تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم .که می فرماید:
مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات نمایند .امام به دیدار محبان می آید .این ملاقات بسیار طولانی می شود .امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند .
ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.
تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم .که می فرماید:
مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات نمایند .امام به دیدار محبان می آید .این ملاقات بسیار طولانی می شود .امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند .
ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.
[="] نشانه ها و حوادثى كه پس از شهادت امام حسين(ع) آشكار گرديد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ[="] الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة على رسوله النّبى المنذر الأمين و على آله السّادة الميامين و اللعن على أعدائهم أجمعين. [="]ستمگر هر قدر بازوانى نيرومند و يارانى فراوان داشته و مدت حكومتش به درازا كشد باز هم ناتوان است. زيرا كه خداى متعال صاحب قدرت مطلقه در برابر اوست.[="]پس خداى عزّ و جلّ همواره در كمينگاه ستمكاران و گنهكاران است. كيفرشان دهد و انواع بلا را در دنيا و آخرت بر آنان مىفرستد، و چنين است حكم خدا در باره آنان كه در حقّ امام حسين عليه السّلام ستم روا داشته، شهيدش كردند و به حريم حرمتش تاختند خداوند آنان را در دنيا به انواع عذاب مبتلا و طعم تلخ بلاها را بديشان چشانيد، و البتّه عذاب و كيفرشان در روز قيامت شديدتر و سختتر است.[="]خداى سبحان پيوسته در پى يارى مظلومانى بوده كه براى دفاع از حريم حقّ و بر افراختن كلمه حقّ مورد ستم قرار گرفتهاند. و از همين روى مظلوميت و حقانيت آنان را در دنيا آشكار كرده و البتّه دشمنانشان جاودانه در ژرفناى دوزخ خواهند بود كه چه سرنوشت شومى است! پس خداى جلّ جلاله بعد از شهادت امام حسين صلوات اللَّه عليه آيات و نشانههاى فراوانى را نمودار كرد كه همه دلالت بر حقّانيت حسين عليه السّلام و مقام والا و جايگاه ارجمندش نزد خدا دارد. او و همه شهداى همراهش از اين ارجمندى[="] [="]بهرهمندند. و بدين دليل ياد و نام و راهشان باقى و جاودان خواهد بود و هماره آزاد مردان در طىّ قرون و اعصار از آنان پيروى كرده، آيندگان نيز آن را تا قيام قائم آل محمّد «عجل اللَّه فرجه الشريف» ادامه خواهند داد، و او «صلوات اللَّه عليه» است كه با قيام خود انتقام خون مقدّسش را خواهد گرفت.
[="]اينك ما بعضى از آيات بيّنات را كه بعد از شهادت امام حسين عليه السلام نمودار شده از منابع همه مسلمانان ياد مىكنيم:
[="]1-
[="]سر امام حسين عليه السّلام در حالى كه بر سر نيزه بود دعا و قرآن مىخواند.
[="]مفتاح النجا في مناقب آل العبا: 145، الخصائص الكبرى 2/ 127، الكواكب الدرّيه: 57، إسعاف الراغبين: 218، نور الأبصار: 125، إحقاق الحق 11/ 452- 453.
[="]2-
[="]امام حسين عليه السّلام خون مقدّسش را به سوى آسمان پرتاب كرد و قطرهاى از آن بر زمين باز نيامد.
[="]كفاية الطالب: 284، إحقاق الحقّ: 454.
[="]3-
[="]در روز شهادت امام حسين عليه السّلام از آسمان خون باريد و مردم هر چه داشتند خون آلود گرديد و اثر خون در لباسها باقى ماند تا هنگام كهنگى آنها و اين سرخى كه در آسمان به چشم مىخورد در روز شهادت حضرتش نمايان شد و قبل از آن ديده نشده بود.
[="]مقتل الحسين 2/ 89، ذخائر العقبى: 144 و 145 و 150. تاريخ دمشق- آن گونه كه در منتخب آن است- 4/ 339، الصواعق المحرقة: 116، 192، الخصائص الكبرى: 126، وسيلة المآل:
[="]197، ينابيع المودّة: 320، 356، نور الأبصار: 123، الإتحاف بحب الأشراف: 12، تاريخ الإسلام 2/ 349، تذكرة الخواص:
[="]284، نظم درر السمطين: 220، إحقاق الحقّ 11/ 458، 462.[="]
[="]
[="]4-
[="]در روز شهادت امام حسين عليه السّلام در دنيا، سنگى برداشته نشد جز آن كه خون تازه از زيرش مىجوشيد.
