یغشا یعنی روی چیزی را پوشاندن و دور چیزی را فرا گرفتن
پس ولیل اذا یغشاها ینی هنگامی که شب خورشید را می پوشاند و دورش را فرامی گیرد !
خرافه ستیز;691667 نوشت:
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها سوگند به شب(تاریکی)، هنگامی که میپوشاند (زمین را)
این ترجمه ی شاذ و من در آوردی را از کدام مترجم آورده ای لطفا
از کدام کتاب سده ی بیست و یکمی بر گرفته اید که نحویان نخستین که خود هم استاد دستور و زبان ارب بوده اند به آن پی نبرده اند :Gig:
رهگذر آسمان;691681 نوشت:
2_ و قسم به ماه جهان پیما زمانی که پیروی کند آفتاب را ( پس از آفتاب طلوع کند )
رهگذر آسمان;691681 نوشت:
مراد به آفتاب حضرت رسالت است و مراد به قمر حضرت امیرالمومنین است که
کسب نور از آن حضرت نموده و من جمیع الوجوه تالی و تابع اوست
اگر مراد از ماه امام علی باشد که پیرو خورشید است چرا ماه دور زمین می گردد و از گرانش آن نمی گریزد تا بلکه چون ناهید و تیر به خورشید رسالت نزدیکتر گرد ؟؟
چرا شما ماه را پیرو خورشید کرده اید در هالی که ناهید و تیر و هتا زمین به این امر سزاوار ترند ؟
این جا خالی کردن ها برای چیست ؟ تا بر کدام آماج زنید ؟
آیا اینگونه تفسیر کردن قرآن محدود کردن آن به یک موضوع خانوادگی ( محمد - علی و خاندانشان) نیست ؟
بفرمایید قرآن برای راهنمایی بشریت است یا کتاب استعاره و کنایه های دور و دراز در اوصاف خاندان پیامبر ؟
هال گیرم اینگونه باشد کاربردش چیست اینکونه اوصاف برای بشریت ؟
چرا شما ماه را پیرو خورشید کرده اید در هالی که ناهید و تیر و هتا زمین به این امر سزاوار ترند ؟
این جا خالی کردن ها برای چیست ؟ تا بر کدام آماج زنید ؟
آیا اینگونه تفسیر کردن قرآن محدود کردن آن به یک موضوع خانوادگی ( محمد - علی و خاندانشان) نیست ؟
بفرمایید قرآن برای راهنمایی بشریت است یا کتاب استعاره و کنایه های دور و دراز در اوصاف خاندان پیامبر ؟
هال گیرم اینگونه باشد کاربردش چیست اینکونه اوصاف برای بشریت ؟
به چه هدف روشنی رسید اینگونه وصف کردن ؟
[=arial black]اولا در آغاز نوشته هام گفتم طبق تفسیری از امام عسکری علیه السلام
پس من ماه رو پیرو خورشید نکردم امام معصوم اینطور توضیح دادند
ثانیا هدف اینگونه توصیف کردن شاید فقط تلنگری است برای شکاکان در امامت
وگرنه برای آنان که قصد و غرضی دارند هیچ کاربردی ندارد
بنده هم جهت اطلاع دوستان نوشتم
نه برای پاسخ به جنابعالی
چون در گفتمان دینی بارها شاهد تلاش دوستان برای قانع کردن شما
و همین طور تفسیر به رای حضرتعالی از آیات و روایات بوده ام
شما از موضوعی کوچک شروع میکنید و آنقدر از شاخه ای به شاخه ای دیگر میروید
تا سرآخر حداقل یک نفر را قانع کنید که دین خدا مشکل دارد
ولی به نظرم اگر همان اول موضعتان را مشخص کنید مردانه تر است ....
پس من ماه رو پیرو خورشید نکردم امام معصوم اینطور توضیح دادند
خب آن گفته را با خرد واندیشه ی خود سنجیده اید ؟
آیا درست ؟
آیا سد در سد یکین دارید که چیزی که در 1300 پیش گفته شده راویان بدون هیچ گونه دگر گونی و فرسایشی و کج کردن آن به ما رسانده اند
آیا خود راویانی که در درازنای این 1300 سال اینگونه پیامها را برای ما نوشته اند خود مهسوم بوده و عاری از خطا نوشته اند
امروزه با همه ی این ابزا رهای رسانه نیرومند آن چنان سخنان دیروزین یک دولتمند را کج بیان می کنند که خودش وادار می شود بانگ برآرد که ای ملت من این چنین نگفته ام دروغ از من بیان کرده اند
آنگاه شما چگونه سد درسد یکین دارید که سخنی که 470000 روز پیش گفته شده درست همانی باشد که فلان امام گفته باشد
مگه شما در روند این 1300 سال با راویان و تاریخ نگاران زندگی کرده اید که گواهی دهید بدون هیچ گون دگرگونی سخنان امامان را نگاشته اند
یک نمونه ی آسان بیاورم
امروزه پس از در گذشت امام خمینی هر کسی از او گفته ای باز گو می کند که دست بر قضا برخی راویان از یارن خود امام بوداند ولی گروهی دیگر به شدت بر آنها تاخته که چرا به امام دروغ می بندید امامی که اکنون در میان ما نیست که گفته های خود را تایید کند
خب خود داوری کنید هنگامی که درروند تنها چند سال اینگونه برخی افراد نامور به امام دروغ می بندند چگونه ممن است در روند این 1400 سال کسی به امامن دروغ نبندد ؟
رهگذر آسمان;694743 نوشت:
آخر حداقل یک نفر را قانع کنید که دین خدا مشکل دارد
دین خدا مشکل ندارد دین شما مشکل دارد
برادر من مشکل اینجاست که شما ها دین خودتون رو بجای دین خدا نشونده اید و می پندارید دین خدا دقیقا آن چیزی است که به ذهن شما رسیده نه دیگران
پس اگر اینگونه داوری کنیم به اندازه ی شمار مردمان گردوی زمین دین خدا داریم! هر کسی ذهنیات و باور های خودش رو دین خدا می دونه :Moteajeb!:
پرسمان این است
[=arial black]به قول یکی از کارشناسان
تصمیم ندارم زبون جدیدی یاد بگیرم
شما شک داری به آیات و روایات پس شما باید شکتو ثابت کنی
البته هروقت به زبون من حرف زدین ...
ببینید
نخست
در جهان ملیاردها خورشید داریم پس شمس دیگه علم نیست
دوم
اگر شمس در نگر شما تنها شمس است و علم پس ما هم می گوییم خورشید ما هم علم است و نباید ترجمه شود
آیا اربها وقتی که بخواهند جمله ای پارسی را به اربی ترجمه کنند اگر در آن خورشید باشد آن را به اربی به شمش ترجمه نمی کنند ؟ و می گویند خورشید !!!
اگر شمس ارب ها علم است خورشید ما هم باید علم باشد علمی را با علم برابر جایگزین کرده ایم
یک بام و دو هوا چرا ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه در جهان چند ستاره مانند خورشید وجود دارد محل بحث نیست، ما در مورد ستاره ای که موجب روشنی و پدید آمدن روز برای ساکنان زمین می شود صحبت می کنیم، و آن تنها یک ستاره است که در فارسی خورشید و در عربی شمس نامیده می شود.
اشتباه این است که شما تصور کردید کلمه« شمس» در زبان فارسی نباید ترجمه شود و باید به همان صورت عربی بکار رود، در حالیکه بنده چنین چیزی نگفتم. اگر فردی نامش« خورشید» باشد و یک عرب زبان بخواهد او را صدا کند نمی تواند اسمش را با «شمس» صدا بزند بلکه باید بگوید «خورشید». در مورد نام سوره های قرآن نیز این چنین است. یعنی اگر یک انگلیسی زبان بخواهد به سوره« قلم» اشاره کند نمی تواند بگوید سوره«pen» بلکه باید نام آن سوره را که برایش « علم» شده بکار برد.
ترجمه :
از امام صادق پرسیدم دیدگاه وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها چیست ؟
امام صادق گفت : آن ینی امامان ستمگرو خودکامه ( آنها شب هستند و تاریکی )
درود
اکنون بفرمایید اگر اینگونه است که امام صادق گفته , چرا خداوند در قرآن به وجود آن امامان ستمگر ( لیل) قسم خورده است ؟:Gig:
بسم الله
و علیکم الدرود
در مقابل قرآن چارهای جز تسلیم نخواهید داشت ... شما نشان دهید که خداوند به شب قسم خورده باشد! و انگور ... آیا اکنون بنده به انگور قسم خوردم؟ مطابق روایت مبارکه خداوند به مخلوقات خود قسم نمیخورد، چنانکه در آیاتی که صراحتاً لفظ قسم آمده است هم قسم نمیخورم به مواقع نجوم یا سایر مخلوقات ... اگر میبینید معمولاً در ترجمهها این عبارات به صورت قسم ترجمه میشوند بحث دیگری دارد ... خدایی که به مواقع نجوم قسم نمیخورد به انجیر قسم بخورد؟ حاشا و کلا ...ظرافتهای قرآن بیش از ان است که تصورش را نمایید
ژیان;694713 نوشت:
پس با این تریف شما هم هنگامی که پشت به افتاب هستید رویتان شب است ؟
اصلن تریف سایه چیست ؟
چرا همه ی ستونهای شناخته شده ی خرد و دانش را بهم می ریزید تا بلکه گفته ای را به پندار خود راست بر آورید ؟
خب بفرمایید با این تریف نوین شما از سایه :ok: سایه ی زمین کجا افتاده است که شب را بوجود آورده است ؟
بنده پشت به آفتاب بایستم مقابلم میشود شب؟ آیا بنده زمین هستم که سایهام بشود شب؟ دوباره مطلب بنده را بخوانید، همان نقل قولی که از بنده کرده بودید را دوباره ببینید و بعد آنچه در پاسخ به آن نوشتید را بخوانید و بعد بگویید کدام ستون خرد و دانش به هم ریخته است؟ آیا شما در بحث بر مدار انصاف هستید؟
قبل از خلقت آسمانها و زمین هم مفهوم روز و شب موجود بوده است، روز و شبی که با خورشید و زمین ایجاد میشود اعتباری است لیکن این اعتبار خود مبنای علوم زمینی میگردد ... آیهی ۴۵ سورهی فرقان را برای روشن کردن همین مطلب برایتان نقل کردم ...
بحث حجابهای نورانی و ظلمانی هم بحثی جدی در تمام خلقت است و مراتب متفاوت عالم وجود بر همانها استوار است
ژیان;694713 نوشت:
مگر خود شما هم جز گرد و غباری می شوید ؟؟
همه چیز چه من چه شما گرد و غباری بیش نخواهیم شد
نوشته ی تازه ی بنده را با نام " من زمینم در کمینم " ندیده اید مگر ؟
...
بدون دقت مطالب را میخوانید ... نگفتم شما خودان هبائا منثورا میشوید، گفتم جز به آن به چیز دیگری نمیرسید ... یعنی دستآورد این بحثها گرد و غباری خواهد بود که با اندک نسیمی پراکنده میشود و از دستتان میرود تا چه برسد به طوفان قیامت ...
