آیا تعدد زوجات مرد از نظر اسلام خیانت به همسرش محسوب می شود؟
تبهای اولیه
سلام
آیا ازدواج مجدد مرد مثلا بر طبق نیازی که دارد و یا مصالحی که خود در آن می بیند از نظر شرع و اسلام در صورتی که دارای شرایطی که شرع برای تعدد زوجات قرار داده می باشد مثلا رعایت عدالت و ... ،خیانت به همسرش محسوب می شود؟
اگر امری از نظر عرف غیر متشرعه جامعه خیانت محسوب شود،اما در اسلام خیانت محسوب نشود کدام حکم مقدم است و آیا باید به سخن مردم توجه نمود؟ در روایات توصیه به توجه به سخن مردم در مقابل حکم شرع شده است؟
سلام خدمت کاربر گرامی
سوالی که مطرح فرمودید از قبلا توسط کاربران دیگر مطرح وپاسخگویی شده است
وبه نظر میرسد توسط کارشناس گرامی به اندازه کافی موضوع روشن وپاسخگویی شده است
باتوجه به اینکه این بحث از مباحث جنجالی وبحث برانگیز است
لطفاموضوعات زیر را مطالعه کنید تابه پاسخ سوال تون برسید
[h=1]ایا چند همسری سنت پیامبر ست؟[/h]
[h=1]چند همسری[/h]
[h=1]عدالت هنگام ازدواج از نوع تعدد زوجات[/h]
[h=1]چرا اسلام تعدد زوجات را جایز دانسته؟[/h]
[h=1]سوالی در مورد چند همسری[/h]
[h=1]ازدواج مجدد مردان با وجود داشتن همسر؛ چرا؟[/h]
[h=1]اگه دین اجازه میداد آیا ؟؟؟؟نظرتون چیه؟[/h]
سلام
آیا ازدواج مجدد مرد مثلا بر طبق نیازی که دارد و یا مصالحی که خود در آن می بیند از نظر شرع و اسلام در صورتی که دارای شرایطی که شرع برای تعدد زوجات قرار داده می باشد مثلا رعایت عدالت و ... ،خیانت به همسرش محسوب می شود؟
اگر امری از نظر عرف غیر متشرعه جامعه خیانت محسوب شود،اما در اسلام خیانت محسوب نشود کدام حکم مقدم است و آیا باید به سخن مردم توجه نمود؟ در روایات توصیه به توجه به سخن مردم در مقابل حکم شرع شده است؟
سلام
این بستگی به این دارد که خیانت را چگونه معنا کنیم. معنای اصطلاحی خیانت، نقض عهدی است که قبلا بسته شده است. ویکی فقه خیانت را اینگونه تعریف می کند:
خیانت در مقابل امانت، از رذائل اخلاقی است. به کسی که در امانت تصرف ناحق میکند و رعایت امانتداری نمیکند، خائن گویند؛ خواه موضوع امانت مال متعلّق به دیگری باشد، مانند ودیعه و مالی که به عنوان مضاربه یا عاریه یا اجاره و مانند آنها در اختیار کسی قرار گیرد، و یا امری معنوی باشد، مانند پیمانی که با دیگری بسته میشود، مثل قرارداد امان و آتش بس. بنابر این، میتوان گفت خیانت عبارت است از نقض عهد و تضییع امانت. برخی لغویان خیانت را به ارتکاب عمل خائن به صورت مخفی معنا کرده اند.
بنا بر این تعریف، اگر شوهر با همسر خود عهد بسته باشد که همزمان با فرد دیگری ازدواج نکند(برفرض صحت چنین شرطی)، شکستن این عهد خیانت محسوب می شود. ولی اگر عهدی در کار نباشد و شوهر ازدواج کند، این کار خیانت نیست؛ هر چند در عرف آن را خیانت بنامند.
منتها دو بحث باقی می ماند:
1- آیا با وجود اینکه خداوند متعال مطابق با حکمت خود ازدواج مجدد مرد را جایز دانسته است، عهد بستن مبنی بر اینکه مرد همزمان با فرد دیگری ازدواج نکند جایز است یا خیر؟
پاسخ: چون ازدواج مجدد واجب نیست، بستن چنین عهدی منجر به ترک واجب نشده و لذا به طور کلی جائز است. اما با توجه به اینکه ازدواج مجدد بی دلیل تجویز نشده است، بهتر است چنین عهدی گذاشته نشود تا در صورت نیاز مرد یا جامعه، مرد بتواند به آن مبادرت کند.
2- اگر مردی به هر دلیلی در زمان عقد، عهد بست که با فرد دیگری ازدواج نکند، آیا مخالفت با این عهد و یا به عبارتی خیانت در این عهد عقاب اخروی خواهد داشت یا صرفا مجازات قانونی دارد؟
پاسخ: ظاهرا علاوه بر مجازات قانونی، عقاب اخروی هم خواهد داشت زیرا اگر روایت وفای به عهد را هم دلیل بر واجب بودن آن ندانیم و بگوییم صرفا از باب اهمیت وفای به عهد روی آن تاکید شده، از باب ثانویه می شود به حرمت نقض عهد حکم کرد؛ چون این فرد با نقض عهد خود منجر به خسارت به دیگران می شود. بررسی فقهی این مسئله را در اینجا ببینید.
بنابراین اگر بین زن و شوهر عهدی بر عدم ازدواج مرد بسته شود(برفرض صحت چنین عهدی)، وفای به عهد واجب است و تعارضی هم با تجویز تعدد زوجات در اسلام ندارد؛ زیرا ازدواج مجدد واجب نیست.
نکته مهم:
بحث در مورد جواز شرط عدم ازدواج مجدد ضمن عقد، مورد اختلاف بوده و نظر همه مراجع یکی نیست. لذا عرض بنده مبتنی بر نظر عده ای است که چنین شرطی را جائز می دانند. بخشی از بحث را می توانید اینجا ببینید.
بنابراین دوستان برای عمل کردن به این مسئله نظر مرجع خود را باید سوال کنند.
سعی می شود در آینده استفتائات مربوطه در این بخش با همکاری کارشناس احکام آورده شود.
پیروز و سربلند
اگر امری از نظر عرف غیر متشرعه جامعه خیانت محسوب شود،اما در اسلام خیانت محسوب نشود کدام حکم مقدم است
البته همین الان هم این شرط به عقدنامه اضافه شده است! که جای بسی انتقاد دارد
سلام
آیا ازدواج مجدد مرد مثلا بر طبق نیازی که دارد و یا مصالحی که خود در آن می بیند از نظر شرع و اسلام در صورتی که دارای شرایطی که شرع برای تعدد زوجات قرار داده می باشد مثلا رعایت عدالت و ... ،خیانت به همسرش محسوب می شود؟
اگر امری از نظر عرف غیر متشرعه جامعه خیانت محسوب شود،اما در اسلام خیانت محسوب نشود کدام حکم مقدم است و آیا باید به سخن مردم توجه نمود؟ در روایات توصیه به توجه به سخن مردم در مقابل حکم شرع شده است؟
سلام
ازدواج مجدد مرد از نظر دین و شرع هیچ ممنوعیتی نداره البته با رعایت کردن عدالت بین زوجات, ولی ازنظر اخلاقی شاید برای زوجین خیانت تصور بشه بخاطر اینکه تو جامعه کنونی خیل کثیری ازمردها از این موضوع سوءاستفاه میکنند واون رو ابزار شهوت پرستی خود قرارداده اند واین مورد هم بخاطر تنوع طلبی مردهاست ,هرچند از نظر قانونی هم منعی برای اون قائل نشده البته مشروط به شرایطی اونو قرارداده از جمله اجازه همسراول,اجازه دادگاه و..............
برای اینکه بفهمی چند همسری خیانته، زشته یا ........... فقط کافیه به جامعه نگاه کنی ببینی چه مردانی میرن دنبال چند همسری!!
سلام
ازدواج مجدد مرد از نظر دین و شرع هیچ ممنوعیتی نداره البته با رعایت کردن عدالت بین زوجات, ولی ازنظر اخلاقی شاید برای زوجین خیانت تصور بشه بخاطر اینکه تو جامعه کنونی خیل کثیری ازمردها از این موضوع سوءاستفاه میکنند واون رو ابزار شهوت پرستی خود قرارداده اند واین مورد هم بخاطر تنوع طلبی مردهاست ,هرچند از نظر قانونی هم منعی برای اون قائل نشده البته مشروط به شرایطی اونو قرارداده از جمله اجازه همسراول,اجازه دادگاه و..............
سلام بر شما
تقريباً با 80 درصد از حرفهاي شما موافقم
فقط يك سوال از شما خواهر گرامي دارم
آيا مردي كه ازدواج ميكنه (ازدواج اول) شهوت پرسته؟ همچنين زني كه شوهر ميكنه آيا شهوت پرسته؟ اگر بله ، چرا؟ اگر خير ، چرا؟
(لطفاً بجاي من نتيجه گيري نكنيد ، ممنون ميشم فقط پاسخ سوال هاي بنده رو بفرماييد)
سلام بر شما
تقريباً با 80 درصد از حرفهاي شما موافقمفقط يك سوال از شما خواهر گرامي دارم
آيا مردي كه ازدواج ميكنه (ازدواج اول) شهوت پرسته؟ همچنين زني كه شوهر ميكنه آيا شهوت پرسته؟ اگر بله ، چرا؟ اگر خير ، چرا؟
(لطفاً بجاي من نتيجه گيري نكنيد ، ممنون ميشم فقط پاسخ سوال هاي بنده رو بفرماييد)
نظر من نسبی بود وبصورت مطلق خطابم به تمام مردها نبود چرا که درحال حاظر خیلی از آقایون با سوءاستفاده از این موضوع که در دین وشرع هیچ منعی برای ازدواج مجدد آقایون نداره مبادرت به این عمل مینمایند...واما در خصوص جواب شما عرض کنم بنظر شما مردی که برای بار اول ازدواج میکنه چه لزومی داره که علاوه بر داشتن همسر اول مجددا" اقدام به تجدیدفراش بکنه ؟؟؟اگر بخوایم اخلاقی درنظر بگیریم هیچ توجیحی وجود نداره!!!از یک لحاظ دیگر هم , فرق بین اینکه قبلا" ازدواج صورت گرفته وجدایی حاصل شده ومرد مجددا" ازدواج کرده ویا اینکه مرد علاوه برداشتن همسر اول مجددا" اقدام به ازدواج دوم بنماید؟؟؟برای وجه اولی هیچ منعی وجودنداره ولی برای وجه دومی همیشه این ذهنیت برای آدم متبادر میشه که چه دلیل داره که مرد علاوه برداشتن همسر اول به دنبال اختیار کردن همسر دوم باشه!!
البته چند همسری در تمام دوران مسئله ای غیر قابل پذیرش می باشد ولی خوب در برهه ای از زمان اگر بتواند مشکلی را حل کند و در صورت راضی بودن همسر اول مشکلی ندارد (یعنی قبل از ازدواج مرد بگوید من از مردانی هستم که خواهان استفاده از حقم هستم) خدا که در آن زمان نگران مردان نبود که این حکم رو بدهد چند همسری اون زمان دلایل زیادی داره از جمله اینکه مردان حرمسرا داشتند و این حکم سعی کرد حرمسرایی را از بین ببرد موضوع مال یتیمان در میان بود جنگ هایی که صورت میگرفت و تعداد مردان کاهش می یافت و از همه مهمتر زنان چنین موضوعی رو پذیرفته بودند ........ ولی در حال حاضر چه مشکلی باعث شده که مردان خواهان استفاده از حقشون شدن یکی نیست بگه اگر دلیل این حکم این است که مردان ذاتا تنوع طلبن و به یکی راضی نمیشن پس تمام آیات و روایات در باب حیا هم لابد برای زنان آمده و مردان آزادند هر زمان که چشمشون یکی رو دید برن صیغه کنند!
هدف از ازدواج که تنها رفع نیاز جنسی نیست خدا فرموده زن و مرد رو آفریدیم تا در کنار هم آرامش بگیرن و کامل شوند در حالی که در چنین خانواده ای نه آرامش رو میشه دید نه کامل شدن رو خانواده تشکیل شده است از یک مرد و یک زن پذیریش اینکه یک مرد و تعداد نامحدودی زن تشکیل خانواده را بدهند خیلی خنده داره !
منتها دو بحث باقی می ماند:1- آیا با وجود اینکه خداوند متعال مطابق با حکمت خود ازدواج مجدد مرد را جایز دانسته است، عهد بستن مبنی بر اینکه مرد همزمان با فرد دیگری ازدواج نکند جایز است یا خیر؟
پاسخ: چون ازدواج مجدد واجب نیست، بستن چنین عهدی منجر به ترک واجب نشده و لذا به طور کلی جائز است. اما با توجه به اینکه ازدواج مجدد بی دلیل تجویز نشده است، بهتر است چنین عهدی گذاشته نشود تا در صورت نیاز مرد یا جامعه، مرد بتواند به آن مبادرت کند.
