سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام آدم فقط وقتي گول مي خورد كه صاف نيست وگرنه نمي شودكه انسان فرق دروغ با راست رانفهمد چون دروغ خيلي طعم و بو و مزه اش با راست فرق مي كند
بوي كبر و بوي حرص و بوي آز درسخن گفتن بيايد چون پياز ،آنچان كه اگر شامه ظاهري ماسالم باشد بوي پياز را مي توانيم تشخيص دهيم اگرشامه باطني ما هم سالم باشدمي توانيم تشخيص دهيم و مي توانيم اطلاعات رابگيريم . الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
احوال پرسي هاي ما بصورت تعارف درآمده و سريع تمام مي شود ولي وقتي مي گوييم حال تو چطوره؟ يعني واقعاً دلم مي خواهد بدانم و مي خواهم بيايم در زندگي تو و بدانم چه نيازي داري؟ ما اگر واقعا حال هم را بپرسيم خيلي ازمشكلات حل مي شود. الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام در زندگی مهم این نیست که به ایده آل زندگی تان برسید بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید . الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم! اینها ذکر نیست. ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد. کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم! هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود . الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست .الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام گم شدم در خود چنان كز خويش ناپيدا شدم
شبنمي بودم ز دريا غرقه در دريا شدم
سايه اي بودم ز اول بر زمين افتاده خوار
راست كان خورشيد پيدا گشت، ناپيدا شدم
ز آمدن بس بي نشان و ز شدن بي خبر
گوئيا يكدم برآمد كامدم من ، يا شدم
نه، مپرس از من سخن زيرا كه چون پروانه یي
در فروغ شمع روي دوست ، ناپروا شدم
در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشي
لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن مي بايست بود و كور گشت
اين عجايب بين كه چون بيناي نابينا شدم
خاك بر فرقم اگر يك ذره دارم آگهي
تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم
چون دل عطار بيرون ديدم از هر دو جهان
من ز تأثير دل او بيدل و شيدا شدم
برای این که بتوان گریه کرد ،یکی از بهترین راه ها این است که ارتباط را با خدا زیاد نمود و از مجالس دعا و توسل که در مساجد و هیئات استفاده کرد ، چرا که رفتن به این مجالس دعا و توسل، قلب انسان را نرم می کند و دل انسان را به مصائب اهل بیت می سوزاند و اشک انسان را جاری می کند، و گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ،باعث می شود انسان درد ها و ناراحتی های خودش را فراموش کند و آرامش پیدا کند.
برای این که بتوان گریه کرد ،یکی از بهترین راه ها این است که ارتباط را با خدا زیاد نمود و از مجالس دعا و توسل که در مساجد و هیئات استفاده کرد ، چرا که رفتن به این مجالس دعا و توسل، قلب انسان را نرم می کند و دل انسان را به مصائب اهل بیت می سوزاند و اشک انسان را جاری می کند، و گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ،باعث می شود انسان درد ها و ناراحتی های خودش را فراموش کند و آرامش پیدا کند.
سلام استاد
ممنون
حقیقتش گاهی در مجالس روضه و ... ، اصلا نمیتونم تحت تاثیر قرار بگیرم، یعنی به خاطر اینکه حس میکنم بعضی از حالات مداح یا سخنران، نقش بازی کردن هست، یه جورایی اون مجلس نمیتونه روم تاثیر بذاره...
بله، شنیدن مصیبتهای اهل بیت،واقعا دردناک هست و اشک آدمو درمیاره ، ولی گاهی توی این مجالس اعصابم از گریه های مصنوعی و ضجه زدنهای ساختگی مداح و سخنران ،خورد میشه!! و دلم میخواد هرچی زودتر اون فضا رو ترک کنم!
حقیقتش گاهی در مجالس روضه و ... ، اصلا نمیتونم تحت تاثیر قرار بگیرم، یعنی به خاطر اینکه حس میکنم بعضی از حالات مداح یا سخنران، نقش بازی کردن هست، یه جورایی اون مجلس نمیتونه روم تاثیر بذاره...
بله، شنیدن مصیبتهای اهل بیت،واقعا دردناک هست و اشک آدمو درمیاره ، ولی گاهی توی این مجالس اعصابم از گریه های مصنوعی و ضجه زدنهای ساختگی مداح و سخنران ،خورد میشه!! و دلم میخواد هرچی زودتر اون فضا رو ترک کنم!
باسلام وتشکر .
گرچه تا حدودی حق با شما است برخی های حریفه ی عمل می کنند .
ولی در باب گریه نکردن چند دلیل می تواند داشته باشد:
1- وراثت:
انسان ها در در استعدادها, عواطف و روحیات متفاوتند . بیش تر تفاوت ها ناشی از شرایط و زمینه ها و امکانات متفاوتی است که افراد در آن پرورش یافته اند. بعضى به خاطر عامل توارث، کم تر می توانند گریه کنند. بارها دیده شده است این گونه افراد حتى در فوت عزیزان شان آن گونه که بعضى واکنش نشان مى دهند, متأثر نمى شوند. بعضی هم راحت گریه می کنند و هم راحت می خندند. بعضی نمی توانند به آسانی بخندند و به سختی گریه می کنند.
2-قساوت قلب:
احادیث و روایات بسیارى رقت قلب را ستوده است. پیامبر گرامى اسلام (ص)فرمود: «اشک چشم ها و ترس دل ها, از رحمت و مهربانى خدا است ».(1)از سوی دیگر گریه نکردن را ناشی از قساوت قلب دانسته است.
