پاسخ هم این است که تفاوت آنها لزوماً در ظاهرشان نیست ... تأیید آیت خدا بودن قرآن از طریق درک وجدانی است و نه از طریق ادبیات عرب و شمردن تعداد آرایههای ادبی و تعداد پندهای حکمت آمیز و غیره
این حرف شما رو هم فکرانتون هم قبول ندارن .( صرفا جهت اطلاع )
تو بحث تحدی قرآن هم نظر شما کاملا مخالف با کارشناس بحث ، آقای میقات بود . به نظر من شاید مشکل همین عدم درک درست شما از دینی باشه که دارید ازش دفاع میکنید . شایدم شما درست میگید و بقیه همفکرانتون در اشتباه هستند !
اگر شما مقایسه ظاهری رو قبول ندارید ، ما نمیتونیم کاری بکنیم . چون کل گفته های من راجع به مقایسه ظاهره و نه باطن و این جور حرف ها . چون اصولا باطن و بطون رو میشه برای هر جمله پیش پاافتاده ای هم در نظر گرفت .
به هر حال باید کارشناسان نظر شمارو تایید کنند ، وگرنه متاسفانه نظر شما ، نظر رسمی این سایت نمیتونه باشه !
من هیچ پیامبری رو قبول ندارم ، اصل نبوت به نظر من دروغ و باطله .
لطفاً خیلی صریح بفرمایید هدفتان از مقایسهی میان شاهنامه و قرآن چیست؟ فرض کنید پاسخ ما به سؤال شما این است که بدون فرض الهی بودن قرآن هیچ فرق خیلی خاصی بین آن دو نباشد. حالا چه نتیجهای میگیرید؟ این سؤال از کجا به ذهن شما رسید و در پی رسیدن به پاسخ چه سؤالی پشت این سؤال هستید؟
لطفاً خیلی صریح بفرمایید هدفتان از مقایسهی میان شاهنامه و قرآن چیست؟ فرض کنید پاسخ ما به سؤال شما این است که [="#FF0000"]بدون فرض الهی بودن قرآن هیچ فرق خیلی خاصی بین آن دو نباشد.[/] حالا چه نتیجهای میگیرید؟ این سؤال از کجا به ذهن شما رسید و در پی رسیدن به پاسخ چه سؤالی پشت این سؤال هستید؟
اگر پاسخ شما این باشه ، نتیجه گیری من اینه که ادعای آسمانی بودن قرآن باطل و بی اساسه .
یعنی من از سوالم به عقیده ام رسیدم ، نه اینکه بخوام عقیده خودمو به سوال تحمیل کنم .[/]
ینی براستی تا کنون نمی دونستی داستان بر گشت خورشید برای سلیمان تو کرآن هست ؟
اینم آیه اش
اذ عرض عليه بالعشى الصافنات الجياد (31)
فقال انى احببت حب الخير عن ذكر ربّى حتى توارت بالحجاب (32)
ردّوها على فطفق مـسـحـا بـالسـّوق و الاعـنـاق (33)
بعضى از مفسرين گفته اند: (ضمير در (ردوها) به كلمه (شمس) برمى گردد، و سليمان (عليه السلام) در اين جمله به ملائكه امر مى كند كه: آفتاب را برگردانند، تا او نـمـاز خود را در وقتش بخواند. و منظور از جمله (فطفق مسحا بالسوق و الاعناق) اين است: سليمان شروع كرد پاها و گردن خود را دست كشيدن و به اصحاب خود نيز دستور داد ايـن كـار را بـكـنـنـد، و ايـن در حـقـيـقـت وضـوى ايـشان بوده. آنگاه او و اصحابش نماز خـوانـدنـد. و ايـن مـعـنـا در بـعـضـى از روايـات ائمـه اهل بيت (عليهم السلام) هم آمده).
از تفسیر المیزان علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف
این خورشید بد بخت یک بار دیگه برای امام نخست بر گشت
در آینده هم باید برای امام دوازدهم بر گردد
خدا کنه امام زمان بیایند تا ما بار دیگر بر گشت خورشید را ببینیم بسیار علاقمندم که بر گشت خورشید را ببینم
ببینید این به جهان بینی ما بر می گرده برای شما که پیامبر را قبول ندارید واقعا این مورد سخته
چرا که وقتی پیامبر را قبول ندارید معجزه ای از ایشان را هم قبول ندارید
ولی برای ما که پیامبر را قبول داریم این را جزئ معجزات پیامبر می دانیم و قبول داریم
در ضمن اگر این مورد دروغ بود و اتفاق نیفتاده بود
مردم همان دوران به این دروغ اعتراض می کردند
پس چون اعتراضی مبنی بر دروغ بودن این مورد وجود ندارد
پس حقیقت ان ثابت می شود
ببینید این به جهان بینی ما بر می گرده برای شما که پیامبر را قبول ندارید واقعا این مورد سخته
چرا که وقتی پیامبر را قبول ندارید معجزه ای از ایشان را هم قبول ندارید
ولی برای ما که پیامبر را قبول داریم این را جزئ معجزات پیامبر می دانیم و قبول داریم
در ضمن اگر این مورد دروغ بود و اتفاق نیفتاده بود
مردم همان دوران به این دروغ اعتراض می کردند
پس چون اعتراضی مبنی بر دروغ بودن این مورد وجود ندارد
پس حقیقت ان ثابت می شود
اتفاقا مردمی که در میان آن اعراب جاهل به واسطه آشنایی و رفت و آمد با مردم متدمن آن روزگار ( ایرانیان و رومیان ) اندکی صاحب علم و دانش بودند ، خرافه ای بودن و افسانه ای بودن داستان های قرآن رو متذکر شدند .
باور میکنید این نقل در قرآن هست ؟!!!
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلين ( نحل - 24 )
و چون به آنان گفته شود: «پروردگارتان چه چيز نازل كرده است؟» مىگويند: «[="#FF0000"]افسانههاى پيشينيان است[/].» ( ترجمه فولادوند )
آیه های دیگری هم هست . قانع نشدید بازهم بیاورم ![/]
عصبانیت شما برای من قابل درک نیست . من از شما درخواست کردم مثل کارشناس به سوال من جواب بدید . این ناراحتی نداره مومن !
عصبانیت نیست جناب دارنی ... صراحت و قاطعیت است ... بدون لفافه منظورم را گفتم ... ان شاء الله بنا دارم که عصبانی نشوم، توکل بر خدا
Dahim Darni;698162 نوشت:
[=Verdana]
موردی بفرمایید که در این زمینه ، در آن زمینه در فلان زمینه ، قرآن برتر از شاهنامه ست . اگر هم موردی سراغ ندارید بفرمایید مزاحم شما نشویم !!!
[=Verdana] قران از نظرهای زیادی و در واقع از تمام نظرهای ممکن در مقایسهی بین دو کتاب از شاهنامه و هر کتاب دیگری سرتر است:
از نظر ادبی سرتر از شاهنامه است ... ادبیات عرب حول این کتاب توسعه مییابد، بر خلاف کتاب شعر شعرا که چون قافیه تنگ آید از خودشان کلمه ایجاد مینمایند ...
از نظر اخلاقی، قرآن کتابی است که یک ایدئولوژی بر اساس آن شکل میگیرد و اخلاقیات از مؤلفههای یک ایدئولوژی هستند ... خوب و بد در این کتاب تعریف شده است نه اینکه کسی مجموعهی مشخص یا مبهمی از خوبی و بدی را در ذهن داشته باشد و بعد بر اساس آن داستان بسازد و کسی را در آن خوب یا بد بشناساند
از نظر تاریخی، روایتهای قرآن از هر سند تاریخی مستحکمتر به حساب میاید و همانطور که در خودش آمده مطالب آن داستان و شعر نیست و کلام خداوند حق متحقق است
از نظر علمی در تمام مراتب علمی مبدأ آموزش است و مورد رجوع در هر علمی قرار میگیرد از زیستشناسی گرفته تا فیزیک تا ادبیات تا حقوق تا روانشناسی تا فلسفه و منطق تا کیهانشناسی تا مسائل ورای علوم دنیا
...
و قبل از همهی اینها آیاتالبینات است برای اثبات رسالت پیامبری که ادعا کرد از طرف خدا به رسالت فرستاده شده است، صلیاللهعلیهوآله
.
.
.
اما در تمام این مسائل این تفاوتها تنها برای کسی قابل درک است که ابتدا برایش اثبات شده باشد که این کتاب از طرف خداست ... و راه این اثبات غیر از ظاهر قران است ... ظاهر وسیلهای است برای اثبات وجدانی ... ظاهر عجیب معجزات انبیاء گذشته تنها وسیلهای بودند برای جلب توجه و کمی دقیقتر شدن مردم در دعوت نبی، باقی کار شناساندن صدق گفتار نبی توسط خداوند و از طریق تصرف در دلهای مردمان بوده است ... مگرنه ظاهر را همیشه میشود جعل کرد ... ظاهر کارهای خارق عادت انبیاء را همان در گذشته هم توسط جادوگران و ساحران جعل میشده است ... امروز هم ظاهر قران را میتوان کمابیش جعل نمود ... ولی در باطن فقط این کتاب است که خود را به عنوان نشانهی خدا در دل بندگان خدا میشناساند تا ایشان یقیقن حاصل کنند که قرآن از طرف خداست و بعد بتوانند به تمام ابعاد آن از ظاهر گرفته تا باطن به آن اعتماد کنند ... چیزی که قابل جعل شدن نیست آن اثر است و قران بعد از آیت خدا بودنش دیگر تنزیل کتاب مبین است که در کتاب مبین هیچ تر و خشکی فروگذار نشده مگرآنکه احصاء شده است ... کتاب مبین صدر عالم وجود است و قرآن فروکاسته و چکیدهی آن ... هر کتاب دیگری که باشد جزء گسترش یافتهی قران و نشر آن است که همان کتاب مبین است ... قرآن عدد ۱ است که تمامی اعداد با تالیگیری از گسترش مفهوم آن توسعه یافتهاند و اگر گفتید فرق عدد ۱ با عدد ۲۲ چیست در همین تقدم و تأخر رتبه است و نه چندان در ظاهر آنها ... همهی اعداد در مبنای ۱۰ با ۱۰ رقم ۰ تا ۹ نوشته میشوند و بعد متکثر میشوند ولی شأن حقیقی بین آنها که در تالیگیری در نظریهی مجموعهها مطرح مطرح میشود بین آنها باقی میماند و عدد صفر و عدد ۱ با سایر اعداد قابل مقایسه از این نظر نیستند ... اینجا صحبت از علت و معلول است ... چون قرآن اینطور نوشته شده است عالم خارج اینطور نظم یافته است ... این بزرگترین فرق قران با هر کتاب دیگری است ... ولی این پاسخ باز هم برای شما نیست چون گره از سؤالات شما با پرسش و پاسخهای دیگری باز میشود اگر بنا به باز کردنش داشته باشید
Dahim Darni;698162 نوشت:
[=Verdana] [=Verdana] خیر ، وانمود نمیکنم . بلکه دنبال این هستم بدانم مسلمین مغروری همچون شما که دائما به حق و حقیقت دینشان مینازند ، بین اثری که آسمانی اش میدانند و یک اثر تماما زمینی چه تفاوت هایی می بینند .
...
جالبه که هیچ تفاوتی احساس نمی کنید !!!
[=Verdana] تفاوتهایش را شمردم و چه بسا آنچه شردم در مقابل آنچه که هست حلقهای باشد در بیابان
شما به دنبال تفاوت هستید ... تفاوتی که فرق میان مسلمان و کافر باشد ... در حالی که تمام مسلمین معترفند به اینکه قرآن با آن عظمت در مقام ظاهر با همان حروف معمولی نوشته شده است و از این نظر فرقی با سایر کتب ندارد ... از سایر نظرهای ظاهری هم لزومی ندارد فرقی داشته باشند ... تفاوت اصلی در جای دیگر است ...
Dahim Darni;698162 نوشت:
[=Verdana] [=Verdana] بله ، من اصل نبوت و آمدن چیزی به اسم کتاب آسمانی از آسمان را قبول ندارم .
اما شما که میگویید این کتاب آسمانیست ، بفرمایید این کتاب آسمانی شما چه تفاوتی با کتاب زمینی حکیم دارد ؟!! شما فقط دارید از جواب دادن به این سوال طفره می روید .
بیان کردم ... ولی این را هم ذکر کردم که تلیید این مطالب برای کسی است که الهی بودن قرآن برایش مورد تردید نباشد یا منکر آن نباشد ... اگر نیک نگاه کنید از اصل سؤال طفره نرفتهام بلکه مدام دارم گوشزد میکنم که طرح شدن این سؤال از طرف شما اشتباه است وقتی امکان فرستاده شدن هر کسی را به رسالت از طرف خدا صفر میدانید ... و بنده واقفم به اینکه انسان در عالم ظاهر هیچ معیاری برای محک زدن خدایی بودن یا نبودن یک اثر ندارد و تمام معیارهای ظاهری ما معیارهای انسانی است، اگر اثری خیلی قوی و برتر باشد پدیدآورندهی آن را انسانی برتر و اگر خیلی ضعیف و ابتدایی باشد پدیدآورندهی آن را بچه یا شخصی ضعیف مینامند، نه خدا یا چیز دیگر ... گرچه اگر ضعیف باشد میتوان حدسهای دیگری هم زد همانطور که اگر قوی باشد میتوان حدسهای دیگری هم زد ... لیکن هیچ کدام اثباتی برای الهی بودن آن اثر نخواهند بود ... عالم ظاهر عالم شک و تردید است و در آن هیچ چیزی با قطعیت قابل اثبات نیست و هر اثباتی بهرهای از احتمالات را خواهد داشت ...
بله خوشحال میشم این کارو انجام بدید . البته این داستان یوسف و زلیخا خیلی قشنگ تر و کاملتر تو تورات اومده ، هرچند شاهنامه کتاب عشق و عاشقی نیست و یک اثر حماسی هست ، اما داستان های عاشقانه اون به زیبایی هرچه تمام تر به تصویر کشیده شدند .
به هر حال من منتظر اثبات شما هستم .
ببینید من موردی می گم قانونی هست در طبیعت که بیان می کنه اگر امیدت از همه جا قطع بشه و در نهایت استیصال
قرار بگیری ان موقع به خدا پناه می بری
و در ان موقع خدا تو را اجابت می کند
این مفهوم به زیبایی در زمانی که یوسف ته چاه افتاده استخراج می شود
یعنی رسیدن به یک قانون معنوی در این داستان
ایا یک چنین مفهومی در داستان یوسف و زلیخا وجود دارد در شاهنامه ؟
کسی از شما دعوت نکرده که بیاید و بازش کنید ( دهنتونو میگم )
جواب شما را یکبار دادم که وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ ... قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (الأنعام: ٩١) آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» .... بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجتآمیزشان رها کن، تا بازی کنند!
در مورد این ادبیات نگارشی هم که نشان از غیظ شما نسبت به حق است هم قرآن راهکار دارد قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آلعمران: ١١٩) بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.»
Dahim Darni;698089 نوشت:
بله ، باید از امثال شماها گذشت ، چون اتلاف وقته بحث کردن با شماها .
کفار که مدام در اتلاف وقت و خسران هستند چه بحث داشته باشند چه نداشته باشند قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (الزمر: ١٥) : «زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند! آگاه باشید زیان آشکار همین است!»
Dahim Darni;698089 نوشت:
شما به مطالعه قرآن مشغول باشید .
بنده که مطالعه دارم و استفاده می نمایم . اهلش را هم با آیات به فیض می رسانم اما شرط دارد بهره از قران که بعید می دانم در شما باشد:
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (الإسراء: ٨٢) و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمیافزاید.
در ضمن دقت کنید پیامبر که داستان به این زیبایی را گفته نه رمان نویس بوده و نه قصه نویس
پیامبر در جوانی تجارت میکرده و در تجارتم سفرهای بسیاری میکرده قطعا! اونقدر قصه شنیده که بتونه حتی دوبرابر قرانو هم بگه!! همین الان کم نیستن پیرمردایی که یه داستان الکی رو با بهترین کیفیت و جذابیت ممکن روایت میکنن! این قدرت بیانه که رمان نویس بودن نمیخواد!
**گلشن**;698130 نوشت:
در داستان یونس در شکم ماهی اخیرا مردی امریکایی به مدت یک ساعت درون شکم مار رفت و زنده بر گشت
اون خشکزیه، بعدم یک ساعته!!
**گلشن**;698133 نوشت:
خوب فردوسی شاعر بوده و از هزاران نفر پرسیده تا این داستان و گفته
ایا پیامبر قصه گو یا رمان نویس بوده ؟
ایا از کسی پرسیده ؟
بالاخره تفاوت پیدا میشه :ok:
میگن آره!! سفرهای زیاد، مراوده زیاد با یهودیا و ... باعث میشه هر کسی پر از داستان بشه! و این مطلب وقتی قوت میگیره که میگن مطالب قران نوآوری ندارن فقط در جزئیات با کتاب یهودیا متفاوته!(و البته نه مسیحیا!!)
