چرا با اینکه میدونیم دروغ گناهه یا غیبت ... باز هم دروغ میگیم .. باز هم غیبت میکنیم؟
رذايل اخلاقى و از جمله دروغ و غيبت و تهمت و ... از جمله بيماري هاي روحی هستند که براي درمان آن بايد علت آن را ريشه يابي کرد. يعني براى ريشه كن كردن اين صفات رذيله نخست به سراغ ريشه ها برويم، چرا كه تا ريشه ها قطع نشود، اين نهال شوم همچنان پابرجاست. مثلا بايد فهميد : اگر انگيزه دروغ گويى ضعف ايمان نسبت به توحيد افعالى است، بايد پايه هاى ايمان را تقويت كرد، خدا را قادر بر همه چيز دانست، رزق و روزى و موفقيت و عزّت و آبرو را به دست او بدانيم، تا ضعف هايى كه سبب توسل به دروغ مى شود برطرف گردد و اگر انگيزه آن حسد و بخل و كبر و غرور است بايد به درمان آن ها پرداخت. و اگر ....
و اگر ....
به يقين اگر اين ريشه ها تدريجاً قطع شود، چيزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.
و از سوى ديگر بايد روى پيامدهاى سوء زيانبار رذايل اخلاقي مثل دروغ و تهمت و... كه سبب تيره روزى و بدبختى و رسوايى در دنيا و آخرت مى شود انديشيد، و به يقين هر كس در اين ها به ويژه در روايات پر محتوايى كه در اين زمينه وارد شده درست بينديشد تأثير مهم بازدارنده اى دارد.
همچنين اگر اشخاصى كه مبتلا به اين رذيله اخلاقى هستند از دوستان ناباب و دروغگو و محيط هايى كه آن ها را به دروغ تشويق مى كند بپرهيزند سريع تر درمان مى شوند، همان گونه كه پرهيز از افراد آلوده به بيمارى هاى جسمى و محيط هاى آلوده به ميكرب بيمارى ها سبب سرعت بهبود اين بيمارى خواهد شد.
حتی ممکنه شخصی خوبی کرده! و نمیخواد کسی بفهمه!
شما برین بگین فلانی چه ادم خوبیه دیشب این خوبیو کرد!
که با فهمیدنش طرف بدش بیاد غیبته........
در این که با بیان خوبی های فرد، در حالی که خوشش نمی آید، غیبت می شود یا نه، اختلاف نظری وجود دارد اما بر فرض این که قائل شویم غیبت نیست، از باب ایذاء مومن گناه است.
جالب است که این هار را میدانیم و باز هم روزی چند دروغ می گوییم!!!!!!!!!!
چون ریشه ها از بین نرفته است. مثل شخص بیماری که درد او را آزار می دهد اما وی برای درمان از قرص مسکن استفاده می کند. چنین فردی ممکن است موقتا از درد رها شود اما مجدد به سراغ او خواهد آمدو زیرا درمان ریشه ای نیست. درمورد رذایل اخلاقی هم همین جوره . تا وقتی ریشه رذیله باقی است، درد هم باقی است.
در این که با بیان خوبی های فرد، در حالی که خوشش نمی آید، غیبت می شود یا نه، اختلاف نظری وجود دارد اما بر فرض این که قائل شویم غیبت نیست، از باب ایذاء مومن گناه است.
به نام خدا
در دعای 20 صحیفه صجادیه فراز دهم امام سجاد علیه السلام صفاتی را جزء زینت صالحان و زیور پرهیزگاران می شمرند
و در مقام دعا آنها را از خداوند می طلبند و از جمله ی آن صفات فاش کردن نیکی هاست :"و إفشاء العارفة" و سپس
می فرمایند و ستر العائبة یعنی پوشاندن عیبها.(دعای مکارم اخلاق)
چون ریشه ها از بین نرفته است. مثل شخص بیماری که درد او را آزار می دهد اما وی برای درمان از قرص مسکن استفاده می کند. چنین فردی ممکن است موقتا از درد رها شود اما مجدد به سراغ او خواهد آمدو زیرا درمان ریشه ای نیست. درمورد رذایل اخلاقی هم همین جوره . تا وقتی ریشه رذیله باقی است، درد هم باقی است.
استاد چقدر طول خواهد کشید که یکی یکی این همه رزائل اخلاقی را کشف و از ریشه درمان کنیم؟
فکر کنم باید آتشی در وجودمان به پا شود که ریشه همه را به یکباره بسوزاند!
چقدر طول خواهد کشید که یکی یکی این همه رزائل اخلاقی را کشف و از ریشه درمان کنیم؟
در خودسازي و جهاد با نفس به چند نکته اساسي بايد توجه نمود:
1 - همان گونه که در تربيت و سلامت بدن، رياضت و ورزش لازم است، در خود سازي و تهذيب نفس نيز رياضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد. 2 - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعاليت هاي ساده و اندک آغاز مي شود و به تدريج به ورزش هاي سنگين تر وارد مي شوند، در تربيت روح نيز بايد از اندک شروع کرد و به تدريج به مراحل بالاتر رسيد.
در خودسازي و جهاد با نفس به چند نکته اساسي بايد توجه نمود:
1 - همان گونه که در تربيت و سلامت بدن، رياضت و ورزش لازم است، در خود سازي و تهذيب نفس نيز رياضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد. 2 - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعاليت هاي ساده و اندک آغاز مي شود و به تدريج به ورزش هاي سنگين تر وارد مي شوند، در تربيت روح نيز بايد از اندک شروع کرد و به تدريج به مراحل بالاتر رسيد.
راه میان بر وجود ندارد؟ راهی که یک شبه بتوان راه صد ساله را طی کرد؟
3- همان طور که در ورزش بدني، تداوم و استمرار لازم است، در رياضت نفساني نيز تداوم، شرط رسيدن به مقصد است.
قرآن مي فرمايد:
"به يقين کساني که گفتند: إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ؛ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! (1)
حضرت علي(ع) مي فرمايد:
"قليلٌ مدوم عليه خير من کثير مملول منه؛ عمل اندکي که پيوسته باشد، بهتر است از بسياري که تو را خسته و وامانده سازد". (2)
امام باقر(ع) ميفرمايد:
"احب الاعمال الي اللَّه عز وجل ما داوم عليه العبد و ان قل؛ محبوبترين کار نزد خدا، آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچيز باشد". (3)
پينوشتها:
1. فصلت (41) آيه 30.
2. صبحي الصالح، نهج البلاغه، حکمت 444.
3. محمد رضا مهدوي کني، نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي،دفتر نشر اسلامی، ص 41.
4 - چنان که در سلامت جسم، فعل و ترک (دارو و پرهيز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذيب روح نيز فعل و ترک هر دو لازم است، مانند اداي واجبات و ترک گناهان و محرمات و تولي و تبري. 5 - مهمترين چيزي که در جميع مراحل بايد رعايت شود، نيت و حضور قلب و اخلاص است. خداوند در قرآن بر اين نکته تأکيد دارد که در مسير دين و پرستش بايستي اخلاص داشته باشيد:"به آنها دستوري داده نشده بود جز اين که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند". (1)
راه میان بر وجود ندارد؟ راهی که یک شبه بتوان راه صد ساله را طی کرد؟
خیر، تشبیه به ورزش از همین جهت بود که در این موضوع نباید عجله کرد.
بالاخره هر تلاشی برای نتیجه بخش بودن نیاز به گذشت زمان دارد زودتر بخواهند از آن نتیجه بگیرند فاسد می شود.
خیر، تشبیه به ورزش از همین جهت بود که در این موضوع نباید عجله کرد.
بالاخره هر تلاشی برای نتیجه بخش بودن نیاز به گذشت زمان دارد زودتر بخواهند از آن نتیجه بگیرند فاسد می شود.
آیا در معرفت الله برهان صدیقین برهانی خاص اهل الله نیست؟
آیا نمی شود در اخلاق و عرفان عملی هم از چنین روشی بهره مند شد؟
"التوحید اسقاط الاضافات" آیا توحید و سرمایه گذاری کردن وقت و عمر در رسیدن به آن، نمی تواند ریشه ی اخلاق فاسد را به یکباره بسوزاند؟
خیر، تشبیه به ورزش از همین جهت بود که در این موضوع نباید عجله کرد.
بالاخره هر تلاشی برای نتیجه بخش بودن نیاز به گذشت زمان دارد زودتر بخواهند از آن نتیجه بگیرند فاسد می شود.
بسم الله الرحمن ... الرحیم
سلام علیکم استاد و رحمت خدا بر شما،
حق با شماست که ممارست لازم دارد و زمان میبرد، اینکه از انسان دو رکعت نماز درست خواستهاند ولی یک عمر به او فرصت دادهاند هم میتواند همین مطلب را نشان دهد، ولی از طرف دیگر فکر کردم شاید شرایطی هم بتواند بروز کند که شخص یک شبه راه صد ساله را طی کند، مثل اینکه جوانی در یک تصمیم یک شبه تمام آرزوها و امکانات و مال و دارایی و اهل و عیال خودش را به خدا بسپرد و به جهادی برود که بداند بازگشتی از آن نیست، مثل همین شهدای نوجوان در جنگ تحمیلی، حالا تحول و رشد روحی آنها یک شبه هم نبوده باشد یک عمر طولانی هم طول نکشید. ... آیا اینها صرفاً استعداد شخصی آنهاست که به جای عمر دراز در یک فرصت محدود خدایی شدند یا کلاً برخی شرایط برای هر کسی که این شرایط را بپذیرد چنان امکانی را فراهم میکند ... به نظرم رسید گزینهی دوم درست باشد ... یعنی این راه است که میتواند آنقدر کوتاه گردد که یک شبه هم قابل طی کردن باشد ... :Gig:
یا علی علیهالسلام
چرا با اینکه میدونیم دروغ گناهه یا غیبت ... باز هم دروغ میگیم .. باز هم غیبت میکنیم؟
سلام
به نظر من علتش اینه که ایمان هم خیلی قوی نیست و دروغ و غیبت رو با وجود این که می دونیم گناه کبیره و حق الناس هست انجام می دیم و اون رو گناهی سبک می شماریم.
اصلا انگار تا دروغ نگیم و غیبت نکنیم روز مون شب نمیشه . هم ورد زبون مون شده و هم متاسفانه عادتی زشت و گناه.
دلیل بر اینکه راجع به خوبیها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران است
و چه بسا نشان دهنده حسود-متکبر و مغرور نبودن یا اصلا راهی برای درمان رذایلی چون غرور-حسد و تکبر باشد.
سلام حبیبه گرامی
این مطلب درست است اما موضوع این است که وقتی یک مومن به هر دلیلی دوست نداشته باشد که این مسائل بیان شود و ما بدانیم که از این کار اذیت میشود،مسلم است که نباید اقدام به این کار کنیم.
اگر ممکن است این مطلب را که قید آزار مؤمن می تواند افشاء العارفه را تخصیص بزند بیان بفرمائید.
قطعا منظورتان این نیست که چون افشاء العارفه از صفات صالحان است ،به ایذاء مومن اهمیتی ندهیم و به منظور درمان غرور و حسد و تکبرمان،این بار به خودخواهی مان پر و بال بدهیم.
"التوحید اسقاط الاضافات" آیا توحید و سرمایه گذاری کردن وقت و عمر در رسیدن به آن، نمی تواند ریشه ی اخلاق فاسد را به یکباره بسوزاند؟
انسانی که سرشار از نقایص اخلاقی است ،چگونه میتواند اصلا علاقه ای داشته باشد که وقت و عمرش را در مسیر رسیدن به توحید صرف کند؟
نفس او چگونه میتواند آمادگی پذیرش چنین مفهوم والایی را داشته باشد؟
شاید من متوجه منظور شما نشده ام.
من فکر میکنم ما باید ابتدا روزنه ای را در وجود خود باز کنیم تا از آن بتوانیم به شکوه و عظمت زیبایی ها نگاه کنیم.به تدریج و کم کم از همان روزنه به سمت خوبی های بزرگتر و به سمت کمال کشیده خواهیم شد.تا نفس ما جنس خوبی و پاکی را لمس نکند ، چه اشتیاقی برای درک زیبایی مطلق خواهد داشت؟
دروغ واقعا به ضرر خود انسانه حتی اگر از نظر عقیدتی واحکامی نگاه نکنم خود دروغ گفتن هم شری است برای انسان چون100در100بلاخره یه روز اشکار میشه این دروغ و ابروی انسان رو میبره
تازه انسان دروغگو کم حافظه هم میشود:ok:
سلام
دروغ گفتن فرع ترس آدم دروغگو هست
و بخصوص در عرصه زناشویی خیلی میتونه اعتماد و اون تکیه دادن و پشتوانه بودن هم رو خراب کنه
شجاع باشید و هیچگاه از هیچ کس نترسید
البته آدمی دروغ می گوید که هنر کتمان کردن رو بلد نیست...
