این همه پول که داخل بانکها است از کجا می آید؟ مال ما که نیست!:hey: خوب معلومه مال پولداراست مال از ما بهترونه مال ادمایی که اونقدر داشتن که مازادش پس انداز کردن.
در یکی از تاپیک ها، کاربری مخارج چند قلم کالا را حساب کرده بودند که جمعا 450 می شد.
همین کالاها را بنده بررسی کردم، دیدم می شود با 135 تومان به صورت متوسط تهیه کرد. اره میشه البته اگه همه اینجوری بخوان به زندگی نگاه کنن و اینقدر سطح نیاز و توقعشون بیارن پایین که دنیا گلستان میشد و این همه مشکلات نبود!!!!
در روستاها - البته نه همه آنها- بسیاری از چیزها توسط خانوار تولید می شود. نه خیلی از چیزها رو تولید نمیکنن ممکنه توی یک فصل محصولی خودشون داشته باشن ولی غیر از فصل باید مثل بقیه پول بدن بخرن. بقیه خرج ومخارج مثل توی شهرهاست من خودم روستا بزرگ شدم میدونم چه خبره.
یه پیشنهاد برای ساکنین تهران:
کل جهیزیه و وسایل خونه و خوراک و پوشاک خود را از دستفروش های مترو تهیه کنید!!!!
اونایی که با مترو تهران سفر می کنن می دونن چی میگم!
لامصب همه چی می فروشن تو مترو!
به شدت هم ارزونه!
مثلا کمربند می فروشن دونه ای پنج تومن! همونو تو یه مغازه ای دیدم میداد سی تومن!!!
--------------------
حالا گذشته از این حرفها
من همیشه خریدهامو از پایین شهر که ارزونتره انجام میدم!
بابا انصافا همونه!
بعضیا همه اش دنبال کلاس گذاشتن هستن می خوان پز بدن بگن از فلان پاساژ بالاشهرگرفتم! یکی نیست بهش بگه ول کنید این مسخره بازیهارو آخه!
خب اینا از فضا آمده بودند؟؟؟؟؟؟؟؟
کار داشت اون موقع؟؟؟
چی داشت انصافا
اصلا بعدن از ازدواج ذهن ادم باز میشه راحت تر میتونه درس بخونه.البته ازدواج با فرد مناسب.من خودم اگر ازدواج میکردم 10 برابر الانم پیشرفت میکردم.چون یکی از مسایل بزرگی که 90% مخمو مشغول میکرد همین مسئله ازدواج بود.
یه پیشنهاد برای ساکنین تهران:
کل جهیزیه و وسایل خونه و خوراک و پوشاک خود را از دستفروش های مترو تهیه کنید!!!!
اونایی که با مترو تهران سفر می کنن می دونن چی میگم!
لامصب همه چی می فروشن تو مترو!
به شدت هم ارزونه!
مثلا کمربند می فروشن دونه ای پنج تومن! همونو تو یه مغازه ای دیدم میداد سی تومن!!!
--------------------
حالا گذشته از این حرفها
من همیشه خریدهامو از پایین شهر که ارزونتره انجام میدم!
بابا انصافا همونه!
بعضیا همه اش دنبال کلاس گذاشتن هستن می خوان پز بدن بگن از فلان پاساژ بالاشهرگرفتم! یکی نیست بهش بگه ول کنید این مسخره بازیهارو آخه!
خدا عقل بده به همه ازجمله خودم!
کیفیت جنس ها پایینه.یه ضرب المثل چینی هست که میگه:هنوز اینقدر پولدار نشدم که جنس ارزون بخرم...
یه پیشنهاد برای ساکنین تهران:
کل جهیزیه و وسایل خونه و خوراک و پوشاک خود را از دستفروش های مترو تهیه کنید!!!!
اونایی که با مترو تهران سفر می کنن می دونن چی میگم!
لامصب همه چی می فروشن تو مترو!
به شدت هم ارزونه!
مثلا کمربند می فروشن دونه ای پنج تومن! همونو تو یه مغازه ای دیدم میداد سی تومن!!!
-!
راست میگین:Khandidan!:
از دونات و آدامس و لواشک گرفته تا انواع و اقسام وسایل آشپزخونه و گیره روسریو بدلیجات
آدم اصلا حوضله اش سرنمیره:khandeh!:
ولی من بازم میگم طفلکی مردم ما تجملاتی نیستن:Ghamgin: پول هزینه های ضروریشونو خیلیا ندارن:Ghamgin:
کیفیت جنس ها پایینه.یه ضرب المثل چینی هست که میگه:هنوز اینقدر پولدار نشدم که جنس ارزون بخرم...
به نظرم همه جا همینجوریه
پاساژها و بالاشهریا فقط شعارشون بیشتره!
بعد هم اینکه اون ضرب المثل انگلیسی هستش، نه چینی!
------------------------
مشکل ما از وقتی شروع شد که "برکت" را گذاشتیم کنار و فقط و فقط دنبال افزایش حجم رفتیم!
از اون موقع، روز به روز جیب ها پُرتر شد اما برکت از زندگی ها رفت و حاصلش همینی شد که الان می بینیم!
حتی خیلی از ثروتمندها که شاید داشتن یک دهم پولشون آرزوی خیلی ها باشه، باز هم دارن از نداری می نالن!
یه پیشنهاد برای ساکنین تهران:
کل جهیزیه و وسایل خونه و خوراک و پوشاک خود را از دستفروش های مترو تهیه کنید!!!!
اونایی که با مترو تهران سفر می کنن می دونن چی میگم!
لامصب همه چی می فروشن تو مترو!
به شدت هم ارزونه!
مثلا کمربند می فروشن دونه ای پنج تومن! همونو تو یه مغازه ای دیدم میداد سی تومن!!!
--------------------
حالا گذشته از این حرفها
من همیشه خریدهامو از پایین شهر که ارزونتره انجام میدم!
بابا انصافا همونه!
بعضیا همه اش دنبال کلاس گذاشتن هستن می خوان پز بدن بگن از فلان پاساژ بالاشهرگرفتم! یکی نیست بهش بگه ول کنید این مسخره بازیهارو آخه!
خدا عقل بده به همه ازجمله خودم!
بله وقتی مردم جهان سومی هستند هر منطقه هر کالایی رو به قیمت دل خودش به فروش میرساند....
اصلا ما می خوایم یه دختر دیگه به خانوادمون اضافه کنیم:khandeh!:، مامانم هم یه لیوان آب به آّبگوشت اضافه می کنه تا همه مون رو بس بشه:khandeh!:، خونه هم که دوتا اتاق داره، شکر خدا منم داداش ندارم که با زنم نامحرم باشه:khandeh!: ، لباسم که مامانم خیاطه:khandeh!:، دیگه اصلا خرجی نمیمونه،:khandeh!:
سن شما قد نمیده ، 4 ساله بودم سریال پدرسالار نشون می داد، همه عروساش تو خونه خودش بودن:khandeh!:، میریم از همونا یه دختر می گیریم میاریم خونمون:khandeh!:
اول باید بگم که این پست رو خیلی دوس داشتم
دیشب دیگه داشتم میمردم از خستگی نشد نقل قولش کنم ... الان انجام شد که بیاد بالا بقیه هم بخوننش:ok:
ولی برادر گرامی با همه نوستالزی بودن و قشنگ بودنش ... توی الانمون ... همچین چیزی امکان پذیر نیست
دیگه دخترا عمرا حاضر نیست با مادرشوهرشون زندگی کنن و استقلال از پایه های اصلی زندگیشونه
قیمت دل خودش هم نیستا!
قیمت اجاره مغازه و پول آب و برق و گاز و تلفن مغازه است!
دستفروش ها هیچکدوم از این هزینه هارو ندارن!
برای پایین شهر هم اجازه مغازه ارزونتره!
همه این موارد به اخلاق و ایمان بستگی داره حتی در شخصیت مادر شوهر .. وگرنه آدم نادون نیست بی جهت با کسی بحث دعوا و نیش و کنایه زدن داشته باشه
همه ما بنده خداهستیم هیچ کس تأکید می کنم هیچ احدی حق نداره به فرد دیگه زور بگه حتی شوهر به زن یا بالعکس..حتی پدر و مادر به فرزند ... دیده شده بعضی از مردها برای همسرشون زورگویی
می کنن یا همین مرد وقتی پیش مادرش میره تحریک میشه با حرف هایی که از مادرش میشنوه و همین باعث دعوا و بحث میشه ..آخه چرا باید اینطور باشه چرا آرامش نیست..
حتی اون کسی که مادیات فراوان نمیخواد و همسرش رو برپایه ایمان و اخلاق انتخاب می کنه این موارد در مادرشوهر دیده شده .....من یکی اصلا حوصله بحث های بین خانوم ها رو ندارم و به آرامش فکر می کنم
ولی هرکسی باید شخصیتش رو طوری نشون بده که هیچ فردی وارد حریمش نشه.... قطعا افراد مذهبی هم بینشون هست که خانه مستقل دارند به نظرم این خوبه میدونید چرا؟؟؟
قیمت دل خودش هم نیستا!
قیمت اجاره مغازه و پول آب و برق و گاز و تلفن مغازه است!
دستفروش ها هیچکدوم از این هزینه هارو ندارن!
برای پایین شهر هم اجازه مغازه ارزونتره!
بله درسته همه قیمت ها رو میبره روی محصول...یعنی ما یک محصول خام رو خریداری نمی کنیم داریم پول اجاره بنده خدا رو میدیم چقدر جالب
این هم جزو توقعات بیجای دختران که ازدواج ها رو سخت کرده.
جالبه که به خودشونم حق میدن:khaneh:
آقای بچه محل امام رضا ...اول یه خواهشی دارم ... رفتین حرم ... حتمن برای من دعا کنین ... حتمن
بعدشم چرا حق ندیم وقتی حق داریم؟:khandeh!:
شما خودتون تصور کنین اول زندگی ... دوس دارید با همسرتون تنها باشید یا نه؟
توی خونه ای که مادرشوهر و خواهرشوهر و پدرشوهر حضور دارن ... دیگه تنهایی زن و شوهر مفهومی نداره
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن ... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
آقای بچه محل امام رضا ...اول یه خواهشی دارم ... رفتین حرم ... حتمن برای من دعا کنین ... حتمن
بعدشم چرا حق ندیم وقتی حق داریم؟:khandeh!:
شما خودتون تصور کنین اول زندگی ... دوس دارید با همسرتون تنها باشید یا نه؟
توی خونه ای که مادرشوهر و خواهرشوهر و پدرشوهر حضور دارن ... دیگه تنهایی زن و شوهر مفهومی نداره
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن ... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
نقل قول نوشته اصلی توسط بچه محله امام رضا نمایش پست ها
این هم جزو توقعات بیجای دختران که ازدواج ها رو سخت کرده.
