چهارم آذر - طولانی ترین بمباران هوایی تاریخ ایران در اندیمشک - روزی که صدام در اندیمشک قصابی کرد
تبهای اولیه
در سال 1365 ارتش بعث عراق که توان مقابله با حملات بی وقفه رزمندگان اسلام را نداشت و به انتقام شکست خویش در حمله افتخار آفرین والفجر هشت که به تصرف مناطقی از عراق از جمله بندر مهم فاو انجامید، به جنگ شهري شدت بيشتري داد و با بهره برداری از کمک های استکبار جهانی به بسياري از نقاط كشور حمله هوایی کرد.
به گزارش «تابناک» يكي از بزرگترين حملات هوايي كه در طي اين سال روي داد بمباران شهرستان انديمشك در چهارم آذرماه بود که از حوادث ماندگار در هشت سال دفاع مقدس است.
به همین مناسبت غلامعباس اسلامی پور از رزمندگان دفاع مقدس در مطلبی اختصاصی برای «تابناک» به شرح این واقعه پرداخته است:
حضرت آيت الله خامنهاي که در آن زمان عهده دار رياست جمهوري اسلامي بودند، طي سخناني در اولين نماز جمعه پس از بمباران انديمشك اين چنين صحنه را ترسيم نمودند كه: «صدام در انديمشك قصابي كرد».
آنچه كه اين حمله هوايي را از ديگر حملات متمايز ميكرد عبارت بود از:
1. تعداد هواپيماهايي كه شهرستان را مورد تهاجم قرار دادند: یعنی52 فروند هواپیما.
2. مدت زماني كه شهرستان مورد تهاجم قرار گرفت: شهربیش از یک ساعت و چهل وپنج دقیقه زير هجوم حملات هوايي بود.
3. در اين حمله هوايي تمام نقاط حساس شهرستان، همراه با نقاط مسكوني مورد تهاجم قرار گرفتند از جمله اين مناطق ميدان راه آهن، مناطق مسكوني، بازار روز كالا و تره بار،پادگان دوكوهه، پایگاه چهارم شكاري (بين انديمشك و دزفول) و دبيرستان شريعتي بودند.
اگرچه اين حملات هوايي شهداء و مجروحين زيادي در پي داشت اما آمار شهدا آن در هالهاي از ابهام قرار دارد، چرا كه بسياري از شهداء نيروهاي نظامي حاضر در ايستگاه راه آهن بودند و با شهادتشان به شهرستان خود منتقل گرديدند.
روزنامه جمهوري اسلامي ايران در روز شنبه هشتم آذر از مراسم تشييع پيكر شهداء مينويسد و آمار شهداي اين روز را 75 نفر بيان ميكند.از جمله شهدای این حادثه دلخراش می توان به موارد زیر اشاره کرد:
فيروز فرجي (1ساله) - مهدي سرپرست(2ساله) - معصومه سرپرست(4ساله) - مجتبي ميردريكوند (4 ساله) - خان پري ميركناري(6 ساله) - مجتبي سرپرست(6ساله ) -علي قاسم عبدلي (8 ساله) - رضا قلي دزفولي(13 ساله) - عابدين عبدولي(13 ساله) - فاطمه عيدي گماري (مادر دو كودك)- رضا صادقي زاده (15 ساله)
البته اين آمار (75 نفر) شهداي مناطق مسكوني و شهر انديمشك ميباشد و براي تكميل آن لازم است آمار ساير نقاط و يگانهاي نظامي مستقر در منطقه و همچنين نيروهاي نظامي كه در شهرستان حضور داشتند با توجه به اينكه بلوار راه آهن و خيابان طالقاني انديمشك محل ايستگاههاي صلواتي مناطق مياني جنگي بوده و همچنين ورود نيروهاي تازه نفس رزمي كه به وسيله قطار همان روز وارد ايستگاه شده بودند و آمار شهداي پايگاه چهارم شكاري كه 24 شهيد و 48 زخمي است در كنارش قرار گيرد.