پیامبر یکى از علائم شقاوت را خشکى چشم دانست :«از نشانه هاى شقاوت و سخت دلى , خشکى چشم است (یعنى آن جا که عواطف و احساسات انسانى اقتضا کند ،اشکش در نیاید) و سنگدلى و آزمندى در جستجوى روزى و اصرار در ارتکاب گناه ».(2)
حضرت خطاب به اباذر کرد و فرمود: «اى اباذر! هر که تواند گریه کند, باید بگرید. هر کس نتواند, ناگزیر قلبش را اندوهگین کند . خود را به حالت گریه کنندگان در آورد, زیرا سنگدل از خداوند دور است».(3)
مولاى متّقیان , امیر مؤمنان على (ع)فرمود: «چون گریه ات نیاید. تظاهر در گریستن کن . پس اگر از چشمانت به اندازه سر پشّه اى اشک خارج شود, خوش به حالت ».(4)
از روایات برمی آید گناه یکى از عوامل مهم قساوت قلب و خشکى چشم است . انسان وقتى گناه مى کند, قلبش تیره وتار شده و دقّت و نرمى از آن خارج مى شود. قلب سخت و تیره نمى تواند در چشم اثر بگذارد و آن را گریان کند.
انسان هاى غافل نمى توانند گریه کنند, چون فکر و دل شان به دنیا مشغول مى باشد. چشمان شان مجذوب جلوه هاى دنیا و قلب شان از عاطفه خالى است . چنین چشمى نمى تواند اشک بریزد. اشک به خارج از این عالم تعلق دارد, چون از عاطفه ریشه مى گیرد و عاطفه جایگاه ملکوتى دارد. شهید بزرگوار آیه الله دستغیب شیرازى در قساوت قلب و درمان آن مطالب مبسوط و ارزنده اى دارند.(5)
بر هر انسان عاقلی لازم است گاهی سری به دل خود بزند، اگر در آن از این بیماری و انحراف از فطرت اولیه چیزی دید ، باید فوراً در مقام معالجه آن برآید. تنها راه خلاصی و نجات از شر آمال و قساوت قلب، تفکر زیاد در فنا و زوال دنیا، یعنی حیات مادی است تا جایی که هر چه به چشم او خورد یا به گوش او رسید، فوراً زوال آن را متوجه شود .نیز مرگ خود را از هر چیز نزدیک تر ببیند تا جایی که رسول خدا (ص) فرمود:
لقمهای در دهان نمیگذارم که امید فرو بردنش داشته باشم. چشم بر هم نمیگذارم که امید باز شدنش داشته باشم.
یکی دیگر از چیزهایی که غفلت را از بین میبرد، یاد مرگ میباشد. امام باقر (ع) فرمود:
از رسول خدا(ص) پرسش شد: کدام یک از مؤمنان زیرک تر و داناتر است؟ فرمود: آن که بیش از همه تدارک سفر آخرت مینماید.
در روایت دیگری حضرت فرمود: زیاد یاد مرگ کنید، زیرا یاد مرگ کردن شکننده لذات نفسانی و مانع از میلهای حیوانی است.
در قسمتی از نامه حضرت علی (ع) به محمد بن ابی بکر استاندار مصر آمده : پس هنگامی که نفس شهوات نفسانی را از شما میخواهد، زیاد یاد مرگ کنید . مرگ در اندرز دادن کافی است.
سفارش در باره یاد مرگ در خطبهها و مکتوبهای امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه و غیر آن زیاد به چشم میخورد. بالاتر از همه، سفارشها و سخنان زیادی است که در قرآن مجید راجع به مرگ و جهان آخرت شده است . ضمن این که یاد خدا و نیز مهربانی با یتیم دل را نرم میکند.
برای به دست آوردن رقت قلب باید اسباب و عللی را با دل آمیخت.
پاره ای از اسباب رقت قلب عبارتند از:
1- اجتناب از گناه :
حضرت علی (ع ) می فرمایند: اشک ها خشکیده نشد مگر به خاطر سنگدلی ها و قساوت قلب ها . قلوب با قساوت نشد مگر به خاطر زیادی گناهان .(6)بنابراین ریشه اشک نداشتن قساوت قلب است . ریشه قساوت قلب گناه است . پس ریشه اشک داشتن رقت قلب است . ریشه رقت قلب پرهیز از گناه است .
2- زهد در دنیا:
امام علی (ع ) می فرمایند: زهد ورزان در دنیا قلب های شان می گرید ، گرچه به ظاهر بخندند.(7) گریه قلب همان رقت قلب است و با زهد در دنیا حاصل می شود . زهد یعنی دل را در گرو مال و آمال نگذاشتن .
3- ترک آرزوهای دراز:
خداوند به حضرت موسی (ع ) می فرمایند: آرزویت را در دنیا طولانی مکن تا که قلبت با قساوت گردد . کسی که قساوت قلب دارد، از من دور است .(8)
4- کم خوری :
روایاتی نقل شد که دلالت داشت پرخوری دل را قساوت میبخشد. پس می توان نتیجه گرفت که کم خوری مانع قساوت قلب می شود.
مراد از کم خوری آن است که انسان به حدی بخورد که از پر خوری مریض نشود. ملاک این است که از پرخوری بدنش بیمار نگردد. پس اگر از افراط در کم خوری هم کسی مریض شود ، نکوهیده می باشد . بدن چون مرکب پرواز روح است ،باید قوی و چالاک باشد .