2- اگر مردی به هر دلیلی در زمان عقد، عهد بست که با فرد دیگری ازدواج نکند، آیا مخالفت با این عهد و یا به عبارتی خیانت در این عهد عقاب اخروی خواهد داشت یا صرفا مجازات قانونی دارد؟ البته این مجازات نیز معمولا در متن عهد ذکر می شود مثلا گفته می شود اگر مرد بدون اذن همسر خود ازدواج کرد حق طلاق به زن داده می شود.
پاسخ: ظاهرا علاوه بر مجازات قانونی، عقاب اخروی هم خواهد داشت زیرا اگر روایت وفای به عهد را هم دلیل بر واجب بودن آن ندانیم و بگوییم صرفا از باب اهمیت وفای به عهد روی آن تاکید شده، از باب ثانویه می شود به حرمت نقض عهد حکم کرد؛ چون این فرد با نقض عهد خود منجر به خسارت به دیگران می شود. بررسی فقهی این مسئله را در اینجا ببینید.
بنابراین اگر بین زن و شوهر عهدی بر عدم ازدواج مرد بسته شود، وفای به عهد واجب است و تعارضی هم با تجویز تعدد زوجات در اسلام ندارد؛ زیرا ازدواج مجدد واجب نیست.
ممنون از پاسخ کامل و منصفانه تان :Gol::Gol::Gol:
پس اگر خانمی تنها به شرط عدم تعدد زوجات شوهرش راضی به ازدواج گردد
تعهد به عهد واجب، و حق ازدواج مجدد از شوهر منع و عدم پای بندی به عهد خیانت محسوب میشود که عقاب اخروی هم دارد
حالا اگر باز مردانی هستند که منکر چنین سخنی هستند و ازدواج مجدد رو در هر شرایطی حق خود میدانند حسابشون با خود و خداشون پاسخ واضح بود نیاز به توضیح هم نداشت
نظر من نسبی بود وبصورت مطلق خطابم به تمام مردها نبود چرا که درحال حاظر خیلی از آقایون با سوءاستفاده از این موضوع که در دین وشرع هیچ منعی برای ازدواج مجدد آقایون نداره مبادرت به این عمل مینمایند...واما در خصوص جواب شما عرض کنم بنظر شما مردی که برای بار اول ازدواج میکنه چه لزومی داره که علاوه بر داشتن همسر اول مجددا" اقدام به تجدیدفراش بکنه ؟؟؟اگر بخوایم اخلاقی درنظر بگیریم هیچ توجیحی وجود نداره!!!از یک لحاظ دیگر هم , فرق بین اینکه قبلا" ازدواج صورت گرفته وجدایی حاصل شده ومرد مجددا" ازدواج کرده ویا اینکه مرد علاوه برداشتن همسر اول مجددا" اقدام به ازدواج دوم بنماید؟؟؟برای وجه اولی هیچ منعی وجودنداره ولی برای وجه دومی همیشه این ذهنیت برای آدم متبادر میشه که چه دلیل داره که مرد علاوه برداشتن همسر اول به دنبال اختیار کردن همسر دوم باشه!!
ممنون از پاسخ شما
مطالبي رو عرض ميكنم فقط دو درخواست برادرانه از شما دارم
1 - به اين نكته دقت بفرماييد كه بجز نتيجه گيري كه در آخرِ عرايضم مينويسم ، ساير صحبت هاي بنده صرفاً بيان مطلب است و هيچگونه تاييد يا ردي در آن وجود ندارد. مگر آنكه به وضوح بگم كه اين قسمت را تاييد ميكنم ، يا بگم اين قسمت را رد ميكنم
2 - دقت بفرماييد كه بخش اعظمي از عرايض بنده ، متوجه احكام است و بحث اخلاقي فقط در نتيجه گيري پاياني عرض خواهد شد
زماني كه ميخواهيم خصوصيتي را به كسي نسبت بديم ، بايد ابتدا تعريف درستي از آن خصوصيت داشته باشيم
چند سال پيش يكي از دوستان ما كه روحاني هستند و با واسطه ايشون رو ميشناسم ، از همسرش جدا شد. وقتي دليل اين موضوع رو پرسيدم ، دوست من گفتند كه خانم ايشون از نظر جنسي تمايلات زيادي داشتند و اين آقا ، برعكس ميل متعادلي داشتند و نمي توانستند نياز خانم خود را برآورده كنند. چند وقت سعي كردند با مراجعه به متخصص و تلاش خودشان مشكل را حل كنند ولي بي فايده بود و در نهايت از هم جدا شدند
مطلب بنده اين است كه: هرگز نميشه اين زن رو شهوت پرست خوند. مگر اينكه اين زن دچار روابط نامشروع ميشد. اما اين خانم با توجه به شرايط خود ، راه حلالي را انتخاب كرد ، گر چه حلالي بود كه بطور معمول پسنديده نيست
درمورد ازدواج مجدد هم اينطور نيست كه جواز آن فقط درمواردي مثل فلج همسر اول ، يا ناتواني كامل همسر اول و مانند اين صادر شود ، و هر مردي خواست به دليل ميل بالاي جنسي ازدواج مجدد كند ، بلافاصله و بدون اطلاع از چند و چون موضوع به او بگوييم شهوت ران
(چيزي كه اكثر خانمها تصور ميكنند)
اگر مردي با وجود داشتن همسر اول داراي ميل جنسي زيادي باشد و زن اولش هم به دليل تمايل جنسي كمتر ، نتواند نياز او را برطرف كند ، دو راه پش روي آنها خواهد بود:
راه اول - همسر اول را طلاق داده و زن ديگري بگيرد
راه دوم - همسر اول را داشته باشد و زن ديگري نيز اختيار كند
كه اسلام دومي را در نظر گرفته است
دقت بفرماييد كه زن اول در اينجا از كار افتاده نيست. اما با اين وجود نميتواند به چنين مردي بگويد خائن يا شهوت پرست. بلكه اين حق مرد است و اگر زن مخالف است يا نمي تواند كنار زن ديگري زندگي كند ، ميتواند راه اول را انتخاب كند و از مرد جدا شود. درست مثل آن مرد روحاني كه به همين دليل همسر خود را طلاق داد. اما زن اول ، چه راه اول را انتخاب كند و چه راه دوم ، نمي تواند به مرد برچسب شهوت پرستي بزند. و يا اگر مردي از اين حق خود چشم پوشي كرد ، بي انصافي است كه آن را وظيفهء مرد بداند
مثالي ميزنم (قياس نيست فقط مثال است)
زن از نظر شرعي وظيفه ندارد هيچ كاري در خانهء شوهر انجام دهد. حالا اگر زني در خانهء شوهر كار انجام داد ، بي انصافي است كه شوهر ، اين كار را وظيفهء زن بداند و اگر هم كار نكرد بي انصافي است كه بلافاصله برچسب تنبلي تن پروري به زن بزند
نتيجه گيري:
مواردي كه عرض شد ، بخش شرعي موضوع بود. اما ما موردي داريم به نام اخلاق
اخلاق هم يك نقش دو سويه است و نه يك سويه
همان حالت را در نظر مي گيريم و اين بار از منظر اخلاق بررسي ميكنيم
مردي همسر دارد اما همسرش با وجود سلامت جنسي ، نميتواند تمام نياز شوهر را برطرف كند
مردِ با اخلاق تا جايي كه بتواند سعي ميكند كه بر مشكل غلبه كند ، در پي راه چاره ميرود ، به همراه همسرش نزد پزشك ميرود و......
اگر غير از اين عمل كند و همان ابتدا به دنبال تجديد فراش باشد بدون شك ميتوان به او گفت: شهوت پرست
اما اگر تمام اينها بي نتيجه ماند ، اينجا زن است كه بايد اخلاق خود را نشان دهد و يكي از دو راهي كه گفتم را ، خود به شوهرش پيشنهاد بدهد
ولي اگر زن بجاي درك حق شوهر و بدون در نظر گرفتن تلاش او و شرايطش به او برچسب شهوت راني بزند ، بدون شك ميتوان به او گفت: بي انصاف و بي عدالت
غرض از بيان اين مطالب اين بود كه:
گر چه برخي از مردها كه به دنبال نياز جنسي اقدام به ازدواج مجدد ميكنند ، اين كار را از روي شهوت راني و بدون درنظر گرفتن شخصيت زن اول انجام ميدهند ، اما نميشود و نبايد هر مردي را كه به دليل نياز جنسي نيازمند ازدواج دوم ميشود و به آن اقدام ميكند ، شهوت پرست خواند
[="Tahoma"]بنابراین اگر بین زن و شوهر عهدی بر عدم ازدواج مرد بسته شود، وفای به عهد واجب است و تعارضی هم با تجویز تعدد زوجات در اسلام ندارد؛ زیرا ازدواج مجدد واجب نیست
سلام
البته بسیاری از فقها این شرط که مرد حق ازدواج مجدد را ندارد نافذ نمی دانند پس در آنصورت هم خیانت محسوب نمی شود چون شرط فاسد است و نیازی نیست مرد به آن عمل کند.
پس خلاصه سخنان شما این بود که اگر شرطی نبود خیانت نیست.
البته همین الان هم این شرط به عقدنامه اضافه شده است! که جای بسی انتقاد دارد
شرطی که در عقد نامه ها ظاهرا وجود دارد این است که اگر مرد ازدواج کرد زن بتواند طلاق بگیرد که این باعث این نخواهد شد که ازدواج مجدد خیانت باشد زیرا عهد نشده که مرد ازدواج نکند.
ولی ازنظر اخلاقی شاید برای زوجین خیانت تصور بشه بخاطر اینکه تو جامعه کنونی خیل کثیری ازمردها از این موضوع سوءاستفاه میکنند واون رو ابزار شهوت پرستی خود قرارداده اند واین مورد هم بخاطر تنوع طلبی مردهاست
البته این خیل کثیر مردان شهوت پرست دنبال ازدواج مجدد نمی روند زیرا شرایط فراوانی داره باید نفقه بده و مهریه و برای زن یا خونه بخره یا اجاره کنه و هزار دردسر دیگه ... در حالی که اگر بخواهد دنبال شهوت باشد کارهای بسیار راحت دیگری وجود دارد چه غیر شرعی و چه شرعی مثل ازدواج موقت که نه نفقه نیاز داره و نه چیزی!
پس اگر آقایی هم بخواهد برای شهوت پرستی دنبال زن دوم برود عقلش ایراد دارد زیرا با کارهای دیگر حتی شرعی مثل متعه می تواند به هدفش برسد بدون اینکه زیر بار مسئولیت های سنگین ازدواج دوم برود.
برای اینکه بفهمی چند همسری خیانته، زشته یا ........... فقط کافیه به جامعه نگاه کنی ببینی چه مردانی میرن دنبال چند همسری!!
گفتم که مردی مگر دیوانه باشد که برای رفع شهوت ازدواج دائم انجام دهد به خاطر اینکه باید برای زن خانه یا بخرد یا اجاره کند نفقه و پول زندگی خانم از لحاظ شرعی به عهده مرد است و مسئولیت های بسیار دیگری در حالی که اگر دنبال شهوت باشد و نخواهد از راه های غیر شرعی هم دنبال این شهوت برود با همان خانم ازدواج موقت انجام دهد بسیار بهتر است و هیچکدام از مسئولیت های ازدواج دائم را نداره
در ضمن بحث من بر سر این بود که اگر عرف جامعه که شما از اون حرف میزنید مهمتره یا نظر خدا و دین؟
صد در صد خيانته شك نكن مرد سالم به يه زن قناعت ميكنه اين تفسير هايي كه اقايون ميكنن رو ول كن بلاخره مرد هستن و اين مساله براشون شيرينه مثل شكلات ! انتظار داري الان بيان بگن بله خيانته ؟ اون وقت شهوت مبارك رو چه طور دفع كنن بلاخره بايد خيالشون راحت باشه اون دنيا رو هم داشته باشن ديگه
ببخشید از نظر دین یا از نظر عرف جامعه؟ برای یک مسلمان کدوم یک از این دو مقدمه؟ تعریف شما از خیانت چیه؟
البته چند همسری در تمام دوران مسئله ای غیر قابل پذیرش می باشد ولی خوب در برهه ای از زمان اگر بتواند مشکلی را حل کند و در صورت راضی بودن همسر اول مشکلی ندارد (یعنی قبل از ازدواج مرد بگوید من از مردانی هستم که خواهان استفاده از حقم هستم)
ببخشید شما مفتی هستید که همینطور ی فتوا هم می دهید؟ لطفا نظرات مراجع را برای ما قرار دهید.