جالبه که به خودشونم حق میدن
آقای بچه محل امام رضا ...اول یه خواهشی دارم ... رفتین حرم ... حتمن برای من دعا کنین ... حتمن
بعدشم چرا حق ندیم وقتی حق داریم؟
شما خودتون تصور کنین اول زندگی ... دوس دارید با همسرتون تنها باشید یا نه؟
توی خونه ای که مادرشوهر و خواهرشوهر و پدرشوهر حضور دارن ... دیگه تنهایی زن و شوهر مفهومی نداره
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن ... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
اما وقتی دور باشن احتراما حفظ میشه
من توضیح دادم اگر مطالعه کردید
اگر افراد با هم مهربون و یک رنگ باشند چرا که نه...
اما
اما
ما ازدواج می کنیم برای استقلال و کمال ....پس میشه این هم جزء استقلال باشه ....یکی از فامیل های ما طلبه هست با همسرشون هردو و در خونه مستقل زندگی می کنن
همه اینها بهانه است اول کار باید اخلاق و ایمان استقلال یافته داشت که تحت تأثیر افراد اطراف قرار نگرفت ...دوم به آرامش رسید.
مستقل بودن یک حسنه...و باعث میشه حرمت ها شکسته نشه...
به نظرم همه جا همینجوریه
پاساژها و بالاشهریا فقط شعارشون بیشتره!
بعد هم اینکه اون ضرب المثل انگلیسی هستش، نه چینی!
------------------------
مشکل ما از وقتی شروع شد که "برکت" را گذاشتیم کنار و فقط و فقط دنبال افزایش حجم رفتیم!
از اون موقع، روز به روز جیب ها پُرتر شد اما برکت از زندگی ها رفت و حاصلش همینی شد که الان می بینیم!
حتی خیلی از ثروتمندها که شاید داشتن یک دهم پولشون آرزوی خیلی ها باشه، باز هم دارن از نداری می نالن!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
نه اینکه چینی ها همه چیزشون کپه حتما این ضرب المثلم کپ زدن.نه ولی واقعا کیفیت جنس ارزون پایینه.
مشکل ما از وقتی شروع شد که "برکت" را گذاشتیم کنار و فقط و فقط دنبال افزایش حجم رفتیم!
از اون موقع، روز به روز جیب ها پُرتر شد اما برکت از زندگی ها رفت و حاصلش همینی شد که الان می بینیم!
حتی خیلی از ثروتمندها که شاید داشتن یک دهم پولشون آرزوی خیلی ها باشه، باز هم دارن از نداری می نالن!
تا دلتون بخواد ميتونم براي اين حرف دوست عزيزم مصداق بيارم
فقط از دو موضوع تعجب ميكنم
1 - كسايي كه مدام دنبال درآمد بيشتر هستن ، ميبينن كه پر بودن جيب ، بدون وجود بركت فايده نداره ، ولي همچنان به دنبال پول ميدَوَن! :Moteajeb!:
2 - مردم هم مي بينن كه اين افراد چقدر دَوَندگي و چقدر مشكلات دارن و پولشون براشون آسايش نياورده ، اما همچنان در حسرت زندگي اين افراد هستن! :Gig:
شما خودتون تصور کنین اول زندگی ... دوس دارید با همسرتون تنها باشید یا نه؟
توی خونه ای که مادرشوهر و خواهرشوهر و پدرشوهر حضور دارن ... دیگه تنهایی زن و شوهر مفهومی نداره
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن ... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
اما وقتی دور باشن احتراما حفظ میشه [FONT=arial]آخه قدیما همینجوری یود و مشکلی هم پیش نمیومد تا یه مدتی که دیگه پسر تواناییشو داشته باشه برا خودش یه خونه بگیره، همین الآنم تو کشوری مثل عراق همینطوریه و خودم دیدم چندتا خانواده (مثلا چند تا برادر) با هم تو یه خونه زندگی میکنند و خانمهاشونم توقعی ندارن و مشکلی پیش نمیاد. جالب بود وقتی من میگفنم تو ایران اینجوری دعواشون میشه تعجب میکردند.
به نظر من یه راه حل برای تسهیل ازدواج تو جامعه امروزی ما همین کم کردن توقعهاست.
شایدم نظرم اشتباهه ولی راه حلی که به نظر من میرسه اینه، الله اعلم...
[FONT=arial]بالاخره باید ساخت دیگه! این مشکلات قدیما هم وجود داشت ولی با هم میساختن و زندگیهاشونم خیلی بهتر و صمیمیتر از امروزیها بود.
تو پست قبلیمم گفتم اگه توقعات رو کم کنیم ازدواج تو جامعه خیلی راحت میشه و به تبع اون خیلی از آسیبهای اجتماعی رفع میشه:ok:
میبینیم که همین الآن که جوونا خونه زندگیشونو جدا کردن ولی آمار طلاق خیلی بیشتر از قدیمه! به نظر شما چرا؟
با سلام
1- اگه فرد توانایی تامین خونه مستقل رو داشته باشه که گزینه بهتر اینه، هیچ بحثی هم نیست!
2- اما اگه فرد توانایی تامین خونه مستقل رو نداشته باشه، آیا بهتره در کنار والدین زندگی کنه تا موقعی که بتونه خونه مستقل تهیه کنه یا بهتره که به گناه بیفته؟
به لحاظ منطقی من گزینه دوم رو انتخاب می کنم هر چند مشکلات خاص خودش رو داره و من تجربه اون رو دارم.
از طرفی بگردید و ببینید، مشکلات عروس و مادر شوهر و پدر شوهر در زندگی هایی که مستقل هم هستند وجود داره و به وفور همم هست. اگر تقوا نباشه و گذشت، همیشه این مسائل هست چه با استقلال چه بی استقلال.
یا علی
ازدواج كردن ازبيخ تو بي پولي وبيكاري غلطه دلخوش خواب و خيال ها وعده وعيدهاي مبلغان روحاني تو تلويزيون وراديو نباشيد
دوست عزیز
اولا که بار معنایی جمله تون خبر از کم لطفی شما نسبت به علمای دین می ده، انشا الله که اینجوری نباشه
حالا بگذریم، نظرت در مورد این آیه چیه؟!! [FONT=arial][FONT=arial]وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
[FONT=arial, sans-serif] یا شما یه جواب بده که من قانع بشم؛ [FONT=arial, sans-serif][FONT=arial, sans-serif]یا یکی از دوستان بیاد یه جواب مفصل بده شما قانع بشی
الان واقعا باید ندای[FONT=arial] ((هل من ناصر ینصرنی)) [FONT=arial][FONT=arial]سر بدم!!![FONT=arial]
بله وقتی مردم جهان سومی هستند هر منطقه هر کالایی رو به قیمت دل خودش به فروش میرساند....
جهان اول و سوم، از حرفای غربی هاست، هدف جامعه ی مهدوی همانند یه جامعه ی غربی نیست، یا بعبارتی توسعه یافتگی به تنهایی برای ما ملاک نیست،
پس نیازی هم نیست که خودمون رو با اون ها مقایسه کنیم، چون بنا نداریم که در مسیر اونها حرکت کنیم، :ok:
جهان اول و سوم، از حرفای غربی هاست، هدف جامعه ی مهدوی همانند یه جامعه ی غربی نیست، یا بعبارتی توسعه یافتگی به تنهایی برای ما ملاک نیست،
پس نیازی هم نیست که خودمون رو با اون ها مقایسه کنیم، چون بنا نداریم که در مسیر اونها حرکت کنیم، :ok:
با سلام
1- اگه فرد توانایی تامین خونه مستقل رو داشته باشه که گزینه بهتر اینه، هیچ بحثی هم نیست!
2- اما اگه فرد توانایی تامین خونه مستقل رو نداشته باشه، آیا بهتره در کنار والدین زندگی کنه تا موقعی که بتونه خونه مستقل تهیه کنه یا بهتره که به گناه بیفته؟
به لحاظ منطقی من گزینه دوم رو انتخاب می کنم هر چند مشکلات خاص خودش رو داره و من تجربه اون رو دارم.
از طرفی بگردید و ببینید، مشکلات عروس و مادر شوهر و پدر شوهر در زندگی هایی که مستقل هم هستند وجود داره و به وفور همم هست. اگر تقوا نباشه و گذشت، همیشه این مسائل هست چه با استقلال چه بی استقلال.
یا علی
من از اول بحث فرصت نکردم بخونم ولی داستان ازدواج خودمو همسرمو بد نیست بهتون بگم:
همسرم سال دوم دانشگاه بودن که اومدن خواستگاری بنده! :hamdel:
منم پیش دانشگاهیمو تموم کرده بودم و سال اول جایی قبول نشده بودم . :hey:
همون شب خواستگاری بمن گفتن که 500تومن بیشتر تو حسابم ندارم . چون دانشجو هستم
متعاقبا کار هم ندارم . تازه از همه بدتر سربازی هم تشریف نبرده بودن!!!!:ajab:
ماهم پذیرفتیم. البته فامیل هستیمااا. هیچی دیگه قرار مدارا گذاشته شد و تصمیم بر این شد
که فرداش بریم حرم اقا امام رضا عقد کنیم!:Mohabbat:
بعد عقد هم ایشون برگشتن شهر محل تحصیلشون. هیچی دیگه 5-6 ماهی بهمین منوال گذشت
که ایشون گفتن رفت وامد برام سخته . از طرفی دوری برای هر دو طرفم خداییش سخت بود!:god:
گفتن نمیتونم اخر هر هفته بیام و برگردم . بیا زودتر عروسی بگیریم و بریم زیر یه سقف! :badbakht:
اولش میترسیدم اینو به خانوادم بگم ... خلاصه که خانواده ها موافقت کردن! :khoshali:
البته برادرای بزرگوار بنده نگران تامین خرج و مخارج و اجاره خونه و.... بوددن ولی خب مانع این کار نشدن .