و لازم نیست جسورانه هر مطلبی رو طرح کرد یا نشان داد تا بعدا مجبور به دروغ بشیم
لازم نیست خیلی ها از خیلبی مطالب سر در بیارند, بله حتی همسر
خوب کتمان کنید تا هیچگاه با ترس و لرزش مجبور به دروغ گفتن نشدی
و بهتر از اینها اینه که صاف و بی خطا باشید
آدم درستکار از هیچ چی نمی ترسه
دلیل بر اینکه راجع به خوبیها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران است
و چه بسا نشان دهنده حسود-متکبر و مغرور نبودن یا اصلا راهی برای درمان رذایلی چون غرور-حسد و تکبر باشد.
سرکار حبیبه این با گفته های خودتان تناقض دارد.
آیا راجع به خوبی ها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن، مطلقا از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران است؟ و یا مشروط بر این که موجب رنجش خاطر و آزار ایشان نشود که در صورت دوم دیگر از مکارم اخلاق نیست و به قول سرکار
"یکی دیگه." از خودخواهی ما نشأت می گیرد؟ بعید می دانم معتقد باشید راجع به خوبی ها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن، مطلقا از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران نیست.
آیا در معرفت الله برهان صدیقین برهانی خاص اهل الله نیست؟
آیا نمی شود در اخلاق و عرفان عملی هم از چنین روشی بهره مند شد؟
"التوحید اسقاط الاضافات" آیا توحید و سرمایه گذاری کردن وقت و عمر در رسیدن به آن، نمی تواند ریشه ی اخلاق فاسد را به یکباره بسوزاند؟
با توجه به عام بودن فضای تاپیک، مناسب نمی دانم بحث رو از عمومیتی که دارد خارج شود و به مباحث خاص فلسفی و عرفانی پرداخته شود. لذا از ورود به بحث مطرحه شما خودداری می کنم. شما می توانید این موضوع رو در تاپیک دیگری مطرح کنید.
اما همانگونه که خودتان هم می دانید حتی رسیدن توحید و معرفت الله، و حتی اثبات همان برهان صدیقین، برای اثبات و نتیجه بخش بودن نیاز به گذشت زمان دارد و اکر زودتر بخواهند از آن نتیجه بگیرند به جهت عدم فهم مقدمات و عدم تبیین و یا نقصان در اثبات فاسد می شود.
تعریف دروغ دروغ به معنای خبر مخالف با واقع به کار می رود . (1) و به تعبیر دیگر سخن بر خلاف حقيقت را دروغ گويند.
نفوذ صفت زشت دروغگويى مانند صفات ديگر در وجود انسان از موارد ساده و کوچک شروع مى شود و تدريجاً انسان را به دروغ هاى خطرناک مى کشاند .
امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
«اِتَّقُوا الْکِذْبَ فِى صَغِير وَ کَبير فِى کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا کَذِبَ فِى الصَّغيرِ اِجْتَرَءَ عَلَى الْکَبيرِ؛ از دروغ بپرهيز، کوچک باشد يا بزرگ، جدّى باشد يا شوخى، چرا که انسان هنگامى که در موضوعات کوچک دروغ بگويد، جرئت مى کند که دروغ بزرگ هم بگويد» (2)
اقسام دروغ از نظر علمای اخلاق 1. دروغ در گفتار
2. دروغ در نیت
3. دروغ در تصمیم و عزم
4. دروغ در وفا به عزم
5. دروغ در عمل
6. روغ در مقامات دین و سلوک
تذکر : اسباب و وسایل انسان برای خبر دادن، متفاوت است؛ از این رو دروغ ها نیز گوناگون می شوند. دروغ تنها از راه زبان صورت نمی گیرد.بلکه ممکن است به شیوه های دیگری همانند اشاره کردن با سر و دست و چشم یا نوشتن و نقش کردن مطالب غیر واقعی، صورت پذیرد که بنابر نظر فقیهان هر سه مورد حرام است.
موارد جواز دروغ :
دروغ يکي از محرمات الهي واز گناهان محسوب مي شود. اما با اين که دروغ از مهم ترين گناهان است و خطرات زيادى براى هر انسانى از نظر مادى و معنوى، فردى و اجتماعى دارد، ولى باز مواردى دارد که به صورت استثنا در روايات اسلامى و سخنان فقها و علماى اخلاق به پيروى از آن احاديث آمده است.
اين موارد عمدتاً عبارتند از:
1ـ دروغ براى اصلاح ذات البين؛ امام صادق(عليه السلام) می فرماید: «اَلْکِذبُ مَذُمُومٌ اِلاّ فِى اَمْرَيْنِ دَفْعُ شَرِّ الْظَّلَمَةِ وَ اِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ؛ دروغ نکوهيده است مگر در دو چيز، دفع شر ظالمان و اصلاح ذات البين».(3) پيامبر اکرم می فرماید: «کُلُّ الْکِذْبِ يَکْتُبُ عَلى إبنِ آدَمِ اِلاّ رَجُلٌ کَذَبَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ يُصْلِحُ بَيْنَهُما؛ هر دروغى در نامه عمل انسان نوشته مى شود، مگر کسى که دروغ ميان دو نفر بگويد تا ميان آن دو صلح برقرار گردد».(4)
2ـ دروغ براى اغفال دشمن در ميدان جنگ؛
3ـ در مقام تقيّه؛
4ـ براى دفع شرّ ظالمان؛
5ـ در تمام مواردى که جان و ناموس انسان به خطر مى افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نيست.(6)
تمام موارد را مى توان در يک قاعده کلى خلاصه کرد و آن اين که : در زماني دروغ گفتن جايز مي شود که هدف هاى مهم ترى به خطر بيفتد و براى دفع آن خطرات، توسل به دروغ ضرورت داشته باشد.
تمام اين موارد مشمول قاعده اهم و مهم است . انسان در چنگال جمعى متعصّب و بى منطق و بى رحم گرفتار مى شود و از مذهب او سؤال مى کنند. اگر حقيقت بگويد، فوراً خون او را مى ريزند .عقل و شرع اجازه مى دهند که انسان با پاسخ دروغين جان خود را از شرّ آنها نجات دهد. در مواردى که اختلاف شديدى ميان دو نفر بروز کرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى (مثلا فلان کس به تو علاقه زياد دارد و بارها در پشت سر ذکر خير شما را مى گفت) صلح و صفا و آشتى ميان آن دو برقرار سازد ، نه اين که انسان به خاطر منافع شخصى و کارهاى جزئى متوسل به دروغ شود.
اين استثنائات ضرورى را دستاويزى براى توسل به دروغ سازد، و به بهانه استفاده از استثنائات دروغ براى هر موضوع جزئى دروغ بگويد.
در واقع تجويز دروغ در اين موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اکل ميته) در موارد ضرورت است که بايد به مقدار ضرورت و تنها در مواردى که راهى جز آن نيست اکتفا شود.
دليل اين استثنائات علاوه بر قاعده عقلى بالا (قاعده اهم و مهم) روايات متعددى است که منابع مختلف اسلامى از معصومين(عليهما السلام) نقل شده است.
آیا توریه و مبالغه دروغ اند ؟ الف. توریه: «توریه» سخن دو پهلو گفتن است. برخی فقیهان «توریه» را دروغ نمی دانند، و برخی دیگر معتقدند نوعی دروغ است؛ ولی حکم «حرمت دروغ» را ندارد. مطلب مسلم و قطعی این است که اگر انسان برای برطرف کردن زیان از خود یا مسلمانی دیگر ناچار به توریه یا دروغ شود.(5)
ب. مبالغه، کنایه، مثل و حکایت: در مبالغه از واقعه ای، مانند آنکه گفته شود: «صد بار گفتم»؛ در حالی که بسیار کمتر از صد بار گفته است، و نیز در کنایه ها، اگر مقصود گوینده، خبر کردن از همان چیزی که می گوید باشد، صفات «راست و دروغ» در آن راه می یابد؛ اما چنان چه مرادش از مبالغه یا کنایه، خبر کردن نبوده؛ بلکه فقط بیان کثرت، تکرار، مدح یا ذم کسی باشد، آن مبالغه یا کنایه دروغ شمرده نمی شود. (7)
پی نوشت ها:
1. آفات زبان،محمدامین، ص۶۷.
2. شیخ کلینی، کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 263. 4. فیض کاشانی، المحجة البيضاء، ج 5، ص 245. 5. مکارم شيرازي، اخلاق در قرآن، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ج3،ص235 . 6.مکارم شیرازی،ناصر، زندگی در پرتو اخلاق، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ص 102.
7. يوسف، آیه 82.
دروغ مانند ساير صفات رذيله سرچشمه هاى مختلفى دارد که مهم ترين آنها به شرح زير است: 1. ضعف ايمان و اعتقاد: چرا که اگر دروغگو به علم و قدرت خداوند و وعده هاى او اعتماد کافى داشته باشد، هرگز براى رسيدن به اموال دنيا يا تحصيل جاه و مقام، دروغ نمى گويد و موفقيت خود را در دروغ گويى نمى بيند. از فقر نمى ترسد.
در روايتى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم:
«جانِبُوا الْکِذْبَ فَاِنَّ الْکِذْبَ مُجانِبُ الاِْيْمانِ؛ از دروغ کناره گيرى کنيد، چرا که دروغ از ايمان جدا است».(1)
2. ضعف شخصيت و عقده حقارت: افرادى که گرفتار اين ضعف ها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مى شوند. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:
«لايَکْذِبُ الْکاذِبُ اِلاّ مِنْ مَهانَةِ نَفْسِهِ عَلَيْهِ; کسى دروغ نمى گويد مگر به خاطر بى ارزش بودن خود در نظر خويش».(2)
3. بخل ، تکبر : بسيار مى شود که بخل و تکبر و خود برتربينى و عداوت نسبت به افراد سرچشمه دروغ گفتن و تهمت زدن نسبت به آنها مى شود، و يا دروغ گفتن در باره خويش به خاطر کبر و غرور، و تا اين سرچشمه ها گرفته نشود، دروغ هم ادامه خواهد يافت.
4. علاقه شديد به دنيا و حفظ مقامات : علاقه شديد به دنيا و حفظ مقامات آن نيز يکى ديگر از عوامل مهم شيوع دروغ ـ حتى دروغ بر خدا و پيامبر ـ مى گردد.
در نهج البلاغه مى خوانيم که على(عليه السلام) فرمود:
«وَ اِنَّهُ سَيَأتى عَلَيْکُمْ مِنْ بَعْدِى زَمانٌ لَيْسَ فِيهِ شَىءٌ اَخْفى مِنَ الْحَقِّ وَ لا اَظْهَرَ مِنَ الْباطِلِ وَ لا اَکْثَرَ مِنَ الْکِذْبِ عَلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ; بعد از من زمانى براى شما فرا مى رسد که چيزى پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نيست». (3) 5. دشمنی گاه انسان از روی دشمنی و نفرت درصدد ضربه زدن به کسی برآمده، دروغ می گوید که البته این دشمنی، از حرکت نادرست و افسارگسیختگی نیروی غضب سرچشمه می گیرد.
6. حسد گاه حسادت به برتری های دیگری، انسان را به دروغگویی وا می دارد بعنوان مثال داستان برادران یوسف. (4)
7. خشم و عصبانیت خشم از چیزی یا کسی می تواند سبب بروز این رفتار ناشایست از انسان باشد.
8. "ترس" از رو به رو شدن با واقعيات يا مکافات عمل يا سرزنش مردم : دروغگو گمان مي کند با راستگويي، شخصيت خود را از دست مي دهد يا با دروغ گفتن شخصيت تازه و بهتري به دست مي آورد.
در حديثي از رسول اکرم، در اين مورد آمده است: "لا يکذب الکاذب الاّ من مهانة نفسه؛ دروغگو دروغ نميگويد مگر بر اثر حقارتي که در وجود اوست."(5)
خبر دادن از امور غیر قطعی یکی از مهمترین مسائل این گفتار، به خبر دادن از امور مشکوک مربوط می شود. هرگاه انسان از چیزی که به آن آگاهی ندارد، خبر دهد، از دید شرع و عقل مرتکب رفتاری نادرست شده است؛ زیرا چنانچه خبر او با واقعیت وطابقت کند مشکلی پدید نمی آید؛
اما اگر با واقعیت مطابقت نکند، مرتکب عملی حرام بداند، به حکم «لزوم دفع ضرر محتمل»، آن را جایز نمی شمارد؛ به طور مثال اگر دو کاسه وجود داشته باشد که در یکی سمی مهلک، و در دیگری آب گوارا باشد، اما انسان نداند کدام زهر و کدام آب گوارا است، به حکم عقل خویش، از هر دو پرهیز می کند. حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید: حق نداری هر چه را بخواهی، بگویی؛ زیرا خداوند با عزت و شکوه می فرماید «از آنچه آگاهی نداری، پیروی نکن».(6)
هشام بن سالم می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: حق خداوند بر بندگانش چیست؟ امام (ع) فرمود: آن چه را که می دانند بگویند و ]زبان را[ از آن چه نمی دانند، نگاه دارند؛ پس اگر این کار را کردند، حق خدا را به جای آورده اند. (7)
تعارفات در محارورات عامیانه انسان در دعوت ها و تعارف های عادی هم باید مراقب گفتار و رفتار خود باشد. گاهی فردی را به چیزی تعارف می کنند که به دلیلی، خواهان پذیرش آن نیست که باید مراقب باشد تا به دروغگویی آلوده نشود؛
مانند روزه داری که نمی خواهد کسی از روزه بودنش آگاه شود و در پاسخ تعارف دیگران، برای جلوگیری از ریا دروغ می گوید یا کسی که درباره حرام یا حلال بودن مال تعارف کننده شک دارد و چون نمی خواهد مرتکب خوردن مال حرام یا مشکوک شود، به دروغ می گوید: میل ندارم؛ در حالی که بسیار گرسنه بوده، میل وافری هم به خوردن دارد.
