شبهه ای مفصل بر واقعه ی عاشورا
تبهای اولیه
به نام خدا داستان این است
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا می آید بر در خیمه می ایستد خطاب می کند به خواهر بزرگوارش: «یا اُختاه! ایتینی بِوَلَدِیَ الرَضیع حَتی اُوَدِعَهُ؛ طفل شیرخوار مرا بیاور برای اینکه می خواهم با او هم وداع و خداحافظی بکنم» (لهوف با ترجمه ص 117). با این که مادر این طفل در آنجا حیات دارد، ولی اباعبدالله میخواهد ثابت بکند که قافله سالار بعد از من زینب است، لذا به خواهرش خطاب میکند. زینب (س) میرود طفل شیرخوار اباعبدالله را می آورد. حسین علیه السلام به چهره این طفل نگاهی می کند. چند روز است که مادرش (سیراب نبوده است) و زن، طبق معمول وقتی یک ناراحتی پیدا بکند دیگر پستانش شیر نمیدهد چه رسد به اینکه چند شبانه روز هم سیراب نبوده است. خود به خود در این طفل أبا عبدالله (ع) آثار گرسنگی و تشنگی پیداست حسین (ع) که کانون محبت است این طفل را میگیرد برای اینکه ببوسد. جاهای قرمز شده جواب سوال شما هست البته لازم به ذکر است بعضی از مداحان متاسفانه برای اینکه در روضه ها جو را عوض کنند یا به عبارتی اشک بیشتری در بیاورد بعضی چیزها اضافه میکنند که این کار باعث سو استفاده دشمنان میشود که علما هم در این باره نظر هایی دارند که این چند روز هم نمونه هاش در این سایت گفته شده مثل قمه زنی لخت سینه زدن
دشمن به یکی از افراد لشگر خودش فرمان میدهد که ببین چه هدف خوبی پیدا کردی، اگر بتوانی مهارت به خرج بدهی نشانه کنی. میگوید چه را نشانه کنم؟ میگوید کودک را. طفل همانطور که در دست ابا عبدالله است، یک وقت میبیند مثل مرغ سر بریده دارد دست و پا می کند. ولی حسین (ع) آن کوه وقار، کاری که میکند مشتهایش را پر از خون میکند و می پاشد به طرف آسمان: «هَونٌ عَلَیَ اَنَهُ بِعَینِ الله» در راه رضای حق است و چشم حق دارد می بیند، دیگر بر حسین ناگوار نیست.
باسلام
پیش از پرداختن به پاسخ تذکر نکته ای ضروری به نظر می رسد.
ما مسلمانان افتخار داریم که پیامبر مان به خلقی نیکو آراسته شده است.1 بر این اساس خداوند، توسعۀ اسلام را نیز مرهون خوش خلقی های آن حضرت می داند. 2 و در پی آن ما مسلمانان نیز مأمور شدیم که حتی به بت های مشرکان هم توهین ننماییم.3
واقعه و شهادت امام حسین (ع) و یاران آن حضرت از بدیهیات، مسلمات و معلومات تاریخ است که با تواتر و سینه به سینه نقل شده و از نسلی به نسل بعد رسیده است و تا به حال کسی حتی دشمنان نیز آن را انکار ننموده است.
این حادثه نقش به سزایی در حیات و رشد و گسترش اسلام داشته و همچون چراغ پر نوری در جلو راه امت اسلامی نور افشانی کرده است. امام سجاد(ع) و حضرت زینب کبری (س) به عنوان سفیران با کفایت کربلا با روایت صادقانه خود دشمن را رسوا و دست های پلیدی را که قصد نابودی درخت اسلام را داشتند برملا کردند تا جایی که بنی امیه بدرستی احساس کرد با کشتن امام حسین (ع) جز خواری و نکبت و شکست چیزی بدست نیاورده است.
به همین دلیل حکومت بنی امیه و ایادی آن که از روشن گری این چراغ هدایت متضرر می شدند از همان ابتدا، از راه های مختلف، سعی در خاموش کردن آن نمودند که تحریف و وارد کردن بعضی از مطالب انحرافی و خلاف در روایات این حماسه بزرگ، یکی از این اقدامات بود. و متأسفانه باید بگوئیم تا حدی هم در این راه موفق شدند.
امروز نیز تاریخ و یاد آن حماسه بزرگ الگوی همه ملت های آزادی خواه در سراسر جهان است و جهانیان روز بروز با ابعاد وجودی این نهضت بیشتر آشنا می شوند و از آن درس می گیرند.
از آنجایی که همه زیبایی ها و افتخارات این نهضت از آن اسلام و بویژه مذهب تشیع است، طبیعی است دشمنان اسلام و تشیع در صدد مشوش کردن این واقعه بزرگ بر آیند و تمامی امکانات خود را در این راه به کار گیرند.
[FONT=Century Gothic]با توجه به آنچه گفته شد لازم است وقایع این حماسه بزرگ را با دقت تمام مورد کنکاش قرار داده تا بتوانیم توطئه دشمنان اسلام و تشیع را بی اثر سازیم.:Sham:
حوادث تاریخی به ویژه اگر مهم و دارای ویژگی خاص و حسّاسیتی باشد، معمولاً از دستبرد تحریف و تغییرهای مغرضانه و جاهلانه در امان نخواهد بود،
مسئلۀ عاشورا نیز از این قاعده مستثنا نیست، چه بسا تحریفاتی در بعضی از جزئیات این واقعه بزرگ بوقوع پیوسته است، از این رو می بینیم دانشمندان بزرگ شیعه و دوست داران و دلسوختگان شیعه همواره از دیر باز با این امر به مبارزه برخاسته اند و در این راستا کتاب ها و مقالاتی به نگارش در آورده ا ند یا سخنرانی ها و مصاحبه هایی انجام داده اند که در جهت روشن کردن اذهان جویای حقیقت بسیار مؤثر بوده است.:Sokhan:
[FONT=Century Gothic]از جمله آنان محدث نوری که در موضوع منبر کتابی به نام لؤلؤ و مرجان نگاشته و در آن به مسئلۀ تحریفات عاشورا پرداخته است.:Sham:
او صریحاً میگوید: امروز باید عزای حسین را گرفت اما در عصر ما برای حسین یك عزای جدیدی است كه در گذشته نبوده است و آن عزای جدید، برای این همه دروغهایی است كه دربارۀ حادثۀ كربلا گفته میشود و هیچ كس جلوی این دروغها را نمیگیرد. به این مصیبت حسین بن علی باید گریست نه برای شمشیرها و نیزههایی كه در آن روز بر پیكر شریفش وارد شد.4
[FONT=Century Gothic]استاد مطهری نیز در این زمینه سخنرانی هایی ایراد نمودند که در کتاب حماسۀ حسینی ایشان در جلد اول موجود است.
او در این زمینه می فرماید:
غالب جعلیاتی كه وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد یك جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است.5
بنابر این، از این که در برخی از جزئیات حادثۀ عاشورا تحریفاتی صورت پذیرفته تردیدی وجود ندارد، اما آیا این بدان معنا است که هر چیزی که با مذاق عده ای خوش نیامد، جزو تحریفات است؟
[FONT=Century Gothic]آیا با صرف استبعاد و استحسان از یک جریان مسلم تاریخی می شود آن را انکار نمود؟:Sham:
آیا تنها با ایجاد تردید و شک در بعضی از جزئیات حادثه کربلا می توان از زشتی جنایتی که یزید و یزیدیان مرتکب شدند، کاست.
آیا نظیر محدث نوری و استاد مطهری و دیگران که خیرخواهانه در این مسیر قدم نهادند ما نیز با طرح مسئلۀ تحریف عاشورا در راستای خدمت به عدالت و حق و مبارزه با ستم، گام می نهیم یا انگیزه های دیگری را از این سخن ها دنبال می نماییم.
بر این اساس با توجه به این که اصل تحریف ستیزی کار پسندیده ای است، اما بهتر است این کار نظیر سایر امور به صورت محققانه و کارشناسانه جهت رفع این مشکل صورت پذیرد.6
[FONT=Century Gothic]باید توجه داشته باشیم که اصل کشته شدن امام حسین (ع) و اصحاب و یاران آن حضرت و جداکردن سرها از بدن هایشان و بالای نیزه قرار دادن آنها و در نهایت به اسارت بردن اهل بیت پیامبر، و ... از مسلّمات بوده و تردیدی در این رابطه وجود ندارد.7 :Sham:
از جمله اموری که از مسلمات حادثۀ عاشورا است مسئلۀ تشنگی امام حسین (ع) و اهل بیت و یاران آن حضرت در روز عاشورا است.:Sokhan:
ما در این جا به عنوان نمونه تنها یکی از مواردی را که مورّخ اهل سنت (طبری) به آن اشاره نموده و دال بر سخت گیری در مسئلۀ آب است بیان می کنیم: "عبیدالله بن زیاد در نامه ای به عمر بن سعد نوشت : ای عمر بن سعد! بین حسین و اصحابش و آب حایل شو، نگذار حتی یک قطره آب بنوشند ... وقتی که این نامه رسید، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد نفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند تا مبادا قطره ای از آب بخورند.:Sokhan:
و شخصی به نام عبد الله بن ابى حصين الأزدي به امام حسین می گوید: يا حسين، ... به خدا سوگند از این آب نمی خوری تا تشنگی از دنیا بروی که امام (ع) او را نفرین نمود."8 :Sham:
[FONT=Century Gothic]با توجه به توضیحاتی که ارائه گردید و نکته هایی که بیان شد نیازی به وارد شدن به جزئیات پرسش و پاسخ آن نیست اما باز هم سعی می نماییم به طور خلاصه اشاره ای به پرسشتان داشته باشیم.:Sokhan:
1.کربلا در نزدیکی رود فرات نیست بلکه به طور مستقیم حدود پانزده کیلومتر با هم فاصله دارند، بله نهر کوچکی از فرات منشعب است که از نزدیکی های آن جا می گذرد و به آن نهر علقمه می گویند و چون این نهر از رود فرات جدا می شود گاهی مجازاً به آن فرات هم گفته می شود.:Sokhan:
بنابر برخی از نقل ها اصحاب امام تا شب عاشورا از آن نهر آب می گرفتند حتی برخی از آن آب غسل نمودند، اما در روز عاشورا محاصره تنگ تر و سخت گیری ها بیشتر شد بر این اساس بعد از شب عاشورا هیچ آبی نبود در این صورت اگر آب نباشد، یعنی برای هیچ کس آب نیست بچه یا بزرگ.:Sokhan:
اما این که آیا غذا بود یا نه و یا فرصت پختن غذا بود یا خیر بر فرض پذیرش این، باز هم غذا غیر از آب است و (بر فرض این که با تشنگی زیاد بتوان از غذا خورد) چه بسا این موجب تشنگی بیشتری شود. بعلاوه که تحمل گرسنگی آسانتر از تحمل تشنگی است. براین اساس چون تشنگی و تحمل آن بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است ذکری از گرسنگی به میان نیامده است.
2. بر فرض پذیرش این که آب در حد چهار یا پنج متر عمق زمین وجود داشته باشد –- شما صورتی را فرض کنید که تعداد محدودی با خانواده در محاصرۀ شدید و سخت دشمن باشند، دشمنی که از گرفتن آب از نهر جلوگیری می کند طبعاً از حفر چاه نیز به طور جدی تر ممانعت خواهد نمود، علاوه بر این که زمین کربلا ماسه زار است و کندن آن بسیار سخت و هرچه از آن حفر کنید دوباره پر می شود و این کار بسیار مشکل است.:Sokhan:
در عین حال با هر زحمتی هم که بود اصحاب امام (ع) چاه کندند هم چنان که ابن زیاد در نامه اش به عمر سعد به آن اشاره می کند و می گوید: اما بعد، به من خبر رسید که حسین و بچه هایش آب می خورند و چاه حفر نمودند ... زمانی که نامه ام به تو رسید تا می توانی آنها را از کندن چاه ممانعت کن و بر آنها سخت بگیر و اجازه نده که از آب فرات قطره ای بنوشند ... .9 :Sokhan:
3. با بیان این که "دهم محرم سال شصت و یک هجری در چه فصل و ماهی از سال شمسی قرار داشت و درجۀ حرارت آن در چه اندازه ای بود"، در صدد اثبات چه چیزی هستید آیا می خواهید بگویید اصلاً تشنگی در کربلا نبود و آنان تشنه نبودند که دشمنانشان (عبد الله بن ابى حصين الأزدي که در بالا به آن اشاره شد و دیگران) غیر از این می گویند، شما فرض کنید در نقطه ای معتدل نظیر شمال ایران، تعدادی در محاصرۀ شدید دشمن، در رفت و آمد، نگرانی، کارزار و جنگ باشند، اما هیچ آبی نداشته باشند تشنگی و عطش آنها را به زانو در نخواهد آورد؟:Sokhan:
حال اگر حضور اطفال و کودکان خردسال را نیز به این جمع اضافه کنید در صورت بهانۀ آب گرفتن اطفال را در نظر بگیرید چه وضعیتی پیش خواهد آمد!!:Sham:
اما سه نقل قولی که در مورد مقبرۀ امام حسین گفتید اینها هیچ منافاتی با هم ندارند بلکه قابل جمع هستند به علاوه که چه کسی ادعا کرده کربلا، سرزمینی بایر بوده است. حتماً شنیده اید که گفته اند دشمنان برای شهادت رساندن حضرت عباس، پشت نخل ها کمین کرده بودند.:Sokhan:
اما در عین حال به علت فاصلۀ نسبتاً دور با فرات خیلی آباد هم نبود گرچه درختانی در اطراف وجود داشت.
ابن زیاد در نامه اش به حرّ می نویسد: به مجردى كه فرستادۀ من بر تو وارد شد و نامه مرا تسليم كرد كار را بر حسين (ع) دشوار ساز و او را در سرزمينى فرودآور كه آب و گياهى در آن نباشد و متوجه باش به فرستاده خود دستور دادم، همواره با تو باشد و از تو دور نشود تا از نزديك شاهد اعمال تو بوده و نحوۀ رفتار تو را در بازگشت به من اطلاع دهد.10 :Sokhan:
به علاوه ممکن است یک سرزمین در یک یا چند سال بایر باشد اما در سالهای بعد با احداث نهر یا قنات یا چاه از آن حالت اولیه خارج شود.
آیا زمینی که در کنار نهری قرار داشته باشد ممکن نیست کسی با سرمایه و مخارجی آن آب را به سوی آن زمین هدایت و آن را کشت نماید؟
[FONT=Century Gothic]اما در مورد حضرت علی اصغر تذکر دو نکته لازم به نظر می رسد.:Sokhan:
الف. اصل کشته شدن علی اصغر (شیرخوار) در کربلا به دست دشمن.
ب. در مورد کیفیت به شهادت رسیدن آن حضرت.
