است، بايد اجرا بشود.»
اين هستند فقهاء مذهب!
آن هم كسي كه تمام مباحث إضرار به نفس را به دقت رسيدگي كرده؛ همهي احاديث را سندا، دلالتا ديده؛ تمام عناوين ثانويه و اوليه را طي كرده؛ تمام مباحث لا ضرر را پشت سر انداخته؛ بعد ميگويد در اين راه، اين اندازه ضرر هيچ اشكال ندارد.
مردم بايد روز عاشورا، فقط چشمشان را بدوزند به كربلا. كجا؟
آنجا كه فحل الفحول، يعني ميرزاي شيرازي, ميرزاي دوم، همان كسي كه صدها مثل بلاغي، افتخار اين دارند كه كوچكترين شاگرد او هستند، يك همچه كسي، روز عاشورا، سر برهنه، پا برهنه، در دستهي طويرج سينه ميزند.
اين فقيه است! اين سند امت است!
عاشورا چشمتان به او؛
فاطميه گوشتان به كي؟
به آن كس كه مثل مرحوم آيت الله ميلاني، آيت الله خويي، اين دو افتخار ميكنند كه ريزهخور خوانِ شاگردي او هستند!
گوشتان به حرف او باشد.
او چه ميگويد؟!
(هل أتاك) [لست أدري] خبر المسمار
سل صدرها خزينة الاسرار
فوت در اعلامیه ترجیم آنها می نویسند: خادم دربار امام حسین چرا که اهل هیئت بوده اند.
اين هم شد اشكال برادران اهل سنت :khaneh:
خداوكيلي هر چه خواندم نفهميدم محل اشكالش كجا بود
پيغمبر ما هم كه به نبوت مبعوث شد بي سواد بود، حالا يهودي بگويد اين چه پيغمبري بود شما داشتيد كه بي سواد بوده خخخخخخ
خداوكيلي نمي دانم بخندم يا گريه كنم
داداش عمر بن خطاب شما هم بي سواد بوده و قران خواندن و نماز خواندن بلد نبوده حالا چرا شما مي گويد صحابي پيغمبر بوده و به صحابي بودنش افتخار مي كنيد؟
خدااااااااااااااااااااااايييييييييييياااااااااااااااااااااااا ما چه كنيم از اين اشكالات بچه گانه و مضحكانه اين قوم
3. امامان پس از امام حسین در عزای ایشان چه می کردند؟ بنده اینگونه خوانده ام که امام جعفر صادق مجلسی را ترتیب می دادند و در آن مجلس شاعران اشعار حماسی می گفتند.
اينقدر مطالب در اين زمينه زياد است كه از حد تواتر هم گذشته ديگر نمي توان گفت متواتر ضعيف است :khaneh:
ماه محرم، ماه حزن و اندوه اهل بيت (عليهم السلام) است. امام رضا (عليه السلام) ميفرمايد:
کان أبي إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحکا و كانت الكآبة تغلب عليه حتى تمضي عشرة أيام، فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه.
پدرم امام کاظم (عليه السلام)، وقتي ماه محرم ميرسيد، خنده بر لبهايش نمينشست و کسي او را شاد نميديد. غم و غصه و اندوه، بر سراسر وجود پدرم حکومت ميکرد. هر روز که مي گذشت، بر غم و اندوه او افزوده ميشد و وقتي به روز دهم ميرسيد، روز مصيبت و حزن و گريه پدرم بود.
الأمالي لشيخ الصدوق، ص191 - وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج14، ص505 - إقبال الأعمال للسيد ابن طاووس، ج3، ص28
روايت ديگري از امام رضا (عليه السلام) است که ميفرمايد:
إن المحرم شهر کان اهل الجاهلية يحرمون فيه القتال، فاستحلت فيه دماؤنا و انتهكت فيه حرمتنا و سبيت فيه ذرارينا و نساؤنا و أضرمت النيران في مضاربنا و انتهبت ما فيه من ثقلنا و لم يرعوا لرسول الله (صلى الله عليه و آله) حرمة في أمرنا. إن يوم الحسين أقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذل عزيزنا، بأرض كرب و بلاء، أورثتنا الكرب و البلاء إلى يوم الانقضاء، فعلى مثل الحسين فليبك الباكون، فإن البكاء يحط الذنوب العظام.
ماه محرم، در دوران جاهليت، ماهي بود که مردم احترام آن را نگه ميداشتند و در اين ماه، کشتار نميکردند. در اين ماه، بنياميه، خون ما را حلال شمردند و احترام ما اهل بيت را هتک کردند و به اسارت بردند و در اين ماه، خيمههاي ما را به آتش کشيدند و ... . روز حسين، پلکهاي چشم ما را زخم کرده، اشکهاي ما را جاري ساخته، ... ، پس بايد بر مانند حسين، گريهکنندهها گريه کنند و گريه بر حسين، گناهان بزرگ را از بين ميبرد.
