جمع بندی آیا لذات بهشت فقط روحانی است؟

تب‌های اولیه

1001 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

صفائی;732991 نوشت:
اثبات اینکه سخنی تشبیه معقول به محسوس است محتاج دلیل میباشد و الا ظاهر کلام حجت است.
به نظر بنده آیاتی که شما به آنها برای اثبات مدعای خو

سلام و تشکر
بله بهترین دلیل این است که آیات معاد نص نیستند یعنی قیدی برای عدم تاویل ندارند که میتوانستند داشته باشند

صفائی;732989 نوشت:
به نظر میرسد آیه مبارکه: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيرَْ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(48)
فقط از تغییر و تبدیل نظام عالم در قیامت بحث میکنند و به هیچ وجه منکر لذات جسمانی و یا مثبت لذات روحانی صرف نیستند.
و یا آیاتی که در سوره مبارکه واقعه در مورد قدرت بی نهایت الهی صحبت میکند ،کلی

مدعای شما رو هم ثابت نمیکند
قرار نیست عالم ماده به چیز دیگری عوض شود این ادراک ما است که غیر از این میشود
روایت داریم که قبل از آدم ،آدم بوده و بعد از آن هم خواهد بود و به دلایل عقلی هم ثابت شده که عالم ماده همیشه بوده و خواهد بود
لذا اصلا قیامت در این نشئه اتفاق نمی افتد

بعدم اینکه آیه انا لله و انا علیه راجعون گویای حقیقت امر است
ما به خدا برمیگردیم و خدا جسمانی نیست
حتی اکه بخوایم از نظر معرفتی این آیه را معنی کنیم نه وجودی...باز گویای این است از لذات جسمی به لذات روحانی نایل میشویم و باداشتن جسم هم منافاتی ندارد چرا که شهوت لازمه ذاتی جسم نیست

[="Franklin Gothic Medium"]

ملاali;731729 نوشت:
سلام
خیر اینطور نیست
من با مطالعه مطالب فلسفی ابن سینا ،فارابی و ملا صدرا وبرخی مطالب عرفانی به این اندیشه رسیدم و کاری با مسیحیت ندارم فقط عرض کردم که در انجیل هم مطالبی هست که این اندیشه را تایید میکند همین
در ضمن من این مطالبو طرح میکنم تا محک بخورند ولی جواب قانع کننده ایی در رد این اندیشه ندیده ام(هنوز)

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب ملاعلی
بابت تأخیر در پاسخ‌گویی عذرخواهی می‌کنم ... با توجه به اینکه چند روزی از بحث ما گذشته است و شاید تا کنون بحث رنگ و روی دیگری گرفته باشد اگر باز پاسخی می‌دهم به رسم ادب و برای این است که هدفتان از بحث هدف قابل قبولی است :Gol:
ملاali;731729 نوشت:
حتی به دنبال احادیثی گشتم که صریحا جسمانیت معاد و هم سنخ بودن لذات بهشت با لذات دنیا را بتوان از آن بدست آورد...پیدا کردم اما کاملا نامعتبر بودند

استاد فلسفه‌ای بودند که روی همین موضوع با ایشان بحث داشتم، ایشان فرمودند که ملاصدرا این جسمانی بودن را اثبات کرده است، حقیر گفتم که اثبات او با قرآن و روایات سازگار نیست، ایشان گفتند چطور و حقیر این حدیث را برایشان آوردم که زندیقی می‌رسد به امام صادق علیه‌السلام و از ایشان پیرامن این فرموده‌ی خداوند در قرآن می‌پرسد که در جهنم هرگاه پوست ایشان می‌سوزد پوست جدیدی جای آن می‌روید ... او گفت که گیرم آن پوستی که با آن گناه کرده بود سوخت و نابود شد، آن پوست جدیدی که خداوند به جای آن پوست قبلی بر بدنش رویید که دیگر با آن گناهی نکرده است چرا آن پوست را می‌سوزاند و آیا این عدالت است؟ امام علیه‌السلام فرمودند که آن پوست جدید هم آن پوست اولی هست و هم آن پوست نیست! پرسید چطور؟ امام علیه‌السلام برایش مثالی آوردند از شخصی که با مقداری گل یک آجر می‌سازد، بعد آن آجر را خرد می‌کند و دوباره گل کرده و باز از آن گل آجر جدیدی می‌سازد، این آجر همان آجر قبلی هست ولی همان آجر قبلی نیست و آجری جدید است ... از این فرمایش امام علیه‌السلام به وضوح برمی‌آید که آن پوستی که عذاب می‌شود و می‌سوزد اولاً واقعاً می‌سوزد و اینها استعاره نیستند و ثانیاً همان پوستی است که با آن گناه شده است ... این یعنی معاد جسمانی است ... آن استاد فلسفه البته در فرصت کمی که برای پاسخگویی داشتند تنها گفتند این تفکر ما را گرفتار شبهه‌ی آکل و مأکول می‌کند ... به ایشان گفتم خوب پس ما باید سعی کنیم تا این شبهه را حل کنیم به جای آنکه آن را دور بزنیم ... ایشان نپذیرفتند و وقت هم نبود برایشان چند راه برای حل شبهه‌ی آکل و مأکول را بیان کنم ...

روایت فوق‌الذکر در توضیح یکی از آیات قرآن آمده است و از نظر محتوایی هم با تمامی آیات و روایات دیگر سازگار است و هم توضیح یکی از آیات مستقیم قرآن است ... بنابراین زیاد لازم نیست گرفتار سندشناسی آن شویم ... بلکه آنها که این آیات و روایات را استعاری معنا می‌کنند باید ادات تشبیه در کلام خدا را نشان دهند که تا کنون حقیر از شما چیزی ندیدم ... تنها اشاره‌ای به یک آیه و تنها یک آیه آن هم آیه‌ی نور کردید که در آن هم مستقیماً ادات تشبیه استفاده شده است ... اگر اینکه در یک آیه با استفاده از ادات تشبیه از تشبیه استفاده شده است شما می‌توانید نتیجه بگیرید که دیگر هر جا که دوست داشتید تشبیه به کار رفته باشد مختار هستید، ولی چنین منطقی به زعم حقیر مردود و غیرقابل‌پذیرش است

ملاali;731729 نوشت:
بله در حدیث هم داریم دنیا جهنم مومن است

دنیا محل حجاب‌های ظلمانی است و فراق از خدا ...
دنیا محل تحمل ظلم‌هاست و نامردمی‌ها در حق دیگر بندگان و گاهی پای مؤمنین در کمک به مظلومین بخاطر قیودی بسته است ...
برای امام معصوم علیه‌السلام دیدن رنج مردم و دیدن دوری مردم از خدا و ایمان نیاوردن مردم مانند عذاب جهنم است ... خداوند در قرآن به پیامبرش فرمود نزدیک است که از غم ایشان جانت را از دست بدهی! ... این غم تنها غمی است که اولیاء خدا متحمل آن هستند ... مگرنه اولیاء خدا کسانی هستند که لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ...
شایان ذکر است که خداوند فرمود ایمان نمی‌آورند مگر آنکه اکثر ایشان مشرک هستند ... یعنی ایمان درجه دارد ... آنها که ایمانشان خالص است اگر غمی داشته باشند غم دوری دیگران از محبوب حقیقی است ... اما آنها که ایمانشان خرده‌شیشه دارد به همان میزان خرده‌شیشه‌ها از انواع دیگر غم‌ها و غصه‌ها هم ممکن است وزر و وبالشان باشد ... اما در تمامی این موارد این جهنم با آن جهنمی که مدّ نظر شماست متفاوت است ... جهنم یعنی دوری از رحمت خدا ... در دنیا که از جنس فریب است این دوری صرفاً یا عموماً یا اکثراً بروز باطنی دارد و ایشان از درون ناراضی و ناخشنود هستند اگرچه در ظاهر خوش و خرم باشند، اما در آخرت بروز این دوری از رحمت خدا هم ظاهری بوده و هم باطنی چرا که آن عالم دیگر از جنس فریب نیست و بعد از یوم التبلی السرائر دیگر ظاهر بر باطن منطبق می‌گردد و ظاهری که از جنس فریب بود مانند سراب محو می‌شود و تمام خوبی‌های اهل دنیا هم از جنس همان فریب و سراب است که هبائاً منثوراً خواهند شد ...
ملاali;731729 نوشت:
نگاه کنید گرامی همه صحبت در مورد بهشت این است که از سنخ لذات دنیا نیستند...میگویید چرا؟؟؟ میگوییم لذت دنیا از سنخ رفع الم و درد است این سنخ لذات را فقط در همین عالمی که تضاد و تزاحم لازمه وجودی اوست میتوان تصور کرد لذا بهشت ولذات آن اساسا چیز دیگریست مثل خود آخرت که به معنی چیز دگر شدن است نه همین شدن

لذت دنیا فقط از سنج رفع الم و درد نیست ... می‌تواند باشد و می‌تواند نباشد ...
آخرت هم به معنای چیز دیگر شدن نیست، اگر در آستانه‌ی قیامت انقلابی رخ داده و جز وجه خدا همه چیز هلاک می‌شود این انقلاب همچنان چیز دیگر شدن نیست، چرا که وجه خدا هلاک نشده و به قوت خود باقی است و این یعنی باطن عالم ثابت باقی می‌ماند و تنها ظاهرش عوض می‌شود ... انقلاب و تحولات از مرتبه‌ای از باطن به سمت ظاهر است و این ظاهر است که این بار بر باطن منطبق می‌شود بعد از آنکه در دنیا میان آنها اختلاف و تضاد و به قول شما تزاحم بوده است ... در آخرت آن تزاحم نیست ولی ظاهر و جسمانیت همچنان برقرار است ... نمی‌فهمم بر چه اساسی فکر می‌کنید آخرت کلا باید یک چیز دیگری باشد
ملاali;731729 نوشت:
این پا ساخته شده که به یه جایی برسد نه اینکه تا ابد راه برود!!! وقتی رسید دیگر پا منتفی میشود دست، چشم و گوش منتفی میشوند وسایل و ابزار دیگر منتفی میشوند ..انسان وحدانی میشود مانند خود خدا که دست و پا و گوش و چشم ندارد
آیا معنای بازگشت به خدا و از کثرت به وحدت رفتن غیر از این است؟

از کجا می‌دانید این پا باید تا کجا را برود و این چشم باید تا کجا را ببیند و این گوش تا کجا را بشنود؟ آیا آن پا در شب معراج تا مرتبه‌ی قربی بالاتر از هر جایگاه ملک مقربی نرفتند؟ بله چشم‌ها در آن مقام قرب بسته شدند و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با چشم دل می‌دیدند ولی گوششان که همچنان باز بود! جالب است که بر خلاف چشمان گوش‌ها پرده‌ای برای بسته شدن ندارند ...

در مورد اینکه فرمودید مانند خود خدا که دست و پا غیره ندارد را حقیر به آن معترضم ... نه اینکه نعوذ بالله خداوند جسم داشته باشد بلکه به این معترضم که در فلسفه ذات خداوند را علت‌العلل می‌دانند که لازمه‌ی آن این است که برخی از وجودها موجود باشند به وجود خدا و نه به ایجاد خدا و این یعنی خدا بود و با او چیزهای دیگر (صادر اول مثلاً) هم بوده‌اند و این خلاف صریح روایات ماست ... اینکه بحث انتهایش به خدا برسد با آنکه از خداوند هیچ نمی‌دانیم مگر آنچه را خود به ما بیان کرده است اشکال دارد ... ما اگر همه چیز را هم جسم بگیریم باز انتهای بحث به خداوند نمی‌رسد که بگوییم پس نعوذبالله خداوند هم باید جسم باشد ... خداوند ورای خلقتش هست ... این اشکال متوجه فلاسفه هست که سعی کرده‌اند تظاهر کنند که پاسخ درست نزد ایشان است و مسائل برایشان حل شده است

رفتن از کثرت به وحدت هم لزومی ندارد که آنطوری باشد که گاهی تصور می‌شود ... همین الأن هم برخی به جایگاه قرب فرائض می‌رسند بدون آنکه دست و پای خود را از دست بدهند ... فنای فی الله شدن مگر به معنای عدم شدن از خود است؟ ... بله برخی معتقدند که در نهایت عالم همه جسمانیت خود را از دست می‌دهند و به سوی خدا باز می‌گردند ولی این نظر چندان قابل قبول نیست و تا کنون دلیلی هم از ایشان در این مورد نشنیده‌ام مگر آنکه تصورشان از آیات و روایات چنین چیزی بوده است ...

ملاali;731729 نوشت:
اگر منتفی نشوند یعنی هنوز در دنیاییم یعنی هنوز عمل و تکلیف نه آخرت و دار پاداش و جزا

دنیا معنایش داشتن دست و پا نیست ... دنیا یکی از طبقات خلقت این عالم وجود است ... خداوند یک بار ظاهر را بر خلاف باطن خلق کرده است و یک بار هم آن را بر وفق باطن خلق خواهد کرد ... اسم آن ظاهر وارونه دنیاست و اسم آن ظاهر موافق یک مرتبه‌ی از حقیقت آخرت است ... آن باطن هم که همیشه ثابت است از حیث جایگاه و کیفیت ... شما بر چه اساسی می‌خواهید اثبات کنید که آن مقام ظاهر به کل باید از بین برود و دیگر اثری از آن نماند خودش جای سؤال است ...

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

جدای از صریح نبودن آیات معاد در مورد نوع لذت و الم اخروی و وجود آیاتی که اشاره به معاد روحانی دارند
مسئله شهوت خود به تنهایی میتواند گویای مطلب باشد

شهوت اقتضای عالم طبیعت و مرتبه حیوانیت است که خود را مطلق میخواهد و در مقابل توحید است لذا حلال آن هم باید محدود و تحت عقل باشد لذا نمیتوان برای آن در بهشتی که لذت بردن تام است و محدودیتی در آن نیست جایی قائل بود

در واقع اگر در بهشت شهوت را قبول کنیم به نوعی همین شهوترانی های بی حد و مرز دنیا را قبول کرده ایم و میشه حکایت این شعر خیام:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا می‌ِ ناب و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود


باسلام و احترام

سین;733083 نوشت:
استاد فلسفه‌ای بودند که روی همین موضوع با ایشان بحث داشتم، ایشان فرمودند که ملاصدرا این جسمانی بودن را اثبات کرده است، حقیر گفتم که اثبات او با قرآن و روایات سازگار نیست، ایشان گفتند چطور و حقیر این حدیث را برایشان آوردم که زندیقی می‌رسد به امام صادق علیه‌السلام و از ایشان پیرامن این فرموده‌ی خداوند در قرآن می‌پرسد که در جهنم هرگاه پوست ایشان می‌سوزد پوست جدیدی جای آن می‌روید ... او گفت که گیرم آن پوستی که با آن گناه کرده بود سوخت و نابود شد، آن پوست جدیدی که خداوند به جای آن پوست قبلی بر بدنش رویید که دیگر با آن گناهی نکرده است چرا آن پوست را می‌سوزاند و آیا این عدالت است؟ امام علیه‌السلام فرمودند که آن پوست جدید هم آن پوست اولی هست و هم آن پوست نیست! پرسید چطور؟ امام علیه‌السلام برایش مثالی آوردند از شخصی که با مقداری گل یک آجر می‌سازد، بعد آن آجر را خرد می‌کند و دوباره گل کرده و باز از آن گل آجر جدیدی می‌سازد، این آجر همان آجر قبلی هست ولی همان آجر قبلی نیست و آجری جدید است ... از این فرمایش امام علیه‌السلام به وضوح برمی‌آید که آن پوستی که عذاب می‌شود و می‌سوزد اولاً واقعاً می‌سوزد و اینها استعاره نیستند و ثانیاً همان پوستی است که با آن گناه شده است ... این یعنی معاد جسمانی است ... آن استاد فلسفه البته در فرصت کمی که برای پاسخگویی داشتند تنها گفتند این تفکر ما را گرفتار شبهه‌ی آکل و مأکول می‌کند ... به ایشان گفتم خوب پس ما باید سعی کنیم تا این شبهه را حل کنیم به جای آنکه آن را دور بزنیم ... ایشان نپذیرفتند و وقت هم نبود برایشان چند راه برای حل شبهه‌ی آکل و مأکول را بیان کنم

روایت هست که قبل از آدم نیز آدم بوده و بعد از آن نیز خواهد بود و زمین هیچگاه خالی از این مخلوق نخواهد بود...این روایت خود به تنهایی و بدون نیاز به بحث های فلسفی و عرفانی معادی را که ظاهر آیات میگویند را نفی میکند چرا که وقتی صحبت از ادوار مختلف و بی پایان آدمی در زمین پیش می آید این سوال هم ایجاد میشود که خب پس قیامت آنان و بهشت و جهنمشان چه شد؟ و ما این وسط چیکار میکنیم؟؟؟
و باز حدیث داریم که جهنم و بهشت هم اکنون موجود است
اینجاست که برایمان مسجل میشود اساسا مسئله قیامت و آخرت ورای این عالم است و در این نشئه مادی رخ نمیدهد

سین;733083 نوشت:
لذت دنیا فقط از سنج رفع الم و درد نیست ... می‌تواند باشد و می‌تواند نباشد ...
آخرت هم به معنای چیز دیگر شدن نیست، اگر در آستانه‌ی قیامت انقلابی رخ داده و جز وجه خدا همه چیز هلاک می‌شود این انقلاب همچنان چیز دیگر شدن نیست، چرا که وجه خدا هلاک نشده و به قوت خود باقی است و این یعنی باطن عالم ثابت باقی می‌ماند و تنها ظاهرش عوض می‌شود ... انقلاب و تحولات از مرتبه‌ای از باطن به سمت ظاهر است و این ظاهر است که این بار بر باطن منطبق می‌شود بعد از آنکه در دنیا میان آنها اختلاف و تضاد و به قول شما تزاحم بوده است ... در آخرت آن تزاحم نیست ولی ظاهر و جسمانیت همچنان برقرار است ... نمی‌فهمم بر چه اساسی فکر می‌کنید آخرت کلا باید یک چیز دیگری باشد
نوشته اصلی توسط ملاali

چون نمیشود هم ظاهر و هم باطن ظاهر باشند
ماده و معنا در مقابل همند نه باهم
وقتی معنا حاصل شد دیگر ماده چه معنایی دارد؟

اینکه میگویید در آخرت ظاهر و باطن یکی اند یعنی چه؟

ما بر این اساس مقام ظاهر را منتفی میدانیم که قبول آن در آخرت مستلزم دنیای مجدد است ..مستلزم کثرت خواهی است نه خداخواهی و نه آخرتی که به معنای برگشتن به اصل خویش است

اینکه جهان واپسین همانند دنیاست با این تفاوت که در آن فریبی نیست و پایدار و نامحدود است نمیتواند معنای آخرت و بازگشتن به خدا باشد
آخرت در برابر دنیاست نه تکامل یافته آن ...همانطور که معنا دربرابر ماده است و باطن در برابر ظاهر است

یکی شدن ظاهر و باطن نمیتواند معنای آخرت باشد کمااینکه خیلی ها در همین دنیا به مقام توحید رسیده اند اما وارد آخرت نشده اند
لذا معنای آخرت نمیتواند صرف مقام توحیدی داشتن باشد
ضمن اینکه اگر از آخرت فقط همین معنارا هم بگیریم باز لذات جسمانی موضوعیتی ندارد چرا که در نظر غیر موحد است و عالم طبیعت است که اداره بطن و فرج موضوعیت دارد نه برای موحد ،و نه در عالمی که به ذاته بقا دارد

و اما در مورد ظاهر آیات در پست های قبلی عرض کردم

1-قیودی ندارند که نتوانیم به چیز دیگر معنا نکنیم که میتوانستند داشته باشند
2-از دیگرآیات بدست می آید که زبان قرآن خالی از تمثیل و استعاره نیست

سخن صریح و محکم یعنی نتوان برداشت های متفاوت داشت بعنوان مثال:
ای اهل ایمان هرآنچه که در دنیا میخواهید عینا در آخرت موجود است و ما شما را در آخرت بی نیاز از خوردن ،آشامیدن و مسکن قرار ندادیم
ای اهل ایمان شما با همین وجودیت و مایحتاج دنیایی بعد از مرگ موجودید

