آئینه ی صبر ۩ اشعار با مضمون حضرت زینب(س) ۩
تبهای اولیه
به مناسبت 5 جمادی الاول 1431
آمد آن بانو که فخر هر زن است
هر دلى با ذکر نامش گلشن است
روح تاریک همه سر گشتگان
در شعاع نور عشقش روشناست
اى اهل عالم! در دیار شور و شادى
زد خیمه روز پنجم ماه جمادى
دیوان خلقت را خدا زیب و فرى داد
ساقى کوثر را ز کوثر کوثرى داد
ز بیت مرتضی (ع) شاه ولایت اختری سر زد
که از نور رخش، ارض و سما را زیب و زیور زد
بود میلاد زینب (س) آنکه اندر روز میلادش
در آغوش حسینش خنده بر روی برادر زد
این حرفه پرستارى، ترکیب عجیبى است: از یک سو، ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت، و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت. (مقام معظم رهبری)
هر حرکت انسانى یک پرستار براى بیمار، یک حسنه است و کمکى است به انسانى محتاج کمک، آن هم در شرایطى حساس. پرستارى، در کنار طبابت و هموزن طبابت است. (مقام معظم رهبری)
مطالب اول تا این پست برگرفته از سایت تکدید
بلبل طبعم غزل خوان در ثناي زينب است
مرغ روحم پرزنان اندر هواي زينب است
.
.
.
ميلاد زينب کبري-س الگوي حيا و عفت و فداکاري مبارک باد.
[FONT=2 Davat]ولادت پرفروغ تابنده کوثر، بانوی فصاحت و اعجاز، حضرت زینب(س) [FONT=2 Davat]و [FONT=2 Davat]روز پرستار مبارک باد! :goleroz:
[FONT=2 Davat]روز پرستار و [FONT=2 Davat]ولادت با برکت تجسم عینی زهد و علم و عفاف و شهامت، بر رهروان راه زینب(س) مبارک باد! :fireworks:
[FONT=2 Davat]میلاد بزرگ بانوی دشت کربلا و نگهدارنده ایمان و عقیده ، حضرت زینب(س) و روز پرستار مبارک باد! :goleroz:
[FONT=2 Davat]میلاد عقیله بنیهاشم، سمبل کمال عقل و بردباری، حضرت زینب(س) و روز پرستارمبارک باد! :fireworks:
پلک صبوری می گشایی
و چشم حماسه ها
روشن می شود
کدام سر انگشت پنهانی
زخمه به تار صوتی تو می زند
که آهنگ خشم صبورت
عیش مغروران را
منغص می کند
می دانیم
تو نایب آن حنجره ی مشبّکی
که به تاراج زوبین رفت
و دلت
مهمانسرای داغ های رشید است
ای زن !
قرآن بخوان
تا مردانگی بماند
قرآن بخوان
به نیابت کل آن سی جزء
که با سر انگشت نیزه
ورق خورد
قرآن بخوان
و تجوید تازه را
به تاریخ بیاموز
و ما را
به روایت پانزدهم
معرفی کن
قرآن بخوان
تا طبل هلهله
از های و هوی بیفتد
خیزران٬
عاجزتر از آن است
که عصای دست
شکستهای بزک شده باشد
شاعران بیچاره
شاعران درمانده
شاعران مضطر
با نام تو چه کردند ؟
تاریخ ِ زن
آبرو می گیرد
وقتی پلک صبوری می گشایی
و نام حماسی ات
بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد :
زینب !
شاعر: زنده یاد سید حسن حسینی
- زینب کبری(س) به دنیا آمده بود تا صبر و شکیبایی را از حضور خویش شرمسار کند.
- آه از نماز شب نشسته و قامت نا گهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !...آه از دل زینب !
- آه،ای ام المصائب، تمام داغها و سوگها، در حضور مصیبتهای تو رنگ میبازد و از یاد میروند.
- تمام زمین وزمان بر کربلا میگریند و تمام کربلا بر زینب(س)
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
- اگر مقیاس كربلا نبود و اگر زینب(س) نبود چه بسیار مردان و زنانی كه در نیمهی راه باز میماندند.
- صبر زینب یك شورش بر اساس حیاتی معقول است كه همواره در بحرانیترین شرایط، بهترین جهت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته كرده و عالمی را درس داده است.
- بانویی كه وقتی بر عمرسعد خطابه میخواند, مصیبت را بزرگتر از فهم و عقل او میشمرد.
