*** آسیب شناسی درون دینی دین و دینداری ***
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
این تاپیک همونطور که از عنوانش پیداست انشاالله مجالیه برای آسیب شناسی درون دینی دین و دینداری، انشاالله که مفید واقع بشه...
قبل از هر چیز امیدوارم دوستان از این لحن گاها تند و رادیکال حقیر ناراحت نشن، گاهی برای انتقال مطلب چاره ای از این نوع لحن نیست، طبیعتا نقدای حقیر در یه بستر خاص مطرح میشه و ممکنه از نظر دوستانی که در فضای دیگه ای تنفس می کنن محل اشکال باشه، به هر ترتیب این اختلافات درون یه گفتمان دینی طبیعیه و وظیفه ی ما هم هست که اینها رو مطرح کنیم و به بحث بذاریم مطلب اول راجع به مهجوریت کلام و فلسفه و عرفان در حوزه هاست، کلام و فلسفه و عرفانی که از مباحث اعتقادی بحث می کنن و طبعا مهمترین و شریفترین مباحث در منظومه ی معارف دینی هستن، حقیقت اینه که تمرکز حوزه روی فقهه و فروع فروعات، به تعبیری حوزه در وهله ی اول می خواد فقیه تربیت کنه وکلام و فلسفه و عرفان در حوزه ها مهجوره، اگه طلبه ای به این مسائل علاقه داشته باشه باید با هزار زور و زحمت در کنار درسای اصلی خودش اینا رو کار کنه، البته الان اقبال به این مباحث در بین طلبه ها کمی بیشتر شده و با وجود رشته های تخصصی وضع کمی بهتر شده ولی هنوز هم خیلی خیلی جای کار داره، تازه اینهم بواسطه ی هزار و یک جور فحش و تهمت و فشار و خون دل خوردن کسانی مثل مرحوم علامه و بعد هم معدودی از شاگردان ایشون بوده که وضع کمی بهتر شده، این در حالیه که در جهان مسیحی وضع برعکسه، یعنی اونجا تمرکز بر روی الهیاته، می دونین بزرگترین کتاب تاریخ فلسفه ی غرب(تاریخ فلسفه ی نه جلدی کاپلستون) رو کی نوشته؟ یه روحانی مسیحی! اونهم برای طلبه های مسیحی!، برای اینکه نظر خیل عظیمی از بزرگان تراز اول حوزه رو راجع به این مباحث بدونین من از تاپیک «نسبت دین، فلسفه، و عرفان [از گوهر دین تا نشخوار قی کرده های دیگران...] » فقط نمونه وار چند مورد رو نقل قول می کنم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل:
ما امام صادق(علیهالسلام) را نشناختیم. اگر جعفــر بــن محمــد (علیهالسلام) را میشناختیم، دنبال این و آن نمیرفتیــم، قــی کردههای فلاسفه یونان را نشخوار نمیکردیــم، زبالههــای عرفـــان اکسلوفان را هضم نمیکردیم، خواه ناخواه واماندیم و بیچاره شدیم و از ایــن اقیانــوس معرفت محروم شدیم. آیت الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی:
راضی نیستم کسی که در غیر فقه و اصول زحمت بکشد از این شهریه استفاده کند.
در جلسهای که مدرسین نجف در آن دعوت شده بودند، فرمودند: نجف کارخانهی اجتهاد است، هرکس فلسفه و عرفان را میخواهد برود قم، من راضی نیستم این امور مطرح شود. شهید ثانی:
در خاتمه کتاب منیه المرید در باب اقسام علوم میفرماید: علوم دیگری باقی ماند که بعضی از آنها مطلقاً حرام است مانند علم سحر، شعبده بازی و بعضی از مسائل فلسفی و بطور کلی هر عملی که موجب پیدایش شک در انسان شود حرام است.
علامه مامقانی:
غرض من این نیست که دنبال علم کلام و فلسفه بروی و به کتابهای این دو علم مراجعه کنی بلکه تو را شدیداً منع میکنم (قبل از این که به کمال برسی) چون در بین آن کتب مطالب فریبندهای هست که چه بسا تو را اهل جهنم میکند حتی حدیث از اهلبیت (علیهمالسلام) هست که از هرگونه مراجعه به این دو علم منع میکند، بلکه غرض من مراجعه به کتب عقاید مرحوم مجلسی(ره) و مانند آن است. آیت الله صافی گلپایگانی:
تدریس و تدرّس فلسفه و عرفان مصطلح بطور آزاد مانند فقه و تفسیر و حدیث و علوم دیگر در حوزهها و خصوصاً قرار دادن آن در برنامه دروس حوزوی و دانشگاهی بسیار خطرناک است و اجرای این برنامهها و تشویق و تأیید آنان قابل توجیه نیست و اگر کسی در این حوزهها گمراه شود علاوه بر این که خودش مسئول است ، مدرس و استاد نیز مسئول خواهند بود.
آیت الله مکارم:
آخرین سخنرانی ای که مناز حضرت آیت الله خامنه ای شنیدم تاکید بر تعلیم و تعلم علم کلام در حوزه ها بود و امیدوارم کسانیکه هنوز در تفکرات ضد کلامی سیر میکنند این مطالب را با شنیدن سخن ایشان بدور بریزند و حوزه ها که تنها محلی برای تعلیم و تحقیق علوم کلامی است جانی دوباره بگیرد.
من لاجرم باید برای تصویر این وخامت موضوعی را مثال بزنم تا کم و کیف کار کمی دست آن کسانیکه دلشان بحال تشیع و مذهب علوی میسوزد بیاید.
همین الان دوستان در تاپیکی با عنوان اخلاق نسبی یا مطلق در حال بحثند.
من مبانی تحلیلی این موضوع را از همه دوستان عالم و یا آشنا به فن فلسفه و یا کلام تمنا دارم مورد توجه و عنایت قرار دهند. حتی با یک نگاه سطحی میتوان فهمید این توصیف ها برای اخلاق توصیفیاتی
جامع که نیستند هیچ دارای نواقص اساسی اند .
برای یک کسی که تعلیم و تبلیغ علوم دینی میکند این مشکل بزرگی است که مفاهیم اصلی تعئین کننده و اساسی ای همچون آنچه که ذکر شد را نتواند درست ریشه یابی و تحلیل کرده در نتیجه نمیتواند کامل و صحیح اجرا نماید.
این مطالب را مستند عرض کردم و در اینجا نمیتوانم و جایش هم نیست ادامه بدهم اگر دوستان در تعلل این مطالب شکی دارند بفرمایند تا در جائی مناسب دلایل را خدمتشان ارائه دهم.
با این توصیفات :
ضمن تائید فرمایش شما و با آنچه که با مطالعه این تحلیل ها دستگیرم شده بنده اضافه میکنم که در باب کلام ضعف در حوزه کلام از پایه و اصلی ترین مفاهیم کلامی مشهود است
مثلا از علم اخلاق ابتداعا
علم از دیدگاه مذهب و دین و انسان معتقد به الهیات چیست ؟
اخلاق در دیدگاه ادیان و از دیدگاه فلاسفه چیست و تفاوت میان آنها چیست ؟
آیا اخلاق علم است ؟ به چه دلیل ؟
الی .....
ولی مثلا یکی از اساتید بدون عنایت به این مطلب که اخلاق از دیدگاه ادیان با فلاسفه غیر دینی متفاوت است شروع به تحلیل مطلق یا نسبی بودن آن کرده ( یعنی 2 یا 3 مبحث بعد )
موفق باشید و ادامه بدهید
یاحق
حق
سلام و درود بر دوست اندیشمند و گرامی
اینکه نقد درون دینی انجام می دهید واقعا بسی جای تشکر و سپاس دارد ، یکی از نیازهای مبرم برای ما همین " نقد خود " است که باعث پالایش بیشتر دین متعالی اسلام می شود
مسائلی که مطرح نمودید بسیار جای بحث و تامل دارد که امیدوارم بتوانیم به نقطه ی خوبی آنها را به پیش ببریم
ابتدا درباره ی مهجوریت فلسفه و کلام و عرفان در حوزه های دینی - معرفتی عرض کنم که بنده کاملا هم نظر با شما هستم و معتقدم راهی که امثال امام خمینی و علامه طباطبایی و علامه جعفری و شهید استاد مطهری و استاد محمد تقی شریعتی که دنباله روان صدیق ملاصدرا و میر داماد و ملا سبزواری بودند ، متاسفانه دیگر از آن شتاب اولیه افتاده است
این بزرگان حون دلها خوردند تا نشان دهند فلسفه و کلام و عرفان نیز حوزه هایی بغایت بزرگتر و عظیم تر از فقه هستند و فقه تمام اسلام نیست. کما اینکه در مباحث کلان دینی صحبت از عالم اسلامی است نه فقیه
و به تعبیر اقبال لاهوری بزرگ ، در نظریه ی تجدید بنای اسلامی ، باید دوباره تکه تکه های جدا شده و هرکدام به راهی رفته ی اسلام را بهم متصل کنیم و با وحدتی که در صدر اسلام موجود بود ، حیاتی نو به اسلام ببخشیم
بنده در مطلب کوتاهی در وبلاگ شخصی به این موضوع اشاره کرده ام ( فقیه یا عالم ؟؟؟ ) که خوشحال خواهم شد مطالعه نمایید .