اما در مورد شهادت ایشان کسی تردید نکرده و همین مقدار در اثبات خبث و شقاوت دشمنان اهل بیت کافی است.:Sokhan:
ولی در مورد چگونگی شهادت آن حضرت سخنان مختلفی است و ما در این مستنداً به نقل یک سخن بسنده می نماییم.
وقتى أصحاب امام حسین و تمام نزديكانش به شهادت رسيدند و جز پسرش علىّ زين العابدين (ع) و فرزند شيرخواره به نام عبد اللَّه كس ديگرى نزد او باقى نمانده و تنها شد آن حضرت نزد درب خيمه آمده و فرمود:
اين طفل را به من دهيد تا با او وداع كنم! پس او را غرق بوسه ساخته در حالى كه مىفرمود: اى پسركم واى بر حال اين قوم وقتى حضرت محمّد (ص) با آنان مخاصمه كند!.:Sham:
گويند: ناگهان تيرى بيامد و بر بالاى سينه آن طفل نشسته و او را كشت 11 :Sokhan:
، پس امام (ع) از اسب به زير آمده و با غلاف شمشير قبرى كند و او را دفن كرد آن گاه برخاسته و اين اشعار را سرود:
همه كافر شدند و در گذشته از ثواب خداوند؛ ربّ جنّ و انس چشم پوشيده بودند.
در گذشته علىّ و فرزندش حسن كه از طرف مادر و پدر كريم بود را به قتل رساند.
همگى از ايشان به خشم آمده و گفتند: الحال بر حسين يورش برده خونش بريزيم.
واى بر آن اراذل مردم كه همه را براى أهل دو حرم مكّه و مدينه گرد آوردند.12
[FONT=Century Gothic]شما نیز ظاهراً که منکر اصل مسئله و کشته شدن او نشدید نهایت این که در کیفیت کشته شدنش استبعاد کردید ما همین را غنیمت می شماریم.:Sokhan:
در این جا چند پرسش را مطرح می نماییم و این به معنای این نیست که بخواهیم ثابت کنیم که تیر به سینه آن طفل نخورده و به گلویش خورده بلکه در صدد بیان این مسئله هستیم که با صرف تحلیل خام عقلی نمی شود وقایع تاریخی را اثبات یا نفی نمود.
مگر بارها امام حسین (ع) و برخی از صحابه جهت موعظه به دشمن نزدیک نشدند و در تیر رس دشمن قرار نگرفتند؟:Sokhan:
مگر امام با عمر سعد با هم جلسه نداشتند؟:Sokhan:
اگر امام حسین (ع) برای اتمام حجت برای سیراب کردن علی اصغر آن قدر به دشمن نزدیک شود که صدای آن حضرت را بشنوند این بعید است؟:Sokhan:
آیاشما بعید می دانید دشمن خونخوار و کینه توزی که برای نشان دادن هر چه بیشتر بغض و دشمنی خود بعد از اتمام چنگ بر بدن امام حسین(ع) و یارانش اسب می تازد و خیمه ها را غارت و آتش می زند ، زنان و کودکان را بی رحمانه کتک می زند در همین راستا برای آزار هر چه بیشتر امام حسین (ع)، نخست فرزند شیرخوار او را را به قتل برساند و به خیال خام خود بعد از این ضربه روحی شدید ضربه به امام (ع) ضربه جسمی را هر چه دردناک تر بر ایشان وارد آورد؟
اما در مورد قطع شدن دست حضرت عباس و گرفتن مشک با دست دیگر.:Sokhan:
حتماً می دانید که در آن زمان جنگجویان زره می پوشیدند که آنها را از ضربات شمشیر محافظت کند بنابر این بعید می شود تصور کرد که دستان آن حضرت در یک لحظه کاملاً قطع شده و افتاده باشد بعلاوه آن حضرت سوار بر اسب بوده و از زین و بدن اسب به عنوان تکیه گاهی برای نگه داشتن مشک آب برای چند لحظه می توانسته است کمک بگیرد و پس از ضربت مشک را با دست سالم بگیرد . بنا براین اگر کمی دقت کنیم پاسخ بسیاری از اشکالات معلوم است.:Sokhan:
[FONT=Century Gothic]برای آگاهی بیشتر، نک: نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین(ع)، نوشتۀ قاسم ترخان.:Sham:
1- قلم، 4، وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ.
2- آل عمران، 159، فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك.
3- انعام، 108، وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ.
4- تحریفات عاشورا 1.
5- تحریفات عاشورا 2.
6- برای اطلاع بیشتر در صورت تمایل در این زمینه به نمایه های "عاقلانه یا عاشقانه بودن کارهای امام حسین در روز عاشورا" شمارۀ 4456، "مظلومیت امام حسین و چگونگی ترسیم آن" شمارۀ 4459 و "صلح امام حسن و قیام امام حسین" شمارۀ 629 مراجعه نمایید.
7- برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب های " ابو حنيفه احمد بن داود دينورى، اخبار الطوال، مهدوى دامغانى، محمود، ص 277، تهران، نشر نى، چاپ چهارم، 1371ش"؛ ابن اعثم كوفى، الفتوح، محمد بن احمد مستوفى هروى ، ص 884، باب حسين بن على (ع) در كربلا، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش.؛ عز الدين على بن اثير، الكامل، حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس، ج 11،ص 148، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش و ... مراجعه نمایید.
8- طبري، أبو جعفر محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك (تاريخالطبري)، محمد أبو الفضل ابراهيم ، ج 5، ص 412، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387 هـ ق/1967 م.
9- أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، کتاب الفتوح، شيرى، على، ج 5، ص 91، بيروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411 هـ ق /1991 م.
[FONT=Century Gothic]10- مفید، ارشاد، ساعدى خراسانى، محمد باقر، ص 432، اسلاميه، تهران، چاپ اول، 1380 ش.
11- (حتى وقع في لبة الصبي فقتله) "لبة الصبي" جایی است که گردنبند در آن قرار می گیرد (بالای سینه و نزدیک گردن).
12 طبرسی، احمد بن علی، احتجاج ، جعفرى، ج 2، ص 99، 168، اسلاميه، چاپ تهران، چاپ اول، 1381 ش.
باسلام اشکالهای مطرح شده بغیر ازیکی دو اشکال بقیه ازروی عناد می باشد وارزش جواب نداردولی ازباب اینکه اگر جواب داده نشود اشکال کننده فکر می کند شبهاتی کرده و تمام تشیع رازمینگیر کرده لذا بعضی از آنان راجواب میدهیم
اولا:کسی ادعانکرده که کربلابیابانی خشک وبی آب وعلف است که به صورت اب وتاب اشکال شده بلکه کربلاازنظرآبی بسیار پرآب است وعلت تشنگی اهل بیت امام حسین علیه السلام حائل شدن لشکر دشمن بین خیمه های آنان وشریعه بوده است وپیشنها دچاه کندن نیز اول به ذهن شما نرسیده بلکه هر کس در آن موقعیت قرار بگیرد اولین چیزی که به ذهنش می رسد چاه کندن است واتفاقا یاران باوفای امام حسین علیه السلام نیز چنین کاری کردند وشب عاشوراهمگی ازآب چاه حفرشده
غسل شهادت کردند ودرمقاتل هم آمده واگر مستشکل عزیز به خود زحمت می داد ومقاتل رامی خواند شبهه رااین طورمطرح می کردکه چرابرای غسل آب بود ولی برای خوردن نبود،آنوقت جواب داده میشد که آب چاه بسیار شور بوده وقابل خوردن نبوده است.
ثانیا:باز اگر زحمت میکشیدیدومقاتل رامی دیدید که حادثه کربلادر پاییزبوده ونیازی به زحمت محاسبه شما نبود لذا کسی ادعانکرده که جریان کربلادرتابستان بوده که شما بادلیل ردکنید بلکه حادثه کربلادرپاییز بوده که پاییز کربلاروزهای داغ وشبهایی سرد دارد.
ثالثا:اشکال جریان حضرت علی اصغر وحضرت عباس علیهماالسلام ناشی ازعدم مطالعه مستشکل است.
رابعا:اینکه درزمان متوکل آب بوده که مرقدمطهرراشخم زدندو کاشتند پس درکربلاهم آب بوده نیزروشن است ودراولاجواب داده شد که کسی ادعانکرده که کربلازمینی بی آب وعلف بوده بلکه برعکس فراوانی آب بوده ولی دشمنان بین آب واهل بیت حائل شده بودند
باتشکر از تمام عزیزان البته لازم به ذکر است که این دوستانی که شبهه را مطرح میکنند باید به عقل کمشان روجوع کنند وببیند که این واقع مال چه زمانی است آیا تاکونون کسی به این شبهه ها نرسیده و این دوستان به این کشف علمی دست بافتند و شبهه مطرح میکنند آیا عالمانی که سال ها علم میآموختند 80 سال عمر خود را سر علم آموزی گذاشتند این شبهه های بیهوده را نمیفهمیدند و باز در شیعه بودن خود پافشاری داشتند ما عالمان بزرگی داریم چرا اینها که 80 یا 90 سال فقط تحقیق میکردند نگفتند و شیعه را رد نکردند واقع کربلا را رد نکردند ولی دشمنان شیعه با چند کتاب خواندن واقعا کربلا را زیر سوال میبرند عجب؟؟؟؟
واقعا آدم ناراحت میشه دشمنان ما انقدر بیفکر و کم عقل هستند خدا هدایتشان کنند.
با سلام خدمت عزیزان :
من هم از حرف های مداحان محترم و بعضی روضه خوانها حرفهای ضد ونقیض در مورد وقایع عاشورا زیاد میشنوم. اگر امکان دارد دوستان منابع و کتب معتبر قابل استناد تاریخی بصورت فایل pdf جهت دانلود وبمنظور تحقیق و مطالعه دقیق معرفی بنمایند فکر کنم شبهات و تناقضات رفع و موارد شفاف گردند.
با تشکر
سوالی دارم چرا به جای اب از شیر شتر استفاد نکردند؟؟؟؟؟؟؟
با سلام
دوست گرامی فکر میکنید که اگر در سپاه امام حسین ع شتر ماده ای وجود داشت که بتوانند از ان شیر بدوشند و رفع تشنگی کنند بسیار از یاران و عزیزان امام حسین شهید میشدند برای آب آوردن؟؟؟؟؟
بر فرض که وجود داشته باشد !آیا موقعیت جنگ را درک میکنیم!؟و آیا به اندازه رفع نیاز بوده؟؟؟؟
در زیر از منابع اهل سنت مطلب میگذرم تا تواتر این مطلب را در تاریخ بیشتر درک کنیم
که حتی اهل سنت هم در مورد مشکل بی آبی در کربلا شکی ندارند i
عـمـر سـعـد با همراهان وارد كربلا شد و ابن زياد پى در پى براى او نيرو مى فرستاد در روز ششم مـحرم لشكرى بيست و دو هزار نفره تحت فرمان داشت روز هفتم از عبيداللّه نامه اى دريافت كرد كـه دستورداده بود نگذارند امام حسين (ع ) و يارانش از آب فرات استفاده كنند ابن سعد شخصى بـه نـام عـمرو بن حجاج زبيدى را به فرماندهى سپاهى بر شريعه فرات گمارد و از آن روز آب در خيمه گاه امام كمياب شد.
[FONT=century gothic] جنگ آب
امـام حـسين (ع ) وقتى مشاهده كرد آب در خيمه ها كمياب شده , برادرش عباس را به فرماندهى سـى سـوار و ده پياده مامور تهيه آب كرد هلال بن نافع جملى پيشاپيش پيادگان حركت مى كرد عـمـرو بـن حجاج پرسيد كيستى ؟
گفت : من نافعم , آمده ام از اين آب كه تو ما را محروم كرده اى بنوشم عمر گفت :بنوش گوارايت باد.
هلال گفت : واى بر تو! چگونه بنوشم در حالى كه حسين و همراهانش تشنه اند.
گفت : مى دانم ولى ما ماموريم نگذاريم دست او به آب برسد.
هـلال بـه اصـحـابش گفت وارد آب شوند و عمر نيز به لشكرش دستور مقابله داد جنگ سختى درگرفت سواران مى جنگيدند و پيادگان مشكها را آب مى كردند عده اى از ياران عمروبن حجاج بـه هـلاكـت رسـيـدنـد و ياران امام با بيست مشك پر از آب به خيمه ها برگشتند و اينجا بود كه حضرت , عباس را سقالقب دادند
[FONT=century gothic]مقتل خوارزمى , ج 1, صص 5ـ244
در ايـامـى كـه لـشـكـر كـوفـه ناجوانمردانه آب را به روى امام و اصحاب و اهل بيتش بسته بود, عـبـاس (ص )بـارهـا دل بـه درياى خطر زد و اهل و اصحاب آن حضرت را سيراب كرد و به همين جهت بود كه آن حضرت را ((سقا)) لقب دادند
[FONT=century gothic]نور الابصار, ص 93 و مقتل خوارزمى , ج 2, ص 30.
سلام
از دوستان خواهش میکنم دقیق تر وکامل تر پاسخ شبهه ی گفته شده را بفرمایند
ممنون
التماس 2آ
با سلام
دوست گرامی منظورتان را روشن بیان کنید.
با کدام قسمت شبهه مشکل دارید ؟
سوال خودتان را مطرح کنید.
یا علی
با نام خداوند بخشنده مهربان بنده کامل یک سری مطالب را در اینجا بیان میکنم شاید شبهه ها رفع شود و دشمنان شیعیان با این جواب ها بدانند که هنوز در حدی نیستند که با چند شبهه شیعه و کربلا را زیر سوال ببرند . جواب1 چنین نیست که در هیچ کجای کرهی زمین، برای رودخانهها حاشیهی بیابانی وجود نداشته باشد. هنوز که هنوز است، حواشی بسیار طولانیای در امتداد فرات (چنان چه در عکس فضایی از مسیر فرات مشهود است) و بسیاری از رودخانههای دیگر، بیابان است. اما راجع به «کل منطقهی کربلا»، کسی نگفته که بیابان بیآب و علف و لم یزرع (مانند کویر لوت) بوده است. بلکه آنجا نیز نه تنها حاشیهی جلگهای داشت، بلکه نخلستان هم داشت. چنان چه در تاریخ میخوانید که ضاربین دستان مبارک حضرت عباس (ع) در پشت نخل کمین کرده بودند پس نتیجه اینکه قسمتهای بود سر سبز باشد ولی دشمن منطقه را انقدر تنگ کرده بود که در مسیری تقریبا خشک توجه داشته باشید تقریبا خشک قرار داشت. سوال دوم: گاهی در حاشیهی یک رودخانهی پر آب، با حفر 4 متر میتوان به آب رسید و گاهی با حفر 14 متر هم نمیتوان به آب رسید و گاهی یک چاه 4 متری و به آب رسیده، پس از اولین برداشت آب خشک میشود و باید یک یا چند روز صبر کرد تا دوباره آبی در آن جمع شود. دلیل دوم نیز در بالای روایتی ذکر شده از دوست خوبمون پس چاه حفر شده بود روايتى، امام حسين(عليه السلام) و برخى از يارانش صبح روز عاشورا به نظافت و زايل كردن موهاى بدن خويش پرداختند.(طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، ص 3021 و ابن اثير، عزالدين على كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 167( پس معلوم مى شود كه تا صبح عاشورا امام حسين(عليه السلام) و يارانش داراى آب كافى بوده اند; چرا كه اگر آب كافى نمى داشتند از آن براى نظافت استفاده نمى كردند
اگر در شرایط کنونی هم وارد شهرهایی چون کربلا شوید، به سرعت متوجه خواهید شد که به رغم نزدیکی به رودخانهی فرات و برخورداری از آبادانی، هنوز هوای سوزان و عطشآوری دارد، اگر چه نسبت به مناطقی چون نجف، آب و هوای بهتری دارد.