**گلشن**;698148 نوشت:
باور کنین جدی گفتم
قصد شوخی نداشتم
این کارها با توجه به قدرت فکر و تمرکز انجام میشه
مگه تا به حال ندیدین که با چشم اشیا رو جابجا می کنند
یا قاشق را خم می کنند
این اتفاقات زیاد میفته و عادیه
پس اگراین داستان در تورات هم امده
پس امکان درستی ان بیشتر می شود
مگر انکه حضرت موسی را هم قبول نداشته باشید
اما از نظر ادبی ایا پیامبر ان داستان را در اوج فصاحت و بلاغت گفته یا نه ؟
خوب این هم نمونه ای از اعجاز این داستان
در حالی که فردوسی پیشه اش شاعری بوده
قدرت فکر چیه!! یادت رفته بوده درو ببندی حتما!!:Nishkhand: اگه نه کلیپ بساز!!
یکی از آشناهامون یه پیرمرد 50سالست که اصلا سواد نداره، ولی چنان اشعار و داستانایی میگه که نگو!!
سلااام
من چند صفحه اول تایپیک خوندم , بیشتر از این توانایی خواندن نداشتم نمیدونم کسی این سوال از شما پرسید یا نه؟!!! چرا انقدر ولادت حضرت عیسی برا شما عجیبه؟
شما چطور از نظر علمی پذیرفتید که از هیچ موجودات افرید شده اند؟ یا اینکه چگونه پذیرفتید انسان از میمون به تکامل رسیده ؟ در اینجا که حداقل زنی هست که فزرندی بیاورد ایا این عجیبتر است؟
اگر به جواب دو سوال اول من رسیدید دوست دارم از شما بشنوم که از این حیرت در بیام
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم
پاسخ هم این است که تفاوت آنها لزوماً در ظاهرشان نیست ... تأیید آیت خدا بودن قرآن از طریق درک وجدانی است و نه از طریق ادبیات عرب و شمردن تعداد آرایههای ادبی و تعداد پندهای حکمت آمیز و غیره ... در کل به برخی از تفاوتهای قرآن و سایر کتابها اشاره گردید و متوجه شدیم که جناب دارنی میخواهند بدون توجه به الهی بودن قرآن تفاوتهای قرآن با سایر کتب بررسی شود و به همین دلیل به ایشان توضیح داده شد که در این صورت لزوماً تفاوت خیلی خاصی بین آنها نیست ... اصل تفاوت آنها وقتی است که الهی بودنش اثبات شود و اثبات الهی بودن آن هم از طریق اختلاف در ظاهر آنها نیست ... بعد جناب دارنی گفتند که اصولاً قبل ندارند که چیزی از طرف خدا باشد ... پس بحث تاپیک همانجا تمام شد ... از بعد از آن دیگر داریم به ایشان میگوییم که اگر ما میگوییم اثبات این قضیه فلان است و شما دارید روی بهمان بحث میکنید این یک اشتباه فاحش است ولی ایشان اصرار دارند که با رد کردن بهمان بگویند که این قضیه دروغ است و اثباتی برایش نیست ... رویکرد شبهعلمی ایشان توهین به شعور مخاطبانشان هست ولی ایشان باقی افراد را بیادب میشمارند و کریمانه میگویند که دیگر با شما بحث نخواهم کرد و یا از شما دعوت نکردم و مجبور نیستید نظر بدهید ...
این خلاصهای بود از بحثهایی که تا کنون در این تاپیک انجام شده است آنطور که بنده شاهدش بودم
یا علی علیهالسلام
سلام
مدتی بود با هم بحث نکرده بودیما!!:khandeh!:
اول میگیم حضرت محمد پیامبر خداست! اثباتش چیه!؟ معجزه ش! معجزش چیه!؟ قران!
بعد میگیم چرا قران معجزه ست!؟ چون فصیح و بلیغه! اگه کتاب دیگه هم فصاحت و بلاغت داشته باشه چی!؟ به قران نمیرسه چون قران کلام خداست! چرا کلام خداست!؟ چون حضرت محمد که پیامبر خداست گفته! اثباتش!؟ .....
خب این مطلب درواقع همون تسلسله باطله که تو بحث آغاز جهان بحثش بود!!
[=Verdana]
این حرف شما رو هم فکرانتون هم قبول ندارن .( صرفا جهت اطلاع )
تو بحث تحدی قرآن هم نظر شما کاملا مخالف با کارشناس بحث ، آقای میقات بود . به نظر من شاید مشکل همین عدم درک درست شما از دینی باشه که دارید ازش دفاع میکنید . شایدم شما درست میگید و بقیه همفکرانتون در اشتباه هستند !
[=Verdana]
Dahim Darni;698166 نوشت:
[=Verdana] [=Verdana]به هر حال باید کارشناسان نظر شمارو تایید کنند ، وگرنه متاسفانه نظر شما ، نظر رسمی این سایت نمیتونه باشه !
شما به دنبال پاسخ سؤالتان از نظر مسلمین هستید یا فقط نظر شخص خاصی از کارشناسان را میخواهید؟ میدانم که بزرگواران نظر حقیر را قبول ندارند یا خیلی قبول ندارند، گرچه تا کنون نقدی هم نکرده باشند، ولی شما هم به سخن نگاه کنید و نه اینکه چه کسی چه میگوید اگر به دنبال پاسخ برای سؤالتان هستید. [=Verdana]شما بنده را یک مسلمان در یک جزیرهی دورافتاده تصور کنید که اینطور در مورد قرآن و اسلام به اطمینان خاطر رسیده است، الحمدلله، تا آنجا که به قول شما شدهام مسلمانی که مدام به حقانیت دینش مینازد ... کلام این یک مسلمان هم به هر حال نظر یک مسلمان است که در تفکرات علمی شما نباید از قلم بیفتد ... لااقل یک نفر از این راه که گفتم ایمان آورده است اگر دیگران به صور متفاوتی ایمان آوردهاند ...
راستی اگر در زمینهی تحدی در اشتباه هم باشم (که با توجه به صحبتهایی که در تاپیک دیگر با جناب شعیب داشتیم به نظر میرسد اینطور نباشد و ظاهراً تمام علما همین عقیده را دارند و اصل را بر باطن میدانند اگر روی ظاهر هم تکیه دارند) اینطور نیست که شما بگویید درکم از دینی که از آن دفاع میکنم در تمام زمینهها متفاوت از علمای اسلام باشد، اختلافی اگر باشد که ظاهراً نیست یا چندان زیاد نیست عمدتاً در این یک مورد است ... در بحثهای دیگر اختلافی اگر هست در جزئیات است آن هم احتمالاً بخاطر ضعف حقیر در یادگیری است و ان شاء الله به تدریج آن مسائل هم برایم جا میافتد همانطور که تا کنون خیلی از مسائل برایم جا افتاده است ... ما شاء الله و هو فعال لما یشاء
Dahim Darni;698166 نوشت:
[=Verdana] [=Verdana] اگر شما مقایسه ظاهری رو قبول ندارید ، ما نمیتونیم کاری بکنیم . چون کل گفته های من راجع به مقایسه ظاهره و نه باطن و این جور حرف ها . چون اصولا باطن و بطون رو میشه برای هر جمله پیش پاافتاده ای هم در نظر گرفت .
[=Verdana] [=Verdana]بله هر جملهی پیش پا افتادهای ممکن است باطن و بطون بسیار داشته باشد ... در مورد قران نه تنها در مورد جملات و کلمات که حتی در مورد حروف قران هم این مطلب صادق است ... با این حساب اینکه برخی آیات حتی یک جملهی کامل هم نیستند ولی باز به تنهایی یک آیه در نظام آیهای آیاتالبینات میباشند عجیب نیست ...
Dahim Darni;698173 نوشت:
اگر پاسخ شما این باشه ، نتیجه گیری من اینه که ادعای آسمانی بودن قرآن باطل و بی اساسه .
این نتیجهگیری الآن از قول ما بود یا خودتان؟
اگر از قول خودتان بود که خودتان قبلاً در همان اوائل وقتی مثال جعبه را زدم فرمودید که امکانش از نظر شما صفر است که قرآن یا هر چیز دیگری از طرف خدا باشد ... یعنی کل بحثهای این تاپیک بیحاصل بوده و وقت سر اثبات مطلبی کردهایم که از ابتدا برایتان معلوم بوده است ... در واقع اصلاً پرسیدن این سؤال وقتی جوابش برایتان مشخص است خلاف و اشتباه بوده است ...
اگر از قول ما بوده است حرفتان اشتباه است چون ما از نظر خودمان تفاوتها را شمردیم و شما فرمودید اینها بر پایهی الهی بودن قرآن است و قبول نیست، ما م گفتیم فرق چندانی میان آنها نیست، این یعنی نتیجهی آخر بر اساس فرضهای ما نیستند که حاصل شدهاند بلکه بر مبنای فرضهای ما با فیلتر اعتبارسنجی شما هستند که حاصل شدهاند و در نتیجه برای ما لزوماً این تایج قابل قبول نیست ... در واقع ما بنا نداریم برای پذیرفتن هر چیزی از فیلتر اعتبارسنجی شما استفاده کنیم ... بر مبنای فرضیات خودمان هم قرآن آسمانی است و این ادعا هم صادق است ...
پس نتیجهگیری شما چگونه خواهد بود؟ از کدام فرض به کدام حکمی که از قبل خودش به عنوان فرض در نظر گرفته نشده باشد رسیدید و آن فرضیات برای چه کسانی پذیرفته شده بود که حالا این نتایج برای آنها پذیرفتنی باشد؟
از اتبدا هم سعی داشتیم بگوییم که این بحث کلاً بیمورد است ... دست آخر هم همین شد ...
Dahim Darni;698173 نوشت:
یعنی من از سوالم به عقیده ام رسیدم ، نه اینکه بخوام عقیده خودمو به سوال تحمیل کنم .
عجب! تحمیل نگاه خودتان به فرضهای ما تحمیل عقیده به سؤال نبوده است؟
پس اگر میخواهید بدون تحمیل عقیده مطلبی را اثبات کنید فرض ما را بپذیرید که قرآن آسمانی و الهی است و حالا سعی کنید با پرسیدن همین سؤال که چه تفاوت ظاهری بین قران و سایر کتب وجود دارد ما را به تناقض برسانید تا بعد بگویید مطابق این برهان خلف فرض شما غلط بوده است و قرآن کتاب آسمانی نیست ... این میشود بحث نه اینکه فرضهای ما را عوض کنید تا منطبق بر فرضهای خودتان بشود و بعد نتایج دلخواه خودتان را بگیرید و بگویید شما هم باید آنها را تأیید کنید مگرنه متعصب هستید یا منصف نیستید یا چیز دیگر ... البته این جملات اخیر را هنوز نگفتهاید شاید در آینده هم نگویید ولی سیاق بحث بر این منوال است.
از نظر ادبی سرتر از شاهنامه است ... ادبیات عرب حول این کتاب توسعه مییابد، بر خلاف کتاب شعر شعرا که چون قافیه تنگ آید از خودشان کلمه ایجاد مینمایند ...
راستش تا اونجا که میدونم تو درس عربی هر وقت استثنائی میومد معلممون میگفت این واژه در قرانه!! و البته خیلی جاها هم کلمه یه چیزه، معنیش یه چیز کاملا متفاوت که این عین کلمه سازیه!
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام
بله کمسعادتیه بنده است جناب مسعود
Masood11;698198 نوشت:
اول میگیم حضرت محمد پیامبر خداست! اثباتش چیه!؟ معجزه ش! معجزش چیه!؟ قران!
بعد میگیم چرا قران معجزه ست!؟ چون فصیح و بلیغه! اگه کتاب دیگه هم فصاحت و بلاغت داشته باشه چی!؟ به قران نمیرسه چون قران کلام خداست! چرا کلام خداست!؟ چون حضرت محمد که پیامبر خداست گفته! اثباتش!؟ .....
خب این مطلب درواقع همون تسلسله باطله که تو بحث آغاز جهان بحثش بود!!
اشکال در این استدلال از خط دوم آن است مگرنه خط اولش کاملاً درسته ...
اثبات الهی بودن قرآن یک اثبات وجدانی است که باید تجربه شود و نقل کردنی نیست ... مراحل آن هم بسته به صافی دل شخص اینهاست:۱. قرآن به گوشش بخورد یا آن را بخواند
۲. قرآن را بخواند و در آن تدبر کند
۳. در مقام تحدی با آن بربیاید ...
ببینید من موردی می گم قانونی هست در طبیعت که بیان می کنه اگر امیدت از همه جا قطع بشه و در نهایت استیصال
قرار بگیری ان موقع به خدا پناه می بری
و در ان موقع خدا تو را اجابت می کند
این مفهوم به زیبایی در زمانی که یوسف ته چاه افتاده استخراج می شود
یعنی رسیدن به یک قانون معنوی در این داستان
ایا یک چنین مفهومی در داستان یوسف و زلیخا وجود دارد در شاهنامه ؟
بله هست .
مشهورترین اونها راز و نیاز های رستم با خدا هنگام پیروزی و یا شکست بوده ، رجوع کنید به داستان رستم و سهراب .
یکتای بی همتا;698189 نوشت:
کفار که مدام در اتلاف وقت و خسران هستند چه بحث داشته باشند چه نداشته باشند
انسان قرن 21 !
شایسته نیست اینطور تقسیم بندی کنی . از ما گفتن بود !
سوار بر کشتی;698195 نوشت:
چرا انقدر ولادت حضرت عیسی برا شما عجیبه؟
چون این قضیه هیچ توجیه علمی نداره . بدتر از اون مخالف علمه .
سوار بر کشتی;698195 نوشت:
از هیچ موجودات افرید شده اند؟
علم به دنبال این موضوعات هست و ماهم در جستجوی واقعیات .
جایی که علم چیزی نگفته باشه ، ما هم نمیگیم .
حایی هم که علم بگه ولادت پسر از مادر ، بدون هیچ پدری محاله ، ماهم میگیم محاله . موضوع به همین سادگیه .
سوار بر کشتی;698195 نوشت:
یا اینکه چگونه پذیرفتید انسان از میمون به تکامل رسیده
به شما پیشنهاد میکنم به طور علمی و از اول به دنبال جواب سوالتون باشید . اگه از تکامل چیزی میدونید که از لحن سوالتون بعید به نظر میرسه که خصوصی توضیح بدم ، وگرنه بهتره کتاب " تکامل چیست ، اثر ارنست مایر " رو مطالعه کنید . کتاب خوب و پخته ای هستش .
سوار بر کشتی;698195 نوشت:
در اینجا که حداقل زنی هست که فزرندی بیاورد ایا این عجیبتر است؟
ببینید من موردی می گم قانونی هست در طبیعت که بیان می کنه اگر امیدت از همه جا قطع بشه و در نهایت استیصال
قرار بگیری ان موقع به خدا پناه می بری
و در ان موقع خدا تو را اجابت می کند
این مفهوم به زیبایی در زمانی که یوسف ته چاه افتاده استخراج می شود
یعنی رسیدن به یک قانون معنوی در این داستان
ایا یک چنین مفهومی در داستان یوسف و زلیخا وجود دارد در شاهنامه ؟
البته در زندگی واقعی وقتی ته چاهی میفتیم و در استیصال قرار میگیریم، یهویی کف چاه ریزش میکنه و استیصال تر میشیم!!!:khandeh!: این پندیه که تو شاهنامه هم هست!!
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام
بله کمسعادتیه بنده است جناب مسعود
اشکال در این استدلال از خط دوم آن است مگرنه خط اولش کاملاً درسته ...
اثبات الهی بودن قرآن یک اثبات وجدانی است که باید تجربه شود و نقل کردنی نیست ... مراحل آن هم بسته به صافی دل شخص اینهاست:۱. قرآن به گوشش بخورد یا آن را بخواند
۲. قرآن را بخواند و در آن تدبر کند
۳. در مقام تحدی با آن بربیاید ...
بنابراین خبری از دور نسلسل نیست :Gol:
سلام
شما که تو گودید!! من سعادت نداشتم بیام تو گود!!:Nishkhand:
خب طبق فرمایش شما هم باز باید الهی بودن قرانو بپذیریم! چون تا اعتقادی نداشته باشی همونطور که قبلنم گفتید(تو تاپیک دیگه ای!) توی آیات متشابه(اسمشو درست گفتم!؟) گیر میکنیم و میشه داستان همون تانکه که گفتم!!
راستش تا اونجا که میدونم تو درس عربی هر وقت استثنائی میومد معلممون میگفت این واژه در قرانه!! و البته خیلی جاها هم کلمه یه چیزه، معنیش یه چیز کاملا متفاوت که این عین کلمه سازیه!
پس بروید در لغتنامههای عربی را ببینید ... معنای لغات را از آیات قرآن استخراج میکنند ... همانطور که قواعد دستور زبان را هم از آن استخراج میکنند ... اصلاً قواعد دستور زبان عرب اولین بار توسط حضرت علی علیهالسلام به یکی از شاگردانشان آموزش داده شد که بعد به عنوان یک شاخهی علمی شروع کردند کار کردن بر روی آن ... قرآن برای زبان عرب مانند کعبه است برای زمین ... زبان عرب حول قران است که گسترده میشود همانطور که زمین از زیر کعبه گسترده شد (به معنای ظاهری این گفته اکتفا کنید چون بحث روی معنای آن مفصل است و با درک فعلی ما از قرآن هم اما و اگرهایی درش هست)
در مورد اینکه به جناب دارنی گفتم:
باء;698187 نوشت:
اینجا صحبت از علت و معلول است ... چون قرآن اینطور نوشته شده است عالم خارج اینطور نظم یافته است ... این بزرگترین فرق قران با هر کتاب دیگری است ... ولی این پاسخ باز هم برای شما نیست چون گره از سؤالات شما با پرسش و پاسخهای دیگری باز میشود اگر بنا به باز کردنش داشته باشید
این را از خودم نگفتم و در آیات ابتدایی سورهی الرحمن و تفسیر روایی آن مطالبی است که این توضیح از آن برداشت شده است ... تعلیم قرآن مقدم است بر خلقت الانسان که حضرت علی علیهالسلام هستند:
خداوند گستردهمهر قرآن را به رسولش آموزش داد، حضرت علی علیهالسلام را خلق نمود و او را علم تبیان آموخت که شامل تمام کتاب آفرینش میشود ... حضرت علی علیهالسلام روایت داریم که فرمودهاند رسول خدا لف است و من نشر او هستم ... مطالب قرآن است که گسترده شده است و کل کتاب آفرینش را در بر گرفته است ... گرچه بحثش باز هم مفصلتر از اینهاست ..
