با وجود فطرت، وجه ضرورت نبوت چیست؟
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب و با تشکر از پرسش خوب شما
عمده رسالت انبیاء و پیشوایان دین، حفظ، پویایی و شکوفا ساختن فطرت انسانی است. امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: هنگامی که اکثر مردم آن پیمانی را که پروردگار با آنها بسته بود، عوض کردند و از آن تخلف نمودند، خداوند برای این که به آنها تذکر بدهد و آنها را بیدار کند، پیامبران را فرستاد. [نهج البلاغه، خطبه 1]
از آن جا که انسان، موجودی مختار است و گرایش به خوبی ها و بدی ها دارد، این گرایش فطری – گرایش به خوبی ها – به خودی خود شکوفا نمی شود و بسیار مورد غفلت قرار می گیرد، از این رو پیامبران همواره این پیمان فطری را به یاد انسان ها می آورند و از آنان می خواهند تا حق آن عهد و میثاق را به جای آورند و به ندای درونی خویش گوش بسپارند.
در خطبهى نهجالبلاغه هم آمده است كه خداى متعال پیغمبر را فرستاد «و یثیروا لهم دفائن العقول » تا گنجینههاى خرد را در میان انسانها برانگیزانند. (نهجالبلاغه خطبه شماره 1)
معلوم می شود فطرت با حجاب های مادی محجوب مانده و نیازمند بیدارگری و شکوفا سازی است ، انبیاء آمده اند تا فطرت الهی انسان را شکوفا سازند، فطرت گنجینه ای است که انبیاء این گنجینه را ظاهر و شکوفا می کنند.
در ثانی رسالت پیامبران الهی صرف بیان احکام و ... نیست:
رسالت انبیای الهی
1.غفلت زدایی و بیدارگری
یکی از رسالت های پیامبران بیدارگری انسان هاست. پیامبران در کنار معارفی که به آدمیان می آموزند، در پاره ای از امور هم چون خداشناسی، تنها آنان را به فطرت و خودشان فرا می خوانند و جز یادآوری کار دیگری نمی کنند. بدین جهت است که قرآن پیامبران را گاه معلم و گاه مذکر می خواند و می فرماید: «ای رسول، تو خلق را (به حکمت های الهی) متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست ».(«فذکر انما انت مذکر»غاشیه، 21)
2. برقراری و گسترش عدالت
از نگاه قرآن کریم یکی از اهداف انبیاء برپایی قسط و عدالت است. «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و... لیقوم الناس بالقسط...»( حدید، 25) همانا ما پیغمبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و بر ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.. .
امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی در این باره معتقد است:
«به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیاء تنها مسأله گویی و بیان احکام نیست. در حقیقت مهم ترین وظیفه انبیاء برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد».[ امام خمینی، ولایت فقیه، ص 59-60]
3. مبارزه با ظلم و فساد
از قرآن کریم استفاده می شود که: بعثت هر پیامبر در جامعه و در میان اقوام و ملل مختلف به جهت بروز فساد و تباهی و گسترش آن در میان مردم بوده است و یکی از برنامه های آنان مبارزه با ظلم و فساد بوده است.
در داستان حضرت شعیب، حضرت لوط و ...[ اسرا، 35؛ اعراف، 85؛ نحل، 36] این موضوع بیان شده است.
4. بشارت و انذار
«و ان من امة الاخلا فیها نذیر» (فاطر، 24) ما ترا به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (خوبان را) بشارت و (بدان را) بترسانی و هیچ امتی نبوده جز آن که در میانشان ترساننده بود.
«و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین» (انعام، 48) ما پیامبران را جز برای بشارت و بیم نمی فرستیم.
[=arial]به نام خدا
سلام علیکم
به نظر حقیر وجود فطرت خود به تنهایی کافی نیست ، چون بت پرستان هم به دنبال فطرت خود رفته اند و بت پرست شدند.
وجود انبیاء و اوصیاء لازم است تا به این فطرت جهت الهی دهند و انسان را به خدای واحد برسانند.
علیک سلام آقای طاهر
چقدر خوب پاسخ دادین . خیلی تشکر
اما برادر خوب من ، در سوالم لفظ ضرورت رو آوردم و روش تاکید دارم . اونچه شما فرمودین کاملا درست اما آیا ضرورت داره رسولی از خارج برای انسان بیاد تا فطرتش رو بیدار کنه ؟ خوبه که کمکی برسه قبول ، اما ضرورت و وجوب ارسال رسل با وجود فطرت چه وجهی داره ؟
بازم تشکر . دوستون دارم
علیک سلام
تشکر داداش عبداله
1- این که بت پرستان به خطا رفتن چطور دلالت میکنه که اومدن انبیاء ضروریه ؟ لطفا مستدل کنید
2- بت پرستان مطلقا به خطا نرفتن اگرچه مطلقا هم صائب نبودن . انسان اگر در سیر فطری به بتی برسه به سبب کمالی که در اون دیده ، با یافتن نقصش ازش دل میکنه و بت برتری رو انتخاب میکنه تا مقصد اعلی که فرمود وجّهتُ وجهی للّذی فطر السموات و الارض . و این فطرت هادی و راهبر چرا کافی نباشه در رسیدن به مقصد نهایی ؟
علیک سلام آقای طاهر
چقدر خوب پاسخ دادین . خیلی تشکر
اما برادر خوب من ، در سوالم لفظ ضرورت رو آوردم و روش تاکید دارم . اونچه شما فرمودین کاملا درست اما آیا ضرورت داره رسولی از خارج برای انسان بیاد تا فطرتش رو بیدار کنه ؟ خوبه که کمکی برسه قبول ، اما ضرورت و وجوب ارسال رسل با وجود فطرت چه وجهی داره ؟
بازم تشکر . دوستون دارم
با سلام مجدد و تشکر از اظهار لطف شما
برادر من اگر فطرت الهی بشر شکوفا نشود و مورد غفلت قرار بگیرد چه فایده ای به آخرت انسان دارد؟ اگر انبیاء نمی آمدند فطرت بشری(که محجوب به حجاب های مادی است) بیدار نمی شد و بشر نمی توانست قوانین مربوط به اجتماع دینی را کشف و در راستای هدف خلقت حرکت کند.