با هزار جور فکرای مزاحم وترس و صد البته دلگرمی های همسرم تاریخ عروسی رو خودمون
مشخص کردیم !:moj:
هیچی دیگه عروسی تموم شد بهر سختیی که بود! وما رفتیم شهر محل تحصیل همسرم
خونه اجاره کردیم و جهیزیه بردیم.
ایشون هنوز کار نداشتن ولی بیکارم نمینشستن . وهر جوری که بود سعی میکردن درامدی
هرچند ناچیز داشته باشن . حالا شده با کار دانشجویی... البته پدر شوهرمم دورادور بهمون کمک میکرد
سال بعد ش من هم دانشگاه قبول شدم وبعداز یه ترم مهمان شدم تو همون دانشگاهی که همسرم مشغول تحصیل بود
و صبحها باهم میرفتیم وشب هم باهم برمیگشتیم! چقد بهمون خوش میگذشت....
تا اینکه ایشون درسشون تموم شد و رفتن خدمت مقدس سربازی . ومن دوسه ماهی تنها تو این شهر غریب بسر بردم
تا ایشون برگشتن . ( نمیتونستم برم پیش خانوادم چون درس داشتم :reading:)
بعد هم ادامه ی سربازیشونو تو همون دانشگاهی که بودیم امریه گرفتن.
دوسال گذشت ......
سربازی ایشون تموم شد! دخترمون یک ساله شد و ایشون تاااااااازه رفتن سرکار . توهمون دانشگاه مشغول بکار شد.
البته اینو هم بگم سال اول سربازیش تونستیم یه پراید بخریم . و رفت و امدمون به دانشگاه با وجود یه بچه چندماههه خیلی راحتتر شد
خداروشکر .
همه ی اینارو گفتم تا ببینید میشه اگه توقعات پایین بیاد ، اگه سخت گیری خانواده ها کمتر بشه ، اگه حمایت خانواده ها بیشتر بشه
میشه ازدواج کرد حتی بدون منبع درامد ان چنانی!
تو این چند سال همسرم واقعا چیزی از مردونگی کم نذاشت وثابت کرد که جربزه داره و مرده کاره. (البته خداروشکر ماشالله فکر اقتصادی خوبیم داره)
الانم مشغول تحصیل در مقطع ارشده . درحالیکه تازه دوماهه که بطوررسمی ایشون کارمنده . البته باحقوق کارمندی....
البته بازم خداروشکر .
که ما واقعا خوشبختیم! :shadi:
سوالی بود درخدمتم !
من از اول بحث فرصت نکردم بخونم ولی داستان ازدواج خودمو همسرمو بد نیست بهتون بگم:
همسرم سال دوم دانشگاه بودن که اومدن خواستگاری بنده! :hamdel:
منم پیش دانشگاهیمو تموم کرده بودم و سال اول جایی قبول نشده بودم . :hey:
همون شب خواستگاری بمن گفتن که 500تومن بیشتر تو حسابم ندارم . چون دانشجو هستم
متعاقبا کار هم ندارم . تازه از همه بدتر سربازی هم تشریف نبرده بودن!!!!:ajab:
ماهم پذیرفتیم. البته فامیل هستیمااا. هیچی دیگه قرار مدارا گذاشته شد و تصمیم بر این شد
که فرداش بریم حرم اقا امام رضا عقد کنیم!:Mohabbat:
بعد عقد هم ایشون برگشتن شهر محل تحصیلشون. هیچی دیگه 5-6 ماهی بهمین منوال گذشت
که ایشون گفتن رفت وامد برام سخته . از طرفی دوری برای هر دو طرفم خداییش سخت بود!:god:
گفتن نمیتونم اخر هر هفته بیام و برگردم . بیا زودتر عروسی بگیریم و بریم زیر یه سقف! :badbakht:
اولش میترسیدم اینو به خانوادم بگم ... خلاصه که خانواده ها موافقت کردن! :khoshali:
البته برادرای بزرگوار بنده نگران تامین خرج و مخارج و اجاره خونه و.... بوددن ولی خب مانع این کار نشدن .
با هزار جور فکرای مزاحم وترس و صد البته دلگرمی های همسرم تاریخ عروسی رو خودمون
مشخص کردیم !:moj:
هیچی دیگه عروسی تموم شد بهر سختیی که بود! وما رفتیم شهر محل تحصیل همسرم
خونه اجاره کردیم و جهیزیه بردیم.
ایشون هنوز کار نداشتن ولی بیکارم نمینشستن . وهر جوری که بود سعی میکردن درامدی
هرچند ناچیز داشته باشن . حالا شده با کار دانشجویی... البته پدر شوهرمم دورادور بهمون کمک میکرد
سال بعد ش من هم دانشگاه قبول شدم وبعداز یه ترم مهمان شدم تو همون دانشگاهی که همسرم مشغول تحصیل بود
و صبحها باهم میرفتیم وشب هم باهم برمیگشتیم! چقد بهمون خوش میگذشت....
تا اینکه ایشون درسشون تموم شد و رفتن خدمت مقدس سربازی . ومن دوسه ماهی تنها تو این شهر غریب بسر بردم
تا ایشون برگشتن . ( نمیتونستم برم پیش خانوادم چون درس داشتم :reading:)
بعد هم ادامه ی سربازیشونو تو همون دانشگاهی که بودیم امریه گرفتن.
دوسال گذشت ......
سربازی ایشون تموم شد! دخترمون یک ساله شد و ایشون تاااااااازه رفتن سرکار . توهمون دانشگاه مشغول بکار شد.
البته اینو هم بگم سال اول سربازیش تونستیم یه پراید بخریم . و رفت و امدمون به دانشگاه با وجود یه بچه چندماههه خیلی راحتتر شد
خداروشکر .
همه ی اینارو گفتم تا ببینید میشه اگه توقعات پایین بیاد ، اگه سخت گیری خانواده ها کمتر بشه ، اگه حمایت خانواده ها بیشتر بشه
میشه ازدواج کرد حتی بدون منبع درامد ان چنانی!
تو این چند سال همسرم واقعا چیزی از مردونگی کم نذاشت وثابت کرد که جربزه داره و مرده کاره. (البته خداروشکر ماشالله فکر اقتصادی خوبیم داره)
الانم مشغول تحصیل در مقطع ارشده . درحالیکه تازه دوماهه که بطوررسمی ایشون کارمنده . البته باحقوق کارمندی....
البته بازم خداروشکر .
که ما واقعا خوشبختیم! :shadi:
سوالی بود درخدمتم !
سلام
خیلی داستان زیبایی بود
إن شاالله همیشه خوشبخت و سلامت باشید
جناب مکلف:
این همه پول که داخل بانکها است از کجا می آید؟ مال ما که نیست!:hey: خوب معلومه مال پولداراست مال از ما بهترونه مال ادمایی که اونقدر داشتن که مازادش پس انداز کردن.
در یکی از تاپیک ها، کاربری مخارج چند قلم کالا را حساب کرده بودند که جمعا 450 می شد.
همین کالاها را بنده بررسی کردم، دیدم می شود با 135 تومان به صورت متوسط تهیه کرد. اره میشه البته اگه همه اینجوری بخوان به زندگی نگاه کنن و اینقدر سطح نیاز و توقعشون بیارن پایین که دنیا گلستان میشد و این همه مشکلات نبود!!!!
در روستاها - البته نه همه آنها- بسیاری از چیزها توسط خانوار تولید می شود. نه خیلی از چیزها رو تولید نمیکنن ممکنه توی یک فصل محصولی خودشون داشته باشن ولی غیر از فصل باید مثل بقیه پول بدن بخرن. بقیه خرج ومخارج مثل توی شهرهاست من خودم روستا بزرگ شدم میدونم چه خبره.
1- اگر بتوانید که آماری از موجودی حساب های یک بانک بگیرید، متوجه خواهید شد که بیشترین سرمایه از محل حساب های با مقدار کم و متوسط است یا مقدار زیاد.
2- حرف بنده این است که توقع را کاهش بدهند
3- وضعیت در روستا به روستا متفاوت است
ولی برادر گرامی با همه نوستالزی بودن و قشنگ بودنش ... توی الانمون ... همچین چیزی امکان پذیر نیست
دیگه دخترا عمرا حاضر نیست با مادرشوهرشون زندگی کنن و استقلال از پایه های اصلی زندگیشونه
که صد البته حق دارن
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن ... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
صلوا قراباتکم و لا تجاوروهم فإن الجوار یورث بینکم الضغائن
با خویشاوندان خود پیوند خورید (صلح رحم داشته باشید) ولی همسایه آنها نشوید که همانا همسایگی با خویشاوندان میان شما کینه ایجاد می کند.
نهج الفصاحه، حدیث 1843
من از اول بحث فرصت نکردم بخونم ولی داستان ازدواج خودمو همسرمو بد نیست بهتون بگم:
همسرم سال دوم دانشگاه بودن که اومدن خواستگاری بنده! :hamdel:
منم پیش دانشگاهیمو تموم کرده بودم و سال اول جایی قبول نشده بودم . :hey:
همون شب خواستگاری بمن گفتن که 500تومن بیشتر تو حسابم ندارم . چون دانشجو هستم
متعاقبا کار هم ندارم . تازه از همه بدتر سربازی هم تشریف نبرده بودن!!!!:ajab:
ماهم پذیرفتیم. البته فامیل هستیمااا. هیچی دیگه قرار مدارا گذاشته شد و تصمیم بر این شد
که فرداش بریم حرم اقا امام رضا عقد کنیم!:Mohabbat:
بعد عقد هم ایشون برگشتن شهر محل تحصیلشون. هیچی دیگه 5-6 ماهی بهمین منوال گذشت
که ایشون گفتن رفت وامد برام سخته . از طرفی دوری برای هر دو طرفم خداییش سخت بود!:god:
گفتن نمیتونم اخر هر هفته بیام و برگردم . بیا زودتر عروسی بگیریم و بریم زیر یه سقف! :badbakht:
اولش میترسیدم اینو به خانوادم بگم ... خلاصه که خانواده ها موافقت کردن! :khoshali:
البته برادرای بزرگوار بنده نگران تامین خرج و مخارج و اجاره خونه و.... بوددن ولی خب مانع این کار نشدن .