[="]تذكرة الخواص: 284، نظم در السمطين: 220، ينابيع المودة:
[="]320، 356، تاريخ الاسلام 2/ 349، كفاية الطالب: 295، الاتحاف بحبّ الاشراف: 12، اسعاف الراغبين: 215، الصواعق المحرقة: 116 و 192، مفتاح النجا خطّى، تفسير ابن كثير 9/ 162، إحقاق الحقّ 11/ 462 و 481، 483.
[="]5-
[="]چون سر مبارك امام حسين عليه السّلام به دار الامارة آورده شد، ديدند كه از ديوارها خون سيلان دارد.
[="]ذخائر العقبى: 144، تاريخ دمشق- آن گونه كه در منتخب آن آمد- 4/ 339 الصواعق المحرقة: 192، وسيلة المآل: 197، ينابيع المودة: 322، إحقاق الحقّ 11/ 463.
[="]6-
[="]در وقت شهادت امام حسين عليه السّلام آسمان سرخ فام گرديد، و چند روز چون خون بسته بپائيد، و آسمان گوئيا بيمار بود.
[="]المعجم الكبير: 145، مجمع الزوائد 9/ 196، الخصائص الكبرى 2/ 127، إحقاق الحقّ 11/ 464.
[="]7-
[="]بعد از شهادت حسين عليه السّلام تا هفت روز، مردم بعد از گزاردن نماز عصر چون به خورشيد مىنگريستند از شدّت سرخى ديوارها را چون جامهها و چادرهاى سرخ مىديدند و ستارگان را مىنگريستند كه به يك ديگر مىخورند.
[="]المعجم الكبير: 146، مجمع الزائد 9/ 197، تاريخ الاسلام 3482، سير اعلام النبلاء 3/ 210، تاريخ الخلفاء: 80، الصواعق المحرقة: 192، اسعاف الراغبين: 251، إحقاق الحقّ 11/ 465- 466.
[="]8-
[="]بعد از شهادت امام حسين عليه السّلام دو يا سه ماه از بامداد تا غروب آفتاب، مردم مىديدند كه گوئيا ديوارها به خون آغشتهاند.
[="]تذكرة الخواص: 284، الكامل في التاريخ 3/ 301، البداية و النهاية 8/ 171، الفصول المهمّة: 179، اخبار الدّول: 109، إحقاق الحقّ 11/ 466- 467.
[="]9-
[="]بعد از شهادت امام حسين عليه السّلام اطراف آسمان سرخ فام گرديد، و آن سرخى، اشك آسمان (در عزاى آن حضرت) بود: كاسهاى زرّين از اموال آن حضرت به يغما رفت كه به خاكستر بدل گرديد، و ناقهاى از اموال او را نحر كرده، كشتند و ديدند كه در گوشت آن آتش بود- گوشتش تلخ بود-.
[="]مقتل الحسين 2/ 90، تاريخ الاسلام 2/ 348، سير اعلام النبلاء 3/ 311، تفسير القرآن ابن كثير 9/ 162، تهذيب التهذيب 2/ 353، تاريخ دمشق 4/ 339، المحاسن و المساوى: 62 تاريخ الخلفاء: 80، إحقاق الحقّ 11/ 467- 469.
[="]10-
[="]تا شش ماه بعد از شهادت امام حسين عليه السّلام آفاق آسمان سرخ فام بود، و چيزى چون خون در آن پديدار بود.
[="]تاريخ الاسلام 2/ 348، سير اعلام النبلاء 3/ 210، الصواعق المحرقة: 192، مجمع الزوائد 9/ 197، تاريخ الخلفاء: 80، مفتاح النجا خطّى، ينابيع المودّة: 322، اسعاف الراغبين:
[="]پيش از شهادت امام حسين عليه السّلام هيچ سرخى در آسمان نبود، و بعد از شهادت ايشان چهار ماه هيچ زنى در روم حيض نمىديد مگر آن كه به بيمارى پيسى گرفتار مىگرديد، سلطان روم به سلطان عرب نوشت: شما بايد پيامبر يا پيامبرزادهاى را كشته باشيد.
