انتساب سادات امروزی به پیامبر و دانش روز

تب‌های اولیه

146 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام

mousavi928;689385 نوشت:
ب
mousavi928;689385 نوشت:
له همه قبول دارند که نسل پیامبر ص از طریق دختر بزرگوارشات حضرت فاطمه س انتقال یافت
اما خب این دو بحث جدا هستند

مثلاً پیامبر ص می فرمایند من اسماعیلی هستم و از نسل ابراهیم. اینجا حرفی از انتساب مادری به حضرت هاجر در میان نیست
و یا اینکه تمامی امامان معصوم ع از امام قبلی خود می باشند (پدر) نه از مادر سید خود

من نمیدونم چرا
ولی حکم همینه
شاید شاید یکی از دلایلش اینه که:
نسل از حضرت ابراهیم دو شعبه شد یکی حضرت اسماعیل و یکی حضرت اسحاق
امام زمان که آخرین ذخیره الهی است از نسل پدری به حضرت اسماعیل میرسند
و از مادری ( زنی رومی به نام ملیکا) به حضرت اسحاق میرسند
حالا شاید یکی از دلایلش این باشه و به همین دلیل در اون شعبه نسب مادری مهم است و در این شعبه نسب پدری مهم است
تا همه بفهمند هر چه هستی دارد از امام زمان دارد و هر چه هست اوست و جز او چیزی نیست

مادر امام زمان (علیه السلام) نرجس خاتون دختر یوشعا پسر قیصر روم از نسل شمعون یكى از حواریین حضرت عیسى (علیه السلام) است كه به دنبال یك سلسله وقایع معجزه آسا از روم به سامرّا مى آید و سپس به افتخار همسرى امام عسكرى (علیه السلام) نایل مى گردد.

تناقض :

چرا به همین راحتی با وجود ایه قران پیامبر ص رو بدون نسل میدونید.منظورتون رو غیر این نمیدونم چون اصرار دارید نسل فقط از پدره.

اون زمان (حتی الان) وقتی همه نسل رو از پسر میدونستد و دختر بی ارزش بود. خدا نسل بهترین مخلوقش رو از دختر ادامه داد

همه مراجع میگن سادات مادری از نسل پیامبر ص هستند . فقط چند حکم فقهی شامل حالشون نمیشه .همین.

روح سبز;689404 نوشت:
چرا به همین راحتی با وجود ایه قران پیامبر ص رو بدون نسل میدونید.منظورتون رو غیر این نمیدونم چون اصرار دارید نسل فقط از پدره.

من هرگز همچین چیزی نگفتم
روح سبز;689404 نوشت:
همه مراجع میگن سادات مادری از نسل پیامبر ص هستند . فقط چند حکم فقهی شامل حالشون نمیشه .همین.

لطفاً نظر یکیشون رو با سند بزار تا ما هم بدونیم تا ازین به بعد توی شناسنامه های فرزندان مادرهای سیده هم سید آورده شود

mousavi928;689418 نوشت:
لطفاً نظر یکیشون رو با سند بزار تا ما هم بدونیم

حضرت امام خمینی :

گرچه منتسبین به پیامبر اکرم ص از طرف مادر هم از اولاد رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می ‏شوند، ولى ملاک ترتب آثار و احکام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است.

حضرت آیت الله خامنه ای :
منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :
احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند اما از ذریه رسول الله محسوب می شوند .

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند
ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .


به طور کلی هر منتسب به حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله دارای شرافت ومشمول افتخار«کل حسب ونسب منقطع یوم القیامه الاحسبی ونسبی» ومورد افتخاراحترام همگان می باشد وخود نیزبایدقداست این انتساب شریف رابا تعهد دینی واسلامی حفظ نماید.


البته کسانی که از طرف مادر سیدند گرچه از این جهت دارای امتیاز و شرافت و منسوب به ائمه علیهم السلام هستند. لکن احکام خاص سادات را مانند استحقاق سهم سادات و غیره ندارند و آنها مربوط به کسانی است که از طرف پدر سیدند و چون در زمان حاضر پیشوند سید نشانه سیادت از طرف پدر است واحکام سادات رادر حق او جاری می‌دانند، برای اشخاص مذکور استفاده از کلمه مزبور جایز نیست و تبعات زیادی دارد والله العالم

حضرت آیت الله سیستانی :

بسمه تعالی

ایشان از اولاد پیامبر، محسوب می‌شوند ولی نمی‌توانند لباس خاص سادات را بپوشند و نمی‌توانند از سهم سادات، استفاده کنند.

سزاوار احترام خاص سادات هستند

حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند
و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند اما شرافت سیادت دارند..

حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند . حضرت آیت الله تبریزی :

موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست


باقی مراجع هم همینن

mousavi928;689418 نوشت:
تا ازین به بعد توی شناسنامه های فرزندان مادرهای سیده هم سید آورده شود

اتفاقا من میگم میشه بزنن.

نه اینکه بزنن سید فلانی اما یه قسمت بزارن بنویسند سیادت از طرف مادری.


روح سبز;689430 نوشت:
حضرت امام خمینی :

گرچه منتسبین به پیامبر اکرم ص از طرف مادر هم از اولاد رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» محسوب می ‏شوند، ولى ملاک ترتب آثار و احکام شرعى سیادت، انتساب از طرف پدر است.

حضرت آیت الله خامنه ای :
منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است .

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی :
احکام فقهی/خمس/ سید را ندارند اما از ذریه رسول الله محسوب می شوند .

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :

از فرزندان آن حضرت محسوب می شوند
ولی احکام خاص/خمس/ منتسبین از طریق پدر به جناب هاشم را ندارند .

به طور کلی هر منتسب به حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله دارای شرافت ومشمول افتخار«کل حسب ونسب منقطع یوم القیامه الاحسبی ونسبی» ومورد افتخاراحترام همگان می باشد وخود نیزبایدقداست این انتساب شریف رابا تعهد دینی واسلامی حفظ نماید.

البته کسانی که از طرف مادر سیدند گرچه از این جهت دارای امتیاز و شرافت و منسوب به ائمه علیهم السلام هستند. لکن احکام خاص سادات را مانند استحقاق سهم سادات و غیره ندارند و آنها مربوط به کسانی است که از طرف پدر سیدند و چون در زمان حاضر پیشوند سید نشانه سیادت از طرف پدر است واحکام سادات رادر حق او جاری می‌دانند، برای اشخاص مذکور استفاده از کلمه مزبور جایز نیست و تبعات زیادی دارد والله العالم

حضرت آیت الله سیستانی :

بسمه تعالی

ایشان از اولاد پیامبر، محسوب می‌شوند ولی نمی‌توانند لباس خاص سادات را بپوشند و نمی‌توانند از سهم سادات، استفاده کنند.

سزاوار احترام خاص سادات هستند

حضرت آیت الله مکارم شیرازی :

حکم سید را دارند ولی خمس نمی توانند بگیرند
و از لباس مخصوص سادات نمی توانند استفاده کنند اما شرافت سیادت دارند..

حضرت آیت الله بهجت :

ذریه محسوب میشوند ولی احکام سیادت را ندارند . حضرت آیت الله تبریزی :

موضوع خمس مربوط به کسیست که هاشمی یعنی منسوب به جناب هاشم از جانب پدر باشد .درمحرمیتشان شکی نیست

باقی مراجع هم همینن


سلام
تشکر از زحمتتون
اما اینم تا حدودی خودم می دونستم بحث سر شناسنامه بود

[="DarkOliveGreen"]

mousavi928;689435 نوشت:
بحث سر شناسنامه بود

برا شناسنامه نظر شحصیمو گفتم

بده کسی ندونه از طرف مادر به چه عزیزانی وصله. و الکی از امار جمعیت سادات کم بشن.

از بحث با شما لذت بردم. نه فراری دیدم نه حرف الکی.[/]

**گلشن**;689187 نوشت:
سلام

من از اول هیچ چیز اشتباهی نگفتم و قصد سرپوش گذاشتن روی هیچ چیزی را هم نداشتم

سلام

پس بار دیگر اشکالات ما را فاکتور نگیرید. و راه فرار پیش مگیرید.

نقل قول:
همینکه سید بودن از نظر دین از طرف پدر منتقل می شود و نه مادر

در سید بودن دو امر دخیل است یکی ژنتیک و رابطه ی نسبی و یکی اختصاص این رابطه به پدر.

نفی رابطه ی سیدی از طریق مادر، به معنای نفی رابطه و انتساب ژنتیکی نیست.

اما همانطور که گفتم یک چیزی در ذهنتان فرو رفته است که حالا حالا باید رویش کار کنید تا جا بیفتد Lol

مثلا یکی می گوید ژن سیدی Smile

اجداد برخی میمون و خرگوش شده است و علمی است.

آن وقت جد شخصی یک انسان باشد علمی نیست ؟

متاسفانه هنوز سید بودن را نفهمیده اید می خواهید با علم آن را محک بزنید :))

نقل قول:
نشان دهنده غیر علمی بودن ان است و اینکه قبل از پیامبر و در زمان هاشم سید بودن شروع شده یعنی یک قرار داد اجتماعیست
که بعدعا رنگ دینی به خود گرفته

خانوم واقعا شما هنوز نمی دانید تفاوت قرار داد اجتماعی با ارتباط نسبی و نطفه و ژن چیست ؟

یعنی در آن زمان، فرزندان از روی قرار داد اجتماعی تعیین می شدند ؟ Smile

مرحبا به این هوش و ذکاوت :)

نقل قول:
از طرفی اگر سید بودن و انتقال نسل را از طرف پدر بدانید
پس باید معتقد باشید ما الان سید محمدی نداریم و پیامبر هم مقطو ع النسل بودند :Moteajeb!:

خوب یک نگاهی به چند خط بالاتر بیندازید شاید از گرداب حیرت بدر آیید
و بفهمید سید بودن چیست. و انتساب نسل و ژنتیک چیست.