انبیاء آمده اند تا این فطرت را بیدار کرده و قوانینی در راستای زندگی اجتماعی وضع، و انسان را به سر منزل مقصود برسانند.
انسان نمی داند که با کدام برنامه و اندیشه می تواند روح خود را تعالی داده، رضایت آفریدگار را جلب کند و به غایت عظما نایل آید؛ بنابراین نیازمند است تا برنامه را از خود آفریدگار دریابد و با عمل به آن، به غایت آفرینش دست یازد. (حضرت علامه طباطبایی رحمه الله علیه این موضوع در المیزان ج2،ص 131و 168توضیح داده اند)
جناب ملاصدرا هم استدلال خود بر لزوم نبوت را با مدنی الطبع بودن انسان آغاز می کند. انسان اجتماعی برای ادامه حیات خود ضرورتاً به قانون نیازمند است. پس نیاز به شارعی است «که معین نماید از برای مردم منهجی را که به سلوک آن منبع معیشت ایشان در دنیا منتظم گردد و سنت قرار دهد از برای ایشان طریقی را که وصول به جوار خدا به واسطه آن حاصل شود.» (ملاصدرا، مبدأ و معاد: 557)
قائل نشدم که اگه فطرت شکوفا نشه به درد میخوره . بحث اینجاست که شکوفایی فطرت در گرو اومدن انبیاست؟ که بگیم اومدنشون ضروریه ؟
اینم که از جناب طباطبایی نقل کردین که انسان برنامش رو از خدا بگیره خب اونچه از طریق فطرت حاصل میشه هم از خداست
[="Tahoma"][="Navy"]ا وجود فطرت ، رسالت انبیا چه ضرورتی دارد ؟
سلام
همین اندازه اخلاق و انسانیت که در عالم است ناشی از تربیت الهی انبیاست
پس فطرت همچون گل بی شکل و رنگی است که در قالب تشریع به شکل انسانیت بالفعل در می آید
یا علیم[/]
روی چه حساب میفرمایید اخلاق و انسانیت محصول تعالیم انبیاست ؟ خود فطرت اخلاق مدار و انسان ساز است
قائل نشدم که اگه فطرت شکوفا نشه به درد میخوره . بحث اینجاست که شکوفایی فطرت در گرو اومدن انبیاست؟ که بگیم اومدنشون ضروریه ؟
اینم که از جناب طباطبایی نقل کردین که انسان برنامش رو از خدا بگیره خب اونچه از طریق فطرت حاصل میشه هم از خداست
با سلام مجدد خدمت دوست بزرگوار
از تأخیری که در پاسخگویی رخ داد عذرخواهی می کنم
بله شکوفایی فطرت در گرو هدایت انبیاء عظام سلام الله علیهم اجمعین است،
توضیح اینکه: انسان دارای یک روح الهی است، این روح الهی ساختار و اقتضائات ویژه ی خود را دارد ؛ که از آن تعبیر می شود به فطرت. تفاوت اساسی فطرت با طبیعت و غریزه در این است که آن دو ، انسان را به سوی عالم مادّه سوق می دهند و نیازهای مادی او را برآورده می سازند؛ ولی فطرت، انسان را به سوی عالم ماوراء طبیعت و خدا سوق می دهد؛ چون حقیقت روح بر خلاف غریزه و طبیعت یک حقیقت غیرمادّی و الهی است؛ لذا به سوی اصل خود گرایش دارد. و چون مسیر غرایز و طبایع با مسیر فطرت در دو جهت مخالف است، لذا بسیاری از اوقات بین اینها تنازع پدید می آید، انبیاء (ع) آمده اند تا این تنازع را خاتمه دهند و برای بشر برنامه ای ارائه دهند که بتواند در پرتو آن هم غرایز خود را در حدّ نیاز ارضاء نماید هم فطرت خود را شکوفا کند. از این روست که خداوند متعال دین خود را دینی مبتی بر فطرت معرّفی نموده است. « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ » (روم:30)
شاید بشود این سؤال را این گونه نیز طرح نمود که:
فطرت انسانها از دو حال بیرون نیست یا فعال است و یا فعال نیست! اگر فعال است که دیگر نیازی به پیامبر نیست. درست مثل فطرت خود انبیاء که نیازی به پیامبر نداشتند و اگر فعال نیست که آمدن انبیاء بدرد نمی خورد مگر این که فقط برای اتمام حجت باشد.
به نظر می رسد، هرچند فطرت فعال باشد یقینا می تواند با استفاده از علوم وحیانی بسیار فعال تر شود. مثلا انسان نخبه ای را در نظر بگیرید اگر او بتواند استاد دانشمندی را پیدا کند یقینا رشد علمیش بسیار بیشتر خواهد بود تا این که به تنهایی مشغول فعالیت باشد.