با این حساب نه تنها عربی که هر علمی شروعش قرآن است و فصلالخطابش هم قرآن است: تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا
با این حساب قرآن با هیچ کتاب یا داستان یا نوشتهای قابل مقایسه نیست مگر کتاب آفرینش «کتاب مبین»، یعنی تنها با کل نظام خلقت است که قابل مقایسه است و قیاسش هم به صورت جنس لفّ و نشر است ... شباهت آنها جامعیت آنهاست و مفصل بودنشان و تطابق کاملشان که حاکی از تطابق علم خدا و عمل خداست، تطابق قول خدا و فعل خدا ... وجه افتراقشان هم در اجمالی بودن یا نبودنشان هست ...
سلام
...
خب طبق فرمایش شما هم باز باید الهی بودن قرانو بپذیریم! چون تا اعتقادی نداشته باشی همونطور که قبلنم گفتید(تو تاپیک دیگه ای!) توی آیات متشابه(اسمشو درست گفتم!؟) گیر میکنیم و میشه داستان همون تانکه که گفتم!!
بسم الله
سلام
خیر الهی بودن قرآن باید به شخص اثبات شود و از آنجا که این مطلب مبنای تمام مسائل دیگر است همه باید به این درک خودشان به طور مستقل برسند ... بعد از آن است که در متشابهات دیگر گیر نمیکنند ... در قرآن هم در همان آیهی ۷ سورهی آلعمران آمده که برخورد درست با این آیات این است که بگوییم به کل قرآن ایمان داریم و کل آن از طرف خداست، یعنی باید قبلش به حقانیت قران ایمان آورده باشند تا در متشابهات آن گیر نیفتند ...
حقیر هیچ کجا نگفتهام که باید الهی بودن قرآن را فرض کرد یا همینطوری پذیرفت، اگر سراغ دارید نشانم دهید تا بروم اصلاحش کنم اشتباهی جایی مطلب غلط ننوشته باشم.
یا علی علیهالسلام
اگر از قول خودتان بود که خودتان قبلاً در همان اوائل وقتی مثال جعبه را زدم فرمودید که امکانش از نظر شما صفر است که قرآن یا هر چیز دیگری از طرف خدا باشد ... یعنی کل بحثهای این تاپیک بیحاصل بوده و وقت سر اثبات مطلبی کردهایم که از ابتدا برایتان معلوم بوده است ... در واقع اصلاً پرسیدن این سؤال وقتی جوابش برایتان مشخص است خلاف و اشتباه بوده است ...
لطفا خوب دقت کنید ، شما همه ش از درک درونی و یقین توسط خود فرد و اطمینان قلب و اینجور چیزا میگید ، خب من هم میخوام به فرمایش شما عمل کنم . میخوام دلایل شما رو بشنوم ، تفاوت هایی که میگید رو ببینم و بعد اگر نقدی داشتم بگم و اگرم نداشتم سکوت کنم . دیگه این وسط عقیده من چه ربطی به شما داره ؟! آخرش هم من یا با حرف های شما قانع میشم یا نه !
بله من گفتم نبوت رو قبول ندارم ، اما این به این معنا نیست که دلیل ها رو هم نشنوم ، شما از عقیده من سوال پرسیدید ، من هم طبق عقیده خودم جواب دادم .
الان لازم نیست شما از معیار های من بپرسید یا عقاید من رو بررسی کنید ، شما فقط به سوال من جواب بدین همین .
که البته زحمت کشیدید و مواردی رو مطرح کردید .
من برای اینکه از موضوع بحث دور نشیم به همین مواردی که ذکر کردید میپردازم ، اگرهم موردی گفتید که نیاز به بحث داره ، حتما بگید تا توضیح بدم .
باء;698187 نوشت:
از نظر ادبی سرتر از شاهنامه است
چرا ؟!
دلیل آوردید که :
باء;698187 نوشت:
ادبیات عرب حول این کتاب توسعه مییابد،
زبان فارسی هرچه دارد از فردوسی بزرگ دارد . که اگر حکیم نبود ، قطعا زبان ما هم نبود .
اما قرآن چه ؟! به راستی اگر قرآن نمی بود زبان عرب از بین می رفت ؟! قطعا خیر ! دواوین شعری که امروزه از شاعران پیش از اسلام وجود دارد نشان میدهد که اگر قرآن نمی بود اتفاقی برای زبان عرب نمی افتاد .
پس از این نظر شاهنامه منجی زبان فارسی ست ، اما قرآن چنین ویژگی ندارد .
باء;698187 نوشت:
بر خلاف کتاب شعر شعرا که چون قافیه تنگ آید از خودشان کلمه ایجاد مینمایند ...
فقط آیات مکی قرآن ظاهر زیبایی دارند ، وگرنه آیات مدنی قرآن نه تنها آن بلاغت آیات مکی را ندارند. دوستان خودشان آیات مدنی را مطالعه کنند و از نظر آهنگ با سوره های کوچک قرآن مقایسه کنند . سوره های بلند و مدنی قرآن بیشتر شبیه دستورات حکومتی هستند و هیچ شیرینی و زیبایی در ظاهرشان دیده نمی شود . برخلاف آیات و سوره های مکی .
باء;698187 نوشت:
از نظر اخلاقی، قرآن کتابی است که یک ایدئولوژی بر اساس آن شکل میگیرد و اخلاقیات از مؤلفههای یک ایدئولوژی هستند
این وجه از قیاس مع الفارق است ، زیرا شاهنامه کتابی حماسی است و لزومی ندارد که ایدوئولژی از آن بیرون بیاید .
اما کتاب های دیگری هستند که پیروان خود را دارند ، به عنوان مثال طریقت مولویه در ترکیه از مقلدان و پیروان مولانا هستند . و آثار مولوی به یک ایدوئولوژی تبدیل شده است . این یک مثال بسیار ساده و نزدیک به ذهن بود . مثال های بیشماری در سطح جهان وجود دارد که اگر قانع نشدید موردی می آورم .
پس صرف اینکه یک کتاب پیروانی داشته باشد دلیلی بر برتری آن نیست . آنرا تبدیل به یک کتاب آسمانی هم نمیکند !
باء;698187 نوشت:
خوب و بد در این کتاب تعریف شده است نه اینکه کسی مجموعهی مشخص یا مبهمی از خوبی و بدی را در ذهن داشته باشد و بعد بر اساس آن داستان بسازد و کسی را در آن خوب یا بد بشناساند
خوب و بد در شاهنامه نیز تعریف شده و مصداق هایش نیز به طور شفاف مشخص شده اند . داستان کاوه آهنگر مثالی بسیار زیبا برای تعریف خوب و بد ، شر و حق است .
اما در قرآن پیامبران که نماد انسان های خوب هستند ، گاها مرتکب کارهایی زشت و ناپسند می شوند .
باء;698187 نوشت:
از نظر تاریخی، روایتهای قرآن از هر سند تاریخی مستحکمتر به حساب میاید و همانطور که در خودش آمده مطالب آن داستان و شعر نیست و کلام خداوند حق متحقق است
این ادعاست . دلیل ادعا هم خود قرآن ذکر شده : همانطور که در خودش آمده مطالب آن داستان و شعر نیست و کلام خداوند حق متحقق است !
روایت های تاریخی قرآن راجع به پیامبران اغراق آمیز و به دور از واقعیت علمیست ، از همان شروع آفرینش گرفته تا سایر موارد .
باء;698187 نوشت:
از نظر علمی در تمام مراتب علمی مبدأ آموزش است و مورد رجوع در هر علمی قرار میگیرد از زیستشناسی گرفته تا فیزیک تا ادبیات تا حقوق تا روانشناسی تا فلسفه و منطق تا کیهانشناسی تا مسائل ورای علوم دنیا
ای کاش دیگر اینرا نمی گفتید !
سراسر گفته هایتان باطل و خلاف واقعیت است .
در همین تاپیک غیرعلمی بودن داستان های قرآن مورد بحث قرار گرفت ، و شما متاسفانه هیچ توجیه علمی برای داستان های قرآن ارائه نکردید ! جز آنکه علم بشری را ناقص و ناکامل و ... بخوانید .
اگر قرآن به ادعای شما کتابی برای همه ی قرن هاست ، بفرمایید و داستان هایش را با علم همین قرن ثابت کنید .
اتفاقا مردمی که در میان آن اعراب جاهل به واسطه آشنایی و رفت و آمد با مردم متدمن آن روزگار ( ایرانیان و رومیان ) اندکی صاحب علم و دانش بودند ، خرافه ای بودن و افسانه ای بودن داستان های قرآن رو متذکر شدند .
باور میکنید این نقل در قرآن هست ؟!!!
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلين ( نحل - 24 )
و چون به آنان گفته شود: «پروردگارتان چه چيز نازل كرده است؟» مىگويند: «افسانههاى پيشينيان است.» ( ترجمه فولادوند )
آیه های دیگری هم هست . قانع نشدید بازهم بیاورم !
ببینید ما چطور می تونیم ثابت کنیم که این سخنان پروردگار است یا افسانه پیشینیان
هیچ روشی جز شناخت حضرت محمد وجود ندارد که ایا او راستگو بود یا دروغگو
به گواهی تاریخ محمد ص امین و راستگو بود پس همین کافیست که ما سخن او را بپذیریم
شما اگر سخن او را نمی پذیرید ثابت کنید او دروغگو بوده است ؟
وگرنه دلیل دیگری نخواهید داشت
بسم الله
سلام
خیر الهی بودن قرآن باید به شخص اثبات شود و از آنجا که این مطلب مبنای تمام مسائل دیگر است همه باید به این درک خودشان به طور مستقل برسند ... بعد از آن است که در متشابهات دیگر گیر نمیکنند ... در قرآن هم در همان آیهی ۷ سورهی آلعمران آمده که برخورد درست با این آیات این است که بگوییم به کل قرآن ایمان داریم و کل آن از طرف خداست، یعنی باید قبلش به حقانیت قران ایمان آورده باشند تا در متشابهات آن گیر نیفتند ...
حقیر هیچ کجا نگفتهام که باید الهی بودن قرآن را فرض کرد یا همینطوری پذیرفت، اگر سراغ دارید نشانم دهید تا بروم اصلاحش کنم اشتباهی جایی مطلب غلط ننوشته باشم.
یا علی علیهالسلام
سلام
برداشت من از پستتون بود! البته در همین پستم لطف کردید و همون عبارتو آوردید!(قرمز!) حقانیت چیزیه که با الوهیت صددرصد هم جهته!!
ترجمه فولادوند : و اين خجسته كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم، [و] كتابهايى را كه پيش از آن آمده تصديق مىكند. و [="#FF0000"]براى اينكه [مردمِ] أم القرى [مكّه] و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى[/]. و كسانى كه به آخرت ايمان مىآورند، به آن [قرآن نيز] ايمان مىآورند، و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مىكنند
تسنیـم;698213 نوشت:
خب یعنی خود فردوسی هم علاقمند و معتقد به حضرت رسول خدا صلی الله علیه و اله و مولا علی علیه السلام بوده
که در ثنای ایشان اشعاری سروده
ولی من از عقیده حکیم نپرسیدم . حکیم فردوسی مبری از اشتباه نیستن .
به علاوه حکیم در رسا و ثنای پادشاهان هم شعر سرودن ، این دلیل نمیشه بگیم اون پادشاهان بری از نقد هستند .
خواستم این تاپیک به مدحی از رسول خدا صلی الله علیه و اله و مولا علی علیه السلام
از زبان حکیم فردوسی متبرک شود.
اگه ایجوره منم از زبان همین سخنور توانا در ستایش ابو بکر و اومر و اوس مان سروده می آورم که شما گزینشی تنها سرودهای در باره پیامیر و پیشوای نخست را آورده اید و دیگر سرودها را پنهان کرده اید
این است سرودهای فردوسی بزرگ
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین
خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
ببینید ما چطور می تونیم ثابت کنیم که این سخنان پروردگار است یا افسانه پیشینیان
آبجی جان ، به پست خودتون نگاه کنید ، شما گفتید :
**گلشن**;698181 نوشت:
در ضمن اگر این مورد دروغ بود و اتفاق نیفتاده بود
مردم همان دوران به این دروغ اعتراض می کردند
پس چون اعتراضی مبنی بر دروغ بودن این مورد وجود ندارد
پس حقیقت ان ثابت می شود
من هم خدمتتون عرض کردم که مردم همون زمان به این دروغ ها و افسانه ها اعتراض کردند . از کتاب تاریخی هم دلیل نیاوردم . آیه آوردم .
**گلشن**;698234 نوشت:
به گواهی تاریخ محمد ص امین و راستگو بود پس همین کافیست که ما سخن او را بپذیریم
کدوم تاریخ ؟! تاریخ اسلام رو که خود مسلمانان نقل کردن . به نظر شما در تاریخ اسلامی ، پیامبر اسلام را دروغگو معرفی میکنند ؟!!
مثالی میزنم که به ذهن نزدیک باشه ، فرض کنید تاریخ انقلاب اسلامی رو فقط انقلابیون نقل کنند . به نظر شما این نقل میتونه منصفانه و همه جانبه باشه ؟! و اصلا تو این نقل امکان داره به رهبر انقلاب نسبت عجیبی روا بدن ؟!!
مشکل تاریخ صدر اسلام اینه که هرچه نقل شده ، همش رو خود مسلمون ها نقل کردن . ما هر کتابی که راجع به ثبت وقایع تاریخی داریم ، همش اسلامیه .
**گلشن**;698234 نوشت:
شما اگر سخن او را نمی پذیرید ثابت کنید او دروغگو بوده است ؟
وگرنه دلیل دیگری نخواهید داشت
بحث پذیرش سخنان محمد نیست . نیازی هم ندارم ثابت کنم او دروغگو بوده یا راستگو .
بحث ما اینجا اینه که تو کتاب مقدس شما یه سری داستان هست . فرق این داستان ها با کتاب زمینی شاهنامه چیه ؟! همین .[/]
ترجمه فولادوند : و اين خجسته كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم، [و] كتابهايى را كه پيش از آن آمده تصديق مىكند. و براى اينكه [مردمِ] أم القرى [مكّه] و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى. و كسانى كه به آخرت ايمان مىآورند، به آن [قرآن نيز] ايمان مىآورند، و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مىكنند
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا یعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ«التوبة/97»
بادیهنشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است؛ و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است!
سلام
قران کریم قوم گرا نیست برایش تفاوت نمیکند که کافر و منافق عرب باشد یا غیر عرب بلکه اعراب را بیشتر از دیگران شماتت میکند.
اما شاهنامه قوم گراست و فقط غیر ایرانی را شماتت میکند .
Dahim Darni;698236 نوشت:
ولی من از عقیده حکیم نپرسیدم . حکیم فردوسی مبری از اشتباه نیستن .
به علاوه حکیم در رسا و ثنای پادشاهان هم شعر سرودن ، این دلیل نمیشه بگیم اون پادشاهان بری از نقد هستند .
اینجا بحث عقیده نیست اینجا بحث محتوی کتاب است یعنی میخواهید بفرمایید شاهنامه به غیر تعریف و تمجید قوم ایرانیست .
من هم خدمتتون عرض کردم که مردم همون زمان به این دروغ ها و افسانه ها اعتراض کردند . از کتاب تاریخی هم دلیل نیاوردم . آیه آوردم .
ببینید هیچ کجای قران مردم پیامبر را دروغگو نخوانده اند بلکه گفته اند افسونگر یا دیوانه و یا شاعر
این نشان می دهد مردم واقعا ایشان را دروغگو نمی دانسته اند
و در اعتراضشان هم کلمه دروغگو نیست بلکه گفته اند افسانه
Dahim Darni;698240 نوشت:
کدوم تاریخ ؟! تاریخ اسلام رو که خود مسلمانان نقل کردن . به نظر شما در تاریخ اسلامی ، پیامبر اسلام را دروغگو معرفی میکنند ؟!!
مثالی میزنم که به ذهن نزدیک باشه ، فرض کنید تاریخ انقلاب اسلامی رو فقط انقلابیون نقل کنند . به نظر شما این نقل میتونه منصفانه و همه جانبه باشه ؟! و اصلا تو این نقل امکان داره به رهبر انقلاب نسبت عجیبی روا بدن ؟!!