اینکه در دنیا گرد و غبار شویم اهمیتی ندارد ... آینده مهم نیست عاقبت مهم است ... شما الآن ۲۰ یا ۳۰ یا ۶۰ سالتان است، باقی عمرتان هم به همین سرعت میگذرد و خوب یا بد میگذرد، مهم آن زمانی است که البته میرسد ولی نخواهد گذشت ... خدا عاقبتمان را به خیر کند ... تا وقت دارید تلاشتان را معطوف به راهی کنید که سرانجامش پشیمانی نباشد ... شما گمان میکنید که ما میدانیم که در اسلام عقلانیت و علم نیست و بر روی آن با تعصب ایستادهایم در حالی که این قضاوت شما درست نیست، ما بر صحت قران و اسلام یقین داریم ... در تاپیکی دربارهی چگونگی رسیدن به این یقین صحبت کردهایم، دوست داشتید مراجعه کنید تا ببینید
پس با این تریف شما هم هنگامی که پشت به افتاب هستید رویتان شب است ؟
اصلن تریف سایه چیست ؟
چرا همه ی ستونهای شناخته شده ی خرد و دانش را بهم می ریزید تا بلکه گفته ای را به پندار خود راست بر آورید ؟
خب بفرمایید با این تریف نوین شما از سایه سایه ی زمین کجا افتاده است که شب را بوجود آورده است ؟
سلام
بله ظل به معنی سایه هم هست منتهی سایه زمانیست که انعکاس نور باشد و الا تاریکی است یعنی شما اگر در فضا قرار گیرید و انعکاس نور نباشد وقتی پشت به نور به ایستید روی شما تاریک میشود و دیده نمیشود عکسهای ضد نور را ندیده اید و مثال بارز ان ماه است که همواره رویش به سمت زمین است ولی در در عین حال در طول یک ماه بدور خودش میگردد و انزمان که پشتش به خورشید میشود رویش تاریک میشود ودیگر دیده نمیشود و البته سایه هم همان کسوف است که گاهاً در بعضی از نقاط زمین پیش میاید.
ضمناً شما اگر به زبان پارسی خیلی علاقه دارید بر گردید به زمان ساسانیان و باخط میخی که البته انهم از مصریان فدیم اقتباص شده مطلب بنویسید و الا ص را س نوشتن و ق را گ نوشتن جز اینکه موجب اغلاط فراوان شده ودیگران را سر در گم کند سود دیگری ندارد.
نقل قول:
خورشيد گرفتگي از ديدگاه علمي
اندازه ظاهري خورشيد و ماه از زمين با هم برابر است. علت اين امر آن است كه فاصله اين دو جسم از كره ما متفاوت است. در نتيجه در زمانهايي كه ماه مسقيما از جلوي خورشيد عبور ميكند قرص خورشيد در پس آن پنهان ميشود. شرط لازم و كافي براي وقوع پيوستن كسوف آن است كه زمين ، خورشيد و ماه در يك خط يا تقريبا يك خط راست قرار بگيرند، به طوري كه سايه ماه بر بخشي از زمين بيافتد كل اين سايه از دو قسمت نيم سايه كه در قسمت بيروني است نيمه دروني كه تاريك و سياه است تشكيل شده است.
در محدوده نيم سايه ماه تنها قسمتي از خورشيد را پوشانده است كه به آن خورشيد گرفتگي جزيي ميگويند. در خلال گرفت بر اثر حركت ماه و چرخش زمين سايه ماه ، زمين را از غرب به شرق طي ميكند به اين سير حركتي سير گرفتگي كلي ميگويند. هر كسي كه در اين مسير باشد خورشيد را در حالت گرفت كلي خواهد ديد اين مسير در بيشترين حالت به 320 كيلومتر ميرسد و حدود نيم در صد سطح زمين را ميپوشاند. معمولا هر 1.5 سال خورشد گرفتگي كلي روي ميدهد اما ما در طول عمرمان شايد يك بار شانس تماشا اين پديده را داشته باشيم.
پایور نمودن درون دینی هیچ خشنود کننده نخواهد بود چون هنگامی که همه یک باور دارند دیگر سخن از یکین گفتن بی مانی است
شما اگه دلیل فراگیری دارید باید برون دینی باشد تا دیگران بتوانند درستی آن را باور کنند
درود :Gol:
بحث آنجا دروندینی نیست ... هر کسی به یقین در هر باوری بخواهد برسد راهی جز آنچه در آنجا بحث شده است نخواهد داشت و البته کسی که آن راه را برود جز به حقانیت اسلام هم نخواهد رسید اگرچه دست آخر انکار کرده و بگوید قبول ندارم
ژیان;694866 نوشت:
این ظرافتها را می توان در بسیاری از نوشتار ها ی سخنوران بزرگ هم دید چیز شگفتی نیست
این ظرافتها متشابه بودن آیات مدّ نظر شما را نشان میدهد که مطابق آیهی ۷ سورهی آل عمران سبب گمراهی کسانی میشود که به دنبال تأویلات شخصی از آیات قرآن میگردند و سعی دارند در قرآن اشتباه پیدا کنند ... این ظرافتها برای اهلش منبع علم و هدایتت است و به خودی خود اثبات حقانیت قرآن نیست
میشه روشنتر بفرمایید و این تومار رو از آغاز برای ما بیان کنید که کدام موجودات به هم می پیچند؟
بسیار آلی است
ماده و انرژی تموم می شوند بسیار خب سپاسگزارم
یاحق :Kaf:
باسلام
اگه میخواید بصورت دقیق ببینید چطور موجودات بهم میپیچند بهتره به مقالات فیزیک ونظریه ترمودینامیک مراجعه کنید اینکه بنده گفتم تاریکی وجود خارجی نداره منظور این است که ماده نیست که بشه اون روازمایش کرد یااندازه گیری کرد به همین دلیل انچه ماده است نابود شدنی است وبه مرور تاریکی انها رامیپوشاند
یاحق
بفرمایید آن مرجع بزرگ تقلید و آقای فولاد وند زمین رو از کجا آوردو به آیه چسباند ه اند ؟؟؟
مگه میشه همینجوری زمین را از چند آیه اون طرفتر قاپید و در جای خورشید قرار داد تا بلکه مفهوم آیه رو درست کرد ؟؟؟
دوباره بیطرفانه و با خرد خودتون سوره ی خورشید رو از آغاز بخونید چی گفته نخست
سوگند به خورشید وگرمی و روشنایی اش ......................
پس اینجا سخن از خورشید است نه زمین چند آیه آن طرف تر که هنوز هیچی در باره ی آن نگفته است
یک نمونه ؟
شما دارید سخنرایی می کنید سه آیه ی نخست را برای مردم از روی منبر می خونید و ترجمه می کنید
آیا درست است هنوز هیچی از خود زمین سخن نگفته اید ضمیر یغشاها را به آن پیوند دهید
مردم نمی گویند این زمین از کجا آمد مگه کدام آیه که گفته بودی نام زمین در آن است ؟؟؟
در ایران تر جمه ی های اصیل پیشین قرآن هست همگی هماهنگ با خود آیه گفته سوگند به شب آنگاه که آنرا (خورشید ) رو می پوشاند
اکنون بفرمایید چجور آقای مکارم شیرازی در سه آیه نخست که هیچ سخنی از زمین نیست زمین چند آیه بعد را که به ضمیر یغشاها پیوند داده ؟
بفرمایید آن مرجع بزرگ تقلید و آقای فولاد وند زمین رو از کجا آوردو به آیه چسباند ه اند ؟؟؟
مگه میشه همینجوری زمین را از چند آیه اون طرفتر قاپید و در جای خورشید قرار داد تا بلکه مفهوم آیه رو درست کرد ؟؟؟
دوباره بیطرفانه و با خرد خودتون سوره ی خورشید رو از آغاز بخونید چی گفته نخست
سوگند به خورشید وگرمی و روشنایی اش ......................
پس اینجا سخن از خورشید است نه زمین چند آیه آن طرف تر که هنوز هیچی در باره ی آن نگفته است
یک نمونه ؟
شما دارید سخنرایی می کنید سه آیه ی نخست را برای مردم از روی منبر می خونید و ترجمه می کنید
آیا درست است هنوز هیچی از خود زمین سخن نگفته اید ضمیر یغشاها را به آن پیوند دهید
مردم نمی گویند این زمین از کجا آمد مگه کدام آیه که گفته بودی نام زمین در آن است ؟؟؟
در ایران تر جمه ی های اصیل پیشین قرآن هست همگی هماهنگ با خود آیه گفته سوگند به شب آنگاه که آنرا (خورشید ) رو می پوشاند
اکنون بفرمایید چجور آقای مکارم شیرازی در سه آیه نخست که هیچ سخنی از زمین نیست زمین چند آیه بعد را که به ضمیر یغشاها پیوند داده ؟
آیا این کار چه معنی میده ؟
بی طرفانه که بخونی ، خاصیت هر کدام رو گفته
- خورشید و تابندگی اش
- ماه و پی روندگی اش
- روز و روشنایی بخشی اش
- شب و پوشانندگی اش
همه اش که به خورشید مربوط نمیشه، هرکدام به خاصیت خودش مربوطه
ترجمه همیشه ناقصه
پس ایراد از مترجم نیست
چرا ؟ چون با ترجمه نمیشه یه مفهوم رو بدون نقص برگردونی به زبان دیگه
مثال میزنم:
مثلا ما در زبان فارسی خاله داریم و عمه
ولی در زبان انگلیسی برای هر دوتا از یک کلمه aunt استفاده میکنند
پس با ترجمه معمولی نمیشه به یه انگلیسی زبان بفهمونی منظورت فقط خاله بوده است
به نظر می رسد دوستان و کاربران محترم به اندازه کافی در مورد موضوع تاپیک بحث و مطالب ارزنده ای ارائه کردند. جهت جمع کردن بحث مطالبی مجددا تقدیم می شود.
" وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها" راغب در مفردات گفته: كلمه" ضحى" به معناى گستردگى نور آفتاب است، ولى بعدها به معناى آن هنگامى استعمال شد كه آفتاب بعد از طلوع خورشيد گسترده مىشود، و روز بالا مى آيد.
و ضمير در" ضحيها" به كلمه" شمس" بر مى گردد، در اين آيه به خورشيد و گستردگى نورش در زمين سوگند ياد شده.
" وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها" كلمه" قمر" عطف است به كلمه" الشمس"، و ضمير در اين آيه نيز به شمس برمى گردد، و در اين آيه به قمر سوگند ياد شده، در حالى كه دنبال شمس در حركت است، و مراد از دنبال روى قمر دو چيز مى تواند باشد: يكى اينكه از خورشيد كسب نور مى كند، كه در اين صورت حال" اذا تليها" حالى دائمى است، چون قمر دائما از شمس كسب نور مى كند، و يكى اينكه طلوع قمر بعد از غروب خورشيد باشد، كه در اين صورت سوگند دائمى نيست، بلكه در دو حال قمر است، يكى ايامى كه قمر به صورت هلال در مى آيد، و يكى ايامى كه تمام قرص آن روشن مى شود.
" وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها" كلمه" جلى" از مصدر تجليه است، كه به معناى اظهار و بر ملا كردن است، و ضمير مؤنث" ها" به ارض بر مىگردد (البته كلمه ارض قبلا ذكر نشده بود، ولى از فحواى كلام معلوم است كه روز زمين را ظاهر و آشكار مى كند).
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير فاعل در" جلى" به كلمه" نهار" و ضمير مفعول" ها" به كلمه" شمس" برمىگردد، و معنايش اين است كه: سوگند مى خورم به روز كه خورشيد را نمايان مىكند، چون با بر آمدن روز خورشيد نمايان مىشود. ولى اين سخن با آيه قبل نمىسازد، چون در آيه قبل مىفرمود: خورشيد روز را روشن مى كند، و واقع هم همين است، نه اينكه روز خورشيد را روشن كند. " وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها" يعنى به شب سوگند در آن هنگام كه زمين را فرا مىگيرد، پس ضمير" ها" به ارض بر مى گردد، هم چنان كه در" جلاها" نيز گفتيم به آن بر مىگردد.
و بعضى گفته اند به كلمه" شمس" بر مى گردد، و معنايش اين است كه:" به شب سوگند كه بر خورشيد احاطه مى يابد"، و اين معنا بعيد است، چون شب به خورشيد احاطه ندارد، بلكه زمين و موجودات روى آن را فرا مى گيرد.[1]
در مورد پوشانده شدن روز توسط شب آیاتی در قرآن وجود دارد؛« إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ»[2] (پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران] آفريد؛ سپس به تدبير جهان هستى پرداخت؛ با (پرده تاريك) شب، روز را مى پوشاند).