پس اگر خانمی تنها به شرط عدم تعدد زوجات شوهرش راضی به ازدواج گردد
تعهد به عهد واجب، و حق ازدواج مجدد از شوهر منع و عدم پای بندی به عهد خیانت محسوب میشود که عقاب اخروی هم دارد
این در صورتی است که شرط شود وشرط هم نافذ باشد در غیر اینصورت این مطلب صحیح نیست و بسیاری از فقها هم شرط اینکه مرد حق ازدواج مجدد ندارد را فاسد و باطل می دانند که عمل به او واجب نیست.
اما اگر شرطی هم نباشد که در اکثر موارد نیست هیچ منعی هم ندارد.
ممنون از پاسخ شما
مطالبي رو عرض ميكنم فقط دو درخواست برادرانه از شما دارم1 - به اين نكته دقت بفرماييد كه بجز نتيجه گيري كه در آخرِ عرايضم مينويسم ، ساير صحبت هاي بنده صرفاً بيان مطلب است و هيچگونه تاييد يا ردي در آن وجود ندارد. مگر آنكه به وضوح بگم كه اين قسمت را تاييد ميكنم ، يا بگم اين قسمت را رد ميكنم
2 - دقت بفرماييد كه بخش اعظمي از عرايض بنده ، متوجه احكام است و بحث اخلاقي فقط در نتيجه گيري پاياني عرض خواهد شد
زماني كه ميخواهيم خصوصيتي را به كسي نسبت بديم ، بايد ابتدا تعريف درستي از آن خصوصيت داشته باشيمچند سال پيش يكي از دوستان ما كه روحاني هستند و با واسطه ايشون رو ميشناسم ، از همسرش جدا شد. وقتي دليل اين موضوع رو پرسيدم ، دوست من گفتند كه خانم ايشون از نظر جنسي تمايلات زيادي داشتند و اين آقا ، برعكس ميل متعادلي داشتند و نمي توانستند نياز خانم خود را برآورده كنند. چند وقت سعي كردند با مراجعه به متخصص و تلاش خودشان مشكل را حل كنند ولي بي فايده بود و در نهايت از هم جدا شدند
مطلب بنده اين است كه: هرگز نميشه اين زن رو شهوت پرست خوند. مگر اينكه اين زن دچار روابط نامشروع ميشد. اما اين خانم با توجه به شرايط خود ، راه حلالي را انتخاب كرد ، گر چه حلالي بود كه بطور معمول پسنديده نيست
درمورد ازدواج مجدد هم اينطور نيست كه جواز آن فقط درمواردي مثل فلج همسر اول ، يا ناتواني كامل همسر اول و مانند اين صادر شود ، و هر مردي خواست به دليل ميل بالاي جنسي ازدواج مجدد كند ، بلافاصله و بدون اطلاع از چند و چون موضوع به او بگوييم شهوت ران
(چيزي كه اكثر خانمها تصور ميكنند)
اگر مردي با وجود داشتن همسر اول داراي ميل جنسي زيادي باشد و زن اولش هم به دليل تمايل جنسي كمتر ، نتواند نياز او را برطرف كند ، دو راه پش روي آنها خواهد بود:
راه اول - همسر اول را طلاق داده و زن ديگري بگيرد
راه دوم - همسر اول را داشته باشد و زن ديگري نيز اختيار كند
كه اسلام دومي را در نظر گرفته استدقت بفرماييد كه زن اول در اينجا از كار افتاده نيست. اما با اين وجود نميتواند به چنين مردي بگويد خائن يا شهوت پرست. بلكه اين حق مرد است و اگر زن مخالف است يا نمي تواند كنار زن ديگري زندگي كند ، ميتواند راه اول را انتخاب كند و از مرد جدا شود. درست مثل آن مرد روحاني كه به همين دليل همسر خود را طلاق داد.
اما زن اول ، چه راه اول را انتخاب كند و چه راه دوم ، نمي تواند به مرد برچسب شهوت پرستي بزند. و يا اگر مردي از اين حق خود چشم پوشي كرد ، بي انصافي است كه آن را وظيفهء مرد بداندمثالي ميزنم (قياس نيست فقط مثال است)
نتيجه گيري:
زن از نظر شرعي وظيفه ندارد هيچ كاري در خانهء شوهر انجام دهد. حالا اگر زني در خانهء شوهر كار انجام داد ، بي انصافي است كه شوهر ، اين كار را وظيفهء زن بداند و اگر هم كار نكرد بي انصافي است كه بلافاصله برچسب تنبلي تن پروري به زن بزندمواردي كه عرض شد ، بخش شرعي موضوع بود. اما ما موردي داريم به نام اخلاق
اخلاق هم يك نقش دو سويه است و نه يك سويه
همان حالت را در نظر مي گيريم و اين بار از منظر اخلاق بررسي ميكنيم
مردي همسر دارد اما همسرش با وجود سلامت جنسي ، نميتواند تمام نياز شوهر را برطرف كند
مردِ با اخلاق تا جايي كه بتواند سعي ميكند كه بر مشكل غلبه كند ، در پي راه چاره ميرود ، به همراه همسرش نزد پزشك ميرود و......
اگر غير از اين عمل كند و همان ابتدا به دنبال تجديد فراش باشد بدون شك ميتوان به او گفت: شهوت پرست
اما اگر تمام اينها بي نتيجه ماند ، اينجا زن است كه بايد اخلاق خود را نشان دهد و يكي از دو راهي كه گفتم را ، خود به شوهرش پيشنهاد بدهد
ولي اگر زن بجاي درك حق شوهر و بدون در نظر گرفتن تلاش او و شرايطش به او برچسب شهوت راني بزند ، بدون شك ميتوان به او گفت: بي انصاف و بي عدالت
غرض از بيان اين مطالب اين بود كه:
گر چه برخي از مردها كه به دنبال نياز جنسي اقدام به ازدواج مجدد ميكنند ، اين كار را از روي شهوت راني و بدون درنظر گرفتن شخصيت زن اول انجام ميدهند ، اما نميشود و نبايد هر مردي را كه به دليل نياز جنسي نيازمند ازدواج دوم ميشود و به آن اقدام ميكند ، شهوت پرست خواند
[/QUOTکلیه فرمایشات شما صحیح ومتین است,همانطورکه به کرات عرض نمودم منظورمن درخصوص شهوت پرستی مردها نسبی بود
ولی در اینجا دو موضوع وجود دارد1-مرد واقعازیاده خواه باشد وحل این مشکل در توان همسرش نباشد وهمسرش هم نیز به این امر راضی باشدویا اینکه زن بیمار باشد ونتواند نیاز همسرش را برطرف نماید2-اینکه زن هیچ قصوری در برآورده کردن نیاز یک مرد نداشته باشد ولیکن به دلیل امیال شهوت پرستی و تنوع پرستی مرد اقدام به ارتباط با زنهای دیگر وگاها"با گذاشتن کلاه شرعی بنام صیغه اقدام نمایند!!
ومطمعن باشید که یک زن این موضوع را هرگز نمیپذیرد که مردش متعلق به چند نفرباشد وآنهم قدرت تملک زن است وموضوعی که در جامعه کنونی ما کاملا رایج است نابلدی خیلی از زوجین در ارتباط برقرارکردن(ارتباط زناشویی )است وهمین امر باعث میشود مرد با قرارگرفتن در جمع دوستان مثلا صحبت کردن درمورد این مسائل یا با دیدن خیلی موارد دیگر توقعش بالا رود وارتباط باهمسرش وی را راضی ننماید,واین امر به دلیل فرهنگ سازی نشدن تو جامعه ماست و جالبه که وقتی زوجین قصد جدا شدن از یکدیگر رادارند با مراجعه به دادگاه ممکن است یک الی دو جلسه به واحد مشاوره خانواده مراجعه کنند ولی چه فایده که کار از کار گذشته و یک درصد هم ممکن است احتمال برگشت طرفین به زندگی مشترک نباشد.ایکاش این جلسات و آموزشها قبل ازازدواج بین زن و مرد صورت بگیرد تا این مشکلات به وجود نیایدودرنهایت به عرض برسانم مواردی که شما فرمودید در مورد برخی از مردها صدق میکند ودیگراغلب مردهای ازاین موضوع سوءاستفاده مینمایند
[="Tahoma"]اینکه زن هیچ قصوری در برآورده کردن نیاز یک مرد نداشته باشد ولیکن به دلیل امیال شهوت پرستی و تنوع پرستی مرد اقدام به ارتباط با زنهای دیگر وگاها"با گذاشتن کلاه شرعی بنام صیغه اقدام نمایند!!
ببخشید هدف اسلام از تشریع حکم ازدواج موقت چیه؟ غیر از این است که شهوت از طریق مشروع برطرف شود و فسادی که اعمال غیر مشروع دارد کم شود؟
چون من هر چی فکر می کنم چیز دیگری به ذهنم نمی رسد از اینکه به طور موقت مثلا یک روز زن و مرد به هم حلال شوند.
ببخشید هدف اسلام از تشریع حکم ازدواج موقت چیه؟ غیر از این است که شهوت از طریق مشروع برطرف شود و فسادی که اعمال غیر مشروع دارد کم شود؟
چون من هر چی فکر می کنم چیز دیگری به ذهنم نمی رسد از اینکه به طور موقت مثلا یک روز زن و مرد به هم حلال شوند.
راستش هضم این قضیه برای شما خیلی راحته واین موضوع راحت بیان میکنید,چرا یک مرد جهت تامین نیازهای خودش از همسرش این تقاضارا نمینماید چرا جهت ابراز امیال خود باید حجب و حیا بین او وهمسرش باشد؟؟ودرانتها زمانی که علت ازدواج موقت وی را جویا شوند راحت بگوید همسرم نیازهای مرا تامین نمینمود؟؟
کلیه فرمایشات شما صحیح ومتین است,همانطورکه به کرات عرض نمودم منظورمن درخصوص شهوت پرستی مردها نسبی بود
ولی در اینجا دو موضوع وجود دارد1-مرد واقعازیاده خواه باشد وحل این مشکل در توان همسرش نباشد وهمسرش هم نیز به این امر راضی باشدویا اینکه زن بیمار باشد ونتواند نیاز همسرش را برطرف نماید2-اینکه زن هیچ قصوری در برآورده کردن نیاز یک مرد نداشته باشد ولیکن به دلیل امیال شهوت پرستی و تنوع پرستی مرد اقدام به ارتباط با زنهای دیگر وگاها"با گذاشتن کلاه شرعی بنام صیغه اقدام نمایند!!
ومطمعن باشید که یک زن این موضوع را هرگز نمیپذیرد که مردش متعلق به چند نفرباشد وآنهم قدرت تملک زن است وموضوعی که در جامعه کنونی ما کاملا رایج است نابلدی خیلی از زوجین در ارتباط برقرارکردن(ارتباط زناشویی )است وهمین امر باعث میشود مرد با قرارگرفتن در جمع دوستان مثلا صحبت کردن درمورد این مسائل یا با دیدن خیلی موارد دیگر توقعش بالا رود وارتباط باهمسرش وی را راضی ننماید,واین امر به دلیل فرهنگ سازی نشدن تو جامعه ماست و جالبه که وقتی زوجین قصد جدا شدن از یکدیگر رادارند با مراجعه به دادگاه ممکن است یک الی دو جلسه به واحد مشاوره خانواده مراجعه کنند ولی چه فایده که کار از کار گذشته و یک درصد هم ممکن است احتمال برگشت طرفین به زندگی مشترک نباشد.ایکاش این جلسات و آموزشها قبل ازازدواج بین زن و مرد صورت بگیرد تا این مشکلات به وجود نیایدودرنهایت به عرض برسانم مواردی که شما فرمودید در مورد برخی از مردها صدق میکند ودیگراغلب مردهای ازاین موضوع سوءاستفاده مینمایند
موافقم شديداً شديداً شديداً....... (بيگ لايك به قول خارجكي ها :Nishkhand:)
به شخصه متنفرم از مردي كه مدام جلوي همسرش از ازدواج مجدد صحبت ميكند. يك بار يكي از اقوام همين حرف را جلوي بنده به همسرش زد و همسرش از خجالت رنگش زرد شد (همسر ايشون هم فاميل هستند) بعدش هم گفت چته بابا! مگه الان رفتم گرفتم؟!
من هم برگشتم و به اون آقا گفتم:
اتفاقاً خانم شما هم ديروز مرد خوش تيپي رو به بنده نشون داد و گفت دوست داشتم بجاي شوهرم با اين مرد ازدواج ميكردم!!!