[="]المعجم الكبير: 146، مقتل الحسين 2/ 90، المحاسن و المساوى: 62، تاريخ دمشق 4/ 339، تاريخ الاسلام 3482، سير اعلام النبلاء 3/ 211، الصواعق المحرقة: 192، مجمع الزوائد 9/ 197، منتخب كنز العمّال، حاشيه مسند 1125، ينابيع المودّة: 322 و 356، مفتاح النجا خطّى، إحقاق الحقّ 11/ 471- 473.
[="]12-
[="]بعد از شهادت امام حسين عليه السّلام سه روز دنيا تيره و تار بود و آنگاه اين سرخى نمودار شد، و هيچ كس به پيكر بيجان حضرت دست نزد مگر آنكه آتش گرفت.
[="]تذكرة الخواص: 283، الصواعق المحرقة: 192، نظم درر السّمطين: 220، مفتاح النجا خطّى، نور الأبصار: 123، تاريخ دمشق 4/ 339، إحقاق الحقّ 11/ 474- 475.
[="]13-
[="]آسمان جز بر دو كس نگريست: يحيى بن زكريّا و امام حسين عليهما السّلام، گريه آسمان چنين است كه سرخ مىشود چونان روغن.
[="]تاريخ دمشق 4/ 339، كفاية الطالب: 289، سير اعلام النبلاء 3/ 210، تذكرة الخواص: 283، نظم درر السّمطين: 220، الصواعق المحرقة: 192، مفتاح النجا خطّى، ينابيع المودّة:
[="]322، نور الأبصار: 123، تفسير القرآن ابن كثير 9/ 162، إحقاق الحقّ 11/ 476- 478.
[="]14-
[="]به گاه شهادت امام حسين عليه السّلام آفتاب چنان بگرفت، كه در نيمه روز اختران به چشم آمده، نمايان گرديدند، مردم را اين گمان آمد كه قيامت بر پا شده است!!.
[="]المعجم الكبير: 145، كفاية الطالب: 296، مقتل الحسين 2/ 89، نظم درر السّمطين: 220، مجمع الزوائد 9/ 197، الاتحاف بحبّ الاشراف: 12، اسعاف الراغبين: 111، ينابيع المودّة: 321، إحقاق الحقّ 11/ 479- 480.
[="]15-
[="]به گاه شهادت امام حسين عليه السّلام آسمان بشدّت تيره و تار شد و در روز ستارگان[="] [="]نمودار شدند، تا آن جا كه در وقت عصر ستاره جوزا، ديده شد، خاك سرخ باريد و هفت شبانه روز آسمان چون قطعه خون بسته بنظر مىآمد.
[="]تاريخ دمشق 4/ 339، الصواعق المحرقة: 116.
[="]16-
[="]در روز شهادت امام حسين عليه السّلام در شام و بيت المقدس سنگى برداشته نشد جز آن كه در زيرش خون تازه يافت شد.
غریبان امام حسین علیه السلام مداح مسجد محلمون می گفت(که روی حرفش با خانمها بود)
دختران امام حسین علیه السّلام در عصر عاشورا از اینکه گوشواره از گوششان برده میشد ناله و گریه نمی کردند،
از اینکه سیلی میخوردند هم ناله و گریه نمی کردند ،
از این ناراحت بودند و ناله و گریه می کردند که معجر هاشون برداشته میشد .
برادران یوسف فهمیدند که یوسف به سروری خواهد رسید و بر آنان سروری خواهد کرد. و در صدد جلوگیری بر آمدند و ... ، ولی آیا توانستند جلوی تقدیر را بگیرند؟
کسانی که از وقایع آینده به نحوی باخبر می شوند، دو دسته اند:
دسته ای مؤمن و تسلیم رضای خداوند،
دسته ای کافر و سرکش و متکبر و خودخواه.
دسته اول به تقدیر خدا راضی اند و فقط در صدد آن هستند که درست از عهده امتحان برآیند و موفق و سربلند باشند، از این رو نه در فکر جلوگیری از تقدیر نیستند، بلکه در مقام تسلیم به تقدیر و انجام وظیفه و سربلند بیرون
آمدن هستند.
برای آنان تقدیر خداوند برترین عاقبت است و جز آن را نمی خواهند و نمی پسندند، پس دلیل ندارد ک در صدد جلوگیری و تغییر آن برآیند.