بسیار متاسف شدم که علمایی نظیر اینهایی که نقل قولشان را نگاشتید چنین نظری دارند و اینچنین فقه را مساوی اسلام می دانند و شعار فقه ما را بس است می دهند.
یقینا بر هیچ کس پوشیده نیست که فقه اسلامی که به تنهایی هیچگاه نمادی از اسلام نیست
خود امام خمینی نیز در تدریس فلسفه نظیر سایر هم فکران صدیقش با مشکلات بزرگی در حوزه روبرو بود که حتما شما نیز از انها خبر دارید.
به هر روی اصل و هدف " عالم " شدن است . نه فقیه شدن و در آن ماندن و آن را کامل و کافی و لازم دانستن.
ما باید دنبال ساخت عالم اسلامی باشیم نه فقیه
مطلب بعدی اینکه بنده برخلاف شما فکر می کنم متاسفانه گذشت زمان به سردرگمی هم اهالی حوزه و هم جوانان هم نسل ، اضافه خواهد کرد. نا رسایی فقهی که تمام افتخارش به پویا بودنش است از اینجا ناشی می شود که به نام دفاع از اصول ، مقتضیات مسلم جامعه ی امروز را وقعی نمی نهند و اینجاست که زخم کهنه سرباز می کند
تزریق عقل گرایی با ایجاد بسترهایی برای تبادل افکار دانشجویان با اهالی حوزه بسیار سریعتر اتفاق خواهد افتاد و بنظرم ضرورت بسیار بالایی است که اینکار هرچه سریعتر توسط خود اهالی حوزه و دانشگه انجام شود و منتظر تصمیمات لاجرم اغشته به بوروکراسی و تشریفات نظام نماند.
این تعامل بسیار سازنده خواهد بود و باعث خواهد شد هر دو طرف بسیار به اندیشه های هم کمک کنند
باید این فرهنگ سازی را در هر دو حوزه انجام داد که طرف مقابل نادان و نافهم و قدیمی و سنتی یا غرب زده نیست
همه زیر یک پرچم نفس می کشیم و ان اسلام عزیز است
با شنیدن نظرات و افکار و دغدغه های اهالی دانشگاه حوزویان ما مطمئن باشید که به فکر این خواهند افتاد که به هر طریقی به سمت فلسفه و کلام و عرفان نیز گام بردارند و این حرکت جهادی بطور عکس می تواند در دانشگاهیان نیز اتفاق افتد و این فضای بی اعتمادی به فقه که در دانشگاه ها و حوزه های فکریش جریان دارد ، تبدیل به خوش بینی شود
بنده گمان می کنم می توانیم در همین فضای اسک دین و وبلاگ های گوناگون نیز مقدمات چنین بستر هایی را فراهم کنیم تا به برخوردهای حضوری منجر شود که بسیار بسیار ضروری است . بشرطی که نگاه های دو طرف به طرف مقابل نگاهی سرشار از احترام به عقاید افکار باشد و تنها و تنها منطق بر فضا حاکم باشد و انصاف در دور کردن هر نوع پیش فرضی قبل از بحث
فکر می کنم در این تایپیک بسیار تنوع موضوعی وجود دارد که از تمرکزمان می کاهد لیکن خواستارم که به مباحث کلان تر بپردازیم تا مصداق ها و مثالها و سپس در وقتی مقتضی درباره ی انها نیز گفتگو کنیم
با سپاس دوباره برای زدن چنین پستی
دوباره اگر مطلبی به ذهنم رسید در خدمت خواهم بود ، در ضمن بدیهی است که منتظر شنیدن نظرات شما و سایر دوستان نیز هستم
یا علی
سلام.با تشكر از تاپيك خوبتون.
يك پيشنهاد سيد.
اي كاش سر فرصت و در آينده مثلا يك مسئله فلسفي را مطرح كنيد تا پيرامونش بحث بشه.
مثلا تفاوت فلسفه و عرفان يا عقايد فيلسوفان و عرفا در مورد يك موضوع .
يا حتي تفاوت فلسفه اسلامي و غربي.
از این دست مطالب فراوونه، دوستان تفصیل مطلب رو در اونجا ببینن، این مطلب نظر خیل عظیمی از بزرگان تراز اول حوزه است که کاملا در رویه ی حوزه تاثیرگذارند، این در حالیه که به قول یکی از بزرگان دغدغه ی جوون امروز ما شک بین سه و چهار نیست بلکه مسائل بنیادی زندگیه، به نظر حقیر کسانی که از مطالب اهل عرفان و حکمت محرومند درکشون از حتی آیات و روایات هم گاها سطحی و قشری و حتی بچه گانه است، دور موندن از لایه های عمیق تر زیست و فهم دینی آفت بزرگیه که در حوزه های دیگه و وجوه دیگه ی زندگی ما هم اثر خودش رو می ذاره که باید در جای خودش دنبال بشه، خوب وقتی طلبه ی ما اونطور که باید روی این مباحث کار نکنه و بلکه اصلا تحت تاثیر این بزرگان، چنین تلقی راجع به این مباحث داشته باشه، خود اون هم از این نظر عوام بار می یاد و اونوقت الگوی فرهنگی و دینی هم که ارائه می ده یه الگوی سطحی و قشری خواهد بود، جوون ما هم که مخاطب اونه متناظر با اون به این شکل تربیت میشه...
مطلب بعدی راجع به وضعیت خود فقهه، شما زیاد شنیدید که فقه شیعی در برخورد با مقتضیات زمانه پویاست، اما عملا برعکس این رو می بینیم، یعنی عملا مهجوریت این پتانسیل فقه شیعی در مواجهه با مقتضیات زمانه، باعث بروز چالش ها و بن بست هایی در فقه ما شده، به نظر حقیر این مطلب تا حد زیادی ریشه ی بیرون فقهی داره، ریشه های روانشناختی و جامعه شناختی و بستر روانشناختی و جامعه شناختی خاصی که فقیه ما در اون زیست می کنه، به نظر می یاد راه برون رفت از این چالش تزریق نوعی عقل گرایی به فقه و اصول فقه فعلیه، امیدوارم گذر زمان بعضی مسائل رو حل کنه، حقیر در تاپیک «فقه و چالش های معاصر» در این باره مباحثی رو طرح کردم...
حیفم امد که از این متن گویا و زیبا نیز تشکر ویژه نکنم افسوس که ما ریسک پذیر نیستیم به امید پرورش واقعی افکار افرادی چون استاد مطهری و دکتر شریعتی. خصوصا استاد مطهری که ما فقط در اسم ایشان را می ستاییم نه در عمل و البته امیدوارم بیانات ایت الله خامنه ای در مورد حوزه جامه عمل بپوشد
تشکر ویژه و امید بهروزی شما را به خاطر متن گویایتان دارم حرف دل ما را با انشای زیبا بیان کردید
و تقدیر از دغدغۀ دوستان نسبت به فعال سازی جنبه های مورد غفلت واقع شده _عمدا یا سهوا_ در اکثر برنامه ریزی های بلندو کوتاه مدت در سطح علوم دینی؛
در خصوص دروس مورد توجه در سطوح مختلف حوزوی بالاخص سطوح عالی لازم دیدم به تاکید مقام معظم رهبری در جمع امروز طلاب اشاره کنم که به طور کاملا صریح به عناوین فلسفه،کلام و تفسیراشاره فرمودند.
مسلما بیان چنین مصادیقی در جمع اساتید و علمای حوزه از بار معنایی بالایی برخورداره و توجه مضاعفی از سوی همه دلسوزان مکتب اهل بیت می طلبه.
ان شاءالله با اهتمام سروران به این مهم، راه برای شکوفایی هرچه بیشتر معارف مکتب اهل بیت(ع) در پاسخگویی به نیازهای تشنگان حال حاضر این علوم هموار بشه.