فاميلمون به شدت ناراحت شد و گفت: بيخود كرده!!!
منم بهش گفتم:
عزيزم چرا ناراحت ميشي؟ خانمت فقط حرفش رو زده ، انجام نداده كه! :khaneh:
تازه اين فقط براي ازدواج است كه حلال است
متاسفانه مد شده كه پسرها (و گاهاً مردها) با افتخار از دوستي هاي خود و حتي گول زدن دختران صحبت ميكنند. انگار نه انگار كه خدا اين روابط را براي هر دو حرام كرده. عجيب تر اينكه همين پسر ، اگر خواهرش با نامحرمي فقط صحبت كند ، رگ غيرتش باد ميكند كه مگر تو آبرو نداري؟!!!! :Gig:
و هزار بار عجيب تر اينكه گاهي خود زنان و دختران نيز از دوستي هاي پسران فاميل با افتخار ياد ميكنند!!!!!!!!!!!!!!
البته بنده اعتقاد دارم كه طبيعي است برخي حساسيت ها روي دختر (به دليل ماهيت وجوديش) بيشتر از پسرها باشد
اما نه اينكه يك بام و دو هوا بشود
قصد دارم يك تاپيك با همين موضوع (چرا پسران برخي كارها را براي خود حلال ميدانند و براي دخترها حرام) بنويسم. اگر انجام شد لينك آن را براي شما ميذارم كه از نظرات شما هم استفاده كنم
[="Tahoma"]راستش هضم این قضیه برای شما خیلی راحته واین موضوع راحت بیان میکنید,چرا یک مرد جهت تامین نیازهای خودش از همسرش این تقاضارا نمینماید چرا جهت ابراز امیال خود باید حجب و حیا بین او وهمسرش باشد؟؟ودرانتها زمانی که علت ازدواج موقت وی را جویا شوند راحت بگوید همسرم نیازهای مرا تامین نمینمود؟؟
علت اینکه هضم این قضیه برای من راحته و برای خانم ها ظاهرا سخته اینه که من از دید یک مرد به این موضوع نگاه می کنم و خانم ها از دید یک خانم و خانم ها خودشان را جای آن آقا می گذارند و می گویند چرا مرد جهت تامین نیاز های خودش از همسرش این تقاضا را نمی کند.
در حالی که خدایی که مرد و زن را آفرید و به هر دو را بهتر از خودشان می شناسد می داند که چه حکمی را قرار بدهد و چه حکمی را قرار ندهد و اگر من آقا خودم را جای خانم بگذارم و یا خانم ها خودشان را جای آقا بگذارند طبق شرایط خودشان قضاوت می کنند و هضم این قضیه برایشان دشوار می شود.
در ضمن بحث من بر سر این بود که اگر عرف جامعه که شما از اون حرف میزنید مهمتره یا نظر خدا و دین؟
صد در صد نظر خدا
به خاطر همین است که ما مدام میگوییم در صورتی که حکمی در برهه ای از زمان باعث ظلم شود نیازی به آن نیست برای رضای خدا میگوییم تا به بنده خدا ظلم نشود البته ممکن است این حکم هم مثل برده داری در گذر زمان کلا حذف شده باشد الله اعلم ولی بهرحال برای اینکه مخالفت با حکم نشود میگوییم در صورت موافقت همسر اشکال ندارد
شما تصور میکنید که منظور از ایه ی تعدد زوجات دادن حقی به مردان بوده است در حالی که بسیار واضح است اگر شرایط آن زمان در نظر بگیرید دلیل چنین حکمی را خواهید دانست وگرنه هر عقل سلیمی میداند چنین امتیازی به مردان یعنی تبعیض بین زن و مرد قائل شدن مگر اینکه خدا مردان را برتر از زنان بپندارد که چنین حکمی را به عنوان حق به آنان داده باشد و این بعید است
[="Tahoma"]صد در صد نظر خدا
درود بر شما
پس به جای اینکه بیاییم حکم خدا را طبق برداشت خودمان از دین بیان کنیم بیاییم به سخن متخصصین در این زمینه که مراجع شیعه می باشند گوش بدهیم و خودمان احکام دین را به میل خود تفسیر و توجیه نکنیم.
علت اینکه هضم این قضیه برای من راحته و برای خانم ها ظاهرا سخته اینه که من از دید یک مرد به این موضوع نگاه می کنم و خانم ها از دید یک خانم و خانم ها خودشان را جای آن آقا می گذارند و می گویند چرا مرد جهت تامین نیاز های خودش از همسرش این تقاضا را نمی کند.
در حالی که خدایی که مرد و زن را آفرید و به هر دو را بهتر از خودشان می شناسد می داند که چه حکمی را قرار بدهد و چه حکمی را قرار ندهد و اگر من آقا خودم را جای خانم بگذارم و یا خانم ها خودشان را جای آقا بگذارند طبق شرایط خودشان قضاوت می کنند و هضم این قضیه برایشان دشوار می شود.
ایکاش مردو زن کمی عمق دیدشون رو زیادتر میکردن وفراتر ازآن به زندگی مشترک نگاه میکردند اساس زندگی مشترک وفاداری و صداقته ,و وفاداری یک زن همیشه بیش از مرد است واین موضوع هم مطلق نیست وبصورت نسبی... وهمیشه این رو درنظر داشته باشید که مرد با ازدواج مجدد عدم وفاداری ومعرفت خودشو به زن ثابت میکنه حالا شما هرچقدر دوست دارید بگید ازنظر قانون وشرع ازدواج مجدد هیچ مشکلی نداره ولی واقعیت اینه که زن نمیپذیرد به هیچ عنوان.....
ایکاش مردو زن کمی عمق دیدشون رو زیادتر میکردن وفراتر ازآن به زندگی مشترک نگاه میکردند اساس زندگی مشترک وفاداری و صداقته ,و وفاداری یک زن همیشه بیش از مرد است واین موضوع هم مطلق نیست وبصورت نسبی... وهمیشه این رو درنظر داشته باشید که مرد با ازدواج مجدد عدم وفاداری ومعرفت خودشو به زن ثابت میکنه حالا شما هرچقدر دوست دارید بگید ازنظر قانون وشرع ازدواج مجدد هیچ مشکلی نداره ولی واقعیت اینه که زن نمیپذیرد به هیچ عنوان.....
من هم منکر این سخن نیستم که جز زنانی که واقعا و به معنای واقعی کلمه متعبد به تمام احکام دینی بدون هیچ چون و چرایی باشند این حکم را قبول نمی کنند و اگر هم دیگران زبانی قبول کنند عملا چنین چیزی را برای خود نمی پسندند و دلیل آن هم همان مطلبی بود که گفتم که زن خودش را با مرد قیاس می کند و چون وفاداری به شوهر که در او هست را دارد گمان می کند که این صفت عینا و به همین شکل باید در مرد هم باشد و این همان چیزی است که من بیان کردم که زن به جای اینکه از دید یک مرد به موضوع نگاه کند از دید خودش به موضوع نگاه می کند و خودش را جای آن آقا می گذارد و بنا بر این هضم این موضوع برایش دشوار می شود.
پس به جای اینکه بیاییم حکم خدا را طبق برداشت خودمان از دین بیان کنیم بیاییم به سخن متخصصین در این زمینه که مراجع شیعه می باشند گوش بدهیم و خودمان احکام دین را به میل خود تفسیر و توجیه نکنیم.
در مورد یا مواردی اجرای حدود باعث ضربه به اصل اسلام شود امام معصوم و ولی فقیه اختیار دارند برای حفظ منافع مهمتر اسلام، اجرای حدود را موقتا تعطیل کنند یا بعضی از صورت ها و اَشکال خاص دیگر را اجرا کنند.
حضرت امام (ره) می فرماید: ... حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش بدهد، حاکم می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند، می تواند هر امر چه عبادی و یا غیر عبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج، که از فرائض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتاً جلوگیری کند. و در جای دیگر می فرماید: ... باید برای مردم این قضیه ی ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر همه چیز است و همه باید تابع آن باشیم
وقتی که برخی مواقع به خاطر مصالح اسلام نیازی به اجرای حکمی نیست پس حال که عرف جامعه چنین مسئله ای را نمی پذیرد و تعدد زوجات در زمان کنونی باعث فروپاشی خانواده ها میشود و زنان حاضر به جدایی هستند اما با هوو زیر یک سقف نمی روند پس حفظ بنیان خانواده مهمتر از خواسته ای عده ای از مردان است ضمن اینکه اصرار بر این امر باعث بدبینی به اسلام و خروج زنان از دین میشود
[="Tahoma"]در مورد یا مواردی اجرای حدود باعث ضربه به اصل اسلام شود امام معصوم و ولی فقیه اختیار دارند برای حفظ منافع مهمتر اسلام، اجرای حدود را موقتا تعطیل کنند یا بعضی از صورت ها و اَشکال خاص دیگر را اجرا کنند.
ببخشید الان امام معصوم یا ولی فقیه گفته اند تعدد زوجات و ازدواج موقت حرام است؟ اگر ممکن است برای ما این سخن ولی فقیه را بیاورید!
شما گفتید که تعدد زوجات در این شرایط نیست و برای انکه مخالفت هم با اصل کلی آن نکرده باشید گفتید باید همسر اول اجازه دهد،که ما گفتیم شما مفتی هستید مگر که فتوا می دهید؟ برای ما نظر مراجع را بیاورید که نیاوردید!
ما هم قبول داریم که ولی فقیه می تواند چنین کاری را بکند اما ولی فقیه و نه شما که بگویید این حکم مضرات زیادی دارد!
راستش هضم این قضیه برای شما خیلی راحته واین موضوع راحت بیان میکنید,چرا یک مرد جهت تامین نیازهای خودش از همسرش این تقاضارا نمی نماید؟ چرا جهت ابراز امیال خود باید حجب و حیا بین او وهمسرش باشد؟؟ و در انتها زمانی که علت ازدواج موقت وی را جویا شوند راحت بگوید همسرم نیازهای مرا تامین نمینمود؟؟
موضوع سيار مهمي رو مطرح كرديد
يكي از نكاتي كه اكثر ماها از اون غافل ميشيم ريشه يابي هست
عجيبه كه من در يك تاپيك موضوع حياي اضافي و بي جا رو مطرح كردم و متاسفانه در برابرم جبهه گيري شد! اما بعد از اون ، دو خانم (از جمله شما) همين موضوع رو مطرح كرديد. كاش دوستاني كه در مقابل حرف بنده موضع گرفتند اين پست ها رو هم ميخوندند
ظاهراً بايد براي اين موضوع هم يك تاپيك بزنيم :Nishkhand:
موضوع سيار مهمي رو مطرح كرديد
يكي از نكاتي كه اكثر ماها از اون غافل ميشيم ريشه يابي هستعجيبه كه من در يك تاپيك موضوع حياي اضافي و بي جا رو مطرح كردم و متاسفانه در برابرم جبهه گيري شد! اما بعد از اون ، دو خانم (از جمله شما) همين موضوع رو مطرح كرديد. كاش دوستاني كه در مقابل حرف بنده موضع گرفتند اين پست ها رو هم ميخوندند
ظاهراً بايد براي اين موضوع هم يك تاپيك بزنيم
بزن....واقعا مهمه..... من تا تهش هستم...واقعا بسیاری از مشکلات جامعه ما از خجالت و شرم و حیای بی جا نشات گرفته...
موضوع سيار مهمي رو مطرح كرديد
يكي از نكاتي كه اكثر ماها از اون غافل ميشيم ريشه يابي هستعجيبه كه من در يك تاپيك موضوع حياي اضافي و بي جا رو مطرح كردم و متاسفانه در برابرم جبهه گيري شد! اما بعد از اون ، دو خانم (از جمله شما) همين موضوع رو مطرح كرديد. كاش دوستاني كه در مقابل حرف بنده موضع گرفتند اين پست ها رو هم ميخوندند
ظاهراً بايد براي اين موضوع هم يك تاپيك بزنيم :Nishkhand:
[/QUO
دقیقا" اگر مشکلات ریشه یابی بشه وازبنیه حل بشه خیلی بهتره تا......با نظرتون موافقم
ببخشید الان امام معصوم یا ولی فقیه گفته اند تعدد زوجات و ازدواج موقت حرام است؟ اگر ممکن است برای ما این سخن ولی فقیه را بیاورید!