با هزار جور فکرای مزاحم وترس و صد البته دلگرمی های همسرم تاریخ عروسی رو خودمون
مشخص کردیم !:moj:
هیچی دیگه عروسی تموم شد بهر سختیی که بود! وما رفتیم شهر محل تحصیل همسرم
خونه اجاره کردیم و جهیزیه بردیم.
ایشون هنوز کار نداشتن ولی بیکارم نمینشستن . وهر جوری که بود سعی میکردن درامدی
هرچند ناچیز داشته باشن . حالا شده با کار دانشجویی... البته پدر شوهرمم دورادور بهمون کمک میکرد
سال بعد ش من هم دانشگاه قبول شدم وبعداز یه ترم مهمان شدم تو همون دانشگاهی که همسرم مشغول تحصیل بود
و صبحها باهم میرفتیم وشب هم باهم برمیگشتیم! چقد بهمون خوش میگذشت....
تا اینکه ایشون درسشون تموم شد و رفتن خدمت مقدس سربازی . ومن دوسه ماهی تنها تو این شهر غریب بسر بردم
تا ایشون برگشتن . ( نمیتونستم برم پیش خانوادم چون درس داشتم :reading:)
بعد هم ادامه ی سربازیشونو تو همون دانشگاهی که بودیم امریه گرفتن.
دوسال گذشت ......
سربازی ایشون تموم شد! دخترمون یک ساله شد و ایشون تاااااااازه رفتن سرکار . توهمون دانشگاه مشغول بکار شد.
البته اینو هم بگم سال اول سربازیش تونستیم یه پراید بخریم . و رفت و امدمون به دانشگاه با وجود یه بچه چندماههه خیلی راحتتر شد
خداروشکر .
همه ی اینارو گفتم تا ببینید میشه اگه توقعات پایین بیاد ، اگه سخت گیری خانواده ها کمتر بشه ، اگه حمایت خانواده ها بیشتر بشه
میشه ازدواج کرد حتی بدون منبع درامد ان چنانی!
تو این چند سال همسرم واقعا چیزی از مردونگی کم نذاشت وثابت کرد که جربزه داره و مرده کاره. (البته خداروشکر ماشالله فکر اقتصادی خوبیم داره)
الانم مشغول تحصیل در مقطع ارشده . درحالیکه تازه دوماهه که بطوررسمی ایشون کارمنده . البته باحقوق کارمندی....
البته بازم خداروشکر .
که ما واقعا خوشبختیم! :shadi:
سوالی بود درخدمتم !
[FONT=arial]آخه قدیما همینجوری یود و مشکلی هم پیش نمیومد تا یه مدتی که دیگه پسر تواناییشو داشته باشه برا خودش یه خونه بگیره، همین الآنم تو کشوری مثل عراق همینطوریه و خودم دیدم چندتا خانواده (مثلا چند تا برادر) با هم تو یه خونه زندگی میکنند و خانمهاشونم توقعی ندارن و مشکلی پیش نمیاد. جالب بود وقتی من میگفنم تو ایران اینجوری دعواشون میشه تعجب میکردند.
به نظر من یه راه حل برای تسهیل ازدواج تو جامعه امروزی ما همین کم کردن توقعهاست.
شایدم نظرم اشتباهه ولی راه حلی که به نظر من میرسه اینه، الله اعلم...
راه حل شما یعنی کم کردن توقعات، امری صحیح و درست است که افرادی که توقعات کمی دارند نیز سریع تر ازدواج می کنند
اما جامعه عراق با جامعه ایران متفاوت است.
صرفا به ظاهر آن جامعه نگاه نکنید.
در یکی از جهتی افراط وجود دارد و در دیگری از همان جهت تفریط است و منشأ هر دو جهل است اما جهل های متفاوت
فلذا قیاس درستی نیست
من از اول بحث فرصت نکردم بخونم ولی داستان ازدواج خودمو همسرمو بد نیست بهتون بگم:
همسرم سال دوم دانشگاه بودن که اومدن خواستگاری بنده! :hamdel:
منم پیش دانشگاهیمو تموم کرده بودم و سال اول جایی قبول نشده بودم . :hey:
همون شب خواستگاری بمن گفتن که 500تومن بیشتر تو حسابم ندارم . چون دانشجو هستم
متعاقبا کار هم ندارم . تازه از همه بدتر سربازی هم تشریف نبرده بودن!!!!:ajab:
ماهم پذیرفتیم. البته فامیل هستیمااا. هیچی دیگه قرار مدارا گذاشته شد و تصمیم بر این شد
که فرداش بریم حرم اقا امام رضا عقد کنیم!:Mohabbat:
بعد عقد هم ایشون برگشتن شهر محل تحصیلشون. هیچی دیگه 5-6 ماهی بهمین منوال گذشت
که ایشون گفتن رفت وامد برام سخته . از طرفی دوری برای هر دو طرفم خداییش سخت بود!:god:
گفتن نمیتونم اخر هر هفته بیام و برگردم . بیا زودتر عروسی بگیریم و بریم زیر یه سقف! :badbakht:
اولش میترسیدم اینو به خانوادم بگم ... خلاصه که خانواده ها موافقت کردن! :khoshali:
البته برادرای بزرگوار بنده نگران تامین خرج و مخارج و اجاره خونه و.... بوددن ولی خب مانع این کار نشدن .
با هزار جور فکرای مزاحم وترس و صد البته دلگرمی های همسرم تاریخ عروسی رو خودمون
مشخص کردیم !:moj:
هیچی دیگه عروسی تموم شد بهر سختیی که بود! وما رفتیم شهر محل تحصیل همسرم
خونه اجاره کردیم و جهیزیه بردیم.
ایشون هنوز کار نداشتن ولی بیکارم نمینشستن . وهر جوری که بود سعی میکردن درامدی
هرچند ناچیز داشته باشن . حالا شده با کار دانشجویی... البته پدر شوهرمم دورادور بهمون کمک میکرد
سال بعد ش من هم دانشگاه قبول شدم وبعداز یه ترم مهمان شدم تو همون دانشگاهی که همسرم مشغول تحصیل بود
و صبحها باهم میرفتیم وشب هم باهم برمیگشتیم! چقد بهمون خوش میگذشت....
تا اینکه ایشون درسشون تموم شد و رفتن خدمت مقدس سربازی . ومن دوسه ماهی تنها تو این شهر غریب بسر بردم
تا ایشون برگشتن . ( نمیتونستم برم پیش خانوادم چون درس داشتم :reading:)
بعد هم ادامه ی سربازیشونو تو همون دانشگاهی که بودیم امریه گرفتن.
دوسال گذشت ......
سربازی ایشون تموم شد! دخترمون یک ساله شد و ایشون تاااااااازه رفتن سرکار . توهمون دانشگاه مشغول بکار شد.
البته اینو هم بگم سال اول سربازیش تونستیم یه پراید بخریم . و رفت و امدمون به دانشگاه با وجود یه بچه چندماههه خیلی راحتتر شد
خداروشکر .
همه ی اینارو گفتم تا ببینید میشه اگه توقعات پایین بیاد ، اگه سخت گیری خانواده ها کمتر بشه ، اگه حمایت خانواده ها بیشتر بشه
میشه ازدواج کرد حتی بدون منبع درامد ان چنانی!
تو این چند سال همسرم واقعا چیزی از مردونگی کم نذاشت وثابت کرد که جربزه داره و مرده کاره. (البته خداروشکر ماشالله فکر اقتصادی خوبیم داره)
الانم مشغول تحصیل در مقطع ارشده . درحالیکه تازه دوماهه که بطوررسمی ایشون کارمنده . البته باحقوق کارمندی....
البته بازم خداروشکر .
که ما واقعا خوشبختیم! :shadi:
سوالی بود درخدمتم !
اما جامعه عراق با جامعه ایران متفاوت است.
صرفا به ظاهر آن جامعه نگاه نکنید.
در یکی از جهتی افراط وجود دارد و در دیگری از همان جهت تفریط است و منشأ هر دو جهل است اما جهل های متفاوت
فلذا قیاس درستی نیست
عراق رو فقط به عنوان مثال ذکر کردم و الا تو خود ایران ما هم جوامعی هست که هنوز مثل قدیم با توقعات پایین زندگی میکنند.
سلام
از خواندن دو صفحه آخر چیزی دستگیرم نشد! چون در مورد هر چیزی حرف می زدن جز سؤال کسی که سؤال کرده!!!
به هر حال لازم دیدم چند تا مطلب را بگم به دوستمان
سوال:خانمها یا خونوادشون به خاستگارایی که هنوز دانشجو هستن چه جوابی میدن؟
به نظر من دانشجو بودن طرف نه امتیاز مثبته نه منفی! (شاید بخاطر اینکه یه امر خیلی معمولیه و تقریبا همه تحصیلکرده ان) البته شاید حتی یه جورایی بشه گفت امتیاز هم به حساب میاد! (الان یکم برخلاف جمله قبلیم شد!!) چون مشخص می کنه که اینقدر باهوش و همینطور با اراده بوده که تونسته دانشگاه قبول بشه! اما در همین حد! ممکنه کسی دیپلم باشه و باهوش اما بجای تحصیل علاقه اش را در شغل خاصی دیده باشه! که باید در موردش کمی بیشتر تحقیق بشه!
سوال دومم اینه که اگه اون اقا سر کار خاصی نره و از کارای علمی و تحقیقاتی خوشش بیاد و یه شغلی هم پاره وقت داشته باشه.ولی با سوده پولی که تو بانک گذاشته بتونه زندگیشو بچرخونه.مثلا ماهی2-3 تومن.خانمها یا خونوادشون مشکلی دارن با این قضیه؟
ببینید مهم به قول معروف جربزه و اهل کار و تلاش برای خانواده بودن طرفه! اگر دانشجو بودن و محقق بودن بهانه ای برای تنبلی و خونه نشینی نباشه! کسی به این موضوعات گیر نمیده!