« وَ هُوَ الَّذي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ »[3] (و او كسى است كه زمين را گسترد؛ و در آن كوهها و نهرهايى قرار داد؛ و در آن از تمام ميوه ها دو جفت آفريد؛ (پرده سياه) شب را بر روز مىپوشاند؛ در اينها آياتى است براى گروهى كه تفكر مى كنند).
همانطور که ملاحظه می کنید در این آیات بحث از پوشیده شدن شب توسط روز است نه اینکه خورشید توسط شب پوشانده شود.
پس یعنی استاد ترجمه ای که در ابتدا کردین اشتباه بوده
چون فرمودین
سلام
اینکه گفته شد« شب خورشید را می پوشاند» از باب مجاز است، یعنی چون با آمدن شب، دیگری خورشید ظاهر نیست گویا اینکه، شب خورشید را پوشاند. اما در حقیقت با فرا رسیدن شب، روز پوشانده می شود و سیاهی شب چیره می شود.
پس یعنی استاد ترجمه ای که در ابتدا کردین اشتباه بوده
چون فرمودین
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
آن ترجمه هم درست است ... در قرآن از ضمایر زیاد استفاده میشود و این ضمایر فقط یک مورد اشاره ندارند و با توجه به بطون بسیاری که هر آیه از آیات قرآن دارند یک آیه میتواند به صورتهای بسیاری تفسیر و تأویل گردد که همهی آنها هم منظور خداوند باشد، در نتیجه ترجمههای متفاوتی از آیات هم میتواند ارائه شود که هر کدام بنا بر یکی از آن تفسیرها باشند ... مسأله فقط اینجاست که معصوم علیهالسلام فرمود که هیچ چیز دوتر از عقول مردم به تفسیر قرآن نیست، ما اجازه نداریم قرآن را تأویل به رأی کنیم و باید از راسخان در علم تبعیت کنیم ...
اینکه خداوند بگوید شب خورشید را میپوشاند لزوماً به این معنا نیست که برود روی خورشید و دور تا دور آن را بگیرد، بلکه منظور این است که خورشید را از چشم مردم میپوشاند و «از چشم مردم» در متن آیه به قرینهی معنوی حذف شده است. با این وجود حتی اگر بگویید شب خود خورشید را هم میپوشاند حقیر قبول میکنم و میدانم که برای جناب ژیان و شاید شما این رویکرد سنگین باشد، در روایتی آمده است که خورشید در دریایی از آتش فرو میرود تا صبح دوباره از آن خارج شود، همان دریایی که ذوالقرنین علیهالسلام تا آنجا پیش رفت و این دریا روی کرهی زمین نیست، اما این مطلب را با هندسهای که ما از زمین و خورشید و ماه و منظومهی شمسی میشناسیم قابل درک نیست، برای درک این مطلب باید هفت زمین و آسمان را شناخت و شب و روز در این هندسهی کلیتر که لزوماً سهبعدی هم نیست بررسی نمود. در درکی که ما از کیهان داریم چیزی به اسم شرق و غرب وجود ندارد ولی در اصل چنین نیست و شرق و غرب واقعی وجود دارد و این دلیل دیگری است که هندسهی آسمانها و زمین آنطور که ما فکر میکنیم نیست و باعث شرمندگی است که فرصت نشده زیاد روی این مسائل در دین شریف اسلام تحقیق گردد. فعلاً برای ما معنای ظاهریتری که قابل درک برای عموم مردم باشد همان دو ترجمهای است که استاد آوردند ولی بطون این آیه محدود به آن دو ترجمه نیست ... تأویل آیه که مطابق روایت آورده شد که به جریان سقیفه اشاره دارد و چه بسا باز هم مسأله عظیمتر از آن باشد، ما دستمان از قرآن ناطق کوتاه است تا از ایشان بیشتر بپرسیم و ایشان بیشتر پاسخ دهند.
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
اینکه گفته شد« شب خورشید را می پوشاند» از باب مجاز است، یعنی چون با آمدن شب، دیگری خورشید ظاهر نیست گویا اینکه، شب خورشید را پوشاند. اما در حقیقت با فرا رسیدن شب، روز پوشانده می شود و سیاهی شب چیره می شود.
سلام
خوب استاد من که از همان اول این مطلب را گفتم و گفتم از دید ناظر زمینی داره بیان می کنه
و مثل اینکه تاریکی امده و داره روی خورشید رو می پوشاند
منتهی حالا شما اسم مجاز رو روش گذاشتید ولی من چنین اسمی به کار نبردم
پس جناب ژیان هم درست می گفته اند که امکان نداره شب روی خورشید رو بپوشونه
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
آن ترجمه هم درست است ... در قرآن از ضمایر زیاد استفاده میشود و این ضمایر فقط یک مورد اشاره ندارند و با توجه به بطون بسیاری که هر آیه از آیات قرآن دارند یک آیه میتواند به صورتهای بسیاری تفسیر و تأویل گردد که همهی آنها هم منظور خداوند باشد، در نتیجه ترجمههای متفاوتی از آیات هم میتواند ارائه شود که هر کدام بنا بر یکی از آن تفسیرها باشند ... مسأله فقط اینجاست که معصوم علیهالسلام فرمود که هیچ چیز دوتر از عقول مردم به تفسیر قرآن نیست، ما اجازه نداریم قرآن را تأویل به رأی کنیم و باید از راسخان در علم تبعیت کنیم ...
اینکه خداوند بگوید شب خورشید را میپوشاند لزوماً به این معنا نیست که برود روی خورشید و دور تا دور آن را بگیرد، بلکه منظور این است که خورشید را از چشم مردم میپوشاند و «از چشم مردم» در متن آیه به قرینهی معنوی حذف شده است.
سلام بر شما
پس برای اینکه معنی ایه را درست دراوریم باید از دید مردم را به ان اضافه کنیم
وگرنه به همین صورت ظاهر ایه درست نیست بلکه باید تفسیر و تاویل از ان بشود
خوب خود خدا نمی توانست این کلمه از دید مردم را به ایه اضافه کند ؟
تا این همه مردم سردرگم نشوند ؟
باء;697344 نوشت:
با این وجود حتی اگر بگویید شب خود خورشید را هم میپوشاند حقیر قبول میکنم و میدانم که برای جناب ژیان و شاید شما این رویکرد سنگین باشد، در روایتی آمده است که خورشید در دریایی از آتش فرو میرود تا صبح دوباره از آن خارج شود، همان دریایی که ذوالقرنین علیهالسلام تا آنجا پیش رفت و این دریا روی کرهی زمین نیست، اما این مطلب را با هندسهای که ما از زمین و خورشید و ماه و منظومهی شمسی میشناسیم قابل درک نیست، برای درک این مطلب باید هفت زمین و آسمان را شناخت و شب و روز در این هندسهی کلیتر که لزوماً سهبعدی هم نیست بررسی نمود. در درکی که ما از کیهان داریم چیزی به اسم شرق و غرب وجود ندارد ولی در اصل چنین نیست و شرق و غرب واقعی وجود دارد و این دلیل دیگری است که هندسهی آسمانها و زمین آنطور که ما فکر میکنیم نیست و باعث شرمندگی است که فرصت نشده زیاد روی این مسائل در دین شریف اسلام تحقیق گردد. فعلاً برای ما معنای ظاهریتری که قابل درک برای عموم مردم باشد همان دو ترجمهای است که استاد آوردند ولی بطون این آیه محدود به آن دو ترجمه نیست ... تأویل آیه که مطابق روایت آورده شد که به جریان سقیفه اشاره دارد و چه بسا باز هم مسأله عظیمتر از آن باشد، ما دستمان از قرآن ناطق کوتاه است تا از ایشان بیشتر بپرسیم و ایشان بیشتر پاسخ دهند.
پس از دید شما هندسه ای که قران برای جهان پنداشته با هندسه فعلی جهان ناسازگار است
و هندسه صحیح هندسه قران است
امیدوارم روری این هندسه قران در باره جهان کشف شود
تا به بسیاری از سوالها جواب داده شود
خوب استاد من که از همان اول این مطلب را گفتم و گفتم از دید ناظر زمینی داره بیان می کنه
و مثل اینکه تاریکی امده و داره روی خورشید رو می پوشاند
منتهی حالا شما اسم مجاز رو روش گذاشتید ولی من چنین اسمی به کار نبردم
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم
این مطلب شما درست بود یا میتواند باشد، آن مطلبی که فرمودید و درست نبود این بود که فرمودید این آیهی قرآن غیرعلمی است و یا در سطح علمی مردم ۱۴۰۰ سال پیش میباشد
**گلشن**;697377 نوشت:
پس جناب ژیان هم درست می گفته اند که امکان نداره شب روی خورشید رو بپوشونه
جناب ژیان آن گزاره را با پیشفرضهایی که در ذهنشان از ماهیت خورشید و شب دارند بیان کردند و نتیجهگیریاشان در چهارچوب همان فرضها درست است، ولی اینکه در حقیقت هم چنان امکانی وجود نداشته باشد محل اشکال است، شب خورشید را هم امکان دارد بپوشاند و برای این کار از لوازمی استفاده کند که آن دریا که در قرآن بیان شده است میتواند ابزار این کار باشد ... بسیاری از عبارات در قرآن هست که به نظر میرسد اشاره به مفاهیمی کنند که همهی ما درکی از آنها داریم ولی در اصل به پدیدههای عظیمی اشاره میکنند که ما خبری از وجود آنها نداریم، مثل آنکه در مقدمهی قیامت کوهها چون پشم زده پراکنده میشوند یا دریاها مشتعل میشوند و شاید ما فکر کنیم منظور صرفاً همین کوههای روی کرهی زمین و یا دریاهای روی آن میباشد، حال آنکه جریان فراتر از این حرفهاست و تشابه اسمی میان کوه و کوه و یا دریا و دریا به دلیل ارتباط ذاتی آنهاست و نه لزوماً یکی بودن آنها ... برخی از آیات قرآن دربارهی آن پدیدههای عظیم خلقت هستند و ما آنها را حمل بر پدیدههایی که در روزمرهی خود با آنها سر و کار داریم کرده و گمان میکنیم اشتباه یا عوامانه هستند، بلکه اینها برای ما نشانههایی هستند که میگویند شما از خلقت خدا جز اندکی را نمیدانید و سعی کنید که بدانید ... قرآن در کتاب مکنون و محافظتشدهای است که جز پاکان به بطون آن دست نمییابند:
و پاکترین افراد آنهایی هستند که خداوند در آیهی تطهیر معرفی فرموده که ای اهل بیت شما را از هر ناپاکی و رجس مبرا کردم و ایشان راسخان در علم هستند ... قرآن در هدایت به سوی اسلام و متولیان حقیقی آن «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ» است که آشکار است و در مقام هدایت مؤمنین محفوظ است تا فقط پاکان و رجوعکنندگان به پاکان که نسبت به ایشان حسادت و تکبری ندارند بتوانند از این «شِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ» بهره ببرند.
