در قدیم پدیده ایی وجود داشت به نام ازدواج های از راه دور,یعنی پسره تو فرنگ که چرخاش رو میزد,پول باباهه که ته میکشید,با دیدنی های جهان که آشنا میشد
اونوقت دلش قنج میزدبرا قورمه سبزی,بعد سفارش میداد تو ایران یه دختر آفتاب و مهتاب ندیده براش ببین,عقد کنن بفرسن...
الان ازدواج های از راه دور جاش رو داده به زندگی های از راه دور
یعنی آقاهه سره کاره,خانمه تو پاساژا مشغول خرید
بعد آقاهه میاد میره تو فیس بوک ,خانمه میره میشینه پا سریالا ترکیه
بعد آقاهه میره میشینه پای نود ,خانمه میره تو اینستاگرام
بعد آقاهه زنگ میزنه رستوران سفارش شام میده,خانمه رژیمه
بچه هم کلا تو مهدکودک بزرگ میشه واسه خودش
بعد خیلی که اینا بخوان مزاحم هم بشن یه تایمی میزارن دور هم خانوادگی یه انگری بردی میزنن...
ترمه : سیاوش یه دِیقه ، یه دِیقه گوش کن ببین چی می گم !
ببین ! دنیای ما با هم فرق داره ، ما دو تا هیچ ربطی بهَم نداریم ،
بخدا داری وقتتو تلف می کنی !
سیاوش : خوشحالــم !
وقتی نگرانِ وقت های تلف شده منی ، یعنی اینکه برات مهمم . . . !
فرانک (رابرت دنیرو): مردم عوض شدن، زمونه عوض شده،
میدونی این روزا وقتی با یه نفر دست میدی بعدش باید انگشتات
رو هم بشماری و ببینی که هر 5 تا رو پس گرفتی یا نه!
- شهاب: آخه این فسقلی فنچ چی داره که تو اسیرش شدی؟
- کوروش: یه چیزی داره که تو نمیفهمی
- شهاب: لابد تو میفهمی...
- کوروش: آره چون خیلی وقته ندیدم ...نجابت!
پل چوبی
امیر (بهرام رادان) : روزی که فک کردی یه چیزی رو از ته دل دوست داری هیچوقت ولش نکن،
ممکنه دوباره تکرار نشه،
آدم وقتی تو سن و سال توئه فکر میکنه همیشه براش پیش مییاد...
باید ده پونزده سال بگذره تا بفهمی که همون یه بار بوده؛
که حالت دیگه خوب نمیشه،
"عشق" یعنی "حالت" خوب باشه!
والتر(دنزل واشنگتن):درسته، ولی به هر حال تو می میری.
رایدر(جان تراولتا):مرگ نسبت به خیلی چیزایی که من فکر میکنم، یه نعمته رفیق.
می دونی، ما همه به خا یه مرگ بدهکاریم.
و من مردی هستم که قرضاش رو میده.
تو مردی هستی که قرضات رو بدی؟
والتر: آره، آره، البته.
تلویزیون، تلفن، وام.
مثل اینه که ماهی یه بار بمیری.
مختار : با عبّاس(ع) خیلی رفیق بودی،نه؟
ابراهیم : من و عبّاس(ع) نوجوانی مان را با هم زندگی کردیم.در صفین،حریف مشق هم بودیم در یک خیمه می خوابیدیم و تا نیمه های شب با هم خیالبافی می کردیم.عبّاس(ع) آرزو داشت آن قدر قوی شود تا بتواند وارث ذوالفقار علی(ع) شود.او تنهایی علی(ع) را با همه وجودش لمس کرده بود.می خواست به جایی برسد که وقتی در کنار علی(ع)می ایستد،علی(ع)بگوید نیازی به لشکر ندارم،عبّاس(ع)برای من به اندازه یک لشکر است.
آن ایّام ما بچّه سال بودیم،خیلی به حساب نمی آمدیم.عبّاس(ع )از این موضوع خیلی ناراحت بود.بالاخره هم طاقت نیاورد.یک روز جلوی پدرم مالک ایستاد و دو پا را کرد در یک چکمه و اصرار و اصرار که “مالک! باید امروز مرا هم با خود به میدان ببری”.پدرم خندید!عبّاس(ع) عصبانی تر شد و مثل شیر غرید که”مالک خیال می کنی از تو کمترم؟حاضرم با تو مسابقه بدهم ،اگر بردم مرا با خودت ببر”.