مثلا برای یکی از اقوام ما وقتی برای خواستگاری رفتند؛ پسر، دانشجو بود! تازه پدر و مادرشون هم فوت شده بود کسی را نداشتند کمکشون کنن! برادرا هم که خدا خیرشون بده؛ تا چند سال بعد عروسی سراغ برادر و زن برادرشون نیامدند تا مطمئن بشن که لازم نیست بهشون کمک کنن! درآمدشون هم زیر 500 تومان بود! تازه این در حالیه که توی خانواده ما رسم اینه که پسر باید لوازم منزل را (اقلا وسایل بزرگ را) تهیه کنه!!
اما وقتی ایمان ایشون برای پدر دختر ثابت شد! قبولش کردن و هر کاری هم از دستشون برمیامد انجام دادن و خیلی زود سر خونه و زندگیشون رفتن.
الان ایشون دکترا قبول شدن و استاد دانشگاه هستن! در حالی که دو تا بچه هم دارن! خانمشون هم درسشون را خوندند و فارغ التحصیل شدند!
البته برای خانما تحمل این شرایط خیلی سخته! به هر حال بار اصلی زندگی و حساب و کتاب خرج و مخارج دست خانماست! ولی اگر بخوان، میشه! فقط باید اولویت ها را مشخص کنید!
اگر واقعا ایمان و اخلاق مهم باشه براتون؛ و زندگیتون را هم بر اساس همین اعتقاد بنا کنید می بینید که مسائل مالی و چیزهایی از این دست آخرین چیزیه که باعث ایجاد اختلاف میشه!
جرا؟
چون وقتی هر دو طرف ایمان داشته باشن و تقواداشته باشن و اخلاقشون خوب باشه، بقدری از زندگیشون لذت میبرن و براشون شیرینه که حتی یه غذای کم و ساده و زندگی در یک خونه ساده و با کمترین وسایل؛ آنچنان آرامشی را به آنها میده که در هیچ فصری نمیشه پیدایش کرد!
زن و مرد از زندگی در کنار هم رسیدن به آرامش و امنیت فکری و روحی براشون مهمه! فقط روش بدست آوردن این امنیته که باعث میشه بعضیا راه را اشتباه برن! که به نظر من از تعریف غلطشون ناشی میشه!
اول مشخص کنید از زندگی چی میخواهید! بعد ببینید چه کسی با چه ویژگیهایی میتونه این ارامش را به شما بده! بعد برید سراغ افرادی که مشخصات مورد نظر شما را دارن! البته! یادتون باشه که ویژگیهایی که مشخص می کنید متناسب با خودتون باشه!!! (یعنی خودتون هم تا اندازه ای این ویژگیها را داشته باشید!)
موفق باشید و پیروز
بابا ول کنین این بهونه های واهی رو ... شماها اهل ازدواج نیستین بقیه رو هم معطل کردین ... همشم نشستین پشت کامپیوتر میگین لنگ اش کن ... خب نمیخواین ازدواج کنین اعلام کنین این بنده های خدا ک میان بحث کنن بدونن واسه خالی نبودن عریضه دور هم جم شدین و دارین بحث میکنین وگرنه کسی ک قدم بذاره تویه راهه ازدواج هم خودش کار واسه خودش گیر میاره هم همسر مناسب ... نشستن تویه خونه بعد میگن وای همه چی بده همه کس خرابه نمیشه ازدواج کرد ما بریم گناه کنیم بهتره ... بسسسه ... این همه تاپیک ازدواج و این همه راهکار :read: ... بابا یه توکل کنین برین جلو دیگه ... :khandeh!::god:
به نظر بنده یک زوج جوان برای زندگی تا بشود بهتر است مستقل باشند(دلایل زیاد و منطقی هم دارد که بزرگواران به برخی از آن اشاره نمودند) اما اینگونه هم نیست که کلیت داشته باشد و بگوییم افراد نمیتوانند نزد خانواده ها زندگی کنند ،زیرا داریم خانواده ای یک هفته کنار مادر شوهر زندگی کرده اما به مشکلات برخورده اند و دوام نیاوردمجبور شده اند جدا شوند ،از آن طرف هم داریم خانواه ای 8 سال کنار مادرشوهر زندگی کرده اند وقتی مجبور بودند مستقل شوند مادر شوهر و خانواده اش تا یک هفته از غصه گریه میکردند!!
به نظر حقیربرای زندگی نزد خانواده (چه خانواده زن چه خانواده شوهر ) باید چند چیز رادر نظر داشت
1-ایمان ،اخلاق و رفتار و منش خانواده ای که میخواهیم برای مدتی نزد آنها زندگی کنیم(چون در کنار تمام مسائل دیگر حتی نوع زندگی ومنش آن بزرگواران در تربیت فرزندان آینده این زوج جوان هم موثر خواهد بود)
2-آیا آن خانواده ها پذیرش و ظرفیتش را دارند که عروس یا داماد درکنارشان زندگی کند
3- دیدگاه و ظرفیت عروس و داماد برای زندگی در خانه خانواده ها و نوع تعامل آنها با خانواده ها
4-میزان ایمان، صبر ، گذشت و درک متقابل از هم در زندگی های گروهی
دانشجو بودن و پول نداشتن به خودی خودش مساله ساز نیس. آدم میتونه به توانایی و پتانسیل مرد اعتماد کنه.
چیزی که خطرناکه اینه ک اون آدم خدای نکرده اهل کار نباشه تنبل باشه منتظر یه آب باریکه باشه
اگه ما بدونیم که یه پسر واسه زندگیش هدف داره برنامه داره و داره تلاش میکنه با سختی های اولش کنار میایم
بعدشم بنظر من ماهی 2-3 تومن واسه یه دانشجو خیلی خوبه.
بابا ول کنین این بهونه های واهی رو ... شماها اهل ازدواج نیستین بقیه رو هم معطل کردین ... همشم نشستین پشت کامپیوتر میگین لنگ اش کن ... خب نمیخواین ازدواج کنین اعلام کنین این بنده های خدا ک میان بحث کنن بدونن واسه خالی نبودن عریضه دور هم جم شدین و دارین بحث میکنین وگرنه کسی ک قدم بذاره تویه راهه ازدواج هم خودش کار واسه خودش گیر میاره هم همسر مناسب ... نشستن تویه خونه بعد میگن وای همه چی بده همه کس خرابه نمیشه ازدواج کرد ما بریم گناه کنیم بهتره ... بسسسه ... این همه تاپیک ازدواج و این همه راهکار :read: ... بابا یه توکل کنین برین جلو دیگه ... :khandeh!::god:
این مخصوص آقایون بود دیگه صرفا"؟؟
چون دخترا به هر حال توکلو میتونن ولی جلو رفتنو فک نکنم:khandeh!:
من داستان زندگی خودمو گفتم که هم یه جورایی جواب شروع کننده ی تاپیک باشه و هم اینکه یه نور امیدی برای کسانیکه میگن نمیشه و... نمیتونیم و این حرفا!!
در کل میخاستم بگم که یه دانشجو با شرایط مالی اونم ماهی دو سه تومن! واقعا شرایط ایده الیه! و دلیلی بر تعویق انداختن ازدواجش
دیده نمیشه.
همه چیز شدنیه ...
همونطور که ما تونستیم ...
در ضمن سال قبل بعنوان زوج نمونه استان انتخاب شدیم ( تف ب ریا !!!:khaneh: )
دانشجو بودن و پول نداشتن به خودی خودش مساله ساز نیس. آدم میتونه به توانایی و پتانسیل مرد اعتماد کنه.
چیزی که خطرناکه اینه ک اون آدم خدای نکرده اهل کار نباشه تنبل باشه منتظر یه آب باریکه باشه
اگه ما بدونیم که یه پسر واسه زندگیش هدف داره برنامه داره و داره تلاش میکنه با سختی های اولش کنار میایم
بعدشم بنظر من ماهی 2-3 تومن واسه یه دانشجو خیلی خوبه.
سلام سارا خانوم ...
ازدواج کردن با شرایطی که داریم در درونش زندگی میکنیم به همین راحتی نیست ...
همه آدمها جنم کار کردن رو دارند و همه میخوان که در درون زندگی رشد و پیشترفت کنند ...
اینکه شما میگین ازدواج کردن با پسری که جنم کار کردن رو داشته باشه از نظره من حرفی مشگل دار هست ...
همه آدمها دوست دارند که کار کنند . پول در بیارند ... بهترین زندگی و بهترین شریک زندگی رو برای خودشون بدست بیارن ...
اما ...
مثلا یه مهندس از دانشگاه فارغ التحصیل میشه ...
میره سره کار با برجی 800 هزار تومن ... یک سال وای میاسته ... حقوقش میشه 1 میلیون تومن ... بعدش کارفرماش حقوقش رو زیاد نمیکنه ... میره یه جایه دیگه استخدام میشه ...
و دوباره با 800 هزار تومن شروع میکنه ...
و این کارفرما حقوقش رو بالاتر از ماهی 1.7 میلیون نمیبره ... دوباره میاد بیرون ... و میره جایی دیگه ... و این روند همینجوری ادامه خواهد داشت ...
حقوق آدمها هیچ ربطی به اهل کار بودن و حمالی کردن نداره .... هیچ ربطی به تنبلی نداره ... اتفاقا آدمهای تنبل تو جامعه ما بهتر پول در میارن ...
اینکه خیلی از جوون ها جنم کار کردن رو از دست میدن دقیقا به خاطره همین هست ... میبینن هر چقدر سعی و تلاش میکنند ... حقوقشون ثابت میمونه ....
همه حقوقشون رو خرج میکنن ... پس اندازی ندارند ... و آخرش هم ....
بهترین و مطمئن ترین کار این هستش که با پسری که باباش پولدار هست ازدواج کنیم ...
وگرنه هر چقدر هم که پسر جنم داشته باشه ... تو شرایط کنونی شکست میخوره ... و جنمش رو هم از دست میده ...
بعدشم بنظر من ماهی 2-3 تومن واسه یه دانشجو خیلی خوبه.