سلمان و ابی و مقداد اگر پیامبر هم نمی آمد انسانهای آزاده ای بودند زیرا قبل از اسلام هم از شرک بیزاری می جستند ولی آیا بتنهایی می توانستند به توحید برسند؟ صرف مشرک نبودن یعنی توحید؟!
البته کسی می تواند از وحی بهره ببرد که از همه ظرفیت فطرتش بهره برده باشد. به زشتیهای و زیبائیهای که فطرتش معرفی می کند اهمیت دهد. با بیرون آمدن از چاه رذائل انسانی توسط فطرت، خود را برای رفتن بر کوه فضائل ایمانی با کمک وحی آماده سازد.
پیامبر اسلام فرمود که برای اتمام مکارم اخلاق آمده است. نه ایجاد مکارم اخلاق. فطرت کارش ایجاد مکارم و وحی کارش اتمام و اکمال آن است.
شاید بشود این سؤال را این گونه نیز طرح نمود که:
فطرت انسانها از دو حال بیرون نیست یا فعال است و یا فعال نیست! اگر فعال است که دیگر نیازی به پیامبر نیست. درست مثل فطرت خود انبیاء که نیازی به پیامبر نداشتند و اگر فعال نیست که آمدن انبیاء بدرد نمی خورد مگر این که فقط برای اتمام حجت باشد.
به نظر می رسد، هرچند فطرت فعال باشد یقینا می تواند با استفاده از علوم وحیانی بسیار فعال تر شود. مثلا انسان نخبه ای را در نظر بگیرید اگر او بتواند استاد دانشمندی را پیدا کند یقینا رشد علمیش بسیار بیشتر خواهد بود تا این که به تنهایی مشغول فعالیت باشد.
سلمان و ابی و مقداد اگر پیامبر هم نمی آمد انسانهای آزاده ای بودند زیرا قبل از اسلام هم از شرک بیزاری می جستند ولی آیا بتنهایی می توانستند به توحید برسند؟ صرف مشرک نبودن یعنی توحید؟!
البته کسی می تواند از وحی بهره ببرد که از همه ظرفیت فطرتش بهره برده باشد. به زشتیهای و زیبائیهای که فطرتش معرفی می کند اهمیت دهد. با بیرون آمدن از چاه رذائل انسانی توسط فطرت، خود را برای رفتن بر کوه فضائل ایمانی با کمک وحی آماده سازد.
پیامبر اسلام فرمود که برای اتمام مکارم اخلاق آمده است. نه ایجاد مکارم اخلاق. فطرت کارش ایجاد مکارم و وحی کارش اتمام و اکمال آن است.
به به
خیر بیبینید
جواب خوبی فرمودین .. خیلی تشکر
قبول دارم که انبیا خیلی میتونن به شکوفایی فطرت کمک کنن
اما شما هم به سوال صریحم ، جواب صریح میدین که پس اومدن انبیاء ضرورت ( فریاد میزنم ضرورت و وجوب ) ندارد ؟
با سلام مجدد خدمت دوست بزرگوار
از تأخیری که در پاسخگویی رخ داد عذرخواهی می کنم
بله شکوفایی فطرت در گرو هدایت انبیاء عظام سلام الله علیهم اجمعین است،
توضیح اینکه: انسان دارای یک روح الهی است، این روح الهی ساختار و اقتضائات ویژه ی خود را دارد ؛ که از آن تعبیر می شود به فطرت. تفاوت اساسی فطرت با طبیعت و غریزه در این است که آن دو ، انسان را به سوی عالم مادّه سوق می دهند و نیازهای مادی او را برآورده می سازند؛ ولی فطرت، انسان را به سوی عالم ماوراء طبیعت و خدا سوق می دهد؛ چون حقیقت روح بر خلاف غریزه و طبیعت یک حقیقت غیرمادّی و الهی است؛ لذا به سوی اصل خود گرایش دارد. و چون مسیر غرایز و طبایع با مسیر فطرت در دو جهت مخالف است، لذا بسیاری از اوقات بین اینها تنازع پدید می آید، انبیاء (ع) آمده اند تا این تنازع را خاتمه دهند و برای بشر برنامه ای ارائه دهند که بتواند در پرتو آن هم غرایز خود را در حدّ نیاز ارضاء نماید هم فطرت خود را شکوفا کند. از این روست که خداوند متعال دین خود را دینی مبتی بر فطرت معرّفی نموده است. « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ » (روم:30)
یعنی اینایی که فرمودی جواب من بود ؟! آیا توضیح خواستم ؟ ارسال رسل ضرورت دارد یا خیر ؟ ضرورت . وجوب . باید صد در صد .
یعنی اینایی که فرمودی جواب من بود ؟! آیا توضیح خواستم ؟ ارسال رسل ضرورت دارد یا خیر ؟ ضرورت . وجوب . باید صد در صد .
سلام علیکم
بله ضرورت دارد.
این هم جواب بدون توضیح :ok:
به به
خیر بیبینید
جواب خوبی فرمودین .. خیلی تشکر
قبول دارم که انبیا خیلی میتونن به شکوفایی فطرت کمک کنن
اما شما هم به سوال صریحم ، جواب صریح میدین که پس اومدن انبیاء ضرورت ( فریاد میزنم ضرورت و وجوب ) ندارد ؟
خداوند می توانست انبیاء را نفرستد و با این حال از انسان بخواهد که طبق فطرتش درست عمل کند ولی خداوند کریم فرستادن انبیاء را به عنوان لطف و مهربانی در حق انسانها و این که به پیشرفت آنها سرعت بخشد، بر خودش واجب نمود.