در پناه حق.
با سلام
ممنون از جناب سيد كه اين تايپك زيبا را زدند ان شاء الله كه ادامه داشته باشد و از نظرات دوستان استفاده كنيم
فقط بنده با پيشنهادي كه روي يك موضوع متمركز بشيم را قبول ندارم موضوع ، تيتر تايپك باشه و مطالب حول اين محور بهتره
در مورد اهميت فلسفه و كلام در حوزه رهبري در ديدار امروز خود با طلاب مطالب ارزنده اي فرمودند
متن سخنراني بيرون نيامده ولي از خبرگذاري ها اين متن را پيدا كردم:
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با تأکید بر اهمیت درس و رشته فلسفه، حوزه ها را به توجه بیشتر به علوم عقلی و فلسفه و کلام و نیز رشته تفسیر توصیه مؤکد کردند.
با سلام
خدمت دوستان عزيز
در مورد مطالبي كه در تايپك هاي گوناگون مطرح شد :
ببينيد اين كه فرموديد ابتدا درباره ی مهجوریت فلسفه و کلام و عرفان در حوزه های دینی - معرفتی عرض کنم که بنده کاملا هم نظر با شما هستم و معتقدم راهی که امثال امام خمینی و علامه طباطبایی و علامه جعفری و شهید استاد مطهری و استاد محمد تقی شریعتی که دنباله روان صدیق ملاصدرا و میر داماد و ملا سبزواری بودند ، متاسفانه دیگر از آن شتاب اولیه افتاده است
به نظر بنده فلسفه و كلام در حوزه نه تنها از تاب و تب نيفتاده است كه هرچه مي گذرد بر اهميت ان بين اهل علم افزورده مي شود
بهترين شاهد بر اين گفته تاسيس چندين موسسه و دانشگده در حوزه با نام فلسفه و كلام و پذيرش چند صد دانش پژوه در اين دانشگده هاست
اين كه فرموديد تك ستاره هايي چون امام و علامه طباطبايي و جعفري و مطهري و......زماني بودند و الان نبود اين چنين ستاره هايي را دليل بر كم رونق شدن فلسفه و كلام قبول ندارم
با مطالعه تاريخ بهتر مي فهميم كه ان زمان-- كه زياد هم دور نيست-- اين بزرگان با چه سختي فلسفه خوانده و تدرسي كرده اند ولي حال چه؟؟
ان بزرگان فلسفه را در حوزه ها نهادينه كردند و حال دانش پژروهان بي شماري به دنبال فلسفه و كلام اند
از طرفي الان هم حوزه در برگيرنده تك ستاره هاست ولي خود واقف ايم كه تا زنده اند خبري از ستاره بودنشان نيست
الان در حوزه دانشگده فلسفه و كلام و فلسفه اسلامي تاسيس مي شود و دانش پژوه مي پذيرد و مباحث فلسفه و كلام به راحتي وارد دورس حوزه مي شود
بزرگوار
هيچ مرجعي الان نمي تواند نقش كلام اسلامي را ناديده انگارد و اگثرا علما ،علم كلام را به عنوان فقه اكبر قبول دارند
و خود بدان معترف اند كه مرزهاي فقه و حديث و تفسير و ....در گرو كلام اند و كلام اسلامي بايد از اين مرزها دفاع كند تا فقيه بتواند تفقه در دين كند
فلسفه و كلام اسلامي ابتدا ثابت مي كند وجود فقه و نياز مردم به دين و دينداري و سپس مردم به سوي فقيه مي روند براي اموختن مسايل فقهي خود
بزرگوار
قرار نشد به نام تقويت فلسفه فقه و اجتهاد را بكوبيم
اين كه فلسفه و كلام اسلامي تا به حال در حوزه ها محجور مانده، قبول
اين كه فلسفه اسلامي با سرعت كمي در حال كسترش است و براي پوشش اين كاستي ها نياز به شتاب بيشتر ،قبول
ولي اين كاستي ها دليلي نمي شود براي كوبيدن فقه و نمي شود ونمي توان از اهميت فقه كاست
786
سلام علیکم
آقا سید با فرمایش حضرتعالی موافقم ، کلام ، فلسفه و مخصوصاً عرفان این روزها کمی کم رنگ شده اند. همین امر باعث شده عرفان های کاذب در جامعه رواج چشمگیری داشته باشد و متأسفانه حتی عزیزان مذهبی ما هم به دلیل خلأ ایجاد شده مخصوصاً در حوزه عرفان، به اینگونه وادی ها کشیده می شوند. البته فکر می کنم با فرمایشات حضرت آقا مقام معظم رهبری (مدظله العالی ) به همین زودی إن شاء ا... شاهد یک انقلاب در این خصوص هم خواهیم بود.
با اجازه شما و سایر اساتید و بزرگان این سایت پیشنهاد می کنم از همینجا شروع بفرمایید و کار عملی را در زمینه آموزش و کاربری کردن این علوم آغاز کنید.
با سلام
واقعا بحث به جا و قشنگی بود.
اما یک نکته؛ اینکه سخن گفتن در باب فلسفه و کلام و یا فقه و حدیث کار راحتی نیست. اقلا برای ما که دوران کمی از عمرمان را نسبت به کسانی که عمرشان را در این مسیر طی کرده اند کار نسبتا سخت و دشواری است چرا که همه در صدد آنیم به نتیجه ای فایده مند برسیم و این مساله با نگاه سطحی قابل تصور نیست. البته می توانیم از سرآمدان این بحث ها که خود جنبه های فقهی و اصولی داشته اند برای نیل به هدف استفاده کنیم، مکثل امام خمینی و شهید مطهری و ... ولی خود به خود و مستقیم بدون مراجعه عمیق به این علوم، نتیجه گیری کردن برای ما امری آسان نیست. اگر چه طلاب و تاحدی بعضی از دانشجویان رشته های فقه و اصول از نظریه های فقهی و اصولی خالی الذهن نبوده و تا حدی با مسائل و نظریه ها آشناهستند اما حساب ما با کسانی که عمرشان را در این راه صرف کرده اند و به نتیجه ای رسیده اند واقعا جداست. مگر اینکه ایشان را متعلق به همان جامعه سنتی و قدیمی بدانیم و لازمه دنیای جدید و مدرن را آشنایی با نظریات کلامی فلسفی بدانیم. که در این صورت توانسته ایم نقصی بر دارندگان تفکر پیشین وارد کنیم. تفکری که اصل را بر فقه و اصول می داند. البته ناگفته نماند در مواردی در استدلالهای فقهی و اصولی از سازو کارهای منطقی که خود مقدمه فلسفه هستند استفاده می شود که لاجرم ارتباط تلویحی و ضمنی این علوم را ولو در خفامی نمایاند. اما در هر حال به نظر این کمترین، از آنجا که سخن گفتن درباره علمی که در آن سررشته نداشته باشیم در هر مقام و منصبی باشیم امری سزا نیست، ناگزیر نظریه ما هم کارساز نخواهد بود. مثلا بسیار از علما تاریخ را در شمار داستان سرایی می شمارند و سعی می کنند روزهای جمعه که کمی خسته از درس و بحث اند به مطالعه مناقبی از اهل بیت و یا حداکثر کتابی دست چندم از مولفان تاریخ گردآور، بنمایند و با این ذهنیت به سراغ تمام تاریخ رفته و به کل تاریخ را امری غیر لازم می شمارند. در حالی که برای کسی که سالیان سال غور در تاریخ کرده باشد، تاریخ بسیار راه گشا بوده و می تواند حتی بعضی از مسائل علوم دیگر را تا حدی تبیین یا زمان شناسی کند. همین بحث درباره فلسفه و کلام و علوم عقلی دیگر هم هست. یعنی کسانی درباره فلسفه و کلام و علوم عقلی نظر به نامفید بودشان می دهند که هرگز در این زمینه نوشته قابل ارزیابی ای ارائه نکرده اند.
التماس دعا
با سلام
واقعا بحث به جا و قشنگی بود.