زمانی که حکمی باعث ظلم شود نباید اجرا شود حالا که مراجع بنا به دلایلی نمیتونن این حکم را رد کنند در عوض شرایطی وجود دارد از جمله همین شرط که میشه جلوش رو گرفت خود شخص هم باید عقلش برسه که اگر تعدد زوجات باعث فروپاشی خانواده اش شد مصلحت خانواده در در نظر بگیرد نه اینکه به خاطر اجازه شرع زندگی چندین نفر رو نابود کنه اینجوری میشه که به قول یکی از کارشناسان طرف حکم اسلام رو اجرا میکرد ولی از شمر هم ظالم تر بود
حالا اگه واقعا نظر بزرگان اینقدر براتون مهمه خوب آقای صانعی یکی از مراجع هستند که فرمودند ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسر اول حرام و معصيت است شاگرد امام هم از بزرگان بود که ازدواج مجدد مرد در عصر حاضر را ظلم به زن و حرام میدانست
[="Tahoma"]عجيبه كه من در يك تاپيك موضوع حياي اضافي و بي جا رو مطرح كردم و متاسفانه در برابرم جبهه گيري شد!
دوست عزیز شما در آنجا این مورد رو در مورد خانم ها مطرح کردید،انتظار دارید خانم ها با چیزی که ما مردان در موردشان می گوییم مخالفت نکنند؟
اما اینجا این قضیه را در مورد مردان مطرح شده و هیچ اشکالی ندارد در مورد مرد مطرح شود اما مطرح شدن هر موضوعی در مورد زنان ظلم به حقوق زنان که مردان شهوت پرست!!! در طول سالیان سال به زنان کرده اند می شود.
مثل این قضیه که برخی تاپیک هایی در مورد اشتغال زنان زندند وقتی من در آنجا نظر دادم گفتن کارهای زنان رو به خودشون بسپارید و دخالت نکنید!
اما در مورد مسائل مربوط به مردان،زنان باید دخالت کنند و حقوق از دست رفته ای که داشته اند برگردانند!
سلام
البته بسیاری از فقها این شرط که مرد حق ازدواج مجدد را ندارد نافذ نمی دانند پس در آنصورت هم خیانت محسوب نمی شود چون شرط فاسد است و نیازی نیست مرد به آن عمل کند.
پس خلاصه سخنان شما این بود که اگر شرطی نبود خیانت نیست.
خود معصوم بیان کرده اگر تعهدی بستید و شرطی گذاشتید به آن عمل کنید حالا فقها برخلاف نظر معصوم نظر میدهند
وقتی شرطی گذاشته میشود طرفین باید مقید به اجرای شرط باشند دیگه شرط باطله و شرط نافذ نیست چه ضیغه ایی است !!!!
اگر همسر اول راضی بود و خود زن به شوهر اجازه ازدواج مجدد را داد ( البته با رضایت قلبی و شخصی خودش ) در این صورت ازدواج مجدد مرد خیانت نیست در غیر اینصورت خیانت است
در ضمن مردان می توانند صادق باشند اگر میدانند به تعدد زوجات علاقه دارند و در آینده نیز ممکن است بسوی آن تمایل یابند راست و حسینی با خانم در میان بزارند
تا خانم هم بدونه خواست قبلی همسرش چیست و هم آقا از برملا شدن سر درونش خجالت نکشه اینجوری نه سیخ میسوزه نه کباب
نه اینکه وقتی خیالشون از زن گرفتن راحت شد و آب های از آسیاب افتاده فارغ از هر کاری شدند سراغ ازدواج مجدد بروند این ازدواج مجدد در این حالت مصداق بارز خیانت بوده و هست
تفسیرشما و دیگر دوستان نمیتونه رنگ خیانت رو از روی آن بزداید
البته همین الان هم این شرط به عقدنامه اضافه شده است! که جای بسی انتقاد دارد
چرا جای اشکال دارد خیلی از زنان نمیدانند برخی مردان تعدد زوجات رو حق شرعی خود میدونند
خیلی از زنان ما نمیدونند مردان تا چهار همسر رسمی و بی نهایت صیغه میتونند داشته باشند
چه اشکالی داره خانمها هم از این وقایع آگاه باشند و اگر نپذیرفتند از حق شرط گذاشتن خود استفاده کنند
در ضمن هیچ مردی مجبور نیست این شرط رو بپذیره میتونه زیر عقدنامه رو امضا نکنه
[="Tahoma"]زمانی که حکمی باعث ظلم شود نباید اجرا شود حالا که مراجع بنا به دلایلی نمیتونن این حکم را رد کنند در عوض شرایطی وجود دارد از جمله همین شرط که میشه جلوش رو گرفت خود شخص هم باید عقلش برسه که اگر تعدد زوجات باعث فروپاشی خانواده اش شد مصلحت خانواده در در نظر بگیرد نه اینکه به خاطر اجازه شرع زندگی چندین نفر رو نابود کنه اینجوری میشه که به قول یکی از کارشناسان طرف حکم اسلام رو اجرا میکرد ولی از شمر هم ظالم تر بود
نشد دیگه!
شما گفتید امام معصوم یا ولی فقیه می توانند احکام را تغییر دهند اما اینجا می گویید بنا بر تشخیص شما هم احکام تغییر می کند!
بحث ما هم در مورد اجرای احکام با شرایطی است که اسلام تعیین کرده.
در ضمن صانعی از کی تا حالا مرجع شده و ما خبر نداریم؟ تا آنجا که یادم هست علمای حوزه علیمه بیانیه دادند که این شخص صلاحیت مرجعیت نداره!
[="Tahoma"]خود معصوم بیان کرده اگر تعهدی بستید و شرطی گذاشتید به آن عمل کنید حالا فقها برخلاف نظر معصوم نظر میدهند
در این مورد قبلا بحث شد که شخصی به معصوم گفت زنی دارم شرط کرده که من حق ازدواج مجدد ندارم امام به او گفت این شرط ارزشی ندارد و برو ازدواج کن!
پس اگر حرفی می زنید تمام سخنان را در نظر بگیرید و به برخی از سخنان نچسبید و برخی را رها کنید
اگر همسر اول راضی بود و خود زن به شوهر اجازه ازدواج مجدد را داد ( البته با رضایت قلبی و شخصی خودش )
طبق نظر اسلام رضایت همسر شرط ازدواج مجدد نیست پس طبق نظر اسلام این کار خیانت نیست و عرف هم هیچ ارزشی برای ما ندارد.
در این مورد قبلا بحث شد که شخصی به معصوم گفت زنی دارم شرط کرده که من حق ازدواج مجدد ندارم امام به او گفت این شرط ارزشی ندارد و برو ازدواج کن!
اون حدیث سندش ضعیف بود حدیثی دیگر در همین زمینه بود که سندش قوی بود و معصوم هم گفته بود باید به شرطی که گذاشتی پای بند باشی و حق نداری زن بگیری چون قبلش با خانم شرط کرده بودی!
طبق نظر اسلام رضایت همسر شرط ازدواج مجدد نیست پس طبق نظر اسلام این کار خیانت نیست و عرف هم هیچ ارزشی برای ما ندارد.
طبق نظر برخی فقها رضایت همسر اول شرط هست البته اگه معتقدی فقها حرفی از خودشون در نمیارن
در ضمن صانعی از کی تا حالا مرجع شده و ما خبر نداریم؟ تا آنجا که یادم هست علمای حوزه علیمه بیانیه دادند که این شخص صلاحیت مرجعیت نداره!
تا اونجایی که ما و بقیه خبر داریم و داشتیم صانعی مرجع تقلید بود و هست حوزه علمیه هم صلاحیت تایید یا عزل مراجع تقلید رو نداره
مسئله چند همسری در همان آغاز سوره "نساء"، آیات ۲ و ۳ مطرح شده است که آن را مورد تدبر قرار میدهیم.
۱- موضوع آیات، حل مسئله سرپرستی یتیمان است، نه حل مشکل جنسی مردان زیاده طلب.
توضیح آنکه یکی از معضلات پیچیده جامعه قبیلگی معاصر ظهور اسلام، در فقدان دولت مرکزی و سازمانهای حمایت کننده اجتماعی، همچون پرورشگاه، یتیمخانه و امثالهم، موضوع اداره زندگی زنان بیوه و فرزندانی بوده است که سرپرست خود را در جنگها از دست میدادند و اداره زندگی این یتیمان در روزگار فقر و جهل، نیاز فوری جامعه و مبرمترین وظیفه اجتماعی به شمار میرفته است. ۲- سوره "نساء" که در دوران مدینه، یعنی سالهای سخت دفاع و شهادت نازل شده، در بین سورههای قرآن، بیشترین تمرکز و تأکید را بر مسئله یتیمان مبذول داشته و صریحاً مسلمانان را فرمان داده است:
"به خاطر برقراری عدالت به نفع یتیمان قیام کنید"(تَقُومُواْ لِلْیَتَامَى بِالْقِسْطِ) .
تأکید آیات ۲ و ۳ این سوره بر موضوع "عدالت اقتصادی" (قسط) میان یتیمان، دقیقاً بر اهمیت اداره زندگی آنان نظر دارد.
۳- آیه دوم سوره نساء بحث را چنین آغاز میکند:
(وَآتُواْ الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبًا کَبِیرًا).
"دارائی یتیمان را به خودشان بدهید (با مرگ پدرشان آن را تصاحب نکنید)، اشیاء مرغوب آنها را با چیزهای نامرغوب جابجا نکنید (با تغییر وتبدیل میراث کلاه سر آنها نگذارید) و اموال آنها را به سوی اموال خودتان نکشید (با اختلاط مالی و شراکت آن را حیف و میل نکنید) که نزد خدا این کارها گناهی بس بزرگ است"
همانطور که ملاحظه میکنید، یک سره سخن از حقوق یتیمان است و هشدار از اینکه مبادا میراث کودکانی را که قدرت دفاع از حقوق خود ندارند را تصاحب نمائید. دقیقاً و بلافاصله پس از این آیه است که اضافه میکند:
(وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ)
"اگر نگران شدید از اینکه نمیتوانید درباره یتیمان عدالت را برقرار کنید، پس (میتوانید) با زنانیکه خوشایند شماست، نکاح (ازدواج) کنید؛ دو تا، سهتا و چهارتا. پس اگر ترسیدید که نمیتوانید عدالت کنید، پس به یکی اکتفا نمائید، یا آنچه در اختیارتان است. این شیوه نزدیکتر است به اینکه کجروی نکنید".
ادامه دارد ...
۴- ممکن است با خواندن آیه فوق این سئوال به ذهن شما خطور کند که چه ضرورتی داشته است برای حفظ حقوق زنان (مادران و دختران یتیم) حتماً با آنها ازدواج صورت بگیرد؟ و آنهم تا چهار همسر! و آیا خود این مسئله، مسائل جدیدی را نمیآفریده است؟
البته این سخن به ظاهر بسیار منطقی است، ولی دور از واقعیتهای زمان نزول حکم و قضاوتی ایده آلیستی و مطلقنگر است.
مسلّم است که در روزگار ما چنین حکمی منطقی جلوه نمیکند، اما در چهارده قرن پیش، به عرب بادهنشینی که تا دیروز دختر خود را در خاک میکرد و از شنیدن این خبر که همسرش دختری به دنیا آورده است، خشم و ننگ وجودش را فرا میگرفت،چگونه ممکن بود گفته شود همسر بیوه و فرزندان یتیم کسی را که در جنگ کشته شده است نگهداری کند؟
چگونه ممکن بود در جامعه به سختی فقیر و گرسنه عربستان به کسی تحمیل کرد که مسئولیت سیر کردن شکم بازماندگان فلان خانواده را بپذیرد؟! ... جز آنکه انگیزهای مثبت برای تشویق و تحریک به این امر ایجادشود و در ازای این تکلیف حقی هم معین گردد.
نکته مهم این است که در همان آیه و بدون فاصله و درنگ اضافه کرده است که این نسخه (موقت و مقطعی) مشروط به اجرای عدالت میان زنان است و اگر نگران شدید که نمیتوانید میان آنان عدالت کنید، فقط به یکی اکتفا نمائید.
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً
در حقیقت بشر امروزی با نظامات اجتماعی و قوانین پیشرفته اجتماعی، دقیقاً به همان خواست خداوند که رسیدگی به وضع یتیمان و رعایت عدالت میان آنان است، از طریق مؤسسات و نهادهای ویژه، جامه عمل پوشانده است و دیگر نیازی به ازدواج با آنان نیست، هر چند مسئله جنگ و پیامدهای آنان، از جمله بازماندگان یتیم، نه از جامعه بشری رخت بر بسته و نه مشکلات روابط زن و مرد منحصر به همین یک مسئله است. بنابراین اگر در شرایط ویژهای ضرورت اجتناب ناپذیری پیش آید، نمیتوان همه درها را برای همیشه به روی همه بست!