الأمالي للشيخ الصدوق، ص190 - إقبال الأعمال للسيد ابن طاووس، ج3، ص28 - بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج44، ص283
گروهي از دانشمندان محقق از جمله نوري و بروجردي از پيامبر روايت كردهاند كه فرمود: «دو صدا منفورند كه خداوند آنها را دوست ندارد، گريه كردن با صداي بلند هنگام بلا وسختي و بلند كردن صدا براي نوحهخواني و مرثيه» (بحارالانوار 82/101).
بزگوار اين نوع سبك و سباق نهي است اما نه براي اهل بيت زيرا ما روايت داريم عزاداري براي سيد الشهدا و اهل بيت سباقش با بقيه متفاوت است لذا اين روايت بر اهل بيت مترتب نمي شود به دو قرينه
1. 1- عن معاویة بن وهب عن ابی عبدالله(ع) فی حدیث قال: «کلّ الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء لقتل الحسین(ع)» امام صادق(ع) فرمود: «هر جزع و گریهای مکروه است مگر جزع و گریه برای قتل حسین(ع).» (حرعاملی، 2، 923).
2. قروينه دوم ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی
و همچنین به چشم هائى که از باب ترحم بر ما اشک ریخته اند نظر عنایت فرما و دلهائى که براى ما به جزع آمده و به خاطر ما سوخته اندترحم فرما بار خدایا به فریادهائى که به خاطر ما بلندشده رحمتت رانازل فرما
کامل الزیارات: 117؛ بحارالأنوار:98/51.
طبق اين رو روايت و قرائن هاي موجود ديگر عزاداري براي اهل بيت متفاوت با عزاداري عمومي هست مضاف بر اينكه در روايت پيغمبر نفرموده عزاداري براي اهل بيت مورد نهي هست و يا هر عزاداري مطلق مورد نهي است در نتجيه اين روايت وارد نيست دوست گرامي
و از فرمودههاي پيامبر است كه : «من شما را از نوحه و گريه با صداي بلند نهي می كنم». (جامع احاديث الشيعه 3/372).
اين روايت هم مانند روايت قبلي هست كما اينكه گفتيم با صداي بلند به جز اهل بيت مورد نهي است كما اينكه در روايت كامل الزيارت هم امده و امام صادق مي فرمايند خداوند رحمت كند ان كسي كه با صداي بلند براي ما عزاداري مي كند
كلينی از امام صادق روايت كرده كه ميفرمايد: «داد و فرياد بر مرده و پاره كردن لباس هنگام مصيبت شايسته نيست». (الكافي 3/225).محمد بن مكي عاملي ملقب به شهيد اول گفته است: «شيخ در المبسوط و ابن حمزه، نوحه و دعا را ممنوع كردهاند. و شيخ گفته كه بر آن اجماع دارند». (الذكري ص72، بحارالانوار 82/107).
آيتالله العظمي محمد حسيني شيرازي گفته است كه: «شيخ در المبسوط و ابن حمزه مطلقاً نوحه را ممنوع كردهاند» (فقه 15/253).
شيرازي گفته است: «در كتاب جواهر سينهزني و داد و فرياد كردن ممنوع شده است». (فقه 15/260).
بابا اينها براي غير اهل بيت هست نمي دانيم يك مطلب را چند بار بايد تكرار كرد فتواي صاحب الجوار از متقدمين شيعه را بخوانيد
صاحب جواهر ره چنین مینویسند:
على أنه قد یستثنى من ذلک الأنبیاء و الأئمه ع أو خصوص سیدی و مولای الحسین بن علی ع کما یشعر به الخبر المتقدم، و کذا غیره من الأخبار التی منها حسن معاویه السابق عن الصادق ع «کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع و البکاء لقتل الحسین» المراد به فعل ما یقع من الجازع من لطم الوجه و الصدر و الصراخ و نحوها، و لو بقرینه ما رواه جابر عن الباقر ع «أشد الجزع الصراخ بالویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر» إلى آخره مضافا إلى السیره فی اللطم و العویل و نحوهما مما هو حرام فی غیره قطعا، فتأمل
«علاوه اینکه انبیا و ائمه ع و یا خصوص آقا و مولایم حسین بن علی ع از حکم جزع استثنا میشوند؛ چنان که روایت پیش گفته و روایت های دیگر از جمله حسنه معاویه از امام صادق ع که پیشتر ذکر شد بدان اشاره دارد؛ «هر جزع و گریه ای مکروه است مگر جزع و گریه بر حسین». مراد از «جزع» افعالی از قبیل سیلی زدن به صورت و سینه و فریاد کشیدن و مانند آن است که از انسان بی تاب صادر میشوند ولو به قرینه روایت امام باقر ع که فرمود: «شدید ترین جزع فریاد به ویل و عویل و لطمه زدن به صورت و سینه و کندن مو است …» نیز شاهد بر این معنا است. علاوه بر این روایات، سیره [متدینان و شیعیان] در انجام دادن لطم و عویل و مانند آن ـ که در سایر مصیبتها حرام است ـ بر جواز آن در این خصوص دلالت دارد. پس تأمل کن».
جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۴، ص۳۷۱
تيجاني گفته است : «آنچه كه بعضي از شيعيان در هنگام مصيبتها انجام ميدهند در دين وجود ندارد؛ اگرچه مجتهدان اجتهاد كنند و مفتيان به آن فتوا دهند تا براي آن اجر و پاداش فراواني اعلام كنند، بلكه تنها عادتها و آداب و احساساتي است كه بر آنهايي كه انجامش ميدهند, طغيان ميكند و با آن الفت ميگيرد و اندك اندك به عنوان سنت قومي كه فرزندان از پدرانشان در تقليد كوركورانه و بدون آگاهي آن را به كار ميگيرند، درميآيد. حتي بعضي از عوام احساس ميكنند كه اگر خودشان را بزنند و خونشان جاري شود موجب نزديكي آنها به خداوند ميشود و بعضي ديگر معتقدند كه اگر اين كار را انجام ندهد امام حسين را دوست ندارد». (كل الحلول ص 148)
جناب اين مطلب را بخوانيد براي شما خوب است::::::
مرحوم آقاي شيخ محمد انطاکي - فارغ التحصيل دانشگاه الأزهر مصر و قاضي القضات سوريه، بعد از گذشت 60 سال از عمرش، به حقانيت مذهب شيعه پي برد و شيعه شد و خيلي به درد سر افتاد. او را از قضاوت عزل کردند و خانۀ سازماني را از او گرفتند و حقوقش را قطع کردند، بطوري که زندگي خيلي سخت و دشواري را طي ميکرد. حتي حضرت آيت الله العظمي بروجردي، از ايران، ماهيانه، شهريهاي را مرتب براي او ميفرستاد که به برکت ايشان، دهها هزار انسان تحصيلکرده به مذهب شيعه کشيده شدند. - کتابي دارد به نام «لماذا اخترت اهل البيت» ، «چرا مذهب اهل بيت (عليهم السلام) را انتخاب کردم» - که کتابي خواندني است و به دوستان توصيه ميکنم اين کتاب را بخوانند و قلمش، به قدري سليس و روان و شيرين و لذتبخش است که تا وقتي کتاب را تمام نکردهايد، کتاب را زمين نخواهيد گذاشت - در ص472 از مرحوم کاشاني نقل ميکند:
ينبغي للمسلمين إذا دخل شهر المحرم أن يستشعروا الحزن و الكآبة و أن يعقدوا المجالس و المآتم لذكرى ما جرى على سيد الشهداء و أهل بيته.
شايسته است که مسلمانان به هنگام دخول ماه محرم، حزن و ماتم را شعار خود قرار دهند و در اين ماه، مراسم عزاداري را به خاطر مسائلي که بر امام حسين (عليه السلام) و اهل بيتش روا شد، اقامه کنند.
البته شما حق داريد كه سعي و تلاش كنيد تا جلوي عزاداري براي اهل بيت را بگيريد و اين هدف و غايت خطير را هم علماي شما داشته اند اما راه به جايي نخواهند برد
قال الغزالي وغيره ويحرم على الواعظ وغيره رواية مقتل الحسين وحكاياته وما جرى بين الصحابة من التشاجر والتخاصم فإنه يهيج على بغض الصحابة والطعن فيهم وهم أعلام الدين تلقى الأئمة الدين عنهم رواية ونحن تلقيناه من الأئمة دراية فالطاعن فيهم مطعون طاعن في نفسه ودينه .