علاوه برآن چه گذشت اموری مانند:
1 - مهربانی کردن به یتیم،
2 - خوردن بعضی غذاها و میوهها مانند عدس، انجیر، انار، نان جو، سرکه، انگور و زیتون،
3 - یاد و ذکر خدا،
4 - قرائت قرآن،
5 - شرکت در تشییع جنازه،
6 - پرداخت بدهیها،
7 - شستشوی لباسها،
8 - رفتن به بیمارستانها و سرکشی به بیماران و مستضعفان،در رقت قلب موثر است.(9)
بنابراین انسان با توبه و انابه به درگاه خدا و ترک گناه ،قادر به گریستن خواهد بود.
نوشته اید : « بنده هر از گاهی هم مداحی گوش می دهم » . به دو نکته توجه کنید :
1- از افراط در گوش دادن به این گونه نوار ها بپرهیزید. افراط و تفریط در هر کاری، نه تنها انسان را به نتیجه دلخواه نمی رساند، بلکه گاه نتیجه عکس می دهد. در مورد گوش دادن نوار های روضه وسایر عبادات هم چنین حکمی صادق است. برای رسیدن به اعتدال و میانه روی باید شناخت خود را نسبت به واقعیت های زندگی و تعالیم اسلامی افزایش دهیم و در همه مراحل، زندگیِ پیشوایان دین را سرمشق خود سازیم.
در این مورد نیز به تدریج بکوشید همراه با تنظیم وقت برای گوش دادن به نوارهای مداحی ، معرفت و شناخت خود را از مسایل عقیدتی مانند خداشناسی، پیامبر و امام شناسی و معاد شناسی بالا ببرید. نیز درباره اسرار و حقایق عبادات مطالعه نمایید. وقتی عبادت همراه با شناخت و معرفت باشد، حالت نشاط و شادابی در انجام آن ها حفظ خواهد شد.
2- ادبار و اقبال دل:
یکی از موضوعاتی که در روایات مطرح شده، تغییر حالات و دگرگونی دل است. امام علی(ع) بر پذیرش این واقعیت تأکید نمود و فرمود:"دل گاهی میل دارد و گاهی میل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشی داشتید، نافله را هم بخوانید . هر گاه می بینید میل ندارید، به واجبات اکتفا کنید". (10)
معنای سخن فوق آن است که باید حالات روح را ملاحظه کرد. از هر گونه اکراه و اجبار و تحمیل اجتناب ورزید. دلیلش را جای دیگر فرمود: "إنّ القلب إذا أکره عمی؛ دل اگر مورد اجبار قرار گیرد، نابینا می شود". (11) برای اینکه در مجلس روضه حالت رقت قلب خود را از دست ندهید ،هرگاه حال روضه داشتید در این مجالس شرکت کنید . هرگاه حال آن نبود ،خود را ملزم به شرکت نکنید . اگر شرکت کردید ،خود را ملزم به اشک ریختن و گریه نکنید، بلکه خود را در حالت تباکی (گریه کردن ) قرار بده . ان شاءالله از ثواب گریه بر مظلومیت اهل بیت بهره مند خواهی شد.
پی نوشت ها:
1. احسان بخش ،آثار الصادقین , ج 2 ،ص 77.
2.همان , ج 2 ،ص 72 .
3.همان , ص 73..
4.مکارم الاخلاق , ص 317 .
5. قلب سلیم , ص 301 تا 357.
6. وسائل الشیعه , ج 11 ،ص 337.
7. نهج البلاغه ،خطبه 113 .
8. اصول کافی ،ج 3 ،ص 329.
9.قلب سلیم ،ص232.
10. نهج البلاغه، قصار 184.
11. همان، قصار 304.
در کل,اینطور نیستم که بگم نمیتونم گریه کنم,اتفاقا خیلی وقتها زود هم گریه ام میگیره(درحالت کلی منظورمه ,نه فقط مجالس روضه)
ولی خب اون جمله ای که نوشتم,یه جورایی حال الانم بود, که به بن بست رسیدم و واقعا نه گریه دوای دردمه و نه خنده,فقط ناظر باید باشم,و ......
یاسلام مجدد .
آن مطالب به عنوان یک بحث کلی وکاربردی مطرح شد .
وگرنه جناب عالیه اهل معنویت وگریه برای اهل بیت هستید .
اما در خصوص برای مظلومیت اهل بیت باید اشاره شود :
گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است . گریه فریاد عصر مظلومیت، رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است».(صحیفه نور، ج 8، ص 70 .)
حضرت على(ع) در روایتى مىفرماید: «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا،اولئک منّا و الینا؛( میزانالحکمه، ج 2، ص 236.
.) شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند .دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند،آنان از ما هستند و بازگشت شان به سوی ما است.»
امام صادق(ع) فرمود: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا؛(لمحبة فى الکتاب والسنة، ص 169 - 170 و 181 - 182.) شیعیان ما پارهاى از وجود ما هستند .از زیادى گل ما آفریده شدهاند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوش حال مىسازد، آنان را بدحال و خوش حال مىگرداند.» اما در باره این چرا گریه وخنده هیچ کدام مشکل شما را بر طرف نمی سازد .
چون توضیحی مطرح ننموده اید نمی توان نظر داد ولی در مجموع این نکته گفتی است که سعی نماید نقاط مثبت زندگی تان بشتر مورد توجه قرار دهید .
در این دنیا هیچ کسی بی مشکل نیست گرچه ممکن است مشکلات متفاوت باشد ولی مثبت نگری نقش اساسی در آرامش انسان دارد .