اتفاقا من کتابی خوندم از یک مسیحی به نام محمد پیامبری که باید از نو شناخت ایشون هم او را دروغگو نخوانده و بر امین بودن او صحه گذاشته
در ثانی تاریخ را که فقط مسلمانان ننوشته اند بلکه ممکن است منتقدین و کفار هم چیزهایی نوشته باشن
همین الان هم کلی مطلب و نقد درباره امام خمینی و عملکرد او در کتابها هست
و اینگونه نیست که هیچ انتقادی در کتابها و مردم از ایشان موجود نباشد
Dahim Darni;698240 نوشت:
بحث پذیرش سخنان محمد نیست . نیازی هم ندارم ثابت کنم او دروغگو بوده یا راستگو .
بحث ما اینجا اینه که تو کتاب مقدس شما یه سری داستان هست . فرق این داستان ها با کتاب زمینی شاهنامه چیه ؟! همین
چرا یک قسمت از بحث شما همینه که این داستانها دروغه
و افسانه است و این چیزها
مقایسه را برای همین می خواهید می خواهید بگویید داستانهای قران هم مثل شاهنامه افسانه است
پس باید ثابت کنید ایشون دروغگو بوده
اگه ایجوره منم از زبان همین سخنور توانا در ستایش ابو بکر و اومر و اوس مان سروده می آورم که شما گزینشی تنها سرودهای در باره پیامیر و پیشوای نخست را آورده اید و دیگر سرودها را پنهان کرده اید
این است سرودهای فردوسی بزرگ
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین
خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
کار بسیار خوبی کردید به معلومات بنده اضافه شد،جای تقدیر دارد.
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا یعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ«التوبة/97»
بادیهنشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است؛ و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است!
آیه ای که آورده اید از سوره توبه است و لابد میدانید که ماجرای سوره توبه چیست . به قول علی بن ابیطالب رحم و عطوفت از این سوره برداشته شده است !
سوره توبه و آیه های آن خشن ترین آیات قرآن هستند و مخاطبش نیز همان مردم مکه بوده است ، چرا که در حال جنگ با آنها بوده است . طبیعیست که به آنها بتازد . پس این آیه ربطی به مسئله ای که گفتید ندارد . صرفا برای دشمنش شاخ و شانه کشیده است ( حال آن دشمن میخواهد عرب باشد یا غیر عرب )
اما فردوسی با ایرانیان دشمنی ندارد ، او دوستدار ایرانیان است و لذا با دشمنانشان دشمن ! بر عکس محمد که با عرب دشمنی داشت و کشتاری از آنها به راه انداخت که در تاریخ اعراب بی سابقه بوده است .
با همین وجهی که فرمودید صلح طلبی حکیم فردوسی و جنگ طلبی محمد پیامبر مشخص می شود .
**گلشن**;698245 نوشت:
ببینید هیچ کجای قران مردم پیامبر را دروغگو نخوانده اند بلکه گفته اند افسونگر یا دیوانه و یا شاعر
این نشان می دهد مردم واقعا ایشان را دروغگو نمی دانسته اند
و در اعتراضشان هم کلمه دروغگو نیست بلکه گفته اند افسانه
من هم نگفتم ، گفتند دروغگوست ، بلکه الهی بودن آنرا انکار کرده اند و گفته اند چیز خاصی نیست .
برای من هم همین مهم است ، همان عرب های جاهل 1400 سال پیش فهمیدند که این داستان های قرآن ، چیزی جز افسانه نیست ، چیزی جز اسطوره نیست . اما در عصر حاضر ...
**گلشن**;698245 نوشت:
اتفاقا من کتابی خوندم از یک مسیحی به نام محمد پیامبری که باید از نو شناخت ایشون هم او را دروغگو نخوانده و بر امین بودن او صحه گذاشته
عرض کردم ، بحثی راجع به امین بودن یا نبودن پیامبر ندارم . به علاوه منابع در دسترس آن مسیحی هم همان کتاب های مسلمانان بوده . در ادامه توضیح میدم .
**گلشن**;698245 نوشت:
در ثانی تاریخ را که فقط مسلمانان ننوشته اند بلکه ممکن است منتقدین و کفار هم چیزهایی نوشته باشن
همین الان هم کلی مطلب و نقد درباره امام خمینی و عملکرد او در کتابها هست
و اینگونه نیست که هیچ انتقادی در کتابها و مردم از ایشان موجود نباشد
شما باید بین " نقل تاریخ " و " تحلیل تاریخ " تفاوت قائل بشید .
فرض کنید فقط یک خبرگزاری در جهان وجود داشته باشه . هر خبری که در جهان هست رو همون خبرگزاری " نقل " میکنه .
اما همون خبر توسط افراد مختلف ، به شیوه های مختلفی " تحلیل " میشه .
قضیه صدر اسلام هم همینطوره . ( میتونید از کارشناسان تاریخی بپرسید ) ، تنها خبرگزاری هایی که وقایع صدر اسلام رو " نقل " کردن ، همین کتاب های اسلامی بودن .
و بعدا عده ای اومدن همون خبرهایی که مسلمانان " نقل " کرده بودن رو " تحلیل " کردن .
**گلشن**;698245 نوشت:
چرا یک قسمت از بحث شما همینه که این داستانها دروغه
و افسانه است و این چیزها
مقایسه را برای همین می خواهید می خواهید بگویید داستانهای قران هم مثل شاهنامه افسانه است
پس باید ثابت کنید ایشون دروغگو بوده
خواهر من ، بین افسانه سرایی کردن و دروغگو بودن چه تناسبی وجود داره ؟!![/]
چه تفاوتی از لحاظ محتوایی - مفهومی بین داستان های قرآن ، و داستان های شاهنامه وجود داره ؟!!
درود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
حم ﴿الشورى: ١﴾
عسق ﴿الشورى: ٢﴾
كَذَٰلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿الشورى: ٣﴾
[=arial narrow]این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند وحی میکند.
قرآن به یکسری از حروف اشاره می کند «حا، میم، عین، سین، ق» به یکسری از حروف الفبا سپس بعد از آن می گوید «كَذلِكَ یُوحی إِلَیْكَ» ، یعنی وحیی كه ما فرستادیم به این شكل و با استفاده از این حروف می فرستیم. یعنی قرآن از همین حروف است، شما از خاك چه درست می كنید؟ خشت و سفال و سرامیك. خدا از این خاك گل و بلبل و میوه، خاك همین خاك است. من و شما از خاك خشت و آجر درست می كنیم. خدا از این خاك میوه درست می كند.
حالا قرآن هم از همین حروف است یعنی چند حرف را کنار هم بگذار می شود کلمه،چند کلمه را کنار هم بگذار می شود جمله!
ممکن است بنده این حروف را کنار هم بگذارم بشود این متونی که نوشتم شما کنار هم چند حرف را بگذارید می شود همین مطالبی که در این تاپیک گفتید فردوسی چند کلمه را قرار دهد می شود شاهنامه و حافظ چند حرف را کنار هم قرار دهد می شود دیوان حافظ و خداوند هم چند حرف را کنار هم قرار دهد می شود قرآن!
پس باید بدانیم که خدا هم که خداست قرار است حروفی را کنار هم قرار دهد و بشود جمله و نباید انتظار چیز عجیب و غریب دیگری را داشته باشیم که مثلا خدا چون خداست چند حرف را کنار هم قرار داد و ما هم یک فوت به این جملات بکنیم و بشود یک اژدها که همه ما آن را ببینیم و ایمان بیاوریم!
پس شاهنامه و قرآن متشکل از یکسری حروف هستند که کنار هم قرار گرفته اند و یکی شده است شاهنامه و یکی شده است قرآن!
پس ما باید ببینیم چه چیز باعث شده که این حروفی که کنار هم قرار می گیرد یکی را وحی بدانیم و دیگری را از شاعری توانا که باید به وجوه اعجاز قرآن اشاره نمود: وجوه مختلفى براى اعجاز قرآن گفته شده[1] که میتوان آنها را به سه بخش طبقهبندى نمود:
1. اعجاز لفظى قرآن
2. اعجاز محتوایى قرآن
3. اعجاز قرآن از جهت آورنده آن
1. اعجاز لفظى قرآن
اعجاز لفظى قرآن به دوگونه مطرح شده است: اعجاز بلاغى و اعجاز عددى.
بحث اعجاز بلاغى قرآن یا بلاغت قرآنى، از گذشتههاى دور شناخته شده بوده و تقریباً بین همه مذاهب اسلامى مورد التفات و توافق بوده است. البته برخى، اعجاز بلاغى قرآن را از امورى؛ مانند نظم، اسلوب و شیوه بیانى قرآن جدا کرده و گفتهاند: یکى از جهات اعجاز قرآن، اعجاز بلاغى آن است و جهت دیگر آن، نظم و اسلوب بیانى قرآن است. برخى دیگر نیز وجه اعجاز قرآن را مجموع مرکب از بلاغت و نظم و اسلوب آن دانستهاند.[2] ولى در واقع اینها از باب تکثیر مثال است و همه موارد مرتبط با شیوه بیانى قرآن به اعجاز بلاغى قرآن بر میگردد.
شیوه بیانى قرآن، شیوهاى است که هیچ بشرى، حتى ساحت بلند رسول اکرم(ص)، نمیتواند به این روش سخن گوید.
توضیح آنکه: در باب «تاریخ حدیث» اهل سنت مدعى هستند که رسول اکرم(ص) از نوشتن احادیث و کلمات خودشان منع فرموده بودند و در اینباره روایتى از ایشان نقل میکنند،[3] آنگاه با این پرسش مواجه شدهاند که چرا حضرت از کتابت حدیث نهى کردهاند؟
یکى از پاسخهایى که داده شده و در میان اهل سنت خیلى معروف است، این است که سبب نهى، آن بوده که مبادا قرآن با غیر قرآن؛ یعنى احادیث نبوى، مخلوط شود. یکى از محققان اهل سنت، این استدلال مشهور بین علما اهل سنت را ردّ کرده و گفته است: اعجاز بلاغى قرآن مانع از این است که غیر قرآن با قرآن اشتباه شود.[4] آنگاه درباره این اشکال که شاید پیامبر اسلام(ص) در بلاغت به حدى بودند که میتوانستند همانند قرآن سخن بلیغ گویند، پاسخ داده است: لازمه این سخن، انکار اعجاز بلاغى قرآن است.[5] به هر حال مسئله منع آنحضرت(ص) از کتابت حدیث - با اینکه احادیث ایشان، سخنان معمولى و از سوى خود نبوده، بلکه سخنانى نورانى و به هدایت الهی و مکشوف از عالم غیب بوده است و میتوانسته رهگشاى بسیارى از گرفتاریهاى امت اسلام باشد - یک اشکال اساسى بر اهل سنت محسوب میشود، از اینرو؛ در میان علماى شیعه از گذشته تا حال این ادعا که حضرت رسول(ص) از نوشتن احادیث نهى فرمودهاند، نادرست شمرده شده است.
وجه دیگر اعجاز لفظى قرآن، اعجاز عددى آن است. این وجه اخیراً مطرح شده و با به کارگیرى کامپیوتر در این زمینه مورد توجه زیادى قرار گرفته است و با بیان ارتباطات عددى خاص میان الفاظ و حروف قرآن سعى شده نشان داده شود که این روابط عددى نمیتواند در سخن بشرى تحقق یابد.[6]
2. اعجاز محتوایى قرآن
جهات مختلفى را براى اعجاز محتوایى قرآن ذکر کردهاند که ذیلاً اشاره میشود:
ا. عدم وجود اختلاف در قرآن:
آیه شریفه: «ا فلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً».[7] نیز ناظر به همین وجه اعجاز است.
ب. اخبار غیبى:
در قرآن مطالبى نسبت به برخى افراد، یا بعضى از وقایع که در آینده؛ یعنى زمان بعد از نزول آیات قرار بوده واقع شود، پیشبینى شده که به همان صورت به وقوع پیوسته است. از جمله آیه کریمه: «ا لم * غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون»،[8] است.
ج. علوم و معارف قرآنى:
در قرآن مطالبى آمده که لااقل در آن زمان هیچ بشرى نمیتوانسته به آنها دسترسى پیدا کند. البته هماکنون نیز علوم و معارف بلندى در قرآن وجود دارد که هنوز براى بشر ناشناخته مانده و بیشتر آنچه معلوم گشته از طریق خود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و هدایتهاى مستمر آنان بوده است، بهطورى که امروز بخش قابل توجهى از احادیث را روایات اعتقادى، مباحث عقلى، نکتههاى فلسفى و کلامى و موضوعات عرفانى تشکیل میدهد. به هرحال، حتى اگر کسى فرضاً همه علوم و معارف قرآنى را هماکنون شناخته شده و در دسترس بشر بداند، هرچند به یقین در گذشته چنین نبوده است، این امر از ارزش اعجازى قرآن در این زمینه چیزى نمیکاهد. شایان توجه است که این اثبات اعجاز قرآن از طریق آورنده آن نیست، بلکه گفته میشود این علوم و معارف عمیق و بلند آنقدر عظمت دارد که از افق اندیشه هر دانشمندى در آن روزگار بالاتر بوده است و بهطور کلى اندیشهاى بشرى نبوده و نشان وحى الهی بر تارک آن دیده میشود.
د. عجز از ابطال معارف و علومى که در قرآن آمده است:
پس از گذشت سالیان دراز و بعد از این همه پیشرفتهاى علمى بشر و تبادل دانشها و فرهنگها هیچکدام از مطالبى که در قرآن آمده، ابطال نشده است و همین حقانیت قرآن و آسمانى بودن آنرا اثبات میکند.
تذکر این نکته مفید است که اگر چه شاید برخى از دانشهاى بشرى - همانند منطق و ریاضى - که در یک مجموعه مدوّن گردآورى شده و از دوران کهن به ما ارث رسیده است، ابطال نشده باشد، ولى باید توجه نمود که اولاً: این دانشها در قالب بدیهیات اولى، یا فطرى در اندیشه هر خردمندى مکنون بوده است و کسانى که به تدوین این مسائل پرداختهاند، در واقع گردآورنده بودهاند، و نه آورنده. ثانیاً: بهطور کلى کتابهایى که بشر تالیف میکند، مربوط به یک دانش خاص و پیرامون موضوع ویژهاى است، در حالی که یکى از مهمترین ویژگیهایى که بر رخسار علوم و معارف قرآن میدرخشد، گستردگى حوزه مباحث آن و اشاره به دهها مطلب در یک سخن است.
اساساً این خود، یکى دیگر از وجوه اعجاز است که چنین دانشهاى گوناگونى را در خود جاى داده است. کدام بشرى میتواند علاوه بر دستیابى به علوم متفاوت و حوزههاى کاملاً بیگانه از هم - با آن همه دقت نظر و استوارى بیان و گستردگى موضوعات - چنین دانشها را به هم آمیزد و مسائل را چنان در کنار یکدیگر قرار دهد که در صدر و ذیل سخنان، میوههاى متفاوتى از علوم گوناگون به دست آید، بهگونهاى که نه مقصود، ضایع و نه پیوستگى زایل شود و نه خطایى صورت پذیرد و این چنین در طول قرنها بدرخشد و از هرگونه ابطالپذیرى مصون باشد؟[9]
3. اعجاز قرآن از جهت آورنده آن
این وجه که از قدیم الایام مورد بحث واقع شده، بر این مطلب تکیه دارد که رسول گرامى اسلام(ص) فردى امّى بوده، پس چگونه میتوانسته است در میان مردم جزیرهالعرب که اصولاً با دانش و فرهنگ بیگانه بودند، چنین کتابى از پیش خود بیاورد.[10]
شایان ذکر است که بحث اعجاز، اگر چه معمولاً در مباحث علوم قرآنى مطرح میشود، در واقع بحثى کلامى است. از اینرو؛ در برخى کتب کلامى هم ذکر شده است.[11]
[/HR] [1]. ر.ک: ثامنى، سید مصطفى، وجوه اعجاز قرآن (مجموعه مقالات دومین کنفرانس تحقیقاتى علوم و مفاهیم قرآنکریم، دارالقرآن قم)، ص 168 - 178. [2]. همان، ص 169. [3]. ر.ک: ابوریه، محمود، اضواء على السنه المحمدیه، ص 42. [4]. همان، ص 46. [5]. همان، ص 47. [6]. در این رابطه نرم افزارى با عنوان «قدر» توسط دکتر سید على قادرى تهیه شده است. [7]. «آیا در [معانى] قرآن نمیاندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیارى مییافتند»؛ نساء، 82. [8]. «الف، لام، میم. رومیان شکست خوردند، در نزدیکترین سرزمین، [ولى] بعد از شکستشان، در ظرف چند سالى، بزودى پیروز خواهند گردید»؛ روم، 1 - 3. [9]. از علامه طباطبائى نقل گردیده است که تمام معارف قرآن را میتوان از هر سوره قرآنى استخراج نمود. اگر چنین باشد بدین معناست که هر مجموعهاى که تحت یک سوره قرار دارد، حاوى تمام معارف قرآن است؛ یعنى تمام این معارف، یک صد و چهارده بار به اشکال مختلف بیان گردیده است. این از شگفتیهاى دیگر قرآن خواهد بود. [10]. برخى از مستشرقین در رد این وجه گفتهاند: پیامبر با سواد بوده و بین علماى ادیان گذشته رفت و آمد داشته و نزد آنها درس خوانده است. او قرآن را با توجه به این اطلاعات نوشته است. و اگر در قرآن، مردم جزیرهالعرب، امّى خوانده شدهاند، به این معناست که با معارف الهى آشنا نبودهاند، نه آنکه بیسواد باشند. در جزیرهالعرب، افراد با سواد، و حتى با معلومات و اطلاعات فراوان، زیاد بودهاند و اگر از حضرت نیز به «امّى» تعبیر شده است، بدین معنا نیست که ایشان بیسواد یا با معارف الهى بیگانه بوده و از کسى درس نگرفته، بلکه مقصود این است که ایشان پیامبر یک امت امى؛ یعنى بیگانه با معارف الهى بوده است. در واقع وصف به حال متعلّق موصوف است. ولى تحقیقات منصفانه محققان بیطرف نشان داده که این سخنان بیاساس است و همه این توجیهات براى آن است که اعجاز قرآن را انکار کنند. ر.ک: صبحى الصالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص 2 - 3.