آنان یقین دارند که ارحم الراحمین بهترین تقدیر را برایشان رقم زده، پس به تقدیر راضی و خشنودند و با آغوش باز از آن استقبال می کنند.
اما گروه دوم به تقدیر ناراضی اند و در صدد تغییر بر می آیند و کوشش ناکام می کند. و در آخر هم ناراضی به تقدیر و در حال جنگ با آن از دنیا می روند، که بدترین عاقبت است.
[=arial]گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
به ادب و تربيت نفس خود پرداختم و براى آن
ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم
و اگر از پس اين امر برنيامد
براى آن چيزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نيافتم
و از غيبت مردمان، همانا غيبت آنان را
خداوند با عظمت در كتابها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو
نقره است، سكوت طلاست
توبه در لغت به معناى »دست کشیدن از گناه، بازگشتن بر طریق حق، پشیمان شدن از گناه«(1) است.
توبه را مى توان از الطاف و محبّتهاى الهى دانست، پس از گناه، جاده و راهى براى بازگشت ایجاد مىشود، تا بنده خطاکار به محض آگاهى از بدى گناه، از آن راه باز گردد. توبه نعمت بزرگى است که بر بشر ارزانى شده است.
حقیقت «توبه» ندامت و پشیمانى از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک عمل زشت در آینده است. اگر کارى بوده که قابل جبران است، در صدد جبران بر آید. گفتن استغفار بیانگر همین معنا است، به این ترتیب ارکان توبه را مى توان در پنج چیز خلاصه کرد:
ترک گناه، ندامت و پشیمانى، تصمیم بر ترک در آینده، جبران گذشته و استغفار.(2)
خدا در قرآن از توبه واقعى به نام توبه نصوح نام برده است: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! به سوى خدا بازگردید و توبه کنید، توبهای خالصانه».(3)
شخصى از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: «شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، همانند شیری که به پستان هرگز باز نمىگردد».(4)
بعضى گفتهاند توبه نصوح آن است که واجد چهار شرط باشد:
پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده.(5)
چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟( بهترین راه حل توبه):
بیشتر علماى اخلاق توبه را مجموعه مرکّبى از علم و حال و عمل مى دانند. اگر کسى بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد، یعنى اوّل لازم است انسان به زشتى گناه پى ببرد، سپس حال پشیمانى در دل او به وجود آید، سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید.(6)
آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهى نصیب انسان نگردد، توبه امکانپذیر نیست. علامه طباطبایى مى گوید: توبه عبد، حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروى انجام حسنه را خداوند مى دهد. اوست که توفیق میدهد، یعنى اسباب را فراهم مى سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگى در لجنزار گناه و دورى از خدا بیرون آید و به سوى پروردگارش باز گردد.(7) امام سجاد(ع) به این نکته تصریح دارد که وفاى به توبه جز به نیروى حفظ و نگهدارى خداوند میسّر نیست.(8) بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیمگیرى را افزایش داد و اقدام عملى را شروع نمود.
پىنوشتها:
1. محمد معین، فرهنگى فارسى، ج 1، ص 1160.
2. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.
3. سوره تحریم (66) آیه 8.
4. تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 318.
5. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.
6. محجة البیضاء، ج 7، ص 5.
7. ترجمه المیزان، ج 4، ص 376.
8. صحیفه سجادیه، دعاى 19
[=arial]لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ![=arial]
از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم.
در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس! [=arial] ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ:[=arial]
ﻣﺪﺭﺳﻪ.. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ..
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ! [=arial] ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ...
قرآن و عترت دچار مهجوریت شد ه ، ولی هرگز شائبه تحریف در ساحت قدس آن راه ندارد. ائمه نیز برای حفظ و بقای قرآن آن همه مظلومیت و رنجها را تحمل نمودند . صبر و شکیبایی پیشه کردند، پس از آن جا که قرآن از خطر تحریف مصون و پناه حفظ الهی است، به عنوان ثقلین اکبر و سند نبوت و امانت الهی در میان بشر باقی و برقرار است، گر چه دچار مهجوریت میگردد، ولی هرگز دچار تحریف نخواهد شد. خداوند برای قران کریم ،حساب ویژه باز کرده و تصریح فرموده که در میان کتابهای آسمانی تنها آخرین وحینامه خود را از هر گونه گزند تحریف و تغییر و نابودی حفظ میکند، چون بعد از نزول قرآن تا قیام قیامت دیگر کتابی آسمانی نازل نمیشود . بشر تا ابد مهمان سفره قرآن کریماند،
برای استغفار حضرات معصوم(ع) اسرار فراوان وجود دارد که به جلوهای از آن اشاره میشود:
1ـ توبه و استغفار همیشه و برای همگان به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانة مقام معنوی است چنان که در کلامی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
الاستغفار درجة العلّیین؛(1) استغفار درجه بلندپایگان است».