قبل از هر چیز باید گفت بی تردید حضور بهشتیان در آخرت روحانی محض نیست. بلکه بهشتیان در آخرت همانند دنیا دارای جسم و روح خواهند بود، هرچند در این که جسم آخرتی بهشتیان همان جسم دنیایی است یا جسمی شبیه آن و متناسب با عالم آخرت در بین علما اختلافاتی وجود دارد؛ اما در این مساله تردیدی نیست که حضور انسان ها در آخرت جسمانی و روحانی خواهد بود؛ امادر خصوص توصیفات متعدد مادی و جسامنی از نعمات بهشت باید گفت:
1.اگر چه خداوند متعال در توصیف بهشت به مواردی نظیر باغ و درخت و چشمه و ديگر نعمتهائي كه در همين دنيا در دسترس انسان مي باشد؛ اشاره می نماید و یا برخی از لذت های جنسی را به عنوان نعمت های بهشتی نام می برد، لکن پاداش کارهای خوب انسان در قیامت و در بهشت تنها نعمت هاي قابل تجربه مادي نيستند، بلكه اوصافی که در مورد نعمت‌های جسمانی و به ظاهر مادی بهشتی، تنها بخش کوچکی از نعمت‌های بهشت است كه متناسب با درك انسان از لذت ها و خوشي ها بيان شده است و الا چنين لذتها و نعمت هایی در مقايسه با نعمت ها و لذت هایي كه ذكر نشده اند ناچيزند، در حالي كه آیات قرآن بیانگر آن است که در بهشت نه تنها اين نعمت هاي مادي بلكه هر چيزي كه انسان بخواهد و اراده كند برای او فراهم می‌شود(1).
در بهشت هر چیزی که مورد میل و رغبت بهشتیان باشد و حتي لذت هائي فوق خواسته‌های آنان وجود دارد.(2) خداوند متعال مي فرمايد: هیچ کس نمی‌داند و در مقابل اعمال خیری که پاکان و نیکان در این جهان انجام می‌دهند، چه نعمت هایی که مایه روشنی چشم است، در جهان غیب برای آنان فراهم شده است". (3) در تفاسیر شیعی و سنی ذیل این آیه حدیثی از رسول گرامی اسلام (ص) بدین مضمون نقل شده:
"خداوند فرموده: برای پاداش بندگان شایسته و درستکارم، نعمت هایی آماده کرده ام که نه چشمی آن‌ها را دیده و نه گوش شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده است". (4) بنا بر این نعمت‌های بهشت، منحصر در آنچه در قرآن و يا روايات بيان شده نمي شود و همچنین منحصر در نعمتهایی که در همين دنيا نيز تجربه شده باشد، نمی‌باشد.
2. سر اين كه ذكر نعمت هاي مادي در قرآن بيش تر مي باشد، اين است كه این امور برای عموم مردم به ویژه مردمی که آیات در ابتدا برای‌ آن ها نازل شد، بسیار لذت‌بخش و بلکه لذت‌بخش‌ترین امور بوده است. قرآن به عنوان نمونه به اين نوع لذت هاي بهشتي بيش تر اشاره مي نمايد؛ اما جداي از همه نعمت هاي جسمي، اصل نعمت هاي بهشتي نعمت ها و لذت هاي روحاني و معنوي مي باشد كه با نعمت هاي جسمي بهشتي قابل مقايسه نمي باشد. مثل خوشی و سلامتی و طول عمر و بالاتر از آن جاودانگی و اين كه در آن جا هیچ غم، بیماری و غصه وجود ندارد. جز خوشی و لذت نیست، آن جا كسي سخن بیهوده ای بر زبان نمی‌آورند و نمی‌شنوند (5)، نه ترس و اندوهی دارند (6)، و نه در دل، کینه و کدورتی. (7) و سخنی جز سلام و درود و تحیت بین آنان نیست. (8)
3. البته در مورد نعمت های بهشتی که بيشتر مورد توجه ماست و مي شناسيم و به زعم ما در دنیا هم وجود دارد، نيز نبايد از اين نكته غافل شد كه در دنیا بسیاری از لذت های مادی که انسان درک می کند، به خاطر محدودیت های عالم ماده و تزاحم لذت ها و درد ها و مشکلات با هم، بسیار ناچیز و محدود و ناخالص می باشد، در حالی که در بهشت محدودیت نیست و هر لذتی در اوج خود حاصل می شود. در عين حال اگر چه افراد زیادی در دنیا از نعمت های آن بهره مند می شوند. اما واضح است که معدودند افرادی که از نعمت های محدود دنیا به طور کامل بهره مند باشند. همه نعمت ها برای همه افراد در تمام لحظات عمر قابل استفاده نیست. دائما آفت هائی مثل مریضی و پیری و فقر و ... مانع بهره مندی کامل انسان می شود. چنان كه فرموديد به راحتی هم قابل بهره مندي نيستند، در حالی که در بهشت نه بیماری هست و نه پيري و نه محروميت و نه هيچ مانع ديگري براي لذت هاي بهشتي وجود ندارد.
4. يكي از بالاترين لذت ها و نعمت هائي كه در بهشت نصيب انسان هاي صالح مي شود، لذت های روحی محض است که قابل تصور با لذت های جسمانی نیست؛ پاره ای از این بخش نعمت ها مانند نعمت رضوان الهی (9) و لقای الهي (10) می باشد. بهشتيان در اين مقام لطف هایی از پروردگارشان دریافت می‌دارند که ایشان را غرق سرور می‌سازد. هیچ کس نمی‌تواند تصوری از مرتبه آن سرور داشته باشد (11) و این سعادت بی مانند و نعمت‌های وصف ناشدنی و رحمت و رضوان و قرب الهی برای همیشه ادامه خواهد یافت (12) و پایانی نخواهد داشت. (13)
به همین نسبت در مرد عذاب های جهنم هم معمولا عذاب هایی که با انسان مادی مانوس است و عالم ترس و بازدارندگی او می شود یعنی عذاب های جسمانی و مادی بیشتر بیان شده است، هرچند وجود عذاب های روحی و باطنی جهنم هم یقینا قابل انکار نیست.

پی‌نوشت‌ها:
1. نمل (27)، آیه 21 و فرقان (25)، آیه 16 و زمر (39)، آیه 34 و فصلت (41)، آیه 31 و شوری (42)، آیه 22 و زخرف(43)، آیات 71 و 70 و ق (50)، آیه 35.
2. ق (50)، آیه 35.
3. سجده (32)، آیه 17.
4. طبرسي، تفسیر مجمع البیان، ناصرخسرو 1372ش ، ح 7 و 8، ص 331 و سيوطي، تفسیر درالمنثور، كتابخانه مرعشي ،1404ق، ج 5، ص 276.
5. مریم (19)، آیه 62 و نبأ (78)، آیه 35 و غاشیه (88)، آیه 11.
6. اعراف (7)، آیه 35 و محمد (47)، آیه 28.
7. اعراف،‌ آیه 43.
8. واقعه (56)، آیه 26.
9. آل عمران (3)، آیه 15 و توبه (9)، آیه 21 و 72 و حدید (57)، آیه 20 و مائده (5)، آیه 119.
10. قمر (54)، آیه 55.
11. سجده (32)، آیه 17.
12. بقره، آیه 25 ـ 28 و آل عمران، آیات 36، 98 و 107.
13. دخان (44)، آیه 56 و فصلت، آیه 8 و انشقاق (84)، آیه 25 و تین (95)، آیه 6.

ملاali;733063 نوشت:
اینکه آیه انا لله و انا علیه راجعون گویای حقیقت امر است
ما به خدا برمیگردیم و خدا جسمانی نیست
حتی اکه بخوایم از نظر معرفتی این آیه را معنی کنیم نه وجودی...باز گویای این است از لذات جسمی به لذات روحانی نایل میشویم و باداشتن جسم هم منافاتی ندارد چرا که شهوت لازمه ذاتی جسم نیست

انسان دارای دو بعد است که بعد روحانی او قابلیت قرب و بعد الهی و روحانی را دارد ولی این به این معنا نیست که لذت جسمانی در اخرت نداشته باشیم...
اما اینکه روح انسان مدرک لذات است حرف صحیحی است چرا که گاهی مستقیما درک لذت میکند و گاهی غیر مستقیم که از طریق جسم و بدن باشد.

ثانیا همانطور که علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بیان میکند، این آیه ناظر به توحید افعالی است:
(وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) در اين باره صابران را دوباره نام برد تا اولا بشارتشان دهد و ثانيا راه صبر را و اينكه چه صبرى، صبر جميل است يادشان دهد، و ثالثا آن علت واقعى كه صبر را بر آدمى واجب مى‏سازد بيان كند، و آن اين است كه ما ملك خدائيم و مالك حق دارد هر گونه تصرفى در ملك خود بكند، و رابعا پاداش عموم صابران را كه عبارت است از درود خدا و رحمت و راه يافتن، معرفى نمايد.
لذا رسول گرامى خود را دستور ميدهد: نخست ايشان را بشارت دهد، ولى متعلق بشارت را ذكر نميكند، تا با همين ذكر نكردن به عظمت آن اشاره كرده باشد و بفهماند: همين كه اين بشارت از ناحيه خداست، جز خير و جميل نيست، و اين خير و جميل را رب العزة ضمانت كرده است.

ملاali;733087 نوشت:
جدای از صریح نبودن آیات معاد در مورد نوع لذت و الم اخروی و وجود آیاتی که اشاره به معاد روحانی دارند
مسئله شهوت خود به تنهایی میتواند گویای مطلب باشد

شهوت اقتضای عالم طبیعت و مرتبه حیوانیت است که خود را مطلق میخواهد و در مقابل توحید است لذا حلال آن هم باید محدود و تحت عقل باشد لذا نمیتوان برای آن در بهشتی که لذت بردن تام است و محدودیتی در آن نیست جایی قائل بود

در واقع اگر در بهشت شهوت را قبول کنیم به نوعی همین شهوترانی های بی حد و مرز دنیا را قبول کرده ایم و میشه حکایت این شعر خیام:

گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا می‌ِ ناب و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود


شهوت همان میل نفسانی است که زیاده روی در آن مذموم است.
اما در حد تعادل آن ممدوح میباشد چرا که اگر کلا مذموم باشد قرار دادن این قوه در انسان از طرف خداوند لغو خواهد بود .
از همین رو خداوند میفرماید در اخرت هر انچه انسان بخواهد برایش مهیاست:
نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ (31)
از طرفی تمامیت خواهی در این دنیا که عالم تزاحم و محدودیت است ممکن نبوده وباعث بروز مشکلات و ظلم به دیگران میشود اما در اخرت چنین محدودیتی وجود ندارد و هر نعمت معقولی که انسان بخواهد برایش مهیاست.

با تشکر از همه فرهخته های که تا کنون در این تاپیک تلاش علمی نموده اند .
حال مجددا به سراغ قرآن کریم می رویم که با آیاتی متعدد به شرح نادیده های آن عالم پرداخته و شمه ای از آن را برای انسان ها بازگو کرده است .
قرآن کریم با بیانات و تعابیر مختلف، به توصیف بهشت و اهل آن پرداخته است؛ گاه به لذات جسمانی آن اشاره دارد . گاهی به بیان زیبائی ها و لذت های معنوی آن می پردازد... به کلام قرآن گوش فرا می دهیم، تا ببینیم بهشت واهل آن، در چشم انداز قرآن چگونه ترسیم می شوند : صالحان و اهل ایمان آینده ای روشن و سرانجامی نیکو دارند . رستگاری حقیقی برای آنان است.(1)
این وعده راست و استوار خداوندی است. سرانجام کار انسان، بهره مندی از نور هدایت الهی است. (2)
چه سرانجامی نیکوتر از بهشت خداوندی و چه جایگاهی خوشتر از رضوان ربوبی،(3)
جایگاهی که در آن نهرهای رحمت الهی جاری است(4)
انواع مختلف میوه‌های بهشتی در اختیار انسان است و باغ ها و گردشگاه های سرسبز و خرّم در آن فراوان است،(5)
غلامان خوش سیما و کنیزکان و حوریان بهشت، کمر به خدمت مؤمنان و صالحان بسته اند. با ظروف بسیار زیبا و با غذاهای بسیار لذید، از بهشتیان پذیرایی می کنند،(6)
بهشتیان از بهترین مأکولات و مشروبات خداوندی برخوردارند . از چشمه های فیض الهی و رحمت خداوندی، بهره‌مندند . برسر خوان نعمت او نشسته اند . با آرامش خاطر و دل آسوده به سر می برند . خداوند نیز از این مهمانان بسی راضی و خرسند است . آنان را به بهره گیری از این سفره فرا می خواند.(7) لباس هایشان بسیار زیبا و گران قیمت است . با انواع و اقسام جواهرات مزیّن گشته اند،(8)
اینان هرگز در بهشت خداوندی دهان به کلام ناپسند نمی گشایند . هرگز سخن لغو و بیهوده به گوششان نمی خورد. تنها سرود و آواز بهشتیان، حمد و ثنای الهی است و تسبیح و تقدیس خداوندی.(9)
بهشتیان در حالی که بر تخت‌های نرم و راحت تکیه زده اند، و در کنار یکدیگر در جایگاه هایی آرام با خاطری آسوده نشسته اند. آن چه را که بدان تمایل پیدا نمایند، در اختیار دارند . خداوند همه آن چه را که بدان اشتها داشته باشند، در اختیارشان گذارده است. (10)
با وجود همه این خوشی ها و آسودگی ها که برای اهل بهشت فراهم است، تمام آنچه دارند، از خداست. اوست که به آنان توفیق بهره مندی از این همه نعمت های اخروی را عطا فرموده است. بنابراین درحالی که از این همه نعمت و از چنین سعادتی شادمان و مسرور هستند و هرگز غم واندوهی به دل ندارند، هیچ گاه از یاد نمی برند که آنچه در اختیارشان است، همه از فضل و کرم خداوندی است . همگی در کنار خوان گسترده الهی نشسته اند و باید شکر و سپاس او گویند.(11)
سرانجام اعمال نیک و عاقبت ایمان حقیقی است. سرانجام آن ها که تقوای الهی پیشه کردند و طوق بندگی خدا را به گردن انداختند و در برابر فرمان الهی سر تسلیم فرود آوردند و در این راه،‌ بر تحمّل سختی ها و مشقّت های دنیوی، صبر پیشه کردند.(12) اینان در آن روز با ملائکه الهی ملاقات کرده، می شنوند : "این است آن روزی که در دنیا بدان وعده داده می‌شوید" خداوند مقدمشان را گرامی می دارد . به آنان چنین سرنوشتی را تبریک می گوید.(13)
قرآن کریم همان گونه که به بیان بهشت و احوال بهشتیان پرداخته، در آیات فراوان راجع به دوزخ و اهل آن نیز سخن گفته است . سرانجام اهل شقاوت و جایگاه سخت و پایان سیاه سرنوشتشان را بیان فرموده است.
با سیری در آیات قرآنی می توانیم تا حدودی با کیفیّت عذاب های دوزخ و احوال دوزخیان آشنا شویم : جهنم الهی پایان سیاه و سرانجام شوم آنان است که در برابر حق و حقیقت، سر تسلیم فرود نمی آوردند، و در برابر خداوند هستی، عَلَم کفر برمی افرازند و بنای طغیان و سرکشی می گذارند.(14)
منافقان، متکبران گردنکش، ابلیسان، مجرمان و ستم‌پیشگان، مشرکان و فتنه انگیزان و خلاصه تمامی آن ها که در برابر حق عصیان می کنند، جز دوزخ و عذاب الهی سرانجامی نخواهند داشت.(15)
چه بد جایگاهی است.(16)
آن جا که یکپارچه آتش است و جز غُل و زنجیر چیزی در کار نیست و راه گریزی یافت نمی شود(17)
پشیمانی و اظهار ندامت نیز دیگر فایده ای ندارد.(18)
دوزخیان شرابی جز چرک و جراحت ندارند . عطش خویش را تنها باید با سرب گداخته برطرف سازند . هرگز از آب های خوش گوار و از نسیم سرد بهره ای ندارند.(19)
لباس هایشان جز آتش نیست،(20)
آتشی که خود جهنمی ها هیزم آن هستند. جهنمیان هر چقدر درآتش بمانند، هرگز خاموش نمی شود . هربار که در آن بسوزند و به خاکستر تبدیل شوند، بار دیگر پوست و گوشت تازه ای پیدا می کنند . همچنان در آتش می مانند.(21)
دوزخ با چنین ویژگی هایی، سرانجام سخت آن هایی است که آیات الهی را تکذیب کردند . شقاوت پیشه کرده، از صراط مستقیم الهی منحرف شدند . در قیامت خود نیز بدان اعتراف دارند.(22)
در حالی که در آتش خشم و غضب الهی می سوزند، عاجزانه از مأموران دوزخ تقاضا می کنند که از خدا بخواهند اندکی در عذاب آنها تخفیف دهد، اما هرگز فایده ای ندارد.(23)
دوزخیان یکدیگر را متّهم می‌‌کنند و هر کس دیگری را سبب گمراهی خویش معرفی می کند . از خدا می خواهد که عذاب او را بیشتر نماید، اما خداوند در پاسخشان می فرماید که شما نیز هرگز گناهتان کمتر از آنان نیست واینک عذاب برای همه مضاعف است.(24)
گفتگوی بهشتیان و دوزخیان قرآن مجید در ترسیم صحنة معاد و قیامت و بیان احوال سعادتمندان و شقاوت پیشگان، در آیاتی چند صحنه ای راترسیم می کند، که گویی این دو گروه در کنار یکدیگر و با هم سخن می گویند. بهشتیان که اینک شادمانند و از نعمت خداوندی برخوردار شده اند و می بینند که وعده های الهی چگونه در حق آن ها تحقق یافته است، دشمنان و مخالفان خویش را خطاب کرده، راجع به وضعشان از آنان سؤال می کنند، تا بدین وسیله بار دیگر آن ها را متوجه و متنبّه سازند که چگونه در دنیا به وعده و وعیدهای الهی توجهی نداشتند . همه چیز را به تمسخر می‌گرفتند؛ پس اینک باید بچشند عذابی را که به دست خود فراهم ساخته اند.(25)
آری، آن هنگام که در دنیا مؤمنان آن ها را به خیر و فلاح می خواندند و به راه راست دعوت می نمودند، اینان اهل ایمان را به تمسخر می گرفتند و به آنان می خندیدند، اما اینک روزی است که مؤمنان آنان را به تمسخر می گیرند و بر حال بد و فلاکت‌بار آنان می خندند.(26)
اینک روزی است که دوزخیان با ذلّت و خواری و با اندوه و پشیمانی دست گدایی به طرف اهل بهشت دراز کنند . از آنان تقاضا می کنند که از آب های گوارای بهشتی، جرعه ای هم به آنان بنوشانند . از نعمت های بی شمار خداوندی که در اختیار آنان ست، اندکی به آنها عطا کنند.(27)

پی نوشت ها:
1. نباء/ آیه 31 ، مطففین/ آیه 22، ص/ آیه 49
2. یونس/ آیه 9، مریم/ آیه 61، انبیاء/ آیه 103، زمر/ آیه 20
3. فجر/ آیات 30 و 29، طور/ آیه 17، الحاقه/ آیه 22، توبه/ آیه 72
4. نحل/ آیه 31
5. واقعه/ آیه 20، واقعه/ آیات 30 تا 28، ص/ آیه 51
6. واقعه/ آیات 23تا17، صافات/ آیات 49تا43 ، الرحمن/ آیات74تا72
7. حجر/ آیات46تا45، دهر/ آیات 6و5، دهر/ آیات 21تا 17، مطففین/ آیات 28تا25، الحاقه/ آیه 24، نباء/ آیه 36
8. دهر/ آیات 19و18
9. یونس/ آیه 10، واقعه/ آیات 26و25
10. واقعه/ آیات 21تا 15، طور/ آیات 22تا20، مریم/ آیه 62
11. مریم/ آیه 61،مطففین/ آیات 24تا 22، اعراف/ آیه 43، نباء/ آیه 36، آل عمران/ آیه 170
12. یونس/ آیه 9، حجر/ آیه 45، ص/ آیه 49، مریم/ آیه 63، دهر/آیه 12
13. انبیا/ آیه 103، الحاقه/ آیه 24
14. ص/ آیات 56و55 ، نباء/ آیات 22و21، دهر/ آیه 3
نساء/ آیه 140، نحل/ آیه 29، مریم/ آیه 68، جن/ آیه 15
15. ص/ آیه 56، ابراهیم/ آیه 29، تحریم/ آیه 9
16. مؤمنون/ آیه 104، دهر/ آیه 3
17. مؤمنون/ آیه 108
18. نباء/ آیات 25و24، انعام/ آیه 70
19. حج/ آیه 19، ابراهیم/ آیه 50
20. بقره/ آیه 24، آل عمران/ آیه 10، جن/ آیه 15
21. مؤمنون/ آیات 107تا104
22. همان/ آیات 52تا49
23. اعراف/ آیه 38
24. همان/ آیه 44
25. مطففین/ آیات 34و29
26. اعراف/ آیه 50
27. آموزش عقاید، محسن غرویان، ، ج اول، ص 353 تا 358

صفائی;733149 نوشت:
انسان دارای دو بعد است

اين سخن اثبات ندارد
اگر جسم در ذات انسان مدخليت داشت هيچگاه از او جدا نميگشت
صفائی;733154 نوشت:
رفی تمامیت خواهی در این دنیا که عالم تزاحم و محدودیت است ممکن نبوده وباعث بروز مشکلات و ظلم به دیگران میشود اما در اخرت چنین محدودیتی وجود ندارد و هر نعمت معقولی که انسان بخواهد برایش مهیاست.