**گلشن**;697382 نوشت:
پس برای اینکه معنی ایه را درست دراوریم باید از دید مردم را به ان اضافه کنیم
وگرنه به همین صورت ظاهر ایه درست نیست بلکه باید تفسیر و تاویل از ان بشود
اگر بخواهید متعلَّق ضمیر را خورشید بگیرید باید مطابق علمی که دارید یا از نگاه مردم را اضافه کنید و یا آن دریا را برای پوشاندن خورشید در شب در نظر بگیرید، بستگی به علم ما و شما دارد، اما اگر متعلَّق ضمیر را زمین بگیرید دیگر لازم نیست از دید مردم را به آن اضافه نمایید ... تمام اینها هم میتواند همزمان منظور خداوند باشد، بستگی دارد این تفسیرها بر اساس پاکی و طهارت نفس صادر شده باشد و یا بر اساس مرضی که در قلب مفسر ممکن است وجود داشته باشد، آنهایی که از نفس سالم بربیایند همه میتوانند نفسیر همین یک آیه باشند، چنانکه از معصوم علیهالسلام معنای آیهای را پرسیدند و ایشان پاسخی دادند، باز پرسیدند و ایشان پاسخ دیگری دادند، پرسیدند که چطور؟ فرمودند که آیات قرآن یک معنا و تفسیر ندارند
**گلشن**;697382 نوشت:
خوب خود خدا نمی توانست این کلمه از دید مردم را به ایه اضافه کند ؟
تا این همه مردم سردرگم نشوند ؟
آنها که برای فهم قرآن به اهل بیت علیهمالسلام و کسانی که در پاکی نفس دنبالهروی ایشان هستند رجوع نمایند سردرگم نمیشوند، ما بقی هم قرار است که سردرگم بشوند چنانکه با زخارف دنیا سرمست شده و از یاد خدا غافل و در مستی خود سرگردانند ... آیا خدا نمیتوانست دنیا را مانند قیامت و ظاهرش را متناسب با باطنش خلق کند؟ ایا خدا نمیتوانست متشابهات قرآن را برداشته و تنها محکمات را نازل گرداند؟ چرا خداوند قادر است لکن ارادهی خداوند به حکمتش تعلق میگیرد و حکمت خداوند ایجاب کرده است که در دنیا سیاق دنیا حاکم باشد ... بر همین اساس انبیاء علیهمالسلام وقتی معجزاتی میآوردند که آیات بینات بود باز مردم برای نپذیرفتن آنها توجیهاتی را میآوردند و شما که باور نمیکنید خدا بخواهد آنها نتوانند توجیه بیاورند ولی موقف نشده باشد و آنها علیرغم ارادهی خدا توانسته باشند توجیهاتی برای نپذیرفتن آن ایات بیابند؟ بله خدا اجازه میدهد که اگر کسی برای خود ضلالت را میپسندد بتواند به آن هم دست یابد و کسی را مجبور به پذیرش سبیل رشاد نمیکند: لا اکراه فی الدین
**گلشن**;697382 نوشت:
پس از دید شما هندسه ای که قران برای جهان پنداشته با هندسه فعلی جهان ناسازگار است
منظورتان از هندسهی فعلی چیست؟ اگر منظورتان برداشت فعلی ما از هندسهی جهان است بله نظر قرآن ظاهراً با آن سازگار نیست ... هندسهای که ما امروز از جهان میشناسیم هندسهای است که از راه حواس ظاهری نسبت به آن شناخت پیدا کردهایم ... با درکی که از مکان و زمان داریم ... این درک در نظریهی نسبیت هم پذیرفتنی نیست تا چه برسد به نظر اسلام ... حواس ظاهری ما حسگرهایی هستند که درکی از حقیقت را به مغز میرسانند ولی همین سنسورها در عین حسگر بودن فلیترهایی هم هستند که تنها برشی از حقیقت را حس کرده و به مغز میرسانند، بعدی از حقیقت فیلتر شده را میتوان با گسترده کردن طیف نور (امواج الکترومغناطیس) یا باند فرکانس صوتی (امواج فشاری) توسط برخی از ابزارها جستجو کرد ولی ابعاد دیگری هم هستند که این حواس ابتدا به ساکن قادر به درک آنها نباشند و در نتیجه علوم طبیعی امروزی هم که تنها همین صورت ظاهری حواس ظاهری را حداکثر گسترش میدهند قادر به درک آنها نباشند ... ما در جهانی زندگی میکنیم که جز برشی از آن را نمیتوانیم با حواسی که داریم حس نماییم ... مانند نابینایی که هیچ درکی از دیدن و مفاهیمی که در ذیل آن مطرح میشود ندارد ...
**گلشن**;697382 نوشت:
و هندسه صحیح هندسه قران است
تردید دارید؟ :Gig:
**گلشن**;697382 نوشت:
امیدوارم روری این هندسه قران در باره جهان کشف شود
تا به بسیاری از سوالها جواب داده شود
منتظر هستید چه کسی برایتان این کشف را انجام دهد؟
به قول آن استاد اخلاق اهل اقامه باشید و نه فقط مصرف کننده
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
این مطلب شما درست بود یا میتواند باشد، آن مطلبی که فرمودید و درست نبود این بود که فرمودید این آیهی قرآن غیرعلمی است و یا در سطح علمی مردم ۱۴۰۰ سال پیش میباشد
سلام بر شما
خوب غیر علمیست دیگر
وقتی با حقیقت اتفاق افتاده جور نیست می شود غیر علمی
و سطح علمی مردم 1400 سال پیش همان چیزی بوده که می دیدند
این دو جمله یکیست و هیچ فرقی با هم ندارند
باء;697433 نوشت:
جناب ژیان آن گزاره را با پیشفرضهایی که در ذهنشان از ماهیت خورشید و شب دارند بیان کردند و نتیجهگیریاشان در چهارچوب همان فرضها درست است،
خوب قران برای همه مردم و همه زمانهاست نباید که اینقدر کلمات را در مفاهیم غیر اصلی ان بکار برده باشد
شما فکر کنید یک مسیحی می خواهد از روی قران مسلمان شود خوب با خواندن این مسائل
فکر می کند در قران اشتباه وجود دارد
خدا چرا باید خواسته باشد که قرانی که از ان بعنوان معجزه یاد می شود باعث گمراهی
مردمان بی گناه شود
شاید خود این بعدی از اعجاز قران باشد
سلام بر شما
خوب غیر علمیست دیگر
وقتی با حقیقت اتفاق افتاده جور نیست می شود غیر علمی
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما،
عجب! خواهر بزرگوار کوتاه بیایید! کجایش غیرعلمی است!؟ خدا خالق علم است اگر ما کاشف علم هستیم! خدا خالق مریخ است اگر غربیها آرزو دارند بروند مریخ ببینند قابل سکونت هست یا نه، خدا خالق ستارهها و کهکشانهای دور است اگر غربیها برای شناختن کلیات آنها هم به یکدیگر جوایز علمی میدهند ... آخر این چه حرفی است که ولو بیربطترین کلام خدا را غیرعلمی معرفی میکنید؟ علم آن است که خدا بگوید نه آنکه ما گمان میکنیم داریم ...
شما مسلمان هستید، در اعتقاد شما کلام خدا حق هست یا نیست؟ اگر هست بگویید حق بودن کلام خدا یعنی چی؟ یعنی راسته؟ نه بالاتر از آن، راست یعنی انطباق داشتن با حقیقت ولی کلام خدا خود حقیقت است، تنزل یافتهی حقیقت است، فروکاستهشدهی حقیقت است و این فروکاسته شدن از حقیقت بودن آن نمیکاهد مگرآنکه در غیر آن صورتی که باید تفسیر شود تفسیر گردد که در این صورت آن کلام حق میشود مصداق بارز باطل و دروغ! سبب گمراهی هم میشود ...!
چطور میفرمایید با اتفاقی که میافتد جور نیست؟ مگر شما میدانید که چه اتفاقی میافتد؟ چرا نمیگویید با دانش امروز ما سازگار نیست و بعد اضافه نمیکنید که البته دانش امروز ما قطعی هم نیست؟ این لحن قطعی شما سبب وهن دین اگر نمیشود پس چگونه است؟
**گلشن**;697623 نوشت:
و سطح علمی مردم 1400 سال پیش همان چیزی بوده که می دیدند
امروز مگر غیر آن است؟ امروز هم فقط چیزی را که ببینند میگویند علم است؟ ۱۴۰۰ سال پیش مردم عقلشان به چشمشان بوده و امروز هم همان است، فقط عینک زدهاند و چشمشان قویتر شده است، حالا اینکه نادیدنیهایشان چقدر بیشتر یا کمتر از آن چیزی باشد که دیدهاند یا میبینند را دیگر خدا میداند، خودشان که نمیدانند و راهی هم برای تخمین مقدار آن ندارند و شوربختانه آنچه را که نمیبینند انکار میکنند و میگویند علم به انتهای خود نزدیک شده است و این ادعا بسیار بیشرمانه است وقتی شناختشناسی ایشان بررسی میشود.
**گلشن**;697623 نوشت:
خوب قران برای همه مردم و همه زمانهاست نباید که اینقدر کلمات را در مفاهیم غیر اصلی ان بکار برده باشد
علوم قرآن برای همگان قابل درک نیست ... آن بخشی از قرآن که برای همگان است جنبهی هدایت قرآن به سمت خدا و اسلام و تشیع است، یعنی همان جنبهای که در آن جهت قرآن کتابی آشکار است: قرآنٌ مبینٌ ... مگرنه کدام قرآن شناسی ادعا دارد تمام قرآن برای همگان است؟ اصلاً مگر بحر در کوزهای جا میشود که هر کسی بخواهد معارف بالای آن را درک نماید؟
اما در مورد اینکه فرمودید کلمات در غیر معانی اصلیاشان به کار رفتهاند هم اشتباهی دیگر است ... قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است و علم انشقاق یکی از قویترین ابزارهای یک پژوهشگر مسلمان برای تدبر در قرآن است ... اما لغتنامههای عربی را اگر بروید ببینید خواهد دید که اگرچه علمایی آنها را نوشته باشند ولی اصل آنها عوامانه است، مثلاً یک شعر از یک شاعر عرب میآورند که این شاعر این لغت را در این معنا به کار برده و این لغت این معنا را هم دارد، یا برخی این لغت را در فلان معنای دیگر هم استعمال کردهاند ... گاهی هم کلی نظریه در این زمینهها مطرح میکنند که برخی معتقدند به این دلیل معنای این لغت چنان است که چنین و چنان ... خلاصه این لغتشناسی عربی امروزی هم یک علم بشری و پر از نقص است و مبتنی بر روایات اهل بیت علیهمالسلام نیست و خیلی از آنها را هم علمای عامه نوشتهاند که چه بسا گاهی خیلی هم مورد تأیید نباشد، اگر از آنها استفاده میشود دلیل بر اینکه هر چه در آنها نوشته شده است حتماً صحیح باشد نیست، به اندازهای که برای هدایت لازم باشد کافی است ولی برای استخراج علوم مکنون از آن کافی نیست گرچه میتواند کمک نماید.