اما یک نکته؛ اینکه سخن گفتن در باب فلسفه و کلام و یا فقه و حدیث کار راحتی نیست. اقلا برای ما که دوران کمی از عمرمان را نسبت به کسانی که عمرشان را در این مسیر طی کرده اند کار نسبتا سخت و دشواری است چرا که همه در صدد آنیم به نتیجه ای فایده مند برسیم و این مساله با نگاه سطحی قابل تصور نیست. البته می توانیم از سرآمدان این بحث ها که خود جنبه های فقهی و اصولی داشته اند برای نیل به هدف استفاده کنیم، مکثل امام خمینی و شهید مطهری و ... ولی خود به خود و مستقیم بدون مراجعه عمیق به این علوم، نتیجه گیری کردن برای ما امری آسان نیست. اگر چه طلاب و تاحدی بعضی از دانشجویان رشته های فقه و اصول از نظریه های فقهی و اصولی خالی الذهن نبوده و تا حدی با مسائل و نظریه ها آشناهستند اما حساب ما با کسانی که عمرشان را در این راه صرف کرده اند و به نتیجه ای رسیده اند واقعا جداست. مگر اینکه ایشان را متعلق به همان جامعه سنتی و قدیمی بدانیم و لازمه دنیای جدید و مدرن را آشنایی با نظریات کلامی فلسفی بدانیم. که در این صورت توانسته ایم نقصی بر دارندگان تفکر پیشین وارد کنیم. تفکری که اصل را بر فقه و اصول می داند. البته ناگفته نماند در مواردی در استدلالهای فقهی و اصولی از سازو کارهای منطقی که خود مقدمه فلسفه هستند استفاده می شود که لاجرم ارتباط تلویحی و ضمنی این علوم را ولو در خفامی نمایاند. اما در هر حال به نظر این کمترین، از آنجا که سخن گفتن درباره علمی که در آن سررشته نداشته باشیم در هر مقام و منصبی باشیم امری سزا نیست، ناگزیر نظریه ما هم کارساز نخواهد بود. مثلا بسیار از علما تاریخ را در شمار داستان سرایی می شمارند و سعی می کنند روزهای جمعه که کمی خسته از درس و بحث اند به مطالعه مناقبی از اهل بیت و یا حداکثر کتابی دست چندم از مولفان تاریخ گردآور، بنمایند و با این ذهنیت به سراغ تمام تاریخ رفته و به کل تاریخ را امری غیر لازم می شمارند. در حالی که برای کسی که سالیان سال غور در تاریخ کرده باشد، تاریخ بسیار راه گشا بوده و می تواند حتی بعضی از مسائل علوم دیگر را تا حدی تبیین یا زمان شناسی کند. همین بحث درباره فلسفه و کلام و علوم عقلی دیگر هم هست. یعنی کسانی درباره فلسفه و کلام و علوم عقلی نظر به نامفید بودشان می دهند که هرگز در این زمینه نوشته قابل ارزیابی ای ارائه نکرده اند.
التماس دعا
با سلام
حقیر یقینا با کار (در حد بضاعت) محققانه مخالفتی ندارم، اما به نظرم یکی از موانع جدی در پیش رفتن چنین مباحثی پیچیده و رازآمیز کردن تصنعی و ناموجه این مسائل و ایجاد فضای روانی خاصیه که در نتیجه ی اون جوون ما در برخورد با این مسائل به تمامه محافظه کار و منفعل، و به نحو ناموجهی مقلد میشه و اصلا جرات فکر کردن به این مسائل رو هم به خودش نمی ده، مثلا خود من با اینکه دانشجوی فلسفه هستم و بطور معمول انتظار میره که امثال ما نسبت به مثلا طلبه ی نوعی حوزه ی علمیه ی قم خیلی کمتر محافظه کار باشیم، در عین حال تا مدتها خیلی محافظه کارانه با این مسائل برخورد می کردم که الان شکر خدا این تابوها کمتر مطرحه، حالا ببینید طلبه ای که در بطن چنین جریان ظاهری قرار داره وضعش چطور خواهد بود، در تقابل با برخی تلاش های تصنعی و ناموجه برای پیچیده و رازآمیزتر کردن این مسائل، به نظرم این تفاوت سلیقه ها در برخورد با کلام و فلسفه و عرفان تا حد زیادی به وضعیت وجودی و روانشناختی افراد برمی گرده، بالاخره خیلی ها شاکله ای ظاهری دارن و افق فهمشون بیشتر از این نیست، و برخی طور دیگه ای هستن، وقتی این شاکله ی ظاهری در چنین فضای قشری و زمختی هم قرار بگیره دیگه میشه قوز بالا قوز، میشه این مصیبتی که می بینیم، شیعه ادعای عقلگرایی داره، اما در عمل اشعری گری از سر و روی زندگی خیلی از ما (و از جمله فقه ما) بالا میره...
با سلام
واقعا بحث به جا و قشنگی بود.
اما یک نکته؛ اینکه سخن گفتن در باب فلسفه و کلام و یا فقه و حدیث کار راحتی نیست. اقلا برای ما که دوران کمی از عمرمان را نسبت به کسانی که عمرشان را در این مسیر طی کرده اند کار نسبتا سخت و دشواری است چرا که همه در صدد آنیم به نتیجه ای فایده مند برسیم و این مساله با نگاه سطحی قابل تصور نیست. البته می توانیم از سرآمدان این بحث ها که خود جنبه های فقهی و اصولی داشته اند برای نیل به هدف استفاده کنیم، مکثل امام خمینی و شهید مطهری و ... ولی خود به خود و مستقیم بدون مراجعه عمیق به این علوم، نتیجه گیری کردن برای ما امری آسان نیست. اگر چه طلاب و تاحدی بعضی از دانشجویان رشته های فقه و اصول از نظریه های فقهی و اصولی خالی الذهن نبوده و تا حدی با مسائل و نظریه ها آشناهستند اما حساب ما با کسانی که عمرشان را در این راه صرف کرده اند و به نتیجه ای رسیده اند واقعا جداست. مگر اینکه ایشان را متعلق به همان جامعه سنتی و قدیمی بدانیم و لازمه دنیای جدید و مدرن را آشنایی با نظریات کلامی فلسفی بدانیم. که در این صورت توانسته ایم نقصی بر دارندگان تفکر پیشین وارد کنیم. تفکری که اصل را بر فقه و اصول می داند. البته ناگفته نماند در مواردی در استدلالهای فقهی و اصولی از سازو کارهای منطقی که خود مقدمه فلسفه هستند استفاده می شود که لاجرم ارتباط تلویحی و ضمنی این علوم را ولو در خفامی نمایاند. اما در هر حال به نظر این کمترین، از آنجا که سخن گفتن درباره علمی که در آن سررشته نداشته باشیم در هر مقام و منصبی باشیم امری سزا نیست، ناگزیر نظریه ما هم کارساز نخواهد بود. مثلا بسیار از علما تاریخ را در شمار داستان سرایی می شمارند و سعی می کنند روزهای جمعه که کمی خسته از درس و بحث اند به مطالعه مناقبی از اهل بیت و یا حداکثر کتابی دست چندم از مولفان تاریخ گردآور، بنمایند و با این ذهنیت به سراغ تمام تاریخ رفته و به کل تاریخ را امری غیر لازم می شمارند. در حالی که برای کسی که سالیان سال غور در تاریخ کرده باشد، تاریخ بسیار راه گشا بوده و می تواند حتی بعضی از مسائل علوم دیگر را تا حدی تبیین یا زمان شناسی کند. همین بحث درباره فلسفه و کلام و علوم عقلی دیگر هم هست. یعنی کسانی درباره فلسفه و کلام و علوم عقلی نظر به نامفید بودشان می دهند که هرگز در این زمینه نوشته قابل ارزیابی ای ارائه نکرده اند.
التماس دعا
786
برادر عزیز صحبت شما کاملاً به جا و منطقی است لیکن اگر بنا باشد دست روی دست بگذاریم و بگوییم ما به پای این بزرگان نمی رسیم که کار درست نمی شود بالاخره باید از جایی شروع کرد این بزرگان هم ابتدا یک جوینده ساده بوده اند و بعد کم کم با تلاش و توکل به خدا و با مدد فضل الهی سرچشمه جوشان علم بر قلبشان جاری گردیده به قول معروف از شما حرکت از خدا برکت.
در نظر داشته باشید که حضرت آقا مقام معظم رهبری در جمع طلاب فرمودند حفظ کردن به تنهایی صحیح نیست و باید روی مطالب مورد مطالعه فکر کرد گاهی حتی لازم است بعد از درس استاد تقریر کرد و یک فرد فاضل مطالبی را که استاد فرموده اندمجدداً برای عده ای که نیاز دارند بیان کند ضمن اینکه از قبل از کلاس هم باید مطالعه داشت. بنابراین اولین قدم به نظر حقیر یافتن استادمناسب و متناسب باشرایطتتان است ازمقدمات شروع بفرمایید کم کم مشکل حل می شود إن شاء ا... .