و طاها;689558 نوشت:
در سید بودن دو امر دخیل است یکی ژنتیک و رابطه ی نسبی و یکی اختصاص این رابطه به پدر.

نفی رابطه ی سیدی از طریق مادر، به معنای نفی رابطه و انتساب ژنتیکی نیست.

سلام

خوب کسی با این مساله که مخالفتی ندارد
انگار شما پستها رو خوب نمیخوانید بحث درباره علت این موضوع است نه تعریف موضوع سیدی
ما می گوییم چون در زمان قدیم از نقش مادر در ایجاد نطفه خبر نداشته اند بچه را کلا از پدر دانسته
و انتقال نسل را از طریق پدر می دانستند و برای همین سیدی را اینگونه تعریف کرده اند

و طاها;689558 نوشت:
اما همانطور که گفتم یک چیزی در ذهنتان فرو رفته است که حالا حالا باید رویش کار کنید تا جا بیفتد :))

شما هم پستها را باید دوباره و با دقت بخوانید تا برایتان جا بیفتد

و طاها;689558 نوشت:
متاسفانه هنوز سید بودن را نفهمیده اید می خواهید با علم آن را محک بزنید :))

این هم نشانه اینکه شما اصلا موضوع بحث را نفهمیده اید

و طاها;689558 نوشت:
خانوم واقعا شما هنوز نمی دانید تفاوت قرار داد اجتماعی با ارتباط نسبی و نطفه و ژن چیست ؟

یعنی در آن زمان، فرزندان از روی قرار داد اجتماعی تعیین می شدند ؟ Smile

مرحبا به این هوش و ذکاوت :)

این هم نونه ای دیگر که کلا از بحث پرت هستید

و طاها;689558 نوشت:
خوب یک نگاهی به چند خط بالاتر بیندازید شاید از گرداب حیرت بدر آیید
و بفهمید سید بودن چیست. و انتساب نسل و ژنتیک چیست.

شما هم بهتر است پستها را دوباره بخوانید تا لااقل از موضوع بحث اگاه شوید

**گلشن**;689746 نوشت:
سلام

خوب کسی با این مساله که مخالفتی ندارد
انگار شما پستها رو خوب نمیخوانید بحث درباره علت این موضوع است نه تعریف موضوع سیدی
ما می گوییم چون در زمان قدیم از نقش مادر در ایجاد نطفه خبر نداشته اند بچه را کلا از پدر دانسته
و انتقال نسل را از طریق پدر می دانستند و برای همین سیدی را اینگونه تعریف کرده اند

سلام

ما هم برای شما توضیح دادیم که این "برای همین" ِ شما اشتباه است. و گفتیم چرا اشتباه است. Smile

شما گفتید قراداد اجتماعی بوده است.
ما هم گفتیم در گذشته فرزندان را با قراداد اجتماعی مشخص نمی کردند اما شما این را متوجه نمی شوید Smile

سایر سخنان شما نیز ارزش منطقی ندارد.

و طاها;689816 نوشت:
سلام

ما هم برای شما توضیح دادیم که این "برای همین" ِ شما اشتباه است. و گفتیم چرا اشتباه است. Smile

شما گفتید قراداد اجتماعی بوده است.
ما هم گفتیم در گذشته فرزندان را با قراداد اجتماعی مشخص نمی کردند اما شما این را متوجه نمی شوید Smile

سایر سخنان شما نیز ارزش منطقی ندارد.

سلام
من کجا گفتم فرزندان را با قرار داد اجتماعی مشخص می کردند ؟؟؟!!
شما معلوم هست چه دارید می گویید ؟!!
باز هم می گویم شما یا پستها را نمی خوانید یا کلا بحث را متوجه نشده اید :ok:

**گلشن**;689819 نوشت:
سلام
من کجا گفتم فرزندان را با قرار داد اجتماعی مشخص می کردند ؟؟؟!!
شما معلوم هست چه دارید می گویید ؟!!
باز هم می گویم شما یا پستها را نمی خوانید یا کلا بحث را متوجه نشده اید :ok:

گفتیم که ژنتیک و نطفه در سید بودن دخیل است. یعنی علمی است. و قرارداد اجتماعی نیست.

و نیز گفتیم که ابتدا متوجه تعریف در حوزه های مختلف باشید.

**گلشن**;688546 نوشت:

به عبارتی سیدی یک مساله علمی نیست بلکه یک قرار داد اجتماعیه در ان روزگار بی سوادی و جاهلیت

و طاها;689823 نوشت:
گفتیم که ژنتیک و نطفه در سید بودن دخیل است. یعنی علمی است. و قرارداد اجتماعی نیست.

خوب این را ما الان می دانیم که در ایجاد نطفه زن و مرد دخیل هستند و این می شود علمی
اما انها که فکر می کردند در ایجاد نطفه فقط پدر نقش دارد که دیگر علمی نیست بلکه
غیر علمی و یا اشتباه است

یعنی بچه را فقط از پدر می دانستند و برای همین نسل را فقط از پدر می دانستند و برای همین
به نسل پدری سید می گفته اند
این از نظر ما که اشتباه است می شود قرارداد اجتماعی
یعنی انتقال نسل را فقط از پدر دانستن و مادر را هیچ دانستن

**گلشن**;689828 نوشت:
خوب این را ما الان می دانیم که در ایجاد نطفه زن و مرد دخیل هستند و این می شود علمی
اما انها که فکر می کردند در ایجاد نطفه فقط پدر نقش دارد که دیگر علمی نیست بلکه
غیر علمی و یا اشتباه است

یعنی بچه را فقط از پدر می دانستند و برای همین نسل را فقط از پدر می دانستند و برای همین
به نسل پدری سید می گفته اند
این از نظر ما که اشتباه است می شود قرارداد اجتماعی
یعنی انتقال نسل را فقط از پدر دانستن و مادر را هیچ دانستن

ما هم به شما گفتیم که تعریف سیدی در دین متفاوت است. و این دو را با یک مسئله تاریخی و غیر دینی خلط نکنید.

و نفی سیدی از جانب مادر به معنای نفی انتساب ژنی نیست.

کما اینکه در استفتائات از مراجع می توانید این مطلب را متوجه شوید.

کما اینکه یک تفاوت و اختلاف بین ائمه و شیعیان با مخالفانشان همین بوده است.

و امامان با آیات قرآن توضیح می دادند که نسل اختصاص به ناحیه پدر ندارد.

از جمله اینکه همه ائمه از ناحیه ی مادر به رسول خدا منسوب هستند. یا حضرت عیسی تنها از ناحیه مادر به اجداد خود منسوب است.

یا اصلا مسئله ابتر دانستن پیامبر و سوره کوثر را در نظر بگیرید و ...

پس سیدی از جنبه ژنتیکی در تعریف دینی ، کاملا علمی است. اما از جنبه فقهی و حقوقی تنها کسانی احکام سیدی برایشان صادق است که از ناحیه پدر به معصوم منتسب بشوند.

و علت آن نقش پدر و ولایت آن است. که پیشتر توضیح دادم.

اما حتی اگر در تعریف غیر دینی آن هم نگاه کنیم باز تعبیر غیر علمی بودن و قراداد اجتماعی اشتباه است.

باء;688806 نوشت:
حرف جناب موسوی نظر اسلام است انطور که به ما رسیده است

وچون حرف اسلام است باید بی چون و چرا و اندیشیدن وبررسی پذیرفت ؟

پس این آیه ها چی می گن :

الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ(الزمر/18)

همان کساني که سخنان را مي‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‌کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هنمون کرده، و آنها خردمندانند.

وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(الإسراء/36)
( چون کر و کوران و فریب خوردگان ) دنباله رو چیزی که هنوز نمی دانی چیه مباش چرا که از چشم و گوش و پندار درباره ی چگونگی این پیروی کور کورانه پرسیده خواهد شد

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ(الحجرات/6)
ای مسلمانان ! اگر کس کجروی پیامی براي شماآورد ، دربست نپذیرید بررسی کنید ، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از کرده خود پشيمان شويد!

باء;688999 نوشت:
و شما ظاهراً خیرخواهی خیرخواهان را مطلوب نمی‌دانید

درود :Hedye:

مگر خیر خواهی شما به جز این است که بدون اندیشیدن و بررسی و سنجیدن احکام اسلام را چشم بسته بپذیریم تا به بهشت شما در آییم

اگر خیر خواهی شما این است نه شیر شتر نه دیدار ارب:Gol: :Nishkhand:

باء;688806 نوشت:
ولی این تعصب شما بر روی دانشی که بنای زیبا ولی بی ریشه‌ای است شما را در مقابل عقایدی قرار داده است که مبتنی بر علوم الهی است

شما یکین دارید که سخنتان درست است ؟

من همواره این آینه را به شما نشان داده ام شما دستور قرآن رو نمی پذیرید که گفته :
و لاتقف مالیس لک به علم !