**گلشن**;697623 نوشت:
شما فکر کنید یک مسیحی می خواهد از روی قران مسلمان شود خوب با خواندن این مسائل
فکر می کند در قران اشتباه وجود دارد
مسیحی هم مانند ما ... او با آیت بودن قران ایمان میآورد و در باقی موارد هر چند که به نظرش عجیب برسد به خداوند اعتماد میکند و همان را میگوید که هر مؤمنی به قرآن میگوید، باور دارم که کل از آن جانب خداست (آیهی ۷ آلعمران) ... نقش خداوند در هدایت بندگانش را دست کم نگیرید ... اثبات حقانیت معجزهی انبیاء بر عهدهی خداست و نه بر عهدهی ان معجزات یا خود انبیاء و سایر مؤمنین ... این مطلب در قرآن هم آمده است ... قلوب انسانها که محل درک و فهم است جایگاه ارتباط خدا با انسان است و کسی را یارای تصرف در آن جز خدا یا به اذن خدا نیست ... کسی که به دنبال حقیقت باشد را خداوند گمراه رها نمیکند و کسی که در قلبش مرض باشد هم با توجیهاتی خیلی ساده از همین قرآن منحرف خواهد شد
**گلشن**;697623 نوشت:
خدا چرا باید خواسته باشد که قرانی که از ان بعنوان معجزه یاد می شود باعث گمراهی
مردمان بی گناه شود
قرآن کتاب هدایت است برای آن کس که لیاقت هدایت شدن را از دست نداده باشد ... خداوند راضی نشده که کسی گمراه شود و اینکه از گمراهان ناراضی است هم همین معنا را میدهد، اینکه اجازهی گمراه شدن آنها را داده است در راستای اصرار خود ایشان بر گمراه شدن بوده است، خداوند حق را به ایشان نشان داده است و ایشان پشت کردهاند، پس باز آن را در نظرشان آورده و آنها باز انکار کردهاند، تا جایی که فرمود رهایش کنید و او را به خودش واگذارید ... بنابراین نگران مردم بیگناه نباشید ... خداوند جای حق نشسته و به هدایت بندگانش مشتاقتر از ما و شماست ... در مورد خدایی صحبت میکنیم که در حدیث قدسی فرمود اگر بندگان گناهکارم میدانستند که چه مقدار مشتاق بازگشت ایشان هستند هر آینه از شوق جان میدادند ... این خدا به این راحتی کسی را رها نمیکند ... شخص باید بر جاهل بودن خود اصرار داشته باشد ... چنین کسی از شأن انسانیت خارج میشود ... مردم مستضعف را با کافران یکسان ندانید ... خدا از دل بندگانش خبر دارد ... از ظاهر ایشان باطن ایشان را قضاوت نکنید ... اینکه ظاهراً انسانهای شریف و نجیب و درستکاری هستند را نگذارید فریبتان بدهد که پس حتماً باطناً هم انسان هستند ... سامری زمان حضرت موسی علیهالسلام از خیّرینی بود که دست رد به کسی که از او کمک میخواست نمیزد ولی از پستترین بندگان خدا از اولاد آدم علیهالسلام بود و آن همه کار خیرش در قیامت هبائا منثورا خواهد شد ... انسانیت به باطن است و نه به ظاهر ... کسی که کافر است هر چقدر هم که ظاهراً انسان خوبی باشد باطنش ویرانه است ... کسی که با قرآن از حق بازگردد مطابق قرآن در دلش مرض است گرچه امکان دارد در ظاهر خود را حفظ کند و بروز ندهد
در مورد ترجمه آیه « وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَئهَا»[1] دو دسته ترجمه بیان شده است؛(و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند) و (و سوگند به شب آن گاه كه خورشيد را بپوشاند و آفاق و هوا را تاريك نمايد).
شب یک وجود خارجی و واقعی نیست که بخواهد واقعا چیزی را بپوشاند و یا روی چیزی واقع شود، بنابراین معنای آن نیز معنایی مجازی است، به تعبیری حرکت زمین موجب پدید آمدن تاریکی در سطح زمین می شود، گویا اینکه روی خورشید را پوشانده.[2]
" وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها" يعنى به شب سوگند در آن هنگام كه زمين را فرا مى گيرد، پس ضمير" ها" به ارض بر مىگردد، هم چنان كه در" جلاها" نيز گفتيم به آن بر مى گردد. بعضى گفته اند به كلمه" شمس" بر مى گردد، و معنايش اين است كه:" به شب سوگند كه بر خورشيد احاطه مى يابد"، و اين معنا بعيد است، چون شب به خورشيد احاطه ندارد، بلكه زمين و موجودات روى آن را فرا مى گيرد.[3]
علاوه بر این معنی ظاهری معنی باطنی ای هم ذکر شده است؛ از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: مراد «شمس» رسول خدا، به سبب آن حضرت خدا واضح فرمود براى مردم دينشان را. و «قمر» امير المؤمنين است تالى تلو رسول خدا و [دميد در او به علم، دميدنى] و مراد «ليل» ائمه جور هستند. كسانى كه استبداد نمودند به امر به غير امر آل پيغمبر و نشسته مجلسى را كه آل رسول اولى بودند به آن مكان از ايشان، پس پرده كرده دين خدا را به سبب ظلم و جور. پس حكايت فرمود فعل آنها را فرمود: «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها».و مراد به «و النّهار» امام است از ذريّه فاطمه عليها السّلام، سؤال گرديده مى شود از دين و شريعت پيغمبر، پس آشكار نمايد براى كسى كه سؤال مىنمايد پس خدا حكايت فرمايد: «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها».[4]
پس ولیل اذا یغشاها ینی هنگامی که شب خورشید را می پوشاند و دورش را فرامی گیرد !
این ترجمه ی شاذ و من در آوردی را از کدام مترجم آورده ای لطفا
از کدام کتاب سده ی بیست و یکمی بر گرفته اید که نحویان نخستین که خود هم استاد دستور و زبان ارب بوده اند به آن پی نبرده اند :Gig:
اگر مراد از ماه امام علی باشد که پیرو خورشید است چرا ماه دور زمین می گردد و از گرانش آن نمی گریزد تا بلکه چون ناهید و تیر به خورشید رسالت نزدیکتر گرد ؟؟
چرا شما ماه را پیرو خورشید کرده اید در هالی که ناهید و تیر و هتا زمین به این امر سزاوار ترند ؟
این جا خالی کردن ها برای چیست ؟ تا بر کدام آماج زنید ؟
آیا اینگونه تفسیر کردن قرآن محدود کردن آن به یک موضوع خانوادگی ( محمد - علی و خاندانشان) نیست ؟
بفرمایید قرآن برای راهنمایی بشریت است یا کتاب استعاره و کنایه های دور و دراز در اوصاف خاندان پیامبر ؟
هال گیرم اینگونه باشد کاربردش چیست اینکونه اوصاف برای بشریت ؟
به چه هدف روشنی رسید اینگونه وصف کردن ؟
نه اصلن نداریم
یک نگون بخت کوته اندیش برابر پارسی آن را نوشت و غلط هم کرد پس بیرونش انداختن تا بدونه یک من ماست چغد کره داره
بله خدا تنها زبان اربی رو می پذیره و 700 زبان دیگر جهان رو که خودش به مردم نشون داده ( علمه البیان ! ) قبول نداره
چه میشه کرد دیگه خداست دیگه :Ghamgin::Ghamgin:
ببینید
نخست
در جهان ملیاردها خورشید داریم پس شمس دیگه علم نیست
دوم
اگر شمس در نگر شما تنها شمس است و علم پس ما هم می گوییم خورشید ما هم علم است و نباید ترجمه شود
آیا اربها وقتی که بخواهند جمله ای پارسی را به اربی ترجمه کنند اگر در آن خورشید باشد آن را به اربی به شمش ترجمه نمی کنند ؟ و می گویند خورشید !!!
اگر شمس ارب ها علم است خورشید ما هم باید علم باشد علمی را با علم برابر جایگزین کرده ایم
یک بام و دو هوا چرا ؟
میشه روشنتر بفرمایید و این تومار رو از آغاز برای ما بیان کنید که کدام موجودات به هم می پیچند؟
بسیار آلی است
ماده و انرژی تموم می شوند بسیار خب سپاسگزارم
یاحق :Kaf:
[=arial black]اولا در آغاز نوشته هام گفتم طبق تفسیری از امام عسکری علیه السلام
پس من ماه رو پیرو خورشید نکردم امام معصوم اینطور توضیح دادند
ثانیا هدف اینگونه توصیف کردن شاید فقط تلنگری است برای شکاکان در امامت
وگرنه برای آنان که قصد و غرضی دارند هیچ کاربردی ندارد
بنده هم جهت اطلاع دوستان نوشتم
نه برای پاسخ به جنابعالی
چون در گفتمان دینی بارها شاهد تلاش دوستان برای قانع کردن شما
و همین طور تفسیر به رای حضرتعالی از آیات و روایات بوده ام
شما از موضوعی کوچک شروع میکنید و آنقدر از شاخه ای به شاخه ای دیگر میروید
تا سرآخر حداقل یک نفر را قانع کنید که دین خدا مشکل دارد
ولی به نظرم اگر همان اول موضعتان را مشخص کنید مردانه تر است ....
خب آن گفته را با خرد واندیشه ی خود سنجیده اید ؟
آیا درست ؟
آیا سد در سد یکین دارید که چیزی که در 1300 پیش گفته شده راویان بدون هیچ گونه دگر گونی و فرسایشی و کج کردن آن به ما رسانده اند
آیا خود راویانی که در درازنای این 1300 سال اینگونه پیامها را برای ما نوشته اند خود مهسوم بوده و عاری از خطا نوشته اند
امروزه با همه ی این ابزا رهای رسانه نیرومند آن چنان سخنان دیروزین یک دولتمند را کج بیان می کنند که خودش وادار می شود بانگ برآرد که ای ملت من این چنین نگفته ام دروغ از من بیان کرده اند
آنگاه شما چگونه سد درسد یکین دارید که سخنی که 470000 روز پیش گفته شده درست همانی باشد که فلان امام گفته باشد
مگه شما در روند این 1300 سال با راویان و تاریخ نگاران زندگی کرده اید که گواهی دهید بدون هیچ گون دگرگونی سخنان امامان را نگاشته اند
یک نمونه ی آسان بیاورم
امروزه پس از در گذشت امام خمینی هر کسی از او گفته ای باز گو می کند که دست بر قضا برخی راویان از یارن خود امام بوداند ولی گروهی دیگر به شدت بر آنها تاخته که چرا به امام دروغ می بندید امامی که اکنون در میان ما نیست که گفته های خود را تایید کند
خب خود داوری کنید هنگامی که درروند تنها چند سال اینگونه برخی افراد نامور به امام دروغ می بندند چگونه ممن است در روند این 1400 سال کسی به امامن دروغ نبندد ؟
دین خدا مشکل ندارد دین شما مشکل دارد
برادر من مشکل اینجاست که شما ها دین خودتون رو بجای دین خدا نشونده اید و می پندارید دین خدا دقیقا آن چیزی است که به ذهن شما رسیده نه دیگران
پس اگر اینگونه داوری کنیم به اندازه ی شمار مردمان گردوی زمین دین خدا داریم! هر کسی ذهنیات و باور های خودش رو دین خدا می دونه :Moteajeb!:
پرسمان این است
[=arial black]به قول یکی از کارشناسان
تصمیم ندارم زبون جدیدی یاد بگیرم
شما شک داری به آیات و روایات پس شما باید شکتو ثابت کنی
البته هروقت به زبون من حرف زدین ...
ببینید
نخست
در جهان ملیاردها خورشید داریم پس شمس دیگه علم نیست
دوم
اگر شمس در نگر شما تنها شمس است و علم پس ما هم می گوییم خورشید ما هم علم است و نباید ترجمه شود
آیا اربها وقتی که بخواهند جمله ای پارسی را به اربی ترجمه کنند اگر در آن خورشید باشد آن را به اربی به شمش ترجمه نمی کنند ؟ و می گویند خورشید !!!
اگر شمس ارب ها علم است خورشید ما هم باید علم باشد علمی را با علم برابر جایگزین کرده ایم
یک بام و دو هوا چرا ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه در جهان چند ستاره مانند خورشید وجود دارد محل بحث نیست، ما در مورد ستاره ای که موجب روشنی و پدید آمدن روز برای ساکنان زمین می شود صحبت می کنیم، و آن تنها یک ستاره است که در فارسی خورشید و در عربی شمس نامیده می شود.
اشتباه این است که شما تصور کردید کلمه« شمس» در زبان فارسی نباید ترجمه شود و باید به همان صورت عربی بکار رود، در حالیکه بنده چنین چیزی نگفتم. اگر فردی نامش« خورشید» باشد و یک عرب زبان بخواهد او را صدا کند نمی تواند اسمش را با «شمس» صدا بزند بلکه باید بگوید «خورشید». در مورد نام سوره های قرآن نیز این چنین است. یعنی اگر یک انگلیسی زبان بخواهد به سوره« قلم» اشاره کند نمی تواند بگوید سوره«pen» بلکه باید نام آن سوره را که برایش « علم» شده بکار برد.