- زمانی كه فقط خود اوست و خدا و كشتهی غرقه به خونش، دستان خود را به زیر آن پاره پاره تن میبرد و تمام وجودش غرق در محبت و معرفت به خداوند التماس میكند: «ربنا تقبل منا هذا القربان»
- این ایمان و باور است كه زینب را به چنان صبوری فرامیخواند و صبوری او عین علم اوست.
[CENTER]
تا قیامت آسمانیها عزادار حسین
رودها تفسیر اشک بىشمار زینب است
نهضت سرخ حسینى گرچه در یک روز بود
همت ابلاغ بر تاریخ کار زینب است
اى علمها سر فرود آرید بهر احترام
رایت عباس اینک بىقرار زینب است
این محرّمها که پىدرپى شکوفا مىشود
حکمتش تا صبح محشر یادگار زینب است
نهضت سرخ حسینى گرچه در یک روز بود
همت ابلاغ بر تاریخ کار زینب است
[/CENTER]
اى زینبى كه محنت عالم كشیـدهاى
غیر از بلا و درد به عالم چه دیدهاى؟
یارب زنى و این همه استوارى و علو
چــون زینــب صبــور مگــر آفریـدهاى؟
بگو بگو چه دیده ای، که زار و قد خمیده ای
تو ای شکسته دل مگر،چقدر داغ دیده ای؟
سپید گشته موی تو، چه خسته است رو ی تو
فلک گواه می دهد، که دردها کشیده ای
چه بوده راز این سفر، که اینچنین شکسته سر
گشوده ای تو بال و پر، به این مکان رسیده ای؟
صدای اکبر حسین، چه کرد بادلت بگو
که بعد رفتنش چنین، دل از جهان بریده ای؟
زداغ قاسم حسن، فتاده ای به بحر غم
عروس دل شکسته و جوان دل بریده ای
کدام گوشه ی دلت، بسوخت زآتشی که زد
ز تیر کین حرمله، به طفل نو رسیده ای؟
هنوز هم به علقمه، امیدوار مانده ای؟
مگر حسین خویش را، تو قد کمان ندیده ای؟
تو دیده ای به چشم جان، حسین را به خون تپان
به لحظه ی شهادتش،چو قلب او تپیده ای
در اضطراب و واهمه، تو ای عزیز فاطمه
برای حفظ کودکان ،چه زخم ها چشیده ای
بگو چه شد در آن زمان، که آن گروه ناکسان
زدند تازیانه بر، دختر داغ دیده ای؟
اگر چه قصه ی تو را، به گوش جان شنیده ام
نگفته ای چه حرفها ز دشمنان شنیده ای؟
اگر چه داغ دیده ای، اگر چه قد خمیده ای
ولی پس از غروب غم، تو معنی سپیده ای
شاعر: سیده زینب حسینی
منبع: کمیت
شمسة کاخ جلال و رفعتش از فرط نور دختر مرد دو عالم آنکه گاه خشم خویش این همان بانواست کز نطق بیان مثل علی مرتضی از تیغ آتشبار رأس پر دلان دخترش در کوه از تیغ بیان چون ذوالفقار همّتش چون بازوی خیبر گشای حیدری سینهاش گر مخزن علم علی نبود چسان از خطابی آل سفیان را به رسوائی کشید تا بسرعت بگذرد کوته شود دور یزید وادی تسلیم طی میکرد و میپنداشت خصم کشتی دین کربلا شد غرق از طغیان کفر علم او صبر و توانائی زدست صبر برد تا قیامت وصف او موزون اگر گوئی کم است از موزون اصفهانی
زینب آن بانوی عظمائی که دست قدرتش
کهکشان چرخ را بر پا طناب انداخته
مهر عالمتاب را از آب و تاب انداخته
رعشه بر این چار مام و هفت باب انداخته
انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته
دریم خون روز هیجا چون حباب انداخته
مغز جان خصم را در التهاب انداخته
بارگاه کفر را در انقلاب انداخته
از تکلم شور اندر شیخ و شاب انداخته
پرده از کار پلید زان خطاب انداخته
چرخ را دست بلندش در شتاب انداخته
کز طناب ظلم او را در ایاب انداخته
همت زینب زنو او را بر آب انداخته
علم او از دست هر دانا کتاب انداخته
زانکه حق او را چو خود در احتجاب انداخته