چگونه به ما نشان می دهید که دانش در برابر آنچه که علوم الهی می نامید نباید بایستد

دانش یک پدیده ی روشن و برای درستی باورهایش آزمایش شدنی و پاسخگو است

آیا علوم الهی نیز آزمایش خود را پس داده و مسلمانان شیعه را به بهشت می فرستد ؟

آیا می توانید براستی و آشکار ا بدون خیالپردازی و سخن گویی نشان دهید که کدام شیعه در بهشت است ؟

نشان دهید اگر از راستگویانید و بدانید تنها با حرف زدن و شعار هیچ چیزی تحقق نیافته و نمی یابد

بنده با افسانه بافی و خیال پروری به شما می گویم هم اکنون یک فیل هفت سر در کره ی ماه دارد آب می نوشد ؟ آیا شما بدون کمک گرفتن از دانش می توانید حرف مرا نپذیرید ؟؟

اگر شما حر ف مرا بدون یاری دانش باور کردید من هم بدون بررسی و پژوهش حرفهای شما را مبنی بر بودن بهشت و دوزخ باور می کنم

دانش هر چه گفته است راه بررسی و آزمایش کردن آن را در عمل نیز نشان می دهد

ولی نوید های الهی را چگونه می توان آزمایش کرد که درست است

باء;689321 نوشت:
احادیث را چطور اعتبار سنجی کردید؟ علم رجال و درایه دارید؟ به قرآن تسلط دارید؟ معیارتان برای اعتبارسنجی روایات چیست؟

علم رجال درایه از کی تا به حال دانش(علم ) شد ؟

اصلا تریف دانش چیه ؟

دانش یک تریف ویژه داره که درجهان از سوی همه ی دانشمندان بیان شده است

کدام دانشمند اسلامی دانش را چنان تریف کرده که علم رجال هم جزو آن تریف قرار بگیرد

**گلشن**;689828 نوشت:
یعنی بچه را فقط از پدر می دانستند و برای همین نسل را فقط از پدر می دانستند و برای همین
به نسل پدری سید می گفته اند
این از نظر ما که اشتباه است می شود قرارداد اجتماعی
یعنی انتقال نسل را فقط از پدر دانستن و مادر را هیچ دانستن

پس چرا یهود که حداقل 3000 سال قدمت دارد، نسب فرزند را از مادر می داند؟

ژیان;689905 نوشت:
وچون حرف اسلام است باید بی چون و چرا و اندیشیدن وبررسی پذیرفت ؟

بسم الله
عجیب است که شما چطور مطلب به این سادگی را متوجه نمی‌شوید برادر عزیز ...
  • یک نفر تحقیق کرد و پزشک چیره‌دستی را با هزار استدلال باطنی و خارجی یافت، بعد به حرف او در زمینه‌ای که می‌داند اعلم است گوش داد ...
  • یک نفر دیگر همینطوری نشست در تاکسی و با بقل‌دستی‌اش که هیچ هم نمی‌شناختش حرف در مورد طبّ می‌زد و بعد هر چه او گفت را یادداشت کرد که به آنها عمل کند ...
اگر این دو نفر از نظر شما یکسان هستند راحت باشید ... و اگر نیستند که حقیقتاً هم نیستند در این صورت قضاوت شما در مورد مسلمین و حقیر به طور خاص قیاسی بر پایه‌ی مغلطه است ... حق و باطل را مخلوط می‌کنید و هم می‌زنید و از آن نتیجه‌گیری دلخواهتان را می‌کنید و بعد هزار و یک ادعا از پشت آن نتیجه‌گیری بیرون می‌اید که یکی غلط‌تر از دیگری است ...
ما برای پذیرفتن خدای اسلام به خدایی کلی استدلال و برهان عقلی و فطری داریم ... اگر این همه برهان را رها کنیم و بگوییم تا چشممان نبیند حکم عقل را نمی‌پذیریم می‌شویم انسان‌هایی ظاهربین عقل‌گریز ... و ظاهربین بودن و عقل‌گریز بودن از نظر ما توهین است و اگر شما به ظاهربین بودن و عقل‌گریز بودن افتخار می‌کنید و هر چیزی را تا نشانتان ندهند نمی‌پذیرید دیگر به خودتان مرتبط است ... خدا را هم تا ندیدید نپذیرید ... بنده‌ی نوعی اگر به عقلم اعتماد دارم که در آنچه نمی‌بینم هم می‌توانم از حرفهای خداوند تبعیت کنم البته برای شما قابل درک نیست چون هر کسی وقتی می‌خواهد وضعیت دیگری را مورد قضاوت قرار بدهد ناچار از قیاس نفس است و شما این تجربه‌ها را ندارید و در نتیجه در باورتان نمی‌گنجد، در عوض شاید در توهم و خیالبافی تبحری دارید که آن عقل‌گرایی را افسانه‌سرایی می‌پندارید ...

آن خیرخواهی هم در حق شما نبود، در حق سرکار گلشن و برادر دیگری بود که ایشان هر دو مؤمن هستند، نگاه نکنید معمولاً نظراتمان در بحث‌ها مقابل هم هست، وقتی بحث‌های پایه‌ای مطرح شود ایشان را با ایمانی محکم نسبت به خدا و مذهب حقه‌ی تشیع در مقابل خود می‌یابید ... ایشان لابد در بحث شما خیری می‌بینند که زیر پست‌های شما صلوات می‌زنند مگرنه کسی که دینشان را سبک بشمارد و با چنین گزاره‌های شبه‌علمی بخواهد پایه‌های دینشان را بلرزاند را تأیید نمی‌کنند ... اگر هم در خیرخواهی حقیر نسبت به خود شک داشته باشند نهایتاً اختلافمان درون‌دینی است ...

:Gol::Gol:

ژیان;689934 نوشت:
شما یکین دارید که سخنتان درست است ؟

بسم الله ... الرحمن الرحیم
یکین ندارم ... یقین دارم ... در کلیات آن یقین دارم ولی در جزئیات آن خیر نظراتم در حدّ نظریه است ... کلمات عربی با تغییر یک حرف فارسی نمی‌شوند و این کار شما جز اذیت ما نیست که تعمداً همه چیز را غلط می‌نویسید و ما باید حدس بزنیم چه می‌خواسته‌اید بنویسید
ژیان;689934 نوشت:
من همواره این آینه را به شما نشان داده ام شما دستور قرآن رو نمی پذیرید که گفته :
و لاتقف مالیس لک به علم !


چرا می‌پذیریم ... آنچه نمی‌پذیریم استفاده‌ای است که شما اصرار دارید از آن بکنید و به وضوح اشتباه است
ژیان;689934 نوشت:
چگونه به ما نشان می دهید که دانش در برابر آنچه که علوم الهی می نامید نباید بایستد

با براهین عقلی و فطری حقانیت اسلام را اثبات می‌کنیم ... این اثبات آنچنان قوی و معتبر است که آنچه شما آن را دانش می‌خوانید نمی‌تواند به آن صدمه‌ای بزند ... پس اگر دانشی مقابل قطعیات دین ایستاد این خودش اثبات عقلی غلط بودن آن دانش است ... اگر هم جلوی نظریات علوم الهی ایستاد به احتمال زیاد غلط هستند ولی این احتمال هم وجود دارد که برداشت ما از نظرات دین خدا غلط باشد
ژیان;689934 نوشت:
آیا علوم الهی نیز آزمایش خود را پس داده و مسلمانان شیعه را به بهشت می فرستد ؟

بله ... ما در همین دنیا هم بهشت را چشیده‌ایم ... مطابق نظر اسلام مؤمن و کافر در همین دنیا هم بهشت و جهنم را در اعماق وجود خود می‌چشند و در قیامت تنها بدن به روح در بهشت یا جهنم ملحق می‌شود ...
ژیان;689934 نوشت:
آیا می توانید براستی و آشکارا بدون خیالپردازی و سخن گویی نشان دهید که کدام شیعه در بهشت است ؟

مطابق مطالبی که تعقلاً پذیرفته‌ایم در بهشت موعود هیچ کسی مگر با روح خود، اما در بهشت برزخی بسیاری از افراد ...
ژیان;689934 نوشت:
بنده با افسانه بافی و خیال پروری به شما می گویم هم اکنون یک فیل هفت سر در کره ی ماه دارد آب می نوشد ؟ آیا شما بدون کمک گرفتن از دانش می توانید حرف مرا نپذیرید ؟؟
اگر شما حر ف مرا بدون یاری دانش باور کردید من هم بدون بررسی و پژوهش حرفهای شما را مبنی بر بودن بهشت و دوزخ باور می کنم

خودتان می‌گویید با خیال‌پردازی این مطلب را گفته‌اید انتظار دارید حقیر با وجود این اعتراف چه چیزی را بررسی کنم؟
ولی با فرض آنکه اعتراف هم نمی‌کردید باز این را نمی‌پذیرفتم چون ابزار تحقیق تجربی آن را داریم ولی اگر بگویید در سیاره‌ای در فلان کهکشان چنین موجودی هست دیگر سریع انکار نمی‌کنم و شما هم اگر سریعاً انکار کنید باز آن را به علم کمتان نسبت می‌دهیم ... چیزی را که نمی‌دانیم نه حق داریم بپذیریم و نه حق داریم که رد کنیم ... اما در مورد ادعاهای اسلام اینطور نیست که هیچ چیزی در موردش ندانیم و در نتیجه بی‌تفاوت ماندن و گفتن لاادری باز به معنای انکار حقایقی است که می‌دانیم و این هم جهالت است ... پس ما همیشه آن چیزی را که می‌دانیم درست است می‌پذیریم و آن چیزی را می‌دانیم غلط است رد می‌کنیم و آن چیزی را هم که نمی‌دانیم می‌گوییم لا ادری ... شما با این رویه مشکلی دارید؟
ژیان;689934 نوشت:
دانش هر چه گفته است راه بررسی و آزمایش کردن آن را در عمل نیز نشان می دهد
ولی نوید های الهی را چگونه می توان آزمایش کرد که درست است