غزالی و دیگران میگویند :بر واعظ و غير واعظ حرام است كه روضه حسين (علیه السلام) و سرگذشت او و جرياناتى را كه ميان اصحاب رخ داده مانند دشمنى آنان با يكديگر و پرخاش نمودن نسبت به هم براى مردم بخواند، زيرا چنين كارى باعث مىشود شنوندگان و مردم كينه اصحاب را كه پرچمداران دينند به دل بگيرند و زبان به انتقاد و بد گوئى آنها بگشايند . ائمه دین از آنها روایات را آموخته و ما نیز از ائمه دین درایت روایات را آموخته ایم . پس هر کس از اصحاب بدگویی نماید (در حقیقت) بر خودش و دینش طعن زده است.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 640 ، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط
يقينا گفتن مصائب مولايمان سيدنا حسين بن علي بن ابي طالب القريشي الهاشمي عامل رسوايي صحابي خواهد شد كه از منظر اقايان كلهم عدول هستند
جناب montazer200
با سپاس از جنابعالی
1. بنده اهل سنتها و بدعتهای اموی و عباسی را گمراه تر از شیعیان علوی می دانم. اکثر احکام اسلام فعلی یا بدعت است یا با بدعتها آمیخته شده است و این بدعتها اول بار توسط شیعیان اموی و عباسی ایجاد شده اند و سپس شیعیان علوی از سر تقیه به علت در اقلیت بودن تنها کاری که توانسته اند انجام دهند این بوده است که تا حدی این بدعتها را تعدیل کنند مثلا نمازهای روزانه دو گانه در زمان هارون الرشید که لعنت حضرت الله بر او باد در تبعیت از نمازهای پنجگانه آئین زرتشت به پنجگانه تبدیل شده اند و شیعیان علوی با جمع کردن نمازهای مغرب و عشا و ظهر و عصر و با صدای آهسته خواندن نمازهای بدعتی ظهر و عصر تا حدی این بدعت را تعدیل کرده اند و حتما مطلع هستید که حدیث سازان هر دو فرقه چه تعداد حدیث در خصوص این بدعت جعل کرده اند و آنها را به پیامبر یا امامان و خلفا نسبت داده اند.
2. احادیث را باید با معیار قران و عقل سلیم مورد ارزیابی قرار داد و در عمل به این توصیه :
آورده اید که " در زمان جاهليت، وقتي مردي از دنيا ميرفت، نوحهسرايي ميكردند و جرمهايش را ميشمردند كه مثلاً اينگونه آدمكشي ميكرد و دزدي ميكرد و گمان ميكردند كه اينها خصلتهاي خوبي است. در حاليكه آن ميت به خاطر اين جرمها در عذاب است، آنها به خاطر اين خصلتها بر حال او گريه ميكردند. "
مسلمانها که حتما چنین نمی کردند پس چرا پیامبر از این عمل نهی فرموده اند؟ یعنی مسلمانها مثلا نمی گفتند که این مرد آدم کشی می کرد و دزدی می کرد بلکه حتما به هنگام نوحه خوانی محسنات و اخلاق اسلامی وی را بر می شمردند.ضمنا تیجانی که اول سنی بود بعد شیعه شده است.
سلام عليكم
ضمن تشكر از برادر گرامي جناب موحد
دوست عزيزم سخنان حضرت عالي قابل احترام است اما از منظر علمي قابل استناد و استدلال نيست لذا نمي توان بر روي ان مانور داد، چون ادعا هايي كرده ايد مبني بر اينكه مذهب حقه اثني عشريه هم مملو از بدعت هاست كه اين ادعايي بيش نيست لذا بايد از منطق علمي اثبات شود و حقير حاظر به مناظره در اين موضوع در سايت خودم هستم و در اينكه مذاهب ديگر سرشار از بدعت هستند شكي نيست و ادله براي اثبات ان هم زياد است
اما اگر بخواهيم از اين جهت به سخن شما نگاه كنيم كه احاديث و رواياتي در كتب شيعه امده است كه نمايان گر بدعت هست، اين سخن صحيح هست اما اين روايات چون مخالف و مقارن با قران و اجاديث اجماعي شيعه هست باطل لذا اينها هم قابل احتجاج نيستند اما اينكه بگويم اين بدعت ها در مذهب شيعه مورد استعمال است نه خير اين مبذولات مورد ضعف و جرح هست عزيز دلم
اما اينكه فرموديد احاديث را بايد با قران و عقل سليم ارزيابي كرد مي توان از دو منظر به اين سخن شما نگاه كرد ، اول اينكه حقير هم مانند شما بگويم اين سخن شما بدعت است و از خودتان اجتهاد كرده ايد نكته دوم اين هست كه اين سخن شما تا حدودي صحيح هست زيرا معصوم نيز مي فرمايد روايتي كه خلاف قران باشد فضرب جدار و يا فهو زخرف باطل هست و بايد زد به ديوار اما عقل سليم را بايد ديد كدام عقل است، هر انساني مدعي هست كه عقل سليم دارد اما از منظر ديگران عقل او داراي ضعف است، مثلا بعضي از برادران اهل سنت به عقول خلفاي خود احتجاج مي كنند اما افرادي مثل عبد الرزاق هم هستند كه مي گويند دومي انوك بوده يعني احمق بوده پس اينكه كسي بيايد بسنجد عقل فلاني كامل هست يا نه اين غلط است زيرا سلامت عقل كسي كه گزينش مي كند نزد چه كسي به تاييد رسيده است؟ پس سخنا شما 50 درصدش مورد قبول است و بقيه ان مردود مي باشد
نقد تمام احادیث و روایات:
امور تخصیص پذیر هستند به قول معروف
ما من عام إلا وقد خص
روض الجنان شهید ثانی ص151 زده البیان ص 513 محقق اردبیلی عمده القاری ج2ص98 رسائل فی درایه الحدیث ج2ص281 الاتقان سیوطی ج2ص44تفسیر الوسی ج10ص85و.......