حقیر هم با اجازه اساتید بزرگوار سایت از قول خودم عرض می کنم هرجا مشکلی بود در حد بضاعت ناچیز علمی در خدمتم .
بسم ا...
سلام علیکم جمیعا
امیدوارم آنچه که محمدی گرامی در مورد جنبش فکری در حوزه نام گرفته یک چهره و وجهه واقعی و اجرا شده ای از آن شاهد شویم انشاالله تعالی و این مبحث مسکوت نمانده و بدست فراموشی سپرده نشود.
در مورد فرمایش کاوه بزرگوار بله صحیح میفرمائید همین الان در بین کتب کلامی در کتابخانه های حوزه بگردید چن کتاب کلامی ثقیل می توان پیدا کرد چون بالاخره یک دانشجوی طلبه نیاز به ماآخذی دارد و نیاز دارد چند تحلیل در باب یک موضوع را بخواند و آنها را با هم بسنجد و انشاالله در آینده خودش تز یا فلسفه تحلیلی خود را ارائه دهد نمیگویم اصلا کتابی وجود ندارد ولی همین تعداد تحلیلهای پراکنده ای که صورت گرفته آنقدر در برابر وسعت این علم دینی کم است که میتوان گفت اصلا کتاب تحقیقی ای نداریم.
رجوع به آراء فلاسفه ای همچون صدرا و سهروردی و ابن عربی و دیگران بهترین کاری است که در حال حاضر یک طالب علم فلسفه کلامی میتواند انجام دهد.
دوستان در مورد علم کلام هم توضیح میفرمائید در کنارش دیگر مطالبی را که سید عزیز در همین تاپیک مطرح کرده اند را هم در نظر داشته باشید مانند:
مطلب بعدی راجع به تقدیس و بت ساختن از برخی بزرگان و افراد غیرمعصومه، و یا حداقل بکار بردن تعابیر آنچنانی و...، به نظر حقیر هر چه عقلانیت دینی بیشتر باشه کمتر از این دست مسائل می بینیم، به این تعبیر مرحوم آیت الله بهجت بر روی جلد رساله شون دقت بفرمایید: العبد محمدتقی بهجت، خدا رحمت کنه ایشون رو...
یاحق
حقیر در تاپیک «فقه و چالش های معاصر» کتاب «عقل فقهی» رو آپلود کردم، این توضیحات اونجاست:
مقدمه
پیشنهاداتی چند در تحول دروس حوزه های علمیه اینجانب سالهاست که در باب ضرورت تحول در متون دروس حوزه های علمیه از سر دلسوزی نکاتی را گفته و نوشته ام و در حد توان اندک خویش تلاش نموده ام که برخی متون درسی را آماده نمایم. شکی نیست که محور کار استاد و شاگرد «متن درسی» است و این هر دو به دنبال «متن» به پیش می روند و لذا باید بیشترین سرمایه گذاری بر روی نگارش و تنظیم «متن درسی» انجام شود، ولی متاسفانه چنین کاری از سوی شورای عالی و مدیریت حوزه چندان جدی تلقی نشده و قدم چشمگیری در این زمینه برداشته نشده است و همین اهمال کاری ها موجب یاس و سرخوردگی و نارضایتی بسیاری از فضلاء و طلاب مستعد و مشتاق حوزه شده است. اینجانب با کمال تواضع به محضر همه ی عالمان و فرزانگان حوزه های علمیه(ایدهم الله) چند طرح و پیشنهاد کاربردی زیر را در جهت ارتقا سطح کارآیی حوزه ها تقدیم می نمایم و امیدوارم در آینده به مورد اجرا گذاشته شوند:
الف) مختصری از مباحث هرمنوتیک در ابتدای کتب اصولی آورده شود و اساتید درس خارج، بطور جدی به این مباحث بپردازند و مبنای روشن و متقنی در تفسیر و برداشت و استنباط از متون دینی اتخاذ نمایند. ب) از آنجا که امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی، بحق تشکیل حکومت اسلامی را فلسفه ی فقه دانسته اند، درس «نظام و فلسفه سیاسی اسلام» از پایه ی اول تا آخرین پایه ی سطح، در قالب کتابهایی طبقه بندی شده از مختصر تا مفصل برای طلاب ارائه شود تا ذهنیت طلاب از ابتدای تحصیل، کاربردی و سیاسی شود. ج) لازم است همه ی طلاب یک زبان خارجی(غیر از عربی) مثل فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، اردو، ترکی را فرابگیرند و برای این منظور بایستی مراکز آموزش زبانهای خارجی در همه ی حوزه های علمیه رسمیت پیدا کند و فعال شود. د) توجه عمیق و اساسی به فلسفه ی علوم انسانی در حوزه های ما اندک است. از این رو لازم است برای هر یک از این علوم، مرکز آموزش و پژوهش تخصصی دائر شود تا طلاب و فضلاء علاقه مند پس از پایان سطح به صورت اجتهادی در این موضوعات به تحقیق و پژوهش بپردازند. از طلاب و فضلاء جوان استدعا دارم که در ضرورت امور فوق حقیقتا بیندیشند و در جهت تحقق آنها تلاش نمایند.
جناب طاهای گرامی
اگر به ادامه مطالب بنده در آن پست توجه بیشتر می فرمودید ، ملاحظه می کردید که بنده آن جمله را در واکنش به نقل قولهایی آوردم که از تعدادی از مراجع و بزرگان ، توسط سید ضیا بزرگوار آورده شده بود و مخاطب کلام بیشتر طرفداران اقوال ایات عظام مکارم ، صافی و وحید بود ( نمی توان تاثیرات این بزرگان بر اعمال و افکار طلبه ها را کتمان نمود. البته با سخنان اخیر رهبری درباره ی لزوم فلسفه و... بنده بسیار خوشبین هستم .)
لیکن بنده قصد کوبیدن فقه اسلامی را نداشته و ندارم و اصولا مخالف چنین افراط و تفریط هایی هستم و همواره معتقدم که باید کارها را تا حد امکان باهم پیش برد بدون غافل شدن از یک جنبه.
به هر صورت از توضیحات جناب عالی نهایت قدر دانی و تشکر را دارم.
یا حق
786
سلام علیکم
تا جایی که بنده در این بخش مطالعه کردم ظاهراً دوستان شرکت کننده در بحث در رابطه با ضرورت کار در موارد یاد شده اجماع دارند. از آنجا که بسیاری از دوستان و کاربران محترم از طلاب و دانشجویان مرتبط با این علوم هستند لذا پیشنهاد می کنم به جای اینکه منتظر باشیم تا این تحولات از حوزه شروع شود یا فکر کنیم که کی شروع می شود یا وقت گران بها را تنها به انتقاد بگذرانیم ، از همینجا این نهضت عظیم علمی را آغاز کنیم و بعد از اینکه حوزه در این زمینه ها فعال تر شد به صورت تطبیقی فعالیت نماییم. به این صورت حداقل اطلاعات مختصری کسب خواهد شد و به فهم مطالب کمک شایانی می شود.
البته نهایت الامر بنده هم تابع سایر دوستان هستم هر طور امر بفرمایید سمعاً و طاعتاً در خدمت خواهم بود.
یا علی
786سلام علیکم
تا جایی که بنده در این بخش مطالعه کردم ظاهراً دوستان شرکت کننده در بحث در رابطه با ضرورت کار در موارد یاد شده اجماع دارند. از آنجا که بسیاری از دوستان و کاربران محترم از طلاب و دانشجویان مرتبط با این علوم هستند لذا پیشنهاد می کنم به جای اینکه منتظر باشیم تا این تحولات از حوزه شروع شود یا فکر کنیم که کی شروع می شود یا وقت گران بها را تنها به انتقاد بگذرانیم ، از همینجا این نهضت عظیم علمی را آغاز کنیم و بعد از اینکه حوزه در این زمینه ها فعال تر شد به صورت تطبیقی فعالیت نماییم. به این صورت حداقل اطلاعات مختصری کسب خواهد شد و به فهم مطالب کمک شایانی می شود.