یک نفر فقط تا نوک دماغش را می‌دید و ادعاهایش هم تا همان حد بود و بعد یک نفر دیگر که ابرهای آسمان را نشانش می‌دادند می‌گفت شما دارید افسانه‌سرایی می‌کنید، ببینید من فقط در حد دماغم ادعا می‌کنم و نه بیشتر!
وعده‌های الهی در مورد بهشت و برزخ را چطور دوست دارید نشانتان بدهم؟ با دست نشانتان بدهم؟ لیزر بیاندازم که ببینید؟ هر چیزی که از ابزاری که امروز دارید فراتر بود را می‌گویید نیست چون ما ندیدیم؟ اگر بله که این رویکرد از نظر ما علمی نیست و حقیقت‌طلبانه هم نیست ... اگر می‌خواهید تا خود خدا را هم ببینید از ابزار خود دین باید استفاده کنید ... خدا را با چشم سر نمی‌شود دید ولی با چشم دل می‌توان دید ... شما قرآن را بدارید و بخوانید اگر خدا را مقابل خودتان ندیدید درش تفکر کنید اگر باز ندیدید به تحدی خدا جواب بدهید و اگر باز هم ندیدید بگویید گشتم ولی ندیدم ... الان رادیو گرفتید دستتان می‌گویید چرا تصویر پخش نمی‌کند، ابزارتان اشتباه است ...
ژیان;689934 نوشت:
علم رجال درایه از کی تا به حال دانش(علم ) شد ؟

در زمان غیبت و زمانی که به معصوم دسترسی مستقیم نداشته باشیم این علم موضوعیت پیدا می‌کند ... بنای تمسخر هم داشته باشید با این سؤالات بی‌معنا ما بدون جواب نیستیم
ژیان;689934 نوشت:
اصلا تریف دانش چیه ؟

ما قائل به این هستیم که چیزی وجود دارد به اسم حقیقت و دانش می‌شود دانستن و در واقع احاطه پیدا کردن وجودی به آن
دانش یعنی دانستن ... بر اساس این مبنا Science را اصلاً نباید دانش به حساب آورد و باید به جای آن گفت «توهم دانش»، چون امروز به نظر می‌اید یک چیز را دانستیم ولی فردا یک نفر می‌آید آن را رد می‌کند و ما می‌فهمیم که تا کنون در توهم دانستن بوده‌ایم ...
ژیان;689934 نوشت:
دانش یک تریف ویژه داره که درجهان از سوی همه ی دانشمندان بیان شده است

هر کسی هر چیزی خواست می‌تواند تعریف کند، مهم این است که ارزشی هم داشته باشد و به گزافه هم نباشد ... تعریف آنها ارزش کاربردی دارد ولی برای بسیاری از ادعاهایی که می‌کنند این تعریف گزافه‌گویی است ... در این موارد دیگر توهم دانش هم نیست و صرفاً توهم است یا به قول خودتان افسانه‌سرایی است ... کوانتوم کپنهاگی و فرگشت دو نمونه از این افسانه‌سرایی‌هاست ...
ژیان;689934 نوشت:
کدام دانشمند اسلامی دانش را چنان تریف کرده که علم رجال هم جزو آن تریف قرار بگیرد

همینکه می‌گویند علم رجال یعنی همه‌ی دانشمندان اسلامی این علم را در حیطه‌ی علم می‌دانند ...
در فلسفه‌ی علم نیز شناختن اعتبار منابع علمی جدای از خود آن علم نیستند و کسی که بگوید من کاری به اعتبار منابع اطلاعاتی‌ام ندارم و فقط از آنها استفاده می‌کنم صرفاً دارد داد می‌زند که من جاهلی هستم که ادعای دانشمند بودن دارم ... شما که اینطور نیستید، هستید؟

باء;689992 نوشت:
و این کار شما جز اذیت ما نیست که تعمداً همه چیز را غلط می‌نویسید و ما باید حدس بزنیم چه می‌خواسته‌اید بنویسید

به دل مگیرید :Gol:

این کار سواب دارد چون برای برای پیشگیری از آل زایمر خوب است هم سخن نادیده ی بزرگوار :ok::Gol:

باء;689992 نوشت:
بنای تمسخر هم داشته باشید با این سؤالات بی‌معنا ما بدون جواب نیستیم

نه گرامی پرسش من جدی بود

آخه علم رجال و درایه با تریف جهانی دانش چونگه همخوانی دارد ؟

این به کنار اصلن شما یک اندیشمند اسلامی را پیدا کنید که یک تریف درست و بیطرف پسند از دانش ( علم) کرده باشد

اخه هنگامی که مشاهیر اسلامی هنوز نمی دونند تریف دانش چیه چرا به سخنوران مذهبی می گویند علماء

چرا هنگامی تریف علم رو نمی دونند چیزی به نام علم درایه و رجال ساخته اند

به نگر اینجانب اگر به علم رجال ودرایه بگویند غربالگری رجال باز به عملکرد کار گزارانی که این کار را می کنند نزدیکتر است


اصلن تو را به پروردگار شما خود بفرمایید دانش (
science)ینی چه و تریفش چیه ؟

نمی دانم چرا این واژه ی دانش ایقد ستم دیده است که هر کس می آید از آن سواری می گیرد?

دانش یک تریف یگانه دارد

فرآیندی را می توان دانش( علم) خواند که با تریف دانش همخوانی داشته باشد

[=arial]science

[=arial]
ˈsʌɪəns/

[]

  • [=arial]the intellectual and practical activity encompassing the systematic study of the structure and behaviour of the physical and natural world through observation and experiment.

    [/]


    science


    noun
    sci·ence \[=lucida sans unicode]ˈsī-ən(t)s\

    : knowledge about or study of the natural world based on facts learned through experiments and observation

    باء;689992 نوشت:
    با براهین عقلی و فطری حقانیت اسلام را اثبات می‌کنیم

    پیش از آنکه حقانیت آن را ثابت نماید نخست بفرمایید تریف اسلام چیست ؟t.

  • و طاها;689834 نوشت:
    ما هم به شما گفتیم که تعریف سیدی در دین متفاوت است. و این دو را با یک مسئله تاریخی و غیر دینی خلط نکنید.

    و نفی سیدی از جانب مادر به معنای نفی انتساب ژنی نیست.

    کما اینکه در استفتائات از مراجع می توانید این مطلب را متوجه شوید.

    کما اینکه یک تفاوت و اختلاف بین ائمه و شیعیان با مخالفانشان همین بوده است.

    و امامان با آیات قرآن توضیح می دادند که نسل اختصاص به ناحیه پدر ندارد.

    از جمله اینکه همه ائمه از ناحیه ی مادر به رسول خدا منسوب هستند. یا حضرت عیسی تنها از ناحیه مادر به اجداد خود منسوب است.

    سلام

    ببینید اینکه اعراب زمان جاهلیت نسل را از طرف پدر می دانسته اند شکی در ان نیست
    و برای همین پیامبر را مقطوع النسل می دانسته اند و حتی این تفکر در ان دوره ان قدر شدید بوده
    که حتی در زمان امامان هنوز به ان معتقد بوده اند
    و اینکه قبل از پیامبر هم کلمه سیدی و سیادت وجود داشته نشان می دهد
    این یک مساله تاریخی است و بعد اسلام هم ان را دنبال کرده
    پس نتیجه اینکه اعراب جاهلی که نسل را از پدر می دانسته اند به انها هم سید می گفته اند
    بعد این مساله بعد از اسلام هم ادامه می یابد و به نسل پدری سید گفته شده
    و امتیازاتی برای انها قائل شده اند
    حالا در این وسط تنها فرقی که کرده اسلام نسل مادری را هم به رسمیت شناخته
    و باز هم از دادن لقب سید به انها و امتیازات سیادت خود داری کرده

    یعنی همان فرهنگ جاهلیت ادامه پیداکرده وحتی امتیازات سیادت هم به ان افزوده شده

    موفق باشید

    Anoushiravan;689943 نوشت:
    پس چرا یهود که حداقل 3000 سال قدمت دارد، نسب فرزند را از مادر می داند؟

    خوب این چه ارتباطی با اعراب داره ؟!

    **گلشن**;690347 نوشت:
    سلام

    ببینید اینکه اعراب زمان جاهلیت نسل را از طرف پدر می دانسته اند شکی در ان نیست
    و برای همین پیامبر را مقطوع النسل می دانسته اند و حتی این تفکر در ان دوره ان قدر شدید بوده
    که حتی در زمان امامان هنوز به ان معتقد بوده اند
    و اینکه قبل از پیامبر هم کلمه سیدی و سیادت وجود داشته نشان می دهد
    این یک مساله تاریخی است و بعد اسلام هم ان را دنبال کرده
    پس نتیجه اینکه اعراب جاهلی که نسل را از پدر می دانسته اند به انها هم سید می گفته اند
    بعد این مساله بعد از اسلام هم ادامه می یابد و به نسل پدری سید گفته شده
    و امتیازاتی برای انها قائل شده اند
    حالا در این وسط تنها فرقی که کرده اسلام نسل مادری را هم به رسمیت شناخته
    و باز هم از دادن لقب سید به انها و امتیازات سیادت خود داری کرده

    یعنی همان فرهنگ جاهلیت ادامه پیداکرده وحتی امتیازات سیادت هم به ان افزوده شده

    موفق باشید

    با سلام

    باز هم می خواهید بر سخن نادرست خود پافشاری کنید.

    به هر حال نظر اسلام کاملا علمی است. و به شما گوش زد شد. که نسل اختصاصی به پدر ندارد.