[FONT=andale mono]آهنگری پس از گذراندن جوانی پر شر و شور ، تصمیم گرفت وقت و زندگی خود را وقف خدا کند.
[FONT=arial]یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت :
[FONT=arial]واقعا عجیب است...! درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خدا ترسی بشوی،زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده... آهنگر بلافاصله پاسخ نداد، او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمیفهمید چه بر سر زندگیاش آمده . اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود: در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکه فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم.
[FONT=arial]یک بار کافی نیست ...
[FONT=arial]
[FONT=arial]آهنگر مدتی سکوت کرد، و سپس ادامه داد: گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغه شمشیر مناسبی در نخواهد آمد... باز مکث کرد و بعد ادامه داد: میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم.انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم، این است :
[FONT=arial]خدای من...، [FONT=arial]از کارت دست نکش،
[FONT=arial]میخواهم شکلی راکه تو میخواهی،به خودم بگیرم.
[FONT=arial]با هر روشی که میپسندی ادامه بده ،
[FONT=arial]هر مدت که لازم است ادامه بده ، [FONT=arial]اما هرگز ،[FONT=arial]مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن...
ناامیدی سبب پیدایش یکی از خطرناکترین معضل انسانی و اجتماعی است، که از یک سو فرد را از جهت نظری و فکری و عقیدتی به سمت «پوچ گرایی» سوق میدهد و از سویی دیگر در بعد عملی سبب رفتارهای نابهنجار و جنون آمیز میگردد و روح و نشاط زندگی را از خودو دیگران سلب میکند.
فردی که غبار «یأس و بیهدفی و پوچی بر دل و فکرش نشست و خود را از «سعادت و نجات» ناامید دید. باعث میشود که به جنایات بزرگتری دست زند و بر تکرار گناه خویش اصرار داشته باشد.
در بُعد فردی، خود را در دنیایی تنگ و تاریک،انباشته از ظلم و فساد و غیر قابل تحمل میبیند، به همین دلیل دیده میشود بسیاری از این گونه افراد، (حتی کسانی که به مدارج علمی قابل توجه دست یافتهاند) به خودکشی رو آوردهاند.
خداوند (که سایة رحمتش روی همه چیز و همةبندگانش گسترده است) نمیخواهد گرد ناامیدی بر چهر و فکر و عمل بندهاش بنشیند، از این رو توصیه میکند: «لا تیئسوا من روح الله...؛ هرگز از رحمت خدا مأیوس نباشید». در هر وضعیتی هستید وهر اندازه معصیت کردید و هر گناه بزرگی را مرتکب شدید، از لطف و رحمت خدا ناامید مباشید.
یأس از رحمت خدا ناشی از کفر پنهانی است، زیرا فردی که مأیوس است،قدرت خدا را محدود میداند یا حکمت خدا را زیر سؤال میبرد. کفر از گناهان بزرگ است، از این رو قرآن مجید میفرماید: «از رحمت الهی ناامید نمیگردد مگر کسانی که به خدا کافرند».(2)
پینوشتها:
1. یوسف (12) آیه 87.
2. همان.
. قرآن حكيم را به هزار چشم نگريسته اند و همچنان به هزار چشم ديگر مي نگرند ، هر نگاهي چيزي مي جويد و همان مي بيند. هر كس از اين خوان كرامت، به طعامي ميل مي كند و روزي خاص خود مي يابد
. خبر وصال كه تنها تسلاي خاطر ما در غربتگاه هجران است همان لطيفه اي است كه سّر لذت هنرها و سرچشمه نزاهت و خرمي است و هنرمند كسي است كه اين خبر دلاويز و اين مژده جان بخش را به چشم و گوش و دل و جان آدميان مي رساند.
رسالت انبياي الهي كه اولين مناديان عشق و چاووشان كعبه وصالند ابلاغ همين دعوت است كه شما را از مرگ به حيات ، از غم به شادي ، از خوف به امن ، از كثرت به وحدت ، از تنازع به صلح و محبت ، از ظلمت به نور و از هجران به وصال فرا مي خوانند.
"طرح وجود" همان گوهر الهي ذات ماست كه فرشتگان بر آن سجده كردند و وفادار ماندن به طرح اصلي حفظ و حراست آن اوصاف كماليه است كه خداوند در نهاد ما نهاده است و حقيقت معني "تقوي" همان انسان باني و نگهباني از فضائل انساني است.
رفتن مهرباني يا عشق به خانه زيبايي براي آن است كه عشق بنا بر مشهور نابيناست و زيبايي مسيحا دم است. پس چون عشق به خانه زيبايي مي رود چشمش به جمال او روشن مي شود و به پاس اين موهبت در منزل زيبايي رحل اقامت مي افكند بدين معني كه عشق در خدمت زيبايي است و از او نشات مي گيرد.
در ادب پارسي مكرر به اين نكته اشاره شده است كه معشوق در آسمان است و آنچه در زمين ديده مي شود سايه مرغي است كه در آسمان پران است و هر كه به دنبال سايه مي رود عمر ضايع مي گذارد.
خدایا ما را ببخش برای همه ی درهایی که زدیم و خانه ی تو نبود...
هر که به کرامت نفس خود آگاه شود، شهوات در دیده اش حقیر آیند.
حضرت علی علیه السلام
[INDENT]تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی
[/INDENT]
امیرالمومنین علیه السلام:
اگر جویای رستگاری هستید جدیت و تلاش را پیشه خود سازید.