در این جا شخص برای ترک عملی حرام، مرتکب عمل حرام دیگری، یعنی دروغگویی، شده است؛ بنابراین در تعارف ها، نگه داری و مراقبت از زبان، بسیار لازم و ضروری است و در این موارد نباید پاسخی داد که جنبه اخباری داشته باشد.
پی نوشت ها :
1. علامه مجلسی، بحارالانوار ، جلد 66، ص 386.
2. کنزالعمّال، ج 3، ص 625، حديث 8231 .
3 . نهج البلاغه ، خطبه 147
4. یوسف(12)، آیه 12
5. علامه مجلسی، بحارالانوار ، ج 72، ص 262 .
6. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 172، ح 20225.
7. کلینی،کافی، ج 1، ص 50، ح 12.
براى ريشه کن کردن اين صفت رذيله (دروغ گويى) از همان راهي بايد وارد شد که در طريق درمان ساير رذايل اخلاقى وارد مى شويم، يعنى نخست به سراغ ريشه ها برويم، چرا که تا ريشه ها قطع نشود، اين نهال شوم همچنان پابرجاست. بدين منظور :
1. اگر انگيزه دروغ گويى ضعف ايمان نسبت به توحيد افعالى است: بايد پايه هاى ايمان را تقويت کرد، خدا را قادر بر همه چيز دانست، رزق و روزى و موفقيت و عزّت و آبرو را به دست او بدانيم، تا ضعف هايى که سبب توسل به دروغ مى شود برطرف گردد.
2. اگر انگيزه آن حسد و بخل و کبر و غرور است: بايد به درمان آنها پرداخت. اگر اين ريشه ها تدريجاً قطع شود، چيزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.
3. تامل در پيامدهاى سوء زيانبار انديشيدن روى پيامدهاى سوء زيانبار دروغ که سبب تيره روزى و بدبختى و رسوايى در دنيا و آخرت مى شود.
4. دوري گزيدن از دوستان ناباب و دروغگو : دوري گزيدن از دوستان ناباب و محيط هايى که انسان را به دروغ تشويق مى کند ،زيرا همان گونه که پرهيز از افراد آلوده به بيمارى هاى جسمى و محيط هاى آلوده به ميکروب بيمارى ها سبب سرعت بهبود اين بيمارى خواهد شد، دور شدن ازافراد دروغگوسبب رهايي سريع تر از اين بيماري روحي مي شود .
5.تقویت روحیه عزت نفس و شخصيت در افراد: ايجاد شخصيت در افراد، يکى ديگر از مؤثرترين راه هاي درمان دروغ است زيرا يکى از عوامل مهم دروغ گويى احساس حقارت و کمبود شخصيت است. اگر احساس کند صاحب استعدادها و نيروهايى است که با پرورش آن مى تواند به مقامات عالى در جامعه برسد، نيازى به توسل جستن به دروغ براى ايجاد شخصيت کاذب در خود نمى بيند.
6. الگو گیری از اولیای الهی: توجه به اينکه راستگويان و صدّيقان در پيشگاه خدا در صف انبيا و شهيدان هستند و رفيق و همنشين آنان در قيامت خواهند بود، در اين صورت انسان به ترک دروغ و راست گويى تشويق خواهد شد، قرآن کريم مى فرمايد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِينَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِيقاً؛ کسى که خدا و پيامبر را اطاعت کند (در روز رستاخيز) همنشين کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيق هاى خوبى هستند».(1)
دروغ در لغت به معنای سخن نادرست، خلاف حقیقت و واقعیت، قول ناحق است و به معنای نقل گفتاری از کسی است که آن را نگفته است. اصل آن در گفتار است؛ گذشته باشد یا آینده،وعده باشد یا غیر آن. ضد صدق است و خبر از خلاف واقع،چه به صورت عمد یا سهو، می باشد.
سلام خدا کنه همه تعاریف دروغ رو که تا بحال انجام دادیدم خداوند به واسطه رحمت بیکرانشش از ما ببخشه
خیلی گناهان بواسطه دروغ انجام میشه
خدایا منو ببخش
سلام حبیبه گرامی
این مطلب درست است اما موضوع این است که وقتی یک مومن به هر دلیلی دوست نداشته باشد که این مسائل بیان شود و ما بدانیم که از این کار اذیت میشود،مسلم است که نباید اقدام به این کار کنیم.
نقل قول نوشته اصلی توسط حبیبه نمایش پست ها
سلام علیکم خواهر بزرگوار
بله قطعا
قطعا منظورتان این نیست که چون افشاء العارفه از صفات صالحان است ،به ایذاء مومن اهمیتی ندهیم و به منظور درمان غرور و حسد و تکبرمان،این بار به خودخواهی مان پر و بال بدهیم.
نقل قول نوشته اصلی توسط حبیبه نمایش پست ها
یقینا همینطور است،اما بحث سر این بود که تعریف از مؤمن مصداق غیبت از او هست یا نه؟چرا که اتفاق نظری در این باره بین علما وجود ندارد،البته انسان باید به مراتب بالایی از
کمال و بندگی رسیده باشد که چنین بلندای نظری بیابد.
من از استاد گرامی قید و تخصیص چنینی جمله ای از امام معصوم را خواستم تا دلایل کسانی که معتقدند تعریف مؤمن هم در صورت نارضایتی او غیبت است معلوم شود.
اما این مورد می تواند در صورت نارضایتی او کشف سرّ محسوب گردد که قطعا جایز نیست.
اما موردی را که عرض کردم موجب تطهیر نفس از رذیله حسد-تکبر و غرور می شود صرف افشاء العارفه است نه با قید ایذاء مؤمن و با علم به عدم رضایت او.
انسانی که سرشار از نقایص اخلاقی است ،چگونه میتواند اصلا علاقه ای داشته باشد که وقت و عمرش را در مسیر رسیدن به توحید صرف کند؟
نفس او چگونه میتواند آمادگی پذیرش چنین مفهوم والایی را داشته باشد؟
خب موضوع تطهیر نفس از رذائل اخلاقی است و مسلما کسانی در این جرگه می گنجند که چنین دغدغه هایی دارند .
می توان چنین هدف والایی را از افق نگاه کرد یا از دامنه(کل یعمل علی شاکلته) با ریاضتهای علمی و عملی به گمانم می شود.
موجب تطهیر نفس از رذیله حسد-تکبر و غرور می شود صرف افشاء العارفه است نه با قید ایذاء مؤمن و با علم به عدم رضایت او.
در صورتی که منظورتان این بوده،باید عرض کنم که با وجود دنبال کردن بحث و کلام شما،موفق نشده ام به منظور تان پی ببرم.عذر میخوام.
می توان چنین هدف والایی را از افق نگاه کرد یا از دامنه(کل یعمل علی شاکلته) با ریاضتهای علمی و عملی به گمانم می شود.
حضرتعالی فرموده بودید:
آیا توحید و سرمایه گذاری کردن وقت و عمر در رسیدن به آن، نمی تواند ریشه ی اخلاق فاسد را به یکباره بسوزاند؟
و همچنینن فرموده بودید نمیشود راه صد ساله را یک شبه رفت؟
بر اساس این فرمایشات ،بنده جسارت کرده و برداشتم را بیان کردم. و منظورم اصلا نقد نبود.صرفا برداشتم را عرض کردم.
مگر ریاضت علمی و عملی،یکباره ریشه اخلاق فاسد را می خشکاند؟
امام علی علیه السّلام فرمودند:
عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُكَ وَ أَنْ لَا یَكُونَ فِی حَدِیثِكَ فَضْلٌ عَنْ عِلْمِكَ وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِكَ؛
نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است آنجا كه راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد. دیگر آنكه بیش از داناییت سخن مگو، و سوم آنكه در باره دیگران با احتیاط و خداترسی سخن گو.
نهج البلاغه، حکمت 450
حکمت های نهج البلاغه
چرا کودکان دروغ میگویند دروغ و دروغ گویی صفت نامطلوبی است که در میان اکثر مردم شایع است نه تنها مختص کودکان نیست بلکه بعضی از بزرگسالان هم دروغ می گویند ...
ولی وقتی فرزندانشان دروغ می گویند باعث ناراحتی آنها شده و با نگرانی می خواهند هرچه سریع تر دروغ گویی کودکان را از بین ببرند.
دروغ گویی نوعی بیماری است که ذهن و شخصیت فرد میتلا را تحت تاثبر قرار می دهد . اگر به فکر درمان آن باشیم ممکن است بر دیگران و اطرافیان نیز تاثیر گذارد .
یکی از برگترین وظایف پدران و و مادران و مربیان جامعه در تربیت نونهالان پرورش خصلت راست گویی است . راست گویی نجات از هر نوع گمراهی و ضلالت است . برای جلو گیری از دروغ گویی ابتدا باید ابتدا علت اقدام به آن را جستجو کرد و علت را شناخت و بعد سعی در برطرف کردن علت داشت .
کودکان ذاتا دروغ گو نیستند و به همین علت تا سنین ۳ الی ۴ سالگی دروغ به مفهومی که برای بزرگسالان مطرح است برای کودکان وجود ندارد . بنابراین هر گاه در این سنین واقعیات به طور وارونه یا منحرف ارائه شود ، هدف کودک دروغ گویی یا کسب امتیاز نیست . اما از سن ۴ سالگی به بعد به تریج بر اثر دخالت های عوامل محیطی و تربیت نادرست دروغ و دروغ گویی در کودک شکل می گیرد و گاه آن قدر شدید می شود که به صورت مرضی و بیمار گونه در می آید . علت این که در کودکان ۴ ساله یا کوچک تر از آن دروغ به معنای معمولی آن بحث نمی شود ُ آن است که در این کودکان تفاوت بین وافعیت و تخیل مشخص نشده است و تعبیر و تفسیر کودک از پدیده های محیطی نادرست و انحرافی می باشد .
دروغ گویی کودکان برای پدر و مادرها مشکلات فراوانی بوجود آورده است . در چنین خانواده هایی روح اعتماد و اطمینان از بین رفته و به جای آن بدبینی و بد گمانی جایگزین شده است .
دروغ گویی همچون بیماری ساده جسمی شروع شده و تبدیل به مساله ای حل ناشدنی خواهد گردید و دروغ گفتن کودک با آن که دردناک است ُ نباید موجب سلب اعتماد والدین از وی گردد .
تربیت صحیح و اصولی ایجاب می کند که در درجه اول به انگیزه دروغ گویی پی برده و سپس به درمان دروغ گویی پرداخت . در کودکان بزرگتر دروغ گویی و قسم خوردن بیش از حد برای راست بودن گفته های خود به علل متفاوتی ظاهر می شود و در بسیاری از آنها یادگیری دروغ از والدین و همسالان شروع شده است ُ و بعدها تقویت و تشدید یافته است . الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد . اگر آنها برای فریب دادن دروغ بگویند ُ ( مثلا پدر و مادر از دیگران می خواهد تا در پاسخ کسی که برای ملاقاتش مراجعه کرده یا تلفن زده است بگویند در منزل نیست ) نباید از کودک انتظار راست گویی و درست کاری داشته باشیم .
ترس از تنبیه و مجازات در صورت انجام عمل خلاف ُ یکی از علل دروغ گویی به شمار می رود . خط خطی کردن روی میز تمیز ُ شکستن خط کش و یا مداد همکلاسی ُ شکستن شیشه پنجره همسایه و ... می تواند مجازات سختی به دنبال داشته باشد و کودک با انکار خلاف خویش از آخرین شانس یعنی دروغ گویی استفاده می کند
در میان خانواده هایی که برای مجازات کودکان خشونت بیشتری به کار می برند کودکان دروغ گویی بیشتر یافت می شود
۲- دروغ گویی از روی علاقه:
بسیاری از کودکان به این دلیل دروغ می گویند تا والدینشان یا معلمشان را آزرده خاطر سازند . چیزی که غالبا از چشم پدر و مادر دور می ماند این است که فرزندانشان به خوبی می توانند حس کنند که والدین از آنان چه انتظاری دارند ولی در مواردی که والدین توقعاتی از کودک برای انجام کار یا رفتاری را داشته باشند که فراتر از از حد توانی و ظرفیت جسمی و روحیش باشد در حقیقت این کار او را به سوی دروغ گویی سوق می دهد زیرا کودک از عهده انجام کار بر نمی آید و برای حفظ شخصیت خود یا جلب محبت والدین به ناچار به دروغ گفتن پناه می برند . اگر این وضع تکرار شود کودک رفته رفته به دروغ گفتن عادت می کند.