در کل میخاستم بگم که یه دانشجو با شرایط مالی اونم ماهی دو سه تومن! واقعا شرایط ایده الیه! و دلیلی بر تعویق انداختن ازدواجش
ماهی دو سه تومن برا دانشجو؟!:Moteajeb!:
این درآمد حداقل برای یه خانواده 5-6نفره کفایت میکنه، دیگه دو نفر که تازه ازدواج کردن که باید کلاشونو بندازن هوا با این درآمد، اونم دانشجو!
جناب مکلف:
این همه پول که داخل بانکها است از کجا می آید؟ مال ما که نیست!:hey: خوب معلومه مال پولداراست مال از ما بهترونه مال ادمایی که اونقدر داشتن که مازادش پس انداز کردن.
در یکی از تاپیک ها، کاربری مخارج چند قلم کالا را حساب کرده بودند که جمعا 450 می شد.
همین کالاها را بنده بررسی کردم، دیدم می شود با 135 تومان به صورت متوسط تهیه کرد. اره میشه البته اگه همه اینجوری بخوان به زندگی نگاه کنن و اینقدر سطح نیاز و توقعشون بیارن پایین که دنیا گلستان میشد و این همه مشکلات نبود!!!!
در روستاها - البته نه همه آنها- بسیاری از چیزها توسط خانوار تولید می شود. نه خیلی از چیزها رو تولید نمیکنن ممکنه توی یک فصل محصولی خودشون داشته باشن ولی غیر از فصل باید مثل بقیه پول بدن بخرن. بقیه خرج ومخارج مثل توی شهرهاست من خودم روستا بزرگ شدم میدونم چه خبره.
یه پیشنهاد برای ساکنین تهران:
کل جهیزیه و وسایل خونه و خوراک و پوشاک خود را از دستفروش های مترو تهیه کنید!!!!
اونایی که با مترو تهران سفر می کنن می دونن چی میگم!
لامصب همه چی می فروشن تو مترو!
به شدت هم ارزونه!
مثلا کمربند می فروشن دونه ای پنج تومن! همونو تو یه مغازه ای دیدم میداد سی تومن!!!
--------------------
حالا گذشته از این حرفها
من همیشه خریدهامو از پایین شهر که ارزونتره انجام میدم!
بابا انصافا همونه!
بعضیا همه اش دنبال کلاس گذاشتن هستن می خوان پز بدن بگن از فلان پاساژ بالاشهرگرفتم! یکی نیست بهش بگه ول کنید این مسخره بازیهارو آخه!
خدا عقل بده به همه ازجمله خودم!
ازدواج با یه دختر پولدار بهتره
اصلا بعدن از ازدواج ذهن ادم باز میشه راحت تر میتونه درس بخونه.البته ازدواج با فرد مناسب.من خودم اگر ازدواج میکردم 10 برابر الانم پیشرفت میکردم.چون یکی از مسایل بزرگی که 90% مخمو مشغول میکرد همین مسئله ازدواج بود.
کیفیت جنس ها پایینه.یه ضرب المثل چینی هست که میگه:هنوز اینقدر پولدار نشدم که جنس ارزون بخرم...
راست میگین:Khandidan!:
از دونات و آدامس و لواشک گرفته تا انواع و اقسام وسایل آشپزخونه و گیره روسریو بدلیجات
آدم اصلا حوضله اش سرنمیره:khandeh!:
ولی من بازم میگم طفلکی مردم ما تجملاتی نیستن:Ghamgin: پول هزینه های ضروریشونو خیلیا ندارن:Ghamgin:
الان باز کاربر username بدو بدو میان:_loool:
اون روز خودم با چشم خودم ديدم تو مترو لوبيا و باقالي پاك كرده ميفروختن:khandeh!: أصن يه وضي شده
انصافا من یکی رو دیدم جفتی 5 تومن میداد، احساس می کنم اونایی که دونه ای 5 تومن می فروشن تازه کلی هم سود میگیرن:Nishkhand:
حالا من کوله پشتی می خوام از کجا بخرم؟:Gig:
:_loool: این دیگه فایده نداره،
:ghati::kill::kill::ghati:
به نظرم همه جا همینجوریه
پاساژها و بالاشهریا فقط شعارشون بیشتره!
بعد هم اینکه اون ضرب المثل انگلیسی هستش، نه چینی!
------------------------
مشکل ما از وقتی شروع شد که "برکت" را گذاشتیم کنار و فقط و فقط دنبال افزایش حجم رفتیم!
از اون موقع، روز به روز جیب ها پُرتر شد اما برکت از زندگی ها رفت و حاصلش همینی شد که الان می بینیم!
حتی خیلی از ثروتمندها که شاید داشتن یک دهم پولشون آرزوی خیلی ها باشه، باز هم دارن از نداری می نالن!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
انقد پرتوقع نباش!
کوله پشتی می خوای چیکار! ولش کن:Nishkhand:
بله وقتی مردم جهان سومی هستند هر منطقه هر کالایی رو به قیمت دل خودش به فروش میرساند....
ازدواج كردن ازبيخ تو بي پولي وبيكاري غلطه دلخوش خواب و خيال ها وعده وعيدهاي مبلغان روحاني تو تلويزيون وراديو نباشيد
اول باید بگم که این پست رو خیلی دوس داشتم
دیشب دیگه داشتم میمردم از خستگی نشد نقل قولش کنم ... الان انجام شد که بیاد بالا بقیه هم بخوننش:ok:
ولی برادر گرامی با همه نوستالزی بودن و قشنگ بودنش ... توی الانمون ... همچین چیزی امکان پذیر نیست
دیگه دخترا عمرا حاضر نیست با مادرشوهرشون زندگی کنن و استقلال از پایه های اصلی زندگیشونه
که صد البته حق دارن
قیمت دل خودش هم نیستا!
قیمت اجاره مغازه و پول آب و برق و گاز و تلفن مغازه است!
دستفروش ها هیچکدوم از این هزینه هارو ندارن!
برای پایین شهر هم اجازه مغازه ارزونتره!
سلام عرض می کنم
کلام شما بسیار صحیح خانم Miss Chadoriii
همه این موارد به اخلاق و ایمان بستگی داره حتی در شخصیت مادر شوهر .. وگرنه آدم نادون نیست بی جهت با کسی بحث دعوا و نیش و کنایه زدن داشته باشه
همه ما بنده خداهستیم هیچ کس تأکید می کنم هیچ احدی حق نداره به فرد دیگه زور بگه حتی شوهر به زن یا بالعکس..حتی پدر و مادر به فرزند ... دیده شده بعضی از مردها برای همسرشون زورگویی
می کنن یا همین مرد وقتی پیش مادرش میره تحریک میشه با حرف هایی که از مادرش میشنوه و همین باعث دعوا و بحث میشه ..آخه چرا باید اینطور باشه چرا آرامش نیست..
حتی اون کسی که مادیات فراوان نمیخواد و همسرش رو برپایه ایمان و اخلاق انتخاب می کنه این موارد در مادرشوهر دیده شده .....من یکی اصلا حوصله بحث های بین خانوم ها رو ندارم و به آرامش فکر می کنم
ولی هرکسی باید شخصیتش رو طوری نشون بده که هیچ فردی وارد حریمش نشه.... قطعا افراد مذهبی هم بینشون هست که خانه مستقل دارند به نظرم این خوبه میدونید چرا؟؟؟
بله درسته همه قیمت ها رو میبره روی محصول...یعنی ما یک محصول خام رو خریداری نمی کنیم داریم پول اجاره بنده خدا رو میدیم چقدر جالب
که صد البته حق دارن
این هم جزو توقعات بیجای دختران که ازدواج ها رو سخت کرده.
جالبه که به خودشونم حق میدن:khaneh:
آقای بچه محل امام رضا ...اول یه خواهشی دارم ... رفتین حرم ... حتمن برای من دعا کنین ... حتمن
بعدشم چرا حق ندیم وقتی حق داریم؟:khandeh!:
شما خودتون تصور کنین اول زندگی ... دوس دارید با همسرتون تنها باشید یا نه؟
توی خونه ای که مادرشوهر و خواهرشوهر و پدرشوهر حضور دارن ... دیگه تنهایی زن و شوهر مفهومی نداره
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن
... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
اما وقتی دور باشن احتراما حفظ میشه
ﺑﻨﻆﺮ ﻣﻨﻜﻪ ﻭاﻗﻌﺎ ﺣﻖ ﺩاﺭﻥ و ﺣﺘﻲ اﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﭘﻴﺶ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻲ ﺣﺘﻲ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ ﺣﺮﻑ و ﺣﺪﻳﺜﻲ ﭘﻴﺶ ﻣﻴﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻴﮕﻢ ﺣﺘﻲ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺩﻭﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻓﺎﺻﻠﻤﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﻜﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﺯﻳﺎﺩ اﻃﺮاﻑ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﺴﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮﺷﻮﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺣﺘﻲ ﻃﺮﻑ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮﺵ ﺧﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻫﺮﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻨﻆﺮ ﻣﻦ ﺩﻭﺭﻱ و ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﻬﺘﺮﻩ
اﺟﻲ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺎﺩ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﺎﻫﻢ ﻫﻢ اﻋﺘﻘﺎﺩﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺣﺮﻓﺎﺗ ﺭﻭ ﺗﻮﻱ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺎﭘﻴﻜﺎ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮﻧﻢ ﻣﻲ ﺑﻳﻨﻢ ﻧﻆﺮاﻣﻮﻥ ﻛﭗ ﻫﻤﻪ[emoji5] [emoji5] [emoji5]
من توضیح دادم اگر مطالعه کردید
اگر افراد با هم مهربون و یک رنگ باشند چرا که نه...
اما
اما
ما ازدواج می کنیم برای استقلال و کمال ....پس میشه این هم جزء استقلال باشه ....یکی از فامیل های ما طلبه هست با همسرشون هردو و در خونه مستقل زندگی می کنن
همه اینها بهانه است اول کار باید اخلاق و ایمان استقلال یافته داشت که تحت تأثیر افراد اطراف قرار نگرفت ...دوم به آرامش رسید.
مستقل بودن یک حسنه...و باعث میشه حرمت ها شکسته نشه...
منم عاشقتم دخمرم ... واسم خیلی دعا کنننننننننننننننننننننننننننننننننن
.