ادامه دارد ...
بانو دستورات قرآن برای همه انسانها و همه زمانهاست نه زمان خاص و شرایط خاص...
بیشتر رو اون قسمت برقراری عدالت باید تاکید کنید چون من یه جایی خونده بودم چون هیچ مردی نمیتونه مثل بزرگان ما عدالت رو برقرار کنه پس هیچ مردی نمیتونه چنتا زن بگیره...
بانو دستورات قرآن برای همه انسانها و همه زمانهاست نه زمان خاص و شرایط خاص...بیشتر رو اون قسمت برقراری عدالت باید تاکید کنید چون من یه جایی خونده بودم چون هیچ مردی نمیتونه مثل بزرگان ما عدالت رو برقرار کنه پس هیچ مردی نمیتونه چنتا زن بگیره...
برخی احکام برای زمان خاص خود است مثلا الان دوره ای نیست که ما بتوانیم در جنگ برده بگیریم یا کسی را سنگسار کنیم در صورت چنین عملی جهانیان علیه ما موضع خواهند گرفت پس مجبور میشویم یا از خیرش بگذریم یا حکمی را جایگزین این احکام کنیم
چند همسری هم برای مشکلات آن زمان بوده حال اگر این مشکلات را به شیوه ای بهتر از آن حل کنیم نیازی به این حکم نیست
برخی احکام برای زمان خاص خود است مثلا الان دوره ای نیست که ما بتوانیم در جنگ برده بگیریم یا کسی را سنگسار کنیم در صورت چنین عملی جهانیان علیه ما موضع خواهند گرفت پس مجبور میشویم یا از خیرش بگذریم یا حکمی را جایگزین این احکام کنیم
چند همسری هم برای مشکلات آن زمان بوده حال اگر این مشکلات را به شیوه ای بهتر از آن حل کنیم نیازی به این حکم نیست
این تفسیر شخص شما از قرآنه...ما نمیتونیم هر طوری که میخوایم قرآنو تفسیر کنیم...این حرف شما احکام قرآن رو برای شرایط خاص و زمان خاص و مردم خاص محدود میکنه...
پس اگر خانمی تنها به شرط عدم تعدد زوجات شوهرش راضی به ازدواج گردد حالا اگر باز مردانی هستند که منکر چنین سخنی هستند و ازدواج مجدد رو در هر شرایطی حق خود میدانند حسابشون با خود و خداشون پاسخ واضح بود نیاز به توضیح هم نداشتممنون از پاسخ کامل و منصفانه تان :Gol::Gol::Gol:
تعهد به عهد واجب، و حق ازدواج مجدد از شوهر منع و عدم پای بندی به عهد خیانت محسوب میشود که عقاب اخروی هم دارد
سلام
خواهش میکنم
البته همانطور که در پاسخ اضافه شد، به شرطی چنین حرفی درست است که چنین شرطی را صحیح بدانیم.
این تفسیر شخص شما از قرآنه...ما نمیتونیم هر طوری که میخوایم قرآنو تفسیر کنیم...این حرف شما احکام قرآن رو برای شرایط خاص و زمان خاص و مردم خاص محدود میکنه...
تفسیر شخصی بنده نبود برخی بزرگان هم چنین نظری دارند از جمله شاگرد امام آیتالله موسوی بجنوردی که چنین فرمودند
من معتقدم که هیچ مردی نمیتواند دو تا زن بگیرد. این تعدد زوجات برای سرپرستان یتیمان است. قرآن میفرماید «شما سرپرستان یتیمان مبادا کالای خوب را برای خودتان بردارید و کالای بد را برای یتیمان بگذارید» و در ادامه نیز میفرماید «ای سرپرستان یتیمان اگر خوف دارید و میترسید از اینکه (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید تنها یک همسر بگیرید ...»
اما باید توجه کنید که این اصلا به ما ربطی ندارد که بتوانیم دو، سه یا چهار تا زن بگیریم. این تعدد زوجات مربوط به سرپرستان یتیمان است. فراموش نکنیم که باز هم در ادامه همان آیه خداوند میفرمایند «اگر در مورد آنها هم نمیتوانید عادل باشید، یکی بیشتر نمیتوانید بگیرید.» ببینید اگر دومی را گرفتید، اولی باطل است چون در مقام حکم وضعی تعریف میشود و نه حکم تکلیفی
البته همانطور که در پاسخ اضافه شد، به شرطی چنین حرفی درست است که چنین شرطی را صحیح بدانیم.
یعنی چی؟
یعنی چنین شرطی صحیح نیست ؟
میشه لطفا دقیق پاسخ بدید اینجوری من واقعا گیج میشم
از یه طرف میگید شرط کنه و پای بند باشه از طرف دیگه میگید اگر شرط صحیح باشه؟
چطور باید تشخیص داد چنین شرطی صحیح است یا نه ؟
اصلا کلا در بحث تعدد زوجات زن حق دارد شرطی مبنی بر عدم ازدواج مجدد همسرش را بگذارد؟ از کجا بفهمد شرطی که گذاشته صحیح است و مرد حتما باید به آن پای بند باشد؟
اینجور که شما و دیگر دوستان صحبت میکنید ادم یه بار فکر میکنه اشکال نداره شرط بزاره طرف هم مقید به شرط باید باشه در غیر اینصورت مورد عقاب اخروی هم قرار میگیره از طرفی دیگر میگید اگر شرط صحیح باشه یعنی منی که فکر میکنم شرطم صحیح است ممکنه خیالی باطل باشه راحت طرف برگرده بگه شرط صحیح نیست و من حق تعدد زوجات دارم عقاب هم در کار نباشه
اگر شرط و شروطی در کار نیست فقط قراره بدین وسیله خودمون رو فریب بدیم لطفا با صداقت جواب بدید
اینجور که مشخصه تعدد زوجات مردان وحی منزلی بوده از جانب خدا برای همه مردان بدون استثنا چه زن راضی باشه چه ناراضی شرط و شروطی هم در کار نیست عقاب هم در کار نیست عذاب وجدانی هم نمیخواد با این حساب واقعا باید در عدالت خدا شک کرد
یعنی چی؟
یعنی چنین شرطی صحیح نیست ؟
میشه لطفا دقیق پاسخ بدید اینجوری من واقعا گیج میشم
از یه طرف میگید شرط کنه و پای بند باشه از طرف دیگه میگید اگر شرط صحیح باشه؟
چطور باید تشخیص داد چنین شرطی صحیح است یا نه ؟
اصلا کلا در بحث تعدد زوجات زن حق دارد شرطی مبنی بر عدم ازدواج مجدد همسرش را بگذارد؟ از کجا بفهمد شرطی که گذاشته صحیح است و مرد حتما باید به آن پای بند باشد؟
اینجور که شما و دیگر دوستان صحبت میکنید ادم یه بار فکر میکنه اشکال نداره شرط بزاره طرف هم مقید به شرط باید باشه در غیر اینصورت مورد عقاب اخروی هم قرار میگیره از طرفی دیگر میگید اگر شرط صحیح باشه یعنی منی که فکر میکنم شرطم صحیح است ممکنه خیالی باطل باشه راحت طرف برگرده بگه شرط صحیح نیست و من حق تعدد زوجات دارم عقاب هم در کار نباشه
اگر شرط و شروطی در کار نیست فقط قراره بدین وسیله خودمون رو فریب بدیم لطفا با صداقت جواب بدید
اینجور که مشخصه تعدد زوجات مردان وحی منزلی بوده از جانب خدا برای همه مردان بدون استثنا چه زن راضی باشه چه ناراضی شرط و شروطی هم در کار نیست عقاب هم در کار نیست عذاب وجدانی هم نمیخواد با این حساب واقعا باید در عدالت خدا شک کرد
سلام
همانطور که عرض کردم در مورد صحت چنین شرطی اتفاق نظر وجود ندارد و هر طرف دلایل خود را دارد. می توانید برای آگاهی بیشتر این مقاله را مطالعه نمایید. لذا در این باره باید نظر مرجع تقلید خود را جویا شوید و مطابق همان عمل کنید.
البته این به معنای نفی شرطی که در حال حاضر ضمن عقدنامه آورده می شود نیست. چون تخلف از این شرط منجر به واگذاری حق طلاق به زن می شود و منافاتی هم با نظر عدم صحت شرط مذکور ندارد؛ چون اساسا در این شرط، عقد متکی بر عدم ازدواج مجدد مرد نشده که بگوییم این شرط باطل است بلکه صرفا گفته شده اگر چنین اتفاقی بیفتد زن حق طلاق خواهد داشت که یک امر توافقی است.
بهتر است بررسی بیشتر و دقیق تر این مسئله در جای خود یعنی انجمن احکام صورت بگیرد. لذا پیشنهاد بنده این است که تاپیکی جدا در مورد صحت چنین شرطی در انجمن احکام ایجاد کنید تا ضمن بررسی جوانب مسئله، استفتائات مراجع هم آورده شود و هر کس وظیفه خود در این موضوع را بداند.
بنابراین دوستان بررسی فقهی این مسئله را ادامه ندهند و صرفا به جوانب روانشناختی آن بپردازند. فرض را بر این بگیرید که چنین شرطی جایز است منتها به هر دلیلی مرد مخالف آن عمل می کند!
حال سوال اساسی این است که آیا در صورت مخالفت زن، ازدواج مجدد مرد خوب است یا نه؟ به عبارتی وقتی همسر اول مخالف با ازدواج شوهر خود باشد، اگر مرد بدون توجه به این مسئله ازدواج کند، به هدفی که تجویز ازدواج مجدد در اسلام داشته رسیده است یا خیر؟
[="Tahoma"]اون حدیث سندش ضعیف بود حدیثی دیگر در همین زمینه بود که سندش قوی بود و معصوم هم گفته بود باید به شرطی که گذاشتی پای بند باشی و حق نداری زن بگیری چون قبلش با خانم شرط کرده بودی!
در مورد سندش تو همون تاپیک هم گفتم اما طرف دید پاسخی نداره جواب من رو نداد اون روایتی که می گی ضعیفه ثابت کردم که سندش صحیحه و علما گفته اند سندش صحیح اما روایتی که می گی سندش قوی بود از منصور بن ... که اسمش دقیقا یادم نیست بود که اولا مذهب باطلی دارد و شیعه نیست و روایتش قبول نیست در ثانی به امام خیانت هم کرده است روایتی را کشی نقل کرده که امام یک پولی به او داد و گفت به فرزندم بده اما این پول را بعد از شهادت امام به فرزندش نداد بنا بر این روایتش ارزشی نداره چون خائن است و ممکن است در نقل روایت هم خیانت کند.
طبق نظر برخی فقها رضایت همسر اول شرط هست البته اگه معتقدی فقها حرفی از خودشون در نمیارن
تمام فقهای شیعه می گویند رضایت همسر شرط ازدواج مجدد نیست مگر شخصی که اطلاعی از دین نداشته باشد.
تا اونجایی که ما و بقیه خبر داریم و داشتیم صانعی مرجع تقلید بود و هست حوزه علمیه هم صلاحیت تایید یا عزل مراجع تقلید رو نداره
اگه صانعی مرجع تقلیده خوب من هم اعلم مراجع تقلیدم و کسی هم حق رد صلاحیت من رو نداره و طبق نظر من و بسیاری دیگر از مراجع اجازه همسر اول شرط نیست!
اینکه شما بگی مرجعه که مرجع نمیشه علمای حوزه علمیه می گویند ایشان سواد و صلاحیت مرجعیت نداره و شما صلاحیت تایید مرجع را ندارید!
تفسیر شخصی بنده نبود برخی بزرگان هم چنین نظری دارند از جمله شاگرد امام آیتالله موسوی بجنوردی که چنین فرمودند
به گزارش مشرق به نقل از دیدبان، یکشنبه هفته گذشته در سایت خبری مشرق مصاحبه با جناب حجت الاسلام موسوی بجنوری[1] به نقل از سایت جماران[2] در باب تعدد زوجات و شبهه شرعی داشتن آن در زمانه حاضر، منتشر شد. این مصاحبه حاوی نکات قابل تأملی بود و اکثر مطالب ایشان خلاف مبانی عقیدتی و فقاهتی دینی است. در این مطلب مختصراً به نقد این مصاحبه و نظرات ایشان پرداخته می شود.ایشان در این مصاحبه با ذکر این مطلب که همسر دوم گرفتن امروزه شکنجه همسر اول محسوب می شود؛ این کار را دارای شبهه دانستند. همچنین ایشان با ذکر این نکته که جهت ازدواج مجدد لازم است مرد عدالت داشته باشد؛ و سپس با ذکر این نکته که عدالت ممکن نیست گفته اند این کار دارای شبهه است. نکته ی بعدی که ایشان متذکر شده اند این است که همسر دوم با استناد به آیه قرآن برای سرپرست یتیمان است نه برای همه مردم.