لذات جسماني نميتوانند محدود نباشند اصلا خود جسم داشتن یعنی محدود بودن پس اونچه که بعنوان تام و نا محدود بودن از آن یاد میکنید ورای جسم است که به اوصاف جسمانی تنزل یافته

و ایراد باور به ظاهر آیات بهشت وقتی معلوم میگردد که بخواهیم آنرا در ذهن پیاده کنیم ولی در کلی گویی اشکالاتش پوشیده است

بعنوان مثال وقتی بخواهیم صرفا به ظاهر این آیه تشتهیه الانفس تکیه کنیم مفهومی جز اینکه بهشت دارشهوات است چیزی بدست نمی آید و اینجاست که چرایی تقوا و مقابله با هوای نفس زیر سوال میرود
ولی با اعتقاد به لذات فراجسمانی دیگر این شبهات بوجود نمی آید

جالبه بدونيد حتي يك آيه و يك روايت نداريم كه گفته شده باشد معاد جسماني است

صادق;733117 نوشت:
ر بهشت هر چیزی که مورد میل و رغبت بهشتیان باشد و حتي لذت هائي فوق خواسته‌های آنان وجود دارد.(2) خداوند متعال مي فرمايد: هیچ کس نمی‌داند و در مقابل اعمال خیری که پاکان و نیکان در این جهان انجام می‌دهند، چه نعمت هایی که مایه روشنی چشم است، در جهان غیب برای آنان فراهم شده است". (3) در تفاسیر شیعی و سنی ذیل این آیه حدیثی از رسول گرامی اسلام (ص) بدین مضمون نقل شده:
"خداوند فرموده: برای پاداش بندگان شایسته و درستکارم، نعمت هایی آماده کرده ام که نه چشمی آن‌ها را دیده و نه گوش شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده است

باسلام و تشكر
به نظر بنده هم حقيقت لذات بهشت همين موارد قرمز رنگ در متن شما ميباشد ما بقي آيات حكم همان شكلاتي است كه ضررهم دارد اما به كودك نشان ميدهند تا بالا آيد و لذت بهتر را به او بدهند
به راستي وقتي كه در بهشت لذت حقيقي وجود دارد مشغول شدن به لذات غير حقيقي جز به ذهن اينجايي ما چه واقعيت ديگري دارد؟؟

بله بنده هم قبول دارم كه تاويل آيات دليل ميخواهد
و اما مهمترين دليل
اگه بخواهيم بهشت را طبق ظاهر آيات معنا كنيم به تناقض ميخوريم..ماحصل آيه ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين ميشود اينكه بهشت شهوتكده است
حال آنكه در عمل نميتواند اينطور باشد توي همين دنيا هم بعضي از عرفا هرچي بخواهن هست اما موضوعيتي برايشان ندارد كه اگر داشت ديگر الهي نبودند وقتي انسان لذت الهي را چشيد و نيازهاي طبيعي دنيا را هم نداشت ديگر به كلي لذات نفساني موضوعيت خود را از دست ميدهند

بهشت مثل خيلي از سايت هاي ايتنترنتي و شبكه هاي اجتماعي صحنه نمايش ابتذال و برهنگي و شهوتراني نيست
چرا؟
چون با مرگ ريشه اين خواسته ها كه قواي حيواني و بدني است خشكيده ميشود و انسان به آرامش حقيقي ميرسد

و اگر هم سوال شود پس مراتب بهشت در چيست؟
ميگوييم كه لذت حقيقي يك مرتبه نيست و مراتب دارد

ملاali;733240 نوشت:
نوشته اصلی توسط صفائی
انسان دارای دو بعد است
اين سخن اثبات ندارد
اگر جسم در ذات انسان مدخليت داشت هيچگاه از او جدا نميگشت

بعد جسمانی انسان که قابل مشاهده بوده و انکار ان سفسطه است و اما در مورد بعد روحانی و نفس انسان خداوند میفرماید:
وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ (50انفال)
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي‏ لَمْ تَمُتْ في‏ مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي‏ قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42زمر)
طبق این ایات چیزی غیر از جسم شخص میت وجود دارد که ملائکه ان را میگیرند.
البته کسی نگفته جسم ذاتی انسان است تا شما بگویید قابل جدا شدن از او نیست!

ملاali;733240 نوشت:
لذات جسماني نميتوانند محدود نباشند اصلا خود جسم داشتن یعنی محدود بودن پس اونچه که بعنوان تام و نا محدود بودن از آن یاد میکنید ورای جسم است که به اوصاف جسمانی تنزل یافته

بنده منکر نامحدود بودن لذات معنوی و یا شدت و قوت انها و همچنین محدودیت لذات جسمانی نیستم بلکه میتوان گفت لذات بهشتی مراتبی دارند که اعلی مرتبه ان لذات روحانی و ادنی مرتبه ان لذات جسمانی است.

ملاali;733240 نوشت:
بعنوان مثال وقتی بخواهیم صرفا به ظاهر این آیه تشتهیه الانفس تکیه کنیم مفهومی جز اینکه بهشت دارشهوات است چیزی بدست نمی آید و اینجاست که چرایی تقوا و مقابله با هوای نفس زیر سوال میرود

بهشت دار جزا است نه دار تکلیف و مقابله با نفس و زحمت کشیدن...
انچه انسان اراده کند خداوند به او میدهد و هیچ گونه سختی و ناملایمتی در بهشت نیست.
به عبارتی اصلا در بهشت پلیدی راه ندارد و تمام نیازهای انسان از طریق نعمات پاک الهی تامین میشود.

ملاali;733248 نوشت:
باسلام و تشكر
به نظر بنده هم حقيقت لذات بهشت همين موارد قرمز رنگ در متن شما ميباشد ما بقي آيات حكم همان شكلاتي است كه ضررهم دارد اما به كودك نشان ميدهند تا بالا آيد و لذت بهتر را به او بدهند
به راستي وقتي كه در بهشت لذت حقيقي وجود دارد مشغول شدن به لذات غير حقيقي جز به ذهن اينجايي ما چه واقعيت ديگري دارد؟؟

بله بنده هم قبول دارم كه تاويل آيات دليل ميخواهد
و اما مهمترين دليل
اگه بخواهيم بهشت را طبق ظاهر آيات معنا كنيم به تناقض ميخوريم..ماحصل آيه ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين ميشود اينكه بهشت شهوتكده است
حال آنكه در عمل نميتواند اينطور باشد توي همين دنيا هم بعضي از عرفا هرچي بخواهن هست اما موضوعيتي برايشان ندارد كه اگر داشت ديگر الهي نبودند وقتي انسان لذت الهي را چشيد و نيازهاي طبيعي دنيا را هم نداشت ديگر به كلي لذات نفساني موضوعيت خود را از دست ميدهند

بهشت مثل خيلي از سايت هاي ايتنترنتي و شبكه هاي اجتماعي صحنه نمايش ابتذال و برهنگي و شهوتراني نيست
چرا؟
چون با مرگ ريشه اين خواسته ها كه قواي حيواني و بدني است خشكيده ميشود و انسان به آرامش حقيقي ميرسد

و اگر هم سوال شود پس مراتب بهشت در چيست؟
ميگوييم كه لذت حقيقي يك مرتبه نيست و مراتب دارد



باسلام وتشکر .
همه موارد یاد شده هر کدام در جای خود درست وحقیقی است وهیچ منافاتی هم در بین نیست .
لذت جسمانی در بهشت از ضروریات قران است وهرگز قابل تردید نیست .
لذت روحانی منهای لذت جسمانی در واقع همان معاد روحانی منهای معاد جسمانی است که بر خلاف صریح قران است .
جناب تان عنایت دارد که معتقدین به معاد به سه دسته تقسیم می شوند:
گروه نخست عموم فلاسفه وپیروان حکمت مشا هستند که فقط قائل به معاد روحانیند. از نظر آنان پس از مرگ، صورت و اعراض بدن انسان نابود می‌شود و آنچه باقی می‌ماند روح انسان است که به عالم مجردات بازمی گردد و درآن جهان یا بهره مند از لذت های معنوی می گردد یا دچار عذاب های روحانی.
گروه دوم عموم متکلمین و فقها و اهل حدیثند که معاد را فقط جسمانی می دانند زیرا روح در نظر آنان همچون جسم لطیفی است که در بدن جریان دارد مانند جریان آب در گل یا جریان آتش در ذغال.
گروه سوم ازجمله بزرگان حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مثل غزالی و کعبی، راغب اصفهانی و بسیاری از علمای شیعه مثل شیخ مفید و شیخ طوسی قائل به معادی روحانی _ جسمانی هستند و معتقدند که نفس مجرد آدمی در روز رستاخیز به بدن خاکی وی باز می گردد.
دلایل اثبات معاد جسمانی
الف_آیات دال بر معاد جسمانی:
1_ایرادات و اشکالاتی را که مشرکین دوره پیامبر مطرح می کردند ، ناظر بر تعجب آنها و بعید بودن خلقت دوباره بدن جسمانی انسان بوده که به این شکل در قرآن بیان شده است : چگونه استخوان های پوسیده انسان ها دوباره زنده می شوند ؟ قرآن در مقام پاسخ به این اشکال می فرماید : خدایی که مرتبه اول شما را آفرید، قادر است دو باره شما را خلق کند .
اگر معاد روحانی بود ، پاسخ سلبی به این ایرادات کفایت می کرد و دیگر نیازی به اثبات معاد جسمانی نبود . مانند:
و قالوا ءاذا کُنّا عظاما و رفاتا أانّا لمبعوثون خلقا جدیدا ... قل الذی فطرکم اوّل مرّة (اسراء ، 49 تا 51 )
و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال و من یحی العظام و هی رمیم قل یحییها الذی انشاها اوّل مرّه و هو بکلّ خلق علیم (یس ، 78 تا 79)
أ یحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه (قیامت,3و4)
2_ ذکر نمونه های تجدید حیات انسان ها یا حیوانات در همین دنیا که قرآن این داستان ها را نشانه هایی از معاد قرار داده است. مثل داستان حضرت ارمیا یا عزیر نبی و حمار وی (بقره ,259) ونیز داستان چهار پرنده حضرت ابراهیم (بقره ,260) وداستان اصحاب کهف (کهف ,18و19)
3_بیان عذاب ها وپاداش های روحی وجسمی در کنار یکدیگر
_کلوا واشربوا هنیئا بما اسلفتم فی الایام الخالیه (حاقه ,24)
_ و فیها ما تشتهیه الانفس وتلذّ الاعین (زخرف ,71)
_ یحلّون فیها من اساور من ذهبٍ و لولوء و لباسهم فیها حریرٌ (حج ,23)
_انّ الذین کفروا بآیاتنا سوف نصلیهم نارا کلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب انّ ا? کان عزیزا حکیما (نساء ,56)
_ مثل الجنّه الّتی وعد المتّقون فیها انهارٌ من ماء غیر اسنٍ وانهارٌ من لبنٍ لم یتغیّر طعمه وانهارٌ من خمرٍ لذة للشاربین ... و لهم فیها من کلّ الثمراتِ... و سقوا ماء حمیما فقطّع امعاءهم (محمّد ,15)
_ هذان خصمان اختصموا فی ربّهم فالذین کفروا قطّعت لهم ثیابٌ من نارٍ یُصَبّ من فوق روسهم الحمیم . یُصهر به ما فی بطونهم و الجلود (حج ,19و20)
4_ آیات دلالت کننده بر بعثت مردگان از قبرها .واضح و روشن است آنچه در داخل قبرها وجود دارد اجسام انسان هاست، نه ارواح آنها .
_ انّ اللّهَ یبعث مَن فی القبور (حج ,7)
_افلا یعلم اذا بُعثر ما فی القبور (عادیات ,9)
_ و نُفخ فی الصّور فاذاهم من الاجداث الی ربّهم ینسلون
_ و مِن آیاته ان تقوم السماء و الارض بامره ثمّ اذا دعاکم دعوة من الارض اذا انتم تُخرجون (روم ,25)
_ یوم یدع الداع الی شیء نُکُرٍ خشّعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانّهم جرادٌ منتشر (قمر ,6و7)
5_ آیاتی که دلالت بر سخن گفتن و شهادت دادن اعضای بدن در روز قیامت دارند .
_ یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون (نور ,24)
_ حتّی اذا ما جاوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (فصّلت,20)
_ الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون (یس,65)
6_آیاتی که دلالت بر خلق کردن مجدّد دارد که مربوط است به آنچه از بین رفته و نابود شده است ولی آنچه باقی می ماند، روح است که نیازی به خلق مجدّد ندارد .
_ أو لیس الذی خلق السموات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم (یس,36)
_ او لم یروا ان الله الذی خلق السموات والارض قادر علی ان یخلق مثلهم (اسرا, 99)
_وقالوا ءاذا ضللنا فی الارض ا انا لفی خلق جدید بل هم بلقا ربهم کافرون (سجده,11)
ب: دلیل عقلی و فلسفی :
عدل خداوند اقتضا می کند که پاداش نیکوکاران وجزای بدکاران را فراهم کند تا در سرای دیگر پاسخی مناسب و در خور لذائذ و آلام این دنیا بیابند .واضح است که خوشی ها و ناخوشی ها ,لذت ها و دردها در این دنیا به دو دسته تقسیم می شوند ,جسمانی و غیرجسمانی .مثلا کسی که در ماه رمضان و در روزهای گرم برای طاعت حق لب از غذا و آب می بند , رنجی جسمانی را تحمل می کند .درمقابل ریاست یا غیبت که لذتی غیر جسمانی دارند.
پس باید عذاب ها و پاداش ها هم از هر دو نوع باشد، هم جسمانی وهم روحانی .
چگونگی معاد جسمانی :
در این زمینه دو تحلیل مشهور وجود دارد, یکی نظریه طینت و دیگری نظریه ملاصدرا .
نظریه طینت : در این دیدگاه با تیره شدن خورشید و فرو ریختن ستارگان و در نهایت با انقراض عالم و پایان یافتن عمر جهان , تمام امور دنیوی با همه قوانین ومقررات تکوینی اش تمام می شود و سپس به اراده خدا ,جهان نوسازی می شود و قوانین و مقررات جدیدی بر آن حاکم می شود .
قرآن همه جا قبل از آن که پیرامون احیای زمین سخنی بگوید ,از ریزش باران سخن گفته است و نزول آب را مایه اصلی حیات دانسته (سوره 39,43_سوره 11,43_سوره 9,35) و در روایات نیز در مورد احیای مردگان به نزول باران اشاره شده است:
_ اذا اراد الله عزوجل ان یبعث الخلق امطر السما (علی الارض) اربعین صباحا فاجتمعت الاوصال و نبتت اللحوم (امالی صدوق ,ص107)
_ عن علی بن الحسین (ع): فتنبت اجساد الخلائق کما ینبت البقل فتتدانی اجزاوهم التی صارت ترابا بعضهم الی بعض بقدره العزیز الحمید حتی انه لو دفن فی قبر واحد الف میت و صار لحومهم و اجسادهم و عظامهم النخره کلها ترابا مختلطه بعضهما فی بعض لم یختلط تراب میت بمیت آخر(لئالی الاخبار .ص456)
در واقع شکم خاک در دنیا محل پرورش تخم گل و گیاه است و شکم مادر محل پرورش نطفه انسان اما در قیامت قانون تکوینی انسان عوض می شود و شکم خاک جایگزین رحم مادر می شود . آن روز تمام مردگان دوباره در دل زمین ساخته می شوند و از درون قبرها بیرون می آیند.
واحد اصلی تکوین انسان در دل خاک در روز قیامت چیزی است که در حدیث امام صادق (ع) از آن به طینت تعبیر شده است :
_ عن ابی عبدالله (ع) :سُئل عن المیت یَبلی جسده , قال نعم حتی لایبقی له لحم ولا عظم الّا طینته التی خُلق منها فانها لاتبلی تبقی فی القبر مستدیرة حتی یُخلق منها کما خلق اوّل مرة (اصول کافی ,ج3,ص251)
نظریه ملا صدرا : صدرالمتالهین در موضوع معاد دو نظر ارائه کرده است ,یکی فلسفی و دیگری وحیانی.
نظر فلسفی ملاصدرا :
نظر وی بعد از تمهید مقدّمات و اصول و تلاش های وسیع فکری و فلسفی و عرفانی این است که: نفس بعد از مفارقت از بدن عنصری, همیشه خیال بدن دنیوی خود را می‌نماید چون قوه خیال بعد از موت در نفس باقی است . همین که خیال بدن خود را نمود, بدنی مطابق بدن دنیوی از نفس صادر می شود و نفس با چنین بدنی که از قدرت خیال ,بر اختراع بدن فراهم شده است, در معاد محشور خواهد شد و ثواب و عذاب او با همین بدن است. در حقیقت بدن اخروی به منزله سایه و پرتوی از نفس است .
نظر وحیانی ملاصدرا :
ملاصدرا می گوید :حق این است که آنچه در معاد باز می گردد ، همین بدن مشخص انسانی است که مرده است. با همان اجزای عنصری، نه مانند آن. به گونه ای که هر کس او را ببیند می گوید, این همان کسی است که در دنیا می‌زیسته است . هر کس منکر این گونه معاد باشد, منکر شریعت شده است . منکر شریعت از نظر عقل و شرع کافر است . نیز هر کس بگوید بدنی مانند بدن نخست ولیکن با اجزایی دیگر باز خواهد گشت , در حقیقت معاد را انکار کرده است .چنین کسی شماری از نصوص قرآنی را باید انکار کند.
وی معتقد است این اندازه کافی نیست که بگوییم در آن جهان جسم برزخی باز می گردد و معاد با آن واقع می‌شود بلکه لازم است معتقد باشیم به بازگشت بدن عنصری دنیوی, چنان که همین معنا در اذهان مسلمانان بلکه همه اهل ادیان است.