کاش میشد سویئت های 25 30 متری وجود داشت
دیگه انقدو میشه با صرفجویی اجاره کرد
یه آشپزخونه و یه اتاق فقط
هم پولشون میرسید ... هم باهم تنها بودن ... هم احتراما حفظ میشد
:Ghamgin:
اﻱ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﭼﻴﺰ ﻓﻬﻢ
ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻧﻆﺮ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﻴﻨﻪ
اﺩﻡ ﻭاﻗﻌﺎ اﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﺣﺮﻳﻢ
ﺧﺼﻮﺻﻴﺶ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﺸﻪ
و ﺣﺮﻣﺖ و اﺣﺘﺮاﻣﺸﻢ ﻫﻤﻴﻨﺠﻮﺭ
ﭼﺸﻢ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﺕ ﺧﺎﻧﻮﻣﻲ[emoji8]
نه اینکه چینی ها همه چیزشون کپه حتما این ضرب المثلم کپ زدن.نه ولی واقعا کیفیت جنس ارزون پایینه.
تا دلتون بخواد ميتونم براي اين حرف دوست عزيزم مصداق بيارم
فقط از دو موضوع تعجب ميكنم
1 - كسايي كه مدام دنبال درآمد بيشتر هستن ، ميبينن كه پر بودن جيب ، بدون وجود بركت فايده نداره ، ولي همچنان به دنبال پول ميدَوَن! :Moteajeb!:
2 - مردم هم مي بينن كه اين افراد چقدر دَوَندگي و چقدر مشكلات دارن و پولشون براشون آسايش نياورده ، اما همچنان در حسرت زندگي اين افراد هستن! :Gig:
واقعاً بايد گفت خدا به هممون عقل بده
درود:Gol::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
به علاوه خیلی وقتا ممکنه همین از صب تا شب تو حلق همدیگه بودن
... باعث دعوا و حرف و حدیث و دلخوری بشه
اما وقتی دور باشن احتراما حفظ میشه
[FONT=arial]آخه قدیما همینجوری یود و مشکلی هم پیش نمیومد تا یه مدتی که دیگه پسر تواناییشو داشته باشه برا خودش یه خونه بگیره، همین الآنم تو کشوری مثل عراق همینطوریه و خودم دیدم چندتا خانواده (مثلا چند تا برادر) با هم تو یه خونه زندگی میکنند و خانمهاشونم توقعی ندارن و مشکلی پیش نمیاد. جالب بود وقتی من میگفنم تو ایران اینجوری دعواشون میشه تعجب میکردند.
به نظر من یه راه حل برای تسهیل ازدواج تو جامعه امروزی ما همین کم کردن توقعهاست.
شایدم نظرم اشتباهه ولی راه حلی که به نظر من میرسه اینه، الله اعلم...
[FONT=arial]بالاخره باید ساخت دیگه! این مشکلات قدیما هم وجود داشت ولی با هم میساختن و زندگیهاشونم خیلی بهتر و صمیمیتر از امروزیها بود.
تو پست قبلیمم گفتم اگه توقعات رو کم کنیم ازدواج تو جامعه خیلی راحت میشه و به تبع اون خیلی از آسیبهای اجتماعی رفع میشه:ok:
میبینیم که همین الآن که جوونا خونه زندگیشونو جدا کردن ولی آمار طلاق خیلی بیشتر از قدیمه! به نظر شما چرا؟
با سلام
1- اگه فرد توانایی تامین خونه مستقل رو داشته باشه که گزینه بهتر اینه، هیچ بحثی هم نیست!
2- اما اگه فرد توانایی تامین خونه مستقل رو نداشته باشه، آیا بهتره در کنار والدین زندگی کنه تا موقعی که بتونه خونه مستقل تهیه کنه یا بهتره که به گناه بیفته؟
به لحاظ منطقی من گزینه دوم رو انتخاب می کنم هر چند مشکلات خاص خودش رو داره و من تجربه اون رو دارم.
از طرفی بگردید و ببینید، مشکلات عروس و مادر شوهر و پدر شوهر در زندگی هایی که مستقل هم هستند وجود داره و به وفور همم هست. اگر تقوا نباشه و گذشت، همیشه این مسائل هست چه با استقلال چه بی استقلال.
یا علی
دوست عزیز
اولا که بار معنایی جمله تون خبر از کم لطفی شما نسبت به علمای دین می ده، انشا الله که اینجوری نباشه
حالا بگذریم، نظرت در مورد این آیه چیه؟!!
[FONT=arial][FONT=arial]وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
[FONT=arial, sans-serif] یا شما یه جواب بده که من قانع بشم؛ [FONT=arial, sans-serif][FONT=arial, sans-serif]یا یکی از دوستان بیاد یه جواب مفصل بده شما قانع بشی
الان واقعا باید ندای[FONT=arial] ((هل من ناصر ینصرنی)) [FONT=arial][FONT=arial]سر بدم!!![FONT=arial]
جهان اول و سوم، از حرفای غربی هاست، هدف جامعه ی مهدوی همانند یه جامعه ی غربی نیست، یا بعبارتی توسعه یافتگی به تنهایی برای ما ملاک نیست،
پس نیازی هم نیست که خودمون رو با اون ها مقایسه کنیم، چون بنا نداریم که در مسیر اونها حرکت کنیم، :ok:
بله
منظورم مردم هاهستند بعضی هاشون
سلام
بله کاملا درسته
هم تقوا و هم گذشت و صبر و بردباری لازمه اش هست
من از اول بحث فرصت نکردم بخونم ولی داستان ازدواج خودمو همسرمو بد نیست بهتون بگم:
همسرم سال دوم دانشگاه بودن که اومدن خواستگاری بنده! :hamdel:
منم پیش دانشگاهیمو تموم کرده بودم و سال اول جایی قبول نشده بودم . :hey:
همون شب خواستگاری بمن گفتن که 500تومن بیشتر تو حسابم ندارم . چون دانشجو هستم
متعاقبا کار هم ندارم . تازه از همه بدتر سربازی هم تشریف نبرده بودن!!!!:ajab:
ماهم پذیرفتیم. البته فامیل هستیمااا. هیچی دیگه قرار مدارا گذاشته شد و تصمیم بر این شد
که فرداش بریم حرم اقا امام رضا عقد کنیم!:Mohabbat:
بعد عقد هم ایشون برگشتن شهر محل تحصیلشون. هیچی دیگه 5-6 ماهی بهمین منوال گذشت
که ایشون گفتن رفت وامد برام سخته . از طرفی دوری برای هر دو طرفم خداییش سخت بود!:god:
گفتن نمیتونم اخر هر هفته بیام و برگردم . بیا زودتر عروسی بگیریم و بریم زیر یه سقف! :badbakht:
اولش میترسیدم اینو به خانوادم بگم ... خلاصه که خانواده ها موافقت کردن! :khoshali:
البته برادرای بزرگوار بنده نگران تامین خرج و مخارج و اجاره خونه و.... بوددن ولی خب مانع این کار نشدن .
با هزار جور فکرای مزاحم وترس و صد البته دلگرمی های همسرم تاریخ عروسی رو خودمون
مشخص کردیم !:moj:
هیچی دیگه عروسی تموم شد بهر سختیی که بود! وما رفتیم شهر محل تحصیل همسرم
خونه اجاره کردیم و جهیزیه بردیم.
ایشون هنوز کار نداشتن ولی بیکارم نمینشستن . وهر جوری که بود سعی میکردن درامدی
هرچند ناچیز داشته باشن . حالا شده با کار دانشجویی... البته پدر شوهرمم دورادور بهمون کمک میکرد
سال بعد ش من هم دانشگاه قبول شدم وبعداز یه ترم مهمان شدم تو همون دانشگاهی که همسرم مشغول تحصیل بود
و صبحها باهم میرفتیم وشب هم باهم برمیگشتیم! چقد بهمون خوش میگذشت....
تا اینکه ایشون درسشون تموم شد و رفتن خدمت مقدس سربازی . ومن دوسه ماهی تنها تو این شهر غریب بسر بردم
تا ایشون برگشتن . ( نمیتونستم برم پیش خانوادم چون درس داشتم :reading:)
بعد هم ادامه ی سربازیشونو تو همون دانشگاهی که بودیم امریه گرفتن.
دوسال گذشت ......
سربازی ایشون تموم شد! دخترمون یک ساله شد و ایشون تاااااااازه رفتن سرکار . توهمون دانشگاه مشغول بکار شد.
البته اینو هم بگم سال اول سربازیش تونستیم یه پراید بخریم . و رفت و امدمون به دانشگاه با وجود یه بچه چندماههه خیلی راحتتر شد
خداروشکر .
همه ی اینارو گفتم تا ببینید میشه اگه توقعات پایین بیاد ، اگه سخت گیری خانواده ها کمتر بشه ، اگه حمایت خانواده ها بیشتر بشه
میشه ازدواج کرد حتی بدون منبع درامد ان چنانی!
تو این چند سال همسرم واقعا چیزی از مردونگی کم نذاشت وثابت کرد که جربزه داره و مرده کاره. (البته خداروشکر ماشالله فکر اقتصادی خوبیم داره)
الانم مشغول تحصیل در مقطع ارشده . درحالیکه تازه دوماهه که بطوررسمی ایشون کارمنده . البته باحقوق کارمندی....
البته بازم خداروشکر .
که ما واقعا خوشبختیم! :shadi:
سوالی بود درخدمتم !
سلام
خیلی داستان زیبایی بود
إن شاالله همیشه خوشبخت و سلامت باشید
......:Gol:
دوستان سلام
1- اگر بتوانید که آماری از موجودی حساب های یک بانک بگیرید، متوجه خواهید شد که بیشترین سرمایه از محل حساب های با مقدار کم و متوسط است یا مقدار زیاد.
2- حرف بنده این است که توقع را کاهش بدهند
3- وضعیت در روستا به روستا متفاوت است
حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
صلوا قراباتکم و لا تجاوروهم فإن الجوار یورث بینکم الضغائن
با خویشاوندان خود پیوند خورید (صلح رحم داشته باشید) ولی همسایه آنها نشوید که همانا همسایگی با خویشاوندان میان شما کینه ایجاد می کند.