عالم محضر خداست
در محضر خدا معصیت نکنید
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
آدم فقط وقتي گول مي خورد كه صاف نيست وگرنه نمي شودكه انسان فرق دروغ با راست رانفهمد چون دروغ خيلي طعم و بو و مزه اش با راست فرق مي كند
بوي كبر و بوي حرص و بوي آز درسخن گفتن بيايد چون پياز ،آنچان كه اگر شامه ظاهري ماسالم باشد بوي پياز را مي توانيم تشخيص دهيم
اگرشامه باطني ما هم سالم باشدمي توانيم تشخيص دهيم و مي توانيم اطلاعات رابگيريم . الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
احوال پرسي هاي ما بصورت تعارف درآمده و سريع تمام مي شود ولي وقتي مي گوييم حال تو چطوره؟ يعني واقعاً دلم مي خواهد بدانم و مي خواهم بيايم در زندگي تو و بدانم چه نيازي داري؟ ما اگر واقعا حال هم را بپرسيم خيلي ازمشكلات حل مي شود. الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
در زندگی مهم این نیست که به ایده آل زندگی تان برسید بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید . الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم! اینها ذکر نیست. ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد. کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم! هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود . الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست .الهی قمشه ای
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
ندارم شکوه ای از عشق در دل اتشی دارم
که من از پرتو این اتش است ارتابشی دارم
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
گم شدم در خود چنان كز خويش ناپيدا شدم
شبنمي بودم ز دريا غرقه در دريا شدم
سايه اي بودم ز اول بر زمين افتاده خوار
راست كان خورشيد پيدا گشت، ناپيدا شدم
ز آمدن بس بي نشان و ز شدن بي خبر
گوئيا يكدم برآمد كامدم من ، يا شدم
نه، مپرس از من سخن زيرا كه چون پروانه یي
در فروغ شمع روي دوست ، ناپروا شدم
در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشي
لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن مي بايست بود و كور گشت
اين عجايب بين كه چون بيناي نابينا شدم
خاك بر فرقم اگر يك ذره دارم آگهي
تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم
چون دل عطار بيرون ديدم از هر دو جهان
من ز تأثير دل او بيدل و شيدا شدم
میتواند مچم را بگیرد
اما همیشه دستم را میگیرد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خدا را میگویم مهربان ترین مهربانان
برای این که بتوان گریه کرد ،یکی از بهترین راه ها این است که ارتباط را با خدا زیاد نمود و از مجالس دعا و توسل که در مساجد و هیئات استفاده کرد ، چرا که رفتن به این مجالس دعا و توسل، قلب انسان را نرم می کند و دل انسان را به مصائب اهل بیت می سوزاند و اشک انسان را جاری می کند، و گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ،باعث می شود انسان درد ها و ناراحتی های خودش را فراموش کند و آرامش پیدا کند.
سلام استاد
ممنون
حقیقتش گاهی در مجالس روضه و ... ، اصلا نمیتونم تحت تاثیر قرار بگیرم، یعنی به خاطر اینکه حس میکنم بعضی از حالات مداح یا سخنران، نقش بازی کردن هست، یه جورایی اون مجلس نمیتونه روم تاثیر بذاره...
بله، شنیدن مصیبتهای اهل بیت،واقعا دردناک هست و اشک آدمو درمیاره ، ولی گاهی توی این مجالس اعصابم از گریه های مصنوعی و ضجه زدنهای ساختگی مداح و سخنران ،خورد میشه!! و دلم میخواد هرچی زودتر اون فضا رو ترک کنم!
باسلام وتشکر .
گرچه تا حدودی حق با شما است برخی های حریفه ی عمل می کنند .
ولی در باب گریه نکردن چند دلیل می تواند داشته باشد:
1- وراثت:
انسان ها در در استعدادها, عواطف و روحیات متفاوتند . بیش تر تفاوت ها ناشی از شرایط و زمینه ها و امکانات متفاوتی است که افراد در آن پرورش یافته اند. بعضى به خاطر عامل توارث، کم تر می توانند گریه کنند. بارها دیده شده است این گونه افراد حتى در فوت عزیزان شان آن گونه که بعضى واکنش نشان مى دهند, متأثر نمى شوند. بعضی هم راحت گریه می کنند و هم راحت می خندند. بعضی نمی توانند به آسانی بخندند و به سختی گریه می کنند.
2-قساوت قلب:
احادیث و روایات بسیارى رقت قلب را ستوده است. پیامبر گرامى اسلام (ص)فرمود: «اشک چشم ها و ترس دل ها, از رحمت و مهربانى خدا است ».(1)از سوی دیگر گریه نکردن را ناشی از قساوت قلب دانسته است.
پیامبر یکى از علائم شقاوت را خشکى چشم دانست :«از نشانه هاى شقاوت و سخت دلى , خشکى چشم است (یعنى آن جا که عواطف و احساسات انسانى اقتضا کند ،اشکش در نیاید) و سنگدلى و آزمندى در جستجوى روزى و اصرار در ارتکاب گناه ».(2)
حضرت خطاب به اباذر کرد و فرمود: «اى اباذر! هر که تواند گریه کند, باید بگرید. هر کس نتواند, ناگزیر قلبش را اندوهگین کند . خود را به حالت گریه کنندگان در آورد, زیرا سنگدل از خداوند دور است».(3)
مولاى متّقیان , امیر مؤمنان على (ع)فرمود: «چون گریه ات نیاید. تظاهر در گریستن کن . پس اگر از چشمانت به اندازه سر پشّه اى اشک خارج شود, خوش به حالت ».(4)
از روایات برمی آید گناه یکى از عوامل مهم قساوت قلب و خشکى چشم است . انسان وقتى گناه مى کند, قلبش تیره وتار شده و دقّت و نرمى از آن خارج مى شود. قلب سخت و تیره نمى تواند در چشم اثر بگذارد و آن را گریان کند.