منابع وماخذ:
1_آموزش کلام اسلامی , سعیدی مهر ,محمد , 3جلد ,چاپ اول , موسسه فرهنگی طه ,زمستان 78
2_ انواری از نهج البلاغه , امامی ,محمد جعفر ,چاپ اول ,دفتر تبلیغات اسلامی ,پاییز 73
3_ترجمه توحید الامامیه ,ملکی میانجی ,محمد باقر ,چاپ اول ,نبا ,78
4_معاد از نظر روح وجسم ,فلسفی ,محمد تقی ,3جلد ,چاپ سوم ,دفتر نشر فرهنگ اسلامی ,79
5_معاد جسمانی در حکمت متعالیه ,حکیمی ,محمد رضا ,چاپ او ل,دلیل ما ,تابستان 81
6_معاد در قرآن ,مظاهری ,حسین ,چاپ چهارم ,شفق ,قم ,دی 69
7_معاد در نگاه عقل و دین ,شریعتی سبزواری ,چاپ سوم,دفتر تبلیغات اسلامی,قم ,80
8_معاد شناسی ,حسینی طهرانی ,محمد حسین ,چاپ سوم,حکمت ,ذیقعده 1407
9_معاد یا آخرین سیر بشر ,مجتهد ه امین ,بهار اصفهان ,تیر 69

ملاali;733248 نوشت:
ما بقي آيات حكم همان شكلاتي است كه ضررهم دارد

نعمات بهشتی هیچ ضرری نداند...
ممکن است برخی نسبت به دیگری ضعیف تر باشند ولی ضرر ندارند.

ملاali;733248 نوشت:
اگه بخواهيم بهشت را طبق ظاهر آيات معنا كنيم به تناقض ميخوريم..ماحصل آيه ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين ميشود اينكه بهشت شهوتكده است

به نظر شما بهشت یک امر بسیط است که هیچ گونه مراتبی ندارد؟
یعنی شخصی مانند رسول اکرم(ص) با یک مسلمان حد اقلی هر دو از یک نوع لذت برخوردارند؟
یا برخی در بهشت مشغول به لذات جسمانی بوده و برخی دیگر مات و مبهوت ذات الهی اند...

تاویل این همه ایه و روایت چیزی جز باطن گرایی را به دنبال نخواهد داشت.
روایات زیر را چطور توجیه میکنید؟
الزهد ؛ النص ؛ ص101
276- الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مِنَ الشُّهَدَاءِ مَنْ لَهُ اثْنَا عَشَرَأَلْفَ زَوْجَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ أَرْبَعَةُ آلَافِ بِكْرٍ وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ ثَيِّبٍ تَخْدُمُ كُلَّ زَوْجَةٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ أَلْفَ خَادِمٍ غَيْرَ أَنَّ الْحُورَ الْعِينَ يُضَعَّفُ لَهُنَّ يَطُوفُ عَلَى جَمَاعَتِهِنَّ فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ فَإِذَا جَاءَ يَوْمُ إِحْدَاهُنَّ أَوْ سَاعَتُهَا اجْتَمَعْنَ إِلَيْهَا يُصَوِّتْنَ بِأَصْوَاتٍ لَا أَصْوَاتَ أَحْلَى مِنْهَا وَ لَا أَحْسَنَ حَتَّى مَا يَبْقَى فِي الْجَنَّةِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا اهْتَزَّ لِحُسْنِ أَصْوَاتِهِنَّ يَقُلْنَ أَلَا نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِيَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً «283».
________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

الزهد ؛ النص ؛ ص102
279- مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ تُوضَعُ لَهُمْ مَوَائِدُ عَلَيْهَا مِنْ سَائِرِ مَا يَشْتَهُونَهُ مِنَ الْأَطْعِمَةِ الَّتِي لَا أَلَذَّ مِنْهَا وَ لَا أَطْيَبَ ثُمَّ يَرْفَعُونَ [يَدْفَعُونَ‏] عَنْ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ‏ «286».
________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

صفائی;733385 نوشت:
- الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مِنَ الشُّهَدَاءِ مَنْ لَهُ اثْنَا عَشَرَأَلْفَ زَوْجَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ أَرْبَعَةُ آلَافِ بِكْرٍ وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ ثَيِّبٍ تَخْدُمُ كُلَّ زَوْجَةٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ أَلْفَ خَادِمٍ غَيْرَ أَنَّ الْحُورَ الْعِينَ يُضَعَّفُ لَهُنَّ يَطُوفُ عَلَى جَمَاعَتِهِنَّ فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ فَإِذَا جَاءَ يَوْمُ إِحْدَاهُنَّ أَوْ سَاعَتُهَا اجْتَمَعْنَ إِلَيْهَا يُصَوِّتْنَ بِأَصْوَاتٍ لَا أَصْوَاتَ أَحْلَى مِنْهَا وَ لَا أَحْسَنَ حَتَّى مَا يَبْقَى فِي الْجَنَّةِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا اهْتَزَّ لِحُسْنِ أَصْوَاتِهِنَّ يَقُلْنَ أَلَا نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِيَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً «283».
________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

الزهد ؛ النص ؛ ص102
279- مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ تُوضَعُ لَهُمْ مَوَائِدُ عَلَيْهَا مِنْ سَائِرِ مَا يَشْتَهُونَهُ مِنَ الْأَطْعِمَةِ الَّتِي لَا أَلَذَّ مِنْهَا وَ لَا أَطْيَبَ ثُمَّ يَرْفَعُونَ [يَدْفَعُونَ‏] عَنْ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ‏ «286».
________________________________________

با سلام ..بزرگوار این مطالب عربی بود .همه به زبان عربی مسلط نیستیم

صفائی;733385 نوشت:
به نظر شما بهشت یک امر بسیط است که هیچ گونه مراتبی ندارد؟
یعنی شخصی مانند رسول اکرم(ص) با یک مسلمان حد اقلی هر دو از یک نوع لذت برخوردارند؟

خیر ما چنین چیزی نگفتیم لطفا به پست های قبلی مراجعه کنید
لذت حقیقی یک مرتبه نیست

صفائی;733385 نوشت:
الزهد ؛ النص ؛ ص101
276- الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مِنَ الشُّهَدَاءِ مَنْ لَهُ اثْنَا عَشَرَأَلْفَ زَوْجَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ أَرْبَعَةُ آلَافِ بِكْرٍ وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ ثَيِّبٍ تَخْدُمُ كُلَّ زَوْجَةٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ أَلْفَ خَادِمٍ غَيْرَ أَنَّ الْحُورَ الْعِينَ يُضَعَّفُ لَهُنَّ يَطُوفُ عَلَى جَمَاعَتِهِنَّ فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ فَإِذَا جَاءَ يَوْمُ إِحْدَاهُنَّ أَوْ سَاعَتُهَا اجْتَمَعْنَ إِلَيْهَا يُصَوِّتْنَ بِأَصْوَاتٍ لَا أَصْوَاتَ أَحْلَى مِنْهَا وَ لَا أَحْسَنَ حَتَّى مَا يَبْقَى فِي الْجَنَّةِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا اهْتَزَّ لِحُسْنِ أَصْوَاتِهِنَّ يَقُلْنَ أَلَا نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِيَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً «283».
________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

الزهد ؛ النص ؛ ص102
279- مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ تُوضَعُ لَهُمْ مَوَائِدُ عَلَيْهَا مِنْ سَائِرِ مَا يَشْتَهُونَهُ مِنَ الْأَطْعِمَةِ الَّتِي لَا أَلَذَّ مِنْهَا وَ لَا أَطْيَبَ ثُمَّ يَرْفَعُونَ [يَدْفَعُونَ‏] عَنْ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ‏ «286».

لطفا ترجمه هم بگذارید
________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

سلام و تشکر

صادق;733381 نوشت:
آیات دلالت کننده بر بعثت مردگان از قبرها .واضح و روشن است آنچه در داخل قبرها وجود دارد اجسام انسان هاست، نه ارواح آنها

قبر به معنی برزخ نیز میباشد
لذا معنی آیه فوق به معنای خروج از برزخ است

صادق;733381 نوشت:
بدن دنیوی خود را می‌نماید چون قوه خیال بعد از موت در نفس باقی است . همین که خیال بدن خود را نمود, بدنی مطابق بدن دنیوی از نفس صادر می شود و نفس با چنین بدنی که از قدرت خیال ,بر اختراع بدن فراهم شده است, در معاد محشور خواهد شد و ثواب و عذاب او با همین بدن است.

بدن خیالی متعلق به برزخ است اما بعد از خیال عقل است و عالم عقلانی
لذا انسان نفسانی میشود انسان عقلانی و به احتمال زیاد اگر هم لذات جسمانی نظیر دنیا باشد مربوط به برزخ هاست نه قیامت و بعد از آن
در روایت هم داریم برزخ شب و روز دارد اما آخرت خیر

صادق;733381 نوشت:
ذکر نمونه های تجدید حیات انسان ها یا حیوانات در همین دنیا که قرآن این داستان ها را نشانه هایی از معاد قرار داده است.

خب این آیات اشاره به زنده شدن اموات در دنیا دارد نه در آخرت
در روایت داریم که زمین هیچگاه خالی از آدم نبوده و قبل و بعد از آدم و حوا همیشه نظیر آن آدم بوده و هست
سوال: قیامت آنان و خروج از قبرشان کی رخ داده؟
از اینجا روشن میشود که قیامت در این عالم رخ نمیدهد و آخرت یک امر غیبی است

و در آخر اینکه ما در این تاپیک لزوما وجود جسم در آخرت را منتفی نمیدانیم بلکه منظور از ایجاد این تاپیک رد لذات دنیا گونه در آخرت است

اگر بخواهیم آیات بهشت را طبق ظاهر معنا کنیم این ایراد پیش می آید که خب پس ارزش تقوا و این همه مقابله بانفس در چه بوده؟؟؟؟ و این اصلا مسئله باور پذیری نیست و یکی از عوامل بی اعتمادی مردم به دین است و این ابیات هم نتیجه همین تفسیر غلط است

گویند که حور و عین خواهد بود
آنجا می و انگبین خواهد بود
گرما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود

اما با برداشت لذات روحانی از آیات این اشکال و سوالات پیش نمی آید

یاحق

ملاali;733424 نوشت:
سلام و تشکر

قبر به معنی برزخ نیز میباشد
لذا معنی آیه فوق به معنای خروج از برزخ است

بدن خیالی متعلق به برزخ است اما بعد از خیال عقل است و عالم عقلانی
لذا انسان نفسانی میشود انسان عقلانی و به احتمال زیاد اگر هم لذات جسمانی نظیر دنیا باشد مربوط به برزخ هاست نه قیامت و بعد از آن
در روایت هم داریم برزخ شب و روز دارد اما آخرت خیر

خب این آیات اشاره به زنده شدن اموات در دنیا دارد نه در آخرت
در روایت داریم که زمین هیچگاه خالی از آدم نبوده و قبل و بعد از آدم و حوا همیشه نظیر آن آدم بوده و هست
سوال: قیامت آنان و خروج از قبرشان کی رخ داده؟
از اینجا روشن میشود که قیامت در این عالم رخ نمیدهد و آخرت یک امر غیبی است

و در آخر اینکه ما در این تاپیک لزوما وجود جسم در آخرت را منتفی نمیدانیم بلکه منظور از ایجاد این تاپیک رد لذات دنیا گونه در آخرت است

اگر بخواهیم آیات بهشت را طبق ظاهر معنا کنیم این ایراد پیش می آید که خب پس ارزش تقوا و این همه مقابله بانفس در چه بوده؟؟؟؟ و این اصلا مسئله باور پذیری نیست و یکی از عوامل بی اعتمادی مردم به دین است و این ابیات هم نتیجه همین تفسیر غلط است

گویند که حور و عین خواهد بود
آنجا می و انگبین خواهد بود
گرما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود

اما با برداشت لذات روحانی از آیات این اشکال و سوالات پیش نمی آید

یاحق


باسلام وتشکر .
به نظر می رسد اگر مفهوم جسمانی بودن معاد روشن گردد، پاسخ دقیق تری نسبت به این سوال به دست خواهد آمد. در ابتدا باید در این خصوص به این نکته اشاره گردد که مقصود از معاد جسمانی آن است که در جهان اخروی، انسان با وجودی جسمانی حضور می یابد و نعمت یا عذاب اخروی نیز جسمانی می باشد، ولی معاد روحانی آن است که انسان با وجود روحانی (غیر جسمانی) حیات اخروی خویش را ادامه می دهد. در جهان بازپسین، از لذت‌های معنوی و روحانی بهره‌مند می گردد یا به عذاب‌های معنوی و روحانی دچار می شود. (1)
بسیاری از علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق طوسی، علامه حلی، صدرالمتالهین بر این باورند که که معاد انسان هم جسمانی و هم روحانی است. بر اساس این دیدگاه آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی (مثل آن که در دنیا هست) حضور می یابد و حیات اخروی او حیاتی دو بُعدی است، مبنای انسان شناختی این دیدگاه همان است که در بحث از حقیقت انسان مطرح است، و آن این که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده، به گونه‌ای که هر دو ساحت در حقیقت او موثر است. یکی (مثلاً جنبة جسمانی) جنبة عارضی و موقتی ندارد، البته بعد روحانی انسان در مقایسه با جسمانی، از نوعی اصالت برخوردار است اما فرعیت بعد جسمانی لزوماً به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست.
بنابر این اگر دو جنبة جسمانی و روحانی را در ذات انسان موثر بدانیم، چاره‌ای جز پذیرش معاد جسمانی و روحانی نخواهیم داشت، زیرا حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حاضران در رستاخیز موجوداتی مغایر با انسان‌هایی که مدت زمان در دنیا به سر برده‌اند، خواهند بود. دیگر نمی‌توان گفت همان شخصی که در دنیا بوده است، اینک در پیشگاه الهی حاضر می شود و پاداش یا کیفر اعمال خود را می‌بیند،
بنابر این لزوم حضور انسان با تمام حقیقت وجودی خود در آخرت اقتضا می‌کند که معاد او معاد جسمانی و روحانی باشد. (2)
سازگاری نظریه معاد جسمانی و روحانی با مبنای انسان شناختی و مضامین وحیانی، دلیل بر صحت این دیدگاه است، اما گاه ادله مستقلی بر صحت این نظریه اقامه می‌گردد که برای نمونه به یک دلیل اشاره می شود:
به حکم عقل، سعادت روح در معرفت خداوند و محبت اوست. سعادت جسم نیز در ادراک امور جسمانی مناسب است، از سوی دیگر در زندگی دنیوی جمع بین این دو سعادت ممکن نیست. شخصی که در لذات معنوی غرق شود، از لذات جسمانی باز می‌ماند و برعکس، همچنین تردیدی نیست که سعادت نهایی انسان در گرو سعادت روح و جسم است. هر چند این امر به دلیل محدودیت‌های عالم دنیا و روح بشری در این عالم محقق نمی‌شود، تحقق آن در آخرت بلا مانع است. (3)

پی‌نوشت‌ها:
1. آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 252، نشر طه، قم 1383ش.
2. همان، ص 253.
3. همان، ص 257

همای رحمت;733400 نوشت:
نوشته اصلی توسط صفائی
- الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مِنَ الشُّهَدَاءِ مَنْ لَهُ اثْنَا عَشَرَأَلْفَ زَوْجَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ أَرْبَعَةُ آلَافِ بِكْرٍ وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ ثَيِّبٍ تَخْدُمُ كُلَّ زَوْجَةٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ أَلْفَ خَادِمٍ غَيْرَ أَنَّ الْحُورَ الْعِينَ يُضَعَّفُ لَهُنَّ يَطُوفُ عَلَى جَمَاعَتِهِنَّ فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ فَإِذَا جَاءَ يَوْمُ إِحْدَاهُنَّ أَوْ سَاعَتُهَا اجْتَمَعْنَ إِلَيْهَا يُصَوِّتْنَ بِأَصْوَاتٍ لَا أَصْوَاتَ أَحْلَى مِنْهَا وَ لَا أَحْسَنَ حَتَّى مَا يَبْقَى فِي الْجَنَّةِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا اهْتَزَّ لِحُسْنِ أَصْوَاتِهِنَّ يَقُلْنَ أَلَا نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِيَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً «283».
________________________________________
كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، الزهد، 1جلد، المطبعة العلمية - قم، چاپ: دوم، 1402ق.

الزهد ؛ النص ؛ ص102
279- مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلٌ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ تُوضَعُ لَهُمْ مَوَائِدُ عَلَيْهَا مِنْ سَائِرِ مَا يَشْتَهُونَهُ مِنَ الْأَطْعِمَةِ الَّتِي لَا أَلَذَّ مِنْهَا وَ لَا أَطْيَبَ ثُمَّ يَرْفَعُونَ [يَدْفَعُونَ‏] عَنْ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ‏ «286».
________________________________________
با سلام ..بزرگوار این مطالب عربی بود .همه به زبان عربی مسلط نیستیم

1. شهدائی که پایین ترین درجه را دارا هستند دوازده هزار حور العین در اختیار دارند که از این میزان چهار هزار انها باکره میباشندو برای هر حور العین هفتاد هزار خادم وجود دارد ... صدایی زیبا تر از صدای انها نیست ... هیچ گاه نمیمیرند و نعمتهایی خالد هستند و هیچ گاه ناراحت نشده و همیشه راضی اند

2. برای اهل بهشت غذاهایی هست که هر چه بخواهند در ان یافت میشود و پاک تر و لذیذ تر از انها وجود ندارد و بهشتیان از یک غذا به دیگر ی میپردازند.

سلام علیکم

صادق;733427 نوشت:
بسیاری از علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق طوسی، علامه حلی، صدرالمتالهین بر این باورند که که معاد انسان هم جسمانی و هم روحانی است. بر اساس این دیدگاه آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی (مثل آن که در دنیا هست) حضور می یابد و حیات اخروی او حیاتی دو بُعدی است،

نظر این بزگواران برای ما دلیل و حجت نیست
مگر اینکه عین این عبارت قرمز رنگ را معصوم بیان کرده باشد

صادق;733427 نوشت:
حقیقت انسان مطرح است، و آن این که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده، به گونه‌ای که هر دو ساحت در حقیقت او موثر است. یکی (مثلاً جنبة جسمانی) جنبة عارضی و موقتی ندارد، البته بعد روحانی انسان در مقایسه با جسمانی، از نوعی اصالت برخوردار است اما فرعیت بعد جسمانی لزوماً به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست.

همانطور که عرض شد این فقط یک برداشت است و اثباتی در آن نیست
اگر معصوم چنین کلامی را فرموده بودند بر ما واجب بود که تعبدا قبول کنیم..حال آنکه اینطور نیست
حتی دلیل هم در رد این موضوع داریم و آن اینکه اگر جسم در ذات انسان مدخلیت داشت هیچگاه از او رها نمیشد و حتی در فلسفه هم ثابت شده که برخی به تجرد تام میرسند لذا حتی از خیال بدن هم فراغ میشوند

صادق;733427در زندگی دنیوی جمع بین این دو سعادت ممکن نیست. شخصی که در لذات معنوی غرق شود، از لذات جسمانی باز می‌ماند و برعکس، همچنین تردیدی نیست که سعادت نهایی انسان در گرو سعادت نوشت:
روح و جسم است. هر چند این امر به دلیل محدودیت‌های عالم دنیا و روح بشری در این عالم محقق نمی‌شود، تحقق آن در آخرت بلا مانع است.

و اما همه بحث همینجاست این ایرادی که برای جمع لذات در دنیا مطرح است ذاتی خود لذات است نه مربوط به دنیا لذا در آخرت هم این اشکال مطرح است
در واقع این سخن که در آخرت این اشکال بلامانع است باید قابل پیاده سازی و تشریح باشد در غیر اینصورت پذیرش آن عقلا الزامی ندارد

وقتی امری قابل تجسم نباشد یعنی جسمانی نیست

صفائی;733441 نوشت:
1. شهدائی که پایین ترین درجه را دارا هستند دوازده هزار حور العین در اختیار دارند که از این میزان چهار هزار انها باکره میباشندو برای هر حور العین هفتاد هزار خادم وجود دارد ... صدایی زیبا تر از صدای انها نیست ... هیچ گاه نمیمیرند و نعمتهایی خالد هستند و هیچ گاه ناراحت نشده و همیشه راضی اند

2. برای اهل بهشت غذاهایی هست که هر چه بخواهند در ان یافت میشود و پاک تر و لذیذ تر از انها وجود ندارد و بهشتیان از یک غذا به دیگر ی میپردازند.