آیه ای که آورده اید از سوره توبه است و لابد میدانید که ماجرای سوره توبه چیست . به قول علی بن ابیطالب رحم و عطوفت از این سوره برداشته شده است !
سوره توبه و آیه های آن خشن ترین آیات قرآن هستند و مخاطبش نیز همان مردم مکه بوده است ، چرا که در حال جنگ با آنها بوده است . طبیعیست که به آنها بتازد . پس این آیه ربطی به مسئله ای که گفتید ندارد . صرفا برای دشمنش شاخ و شانه کشیده است ( حال آن دشمن میخواهد عرب باشد یا غیر عرب )
اما فردوسی با ایرانیان دشمنی ندارد ، او دوستدار ایرانیان است و لذا با دشمنانشان دشمن ! بر عکس محمد که با عرب دشمنی داشت و کشتاری از آنها به راه انداخت که در تاریخ اعراب بی سابقه بوده است .
با همین وجهی که فرمودید صلح طلبی حکیم فردوسی و جنگ طلبی محمد پیامبر مشخص می شود .
سلام
اینها مصادره به مطلوب است ما نمیتوانیم ایات خدا را بنا به میل خود تفسیر کنیم محمد (ص) که خود عرب بود و در میان اعراب بدنیا امده بود و تا اخر عمر نیز در میان انان زیست چه دشمنی با قوم عرب داشت این کشتاری را هم که میفرمایید مطابق کدام امار بزرگترین کشتار میان اعراب است جنگهای محمد (ص) در اطراف مدینه بود یعنی از خود دفاع کردند بار اول هم که برای حج به مکه رفت جون دید انان خیال جنگ دارند بازگشت بار دوم هم که با دشمنان دیرنه اش صلح کرد و وارد مکه شد .
اما فردوسی میفرماید بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی این یعنی قوم گرائی و طبیعی است افرادی چون هومر و فردوسی و..... فقط به فکر قومیت خود باشند .
ببینید هیچ کجای قران مردم پیامبر را دروغگو نخوانده اند بلکه گفته اند افسونگر یا دیوانه و یا شاعر
بانو گلشن چرا همیشه این کد با یکین سخن می گویید که انگار تک تک آیهای کرآن را از بر دارید ؟
پس این چیست ؟
أَأُلْقِي الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ(القمر/25)
آيا از ميان ما تنها بر او وحي نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است!
همین کر آن فرموده
لاتقف مالیس لک به علم
حبیبه;698258 نوشت:
خیر نمی دانستم فردوسی چنین سروده ای دارد.
بر راستگرایی راستجویی و راستگویی شما باید آفرین گفت و کرنش کرد
من هم نگفتم ، گفتند دروغگوست ، بلکه الهی بودن آنرا انکار کرده اند و گفته اند چیز خاصی نیست
خوب پیامبر برای این کار تحدی کرده بود گفته بود اگر می توانید سوره ای مانند قران بیاورید
چرا نیاورند ؟ تا غیر الهی بودن قران پیامبر را اثبات کنند ؟
Dahim Darni;698247 نوشت:
برای من هم همین مهم است ، همان عرب های جاهل 1400 سال پیش فهمیدند که این داستان های قرآن ، چیزی جز افسانه نیست ، چیزی جز اسطوره نیست . اما در عصر حاضر ...
خوب چگونه ثابت می کنید افسانه است ؟ می گویید غیر علمیست
ما برای شما نمونه هایی از مسائل غیر علمی اوردیم
که از انها هزاران مورد وجود دارد
در اخر می گوییم معجزه است
چون پیامبر مجهز به معجزه است
Dahim Darni;698247 نوشت:
عرض کردم ، بحثی راجع به امین بودن یا نبودن پیامبر ندارم . به علاوه منابع در دسترس آن مسیحی هم همان کتاب های مسلمانان بوده . در ادامه توضیح میدم .
نخیر او خودش رفته و از نزدیک تحقیق کرده
Dahim Darni;698247 نوشت:
شما باید بین " نقل تاریخ " و " تحلیل تاریخ " تفاوت قائل بشید .
فرض کنید فقط یک خبرگزاری در جهان وجود داشته باشه . هر خبری که در جهان هست رو همون خبرگزاری " نقل " میکنه .
اما همون خبر توسط افراد مختلف ، به شیوه های مختلفی " تحلیل " میشه .
قضیه صدر اسلام هم همینطوره . ( میتونید از کارشناسان تاریخی بپرسید ) ، تنها خبرگزاری هایی که وقایع صدر اسلام رو " نقل " کردن ، همین کتاب های اسلامی بودن .
و بعدا عده ای اومدن همون خبرهایی که مسلمانان " نقل " کرده بودن رو " تحلیل " کردن .
خوب ایا تحلیلی تاریخی بر اینکه ایشان قبل از بعثت دروغگو بوده موجود است ؟
اگر هست بیاورید مشتاقم بدونم
Dahim Darni;698247 نوشت:
خواهر من ، بین افسانه سرایی کردن و دروغگو بودن چه تناسبی وجود داره
پیامبر که معتقد نبوده افسانه است بلکه ایشان به عنوان حقیقت بیان کرده
بانو گلشن چرا همیشه این کد با یکین سخن می گویید که انگار تک تک آیهای کرآن را از بر دارید ؟
پس این چیست ؟
أَأُلْقِي الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ(القمر/25)
آيا از ميان ما تنها بر او وحي نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است!
نه حقیقتا من قران را تک تک ایه هاشو از حفظ نیستم
یکی از مزایای گفتگو همین یادگیری و افزایش اطلاعات است
اما یک سوال
انها پیامبر را از قبل دروغگو می دانسته اند ؟ یا این عنوان را فقط برای وحی گفته اند
به نظر من فقط بخاطر مسائل وحی گفته اند
خوب پیامبر برای این کار تحدی کرده بود گفته بود اگر می توانید سوره ای مانند قران بیاورید
چرا نیاورند ؟ تا غیر الهی بودن قران پیامبر را اثبات کنند ؟
چرا انقدر مطمئن حرف می زنید ؟!
آيه" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ..." در باره نضر بن حارث بن علقمة بن كلدة بن عبد الدار بن قصى بن كلاب نازل شد، چون او مردى تاجر بود، به ايران سفر مىكرد و در آن جا اخبار و افسانههاى ايرانى را از منابعش مىگرفت و مىآمد براى قريش تعريف مىكرد، و به ايشان مىگفت: محمد از عاد و ثمود برايتان تعريف مىكند، و من از رستم و اسفنديار و اكاسره، مردم هم قصههاى او را گوش مىدادند و به آيات قرآن گوش فرا نمىدادند،
( ترجمه الميزان، ج16، ص: 317 )
____________
نضر بن حارث ، به داستان های قرآن پاسخ داد . این که هیچ کس به تحدی قرآن پاسخ نداد ، دروغیست که به شما گفته اند . همان اعراب جاهل قرآن را در حدی نمی دیدند که نشود بهش جواب داد ، می گفتند : محمد قصه های عاد و ثمود را می گوید ، ما هم قصه های رستم و اسفندیار را !! یعنی این به آن در !!!
**گلشن**;698261 نوشت:
نخیر او خودش رفته و از نزدیک تحقیق کرده
من کلی برای شما توضیح دادم که فرق نقل و تحلیل چیست .
این فرد محقق از روی چه تحقیق کرده ؟!!! من به شما میگویم : تاریخی که خود مسلمانان نوشته اند .
دروغگو بودن یا نبودن پیامبر مورد بحث من نیست ، بیشتر از این ادامه نمیدم .
**گلشن**;698261 نوشت:
خوب چگونه ثابت می کنید افسانه است ؟ می گویید غیر علمیست
ما برای شما نمونه هایی از مسائل غیر علمی اوردیم
نمونه هایی که شما آوردید صرفا شنیده ها و یا دیده های شما هستند ، کسی صحت آنرا اثبات نکرده . مدرکی هم ارائه نداده اید . باید اول صحت آنها تایید شود و بعد مورد استدلال قرار بگیرند .
فتا 1;698255 نوشت:
محمد (ص) که خود عرب بود و در میان اعراب بدنیا امده بود و تا اخر عمر نیز در میان انان زیست چه دشمنی با قوم عرب داشت
شما فقط به کسانی عرب میگویید که اطراف پیامبر بودند و مسلمان شده بودند ؟!!
پس جنگ پیامبر با چه کسی بود ؟!! کدام قوم با پیامبر جنگیدند ؟! کشتند و کشته دادند ؟!!
فتا 1;698255 نوشت:
جنگهای محمد (ص) در اطراف مدینه بود یعنی از خود دفاع کردند بار اول هم که برای حج به مکه رفت جون دید انان خیال جنگ دارند بازگشت بار دوم هم که با دشمنان دیرنه اش صلح کرد و وارد مکه شد .
نخیر قربان !
جنگ های محمد و اهل مکه زمانی شروع شد که پیامبر شما راه بر کاروان تجاری مکه بست و آنرا غارت کرد . هیچ دفاعی در این کار نیست .
فتا 1;698255 نوشت:
اما فردوسی میفرماید بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی این یعنی قوم گرائی و طبیعی است افرادی چون هومر و فردوسی و..... فقط به فکر قومیت خود باشند .
بنده هم آیه از قرآن آوردم که این کتاب برای ام القری ( مکه ) و اطرافش است .
محمد نیز به فکر قوم بود ، او چه خدمتی به بشریت کرده ؟!!!
**گلشن**;698262 نوشت:
انها پیامبر را از قبل دروغگو می دانسته اند ؟ یا این عنوان را فقط برای وحی گفته اند
به نظر من فقط بخاطر مسائل وحی گفته اند
شما تا الان چندین بار سوال پرسیدید ، هر بار هم سوالات خودتون رو بی انتها ول کردید ، رفتید سراغ سوال بعدی .
صحبت شما چیه ؟! میخواید به چی برسید ؟! بگید تا انقدر سوالای بی ارتباط مطرح نشن .
[=Verdana]
این ادعاست . دلیل ادعا هم خود قرآن ذکر شده : همانطور که در خودش آمده مطالب آن داستان و شعر نیست و کلام خداوند حق متحقق است !
روایت های تاریخی قرآن راجع به پیامبران اغراق آمیز و به دور از واقعیت علمیست ، از همان شروع آفرینش گرفته تا سایر موارد .
... ای کاش دیگر اینرا نمی گفتید !
سراسر گفته هایتان باطل و خلاف واقعیت است .
در همین تاپیک غیرعلمی بودن داستان های قرآن مورد بحث قرار گرفت ، و شما متاسفانه هیچ توجیه علمی برای داستان های قرآن ارائه نکردید ! جز آنکه علم بشری را ناقص و ناکامل و ... بخوانید .
اگر قرآن به ادعای شما کتابی برای همه ی قرن هاست ، بفرمایید و داستان هایش را با علم همین قرن ثابت کنید .
با تشکر .:Gol:
بسم الله
گفتم که آن پاسخها برای شما نبود :ok:
بحث با شما باید صرفاً محدود شود بر اثبات حقانیت قرآن نه بر ظاهر قرآن یا معارف مطرح شده در قرآن و مسائل دیگر در آن
[="Verdana"][="Black"] باء;698158 نوشت:
این حرف شما رو هم فکرانتون هم قبول ندارن .( صرفا جهت اطلاع )
تو بحث تحدی قرآن هم نظر شما کاملا مخالف با کارشناس بحث ، آقای میقات بود . به نظر من شاید مشکل همین عدم درک درست شما از دینی باشه که دارید ازش دفاع میکنید . شایدم شما درست میگید و بقیه همفکرانتون در اشتباه هستند !
اگر شما مقایسه ظاهری رو قبول ندارید ، ما نمیتونیم کاری بکنیم . چون کل گفته های من راجع به مقایسه ظاهره و نه باطن و این جور حرف ها . چون اصولا باطن و بطون رو میشه برای هر جمله پیش پاافتاده ای هم در نظر گرفت .
به هر حال باید کارشناسان نظر شمارو تایید کنند ، وگرنه متاسفانه نظر شما ، نظر رسمی این سایت نمیتونه باشه !
:Gol:[/]
لطفاً خیلی صریح بفرمایید هدفتان از مقایسهی میان شاهنامه و قرآن چیست؟ فرض کنید پاسخ ما به سؤال شما این است که بدون فرض الهی بودن قرآن هیچ فرق خیلی خاصی بین آن دو نباشد. حالا چه نتیجهای میگیرید؟ این سؤال از کجا به ذهن شما رسید و در پی رسیدن به پاسخ چه سؤالی پشت این سؤال هستید؟
از این در سخن چند رانم همی
درود
هدفتان از آوردن این اشعار چیه ؟
[="Verdana"][="Black"] باء;698167 نوشت:
اگر پاسخ شما این باشه ، نتیجه گیری من اینه که ادعای آسمانی بودن قرآن باطل و بی اساسه .
یعنی من از سوالم به عقیده ام رسیدم ، نه اینکه بخوام عقیده خودمو به سوال تحمیل کنم .[/]
با سلام:
خواستم این تاپیک به مدحی از رسول خدا صلی الله علیه و اله و مولا علی علیه السلام
از زبان حکیم فردوسی متبرک شود.
ببینید این به جهان بینی ما بر می گرده برای شما که پیامبر را قبول ندارید واقعا این مورد سخته
چرا که وقتی پیامبر را قبول ندارید معجزه ای از ایشان را هم قبول ندارید
ولی برای ما که پیامبر را قبول داریم این را جزئ معجزات پیامبر می دانیم و قبول داریم
در ضمن اگر این مورد دروغ بود و اتفاق نیفتاده بود
مردم همان دوران به این دروغ اعتراض می کردند
پس چون اعتراضی مبنی بر دروغ بودن این مورد وجود ندارد
پس حقیقت ان ثابت می شود
[="Verdana"][="Black"] حبیبه;698179 نوشت:
ببخشید ولی پست های شما چه ربطی به موضوع تاپیک دارند ؟!! :Gig:[/]
[="Verdana"][="Black"] **گلشن**;698181 نوشت:
اتفاقا مردمی که در میان آن اعراب جاهل به واسطه آشنایی و رفت و آمد با مردم متدمن آن روزگار ( ایرانیان و رومیان ) اندکی صاحب علم و دانش بودند ، خرافه ای بودن و افسانه ای بودن داستان های قرآن رو متذکر شدند .
باور میکنید این نقل در قرآن هست ؟!!!
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلين ( نحل - 24 )
و چون به آنان گفته شود: «پروردگارتان چه چيز نازل كرده است؟» مىگويند: «[="#FF0000"]افسانههاى پيشينيان است[/].» ( ترجمه فولادوند )
آیه های دیگری هم هست . قانع نشدید بازهم بیاورم ![/]
عصبانیت نیست جناب دارنی ... صراحت و قاطعیت است ... بدون لفافه منظورم را گفتم ... ان شاء الله بنا دارم که عصبانی نشوم، توکل بر خدا
[=Verdana] قران از نظرهای زیادی و در واقع از تمام نظرهای ممکن در مقایسهی بین دو کتاب از شاهنامه و هر کتاب دیگری سرتر است:
از نظر ادبی سرتر از شاهنامه است ... ادبیات عرب حول این کتاب توسعه مییابد، بر خلاف کتاب شعر شعرا که چون قافیه تنگ آید از خودشان کلمه ایجاد مینمایند ...
از نظر اخلاقی، قرآن کتابی است که یک ایدئولوژی بر اساس آن شکل میگیرد و اخلاقیات از مؤلفههای یک ایدئولوژی هستند ... خوب و بد در این کتاب تعریف شده است نه اینکه کسی مجموعهی مشخص یا مبهمی از خوبی و بدی را در ذهن داشته باشد و بعد بر اساس آن داستان بسازد و کسی را در آن خوب یا بد بشناساند
از نظر تاریخی، روایتهای قرآن از هر سند تاریخی مستحکمتر به حساب میاید و همانطور که در خودش آمده مطالب آن داستان و شعر نیست و کلام خداوند حق متحقق است
از نظر علمی در تمام مراتب علمی مبدأ آموزش است و مورد رجوع در هر علمی قرار میگیرد از زیستشناسی گرفته تا فیزیک تا ادبیات تا حقوق تا روانشناسی تا فلسفه و منطق تا کیهانشناسی تا مسائل ورای علوم دنیا
...
و قبل از همهی اینها آیاتالبینات است برای اثبات رسالت پیامبری که ادعا کرد از طرف خدا به رسالت فرستاده شده است، صلیاللهعلیهوآله
.
.
.