پس، این که کربلا در حاشیهی فرات بوده و حواشی رودخانهها همیشه جلگهای است … و دیگر بهانهها، دلیل نمیشود که اولاً حاشیهی فرات مانند حواشی سرسبز و خنک «میسیسیپی» باشد و ثانیاً هیچ منطقهی خالی و غیر سر سبزی برای جنگ نداشته باشد. لذا در آن منطقه نیز درختان نخل وجود داشت، اما جنگ در منطقهای نه به وسعت زیاد، اما خشک و کمی دور از رودخانه در گرفت .
برای باور این امر تشریف ببرند به سرزمین جلگهای و دشت سر سبز و پر آب گیلان. نرسیده به شهر رشت، منطقهای وجود دارد به نام «سراوان» که دهستانهای دهبنه، سنگر و … را شامل میگردد و مملو از جنگلهای سرسبز و زمینهای شالیز است. در این منطقه بادهای گرم پاییزی میوزد، چنان چه زمین هم چون کویر ترک میخورد! و چاهها گاه با حفر 7 متر به آب میرسد و گاه با 35 متر! و اگر چاه، دستکم نیمه عمیق نباشد، با اولین برداشت خشک میشود تا چند روز دیگر. به ویژه اگر در تابستان و پاییز باران کافی نباریده باشد.
امام حسین علیهالسلام و یارانش تا روز هفتم محرم دسترسی به آب داشتند و به رغم محاصرهی آب، گاه با یک یورش، آب بر میداشتند. البته در این مدت چون دستور جنگ نرسیده بود و عبیدالله بن زیاد نیز ابتدا مایل بود جنگی در نگیرد و دستش به خون امام آغشته نگردد، حفاظت از آب را در یورش به حدّ جنگی جدی نمیکشاند.
در روز هفتم، عمر بن سعد مأموريت حفاظت از آب را به عمرو بن حجاج زبيدى به همراه پانصد سوار واگذار كرد. آنان از روز هفتم تا دهم محرّم يعنى پايان جنگ با جدّيت تمام از شريعه فرات حفاظت مى نمودند كه مبادا امام حسين(عليه السلام)و يارانش از آن، آب بَردارند. (اخبار الطوال، ص 301 و ابن اثير، عزالدين على، همان کتاب، ج 5، ص 185 و ابن شهر آشوب، ابى جعفر رشيد الدين محمد بن على، همان کتاب، ج 4، ص 97 و طبرى، محمد بن جرير، همان کتاب، ج 7، ص 300).
پس در این مدت حفر چاه ضرورتی نداشت. اما پس از آن، امام حسین (ع) نیز نسبت به حفر چاه (با همان عمق سه یا چهار متر که فرض کردهاند) اقدام نمودند. بنابر روايت ابن اعثم كوفى و ابن شهرآشوب، امام حسين(عليه السلام) در جلوىِ خيمه (به فاصلهی 19 قدم) چاهى حفر كردند. (ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيدالدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 50 و ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 893).
البته این آب هم شاید قابل شورب نبوده است
البته باید توجه داشت روایتی نیز وجود دارد که حضرت البوالفضل با 30 نفر از سپاه سواره و 20 تن پیاده برای آب رفتن و 20 مشک بعد از درگیری بادشمن آوردند به همین دلیل هم سقای کربلا لقب گرفت ولی توجه داشته باشید که در کربلا 20 یا 30 نفر نبوده است که با این آی سیراب شود اگر هر نفر 10 لیتر در روز آب مصرف کند 3 روز میشود 30 لیتر البته توجه داشته باشید این مصرف در حالت معمولی است اگر شما در تابستان با مناطق گرم باشید هر نفر شاید دو برابر آب مصرف کند
سوال 4 کسی نگفته واقع کربلا در تابستان بود ولی در مهر ماه مثلا در مناطق اهواز و گرم سیر ایران دما حدودا 25 الی 30 درجه است در این دما حتی نمیشود دوید چه برسد به تاختن و جنگ کردن اگر در زمستان هم این اتفاق میافتاد آیای آبی مصرف نمیشد؟
و اما در مورد شیر دهی و گرسنگی:
اول این مطلب ذکر میشود که این دوستان کوچ عشایری را با دعوت مردم کوفه اشتباه گرفتند مگر امام به صورت عشایری کوچک میکرد که دام داشته باشد گوسفند بز و ...
مگر وقتی [حتی صدها سال قبل از اسلام]، لشکریان امپراطوریهای ایران و روم مسافتهای طولانی و گاهی شش ماهه را میپیمودند و به مرزهای یک دیگر نزدیک میشدند، با خود گله میبردند؟! مگر وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به همراه یاران برای زعامت حکومت اسلامی از مدینه به سوی کوفه حرکت نمودند، با خود شتر و گاو و گوسفند و بز بردند؟! مگر وقتی معاویهی ملعون از شام به سوی مدینه حرکت نمود، مانند عشایر و چوپانان با خود گله آورد؟! مگر سپاهیان یزید که از شام به سوی کوفه آمدند، شتر و گوسفند و بز و احیاناً چند تا مرغ و خروس به همراه آورده بودند؟! مگر وقتی سپاهیان یزید، عبیدالله بن زیاد و عمر سعد، اسرا را از کوفه به شام میبردند، با خود گله آورده بودند و در بازگشت نیز گله را همراه بردند؟! و مگر کسی شتر مادهی شیرده با خود به چنین سفری میبرد؟! و یا احیاناً با شتر باردار به جنگ میرود؟!
لذا هر سفری ملازمات خاص خودش را دارد؛ وهمراهی دام به آن گستردگی که استفاده از شیر آنها مشکل عطش آنها را رفع کند معنا نداشته است
و این مطلب مطرح میشود که بر فرض این که دام و شتر ماده بود ولی آیا دامی که آب نخورده علف نخورده میتواند هر روز شیر کامل بدهد یکسری تحقیق کنید میفهمید که شتر اگر در مدت زمان مشخصی آب علف مرقوب نخورد شیر تخلی خواهد داشت بر فرض اینکه اصلا شیری هم داشت روز اول با شیر سراب میشدند روزهای بد چه دامی که غذای کافی نخورده و علف نخورده هر روز شیر میدهد آیا شیر نیز به انذازه کافی برای همه میرسید 10 روز تمام؟
در مورد خوردن و آشامیدن هم اینگونه است که کاروانی که سفر میکند غذای مورد نیاز خود تا جای بدی که بتواند آذوقه ای بخرند دارند یعنی آب و غذای برای مقدار مشخص بد در آنجا که استراحت میکنند باز غذای چند روز را تهیه میکنند و به راه خود ادامه میدهند تا بارشان سنگین نشود گواه این حرف این است که زمانی که امام به کربلا رسید ان مناطق را خریداری کرد که بحث مفصل است پس پول همراه داشتند تا جای که به استراحت میاستند غذا و آب تهیه کنند و به راه خود ادامه دهند که دشمن راه را بست
سوال در مورد علی اصغر در بخش صفحه قبل توضیح دادم ولی فاصله را نیز مطرح میکنم تا کامل شود اولا کسی که بحث را مطرح کرده واقعا بیفکر و کم عقل بوده که تیر را با کلاش یا ژ3 اشتباه گرفته که از فاصله 300 متری برد دارد چه کسی گفته اصلا 300 تا 200 متر بوده این فاصله خیلی نزدیک بوده است دلیل ما این است که زمانی که امام اتمام حجت میکرد با سپاه دشمن چطور صدا میرسید در فضای باز یا این دوستمون فکر کرده با بلندگو صحبت میشد که فاصله 300 متر باشید دشمن انقدر تنگ کرده بود حلقه را که خیلی نزدیک بود حالا نمیتوان گفت چند متر ولی به گونه ای بود که صدای امام میرسید پس تیر اندازی از این فاصله که تیر انداز هم ماهر باشد کار راحتی است
اما در مورد شبهه سقای کربلا دوستان توضیح دادند که اصلا این دوستمون با فاصله مشکل داشته و فکر میکردند مثلا فاصله چند کیلومتر است که مشک را بر میداشته و میداده دست چپ یا راست دوباره میتاخته گواه حرف ما این است که اگر کربلا تشریف ببرید ملاحضه میکنید که فاصله دو دست بسیار نزدیک است و احتمال داشته مشک را روی اسب میگذاشته یا بر روی اسب میخوابیده و مشک را با بدن خود روی اسب نگاه میداشته
پایان.
اگر سوالی بود مطرح کنید برای تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات بفرستید
متشکر از همه ی دوستان که به صورت دغدغه مندی به این قضیه پرداختن.
پاسخها، از دید من کاربر تقریبا همه ی موارد رو پوشش میداد و دوستان جوابهای خوبی گذاشتن :
1. مختصری تناقض در جواب دوستان با هم 2. اینکه این سایت به عنوان مرجع استفاده میشه، و از همین مطالب این تاپیک چندین جا دارن استفاده میکنن و اشاعه مطلب کاملی باید باشه
به دلایل بالا، اگه یکی از اساتید سایت مطالب خوب دوستان رو یک جمع بندی داشته باشن برای استفاده فکر میکنم کاملا کاربردی میشه.
ببینید دوست عزیز هیچ تفاوتی در جواب ها وجود ندارد فقط تمام جواب ها از روایت نقل میشود اما مشکلی که است در کل در تاریخ آن زمانی که وقایع نقل میشد یعنی راوی که نقل میکرده چون در آن زمان سودای نبود تحصیلی نبود کاغذی نبود یاداشتی نبود کسانی که این روایت را جمع کردن در زمانی که راوی نقل میکرده شاید مثلا به دلایلی که در بالا ذکر شده مثلا حسن را حسین تلفض میشد یا نویسنده اشتباه مینوشت ولی در کل ما با تفاوت های کوچک کاری نداریم ما کل مطلب را از نظری علمی بیان میکنیم یعنی از بالا به مطلب بنگریم یکی است با پیشرفت علم ما توانستیم روی چیزهای ریز دست بگذاریم والا شاید آن زمان به ذهن راوی و نویسنده نمیرسید به علت سواد کم و ما از افکار ائمه کامل آشنا نداریم با حدس مثلا میگیم سقای کربلا شاید آب را بدست نداشت مثلا گذاشته بود روی اسب چون دلیل هم نداریم ولی میخواهیم به علامت سوالهای ذهنمان برسیم به آن پاسخ جواب میدهیم . از شما و تمام کارشناسان تشکر میکنم انشا الله به جواب رسیدید ما عمق مطلب را میبینم نه اینکه مثلا دوستمون رضا گفته مشک روی ضره تکیه گاه قرار داده بوده بنده گفتم روی اسب ولی در کل مشک با سقای کربلا بوده حالا یا ضره را تکیه گاه قرار داده بوده و از مشک محافظت میکرد یا روی اسب البته این مثال بود در کل روایت های شیعه و سنی و .. این چنین با مثال برخورد باید کرد
به اینم جواب بدین حضرت امام حسین (ع) و یارانش شب عاشورا با چه آبی غسل کردند
و اگر آب بود آیا خوردن آن واجب بود یا غسل با آن ؟؟؟
به اینم جواب بدین حضرت امام حسین (ع) و یارانش شب عاشورا با چه آبی غسل کردند و اگر آب بود آیا خوردن آن واجب بود یا غسل با آن ؟؟؟
باسلام به دوستان خوبم.
بنابر نقل مقاتل، عمر سعد از سه روز مانده به عاشورا، نيروهاي فراواني را بر شريعة فرات گماشت تا مانع برداشتن آب باشند، اما اين به معناي اين نيست كه اهل بيت و يارانشان در تمام اين مدت تشنه بوده اند.
بنا بر نقل مقاتل، در شب عاشورا حضرت علي اكبر( با بُرَيْر و جمعي ديگر آب آورده اند، همچنين نقل شده است كه حضرت عباس، همراه 20 نفر پياده و به اتفاق 30 سواره به شريعه نزديك شدند و بعد از درگيري، مشكها را پر آب كرده و برگشتند.(1) موضوع غسل بعضي ياران نيز در بعضي مقاتل آمده، و بعيد نيست كه چنين شده باشد. اصل عطش، در ظهر عاشورا خود را نمايانده است. ضمن آنكه اين موضوع با توجه به اينكه آب بوسيلة مشكها انتقال مي يافت، و بعد از چند ساعت طبيعتاً پايان مي پذيرد مي تواند در مراحل مختلف صورت گرفته باشد، يعني زماني كه آب داشته اند غسل نموده اند و هنگامي كه آب به پايان مي رسيد، مجدداً اقدام به آوردن آب مي كرده اند كه در آخرين بار منجر به شهادت حضرت عباس( گرديده است.
پاورقي:
1. فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، ص34 و 457، همچنين ذيل واژه هاي آب، بستن آب، مشك، عباس بن علي و ...
با سلام به همۀ دوستان
اگر چه پاسخ های داده شده توسط همکاران علمی، کاربران و کارشناسان محترم سایت، هم از لحاظ علمی و هم منابع نقلی و تاریخی مستوفی شبهه و بحث یاد شده است، اما نکاتی را نیز با توجه به وضعیت امروزی جهان یادآور می شوم:
آیا شبهه افکنان، و کسانی که در دام این شبهه می افتند، آیا هیچ به وضعیت امروز جهان خودمان اندیشیده اند، اینکه با اینهمه فراوانی نعمات و امکانات مختلف و امکان دسترسی راحت و آسان به آب و غذا، چگونه است که اینهمه فقر اقتصادی و نیاز برخی جوامع به آب و غذا احساس می شود؟ نه بهتر است بگویم بصورتی ملموس بیداد می کند؟
حتی در مناطقی که باصطلاح ثروتشان گوش فلک را کر نموده، بیشترین آمار فقر اقتصادی، گرسنگی و تشنگی و مرگ و میر ناشی از نبود یا کمبود آب و غذا گزارش می شود، در حالیکه هیچ نوع محاصره و تنگنا و اقتضای محرومیت این مجموعۀ فقرا از مواهب و نعمت های الهی وجود ندارد.