۳- دروغ گویی به دلیل عدم موفقیت در امور:
برخی از کودکان دوست دارند که همیشه بخاطر عدم موفقیت در کار ها دروغ بگویند. آنان حتی با قطیت به گفته های واهی خود پافشاری می کنند و به توجیه دروغهایشان می پردازند. این قبیل کودکان غالبا در واقیت با شکست مواجه میشوند و از محبوبیت نیز برخوردار نیستند. مثلا کودکی از درسی نمره پایین می گیرد بخاطر عدم موفقیت در درس برای گفتن نمره واقعی به والدین خود دروغ می گوید.
۴-تقلید از دیگران:
مربیان و والدین کودک افرادی هستند که بهترین نمونه و الگوی کودک برای تفاوت فایل شدن بین واقعیت و خیال واقعیت و دروغ هستند.
۵- هراس از تنبیه شدن:
اگر کودکان می دانستند پس از اعتراف به خطای خود از مجازات و توبیخ مصون خواند بود هرگز به دروغ گویی متوسل نم شدند . در حقیقت توبیخ و تنبیه بزرگتر هاست که کودکان را به دروغ گویی سوق می دهد بنابراین باید با کمال صداقت اعتراف کرد که در این مورد هم مربیان و والدین هستند که کودکان را وادار به دروغ گویی می کنند.
کودک به تدریج با تجربه های مختلف در این زمینه متوجه می شوند که راست گویی اسباب زحمت می شود و دروغ گیی بر عکس آن سودمند است در واقع کودک برای دفاع از خود به دروغ متوسل می شوند.
۶- دادن وعده های دروغین:
دروغ هایی که گاهی والدین یا به خود یا به فرزندان خود می گویندعامل دیگری است که بچه را وادار به دروغ گویی می کندگاهی آنها وعده دروغی به کودک می دهند تا بطور موقت آن را ساکت کنند بعد به آن وعده عمل نمی کنند و خلاف وعده نوعی بدآموزی است.
هیچ کودکی دروغ گو به دنیا نمی آید صفت دروغ گویی را کودک از محیط اطرافیان خود دریافت می کند دروغ های کودکان گاهی بخاطر منافع شخصی است و گاهی هم به منظور این که خود را در محیط ممتاز نشان دهند و زمانی هم به جهت جلب نظر وتوجه معلم است.
دروغ ممکن است در ارتباط نا امنی و برای مسائلی چون تمایل بر جلب توجه و تحسین دیگران کسب اعتبار به دست آوردن تعدادی دوست و یا فرار از موقعیتی مطلوب باشد.
عوامل دیگری مثل احساس حقارت و کمبود گریز از سرزنش والدین زود باور بودن والدین در دروغ گفتن کودک بسیار موثر است. دروغ گویی علل دیگری نیز دارد که بطور خلاصه عبارتند از : اجتناب از ناراحتی ودردسر فریب دادن دیگری برای کسب مقام و سود شخصی ناراحت کردن رقیب ها و اطرافیان بی اطلاعی شتاب زدگی ضعف و کمبود ها.
بسم الله الرحمن الرحیم چرا دروغ در بین ما فراگیر شده است؟ همه ی ما میدانیم که دروغ از گناهان کبیره است و بلکه از قبیح ترین و فجیع ترین گناهان است . اما باز چرا دروغ میگوییم؟! به نظر من یک عیب و ایرادی در کارمان است . یک جای کارمان لنگ می زند . بله واقعا به خداوند و آیاتش و پیامبر و ائمه و سخنانشان آنطور که باید و شاید ایمان نداریم . انما یفتری الکذب الذین لا یؤمنون . و یا همین حدیث از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بس که ما دروغ نگوییم . پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند : هر گاه مومنی بدون عذر شرعی دروغ بگوید هفتاد هزار فرشته بر او لعنت می کنند و از دلش بوی تعفن و گندی بلند می شود که به عرش می رسد و خدای تعالی به سبب آن دروغ گناه هفتاد زنا بر وی می نویسد که آسان ترین آنها زنایی باشد که با مادر خود کرده باشد . اگر واقعا این حدیث را در ذهن خود مرور کنیم و آن را مجسم کنیم هرگز به سراغ دروغ نمی رویم . پس طریقه ی خلاصی از دروغ این است که پیوسته آیات و اخباری که در مذمت دروغ رسیده در پیش نظر خود داشته باشیم و بدانیم که دروغ گفتن باعث هلاکت ابدی و عذاب اخروی است و سپس به آثار دروغ نگاه کنیم که باعث کم شدن روزی می شود و هر دروغ گویی در نظرها خوار و بی اعتبار و احدی به سخن او اعتنا نمی کند و باعث رسوایی و بی آبرویی فرد نزد مردم می شود . راستی کن که راستان رستند در جهان،راستان قوی دستند دروغ گویان یا جاهلند نسبت به مضرات دروغ و یا واقعا مریضند همانند مبتلایا به مرض استسقا که طلب آب می کنند در حالی که آب برایشان مضر است و دروغ گویان پیوسته از دروغ استفاده می کنند در حالی که دروغ گرهی از کار آنان باز نمی کند و دروغ اولیه باعث می شود که پیوسته فرد را به دروغ گویی وادار کند . به گیتی کیمیا جز راستی نیست که عزّ راستی را کاستی نیست من از تو راستی خواهم که جویی همیشه راست ورزی،راستگویی حال از خودم میپرسم که چرا سیاسیون ما این قدر دروغ می گویند؟ آیا لازمه ی سیاست دروغ گویی و دورویی ونفاق است یا عیب وافعا از خودشان است وحب دنیا وعملکرد بدشان باعث شده است که دروغ بگویند و به یکدیگر تهمت بزنند. آری عیب از خودشان است وبرای اینکه ثابت شود لازمه ی سیاست دغل بازی و دروغ گویی نیست یک مثال نقض کافی است:حضرت امام(ره) هیچگاه به مردم دروغ نمی گفت لازم نمی دید دروغ بگوید چون حب دنیا نداشت چون عملکردش درست بود چون به خدا ایمان داشت به راهی که انتخاب کرده بود ایمان داشت چه فبل از انقلاب وچه بعد از انقلاب ومسائل پیش آمده بعد از آن مثل ماجرای بازرگان و بنی صدر و منتظری و حتی در مشکلات هشت سال دفاع مقدس و...بامردم صادق بود واز گفتن حرف راست ترس وابایی نداشت ویک لحظه دریغ نکرد ولی گفتار ورفتار خود ما و سیاستمداران به اصطلاح نخبه مان بخاطر ضعف ایمان وعملکرد بدمان سرتاسر دروغ شده است بیایم از آن مرد بزرگ درس یاد بگیریم که جز حقیقت چیزی نگوییم وحقایق را بپذیرم حتی اگر خوشایند مانباشد(الحق مرُّ) وحق گرا باشیم و.....
بیا گاهی به خودت دروغ بگو
چند دروغ ساده مثل:
من خوبم…
آرامم، خوشحالم…
بیا گاهی اشتباه کن، اشتباه بنویس
خواهر، خواستن، خواهش را بدون “واو” بنویس
ترس را با هر “ط/ت” که دوست داشتی بنویس و ببین که آب از آب تکان نمی خورد
که زندگی راه خودش را می رود
که چرخ زندگی با اشتباه تو نمی ایستد
اصلا بیا گاهی خودت را به کوچه علی چپ بزن
توی کوچه علی چپ قدم بزن
راه برو، سوت بزن
نگو یکبار باختم، تعطیل
دیگر بازی نمی کنم
زندگی با این باختن ها، این افتادن ه
یکی از مهمترین راهکارها برای ترک دروغگویی پرهیز از دروغ به شوخی است . گاهی افراد قصد دروغگویی ندارند اما در عین حالت عادت دارند سخنی را خلاف واقع بیان می کنند و این امر مقدمه ای برای جسارت بیشتر در دروغ گویی می شود بنابراین توصیه می شود که از دروغ به شوخی نیز بپرهیزید.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده»
" بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي" .
در صورتی که منظورتان این بوده،باید عرض کنم که با وجود دنبال کردن بحث و کلام شما،موفق نشده ام به منظور تان پی ببرم.عذر میخوام.
حضرتعالی فرموده بودید:
و همچنینن فرموده بودید نمیشود راه صد ساله را یک شبه رفت؟
بر اساس این فرمایشات ،بنده جسارت کرده و برداشتم را بیان کردم. و منظورم اصلا نقد نبود.صرفا برداشتم را عرض کردم.
مگر ریاضت علمی و عملی،یکباره ریشه اخلاق فاسد را می خشکاند؟
سلام خواهر خوبم
نقد در مباحثات علمی و عقیدتی کاری معمول است و جسارت محسوب نمی گردد و هیچکدام از ما هم معصوم از خطا و اشتباه نیستیم
،بنابراین اگر هم نقدی بر سخن هم داشته باشیم جای تشکر دارد.
اما در مورد"یک شبه راه صد ساله رفتن" می دانید که این یک اصطلاح است و در معنای حقیقی بکار نمی رود،
آنچه مد نظر است این است که یک وقت شما می فرمائید:من می خوام یک انسان اخلاق مدار باشم
یا می فرمائید می خواهم یک انسان پرهیزگار باشم یا......اما یک وقت افق دیدتان را فراتر از این اهداف مقدس میانه ی
راه بندگی می برید و می خواهید یک انسان موحد باشید،از اول توحید را هدف قرار
می دهید"چونکه صد آمد نود هم پیش ماست" این ذهن و روح شما را به جمعیت رسانده و خاطرتان را مجموع می کند
،بنابراین چون هدفتان متعالی است و متعالی ترین هدف هم هست لذا آنقدر نظرتان
بلند می شود که دیگر ترک گناه سخت نیست چون شما هدفتان کمال انقطاع الی الله قرار داده اید،اینجا دیگر سخن
از حسادت نداشتن و تکبر نورزیدن وووو نیست،سخن از این است،غیر خدا اصلا اثری ندارد
چیزی از خود ندارد که من حسادت کنم،این دارایی او نیست ملک خداست،ظهور جود و کرم خداست،یا اینکه من اگر فضیلتی دارم
که از من نیست،اصل هستیم هم از خودم نیست تا چه رسد به اینکه کمالی از خود داشته باشم
.این دیدگاه حس تکبر را از ریشه می خشکاند،اجازه ظهور آن را نمی دهد،حسادت به مخیله ات
هم خطور نمی کند،اصولا شما در این وادیها سیر نمی کنید.این منظور حقیر بود.
خداوندا باورم داری که تا چه حد از دروغ بیزارم
معبودم توخود شاهد بودی که چه میزان نکوهشم کردند به خاطر صداقتم
طرد شدنم هایم شماتت کردنم را به خاطر چاپلوس نبودنم ، زبون نریختنم را به دروغ
پروردگارم یاریم ده دربازار مکاره ی دنیا !!
دروغگو و مرده هر دو يكسانند، زيرا برترى زنده بر مرده اين است كه به او اعتماد مى شود، پس وقتى در اثر دروغگويى به سخن او اطمينان نشود، زنده بودن او بى فايده گشته، همانند مرده مى شود.
[FONT=arial]قرار هست ان شاءالله آخر هر هفته یک جمع بندی از موضوعات هفته داشته باشیم.
(مشتمل بر تعریف اون رذیله، ریشه ها، مفاسد و درمان، رذیله اخلاقی مورد بحث)
سلام دوستان عزیز، معنای جمع بندی اینه که خلاصه ای از بحث های انجام شده به صورت دسته بندی ارائه می شود و بعد از ارائه جمع بندی مطالب بحث شده، بحث جدیدی مطرح نمی شه.:estenad:
البته ممکن است سوالاتی پیش بیاد که بحثش فرق می کنه. بفرمایید تا پاسخ بدیم.:Graphic (33):
متاسفانه برخی از دوستان جمع بندی رو به معنای مرور مطالب گذشته و ادامه بحث دانسته اند و لذا با این که جمع بندی بحث دروغ ارئه شده، موضوعات جدید را مطرح کرده اند که خود نیاز به بررسی و تحقیق و تفحص دارد.:Graphic (47): لذا پیشنهاد می کنم از ادامه بحث در حوزه دروغ خودداری کرده و وارد مباحثات جدید نشوید.:tashakor:
تقدیم به همه دوستان :ask1: که ما رو در این خصوص همراهی می کنند : :taghdim::goleroz::roz::goleroz:
میخوام اگر خداوند انشاالله کمک کنه با کمک شما عزیزان هر هفته رو یک رذیله اخلاقی کار کنیم تا اشناالله بتونیم اون رذیله رو به مرور ترک کنیم ...