در این باب نکاتی قابل ذکر است:
[="Tahoma"]1- ازلی و ابدی بودن احکام اسلاماولین اصل در اسلام و فقه این است که احکام اسلام ازلی و ابدی هستند. و اینطور نیست که با گذشت شرایط؛ احکام اسلام نیز عوض شود.روایت مشهور زیر به نقل از زراره در کتاب شریف کافی متضمن بیان این مطلب است: «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِیءُ غَیْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَکَ بِهَا سُنَّةً.»[3] یعنی «زرارة گوید از امام صادق (ع) راجع بحلال و حرام پرسیدم فرمود: حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلالست و حرامش همیشه تا روز قیامت حرام، غیر حکم او حکمى نیست و جز او پیغمبرى نیاید و على (ع) فرمود هیچ کس بدعتى ننهاد جز آنکه بسبب آن سنتى را ترک کرد.»در اینجا امام صادق(ع) صراحتاً می فرماید احکام إلی الأبد هستند و کسی حق تشریع حکم الهی ندارد؛ و بدعت گزار موجب ترک یک سنت می شود.پس ما نباید با پسند خودمان و با پسند زمانه و با استفاده از استحسانات و مصالح مرسله که از اصول فقه عامه است و بشدت مورد نهی أهل البیت(ع) قرار گرفته است؛ حلال خدا را حرام و حرامش را حلال بکنیم.البته ما در فقه احکام ثانویه نیز داریم. اما نکته ی قابل توجه این است که خود همین احکام ثانویه نیز در دایره حلال ها و حرام هائی قرار می گیرد که طبق روایت فوق الذکر، ابدی و إلی یوم القیامة هستند. همین احکام ثانوی نیز طبق ضوابط فقهی و با دستور و تشریع الهی بدست می آید و الکی و طبق سلیقه و آراء و أهواء شخصی نیست. برای مثال همان خدائی که فرموده برای نماز وضو بگیر؛ همان خدا فرموده اگر آب برایت ضرر داشت؛ تیمم کن. همان خدائی که روزه ماه مبارک رمضان را واجب کرده است؛ همان خدا هم روزه ماه مبارک را از عهده مریض برداشته است. پس نباید تصور شود که احکام ثانوی چیزی خارج از دایره فقه هستند و ما از خودمان و طبق سلایق شخصی این احکام ثانوی را وضع کرده ایم؛ بلکه همین احکام ثانوی نیز مانند احکام اولیه تابع تشریع الهی است و باید با روض فقاهتی و اجتهادی استنباط شود.اینکه ما بخواهیم طبق شرایط زمانه احکام الهی را تغییر دهیم؛ با همچین مبناهائی خیلی از احکام نیز باید تغییر کند. برای مثال امروزه می گویند چون خیلی از بانوان نیز مانند آقایان سرکار می روند و حتی ممکن است خیلی از بانوان سرپرست خانوار باشند؛ پس باید ارث و دیه زن و مرد یکی باشد. در صورتی که حکم ارث و دیه به تشریع الهی است که علت وضعش بر ما پوشیده است. پس نمی توان با حدسیات و گمانه هائی که به تصریح قرآن «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئا» احکام الهی را دستخوش تغییر و تحول کرد.حال در اینجا نیز اینطور است. خداوند متعال تعدد زوجات را حلال کرده است-البته با رعایت شرایطش- و این حلیت نیز مانند همه احکام دیگر ابدی و تا روز قیامت است؛ پس نمی توان گفت که مثلاً چون زمان صدر اسلام تعدد زوجات رایج بوده و کسی با این امر مشکلی نداشته است(که البته این تفکر قابل نقد است و روایاتی هست که در آن زمان نیز برخی ها با این مسأله مشکل داشته اند.) اما امروزه اینگونه نیست؛ پس باید تعدد زوجات امروزه ممنوع اعلام شود. یا اینکه مثلاً تعدد زوجات برای آن زمان بوده که مردان زیادی در جنگ ها کشته می شدند و تعداد زیادی زن بدون شوهر می ماندند؛ اما الان اینگونه نیست؛ پس باید تعدد زوجات را حرام اعلام کرد. خداوند متعال تعدد زوجات را بصورت مطلق حلال کرده و نگفته که مثلاً صرفاً در این شرایط حلال است و اگر این شرایط نبود تعدد زوجات حرام است. یا مثلاً نگفته که تعدد زوجات برای زمانی است که مردان زیادی در جنگ کشته می شوند؛ پس اگر اینگونه نشد تعدد زوجات حرام است؛ بلکه این تعدد زوجات مطلقاً حلال است برای تمامی ازمنه و امکنه. البته واضح و بدیهی هست که این حکم نیز مانند هر حکم دیگری اگر در تزاحم با یک حکم أهم دیگری قرار گرفت؛ این مهم فدای آن أهم می شود. البته همین أهم و مهم را نیز باید با روش فقهی و اجتهادی بدست آورد که چه امری أهم است و چه امری مهم. و نمی توان با سلایق و آراء و أهواء أهم و مهم را مشخص کرد.
[="Tahoma"]2- شکنجه همسر اولدر باب شکنجه همسر اول که ایشان به عنوان یکی از أدله شبهه شرعی داشتن تعدد زوجات ذکر کرده اند؛ باید دانست که فرق می کند اینکه عملی را انسان انجام دهد به نیت إیذاء یک مومن یا اینکه نه نیت إیذاء نیست؛ اما به هر دلیلی مومنی از فعلی آزار دید. اگر نیت إیذاء باشد قطعاً کار حرام است. اما اگر نیت إیذاء نباشد حکم قضیه فرق می کند. در اینجا نیز اینگونه است. بله اگر مردی برود همسر دوم بگیرد به نیت إیذاء همسر اول؛ قطعاً مرتکب حرام شده است. اما اگر نیت أیذاء نباشد و همسر اول از این کار ناراحت شود؛ حکم قضیه فرق می کند. خداوند نیز نفرموده در صورتی که همسر اول ناراحت شود؛ این حکم حرمت دارد. نه تنها همچین مطلبی را نفرموده؛ بلکه این ناراحتی همسر اول که ناشی از حس مذموم حسادت زنانه است؛ بشدت هر چه تمام تر در روایات ما مذمت شده است. در کتاب شریف کافی 5 حدیث در باب حس حسادت زنانه است که مطالعه آنها خالی از لطف نیست. به برخی از این احادیث توجه بفرمائید:الف- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ الْغَیْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ وَ الْغَیْرَةُ لِلرِّجَالِ وَ لِذَلِکَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمُ أَنْ یَبْتَلِیَهُنَّ بِالْغَیْرَةِ وَ یُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثاً.[4]ترجمه: غیرت ورزی روا نیست مگر برای مردان و اما غیرت زنان در حقیقت حسادت است و چون غیرت تنها مخصوص مردان است به همین دلیل خداوند بر زنان جز شوهرشان را حرام کرده است ولی بر مردان چهار زن را حلال نموده است. و خداوند کریم تر از آن است که از سویی به زن غیرت بدهد و از سوی دیگر برای مرد سه زن دیگر را علاوه بر آن زن حلال کند!در این حدیث می بینیم که امام(ع) یک استدلال عقلی ارائه می دهند مبنی بر اینکه خداوند غیرت را در وجود زنان قرار نداده است؛ و این مسأله همان حسادت هست. چون اگر خدا غیرت را به زنان نیز مانند مردان داده بود؛ بر مردان 3 زن دیگر را حلال نمی کرد.(مانند زن که مردان دیگر جز شوهر بر او حرام هستند.) در صورتی که حلال کرده است. پس معلوم می شود خدا غیرت را به زنان نداده است.ب- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلِ الْغَیْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْکِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَیْرَةَ لِلرِّجَالِ لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعاً وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ کَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِیَةً[5].ترجمه: خدای بلند مرتبه غیرت را در وجود زنان قرار نداد و تنها زنان نا شایست غیرت می ورزند ولی زنان مومنه[حقیقی] نه! همانا خداوند غیرت را تنها در مردان قرار داد از اینرو برای مرد چهار زن را حلال فرمود ولی برای زن جز شوهرش را حلال نکرد پس زنی که علاوه بر شوهرش مرد دیگری را اراده کند نزد خداوند زناکار است.در این حدیث امام(ع) می فرماید زنان مومنه حقیقی به دلیل اینکه تسلیم محض احکام الهی هستند و یکی از احکام الهی حلال بودن تا 4 زن دائم برای یک مرد است؛ لذا از این مسأله احساس ناراحتی و شکنجه نمی کنند و زنی که از این مسأله ناراحت شود یا احساس شکنجه بکند؛ زنی است ناشایست که در برابر احکام الهی تسلیم محض نیست.ج- عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ: ذَکَرَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَتَهُ فَأَحْسَنَ عَلَیْهَا الثَّنَاءَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَغَرْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَأَغِرْهَا فَأَغَارَهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی قَدْ أَغَرْتُهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ هِیَ کَمَا تَقُولُ.ترجمه: مردی نزد امام صادق علیه السلام از زن خود بسیار تعریف و تمجید کرد حضرت فرمود:تا به حال غیرت او را آزموده ای؟ مرد گفت :نه! حضرت فرمود غیرتش را بیازما! پس آن مرد چنین کرد و زنش هم ثابت قدم ماند. [و حسادت نورزید.] خبر را به امام داد و حضرت فرمود: زن تو حقیقتا همانگونه است که تعریف کردی!این حدیث نیز بسیار جالب و قابل تأمل است. فردی از همسرش تعریف می کند یعنی همسر خوبی دارد. اما امام(ع) به او می فرماید او را در موضع غیرت آزموده ای؟! یعنی اینکه اگر زن زن خوبی است و همه ویژگی های یک زن خوب را نیز داشته باشد؛ تا در این موضع نیز سربلند از امتحان بیرون نیاید؛ نمی توان گفت زن خوبی است. بلکه می توان نتیجه گرفت از این حدیث که اگر همسر این مرد در این مسأله شکست می خورد؛ از نظر امام(ع) اصلاً زن خوبی محسوب نمی شد و سایر ویژگی های خوبش نیز به حساب نمی آمد.پس باید دانست این حس ناراحت شدن همسر اول بشدت در روایات مذمت شده است.
[="Tahoma"]3- رایج بودن این مسأله در صدر اسلام و مشکل نداشتن زنان با این امر
ممکن است گفته شود این مسأله در زمان صدر اسلام رایج بوده و زنان با این مسأله مشکلی نداشته اند. در صورتی که روایاتی داریم که نشان می دهد زنان آن دوره نیز با این مسأله مشکل داشته اند. و حتی این مسأله در بیت امام معصوم(ع) نیز وجود داشته است.
برای نمونه در روایتی داریم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ امْرَأَتِی حَلَبَتْ مِنْ لَبَنِهَا فِی مَکُّوکٍ فَأَسْقَتْهُ جَارِیَتِی فَقَالَ أَوْجِعِ امْرَأَتَکَ وَ عَلَیْکَ بِجَارِیَتِکَ وَ هُوَ هَکَذَا فِی قَضَاءِ عَلِیٍّ ع.»[6] ترجمه: «امام صادق(ع) می فرماید: مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: ای امیرمؤمنان! همسر من از شیر خود در ظرفی دوشیده و به کنیزم خورانده است. فرمود: همسرت را تنبیه کن و با کنیزت باش»
حدیث جالبی است. زنی آنقدر حس حسادت بر او غلبه کرده است که می آید از شیر خود به کنیز شوهرش می دهد؛ تا به گمان خود فرزند رضاعی اش شود و از این راه دختر رضاعی شوهر محسوب شده؛ بر شوهر حرام گردد. در صورتی که در فقه بحث محرمیت رضاعی در دوران شیرخوارگی فرزند است نه در زمانی که بزرگ شده است. در روایت نیز داریم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَام»[7] یعنی بعد از دوران شیرخوارگی دیگر محرمیت رضاعی محقق نمی شود.
نکته ی بعدی که از این روایت قابل استنباط است این است که امیرالمومنین(ع) به این حس حسادت زن توجهی نکرده اند. نه تنها توجهی نکرده اند بلکه دستور تنبیه همسر را می دهند. درست بر خلاف تصورات عوامانه امروز ما که به امثال اینگونه امور اهمیت می دهیم و حتی ممکن است این اهمیت دادن ها را به عنوان یک امر مطلوب دینی و شرعی قلمداد بکنیم. اما امیرالمومنین(ع) درست بر خلاف تصورات رایج امروز نه تنها به این مسأله توجهی نمی کنند؛ بلکه دستور مقابله نیز می دهند.