چه بسا استغفار نمودار میزان خشیت فرد از مقام ربوبی و بیان کننده دغدغه خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه حضرت حق است.
2ـ استغفار اهل بیت(ع) نشانه عمق و ژرفای معرفت آنها نسبت به حق تعالى است، زیرا آنها عظمت خداوند را به خوبی درک کردهاند. در خلوت و در نجواهای دوستانه با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن میگویند، بنابراین یکی از دلایل استغفار آنها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کاملشان نسبت به فقر وجودی و نقایص عالم امکان در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است . این در واقع حقیقتی است که در دعای عرفه سالار شهیدان بازگو میشود:
الهی مَن کانت محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی؟؛(2) خدایا موجودی که زیباییها و خوبیهایش نسبت به کمالات حق تعالى کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدیهای او کاستی نباشد؟
3ـ انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالى قرار میگیرد که همچون گناهکاران، خاشعانه با خداوند سخن میگوید . از این روست که در دعای عرفه سالار شهیدان آمده:
«یا مَنْ ألبسَ أولیاءهُملابس هیبته، فقاموا بین یدیه مستغفرین؛(3) ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان میایستند».
4ـ استغفار نشانه اظهار عجز و قصور است. از این رو در مناجات امام سجاد(ع) آمده:
«الهی قصرت عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک وعجزت العقول عن إدراک جمالک ولم تجعل للخلق طریقاً إلى معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک؛(4) پروردگارا، زبانها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایسته تو است ،قاصر و عقلها از درک حقیقت ذات تو عاجزند زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد».
پس استغفار اهل بیت(ع) نوعی اظهار عجز در مقابل عظمت الهی و عذرخواهی از خداوند است، چرا که نتوانستد آن گونه که شایستة ساحت قدس او است حق او را ادا کنند.
5ـ انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمیشود، بلکه از هر گونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است. با این وجود در مناجات با حضرت حق همواره عذرخواهی گناه و نافرمانی خود است. این نشان دهنده آن است که معصیت پدیدهای است که حتى افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار میکنند.
6ـ بر اساس «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم حسنه محسوب میشود یا دست کم گناه تلقی نمیگردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب میآید، مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است، اگر لحظهای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نویشدن، خوابیدن و... برای او حاصل شود،این گونه امور را سزاوار خود نمیداند و در پیشگاه حق استغفار میکند.در مناجات خمس عشر آمده:
«الهی استغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک ومِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک ومِن کلّ سرورٍ بغیر قربک و مِن کلّ شغلٍ بغیر طاعتک؛(5) معبودا از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که بر غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو آمرزش میخواهم و استغفار میکنم».
از امام صادق(علی السلام) آمده:
«توبه افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آنها نهی شده است، امّا خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمیشوند، اما اگر به جهت جنبه بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه میدانند و توبه میکنند.
در مرتبه بالاتر، کسانی که به مرحله معرفت کامل رسیدهاند و در اسما و صفات الهی سیر میکنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمیشوند، اما این مرحله آزمونهایی در پیش دارد که گذر از آنها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار میگیرد دچار تنگناهای گوناگون میشود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، این نارضایتی برای او نوعی گناه است. باید از حالتی که آن را تنفس کرب میگویند توبه نمایند، اما کسی که از عهده آزمونهای گوناگون به خوبی برآمده و به مقام ولی الله رسیده ، از گناهان مراحل قبل مصون است.
همواره در حضور و محضر حق به سر میبرد و ذهن و قلب او متوجه او است . در آینه دل او جز جمال زیبایی حضرت دوست خطور نمیکند، چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبه بشری، گاهی در صفحه تفکر و تذکر او خاطرهای خطور کند . او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید، چنین حالتی را ولی الله برای خود گناه میداند .میکوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند، بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است، باید چون اقیانوس بیکران در برابر حوادث و سختیها و پیشآمدهای گوناگون، آرام و بیاضطراب و چون کوه استوار باشد، اما اگر به دلیل جنبه بشری حادثهای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی میکند و توبه و استغفار مینماید».(6)
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 417.
2. مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
3. همان.
4. همان، مناجات خمس عشر، مناجات عارفین.
5. همان، مناجات ذاکرین.
6. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 294 ـ 303، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش.
زندگی دریای پرتلاطم و موّاجی است که هر فرد ناچار است از این دریای ژرف بگذرد. برای غرق نشدن ناگزیر باید وسیلهای داشته باشد که خود را روی آب نگه دارد. مهم ترین اسباب رسیدن به آرامش عبارتند از:
1ـ تقویت معنویت؛ احساس تنهایی و بی پناهی و ترس از آیندهای مجهول و تاریک.
دلهره از مرگ و وجود شکستها و ناکامیها، معلول فقدان ایمان و پشت کردن به دین و معنویت است. قرآن مجید بر این نکته تصریح دارد که بدون مذهب و ایمان حقیقی،آرامش وجود نخواهد داشت: "آگاه باشید که آرامش دلها و اطمنیان خاطر تنها در سایة یاد خدا و ایمان است".(1)
لقمان حکیم به پسرش گفت: "دنیا دریای ژرفی است که انسانهای زیادی در آن غرق شدهاند. تقوا کشتی تو است. آن کشتی که پر از ایمان است. بادبانهای آن، توکل به خدا؛نگهبان و پاسدارش،عقل و فکر؛ راهنما و ناخدایش، علم و تدبیر و سکان آن بردباری و تحمل است".(2)
مؤمن واقعی در سخت ترین لحظات و در زیر فشار کوههای مصیبت،خم به ابرو نمیآورد بلکه با گامهای استوار به جنگ حوادث میرود.
دکتر کارل (جراح دانشمند و فیزیولوژیست محقق فرانسوی و گیرنده جایزه نوبل) میگوید: دعا و نماز قویترین نیرویی است که انسان میتواند تولید کند. نیرویی است که چون قوه جاذبه به زمین، وجود حقیقی و خارجی دارد.(3)
در جای دیگر می گوید: نیایش را نباید با مرفین هم ردیف دانست،زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به طور کامل و صحیحی در فعالیتهای مغزی انسان یک نوع شگفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک می کند.(4)
2ـ واقع بینی؛ بسیاری از نگرانیها محصول پیش فرضها و پیش داوریها و بزرگ کردن مشکلات و توجه زیاد به جنبه های منفی زندگی و افسوس بر گذشته و از دست دادن فرصتها است. برای رهایی از آن تأکید بر جنبههای مثبت و اصلاح فکر و واقع بینی بسیار مهم و تأثیر گذار است. در یک بررسی از علل نگرانیها گفته شده است:چهل درصد مصیبتهایی است که هرگز پیش نخواهد آمد. سی درصد مربوط به غمهای گذشته و آینده است که غمگساری همةجهانیان تغییری در آن نخواهد داد. دوازده درصد هراس بی اساس برای از دست دادن سلامتی است. ده درصد موضوعهای جزیی و بی اهمیت است و هشت درصد ممکن است واقعاً مایه تشویش و اضطراب باشد. پس از آن چه ما معمولاً بیش از همه میترسیم، در واقع به ندرت پیش خواهد آمد.(5)
امام علی(ع) میفرماید:"قلبت را از اندوه گذشته آکنده مساز که تو را از آمادگی برای آینده باز میدارد".(6)
3- اصلاح فکر: علت ناآرامی بسیاری از افراد را باید در طرز فکر و تلقی نادرست آنها از زندگی جست و جو کرد. بعضی به غلط تصور میکنند هرچه رنج و مشقت است،گریبان آنها را گرفته و فقط آنان در معرض آفات قرار دارند. همین تصور نادرست آرامش را از آنها سلب میکند. آرامش و نگرانی بیش از آن که به عوامل خارجی مربوط باشد،متأثر از عوامل درونی و نیروی فکر و تخیل ما است. ناپلئون با این که شهرت و قدرت و ثروت داشت، احساس آرامش نمیکرد و میگفت: هرگز شش روز خوش در زندگانیام نداشتهام. در صورتی که "هلن" که از دو سالگی کور و لال بود،از زندگانی اظهار رضایت کرده، اعلام میداشت که زندگانی را بیش از آن چه تصور میکردم زیبا یافتم.(7)
4- تنوع در زندگی: خستگی و یک نواختی کارها،منشأ بروز بسیاری از هیجانات و فشارهای عصبی است. تفریح سالم و مسافرت و ورزش عامل مهم جبران خستگی کار و پرورش قوای جسمانی و فکری است.