مثلا : قرار بزاریم این هفته رو روی غیبت کار کنیم ... از این شنبه تا هفته ی دیگه مثلا سعی کنیم غیبت نکنیم... هر وقت حواسمون نبود غیبت کردیم فوری توبه کنیم.
باز هفته ی آینده علاوه بر غیبت یه رذیله دیگه اضافه کنیم مثلا دروغ ... تا یه هفته ادامه بدیم باز یکی دیگه اضاف کنیم......
جناب العبد ، سلام :bale:
موضوع این هفته چیه ؟ به چه بهونه ای باید با شیطون بجنگیم ؟ :Graphic (51):
دوستان منتظرند ............................................
قلم ها به دست و دریای اذهان، برای نقد و بررسی، متلاطم. :Graphic (37):یه فکری کنین تا طوفان به پا نشده ....
همه با هم به جنگ با دشمن می رویم . یا علی مدد :
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ؛ اى انسان ها! آیا از شما پیمان نگرفتم كه از شیطان اطاعت نكنید كه او براى شما دشمنى آشكار است و اینكه تنها مرا پرستش كنید كه این صراط مستقیم است.
یادمان باشد :
1. خداوند (از طریق انبیا، عقل و فطرت) از انسان پیمان گرفته است. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ»؛
2. انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان. «لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ ... اعْبُدُونِى»
3. دشمن بودن شیطان آشكار است. فكرى كه سنگ و چوب را به جاى خدا براى انسان جلوه مى دهد در انحراف آن هیچگونه ابهامى نیست. «عدُوٌّ مُّبِينٌ»
4. راه مستقیم كه هر شبانه روز در نماز از خدا مى خواهیم، همان اطاعت از او و عبادت اوست. «أَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»
رذايل اخلاقى و از جمله دروغ و غيبت و تهمت و ... از جمله بيماري هاي روحی هستند که براي درمان آن بايد علت آن را ريشه يابي کرد. يعني براى ريشه كن كردن اين صفات رذيله نخست به سراغ ريشه ها برويم، چرا كه تا ريشه ها قطع نشود، اين نهال شوم همچنان پابرجاست. مثلا بايد فهميد :
اگر انگيزه دروغ گويى ضعف ايمان نسبت به توحيد افعالى است، بايد پايه هاى ايمان را تقويت كرد، خدا را قادر بر همه چيز دانست، رزق و روزى و موفقيت و عزّت و آبرو را به دست او بدانيم، تا ضعف هايى كه سبب توسل به دروغ مى شود برطرف گردد
و اگر انگيزه آن حسد و بخل و كبر و غرور است بايد به درمان آن ها پرداخت.
و اگر ....
و اگر ....
به يقين اگر اين ريشه ها تدريجاً قطع شود، چيزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.
و از سوى ديگر بايد روى پيامدهاى سوء زيانبار رذايل اخلاقي مثل دروغ و تهمت و... كه سبب تيره روزى و بدبختى و رسوايى در دنيا و آخرت مى شود انديشيد، و به يقين هر كس در اين ها به ويژه در روايات پر محتوايى كه در اين زمينه وارد شده درست بينديشد تأثير مهم بازدارنده اى دارد.
در صورت وجود ملاک های غیبت، فرقی بین فضای مجازی و حقیقی نیست. چه به صراحت گفته شود و چه با اشاره و ایماء.
در این که با بیان خوبی های فرد، در حالی که خوشش نمی آید، غیبت می شود یا نه، اختلاف نظری وجود دارد اما بر فرض این که قائل شویم غیبت نیست، از باب ایذاء مومن گناه است.
چون ریشه ها از بین نرفته است. مثل شخص بیماری که درد او را آزار می دهد اما وی برای درمان از قرص مسکن استفاده می کند. چنین فردی ممکن است موقتا از درد رها شود اما مجدد به سراغ او خواهد آمدو زیرا درمان ریشه ای نیست.
درمورد رذایل اخلاقی هم همین جوره . تا وقتی ریشه رذیله باقی است، درد هم باقی است.
به نام خدا
در دعای 20 صحیفه صجادیه فراز دهم امام سجاد علیه السلام صفاتی را جزء زینت صالحان و زیور پرهیزگاران می شمرند
و در مقام دعا آنها را از خداوند می طلبند و از جمله ی آن صفات فاش کردن نیکی هاست :"و إفشاء العارفة" و سپس
می فرمایند و ستر العائبة یعنی پوشاندن عیبها.(دعای مکارم اخلاق)
استاد چقدر طول خواهد کشید که یکی یکی این همه رزائل اخلاقی را کشف و از ریشه درمان کنیم؟
فکر کنم باید آتشی در وجودمان به پا شود که ریشه همه را به یکباره بسوزاند!
به شرط آن که موجب آزار دیگری نباشد.
اگر ممکن است این مطلب را که قید آزار مؤمن می تواند افشاء العارفه را تخصیص بزند بیان بفرمائید.
در خودسازي و جهاد با نفس به چند نکته اساسي بايد توجه نمود:
1 - همان گونه که در تربيت و سلامت بدن، رياضت و ورزش لازم است، در خود سازي و تهذيب نفس نيز رياضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
2 - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعاليت هاي ساده و اندک آغاز مي شود و به تدريج به ورزش هاي سنگين تر وارد مي شوند، در تربيت روح نيز بايد از اندک شروع کرد و به تدريج به مراحل بالاتر رسيد.
راه میان بر وجود ندارد؟ راهی که یک شبه بتوان راه صد ساله را طی کرد؟
3- همان طور که در ورزش بدني، تداوم و استمرار لازم است، در رياضت نفساني نيز تداوم، شرط رسيدن به مقصد است.
قرآن مي فرمايد:
"به يقين کساني که گفتند:
إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ؛ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! (1)
حضرت علي(ع) مي فرمايد:
"قليلٌ مدوم عليه خير من کثير مملول منه؛ عمل اندکي که پيوسته باشد، بهتر است از بسياري که تو را خسته و وامانده سازد". (2)
امام باقر(ع) ميفرمايد:
"احب الاعمال الي اللَّه عز وجل ما داوم عليه العبد و ان قل؛ محبوبترين کار نزد خدا، آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچيز باشد". (3)
پينوشتها:
1. فصلت (41) آيه 30.
2. صبحي الصالح، نهج البلاغه، حکمت 444.
3. محمد رضا مهدوي کني، نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي،دفتر نشر اسلامی، ص 41.
4 - چنان که در سلامت جسم، فعل و ترک (دارو و پرهيز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذيب روح نيز فعل و ترک هر دو لازم است، مانند اداي واجبات و ترک گناهان و محرمات و تولي و تبري.
5 - مهمترين چيزي که در جميع مراحل بايد رعايت شود، نيت و حضور قلب و اخلاص است. خداوند در قرآن بر اين نکته تأکيد دارد که در مسير دين و پرستش بايستي اخلاص داشته باشيد: "به آنها دستوري داده نشده بود جز اين که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند". (1)
پی نوشت :
1. بينه (98) آيه 5.
خیر، تشبیه به ورزش از همین جهت بود که در این موضوع نباید عجله کرد.
بالاخره هر تلاشی برای نتیجه بخش بودن نیاز به گذشت زمان دارد زودتر بخواهند از آن نتیجه بگیرند فاسد می شود.
خود شما از استناد این عبارت چه چیزی را اراده کرده اید؟
دلیل بر اینکه راجع به خوبیها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران است
و چه بسا نشان دهنده حسود-متکبر و مغرور نبودن یا اصلا راهی برای درمان رذایلی چون غرور-حسد و تکبر باشد.
آیا در معرفت الله برهان صدیقین برهانی خاص اهل الله نیست؟
آیا نمی شود در اخلاق و عرفان عملی هم از چنین روشی بهره مند شد؟
"التوحید اسقاط الاضافات" آیا توحید و سرمایه گذاری کردن وقت و عمر در رسیدن به آن، نمی تواند ریشه ی اخلاق فاسد را به یکباره بسوزاند؟
بسم الله الرحمن ... الرحیم
سلام علیکم استاد و رحمت خدا بر شما،
حق با شماست که ممارست لازم دارد و زمان میبرد، اینکه از انسان دو رکعت نماز درست خواستهاند ولی یک عمر به او فرصت دادهاند هم میتواند همین مطلب را نشان دهد، ولی از طرف دیگر فکر کردم شاید شرایطی هم بتواند بروز کند که شخص یک شبه راه صد ساله را طی کند، مثل اینکه جوانی در یک تصمیم یک شبه تمام آرزوها و امکانات و مال و دارایی و اهل و عیال خودش را به خدا بسپرد و به جهادی برود که بداند بازگشتی از آن نیست، مثل همین شهدای نوجوان در جنگ تحمیلی، حالا تحول و رشد روحی آنها یک شبه هم نبوده باشد یک عمر طولانی هم طول نکشید. ... آیا اینها صرفاً استعداد شخصی آنهاست که به جای عمر دراز در یک فرصت محدود خدایی شدند یا کلاً برخی شرایط برای هر کسی که این شرایط را بپذیرد چنان امکانی را فراهم میکند ... به نظرم رسید گزینهی دوم درست باشد ... یعنی این راه است که میتواند آنقدر کوتاه گردد که یک شبه هم قابل طی کردن باشد ... :Gig:
یا علی علیهالسلام
سلام
به نظر من علتش اینه که ایمان هم خیلی قوی نیست و دروغ و غیبت رو با وجود این که می دونیم گناه کبیره و حق الناس هست انجام می دیم و اون رو گناهی سبک می شماریم.
اصلا انگار تا دروغ نگیم و غیبت نکنیم روز مون شب نمیشه . هم ورد زبون مون شده و هم متاسفانه عادتی زشت و گناه.
یاعلی...
سلام حبیبه گرامی
این مطلب درست است اما موضوع این است که وقتی یک مومن به هر دلیلی دوست نداشته باشد که این مسائل بیان شود و ما بدانیم که از این کار اذیت میشود،مسلم است که نباید اقدام به این کار کنیم.
قطعا منظورتان این نیست که چون افشاء العارفه از صفات صالحان است ،به ایذاء مومن اهمیتی ندهیم و به منظور درمان غرور و حسد و تکبرمان،این بار به خودخواهی مان پر و بال بدهیم.
انسانی که سرشار از نقایص اخلاقی است ،چگونه میتواند اصلا علاقه ای داشته باشد که وقت و عمرش را در مسیر رسیدن به توحید صرف کند؟
نفس او چگونه میتواند آمادگی پذیرش چنین مفهوم والایی را داشته باشد؟
شاید من متوجه منظور شما نشده ام.
من فکر میکنم ما باید ابتدا روزنه ای را در وجود خود باز کنیم تا از آن بتوانیم به شکوه و عظمت زیبایی ها نگاه کنیم.به تدریج و کم کم از همان روزنه به سمت خوبی های بزرگتر و به سمت کمال کشیده خواهیم شد.تا نفس ما جنس خوبی و پاکی را لمس نکند ، چه اشتیاقی برای درک زیبایی مطلق خواهد داشت؟
دروغ واقعا به ضرر خود انسانه حتی اگر از نظر عقیدتی واحکامی نگاه نکنم خود دروغ گفتن هم شری است برای انسان چون100در100بلاخره یه روز اشکار میشه این دروغ و ابروی انسان رو میبره
تازه انسان دروغگو کم حافظه هم میشود:ok:
سلام
دروغ گفتن فرع ترس آدم دروغگو هست
و بخصوص در عرصه زناشویی خیلی میتونه اعتماد و اون تکیه دادن و پشتوانه بودن هم رو خراب کنه
شجاع باشید و هیچگاه از هیچ کس نترسید
البته آدمی دروغ می گوید که هنر کتمان کردن رو بلد نیست...
و لازم نیست جسورانه هر مطلبی رو طرح کرد یا نشان داد تا بعدا مجبور به دروغ بشیم
لازم نیست خیلی ها از خیلبی مطالب سر در بیارند, بله حتی همسر
خوب کتمان کنید تا هیچگاه با ترس و لرزش مجبور به دروغ گفتن نشدی
و بهتر از اینها اینه که صاف و بی خطا باشید
آدم درستکار از هیچ چی نمی ترسه
سرکار حبیبه این با گفته های خودتان تناقض دارد.
آیا راجع به خوبی ها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن، مطلقا از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران است؟ و یا مشروط بر این که موجب رنجش خاطر و آزار ایشان نشود که در صورت دوم دیگر از مکارم اخلاق نیست و به قول سرکار
"یکی دیگه." از خودخواهی ما نشأت می گیرد؟بعید می دانم معتقد باشید راجع به خوبی ها و فضایل دیگران صحبت کردن و آن را آشکار کردن، مطلقا از مکارم اخلاق صالحان و پرهیزگاران نیست.