پدرم باز خندید.عبّاس(ع) فریاد زد:”مالک!من شوخی نمی کنم که تو هی می خندی”.پدرم خنده اش را جمع کرد و جواب داد:”عبّاس جان!می دانم خیلی خوب می جنگی،اما تو قمربنی هاشمی،باید بمانی و بر شب های تاریک صفین بتابی تا مهتابی شود”.
عبّاس(ع)وقتی این تعبیر را شنید،خاموش ماند.
ابراهیم : یک شب عبّاس(ع) سراسیمه و عرق کرده از خواب پرید.مرتب به دستهایش نگاه می کرد و به من.پرسیدم خواب دیدی؟ سرش را تکان داد.پرسیدم چه خوابی دیدی؟ چرا به دست هایت نگاه می کنی؟ نفس نفس زنان جواب داد : “ابراهیم،خواب دیدم دست ندارم.دست هایم گم شده بودند.داشتم دنبال دست هایم می گشتم.ناگاه پرنده ای دیدم شبیه کرکس که دست هایم را به منقار داشت و می خواست دست هایم رابخورد.
خواستم با سنگ بزنمش،دیدم دست ندارم که سنگ بردارم،فریاد زدم دستم هایم را نخورلاشخور.آن دست ها مال من است.کرکس به سخن آمد که” عبّاس! این دست ها را می خواهی چه کنی وقتی دو تا بال به آن خوبی داری؟ من گرسنه ام.شکسته بال و زمین گیرم،دست های تو سیرم می کند.تو با بال های قشنگت پرواز کن،برو به آسمان سیاحت کن”. بعد با صدای مهیبی خندید،من ترسیدم و از خواب پریدم.وقتی شنیدم که عبّاس(ع) را دست بریده اند،حکمت خواب آن شبش را فهمیدم.
نادر : ایشون یه دلیل برا من بیاره چرا باید تو این موقعیت پاشیم بریم خارج؟
▪️سیمین : تو یه دلیل بیار چرا باید بمونیم؟
▫️نادر : من هزار تا دلیل برات میارم.
▪️سیمین : یکیشو بگو.
▫️نادر : یکیش پدرم ، من پدرمو نمیتونم ول کنم، بازم بگم؛
▪️سیمین : ولی زنتو میتونی ول کنی!
▫️نادر : من کی تورو ول کردم ؟ تو منو کشوندی دادگاه، تو برای من دادخواست طلاق فرستادی!
▪️سیمین : اون میفهمه که تو پسرشی؟
▫️نادر : من که میفهمم اون پدرمه...
کوین_اسپیسی: « دو جور "درد" داریم. دردهایی که باعث قویتر شدنت میشن؛ و دردهای بیفایده. دردهایی که فقط بابتشون زجر میکشی... من طاقت چیزهای بیفایده رو ندارم.»
کوین_اسپیسی: « دو جور "درد" داریم. دردهایی که باعث قویتر شدنت میشن؛ و دردهای بیفایده. دردهایی که فقط بابتشون زجر میکشی... من طاقت چیزهای بیفایده رو ندارم.»
احمد :یه لیوان از تو اون کابینته بردار
الی :خب
احمد :پرتش کن زمین
الی :خب
احمد :شکست؟
الی :آره
احمد :حالا ازش عذر خواهی کن
الی :ببخشید لیوان منظوری نداشتم
احمد :دوباره درست شد؟
الی :نه...
احمد :متوجه میشی؟
#درباره_الی
هر آدمی درون خودش دو تا گرگ داره. هر دوشون گرسنه ان. یکی از گرگ ها خشم و حسد و غروره. اون یکی راستی و مهربونیه. اونا هر روز همدیگه رو تیکه پاره میکنن.
ولی اینجوری نیست که گرگ بهتر برنده بشه.
اونی که بهش غذا میدی برندست.
#12Monkeys
--
باربوسا ( #جفری_راش ): این روزا دنیا خیلی کوچیک شده، نه؟؟
جک اسپارو ( #جانی_دپ ): نه اشتباه میکنی. دنیا هنوز همون قدره، فقط درونش یه کم خالی شده!