اما در تمام این مسائل این تفاوتها تنها برای کسی قابل درک است که ابتدا برایش اثبات شده باشد که این کتاب از طرف خداست ... و راه این اثبات غیر از ظاهر قران است ... ظاهر وسیلهای است برای اثبات وجدانی ... ظاهر عجیب معجزات انبیاء گذشته تنها وسیلهای بودند برای جلب توجه و کمی دقیقتر شدن مردم در دعوت نبی، باقی کار شناساندن صدق گفتار نبی توسط خداوند و از طریق تصرف در دلهای مردمان بوده است ... مگرنه ظاهر را همیشه میشود جعل کرد ... ظاهر کارهای خارق عادت انبیاء را همان در گذشته هم توسط جادوگران و ساحران جعل میشده است ... امروز هم ظاهر قران را میتوان کمابیش جعل نمود ... ولی در باطن فقط این کتاب است که خود را به عنوان نشانهی خدا در دل بندگان خدا میشناساند تا ایشان یقیقن حاصل کنند که قرآن از طرف خداست و بعد بتوانند به تمام ابعاد آن از ظاهر گرفته تا باطن به آن اعتماد کنند ... چیزی که قابل جعل شدن نیست آن اثر است و قران بعد از آیت خدا بودنش دیگر تنزیل کتاب مبین است که در کتاب مبین هیچ تر و خشکی فروگذار نشده مگرآنکه احصاء شده است ... کتاب مبین صدر عالم وجود است و قرآن فروکاسته و چکیدهی آن ... هر کتاب دیگری که باشد جزء گسترش یافتهی قران و نشر آن است که همان کتاب مبین است ... قرآن عدد ۱ است که تمامی اعداد با تالیگیری از گسترش مفهوم آن توسعه یافتهاند و اگر گفتید فرق عدد ۱ با عدد ۲۲ چیست در همین تقدم و تأخر رتبه است و نه چندان در ظاهر آنها ... همهی اعداد در مبنای ۱۰ با ۱۰ رقم ۰ تا ۹ نوشته میشوند و بعد متکثر میشوند ولی شأن حقیقی بین آنها که در تالیگیری در نظریهی مجموعهها مطرح مطرح میشود بین آنها باقی میماند و عدد صفر و عدد ۱ با سایر اعداد قابل مقایسه از این نظر نیستند ... اینجا صحبت از علت و معلول است ... چون قرآن اینطور نوشته شده است عالم خارج اینطور نظم یافته است ... این بزرگترین فرق قران با هر کتاب دیگری است ... ولی این پاسخ باز هم برای شما نیست چون گره از سؤالات شما با پرسش و پاسخهای دیگری باز میشود اگر بنا به باز کردنش داشته باشید
[=Verdana] تفاوتهایش را شمردم و چه بسا آنچه شردم در مقابل آنچه که هست حلقهای باشد در بیابان
شما به دنبال تفاوت هستید ... تفاوتی که فرق میان مسلمان و کافر باشد ... در حالی که تمام مسلمین معترفند به اینکه قرآن با آن عظمت در مقام ظاهر با همان حروف معمولی نوشته شده است و از این نظر فرقی با سایر کتب ندارد ... از سایر نظرهای ظاهری هم لزومی ندارد فرقی داشته باشند ... تفاوت اصلی در جای دیگر است ...
بیان کردم ... ولی این را هم ذکر کردم که تلیید این مطالب برای کسی است که الهی بودن قرآن برایش مورد تردید نباشد یا منکر آن نباشد ... اگر نیک نگاه کنید از اصل سؤال طفره نرفتهام بلکه مدام دارم گوشزد میکنم که طرح شدن این سؤال از طرف شما اشتباه است وقتی امکان فرستاده شدن هر کسی را به رسالت از طرف خدا صفر میدانید ... و بنده واقفم به اینکه انسان در عالم ظاهر هیچ معیاری برای محک زدن خدایی بودن یا نبودن یک اثر ندارد و تمام معیارهای ظاهری ما معیارهای انسانی است، اگر اثری خیلی قوی و برتر باشد پدیدآورندهی آن را انسانی برتر و اگر خیلی ضعیف و ابتدایی باشد پدیدآورندهی آن را بچه یا شخصی ضعیف مینامند، نه خدا یا چیز دیگر ... گرچه اگر ضعیف باشد میتوان حدسهای دیگری هم زد همانطور که اگر قوی باشد میتوان حدسهای دیگری هم زد ... لیکن هیچ کدام اثباتی برای الهی بودن آن اثر نخواهند بود ... عالم ظاهر عالم شک و تردید است و در آن هیچ چیزی با قطعیت قابل اثبات نیست و هر اثباتی بهرهای از احتمالات را خواهد داشت ...
ببینید من موردی می گم قانونی هست در طبیعت که بیان می کنه اگر امیدت از همه جا قطع بشه و در نهایت استیصال
قرار بگیری ان موقع به خدا پناه می بری
و در ان موقع خدا تو را اجابت می کند
این مفهوم به زیبایی در زمانی که یوسف ته چاه افتاده استخراج می شود
یعنی رسیدن به یک قانون معنوی در این داستان
ایا یک چنین مفهومی در داستان یوسف و زلیخا وجود دارد در شاهنامه ؟
جواب شما را یکبار دادم که
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ ... قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (الأنعام: ٩١)
آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» .... بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجتآمیزشان رها کن، تا بازی کنند!
در مورد این ادبیات نگارشی هم که نشان از غیظ شما نسبت به حق است هم قرآن راهکار دارد
قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آلعمران: ١١٩)
بگو: «با همین خشمی که دارید بمیرید! خدا از (اسرار) درون سینهها آگاه است.»
کفار که مدام در اتلاف وقت و خسران هستند چه بحث داشته باشند چه نداشته باشند
قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (الزمر: ١٥)
: «زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند! آگاه باشید زیان آشکار همین است!»
بنده که مطالعه دارم و استفاده می نمایم . اهلش را هم با آیات به فیض می رسانم اما شرط دارد بهره از قران که بعید می دانم در شما باشد:
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (الإسراء: ٨٢)
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمیافزاید.
پیامبر در جوانی تجارت میکرده و در تجارتم سفرهای بسیاری میکرده قطعا! اونقدر قصه شنیده که بتونه حتی دوبرابر قرانو هم بگه!! همین الان کم نیستن پیرمردایی که یه داستان الکی رو با بهترین کیفیت و جذابیت ممکن روایت میکنن! این قدرت بیانه که رمان نویس بودن نمیخواد!
اون خشکزیه، بعدم یک ساعته!!
میگن آره!! سفرهای زیاد، مراوده زیاد با یهودیا و ... باعث میشه هر کسی پر از داستان بشه! و این مطلب وقتی قوت میگیره که میگن مطالب قران نوآوری ندارن فقط در جزئیات با کتاب یهودیا متفاوته!(و البته نه مسیحیا!!)
قدرت فکر چیه!! یادت رفته بوده درو ببندی حتما!!:Nishkhand: اگه نه کلیپ بساز!!
یکی از آشناهامون یه پیرمرد 50سالست که اصلا سواد نداره، ولی چنان اشعار و داستانایی میگه که نگو!!
سلااام
من چند صفحه اول تایپیک خوندم , بیشتر از این توانایی خواندن نداشتم نمیدونم کسی این سوال از شما پرسید یا نه؟!!! چرا انقدر ولادت حضرت عیسی برا شما عجیبه؟
شما چطور از نظر علمی پذیرفتید که از هیچ موجودات افرید شده اند؟ یا اینکه چگونه پذیرفتید انسان از میمون به تکامل رسیده ؟ در اینجا که حداقل زنی هست که فزرندی بیاورد ایا این عجیبتر است؟
اگر به جواب دو سوال اول من رسیدید دوست دارم از شما بشنوم که از این حیرت در بیام
سلام
مدتی بود با هم بحث نکرده بودیما!!:khandeh!:
اول میگیم حضرت محمد پیامبر خداست! اثباتش چیه!؟ معجزه ش! معجزش چیه!؟ قران!
بعد میگیم چرا قران معجزه ست!؟ چون فصیح و بلیغه! اگه کتاب دیگه هم فصاحت و بلاغت داشته باشه چی!؟ به قران نمیرسه چون قران کلام خداست! چرا کلام خداست!؟ چون حضرت محمد که پیامبر خداست گفته! اثباتش!؟ .....
خب این مطلب درواقع همون تسلسله باطله که تو بحث آغاز جهان بحثش بود!!
شما به دنبال پاسخ سؤالتان از نظر مسلمین هستید یا فقط نظر شخص خاصی از کارشناسان را میخواهید؟ میدانم که بزرگواران نظر حقیر را قبول ندارند یا خیلی قبول ندارند، گرچه تا کنون نقدی هم نکرده باشند، ولی شما هم به سخن نگاه کنید و نه اینکه چه کسی چه میگوید اگر به دنبال پاسخ برای سؤالتان هستید. [=Verdana]شما بنده را یک مسلمان در یک جزیرهی دورافتاده تصور کنید که اینطور در مورد قرآن و اسلام به اطمینان خاطر رسیده است، الحمدلله، تا آنجا که به قول شما شدهام مسلمانی که مدام به حقانیت دینش مینازد ... کلام این یک مسلمان هم به هر حال نظر یک مسلمان است که در تفکرات علمی شما نباید از قلم بیفتد ... لااقل یک نفر از این راه که گفتم ایمان آورده است اگر دیگران به صور متفاوتی ایمان آوردهاند ...
راستی اگر در زمینهی تحدی در اشتباه هم باشم (که با توجه به صحبتهایی که در تاپیک دیگر با جناب شعیب داشتیم به نظر میرسد اینطور نباشد و ظاهراً تمام علما همین عقیده را دارند و اصل را بر باطن میدانند اگر روی ظاهر هم تکیه دارند) اینطور نیست که شما بگویید درکم از دینی که از آن دفاع میکنم در تمام زمینهها متفاوت از علمای اسلام باشد، اختلافی اگر باشد که ظاهراً نیست یا چندان زیاد نیست عمدتاً در این یک مورد است ... در بحثهای دیگر اختلافی اگر هست در جزئیات است آن هم احتمالاً بخاطر ضعف حقیر در یادگیری است و ان شاء الله به تدریج آن مسائل هم برایم جا میافتد همانطور که تا کنون خیلی از مسائل برایم جا افتاده است ... ما شاء الله و هو فعال لما یشاء
[=Verdana]بله هر جملهی پیش پا افتادهای ممکن است باطن و بطون بسیار داشته باشد ... در مورد قران نه تنها در مورد جملات و کلمات که حتی در مورد حروف قران هم این مطلب صادق است ... با این حساب اینکه برخی آیات حتی یک جملهی کامل هم نیستند ولی باز به تنهایی یک آیه در نظام آیهای آیاتالبینات میباشند عجیب نیست ...
این نتیجهگیری الآن از قول ما بود یا خودتان؟
اگر از قول خودتان بود که خودتان قبلاً در همان اوائل وقتی مثال جعبه را زدم فرمودید که امکانش از نظر شما صفر است که قرآن یا هر چیز دیگری از طرف خدا باشد ... یعنی کل بحثهای این تاپیک بیحاصل بوده و وقت سر اثبات مطلبی کردهایم که از ابتدا برایتان معلوم بوده است ... در واقع اصلاً پرسیدن این سؤال وقتی جوابش برایتان مشخص است خلاف و اشتباه بوده است ...
اگر از قول ما بوده است حرفتان اشتباه است چون ما از نظر خودمان تفاوتها را شمردیم و شما فرمودید اینها بر پایهی الهی بودن قرآن است و قبول نیست، ما م گفتیم فرق چندانی میان آنها نیست، این یعنی نتیجهی آخر بر اساس فرضهای ما نیستند که حاصل شدهاند بلکه بر مبنای فرضهای ما با فیلتر اعتبارسنجی شما هستند که حاصل شدهاند و در نتیجه برای ما لزوماً این تایج قابل قبول نیست ... در واقع ما بنا نداریم برای پذیرفتن هر چیزی از فیلتر اعتبارسنجی شما استفاده کنیم ... بر مبنای فرضیات خودمان هم قرآن آسمانی است و این ادعا هم صادق است ...
پس نتیجهگیری شما چگونه خواهد بود؟ از کدام فرض به کدام حکمی که از قبل خودش به عنوان فرض در نظر گرفته نشده باشد رسیدید و آن فرضیات برای چه کسانی پذیرفته شده بود که حالا این نتایج برای آنها پذیرفتنی باشد؟
از اتبدا هم سعی داشتیم بگوییم که این بحث کلاً بیمورد است ... دست آخر هم همین شد ...
عجب! تحمیل نگاه خودتان به فرضهای ما تحمیل عقیده به سؤال نبوده است؟
پس اگر میخواهید بدون تحمیل عقیده مطلبی را اثبات کنید فرض ما را بپذیرید که قرآن آسمانی و الهی است و حالا سعی کنید با پرسیدن همین سؤال که چه تفاوت ظاهری بین قران و سایر کتب وجود دارد ما را به تناقض برسانید تا بعد بگویید مطابق این برهان خلف فرض شما غلط بوده است و قرآن کتاب آسمانی نیست ... این میشود بحث نه اینکه فرضهای ما را عوض کنید تا منطبق بر فرضهای خودتان بشود و بعد نتایج دلخواه خودتان را بگیرید و بگویید شما هم باید آنها را تأیید کنید مگرنه متعصب هستید یا منصف نیستید یا چیز دیگر ... البته این جملات اخیر را هنوز نگفتهاید شاید در آینده هم نگویید ولی سیاق بحث بر این منوال است.
موفق باشید ان شاء الله :Gol:
راستش تا اونجا که میدونم تو درس عربی هر وقت استثنائی میومد معلممون میگفت این واژه در قرانه!! و البته خیلی جاها هم کلمه یه چیزه، معنیش یه چیز کاملا متفاوت که این عین کلمه سازیه!
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام
بله کمسعادتیه بنده است جناب مسعود
اشکال در این استدلال از خط دوم آن است مگرنه خط اولش کاملاً درسته ...
اثبات الهی بودن قرآن یک اثبات وجدانی است که باید تجربه شود و نقل کردنی نیست ... مراحل آن هم بسته به صافی دل شخص اینهاست:۱. قرآن به گوشش بخورد یا آن را بخواند
۲. قرآن را بخواند و در آن تدبر کند
۳. در مقام تحدی با آن بربیاید ...
بنابراین خبری از دور نسلسل نیست :Gol:
[="Verdana"][="Black"] **گلشن**;698188 نوشت:
بله هست .
مشهورترین اونها راز و نیاز های رستم با خدا هنگام پیروزی و یا شکست بوده ، رجوع کنید به داستان رستم و سهراب .
انسان قرن 21 !
شایسته نیست اینطور تقسیم بندی کنی . از ما گفتن بود !
چون این قضیه هیچ توجیه علمی نداره . بدتر از اون مخالف علمه .
علم به دنبال این موضوعات هست و ماهم در جستجوی واقعیات .
جایی که علم چیزی نگفته باشه ، ما هم نمیگیم .
حایی هم که علم بگه ولادت پسر از مادر ، بدون هیچ پدری محاله ، ماهم میگیم محاله . موضوع به همین سادگیه .
به شما پیشنهاد میکنم به طور علمی و از اول به دنبال جواب سوالتون باشید . اگه از تکامل چیزی میدونید که از لحن سوالتون بعید به نظر میرسه که خصوصی توضیح بدم ، وگرنه بهتره کتاب " تکامل چیست ، اثر ارنست مایر " رو مطالعه کنید . کتاب خوب و پخته ای هستش .
برای من حامله شدن یک زن بدون وجود یک مرد عجیبه ،
:Gol:[/]
البته در زندگی واقعی وقتی ته چاهی میفتیم و در استیصال قرار میگیریم، یهویی کف چاه ریزش میکنه و استیصال تر میشیم!!!:khandeh!: این پندیه که تو شاهنامه هم هست!!
خب یعنی خود فردوسی هم علاقمند و معتقد به حضرت رسول خدا صلی الله علیه و اله و مولا علی علیه السلام بوده
که در ثنای ایشان اشعاری سروده
سلام
شما که تو گودید!! من سعادت نداشتم بیام تو گود!!:Nishkhand:
خب طبق فرمایش شما هم باز باید الهی بودن قرانو بپذیریم! چون تا اعتقادی نداشته باشی همونطور که قبلنم گفتید(تو تاپیک دیگه ای!) توی آیات متشابه(اسمشو درست گفتم!؟) گیر میکنیم و میشه داستان همون تانکه که گفتم!!
یه قسمتی هست تو کتابا که مثل مجوز چاپه!! اونم اسمش مدح شاهان و حکومت دارانه!!
پس بروید در لغتنامههای عربی را ببینید ... معنای لغات را از آیات قرآن استخراج میکنند ... همانطور که قواعد دستور زبان را هم از آن استخراج میکنند ... اصلاً قواعد دستور زبان عرب اولین بار توسط حضرت علی علیهالسلام به یکی از شاگردانشان آموزش داده شد که بعد به عنوان یک شاخهی علمی شروع کردند کار کردن بر روی آن ... قرآن برای زبان عرب مانند کعبه است برای زمین ... زبان عرب حول قران است که گسترده میشود همانطور که زمین از زیر کعبه گسترده شد (به معنای ظاهری این گفته اکتفا کنید چون بحث روی معنای آن مفصل است و با درک فعلی ما از قرآن هم اما و اگرهایی درش هست)
در مورد اینکه به جناب دارنی گفتم: باء;698187 نوشت:
این را از خودم نگفتم و در آیات ابتدایی سورهی الرحمن و تفسیر روایی آن مطالبی است که این توضیح از آن برداشت شده است ... تعلیم قرآن مقدم است بر خلقت الانسان که حضرت علی علیهالسلام هستند:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ الرَّحْمَـٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ [الرحمن، ۱-۴]
خداوند گستردهمهر قرآن را به رسولش آموزش داد، حضرت علی علیهالسلام را خلق نمود و او را علم تبیان آموخت که شامل تمام کتاب آفرینش میشود ... حضرت علی علیهالسلام روایت داریم که فرمودهاند رسول خدا لف است و من نشر او هستم ... مطالب قرآن است که گسترده شده است و کل کتاب آفرینش را در بر گرفته است ... گرچه بحثش باز هم مفصلتر از اینهاست ..