با توجه به عام بودن فضای تاپیک، مناسب نمی دانم بحث رو از عمومیتی که دارد خارج شود و به مباحث خاص فلسفی و عرفانی پرداخته شود. لذا از ورود به بحث مطرحه شما خودداری می کنم. شما می توانید این موضوع رو در تاپیک دیگری مطرح کنید.
اما همانگونه که خودتان هم می دانید حتی رسیدن توحید و معرفت الله، و حتی اثبات همان برهان صدیقین، برای اثبات و نتیجه بخش بودن نیاز به گذشت زمان دارد و اکر زودتر بخواهند از آن نتیجه بگیرند به جهت عدم فهم مقدمات و عدم تبیین و یا نقصان در اثبات فاسد می شود.
با تشکر از جناب العبد که بخشی از زحمت این جمع بندی به عهده ایشون بود :
در هفته ای که گذشت در این باره صحبت کردیم: دروغ، ریشه ها ، مفاسد، درمان که در سه پست آن را جمع بندی می کنیم :
تعریف دروغ
دروغ به معنای خبر مخالف با واقع به کار می رود . (1) و به تعبیر دیگر سخن بر خلاف حقيقت را دروغ گويند.
نفوذ صفت زشت دروغگويى مانند صفات ديگر در وجود انسان از موارد ساده و کوچک شروع مى شود و تدريجاً انسان را به دروغ هاى خطرناک مى کشاند .
امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
«اِتَّقُوا الْکِذْبَ فِى صَغِير وَ کَبير فِى کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا کَذِبَ فِى الصَّغيرِ اِجْتَرَءَ عَلَى الْکَبيرِ؛ از دروغ بپرهيز، کوچک باشد يا بزرگ، جدّى باشد يا شوخى، چرا که انسان هنگامى که در موضوعات کوچک دروغ بگويد، جرئت مى کند که دروغ بزرگ هم بگويد» (2)
اقسام دروغ از نظر علمای اخلاق
1. دروغ در گفتار
2. دروغ در نیت
3. دروغ در تصمیم و عزم
4. دروغ در وفا به عزم
5. دروغ در عمل
6. روغ در مقامات دین و سلوک
تذکر :
اسباب و وسایل انسان برای خبر دادن، متفاوت است؛ از این رو دروغ ها نیز گوناگون می شوند. دروغ تنها از راه زبان صورت نمی گیرد.بلکه ممکن است به شیوه های دیگری همانند اشاره کردن با سر و دست و چشم یا نوشتن و نقش کردن مطالب غیر واقعی، صورت پذیرد که بنابر نظر فقیهان هر سه مورد حرام است.
موارد جواز دروغ :
دروغ يکي از محرمات الهي واز گناهان محسوب مي شود. اما با اين که دروغ از مهم ترين گناهان است و خطرات زيادى براى هر انسانى از نظر مادى و معنوى، فردى و اجتماعى دارد، ولى باز مواردى دارد که به صورت استثنا در روايات اسلامى و سخنان فقها و علماى اخلاق به پيروى از آن احاديث آمده است.
اين موارد عمدتاً عبارتند از:
1ـ دروغ براى اصلاح ذات البين؛
امام صادق(عليه السلام) می فرماید: «اَلْکِذبُ مَذُمُومٌ اِلاّ فِى اَمْرَيْنِ دَفْعُ شَرِّ الْظَّلَمَةِ وَ اِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ؛ دروغ نکوهيده است مگر در دو چيز، دفع شر ظالمان و اصلاح ذات البين».(3)
پيامبر اکرم می فرماید: «کُلُّ الْکِذْبِ يَکْتُبُ عَلى إبنِ آدَمِ اِلاّ رَجُلٌ کَذَبَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ يُصْلِحُ بَيْنَهُما؛ هر دروغى در نامه عمل انسان نوشته مى شود، مگر کسى که دروغ ميان دو نفر بگويد تا ميان آن دو صلح برقرار گردد».(4)
2ـ دروغ براى اغفال دشمن در ميدان جنگ؛
3ـ در مقام تقيّه؛
4ـ براى دفع شرّ ظالمان؛
5ـ در تمام مواردى که جان و ناموس انسان به خطر مى افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نيست.(6)
تمام موارد را مى توان در يک قاعده کلى خلاصه کرد و آن اين که :
در زماني دروغ گفتن جايز مي شود که هدف هاى مهم ترى به خطر بيفتد و براى دفع آن خطرات، توسل به دروغ ضرورت داشته باشد.
تمام اين موارد مشمول قاعده اهم و مهم است . انسان در چنگال جمعى متعصّب و بى منطق و بى رحم گرفتار مى شود و از مذهب او سؤال مى کنند. اگر حقيقت بگويد، فوراً خون او را مى ريزند .عقل و شرع اجازه مى دهند که انسان با پاسخ دروغين جان خود را از شرّ آنها نجات دهد. در مواردى که اختلاف شديدى ميان دو نفر بروز کرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى (مثلا فلان کس به تو علاقه زياد دارد و بارها در پشت سر ذکر خير شما را مى گفت) صلح و صفا و آشتى ميان آن دو برقرار سازد ، نه اين که انسان به خاطر منافع شخصى و کارهاى جزئى متوسل به دروغ شود.
اين استثنائات ضرورى را دستاويزى براى توسل به دروغ سازد، و به بهانه استفاده از استثنائات دروغ براى هر موضوع جزئى دروغ بگويد.
در واقع تجويز دروغ در اين موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اکل ميته) در موارد ضرورت است که بايد به مقدار ضرورت و تنها در مواردى که راهى جز آن نيست اکتفا شود.
دليل اين استثنائات علاوه بر قاعده عقلى بالا (قاعده اهم و مهم) روايات متعددى است که منابع مختلف اسلامى از معصومين(عليهما السلام) نقل شده است.
آیا توریه و مبالغه دروغ اند ؟
الف. توریه:
«توریه» سخن دو پهلو گفتن است. برخی فقیهان «توریه» را دروغ نمی دانند، و برخی دیگر معتقدند نوعی دروغ است؛ ولی حکم «حرمت دروغ» را ندارد. مطلب مسلم و قطعی این است که اگر انسان برای برطرف کردن زیان از خود یا مسلمانی دیگر ناچار به توریه یا دروغ شود.(5)
ب. مبالغه، کنایه، مثل و حکایت:
در مبالغه از واقعه ای، مانند آنکه گفته شود: «صد بار گفتم»؛ در حالی که بسیار کمتر از صد بار گفته است، و نیز در کنایه ها، اگر مقصود گوینده، خبر کردن از همان چیزی که می گوید باشد، صفات «راست و دروغ» در آن راه می یابد؛ اما چنان چه مرادش از مبالغه یا کنایه، خبر کردن نبوده؛ بلکه فقط بیان کثرت، تکرار، مدح یا ذم کسی باشد، آن مبالغه یا کنایه دروغ شمرده نمی شود. (7)
پی نوشت ها:
1. آفات زبان،محمدامین، ص۶۷.
2. شیخ کلینی، کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 263.
4. فیض کاشانی، المحجة البيضاء، ج 5، ص 245.
5. مکارم شيرازي، اخلاق در قرآن، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ج3،ص235 .
6.مکارم شیرازی،ناصر، زندگی در پرتو اخلاق، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ص 102.
7. يوسف، آیه 82.
برخی از ریشه های دروغ:
دروغ مانند ساير صفات رذيله سرچشمه هاى مختلفى دارد که مهم ترين آنها به شرح زير است:
1. ضعف ايمان و اعتقاد:
چرا که اگر دروغگو به علم و قدرت خداوند و وعده هاى او اعتماد کافى داشته باشد، هرگز براى رسيدن به اموال دنيا يا تحصيل جاه و مقام، دروغ نمى گويد و موفقيت خود را در دروغ گويى نمى بيند. از فقر نمى ترسد.
در روايتى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم:
«جانِبُوا الْکِذْبَ فَاِنَّ الْکِذْبَ مُجانِبُ الاِْيْمانِ؛ از دروغ کناره گيرى کنيد، چرا که دروغ از ايمان جدا است».(1)
2. ضعف شخصيت و عقده حقارت:
افرادى که گرفتار اين ضعف ها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مى شوند.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:
«لايَکْذِبُ الْکاذِبُ اِلاّ مِنْ مَهانَةِ نَفْسِهِ عَلَيْهِ; کسى دروغ نمى گويد مگر به خاطر بى ارزش بودن خود در نظر خويش».(2)
3. بخل ، تکبر :
بسيار مى شود که بخل و تکبر و خود برتربينى و عداوت نسبت به افراد سرچشمه دروغ گفتن و تهمت زدن نسبت به آنها مى شود، و يا دروغ گفتن در باره خويش به خاطر کبر و غرور، و تا اين سرچشمه ها گرفته نشود، دروغ هم ادامه خواهد يافت.
4. علاقه شديد به دنيا و حفظ مقامات :
علاقه شديد به دنيا و حفظ مقامات آن نيز يکى ديگر از عوامل مهم شيوع دروغ ـ حتى دروغ بر خدا و پيامبر ـ مى گردد.
در نهج البلاغه مى خوانيم که على(عليه السلام) فرمود:
«وَ اِنَّهُ سَيَأتى عَلَيْکُمْ مِنْ بَعْدِى زَمانٌ لَيْسَ فِيهِ شَىءٌ اَخْفى مِنَ الْحَقِّ وَ لا اَظْهَرَ مِنَ الْباطِلِ وَ لا اَکْثَرَ مِنَ الْکِذْبِ عَلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ; بعد از من زمانى براى شما فرا مى رسد که چيزى پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نيست». (3)
5. دشمنی
گاه انسان از روی دشمنی و نفرت درصدد ضربه زدن به کسی برآمده، دروغ می گوید که البته این دشمنی، از حرکت نادرست و افسارگسیختگی نیروی غضب سرچشمه می گیرد.
6. حسد
گاه حسادت به برتری های دیگری، انسان را به دروغگویی وا می دارد بعنوان مثال داستان برادران یوسف. (4)
7. خشم و عصبانیت
خشم از چیزی یا کسی می تواند سبب بروز این رفتار ناشایست از انسان باشد.
8. "ترس" از رو به رو شدن با واقعيات يا مکافات عمل يا سرزنش مردم :
دروغگو گمان مي کند با راستگويي، شخصيت خود را از دست مي دهد يا با دروغ گفتن شخصيت تازه و بهتري به دست مي آورد.
در حديثي از رسول اکرم، در اين مورد آمده است:
"لا يکذب الکاذب الاّ من مهانة نفسه؛ دروغگو دروغ نميگويد مگر بر اثر حقارتي که در وجود اوست."(5)
خبر دادن از امور غیر قطعی
یکی از مهمترین مسائل این گفتار، به خبر دادن از امور مشکوک مربوط می شود. هرگاه انسان از چیزی که به آن آگاهی ندارد، خبر دهد، از دید شرع و عقل مرتکب رفتاری نادرست شده است؛ زیرا چنانچه خبر او با واقعیت وطابقت کند مشکلی پدید نمی آید؛
اما اگر با واقعیت مطابقت نکند، مرتکب عملی حرام بداند، به حکم «لزوم دفع ضرر محتمل»، آن را جایز نمی شمارد؛ به طور مثال اگر دو کاسه وجود داشته باشد که در یکی سمی مهلک، و در دیگری آب گوارا باشد، اما انسان نداند کدام زهر و کدام آب گوارا است، به حکم عقل خویش، از هر دو پرهیز می کند.
حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید:
حق نداری هر چه را بخواهی، بگویی؛ زیرا خداوند با عزت و شکوه می فرماید «از آنچه آگاهی نداری، پیروی نکن».(6)
هشام بن سالم می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: حق خداوند بر بندگانش چیست؟
امام (ع) فرمود: آن چه را که می دانند بگویند و ]زبان را[ از آن چه نمی دانند، نگاه دارند؛ پس اگر این کار را کردند، حق خدا را به جای آورده اند. (7)
تعارفات در محارورات عامیانه
انسان در دعوت ها و تعارف های عادی هم باید مراقب گفتار و رفتار خود باشد. گاهی فردی را به چیزی تعارف می کنند که به دلیلی، خواهان پذیرش آن نیست که باید مراقب باشد تا به دروغگویی آلوده نشود؛
مانند روزه داری که نمی خواهد کسی از روزه بودنش آگاه شود و در پاسخ تعارف دیگران، برای جلوگیری از ریا دروغ می گوید یا کسی که درباره حرام یا حلال بودن مال تعارف کننده شک دارد و چون نمی خواهد مرتکب خوردن مال حرام یا مشکوک شود، به دروغ می گوید: میل ندارم؛ در حالی که بسیار گرسنه بوده، میل وافری هم به خوردن دارد.