#دزدان_دریایی_کارائیب
#هوگو_ویوینگ : یاد گرفتم آرمانها رو به یاد بیاریم، نه آدم هارو. چون یه آدم ممکنه از بین بره، دستگیر بشه و یا کشته بشه ولی چهارصد سال بعد یه آرمان میتونه دنیا رو عوض کنه …
#V_for_Vendetta
---
مایک : تو یه روانی هستی و من عاشقتم...
ابی : من روانی نیستم
مایک : من الان بهت گفتم عاشقتم ولی تو فقط واژه ی روانی رو شنیدی , این نشونه ی آدمای روانیه
The Ugly Truth
سوئینی تاد (جانی دپ) : تنها دو دسته آدم روی زمین هستن ...
عده ای که پاشون رو میذارن جایی که باید بذارن ،
و عده ای که پاشون رو میذارن روی صورت بقیه ...
فیلم 2007 Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street
نویسنده : استفان سندهایم، هیو ویلر، کریستوفر باند، جان لوگان
1376
آنتونی هاپکینز : فقط وقتی ته یه دره باشی می تونی درک کنی که چقدر بالای بلندترین کوه، شکوه منده
نیکلاس مایکلسون:بدترین چیز در مورد خیانت اینه که همیشه از طرف عزیزانت اتفاق میفته
THE ORIGINALS
Joseph Morgan
ﺁﻝ ﭘﺎﭼﯿﻨﻮ : ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﯼ ؟
ﺩﻧﯿﺮﻭ : 20 ﺳﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ، 30 ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ
ﺁﻝ ﭘﺎﭼﯿﻨﻮ : ﺣﺎﻻ ﭼﯽ ؟
ﺩﻧﯿﺮﻭ : 30 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ 30 ﺛﺎﻧﯿﻪ فکر ﻣﯿﮑﻨﻢ ...
دیالوگ ماندگار فیلم "کازابلانکا"
ریک :این اسلحه رو مستقیما به سمت قلبت نشونه گرفتم.
رنو :اونجا سختترین جای بدنمه!
قرار شد ما بریم جبهه بجنگیم،
شما هم بمونید بچه های مارو تربیت کنید؛
حالا قضاوت کنید کی کم فروشی کرده!
(پرویز پرستویی - موج مرده)
مهران مدیری:
در قدیم پدیده ایی وجود داشت به نام ازدواج های از راه دور,یعنی پسره تو فرنگ که چرخاش رو میزد,پول باباهه که ته میکشید,با دیدنی های جهان که آشنا میشد
اونوقت دلش قنج میزدبرا قورمه سبزی,بعد سفارش میداد تو ایران یه دختر آفتاب و مهتاب ندیده براش ببین,عقد کنن بفرسن...
الان ازدواج های از راه دور جاش رو داده به زندگی های از راه دور
یعنی آقاهه سره کاره,خانمه تو پاساژا مشغول خرید
بعد آقاهه میاد میره تو فیس بوک ,خانمه میره میشینه پا سریالا ترکیه
بعد آقاهه میره میشینه پای نود ,خانمه میره تو اینستاگرام
بعد آقاهه زنگ میزنه رستوران سفارش شام میده,خانمه رژیمه
بچه هم کلا تو مهدکودک بزرگ میشه واسه خودش
بعد خیلی که اینا بخوان مزاحم هم بشن یه تایمی میزارن دور هم خانوادگی یه انگری بردی میزنن...
مجموعه طنز شوخی کردم

عمـــره: تفـاوت من با دخترانـــــے چون خودم در این بود ؛
ڪه آنها سالها در پـــے شوهر بودند و من درپــــے همسفــــر!
آنها همبالین میخواستند و من همــراه!
من بـﮧ دنبال مـرامـــے بودم ڪه مـریدش باشم!
مـرامــــے ڪه نشانش حب علــــے ست . . .
+دیالوگ ماندگار نقش عمره،همسر مختار ثقفی|سریال مختار نامه

مـا بـُرون را ننگریـم و قـال را ، مـا درون را بنگـریم و حـال را ...
امیرعلی: هرکی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست،
هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد ،مــَرد خــدا نیست،
تــــو همــــه اعتـقــــادا اشتبــــاه می شـــه ...
همیشه هــم یه عـده گرگن تو لبـاس میــش !
| دیالوگ فیلم دلشکسته |
در کوی مــا ، شکستــه دلـی می خــرند و بــس .. .
ترمه : سیاوش یه دِیقه ، یه دِیقه گوش کن ببین چی می گم !