البته نهایت الامر بنده هم تابع سایر دوستان هستم هر طور امر بفرمایید سمعاً و طاعتاً در خدمت خواهم بود.یا علی
با سلام
جناب محمدی مراد شما از آغاز کردن نهضت عظیم علمی چیه؟ اگه همین مباحث کلام و فلسفه و عرفانه، که اینها در حوصله ی فضای عمومی سایت بطور متعارف مطرح هست، اما به اقتضای فضای عمومی سایت مباحث تخصصی و سنگین در اولویت های بعدیه، و بنا به تجربه اغلب این مباحث چندان اقبالی پیدا نخواهد کرد، همین تاپیک «فقه و چالش های معاصر» رو در نظر بگیرید، این تاپیک چندان هم تخصصی و سنگین نیست اما بیش از هفت ماه بود که به جز سرکار استاد گرامی هیچ یک از دوستان در این بحث با این اهمیت کلیدی شرکت نکردند...
گذشته از اینکه راجع به بعضی مباحث مثل همین بحثی که راجع به چالش ها و بن بست های فقه مطرح شد، آنچه ما گفتیم صرفا یه سری ایده های کلی بود، اولا باید این دغدغه ها بصورت یه جریان نافذ و گسترده در بیاد و حداقل تغییرات لازم و متناسب هم در ساختارهای علمی و اجرایی ما بوجود بیاد تا بتونه توفیقی داشته باشه، دوم اینکه چنین کاری یه پروژه ی بزرگ و پیچیده است که پیش رفتن اون منوط به سالها مطالعه و تامل و پژوهش جمع زیادی از پژوهشگران حوزه های مختلفه...
با سلام
جناب محمدی مراد شما از آغاز کردن نهضت عظیم علمی چیه؟ اگه همین مباحث کلام و فلسفه و عرفانه، که اینها در حوصله ی فضای عمومی سایت بطور متعارف مطرح هست، اما به اقتضای فضای عمومی سایت مباحث تخصصی و سنگین در اولویت های بعدیه، و بنا به تجربه اغلب این مباحث چندان اقبالی پیدا نخواهد کرد، همین تاپیک «فقه و چالش های معاصر» رو در نظر بگیرید، این تاپیک چندان هم تخصصی و سنگین نیست اما بیش از هفت ماه بود که به جز سرکار استاد گرامی هیچ یک از دوستان در این بحث با این اهمیت کلیدی شرکت نکردند...گذشته از اینکه راجع به بعضی مباحث مثل همین بحثی که راجع به چالش ها و بن بست های فقه مطرح شد، آنچه ما گفتیم صرفا یه سری ایده های کلی بود، اولا باید این دغدغه ها بصورت یه جریان نافذ و گسترده در بیاد و حداقل تغییرات لازم و متناسب هم در ساختارهای علمی و اجرایی ما بوجود بیاد تا بتونه توفیقی داشته باشه، دوم اینکه چنین کاری یه پروژه ی بزرگ و پیچیده است که پیش رفتن اون منوط به سالها مطالعه و تامل و پژوهش جمع زیادی از پژوهشگران حوزه های مختلفه...
786
بزرگوار آنچه در تاپیک های مختلف دیده ام به نظرم لازم است اما کافی نیست. مراد از آغاز نهضت علمی شروع آموزش در این حوزه ها و افزایش مباحثات علمی است و حتی اگر ضرورت ایجاب کرد شرکت در کلاس های مختلف خارج از محیط سایت و انتقال آن مباحث به این بخش . اما در مورد عدم اقبال دوستان تا حدود زیادی طبیعی است بسیاری از دوستانی که در سایت ها عضو می شوند به این امید می آید که مباحث تازه تر و جدیدی بیاموزند و غالباً نمی توانند مطلبی را آموزش دهند یا اگر علاقه ای هم باشد چون اطلاعات کافی ندارند نمی توانند شرکت کنند. به نظر بنده باید از مباحث پایه ای شروع به آموزش دادن و آموزش دیدن کرد هرکس در هر حوزه از علم که می تواند شرکت کند ولو با حضور دو نفر یا سه نفر و یا حتی یک نفر باشد نباید ناامید شد. به قول حضرتعالی این ايده های کلی که مطرح شده را می توان موردی بررسی کرد و تغییرات لازم و متناسبی را که فرمودید به مرور ایجاد کرد به هر حال برای هر پروژه بزرگ و عظيمی هم باید از جایی شروع کرد و ...
حق
با سلام خدمت هر دو بزرگوار
بنده فکر می کنم که باید اغاز کرد و توقع تغییرات سریع را در محیط های عملی نداشت
بی شک اگر چنین بحث هایی در این سایت افزایش یابد می تواند نقش خود را با صبر و ممارست تا حد قابل قبولی ایفا کند
و به امید خدا می توان به تغییراتی هرچند اندک چشم داشت
پیشنهاد می کنم بصورت ریز تر و با پرهیز از موضوعات کلی ، راه را با تایپیک های جدید تثبیت کنیم
اگر موافق هستید این کار را شروع کنیم
یا حق
786بزرگوار آنچه در تاپیک های مختلف دیده ام به نظرم لازم است اما کافی نیست. مراد از آغاز نهضت علمی شروع آموزش در این حوزه ها و افزایش مباحثات علمی است و حتی اگر ضرورت ایجاب کرد شرکت در کلاس های مختلف خارج از محیط سایت و انتقال آن مباحث به این بخش . اما در مورد عدم اقبال دوستان تا حدود زیادی طبیعی است بسیاری از دوستانی که در سایت ها عضو می شوند به این امید می آید که مباحث تازه تر و جدیدی بیاموزند و غالباً نمی توانند مطلبی را آموزش دهند یا اگر علاقه ای هم باشد چون اطلاعات کافی ندارند نمی توانند شرکت کنند. به نظر بنده باید از مباحث پایه ای شروع به آموزش دادن و آموزش دیدن کرد هرکس در هر حوزه از علم که می تواند شرکت کند ولو با حضور دو نفر یا سه نفر و یا حتی یک نفر باشد نباید ناامید شد. به قول حضرتعالی این ايده های کلی که مطرح شده را می توان موردی بررسی کرد و تغییرات لازم و متناسبی را که فرمودید به مرور ایجاد کرد به هر حال برای هر پروژه بزرگ و عظيمی هم باید از جایی شروع کرد و ...
سلام
احسنت / بابا یکی پیدا شد حرف دل منو بزنه عموما اون دسته از عزیزانی که میدونن خوب میدونن اونایی هم که مثل من نمی دونن اومدن که بدونن اما بدون درک مسایل اولیه و بحث شدن در مورد اونا از کلاس اول چطور بپرن تو درسهای حوزوی و..... اکثریت باتفاق امثال من هستند شما به اعضا نگاه نکنین بیشتر اوقات میهمانان چند برابر کاربران هستند بی خدا و لامذهب هم نیستند اما انچه را که میدانند ظواهر دین است که بصورت انتصابی بدون تحقیق بهشون رسیده است و احتمال دارد اعتقادشان نسبت به دین و مذهبشان سست باشد مانند بچه ای که هی میپرسه این چیه اون چیه؟ اگر خدمت گذاران سایت محبت بفرمایند نسبت به باز کردن بخشی مخصوص همت گمارند انشاالله این موضوع بسیار مفید و مسیر را برای من و امثال من هموار و روشن خواهد نمود:Gol::Gol:
سلام علیکم جمیعا
والله من حقیقتا هنوز نمی دونم این سایت مربوط به ارگان دولتیه سازمان خصوصی یا شرکت حمل و نقل بین المللی ولی در هر شکل این سایت متعلق به هر جائی باشه یک سایت - روم عمومیه و نه سطح و نه وجهه رسمی و علمی در حد مجمع تصمیم گیرنده حوزه علمیه را دارد.
این مباحث صرفا تبادل نظری است و کسب تجربه و جمع آوری آراء متفاوت و اگر تا همین اندازه هم خوب عمل کند عالی است.
ولی در هر حال اینجا
اولا هیچ قصد تخریب فقه در میان نیست که هیچ قصد و نیت تقویت آن است
دوما اینجا قصد و نیت تخریب هیچ عالم دینی ای نیست که هیچ داریم می آموزیم که چگونه میتوان از آراء مفید آنها بعنوان یک مشاور استفاده نمود برای پیشبرد اهداف.
سوما تبادل نظر در مورد فلسفه مذهبی بمنظور تقویت در تائید آن برای همه و انشاالله پذیرفتن کسانیکه با این مبحث مخالفند ( چون وجهه بد داستان را در نظر میگیرند )
چهارم در حال حاضر مباحث حوزوی برپایه احادیث و اخبار ها میگردد و مدتهاست که چنین است و مدافعین زیادی دارد و همیچنین این مطلب تا حدی صحیح است و باید که ایچنین باشد چراکه احادیث و اخبارها دارای ارزش بسیاری هستند
ولی
این وسط کلام وصله ناجوری بنظر میرسد
یک سوال
حضور قویتر علم کلام آیا میتواند برای یک تفکر و مذهب بر پایه اخبار خطرناک باشد ؟
پاسخ به این سوال میتواند خیلیها را راضی یا ناراضی به تقویت آن کند.