با این حساب نه تنها عربی که هر علمی شروعش قرآن است و فصلالخطابش هم قرآن است:
تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا
با این حساب قرآن با هیچ کتاب یا داستان یا نوشتهای قابل مقایسه نیست مگر کتاب آفرینش «کتاب مبین»، یعنی تنها با کل نظام خلقت است که قابل مقایسه است و قیاسش هم به صورت جنس لفّ و نشر است ... شباهت آنها جامعیت آنهاست و مفصل بودنشان و تطابق کاملشان که حاکی از تطابق علم خدا و عمل خداست، تطابق قول خدا و فعل خدا ... وجه افتراقشان هم در اجمالی بودن یا نبودنشان هست ...
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّـهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [لقمان، ۲۷]
یا علی علیهالسلام
سلام
یک تفاوت اساسی بین داستانهای قران کریم و شاهنامه هست
شاهنامه قوم گرا یا قوم شمول است و قران کریم انسان گرا یا جهان شمول است .
بسم الله
سلام
خیر الهی بودن قرآن باید به شخص اثبات شود و از آنجا که این مطلب مبنای تمام مسائل دیگر است همه باید به این درک خودشان به طور مستقل برسند ... بعد از آن است که در متشابهات دیگر گیر نمیکنند ... در قرآن هم در همان آیهی ۷ سورهی آلعمران آمده که برخورد درست با این آیات این است که بگوییم به کل قرآن ایمان داریم و کل آن از طرف خداست، یعنی باید قبلش به حقانیت قران ایمان آورده باشند تا در متشابهات آن گیر نیفتند ...
حقیر هیچ کجا نگفتهام که باید الهی بودن قرآن را فرض کرد یا همینطوری پذیرفت، اگر سراغ دارید نشانم دهید تا بروم اصلاحش کنم اشتباهی جایی مطلب غلط ننوشته باشم.
یا علی علیهالسلام
[="Verdana"][="Black"] باء;698201 نوشت:
لطفا خوب دقت کنید ، شما همه ش از درک درونی و یقین توسط خود فرد و اطمینان قلب و اینجور چیزا میگید ، خب من هم میخوام به فرمایش شما عمل کنم . میخوام دلایل شما رو بشنوم ، تفاوت هایی که میگید رو ببینم و بعد اگر نقدی داشتم بگم و اگرم نداشتم سکوت کنم . دیگه این وسط عقیده من چه ربطی به شما داره ؟! آخرش هم من یا با حرف های شما قانع میشم یا نه !
بله من گفتم نبوت رو قبول ندارم ، اما این به این معنا نیست که دلیل ها رو هم نشنوم ، شما از عقیده من سوال پرسیدید ، من هم طبق عقیده خودم جواب دادم .
الان لازم نیست شما از معیار های من بپرسید یا عقاید من رو بررسی کنید ، شما فقط به سوال من جواب بدین همین .
که البته زحمت کشیدید و مواردی رو مطرح کردید .
من برای اینکه از موضوع بحث دور نشیم به همین مواردی که ذکر کردید میپردازم ، اگرهم موردی گفتید که نیاز به بحث داره ، حتما بگید تا توضیح بدم .
چرا ؟!
دلیل آوردید که :
زبان فارسی هرچه دارد از فردوسی بزرگ دارد . که اگر حکیم نبود ، قطعا زبان ما هم نبود .
اما قرآن چه ؟! به راستی اگر قرآن نمی بود زبان عرب از بین می رفت ؟! قطعا خیر ! دواوین شعری که امروزه از شاعران پیش از اسلام وجود دارد نشان میدهد که اگر قرآن نمی بود اتفاقی برای زبان عرب نمی افتاد .
پس از این نظر شاهنامه منجی زبان فارسی ست ، اما قرآن چنین ویژگی ندارد .
فقط آیات مکی قرآن ظاهر زیبایی دارند ، وگرنه آیات مدنی قرآن نه تنها آن بلاغت آیات مکی را ندارند. دوستان خودشان آیات مدنی را مطالعه کنند و از نظر آهنگ با سوره های کوچک قرآن مقایسه کنند . سوره های بلند و مدنی قرآن بیشتر شبیه دستورات حکومتی هستند و هیچ شیرینی و زیبایی در ظاهرشان دیده نمی شود . برخلاف آیات و سوره های مکی .
این وجه از قیاس مع الفارق است ، زیرا شاهنامه کتابی حماسی است و لزومی ندارد که ایدوئولژی از آن بیرون بیاید .
اما کتاب های دیگری هستند که پیروان خود را دارند ، به عنوان مثال طریقت مولویه در ترکیه از مقلدان و پیروان مولانا هستند . و آثار مولوی به یک ایدوئولوژی تبدیل شده است . این یک مثال بسیار ساده و نزدیک به ذهن بود . مثال های بیشماری در سطح جهان وجود دارد که اگر قانع نشدید موردی می آورم .
پس صرف اینکه یک کتاب پیروانی داشته باشد دلیلی بر برتری آن نیست . آنرا تبدیل به یک کتاب آسمانی هم نمیکند !
خوب و بد در شاهنامه نیز تعریف شده و مصداق هایش نیز به طور شفاف مشخص شده اند . داستان کاوه آهنگر مثالی بسیار زیبا برای تعریف خوب و بد ، شر و حق است .
اما در قرآن پیامبران که نماد انسان های خوب هستند ، گاها مرتکب کارهایی زشت و ناپسند می شوند .
این ادعاست . دلیل ادعا هم خود قرآن ذکر شده : همانطور که در خودش آمده مطالب آن داستان و شعر نیست و کلام خداوند حق متحقق است !
روایت های تاریخی قرآن راجع به پیامبران اغراق آمیز و به دور از واقعیت علمیست ، از همان شروع آفرینش گرفته تا سایر موارد .
ای کاش دیگر اینرا نمی گفتید !
سراسر گفته هایتان باطل و خلاف واقعیت است .
در همین تاپیک غیرعلمی بودن داستان های قرآن مورد بحث قرار گرفت ، و شما متاسفانه هیچ توجیه علمی برای داستان های قرآن ارائه نکردید ! جز آنکه علم بشری را ناقص و ناکامل و ... بخوانید .
اگر قرآن به ادعای شما کتابی برای همه ی قرن هاست ، بفرمایید و داستان هایش را با علم همین قرن ثابت کنید .
با تشکر .:Gol:[/]
ببینید ما چطور می تونیم ثابت کنیم که این سخنان پروردگار است یا افسانه پیشینیان
هیچ روشی جز شناخت حضرت محمد وجود ندارد که ایا او راستگو بود یا دروغگو
به گواهی تاریخ محمد ص امین و راستگو بود پس همین کافیست که ما سخن او را بپذیریم
شما اگر سخن او را نمی پذیرید ثابت کنید او دروغگو بوده است ؟
وگرنه دلیل دیگری نخواهید داشت
سلام
برداشت من از پستتون بود! البته در همین پستم لطف کردید و همون عبارتو آوردید!(قرمز!) حقانیت چیزیه که با الوهیت صددرصد هم جهته!!
[="Verdana"][="Black"] فتا 1;698223 نوشت:
سلام
وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُون ( انعام - 92 )
ترجمه فولادوند : و اين خجسته كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم، [و] كتابهايى را كه پيش از آن آمده تصديق مىكند. و [="#FF0000"]براى اينكه [مردمِ] أم القرى [مكّه] و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى[/]. و كسانى كه به آخرت ايمان مىآورند، به آن [قرآن نيز] ايمان مىآورند، و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مىكنند
ولی من از عقیده حکیم نپرسیدم . حکیم فردوسی مبری از اشتباه نیستن .
به علاوه حکیم در رسا و ثنای پادشاهان هم شعر سرودن ، این دلیل نمیشه بگیم اون پادشاهان بری از نقد هستند .
:Gol::Gol:[/]
این حرف شما در صورتی درسته که ثابت کنید ایشان دروغگو بوده
ما می گوییم به شهادت تاریخ ایشان راستگو و محمد امین بوده
اگر در همون شرایط از قدرت ایمان استفاده کنین نجات می یابید
قدرت ایمان رو دست کم نگیرید
مرگ دور است رو تا حالا دیده اید
اگه ایجوره منم از زبان همین سخنور توانا در ستایش ابو بکر و اومر و اوس مان سروده می آورم که شما گزینشی تنها سرودهای در باره پیامیر و پیشوای نخست را آورده اید و دیگر سرودها را پنهان کرده اید
این است سرودهای فردوسی بزرگ
نتابید بر کس ز بوبکر به
بیاراست گیتی چو باغ بهار
خداوند شرم و خداوند دین
که او را به خوبی ستاید رسول
[="Verdana"][="Black"] **گلشن**;698234 نوشت:
آبجی جان ، به پست خودتون نگاه کنید ، شما گفتید :
من هم خدمتتون عرض کردم که مردم همون زمان به این دروغ ها و افسانه ها اعتراض کردند . از کتاب تاریخی هم دلیل نیاوردم . آیه آوردم .
کدوم تاریخ ؟! تاریخ اسلام رو که خود مسلمانان نقل کردن . به نظر شما در تاریخ اسلامی ، پیامبر اسلام را دروغگو معرفی میکنند ؟!!
مثالی میزنم که به ذهن نزدیک باشه ، فرض کنید تاریخ انقلاب اسلامی رو فقط انقلابیون نقل کنند . به نظر شما این نقل میتونه منصفانه و همه جانبه باشه ؟! و اصلا تو این نقل امکان داره به رهبر انقلاب نسبت عجیبی روا بدن ؟!!
مشکل تاریخ صدر اسلام اینه که هرچه نقل شده ، همش رو خود مسلمون ها نقل کردن . ما هر کتابی که راجع به ثبت وقایع تاریخی داریم ، همش اسلامیه .
بحث پذیرش سخنان محمد نیست . نیازی هم ندارم ثابت کنم او دروغگو بوده یا راستگو .
بحث ما اینجا اینه که تو کتاب مقدس شما یه سری داستان هست . فرق این داستان ها با کتاب زمینی شاهنامه چیه ؟! همین .[/]
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا یعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ«التوبة/97»
بادیهنشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است؛ و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است!
سلام
قران کریم قوم گرا نیست برایش تفاوت نمیکند که کافر و منافق عرب باشد یا غیر عرب بلکه اعراب را بیشتر از دیگران شماتت میکند.
اما شاهنامه قوم گراست و فقط غیر ایرانی را شماتت میکند .
اینجا بحث عقیده نیست اینجا بحث محتوی کتاب است یعنی میخواهید بفرمایید شاهنامه به غیر تعریف و تمجید قوم ایرانیست .
ببینید هیچ کجای قران مردم پیامبر را دروغگو نخوانده اند بلکه گفته اند افسونگر یا دیوانه و یا شاعر
این نشان می دهد مردم واقعا ایشان را دروغگو نمی دانسته اند
و در اعتراضشان هم کلمه دروغگو نیست بلکه گفته اند افسانه
اتفاقا من کتابی خوندم از یک مسیحی به نام محمد پیامبری که باید از نو شناخت ایشون هم او را دروغگو نخوانده و بر امین بودن او صحه گذاشته
در ثانی تاریخ را که فقط مسلمانان ننوشته اند بلکه ممکن است منتقدین و کفار هم چیزهایی نوشته باشن
همین الان هم کلی مطلب و نقد درباره امام خمینی و عملکرد او در کتابها هست
و اینگونه نیست که هیچ انتقادی در کتابها و مردم از ایشان موجود نباشد
چرا یک قسمت از بحث شما همینه که این داستانها دروغه
و افسانه است و این چیزها
مقایسه را برای همین می خواهید می خواهید بگویید داستانهای قران هم مثل شاهنامه افسانه است
پس باید ثابت کنید ایشون دروغگو بوده
کار بسیار خوبی کردید به معلومات بنده اضافه شد،جای تقدیر دارد.
[="Verdana"][="Black"] فتا 1;698244 نوشت:
آیه ای که آورده اید از سوره توبه است و لابد میدانید که ماجرای سوره توبه چیست . به قول علی بن ابیطالب رحم و عطوفت از این سوره برداشته شده است !
سوره توبه و آیه های آن خشن ترین آیات قرآن هستند و مخاطبش نیز همان مردم مکه بوده است ، چرا که در حال جنگ با آنها بوده است . طبیعیست که به آنها بتازد . پس این آیه ربطی به مسئله ای که گفتید ندارد . صرفا برای دشمنش شاخ و شانه کشیده است ( حال آن دشمن میخواهد عرب باشد یا غیر عرب )
اما فردوسی با ایرانیان دشمنی ندارد ، او دوستدار ایرانیان است و لذا با دشمنانشان دشمن ! بر عکس محمد که با عرب دشمنی داشت و کشتاری از آنها به راه انداخت که در تاریخ اعراب بی سابقه بوده است .
با همین وجهی که فرمودید صلح طلبی حکیم فردوسی و جنگ طلبی محمد پیامبر مشخص می شود .
من هم نگفتم ، گفتند دروغگوست ، بلکه الهی بودن آنرا انکار کرده اند و گفته اند چیز خاصی نیست .
برای من هم همین مهم است ، همان عرب های جاهل 1400 سال پیش فهمیدند که این داستان های قرآن ، چیزی جز افسانه نیست ، چیزی جز اسطوره نیست . اما در عصر حاضر ...
عرض کردم ، بحثی راجع به امین بودن یا نبودن پیامبر ندارم . به علاوه منابع در دسترس آن مسیحی هم همان کتاب های مسلمانان بوده . در ادامه توضیح میدم .
شما باید بین " نقل تاریخ " و " تحلیل تاریخ " تفاوت قائل بشید .
فرض کنید فقط یک خبرگزاری در جهان وجود داشته باشه . هر خبری که در جهان هست رو همون خبرگزاری " نقل " میکنه .
اما همون خبر توسط افراد مختلف ، به شیوه های مختلفی " تحلیل " میشه .
قضیه صدر اسلام هم همینطوره . ( میتونید از کارشناسان تاریخی بپرسید ) ، تنها خبرگزاری هایی که وقایع صدر اسلام رو " نقل " کردن ، همین کتاب های اسلامی بودن .
و بعدا عده ای اومدن همون خبرهایی که مسلمانان " نقل " کرده بودن رو " تحلیل " کردن .
خواهر من ، بین افسانه سرایی کردن و دروغگو بودن چه تناسبی وجود داره ؟!![/]
ایشان آن داستان ها با پرده و رنگ تازه ای باز گو کرده
آیا باز گو کردن دروغ همیشه دروغگویی است یا داستان سرایی برای راهنمایی مردم ؟
بسیاری دیگر همین ویژگی ها را ممکن است داشته باشند
هر آینه نه تنها ایمان به الله
برخی با ایمان به بت و ستاره هم بر مسلمانان چیره شده اند
ایمان داشتن و به خویش باور داشتن تنها در چنبره ی دین الله نیست
ببخشید بانو مگر شما این سروده ها را نمی دونستید ؟
[=arial narrow] Dahim Darni;638849 نوشت:
درود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
حم ﴿الشورى: ١﴾
عسق ﴿الشورى: ٢﴾
كَذَٰلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿الشورى: ٣﴾
[=arial narrow]این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند وحی میکند.
قرآن به یکسری از حروف اشاره می کند «حا، میم، عین، سین، ق» به یکسری از حروف الفبا سپس بعد از آن می گوید «كَذلِكَ یُوحی إِلَیْكَ» ، یعنی وحیی كه ما فرستادیم به این شكل و با استفاده از این حروف می فرستیم. یعنی قرآن از همین حروف است، شما از خاك چه درست می كنید؟ خشت و سفال و سرامیك. خدا از این خاك گل و بلبل و میوه، خاك همین خاك است. من و شما از خاك خشت و آجر درست می كنیم. خدا از این خاك میوه درست می كند.
حالا قرآن هم از همین حروف است یعنی چند حرف را کنار هم بگذار می شود کلمه،چند کلمه را کنار هم بگذار می شود جمله!
ممکن است بنده این حروف را کنار هم بگذارم بشود این متونی که نوشتم شما کنار هم چند حرف را بگذارید می شود همین مطالبی که در این تاپیک گفتید فردوسی چند کلمه را قرار دهد می شود شاهنامه و حافظ چند حرف را کنار هم قرار دهد می شود دیوان حافظ و خداوند هم چند حرف را کنار هم قرار دهد می شود قرآن!
پس باید بدانیم که خدا هم که خداست قرار است حروفی را کنار هم قرار دهد و بشود جمله و نباید انتظار چیز عجیب و غریب دیگری را داشته باشیم که مثلا خدا چون خداست چند حرف را کنار هم قرار داد و ما هم یک فوت به این جملات بکنیم و بشود یک اژدها که همه ما آن را ببینیم و ایمان بیاوریم!