انسان هاى غافل نمى توانند گریه کنند, چون فکر و دل شان به دنیا مشغول مى باشد. چشمان شان مجذوب جلوه هاى دنیا و قلب شان از عاطفه خالى است . چنین چشمى نمى تواند اشک بریزد. اشک به خارج از این عالم تعلق دارد, چون از عاطفه ریشه مى گیرد و عاطفه جایگاه ملکوتى دارد. شهید بزرگوار آیه الله دستغیب شیرازى در قساوت قلب و درمان آن مطالب مبسوط و ارزنده اى دارند.(5)
بر هر انسان عاقلی لازم است گاهی سری به دل خود بزند، اگر در آن از این بیماری و انحراف از فطرت اولیه چیزی دید ، باید فوراً در مقام معالجه آن برآید. تنها راه خلاصی و نجات از شر آمال و قساوت قلب، تفکر زیاد در فنا و زوال دنیا، یعنی حیات مادی است تا جایی که هر چه به چشم او خورد یا به گوش او رسید، فوراً زوال آن را متوجه شود .نیز مرگ خود را از هر چیز نزدیک تر ببیند تا جایی که رسول خدا (ص) فرمود:
لقمهای در دهان نمیگذارم که امید فرو بردنش داشته باشم. چشم بر هم نمیگذارم که امید باز شدنش داشته باشم.
یکی دیگر از چیزهایی که غفلت را از بین میبرد، یاد مرگ میباشد. امام باقر (ع) فرمود:
از رسول خدا(ص) پرسش شد: کدام یک از مؤمنان زیرک تر و داناتر است؟ فرمود: آن که بیش از همه تدارک سفر آخرت مینماید.
در روایت دیگری حضرت فرمود: زیاد یاد مرگ کنید، زیرا یاد مرگ کردن شکننده لذات نفسانی و مانع از میلهای حیوانی است.
در قسمتی از نامه حضرت علی (ع) به محمد بن ابی بکر استاندار مصر آمده : پس هنگامی که نفس شهوات نفسانی را از شما میخواهد، زیاد یاد مرگ کنید . مرگ در اندرز دادن کافی است.
سفارش در باره یاد مرگ در خطبهها و مکتوبهای امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه و غیر آن زیاد به چشم میخورد. بالاتر از همه، سفارشها و سخنان زیادی است که در قرآن مجید راجع به مرگ و جهان آخرت شده است . ضمن این که یاد خدا و نیز مهربانی با یتیم دل را نرم میکند.
برای به دست آوردن رقت قلب باید اسباب و عللی را با دل آمیخت.
پاره ای از اسباب رقت قلب عبارتند از:
1- اجتناب از گناه :
حضرت علی (ع ) می فرمایند: اشک ها خشکیده نشد مگر به خاطر سنگدلی ها و قساوت قلب ها . قلوب با قساوت نشد مگر به خاطر زیادی گناهان .(6)بنابراین ریشه اشک نداشتن قساوت قلب است . ریشه قساوت قلب گناه است . پس ریشه اشک داشتن رقت قلب است . ریشه رقت قلب پرهیز از گناه است .
2- زهد در دنیا:
امام علی (ع ) می فرمایند: زهد ورزان در دنیا قلب های شان می گرید ، گرچه به ظاهر بخندند.(7) گریه قلب همان رقت قلب است و با زهد در دنیا حاصل می شود . زهد یعنی دل را در گرو مال و آمال نگذاشتن .
3- ترک آرزوهای دراز:
خداوند به حضرت موسی (ع ) می فرمایند: آرزویت را در دنیا طولانی مکن تا که قلبت با قساوت گردد . کسی که قساوت قلب دارد، از من دور است .(8)
4- کم خوری :
روایاتی نقل شد که دلالت داشت پرخوری دل را قساوت میبخشد. پس می توان نتیجه گرفت که کم خوری مانع قساوت قلب می شود.
مراد از کم خوری آن است که انسان به حدی بخورد که از پر خوری مریض نشود. ملاک این است که از پرخوری بدنش بیمار نگردد. پس اگر از افراط در کم خوری هم کسی مریض شود ، نکوهیده می باشد . بدن چون مرکب پرواز روح است ،باید قوی و چالاک باشد .
علاوه برآن چه گذشت اموری مانند:
1 - مهربانی کردن به یتیم،
2 - خوردن بعضی غذاها و میوهها مانند عدس، انجیر، انار، نان جو، سرکه، انگور و زیتون،
3 - یاد و ذکر خدا،
4 - قرائت قرآن،
5 - شرکت در تشییع جنازه،
6 - پرداخت بدهیها،
7 - شستشوی لباسها،
8 - رفتن به بیمارستانها و سرکشی به بیماران و مستضعفان،در رقت قلب موثر است.(9)
بنابراین انسان با توبه و انابه به درگاه خدا و ترک گناه ،قادر به گریستن خواهد بود.