بسم الله
و علیکم الدرود
در مقابل قرآن چارهای جز تسلیم نخواهید داشت ... شما نشان دهید که خداوند به شب قسم خورده باشد! و انگور ... آیا اکنون بنده به انگور قسم خوردم؟ مطابق روایت مبارکه خداوند به مخلوقات خود قسم نمیخورد، چنانکه در آیاتی که صراحتاً لفظ قسم آمده است هم قسم نمیخورم به مواقع نجوم یا سایر مخلوقات ... اگر میبینید معمولاً در ترجمهها این عبارات به صورت قسم ترجمه میشوند بحث دیگری دارد ... خدایی که به مواقع نجوم قسم نمیخورد به انجیر قسم بخورد؟ حاشا و کلا ...ظرافتهای قرآن بیش از ان است که تصورش را نمایید
بنده پشت به آفتاب بایستم مقابلم میشود شب؟ آیا بنده زمین هستم که سایهام بشود شب؟ دوباره مطلب بنده را بخوانید، همان نقل قولی که از بنده کرده بودید را دوباره ببینید و بعد آنچه در پاسخ به آن نوشتید را بخوانید و بعد بگویید کدام ستون خرد و دانش به هم ریخته است؟ آیا شما در بحث بر مدار انصاف هستید؟
قبل از خلقت آسمانها و زمین هم مفهوم روز و شب موجود بوده است، روز و شبی که با خورشید و زمین ایجاد میشود اعتباری است لیکن این اعتبار خود مبنای علوم زمینی میگردد ... آیهی ۴۵ سورهی فرقان را برای روشن کردن همین مطلب برایتان نقل کردم ...
بحث حجابهای نورانی و ظلمانی هم بحثی جدی در تمام خلقت است و مراتب متفاوت عالم وجود بر همانها استوار است
بدون دقت مطالب را میخوانید ... نگفتم شما خودان هبائا منثورا میشوید، گفتم جز به آن به چیز دیگری نمیرسید ... یعنی دستآورد این بحثها گرد و غباری خواهد بود که با اندک نسیمی پراکنده میشود و از دستتان میرود تا چه برسد به طوفان قیامت ...
اینکه در دنیا گرد و غبار شویم اهمیتی ندارد ... آینده مهم نیست عاقبت مهم است ... شما الآن ۲۰ یا ۳۰ یا ۶۰ سالتان است، باقی عمرتان هم به همین سرعت میگذرد و خوب یا بد میگذرد، مهم آن زمانی است که البته میرسد ولی نخواهد گذشت ... خدا عاقبتمان را به خیر کند ... تا وقت دارید تلاشتان را معطوف به راهی کنید که سرانجامش پشیمانی نباشد ... شما گمان میکنید که ما میدانیم که در اسلام عقلانیت و علم نیست و بر روی آن با تعصب ایستادهایم در حالی که این قضاوت شما درست نیست، ما بر صحت قران و اسلام یقین داریم ... در تاپیکی دربارهی چگونگی رسیدن به این یقین صحبت کردهایم، دوست داشتید مراجعه کنید تا ببینید
درود :Gol:
پایور نمودن درون دینی هیچ خشنود کننده نخواهد بود چون هنگامی که همه یک باور دارند دیگر سخن از یکین گفتن بی مانی است
شما اگه دلیل فراگیری دارید باید برون دینی باشد تا دیگران بتوانند درستی آن را باور کنند
این ظرافتها را می توان در بسیاری از نوشتار ها ی سخنوران بزرگ هم دید چیز شگفتی نیست
اخه وختی که شک دارم دیگه خود شکم ثابت شده دیگه چه نیازی هست ثابت کنم آنجا که عیان چه حاجت به بیان است :Gig:
سلام
لطفا مطالب خود را با نگارش صحیح برای ما ارسال بفرمایید تا در خواندن دچار مشکل نشویم!
سلام
بله ظل به معنی سایه هم هست منتهی سایه زمانیست که انعکاس نور باشد و الا تاریکی است یعنی شما اگر در فضا قرار گیرید و انعکاس نور نباشد وقتی پشت به نور به ایستید روی شما تاریک میشود و دیده نمیشود عکسهای ضد نور را ندیده اید و مثال بارز ان ماه است که همواره رویش به سمت زمین است ولی در در عین حال در طول یک ماه بدور خودش میگردد و انزمان که پشتش به خورشید میشود رویش تاریک میشود ودیگر دیده نمیشود و البته سایه هم همان کسوف است که گاهاً در بعضی از نقاط زمین پیش میاید.
ضمناً شما اگر به زبان پارسی خیلی علاقه دارید بر گردید به زمان ساسانیان و باخط میخی که البته انهم از مصریان فدیم اقتباص شده مطلب بنویسید و الا ص را س نوشتن و ق را گ نوشتن جز اینکه موجب اغلاط فراوان شده ودیگران را سر در گم کند سود دیگری ندارد.
[="Lucida Console"] ژیان;694724 نوشت:
اگر بگم از چه کتابی گرفتم در برابر حق زانو میزنی و سر فرود می آوری؟
درود :Gol:
بحث آنجا دروندینی نیست ... هر کسی به یقین در هر باوری بخواهد برسد راهی جز آنچه در آنجا بحث شده است نخواهد داشت و البته کسی که آن راه را برود جز به حقانیت اسلام هم نخواهد رسید اگرچه دست آخر انکار کرده و بگوید قبول ندارم
این ظرافتها متشابه بودن آیات مدّ نظر شما را نشان میدهد که مطابق آیهی ۷ سورهی آل عمران سبب گمراهی کسانی میشود که به دنبال تأویلات شخصی از آیات قرآن میگردند و سعی دارند در قرآن اشتباه پیدا کنند ... این ظرافتها برای اهلش منبع علم و هدایتت است و به خودی خود اثبات حقانیت قرآن نیست
:Narahat az: انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال :ok:
[=arial]ذَلِک مَا [=arial]کُنَّا نَبْغ:ok:[=arial]
[=arial]مشکلی نیست که آسان نشود[=arial] مرد آن است [=arial]که[=arial] هراسان [=arial]نشود[=arial].:Nishkhand:[=arial]
فَارْتَدَّا عَلىَ ءَاثَارِهِمَا قَصَصًا:Esteghfar:
باسلام
اگه میخواید بصورت دقیق ببینید چطور موجودات بهم میپیچند بهتره به مقالات فیزیک ونظریه ترمودینامیک مراجعه کنید اینکه بنده گفتم تاریکی وجود خارجی نداره منظور این است که ماده نیست که بشه اون روازمایش کرد یااندازه گیری کرد به همین دلیل انچه ماده است نابود شدنی است وبه مرور تاریکی انها رامیپوشاند
یاحق
[="Lucida Console"] ژیان;695266 نوشت:
» آیت الله مکارم شیرازی:
3) و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد
4) و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند
» استاد مهدی فولادوند:
3) سوگند به روز چون [ زمین را ] روشن گرداند
4) سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد
منبع
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=91&AYID=4
بفرمایید آن مرجع بزرگ تقلید و آقای فولاد وند زمین رو از کجا آوردو به آیه چسباند ه اند ؟؟؟
مگه میشه همینجوری زمین را از چند آیه اون طرفتر قاپید و در جای خورشید قرار داد تا بلکه مفهوم آیه رو درست کرد ؟؟؟
دوباره بیطرفانه و با خرد خودتون سوره ی خورشید رو از آغاز بخونید چی گفته نخست
سوگند به خورشید وگرمی و روشنایی اش ......................
پس اینجا سخن از خورشید است نه زمین چند آیه آن طرف تر که هنوز هیچی در باره ی آن نگفته است
یک نمونه ؟
شما دارید سخنرایی می کنید سه آیه ی نخست را برای مردم از روی منبر می خونید و ترجمه می کنید
آیا درست است هنوز هیچی از خود زمین سخن نگفته اید ضمیر یغشاها را به آن پیوند دهید
مردم نمی گویند این زمین از کجا آمد مگه کدام آیه که گفته بودی نام زمین در آن است ؟؟؟
در ایران تر جمه ی های اصیل پیشین قرآن هست همگی هماهنگ با خود آیه گفته سوگند به شب آنگاه که آنرا (خورشید ) رو می پوشاند
اکنون بفرمایید چجور آقای مکارم شیرازی در سه آیه نخست که هیچ سخنی از زمین نیست زمین چند آیه بعد را که به ضمیر یغشاها پیوند داده ؟
آیا این کار چه معنی میده ؟
سلام
اول انکه ترجمه مدرک نیست و دوم انکه شما ازکجا به این نتیجه رسیدی که انرا به خورشید بر میگردد چرا مانند ایه زیر به روز بر نگردد که در ایه قبل انست
حال به هر ترجمه که میخواهید مراجعه کنید در اینجا میفرماید شب روز را میپوشاند .
اینهم یک شاهد دیگر
[=Lucida Console] ژیان;695329 نوشت:
بی طرفانه که بخونی ، خاصیت هر کدام رو گفته
- خورشید و تابندگی اش
- ماه و پی روندگی اش
- روز و روشنایی بخشی اش
- شب و پوشانندگی اش
همه اش که به خورشید مربوط نمیشه، هرکدام به خاصیت خودش مربوطه
ترجمه همیشه ناقصه
پس ایراد از مترجم نیست
چرا ؟ چون با ترجمه نمیشه یه مفهوم رو بدون نقص برگردونی به زبان دیگه
مثال میزنم:
مثلا ما در زبان فارسی خاله داریم و عمه
ولی در زبان انگلیسی برای هر دوتا از یک کلمه aunt استفاده میکنند
پس با ترجمه معمولی نمیشه به یه انگلیسی زبان بفهمونی منظورت فقط خاله بوده است
بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر می رسد دوستان و کاربران محترم به اندازه کافی در مورد موضوع تاپیک بحث و مطالب ارزنده ای ارائه کردند. جهت جمع کردن بحث مطالبی مجددا تقدیم می شود.
" وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها" راغب در مفردات گفته: كلمه" ضحى" به معناى گستردگى نور آفتاب است، ولى بعدها به معناى آن هنگامى استعمال شد كه آفتاب بعد از طلوع خورشيد گسترده مىشود، و روز بالا مى آيد.
و ضمير در" ضحيها" به كلمه" شمس" بر مى گردد، در اين آيه به خورشيد و گستردگى نورش در زمين سوگند ياد شده.
" وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها" كلمه" قمر" عطف است به كلمه" الشمس"، و ضمير در اين آيه نيز به شمس برمى گردد، و در اين آيه به قمر سوگند ياد شده، در حالى كه دنبال شمس در حركت است، و مراد از دنبال روى قمر دو چيز مى تواند باشد: يكى اينكه از خورشيد كسب نور مى كند، كه در اين صورت حال" اذا تليها" حالى دائمى است، چون قمر دائما از شمس كسب نور مى كند، و يكى اينكه طلوع قمر بعد از غروب خورشيد باشد، كه در اين صورت سوگند دائمى نيست، بلكه در دو حال قمر است، يكى ايامى كه قمر به صورت هلال در مى آيد، و يكى ايامى كه تمام قرص آن روشن مى شود.
" وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها" كلمه" جلى" از مصدر تجليه است، كه به معناى اظهار و بر ملا كردن است، و ضمير مؤنث" ها" به ارض بر مىگردد (البته كلمه ارض قبلا ذكر نشده بود، ولى از فحواى كلام معلوم است كه روز زمين را ظاهر و آشكار مى كند).