و این در حالی است که طبق گزارشات خودشان، سالانه برای حفظ تعادل اقتصاد، هزاران تن گندم و مایحتاج به آب دریا سپرده می شود.
آیا به چشم نمی بینیم، امروزه در شرایطی که صهیونیزم جهانی اسرائیل، عرصۀ محاصره را بر مسلمانان غزه و دیگر مناطق فلسطینی تنگ نموده، و گاه و بیگاه منابع و امکانات آنها را مورد حمله قرار می دهد، در عین حالیکه هم امکان و فرصت زمانی برای تأمین مواد غذائی و آب کافی و هم مکان تهیه این نیازمندی ها برایشان فراهم است اما صدای الغوث و استمداد طلبی شان بلند است، تا حدی که به گوش همۀ جهانیان رسیده است؟
آیا نمونه هائی اینچنینی در این پهنای گسترده کم شنیده و می بینید؟
و این در شرایطی است که به هیچ وجه با شرایط عاشورای حسینی و وضعیتی که اباعبدالله الحسین (ع) و یاران و اهل بیتش در آن قرار داشتند قابل مقایسه نیست، شرایطی که ابن زیاد با سیاست شیطنت امیزش، از ابتدا کاروان امام را به محدوده ای انتقال داد که همه چیز تحت کنترلش باشد و در نهایت ممکن، عرصه بر امام و اهل او تنگ گردد.
چنانکه از بدو ورود امام (ع) عرصۀ محاصره به غایت تنگ بود و از شب هفتم به بعد، به دستور ننگین عمر سعد، حتی امکان دسترسی به اب شریعۀ فرات نیز مسدود گردید. که در این مقال سخن بسیار گفته شد.
امامی که زمان و مکان باذن الهی در احاطه او بود، به خواست و ارادۀ ازلی خداوند و به حکمت بالغه اش و به جهت رسالتی که امام در مسیر آن قرار گرفته بود، با امام و اهل بیتش همراه نبود، در آن محاصرۀ غمبار، نه شرایط مکان، اقتضای تأمین نیازهای آب و غذایشان را داشت و نه شرایط و محدودیت زمان.
معمولاً انها که در شرایط عادی و طبیعی و سهولت و فراوانی امکان و امکانات، از حل معضلات و گرفتاری های گرسنگی و تشنگی جوامع یکپارچه فقیر و جوامعی که در بطن و متن جوامع ثروتمند و مغرور، با مرگ دست و پنجه نرم می کنند، وامانده اند، برای فرار از ضعف و ناتوانائی هاشان، گردونۀ ذهن و فکر مردم را در شرایطی نامساوی و غیر عادلانه، به سمت و سوی جریانات تاریخی و مذهبی نظیر وضعیت آب و هوائی عاشورا، فراوانی اب و غذا و ... می چرخانند تا مشغولیتی کاذب برای جوامع دیندار و مسئول نسبت به وضعیت نابهنجار و فقر و ظلم حاکم بر جهان بسازند، و از قِبلِ آن راه فراری برای خود و ناکامی های خود بیابند، تا شاید از هجوم سئولات و دادخواهی بیشمار اذهان مردم آزاده جهان رهائی یابند.
خودتان با عقل سلیم و روح لطیف تان نسبت به این داستان واقعی قضاوت کنید، واقعیتی که همچون جریان عاشورا بعد از 1400 و اندی سال هنوز ادامه دارد و بوسیلۀ دین ستیزان و ظلم محوران ادامه خواهد داشت.
آیا انصاف است که بعد از اینهمه گواهی تاریخ و تجربه های تلخ و شیرین گونه گون که توأم با پرداخت هزینه های هنگفتی برای دین، صاحبان دین و برای امت بوده، باز هم شاهد آن باشیم که بصیرت و آگاهی و نگاه عمیق و دقیق و حقیقت و ضرورت امر اطاعت از ولایت، که وسیلۀ هدایت و باب نجات امت است مطرود و مظلوم باشد؟
و هزاران سؤال بی پاسخ دیگری ... که ذهن هر صاحب خرد و اندیشه و دل در گرو دین و امت سپرده ای را به خود مشغول می سازد ؟؟؟
با تشکر از مشارکت و مساعی همۀ دوستان
التماس دعا ...
به اینم جواب بدین حضرت امام حسین (ع) و یارانش شب عاشورا با چه آبی غسل کردندو اگر آب بود آیا خوردن آن واجب بود یا غسل با آن ؟؟؟
در جواب های بنده دقت داشته باشید شواهدی وجود دارد که به احتمال قوی چاه کنده بودند شاید با آب همان چاه ها غسل کرده اند که این آب های قابل شرب نبوده حال به دلایل مختلف .مثلا گلالود بود و...
دوستان سلام
لطفا اگر از مطالب موجود در لینک ضمیمه اطلاعات بیشتری دارید، بیان کنید. این سوالی است که بسیاری از دوستان من که دارای سطح تحصیلات بالایی هستند از من می پرسند و واقعا نیاز به پاسخی قانع کننده وجود دارد و البته لینک زیر حاوی مطالب مفیدی است. آن را نیز لطفا ببینید.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=158
به اینم جواب بدین حضرت امام حسین (ع) و یارانش شب عاشورا با چه آبی غسل کردندو اگر آب بود آیا خوردن آن واجب بود یا غسل با آن ؟؟؟
با سلام
در اين كه در كربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش با مشكل آب مواجه شدند ترديدي نيست و منابع و مآخذ تاريخي و روايي به روشني اثبات مي كند كه نيروهاي عمربن سعد مأموريت يافتند كه حسين بن علي و يارانش رادر مضيقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خيمه ها بشوند و نيروهايي را در اطراف فرات مستقر كردند تا اصحاب امام حسين(ع) نتوانند از فرات آب بياورند .
در غير روز عاشورا امام و يارانش به سختي آب تهيه مي كردند ولي روز عاشورا مشكل آب بسيار جدي شد و حتي امام حسين(ع) وقتي كه خود را به آب رسانيد و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصين بن تميم به سوي آن حضرت تير پرتاب كرد و در نتيجه نتوانست آب بخوردو امام حسين و يارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسيدند و اگر روايت و يا تاريخي بر خلاف اين باشد ، نمي توان آن را در برابر اين همه روايات كه مي گويند امام حسين و يارانش همه با لب تشنه شهيدند، پذيرفت.
بلكه همه روايات مي گويد: امام حسين ويارانش با لب تشنه به شهادت رسيدند و اين منافات ندارد با اين مطلب كه امام حسين و يارانش در آن روز ها و حتي شب عاشورا آب تهيه كرده باشند. :Sham:
البته در اين هم ترديدي نيست كه امام و ياران و خاندانش در آن روزها آب تهيه مي كردند. و چنين نبود كه در آن سه روز كسي آب نخورده باشد و اگر در آن سه روز و در آن هوايي گرم كسي سه روز اصلا آب نخورده مي ميرد و نمي تواند دوام بياورد ولي با اين حال روز عاشورا امام حسين و يارانش نتوانستند آب بخورند و همه تشنه به شهادت رسيدند.
براي مثال به برخي از مآخذ و منابع روايي و تاريخي اشاره مي كنيم:
1. امام سجاد عليه السلام فرمود: «و قد منع ابي من الماء الذي كان مطلقا للسباع و الوحوش» (بحارالانوار، ج 46، ص 109 س2) پدرم را از آبي كه براي درنده ها و حيوانات آزاد بود، منع كردند.
2. عبيدالله بن زياد به عمر بن سعد نوشت: اي عمر بن سعد ! بين امام حسين و آب حايل شو، كار را بر او سخت بگير و نگذار حتي يك قطره آب بنوشند. وقتي كه اين نامه رسيد ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور كرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسين و يارانش ديگر نتوانستند به راحتي آب به دست بياورند. (منتهي الامال ، ج 1، ص 625، چاپ هجرت و تاريخ طبري هشت جلدي ج 4، ص 311)
3. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال براي پدرش امام حسين گريه كرد و هروقت براي او آب مي آوردند مي گريست و مي فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند. (بحارالانوار ، ج 45 ، ص 149، س
4. وقتي كه حضرت ابوالفضل به ميدان مي رفت امام حسين فرمود: براي اين بچه ها كمي آب بياور. (همان، ص 41 ، س 13) اين مي رساند كه روز عاشورا حتي در خيمه ها براي بچه ها هم آب نبوده است.
5. علي اكبر پس از كمي جنگ به خيمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پاي درآورده است. (همان، ص 43)
6. روز عاشورا امام حسين و ابوالفضل با هم براي آوردن آب به سوي فرات رفتند ولي نيروهاي عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بياورند (همان، ص 50، س 1).
7. امام حسين(ع) تلاش مي كرد آب به خيمه ها بياورد ولي شمر گفت: نمي گذارم آب برداري مگر اينكه كشته شوي. (همان، ص 51، س 18) اين مي فهماند كه اما م روز عاشورا، تلاش مي كرد به خيمه ها آب بياورد و در خيمه ها مشكل آب وجود داشته است.
8. در روايتي آمده است كه امام حسين (ع) خود را به آب رسانيد ولي وقتي خواست بخورد ، حصين بن تميم با تير آن حضرت را مورد هدف قرار داد و نتوانست آب بخورد. (تاريخ طبري ، هشت جلدي، چاپ بيروت ، ج 4، ص 343 س 12) اين مي رساند كه دشمن مراقب بود كه آن حضرت آب نخورد تا زودتر از پاي درآيد.
9. يكي از نيروهاي عمر بن سعد گفت : اي حسين بن علي! آيا آب فرات را مي بيني به خدا سوگند نمي گذاريم يك قطره از آن بنوشي تا بميري. امام حسين دست به آسمان بلندكرد و گفت: خدايا! او را با تشنگي بكش. دعاي امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد. (بحار ، ج 44، ص 317، س 9)
10. يزيد بن الحصين از ياران امام حسين به نيروهاي عمر بن سعد گفت: اي مردم! اين آب فرات است ، سگها و خنزيرها از آن مي خورند و شما نمي گذاريد فرزند پيامبر از آن استفاده كند، آيا اين انسانيت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسين بايد تشنه بميرد. (بحار ج 44، ص 318).
11. عبدالله بن حصين ازدي با صداي بلندگفت:اي حسين بن علي! آيا آب فرات را مي بيني كه همچون آسمان آبي صاف است ، به خدا سوگند يك قطره از آن خواهيد نوشيد تا از تشنگي بميريد. (بحار، ج 44، ص 389).
12. حر بن يزيد به نيروهاي عمربن سعد گفت: «...و شما امام حسين ، اصحاب ، زنان و كودكان او را از آب فرات منع كرديد در حالي كه از آن آب يهوديان ، مسيحيان ، زرتشتيان مي خورند و خوكها و سگهاي عراق در آن فرو مي روند. اي مردم! بدانيد كه تشنگي آنها را از پا درآورده است..» (تاريخ طبري، ج 4، ص 325)
در نتيجه دشمن به طور جدي مانع آوردن آب بود و آنان چون امام را در محاصره داشتند ، مي توانستند آن حضرت را از آب محروم كنند وچنين هم كردند ، توجه به اين داشته باشيم كه قصد دشمن اين بود كه امام ويارانش را بكشند و اثري هم از اين جنايت در تاريخ نماند.
قلمها در دست آنها بود و هر جور مي خواستند مي كردند . حقايق را وارونه نشان مي دادند و تلاش مي كردند حادثه كربلا يك حادثه ساده قلمداد كنند بسياري از ستم هايي را كه در كربلا بر اهلبيت امام حسين(ع) رفت ننوشتند و نگفتند: جنايات بني اميه در كربلا بيش از اينهايي است كه الان در دسترس داريم.
آيت الله مطهري در حماسه حسيني آورده است كه مسأله تشنگي امام حسين(ع) از مسلمات است و يك مسأله يقيني و قطعي است (ج 2، ص 217) و با تهيه آب در شب عاشورا و غسل كردن و وضو گرفتن، اين مشكل بر طرف نشد و آنان در روز عاشورا تشنه به شهادت رسيدند.
درباره اين مساله مي توانيد به مآخذ زير مراجعه كنيد:
1.بحارالانوار، 2. منتهي الامال، 3. تاريخ طبري ج 4، 4. احقاق الحق ج 11، 5. قصه كربلا نوشته علي نظري منفرد، 6. تأملي در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفريان، 7. اعيان اشيعه، 8. المجالس السنيه
.
:Gol:با سلام به کارشناسان و دوستان محترم:Gol:
دربارۀ تشنگی سالار شهیدان«علیه السلام» و یارانشان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد ارباب«اشراقی،رحمه الله» معاصر مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی«رحمه الله» که قبر شریفشان در قبرستان شیخان قم کنار قبر میزای قمی«رحمه الله» است در کتاب شریف«اربعین الحسینة»می فرمایند:
چون واقعۀ کربلا در رسيد، عبيدالله بن مرجانه کشته شدن عثمان و تشنگي او را بهانه نمود و امر کرد که عترت پيغمبر را از آب فرات منع نمايند، و از روز ششم محرم که عمر بن سعد وارد کربلا شد مانع از آب شد و به لشکريان خود سپرد که نگذارند اصحاب حضرت حسين «علیه السلام»آب بردارند. اگر چه شط فرات طولاني بود، ليکن اصحاب حضرت در محاصره بودند و ازدحام اهل کوفه بسيار شد.
همۀ شريعه ها را گرفتند و کار بر همراهان آن جناب سخت شد، هر روز ابن زياد تأکيد در اين باب نمود و عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را امر کرد که با پانصد سوار، مواظب شريعه باشد، تا کار سخت شد و سه شبانه روز ممنوع از آب شدند. گاهي چشمه حفر کردند. چون همراهان عمر مطلع شدند، آن چشمه را پر کردند.
درشب عاشورا، حضرت علي بن الحسين«علیه السلام» با پنجاه نفر به شريعۀ فرات آمدند و قدري آب آوردند. حضرت سيدالشهداء«علیه السلام» به اصحاب خود فرمودند:
هر که خواهد از اين آب بياشامد، و اين آخرين توشۀ شماست از دنيا، و وضو بگيريد و غسل کنيد و جامهي خود را شستشو نماييد که کفن شما شود.
از صبح عاشورا که کار به جدال کشيد، قطرۀ آبي در خيام آن حضرت نبود و تشنگي بر اطفال و جوانان غلبه کرد. بعضي را امر به صبر مينمودند. بعضي را انگشتر در دهان ميگذاشت. چون اثر مکيدن بعض سنگها اطفاي حرارت تشنگي است، چنان که در لعل «بدخشان» گفته اند.