    اما در مورد نقش پدر و احکام خمس و ... که تنها به بخشی از اولاد رسول خدا تعلق می گیرد دلیلش ذکر شد.

    و ربطی به جهل و نادانی و غیر علمی بودن ندارد. بلکه یک مسئله حقوقی، عقلی است.

    و سخن شما مبنی بر غیر علمی بودن یا قرارداد اجتماعی بودن یک سخن بی پایه و اساس و بلکه خنده دار بود.

    و از منظر حقوقی نیز امری جاهلانه نیست تا ادامه ی آن، جاهلانه قلمداد شود. بلکه فرهنگ کاملا درستی است.

    http://www.askdin.com/thread49127-12.html#post689834

    َAnoushiravan;690349 نوشت:
    پس چرا یهود که حداقل 3000 سال قدمت دارد، نسب فرزند را از مادر می داند؟

    **گلشن**;690349 نوشت:
    خوب این چه ارتباطی با اعراب داره ؟!

    یهودیان یثرب در میان اعراب زیست می کردند

    و طاها;690395 نوشت:
    با سلام

    باز هم می خواهید بر سخن نادرست خود پافشاری کنید.

    به هر حال نظر اسلام کاملا علمی است. و به شما گوش زد شد. که نسل اختصاصی به پدر ندارد.

    اما در مورد نقش پدر و احکام خمس و ... که تنها به بخشی از اولاد رسول خدا تعلق می گیرد دلیلش ذکر شد.

    و ربطی به جهل و نادانی و غیر علمی بودن ندارد. بلکه یک مسئله حقوقی، عقلی است.

    و سخن شما مبنی بر غیر علمی بودن یا قرارداد اجتماعی بودن یک سخن بی پایه و اساس و بلکه خنده دار بود.

    و از منظر حقوقی نیز امری جاهلانه نیست تا ادامه ی آن، جاهلانه قلمداد شود. بلکه فرهنگ کاملا درستی است.

    سلام

    متاسفانه همون حرفهای قبلیتون رو تکرار کردید
    و اصلا نه پست مرا خو انده اید و نه جوابتان با پست من هم خوانی دارد

    قضاوت با خوانندگان

    Anoushiravan;690445 نوشت:
    یهودیان یثرب در میان اعراب زیست می کردند

    این بدیهیست که اعراب نسل را از پدر می دانسته اند
    چرا که پیامبر را مقطوع النسل می خوانده اند

    اگرچه یهودیان در بین اعراب زندگی می کرده اند ولی عقاید انها مثل هم نبوده است
    مانند دینشان

    گفته اید

    **گلشن**;689746 نوشت:
    ما می گوییم چون در زمان قدیم از نقش مادر در ایجاد نطفه خبر نداشته اند بچه را کلا از پدر دانسته
    و انتقال نسل را از طریق پدر می دانستند و برای همین سیدی را اینگونه تعریف کرده اند

    خبر داشته اند. با نقطه نظرات یهود هم کاملا آشنا بوده اند. بنابراین این نکته که بی دانشی را عامل پدری بودن نسب دانسته اید، پذیرفته نیست

    **گلشن**;690489 نوشت:
    اگرچه یهودیان در بین اعراب زندگی می کرده اند ولی عقاید انها مثل هم نبوده است
    مانند دینشان

    اعراب خود را از نسل اسماعیل می دانسته اند و با یهود که از نسل اسحاق اند، احساس خویشاوندی داشته اند

    این که دینشان متفاوت باشد، دلیل نمی شود که از دانش هم بی اطلاع بوده باشند

    Anoushiravan;690508 نوشت:
    خبر داشته اند. با نقطه نظرات یهود هم کاملا آشنا بوده اند. بنابراین این نکته که بی دانشی را عامل پدری بودن نسب دانسته اید، پذیرفته نیست

    اولا شما گفتید یهودیان نسب را از مادر می دانسته اند که ما از شما سند نخواستیم و برفرض درست بودن این سخنتان مطالبی گفتیم
    پس لطفا اول سند حرفتان را ارائه کنید

    در ثانی توجه نکردید به مطلبی که درباره پیامبر گفتم
    چگونه بوده که انها پیامبر را مقطوع النسل می خواندند ؟ جز اینکه پیامبر پسری نداشته و نسل از طرف فاطمه س را قبول نداشته اند
    و هم اینکه نام خانوادگی را از پدر گرفته و بچه را متعلق به پدر می دانستند
    همه و همه نشانگر این است که نسل را از طرف پدر می دانسته اند

    اصلا عربستان 1400 سال پیش و بی خیال
    همین الان هم درصد قابل توجهی از مردم خودمان که دانش درست و حسابی ندارند همان تفکر را دارند
    با اینکه این همه باسواد دورو برشان و این همه کتاب و مدرسه و ... وجود دارد

    جالب است که از این شاخه به آن شاخه می پرید

    **گلشن**;690530 نوشت:
    اولا شما گفتید یهودیان نسب را از مادر می دانسته اند که ما از شما سند نخواستیم و برفرض درست بودن این سخنتان مطالبی گفتیم
    پس لطفا اول سند حرفتان را ارائه کنید

    بر طبق قوانین یهودیت، چه نوکیشان و چه افرادی که از مادری یهودی متولد شده‌اند، یهودی خطاب می‌شوند.

    http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%AA

    **گلشن**;690530 نوشت:
    در ثانی توجه نکردید به مطلبی که درباره پیامبر گفتم
    چگونه بوده که انها پیامبر را مقطوع النسل می خواندند ؟ جز اینکه پیامبر پسری نداشته و نسل از طرف فاطمه س را قبول نداشته اند
    و هم اینکه نام خانوادگی را از پدر گرفته و بچه را متعلق به پدر می دانستند
    همه و همه نشانگر این است که نسل را از طرف پدر می دانسته اند

    این حرف شما را ثابت نمی کند. این مطلب فقط ثابت می کند که سیادت از پدر به فرزندان به ارث می رسد. اما که چرا از مادر به ارث نمی رسد را بیان نمی کند

    Anoushiravan;690580 نوشت:
    بر طبق قوانین یهودیت، چه نوکیشان و چه افرادی که از مادری یهودی متولد شده‌اند، یهودی خطاب می‌شوند.

    این مطلب نارساست و بیانگر این نیست که یهودیان انتقال نسل را از طرف مادر بدانند
    و چنین برداشتی از ان نمی شود

    Anoushiravan;690580 نوشت:
    این حرف شما را ثابت نمی کند. این مطلب فقط ثابت می کند که سیادت از پدر به فرزندان به ارث می رسد. اما که چرا از مادر به ارث نمی رسد را بیان نمی کند

    اتفاقا کاملا ثابت می کند
    اصلا شما سیادت را فعلا بگذارید کنار و به این سوال جواب دهید
    چرا عربها با وجود داشتن فرزندان دختر برای پیامبر
    ایشان را مقطوع النسل می دانستند ؟

    باء;689992 نوشت:
    دانش یعنی دانستن ... بر اساس این مبنا Science را اصلاً نباید دانش به حساب آورد و باید به جای آن گفت «توهم دانش»، چون امروز به نظر می‌اید یک چیز را دانستیم ولی فردا یک نفر می‌آید آن را رد می‌کند و ما می‌فهمیم که تا کنون در توهم دانستن بوده‌ایم ...

    بسم الله ... الرحمن الرحیم
    این بخش نیاز به اصلاحیه داشت که در اینجا اصلاحش می‌کنم ... تمام نظریاتی که رد می‌شوند لزوماً به کل تغییر نمی‌کنند و گاهی در جزئیات و یا در مرزهای برقراری آن نظریه است که تغییر می‌کنند به همین دلیل همیشه اینطور نیست که با جایگزین شدن یک نظریه با نظریه‌ای دیگر بتوانم اسم نظریه‌ی قبلی را توهم دانستن توصیف کرد، از جهاتی توهم بوده و از جهاتی خیر ... کلاً یک ابهامی هست و گاهی با پیشرفت علوم ابهامات کمتر می‌شود ...
    با این وجود همینکه علوم تجربی نهایتاً علومی هستند که وابسته به ناظر بوده و Epistemic هستند درست است که آنها را توهم دانستن به حساب بیاوریم ... بر خلاف علوم الهی و لدنّی که علومی حقیقی و Ontic هستند که حقیقت را آنطور که هست فرا می‌گیرد نه آنطور که به نظر ناظر خارجی می‌رسد ... با این حساب علوم الهی و لذنی اگر درست درک شوند (درک باطنی صحیح از راه آن) علومی حقیقی خواهند بود و علوم تجربی همگی با فاصله‌ی از آن قرار می‌گیرند ... اصل عدم قطعیت هایزنبرگ (که حقیر به تبعیت از جناب Mead اصلاً قبول ندارم که ان محاسبات چیزی به اسم عدم قطعیت را نشان بدهند، ولی با این وجود قبول دارم که اصل عدم قطعیت بخاطر خطاهای وسایل کسب علم در علوم اکتسابی وجود دارد) اجازه نمی‌دهد که توهم دانستن هرگز منتفی شود و شخص بتواند بگوید می‌دانم و می‌دانم که می‌دانم، همیشه می‌گوید می‌دانم ولی می‌دانم که درست نمی‌دانم و آن دانستنم همیشه با حقیقت فاصله دارد و اگر کسی بگوید می‌دانم شخصی است که متوهم است ... چیزی که شما انتظار دارید ما هم بگوییم در حالی که ما به علوم الهی هم دسترسی داریم و در نتیجه از آن توهم دانستن مبرا هستیم ... استثناء هم دارد ... مثلاً برخی هستند که ادعای عرفان می‌کنند در حالیکه دستشان خالی است، اینها هم یا توهم دارند و یا شیاد هستند ... مثل کسانی که در علوم تجربی مثلاً ادعایی گزافه می‌کنند که خدای حکیم وجود ندارد و اینها هم یا در توهم هستند و یا شیاد هستند ... امثال داوکینز و هاوکینگ مثال‌های معروف آن هستند ...
    ژیان;689999 نوشت:
    آخه علم رجال و درایه با تریف جهانی دانش چونگه همخوانی دارد ؟