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير فاعل در" جلى" به كلمه" نهار" و ضمير مفعول" ها" به كلمه" شمس" برمىگردد، و معنايش اين است كه: سوگند مى خورم به روز كه خورشيد را نمايان مىكند، چون با بر آمدن روز خورشيد نمايان مىشود. ولى اين سخن با آيه قبل نمىسازد، چون در آيه قبل مىفرمود: خورشيد روز را روشن مى كند، و واقع هم همين است، نه اينكه روز خورشيد را روشن كند. " وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها" يعنى به شب سوگند در آن هنگام كه زمين را فرا مىگيرد، پس ضمير" ها" به ارض بر مى گردد، هم چنان كه در" جلاها" نيز گفتيم به آن بر مىگردد.
و بعضى گفته اند به كلمه" شمس" بر مى گردد، و معنايش اين است كه:" به شب سوگند كه بر خورشيد احاطه مى يابد"، و اين معنا بعيد است، چون شب به خورشيد احاطه ندارد، بلكه زمين و موجودات روى آن را فرا مى گيرد.[1]
در مورد پوشانده شدن روز توسط شب آیاتی در قرآن وجود دارد؛« إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ»[2] (پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران] آفريد؛ سپس به تدبير جهان هستى پرداخت؛ با (پرده تاريك) شب، روز را مى پوشاند).
« وَ هُوَ الَّذي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ »[3] (و او كسى است كه زمين را گسترد؛ و در آن كوهها و نهرهايى قرار داد؛ و در آن از تمام ميوه ها دو جفت آفريد؛ (پرده سياه) شب را بر روز مىپوشاند؛ در اينها آياتى است براى گروهى كه تفكر مى كنند).
همانطور که ملاحظه می کنید در این آیات بحث از پوشیده شدن شب توسط روز است نه اینکه خورشید توسط شب پوشانده شود.
[/HR][1] - ترجمه تفسير الميزان، ج20، ص: 496-497.
[2] - سوره اعراف،آیه54.
[3] - سوره رعد،آیه3.
سلام و عرض ادب
سلام
پس یعنی استاد ترجمه ای که در ابتدا کردین اشتباه بوده
چون فرمودین
سلام
اینکه گفته شد« شب خورشید را می پوشاند» از باب مجاز است، یعنی چون با آمدن شب، دیگری خورشید ظاهر نیست گویا اینکه، شب خورشید را پوشاند. اما در حقیقت با فرا رسیدن شب، روز پوشانده می شود و سیاهی شب چیره می شود.
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
آن ترجمه هم درست است ... در قرآن از ضمایر زیاد استفاده میشود و این ضمایر فقط یک مورد اشاره ندارند و با توجه به بطون بسیاری که هر آیه از آیات قرآن دارند یک آیه میتواند به صورتهای بسیاری تفسیر و تأویل گردد که همهی آنها هم منظور خداوند باشد، در نتیجه ترجمههای متفاوتی از آیات هم میتواند ارائه شود که هر کدام بنا بر یکی از آن تفسیرها باشند ... مسأله فقط اینجاست که معصوم علیهالسلام فرمود که هیچ چیز دوتر از عقول مردم به تفسیر قرآن نیست، ما اجازه نداریم قرآن را تأویل به رأی کنیم و باید از راسخان در علم تبعیت کنیم ...
اینکه خداوند بگوید شب خورشید را میپوشاند لزوماً به این معنا نیست که برود روی خورشید و دور تا دور آن را بگیرد، بلکه منظور این است که خورشید را از چشم مردم میپوشاند و «از چشم مردم» در متن آیه به قرینهی معنوی حذف شده است. با این وجود حتی اگر بگویید شب خود خورشید را هم میپوشاند حقیر قبول میکنم و میدانم که برای جناب ژیان و شاید شما این رویکرد سنگین باشد، در روایتی آمده است که خورشید در دریایی از آتش فرو میرود تا صبح دوباره از آن خارج شود، همان دریایی که ذوالقرنین علیهالسلام تا آنجا پیش رفت و این دریا روی کرهی زمین نیست، اما این مطلب را با هندسهای که ما از زمین و خورشید و ماه و منظومهی شمسی میشناسیم قابل درک نیست، برای درک این مطلب باید هفت زمین و آسمان را شناخت و شب و روز در این هندسهی کلیتر که لزوماً سهبعدی هم نیست بررسی نمود. در درکی که ما از کیهان داریم چیزی به اسم شرق و غرب وجود ندارد ولی در اصل چنین نیست و شرق و غرب واقعی وجود دارد و این دلیل دیگری است که هندسهی آسمانها و زمین آنطور که ما فکر میکنیم نیست و باعث شرمندگی است که فرصت نشده زیاد روی این مسائل در دین شریف اسلام تحقیق گردد. فعلاً برای ما معنای ظاهریتری که قابل درک برای عموم مردم باشد همان دو ترجمهای است که استاد آوردند ولی بطون این آیه محدود به آن دو ترجمه نیست ... تأویل آیه که مطابق روایت آورده شد که به جریان سقیفه اشاره دارد و چه بسا باز هم مسأله عظیمتر از آن باشد، ما دستمان از قرآن ناطق کوتاه است تا از ایشان بیشتر بپرسیم و ایشان بیشتر پاسخ دهند.
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام
خوب استاد من که از همان اول این مطلب را گفتم و گفتم از دید ناظر زمینی داره بیان می کنه
و مثل اینکه تاریکی امده و داره روی خورشید رو می پوشاند
منتهی حالا شما اسم مجاز رو روش گذاشتید ولی من چنین اسمی به کار نبردم
پس جناب ژیان هم درست می گفته اند که امکان نداره شب روی خورشید رو بپوشونه
سلام بر شما
پس برای اینکه معنی ایه را درست دراوریم باید از دید مردم را به ان اضافه کنیم
وگرنه به همین صورت ظاهر ایه درست نیست بلکه باید تفسیر و تاویل از ان بشود
خوب خود خدا نمی توانست این کلمه از دید مردم را به ایه اضافه کند ؟
تا این همه مردم سردرگم نشوند ؟
پس از دید شما هندسه ای که قران برای جهان پنداشته با هندسه فعلی جهان ناسازگار است
و هندسه صحیح هندسه قران است
امیدوارم روری این هندسه قران در باره جهان کشف شود
تا به بسیاری از سوالها جواب داده شود
موفق باشید
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم
این مطلب شما درست بود یا میتواند باشد، آن مطلبی که فرمودید و درست نبود این بود که فرمودید این آیهی قرآن غیرعلمی است و یا در سطح علمی مردم ۱۴۰۰ سال پیش میباشد
جناب ژیان آن گزاره را با پیشفرضهایی که در ذهنشان از ماهیت خورشید و شب دارند بیان کردند و نتیجهگیریاشان در چهارچوب همان فرضها درست است، ولی اینکه در حقیقت هم چنان امکانی وجود نداشته باشد محل اشکال است، شب خورشید را هم امکان دارد بپوشاند و برای این کار از لوازمی استفاده کند که آن دریا که در قرآن بیان شده است میتواند ابزار این کار باشد ... بسیاری از عبارات در قرآن هست که به نظر میرسد اشاره به مفاهیمی کنند که همهی ما درکی از آنها داریم ولی در اصل به پدیدههای عظیمی اشاره میکنند که ما خبری از وجود آنها نداریم، مثل آنکه در مقدمهی قیامت کوهها چون پشم زده پراکنده میشوند یا دریاها مشتعل میشوند و شاید ما فکر کنیم منظور صرفاً همین کوههای روی کرهی زمین و یا دریاهای روی آن میباشد، حال آنکه جریان فراتر از این حرفهاست و تشابه اسمی میان کوه و کوه و یا دریا و دریا به دلیل ارتباط ذاتی آنهاست و نه لزوماً یکی بودن آنها ... برخی از آیات قرآن دربارهی آن پدیدههای عظیم خلقت هستند و ما آنها را حمل بر پدیدههایی که در روزمرهی خود با آنها سر و کار داریم کرده و گمان میکنیم اشتباه یا عوامانه هستند، بلکه اینها برای ما نشانههایی هستند که میگویند شما از خلقت خدا جز اندکی را نمیدانید و سعی کنید که بدانید ... قرآن در کتاب مکنون و محافظتشدهای است که جز پاکان به بطون آن دست نمییابند:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ [الواقعه، ۷۷-۸۰]
و پاکترین افراد آنهایی هستند که خداوند در آیهی تطهیر معرفی فرموده که ای اهل بیت شما را از هر ناپاکی و رجس مبرا کردم و ایشان راسخان در علم هستند ... قرآن در هدایت به سوی اسلام و متولیان حقیقی آن «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ» است که آشکار است و در مقام هدایت مؤمنین محفوظ است تا فقط پاکان و رجوعکنندگان به پاکان که نسبت به ایشان حسادت و تکبری ندارند بتوانند از این «شِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ» بهره ببرند.
اگر بخواهید متعلَّق ضمیر را خورشید بگیرید باید مطابق علمی که دارید یا از نگاه مردم را اضافه کنید و یا آن دریا را برای پوشاندن خورشید در شب در نظر بگیرید، بستگی به علم ما و شما دارد، اما اگر متعلَّق ضمیر را زمین بگیرید دیگر لازم نیست از دید مردم را به آن اضافه نمایید ... تمام اینها هم میتواند همزمان منظور خداوند باشد، بستگی دارد این تفسیرها بر اساس پاکی و طهارت نفس صادر شده باشد و یا بر اساس مرضی که در قلب مفسر ممکن است وجود داشته باشد، آنهایی که از نفس سالم بربیایند همه میتوانند نفسیر همین یک آیه باشند، چنانکه از معصوم علیهالسلام معنای آیهای را پرسیدند و ایشان پاسخی دادند، باز پرسیدند و ایشان پاسخ دیگری دادند، پرسیدند که چطور؟ فرمودند که آیات قرآن یک معنا و تفسیر ندارند
آنها که برای فهم قرآن به اهل بیت علیهمالسلام و کسانی که در پاکی نفس دنبالهروی ایشان هستند رجوع نمایند سردرگم نمیشوند، ما بقی هم قرار است که سردرگم بشوند چنانکه با زخارف دنیا سرمست شده و از یاد خدا غافل و در مستی خود سرگردانند ... آیا خدا نمیتوانست دنیا را مانند قیامت و ظاهرش را متناسب با باطنش خلق کند؟ ایا خدا نمیتوانست متشابهات قرآن را برداشته و تنها محکمات را نازل گرداند؟ چرا خداوند قادر است لکن ارادهی خداوند به حکمتش تعلق میگیرد و حکمت خداوند ایجاب کرده است که در دنیا سیاق دنیا حاکم باشد ... بر همین اساس انبیاء علیهمالسلام وقتی معجزاتی میآوردند که آیات بینات بود باز مردم برای نپذیرفتن آنها توجیهاتی را میآوردند و شما که باور نمیکنید خدا بخواهد آنها نتوانند توجیه بیاورند ولی موقف نشده باشد و آنها علیرغم ارادهی خدا توانسته باشند توجیهاتی برای نپذیرفتن آن ایات بیابند؟ بله خدا اجازه میدهد که اگر کسی برای خود ضلالت را میپسندد بتواند به آن هم دست یابد و کسی را مجبور به پذیرش سبیل رشاد نمیکند: لا اکراه فی الدین
منظورتان از هندسهی فعلی چیست؟ اگر منظورتان برداشت فعلی ما از هندسهی جهان است بله نظر قرآن ظاهراً با آن سازگار نیست ... هندسهای که ما امروز از جهان میشناسیم هندسهای است که از راه حواس ظاهری نسبت به آن شناخت پیدا کردهایم ... با درکی که از مکان و زمان داریم ... این درک در نظریهی نسبیت هم پذیرفتنی نیست تا چه برسد به نظر اسلام ... حواس ظاهری ما حسگرهایی هستند که درکی از حقیقت را به مغز میرسانند ولی همین سنسورها در عین حسگر بودن فلیترهایی هم هستند که تنها برشی از حقیقت را حس کرده و به مغز میرسانند، بعدی از حقیقت فیلتر شده را میتوان با گسترده کردن طیف نور (امواج الکترومغناطیس) یا باند فرکانس صوتی (امواج فشاری) توسط برخی از ابزارها جستجو کرد ولی ابعاد دیگری هم هستند که این حواس ابتدا به ساکن قادر به درک آنها نباشند و در نتیجه علوم طبیعی امروزی هم که تنها همین صورت ظاهری حواس ظاهری را حداکثر گسترش میدهند قادر به درک آنها نباشند ... ما در جهانی زندگی میکنیم که جز برشی از آن را نمیتوانیم با حواسی که داریم حس نماییم ... مانند نابینایی که هیچ درکی از دیدن و مفاهیمی که در ذیل آن مطرح میشود ندارد ...