نوشته اید : « بنده هر از گاهی هم مداحی گوش می دهم » . به دو نکته توجه کنید :
1- از افراط در گوش دادن به این گونه نوار ها بپرهیزید. افراط و تفریط در هر کاری، نه تنها انسان را به نتیجه دلخواه نمی رساند، بلکه گاه نتیجه عکس می دهد. در مورد گوش دادن نوار های روضه وسایر عبادات هم چنین حکمی صادق است. برای رسیدن به اعتدال و میانه روی باید شناخت خود را نسبت به واقعیت های زندگی و تعالیم اسلامی افزایش دهیم و در همه مراحل، زندگیِ پیشوایان دین را سرمشق خود سازیم.
در این مورد نیز به تدریج بکوشید همراه با تنظیم وقت برای گوش دادن به نوارهای مداحی ، معرفت و شناخت خود را از مسایل عقیدتی مانند خداشناسی، پیامبر و امام شناسی و معاد شناسی بالا ببرید. نیز درباره اسرار و حقایق عبادات مطالعه نمایید. وقتی عبادت همراه با شناخت و معرفت باشد، حالت نشاط و شادابی در انجام آن ها حفظ خواهد شد.
2- ادبار و اقبال دل:
یکی از موضوعاتی که در روایات مطرح شده، تغییر حالات و دگرگونی دل است. امام علی(ع) بر پذیرش این واقعیت تأکید نمود و فرمود:"دل گاهی میل دارد و گاهی میل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشی داشتید، نافله را هم بخوانید . هر گاه می بینید میل ندارید، به واجبات اکتفا کنید". (10)
معنای سخن فوق آن است که باید حالات روح را ملاحظه کرد. از هر گونه اکراه و اجبار و تحمیل اجتناب ورزید. دلیلش را جای دیگر فرمود: "إنّ القلب إذا أکره عمی؛ دل اگر مورد اجبار قرار گیرد، نابینا می شود". (11) برای اینکه در مجلس روضه حالت رقت قلب خود را از دست ندهید ،هرگاه حال روضه داشتید در این مجالس شرکت کنید . هرگاه حال آن نبود ،خود را ملزم به شرکت نکنید . اگر شرکت کردید ،خود را ملزم به اشک ریختن و گریه نکنید، بلکه خود را در حالت تباکی (گریه کردن ) قرار بده . ان شاءالله از ثواب گریه بر مظلومیت اهل بیت بهره مند خواهی شد.
پی نوشت ها:
1. احسان بخش ،آثار الصادقین , ج 2 ،ص 77.
2.همان , ج 2 ،ص 72 .
3.همان , ص 73..
4.مکارم الاخلاق , ص 317 .
5. قلب سلیم , ص 301 تا 357.
6. وسائل الشیعه , ج 11 ،ص 337.
7. نهج البلاغه ،خطبه 113 .
8. اصول کافی ،ج 3 ،ص 329.
9.قلب سلیم ،ص232.
10. نهج البلاغه، قصار 184.
11. همان، قصار 304.
ممنون از پاسخ کاملتون
در کل,اینطور نیستم که بگم نمیتونم گریه کنم,اتفاقا خیلی وقتها زود هم گریه ام میگیره(درحالت کلی منظورمه ,نه فقط مجالس روضه)
ولی خب اون جمله ای که نوشتم,یه جورایی حال الانم بود, که به بن بست رسیدم و واقعا نه گریه دوای دردمه و نه خنده,فقط ناظر باید باشم,و ......
یاسلام مجدد .
آن مطالب به عنوان یک بحث کلی وکاربردی مطرح شد .
وگرنه جناب عالیه اهل معنویت وگریه برای اهل بیت هستید .
اما در خصوص برای مظلومیت اهل بیت باید اشاره شود :
گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است . گریه فریاد عصر مظلومیت، رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است».(صحیفه نور، ج 8، ص 70 .)
حضرت على(ع) در روایتى مىفرماید: «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا،اولئک منّا و الینا؛( میزانالحکمه، ج 2، ص 236.
.) شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند .دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند،آنان از ما هستند و بازگشت شان به سوی ما است.»
امام صادق(ع) فرمود: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا؛(لمحبة فى الکتاب والسنة، ص 169 - 170 و 181 - 182.) شیعیان ما پارهاى از وجود ما هستند .از زیادى گل ما آفریده شدهاند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوش حال مىسازد، آنان را بدحال و خوش حال مىگرداند.»
اما در باره این چرا گریه وخنده هیچ کدام مشکل شما را بر طرف نمی سازد .
چون توضیحی مطرح ننموده اید نمی توان نظر داد ولی در مجموع این نکته گفتی است که سعی نماید نقاط مثبت زندگی تان بشتر مورد توجه قرار دهید .
در این دنیا هیچ کسی بی مشکل نیست گرچه ممکن است مشکلات متفاوت باشد ولی مثبت نگری نقش اساسی در آرامش انسان دارد .
[INDENT][FONT=verdana]
راه رسیدن به موفقیت با یک تصمیم آغاز می شود.
[/INDENT]
سلام علیکم
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
برحذر باش که سر میشکند دیوارش!
یازهرا(س)
[FONT=andale mono]آهنگری پس از گذراندن جوانی پر شر و شور ، تصمیم گرفت وقت و زندگی خود را وقف خدا کند.
[FONT=arial]یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت :
[FONT=arial]واقعا عجیب است...! درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خدا ترسی بشوی،زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده...
آهنگر بلافاصله پاسخ نداد، او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمیفهمید چه بر سر زندگیاش آمده .
اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول تکه فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود.
بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم.
بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم.