حتی ما می بینیم که در بیت امام معصوم(ع) نیز این مسأله وجود داشته است که امام معصوم(ع) نیز با این مسأله برخورد کرده اند. به روایت زیر که از کتاب شریف تهذیب الأحکام از کتب اربعه شیعه است توجه بفرمائید:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فُسْطَاطَهُ وَ هُوَ یُکَلِّمُ امْرَأَةً فَأَبْطَأْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ ادْنُهْ هَذِهِ أُمُّ إِسْمَاعِیلَ جَاءَتْ وَ أَنَا أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْمَکَانَ الَّذِی أَحْبَطَ اللَّهُ فِیهِ حَجَّهَا عَامَ أَوَّلَ کُنْتُ أَرَدْتُ الْإِحْرَامَ فَقُلْتُ ضَعُوا لِیَ الْمَاءَ فِی الْخِبَاءِ فَذَهَبَتِ الْجَارِیَةُ بِالْمَاءِ فَوَضَعَتْهُ فَاسْتَخْفَفْتُهَا فَأَصَبْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ اغْسِلِی رَأْسَکِ وَ امْسَحِیهِ مَسْحاً شَدِیداً لَا تَعْلَمُ بِهِ مَوْلَاتُکِ فَإِذَا أَرَدْتِ الْإِحْرَامَ فَاغْسِلِی جَسَدَکِ وَ لَا تَغْسِلِی رَأْسَکِ فَتَسْتَرِیبَ مَوْلَاتُکِ فَدَخَلَتْ فُسْطَاطَ مَوْلَاتِهَا فَذَهَبَتْ تَتَنَاوَلُ شَیْئاً فَمَسَّتْ مَوْلَاتُهَا رَأْسَهَا فَإِذَا لُزُوجَةُ الْمَاءِ فَحَلَقَتْ رَأْسَهَا وَ ضَرَبَتْهَا فَقُلْتُ لَهَا هَذَا الْمَکَانُ الَّذِی أَحْبَطَ اللَّهُ فِیهِ حَجَّکِ.؛»[8]
ترجمه: محمد بن مسلم میگوید: خدمت امام صادق علیهالسلام در خیمهاش وارد شدم در حالی که او با زنی صحبت میکرد. کمی این و آن پا کردم. پس امام گفت: نزدیک بیا. این اماسماعیل است (همسر ایشان) و من یقین دارم که این مکان، مکانی است که خدا حج اول او را تباه کرد!قصد احرام (برای حج) را داشتم و گفتم که برایم در آن خیمه آب قرار دهید و کنیز آب را برد و آنجا گذاشت. با آن کنیز بودم... و سپس به او گفتم که سرت را بشوی و خوب خشک کن که خانم (اماسماعیل) متوجه نشود و زمانی که قصد احرام داشتی، بدنت را بشوی و سرت را نشوی، که خانم به تو شک نکند. (توضیح: در غسل برخلاف وضوء، موالات لازم نیست و میتوان بخشی را شست و شستن بخشی دیگر را با تاخیر انجام داد) آن کنیز (پس از شستن سر و خشک کردن آن) داخل خیمه خانم شد تا چیزی بردارد. خانم سر او را لمس کرد و آب به دستش چسبید!! پس سرش را تراشید و بر آن کوبید، پس به او گفتم که این مکانی است که خدا در آن حج تو را تباه کرد.»
البته از این حدیث 2 نکته را می توان برداشت کرد که قابل توجه است: نکته ی اول اینکه امام(ع) از همان ابتدا نمی خواستند حساسیت زائی بکنند و توجه همسر اولشان به این مسأله جلب شود که این نکته می تواند قابل توجه آقایان باشد. اما نکته ی بعد آنکه بعد از آنکه همسر امام(ع) متوجه این امر شد و سر کنیز را تراشید؛ امام(ع) نیز با قاطعیت با او برخورد کردند.
از امثال این 2 روایت می توان نتیجه گرفت که در آن زمان نیز این مسأله در بین حداقل برخی زنان(اگر نگوئیم همگی) وجود داشته است که با قاطعیت از سوی ائمه(ع) با این مسأله برخورد شده است.
[="Tahoma"]4- بحث عدالت
یکی از شرایط ازدواج مجدد دائم به تصریح قرآن بحث رعایت عدالت است. اما نکته ای که وجود دارد این است که وقتی خود اسلام برای مسأله ای شرطی می گذارد؛ خود آن شرط را نیز باید خود اسلام توضیح دهد که منظورش از این شرط چیست.
ما در قرآن در این زمینه با 2 آیه به ظاهر متعارض مواجه هستیم: آیه اول آیه 3 سوره نساء است که می فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا» آیه بعد نیز آیه 129 همان سوره است که می فرماید: «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیما»
به نظر می رسد ظاهر این 2 آیه با هم تعارض داشته باشد. یعنی خداوند ابتدا حکمی را جعل کرده با عنوان تعدد زوجات و جواز داشتن تا 4 همسر دائم برای مرد. سپس برای این حکم شرط رعایت عدالت را قرار داده است. اما در آیه ی دیگری خود خداوند فرموده محال است بتوانید عدالت را رعایت کنید. اگر بخواهیم بر اساس ظاهر همین 2 آیه قضاوت بکنیم؛ باید نعوذبالله حکمت خدا را زیر سوال ببریم. چون حکمی وضع کرده و برای این حکم شرطی گذاشته است که رعایت این شرط محال است.
همین تعارض ظاهری مورد توجه عبدالکریم بن أبی العوجاء-از زنادقه مشهور عصر امام صادق(ع)- قرار گرفت که از همین تعارض از هشام بن حکم-از أجلاء اصحاب امام صادق(ع)- سوال می کند و چون هشام برای این مسأله پاسخی نداشت؛ خدمت امام صادق(ع) می رسد و این مسأله را از امام(ع) می پرسد که امام(ع) نیز می فرماید آن عدالتی که شرط تعدد زوجات است عدالت در نفقه است و آن عدالتی که خداوند فرموده محال است؛ عدالت در محبت است.[9] که وقتی این جواب را هشام به إبن أبی العوجاء می گوید جوابش می دهد به خدا سوگند این جواب از خودت نیست.
حال بر اساس همین روایت و روایات دیگر فقهاء عظام امامیه در طول تاریخ 2 وظیفه واجب را برای مرد در تعدد زوجات برشمرده اند: اولی اینکه نفقه همه زنها را به نحو متعارف بپردازد. حتی مساوی بودن نفقه ها واجب نیست هر چند مستحب است. و دیگری رعایت حق همخوابگی است بدین معنی که از هر 4 شب یک شب را پیش یکی از زنها باشد. به عنوان مثال اگر مردی 2 همسر دارد از هر 4 شب باید یک شب را پیش یکی باشد یک شب را پیش دیگری و 2 شب دیگر آزاد است هر جا می خواهد باشد؛ یعنی فرضاً می تواند یک شب را پیش یکی باشد و 3 شب را پیش یکی دیگر. هر چند مستحب است که بطور مساوی بین زنها باشد.
برای نمونه حضرت امام(ره) در قسمتی مسأله 1 باب قسم و نشوز تحریرالوسیله می فرماید: «پس اگر چهار زن باشند و پیش یکى از آنها بخوابد باید هر کدام از غیر او را یک شب دور بزند و بعضى از آنها را بر بعضى دیگر برترى ندهد. و اگر چهارتا نباشند برایش جایز است که بعضى از آنها را برترى دهد پس اگر دو زن داشته باشد جایز است که پیش یکى از آنها سه شب و پیش دیگرى یک شب باشد و اگر سه زن داشته باشد پس برایش جایز است که پیش یکى از آنها دو شب و دو شب دیگر را نزد دو زن دیگر بماند.»
همچنین در مسأله 7 می فرماید: «مسأله 7- رعایت مساوات بین زنها در انفاق و در توجه به آنها و در گشادهرویى و در نزدیکى کردن با آنها مستحب است و مستحب است اینکه در صبح هر شبى نزد صاحب آن شب باشد و مستحب است که به زن اذن بدهد که در فوت پدر و مادرش حضور پیدا کند اگر چه او حق دارد که زن را از حضور نزد آنها و از عیادتشان تا چه رسد به عیادت غیر آنها و از بیرون رفتن از منزلش جلوگیرى نماید مگر براى حق واجب.»
حضرت آیت الله سیستانی نیز در مسأله 342 جلد 3 منهاج الصالحین می فرماید: «مسألة 342 : إذا کان للرجل زوجتان أو أزید فبات عند إحداهن لیلة یجب علیه ان یبیت عند غیرها ایضاً، فاذا کنّ أربع وبات عند إحداهن طاف علیهن فی أربع لیالٍ لکل منهن لیلة ولا یفضّل بعضهن على بعض. وإذا کانت عنده ثلاث فاذا بات عند إحداهن لیلة یجب علیه ان یبیت عند الاُخریین فی لیلتین وله ان یفضل احداهن باللیلة الرابعة. وإذا کانت عنده زوجتان وبات عند احداهما فی لیلة لزمه المبیت فی لیلة اخرى عند الاخرى، وله ان یجعل لاِحداهما ثلاث لیال وللثانیة لیلة واحدة، وبعد ذلک ان شاء ترک المبیت عند الجمیع وان شاء شرع فیه على النحو المتقدّم.»
در مسأله 349 نیز می فرماید: «مسألة 349 : تستحب التسویة بین الزوجات فی الاِنفاق والاِلتفات وطلاقة الوجه والمواقعة وان یکون فی صبیحة کل لیلة عند صاحبتها.»
پس مساوی بودن نفقه و میزان ماندن نزد همسران و سایر مسائل مستحب است و واجب نیست.
[="Tahoma"]5- بحث سرپرست یتیمان
نکته ای که در مصاحبه ایشان وجود دارد این است که ایشان با استناد به آیه قرآن مدعی هستند که حکم تعدد زوجات برای سرپرستان یتیمان است نه همه.
در نقد این استدلال باید گفت که بله درست است که آیه در اینباره نازل شده است؛ اما تعدد زوجات طبق روایات مختص این مورد است و مطلقاً حلال است.
این استدلال ایشان شبیه استدلال أهل تسنن است که می گویند چون آیه خمس در مورد غنائم جنگی است؛ پس خمس فقط به غنائم جنگی تعلق می گیرد. در صورتی که امامیه طبق روایات موارد شمول خمس را مسائل دیگری از جمله سود کسب و کار، معدن و ... نیز می داند.
اصولاً شأن نزول نمی تواند اطلاق آیه را مقید کند.
[="Tahoma"]6- استحباب تعدد زوجات در نظر بسیاری از فقهاء و مراجع
ایشان در بخشی از مصاحبه گفته است عده ای می خواهند تعدد زوجات را مسأله ای دینی جلوه دهند. واقع مطلب نیز اینگونه است. یکی از فقهاء عظیم امامیه در سده اخیر مرحوم آیت الله سید کاظم یزدی(ره) می باشند. ایشان صاحب کتاب «العروة الوثقی» می باشد که یک کتاب فقه فتوائی هست؛ و در واقع رساله عملیه ایشان است. از ویژگی های منحصر به فرد این کتاب این است که کتاب دارای فروعات فقهی بسیار زیادی است. این کتاب دارای 3260 فرع فقهی است که به ترتیب شماره گزاری شده است. ویژگی دیگر این کتاب این است که مورد توجه ویژه فقهاء و مراجع معاصر قرار گرفته است و فقهاء زیادی بر این کتاب حاشیه و تعلیق زده اند. ایشان در مسأله 2 کتاب النکاح خویش در مورد استحباب تعدد زوجات می گوید: «الاستحباب لایزول بالواحدة بل التعدد مستحب أیضاً» یعنی اسحتباب ازدواج با ازدواج یک زن زائل نمی شود. بلکه تعدد زوجات نیز مستحب است. در مورد این مسأله بجز یکی دو تن از فضلای معاصر مانند حضرت آیت الله فاضل(ره) و حضرت آیت الله مکارم که استحباب بیشتر از یک همسر را دارای اشکال می دانند(استحبابش را دارای اشکال می دانند نه جوازش را.) باقی فقهاء که بر این کتاب حاشیه زده اند؛ بر این فتوا صحه گذاشته اند. یعنی این فتوا؛ قول فقهاء دیگر نیز هست و منحصر در مرحوم یزدی(ره) نیست. فقهائی مانند حضرت امام(ره)، حضرت آیت الله خوئی(ره)، حضرت آیت الله گلپایگانی(ره)، حضرت آیت الله بروجردی(ره) و ... .