یاحق
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
باتشکر از جناب سید بزرگوار از ایجاد تاپیک های پر محتوا :Gol:
بنده پس از مطالعه ی پستهای دوستان بزرگوار تا این مرحله آسیب شناسی درون دینی و دینداری را از جانب ایشان به صورت تک بعدی مورد نقد وبررسی دیده ام .
دوستان تمام این آسیبها را فقط در عقب ماندن فقه از مسایل روز و جدید اجتماعی (اعم از رفتاری - پنداری - و.....) میدانند که البته کندی حرکت فقه و عدم پویایی فقه در دو قرن اخیر خود علل و دلایل قابل تأملی دارد که واقعیت آن قابلیت بحث گسترده و اشکار را نداردو مسئله باید در جلسات غیر علنی و به صورت تخصصی مورد بررسی قرار گیرد .
اما این آسیب یک روی دیگر هم دارد و آن هم پذیرش جامعه و بخصوص نسل جوان واللخصوص قشر روشن فکر وگاها" منور التفکراز دستورات فقهی و اعمال نظر ایشان ونفوذ این نظرات منور در ذهن دیگر اقشار جامعه (با توجه به خلع فقه متحول با نیازهای امروزی جامعه ی اسلامی) در حال شکل گیری و گسترش است . نمونه ی انها هم رویش قارچ گونه ی عرفانها ی نو پدید و کاذب ویا فتواهای خارق العاده که منبع و منشاء فقهی معتبر ندارند . مثل مطلبی که در دانشگاهها و بعد هم در سطح اجتماع شیوع پیدا کرد وآن هم این بود که وضو با لاک بر روی ناخنها اشکال ندارد ! وچندی است که می شنویم وضو از روی ناخن کاشته شده اشکالی ندارد!!! اما کسی به فکر گرفتن حکم قطعی از فقها در این باره نیست واگر هم کسی بوده تبلیغ قاطع و لازم در این مورد نشده .
در کتابهای دانشگاهی ما از انواع صفات خداوند و اصول عقاید بحث میشود (به صورت واحدی عمومی) اما آیا واقعا" غافلند از این که دانشجوی ما هنوز با حدود شرعی دینش در گیر است وبرای اعمال شرعی به دنبال دلیلی قانع کننده می گردد؟و افرادی فرصت طلب از این غفلت ما سوءاستفاده نموده وافکار دانشجویان وقشر جوان مارا فرآوری میکنند!!!
.................................................................................حق یارتان:roz:..............................................................................
سلام علیکم جمیعا
استاد گرامی چند موردی را بجا بیان کردند که خیلی بجا بود ولی طرح آن باید و لازم است با ریشه یابی ای حقیقت گرایانه - غیر متعصبانه و علمی باشد والا طرح این مبحث از اساس بیفایده بوده.
دوستان تمام این آسیبها را فقط در عقب ماندن فقه از مسایل روز و جدید اجتماعی (اعم از رفتاری - پنداری - و.....) میدانند که البته کندی حرکت فقه و عدم پویایی فقه در دو قرن اخیر خود علل و دلایل قابل تأملی دارد
مشکل از دو قرن اخیر نیست مشکل از حداقل 6 قرن پیش بوجود آمد.
خب مذهب شیعه استخوانبندی اخباری دارد و با نگرش اجتهادی با مفاهیم مخالف است .
مباحث اجتهادی تنها مختص میشود به فروعات فقهی که حتی بعض از آقاین آنرا هم عینا کپی برداری میکنند یا طوری تبئین میکنند که آب از آب تکان نخورد.
استاد گرامی مورد دیگری که جناب ضیاء عزیز مطرح فرمودند در مورد بت و شخصیت بت گونه بعضی از علمای شیعی است که هیچ کس به خودش قرنهاست اجازه این را نداده که خلاف میل و نظر آنها مطلبی را بنویسد.
مذهبی که 6 قرن است ( حداقل ) اخباری محض بوده و عینا از این علماء در کوچکترین مباحث نمونه برداری میکرده عملا از زمانه خود عقب میماند.
وقتی عقب ماند یک عده میشوند عارف و فتوا میدهند و جای مذهبون منفعل را میگیرند.
به همین سادگی
شما نمیتوانید این عده را مقصر بدانید.
یاحق
786
سلام علیکم
جناب سید ضياء عزیز بنا بود به یاری خداوند این مبحث رها نشود تا ان شاء ا... به یک نتیجه مطلوب برسیم، بنده مدتی گرفتار بودم فرصت سر زدن به این پست را نداشتم اما الان هم بعد از مدتی می بینم هیچ تحرک خاصی صورت نگرفته در پست دیگری ادامه مبحث را پی گیری می فرمایید ؟ یا از ادامه منصرف شده اید . اگر بنا به ادامه است محبت بفرمایید موضوع مورد بحث راکه قرار بود روی آن کار شود معرفی بفرمایید تا به فضل الهی دوستان شروع کنند ما هم استفاده نماییم.
متشکرم
786سلام علیکم
جناب سید ضياء عزیز بنا بود به یاری خداوند این مبحث رها نشود تا ان شاء ا... به یک نتیجه مطلوب برسیم، بنده مدتی گرفتار بودم فرصت سر زدن به این پست را نداشتم اما الان هم بعد از مدتی می بینم هیچ تحرک خاصی صورت نگرفته در پست دیگری ادامه مبحث را پی گیری می فرمایید ؟ یا از ادامه منصرف شده اید . اگر بنا به ادامه است محبت بفرمایید موضوع مورد بحث راکه قرار بود روی آن کار شود معرفی بفرمایید تا به فضل الهی دوستان شروع کنند ما هم استفاده نماییم.
متشکرم
سلام علیکم
جناب محمدی حقیر درست متوجه منظور شما نشدم، شما آنچه مد نظرتونه رو می تونین در قالب ایجاد تاپیک ها و بحث های جدید دنبال بفرمایید... راجع به تاپیک های آموزشی، پیش از این در تاپیک «طرح بزرگ جهادگران عرصه ی مجازی» این بحث مطرح شد که با همت دوستان بزرگوار این چند تاپیکی که برای این مقطع در نظر گرفته بودیم روی سایت قرار گرفت:
درسنامه پیامبرشناسی
درسنامه امام شناسی
درسنامه فرجام شناسی
درسنامه کلام جدید
درسنامه مهدویت حقیر تا حدی که فرصت کردم و به اقتضای فضای سایت هر از چند گاهی بحثی رو در این حوزه ها مطرح کردم، بحث مربوط به فقه رو هم در همون تاپیک «فقه و چالش های معاصر» و در حد مجال اون تاپیک ادامه دادم، وجهی از بحث در باب نسبت دین، فلسفه، و عرفان رو هم باز در حد مجال تاپیک مربوطه در تاپیک «نسبت دین، فلسفه، و عرفان [از گوهر دین تا نشخوار قی کرده های دیگران...]» طرح کردم، که البته در نهایت تاپیک بی خبر قفل شد!... در راستای آسیب شناسی درون دینی، همین دیروز به مطلبی از آیت الله وحید نقدی نوشتم که امروز دیدم متاسفانه کل اون تاپیک حذف شده!، گذشته از حاشیه های دیگه ای که در خلال این بحث ها باهاش روبرو شدم، متاسفانه فضای جامعه ی دینی ما و به تناسب اون فضای سایت اونطور که باید تحمل آسیب شناسی درون دینی رو نداره، و البته به آینده خوش بینم، اگه عمری بود و توفیقی شاید برخی دیگه از دغدغه هام در این باره رو طرح یا تفصیل دادم، البته تا جایی که فضای سایت اجازه بده!...
در راستای آسیب شناسی درون دینی، همین دیروز به مطلبی از آیت الله وحید نقدی نوشتم که امروز دیدم متاسفانه کل اون تاپیک حذف شده!، گذشته از حاشیه های دیگه ای که در خلال این بحث ها باهاش روبرو شدم، متاسفانه فضای جامعه ی دینی ما و به تناسب اون فضای سایت اونطور که باید تحمل آسیب شناسی درون دینی رو نداره، و البته به آینده خوش بینم، اگه عمری بود و توفیقی شاید برخی دیگه از دغدغه هام در این باره رو طرح یا تفصیل دادم، البته تا جایی که فضای سایت اجازه بده!...