هر چیز عامی یک تبصره ای دارد
وقال عليه السلام : كل الجزع والبكاء مكروه سوى الجزع والبكاء على الحسين ) ( 1 )
أمالي الطوسي : ص 161 ، ح 268 ط دار الثقافة ، عنه وسائل الشيعة : ج 10 ، ص 395 ، ح 10 ، والبحار : ج 45 ، ص 313 ، ح 14 .
هر گریهاى و مویهاى در مصایب مکروه است مگر گریه بر امام حسین
. وروى ابن قولويه عن الامام الصادق عليه السلام إنه قال : ( إن البكاء والجزع مكروه للعبد في كل ما جزع ما خلا البكاء والجزع على الحسين بن علي فإنه فيه مأجور
كامل الزيارات : ص 100 ط المرتضوية ، ص 201 ط مؤسسة نشر الثقافة .
امام صادق ع فرمودند که برای عبد برای امام حسین اجر و ثواب دارد
نكته بعدي تقسيم نوحه به دو دسته ::
حر عاملي مي گوید::
أقول : وتقدم ما يدل على ذلك ( 4 ) ، ويأتي ما يدل عليه ( 5 ) ، ويفهم من أحاديث الجزع أنه قسمان كما مر في الصبر ( 6 ) .
وسائل الشیعه ج3 ص273
مرحوم علامه حلي ميگويد:
النياحة بالباطل محرمة إجماعا أمّا بالحقّ فجائزة إجماعا.
منتهى المطلب، العلامة الحلي، ج1، ص466 و مجمع الفائدة، المحقق الأردبيلي، ج8، ص75 و الحدائق الناضرة، المحقق البحراني، ج 4، ص 168
به اجماع تمام فقهاي شيعه نوحه سرايي باطل حرام و خلاف شرع است.
مسلمانها که حتما چنین نمی کردند پس چرا پیامبر از این عمل نهی فرموده اند؟
اما اينكه فرموده ايد مسلمانان اينچنين نمي كردند پس چرا پيغمبر فرمودند، پاسخش بسيار واضح هست برادر عزيزم، زماني كه اسلام بر مردم مبسوط گرديد بسياري از افراد خلقيات جاهليت بر انها مانده بود لذا پيغمبر روايات را بر مردم نقل مي نمودند تا از ان كار خودداري كنند همان گونه كه عمر بن خطاب مي گفت از زمان جاهليت يك امر در من باقي مانده است حال انكه ما روايات متعدد و ايات هم در رديه اين خصلت اخلاقي او داشتيم باز هم او مرتكب مي شد پس دليل اول اين بوده كه اثار جاهليت در مردم باقي مانده بوده لذا پيغمبر با روايات خود انها را از انجام اين امور نهي مي نموده و دوم اينكه سنت پيغمبر حتما نبايد مبني بر اين باشد يك فعلي شكل بگيرد تا پيغمبر براي نهي ان دليل اقامه كند بلكه سنت يك سيره عمليه هست كه در طول دوران بايد بشريت از ان استفاده كند و حال ممكن هست بعد ها اين عمل رخ دهد لذا پيغمبر به عنوان يك حكم فقهي براي ايندگان انرا مي فرمودند
ضمنا تیجانی که اول سنی بود بعد شیعه شده است.