از عبارت کتاب «مناقب» قديمه موافق نقل مجلسي (ره) نمايد که خود حضرت در روز عاشورا روزه دار بود و گفت: در سحر آن روز که جدم را در خواب ديدم، به من گفت: بايد افطار تو نزد من باشد. و گفت: ملائکه از آسمان با شيشۀ سبزي فرود آمدند تا خون تو را ضبط کند.
و در کتاب شيخ فقيه «ابن نما» وارد است که در اثناي قتال شربت آبي براي آن حضرت آوردند. نزديک دهان برد که بياشامد. از لشکر مخالف تيري بر دهان مبارک آن جناب زدند که دو طرف لبهاي مبارکش را شکافت.
و شيخ کفعمي در «جنة الأمان» گويد که: سکينۀ بنت الحسين اين شعر را از پدر بزرگوار بعد از شهادت در حالت بيهوشي شنيد:
شيعتي مهما شربتم ري ماء فاذکروني
او سمعتم بشهيد او غريب فاندبوني[1] .
شيخ صدوق در «امالي» از داود بن کثير رقي روايت کرده که گفت:
در خدمت حضرت صادق«علیه السلام»بودم که آب طلبيد. چون آشاميد، ديدم اشک از چشمهاي آن حضرت روان شد و گفت: يا داود! «لعن الله قاتل الحسين، ما أنغص ذکر الحسين للعيش، اني ما شربت ماء الا و ذکرت الحسين»[2]
[FONT="][1]. اي شيعيان من! هرگاه آب گوارايي نوشيديد مرا ياد کنيد، و اگر نام شهيد يا غريبي شنيديد بر من گريه کنيد.
[2] . اي داود! خدا کشندۀ حسين را لعنت کند. ياد حسين چه اندازه زندگي را ناخوش مي کند! من هيچگاه آب نميخورم مگر اين که به ياد حسين مي افتم.
بعد ایشان در ذکر فايده ای می فرمایند:
آنچه در اين حديث و امثال آن وارد شده از آب آشاميدن سيدالشهداء «علیه السلام»و اصحابش بر وجه کرامت و معجزه، منافاتي با احاديث وارده در عطش آن مظلوم ندارد،
زيرا که آب بهشتي و عالم مثال شايد اطفاي حرارت بدن عنصري نکند يا آن که کفايت از تشنگي مستمره ننمايد، زيرا که اين وقايع بر سبيل اتفاق بوده، مانند احاديثي که در نزول طعامهاي بهشتي براي اهل بيت وارد شده که منافاتي با طول گرسنگي به حسب ظاهر ندارد، يا آن که اين گونه خوردن و آشاميدن از عالم ديگر و به وضع ديگر است، مثل آن که رسول اکرم «صلی الله علیه وآله»در حال صوم مي فرمودند: «لست کاحدکم أبيت عند ربي يطعمني و يسقين»[1] و اين خوردن و آشاميدن منافاتي با صوم ظاهري ندارد.
نظير اين خبر است آنچه در «ثاقب المناقب» از کتاب «بستان» نقل کرده از امام ثامن«حضرت رضا علیه السلام» که:
ملکي بر حضرت حسين نازل شد در حالي که اصحابش از او آب خواسته بودند و شکايت از تشنگي داشتند. آن ملک گفت: حق تعالي سلامت گويد و فرمايد: آيا تو را حاجتي هست؟ گفت: «هو السلام من ربي السلام»[2]اصحاب من از تشنگي شکايت دارند.
گفت: خدا فرمايد که در مکان پشت سرت خطي بکش با انگشت؛ پس با انگشت سبابه خطي کشيد، نهري جاري شد از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر. آن حضرت و اصحابش آشاميدند و آن ملک نيز آشاميد و گفت: اين از آب رحيق مختوم[3]است.
و در خبر ديگر نيز از طبري نقل شده به سند خود از امام صادق «علیه السلام»که سيدالشهداء «علیه السلام»اصحاب خود را خواند و گفت: هر کس از شما تشنه باشد، بيايد، و«انگشت» ابهام خود را در کف هر يک مي گذاشت و آب جاري ميشد، تا سيراب شدند...
و از اين قبيل احاديث از کتب معجزات بسيار است و تمامي از يک مأخذ صحيح صادر است، و الله العالم[4].
[1] . من مانند شما نيستم، پيش پروردگارم ميمانم و او مرا سير و سراب ميکند.
[2] . او سلام است و سلام از پروردگار من است.
[3] . شربت گواراي بهشتي که سر آن پوشيده و مهر شده است.
[4] .اربعین الحسینیّه،مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد ارباب«اشراقی»ص157.
پس جواب من در مورد لعن در زیارت عاشورا چه شد؟؟؟؟
با سلام
این تاپیک در مورد همین موضوع میباشد !
http://www.askdin.com/showthread.php?t=115
اولاً: لعن بنياميه تنها در زيارت عاشورا نيست بلكه در قرآن و و احاديث شيعه و سني آمده است.
ثانياً: مراد از بنياميه كساني هستند كه با پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) به مخالفت پرداختهاند و اغلب بنياميه اينگونه بودند. ولي تعدادي از آنها مثل خالد بن سعيد بن العاص و محمد بن ابيحذيفه از بنياميه محسوب نميشوند بلكه از پيروان امام علي و محبيّن آن حضرت بودند.
در فقرات زيارت عاشورا اين گونه آمده است «لعن الله بنياميه» يعني خدا تمام بنياميه را لعنت كند.
اولاً لعن بنياميه منحصر به ريارت عاشورا نميباشد تا خدشهاي به اصل اين زيارت شريفه وارد شود بلكه احاديث، تاريخ و سيره فريقين مكتب امامت و خلافت نيز آمده است.
ثانياً: علاوه بر اين، لعن و مذمت آنها در قرآن كريم نيز آمده است:
1ـ سوره اسراء: « و ما جعلنا الرؤيا التي اريناك الا فتنةً للناس و الشجرة الملعونه فيالقرآن و نخوفهم فما يزيد الا طغياناً كبيراً»[1].
ابتدا نظرات مفسرين اهل سنت را ميآوريم آنگاه به نظر مفسرين مكتب امامت ميپردازيم:
از مفسران و دانشمندان اهل سنت؛ فخر رازي، آلوسي، سمعاني و قنوجي و بخاري در تفسير اين آيه نقل كردهاند كه پيامبر اكرم در خواب ديد، بنياميه مانند بوزينگاه از منبر او بالا ميروند و از اين مطلب خيلي ناراحت شد و فرمود: «بنياميه شجره ملعونه هستند».[2]
از جمله مفسران شيعه كه گفتهاند: منظور از شجره ملعونه در قرآن بنياميه ميباشند عبارتند از: شيخ طوسي، طبرسي، صاحب منهج الصادقين، شبّر و علامه طباطبايي و... .
2ـ سوره ابراهيم: «الم تر الي الذين بدّلوا نعمة الله كفراً و احلّوا قومهم دارالبوار»[3] تفسير مجمع البيان در تفسير اين آيه شريفه حديثي را نقل ميكند كه در ضمن آن، مصداق اين آيه بيان شده است: مردي از حضرت اميرالمؤمنين u درباره اين آيه سؤال كرد، حضرت فرمود: «هم الافجران من قريش، بنواميه و بنوالمغيرة»[4].
يعني مراد آيه قرآن دو قبيلهاند كه فاجرترين قبايل قريش هستند آنها بنياميه و بنيمغيره ميباشند.
همچنين روايتي را محدثان اهل سنت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كردهاند به اين مضمون كه: هلاك و نابودي امت من به دست جواناني از قريش خواهد بود كه بخاري و مسلم آن را به بنياميه تطبيق كردهاند.[5]
اما لعن در زيارت عاشورا:
لعن به معني طرد و دور نمودن از رحمت است.
و لعن خدا به معني دور ساختن از مقام قرب و تبعيد از جوار رحمت الهي است، واژه لعن در قرآن كريم به صورتهاي مختلف آمده مثل «لعنهم الله بكفرهم» يعني«طردهم و ابعدهم من الرحمة»[6]
و در زيارت عاشورا هم به همين معني ميباشد«لعن الله بنيامية قاطبةً» يعني خدا لعنت كند و از رحمت خود بنياميه را تماماً دور سازد.
ظاهر عبارت حتي با قطع نظر از تأكيد و تعميم به لفظ قاطبه، عام است و شامل تمام بنياميه ميشود و كلمه قاطبه تعميم آن راتأكيد ميكند.پس به مقتضاي آيه شريفه گذشته و اين كلمه اززيارت عاشورا هيچيك از بنياميه مؤمن نبودهاند.
طرفي يقين داريم كه تعدادي از بنياميه از خوبان و مومنان واقعي و پيروان ولايت اهل بيت (عليهم السلام) بودهاند مثل: خالد بن سعيد بن العاص[7] و ابوالعاص بن ربيع كه از بيعت با ابيبكر سرباز زدند و با اميرالمؤمنين (عليه السلام) ثابت قدم ماندند.[8]
امامه دختر همين ابوالعاص بعد از رحلت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به وصيت او به همسري حضرت علي درآمد و يكي ديگر از بنياميه كه از ياران حضرت امير است، محمد بن ابيحذيفه ميباشد كه مادر او دختر ابوسفيان بود ولي او از خواص ياران اميرالمؤمنين ميباشد و در راه محبت آن جناب رنجها كشد و سالها در زندان معاويه كه دايي او بود به سربرد و در نهايت، او با معاويه همراهي نكرد.
پس اكنون در تعاريض بين آيات و متن زيارت عاشورا و روايات با خصوص اين افراد چه بايد كرد؟
در اين مورد بايد گفت:مراد از بنياميه آن گروهي هستند كه در جهت غصب خلافت و خاموش كردن نور خدا و انكار ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) همپيمان شده و با شمشير و زبان، در بعضي و دشمني اهلبيت همراهي نمودند و از آن جهت كه اغلب قريب به اتفاق بنياميه در اين مسير بودند و بسيار كم بودند كساني كه در جهت مخالفت با پيامبر اسلام r نباشد و به حكم «النادر كالمعدوم» آن تعداد ناچيز ناديده گرفته ميشئند.
در جهت عكس هم اين گونه است در بنيهاشم اكثر به اتفاق موافق با راه پيامبر اكرمr بودند و كساني همچون ابولهب وجود داشتند كه در روش از بنيهاشم جدا محسوب شده و مخالف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند.
نكته قابل توجه اين است كه؛ از آنجا كه اغلب بنياميه در تضاد با حق بودند مورد نص قرار گرفتهاند، نه از آن جهت كه از اولاد و فرزندان اميه بودند و اين يقيني است كه حتي اگر شخصي از بنيهاشم باشد ولي در مسير مخالفت با ذات ربوبي قدم بردارد، مورد نص الهي قرار ميگيرد همانند ابولهب كه سوره مسد در شأن او نازل شده است و اين قانون اختصاص به زمان گذشته ندارد و در تمام زمانها ساري و جاري است،
بدين معني كه حتي در اين زمان هم اگر كسي بر عقيده بنياميه باشد و عمل نمايد، مشمول لعن الهي واقع خواهد شد و يا اگر از لحاظ عقيده و عمل، با اهلبيت (عليهم السلام) همراه باشد از پيروان آنان شمرده خواهد شد.
و اين مطلب از فرمايش مولي الموحدين علي به خوبي برميآيد كه فرمودند:
راضي بودن و ناراضي بودن، مردم را در سلك يك امت و گروه جمع ميكند، همان گونه كه در قبيلة ثمود در جريان كشتن ناقه صالح u قاتل يك نفر بود كه آن اشتر را كرد ولي عذاب الهي بر همة آنان نازل شد، چون همه آنان به فعل او راضي بودند.[9]
پس ملائك خوب و بد بودن اطاعت و عصيان است نه نژاد و از فلان قوم و قبيله بودن چنان كه خداوند متعال، خطاب به حضرت نوح (عليهم السلام) كه تقاضاي نجات پسر معصيت كارش را نمود با عتاب ميفرمايد: «انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح …» وحضرت رضا به حسن بنجهم فرمودند: «او واقعاً پسر نوح بود ولكن چون از اطاعت الهي سرباز زد خداوند او را از فرزندي نوح خارج ساخت و همين گونه است كه اگر كسي از ما بنيهاشم باشد اطاعت خداوند نكند از ما نيست و توچون اطاعت الهي نمودي از ما اهلبيت خواهي بود، همان گونه كه در مورد سلمان فارسي خطاب سلمان منّا اهل البيت صادر شد».
مؤيد ديگر از قرآن كريم است كه ميفرمايد: «انما المؤمنون اخوة».[10] يعني ايمان موجب اخوت ميشود و عدم آن موجب قطع اخوت ميشود، هر چند برادر امام و فرزند امام باشد.
قضيه برخورد حضرت علي با برادرشان زيد بن موسي بن جعفر معروف است كه او خدمت آن حضرت رسيد و سلام كرد، حضرت جواب سلام او را ندادند، عرض كرد: من پس پدرتان هستم چرا جواب سلام مرا نميدهيد؟
حضرت پاسخ دادند تا زماني برادر من هستي كه اطاعت الهي داشته باشي و چون عصيان الهي كردي ديگر بين من و تو برادري نخواهد بود.[11] :Sham:
مؤيد ديگر، فردي است از بنياميه به نام سعد بن عبد الملك كه از اولاد مروان است و امام باقر به او لقب سعدالخير دادند.
روزي سعد بر آنحضرت وارد شد در حالي كه همچون مادر فرزند از دست داده گريه ميكرد، حضرت از او علي گريه را جويا شدند پاسخ داد:
چگونه گريه نكنم و حال اين كه من از شجره ملعونه هستم، حضرت به او فرمودند: تو از بنياميه نيستي تو از ما هستي تو مگر قرآن نخواندي و اين آيه شريفه را نشنيدي كه از قول حضرت ابراهيم حكايت ميكند كه فرمود «فمن تبعني فانه مني»[12] آن كه از من پيروي كند از من است.[13]
در نتيجه اين كه؛ اگر مراد از بنياميه؛ آن گروهي باشد كه در جهت غصب خلافت اهلبيت (عليهم السلام) حركت كردهاند، خروج امثال خالد بن العاص، محمد بن ابي حذيفه و … خروج تخصصي خواهد بود، يعني داخل بني اميه نبودهاند تا گفته شود به چه دليل استثنا شدهاند و اگر خروج تخصصي را هم نپذيريم، آيه شريفه و فقره زيارت عاشورا به اين روايات مذكور، تخصيص خورده است و از اين قبيل در قرآن زياد است. «والسّلام»
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- آية 60، سورة اسراء.
[2]ـ فخر رازي التفسير، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 7، ص 360، 361، و آلوسي بغدادي، تفسير روح المعاني، دار احياء التراث العربي بيروت، ط 4، 1405 هـ، ج 15، ص 107، سمعاني، تفسير القرآن الكريم، تحقيق ابيتميم و ابيبلال، دارالوطن رياض، 1418 هـ، ج 3، ص 254، قنوجي بخاري، فتح البيان، مكتبه العصريه، بيروت، ط دوم، 1415 هـ، ج 7، ص 415.