    هر دو همخوانی دارند ...
    حقیر می‌خواهم از مطالب آمده در روایات استفاده کنم، جاهلانه است که کاری نداشته باشم که این روایات واقعاً از معصوم علیه‌السلام صادر شده است یا نه کسی آن را به دروغ به ایشان نسبت داده است ... و باز جاهلانه است که کاری با محتوای آن روایات نداشته باشم که با قرآن و اصول عقلی و بدیهی سازگار هستند یا خیر ...
    هر علمی وقتی بخواهد از یک منبع اطلاعاتی استفاده کند باید ابتدا منابع خودش را اعتبار سنجی کند ... این کار مثل این است که هر دستگاه آزمایشگاهی باید کالیبره شود و محدوده‌ی خطاهای اندازه‌گیری آن مشخص گردد و دست آخر توضیح داده شود که با این پارامترها برای چه کاربردهایی مناسب است که در آن کاربردها خطای اندازه‌گیری قابل پذیرش است ... این کار مشابه همان کاری است که در علم رجال انجام می‌گیرد ...
    علم درایه هم که به محتوای روایات می‌پردازد مانند این است که کسی یک کار آزمایشگاهی کند و بعد داده‌ها را که بررسی می‌کند غول‌های آماری را از آن بیرون بیاندازد چون خارج از روال قابل قبول هستند ...
    علم رجال و درایه روی هم رفته دو علمی هستند که استفاده از روایات را به مناطق امن می‌رسانند و میدان تفکر و تعمق در آنها را ایمن‌سازی می‌کنند ... و البته باز هم باید جانب احتیاط را نگاه داشت چه آنکه شاید برخی از روایات از دستمان در بروند (خطاهای موجود در اندازه‌گیری) و گاهی فهم ما از آن روایات درست نباشد که بخاطر پیش‌فرض‌های ما در مطالعه‌ی روایات می‌باشد (مانند خطای تفسیر داده‌ها در یک تحقیق تجربی)
    با این حساب در علم بودن این دو علم شک نکنید ... ولی اگر خواستید در تعریف جهانی علم شک کنید کار درستی می‌کنید ... بماند که آنچه بیان کردید تعریف Science است و به قول آن بزرگوار تعریف knowledge به معنای دانش در همان غرب هم وسیع‌تر از تعریف Science است
    ژیان;689999 نوشت:
    به نگر اینجانب اگر به علم رجال ودرایه بگویند غربالگری رجال باز به عملکرد کار گزارانی که این کار را می کنند نزدیکتر است

    غربالگری رجال توصیف مکانیزم کارکرد این علم است و جایگزین توصیف علم بودن آن نیست ... غربالگری داده‌ها در علوم تجربی توصیف بخشی از این علوم است و به معنای آن نیست که آن علوم دیگر علم نباشند ...
    ژیان;689999 نوشت:
    اخه هنگامی که مشاهیر اسلامی هنوز نمی دونند تریف دانش چیه چرا به سخنوران مذهبی می گویند علماء

    مشاهیر اسلامی قبل از اینکه غرب رنسانس علمی کند در بسیاری از علوم پیشتاز بودند ...
    یعد غربیها به استعمارگری ملت‌ها روی آوردند و ایشان را به اسارت و بردگی کشیدند و اموالشان را دزدیدند و در سایه‌ی رفاه ناشی از این دزدی‌ها و جنایت‌ها و باز در خدمت همین دزدی‌ها و جنایت‌ها توسعه‌ی علم را سرعت دادند ... علوم غربی شالوده‌اش در جنایت ریخته شده است ... اوج آن هم در بمب اتمی و انواع سلاح‌های بزرگ و کوچک نمود پیدا می‌کند ... مگرنه به قول مرحوم آیت‌الله‌بهجت آنها به ماه هم که رفتند سر رقابت با شوروی و جلو افتادن در جنگ سرد بوده است نه اینکه انسانیت و علم بما هو علم برایشان اهمیتی داشته باشد ... نتیجه‌ی این همه توسعه‌ی علم هم شده است فساد جوامع از متمدن گرفته تا عقب‌مانده ... و البته بی‌هویت شدن انسان‌ها و علم‌زده‌شدن ایشان در پی حیرت ناشی از دیدن زخارف تکنولوژی ...
    ژیان;689999 نوشت:
    نمی دانم چرا این واژه ی دانش ایقد ستم دیده است که هر کس می آید از آن سواری می گیرد?

    با شما موافقم و با اجازه‌ی شما روی «هر کس» در این جمله تأکید دارم ... برخی با این سواری حق را قصد کرده‌اند و برخی شکم را و برخی قدرت را و برخی شهوت را و برخی معروفیت را ...
    :Gol:

    **گلشن**;690487 نوشت:
    سلام

    متاسفانه همون حرفهای قبلیتون رو تکرار کردید
    و اصلا نه پست مرا خو انده اید و نه جوابتان با پست من هم خوانی دارد

    قضاوت با خوانندگان

    با سلام

    متاسفانه استدلالی نداشتید و به تکرار جملات بی ارزش، روی آورده اید.

    و اصلا نه پست های من را به دقت می خوانید و نه پاسخ های شما می تواند اشتباهاتتان را بپوشاند.

    قضاوت با عاقلان و انسان های منصف

    **گلشن**;690589 نوشت:
    اتفاقا کاملا ثابت می کند
    اصلا شما سیادت را فعلا بگذارید کنار و به این سوال جواب دهید
    چرا عربها با وجود داشتن فرزندان دختر برای پیامبر
    ایشان را مقطوع النسل می دانستند ؟

    چون نسب و نام، از پدر به ارث می رسد و پسر است که نام خانواده را زنده نگه می دارد!

    فرزندان دختر خانواده (نوه های دختری) به نام پدرشان (داماد) که از خاندان دیگری است، هستند و عملا نام خانواده در زمان فراموش می شود

    فکر نمی کنم درک این موضوع چندان سخت باشد

    **گلشن**;690589 نوشت:
    این مطلب نارساست و بیانگر این نیست که یهودیان انتقال نسل را از طرف مادر بدانند
    و چنین برداشتی از ان نمی شود

    نسب در یهودیت مانند سیادت در اسلام است. وقتی یهودی بودن از مادر به ارث می رسد یعنی نسب از طریق مادر منتقل می شود

    Anoushiravan;690794 نوشت:
    چون نسب و نام، از پدر به ارث می رسد و پسر است که نام خانواده را زنده نگه می دارد!

    نسب را اینجا به معنای چه گرفته اید ؟
    اگر به معنای نسل گرفته اید که متاسفانه مطلبتتون اشتباه است
    و نسل از طریق مادر هم منتقل می شود
    کما اینکه اگر انتقال نسل را فقط از پدر بدانید پس شما هم با عربها هم عقیده هستید که پیامبر مقطوع النسل می باشد
    ولی از نظر ما نسل از طریق دختر هم ادامه می یابد و نسل پیامبر از طریق دخترش ادامه پیدا کرده

    Anoushiravan;690794 نوشت:
    فرزندان دختر خانواده (نوه های دختری) به نام پدرشان (داماد) که از خاندان دیگری است، هستند و عملا نام خانواده در زمان فراموش می شود

    نام با نسل فرق دارد

    Anoushiravan;690794 نوشت:
    فکر نمی کنم درک این موضوع چندان سخت باشد

    درک کدام موضوع :Gig:
    اینکه نام و نسب را یکی گرفته اید :Moteajeb!:

    Anoushiravan;690794 نوشت:
    نسب در یهودیت مانند سیادت در اسلام است. وقتی یهودی بودن از مادر به ارث می رسد یعنی نسب از طریق مادر منتقل می شود

    من چنین برداشتی از مطلبی که بعنوان منبع گذاشت بودید نکردم
    اگر دوستان دیگر نظری در این باره دارند و اینکه برداشتشان از ان جمله چی هست
    بنویسند خوب است در روشن شدن موضوع

    متاسفانه شما مطالب را نمی خوانید. اگر هم می خوانید هدفتان فهمیدن موضوع نیست

    گفته اید

    **گلشن**;690589 نوشت:
    اتفاقا کاملا ثابت می کند
    اصلا شما سیادت را فعلا بگذارید کنار و به این سوال جواب دهید
    چرا عربها با وجود داشتن فرزندان دختر برای پیامبر
    ایشان را مقطوع النسل می دانستند ؟

    اعراب پیامبر را ابتر می دانستند و ابتر هم به معنای دم بریده است! یعنی کسی که نام خانوادگی او از بین می رود!

    زیرا نام خانوادگی با دختر ادامه پیدا نمی کند. باز هم متعجب هستم که شما این مطالب ابتدایی را متوجه نمی شوید

    **گلشن**;690843 نوشت:
    نام با نسل فرق دارد

    در مورد این پرسیده اید که چرا پیامبر را ابتر می دانستند، پاسخ همان است که گفتم

    حالا با پیشفرض شما جور در نمی آید مشکل من نیست!