سلام علیکمبله ضرورت دارد.
این هم جواب بدون توضیح :ok:
جلّ الخالق
ادّعا بی دلیل و توضیح به چه دردمیخوره ؟
عرضم این نیست که توضیح ندین بلکه توضیحی بدین که دقیقاً جواب سوال من باشه نه چیز دیگه .
خداوند می توانست انبیاء را نفرستد و با این حال از انسان بخواهد که طبق فطرتش درست عمل کند ولی خداوند کریم فرستادن انبیاء را به عنوان لطف و مهربانی در حق انسانها و این که به پیشرفت آنها سرعت بخشد، بر خودش واجب نمود.
البته جواب خوبی بود و تشکر میکنم امّا واجب و ضروری وقتی معنا پیدا میکنه که انحصار در کار باشه . وقتی امکان رسیدن به مقصد بدون ارسال رسل در بین باشه ، ضرورت روی چه حساب ؟
البته جواب خوبی بود و تشکر میکنم امّا واجب و ضروری وقتی معنا پیدا میکنه که انحصار در کار باشه . وقتی امکان رسیدن به مقصد بدون ارسال رسل در بین باشه ، ضرورت روی چه حساب ؟
ضرورت رو حساب کریم بودن خداوند! کریم آنچه لطف است، برای خود تکلیف می داند.
ضرورت رو حساب کریم بودن خداوند! کریم آنچه لطف است، برای خود تکلیف می داند.
مجاب شدم . خیلی منّت گذاشتید .
اما پس این تفصیل درسته ؟ : ارسال رسل از سوی خدا واجب است امّا برای به کمال رسیدن انسان ، ضرورت ندارد . ( البته این که خیلی مفیده قبول امّا ضرورت نه )
ضرورت رو حساب کریم بودن خداوند! کریم آنچه لطف است، برای خود تکلیف می داند.
با سلام و عرض ادب
علاوه بر لطف، ارسال رسل یک ضرورت است
ارسال رسل از سوی خدا واجب است امّا برای به کمال رسیدن انسان ، ضرورت ندارد . ( البته این که خیلی مفیده قبول امّا ضرورت نه )
بنده در پست شماره 14 توضح مختصری عرض کردم که انسان فطرتی دارد و طبیعتی، طبیعتش انسان را به عالم مادّه (گناه و عصیان) سوق می دهد و فطرتش انسان را به عالم معنی سوق می دهد، این دو همیشه در حال جنگ و تنازع هستند چون مسیر غرایز و طبایع با مسیر فطرت در دو جهت مخالف است، لذا ارسال رسل یک ضرورت است اگر چه از جهتی می توان ارسال رسل را لطف الهی دانست اما از جهت دیگر اگر نبی نبود فطرت الهی انسان به تنهایی قادر نبود با طبیعت و غرایزش مبارزه کند و در نتیجه به هدف خلقت نمی رسید؛ انبیاء (علیهم السلام) آمده اند تا این تنازع را خاتمه دهند و برای بشر برنامه ای ارائه دهند که بتواند در پرتو آن هم غرایز خود را در حدّ نیاز ارضاء نماید هم فطرت خود را شکوفا کند.
امام علی (علیه السلام) در بیان فلسفه بعثت بر این نکته توجه می دهد که بی وجود پیامبران مردم از سود و زیان خود آگاه نمی شوند و حق بندگی را به جای نمی آورند. این دیگه سخن معصوم هست این سخن صراحت بر این دارد که ارسال رسل یک ضرورت است.
با وجود فطرت ، رسالت انبیا چه ضرورتی دارد ؟
بنده در پست شماره 14 توضح مختصری عرض کردم که انسان فطرتی دارد و طبیعتی، طبیعتش انسان را به عالم مادّه (گناه و عصیان) سوق می دهد و فطرتش انسان را به عالم معنی سوق می دهد، این دو همیشه در حال جنگ و تنازع هستند چون مسیر غرایز و طبایع با مسیر فطرت در دو جهت مخالف است، لذا ارسال رسل یک ضرورت است اگر چه از جهتی می توان ارسال رسل را لطف الهی دانست اما از جهت دیگر اگر نبی نبود فطرت الهی انسان به تنهایی قادر نبود با طبیعت و غرایزش مبارزه کند و در نتیجه به هدف خلقت نمی رسید؛ انبیاء (علیهم السلام) آمده اند تا این تنازع را خاتمه دهند و برای بشر برنامه ای ارائه دهند که بتواند در پرتو آن هم غرایز خود را در حدّ نیاز ارضاء نماید هم فطرت خود را شکوفا کند.
امام علی (علیه السلام) در بیان فلسفه بعثت بر این نکته توجه می دهد که بی وجود پیامبران مردم از سود و زیان خود آگاه نمی شوند و حق بندگی را به جای نمی آورند. این دیگه سخن معصوم هست این سخن صراحت بر این دارد که ارسال رسل یک ضرورت است.
هر دو وجود فطرت رو قبول داریم امّا وجود طبیعتی که ادّعا فرمودین برای بنده روشن نیست . لطفا برام توضیحش بدین . تشکّر میکنم
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار مثل این می ماند که بگویید با وجود این همه کتاب دیگر چه نیازی به استاد است !!!؟ فطرت به انسان اصل را نشان میدهد اما چرایی آن را باید انبیاء به عنوان اساتید این کتاب خلقت نبیین وتفهیم کنند .