ببین ! دنیای ما با هم فرق داره ، ما دو تا هیچ ربطی بهَم نداریم ،
بخدا داری وقتتو تلف می کنی !
سیاوش : خوشحالــم !
وقتی نگرانِ وقت های تلف شده منی ، یعنی اینکه برات مهمم . . . !
دیالوگ ماندگار نیوشا ضیغمی و حامد بهداد تو فیلم >
هکتور:ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﻡ ﯾﻪ ﺭﻣﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﺳﺎﺩﻩ ﺳﺖ :
ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ
فرانک (رابرت دنیرو): مردم عوض شدن، زمونه عوض شده،
میدونی این روزا وقتی با یه نفر دست میدی بعدش باید انگشتات
رو هم بشماری و ببینی که هر 5 تا رو پس گرفتی یا نه!
فیلم اوری بادیز فاین
- شهاب: آخه این فسقلی فنچ چی داره که تو اسیرش شدی؟
- کوروش: یه چیزی داره که تو نمیفهمی
- شهاب: لابد تو میفهمی...
- کوروش: آره چون خیلی وقته ندیدم ...نجابت!
«برف روی شیروانی داغ | محمدهادی کریمی»
من هیچ وقت به تو دروغ نگفتم هیچ وقت!!!!
فقط گاهی اوقات همه حقیقتو بهت نگفتم!
سید مهرداد ضیایی..... قلب یخی
استیو: هنوز به من اعتماد نداری؟
استللا: من به همه آدما اعتماد دارم
ولی به شیطان درونشون نه!
شغل ایتالیایی، ۲۰۰۳
عشق
تنها هدیه خداونده که فقط یک بار به انسان داده می شه!
فیلم هندی از نسل آفتاب
روزی میرسه که باید از بین راه درست و آسان یکی رو انتخاب کنی.
آلبوس دامبلدور. هری پاتر و جام آتش
تا حالا فکر میکردم جواب یه زن تنها رو کی میده الان دارم فکر می کنم جواب بچش رو کی میده
اتوبوس شب
خسرو شکیبایی
خیرخواهی این نیست که جلوی سگ گرسنه استخون بیاندازی!
اینه که وقتی به اندازهٔ یه سگ گرسنه شدی، هرچی داری با اون سگ تقسیم کنی!
فیلم(Winter Sleep)
حامد بهداد: آدمایی که چشماشون رو میدوزن و پایین رُ نگاه میکنن و رو صورتشون هیچ لبخندی نیست دارن از خودشون فرار میکنن (فیلم حس پنهان)
پل چوبی
امیر (بهرام رادان) : روزی که فک کردی یه چیزی رو از ته دل دوست داری هیچوقت ولش نکن،
ممکنه دوباره تکرار نشه،
آدم وقتی تو سن و سال توئه فکر میکنه همیشه براش پیش مییاد...
باید ده پونزده سال بگذره تا بفهمی که همون یه بار بوده؛
که حالت دیگه خوب نمیشه،
"عشق" یعنی "حالت" خوب باشه!
هابیت
نبرد 5 سپاه
تائوریل کنار جنازه کیلی در حال اشک ریختن
تائوریل : میخوان دفنش کنن
تراندوئیل : بله
تائوریل : اگر این عشقه من نمیخوامش
از من بگیرش ، خواهش میکنم
چرا اینقدر درد داره ؟
تراندوئیل : چون واقعی بوده
:crying::hey::hey::geristan::geristan::grye:
قانون سوم نیوتون میگه :
اگه بخوای به چیزی برسی باید از یه چیزی دل بکنی
فیلم میان ستاره ای
Interstellar 2014
من عاشق این فیلمم
اینم یک دیالوگ بسیار زیبا در این فیلم (Interstellar)
کوپر : تو یک پروفسوری برند
برند : پس به من گوش کن وقتی میگم اون عشق چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم
اون قابل حس کردن و قدرتمنده ، باید یه معنی ای بده
کوپر: عشق معنی داره ، بله ، سودمندی اجتماعی ، پیوند اجتماعی ، رشد بچه و ..
برند : ما کسانی رو دوست داریم که مردن ، سودمندی اجتماعی اون کجاست ؟
میثم تمار ... مختارنامه
تا مردم گمان نکنند دیـوانـه ای ایمانت کامل نمی شود...