تشکر

در میزان صراحت خیلی فرقی با آیات قرآن ندارد
مثال صریح بودن لذات دنیاگونه در آخرت را در پست های قبلی آوردم

البته چندتا حدیث صریح در این زمینه پیدا کردم ولی کاملا نامعتبر بودند
حکایت این سخنها حکایت این بیت است
چون سر وکارت به کودک فتاد
زبان کودکی باید گشاد

به جناب صادق هم عرض کردیم
چیزی را که نشود تجسم کرد(معانقه با دوازده هزار حوری) اساسا جسمانی نیست و باید آنرا کنایه از لذات بسیار دانست

ملاali;733451 نوشت:
سلام علیکم
سلام مجدد .

نظر این بزگواران برای ما دلیل و حجت نیست
مگر اینکه عین این عبارت قرمز رنگ را معصوم بیان کرده باشد

اولا انها با توجه به آموزه های دینی ومبانی نقلی وعقلی به این جمع بندی رسیده اند .
ثانیا - معاد جسمانی نص صریح قران است .
مگر این همه آیات تا کنون مطرح شد مطاعله ننمودید ؟

مانند:
و قالوا ءاذا کُنّا عظاما و رفاتا أانّا لمبعوثون خلقا جدیدا ... قل الذی فطرکم اوّل مرّة (اسراء ، 49 تا 51 )
و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال و من یحی العظام و هی رمیم قل یحییها الذی انشاها اوّل مرّه و هو بکلّ خلق علیم (یس ، 78 تا 79)
أ یحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه (قیامت,3و4)

در روایات نیز در مورد احیای مردگان به نزول باران اشاره شده است:
_ اذا اراد الله عزوجل ان یبعث الخلق امطر السما (علی الارض) اربعین صباحا فاجتمعت الاوصال و نبتت اللحوم (امالی صدوق ,ص107)
_ عن علی بن الحسین (ع): فتنبت اجساد الخلائق کما ینبت البقل فتتدانی اجزاوهم التی صارت ترابا بعضهم الی بعض بقدره العزیز الحمید حتی انه لو دفن فی قبر واحد الف میت و صار لحومهم و اجسادهم و عظامهم النخره کلها ترابا مختلطه بعضهما فی بعض لم یختلط تراب میت بمیت آخر(لئالی الاخبار .ص456)
در واقع شکم خاک در دنیا محل پرورش تخم گل و گیاه است و شکم مادر محل پرورش نطفه انسان اما در قیامت قانون تکوینی انسان عوض می شود و شکم خاک جایگزین رحم مادر می شود . آن روز تمام مردگان دوباره در دل زمین ساخته می شوند و از درون قبرها بیرون می آیند.

همانطور که عرض شد این فقط یک برداشت است و اثباتی در آن نیست
اگر معصوم چنین کلامی را فرموده بودند بر ما واجب بود که تعبدا قبول کنیم..حال آنکه اینطور نیست
فرمایشات قران ومعصوم را در دفعات قبل بدقت نخواندید در این نوبت بخوانید .
حتی دلیل هم در رد این موضوع داریم و آن اینکه اگر جسم در ذات انسان مدخلیت داشت هیچگاه از او رها نمیشد
و حتی در فلسفه هم ثابت شده که برخی به تجرد تام میرسند لذا حتی از خیال بدن هم فراغ میشوند

اولا چطور شد ؟
شما که در چند سطر قبل گفتید کلام غیر معصوم برای تان حجت نیست .!!!!
ثانیا - این گفته بفرض صحت مربوط به عالم دنیا است . مربوط به جسم مادی وبون مادی دنیایی است ونه بدن جسم واخروی .

و اما همه بحث همینجاست این ایرادی که برای جمع لذات در دنیا مطرح است ذاتی خود لذات است نه مربوط به دنیا لذا در آخرت هم این اشکال مطرح است
در واقع این سخن که در آخرت این اشکال بلامانع است باید قابل پیاده سازی و تشریح باشد در غیر اینصورت پذیرش آن عقلا الزامی ندارد

وقتی امری قابل تجسم نباشد یعنی جسمانی نیست


عزیز گرامی لذت دنایی اصلا قابل مقایسه با لذایذ اخروی نیست کجایی ؟؟
آیات را مجددا تلاوت کن .
_ انّ اللّهَ یبعث مَن فی القبور (حج ,7)
_افلا یعلم اذا بُعثر ما فی القبور (عادیات ,9)
_ و نُفخ فی الصّور فاذاهم من الاجداث الی ربّهم ینسلون
_ و مِن آیاته ان تقوم السماء و الارض بامره ثمّ اذا دعاکم دعوة من الارض اذا انتم تُخرجون (روم ,25)
_ یوم یدع الداع الی شیء نُکُرٍ خشّعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانّهم جرادٌ منتشر (قمر ,6و7)
5_ آیاتی که دلالت بر سخن گفتن و شهادت دادن اعضای بدن در روز قیامت دارند .
_ یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون (نور ,24)
_ حتّی اذا ما جاوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (فصّلت,20)
_ الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون (یس,65)
6_آیاتی که دلالت بر خلق کردن مجدّد دارد که مربوط است به آنچه از بین رفته و نابود شده است ولی آنچه باقی می ماند، روح است که نیازی به خلق مجدّد ندارد .
_ أو لیس الذی خلق السموات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم (یس,36)
_ او لم یروا ان الله الذی خلق السموات والارض قادر علی ان یخلق مثلهم (اسرا, 99)
_وقالوا ءاذا ضللنا فی الارض ا انا لفی خلق جدید بل هم بلقا ربهم کافرون (سجده,11)

ملاali;733457 نوشت:
به جناب صادق هم عرض کردیم
چیزی را که نشود تجسم کرد(معانقه با دوازده هزار حوری) اساسا جسمانی نیست و باید آنرا کنایه از لذات بسیار دانست

همانطور که شما هم قبول دارید قوانین عالم تغییر خواهد کرد پس زمان و مکان و قوای جنسی و ... متفاوت خواهد بود بنابراین اگه شما نتوانید این مساله را تصور کنید دلیل بر غیر ممکن بودنش نیست.
ثانیا روایاتی از امام صادق(ع9 درایم که حضرت میفرماید:

[=&quot]وَعَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ،عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُقَالَ:[=&quot] قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَرْوُونَ أَنَّ أَرْوَاحَالْمُؤْمِنِينَ فِي حَوَاصِلِ طُيُورٍ خُضْرٍ حَوْلَ الْعَرْشِ؟ فَقَالَ: لَا،الْمُؤْمِنُ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ يَجْعَلَ رُوحَهُ فِي حَوْصَلَةِطَيْرٍ،[HL] لَكِنْ فِي أَبْدَانٍ كَأَبْدَانِهِمْ.[/HL]
[=&quot]________________________________________
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، 3جلد،موسسه معارف اسلامى امام رضا علية السلام - قم، چاپ: اول، 1418 ق / 1376 ش.

[=arial]ترجمه: ... مومن گرامی تر از انست که خداوند روح مومن را در سینه پرندگان قرار دهد بلکه در بدنهایی شبیه بدنهای دنیایی انها قرار میدهد.

این روایت هم دوگانگی روح و بدن را ثابت میکند و هم نیاز روح را به بدن در برزخ و اخرت.
البته بدن واسطه ادراک لذت است و لذت را روح انسان ادراک میکند.

صادق;733495 نوشت:
عزیز گرامی لذت دنایی اصلا قابل مقایسه با لذایذ اخروی نیست کجایی ؟؟

تمام حرف بنده هم همینه
لذات اخروی هیچ سنخیتی با لذات دنیا ندارند
و نباید فهم ماتریالیستی از قرآن داشت
:Gol::Gol::Gol:

صفائی;733514 نوشت:
همانطور که شما هم قبول دارید قوانین عالم تغییر خواهد کرد پس زمان و مکان و قوای جنسی و ... متفاوت خواهد بود بنابراین اگه شما نتوانید این مساله را تصور کنید دلیل بر غیر ممکن بودنش نیست.

صحبت از خصوصیات جزئی نیست که اگر بود حرف شما صحیح بود
حال آنکه صحبت از کلیت است
از نظر عقلی نمیتواند هم شهوت تام باشد در بهشت و هم قرب الهی!!!

درخانه اگر کس است
یک حرف بس است

ملاali;733548 نوشت:
تمام حرف بنده هم همینه
لذات اخروی هیچ سنخیتی با لذات دنیا ندارند
و نباید فهم ماتریالیستی از قرآن داشت
:Gol::Gol::Gol:

باسلام مجدد .
عزیز گرامی کاسه نباید ازآش داغ تر باشد .
قران کریم در آنهمه آیات مسله جسمانیت وحضور جسمانی شما را مطرح نموده از جمله به این صراحت فرمود :

أ یحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه (قیامت,3و4)
= خطوط سر انگشتان تان بر می گردد .
_ یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون (نور ,24)
_ حتّی اذا ما جاوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (فصّلت,20)
_ الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون (یس,65)

آیا با این همه نص قرانی باز هم تردید ؟؟؟؟؟
تا حالا که مدعی تعبد به کلام معصوم بودید چه شد که فراموش نمودید ؟؟

صادق;733558 نوشت:
أ یحسب الانسان ان لن نجمع عظامه

با سلام و احترام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی

آیا انسان میپندارد که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد؟


جناب ملاعلی آیا شما اینطور حساب میکنید که خداوند استخوانهای شما را جمع نخواهد کرد ؟؟؟

پاسختان اینست که شما دارید در محاسبه خود اشتباه میکنید.

سوال:

چرا خدا باید بعد از یاد کردن دو قسم بزرگ با این صراحت چنین سخنی را بیان کند؟ این آیه را شما چگونه تاویل میکنید؟

[="Franklin Gothic Medium"]

ملاali;733550 نوشت:
از نظر عقلی نمیتواند هم شهوت تام باشد در بهشت و هم قرب الهی!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
بهتر بود به جای این جمله می‌فرمودید «از نظر عقلی من نمی‌توانم تصور کنم که در بهشت هم شهوت تام باشد و هم قرب الهی!!!»، چون مطابق آیات و روایات هم همین مطلب هست و دلیلی هم نداریم پس اجازه‌ی آن را هم نداریم که تمام این آیات و روایات را به میزان فهم خود پایین بیاوریم ... در نتیجه شما هم که انسان با خدا و مؤمنی هستید بهتر است مطابق سُلک سایر متفکرین شیعه مانند ابن سینا چیزی را که نتوانستید با عقل خود بفهمید را تعبداً بپذیرید تا ان شاء الله خداوند فهم آن را برایتان ساده کند و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

با سلام و احترام

صادق;733558 نوشت:
آیا با این همه نص قرانی باز هم تردید ؟؟؟؟؟

تا حالا که مدعی تعبد به کلام معصوم بودید چه شد که فراموش نمودید ؟؟


ملاali;733092 نوشت:
سخن صریح و محکم یعنی نتوان برداشت های متفاوت داشت بعنوان مثال:
ای اهل ایمان هرآنچه که در دنیا میخواهید عینا در آخرت موجود است و ما شما را در آخرت بی نیاز از خوردن ،آشامیدن و مسکن قرار ندادیم
ای اهل ایمان شما با همین وجودیت و مایحتاج دنیایی بعد از مرگ موجودید

اگر نص باشد و عقلمان مطلب را نیافت بله مکلفیم که تعبدا قبول کنیم
آما آیات قرآن نه تنها نص نیستند بلکه آیاتی وجود دارد که بیانگر معاد روحانی است

آیاتی هم که در آن صحبت از برگرداندن خطوط سر انگشتان است جنبه رفع استبعاد در خطاب به کافران دارد و بیانگر قدرت الهی است نه بیان حقیقت معاد

ما حتی یک آیه و روایت نداریم که در آن آمده باشد معاد جسمانی است
اما حدیث داریم که خداوند جسمانی نیست و درفلسغه هم ثابت شده
و آیه صریح داریم که ما به خدا باز میگردیم

یاحق

Serat;733566 نوشت:
سوال:

چرا خدا باید بعد از یاد کردن دو قسم بزرگ با این صراحت چنین سخنی را بیان کند؟ این آیه را شما چگونه تاویل میکنید؟

این آیه در مقام پاسخگویی به شبهه کافران نسبت به چگونگی زنده شدن مردگان است نه حقیقت معاد
از اساس شبهه چیز دیگریست و ربطی به حقیقت معاد ندارد ولی غیر مستقیم قدرت خداوند را زیر سوال میبرد لذا بر خداست که اینگونه پاسخ گوید

یه داستان معروفی هم وجود دارد که روزی یه نفر از کفار سر پدرشو که اون هم کافر بود را آورد خدمت حضرت علی و گفت پس چرا در احاطه آتش نیست؟؟؟
از این مطلب به دست می آید که مردم آن زمان به درک مسئله روح و عالم غیب نرسیده بود ه اند

به هرحال نمیشه منکر شد که قرآن برتنش لباس مکان و زمان نیست

شما واقعا فکرمیکنید ابن سینا ، فارابی و ملا صدرا..و علامه حسن زاده آملی و علامه جوادی آملی این آیه مورد نظر را نخوانده اند؟؟؟
اما هیچکدام برداشت مورد نظر شما را از آن ندارند

سین;733580 نوشت:
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
بهتر بود به جای این جمله می‌فرمودید «از نظر عقلی من نمی‌توانم تصور کنم که در بهشت هم شهوت تام باشد و هم قرب الهی!!!»، چون مطابق آیات و روایات هم همین مطلب هست و دلیلی هم نداریم پس اجازه‌ی آن را هم نداریم که تمام این آیات و روایات را به میزان فهم خود پایین بیاوریم ... در نتیجه شما هم که انسان با خدا و مؤمنی هستید بهتر است مطابق سُلک سایر متفکرین شیعه مانند ابن سینا چیزی را که نتوانستید با عقل خود بفهمید را تعبداً بپذیرید تا ان شاء الله خداوند فهم آن را برایتان ساده کند و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

باسلام و احترام

این فرمایش شما آن وقتی صحیح است و حتی واجب است که آیات مورد نظر ما نص باشند
سخن صریح و محکم یعنی اینکه نتوان برداشت های متفاوت داشت بعنوان مثال:
ای اهل ایمان
هرآنچه که در دنیا میخواهید عینا در آخرت موجود است و ما شما را در آخرت بی نیاز از خوردن ،آشامیدن و مسکن قرار ندادیم
ای اهل ایمان شما
با همین وجودیت و مایحتاج دنیایی بعد از مرگ موجودید

اما آیات معاد در قرآن قیدی که را که مانع از تاویل باشد را ندارند که میتوانستند داشته باشد
و از طرفی آیاتی داریم که نشاندهنده تفاوت های اساسی زندگی آخرت با دنیا دارد..حتی بیشتر از تفاوت رحم مادر با دنیا
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

یاحق

ملاali;733602 نوشت:
این آیه در مقام پاسخگویی به شبهه کافران نسبت به چگونگی زنده شدن مردگان است نه حقیقت معاد
از اساس شبهه چیز دیگریست و ربطی به حقیقت معاد ندارد ولی غیر مستقیم قدرت خداوند را زیر سوال میبرد لذا بر خداست که اینگونه پاسخ گوید

یه داستان معروفی هم وجود دارد که روزی یه نفر از کفار سر پدرشو که اون هم کافر بود را آورد خدمت حضرت علی و گفت پس چرا در احاطه آتش نیست؟؟؟
از این مطلب به دست می آید که مردم آن زمان به درک مسئله روح و عالم غیب نرسیده بود ه اند

به هرحال نمیشه منکر شد که قرآن برتنش لباس مکان و زمان نیست

شما واقعا فکرمیکنید ابن سینا ، فارابی و ملا صدرا..و علامه حسن زاده آملی و علامه جوادی آملی این آیه مورد نظر را نخوانده اند؟؟؟
اما هیچکدام برداشت مورد نظر شما را از آن ندارند

سلام علیکم

آن آیه ای که در پاسخ کافران آمده در سوره "یس" است که میفرماید:
[=arial]
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ اَلْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ `قُلْ یُحْیِیهَا اَلَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ .

[=arial]برای ما مثلی آورد و خلقت خود را فراموش كرد، گفت این استخوانهای پوسیده را كی زنده می كند؟ بگو همان كس كه اوّلین بار آن را ابداع كرد و او به هر مخلوقی آگاه است.

پس در این آیه هم خود آیه شریفه ذکر میکند که تکیه ی آن فرد بر معاد جسمانی بوده وگرنه نمیفرمود برای سوالش مثال هم آورده . اگر غیر از این بود کافی بود فقط بگوید آن فرد چنین کرد و چنان حرفی زد...

(توجه بفرمایید که حتی یک واو قرآن هم بی دلیل نیست چه رسد به کلمه ای به این واضحی)


اما پرسش ما در مورد آیه ای بود که بی مقدمه میفرماید: آیا انسان فکر میکند استخوانهایش را جمع نمیکنیم؟

درست است که این آیه هم در مقام پاسخ به شبهه کافران است اما بطور واضح در مقام بیان چگونگی حشر انسان هم هست

اگر فرمایش شما صحیح بوده و معاد روحانی باشد، اینجا دیگر نیازی نبود با این صراحت بگوید ما استخوانهای انسانها را هم جمع میکنیم؛ بلکه باید میفرمود آیا انسان گمان میکند ما او را (پس از مرگ) زنده نمیکنیم؟

ضمنا شما به حرف ما اصلا توجهی ندارید. ما که کلا منکر عالم عقلانی نیستیم. ما هم قبول داریم بعضی از انسانها از مقام فرشتگان هم بالاتر میروند اما این برای همه نیست اولا ؛

ثانیا نفی کننده بعد جسمانی ایشان هم نمیباشد. چنانچه در همین دنیا هم نمونه اش وجود دارد و بعد جسمانی آنهم مادیش ، مانع به معراج رفتن رسول اکرم صلی الله علیه واله نبود

[="Franklin Gothic Medium"]

ملاali;733600 نوشت:

آما آیات قرآن نه تنها نص نیستند


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب ملاعلی و رحمة الله
متوجه نشدم که می‌فرمایید آیات قرآن نص نیستند منظورتان چیست؟ منظورتان اشاره به تفاوت محکم و متشابه است؟ اگر منظورتان این است که آن آیات از دسته‌ی متشابهات است بفرمایید اولاً از کجا دانستید که متشابهند (معیارتان چیست؟) و ثانیاً در قران نهی شده‌ایم از اینکه در مورد متشابهات تأویل به رأی کنیم (آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل‌عمران) و باید برای فهم تأویل آنها به راسخان در علم رجوع کنیم، پس لطفاً گزارش رجوع خود به ایشان را برایمان بنویسید که در کدام روایت این آیات به آن صورت مدّ نظر شما تأویل شده‌اند
ملاali;733600 نوشت:
بلکه آیاتی وجود دارد که بیانگر معاد روحانی است

آیا آیاتی هم داریم که بگویند معاد جسمانی نیست و تنها روحانی است؟
لطفاً آیات مدّ نظرتان که می‌گویند معاد روحانی است را بفرمایید شاید ما توانستیم طوری تأویلش کنیم که نتیجه بگیریم معاد فقط جسمانی است، کافی است بگوییم اینها کنایه هستند و اگر پرسیدید چرا خدا این کنایه را استفاده کرده است می‌گوییم نمی‌دانیم چون علم ما محدود است ولی به هر حال احتمالش هست
ملاali;733600 نوشت:
آیاتی هم که در آن صحبت از برگرداندن خطوط سر انگشتان است جنبه رفع استبعاد در خطاب به کافران دارد و بیانگر قدرت الهی است نه بیان حقیقت معاد

ولی آیات دیگری هستند که صحبت از خلقت دوباره‌ی استخوان‌های پوسیده کنند، پست‌های جناب صادق و پست اخیر جناب serat را ببینید ...
ملاali;733600 نوشت:
ما حتی یک آیه و روایت نداریم که در آن آمده باشد معاد جسمانی است