    **گلشن**;690843 نوشت:
    من چنین برداشتی از مطلبی که بعنوان منبع گذاشت بودید نکردم
    اگر دوستان دیگر نظری در این باره دارند و اینکه برداشتشان از ان جمله چی هست
    بنویسند خوب است در روشن شدن موضوع

    باز م تکرار می کنم

    نسب در یهودیت مانند سیادت در اسلام است. وقتی یهودی بودن از مادر به ارث می رسد یعنی نسب از طریق مادر منتقل می شود

    شاید این بار بخوانید...

    Anoushiravan;690932 نوشت:
    اعراب پیامبر را ابتر می دانستند و ابتر هم به معنای دم بریده است! یعنی کسی که نام خانوادگی او از بین می رود!

    زیرا نام خانوادگی با دختر ادامه پیدا نمی کند. باز هم متعجب هستم که شما این مطالب ابتدایی را متوجه نمی شوید

    خوب این اشتباه شماست و شما این مطلب ساده را متوجه نمی شوید
    که ابتر یعنی کسی که نسلش از بین می رود نه نام خانوادگی

    حتی این موضوع در احادیثی که از ان زمان نقل می کنند مشخص می شه
    که تعدادی از اون احادیث رو دوستانی قبلا در همین تاپیک اورده بودند
    که چطور عربها فکر می کردند پیامبر نسلش منقرض شده و ادامه پیدا نکرده
    و امامان با استدلال از روی قران به انها ثابت می کردند که نسل پیامبر از طریق فاطمه ادامه پیدا کرده

    Anoushiravan;690932 نوشت:
    نسب در یهودیت مانند سیادت در اسلام است. وقتی یهودی بودن از مادر به ارث می رسد یعنی نسب از طریق مادر منتقل می شود

    اگر هم در یهودیت نسب از طریق مادر منتقل شود دلیلی برای ان نیست که اعراب هم به ان اعتقاد داشته اند
    فکر کنم این حرف و اولین بار شما دارید می زنید

    Anoushiravan;690932 نوشت:
    شاید این بار بخوانید...

    و شاید شما این بار بخوانید ...

    Anoushiravan;690932 نوشت:
    اعراب پیامبر را ابتر می دانستند و ابتر هم به معنای دم بریده است! یعنی کسی که نام خانوادگی او از بین می رود!

    درود

    این سخن و استدلال یه هیچ روی پذیرفتنی و درست نیست

    ا بتر ینی نام خانوادگی از میان رفته آیا این کشف تازه ی شماست ؟؟

    نام خانوادگی یک ویژگی تغییر پذیر است

    یک فرد هتا می تواند بنا به دلخواه نام دیگری را گزینش کند

    اما ابتر

    ابتر

    لغت نامه دهخدا

    || بریده . مقطوع . || مرد بی فرزند. بی عقب . بلاعقب . بی فرزندشده . کسی که فرزند و خلیفه ندارد. || مردم بی خیر. کار بی خیر. || زیانکار. || مار کوته دم . مار دم کوتاه . ماری کشنده . ماری خبیث و کوتاه دم . مؤنث :بَتْراء. || (اصطلاح عروض ) فَعْ که از فَعولُن خیزد در عروض . (المعجم ). ضرب چهارم از مثمن متقارب و دوم از مسدس مدید که مشتمل بر حذف و قطع باشد. || توشه دان بی دستگیره . || دلو بی گوشه . دلو بی دسته . || (اِخ ) لقب مغیرةبن سعید و ابتریه فرقه ای از زیدیه که بدو منتسبند. || نام جائی به شام .

    بنده وقت مجادله بیهوده با شما را ندارم

    ژیان;691094 نوشت:
    درود

    این سخن و استدلال یه هیچ روی پذیرفتنی و درست نیست

    ا بتر ینی نام خانوادگی از میان رفته آیا این کشف تازه ی شماست ؟؟

    نام خانوادگی یک ویژگی تغییر پذیر است

    یک فرد هتا می تواند بنا به دلخواه نام دیگری را گزینش کند

    اما ابتر

    ابتر

    لغت نامه دهخدا

    رفته اید برای یک کلمه عربی از یک لغت نامه فارسی رفرنس آورده اید؟

    برای معنای ابتر شما را رجوع می دهم به "ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 8، ص 477، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق."

    از نظر مفسران (و نه شمایی که غلط های املاییتان انسان را به یاد کودکان دبستانی می اندازد و در عین حال استدلالتان برای غلط نوشتن شامل نگارش نامتان نمی شود!) ابتر را به این معنا دانسته‌اند که ذکر و یاد او از بین خواهد رفت

    برای شما ممکن است این مسئله چندان اهمیت نداشته باشد، اما زنده ماندن نام خانواده برای بسیاری مهم است. اصلا چرا در اعراب قدیم فرزندخواندگی بود؟ چرا در ژاپن! هنوز هم هست؟

    Anoushiravan;691121 نوشت:
    رفته اید برای یک کلمه عربی از یک لغت نامه فارسی رفرنس آورده اید؟

    برای معنای ابتر شما را رجوع می دهم به "ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 8، ص 477، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق."

    بابا شما دیگه کی هستین !!!!
    روز روشن می خوین ثابت کنید ماست سیاهه !!!!!

    این هم معنی ابتر از ویکی فقه حوزوی

    لغویان واژه ابتر را برگرفته از «بَتْر» به معنای قطع و بریدن میدانند.
    جوهری «بَتَرتُ الشی‌ء» را به معنای قطع چیزی پیش از پایان یافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سیف باتر» را شمشیر برنده، و «ابتر» را دم بریده و چیز بدون دنباله دانسته است. [۱]
    به گفته راغب، ابتر به حیوان دم بریده، سپس به مناسبت، به کسی که نسلی نداشته باشد تا جانشینش شود، می‌گویند؛ هم‌چنین بر اساس روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کلامی که با یاد خدا آغاز نشود، ابتر گویند. [۲] [۳]
    ابن منظور هم گفتاری نزدیک به این دو نظر دارد. [۴]
    به روایت ابن‌ عبّاس و سُدّی، قریش، به مردی که پسرانش می‌مردند نیز ابتر می‌گفت. [۵]

    در قرآن[ویرایش]


    [/HR]
    این واژه فقط یک بار در سوره کوثر به کار رفته و در آن، دشمن ِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ابتر معرّفی شده است: «إنّ شانِئَکَ هُو الأَبتَرُ»همانا دشمن تو ابتر است. [۶]
    ابن‌ عبّاس می‌گوید: فرزند بزرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قاسم و پس از او زینب، عبدالله، ام‌کلثوم، فاطمه و رقیّه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در مکّه، عاص‌ بن وائل‌ سهمی گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است و خداوند فرمود:«إنّ شانِئَک هُوَ الأبتَر». [۷]
    درسبب نزول سوره گفته‌اند: رسول‌خدا صلی الله علیه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص ‌بن وائل داخل می‌شد. آن دو یکدیگر را ملاقات کردند و به گفت‌وگو پرداختند؛ در حالی که بزرگان قریش در مسجد نشسته بودند. وقتی عاص بر آنان وارد شد، پرسیدند: با چه کسی سخن می‌گفتی؟ گفت: با آن ابتر. [۸]
    در برخی منابع نیز آمده که بعضی از مشرکان، پس از وفات ابراهیم در مدینه به پیامبر ابتر می‌گفتند. [۹] روایت شده که چون کعب‌ بن‌اشرف به مکّه آمد، بزرگان قریش به او گفتند: ما آب‌رسان و کلیددار کعبه‌ایم و تو بزرگ مدینه‌ای. بگو ما بهتریم یا این تنهای بریده از قومش که گمان می‌کند از ما بهتر است؟ گفت:شما بهتر از اویید؛ پس آیه «إنّ شانِئَکَ هُوَ الأَبتَر» نازل شد. [۱۰]
    برخی گفته‌ اند: شخصی که به پیامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابی‌معیط، ابوجهل، ابولهب و یا عمرو بن عاص بود. [۱۱] [۱۲]
    و بر پایه روایتی از امام مجتبی علیه السلام مقصود از دشمن در این آیه، بنی امیّه است؛ [۱۳] البتّه مشهور همان است که وی عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مکّه این سخن را گفته است. ابن‌عبّاس، سعیدبن‌جبیر، مجاهد و قتاده روایت کرده‌اند که وی عاص‌بن‌وائل بوده است. [۱۴]
    به گفته فخررازی؛ ابن‌ عبّاس، مقاتل، کلبی و عموم مفسّران، گوینده این سخن را عاص‌بن‌وائل دانسته‌اند. او هم‌چنین در جمع بین روایات گوناگون احتمال داده که گوینده، همه این‌ها بوده‌اند و علّت شهرت عاص‌بن‌وائل در روایات این است که بیشتر از دیگران این نسبت را می‌داده است. [۱۵] طبری می‌گوید: آیه درباره شخص معیّنی نازل شده؛ ولی ابتر، صفت هر کسی است که با رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله دشمنی کند. [۱۶]
    در پاسخ به این پرسش، مفسّران آرای گوناگونی دارند:
    ۱.بعضی چون شیخ طوسی برآنند که دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله از همه خوبی‌ها بریده است. [۱۷]
    برخی در تفصیل این رأی گفته‌اند: استفاده از کلمه «ابتر» برای مبالغه است و خداوند این دشمن را از اهل و مال، زندگی دنیایی، روشنی‌ قلب، اعمال خیر، یار و یاور و... بی‌بهره کرده و این کیفر کسی است که به پیروی از هوای نفس با آن‌چه رسول‌خدا صلی الله علیه و آله آورده، دشمنی کند. [۱۸]
    ۲.دشمن از جهت فرزند و نسل، بریده است و فرزندی که به او نسبت داده می‌شود، به واقع فرزند او نیست [۱۹] و گفته امام‌مجتبی علیه السلام به عمروبن عاص که تو در فراش مشترک به دنیا آمده‌ای، [۲۰] [۲۱]این نظر را تقویت می‌کند. علّامه طباطبایی به قرینه روایات مستفیض (فراوان) که بیان‌گر نزول سوره کوثر پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاص‌بن‌وائل است، می‌گوید: ابتر به معنای مقطوع‌النسل و بدون دنباله است و «بریده از خیر یا بریده از قوم» با روایات شأن نزول سازگار نیست. وی هم‌چنین به قرینه مقابله، کوثر را به‌ معنای کثرت ذرّیّه و نسل دانسته است. [۲۲]
    ۳. دشمن تو کم‌ترین و پست‌ترین است؛ چرا که از همه خیرات بریده است. [۲۳]
    ۴.او بریده از کوثر (خیر کثیری) است که به تو دادیم. [۲۴]
    ۵.او بریده از ایمان و دین است. [۲۵] [۲۶]
    ۶.او بریده از هرچیزی است که می‌پندارد تو از آن بریده‌ ای. [۲۷] از کلام فخررازی استفاده می‌شود: هر معنایی را که دشمنان از گفتن «ابتر» اراده کرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان می‌کردند که او بدون فرزند است، می‌بینیم که نسل آن کافران نابود شده، نسل حضرت هر روز افزون‌تر می‌شود و تا قیامت این گونه خواهد بود. اگر قصدشان این بود که پیامبر به هدف و مقصود نمی‌رسد، می‌بینیم که پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‌ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددکار و یاور برای پیامبر بود، دروغ گفتند؛ چرا که خدا، جبرئیل و مؤمنان، یاور او بودند و کافران یاوری نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلّت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، خود، حقیر و ذلیل شدند. [۲۸] به نظر طبرسی، آیه «إنّ شانِئَکَ هُوَ الأبترُ» هم از اسرار مشرکان که در خلوت خود به پیامبر ابتر می‌گفتند، پرده برداشت و هم از آینده تاریک آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غیب خبر داده و این خود از معجزه‌های قرآن است. [۲۹]