برادرم فرمایش شما روی سر ؛ مثال خوبی هم زدید . اما از ابتدا هم تاکید بنده از سوالم روی ضرورت یا عدم ضرورت وجود انبیا بود . آیا محال عقلیه که کتابی رو بی استاد بخونیم ؟ اگرچه که با وجود استاد بهتره .
برادرم فرمایش شما روی سر ؛ مثال خوبی هم زدید . اما از ابتدا هم تاکید بنده از سوالم روی ضرورت یا عدم ضرورت وجود انبیا بود . آیا محال عقلیه که کتابی رو بی استاد بخونیم ؟ اگرچه که با وجود استاد بهتره .
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش بزرگوار انسان به عنوان مخلوق کامل خداوند در روی زمین است مخلوقی که خداوند به خاطر خلقتش به خود احسنت گفت آیا این مخلوق کامل بدون استاد امکان بیشتری بر گمراهی در مطالب همین کتاب (فطرت) ندارد ؟ کتاب را مثال زدم چون کتاب هم مانند فطرت انسان هم گرایش به تعالیم خوبی دارد وهم گرایش به تعالیم بدی :ok: اما استاد با علم وتجربه ی خود این گرایش ها را جهت میدهد . میبینیم که ضرورت وجود انبیاء دراین جا مشخص می شود .
شما میفرمایید :
بدون انبیاء ، امکان گمراهی انسان بیشتر است
هرچه که بدون آن امکان گمراهی بیشتر باشد ، وجودش ضروری است
نتیجه : وجود انبیاء ضروری است
اشکال بنده : لطفا کبراتون رو ثابت کنید ؛ چطور از امکان به ضرورت پل میزنید ؟!
وقتی امکان رسیدن به مقصد بدون ارسال رسل در بین باشه ، ضرورت روی چه حساب ؟
جناب طالب سلام علیکم
بنده از ابتدای بحث تا اینجا را مطالعه کردم.به نظر حقیر اصل اختلاف شما و اساتید گرامی در این هست که تصور دو طرف بحث(جنابعالی واساتید محترم) از فطرت ، یک شکل نیست.بنده قبل از پاسخ شما به سوالاتم هیچ موردی را به هیچ کدام از طرفین نسبت نمی دهم.لذا
اگر امکانش هست بفرمایید:
1.فطرتی که بیان کردید چیست و برد آن تا کجاست؟
2.آیا فطرت پاک به تنهایی به خدا و جهان آخرت و آن چه برای رسیدن به سعادت در دو دنیا نیازهست پی می برد؟
3.آیا فطرت ، عقل و حواس ظاهری به تنهایی یا به کمک هم می توانند به رابطه ی این جهان و آن جهان پی ببرند؟
4.ودر آخر اگر این فطرت پاکی و اصالت خود را به هر دلیل از دست داد تکلیف چیست؟آیا خدای متعال صرفا به این دلیل که فطرت انسان از اصالت خود خارج شده می تواند او را ببخشد یا عذاب کند؟
امیدوارم جواب های شما در روند بحث تاثیر مثبت داشته باشد.
با تشکر.یا علی:Gol:
شما میفرمایید :
بدون انبیاء ، امکان گمراهی انسان بیشتر است
هرچه که بدون آن امکان گمراهی بیشتر باشد ، وجودش ضروری است
نتیجه : وجود انبیاء ضروری است
اشکال بنده : لطفا کبراتون رو ثابت کنید ؛ چطور از امکان به ضرورت پل میزنید ؟!
باسلام خداقوت
اول باید تعریفی از فطرت داشته باشیم
فطرت چیست?
کسی سوال من رو میتونه جواب بده
[=times new roman]فطرت هر نوع احساسى است در انسان كه در پديد آمدن آن ، استاد و مربّى و تمرين نقش نداشته ،
.
و امرى دائمى و هميشگى ، در همه مردم ، همه مكان ها و همه زمان ها باشد..
سر بزنید
فطرت چیست?
http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/7322
http://porseman.org/q/show.aspx?id=225805
دقت کنید یک میل و گرایش هست
مثل اینکه یک بچه میل و گرایشش به این هست که دکتر شود
آیا همین میل و گرایش براش کافیه
نیاز به مقدماتی هست
محیط و فضایی که این بچه بزرگ میشه
بعد نیاز به کسی داره که اون رو تعلیم بده
با سلام و عرض ادبعلاوه بر لطف، ارسال رسل یک ضرورت است
بنده در پست شماره 14 توضح مختصری عرض کردم که انسان فطرتی دارد و طبیعتی، طبیعتش انسان را به عالم مادّه (گناه و عصیان) سوق می دهد و فطرتش انسان را به عالم معنی سوق می دهد، این دو همیشه در حال جنگ و تنازع هستند چون مسیر غرایز و طبایع با مسیر فطرت در دو جهت مخالف است، لذا ارسال رسل یک ضرورت است اگر چه از جهتی می توان ارسال رسل را لطف الهی دانست اما از جهت دیگر اگر نبی نبود فطرت الهی انسان به تنهایی قادر نبود با طبیعت و غرایزش مبارزه کند و در نتیجه به هدف خلقت نمی رسید؛ انبیاء (علیهم السلام) آمده اند تا این تنازع را خاتمه دهند و برای بشر برنامه ای ارائه دهند که بتواند در پرتو آن هم غرایز خود را در حدّ نیاز ارضاء نماید هم فطرت خود را شکوفا کند.