بزرگوار من تصاوير كتاب مذكور دكتر تيجاني را دارم بلكه ايشان اين سخن را مطرح نمي كنند بلكه اين سخن از منقولات اهل سنت و جماعت هست نه خود ايشان
شما تصاوير كتاب را نگاه كنيد و قضاوت كنيد، زيرا اين مطالبي كه شما كپي پيست كرده ايد تقليدي هست و نه تحقيقي دوست عزيزم
شما اگر در صفحه 147 را نگاه كنيد ايشان مي فرمايد و غالب اهل سنه و جماعه ينتقدون افعال شيعه مي فرمايد بيشتر اهل سنت اشكال مي كنند به سباق عزاداري شيعيان كه زدن خودشان هست و همچنين قمه زني و غيره و در صفحه 148 نمي فرمايد عقيده من بر اين هست اين رفتار ها بدعت و غيره هست اگر كسي كمي اشراف بر ادبيات عرب داشته باشد مي داند در زبان عرب وقتي يك شخصي مي خواهد عقيده خودش را بگويد يا با قلت مي اورد و يا اقوال بليه ايشان مي فرمايد يقال ان ما يفعله بعض الشيعه يعني افرادي مي گويند نه اينكه اين عقيده خودش باشد لذا اين جا هم سخن شما صحيح نيست كه مي فرمايد سخن دكتر تيجاني هست البته برادر ما مبنا را بر اين نمي گذاريم شما سوء قصد داريد بلكه يكي از خصوصيات مخالفين شيعه اين هست متون عربي را نمي اوردند بعدا در ترجمه خيانت مي كنند تا با تزوير مردم را گول بزنند لذا شما هم تحت تاثير اين تزوير ها قرار گرفتيد و بدون تحقيق مطالبي را اشاعه داديد
اما بر فرض محل هم كه ايشان گفته باشند مگر سخن ايشان مي تواند عقيده مذهب باشد؟سخن تيجاني كه براي مذهب حجت نيست زيرا سخن او را كه نمي توان اجماع يك مذهب دانست برادرم حتي اگر بگويد عزاداري براي سيد الشهدا حرام است او كه مرجع ما نيست، يك محقق هست و مي تواند در سيره تحقيق خود به خطا رفته باشد
بنده مثالي براي شما مي زنم، مثلا ايت الله مطهري قائل بر اين بودند حضرت رقيه در كربلا نبوده و مي فرمودند ما دليلي نيافتيم اما ايت الله امجد فرمودند كه ايت الله مطهري دليلي نيافته است اما اين دليلي نيست كه ما دليل نداشته باشيم حال انكه ما دلايل روايي و تاريخي براي اين موضوع پيدا كرده ايم
دكتر تيجاني يك پژوهش گر هست و نه يك فقيه، اما معصوم مي فرمايد سخن ما خلاف قران بود باطل است حالا چه برسد يك محقق كه سخنش عقيده يك مذهب نيست و نخواهد بود انچه حجت است اني تاركم فيكم ثقلين كتاب الله و عترتي هر انچه در طول اين دو بود برايمان حجت است وگرنه شما نمي توانيد با اقامه كردن سخن تيجاني عقيده مذهب شيعه را باطل كنيد زيرا شيعه عقيده اش را از دو ثقل كتاب و عترت مي گيرد و نه تيجاني
همچنين پيامبر فرمود: نوحهگر اگر قبل از مردنش توبه نكند در روز قيامت لباس و عبايي از رنگ سياه بر تن دارد». (الخصال، ص: 226)
اين روايت با تعابير عجيب و غريب تري در صحيح ترين مصدر اهل سنت يعني صحيح مسلم نيز امده است
مسلم نیشابوری در صحیح خود مینویسد :
حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا عَفَّانُ حدثنا أَبَانُ بن يَزِيدَ ح وحدثني إسحاق بن مَنْصُورٍ واللفظ له أخبرنا حَبَّانُ بن هِلَالٍ حدثنا أَبَانُ حدثنا يحيى أَنَّ زَيْدًا حدثه أَنَّ أَبَا سَلَّامٍ حدثه أَنَّ أَبَا مَالِكٍ الْأَشْعَرِيَّ حدثه أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال أَرْبَعٌ في أُمَّتِي من أَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ لَا يَتْرُكُونَهُنَّ الْفَخْرُ في الْأَحْسَابِ وَالطَّعْنُ في الْأَنْسَابِ وَالْاسْتِسْقَاءُ بِالنُّجُومِ وَالنِّيَاحَةُ وقال النَّائِحَةُ إذا لم تَتُبْ قبل مَوْتِهَا تُقَامُ يوم الْقِيَامَةِ وَعَلَيْهَا سِرْبَالٌ من قَطِرَانٍ وَدِرْعٌ من جَرَبٍ
ابو مالک اشعری از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: چهار چیز از کارهای جاهلی است که امت من آنها را ترک نخواهد کرد : افتخار به نسب ، طعن در نسب دیگران ، طلب باران از ستارگان و نوحه خوانی .
و فرمود: زن نوحه خوان اگر قبل از مرگ توبه نکند، در قیامت نگه داشته میشود، در حالی که شلواری از مس ذوب شده پوشیده و زرهی از بیماری گال (نوعی بیماری که باعث خارش میشود) بر تن دارد.
صحيح مسلم ج 2 ص 644 ، ح934 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي .
حالا برادر موحد اگر ما قائل بر صحت اين دسته از روايات باشيم مشكلات بسياري رخ مي دهد زيرا خود عايشه بهمراه بقيه زنان براي پيغمبر عزاداري كرده هيچ بلكه جزع و لطمه هم داشته اند
خود عايشه مي گويد:
إن رسول الله صلى الله عليه و سلم قبض و هو في حجري، ثم وضعت رأسه على وسادة، قمت التدم مع النساء و اضرب وجهي. وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت در حاليكه در حجره من بود، ... ايستادم و به همراه زنان مدينه، سينهزني ميكردم و بر صورتم ميزدم. مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج6، ص274 ـ مسند أبي يعلى، ج8، ص63 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص441 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص323 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1069 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص261 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص477 ـ إرواء الغليل لمحمد ناصر الألباني، ج7، ص86 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج4، ص245 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج12، ص
ايا كسي از اهل سنت حاظر هست بگويد ان حكم صحيح مسلم بر عايشه مترتب مي شود؟
حالا شايد اقايان بگويند عايشه از اين كارش توبه كرده باشه، و پاسخ ما هم اين است اول اينكه از كجا فهميده ايد كه عايشه توبه كرده؟ يك نص صريح و صحيح از او بياوريد مضاف بر اينكه به قرينه ما دليل داريم او توبه نكرده هيچ بلكه به عزاداري خود ادامه داده تا جايي كه براي پدرش مراسم عزا مي گرفته
ابن حجر پس از تصريح به صحيح بودن سند اين روايت مىنويسد:
وصله ابن سعد في الطبقات بإسناد صحيح من طريق الزهري عن سعيد بن المسيب قال لما توفي أبو بكر أقامت عائشة عليه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبين فقال لهشام بن الوليد أخرج إلى بيت أبي قحافة يعني أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حين سمعن بذلك ووصله إسحاق بن راهويه في مسنده من وجه آخر عن الزهري وفيه فجعل يخرجهن امرأة امرأة وهو يضربهن بالدرة.
ابن سعد در طبقاتش به سند صحيح از سعيد بن مسيب نقل مىكند كه گفت: هنگامى كه ابوبكر از دنيا رفت، عائشه مجلس عزادارى برپا كرد، خبر به عمر رسيد، آنان را از گريه و عزادارى منع كرد؛ ولى زنها نپذيرفتند. عمر به هشام بن وليد گفت: برو داخل خانه و امّفروه را بيرون بياور!!! هنگامى كه هشام وارد خانه شد، ضرباتى با تازيانه بر بدن امّفروه نواخت كه بقيه زنها گريختند. اسحاق بن راهويه به شكل ديگرى اين قصه را نقل كرده است و در آخرش مىگويد: زنان را يكى پس از ديگرى از خانه ابوبكر بيرون مىآوردند و عمر آنان را با تازيانه مىزد.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 74، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
جناب monrazer 200
آورده اید که : هر گریه اى و مویه اى در مصایب مکروه است مگر گریه بر امام حسین "
با ارجاع این حدیث به عقل سلیم پرسشهای زیر به ذهن متبادر می شود:
آیا گریه و مویه بر امام علی و سایر امامان شهید مکروه است؟
آیا گریه و مویه به هنگام فوت نزدیکان مکروه است؟
گریه و مویه بروز احساسات و عواطف شخصی است و اصلا ارادی نیست و از شخصی به شخص دیگر فرق می کند و ذکر ثواب برای آن غیر عقلانی است.
ضمنا در خصوص حدیث ثقلین بنده در تاپیکی تحت عنوان " فرایند تکاملی حدیث ثقلین " مطرح کردم که این حدیث ثقل بوده است و اول بار سنیها سنتی را به آن اضافه کرده اند و سپس شیعیان به جای سنتی , عترتی را پیشنهاد داده اند. توصیه می شود برای به نتیجه رسیدن بحث احادیثی مطرح شود که مورد توافق است.
آیا گریه و مویه بر امام علی و سایر امامان شهید مکروه است؟
برادر موحد عزیز، حقیر چند بار باید یک مطلب را خدمت شما عارض شوم؟
برادر من چند بار باید یک روایت کامل الزیارات و دیگر روایت ها را خدمت شما ارائه کنم؟
فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَتَقَلَّبُ عَلَى حَضْرَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأَعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ وَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ حَتَّى تُوَفِّیَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ الْأَکْبَر
و همچنین به چشم هائى که از باب ترحم بر ما اشک ریخته اند نظر عنایت فرما و دلهائى که براى ما به جزع آمده و به خاطر ما سوخته اندترحم فرما بار خدایا به فریادهائى که به خاطر ما بلندشده رحمتت رانازل فرما ،
کامل الزیارات: 117؛ بحارالأنوار:98/51.