[3] ـ سوره ابراهيم، آيه 28.
[4]- شيخ طبرسي، مجمع البيان، دارالمعرفه، بيروت، ج 6، 5، ص 483.
[5]ـ صحيح بخاري، بيت الافكار الدوليه، رياض، 1419، ص 1350، كتاب الفتن باب 3 حديث 7058، 3604، 3605، و صحيح مسلم، دارالكتب العلميه، بيروت، ط اول، 1411 هـ، كتاب الفتن باب 18، حديث 2917.
[6]ـ شفاء الصدور، همان، ص 355.
[7]ـ او از جمله دوازده نفري است كه بر ابوبكر اعتراض نمودند، هنگامي كه ابوبكر بر منبر پيامبر r قرار گرفت خالد بن سعيد بن العاص اولين نفر از معترضين بود.
[8]- طبرسي، احتجاج، مؤسسه اعلمي بيروت، تحقيق سيد محمد باقر موسوي خراساني، 1401 هـ، ص 76، 79.
[9]ـ آيت الله مشكيني، قصار الجمل، ج 1، ص 253، باب الرضا بالظلم.
[10]ـ سوره حجرات، آيه 10.
[11]ـ علامه مجلسي، بحار الانوار، طبع بيروت، ج 49، ص 221.
[12]ـ سوره ابراهيم، آيه 36.
[13]ـ شيخ مفيد، اختصاص، مؤسسه الاعلمي، بيروت، تحقيق علياكبر غفاري، 1402، ص 85.
در مورد حضرت عباس به نظر من ما دو نوع شبهه داریم . 1 - واقعی 2 - دشمنی . در این مورد هم کاملا زمینه ی دشمنی وجود داره . چون نویسنده سعی کرده جوری وانمود کنه که بگه همه احمقن . یادش بخیر زمانی که استاد خبرنگاری ما جناب ابطحی میگفت اگر میخواهید خبرنگار موفقی بشید خواننده رو به هیچ عنوان احمق فرض نکنید . در این مورد هم نویسنده خواسته با منطق بدون پشتوانه مطالب رو اثبات کنه . در ادامه سعی کردم که تمام دلایل منابع علمی داشته باشند و از بلاد کفر . تا جایه هیچ شک و شبه ای نماند بعلاوه آدرس منابع . جواب 1 : و در قسمت which allowed the samurai to draw and cut their enemy in a single motion این نشون میده که شمشیر سامورایی ها یا همان کاتانا که توسط موراموچی پریود اختراع شده میتونسته افراد دشمن رو در یک ضربه نصف کنه که حتی گزارش شده این شمشیر میتونسته از سه نفر به طور همزمان عبور کنه . اما یه سوال بزرگ آیا این شمشیر از آلیاژ مخصوصی ساخته شده . جواب خیر هست . چون همونطور که در این صفحه می بینید ( که متعلق به یکی از معتبر ترین فروشگاه های فروش سلاح های سامورایی یعنی http://ezinearticles.com/?A-Samurais-Power-Is-In-His-Little-Finger,-Not-His-Samurai-Sword&id=54769 و حتی تنها به استناد تیتر این صفحه A Samurai's Power Is In His Little Finger, Not His Samurai Sword شبهه : جواب 2 : http://www.cracked.com/article_17573_7-fatal-injuries-that-people-somehow-survived.html همین طور که در این صفحه خوندید این اتفاق برای آقای ترومان دنکن افتاده که وقتی داشته به عنوان بازی از جلوی قطار در حرکت میپریده به زیر قطار کشیده شده و از وسط نصف شده و تنها شانسی که داشته این بوده که موبایل همراهش بوده و به 911 ( پلیس آمریکا ) تماس گرفته که این قضیه هم نشون میده هیچ اختلالی برای حواس بوجود نمیاد . و بعد از 45 دقیقه تونستن از زیر ریل بیرونش بیارن . و الان هم سالمه و تونسته جون سالم به در ببره . در مورد این مواردگزارش شده که فرد تا 2 ساعت هم میتونه زنده بمونه که نمونش رو در کتاب رهبر سیاه پوستان امریکا هم میتونید بخونید که یکی از نزدیکانش بخاطر تصادف با ماشین از وسط نصف شد و تا 2 ساعت زنده بوده و با هم حرف میزدن و بعد به دلیل نرسیدن کمک مرده . پس این قضیه از نظر علمی هیچ مشکلی نداره و افراد زیادی چه در جنگ ( که نمونش رو در فیلم سقوط شاهین سیاه میبینید و در این حالت هم سرباز آمریکایی کاملا بدون مشکلی صحبت میکنه ) و چه در تصادفات این اتفاقات براشون افتاده و ربطی به حضرت بودن نداره . مرگ در این مورد به این صورته که بعد از 1 ساعت ( متناسب با شرایط فرد ) فرد به آرامی بدون احساس دردی بیهوش میشه و میمیره . در مورد حضرت عباس احتمالا زودتر بوده چون دو دست نزدیک قلب بودن و فشار خون در این ناحیه ها زیاده خون سریعتر از بدنشون خارج شده . تقریبا میشه نیم ساعت ایشون زنده بودن . نه اینکه سریع بیوفتن و شهید شن . درود بر روح پر فتوحش جواب 3 : در مورد بقیه شبهات در ادامه مینویسم تا مطالب قاطی نشه فقط باید یه نکته رو بگم من هیچ اطلاعات دینی خاصی ندارم . تو این مطالب هم خودم رو یه فرد نامسلمان در نظر میگیرم که بر اساس عقل با توجه به قوت حق دلایلمو میگم . پس مطمئن باشید هیچ تعصب کورکورانه ای نیست .[COLOR=#008000]
[RIGHT]شبهه :
اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟
[/RIGHT]
در مورد شمشیرمن به شمشیر هایی سامورایی اشاره میکنم که متعلق به بیشتر از 800 سال پیش هستند . اگر به این صفحه از سایت معتبر ویکی پدیا مراجعه کنید
[RIGHT]history
نگاه کنید به این جمله بر میخورید[/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman]http://www.japanese-samurai-swords.net[FONT=Times New Roman]
است )[/RIGHT]
[FONT=Times New Roman][COLOR=#008000]
[/COLOR]
شمشیر به تنهایی هیچ قدرتی نداره و تمام قدرت بستگی به خود سامورایی و انگشت لیتل فینگر اون هست . که همان انگشت بین انگشت اشاره و انگشت انگشتری هست .
پس این شمشیر که هیچ چیز معروفی نداره چرا اینقدر معروف شد ؟ دلیلش اینه که از اون برای مقاصد تبهکارانه به صورت بدترین وضع یعنی نصف کردن انسان ها استفاده میشد و یه سامورایی باید چند ده سال تمرین کنه تا به این درجه برسه .
پس کسانی هم که این ضرباتو زدن آن هم به دست که کمترین مقاومتو در نیم تنه داره از افراد حرفه ای بودن و معلومه قبلا در جنگ های زیادی شرکت کردن و کارکشته ان . مثلا شمر ملعون که در جنگ صفین کنار علی علیه السلام بود و حتی زخمی شد .
خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت ( عباس ) به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟
در مورد خون ریزی در ابتدا به این سایت علمی معتبر توجه کنید که در این مقاله 7 نوع جراحت شدید رو بررسی کرده و به جراحت اول دقت کنید . نصف شدن از وسط
[RIGHT]شبه سوم :
سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره:
این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد.
داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند.
لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟
دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟
یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟
[/RIGHT]
چند سوال : بنظر شما کسی که یک کیف پر پول دارد کیف رو در کدوم قسمت بدنش قرا میده ؟
کس که بهش حمله شه مثلا اتفاقی که چند روز پیش برای یکی از آشنایان ما اتفاق افتاد که سه تا دزد با قمه بهش حمله کردن که پولشو بگیرن وقتی از داروخانه اومده بود بیرون . بنظرتون اون چیکار کرده بود ؟ پریده بود روی کیف و انو زیر سینش گرفته بود . شانس آورد که نمرد ؟
یا وقتی که به سمت صورتتون چیزی پرتاب میشه ؟
حالا خودتونو به جای اون حضرت بذارید فقط میخوایم واکنش یا ری اکشن طبیعی بدنو بررسی کنیم . شما دست چ÷ ندارید و روی اسبید توانایی گرفتن شمشیرم ندارید چون دستتون پره . حتی بارها برای خودم موقعی که رفتم دانشگاه پیش اومده . که وقتی دوتا وسیله دستمه برای سوارو پیاده شدن از ماشین شیش میزنم به قول بچه ها . حالا رو اسبو- یک دستو- زخمو - یک مشکو - خداییش میشه شمشیر برداشت . خوب شما میاید جلو با یه مش در دست راست و دارید برمیگردید پس دشمن مثل مقاومت در مقابل شماست . پس حمله ی دشمنو میبینید و حالا یه نامرد شمشیر به سمت دست شما میخواد بزنه و شما متوجه میشید . به طور غیر ارادی دستتون میاد به طرف صورت . پس حتی اگه دستتون قطع شه چند لحظه فرصت دارید که مشکو که مهمترین چیز و مطمئنن بزرگه رو با دندون بگیرید با توجه به اینکه مشک روی اسب بوده و این هم کمکی بوده .
[/COLOR][RIGHT]
[/RIGHT]
با عرض سلام مجددخدا رو شکر تونستم جواب ها رو گیر بیارو و گذاشتم ولی فقط یک چیز را نفهمیدم
چرا یزید اجازه سخنرانی و تاثیر گذاشتن بر مردم رو به زینب داد چرا جلوی او را نگرفت؟ او که حسین را کشت خوب میتوانست زن ها را نیز بکشد یا حداقل اجازه روشنگری به آن ها ندهد چرا؟
آقا یعنی یه نفر نیست تو بین این همه روحانی پاشه با من بیاد جواب بده این هم اسمش تبلیغ هست ها فقط تو سایت های بیگانه و ضد دینی
دست مسلمون رو اینجوری رد نمیکنن یه آشنایی ، کسی ، هم حوزه ای ، یعنی نیست؟ باشه تا الان که خودمون دست و پا شکسته جواب دادیم خدا بزرگه
با سلام
دوست گرامی اول یک توضیح کوچک به عنوان کسی که قبلا شاید کار شما را در وسعت بیشتری انجام میداد بدهم!
اینکه میفرماید کسی بیاید !بسیاری از دوستان در اکثر سایتها فعا لیت دارند !
اما دوست گرامی بسیار از این سایتها از خارج از کشور هدایت میشود و در آنها کسی به دنبال جواب درست و صحیح نمیگردند به جز عده ای ...!و هیچ عالمی نظارگر نمیباشد و مطلب از بعد خودش خارج میشود
از طرفی بعضی از سایتها !بیشتر بدنبال تبلیغات و پول در آوردن میباشند !تا مطالب به حق
و وقتی من نوعی در جواب مطلبی بگویم که حق است و ۱۰۰ دلیل منطقی و سندی دارد!!
با فحاشی روبرو میشویم!آنهم به عزیز ترین کسان! و در نهایت تاپیک بسته میشود!و تذکر و..!..!
و مطلب علمی ادامه پیدا نمیکند!بنده بارها بخاطر همین توهینها به مقدسات !شاید بخندید!اشک از چشمانم سرازیر شد!چرا که اینقدر جهالت در بعضی از اشخاص وجود دارد که حتی بویی از آزادگی نبردند و...! که اگر به درستی بشناسند سرنوشت و سرگذشتشان را عوض میکنند!متاسفانه در فیس بوک و خیلی از سایتهای دیگر همینطور است !
به نظر بنده بهترین کار این است که اگر کسی شبهه ای داشت به سایت اسک دین دعوتش کنید کسی که به دنبال حقانیت باشد از دعوت شما استقبال میکند!!اگر نه که !!:Sham::Sham::Sham:
..خداوند میفرماید :
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ 6
در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد:Sham:
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ 7
خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پردهاى است و آنان را عذابى دردناك است:Sham:
اما در مورد سوال شما دوست گرامی سوال شما از تاریخ است !
اینکه باید اهل بیت را به درستی بشناسید !؟
اینکه هدف امام حسين(ع) از قيام كربلا، افشاء كردن چهره حقيقي حاكمان بني اميه و اصلاح مفاسدي بود كه آئين پيامبر اكرم(ع) را تهديد ميكرد.
اين هدف به قدري مهم و مقدس بود كه خون سيدالشهداء و ياران باوفايش، بهاي ارزشمند آن باشد.
اینکه فراموش نکنید که به چه حربه و تبلیغاتی یزید لعنت الله با فرزند رسول خداوند به جنگ پرداخت!
اینکه زینب( س )فرزند علی ع و دختر رسول خداست! خواهر امام حسین ع و...!و...!
و اینکه بعد از شهادت امام حسین جو سیاسی کوفه دگرگون شد !بسیاری از مردم از خواب غفلت بیدار شدند
و اینکه !!...!!و...!و...!
اول نباید فراموش کرد که این كاروان مسئوليت داشت پيام قيام امام حسين(ع) كه همان امر به معروف و نهي از منكر و احياء سنت پيامبر اكرم(ع) بود را به همه مسلمانان برساند و اجازه ندهد خون سيدالشهداء و يارانش، با فراموش شدن هدف آن بزرگواران، پايمال شود.
کوفه و شام كه شهر ياران سست عنصر و دشمنان جاهل بودند، مهمترين عرصه اين جنگ فرهنگي به حساب می آمدند كه امام سجاد با كمال قدرت در آن پيروز شدند.
در روز يازدهم محرم، كاروان اسيران از سرزمين كربلا خارج شد. 14
عمر بن سعد به صورتي برنامه ريزي كرد كه … صبح روز دوازدهم محرم، كاروان وارد كوفه شود. بنابراين او همه اسيران را مجبور كرد كه شب را بيدار بمانند و راه کربلا به كوفه را بپيمايند. اين مسئله باعث شد علاوه بر سختيها و آشفتگيهاي جنگ، خستگي چنين مسافرتي نيز بر اسيران كربلا تحميل شود. پيش از ورود كاروان اسيران به كوفه، عبيدالله بن زياد دستور داده بود كوچههاي شهر راه آب و جارو كنند و بر سردر كاخ دارالاماره گچ تازه بكشد.15
او سعي داشت تا آنجا كه ممكن است به مناسبت كشته شدن امام حسين(ع)، فضايی پر از شور و شادي درست کند.
سرانجام كاروان اسيران وارد شهر شد.
مردم كوفه در خيابان اصلي شهر جمع شده بودند.
آنان خاندان پيامبر را به خوبي ميشناختند.