امام علی (علیه السلام) در بیان فلسفه بعثت بر این نکته توجه می دهد که بی وجود پیامبران مردم از سود و زیان خود آگاه نمی شوند و حق بندگی را به جای نمی آورند. این دیگه سخن معصوم هست این سخن صراحت بر این دارد که ارسال رسل یک ضرورت است.
سلام علیکم
اگر عدم آکاهی انسان از سود و ضررش بخاطر مخالفتهای او با فطرتش باشد، پس ارسال رسل، جلوه «اهل المغفره» بودن خداوند است. خداوند با ارسال رسل این لطف را به انسان نموده است که آثار شوم گناهان انسانیش را پوشانده است و نگذاشته است آثار مخرب خود را نمایان سازد و راه کمال را بر او ببندد.
روایت فوق از انسانی سخن می گوید که فطرت خود را آلوده ساخته است. و الا انسان با تقوا نیروی فرقان را دارد (انفال: 29) و مخرج و راه خروج از تنگاها را در اختیار دارد. (طلاق: 2)
من عمل بما یعلم علمه الله ما لم یعلم. چه بسیار انبیایی بوده اند که تنها وحی به خودشان می شده است و وظیفه ابلاغ آن را به دیگری نداشته اند.
اگر ارسال رسل ضرورت داشته باشد دیگر نباید خداوند بر آن منت بگذارد (آل عمران: 164) اصلا مگر انسانها می توانند بدون این که از حجت باطنی که عقل است بهره برده باشند از حجت ظاهری که انبیاء باشد بهره ببرند.
بعد از شهادت پیامبر اسلام همه مرتد شدند جز سه نفر و آن سه نفر همانها بودند که در زمان جاهلیت نیز بر صراط مستقیم بودند و بهره اشان از پیامبر اسلام برای بالا رفتن از کوه کمال بود نه بیرون آمدن از چاه شرک. آنها توسط انبیاء مراتب توحید را طی نمودند نه این که تازه از شرک بیرون بیایند.
حجم زیادی از سخنان انبیاء را توضیه های ارشادی، ارشاد به حکم عقل، شامل شده است. آیات 38 تا 61 سوره نجم و نیز آیات 14 تا 16 سوره اعلی نکات برجسته صحفی که بر حضرت ابراهیم و حضرت موسی نازل شده است را می توانید مطالعه کنید. تا ببینید در این صحف مهمترین و غالب ترین سخنان مربوط به مسائلی است که فطرت انسانی بخوبی آنها را درک می کند.
آنچه از رهنمودهای انبیاء که در حوزه عقل است همه اوامر و توصیه های ارشادی است. ارشاد به حکم عقل است. تذکر است. ان هو الا ذکر للعاملین (یوسف: 104؛ ص: 87؛ تکویر: 27)
بر این اساس من معتقدم اگر انسان پایبند فطرتش می بود و شیاطین هم نبودند تا این پایبندی برای انسان فوق طاقتش بشود، اصلا انبیاء سوی انسانها نمی آمدند و انسانها هر کدام مورد تابش وحی قرار می گرفتند. و لزوما این وحی نیز با نزول جبرئیل نبود. بلکه الهمها فجورها و تقویها از قوت و جلوه بیشتری برخوردار می شد.
شما میفرمایید :
بدون انبیاء ، امکان گمراهی انسان بیشتر است
هرچه که بدون آن امکان گمراهی بیشتر باشد ، وجودش ضروری است
نتیجه : وجود انبیاء ضروری است
اشکال بنده : لطفا کبراتون رو ثابت کنید ؛ چطور از امکان به ضرورت پل میزنید ؟!
باسلام خداقوت
اول باید تعریفی از فطرت داشته باشیم
فطرت چیست?
کسی سوال من رو میتونه جواب بده
جناب طالب سلام علیکم
بنده از ابتدای بحث تا اینجا را مطالعه کردم.به نظر حقیر اصل اختلاف شما و اساتید گرامی در این هست که تصور دو طرف بحث(جنابعالی واساتید محترم) از فطرت ، یک شکل نیست.بنده قبل از پاسخ شما به سوالاتم هیچ موردی را به هیچ کدام از طرفین نسبت نمی دهم.لذا
اگر امکانش هست بفرمایید:
1.فطرتی که بیان کردید چیست و برد آن تا کجاست؟
2.آیا فطرت پاک به تنهایی به خدا و جهان آخرت و آن چه برای رسیدن به سعادت در دو دنیا نیازهست پی می برد؟
3.آیا فطرت ، عقل و حواس ظاهری به تنهایی یا به کمک هم می توانند به رابطه ی این جهان و آن جهان پی ببرند؟
4.ودر آخر اگر این فطرت پاکی و اصالت خود را به هر دلیل از دست داد تکلیف چیست؟آیا خدای متعال صرفا به این دلیل که فطرت انسان از اصالت خود خارج شده می تواند او را ببخشد یا عذاب کند؟
امیدوارم جواب های شما در روند بحث تاثیر مثبت داشته باشد.
با تشکر.یا علی:Gol:
علیک سلام برادرم
چشم طبق نظر شما هم عمل میکنم . امید که به نتیجه ی محکمی برسیم . حق هرچه بود روی سر و دل .
1- بنده از فطرت ، جنبه ی اتّصال انسان به خدا رو اراده میکنم . مقصودتون از برد چیه ؟ اگه اینه که حدود ممکن برای رشدش کجاست ، عرض میکنم : ممکنه بینهایت چون به خدای بینهایت وصله .
2- باز چون به خدایی وصله که عالم به همه ی حقایقه ، محتمل همینطور باشه .