پینوشتها:
1. سوره رعد (13) آیه28.
2. اصول کافی، ج 1، ص 16.
3. دیل کارنگی،آیین زندگی، ترجمه جهانگیر افخمی، ص 193.
4. کارل،نیایش، ترجمة دکتر شریعتی، ص 62.
5. موسوی لاری،رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 160 - 161.
6.غررالحکم، ج 6، ص 345.
7. دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمه جهانگیر افخمی، ص 121.
سلام
از دیشب همش داشتم گله میکردم پیش خدا و میگفتم خدا چرا اینجوریه؟ خلاصه از این طلبکاریایی که بعضی وقتا الکی الکی از خدا داریم .حتی صبحی هم که بلند شدم تو ذهنم داشتم با خدا از این گلایه ها میکردم.
تا اینکه رفتم دانشگاه .توراه که داشتم برمیگشتم تو اتوبوس .داشتم قران میخوندم دیدم یه خانمی با یه حالت خیلی نگرانی گفت توراخدا التماس دعا.برام دعا کن....
وبعد شروع کرد به صحبت کردن که یه پسر دارم 7سالشه .تازه امسال کلاسه اوله.چندوقت پیش سرماخورد .بردیمش دکتر و قرص و دارو ...بعد از یه مدت مرتب سرش درد میگرفت .تا اینکه تشخیص دادند یه تومور تو سرشه و سرطان داره...
میگفت چندماه تهران بودیم .حالا هم دیگه اومدیم همینجا که شیمی درمانی بشه.میگفت خیلی بچم درد میکشه.توراخدا براش دعا کن.
خودش هم تو یکی از بیمارستانای شیراز کار میکرد.
گفت 27سالمه .یه خانم خیلی جوون....اینقدر از خودم خجالت کشیدم که چرا ناشکری میکنم .نمیدونین چجوری التماس میکرد که برا بچش دعا کنیم.
فوری گفتم خدایاشکرت.راضی ام به رضای تو...واقعا تلنگر خوبی بود برام که الکی گلایه نکنم .گفتم خدایا ممنون که بهم یاداوری کردی .
واقعا آدم وقتی از دردای بقیه باخبر میشه تازه میفهمه که چقدر نعمت داره و ناشکری میکنه .... حالا اینجا نوشتم که هم برا بچش دعا کنیم و هم دیگه گله از خدانکنیم که چرا تاحالا ازدواج نکردم .چرا زن ندارم .چرا شوهر ندارم.چرا خواستگار ندارم .چرا خوشگل نیستم وخلاصه از این گلایه ها:ok:
همه چی رو بسپاریم به خدا و بگیم خدایا راضی ام به رضای تو
خواندن نماز به صورت عربی و با همان الفاظ و کلماتی که پیامبر ودیگر مسلمانان صدر اسلام میخواندند، دلائل مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
اول: تعبدی و توفیقی بودن خواندن نماز به لفظ عربی، به این معنا که شریعت اسلام دستور به عربی خواندن نماز داده است. با توجه به این که روح عبادت بر تسلیم و تعبد است طبعا انسانی که میخواهد عبادت خدا کند، آن چیزی را انجام میدهد که خداوند خواسته است وبر طبق آیات و روایات و سیره پیامبر این واجب و تکلیف دینی به این شکل واجب شده است، اگر چه انسان میتواند در غیر نماز با هر زبانی با خداوند سخن گوید.
دوم: جهت ایجاد زبانی مشترک میان همه پیروان اسلام و در واقع فراهم سازی وحدت و پیوند بین المللی دینی است.
سوم: قرائت و اذکاری که در نماز است به صورت دقیق در هیچ زبانی ترجمه ندارد. یعنی نمیتوان همان مفاهیمی که در اذکار نماز است به صورت دقیق ترجمه کرد و آن را بیان نمود. چه بسا برخی از کلمات یا جملات معانی بسیاری در خود جای داده که با یک یا چند جمله نتوان همه آنها را بیان نمود.(1)
به عنوان مثال از سوره حمد نام میبریم که هیچ ترجمهای که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، نیست. حتی تنها کلمه الله، هیچ معادلی در زبان دیگر ندارد و کلمه خدا در زبان فارسی معادل معنای الله نمیباشد.