منظورتان این است که عین همین جمله آمده باشد؟ بله شاید نداشته باشیم ... ولی جملاتی که به کار برده‌اند تقریباً از نظر صراحت به همین صراحتی که مدّ نظر شماست هستند ... ولی چه کنند که هر چه تصریح می‌کنند شما می‌فرمایید تشبیه و تمثیل و کنایه و مجاز است ... آیا انتظار دارید خداوند روی تمام مسائلی که منظورش هست این مقدار تأکید کند و تصریح نماید؟ آیا در آن صورت قرانی که تمام علوم را در خود دارد ۵۰۰ صفحه‌ای می‌شد؟ ... برادران اهل سنت هم می‌پرسند چرا خداوند به امامت اهل دوازده امام علیهم‌السلام تصریح نکرده است و ایشان را به اسم و رسم و نام پدرشان و کنیه‌شان و تاریخ و محلتولدشان معرفی نکرده است تا بعد از پیامبر خدا احدی گمراه نشده و از ثقلین فاصله نگیرد؟ به ایشان چه خواهید گفت؟
ملاali;733600 نوشت:
اما حدیث داریم که خداوند جسمانی نیست و درفلسغه هم ثابت شده

شما آن حدیث را می‌پذیرید و تصریح خداوند به لفظی مانند «ید الله» را که نعوذبالله توصیفی ظاهراً جسمانی است را رها می‌کنید؟ قران را به حدیث عرضه می‌کنید یا حدیث را به قرآن؟
ملاali;733600 نوشت:
و آیه صریح داریم که ما به خدا باز میگردیم

از کجا می‌دانید این آیه صریح است و آن آیات دیگر زبان کودکان گشودن است؟ شاید این آیه کنایی باشد از اینکه انجا به خدا نزدیکتر هستیم ... تصریح نکرده است که به سوی او که باز گردید به خود او هم می‌رسید ... فقط جهت حرکت را مشخص کرده است رسیدن و توقف کردن بر کنه ذات احدیت را که تصریح نکرده است ... تازه اگر کرده بود هم شاید تشبیه معقول به محسوس بود و منظورش از این رسیدن و توقف کردن چیزی بود که در ذهن فعلی ما نمی‌گنجد ولی به هر حال به معنای رسیدن به او و متحد شدن با او نباشد
آیا اینکه هرگز به کنه ذات خدا نمی‌توان رسید در فلسفه اثباتی ندارد؟
ملاali;733606 نوشت:

این فرمایش شما آن وقتی صحیح است و حتی واجب است که آیات مورد نظر ما نص باشند
سخن صریح و محکم یعنی اینکه نتوان برداشت های متفاوت داشت بعنوان مثال:
ای اهل ایمان
هرآنچه که در دنیا میخواهید عینا در آخرت موجود است و ما شما را در آخرت بی نیاز از خوردن ،آشامیدن و مسکن قرار ندادیم
ای اهل ایمان شما
با همین وجودیت و مایحتاج دنیایی بعد از مرگ موجودید


و باز هم سلام علیکم و رحمة الله
در آیات و ورایات به کرّات به این مسأله پرداخته شده است ... در ذیل ان آیه که در قیامت زمین به غیر زمین تبدیل می‌گردد از معصوم علیه‌السلام سؤال شد که یعنی چه؟ فرمودند زمین به نان تبدیل می‌شود که یعنی می‌توان از آن خورد! پرسنده‌ی سؤال تعجب می‌کند که مگر در آن بحبوحه‌ی قیامت کسی حواسش به گرسنگی و خوردن و اینهاست؟ معصوم علیه‌السلام می‌فرمایند که خداوند انسان را با شکم خالی خلق کرده است و بعد از او می‌پرسند که احوال مردم در قیامت صعب‌تر است یا احوال جهنمیان در جهنم؟ جواب داد احوال جهنمیان در جهنم! معصوم علیه‌السلام فرمود وقتی خداوند فرموده که جهنمیان در جهنم با وجود سختی عذاب از غذا خوردن فارغ نبوده و غافل نمی‌شوند و از زقّوم تغذیه می‌کنند چطور سختی‌های قیامت ایشان را از توجه کردن به خوردن باز دارد ...
آیات و روایات همه یک چیز را می‌گویند و شما بر مبنای برخی تأویلات شخصی که به قول خودتان برای متشابهات می‌آورید نتیجه‌ی دیگری را می‌گیرید، ایا این کار شرعاً مجاز است؟

برادر قبول دارید که مردم در جهنم متوجه آن نعمات باطنی نیستند و شهوت خوردن دارند که مانند شتران آب می‌نوشند؟ آیا وصف کردن خوردن و آشامیدن ایشان در جهنم هم تشبیه معقول به محسوس است با آنکه آنها در مقام عقل نیستند و دون شأن حیوانیت هستند؟ اگر قبول دارید که وصف خوردن ایشان تنها کنایه و مجاز نیست آیا قبول ندارید که ایشان و بهشتیان در قیامت بر یک مبنا محشور شده‌اند؟ چطور اینها جسم داشته باشند و آنها نداشته باشند؟

ملاali;733606 نوشت:
اما آیات معاد در قرآن قیدی که را که مانع از تاویل باشد را ندارند که میتوانستند داشته باشد

اگر محکمند که نیازی به تأویل ندارند و اگر متشابهند ما و شما مجاز به تأویل شخصی آنها نیستیم ... پس جسمانی نبودن بهشت را از آیات و روایات برایمان اثبات کنید چون تنها این دو منبع هستند که ثقلین را تشکیل داده و اگر به آنها متمسک شویم گمراه نمی‌شویم ... فلسفه هم مانند علوم تجربی از اقسام علوم بشری و خطابردار است و اثبات‌هایش هم محل اختلاف هستند ...
ملاali;733606 نوشت:
و از طرفی آیاتی داریم که نشاندهنده تفاوت های اساسی زندگی آخرت با دنیا دارد..حتی بیشتر از تفاوت رحم مادر با دنیا

بله تفاوتشان اساسی است ... ولی تفاوت اساسی لزوماً به آن صورتی که شما می‌فرمایید نیست، به هزار طریق ممکن است تفاوت اصولی داشته باشند که تنها برخی از ان تفاوت‌ها شاید در نگاه آیات و روایات وجاهت داشته باشند

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

ملاali;733550 نوشت:
از نظر عقلی نمیتواند هم شهوت تام باشد در بهشت و هم قرب الهی!!!

چه منع عقلی دارد؟
اگر لذت برای خدا و در راه خدا باشد عین تقرب است چون اطاعت الهی در ان قرار گرفته، نظر شما رو به این روایت جلب میکنم:
[h=4]از رسول خدا(ص) روايت شده كه ابوذر از آن حضرت درباره جماع پرسيد فرمود : با همسرت نزديكى كن ثواب ميبرى ،ابوذر عرض كرد : يا رسول الله ! من با همسرم نزديكى كنم ثواب ميبرم ؟! فرمود : آرى همچنان كه اگر بحرام آن كار بكنى گناه ميبرى . (وسائل الشیعه : 20/109)[/h]مهم برای خداوند اطاعت بنده است وگرنه استمتاع جنسی ذاتا خوب یا بد نیست بلکه زمان و مکان و شرایط ان که از طرف خداوند تشریع شده باعث حلیت و تقرب الهی ویا باعث حرمت و دوری از خداوند میشود.

ملاali;733606 نوشت:
باسلام و احترام

این فرمایش شما آن وقتی صحیح است و حتی واجب است که آیات مورد نظر ما نص باشند
سخن صریح و محکم یعنی اینکه نتوان برداشت های متفاوت داشت بعنوان مثال:
ای اهل ایمان
هرآنچه که در دنیا میخواهید عینا در آخرت موجود است و ما شما را در آخرت بی نیاز از خوردن ،آشامیدن و مسکن قرار ندادیم
ای اهل ایمان شما
با همین وجودیت و مایحتاج دنیایی بعد از مرگ موجودید

اما آیات معاد در قرآن قیدی که را که مانع از تاویل باشد را ندارند که میتوانستند داشته باشد
و از طرفی آیاتی داریم که نشاندهنده تفاوت های اساسی زندگی آخرت با دنیا دارد..حتی بیشتر از تفاوت رحم مادر با دنیا
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
یاحق



سلام علیکم

در بیان آیات محکم قرآن که یک سخن حکیمانه است فقط صراحت و محکم بودن آن که مطرح نیست جناب ملاعلی. یک سخن حکیمانه و صریح و بلیغ ، خیلی مختصر و مفید، با اشاره به فرع ، خبر از اصل میدهد. بدون اینکه سخیف و سبک به نظر آید

پس وقتی حرف از خوردن و آشامیدن میزند یعنی بفهمید بهشت و جهنم جسمانی است.

اگر هم طبق نظر شما قصد تشبیه و استعاره داشته باشد در آیات دیگر به این مطلب اشاره میکند.

آیات متشابه ، با رجوع به آیات محکم است که تفسیر میشوند.

شما زمانی میتوانید ادعا کنید این آیات متشابهند که بتوانید از خود قرآن کریم شاهدی بر ادعای خود بیاورید. مثل آیه الرحمن علی العرش استوی که با رجوع به آیه لیس کمثله شی میتوان فهمید منظور این آیه استقرار جسمانی خداوند نیست، بلکه منظور احاطه بر ملک است

[SPOILER]با توجه به اين كه با ارجاع متشابهات به محكمات معناي متشابه روشن مي شود، آيا هر آيه اي سر راست بر معنا دلالت نمي كند؟

متشابه از ماده شبه به معناي همانندي است. از اين واژه، گاه لازم معناي اصلي يعني مشتبه شدن نيز منظور است، چنان كه آيات متشابه در برابر آيات محكم به آياتي گفته مي شود كه براي هر يك از آن ها معاني متعددي تصور مي شود كه با يكديگر مشتبه مي گردند.(1) آيات متشابه كه معنا و مدلول واقعيش در ابتداي امر روشن نيست و با معاني ديگر مشتبه مي شود، با ارجاع آن ها به آيات محكم قرآن معناي واقعي آن ها روشن مي گردد و متشابه، محكم مي شود.(2)


بنابراين آيات محكم معنايش در رجوع اوّلي روشن مي شود، ولي آيه متشابه پس از ارجاع آن به آيات محكم مدلولش آشكار مي گردد، مثلاًٍ در آية "الرحمن علي العرش استوي"،(3) تصريح شده كه خداوند بر كرسي قرار گرفته است. در نظر ابتدايي براي شنونده ترديد حاصل مي شود و برايش معناي حقيقي آن روشن نيست، ليكن وقتي به مانند آيه "ليس كمثله شيء؛ خداوند شبيه چيزي نيست"،(4) رجوع شود، معلوم مي شود كه استقرار خداوند بر عرش، به نحوة استقرار جسماني كه اعتقاد و تكيه بر مكان باشد نبوده، بلكه منظور تسلط و احاطه بر مُلك است. هم چنين هنگامي كه آيه "الي ربّها ناظرة؛ به پروردگارش نظر مي كند".(5) به گوش مخاطب مي خورد، منظور واقعي آيه را نمي فهمد، ولي پس از رجوع به امثال آيه "لا تدركه الأبصار و هو يدرك الابصار" معلوم مي شود كه مقصود از آن نگاه كردن جسماني نيست. بنابراين آيات متشابه سر راست بر معاني خود دلالت نمي كنند، بلكه پس از ارجاع آن ها به آيات محكم، معاني واقعي آن ها روشن مي شود.[/SPOILER]

اگر میتوانید برای این ادعای خود شاهد بیاورید بسم الله...

Serat;733652 نوشت:
ضمنا شما به حرف ما اصلا توجهی ندارید. ما که کلا منکر عالم عقلانی نیستیم. ما هم قبول داریم بعضی از انسانها از مقام فرشتگان هم بالاتر میروند اما این برای همه نیست اولا ؛

ثانیا نفی کننده بعد جسمانی ایشان هم نمیباشد. چنانچه در همین دنیا هم نمونه اش وجود دارد و بعد جسمانی آنهم مادیش ، مانع به معراج رفتن رسول اکرم صلی الله علیه واله نبود

سلام
چه کسی گفته که فقط بعضی از انسانها به عالم عقلی میرسند؟!
ما یه عالم ماده داریم(دنیا) یه مثال داریم(برزخ) و عالم عقول(آخرت)

آیا قراره عموم انسانها از برزخ فراتر نروند؟ اینکه با آیات مطابق نیست

و اما قیامت و جمع شدن در آنجا به نظر طرفداران معاد روحانی به معنی جمع شدن زمینی نیست بلکه به معنای از کثرت به وحدت رسیدن است
یعنی آنچه که هنوز تکاثر داشت در برزخ جمع شد و به وحدت تبدیل گشت

و اینکه میگویید مقام عقلانی نافی داشتن مرتبه پایین نیست(یعنی بدن برزخی)
بله شاید اینطور باشد
اما موجودی که عقلانی شد دیگر چه لزومی دارد که انصراف ندهد از مرتبه پایین؟؟؟؟

باسلام و احترام

سین;733659 نوشت:
متوجه نشدم که می‌فرمایید آیات قرآن نص نیستند منظورتان چیست؟ منظورتان اشاره به تفاوت محکم و متشابه است؟ اگر منظورتان این است که آن آیات از دسته‌ی متشابهات است بفرمایید اولاً از کجا دانستید که متشابهند (معیارتان چیست؟)
از اینجا که در دیگر آیات روش سخن خداوند خالی از استعاره و تمثیل نبوده و آیه که صریحا گفته باشد معاد جسمانی است نداریم
لذا هیج الزامی باقی نمیماند که بعنوان مثال معنای آب و آسمان و همسر را مطابق با نازلترین مفهوم بگیریم کمااینکه دستور قرآن مبنی بر تدبر و تعقل در آیات هم این جواز را میدهد

سین;733659 نوشت:
لطفاً آیات مدّ نظرتان که می‌گویند معاد روحانی است را بفرمایید شاید ما توانستیم طوری تأویلش کنیم که نتیجه بگیریم معاد فقط جسمانی است، کافی است بگوییم اینها کنایه هستند و اگر پرسیدید چرا خدا این کنایه را استفاده کرده است می‌گوییم نمی‌دانیم چون علم ما محدود است ولی به هر حال احتمالش هست

1-انا لله و انا علیه راجعون
2-آیه 61 واقعه..شما را به صورتی که نمیدانید آفرینشی تازه میبخشیم
3-آیه 48 ابراهیم...تبدل الارض غیر الارض
4-آخر آیه 29 اعراف..کما بداکم تعودون
5-آیه 28 بقره...ثم الیه ترجعون

بسم الله

سین;733659 نوشت:
برادران اهل سنت هم می‌پرسند چرا خداوند به امامت اهل دوازده امام علیهم‌السلام تصریح نکرده است و ایشان را به اسم و رسم و نام پدرشان و کنیه‌شان و تاریخ و محلتولدشان معرفی نکرده است تا بعد از پیامبر خدا احدی گمراه نشده و از ثقلین فاصله نگیرد؟ به ایشان چه خواهید گفت؟

روشنه باید برای جواب سوالشون رجوع کنن به امامان و اینکه آنان امامان را قبول ندارند مشکل ما نیست..ما قبول داریم
منتها مسئله اینجاست که شبهه مورد نظر ما در زمان حیات امامان مطرح نبوده لذا پاسخی روشن در این باره نداریم

سین;733659 نوشت:
برادر قبول دارید که مردم در جهنم متوجه آن نعمات باطنی نیستند و شهوت خوردن دارند که مانند شتران آب می‌نوشند؟ آیا وصف کردن خوردن و آشامیدن ایشان در جهنم هم تشبیه معقول به محسوس است با آنکه آنها در مقام عقل نیستند و دون شأن حیوانیت هستند؟ اگر قبول دارید که وصف خوردن ایشان تنها کنایه و مجاز نیست آیا قبول ندارید که ایشان و بهشتیان در قیامت بر یک مبنا محشور شده‌اند؟ چطور اینها جسم داشته باشند و آنها نداشته باشند؟

ما کی گفتیم جهنمیان جسم دارند؟
سین;733659 نوشت:
اگر محکمند که نیازی به تأویل ندارند و اگر متشابهند ما و شما مجاز به تأویل شخصی آنها نیستیم ... پس جسمانی نبودن بهشت را از آیات و روایات برایمان اثبات کن

ما اثبات نکردیم که معاد جسمانی نیست
بلکه ثابت می کنیم معاد جسمانی از محکمات قرآن نیست
هم بواسطه خود قرآن و هم با دیگر دلایل

معاد جسمانی و مشغول شدن به نعمت های دنیاگونه مستلزم حتی یک ذره آلودگی نداشتن و گذر از برزخ ها و معطلی مواقف قیامت نیست و حتی مستلزم محروم بودن جهنمیان از آن نیست
چراکه نه خداوند بخیل است ونه ادراک چنین بهشتی منوط به این سختگیریهاست لذا مسئله دشواریهای بعد از مرگ و نجات آدمی در جهان واپسین مطابق با یک جایگاه روحانی و انسانی است نه جسمانی و حیوانی
مرتبه حیوانی همین دنیاست که همه قابلیت درک آن را داشته اند که آنرا پشت سر میگداریم

یاحق

Serat;733733 نوشت:
اگر هم طبق نظر شما قصد تشبیه و استعاره داشته باشد در آیات دیگر به این مطلب اشاره میکند.

آیات متشابه ، با رجوع به آیات محکم است که تفسیر میشوند.

شما زمانی میتوانید ادعا کنید این آیات متشابهند که بتوانید از خود قرآن کریم شاهدی بر ادعای خود بیاورید. مثل آیه الرحمن علی العرش استوی که با رجوع به آیه لیس کمثله شی میتوان فهمید منظور این آیه استقرار جسمانی خداوند نیست، بلکه منظور احاطه بر ملک است

اولا: در چندین آیه که در مورد خود بهشت است با همین عبارت مثال زدن شروع شده..میماند که از کجا بدانیم این تشبیهات معقول به محسوس است و محسوس به محسوس نیست
ثانیا: اینطور نیست که حتما قرآن باید با قرآن معنا شود گاهی با یک دلیل محکم عقلی و یا کشف علمی و استناد به حدیثی معتبر میتوان آیات متشابه را معنا کرد لذا مثل آیات مورد نظر شما لزومی ندارد که حتما با یک واسطه آیه را تاویل کنیم بلکه با چند واسطه هم این امکان هست

بعنوان مثال شما بواسطه خود قرآن ثابت کردید که خدا با حواس ظاهری دیده نمیشود پس خداوند جسم نیست
حال ما از این معنا استفاده میکنیم برای تفسیر مثالا آیه انا لله و علیه الراجعون و به این معنا میرسیم که بازگشت ما به سوی خدا جسمانی نیست...میگویید از کجا میدونید منظور چنین بازگشتی است؟
میگوییم از آنجا که وقتی از خدابودیم(انا لله) جسم نبودیم

مثال دیگر: در روایت داریم که زمین هیچگاه از آدم خالی نبوده و نخواهد بود و دلیل فلسفی داریم که عالم ماده ازلی و ابدی است
با چنین استناداتی مخصوصا با استناد به این حدیث راهی نداریم که آیاتی را که در ظاهر به معاد جسمانی و جمع آوری استخوانها دارد را به معنای دیگر تاویل کنیم

و نهایتا با وجود این قراین مستقیم و غیر مستقیم جواب سوال اول هم داده میشود(نوع تمثیل ها)
حداقل اینکه تمثیل های مربوط به بهشت از باب اینکه از نوع تشبیه معقول به محسوس است بسیار تقویت میشود

یاحق

ملاali;733830 نوشت:
ما اثبات نکردیم که معاد جسمانی نیست
بلکه ثابت می کنیم معاد جسمانی از محکمات قرآن نیست


تا زمانی که شما دیگر ادعا ها را ابطال نکنید، مدعای شما ثابت نمیشود.
از طرفی ظواهر قران حجت است و هیچ کس نگفته فقط محکمات حجت اند.


اگر قائل به تاویل حجم عظیمی از ایات قران در مورد معاد جسمانی[1] شویم دیگر برای قران و ظواهرش حجیتی باقی نمیماند، در حالی که تاویل ضوابطی دارد [2]و تنها در ایات معدودی بکار میرود.