مراسم تشييع پيكر اين شهداء در روز جمعه 7 آذر صورت گرفت. در اين مراسم علاوه بر مردم شهرستان انديمشك نمایندگانی از سوی رئیس جمهور، رئیس مجلس شورای اسلامی، هیات دولت و نمايندگان مردم انديمشك و دزفول در مجلس شوراي اسلامي، استاندار استان خوزستان و ائمه جمعه و جماعت شهرهاي مختلف استان شركت داشتند.
پيكرهاي شهدا، از مسجد بر روي دوش مردم حمل و پس از طي مسير چند خيابان جهت خاكسپاري به بهشت زهراي انديمشك منتقل شدند. حکایت آن مظلومیت و حادثه دلخراش را هرگز فراموش نمیکنم.
به تلافي حملات هوائي عراق در 4 آذر، ايران در ساعت 45 /3 يك فروند موشك زمين به زمين به سوي مركز اطلاعاتي رژيم عراق در بغداد شليك كرد.
آن روز که خورشيد پاورچين پاورچين خود را به وسط آبي آسمان ميرساند و شعاع نوراني اش را عمودتر مي گستراند. پاييز با گرمايي مطلوب جان انسان را نوازش ميدهد. گاه گاهي از جلو ديدگانت انسانهاي خاكي پوش به سمت ايستگاه راه آهن حركت ميكنند. بستر زمانه آنان را در اين نقطه از منظومه خاكي كشانده است. كودكان شادي كنان در حال رفت و آمد از مدرسه هستند ، نزديكيهاي ظهر است كه ناگهان صداي ناموزون چند پدافند ديدگانت را به سمت آسمان معطوف ميسازد. انبوهي از هواپيماهاي دشمن بر فراز شهر جولان ميدهند، لحظه به لحظه بر زوزة هواپيماها افزوده ميشود و ناگهان نخستين انفجار در قسمت تعميرات راه آهن صورت ميگيرد. چه صحنه دلخراشي است! صداي شيون و زاري مادران و كودكان خاطرت را بيشتر آزرده ميدهد. به خانه پناه ميبرم.
اضطراب عجيبي در ميان چشمهاي يكايك اعضاي خانواده موج ميزند. لحظهاي صداي وحشت انگيز راكت ها قطع نميشود، اينجا هم جاي ماندن نيست، اصلاً دنيا جاي ماندن نيست بايد رفت...!
ستون هاي شهر توان ايستادن ندارند، همچون گهواره در مسير هواپيماها به رعشه درآمده و بر خود ميلرزند گويي لحظهاي ديگر بر قلبت فرو ميريزند، ديگر به هيچ چيز نميتواني فكر كني. اين تنها نسيم سرخ بود كه عطر شهادت را در آسمان جاري ساخته بود، اما كو سعادت... ؟!
ساعت يازده و چهل و پنج دقيقه است كه آتش و سرب بر سر انديمشك قهرمان باريدن ميگيرد. در خيابان شريعتي و ميدان راه آهن آتش خشم و كينه دشمن شعله ور ميشود و فصلي ديگر از پايمردي بزرگمردان اين ديار رقم ميخورد.
پس از يك ساعت و نيم از هجوم خفاش ها به كبوتران سپيد، سر و صداها رفته رفته كم ميشود و درست پس از يك ساعت و سي دقيقه، آخرين برق هواپيماها تن فرسوده شهر را زير آتش مرگبار خويش قرار ميدهد. آتش حادثه رو به سردي ميگرايد، كركس ها شهر را ترك گفته و آرامش مزبوري را بر جاي ميگذارند. اوضاع شهر واقعاً دلخراش است، شهر زيبا اكنون قيافه پيكرهاي مجروحي را به خود گرفته، صداي گريه مردم دل هر انساني را به درد ميآورد، صحنههاي تكان دهنده بمباران اوج وقاحت دشمن را به تصوير ميكشد جسدهاي كنار خيابان، قطعات جدا گشته از بدن، گوشت هاي چسبيده به ديوارها همه و همه آينه صيقل شده شهر را ترك دار كرده است، آوارهاي فرو ريخته كه در ميان، آن نسترنهاي خون آلود گرفتار آمده اند، حاكي از پرپر شدن شقايق هاي بيشماري است كه شهر را با خون خويش رنگين ساخته اند، صداي آمبولانسها لحظهاي قطع نميشود، ديگر نظاره آن لالههاي پرپر كار آساني نيست...!