به امید اینده! وقتی فضای تحمل برای آسیب شناسی وجود نداره یا انتقادها نابجا تلقی میشه دو حالت استنباط میشه : یکی ایده ال بودن شرایط کنونی و رضایت لذا انتقادی وارد نیست و دوم یعنی عدم پذیرش و خواست برای بهبودی ولو با استقبال از ارا مختلف!
عقل سلیم و انچه از روایات در زمینه غیبت بر می اید نشان می دهد که ما در فهم دین هنوز در ابتدای راهیم و شرایط کنونی به هیچ وجه خالی از نقص نیست و باید منتظر تغییراتی باشیم که گویی دین جدیدی آورده شده
پس چرا مقاومت و واکنش حذفی؟!
یا حق
786
سلام علیکم و رحمه الله
بزرگوار منظور حقیر دقیقاً همین نامی است که بر این پست گذاشته شده . آنچه بر فقه حاکم است برای امروز آسیب شناسی شود و با توجه به آیات الاحکام و نظر فقها حتی آنهایی که نظریاتشان به صورت اجماعی نبوده و مورد توجه قرار نگرفته به صورت تطبیقی با مسائل و معضلات امروزین جامعه بحث شود و بعد راه کار دینی ، فقهی ، علمی و منطقی صحیح ارائه گردد. البته بنده پست هایی که حضرتعالی قرار داده اید نخوانده ام ، لیکن اگر در این راستاست که بسیار خوب اگر نه در این سمت وسو هم محبت بفرمایید. متأسفانه بنده به دلیل مشغله فراوان امکان ایجاد تاپیک ندارم به هر حال انجام هر امری مسئولیت زاست و مستلزم رسیدگی و پاسخگویی لذا زحمت را به دوش حضرتعالی گذاشتم که از این بابت امیدوارم حلال بفرمایید.
ملتمس دعای شما
786سلام علیکم
تا جایی که بنده در این بخش مطالعه کردم ظاهراً دوستان شرکت کننده در بحث در رابطه با ضرورت کار در موارد یاد شده اجماع دارند. از آنجا که بسیاری از دوستان و کاربران محترم از طلاب و دانشجویان مرتبط با این علوم هستند لذا پیشنهاد می کنم به جای اینکه منتظر باشیم تا این تحولات از حوزه شروع شود یا فکر کنیم که کی شروع می شود یا وقت گران بها را تنها به انتقاد بگذرانیم ، از همینجا این نهضت عظیم علمی را آغاز کنیم و بعد از اینکه حوزه در این زمینه ها فعال تر شد به صورت تطبیقی فعالیت نماییم. به این صورت حداقل اطلاعات مختصری کسب خواهد شد و به فهم مطالب کمک شایانی می شود.
البته نهایت الامر بنده هم تابع سایر دوستان هستم هر طور امر بفرمایید سمعاً و طاعتاً در خدمت خواهم بود.یا علی
786بزرگوار آنچه در تاپیک های مختلف دیده ام به نظرم لازم است اما کافی نیست. مراد از آغاز نهضت علمی شروع آموزش در این حوزه ها و افزایش مباحثات علمی است و حتی اگر ضرورت ایجاب کرد شرکت در کلاس های مختلف خارج از محیط سایت و انتقال آن مباحث به این بخش . اما در مورد عدم اقبال دوستان تا حدود زیادی طبیعی است بسیاری از دوستانی که در سایت ها عضو می شوند به این امید می آید که مباحث تازه تر و جدیدی بیاموزند و غالباً نمی توانند مطلبی را آموزش دهند یا اگر علاقه ای هم باشد چون اطلاعات کافی ندارند نمی توانند شرکت کنند. به نظر بنده باید از مباحث پایه ای شروع به آموزش دادن و آموزش دیدن کرد هرکس در هر حوزه از علم که می تواند شرکت کند ولو با حضور دو نفر یا سه نفر و یا حتی یک نفر باشد نباید ناامید شد. به قول حضرتعالی این ايده های کلی که مطرح شده را می توان موردی بررسی کرد و تغییرات لازم و متناسبی را که فرمودید به مرور ایجاد کرد به هر حال برای هر پروژه بزرگ و عظيمی هم باید از جایی شروع کرد و ...
786سلام علیکم
جناب سید ضياء عزیز بنا بود به یاری خداوند این مبحث رها نشود تا ان شاء ا... به یک نتیجه مطلوب برسیم، بنده مدتی گرفتار بودم فرصت سر زدن به این پست را نداشتم اما الان هم بعد از مدتی می بینم هیچ تحرک خاصی صورت نگرفته در پست دیگری ادامه مبحث را پی گیری می فرمایید ؟ یا از ادامه منصرف شده اید . اگر بنا به ادامه است محبت بفرمایید موضوع مورد بحث راکه قرار بود روی آن کار شود معرفی بفرمایید تا به فضل الهی دوستان شروع کنند ما هم استفاده نماییم.
متشکرم
786سلام علیکم و رحمه الله
بزرگوار منظور حقیر دقیقاً همین نامی است که بر این پست گذاشته شده . آنچه بر فقه حاکم است برای امروز آسیب شناسی شود و با توجه به آیات الاحکام و نظر فقها حتی آنهایی که نظریاتشان به صورت اجماعی نبوده و مورد توجه قرار نگرفته به صورت تطبیقی با مسائل و معضلات امروزین جامعه بحث شود و بعد راه کار دینی ، فقهی ، علمی و منطقی صحیح ارائه گردد. البته بنده پست هایی که حضرتعالی قرار داده اید نخوانده ام ، لیکن اگر در این راستاست که بسیار خوب اگر نه در این سمت وسو هم محبت بفرمایید. متأسفانه بنده به دلیل مشغله فراوان امکان ایجاد تاپیک ندارم به هر حال انجام هر امری مسئولیت زاست و مستلزم رسیدگی و پاسخگویی لذا زحمت را به دوش حضرتعالی گذاشتم که از این بابت امیدوارم حلال بفرمایید.
ملتمس دعای شما
جناب محمدی شما صرفا بیرون گود نشستین و می گین لنگش کن!، مطالب سایت رو هم درست بررسی نکرده و بلکه بعضا ندیده حکم به عدم کفایتشون می کنین!، ما رو هم به صرف نقد درجه دوم متهم می کنین!، بعدش با توبره ی پر از پیشنهاد می خواید نهضت عظیم علمی! راه بیندازین و سنگ های گنده بردارین!، بعدش می گین حتی فرصت ایجاد تاپیک هم ندارین!، حالا هم که قراره این نهضت عظیم علمی! رو بر دوش ضعیف امثال حقیر بذارین!، لابد بعد از مدتی هم تشریف می یارید و ندیده و بررسی نکرده امثال حقیر رو به باد انتقاد می گیرین که چرا هیچ کار خاصی انجام ندادین!...
786
سلام علیکم و رحمه الله
مثل اینکه بنده حضرتعالی رو آزرده خاطر کردم از این بابت عذرخواهی می کنم. بزرگوار بنده بیرون گود نیستم دقیقاً در بطن گود هستم به همین دلیل هم عرض کردم فرصت ندارم. ضمن اینکه هرگز به خودم اجازه نمی دهم بدون بررسی ، مطلبی عرض کنم اگر گفتم این پست هایی که حضرتعالی فرمودید مطالعه نکردم دلیل بر این نیست که کل مطالب سایت رو ندیدم . ضمناً قاضی هم نیستم تا بتوانم کسی را متهم کنم. اگر عرض کردم فرصت ایجاد تاپیک ندارم به این دلیل هست که باید مسئولیت آن را هم بپذیرم و اگر کسی سؤالی داشت کامل و جامع پاسخگو باشم لیکن این دلیل نمی شود که نتوانم در مباحث شرکت کنم عدم ایجاد تاپیک با عدم شرکت در مباحث دو مفهوم جدا هستند. عرضم این بود که حضرتعالی تاپیک های مورد نظر در خصوص آسیب شناسی رو ایجاد بفرمایید مثلاً آسیب شناسی فقه یا آسیب شناسی عرفان و امثال آن و مطالب اولیه را بگذارید بنده هم در حد بضاعت علمی ناچیز شرکت می کنم.
به هر حال اگر گزافه گویی کردم و جسارتی شد یا موجبات ناراحتی حضرتعالی رو فراهم کردم عذرخواهی می کنم. حلال بفرمایید.
ملتمس دعای شما