تردید دارید؟ :Gig:
منتظر هستید چه کسی برایتان این کشف را انجام دهد؟
به قول آن استاد اخلاق اهل اقامه باشید و نه فقط مصرف کننده
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام بر شما
خوب غیر علمیست دیگر
وقتی با حقیقت اتفاق افتاده جور نیست می شود غیر علمی
و سطح علمی مردم 1400 سال پیش همان چیزی بوده که می دیدند
این دو جمله یکیست و هیچ فرقی با هم ندارند
خوب قران برای همه مردم و همه زمانهاست نباید که اینقدر کلمات را در مفاهیم غیر اصلی ان بکار برده باشد
شما فکر کنید یک مسیحی می خواهد از روی قران مسلمان شود خوب با خواندن این مسائل
فکر می کند در قران اشتباه وجود دارد
خدا چرا باید خواسته باشد که قرانی که از ان بعنوان معجزه یاد می شود باعث گمراهی
مردمان بی گناه شود
شاید خود این بعدی از اعجاز قران باشد
سوره ی خورشید چه جالب، تا حالا اینطوری بهش نگاه نکرده بودم
درباره آیه ی دویست و هشتاد و ششم سوره ی گاو ماده هم بنویسید
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما،
عجب! خواهر بزرگوار کوتاه بیایید! کجایش غیرعلمی است!؟ خدا خالق علم است اگر ما کاشف علم هستیم! خدا خالق مریخ است اگر غربیها آرزو دارند بروند مریخ ببینند قابل سکونت هست یا نه، خدا خالق ستارهها و کهکشانهای دور است اگر غربیها برای شناختن کلیات آنها هم به یکدیگر جوایز علمی میدهند ... آخر این چه حرفی است که ولو بیربطترین کلام خدا را غیرعلمی معرفی میکنید؟ علم آن است که خدا بگوید نه آنکه ما گمان میکنیم داریم ...
شما مسلمان هستید، در اعتقاد شما کلام خدا حق هست یا نیست؟ اگر هست بگویید حق بودن کلام خدا یعنی چی؟ یعنی راسته؟ نه بالاتر از آن، راست یعنی انطباق داشتن با حقیقت ولی کلام خدا خود حقیقت است، تنزل یافتهی حقیقت است، فروکاستهشدهی حقیقت است و این فروکاسته شدن از حقیقت بودن آن نمیکاهد مگرآنکه در غیر آن صورتی که باید تفسیر شود تفسیر گردد که در این صورت آن کلام حق میشود مصداق بارز باطل و دروغ! سبب گمراهی هم میشود ...!
چطور میفرمایید با اتفاقی که میافتد جور نیست؟ مگر شما میدانید که چه اتفاقی میافتد؟ چرا نمیگویید با دانش امروز ما سازگار نیست و بعد اضافه نمیکنید که البته دانش امروز ما قطعی هم نیست؟ این لحن قطعی شما سبب وهن دین اگر نمیشود پس چگونه است؟
امروز مگر غیر آن است؟ امروز هم فقط چیزی را که ببینند میگویند علم است؟ ۱۴۰۰ سال پیش مردم عقلشان به چشمشان بوده و امروز هم همان است، فقط عینک زدهاند و چشمشان قویتر شده است، حالا اینکه نادیدنیهایشان چقدر بیشتر یا کمتر از آن چیزی باشد که دیدهاند یا میبینند را دیگر خدا میداند، خودشان که نمیدانند و راهی هم برای تخمین مقدار آن ندارند و شوربختانه آنچه را که نمیبینند انکار میکنند و میگویند علم به انتهای خود نزدیک شده است و این ادعا بسیار بیشرمانه است وقتی شناختشناسی ایشان بررسی میشود.
علوم قرآن برای همگان قابل درک نیست ... آن بخشی از قرآن که برای همگان است جنبهی هدایت قرآن به سمت خدا و اسلام و تشیع است، یعنی همان جنبهای که در آن جهت قرآن کتابی آشکار است: قرآنٌ مبینٌ ... مگرنه کدام قرآن شناسی ادعا دارد تمام قرآن برای همگان است؟ اصلاً مگر بحر در کوزهای جا میشود که هر کسی بخواهد معارف بالای آن را درک نماید؟
اما در مورد اینکه فرمودید کلمات در غیر معانی اصلیاشان به کار رفتهاند هم اشتباهی دیگر است ... قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است و علم انشقاق یکی از قویترین ابزارهای یک پژوهشگر مسلمان برای تدبر در قرآن است ... اما لغتنامههای عربی را اگر بروید ببینید خواهد دید که اگرچه علمایی آنها را نوشته باشند ولی اصل آنها عوامانه است، مثلاً یک شعر از یک شاعر عرب میآورند که این شاعر این لغت را در این معنا به کار برده و این لغت این معنا را هم دارد، یا برخی این لغت را در فلان معنای دیگر هم استعمال کردهاند ... گاهی هم کلی نظریه در این زمینهها مطرح میکنند که برخی معتقدند به این دلیل معنای این لغت چنان است که چنین و چنان ... خلاصه این لغتشناسی عربی امروزی هم یک علم بشری و پر از نقص است و مبتنی بر روایات اهل بیت علیهمالسلام نیست و خیلی از آنها را هم علمای عامه نوشتهاند که چه بسا گاهی خیلی هم مورد تأیید نباشد، اگر از آنها استفاده میشود دلیل بر اینکه هر چه در آنها نوشته شده است حتماً صحیح باشد نیست، به اندازهای که برای هدایت لازم باشد کافی است ولی برای استخراج علوم مکنون از آن کافی نیست گرچه میتواند کمک نماید.
مسیحی هم مانند ما ... او با آیت بودن قران ایمان میآورد و در باقی موارد هر چند که به نظرش عجیب برسد به خداوند اعتماد میکند و همان را میگوید که هر مؤمنی به قرآن میگوید، باور دارم که کل از آن جانب خداست (آیهی ۷ آلعمران) ... نقش خداوند در هدایت بندگانش را دست کم نگیرید ... اثبات حقانیت معجزهی انبیاء بر عهدهی خداست و نه بر عهدهی ان معجزات یا خود انبیاء و سایر مؤمنین ... این مطلب در قرآن هم آمده است ... قلوب انسانها که محل درک و فهم است جایگاه ارتباط خدا با انسان است و کسی را یارای تصرف در آن جز خدا یا به اذن خدا نیست ... کسی که به دنبال حقیقت باشد را خداوند گمراه رها نمیکند و کسی که در قلبش مرض باشد هم با توجیهاتی خیلی ساده از همین قرآن منحرف خواهد شد
قرآن کتاب هدایت است برای آن کس که لیاقت هدایت شدن را از دست نداده باشد ... خداوند راضی نشده که کسی گمراه شود و اینکه از گمراهان ناراضی است هم همین معنا را میدهد، اینکه اجازهی گمراه شدن آنها را داده است در راستای اصرار خود ایشان بر گمراه شدن بوده است، خداوند حق را به ایشان نشان داده است و ایشان پشت کردهاند، پس باز آن را در نظرشان آورده و آنها باز انکار کردهاند، تا جایی که فرمود رهایش کنید و او را به خودش واگذارید ... بنابراین نگران مردم بیگناه نباشید ... خداوند جای حق نشسته و به هدایت بندگانش مشتاقتر از ما و شماست ... در مورد خدایی صحبت میکنیم که در حدیث قدسی فرمود اگر بندگان گناهکارم میدانستند که چه مقدار مشتاق بازگشت ایشان هستند هر آینه از شوق جان میدادند ... این خدا به این راحتی کسی را رها نمیکند ... شخص باید بر جاهل بودن خود اصرار داشته باشد ... چنین کسی از شأن انسانیت خارج میشود ... مردم مستضعف را با کافران یکسان ندانید ... خدا از دل بندگانش خبر دارد ... از ظاهر ایشان باطن ایشان را قضاوت نکنید ... اینکه ظاهراً انسانهای شریف و نجیب و درستکاری هستند را نگذارید فریبتان بدهد که پس حتماً باطناً هم انسان هستند ... سامری زمان حضرت موسی علیهالسلام از خیّرینی بود که دست رد به کسی که از او کمک میخواست نمیزد ولی از پستترین بندگان خدا از اولاد آدم علیهالسلام بود و آن همه کار خیرش در قیامت هبائا منثورا خواهد شد ... انسانیت به باطن است و نه به ظاهر ... کسی که کافر است هر چقدر هم که ظاهراً انسان خوبی باشد باطنش ویرانه است ... کسی که با قرآن از حق بازگردد مطابق قرآن در دلش مرض است گرچه امکان دارد در ظاهر خود را حفظ کند و بروز ندهد
یا علی علیهالسلام
تاپیک جمع بندی
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد ترجمه آیه « وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَئهَا»[1] دو دسته ترجمه بیان شده است؛(و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند) و (و سوگند به شب آن گاه كه خورشيد را بپوشاند و آفاق و هوا را تاريك نمايد).
شب یک وجود خارجی و واقعی نیست که بخواهد واقعا چیزی را بپوشاند و یا روی چیزی واقع شود، بنابراین معنای آن نیز معنایی مجازی است، به تعبیری حرکت زمین موجب پدید آمدن تاریکی در سطح زمین می شود، گویا اینکه روی خورشید را پوشانده.[2]
" وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها" يعنى به شب سوگند در آن هنگام كه زمين را فرا مى گيرد، پس ضمير" ها" به ارض بر مىگردد، هم چنان كه در" جلاها" نيز گفتيم به آن بر مى گردد. بعضى گفته اند به كلمه" شمس" بر مى گردد، و معنايش اين است كه:" به شب سوگند كه بر خورشيد احاطه مى يابد"، و اين معنا بعيد است، چون شب به خورشيد احاطه ندارد، بلكه زمين و موجودات روى آن را فرا مى گيرد.[3]
علاوه بر این معنی ظاهری معنی باطنی ای هم ذکر شده است؛ از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: مراد «شمس» رسول خدا، به سبب آن حضرت خدا واضح فرمود براى مردم دينشان را. و «قمر» امير المؤمنين است تالى تلو رسول خدا و [دميد در او به علم، دميدنى] و مراد «ليل» ائمه جور هستند. كسانى كه استبداد نمودند به امر به غير امر آل پيغمبر و نشسته مجلسى را كه آل رسول اولى بودند به آن مكان از ايشان، پس پرده كرده دين خدا را به سبب ظلم و جور. پس حكايت فرمود فعل آنها را فرمود: «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها».و مراد به «و النّهار» امام است از ذريّه فاطمه عليها السّلام، سؤال گرديده مى شود از دين و شريعت پيغمبر، پس آشكار نمايد براى كسى كه سؤال مىنمايد پس خدا حكايت فرمايد: «وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها».[4]
[/HR][1] - سوره شمس،آیه4.
[2] - برگرفته از پرتوى از قرآن، آیت الله طالقانی،ج4، ص: 107.
[3] - ترجمه الميزان، علامه طباطبایی،ج20، ص: 498
[4] - تفسير اثنا عشري، حسينى شاه عبدالعظيمى حسين بن احمد،ج14، ص: 228