3- آیا این سوال شما تو دل سوال 2 نبود ؟
4- بعید نمیدونم که خود عذاب ، مستقیماً زیر سر دفن فطرت باشه .
تشکر داداشم
مثل اینکه یک بچه میل و گرایشش به این هست که دکتر شود
آیا همین میل و گرایش براش کافیه
نیاز به مقدماتی هست
محیط و فضایی که این بچه بزرگ میشه
بعد نیاز به کسی داره که اون رو تعلیم بده
برادر تو آدرس هایی که خودتون دادین هم فطرت رو فقط یک میل و گرایش معنی نکردن !
بحث همینجاست که نیاز ضروری به کمک خارجی هست یا خیر . لطفا ادّعاتون رو ثابت کنید .
برادر تو آدرس هایی که خودتون دادین هم فطرت رو فقط یک میل و گرایش معنی نکردن !
بحث همینجاست که نیاز ضروری به کمک خارجی هست یا خیر . لطفا ادّعاتون رو ثابت کنید .
باسلام پس شما مطالعه کردید
به چه نتیجه ی رسیدید
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش خیر بزرگوار عرض بنده این بود: بدون استاد چهت یابی مطالب کتاب فطرت هم به خطا بیشتر تمایل دارد . جهت خطا رفتن باعث دوری از کمال منظور خلقت است . پس برای رسیدن به کمال و یافتن جهت صحیح ،وجود یک استاد جهت شناس ضرورت دارد. بزرگوار شما از پایه کبری وصغری را در عرایض بنده با تمایل به جهت دلخواه تعبیر نمودید .به همین دلیل ناقص ومتناقض از آب در آمد .
1- روی چه حساب میفرمایید بدون استاد کشش بیشتر به سمت خطا خواهد بود ؟!
2- بر فرض فرمایش شما صحیح باشد ، باز هم از امکان به ضرورت پل زده اید لکن در اینجا از امکان بیشتر !
3- فرمایش شما رو به جهت دلخواه تعبیر کردم ؟! متنتون رو بیارین و نشون بدین کجا خلاف عرض کردم .
باسلام پس شما مطالعه کردید
به چه نتیجه ی رسیدید
فطرت به جوشش و رویش طبیعی گفته میشه . خدا افطار کرد و عالم مفطور شد . نه فقط در گرایشات بلکه مطلقا .
اگر فطر ت کافی هست پس چرا همه خدا پرست نشدند? چرا همه به سوی خوبی ها نمیروند با اینکه فطر تا در وجودشان هست
فطرتا میخواد یک چیزی رو پرستش کنه اگر راهنما نداشت میشه خورشید پرست و...
فطرت به جوشش و رویش طبیعی گفته میشه . خدا افطار کرد و عالم مفطور شد . نه فقط در گرایشات بلکه مطلقا .
خب تعریفی از این چند کلمه هم ارائه دهید
جوشش
رویش
طبیعی
افطار
مفطور
مطلقا
اگر فطر ت کافی هست پس چرا همه خدا پرست نشدند? چرا همه به سوی خوبی ها نمیروند با اینکه فطر تا در وجودشان هست
فطرتا میخواد یک چیزی رو پرستش کنه اگر راهنما نداشت میشه خورشید پرست و...
بله میشه خورشید پرست لکن تا ابد خورشید پرست نمیمونه بلکه همونطور که به سبب دیدن ظهوری از کمالات خدا در خورشید ( هذا اکبر ) ، به اون گرایش پیدا کرده ، با رسیدن به نقصی ، ازش دل میکنه ( لا احبّ الآفلین ) و با تجربه ای که کسب کرده ( رشدی که کرده ) به جست و جو ادامه میده تا به مقصد نهایی برسه که فرمود وجّهتُ وجهی للّذی فطر السموات و الارض . این سیریه که انسان با استادی ربّ تکوینیش طی میکنه ؛ همون ربّی که نطفه ای اون قدر ضعیف رو پرورش داد و بدل به ما کرد با این همه کمال ، امروز هم دست ما رو میگیره و منقلب به بهترین ها میکنه .
خب تعریفی از این چند کلمه هم ارائه دهیدجوشش
رویش
طبیعی
افطار
مفطور
مطلقا
از جوشش و رویش طبیعی اراده کردم : حاصل شدن از درون
و از افطار : از خود بروز دادن
و از مفطور : پیدا شده از ذات و باطن و خود
و از مطلقا : چه گرایش و یا هر چیز دیگه
بله میشه خورشید پرست لکن تا ابد خورشید پرست نمیمونه بلکه همونطور که به سبب دیدن ظهوری از کمالات خدا در خورشید ( هذا اکبر ) ، به اون گرایش پیدا کرده ، با رسیدن به نقصی ، ازش دل میکنه ( لا احبّ الآفلین ) و با تجربه ای که کسب کرده ( رشدی که کرده ) به جست و جو ادامه میده تا به مقصد نهایی برسه که فرمود وجّهتُ وجهی للّذی فطر السموات و الارض . این سیریه که انسان با استادی ربّ تکوینیش طی میکنه ؛ همون ربّی که نطفه ای اون قدر ضعیف رو پرورش داد و بدل به ما کرد با این همه کمال ، امروز هم دست ما رو میگیره و منقلب به بهترین ها میکنه .
خب حالا باتوجه به مثالی که زدم
استاد راهنما رو از دکتر شدن اون بچه حذف بکنیم چه چیزی جایگزین میشه?