در این جا شخص برای ترک عملی حرام، مرتکب عمل حرام دیگری، یعنی دروغگویی، شده است؛ بنابراین در تعارف ها، نگه داری و مراقبت از زبان، بسیار لازم و ضروری است و در این موارد نباید پاسخی داد که جنبه اخباری داشته باشد.
پی نوشت ها :
1. علامه مجلسی، بحارالانوار ، جلد 66، ص 386.
2. کنزالعمّال، ج 3، ص 625، حديث 8231 .
3 . نهج البلاغه ، خطبه 147
4. یوسف(12)، آیه 12
5. علامه مجلسی، بحارالانوار ، ج 72، ص 262 .
6. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 172، ح 20225.
7. کلینی،کافی، ج 1، ص 50، ح 12.
درمان :
براى ريشه کن کردن اين صفت رذيله (دروغ گويى) از همان راهي بايد وارد شد که در طريق درمان ساير رذايل اخلاقى وارد مى شويم، يعنى نخست به سراغ ريشه ها برويم، چرا که تا ريشه ها قطع نشود، اين نهال شوم همچنان پابرجاست. بدين منظور :
1. اگر انگيزه دروغ گويى ضعف ايمان نسبت به توحيد افعالى است:
بايد پايه هاى ايمان را تقويت کرد، خدا را قادر بر همه چيز دانست، رزق و روزى و موفقيت و عزّت و آبرو را به دست او بدانيم، تا ضعف هايى که سبب توسل به دروغ مى شود برطرف گردد.
2. اگر انگيزه آن حسد و بخل و کبر و غرور است:
بايد به درمان آنها پرداخت. اگر اين ريشه ها تدريجاً قطع شود، چيزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.
3. تامل در پيامدهاى سوء زيانبار
انديشيدن روى پيامدهاى سوء زيانبار دروغ که سبب تيره روزى و بدبختى و رسوايى در دنيا و آخرت مى شود.
4. دوري گزيدن از دوستان ناباب و دروغگو :
دوري گزيدن از دوستان ناباب و محيط هايى که انسان را به دروغ تشويق مى کند ،زيرا همان گونه که پرهيز از افراد آلوده به بيمارى هاى جسمى و محيط هاى آلوده به ميکروب بيمارى ها سبب سرعت بهبود اين بيمارى خواهد شد، دور شدن ازافراد دروغگوسبب رهايي سريع تر از اين بيماري روحي مي شود .
5.تقویت روحیه عزت نفس و شخصيت در افراد:
ايجاد شخصيت در افراد، يکى ديگر از مؤثرترين راه هاي درمان دروغ است زيرا يکى از عوامل مهم دروغ گويى احساس حقارت و کمبود شخصيت است. اگر احساس کند صاحب استعدادها و نيروهايى است که با پرورش آن مى تواند به مقامات عالى در جامعه برسد، نيازى به توسل جستن به دروغ براى ايجاد شخصيت کاذب در خود نمى بيند.
6. الگو گیری از اولیای الهی:
توجه به اينکه راستگويان و صدّيقان در پيشگاه خدا در صف انبيا و شهيدان هستند و رفيق و همنشين آنان در قيامت خواهند بود، در اين صورت انسان به ترک دروغ و راست گويى تشويق خواهد شد، قرآن کريم مى فرمايد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِينَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِيقاً؛ کسى که خدا و پيامبر را اطاعت کند (در روز رستاخيز) همنشين کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيق هاى خوبى هستند».(1)
پی نوشت:
1. سوره نساء،(4)، آيه 69.
امید آن که بتوانیم این رذیله رو ترک کنیم که پیروزی در این جبهه مبارزه با شیطان و هوای نفس، پیروزی در سایر رذایل اخلاقی را به دنبال دارد.
چرا که امام حسن عسكرى (ع) فرمود:
«جعلت الخبائث كلها فى بيت و جعل مفتاحها الكذب»(1)" تمام پليدي ها در اطاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است" .
پی نوشت :
1. علامه نراقی، جامع السعادات جلد 2 صفحه 233
سلام خدا کنه همه تعاریف دروغ رو که تا بحال انجام دادیدم خداوند به واسطه رحمت بیکرانشش از ما ببخشه
خیلی گناهان بواسطه دروغ انجام میشه
خدایا منو ببخش
سلام علیکم خواهر بزرگوار
بله قطعا
یقینا همینطور است،اما بحث سر این بود که تعریف از مؤمن مصداق غیبت از او هست یا نه؟چرا که اتفاق نظری در این باره بین علما وجود ندارد،البته انسان باید به مراتب بالایی از
کمال و بندگی رسیده باشد که چنین بلندای نظری بیابد.
من از استاد گرامی قید و تخصیص چنینی جمله ای از امام معصوم را خواستم تا دلایل کسانی که معتقدند تعریف مؤمن هم در صورت نارضایتی او غیبت است معلوم شود.
اما این مورد می تواند در صورت نارضایتی او کشف سرّ محسوب گردد که قطعا جایز نیست.
اما موردی را که عرض کردم موجب تطهیر نفس از رذیله حسد-تکبر و غرور می شود صرف افشاء العارفه است نه با قید ایذاء مؤمن و با علم به عدم رضایت او.
خب موضوع تطهیر نفس از رذائل اخلاقی است و مسلما کسانی در این جرگه می گنجند که چنین دغدغه هایی دارند .
می توان چنین هدف والایی را از افق نگاه کرد یا از دامنه(کل یعمل علی شاکلته) با ریاضتهای علمی و عملی به گمانم می شود.
در عرفان به این دسته مجذوب سالک می گویند!
"از نقد بسیار گرانقدر شما متشکرم"
سلام
در صورتی که منظورتان این بوده،باید عرض کنم که با وجود دنبال کردن بحث و کلام شما،موفق نشده ام به منظور تان پی ببرم.عذر میخوام.
حضرتعالی فرموده بودید:
و همچنینن فرموده بودید نمیشود راه صد ساله را یک شبه رفت؟
بر اساس این فرمایشات ،بنده جسارت کرده و برداشتم را بیان کردم. و منظورم اصلا نقد نبود.صرفا برداشتم را عرض کردم.
مگر ریاضت علمی و عملی،یکباره ریشه اخلاق فاسد را می خشکاند؟
سلام.
من چرا همش عقب می افتم:Ghamgin:
من نفهمیدم برنده های هفته ی قبل رو:Gig:
شکر خدا استعداد دروغگویی ندارم...ینی اصن بلد نیستم دروغ گفتن رو
امام علی علیه السّلام فرمودند:
عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُكَ وَ أَنْ لَا یَكُونَ فِی حَدِیثِكَ فَضْلٌ عَنْ عِلْمِكَ وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِكَ؛
نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است آنجا كه راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد. دیگر آنكه بیش از داناییت سخن مگو، و سوم آنكه در باره دیگران با احتیاط و خداترسی سخن گو.
نهج البلاغه، حکمت 450
حکمت های نهج البلاغه
چرا کودکان دروغ میگویند

دروغ و دروغ گویی صفت نامطلوبی است که در میان اکثر مردم شایع است نه تنها مختص کودکان نیست بلکه بعضی از بزرگسالان هم دروغ می گویند ...
ولی وقتی فرزندانشان دروغ می گویند باعث ناراحتی آنها شده و با نگرانی می خواهند هرچه سریع تر دروغ گویی کودکان را از بین ببرند.
دروغ گویی نوعی بیماری است که ذهن و شخصیت فرد میتلا را تحت تاثبر قرار می دهد . اگر به فکر درمان آن باشیم ممکن است بر دیگران و اطرافیان نیز تاثیر گذارد .
یکی از برگترین وظایف پدران و و مادران و مربیان جامعه در تربیت نونهالان پرورش خصلت راست گویی است . راست گویی نجات از هر نوع گمراهی و ضلالت است . برای جلو گیری از دروغ گویی ابتدا باید ابتدا علت اقدام به آن را جستجو کرد و علت را شناخت و بعد سعی در برطرف کردن علت داشت .
کودکان ذاتا دروغ گو نیستند و به همین علت تا سنین ۳ الی ۴ سالگی دروغ به مفهومی که برای بزرگسالان مطرح است برای کودکان وجود ندارد . بنابراین هر گاه در این سنین واقعیات به طور وارونه یا منحرف ارائه شود ، هدف کودک دروغ گویی یا کسب امتیاز نیست . اما از سن ۴ سالگی به بعد به تریج بر اثر دخالت های عوامل محیطی و تربیت نادرست دروغ و دروغ گویی در کودک شکل می گیرد و گاه آن قدر شدید می شود که به صورت مرضی و بیمار گونه در می آید . علت این که در کودکان ۴ ساله یا کوچک تر از آن دروغ به معنای معمولی آن بحث نمی شود ُ آن است که در این کودکان تفاوت بین وافعیت و تخیل مشخص نشده است و تعبیر و تفسیر کودک از پدیده های محیطی نادرست و انحرافی می باشد .
دروغ گویی کودکان برای پدر و مادرها مشکلات فراوانی بوجود آورده است . در چنین خانواده هایی روح اعتماد و اطمینان از بین رفته و به جای آن بدبینی و بد گمانی جایگزین شده است .
دروغ گویی همچون بیماری ساده جسمی شروع شده و تبدیل به مساله ای حل ناشدنی خواهد گردید و دروغ گفتن کودک با آن که دردناک است ُ نباید موجب سلب اعتماد والدین از وی گردد .
تربیت صحیح و اصولی ایجاب می کند که در درجه اول به انگیزه دروغ گویی پی برده و سپس به درمان دروغ گویی پرداخت . در کودکان بزرگتر دروغ گویی و قسم خوردن بیش از حد برای راست بودن گفته های خود به علل متفاوتی ظاهر می شود و در بسیاری از آنها یادگیری دروغ از والدین و همسالان شروع شده است ُ و بعدها تقویت و تشدید یافته است . الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد . اگر آنها برای فریب دادن دروغ بگویند ُ ( مثلا پدر و مادر از دیگران می خواهد تا در پاسخ کسی که برای ملاقاتش مراجعه کرده یا تلفن زده است بگویند در منزل نیست ) نباید از کودک انتظار راست گویی و درست کاری داشته باشیم .
بنابراین ُ اگر کودک شما همیشه و به طور منظم دروغ می گوید ُ دلیل آن این است که او به نحوی تحت فشار قرار دارد . شاید کودک شما در انجام در انجام کارهای مدرسه ضعف دارد وقتی شما به او فشار وارد می کنید در این باره به شما دروغ می گوید .
https://www.google.com/search?q=%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA+%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%9F&client=firefox-a&hs=M6H&rls=org.mozilla:fa:official&channel=fflb&ei=owO9VbzBG8agsAH8qajQCA&start=90&sa=N&biw=1024&bih=609
علل دروغ گویی در کودکان
علت دروغ گویی در کودکان متفاوت است که برخی از آنها عبارتند از :
۱- دروغ گویی ناشی از ترس
۲- دروغ گویی از روی علاقه
۳- دروغ گویی به خاطر عدم موفقیت در امور
۴- تقلید از دیگران
۵- هراس از تنبیه شدن
۶- دادن وعده های دروغین
۱- دروغ گویی ناشی از ترس :
ترس از تنبیه و مجازات در صورت انجام عمل خلاف ُ یکی از علل دروغ گویی به شمار می رود . خط خطی کردن روی میز تمیز ُ شکستن خط کش و یا مداد همکلاسی ُ شکستن شیشه پنجره همسایه و ... می تواند مجازات سختی به دنبال داشته باشد و کودک با انکار خلاف خویش از آخرین شانس یعنی دروغ گویی استفاده می کند
در میان خانواده هایی که برای مجازات کودکان خشونت بیشتری به کار می برند کودکان دروغ گویی بیشتر یافت می شود
۲- دروغ گویی از روی علاقه:
بسیاری از کودکان به این دلیل دروغ می گویند تا والدینشان یا معلمشان را آزرده خاطر سازند . چیزی که غالبا از چشم پدر و مادر دور می ماند این است که فرزندانشان به خوبی می توانند حس کنند که والدین از آنان چه انتظاری دارند ولی در مواردی که والدین توقعاتی از کودک برای انجام کار یا رفتاری را داشته باشند که فراتر از از حد توانی و ظرفیت جسمی و روحیش باشد در حقیقت این کار او را به سوی دروغ گویی سوق می دهد زیرا کودک از عهده انجام کار بر نمی آید و برای حفظ شخصیت خود یا جلب محبت والدین به ناچار به دروغ گفتن پناه می برند . اگر این وضع تکرار شود کودک رفته رفته به دروغ گفتن عادت می کند.
۳- دروغ گویی به دلیل عدم موفقیت در امور:
برخی از کودکان دوست دارند که همیشه بخاطر عدم موفقیت در کار ها دروغ بگویند. آنان حتی با قطیت به گفته های واهی خود پافشاری می کنند و به توجیه دروغهایشان می پردازند. این قبیل کودکان غالبا در واقیت با شکست مواجه میشوند و از محبوبیت نیز برخوردار نیستند. مثلا کودکی از درسی نمره پایین می گیرد بخاطر عدم موفقیت در درس برای گفتن نمره واقعی به والدین خود دروغ می گوید.