[FONT=arial]یک بار کافی نیست ...
[FONT=arial]
[FONT=arial]آهنگر مدتی سکوت کرد، و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد.
حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد.
میدانم که این فولاد، هرگز تیغه شمشیر مناسبی در نخواهد آمد...
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد.
ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم.انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم، این است :
[FONT=arial]خدای من...،
[FONT=arial]از کارت دست نکش،
[FONT=arial]میخواهم شکلی راکه تو میخواهی،به خودم بگیرم.
[FONT=arial]با هر روشی که میپسندی ادامه بده ،
[FONT=arial]هر مدت که لازم است ادامه بده ،
[FONT=arial]اما هرگز ،[FONT=arial]مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن...
ناامید ی از درگاه الهی ؟
ناامیدی سبب پیدایش یکی از خطرناکترین معضل انسانی و اجتماعی است، که از یک سو فرد را از جهت نظری و فکری و عقیدتی به سمت «پوچ گرایی» سوق میدهد و از سویی دیگر در بعد عملی سبب رفتارهای نابهنجار و جنون آمیز میگردد و روح و نشاط زندگی را از خودو دیگران سلب میکند.
فردی که غبار «یأس و بیهدفی و پوچی بر دل و فکرش نشست و خود را از «سعادت و نجات» ناامید دید. باعث میشود که به جنایات بزرگتری دست زند و بر تکرار گناه خویش اصرار داشته باشد.
در بُعد فردی، خود را در دنیایی تنگ و تاریک،انباشته از ظلم و فساد و غیر قابل تحمل میبیند، به همین دلیل دیده میشود بسیاری از این گونه افراد، (حتی کسانی که به مدارج علمی قابل توجه دست یافتهاند) به خودکشی رو آوردهاند.
خداوند (که سایة رحمتش روی همه چیز و همةبندگانش گسترده است) نمیخواهد گرد ناامیدی بر چهر و فکر و عمل بندهاش بنشیند، از این رو توصیه میکند: «لا تیئسوا من روح الله...؛ هرگز از رحمت خدا مأیوس نباشید». در هر وضعیتی هستید وهر اندازه معصیت کردید و هر گناه بزرگی را مرتکب شدید، از لطف و رحمت خدا ناامید مباشید.
یأس از رحمت خدا ناشی از کفر پنهانی است، زیرا فردی که مأیوس است،قدرت خدا را محدود میداند یا حکمت خدا را زیر سؤال میبرد. کفر از گناهان بزرگ است، از این رو قرآن مجید میفرماید: «از رحمت الهی ناامید نمیگردد مگر کسانی که به خدا کافرند».(2)
پینوشتها:
1. یوسف (12) آیه 87.
2. همان.
جدايي تا نيفتد دوست قدر دوست كي داند
شكسته استخوان داند بهاي موميائي را
اگر بر آب روي خسي باشي و اگر بر هوا پري مگسي باشي ، دل بدست آر تا كسي باشي
چهره امروز در آيينه فردا خوش است
. قرآن حكيم را به هزار چشم نگريسته اند و همچنان به هزار چشم ديگر مي نگرند ، هر نگاهي چيزي مي جويد و همان مي بيند. هر كس از اين خوان كرامت، به طعامي ميل مي كند و روزي خاص خود مي يابد
انسان نه تنها عاشق است كه معشوق است و صد چندان كه او را شوق وصال جانان است ، جانان مشتاق اوست.
. خبر وصال كه تنها تسلاي خاطر ما در غربتگاه هجران است همان لطيفه اي است كه سّر لذت هنرها و سرچشمه نزاهت و خرمي است و هنرمند كسي است كه اين خبر دلاويز و اين مژده جان بخش را به چشم و گوش و دل و جان آدميان مي رساند.
رسالت انبياي الهي كه اولين مناديان عشق و چاووشان كعبه وصالند ابلاغ همين دعوت است كه شما را از مرگ به حيات ، از غم به شادي ، از خوف به امن ، از كثرت به وحدت ، از تنازع به صلح و محبت ، از ظلمت به نور و از هجران به وصال فرا مي خوانند.
"طرح وجود" همان گوهر الهي ذات ماست كه فرشتگان بر آن سجده كردند و وفادار ماندن به طرح اصلي حفظ و حراست آن اوصاف كماليه است كه خداوند در نهاد ما نهاده است و حقيقت معني "تقوي" همان انسان باني و نگهباني از فضائل انساني است.
گم كردن خويشتن رسيدن به همان مستي و بي خبري نزد عارفان است و هوشياري حجابي است بر حقيقت ذات ما.
رفتن مهرباني يا عشق به خانه زيبايي براي آن است كه عشق بنا بر مشهور نابيناست و زيبايي مسيحا دم است. پس چون عشق به خانه زيبايي مي رود چشمش به جمال او روشن مي شود و به پاس اين موهبت در منزل زيبايي رحل اقامت مي افكند بدين معني كه عشق در خدمت زيبايي است و از او نشات مي گيرد.
در ادب پارسي مكرر به اين نكته اشاره شده است كه معشوق در آسمان است و آنچه در زمين ديده مي شود سايه مرغي است كه در آسمان پران است و هر كه به دنبال سايه مي رود عمر ضايع مي گذارد.
سلام علیکم
اللهم اخرج حب الدنیا من قلبی
اللهم ارزقنی حبک و حب من تحبه و حب من یحبک
یازهرا(س)
[/CENTER][CENTER] [/CENTER]
[/CENTER][/CENTER][/CENTER]