1- بنده از فطرت ، جنبه ی اتّصال انسان به خدا رو اراده میکنم . مقصودتون از برد چیه ؟ اگه اینه که حدود ممکن برای رشدش کجاست ، عرض میکنم : ممکنه بینهایت چون به خدای بینهایت وصله .
2- باز چون به خدایی وصله که عالم به همه ی حقایقه ، محتمل همینطور باشه .
3- آیا این سوال شما تو دل سوال 2 نبود ؟
4- بعید نمیدونم که خود عذاب ، مستقیماً زیر سر دفن فطرت باشه .
سلام مجدد
ممنون از سعه ی صدر و حسن خلق جنابعالی
بنده سوادی ندارم و صرفا نظر خودم رو عرض می کنم.
با توجه به تعریف یا اراده ی جنابعالی آیا این تعریف و دید نسبت به فطرت موجب جبر نیست؟؟
اگر فطرت انسان به خدای متعال وصل باشه و هدایت گر انسان خداوند باشد (به وسیله ی فطرت) بله نیازی به پیامبر نیست ولی این باعث جبر نمی شه؟؟
آیا تمام خوبی ها و بدی های مرتبط موثر در زندگی اخروی را فطرت به انسان نشان می دهد؟
چندسوال دیگه هم هست بعد می پرسم.
شرمنده بنده فقط سوال می پرسم ولی به نظرم چون دید شما کاملا با آنچه در ذهن امثال بنده درمورد فطرت نقش بسته،تفاوت داره لذا ناگزیر به پرسیدن سوال هستم.
یاعلی:Gol:
هر دو وجود فطرت رو قبول داریم امّا وجود طبیعتی که ادّعا فرمودین برای بنده روشن نیست . لطفا برام توضیحش بدین . تشکّر میکنم
با سلام مجدد خدمت جناب طالب عزیز
انسان دارای دو جنبه آسمانی و حیوانی است، جنبه حیوانی انسان را طبیعت می گویند، طبیعت انسان (که یک طبیعت حیوانی است) انسان را به عالم ماده سوق داده و نیازهای مادی او اعم از خوردن، خوابیدن و ... را تأمین می کند. ( در این مورد رجوع کنید به جوادی آملی ،فطرت در قرآن ، ص 182)
اگر انسان پایبند فطرتش می بود و شیاطین هم نبودند تا این پایبندی برای انسان فوق طاقتش بشود، اصلا انبیاء سوی انسانها نمی آمدند
با سلام مجدد خدمت جناب روحبخش
مطلبتون مشروط به این بود که اگر انسان پایبند فطرتش می بود و شیاطین هم نبودند اما جناب روحبخش عزیز آیا شرط شما در عالم خارج محقق شده است آیا انسان ها پایبند فطرتشان هستند؟ آیا به قول شما شیاطین از انسان قطع امید کرده اند و آیا طبیعت حیوانی، انسان را رها می کند؟
با وجود انبیاء و اوصیاء وضع انسان این چنین است اگر انبیاء نبودند چه بلایی بر سر انسان می آمد! چند وقت پیش از طریق رسانه ها اعلام شد که جزیره ای در آفریقا پیدا شده که از تمدن هیچ خبری ندارند این انسان ها همانند حیوانات زندگی می کنند بدون لباس و ... . (وضع انسان بدون انبیاء این است)
در ثانی اگر شما می فرمایید ارسال رسل از جانب خداوند لطف است، خب قبول؛مگر متکلمین لطف را از جانب خداوند واجب نمی دانند:
ارسال رسل لطف است ، هر لطفی برای خداوند واجب است، پس ارسال رسل واجب است.
امیر مومنان علی ع در نهج فرمودند: «لیثیروا لهم دفائن العقول» پیامبران آمدند تا گنجینه های عقول را از درون انسان ها استخراج کنند. در روایت شریف دیگری از نبی مکرم ص است که : «الناس معادن کمعادن الذهب والفضه» مردم معادنند مانند معادن طلا و نقره.
با توجه به این روایات، اصل این سخن صحیح است که فطرت انسان گنجینه ای است که اگر شکوفا شود به مقام عصمت نائل خواهد آمد، اما سخن در عدم شکوفایی بالفعل فطرت الهی است، روح انسان وقتی در کالبد بدن مادی قرار گرفت انواع حجب مادی، گنجینه موجود در ذات انسان را احاطه می کنند لذا برای شکوفایی فطرت، ارسال رسل ضرورت دارد.
من از شما و جناب طالب سوال می کنم آیا انسان ها با وجود دو رسول (رسول باطن و رسول ظاهر) به هدف خلقت و کمال نهایی انسان نائل آمده اند؟ اگر نیامده اند پس چگونه با وجود فقط یک رسول(فطرت)، امکان رسیدن به کمال نهایی وجود دارد؟
اگر فقط فطرت کافی بود پس چرا این همه انسان در ضلالت و گمراهی به سر می برند؟ اگر فطرت کافی بود و نیازی به رسول نبود چرا من و شما به هدف خلقت نرسیدیم! با وجود تعالیم روحبخش انبیاء و اوصیاء درمانده ایم چه رسد به اینکه انبیاء نباشند...
خب حالا باتوجه به مثالی که زدم
استاد راهنما رو از دکتر شدن اون بچه حذف بکنیم چه چیزی جایگزین میشه?
1- بنده منکر ارزش استاد نیستم و در این بحث ، همه ی سخنم در ضرورت وجودشه
2- اونی که علّم الانسان ما لم یعلم ... اونی که ربّ العالمینه ، مربّی انسان هم هست