زيرا مدت زيادي از زماني كه علي(ع) و خاندانش در كوفه بودند نميگذشت. ابن زياد دستور داده بود سرامام حسين(ع) را كه بر نيزه زده بودند؛ در خيابانها و كوچههاي شهر بگردانند.16
مردم با بهت و شرم به سر فرزند رسول خدا نگاه مي كردند.
زماني كه كاروان اسيران وارد كوفه شد، نگاه تند و آزار دهنده بعضي از مردان به طرف زنان خاندان پيامبر بود.
ام كلثوم، دختر علي(ع) فرياد زد:” اي مردم كوفه! آيا از خدا و رسولش شرم نميكنيد كه به خاندانش نظر ميكنيد؟” 17
گروهي از كوفيان قصد داشتند به كودكان امام حسين نان و خرما بدهند اما دختر علي مانع شد و فرياد زد: “صدقه بر خانواده پيامبر خدا حرام است.”18
همه اين وقايع باعث شد مردم كوفه كه گويي در خواب بودند متوجه شوند اين اسيران، همان خانواده پيامبراند كه به حكم آيه قرآن، دوستي آنان بر همه مسلمانان واجب است. ناگهان بغض مردم شكست و صداي گريه از ميان جمعيت بلند شد.
امام سجاد(ع) كه دست و پايشان را با زنجير بسته بودند و به خاطر تب و بيماري صدايشان رنجور و ضعيف بود به كنايه گفتند: “اين مردم براي ما گريه ميكنند؛
پس چه كسي خاندان ما را كشته است؟“19
در اين هنگام زينب، دختر علي(ع) بر سر مردم كوفه فرياد كشيد و در سخناني به آنان يادآوري كرد كه شما بوديد كه فرزند رسول خدا را دعوت كرديد و سپس او را به شهادت رسانديد.
زينب خطاب به مردم كوفه ميگفت:” اي مردم فريبكار و بيمقدار، بگرييد كه سزاوار گريستنيد. ننگي را براي خود خريدهايد كه هرگز پاك نميشود.
حرمت رسول خدا را شكستهايد و در روز قيامت پاسخي در برابر او نداريد. بدانيد كه خداوند سرانجام شما را كيفر ميدهد و به دوزخ ميكشاند.”20
سخنان زينب كبري(س) كه مستقيماً خطاب به مردم بيان ميشد، همه را شرمگين كرده بود.:Sham:
زينب به حقيقت كوفيان را قاتلين حسين ميدانست زيرا اگر مردم، ضعيف و سست عنصر نبودند و بر پيماني كه با حسين(ع) داشتند پايبند ميماندند؛ هرگز عاشورا اتفاق نميافتاد. سخنان امام سجاد(ع) و زينب كبري باعث شد درست در شرايطي كه عبيدالله بن زياد ميخواست پيروزي حكومت را به نمايش بگذارد و خانواده پيامبر را تحقير نمايد؛ شرايط تغيير كند و مردم كوفه از پيمان شكني خود و حمايت از عبيدالله به شدت پشيمان شوند و صداي گريه آنان همه شهر را فراگيرد.
در جاي ديگر شهر، از مردم دعوت شده بود که در كاخ ابن زياد جمع شوند تا کشته شدن امام حسین را جشن بگیرند.
در قصر، فرماندهان نظامي سپاه عمر بن سعد، اشراف كوفه و بسياري از مردم حضور داشتند.
گرداگرد مجلس ابن زياد نيز سرهاي شهيدان كربلا را قرار داده بودند.
سر امام حسين نيز پيش روي ابن زياد بود و با چوبدستي بر آن ميزد.
در اين هنگام زيد بن ارقم كه از صحابي معروف پيامبر(ع) بود بر سر ابن زياد فرياد زد و گفت: اين چوب را از روي آن لبها بردار؛ به خدا سوگند من خود شاهد بودم كه پيامبر(ع) آن لبها را ميبوسيد. :Sham:
اما ابن زياد پاسخ داد: تو پير شدهاي و عقل از سرت پريده است والاّ گردنت را ميزدم. سپس دستور داد زيد بن ارقم را از مجلس اخراج كنند.21
سرانجام اسيران كربلا را وارد مجلس ابن زیاد كردند.
ابتدا عبيدالله رو به حضرت زينب كرد و گفت: كار خدا را با خاندانت چگونه ديدي؟ زينب پاسخ داد: “جز زيبايي نديدم.
به زودي خداوند تو و آنان را محشور ميكند تا معلوم شود پيروز و رستگار واقعي كيست. مادرت به عذايت بنشيند.
اي پسر مرجانه! ” ابن زياد خشمگين و برافروخته، در حالي كه هيچگونه تسلطي بر خود نداشت به طرف زينب يورش برد؛ اما عدهاي او را گرفتند و گفتند به صلاح نيست در حضور جمع يك زن را اذيت نمايي.:Sham:22
سپس عبيدالله رو به امام سجاد(ع) كرد و گفت: اسمت چيست؟
امام فرمودند: من علي بن حسين هستم.
ابن زياد گفت: مگر خدا علي بن حسين را نكشت؟
امام فرمودند: برادري داشتم نام او هم علي بود.
شما او را كشتيد.
ابن زياد به يكي از اطرافيان دستور داد كه امام را بكشد
اما حضرت زينب مانع شد و فرمود: ” آيا از ريختن خون فرزندان پيامبر سيراب نشدهاي؟
اگر بخواهي او را بكشي، قبل از آن بايد من را به قتل برساني.” امام سجاد نيز فرمودند: آيا مرا از كشتن ميترساني؟
هنوز نميداني كشته شدن سيره ما و شهادت كرامت ماست.23
همه اين سخنان كه از روي اخلاص و شوق به شهادت گفته ميشد، باعث شد مجلس ابن زياد بر هم بخورد و جشن آنان تبديل به مجلس رسوايي شود.
ابن زياد براي جلوگيري از رسوايي بيشتر دستور داد اسيران را به خانهاي ببرند و مردم نيز در مسجد جمع شوند.24
سپس بر منبر رفت و گفت: “سپاس خداي را كه اميرالمؤمنين يزيد را ياري كرد دروغگوو پسر دروغگو را كشت“.
در اين هنگام پير مردي به نام عبدالله بن عفيف كه از ياران امام علي(ع) بود و چشمان خود را در جنگهاي جمل و صفين از دست داده بود فرياد زد:
دروغگو پسر دروغگو تو هستي.
آيا فرزندان پيامبر را ميكشي و مانند درستكاران سخن ميگويي؟
عبيدالله كه سراسيمه شده بود و دوباره طعم شكست را ميچشيد دستور داد عبدالله بن عفيف را دستگير كنند و گردن او را بزنند.25
كشته شدن عبدالله بن عفيف، تير آخري بر صحنه سازيهاي عبيدالله بود و همه مردم كوفه را متوجه جنايتي كه انجام داده بودند كرد.:Sham:
اين وقايع زمينه ساز قيامهايي بود كه پس از اين صورت ميگرفت.
عبيدالله كه ميديد حضور اسيران كربلا در كوفه كاملاً به ضرر اوست، تصميم گرفت هر چه سريعتر آنان را همراه با سر شهيدان به شام بفرستد.
بنابراين كارواني آماده شد و اسيران را غل و زنجير كردند و به سوي شام فرستادند.26
امام سجاد از كوفه تا شام يكسره غرق سكوت بود و كلمهاي سخن نگفت.27
سرانجام كاروان اسيران در روز اول ماه صفر سال 61 هجري وارد دمشق شد و آنان را در جلوي مسجد، محلي كه معمولاً اسيران را در آنجا نگاه ميداشتند، قرار دادند.28 پيش از آمدن سرها و اسيران به شام، به مردم گفته بودند عدهاي شورشي و راهزن، كه بر حكومت شوريدهاند سركوب شدهاند و آنان را به شام ميآورند.29
مردم را تشويق كرده بودند لباس نو بپوشند.
جشن بگيرند، شادماني كنند و دف بزنند.30
مردم شام از ابتدا اسلام را از دريچه بني اميه ديده بودند و با تحريف حقيقت رشد كرده بودند.
زيرا حاكمان آنان از ابتدا افرادی همچون خالد بن وليد و معاويه بن ابی سفیان و يزيد بودند.
حاكماني كه خود دشمنان سرسخت اسلام و مسلماني بودند.
مردم كوفه كه روزگاري علي(ع) را در ميان خود داشتند با حسين بن علي آنگونه رفتار كردند؛ بنابراين پيداست كه وضعيت مردم شام چگونه خواهد بود.
در حالي كه خانواده پيامبر(ع) با دستهاي زنجير شده در كنار مسجد ايستاده بودند، صداي مردم شام به شادي و هلهله بلند بود.
در اين هنگام پيرمردي به آنان نزديك شد و گفت: سپاس خداي را كه شما را كشت و مردم را از دست شما آسوده كرد و اميرالمؤمنين يزيد را پيروز گردانيد.
امام سجاد به او فرمودند: اي پيرمرد آيا قرآن خواندهاي؟
گفت: بله خواندهام.
فرمودند آيا آيه « قُل لا أسئَلُكُم عَلَيه أجراً إلّا المَوَدَّهَ في القُربي»31 آيه « وَ آتِ ذا القُربي حَقَه»32 آيه « واعلَمُوا أنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِي القُربي»33 و آيه «إنَّما يُريدُ الله لِيُذهِبَ عَنكُم الرِّجسَ أهلَ البَيت»34 را خواندهاي؟
پير مرد گفت: آري خواندهام.
امام فرمودند: اهل بيت كه به طهارت ستوده شدهاند ما هستيم.
آثار سرگرداني و ندامت در چهره پيرمرد آشكار بود. زيرا او خدا را به خاطر كشته شدن فرزندان پيامبر ستوده بود
پیرمرد سرش را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا از آنچه گفتم و بغضي كه به اين خانواده داشتهام توبه ميكنم و از دشمنان اين خانواده بيزارم.35
سرانجام اسيران را به مجلس يزيد بردند.:Sham:
توجه !!!!!!! [FONT=century gothic]از اینجا به بعد بیشتر به جوابتان نزدیک میشوید با توضیحات بالا متوجه جو سیاسی و جامعه شدید!:Sokhan:
:Sham:
.
خانواده پيامبر زماني وارد مجلس شدند كه سر امام حسين(ع) در برابر يزيد بود و او با چوب بر لب و دهان امام ميزد.
هرچند ابوبرزه اسلمي به اين كار يزيد اعتراض كرد اما يزيد او را از مجلس اخراج نمود.36
در آن مجلس، نخستين جمله را امام سجاد(ع) بيان نمودند.
امام در حالي كه زنجير بر دست و گردن داشتند خطاب به یزید فرمودند:
چه گمان ميكني اگر جد ما پيامبر خدا، ما را در چنين حالتي ميديد؟37 :Sham:
همين جمله كوتاه شادماني و غرور يزيد را شكست.:Sokhan:
او خود را اميرالمؤمنين و جانشين پيامبر ميدانست در حالي كه فرزندان پيامبر را به چنين وضعيتي درآورده بود.:Sokhan:
سخن امام باعث شد صداي گريه عدهاي در مجلس بلند شود.
( يزيد كه منفعل شده بود دستور داد غل و زنجيرها را باز كنند و براي فرار از رسوايي، گناه اين كار را بر گردن ابن زياد انداخت.)
سپس رو به امام سجاد كرد و نام آن حضرت را پرسيد و گفت: اي علي! پدر تو خويشاوندياش را با ما قطع كرد.
حق ما را انكار نمود و بر سر قدرت و سلطنت با ما منازعه كرد.
امام سجاد در پاسخ اين آيه را تلاوت كردند: هيچ مصيبتي به مال يا جانتان نرسد مگر پيش از آنكه آن را بيافرينيم، در كتابي نوشته شده است و اين بر خدا آسان است.38 :Sham:
يزيد به پسرش خالد اشاره كرد كه پاسخ امام را بدهد.
او ميخواست ثابت كند كه پسرش از پسر حسين چيزي كم ندارد.
خالد مات و ساكت ماند.
نگاهها به طرف او بود كه با بهت و بلاهت درمانده بود.
يزيد خود اين آيه را تلاوت كرد: « اگر مصيبتي به شما رسد به خاطر كارهايي است كه ميكنيد.»39
امام فرمودند: ” اي پسر معاويه! حكومت در دست اجداد من بوده است پيش از آنكه تو متولد شوي.:Sham:
جد من علي در جنگهاي بدر و احد و احزاب پرچم سپاه رسول خدا را در دست داشت در حالي كه پدر تو معاويه، پرچم دار كفر بود… واي بر تو اي يزيد!:Sokhan:
اگر ميدانستي كه چه جنايتي انجام دادهاي به كوهستانها ميگريختي و به خاك و خاكستر مينشستي.
آيا بايد سر حسين، پسر علي و فاطمه، كه امانت رسول خدا بود، بر جلوي دروازه شهر شما نصب شود؟” 40 :Sokhan:
يزيد كه پاسخي نداشت، خوار و درمانده سر خود را به پائين انداخته بود.
در اين هنگام زينب كبري نيز سخناني گفت و يزيد را هر چه بيشتر رسوا نمود.41 :Sham::Sham:
يزيد كه در مجلس خصوصي ناكام شده بود تصميم گرفت در ميان مردم شكست خود را جبران نمايد.
از طرف ديگر مردم نيز در كوچهها و خيابانها جمع شده بودند و منتظر اطلاعات بيشتري بودند كه بدانند چه اتفاقي افتاده است.
بنابراين يزيد فرمان داد مردم در مسجد جمع شوند و خطيبي را نيز به منبر فرستاد و به او گفت مردم را از بدكاريهاي علي و حسين آگاه كن.
خطيب نيز بر منبر رفت و هر چه ميتوانست در ستايش يزيد و معاويه سخن گفت و به علي(ع) و حسين(ع) ناسزاگويي كرد.
ناگهان امام سجاد فرياد زدند: واي بر تو اي خطيب! خشنودي مخلوق را بر خشنودي خالق ترجيح دادهاي.:Sham:42
سپس به يزيد گفتند: آيا اجازه ميدهي من هم از فراز اين چوبها با مردم سخن بگويم؟
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
يزيد اجازه نداد و در برابر اصرار مردم گفت: اگر اين جوان به منبر رود مرا رسوا ميكند.43
اما سرانجام يزيد در برابر اصرار مردم ناچار شد اجازه دهد امام سخنرانی کنند.