پس شاهنامه و قرآن متشکل از یکسری حروف هستند که کنار هم قرار گرفته اند و یکی شده است شاهنامه و یکی شده است قرآن!
پس ما باید ببینیم چه چیز باعث شده که این حروفی که کنار هم قرار می گیرد یکی را وحی بدانیم و دیگری را از شاعری توانا که باید به وجوه اعجاز قرآن اشاره نمود:
وجوه مختلفى براى اعجاز قرآن گفته شده[1] که میتوان آنها را به سه بخش طبقهبندى نمود:
1. اعجاز لفظى قرآن
2. اعجاز محتوایى قرآن
3. اعجاز قرآن از جهت آورنده آن
1. اعجاز لفظى قرآن
اعجاز لفظى قرآن به دوگونه مطرح شده است: اعجاز بلاغى و اعجاز عددى.
بحث اعجاز بلاغى قرآن یا بلاغت قرآنى، از گذشتههاى دور شناخته شده بوده و تقریباً بین همه مذاهب اسلامى مورد التفات و توافق بوده است. البته برخى، اعجاز بلاغى قرآن را از امورى؛ مانند نظم، اسلوب و شیوه بیانى قرآن جدا کرده و گفتهاند: یکى از جهات اعجاز قرآن، اعجاز بلاغى آن است و جهت دیگر آن، نظم و اسلوب بیانى قرآن است. برخى دیگر نیز وجه اعجاز قرآن را مجموع مرکب از بلاغت و نظم و اسلوب آن دانستهاند.[2] ولى در واقع اینها از باب تکثیر مثال است و همه موارد مرتبط با شیوه بیانى قرآن به اعجاز بلاغى قرآن بر میگردد.
شیوه بیانى قرآن، شیوهاى است که هیچ بشرى، حتى ساحت بلند رسول اکرم(ص)، نمیتواند به این روش سخن گوید.
توضیح آنکه: در باب «تاریخ حدیث» اهل سنت مدعى هستند که رسول اکرم(ص) از نوشتن احادیث و کلمات خودشان منع فرموده بودند و در اینباره روایتى از ایشان نقل میکنند،[3] آنگاه با این پرسش مواجه شدهاند که چرا حضرت از کتابت حدیث نهى کردهاند؟
یکى از پاسخهایى که داده شده و در میان اهل سنت خیلى معروف است، این است که سبب نهى، آن بوده که مبادا قرآن با غیر قرآن؛ یعنى احادیث نبوى، مخلوط شود. یکى از محققان اهل سنت، این استدلال مشهور بین علما اهل سنت را ردّ کرده و گفته است: اعجاز بلاغى قرآن مانع از این است که غیر قرآن با قرآن اشتباه شود.[4] آنگاه درباره این اشکال که شاید پیامبر اسلام(ص) در بلاغت به حدى بودند که میتوانستند همانند قرآن سخن بلیغ گویند، پاسخ داده است: لازمه این سخن، انکار اعجاز بلاغى قرآن است.[5] به هر حال مسئله منع آنحضرت(ص) از کتابت حدیث - با اینکه احادیث ایشان، سخنان معمولى و از سوى خود نبوده، بلکه سخنانى نورانى و به هدایت الهی و مکشوف از عالم غیب بوده است و میتوانسته رهگشاى بسیارى از گرفتاریهاى امت اسلام باشد - یک اشکال اساسى بر اهل سنت محسوب میشود، از اینرو؛ در میان علماى شیعه از گذشته تا حال این ادعا که حضرت رسول(ص) از نوشتن احادیث نهى فرمودهاند، نادرست شمرده شده است.
وجه دیگر اعجاز لفظى قرآن، اعجاز عددى آن است. این وجه اخیراً مطرح شده و با به کارگیرى کامپیوتر در این زمینه مورد توجه زیادى قرار گرفته است و با بیان ارتباطات عددى خاص میان الفاظ و حروف قرآن سعى شده نشان داده شود که این روابط عددى نمیتواند در سخن بشرى تحقق یابد.[6]
2. اعجاز محتوایى قرآن
جهات مختلفى را براى اعجاز محتوایى قرآن ذکر کردهاند که ذیلاً اشاره میشود:
ا. عدم وجود اختلاف در قرآن:
آیه شریفه: «ا فلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً».[7] نیز ناظر به همین وجه اعجاز است.
ب. اخبار غیبى:
در قرآن مطالبى نسبت به برخى افراد، یا بعضى از وقایع که در آینده؛ یعنى زمان بعد از نزول آیات قرار بوده واقع شود، پیشبینى شده که به همان صورت به وقوع پیوسته است. از جمله آیه کریمه: «ا لم * غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون»،[8] است.
ج. علوم و معارف قرآنى:
در قرآن مطالبى آمده که لااقل در آن زمان هیچ بشرى نمیتوانسته به آنها دسترسى پیدا کند. البته هماکنون نیز علوم و معارف بلندى در قرآن وجود دارد که هنوز براى بشر ناشناخته مانده و بیشتر آنچه معلوم گشته از طریق خود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و هدایتهاى مستمر آنان بوده است، بهطورى که امروز بخش قابل توجهى از احادیث را روایات اعتقادى، مباحث عقلى، نکتههاى فلسفى و کلامى و موضوعات عرفانى تشکیل میدهد. به هرحال، حتى اگر کسى فرضاً همه علوم و معارف قرآنى را هماکنون شناخته شده و در دسترس بشر بداند، هرچند به یقین در گذشته چنین نبوده است، این امر از ارزش اعجازى قرآن در این زمینه چیزى نمیکاهد. شایان توجه است که این اثبات اعجاز قرآن از طریق آورنده آن نیست، بلکه گفته میشود این علوم و معارف عمیق و بلند آنقدر عظمت دارد که از افق اندیشه هر دانشمندى در آن روزگار بالاتر بوده است و بهطور کلى اندیشهاى بشرى نبوده و نشان وحى الهی بر تارک آن دیده میشود.
د. عجز از ابطال معارف و علومى که در قرآن آمده است:
پس از گذشت سالیان دراز و بعد از این همه پیشرفتهاى علمى بشر و تبادل دانشها و فرهنگها هیچکدام از مطالبى که در قرآن آمده، ابطال نشده است و همین حقانیت قرآن و آسمانى بودن آنرا اثبات میکند.
تذکر این نکته مفید است که اگر چه شاید برخى از دانشهاى بشرى - همانند منطق و ریاضى - که در یک مجموعه مدوّن گردآورى شده و از دوران کهن به ما ارث رسیده است، ابطال نشده باشد، ولى باید توجه نمود که اولاً: این دانشها در قالب بدیهیات اولى، یا فطرى در اندیشه هر خردمندى مکنون بوده است و کسانى که به تدوین این مسائل پرداختهاند، در واقع گردآورنده بودهاند، و نه آورنده. ثانیاً: بهطور کلى کتابهایى که بشر تالیف میکند، مربوط به یک دانش خاص و پیرامون موضوع ویژهاى است، در حالی که یکى از مهمترین ویژگیهایى که بر رخسار علوم و معارف قرآن میدرخشد، گستردگى حوزه مباحث آن و اشاره به دهها مطلب در یک سخن است.
اساساً این خود، یکى دیگر از وجوه اعجاز است که چنین دانشهاى گوناگونى را در خود جاى داده است. کدام بشرى میتواند علاوه بر دستیابى به علوم متفاوت و حوزههاى کاملاً بیگانه از هم - با آن همه دقت نظر و استوارى بیان و گستردگى موضوعات - چنین دانشها را به هم آمیزد و مسائل را چنان در کنار یکدیگر قرار دهد که در صدر و ذیل سخنان، میوههاى متفاوتى از علوم گوناگون به دست آید، بهگونهاى که نه مقصود، ضایع و نه پیوستگى زایل شود و نه خطایى صورت پذیرد و این چنین در طول قرنها بدرخشد و از هرگونه ابطالپذیرى مصون باشد؟[9]
3. اعجاز قرآن از جهت آورنده آن
این وجه که از قدیم الایام مورد بحث واقع شده، بر این مطلب تکیه دارد که رسول گرامى اسلام(ص) فردى امّى بوده، پس چگونه میتوانسته است در میان مردم جزیرهالعرب که اصولاً با دانش و فرهنگ بیگانه بودند، چنین کتابى از پیش خود بیاورد.[10]
شایان ذکر است که بحث اعجاز، اگر چه معمولاً در مباحث علوم قرآنى مطرح میشود، در واقع بحثى کلامى است. از اینرو؛ در برخى کتب کلامى هم ذکر شده است.[11]
[/HR] [1]. ر.ک: ثامنى، سید مصطفى، وجوه اعجاز قرآن (مجموعه مقالات دومین کنفرانس تحقیقاتى علوم و مفاهیم قرآنکریم، دارالقرآن قم)، ص 168 - 178.
[2]. همان، ص 169.
[3]. ر.ک: ابوریه، محمود، اضواء على السنه المحمدیه، ص 42.
[4]. همان، ص 46.
[5]. همان، ص 47.
[6]. در این رابطه نرم افزارى با عنوان «قدر» توسط دکتر سید على قادرى تهیه شده است.
[7]. «آیا در [معانى] قرآن نمیاندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیارى مییافتند»؛ نساء، 82.
[8]. «الف، لام، میم. رومیان شکست خوردند، در نزدیکترین سرزمین، [ولى] بعد از شکستشان، در ظرف چند سالى، بزودى پیروز خواهند گردید»؛ روم، 1 - 3.
[9]. از علامه طباطبائى نقل گردیده است که تمام معارف قرآن را میتوان از هر سوره قرآنى استخراج نمود. اگر چنین باشد بدین معناست که هر مجموعهاى که تحت یک سوره قرار دارد، حاوى تمام معارف قرآن است؛ یعنى تمام این معارف، یک صد و چهارده بار به اشکال مختلف بیان گردیده است. این از شگفتیهاى دیگر قرآن خواهد بود.
[10]. برخى از مستشرقین در رد این وجه گفتهاند: پیامبر با سواد بوده و بین علماى ادیان گذشته رفت و آمد داشته و نزد آنها درس خوانده است. او قرآن را با توجه به این اطلاعات نوشته است. و اگر در قرآن، مردم جزیرهالعرب، امّى خوانده شدهاند، به این معناست که با معارف الهى آشنا نبودهاند، نه آنکه بیسواد باشند. در جزیرهالعرب، افراد با سواد، و حتى با معلومات و اطلاعات فراوان، زیاد بودهاند و اگر از حضرت نیز به «امّى» تعبیر شده است، بدین معنا نیست که ایشان بیسواد یا با معارف الهى بیگانه بوده و از کسى درس نگرفته، بلکه مقصود این است که ایشان پیامبر یک امت امى؛ یعنى بیگانه با معارف الهى بوده است. در واقع وصف به حال متعلّق موصوف است. ولى تحقیقات منصفانه محققان بیطرف نشان داده که این سخنان بیاساس است و همه این توجیهات براى آن است که اعجاز قرآن را انکار کنند. ر.ک: صبحى الصالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص 2 - 3.
[11]. ر.ک: هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد، ص 47 - 51.
سلام
اینها مصادره به مطلوب است ما نمیتوانیم ایات خدا را بنا به میل خود تفسیر کنیم محمد (ص) که خود عرب بود و در میان اعراب بدنیا امده بود و تا اخر عمر نیز در میان انان زیست چه دشمنی با قوم عرب داشت این کشتاری را هم که میفرمایید مطابق کدام امار بزرگترین کشتار میان اعراب است جنگهای محمد (ص) در اطراف مدینه بود یعنی از خود دفاع کردند بار اول هم که برای حج به مکه رفت جون دید انان خیال جنگ دارند بازگشت بار دوم هم که با دشمنان دیرنه اش صلح کرد و وارد مکه شد .
اما فردوسی میفرماید بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی این یعنی قوم گرائی و طبیعی است افرادی چون هومر و فردوسی و..... فقط به فکر قومیت خود باشند .
بانو گلشن چرا همیشه این کد با یکین سخن می گویید که انگار تک تک آیهای کرآن را از بر دارید ؟
پس این چیست ؟
أَأُلْقِي الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ(القمر/25)
آيا از ميان ما تنها بر او وحي نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است!
همین کر آن فرموده
لاتقف مالیس لک به علم
بر راستگرایی راستجویی و راستگویی شما باید آفرین گفت و کرنش کرد
خیر نمی دانستم فردوسی چنین سروده ای دارد.
خوب پیامبر برای این کار تحدی کرده بود گفته بود اگر می توانید سوره ای مانند قران بیاورید
چرا نیاورند ؟ تا غیر الهی بودن قران پیامبر را اثبات کنند ؟
خوب چگونه ثابت می کنید افسانه است ؟ می گویید غیر علمیست
ما برای شما نمونه هایی از مسائل غیر علمی اوردیم
که از انها هزاران مورد وجود دارد
در اخر می گوییم معجزه است
چون پیامبر مجهز به معجزه است
نخیر او خودش رفته و از نزدیک تحقیق کرده
خوب ایا تحلیلی تاریخی بر اینکه ایشان قبل از بعثت دروغگو بوده موجود است ؟
اگر هست بیاورید مشتاقم بدونم
پیامبر که معتقد نبوده افسانه است بلکه ایشان به عنوان حقیقت بیان کرده
نه حقیقتا من قران را تک تک ایه هاشو از حفظ نیستم
یکی از مزایای گفتگو همین یادگیری و افزایش اطلاعات است
اما یک سوال
انها پیامبر را از قبل دروغگو می دانسته اند ؟ یا این عنوان را فقط برای وحی گفته اند
به نظر من فقط بخاطر مسائل وحی گفته اند
درود بر شما
بر راستپذیری شما باید آفرین گفت و کرنش کرد
بله درست پنداشته اید آفرین
یعنی می فرمایید پیامبر دروغهارو بازگو کرده برای هدایت مردم
ثابت کنید دروغ بوده ؟
بله اما ادعای پیامبری نکرده اند
نه دقت کنید
اون مطلب من برای موضوع دیگه ای گفته بودم
نه برای غلبه کسی بر کسی
پس نتیجه اینکه انها پیامبر را قبل از بعثت دروغگو نمی دانسته اند
و مدعی شده اند یک دفعه ایشان دروغگو شده !!!!
[="Verdana"][="Black"] **گلشن**;698261 نوشت:
چرا انقدر مطمئن حرف می زنید ؟!
آيه" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ..." در باره نضر بن حارث بن علقمة بن كلدة بن عبد الدار بن قصى بن كلاب نازل شد، چون او مردى تاجر بود، به ايران سفر مىكرد و در آن جا اخبار و افسانههاى ايرانى را از منابعش مىگرفت و مىآمد براى قريش تعريف مىكرد، و به ايشان مىگفت: محمد از عاد و ثمود برايتان تعريف مىكند، و من از رستم و اسفنديار و اكاسره، مردم هم قصههاى او را گوش مىدادند و به آيات قرآن گوش فرا نمىدادند،
( ترجمه الميزان، ج16، ص: 317 )
____________
نضر بن حارث ، به داستان های قرآن پاسخ داد . این که هیچ کس به تحدی قرآن پاسخ نداد ، دروغیست که به شما گفته اند . همان اعراب جاهل قرآن را در حدی نمی دیدند که نشود بهش جواب داد ، می گفتند : محمد قصه های عاد و ثمود را می گوید ، ما هم قصه های رستم و اسفندیار را !! یعنی این به آن در !!!
من کلی برای شما توضیح دادم که فرق نقل و تحلیل چیست .
این فرد محقق از روی چه تحقیق کرده ؟!!! من به شما میگویم : تاریخی که خود مسلمانان نوشته اند .
دروغگو بودن یا نبودن پیامبر مورد بحث من نیست ، بیشتر از این ادامه نمیدم .
نمونه هایی که شما آوردید صرفا شنیده ها و یا دیده های شما هستند ، کسی صحت آنرا اثبات نکرده . مدرکی هم ارائه نداده اید . باید اول صحت آنها تایید شود و بعد مورد استدلال قرار بگیرند .
شما فقط به کسانی عرب میگویید که اطراف پیامبر بودند و مسلمان شده بودند ؟!!
پس جنگ پیامبر با چه کسی بود ؟!! کدام قوم با پیامبر جنگیدند ؟! کشتند و کشته دادند ؟!!
نخیر قربان !
جنگ های محمد و اهل مکه زمانی شروع شد که پیامبر شما راه بر کاروان تجاری مکه بست و آنرا غارت کرد . هیچ دفاعی در این کار نیست .
بنده هم آیه از قرآن آوردم که این کتاب برای ام القری ( مکه ) و اطرافش است .
محمد نیز به فکر قوم بود ، او چه خدمتی به بشریت کرده ؟!!!
شما تا الان چندین بار سوال پرسیدید ، هر بار هم سوالات خودتون رو بی انتها ول کردید ، رفتید سراغ سوال بعدی .
صحبت شما چیه ؟! میخواید به چی برسید ؟! بگید تا انقدر سوالای بی ارتباط مطرح نشن .
:Gol::Gol:[/]
بسم الله
گفتم که آن پاسخها برای شما نبود :ok:
بحث با شما باید صرفاً محدود شود بر اثبات حقانیت قرآن نه بر ظاهر قرآن یا معارف مطرح شده در قرآن و مسائل دیگر در آن