[/HR][1]
1.آيه‌هايي كه به شرح قصة ابراهيم، گاو بني‌اسرائيل، احياي عزير، و اصحاب كهف پرداخته‌اند (ر.ك: ملا صدرا، المظاهر الالهيه، 278ـ279)؛
2. آيه‌هايي كه به روشني مي‎گويند انسان از زمين خلق شده است و به آن باز مي‎گردد و سپس از آن بيرون مي‎آيد؛
3. آيه‌هايي كه حشر در روز قيامت را بيرون آمدن از قبر مي‌دانند؛
4. آيه‌هايي كه بيانگر آن‌اند كه در روز قيامت اعضاي انسان به اعمال او گواهي مي‌دهند (تفسير اين اعضا به اعضاي برزخي و صورت‌هاي بدون ماده بر خلاف ظاهر است)؛
5. آيه‌هايي كه بر دگرگوني بدن در دوزخ دلالت دارند؛
6. آيه‌هايي كه شبهه‌هاي منكران معاد را يادآور مي‎شوند
7. آيه‌هايي كه ناظر به لذايذ و آلام جسماني اخروي‌اند.

[2]
تأويل چون از اقسام دلالت باطني کلام است، جزو دلالت التزامي غير بين است که آن هم به نوبه خود از اقسام دلالت لفظي است و تمام اقسام دلالت الفاظ ملاک هايي دارد، لذا تأويل هم نياز به ملاک مشخصي دارد. ضوابط تأويل بدين شرح است: اول: رعايت نظم و دقت در کنار گذاشتن خصوصيات کلام مورد تأويل و تجريد آن از قراين خاصه است تا حقيقت آن در قالب مفهوم عام روشن شود. دوم: رعايت مناسبت و ارتباط تنگاتنگ بين معناي ظاهري و باطني و چون تأويل يعني مفهوم عام منتزع از فحواي کلام، پس در انتزاع اين مفهوم عام، بايد مناسبت لفظي يا معنوي رعايت شود. سوم: مفهوم به دست آمده پس از الغاي خصوصيات، به گونه اي باشد که نسبت آن با مورد آيه، نسبت عام به خاص باشد. يعني مورد آيه يکي از مصاديق مفهوم به دست آمده قرار گيرد. به عبارت ديگر، مجموع ظاهر و باطن به منزله استدلال منطقي مي شود. فحواي عام مانند کبري که بر صغري که مورد خاص تنزيل است، منطبق ميشود و توافق تأويل با تنزيل و عام و خاص حاصل ميشود.

صفائی;733855 نوشت:
اگر قائل به تاویل حجم عظیمی از ایات قران در مورد معاد جسمانی[1] شویم دیگر برای قران و ظواهرش حجیتی باقی نمیماند، در حالی که تاویل ضوابطی دارد [2]و تنها در ایات معدودی بکار میرود.

صفائی;733849 نوشت:
از طرفی ظواهر قران حجت است و هیچ کس نگفته فقط محکمات حجت اند.

به اندازه کافی توضیح داده شد که هیچ لزومی وجود ندارد که ظاهر آیات معاد حجت باشند که اگر داشت حتما قیودی میداشتند

اما نه تنها قیودی در این باره ندارند بلکه قراین نقلی و عقلی بسیاری وجود دارد که خلاف ظاهر آیات را میرساند

اگر معاد جسمانی بود و با همین خواسته های دنیایی پاداش داده میشدیم هیچ لزومی نداشت که ذره ایی آلودگی نداشته باشیم و گذر از برزخ ها و مواقف طولانی قیامت را بگذرانیم
چراکه نه خداوند بخیل است و نه درک نعمات جسمانی قابلیتی میخواهد که عموم انسانها نداشته باشند
لذا اونچه که نیازمند به پاکی مطلق و بعضا معطلی های بسیار است یک مقام روحانی است نه جسمانی

صادق;733558 نوشت:
عزیز گرامی کاسه نباید ازآش داغ تر باشد .
قران کریم در آنهمه آیات مسله جسمانیت وحضور جسمانی شما را مطرح نموده از جمله به این صراحت فرمود :
أ یحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه (قیامت,3و4)
= خطوط سر انگشتان تان بر می گردد .
_ یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون (نور ,24)
_ حتّی اذا ما جاوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون (فصّلت,20)
_ الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون (یس,65)
آیا با این همه نص قرانی باز هم تردید ؟؟؟؟؟

سلام
شما یکبار میفرمایید که نعمات اخروی قابل مقایسه نیستند ولی جای دیگر میخواهید همین نعمات ظاهری را ثابت کنید

ملاali;733979 نوشت:
اگر معاد جسمانی بود و با همین خواسته های دنیایی پاداش داده میشدیم هیچ لزومی نداشت که ذره ایی آلودگی نداشته باشیم و گذر از برزخ ها و مواقف طولانی قیامت را بگذرانیم
چراکه نه خداوند بخیل است و نه درک نعمات جسمانی قابلیتی میخواهد که عموم انسانها نداشته باشند
لذا اونچه که نیازمند به پاکی مطلق و بعضا معطلی های بسیار است یک مقام روحانی است نه جسمانی

همانطور که خداوند دارای جود مطلق است و بخیل نیست دارای حکمت هم هست و نعمات اعم از مادی و معنوی را به اهلش عطا میکند، بنابراین صرف قابلیت کلی انسانها برای دریافت نعمات جسمانی کافی نیست و باید قابلیت خاصی(قابلیت دریافت نعمت در اخرت که به سبب انجام اعمال شایسته حاصل میشود) داشته باشند.
اینکه خداوند جواد است به این معنا نیست که گنه کار و مومن را به یک چوب براند و همه در اخرت را متنعم کند!!!!
پاداش در قبال عمل است و هیچ ربطی به جسمانی و یا روحانی بودن معاد ندارد.
البته اینکه اگر انسان ذره ای ناپاکی داشته باشد وارد بهشت نمیشود سخن حقی است اما هیچ ربطی به اثبات معاد روحانی ندارد، زیرا روح انسان در دنیا ، برزخ و اخرت طبق روایت امام صادق(ع) و اثبات ان در حکمت متعالیه محتاج بدن است.(مسلما بدن این دنیایی با مثالی و اخرتی متفاوت است و نباید انتظار خصوصیات این دنیا را از ان داشت)
نکته اصلی اینه که کسی منکر لذات روحانی و برتری انها نیست اما ادله معاد روحانی نه تنها ناقص و ناکار امدند بلکه معارض های عقلی و نقلی هم دارند.

صفائی;733995 نوشت:
همانطور که خداوند دارای جود مطلق است و بخیل نیست دارای حکمت هم هست و نعمات اعم از مادی و معنوی را به اهلش عطا میکند، بنابراین صرف قابلیت کلی انسانها برای دریافت نعمات جسمانی کافی نیست و باید قابلیت خاصی(قابلیت دریافت نعمت در اخرت که به سبب انجام اعمال شایسته حاصل میشود) داشته باشند.
اینکه خداوند جواد است به این معنا نیست که گنه کار و مومن را به یک چوب براند و همه در اخرت را متنعم کند!!!!

مثال روشنش همین دنیاست که نمیتونید منکر آن بشید
اما همین مطلب که پاداش به عمل است یا بهتر بگوییم عین عمل است خود بهترین دلیل است که عالم آخرت روحانی است

ملاali;734002 نوشت:
اما همین مطلب که پاداش به عمل است یا بهتر بگوییم عین عمل است خود بهترین دلیل است که عالم آخرت روحانی است

اتفاقا تجسم اعمال(یا همان ظهور عمل در اخرت) که روایات و ایات زیادی هم در این مورد داریم ناقض نظر شماست. (البته اگر تمام این ایات و روایات را تاویل نکنید...)

ملاali;734002 نوشت:
مثال روشنش همین دنیاست که نمیتونید منکر آن بشید

اگر به تفاسیر مراجعه کنید و تفاوت معنای رحمان و رحیم را ملاحظه کنید در میابید که خداوند متعال یک رحمت واسعه دارد که مختص دنیاست(ربطی به جسمانی یا روحانی بودن مخلوقات هم ندارد) و یک رحمت رحیمیه دارد که مختص مومنین و در اخرت است. منظور بنده رحیمیت الهی بود که ظرف تحققش اخرت است.

صفائی;734006 نوشت:
اتفاقا تجسم اعمال(یا همان ظهور عمل در اخرت) که روایات و ایات زیادی هم در این مورد داریم ناقض نظر شماست. (البته اگر تمام این ایات و روایات را تاویل نکنید...)

تجسم اعمالی اگر باشد مربوط به برزخ است
اما بعد از برزخ عالم عقلانی است و دیگر معنای مطلق میشود

صفائی;734006 نوشت:
اگر به تفاسیر مراجعه کنید و تفاوت معنای رحمان و رحیم را ملاحظه کنید در میابید که خداوند متعال یک رحمت واسعه دارد که مختص دنیاست(ربطی به جسمانی یا روحانی بودن مخلوقات هم ندارد) و یک رحمت رحیمیه دارد که مختص مومنین و در اخرت است. منظور بنده رحیمیت الهی بود که ظرف تحققش اخرت است.

به هر حال همین نوع سخنهاست که نظریه معاد روحانی را به میدان آورده...اگر معاد جسمانی بود رحمانیت عام هم بود
این به هیچ وجه باور پذیر نیست که مسئله نجات الهی و رستگار شدن برای رسیدن به اداره بطن و فرج باشد
خواهشا حال ما رو بیشتر ازین بد نکنید

بهشت یعنی رها شدن از شهوت و رسیدن به آرامش واقعی نباید بهشت را از کانال غرایزی که بدنی هستند و با مرگ بدن نابود میشوند معنا کرد
این بدن و غرایز حیوانی اش به زودی با مرگ نابود میشود و همه این نگاه های قیاسی از بین میرود

موفق باشید

ملاali;734008 نوشت:
تجسم اعمالی اگر باشد مربوط به برزخ است
اما بعد از برزخ عالم عقلانی است و دیگر معنای مطلق میشود

حدیث معروف پیامبر(ص) در مورد اصناف انسانها مربوط به محشر و قیامت است نه برزخ.
ایات:
← آیه اول
«یومئذ یصدر الناس اشتاتاً لیروا اعمالهم• فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره• و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.»«در آن روز مردم به صورت گروه‌های مختلف از قبر خارج می‌شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس به اندازه سنگینی ذره‌ای کار خیر انجام داده آن را می‌بیند، و هر کس به اندازه سنگینی ذره‌ای کار بد انجام داده باشد آن را می‌بیند.» [۳] منکرین تجسم اعمال، در تاویل آیه گفته‌اند: «مراد لیروا جزاء اعمالهم» است.

← آیه دوم
«یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امداً بعیداً.»«روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر می‌بیند و دوست دارد میان او آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانی زیادی باشد.» [۴]

← آیه سوم
«سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة.»«به زودی در روز قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند همانند طوقی به گردن آنها می‌افکنند.» [۵]

← آیه چهارم
«و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً.»«در آن روز همه اعمال خود را حاضر می‌بینند و پروردگارت به احدی ظلم نمی‌کند.» [۶]

← آیه پنجم
«انما تجزون ما کنتم تعملون.»«در آن روز تنها به اعمالتان جزا داده می‌شوید.» [۷] [۸] (کلمه «انما» حصر را می‌فهماند. یعنی: شما جزا داده می‌شوید به نفس عملی که انجام داده‌اید و عمل شما جزای شما خواهد بود. و نمی‌گوید: «انما تجزون بما کنتم» خدا شما را مجازات می‌کند به جهت اعمالی که انجام داده‌اید.)

← آیه ششم
«و اذا الجحیم سعرت• و اذا الجنة ازلفت• علمت نفس ما احضرت»«در آن هنگام که دوزخ شعله ور گردد و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، آری در آن موقع هر کس می‌داند چه چیزی را آماده کرده است.» [۹]

← آیه هفتم
«یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون.»«در آن روز طلا و نقره‌ای را که جمع آوری کرده‌اید در آتش جهنم گداخته کرده و با آن پیشانی و پهلوها و پشتهایشان را داغ می‌کنند و به آنها می‌گویند که این همان چیزی است که برای خود گنجینه ساختید. پس بچشید چیزی را که برای خود اندوختید.» [۱۰]

← آیه هشتم
«فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لا تجزون الا ما کنتم تعملون.»«در آن روز به آنها گفته می‌شود: امروز به هیچ کس ذره‌ای ستم نمی‌شود، و جز آنچه را عمل می‌کردید جزا داده نمی‌شوید.» [۱۱]

← آیه نهم
«و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعملون.» «کسانی که اعمال بدی انجام دهند، با صورت در آتش افکنده می‌شوند، آیا جزایی جز آنچه عمل می‌کردید خواهید داشت؟» [۱۲]

← آیه دهم
«و لکل درجات مما عملوا و لیوفیهم اعمالهم و هم لا یظلمون.» «برای هر کدام از آنها درجاتی ست بر طبق اعمالی که انجام داده‌اند، تا خداوند کارهایشان را بی کم و کاست به آنها تحویل دهد؛ و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد.» [۱۳]

← آیه یازدهم
«و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.»«و به هر کس آنچه انجام داده است بی کم و کاست داده می‌شود و خدا نسبت به آنچه انجام می‌دادند از همه آگاهتر است.»[۱۴]

← آیه دوازدهم
«و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون.»«و آنچه از اموال انفاق می‌کنید برای خودتان است و هرگز به شما ستم نخواهد شد.» [۱۵]

← آیه سیزدهم
«ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلماً انما یاکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً.»«کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می‌خورند در حقیقت تنها آتش می‌خورند و به زودی در شعله‌های آتش می‌سوزند.» [۱۶]

← آیه چهاردهم
«و بدالهم سیئات ماکسبوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن.»«در آن روز اعمال بدی را که انجام داده‌اند برای آنها ظاهر می‌شود و آنچه را که استهزاء می‌کردند بر آنها واقع می‌گردد.»[۱۷]

← آیه پانزدهم
«و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و اضل سبیلاً.»«هر کس در این جهان نابینا است در عالم آخرت نیز نابینا و گمراه تر خواهد بود.» [۱۸]

← آیه شانزدهم
«و نحشروهم بوم القیامة علی وجوههم عمیاً و بکماً و صماً.» [۱۹]
«گمراهان را در روز قیامت کور و گنگ و کر محشور خواهیم کرد.»

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام در معنای آیه «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة» [۲۰] سئوال می‌کند آن حضرت در پاسخ می‌فرماید: «ما من عبد منع زکاة ماله الا جعل اللَّه ذالک یوم القیامة ثعباناً من نار مطوقاً فی عنقه.» «هیچ بنده‌ای نیست که از پرداختن زکات خودداری کند مگر این که خداوند آن را روز قیامت مبدل به اژدهایی آتشین می‌کند که طوق گردن او می‌شود.» [۲۱] [۲۲]

[=Franklin Gothic Medium]

ملاali;733092 نوشت:
باسلام و احترام
...
روایت هست که قبل از آدم نیز آدم بوده و بعد از آن نیز خواهد بود و زمین هیچگاه خالی از این مخلوق نخواهد بود...این روایت خود به تنهایی و بدون نیاز به بحث های فلسفی و عرفانی معادی را که ظاهر آیات میگویند را نفی میکند چرا که وقتی صحبت از ادوار مختلف و بی پایان آدمی در زمین پیش می آید این سوال هم ایجاد میشود که خب پس قیامت آنان و بهشت و جهنمشان چه شد؟ و ما این وسط چیکار میکنیم؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب ملاعلی و رحمت خدا بر شما
عذرخواهی می‌کنم که پاسخ به این پست شما از قلمم افتاده بود ...
بحث این مسأله طولانی است و حقیر هم پاسخ قطعی برای آن ندارم ولی راه‌هایی وجود دارد که بتواند آن را پاسخ بدهد ... یک نمونه‌اش این است که مطابق آیات و روایات و برداشت برخی از علما از آن‌ها دو بهشت و دو جهنم داریم، یکی بهشت بالاتر و دیگری بهشت پایین‌تر و باز جهنم بالاتر و بعد جهنم پایین‌تر ... بهشت پایینی و جهنم بالایی موقتند، جهنمیان جهنم بالایی آنهایی هستند که بالأخره بعد از تحمل عذاب خود به بهشت برده می‌شوند «
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْ‌ضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَ‌بُّكَ» و البته به بهشت پایینی و بهشتیان بهشت پایینی نیز به مرور رشد کرده و به بهشت بالایی برده می‌شوند «وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْ‌ضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَ‌بُّكَ» و بعد بهشت پایینی و جهنم بالایی که دوامشان تا انتهای عمر آسمان‌ها و زمین است به همراه آسمان و زمین بساطشان به کل برچیده می‌شود ... در اینجاست که خلقتی نو امکان دارد رخ داده و آسمان‌ها و زمین‌های دیگری خلق شوند که اشاره‌ی به این معنا را در روایتی دیدم که متأسفانه الأن به خاطر ندارم ... در این میان بهشتیان و جهنمیان نظیر آسمان‌ها و زمین فعلی (و شاید آسمان‌ها و زمین‌های قبلی) در بهشتی در ورای آسمان‌های هفت‌گانه و در جهنمی در زیر زمین سفلی ابدی می‌شوند ... پیشاپیش البته بگویم که این بیان مخالفانی هم دارد که جناب serat احتمالاً همچنان نماینده‌ی برخی از مخالفان هستند، البته احتمالاً تا اینجای کار را قبول داشته باشند چون روایاتی برایشان داریم ولی معتقدند که جهنمیان در زیر زمین سفلی نهایتاً معدوم می‌شوند، گرچه روایاتی هم داریم که ایشان تا ابدالآباد و ابدالآبدین در جهنم معذب خواهند بود ...

خلاصه اینکه نتیجه‌ای که شما گرفتید بزرگوار تنها نتیجه‌ی ممکن نیست ... حقیر حتی به طرق دیگری هم می‌توانم این مشکل را حل کنم ولی طریق بالا موجه‌تر است ...