دقت فرمودید چه شد؟ اما صادق فرمودند خدایا کسانی که برای ما و مصائب ما عزاداری می کنند یعنی بقیه اهل بیت نیز شامل حال ان عزاداری هستند بزگوار این مطالب را من در کامنت های قبل به شما گفتم اما دلیل اینکه من به روایت مذکوری که حضرت عالی اشاره کردید استناد کردم این بود روایت شما برای رد کردن عزاداری و مویه کردن برای سید الشهدا بود من هم در ÷اسخ به شما گفتم مویه کردن برای غیر سید الشهدا جرم هست و نه خود سید الشهدا لذا اهل بیت از این حکم مجزا هستند بنا بر قرائن مختلف این هم دو روایت دیگر
«عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب
حضرت رضا فرمود هر که یاد مصیبت ما کند و بگرید بدان چه با ما کردند روز قیامت با ما در درجه ما است و هر که یاد مصیبت ما کند و بگرید و بگریاند دیدهاش گریان نشود روزى که همه دیدهها گریانست و هر که بنشیند در مجلسى که امر ما در آن زنده مىشود دلش نمیرد روزى که دلها بمیرد»
أمالی للصدوق ص73
«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ قَالَ ع...کُلُّ عَیْنٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَاکِیَةٌ وَ کُلُّ عَیْنٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَاهِرَةٌ إِلَّا عَیْنَ مَنِ اخْتَصَّهُ اللَّهُ بِکَرَامَتِهِ وَ بَکَى عَلَى مَا یُنْتَهَکُ مِنَ الْحُسَیْنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ع
محمد بن مسلم از امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدّش نقل مىکند که امیر مؤمنان على (ع) در یک مجلس چهار صد درس از مواردى که کار دین و دنیاى یک مسلمان را اصلاح مىکند به یارانش آموخت:... هر چشمى در روز رستاخیز گریان است و هر دیدهاى در روز رستاخیز بیدار، مگر چشمى که خداوند آن را ویژه کرامتش قرار داده باشد و بر هتک حرمتى که از امام حسین (ع) و خاندان پیامبر (ص) شد گریه کرده باشد.»
الخصال ج2 ص625
در نتیجه وجود این روایت دال بر این هست صاحب جواهر حکم نموده اند:
على أنه قد یستثنى من ذلک الأنبیاء و الأئمه ع أو خصوص سیدی و مولای الحسین بن علی ع کما یشعر به الخبر المتقدم،
«علاوه اینکه انبیا و ائمه ع و یا خصوص آقا و مولایم حسین بن علی ع از حکم جزع استثنا میشوند؛
جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۴، ص۳۷۱
حتی مولا علی ع برای ÷یغمبر هم جزع نموده اند:
امیرالمؤمنین هنگام دفن بدن مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم نموده و فرمودند:
«إنّ الصبرَ لجمیلٌ إلاّ عَنکَ وَ إنّ الجزعَ لَقبیحٌ إلاّ عَلیکَ
«همانا صبر زیباست اما در مصیبت غیر تو و همانا جزع و بی تابی زشت و قبیح است مگر برتو.»
مستدرک الوسائل: ۲/۴۴۵؛ بحارالأنوار: ۷۹/۱۳۴؛ نهج البلاغه: ۵۲۷؛ غررالحکم: ۱۰۹٫
مشاهده کردی برادر؟ مولا علی ع هم فتوا داده اند جزع برای غیر اهل بیت مورد نهی و ذم است و نه اهل بیت
با سلام و عرض ادب خدمت همگی دوستان
موضوع این تایپیک در مورد عزاداری در بین اهل سنت می باشد؛ لذا دوستان گرامی از طرح مباحث خارج از موضوع خود داری فرمایند.
اما حقیر سوالی از جناب موحد دارم و آن این است که عزاداری بر سید و سالار شهیدان کربلا بر چه اساسی دارای اشکال است؛ وچرا گریه و ندبه بر مصائب آن حضرت دارای اشکال است.
لطفا از طرح مطالب بی اساس؛ یا اشتباه؛ و یا بی آدرس و سند؛ و یا استنباط شخصی غیر مستند به قرآن و سنت پر هیز نمائید.
موفق باشید.
سلام علیکم
ضمن تشکر از حضرت استاد صدرای عزیز و گرامی
استاد معظم، شاگرد حقیرتان انگونه که متوجه شده ام این هست که این برادر عزیز ما، اهل قران هست یعنی مذهب یا فرقه قرانی ها که فقط قران را قبول دارند و مابقی اثار باقی مانده را نسخ شده و باطل می دانند
حقیر پاسخ به سوال شما را از منظر قران می دهم که دیگر دلیلی برای این برادر بزرگوار و عزیزمان باقی نماند
دوست عزیز عزاداری یک عمل صحیح و پسندیده و قرانی هست که قبل از دین ما هم مرسوم بوده و انبیا هم انجام می دادند
عزاداری حضرت یعقوب علیه سلام برای فرزندش یوسف علیه سلام
تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکینَ
به خدا قسم که آن قدر از یوسف یاد می کنی تا آسیب ببینی یا بمیری!
و البته ایشان آن قدر گریه کرد که
وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْن
چشمانش از کثرت و شدت گریه کردن, سفید و نابینا شد!
خوب وقتی عزاداری یک عملی مبرا از بدعت هست چگونه می شود وقتی به سید الشهدا می رسد یهو تبدیل به بدعت می شود؟