در انتهاي اين فاجعه بيش از هفتاد ستاره از خاك انديمشك تا افلاك پر كشيدند در ميان شهداي اين بمباران بي سابقه پيكر معطر سردار والاي گردان حمزه سيدالشهداي لشكرهفتم وليعصر(عج) شهيد «عزت الله حسين زاده» توجه عده بيشماري را به خود جلب نموده بود او آرزو داشت از قافله شهداي گردان جا نماند و... سرانجام اجر سالها حضور شجاعانه در لشكر را از حضرت دوست ستاند و خلعت سرخ شهادت بر تن كرد.
و اينك تو اي برادر و خواهر مسلمان:
هر وقت به انديمشك پا گذاشتي تنها بگو «سه شنبه سياه» آنگاه مردم قهرمان پرور اين شهرستان حديث ايثار و مقاومت كم نظير خويش را بازگو خواهند نمود.
قلب زمین می لرزید و خورشید در لابه لای هجوم کرکسها پنهان بود .
شهر سوار بر گهواره این سو و آن سو می دوید و با غرش هر جنگنده بر خود می لرزید و با اصابت هر راکد غبار از چشمان شهر به هوا بر می خواست .
دیوارهای نمناک شهر پی در پی فرو می ریختند اما کُنارهای حاشیه خیابان همچون نمادهای استقامت، تکیه گاه و ستون پایداری می شدند .
مردم می خوابیدند و بلند می شدند یکی فریاد کنان می افتاد و بر می خاست .
سوت قطار با غرش دیوارهای شکسته صوتی گره خورده بود ،
در میدان راه آهن ولوله ای برپا بود ، رزمندگان خاکی پوش راهی سرزمین نور می شدند تا قلب عارف مهربان جماران را خشنود سازند اما این هجوم بی امان ،
امان نمی داد تا با ارابه ی آهنی قصد جبهه نمایند .
" قطار اندیمشک " خود را روی ریل انداخته بود اما قدرت حرکت نداشت گویی این غول آهنی از " پرنده آهنی " شکست خورده است .
اما پرده دوم روح بزرگ شهر بود که مردان با بصیرتی را در خود جای داده بود تا با زمزمه نور و سرود سبز " آیه الکرسی" پای بر پایمردی بفشارند و در این معرکه دود و آتش ایستادگی کنند .
هرچه تعداد کرکسها زیاد می شد صبوری و پایداری مردم نیز افزون می گشت .
پس از ساعتی آسمان یکبار دیگر آرام گرفت اما چه آرام گرفتنی ...
کُنارهای شهر اجساد قطعه قطعه شهدا را بر شاخه های مهربان خود میهمان بودند و با خون بدن شهدا می گریستند و گریه درختان و خون شهدا " سنگفرش اندیمشک " را سرخ نمود .
فردا در تشییع گلها ، تابوت ها بر دستان شهر راهی بهشت زهرا شد .
یک ، دو ... هفتادو دو ... تاریخ کربلا یکبار دیگر تکرار شد .
بر پیشانی بند شهر نوشته بود شهدای طولانی ترین بمباران هوایی در هشت فصل عاشقی به عدد شهدای یاران عاشورا ...
و این پیوند یاران حسینی با یاران خمینی هنوز هم ادامه دارد ...
ستاره یادشان پرفروغ باد :Rose:
عباس اسلامی پور
دلم پر ، خانه ها پر ، کوچه ها پر
کبوتر بچه های شهر پرپر
هواپیما و اندیمشک مظلوم
شگفتا روز سرخ چار آذر
عبدالرحیم سعیدی راد