ملاali;733092 نوشت:
و باز حدیث داریم که جهنم و بهشت هم اکنون موجود است
اینجاست که برایمان مسجل میشود اساسا مسئله قیامت و آخرت ورای این عالم است و در این نشئه مادی رخ نمیدهد


با آیات قرآن و تفسیر روایی آنها باز این نظر شما مردود است ... بله جهنم و بهشت هم وجود دارند و هم همه‌ی ما که الآن مشغول این بحث هستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم در آن‌ها هستیم ... در واقع ما اصلاً در دنیا نیستیم و در بهشت یا جهنم هستیم و چیزی که باعث شده ما فکر کنیم در دنیا هستیم پرده‌های غفلت است که از جنس حواس ظاهری هستند ... فیلترهایی که توجه ما معطوف به خروجی آنهاست و از علوم دیگر و آنچه واقعاً در اطرافمان می‌گذارد غافلیم ... مانند کسی که دوربینی به دستش گرفته است و دوردست‌ها را می‌بیند و گمان می‌کند آنجاست و از عقربی که در ۱۰ سانتی‌متری‌اش آماده‌ی نیش زدن نه از ره کینه است غافل است ...
مطابق روایت مبارکه اینکه خداوند فرموده است که «جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ» و در آن از فعل «يَصْلَوْنَ» استفاده کرده است کلید حل معمای شماست ... همه آن را ترجمه می‌کنند وارد شدن به جهنم حال آنکه معنای درست‌تر آن وصل شدن است و منظور از آن مطابق با روایت مبارکه این است که بدن به روحی که از پیش در جهنم بوده است ملحق می‌شود! مشابه این مطلب را صریحاً در قران ندیدم که برای بهشتیان هم مطرح شود ولی ظاهر مسأله این است که برای ایشان هم برقرار باشد ... ما همین الآن هم در بهشت یا جهنم هستیم و ملاک هم وضع حالیه‌ی افراد است چرا که ایمان ممکن است مستودع باشد و توبه هم گناهان را می‌آمرزد و این یعنی انتقال از بهشت به جهنم و بالعکس ... کسانی که گاهی کار خوب می‌کنند و گاهی کناه می‌کنند بر روی مرز میان بهشت و جهنم در حرکتند ... گاه متنعمند به نور هدایت و شیرینی ایمان و قرب به خدا را می‌چشند و گاه در پرتگاه‌هایی از پرتگاه‌های جهنم سقوط می‌کنند و دردنیا تنها اگر در باطن خود تعمق کنند آثاری از آن بهشت و جهنم را می‌یابند ولی اگر از توجه به باطل خود غافل شوند و دل به ظاهر دنیا خوش کنند در آخرت که پرده‌ها کنار رود محل فعلی خود را خواهند یافت، مانند کسی که در خواب راه رفته و یا حرک کرده و از پرتگاهی افتاده است و وقتی بیدار می‌شود خود را در باتلاق و پرتگاهی پر از عقرب و مار می‌یابد ... این بیداری وقتی است که پرده‌ها کنار رود نه اینکه ظاهر محو شود و فقط درک باطنی باقی بماند ... کنار رفتن پرده‌ها هم صریحاً در آیات قرآن و روایات آمده ان شاء الله آنها را دیگر نخواهید تأویل کنید ... کنار رفتن پرده یعنی آشکار شدن پشت آن ... «لَّقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُ‌كَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»

برادر به راستی اگر بخواهید جسمانی بودن معاد را از اعتقادات خود بردارید باید بسیاری از آیات و روایات را به میل خود تأویل کنید ... تا چه اندازه به این کار خود ادامه خواهید داد؟

ملاali;733092 نوشت:
چون نمیشود هم ظاهر و هم باطن ظاهر باشند

اگر پرده‌ای تاریک و ظلمانی نباشد ظاهر ظاهر است و باطن هم باطن است ولی باطن از همان ظاهر هم دیده می‌شود ... در قیامت پرده‌ها برداشته می‌شوند و ظاهر بر وفق باطن است ستار بودن خداوند دیگر به معنایی که در دنیا هست رخ نمی‌دهد ... در قیامت خدا اگر بخواهد ستار باشد باطن را هم باید پاک کند چون اگر نکند در نبود پرده‌ها در یوم تبلی السرائر باز باطن آلوده‌ی شخص دیده می‌شود ... و جالب است که خداوند به مؤمنین این وعده را داده است که قبل از ورودشان به بهشت آن آلودگی‌های باطنی را برایشان پاک کند و خداوند جبران‌گر است و جبار
ملاali;733092 نوشت:
ماده و معنا در مقابل همند نه باهم

در قابل هم نیستند ... سیب و پوست سیب در مقابل هم نیستند بلکه سیب حجم است و پوست سیب مرز آن که سطح است ... سطح آب ایا در مقابل و ضد حجم آبی است که به آن سطح احاطه شده است؟ خیر! ... ولی این امکان هست که برخی خواص سطحی با برخی خواص حجمی متفاوت باشد ... و همینطور هم هست
ملاali;733092 نوشت:
اینکه میگویید در آخرت ظاهر و باطن یکی اند یعنی چه؟

یعنی اگر باطن را تصویر کنید بر ظاهر به خود ظاهر می‌رسید ... در دنیا اگر باطن در ظاهر توصیف شود ممکن است با ظاهری که ما برایش می‌شناسیم سازگار نباشد ... مثل اینکه خوردن مال یتیم را چرب و شیرین گمان می‌کنند و خدا فرموده است که آتش است که می‌خورند ... ظاهر این اتش باطنی چطور شد چرب و شیرین؟ ایا این ظاهر و باطن با هم سازگارند؟ نیستند! ولی در قیامت و بعد از آن در جهنم سازگار خواهند شد ... چه در بهشت و چه در جهنم ... در مورد جهنم مثلاً یکجا خداوند می‌فرماید که این آتش پوستشان را می‌سوزاند و یکجا می‌گوید قلبشان را معذب می‌کند «
نَارُ‌ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»
ملاali;733092 نوشت:
ما بر این اساس مقام ظاهر را منتفی میدانیم که قبول آن در آخرت مستلزم دنیای مجدد است ..مستلزم کثرت خواهی است نه خداخواهی و نه آخرتی که به معنای برگشتن به اصل خویش است

دنیا ماهیتش حجاب ظلمانی بودنش است ... ماهیت دنیا فریب بودنش است ... سراب بودنش است ...
مَتَاعُ الْغُرُ‌ورِ‌ بودنش است ... شما این خاصیت را از دنیا بردارید تا در قیامت و آخرت باشید بدون آنکه از جسمانی بودن خارج شوید ... منتهی نکته‌ای که باید توجه شود این است که برداشتن حجاب یعنی ظاهر باید کن‌فیکون شود چون با وجود حجاب‌ها ظاهر با باطن لزوماً‌ سازگار نیست، به همین دلیل در آستانه‌ی قیامت خبر از یک کن‌فیکون هم داده شده‌ایم ... همه چیز هلاک می‌شود مگر وجه ربک ذو الجلال و الإکرام

در مورد اینکه نگران توجه به کثرت و غافل شدن از وحدت در بهشت هستید را هم که برادر همان ابتدای بحث گفتیم ... شما آیا الان نفس کشیدنتان مانع از نماز خواندنتان و توجه ظاهری‌اتان به قبله و توجه باطنی‌اتان به قلبتان و خدا می‌شود؟ اگر وسط همان نماز خواندن باد روح‌افزایی بوزد آیا از خدا غافل می‌شوید یا معنویت و توجهتان به خدا بیشتر می‌شود؟ ... جالب است که مثلاً وارد شده است که اگر ظهر هوا خیلی گرم بود صبر کنید و نمازتان را به تأخیر بیاندازید تا حرارت کمی کمتر شود ... اما حقیر تا کنون جایی ندیدم که اگر هوا خیلی خوب و خوشایند بود هم نماز نخوانید تا هوا کمی معمولی‌تر شود ... اتفاقا دیده‌ام برخی از علما را که می‌گویند قبل از نماز مثلاً عود روشن کنید تا فضا معطر شود، اگر درست خاطرم باشد ...
مثال دیگر برایتان بزنم ... به حج اگر مشرف شده باشید می‌بینید که با وجود وهابیت ملعون ولی باز مکه و مدینه صفای خاصی دارند! آنجا دل انسان عجیب مأنوس با یا خدا و توجه به اهل بیت علیهم‌السلام می‌شود ... همه چیز در ظاهر معمولی است ولی رنگ خدایی دارد و صفای دیگری هم دارد ... یا در کربلا ... یا در مشهد ... یا در سامرّا که اصلاً آن را سامرّا گفتند چون مایه‌ی شادی هر بازدید کننده‌ای است «
سُرّ من رأی» ... یا نجف اشرف که حالتی از ابهت را دارد ... آنجاها باطنی وجود دارد که به ظاهرهایی معمولی رنگ خاصی می‌زند ... بهشت هم ظاهر برخی از نعماتش مانند نعمات دنیاست مگرنه آنجا همه چیز بوی خدا می‌دهد، حال و هوای خدایی بودن را دارد، انسان مأنوس به خداست، معنویت اوج می‌زند، همه مشغول ذکر خدایند و زبانشان به حمد خدا گشوده است ... این چنین فضایی ظاهرش انسان را از یاد خدا باز نداشته و مشغول نمی‌کند بلکه حتی مشغولیتش هم باز رنگ خدایی دارد و انس با خدا را به همراه دارد ... این حال را از مجنون بپرسید زمانی که لیلی سیبی به او داده باشد که بخورد، او با هر گازی که از سیب می‌زند یادش به لیلی است که سیب را به او داده است، این سیب اگرچه سیب است و خوش‌مزه است ولی نشان از لطف لیلی به او داشته است ... آیا بهشتیان سیب بخورند و به یاد خدا نباشند و در طعم ظاهری سیب بمانند؟
ملاali;733092 نوشت:
اینکه جهان واپسین همانند دنیاست با این تفاوت که در آن فریبی نیست و پایدار و نامحدود است نمیتواند معنای آخرت و بازگشتن به خدا باشد
آخرت در برابر دنیاست نه تکامل یافته آن ...همانطور که معنا دربرابر ماده است و باطن در برابر ظاهر است


حقیر نقدی کردم که معنای آیه‌ی استرجاء را به چه نحو دیگری نیز می‌توان فهمید، بنا بر این تفسیر احتمالی مشکل مدّ نظر شما موضعیت خود را از دست می‌دهد چون قرار نیست کسی به کنه خدا برسد که بگوییم حتماً مادی نیست ... گرچه اینکه مخلوقات به کنه خدا نمی‌رسند به نظر می‌رسد واضح هم باشد ...
یک نکته‌ای که هست این است که در تفکر اسلامی وجودها منزوی نیستند و گاهی در طول یکدیگر و در امتداد هم هستند ... بنابراین هر وجودی از جایی به بعد هویت خود را کسب می‌کند و دیگر معنایی ندارد که کسی ادعا کند که این موجود با این ماهیت خاص می‌تواند به ورای آن حدی که با آن تعریف شده است برسد ... حالا انسان اگر انسان است چطور می‌خواهد به خدا برسد؟ مگر اینکه عدم شود ... منظور شما همین است؟ ... اگر بخواهند عدم شوند اولاً عبارت به خدا بازگشتن معنایی نخواهد داشت چون آنچه قرار است بازگردد دیگر وجود ندارد، ثانیاً دیگر ما و من و شمایی در این وحدت مطرح نبوده و فقط خدا خواهد بود و این چگونه بهشتی خواهد بود در این صورت؟ بماند که در روایت مبارکه هم آمده است که برای بقاء خلق شده‌اید و نه نابودی و فناء ... پس شما اگر می‌خواهید بازگشت به سوی خدا را دلیل بر غیرجسمانی بودن بگیرید اول نشان دهید که اصلاً بهشت و بهشتیان وجود خواهد داشت اگر بازگشتشان به سوی خداست و قرار است به خود خدا برگردند و به او برسند ...

آخرت عمق دنیاست ... فقط در دنیا ظاهر ممکن است زینت داده شده باشد و باطنش کرم‌خورده باشد، یا ظاهر خراب باشد و باطن شیرین و سالم باشد، در تحولات پیش از قیامت این تضاد بین ظاهر و باطن برطرف می‌شود و آنچه باقی می‌ماند باطن است و ظاهر هبائا منثورا می‌شود ... سپس ظاهری جدید در توافق با آن باطن ساخته می‌شود و آنچه هلاک شده بود دوباره با ثور دوم اسرافیل محشر برپا می‌شود و ماهیت‌های بازسازی شده ظاهر می‌گردند با عمق و باطن آن و ظاهر و پوسته‌ی آن ...

ملاali;733092 نوشت:
یکی شدن ظاهر و باطن نمیتواند معنای آخرت باشد کمااینکه خیلی ها در همین دنیا به مقام توحید رسیده اند اما وارد آخرت نشده اند
لذا معنای آخرت نمیتواند صرف مقام توحیدی داشتن باشد
ضمن اینکه اگر از آخرت فقط همین معنارا هم بگیریم باز لذات جسمانی موضوعیتی ندارد چرا که در نظر غیر موحد است و عالم طبیعت است که اداره بطن و فرج موضوعیت دارد نه برای موحد ،و نه در عالمی که به ذاته بقا دارد


به گمانم توجه به معنای قرب نوافل و قرب فرائض احتمالاً پاسخ این مشکل را بدهد
ملاali;733092 نوشت:
و اما در مورد ظاهر آیات در پست های قبلی عرض کردم

1-قیودی ندارند که نتوانیم به چیز دیگر معنا نکنیم که میتوانستند داشته باشند
2-از دیگرآیات بدست می آید که زبان قرآن خالی از تمثیل و استعاره نیست

سخن صریح و محکم یعنی نتوان برداشت های متفاوت داشت بعنوان مثال:
ای اهل ایمان هرآنچه که در دنیا میخواهید عینا در آخرت موجود است و ما شما را در آخرت بی نیاز از خوردن ،آشامیدن و مسکن قرار ندادیم
ای اهل ایمان شما با همین وجودیت و مایحتاج دنیایی بعد از مرگ موجودید


اگر از متشابهات هستند برای تأویل آنها نیاز به دلیل از ایات و روایات دیگر است و نمی‌توان سر خود معنایی را حمل بر آنها کرد! این یک قید است و در نتیجه قیودی داریم و بی‌قید نیستیم ...
در مورد باقی بخش‌ها پیشتر نظرم را دادم ... :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

ملاali;733807 نوشت:
سلام
چه کسی گفته که فقط بعضی از انسانها به عالم عقلی میرسند؟
ما یه عالم ماده داریم(دنیا) یه مثال داریم(برزخ) و عالم عقول(آخرت)
آیا قراره عموم انسانها از برزخ فراتر نروند؟ اینکه با آیات مطابق نیست


سلام علیکم .

جسم مثالی انسانها صرفا" فقط در برزخ به همراه آنها نیست. در همین دنیا هم با انسان است. جسم مثالی طینت اصلی انسان است.

خداونددر بیان خلقت انسان میفرماید انسان را از طین (خاک آمیخته با آب) خلق کردیم سپس از روح خود در او دمیدیم.

بعد از آن انسان در سیر نزولی به عالم مادی ، دارای جسم مادی شد.

پس اگر انسان در برزخ با جسم مثالی اش هست این جسم را در برزخ به عاریه از ناکجا آباد بدست نیاورده بلکه از همین دنیا با او بوده. وقتی هم که وارد قیامت شد چون هنوز هم انسان است و خلقتش از همان طین بوده با همان خواهد بود.

[SPOILER]
اما چون آخرت متکاملتر است برعکس دنیا با جسمی متکاملتر محشور خواهد شد...[/SPOILER](قبول ندارید، لطفا ثابت کنید)

اما چرا بعضی از انسانها بصورت حیوان محشور میشوند؛ دلیلش معاد روحانی " محض " نیست. چرا؟ چون هر انسانی به هر شکلی که وارد عرصه محشر شود کاملا شناخته شده است و مشخص است که این فرد چه کسی است.

پس
تغییر صورت فقط روحانی نبوده و جسمانی هم است.

گفتیم در همین دنیای مادی انسان مادی مثل پیامبر اکرم صلی الله علیه واله توانستند به مرتبه ای نائل شوند که فرشته وحی جبرئیل هم نتوانست به آن مرتبه برسد.

اگر لزوما" داشتن جسم ، مانع رسیدن به مرتبه عقلانی است پس باید در دنیا هم چنین چیزی محقق نشود درصورتیکه شد. موارد زیادی هم در آیات و روایات وجود دارد که نشان میدهد بعد جسمانی نمیتواند مانع رسیدن به بعد عقلانی شود ...

درصورتیکه شما جسم را مانع رسیدن به بعد عقلانی میدانید. پس لازم است مثل ما ادعای خود را ثابت کنید

ملاali;733807 نوشت:
و اما قیامت و جمع شدن در آنجا به نظر طرفداران معاد روحانی به معنی جمع شدن زمینی نیست بلکه به معنای از کثرت به وحدت رسیدن است

یعنی آنچه که هنوز تکاثر داشت در برزخ جمع شد و به وحدت تبدیل گشت

شما هنوز معمای آیه شریفه "ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه" رو حل نکردید جناب ملاعلی!!! اگر برای شما قابل قبول است که خدای متعال سخنان درهم برهم بزند ، یک سخنی بگوید و معنی دیگری را قصد کند برای ما قبول نیست...


ملاali;733807 نوشت:
و اینکه میگویید مقام عقلانی نافی داشتن مرتبه پایین نیست(یعنی بدن برزخی)
بله شاید اینطور باشد
اما موجودی که عقلانی شد دیگر چه لزومی دارد که انصراف ندهد از مرتبه پایین؟؟؟؟

چرا باید انصراف بدهد؟ مگر نه اینکه در آن جهان دیگر مرگی نیست تا روح انسان از جسمش جدا شود تا فارغ از خواسته های نفسانی به عبادت خدا بپردازد، چنانچه در همین دنیا هم دست خود انسان نیست و تا مرگش فرا نرسد نمیتواند از جسمش انصراف دهد...

[="Franklin Gothic Medium"]

ملاali;733830 نوشت:
باسلام و احترام
...
1-انا لله و انا علیه راجعون

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
ما برای خداییم نه از خدا ... بلکه لا من شیء خلق شده‌ایم و نه از خدا
:Gig:
به سوی خدا باز می‌گردیم همانطور که حضرت لوط علیه‌السلام در دنیا به سوی خدا هجرت فرمودند «وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ‌ إِلَىٰ رَ‌بِّي»
در جای دیکر هم خداوند فرموده است «وَ مَن يَخْرُ‌جْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرً‌ا إِلَى اللَّـهِ وَ رَ‌سُولِهِ ثُمَّ يُدْرِ‌كْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُ‌هُ عَلَى اللَّـهِ»
به نظر شما ایشان مجرد ازجسم خود شده‌اند با این مهاجرت به سوی خدایشان؟
ملاali;733830 نوشت:

2-آیه 61 واقعه..شما را به صورتی که نمیدانید آفرینشی تازه میبخشیم


آفرینش تازه ... اگر زندگی فقط با روح بود که با مرگ حفظ می‌شد و نیاز به آفرینش تازه نداشت :Gig: و این در مورد برزخ است نه قیامت ... این آیه را چطور در جهت تأیید نظر خود بیان کرده‌اید؟
ملاali;733830 نوشت:

3-آیه 48 ابراهیم...تبدل الارض غیر الارض


غیر الأرض ... نه لزوماً یک ارض خاص که مدّ نظر شماست که احتمالاً عقلی است
ملاali;733830 نوشت:

4-آخر آیه 29 اعراف..کما بداکم تعودون


بدأ ابتدایی انسان چگونه بوده است؟
تفسیر روایی این آیه را در تفسیر قمی ببینید، به کل با آنچه مدّ نظر شماست مغایرت دارد ولی حقیر از بیان آن در اینجا معذورم

ملاali;733830 نوشت:

5-آیه 28 بقره...ثم الیه ترجعون

... برشی از تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السلام در ذیل این بخش از آیه: «تُرْجَعُونَ إِلَى مَا وَعَدَكُمْ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى الطَّاعَاتِ- إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِيهَا، وَ مِنَ الْعِقَابِ عَلَى الْمَعَاصِي إِنْ كُنْتُمْ مُقَارِفِيهَا.» این معنا نظیر همان معنایی است که از آیه‌ی ۲۹ سوره‌ی اعراف هم برداشت می‌شود و باز مغایر است با معنای مدّ نظر شما
ملاali;733830 نوشت:

ما کی گفتیم جهنمیان جسم دارند؟

موافق هستید بحثمان را بگذاریم بر روی جهنمیان به جای بهشتیان؟ خوبی بحث بر روی ایشان این است که اینجا دیگر توجه به کثرت مشکلی از نظر شما هم نخواهد داشت و در نتیجه نمی‌توانید اصرار کنید که عذاب‌های ایشان آنها را از یاد خدا غافل خواهد کرد پس حتماً باید باطنی باشند و عقلی، علاوه بر اینکه شما در پاسخ به دوستان فرمودید که حتی ایشان هم در رتبه‌ی عقل هستند چون آخرت کلاً در این مقام هست و خیلی جالب باید باشد که بدانیم جهنمیان چطور در مقام عقل محشور شده‌اند ... همچنین فرموده‌اید:
[INDENT=2]
ملاali;733830 نوشت:
مرتبه حیوانی همین دنیاست که همه قابلیت درک آن را داشته اند که آنرا پشت سر میگداریم

[/INDENT]
قبول دارید که جهنم مرتبه‌اش بالاتر از مرتبه‌ی دنیا نیست و حیوانی‌تر از دنیاست؟ چطور عالمی که حیوانی‌تر از دنیاست ظاهری ندارد و ناگهان در مرتبه‌ی عقلی می‌باشد؟ آیا قیامت از نظر شما به راستی به کل در مرتبه‌ی عقل است با آنکه جهنمیان دور از تعقل به حساب آمده‌اند؟ خودشان در جهنم می‌گویند «وَ قَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ‌» [الملک، ۱۰]

[=Franklin Gothic Medium]
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

موضوع قفل شده است