نهج الفصاحه، حدیث 1843
علی علی
بهتون تبریک میگم.همسر شجاعی دارین.
دوستان سلام
راه حل شما یعنی کم کردن توقعات، امری صحیح و درست است که افرادی که توقعات کمی دارند نیز سریع تر ازدواج می کنند
اما جامعه عراق با جامعه ایران متفاوت است.
صرفا به ظاهر آن جامعه نگاه نکنید.
در یکی از جهتی افراط وجود دارد و در دیگری از همان جهت تفریط است و منشأ هر دو جهل است اما جهل های متفاوت
فلذا قیاس درستی نیست
علی علی
دوستان سلام
داستان خود را در تاپیک ازدواج آسان بنویسید
علی علی
عراق رو فقط به عنوان مثال ذکر کردم و الا تو خود ایران ما هم جوامعی هست که هنوز مثل قدیم با توقعات پایین زندگی میکنند.
سلام
از خواندن دو صفحه آخر چیزی دستگیرم نشد! چون در مورد هر چیزی حرف می زدن جز سؤال کسی که سؤال کرده!!!
به هر حال لازم دیدم چند تا مطلب را بگم به دوستمان
ببینید مهم به قول معروف جربزه و اهل کار و تلاش برای خانواده بودن طرفه! اگر دانشجو بودن و محقق بودن بهانه ای برای تنبلی و خونه نشینی نباشه! کسی به این موضوعات گیر نمیده!
مثلا برای یکی از اقوام ما وقتی برای خواستگاری رفتند؛ پسر، دانشجو بود! تازه پدر و مادرشون هم فوت شده بود کسی را نداشتند کمکشون کنن! برادرا هم که خدا خیرشون بده؛ تا چند سال بعد عروسی سراغ برادر و زن برادرشون نیامدند تا مطمئن بشن که لازم نیست بهشون کمک کنن! درآمدشون هم زیر 500 تومان بود! تازه این در حالیه که توی خانواده ما رسم اینه که پسر باید لوازم منزل را (اقلا وسایل بزرگ را) تهیه کنه!!
اما وقتی ایمان ایشون برای پدر دختر ثابت شد! قبولش کردن و هر کاری هم از دستشون برمیامد انجام دادن و خیلی زود سر خونه و زندگیشون رفتن.
الان ایشون دکترا قبول شدن و استاد دانشگاه هستن! در حالی که دو تا بچه هم دارن! خانمشون هم درسشون را خوندند و فارغ التحصیل شدند!
البته برای خانما تحمل این شرایط خیلی سخته! به هر حال بار اصلی زندگی و حساب و کتاب خرج و مخارج دست خانماست! ولی اگر بخوان، میشه! فقط باید اولویت ها را مشخص کنید!
اگر واقعا ایمان و اخلاق مهم باشه براتون؛ و زندگیتون را هم بر اساس همین اعتقاد بنا کنید می بینید که مسائل مالی و چیزهایی از این دست آخرین چیزیه که باعث ایجاد اختلاف میشه!
جرا؟
چون وقتی هر دو طرف ایمان داشته باشن و تقواداشته باشن و اخلاقشون خوب باشه، بقدری از زندگیشون لذت میبرن و براشون شیرینه که حتی یه غذای کم و ساده و زندگی در یک خونه ساده و با کمترین وسایل؛ آنچنان آرامشی را به آنها میده که در هیچ فصری نمیشه پیدایش کرد!
زن و مرد از زندگی در کنار هم رسیدن به آرامش و امنیت فکری و روحی براشون مهمه! فقط روش بدست آوردن این امنیته که باعث میشه بعضیا راه را اشتباه برن! که به نظر من از تعریف غلطشون ناشی میشه!
اول مشخص کنید از زندگی چی میخواهید! بعد ببینید چه کسی با چه ویژگیهایی میتونه این ارامش را به شما بده! بعد برید سراغ افرادی که مشخصات مورد نظر شما را دارن! البته! یادتون باشه که ویژگیهایی که مشخص می کنید متناسب با خودتون باشه!!! (یعنی خودتون هم تا اندازه ای این ویژگیها را داشته باشید!)
موفق باشید و پیروز
بابا ول کنین این بهونه های واهی رو ... شماها اهل ازدواج نیستین بقیه رو هم معطل کردین ... همشم نشستین پشت کامپیوتر میگین لنگ اش کن ... خب نمیخواین ازدواج کنین اعلام کنین این بنده های خدا ک میان بحث کنن بدونن واسه خالی نبودن عریضه دور هم جم شدین و دارین بحث میکنین وگرنه کسی ک قدم بذاره تویه راهه ازدواج هم خودش کار واسه خودش گیر میاره هم همسر مناسب ... نشستن تویه خونه بعد میگن وای همه چی بده همه کس خرابه نمیشه ازدواج کرد ما بریم گناه کنیم بهتره ... بسسسه ... این همه تاپیک ازدواج و این همه راهکار :read: ... بابا یه توکل کنین برین جلو دیگه ... :khandeh!::god:
سلام علیکم
به نظر بنده یک زوج جوان برای زندگی تا بشود بهتر است مستقل باشند(دلایل زیاد و منطقی هم دارد که بزرگواران به برخی از آن اشاره نمودند) اما اینگونه هم نیست که کلیت داشته باشد و بگوییم افراد نمیتوانند نزد خانواده ها زندگی کنند ،زیرا داریم خانواده ای یک هفته کنار مادر شوهر زندگی کرده اما به مشکلات برخورده اند و دوام نیاوردمجبور شده اند جدا شوند ،از آن طرف هم داریم خانواه ای 8 سال کنار مادرشوهر زندگی کرده اند وقتی مجبور بودند مستقل شوند مادر شوهر و خانواده اش تا یک هفته از غصه گریه میکردند!!
به نظر حقیربرای زندگی نزد خانواده (چه خانواده زن چه خانواده شوهر ) باید چند چیز رادر نظر داشت
1-ایمان ،اخلاق و رفتار و منش خانواده ای که میخواهیم برای مدتی نزد آنها زندگی کنیم(چون در کنار تمام مسائل دیگر حتی نوع زندگی ومنش آن بزرگواران در تربیت فرزندان آینده این زوج جوان هم موثر خواهد بود)
2-آیا آن خانواده ها پذیرش و ظرفیتش را دارند که عروس یا داماد درکنارشان زندگی کند
3- دیدگاه و ظرفیت عروس و داماد برای زندگی در خانه خانواده ها و نوع تعامل آنها با خانواده ها
4-میزان ایمان، صبر ، گذشت و درک متقابل از هم در زندگی های گروهی
یازهرا(س)
دانشجو بودن و پول نداشتن به خودی خودش مساله ساز نیس. آدم میتونه به توانایی و پتانسیل مرد اعتماد کنه.
چیزی که خطرناکه اینه ک اون آدم خدای نکرده اهل کار نباشه تنبل باشه منتظر یه آب باریکه باشه
اگه ما بدونیم که یه پسر واسه زندگیش هدف داره برنامه داره و داره تلاش میکنه با سختی های اولش کنار میایم
بعدشم بنظر من ماهی 2-3 تومن واسه یه دانشجو خیلی خوبه.
این مخصوص آقایون بود دیگه صرفا"؟؟
چون دخترا به هر حال توکلو میتونن ولی جلو رفتنو فک نکنم:khandeh!:
من داستان زندگی خودمو گفتم که هم یه جورایی جواب شروع کننده ی تاپیک باشه و هم اینکه یه نور امیدی برای کسانیکه میگن نمیشه و... نمیتونیم و این حرفا!!
در کل میخاستم بگم که یه دانشجو با شرایط مالی اونم ماهی دو سه تومن! واقعا شرایط ایده الیه! و دلیلی بر تعویق انداختن ازدواجش
دیده نمیشه.
همه چیز شدنیه ...
همونطور که ما تونستیم ...
در ضمن سال قبل بعنوان زوج نمونه استان انتخاب شدیم ( تف ب ریا !!!:khaneh: )
سلام سارا خانوم ...
ازدواج کردن با شرایطی که داریم در درونش زندگی میکنیم به همین راحتی نیست ...
همه آدمها جنم کار کردن رو دارند و همه میخوان که در درون زندگی رشد و پیشترفت کنند ...
اینکه شما میگین ازدواج کردن با پسری که جنم کار کردن رو داشته باشه از نظره من حرفی مشگل دار هست ...
همه آدمها دوست دارند که کار کنند . پول در بیارند ... بهترین زندگی و بهترین شریک زندگی رو برای خودشون بدست بیارن ...
اما ...
مثلا یه مهندس از دانشگاه فارغ التحصیل میشه ...
میره سره کار با برجی 800 هزار تومن ... یک سال وای میاسته ... حقوقش میشه 1 میلیون تومن ... بعدش کارفرماش حقوقش رو زیاد نمیکنه ... میره یه جایه دیگه استخدام میشه ...
و دوباره با 800 هزار تومن شروع میکنه ...
و این کارفرما حقوقش رو بالاتر از ماهی 1.7 میلیون نمیبره ... دوباره میاد بیرون ... و میره جایی دیگه ... و این روند همینجوری ادامه خواهد داشت ...
حقوق آدمها هیچ ربطی به اهل کار بودن و حمالی کردن نداره .... هیچ ربطی به تنبلی نداره ... اتفاقا آدمهای تنبل تو جامعه ما بهتر پول در میارن ...
اینکه خیلی از جوون ها جنم کار کردن رو از دست میدن دقیقا به خاطره همین هست ... میبینن هر چقدر سعی و تلاش میکنند ... حقوقشون ثابت میمونه ....
همه حقوقشون رو خرج میکنن ... پس اندازی ندارند ... و آخرش هم ....
بهترین و مطمئن ترین کار این هستش که با پسری که باباش پولدار هست ازدواج کنیم ...
وگرنه هر چقدر هم که پسر جنم داشته باشه ... تو شرایط کنونی شکست میخوره ... و جنمش رو هم از دست میده ...
ماهی دو سه تومن برا دانشجو؟!:Moteajeb!:
این درآمد حداقل برای یه خانواده 5-6نفره کفایت میکنه، دیگه دو نفر که تازه ازدواج کردن که باید کلاشونو بندازن هوا با این درآمد، اونم دانشجو!