همه برای دونستن راز بهت التماس می کنن و چاپلوسی تو می کنن اما همین که رازتو بهشون بگی دیگه براشون اهمیت نداری
فیلم حیثیت
The Prestige 2006
والتر(دنزل واشنگتن):درسته، ولی به هر حال تو می میری.
رایدر(جان تراولتا):مرگ نسبت به خیلی چیزایی که من فکر میکنم، یه نعمته رفیق.
می دونی، ما همه به خا یه مرگ بدهکاریم.
و من مردی هستم که قرضاش رو میده.
تو مردی هستی که قرضات رو بدی؟
والتر: آره، آره، البته.
تلویزیون، تلفن، وام.
مثل اینه که ماهی یه بار بمیری.
The Taking Of Pelham-1-2-3-2009
- خوشحالی؟
- واسه چی؟
- اینکه دادگاه رو بردی!
- نه. ای کاش تورو برده بودم...
«نارنجیپوش/داریوش مهرجویی»
این بدترین شکنجه دنیاس.اینکه صبر کنی و بدونی که هیچ کاری از دستت ساخته نیست
فیلم عطش مبارزه : زاغ مقلد قسمت اول
The Hunger games :Mockingjay Part 1
مختار : با عبّاس(ع) خیلی رفیق بودی،نه؟
ابراهیم : من و عبّاس(ع) نوجوانی مان را با هم زندگی کردیم.در صفین،حریف مشق هم بودیم در یک خیمه می خوابیدیم و تا نیمه های شب با هم خیالبافی می کردیم.عبّاس(ع) آرزو داشت آن قدر قوی شود تا بتواند وارث ذوالفقار علی(ع) شود.او تنهایی علی(ع) را با همه وجودش لمس کرده بود.می خواست به جایی برسد که وقتی در کنار علی(ع)می ایستد،علی(ع)بگوید نیازی به لشکر ندارم،عبّاس(ع)برای من به اندازه یک لشکر است.
آن ایّام ما بچّه سال بودیم،خیلی به حساب نمی آمدیم.عبّاس(ع )از این موضوع خیلی ناراحت بود.بالاخره هم طاقت نیاورد.یک روز جلوی پدرم مالک ایستاد و دو پا را کرد در یک چکمه و اصرار و اصرار که “مالک! باید امروز مرا هم با خود به میدان ببری”.پدرم خندید!عبّاس(ع) عصبانی تر شد و مثل شیر غرید که”مالک خیال می کنی از تو کمترم؟حاضرم با تو مسابقه بدهم ،اگر بردم مرا با خودت ببر”.
پدرم باز خندید.عبّاس(ع) فریاد زد:”مالک!من شوخی نمی کنم که تو هی می خندی”.پدرم خنده اش را جمع کرد و جواب داد:”عبّاس جان!می دانم خیلی خوب می جنگی،اما تو قمربنی هاشمی،باید بمانی و بر شب های تاریک صفین بتابی تا مهتابی شود”.
عبّاس(ع)وقتی این تعبیر را شنید،خاموش ماند.
ابراهیم : یک شب عبّاس(ع) سراسیمه و عرق کرده از خواب پرید.مرتب به دستهایش نگاه می کرد و به من.پرسیدم خواب دیدی؟ سرش را تکان داد.پرسیدم چه خوابی دیدی؟ چرا به دست هایت نگاه می کنی؟ نفس نفس زنان جواب داد : “ابراهیم،خواب دیدم دست ندارم.دست هایم گم شده بودند.داشتم دنبال دست هایم می گشتم.ناگاه پرنده ای دیدم شبیه کرکس که دست هایم را به منقار داشت و می خواست دست هایم رابخورد.
خواستم با سنگ بزنمش،دیدم دست ندارم که سنگ بردارم،فریاد زدم دستم هایم را نخورلاشخور.آن دست ها مال من است.کرکس به سخن آمد که” عبّاس! این دست ها را می خواهی چه کنی وقتی دو تا بال به آن خوبی داری؟ من گرسنه ام.شکسته بال و زمین گیرم،دست های تو سیرم می کند.تو با بال های قشنگت پرواز کن،برو به آسمان سیاحت کن”. بعد با صدای مهیبی خندید،من ترسیدم و از خواب پریدم.وقتی شنیدم که عبّاس(ع) را دست بریده اند،حکمت خواب آن شبش را فهمیدم.