۴-تقلید از دیگران:
مربیان و والدین کودک افرادی هستند که بهترین نمونه و الگوی کودک برای تفاوت فایل شدن بین واقعیت و خیال واقعیت و دروغ هستند.
۵- هراس از تنبیه شدن:
اگر کودکان می دانستند پس از اعتراف به خطای خود از مجازات و توبیخ مصون خواند بود هرگز به دروغ گویی متوسل نم شدند . در حقیقت توبیخ و تنبیه بزرگتر هاست که کودکان را به دروغ گویی سوق می دهد بنابراین باید با کمال صداقت اعتراف کرد که در این مورد هم مربیان و والدین هستند که کودکان را وادار به دروغ گویی می کنند.
کودک به تدریج با تجربه های مختلف در این زمینه متوجه می شوند که راست گویی اسباب زحمت می شود و دروغ گیی بر عکس آن سودمند است در واقع کودک برای دفاع از خود به دروغ متوسل می شوند.
۶- دادن وعده های دروغین:
دروغ هایی که گاهی والدین یا به خود یا به فرزندان خود می گویندعامل دیگری است که بچه را وادار به دروغ گویی می کندگاهی آنها وعده دروغی به کودک می دهند تا بطور موقت آن را ساکت کنند بعد به آن وعده عمل نمی کنند و خلاف وعده نوعی بدآموزی است.
هیچ کودکی دروغ گو به دنیا نمی آید صفت دروغ گویی را کودک از محیط اطرافیان خود دریافت می کند دروغ های کودکان گاهی بخاطر منافع شخصی است و گاهی هم به منظور این که خود را در محیط ممتاز نشان دهند و زمانی هم به جهت جلب نظر وتوجه معلم است.
دروغ ممکن است در ارتباط نا امنی و برای مسائلی چون تمایل بر جلب توجه و تحسین دیگران کسب اعتبار به دست آوردن تعدادی دوست و یا فرار از موقعیتی مطلوب باشد.
عوامل دیگری مثل احساس حقارت و کمبود گریز از سرزنش والدین زود باور بودن والدین در دروغ گفتن کودک بسیار موثر است. دروغ گویی علل دیگری نیز دارد که بطور خلاصه عبارتند از : اجتناب از ناراحتی ودردسر فریب دادن دیگری برای کسب مقام و سود شخصی ناراحت کردن رقیب ها و اطرافیان بی اطلاعی شتاب زدگی ضعف و کمبود ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا دروغ در بین ما فراگیر شده است؟
همه ی ما میدانیم که دروغ از گناهان کبیره است و بلکه از قبیح ترین و فجیع ترین گناهان است . اما باز چرا دروغ میگوییم؟! به نظر من یک عیب و ایرادی در کارمان است . یک جای کارمان لنگ می زند . بله واقعا به خداوند و آیاتش و پیامبر و ائمه و سخنانشان آنطور که باید و شاید ایمان نداریم . انما یفتری الکذب الذین لا یؤمنون .
و یا همین حدیث از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بس که ما دروغ نگوییم . پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند : هر گاه مومنی بدون عذر شرعی دروغ بگوید هفتاد هزار فرشته بر او لعنت می کنند و از دلش بوی تعفن و گندی بلند می شود که به عرش می رسد و خدای تعالی به سبب آن دروغ گناه هفتاد زنا بر وی می نویسد که آسان ترین آنها زنایی باشد که با مادر خود کرده باشد .
اگر واقعا این حدیث را در ذهن خود مرور کنیم و آن را مجسم کنیم هرگز به سراغ دروغ نمی رویم . پس طریقه ی خلاصی از دروغ این است که پیوسته آیات و اخباری که در مذمت دروغ رسیده در پیش نظر خود داشته باشیم و بدانیم که دروغ گفتن باعث هلاکت ابدی و عذاب اخروی است و سپس به آثار دروغ نگاه کنیم که باعث کم شدن روزی می شود و هر دروغ گویی در نظرها خوار و بی اعتبار و احدی به سخن او اعتنا نمی کند و باعث رسوایی و بی آبرویی فرد نزد مردم می شود .
راستی کن که راستان رستند در جهان،راستان قوی دستند
دروغ گویان یا جاهلند نسبت به مضرات دروغ و یا واقعا مریضند همانند مبتلایا به مرض استسقا که طلب آب می کنند در حالی که آب برایشان مضر است و دروغ گویان پیوسته از دروغ استفاده می کنند در حالی که دروغ گرهی از کار آنان باز نمی کند و دروغ اولیه باعث می شود که پیوسته فرد را به دروغ گویی وادار کند .
به گیتی کیمیا جز راستی نیست که عزّ راستی را کاستی نیست
من از تو راستی خواهم که جویی همیشه راست ورزی،راستگویی
حال از خودم میپرسم که چرا سیاسیون ما این قدر دروغ می گویند؟
آیا لازمه ی سیاست دروغ گویی و دورویی ونفاق است یا عیب وافعا از خودشان است وحب دنیا وعملکرد بدشان باعث شده است که دروغ بگویند و به یکدیگر تهمت بزنند.
آری عیب از خودشان است وبرای اینکه ثابت شود لازمه ی سیاست دغل بازی و دروغ گویی نیست یک مثال نقض کافی است:حضرت امام(ره) هیچگاه به مردم دروغ نمی گفت لازم نمی دید دروغ بگوید چون حب دنیا نداشت چون عملکردش درست بود چون به خدا ایمان داشت به راهی که انتخاب کرده بود ایمان داشت چه فبل از انقلاب وچه بعد از انقلاب ومسائل پیش آمده بعد از آن مثل ماجرای بازرگان و بنی صدر و منتظری و حتی در مشکلات هشت سال دفاع مقدس و...بامردم صادق بود واز گفتن حرف راست ترس وابایی نداشت ویک لحظه دریغ نکرد ولی گفتار ورفتار خود ما و سیاستمداران به اصطلاح نخبه مان بخاطر ضعف ایمان وعملکرد بدمان سرتاسر دروغ شده است بیایم از آن مرد بزرگ درس یاد بگیریم که جز حقیقت چیزی نگوییم وحقایق را بپذیرم حتی اگر خوشایند مانباشد(الحق مرُّ) وحق گرا باشیم و.....
آزار دهنده ترین سکوت
وقتی است که دروغ می گوئی
و مخاطبت در سکوتی سنگین فقط نگاه می کند
کسانی که از شنیدن هر حرف حقی خشمگین می شوند
همه زندگیشان بر دروغ استوار است
بیا گاهی به خودت دروغ بگو
چند دروغ ساده مثل:
من خوبم…
آرامم، خوشحالم…
بیا گاهی اشتباه کن، اشتباه بنویس
خواهر، خواستن، خواهش را بدون “واو” بنویس
ترس را با هر “ط/ت” که دوست داشتی بنویس
و ببین که آب از آب تکان نمی خورد
که زندگی راه خودش را می رود
که چرخ زندگی با اشتباه تو نمی ایستد
اصلا بیا گاهی خودت را به کوچه علی چپ بزن
توی کوچه علی چپ قدم بزن
راه برو، سوت بزن
نگو یکبار باختم، تعطیل
دیگر بازی نمی کنم
زندگی با این باختن ها، این افتادن ه
بیا گاهی به خودت دروغ بگو
ناراحت شدن از حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است !
یکی از مهمترین راهکارها برای ترک دروغگویی پرهیز از دروغ به شوخی است . گاهی افراد قصد دروغگویی ندارند اما در عین حالت عادت دارند سخنی را خلاف واقع بیان می کنند و این امر مقدمه ای برای جسارت بیشتر در دروغ گویی می شود بنابراین توصیه می شود که از دروغ به شوخی نیز بپرهیزید.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده»
" بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي" .
اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
سلام خواهر خوبم
نقد در مباحثات علمی و عقیدتی کاری معمول است و جسارت محسوب نمی گردد و هیچکدام از ما هم معصوم از خطا و اشتباه نیستیم
،بنابراین اگر هم نقدی بر سخن هم داشته باشیم جای تشکر دارد.
اما در مورد"یک شبه راه صد ساله رفتن" می دانید که این یک اصطلاح است و در معنای حقیقی بکار نمی رود،
آنچه مد نظر است این است که یک وقت شما می فرمائید:من می خوام یک انسان اخلاق مدار باشم
یا می فرمائید می خواهم یک انسان پرهیزگار باشم یا......اما یک وقت افق دیدتان را فراتر از این اهداف مقدس میانه ی
راه بندگی می برید و می خواهید یک انسان موحد باشید،از اول توحید را هدف قرار
می دهید"چونکه صد آمد نود هم پیش ماست" این ذهن و روح شما را به جمعیت رسانده و خاطرتان را مجموع می کند
،بنابراین چون هدفتان متعالی است و متعالی ترین هدف هم هست لذا آنقدر نظرتان
بلند می شود که دیگر ترک گناه سخت نیست چون شما هدفتان کمال انقطاع الی الله قرار داده اید،اینجا دیگر سخن
از حسادت نداشتن و تکبر نورزیدن وووو نیست،سخن از این است،غیر خدا اصلا اثری ندارد
چیزی از خود ندارد که من حسادت کنم،این دارایی او نیست ملک خداست،ظهور جود و کرم خداست،یا اینکه من اگر فضیلتی دارم
که از من نیست،اصل هستیم هم از خودم نیست تا چه رسد به اینکه کمالی از خود داشته باشم
.این دیدگاه حس تکبر را از ریشه می خشکاند،اجازه ظهور آن را نمی دهد،حسادت به مخیله ات
هم خطور نمی کند،اصولا شما در این وادیها سیر نمی کنید.این منظور حقیر بود.
خداوندا باورم داری که تا چه حد از دروغ بیزارم
معبودم توخود شاهد بودی که چه میزان نکوهشم کردند به خاطر صداقتم
طرد شدنم هایم شماتت کردنم را به خاطر چاپلوس نبودنم ، زبون نریختنم را به دروغ
پروردگارم یاریم ده دربازار مکاره ی دنیا !!
على عليه السلام فرمودند:
دروغگو و مرده هر دو يكسانند، زيرا برترى زنده بر مرده اين است كه به او اعتماد مى شود، پس وقتى در اثر دروغگويى به سخن او اطمينان نشود، زنده بودن او بى فايده گشته، همانند مرده مى شود.
غررالحكم ج 2 ص 139 ح 2104
برخی از آدم ها گویی فقط از شنیدن دروغ بیزارند ولی با گفتنش مشکلی ندارند.. بوستین گردر
سلام
دوستان عزیز، معنای جمع بندی اینه که خلاصه ای از بحث های انجام شده به صورت دسته بندی ارائه می شود و بعد از ارائه جمع بندی مطالب بحث شده، بحث جدیدی مطرح نمی شه.:estenad:
البته ممکن است سوالاتی پیش بیاد که بحثش فرق می کنه. بفرمایید تا پاسخ بدیم.:Graphic (33):
متاسفانه برخی از دوستان جمع بندی رو به معنای مرور مطالب گذشته و ادامه بحث دانسته اند و لذا با این که جمع بندی بحث دروغ ارئه شده، موضوعات جدید را مطرح کرده اند که خود نیاز به بررسی و تحقیق و تفحص دارد.:Graphic (47):
لذا پیشنهاد می کنم از ادامه بحث در حوزه دروغ خودداری کرده و وارد مباحثات جدید نشوید.:tashakor:
تقدیم به همه دوستان :ask1: که ما رو در این خصوص همراهی می کنند : :taghdim::goleroz::roz::goleroz:
جناب العبد ، سلام :bale:
موضوع این هفته چیه ؟ به چه بهونه ای باید با شیطون بجنگیم ؟ :Graphic (51):
دوستان منتظرند ............................................
قلم ها به دست و دریای اذهان، برای نقد و بررسی، متلاطم. :Graphic (37):یه فکری کنین تا طوفان به پا نشده ....
همه با هم به جنگ با دشمن می رویم . یا علی مدد :
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ؛ اى انسان ها! آیا از شما پیمان نگرفتم كه از شیطان اطاعت نكنید كه او براى شما دشمنى آشكار است و اینكه تنها مرا پرستش كنید كه این صراط مستقیم است.
یادمان باشد :
1. خداوند (از طریق انبیا، عقل و فطرت) از انسان پیمان گرفته است. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ»؛
2. انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان. «لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ ... اعْبُدُونِى»
3. دشمن بودن شیطان آشكار است. فكرى كه سنگ و چوب را به جاى خدا براى انسان جلوه مى دهد در انحراف آن هیچگونه ابهامى نیست. «عدُوٌّ مُّبِينٌ»
4. راه مستقیم كه هر شبانه روز در نماز از خدا مى خواهیم، همان اطاعت از او و عبادت اوست. «أَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»
پی نوشت :
1. یس، 60 - 61.