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
اما[FONT=century gothic]م بر منبر رفتند و در سخناني ابتدا خود و خانواده پيامبر را به خوبي معرفي نمودند و مردم را نسبت به آنچه در كربلا گذشته بود آگاه كردند.44
هنگامي كه امام سخن ميگفتند صداي گريه مردم بلند شده بود و يزيد و مأمورانش بهت زده در جاي خود مانده بودند. :Sokhan:
سرانجام يزيد براي آنكه سخنان امام را قطع كند به مؤذن دستور داد اذان بگويد.45 صداي مؤذن در مسجد پيچيد: «أشهد أن لا اله الاّ الله»
امام فرمودند: همه تارو پود وجودم به يگانگي خدا شهادت ميدهد.:Sham:
مؤذن ندا داد: «أشهد أن محمداً رسول الله»
امام فرياد زدند: يزيد! محمد جد كيست؟
جد توست يا جد من؟
اگر بگويي جد توست دروغ گفتهاي و اگر بگويي جد من است،
پس چرا فرزندان او را كشتي؟
اذان تمام شده بود و يزيد رسوا و خراب به نماز ايستاد.46
پس از نماز يزيد تصميم گرفت سياست دوگانهاي را آغاز كند
سياست سركوب و تبسم.:Sokhan:
او از يك طرف سر امام حسين(ع) را بالاي خانه خود نصب كرد تا همه بدانند حكومت با مخالفانش چگونه برخورد ميكند:Sham:47
و از سوي ديگر خانهاي را در اختيار امام سجاد(ع) و ساير اسیران قرار داد و به آنان اجازه داد براي شهیدان كربلا عزاداري نمايند.:Sham:48
همچنين يزيد كوشش ميكرد خود را از شهادت امام حسين(ع) بيخبر نشان دهد و عبيدالله بن زياد را مسئول شهادت آن حضرت معرفي نمايد.49 :Sokhan:
چند روزي كه خانواده پيامبر(ع) در دمشق بودند، امكان تماس با مردم را داشتند. امام سجاد(ع) از اين فرصت استفاده كرده و به ميان مردم ميرفتند و آنها را آنچه در كربلا گذشته بود آگاه مينمودند و شهدا و اسيران اين حادثه را به مردم معرفي ميكردند.50:Sham:
از سوي ديگر صداي عزاداري اسيران كربلا و گرداندن سرهاي بريده شده شهدا در معابر و كوچهها باعث شده بود كار و زندگي در دمشق متوقف شود. مردم پس از نماز در مساجد دور يكديگر حلقه ميزدند و در مورد اين مسئله با يكديگر گفتگو ميكردند.
يزيد كه ميديد مردم شام در حال بيدار شدن از خواب غفت هستند،
دستور داد پس از نماز در ميان مردم قرآن تقسيم كنند تا آنان به تلاوت قرآن بپردازند و در مورد رفتار يزيد بحث نكنند.
كم كم كار به جايي رسيد كه زنان خاندان بني اميه نيز براي شهادت امام حسين(ع) عزداري ميكردند و به يزيد به خاطر كاري كه انجام داده بود اعتراض مينمودند.51
هر چند يزيد ميكوشيد با خاندان پيامبر(ع) با لطف و مدارا رفتار كند اما ميدانست كه حضور آنان در دمشق به مصلحت او و حكومتش نيست.:Sham:
بنابراين كارواني را آماده كرد تا اسيران كربلا را با احترام و امنيت كامل به مدينه منتقل نمايد.52
زماني كه كاروان كربلا به نزديكي مدينه رسيد؛ فردي به درون شهر رفت و مردم را از آمدن كاروان امام سجاد(ع) مطلع كرد.53
مردم مدينه نيز كار و زندگي خود را رها كردند و در حالي كه ميگريستند و بر سر و سينه خود ميزدند به پيشواز امام رفتند.54
زماني كه مردم اطراف امام سجاد جمع شدند، آن حضرت براي آنان سخنراني كردند و پس از حمد و ثناي خدا، آنان را از ماجرای كربلا آگاه نمودند.:Sokhan:55
پس از سخنان امام، اين سؤال در ميان همه مردم مدينه نيز رواج پيدا كرد كه چرا امام را تنها گذاشتيم و چرا او را ياري نكرديم؟
پس از آن امام سجاد(ع) به همراه بقيه خاندان پيامبر(ع) وارد مدينه شدند.
آنان لباس سياه پوشيدند و براي شهداي خود عزاداري كردند.
مردم نيز روزها به ديدار آنان ميآمدند و عزاداري ميكردند.
برخي گفتهاند تا پنج سال، دودي در خانواده بني هاشم ديده نشد. يعني مهمانيهايي كه معمولاً برگزار ميشد متوقف شده بود.56 :Sham:
يكي از مهمترين جلساتي كه تشكيل ميگرديد، مجلسي بود كه توسط زينب كبري اداره ميشد.
آن حضرت از هجرت از مدينه تا شهادت امام حسين(ع) و ابوالفضل(ع) را براي مردم تشريح ميكردند. اين جلسات موجي از بيداري در مدينه به راه انداخته بود و ممكن بود مردم اين شهر بر ضد حكومت شورش نمايند.
حاكم مدينه با مشاهده اين وضعيت نامهاي به يزيد نوشت و او را از شرايط پيش آمده در مدينه آگاه كرد.
يزيد نيز به او دستور داد حضرت زينب(س) را از مدينه اخراج كنند. اين مسئله باعث شد آن حضرت در اواخر عمر خود از مدينه خارج شدند و در بيرون از اين شهر از دنيا رفتند.
14. اللهوف فى قتلى الطفوف: 84 ؛ تاريخ طبرى: 4/349 ؛ بحارالانوار: 45/107. 15 . بحارالانوار: 45/114؛ العوالم:17/372 ؛ موسوعة شهادة المعصومين: 2/336. 16 تاریخ الطبری : 4/351 ؛ مقتل الحسین ؛ ابومخنف : 208 ؛ شرح احقاق الحق : 33/ 661
17 . الدمعه الساكبه: 364؛ مقتل الحسين؛ المقرم : 310؛ ينابيع الموده: 3/86.
18 . مقتل الحسين؛ المقرم: 310؛ بحارالانوار: 45/114.
19 . تاريخ يعقوبي: 2/245؛ بلاغات النساء : 23؛ تاريخ الكوفه: 294.
20 . بحارالانوار: 45/109؛ اللهوف في قتلي الطفوف: 86؛اعيان الشيعه:1/613.
21. بحارالانوار:45/116؛ البداية و النهاية: 8/207؛ عمدة القاري: 16/241.
22 . كتاب الفتوح: 5/122؛ مثير الاحزان: 71؛ بحارالانوار: 45/115.
23 . اللهوف في قتلي الطفوف: 95؛العوالم: 17/384؛ كتاب الفتوح: 5/123.
24 . بحارالانوار: 45/118؛ موسوعة شهادة المعصومين: 2/349؛ العوالم: 17/385. 25 . تاريخ الطبري: 4/350 – 351؛ الكامل في التاريخ: 4/82-83؛ كشف الغمه: 2/279.
26 . الفصول المهمه: 2/831؛ الكامل في التاريخ : 4/83؛ اعيان الشيعه:1/615.
27 . الكامل في التاريخ:4/83؛ جواهر المطالب في مناقب الامام علي: 2/293؛ اعيان الشيعه:1/615.
28 . روضة الواعظين: 191؛ الامالي؛صدوق: 230؛ بحارالانوار: 45/155.
29 . يكي از مفاهيم درستي كه معاويه از آن استفاده نامشروع ميكرد، دعوت مردم به وحدت و حرام دانستن پيمان شكني بود. معاويه اين دستورات اسلامي را به گونهاي در ميان مسلمانان رواج داده بود كه هر گاه گفته ميشد كسي در برابر حكومت قيام كرده است، بدون توجه به حدود و شرايط مسئله بيعت و وحدت جامعه، قيام كننده را فردي فاسد ميدانستند كه ريختن خونش واجب است. آنان به اين موضوع توجه نميكردند كه با فرد فاسقي مثل يزيد نبايد بيعت كرد و سكوت در برابر حكومت فاسد، جايز نيست. سرانجام کار به جایی رسید که اهل سنت می گفتند هرکس از خلیفه اطاعت کند مومن است و هرکس با او مخالفت نماید کافر است ر.ك: تاريخ سياسي اسلام: 2/490؛ الكافي : 5/107/7 ؛ تاریخ الطبری : 5/61 ؛ الکامل فی التاریخ : 1/25.
30 . بحارالانوار: 45/127؛ العوالم: 17/427؛ موسوعة شهادة المعصومين: 17/363.
31 . شوري / 23.
32 . الاسراء / 26.
33 . الانفال / 41
34 . احزاب / 33.
35 . كتاب الفتوح:5/130؛ اللهوف في قتلي الطفوف: 102؛ بحارالانوار: 45/129. 36 . مثير الاحزان: 79؛ اعيان الشيعه: 1/616؛ كتاب الفتوح: 5/129.
37 . كتاب الفتوح: 5/131.
38 . « ما أصابَ مِن مُصيبَةٍٍ في الأرضِ و لا في أنفُسِكُم إلّا في كِتابٍ مِن قَبل أن نَبرَأها إنّ ذلك عَلي اللهِ يَسير.» (سورة الحديد: 22)
39 . « و ما أصابَكُم مِن مُصيبَةٍٍ فَبِما كَسَبَت أيديكُم و يَعفُوا أن كَثير.» (شوري: 30)
40 . اعيان الشيعه: 1/616 – 617؛ كتاب الفتوح: 5/130 – 132.
41 . الاحتجاج: 2/34 – 37؛ بحارالانوار: 45/157 – 160؛ موسوعة شهادة المعصومين: 2/376 – 379.
42 . كتاب الفتوح: 5/132؛ مثير الاحزان: 81؛ بحارالانوار: 45/137.
43 . بحارالانوار: 45/138؛ العوالم: 17/438؛ شرح احقاق الحق: 12/127.
44 . همان و معالم المدرستين: 3/165.
45 . همان.
46 . مناقب آل ابيطالب: 3/305؛ كتاب الفتوح: 5/133؛ بحارالانوار:45/139.
47 . العوالم: 17/443؛ بحارالانوار: 45/142.
48 . كتاب الفتوح: 5/133؛ معالم المدرستين: 3/166.
49 . البداية و النهاية: 8/212؛ مقتل الحسين: ابومخنف: 215؛ تاريخ الطبري : 4/353.
50 . كتاب الفتوح: 5/133؛ معالم المدرستين 3/167.
51 . العوالم: 17/443؛ بحارالانوار: 45/142؛ تاريخ مدينه الدمشق: 69/177.
52 . تاريخ مدينه الدمشق: 69/177؛ تاريخ طبري: 4/353؛ مقتل الحسين: ابومخنف: 214. درباره مسير بازگشت كاروان كربلا از شام به مدينه، دو نظريه وجود دارد: الف – كاروان از شام مستقيماً به مدينه رفتهاست. ب – خانواده امام حسينع مسیر کاروان را به گونهاي تغيير دادند كه از كربلا عبور كند و در اربعين سيدالشهدا در كربلا باشند. تقريباً تمام منابع اصلي تاريخ، سخن نخست را ذكر كردهاند و در مورد سخن دوم، دليل قطعي وجود ندارد. اما از سوي ديگر بعيد است كه اسيران كربلا راضي شده باشند كه به كربلا باز نگردند و در آنجا مجلس عزا برپا نكنند. هر چند برپا كردن مجلس عزا نيز قطعاً با مخالفت يزيد و عبيدالله بن زياد روبرو ميشده است و بعید است حکومت بنی امیه چنین اجازه ای را داده باشد. ر.ك: تاريخ الامم و الملوك: 4/353؛ اخبار الطوال: 307؛ مقاتل الطالبين: 121؛ انساب الاشرف: 3/217 ؛ الارشاد : 2/126 ؛ البدایه و النهایه : 8/ 195 و…
53 . اعيان الشيعه: 1/617؛ مثير الاحزان: 90؛ اللهوف في قتلي الطفوف: 115.
54 . بحارالانوار: 45/147؛ اللهوف في قتلي الطفوف: 115؛ العوالم: 17/447.
55 . همان و ينابيع المودة : 3/93؛ بلاغة الامام علي بن الحسينع: 105 56 . اللهوف في قتلي الطفوف: 118؛ الارشاد: 2/124.
باسلام ازشیر چی باید استفاده میکردند،موقعیکه آب برروی اهل بیت بسته باشد بر روی شترهای آنهانیز بسته است .اگر حیوانات آب نخورند مانند انسانها شیرشان قطع میشود،دیگر شیری نیست تاتشنگان از آن بخورند گاو وگوسفندی هم که آنجا نبوده،موقعیکه طفل شیر خوار بدلیل تشنگی مادر وخشگ شدن شیر مادرش به آب روی می آورد بدان معناست که منبع شیر آب خوردن وتشنه نودن شیر دهنده است
با سلام
نکته اساسی که تقریبا همه مخالفین عزاداری از آن غافلند اینست که اگر شیعیان برای مظلومیت اهل پیامبر واهل بیت علیهم السلام عزاداری وگریه میکنند فقط بخاطروبرای الله است !
یعنی چه ؟ یعنی اینکه همه عزت واحترامی که انبیاء و اولیاء دارند بخاطر وابستگی ایشان به الله است.
بزبان دیگر، الله تعالی برگزیدگان واولیائی بنام پیامبر وامام دارد و ایشان را ماذون خود وولی مسلمین ساخته واحترام وتکریم ایشان هم بواسطه تعلق ایشان به الله است...انما ولیکم الله ورسوله و....
بزبان ساده تر چون خدای سبحان خودش اطاعت و تسلیم در برابر پیامبر وائمه و مودت القربی را خواسته از نظر شیعه بی توجهی به این امر ، گستاخی واسائه ادب به ساحت کبریایی الله جل جلاله خواهد بود.
بنابراین اگر پیامبر (ص) و امام حسین (ع) واجب التعظیم اند بخاطر اینست که بنده خالص خدای سبحان وبا تقواترین ومطیع ترین ومقرب ترین فرد نسبت به الله هستند وخدا (ورسولش) ایشان راولی وامام ما قرار داده اند و نافرمانی واحترام ایشان نافرمانی واحترام خداست واگر خدا وتقوا از ایشان جدا شود ایشان نیز مثل افراد دیگر هستند .
پس دقت کنید که همه این مراسم وعزاداریها در حقیقت تعظیم الله وشعائر اوست وبخاطر هتک حرمت الله و منسوبین به او وعصیان او سوگواریم وخدای متعال نیازی به گوشت قربانی وگریه و لعن ما ندارد بلکه تقوای این اعمال نصیب ما میشود وبخدا میرسد ...ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب .
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ
همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد،
این هم دو تصویری واقعی از صحرای کربلای معلی که از طریق گوگل ارث گرفته شده است که خلاف این ادعا را ثابت می کند . می بینیم که یک طرف رود فرات ، با فاصله ای اندک میدان کربلا و بیابانی بی آب و علف و طرف دیگر آن مناطق سرسبز که در اختیار لشگریان یزید قرار داشت .
[FONT=arial]تاریخ وقایع و حوادث عاشورا ؛ از مدینه تا مدینه در یک تصویر
اندازه واقعی را در ادامه مطلب ببینید
[FONT=arial]