نادر : ایشون یه دلیل برا من بیاره چرا باید تو این موقعیت پاشیم بریم خارج؟
▪️سیمین : تو یه دلیل بیار چرا باید بمونیم؟
▫️نادر : من هزار تا دلیل برات میارم.
▪️سیمین : یکیشو بگو.
▫️نادر : یکیش پدرم ، من پدرمو نمیتونم ول کنم، بازم بگم؛
▪️سیمین : ولی زنتو میتونی ول کنی!
▫️نادر : من کی تورو ول کردم ؟ تو منو کشوندی دادگاه، تو برای من دادخواست طلاق فرستادی!
▪️سیمین : اون میفهمه که تو پسرشی؟
▫️نادر : من که میفهمم اون پدرمه...
کوین_اسپیسی: « دو جور "درد" داریم. دردهایی که باعث قویتر شدنت میشن؛ و دردهای بیفایده. دردهایی که فقط بابتشون زجر میکشی... من طاقت چیزهای بیفایده رو ندارم.»
دیالوگ سریال خانه_پوشالی - اثر بو_ویلیمون
کوین_اسپیسی: « دو جور "درد" داریم. دردهایی که باعث قویتر شدنت میشن؛ و دردهای بیفایده. دردهایی که فقط بابتشون زجر میکشی... من طاقت چیزهای بیفایده رو ندارم.»
احمد :یه لیوان از تو اون کابینته بردار
الی :خب
احمد :پرتش کن زمین
الی :خب
احمد :شکست؟
الی :آره
احمد :حالا ازش عذر خواهی کن
الی :ببخشید لیوان منظوری نداشتم
احمد :دوباره درست شد؟
الی :نه...
احمد :متوجه میشی؟
#درباره_الی
جک نیکلسون، توی این دنیا هیچ کس هیچی بهت نمیده تو هر چی میخوای باید خودت اونو بدست بیاری
رفتگان. کارگردان، مارتین اسکورسیزی
اولین قانونِ من برای زندگی اینه : برای بهترین آرزو کن، برای بدترین آماده باش!
فیلم اولتیماتوم بورن
The Bourne Ultimatum 2007
بنتی: موفق شدنِ ما یک در ميليونه.
جينجر: پس هنوز اميدی هست
Chicken Run
هر آدمی درون خودش دو تا گرگ داره. هر دوشون گرسنه ان. یکی از گرگ ها خشم و حسد و غروره. اون یکی راستی و مهربونیه. اونا هر روز همدیگه رو تیکه پاره میکنن.
ولی اینجوری نیست که گرگ بهتر برنده بشه.
اونی که بهش غذا میدی برندست.
#12Monkeys
--
" سعی میکنم هر روزم رو طوری زندگی کنم که انگار از روی قصد به این روز برگشتم، تا ازش لذت ببرم انگار که آخرین روز از زندگی فوق العاده و عادی منه ... "
[ About Time - Richard Curtis ]
شاید قشنگ ترین دیالوگ دنیا آنجاست
که پدر ژپتو به پینوکیو گفت:
پینوکیو...چوبی بمان، آدم هاسنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست...
بعضی تجربه ها هستن تو زندگی که حتی DNA آدمو تغییر میدن...
Dexter
.
غرور خوبه ولی موقعی که دلیلی برای مغرور بودن وجود داشته باشه.
"Damein(omen 2)/1978" .
.
اگر به دنبال مقصر اصلي مشكلات مي گرديد كافيه به آيينه نگاه كنيد...
V for Vendetta
من به دعاي خير مادرم ايمان داشتم
اونقدر ايمان، كه ميدونستم دعاش ميتونه تقدير رو تغيير بده...
(سريال كيميا)
باربوسا ( #جفری_راش ): این روزا دنیا خیلی کوچیک شده، نه؟؟
جک اسپارو ( #جانی_دپ ): نه اشتباه میکنی. دنیا هنوز همون قدره، فقط درونش یه کم خالی شده!
#دزدان_دریایی_کارائیب
#هوگو_ویوینگ : یاد گرفتم آرمانها رو به یاد بیاریم، نه آدم هارو. چون یه آدم ممکنه از بین بره، دستگیر بشه و یا کشته بشه ولی چهارصد سال بعد یه آرمان میتونه دنیا رو عوض کنه …
#V_for_Vendetta
---