    این هم منابع

    [SPOILER][SPOILER]
    ۱_الاحتجاج؛
    ۲_بحارالأنوار؛
    ۳_التبیان فی تفسیرالقرآن؛
    ۴_التفسیرالکبیر؛
    ۵_تفسیر القمی؛
    ۶_تفسیر نورالثقلین؛
    ۷_جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛
    ۸_الدرّالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛
    ۹_روح‌ال معانی فی تفسیر القرآن العظیم؛
    ۱۰-_روض‌ الجنان و روح‌الجنان؛
    ۱۱_الصحاح؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن؛
    ۱۲_لسان ‌العرب؛
    ۱۳_مجمع‌ البیان فی تفسیر القرآن؛
    ۱۴_مسند احمدبن حنبل؛
    ۱۵_مفردات الفاظ القرآن؛
    ۱۶_المیزان فی تفسیر القرآن.

    پانویس[ویرایش]


    [/HR]
    ۱. الصحاح ج۲، ص۵۸۴.
    ۲. مسند احمدبن‌حنبل ج۳، ص ۴۳.
    ۳. مفردات، ص ۱۰۷،« بتر».
    ۴. لسان‌ العرب ج ۱، ص ۳۰۹،« بتر».
    ۵. الدرّالمنثور ج ۸، ص ۶۵۲.
    ۶. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.
    ۷. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.
    ۸. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۲.
    ۹. الدرّالمنثور ج ۸، ص ۶۵۲.
    ۱۰. جامع‌البیان مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۲۸.
    ۱۱. تفسیر المیزان ج۲۰، ص۳۷۲.
    ۱۲. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
    ۱۳. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۴.
    ۱۴. جامع‌البیان مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۲۶
    ۱۵. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
    ۱۶. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
    ۱۷. التبیان ج۱۰، ص۴۱۸.
    ۱۸. روح‌المعانی مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۴۶.
    ۱۹. التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۸مجمع‌البیان ج۱۰، ص ۸۳۷
    ۲۰. نورالثقلین ج ۵، ص ۶۸۴.
    ۲۱. الاحتجاج ج ۲، ص۳۵.
    ۲۲. المیزانج۲۰، ص۳۷۰.
    ۲۳. التبیان ج۱۰، ص۴۱۸.
    ۲۴. الفرقان ج ۳۰، ص ۴۸۰.
    ۲۵. قمی ج۲، ص۴۸۴.
    ۲۶. بحار الانوار ج۳۳، ص۱۶۴.
    ۲۷. روض‌الجنان ج ۲۰، ص ۴۳۲.
    ۲۸. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
    ۲۹. مجمع ‌البیان ج ۱۰، ص ۸۳۸.

    منبع[ویرایش]


    [/HR]
    معارف فرهنگ و قرآن، مقاله ابتر.
    [/SPOILER][/SPOILER]

    **گلشن**;691252 نوشت:
    بابا شما دیگه کی هستین !!!!
    روز روشن می خوین ثابت کنید ماست سیاهه !!!!!

    این هم معنی ابتر از ویکی فقه حوزوی

    با توجه به سوال شما معنی ابتر همان می شود که من گفتم

    تمام این کبری و صغری ای که کپی کرده اید، حرف من را نقض نمی کند

    همانگونه که ابن کثیر دمشقی می گوید، مراد از ابتر این است که ذکر و یاد او از بین خواهد رفت، زیرا دختران نام خانواده را به آیندگان منتقل نمی کردند

    هدف انتقال نام بود و به همین دلیل فرزندخواندگی هم رواج داشت (با وجود این که می دانستند فرزندخوانده واقعا از خودشان نیست)

    ----------
    بهتر نیست به جای مجادلات کودکانه از کارشناس سایت بخواهید تا نظر علمی خود را اعلام کند؟

    سلام علیکم
    یعنی الان باید 14 صفحه رو دونه دونه چک کرد تا دید استاد و کارشناسی نظر دادند یا نه؟
    آخه یادمه یکی گفت تا استاد و کارشناس نظری ندهند بحث متوقف میشه
    شاید این استثناء شده
    شاید
    حالا این دو دوتا چهارتایی که این اقا میکنه و پنجاه پنجاه میکنه
    یعنی چی نفهمیدم
    فقط فهمیدم
    به طور قطع این نسل امروزی ابناء الآدم نیستند
    وقتی از آدم نباشیم پس از کی هستیم؟؟؟
    یعنی آدم و حوای دومی هم هست؟

    S.A.J;691300 نوشت:
    به طور قطع این نسل امروزی ابناء الآدم نیستند
    وقتی از آدم نباشیم پس از کی هستیم؟؟؟
    یعنی آدم و حوای دومی هم هست؟

    پرسشی دارید روشنتر بفرمایید

    Anoushiravan;691290 نوشت:
    ----------
    بهتر نیست به جای مجادلات کودکانه از کارشناس سایت بخواهید تا نظر علمی خود را اعلام کند؟

    مجادله کودکانه را شما دارید ادامه می دین
    و بر حرف نادرست خود اصرار دارین

    Anoushiravan;691290 نوشت:
    همانگونه که ابن کثیر دمشقی می گوید، مراد از ابتر این است که ذکر و یاد او از بین خواهد رفت، زیرا دختران نام خانواده را به آیندگان منتقل نمی کردند

    اصلا ان زمان نام خانواگی نبوده که با بقای اون نام یاد فردی زنده بمانه

    Anoushiravan;691290 نوشت:
    ----------
    بهتر نیست به جای مجادلات کودکانه از کارشناس سایت بخواهید تا نظر علمی خود را اعلام کند؟

    خوب خودتون اینکارو بکنید تا به اشتباه خودتون پی ببرید
    منتظرم :ok:

    ژیان;691386 نوشت:
    پرسشی دارید روشنتر بفرمایید

    سلام علیکم
    نه !!!!!!
    در تایید حرف شما یک نتیجه اخلاقی گرفتم
    من کی ام؟
    پدرم کی بود؟؟؟؟

    S.A.J;695173 نوشت:
    من کی ام؟
    پدرم کی بود؟؟؟؟

    من ملک بودم فروس برین جایم بود

    آدم آورد در این دیر خراب آبادم
    :Nishkhand:

    پدر شما آن کسی است که بیش از دیگرپدرانتان در پیکرتان از ساختار ژنی او نشان دارید

    ژیان;695278 نوشت:
    پدر شما آن کسی است که بیش از دیگرپدرانتان در پیکرتان از ساختار ژنی او نشان دارید

    بیش از دیگر پدرانتان :Gig:؟
    منظورتون چیه ؟

    **گلشن**;695311 نوشت:
    بیش از دیگر پدرانتان :Gig:؟
    منظورتون چیه ؟

    پدر بزرگ - پدر پدر بزرگ و پدر پدر پدر بزرگ و جد اندر جد .............

    ینی ما بیشتر پسر پدرمان هستیم تا پسر پدر بزرگمان چون در ساختار ژنی مان بیشتر نشانفرزندی ازو داریم تا پدر بزرگمان

    بیشتر فرزند پدر بزرگمان هستیم تا پدر پدر بزرگمان

    ینی اینکه هر چه نسبت پدری نزدیکتر باشد به فرزند اون بودن سزاوار تریم تا پدران دور تر

    موضوع قفل شده است