در ضمن تجربه زندگی انسانها نشان داده است آنجا که دستها ی انسانی در کارهای مختلف دخالت کرده است، آن را به صورتهای مختلف در آورده که گاهی با اصل و حقیقت خود فاصله بسیار دارد. در مورد احکام و تکالیف دینی نیز ما این مسئله را در ادیان دیگر مشاهده میکنیم که دست بردن انسانها در احکام و دستورات دینی آنها را به چه وضعی در آورده و گاهی آن را به صورت کلی پاک کرده و از بین برده است.
در مورد نماز و عبادت نیز ما امروزه در ادیان دیگر چیزی نمیبینیم که خواسته الهی باشد تا پیروان آن ادیان خود را موظف به انجام آن بدانند و به همین خاطر آن ارتباط دائمی و همیشگی که مسلمانان با خدای خویش دارند، در ادیان دیگر مشاهده نمیکنیم.
اگر چه با توجه به اسبابی که ذکر کردیم نماز باید به زبان عربی خوانده شود، اما این بدان معنی نیست که انسان نتواند به هیچ زبان دیگری با خداوند سخن بگوید.
انسان میتواند با هر زبانی که خواست در غیر نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نیاز کند و دردها و نیازهای خود را با او در میان گذارد.حتی در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجتها است، به فتوای اکثرمراجع انسان میتواند به فارسی یا هر زبان دیگر با او سخن گوید.
به فتوای اکثر فقها دعا به زبان فارسی و غیر فارسی در قنوت جائز است. ولی برخی از مراجع آن را خلاف احتیاط میدانند و احتیاط را در خواندن به عربی میدانند.(2)
شاید یکی از رموز خواندن نماز به زبان عربی و با دیگر شرایط و آداب حفظ نماز بعد از قرنها است در حالی که در ادیان دیگر ما اثری از آن نمیبینیم و چه بسا اگر به همان صورت خود که پیامبران گفته بودند عمل میکردند و به خواست خود با آن برخورد نمیکردند آنها نیز چیزی به عنوان نماز میداشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت میگیرد و هم انسان را به زحمت میاندازد؟ امام فرمود: «پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»؛(3)یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست.
در ضمن در مسائل عبادی ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که خواست و اراده ما در آن نقشی ندارد، بلکه باید آنها را طبق دستور شرع انجام دهیم تا مقصود و هدف و مصالحی که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بی خبریم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسلیم وجود دارد، در اجزا و شرایط مختلف و از جمله عربی خواندن، این نکته مهم نهفته است. امیرمومنان (ع) در روایتی پس از بیان اینکه معنای اسلام، تسلیم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسلیم در عمل آشکار میشود، میفرماید: انسان مومن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمیگذارد، بلکه برآنچه از پروردگارش رسیده بنیان مینهد.(4)
اصولا نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبودیت و شکر گذاری در مقابل نعمتهای او است و طبیعی است که بنده
آن را به جا میآورد که خواسته خداوند و معبود اوست و اصولا هدف اصلی از خلقت انسان بندگی است و نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است و اگر قرار باشد که هر انسانی بر طبق خواسته خود عمل نماید، نه آن چیزی که خداوند از او خواسته، این دیگر بندگی خداوند نمیشود بلکه بندگی خود و عمل بر طبق خواسته خود است.
پینوشتها:
1. استاد محمد تقی مصباح یزدی، قرآنشناسی، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخیص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی، 1380ش.
2. آیت اللّه فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 103.
3. غلامعلی نعیم آبادی، نماز زیباترین الگوی پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرایع، ج 2، ص 10.
4. سفینة البحار، ج4، ص233، ماده سلم.
فهم ودرک درست ،نتیجه اندیشه وتفکر درست است. هوش قوی، مرهون «تفکر» کارآمد و هدفگرا است. عقل و فکر هنگامی میتوانند خوب عمل کنند که «مغز» از شرایط مساعد برای فعالیت برخوردار باشد؛ نیازمندیهای آن تأمین گردد و عوامل مخرّب و مزاحم آن برطرف شود.
سیّد بن طاوُس از کتب اصحابُنَا الاِمامِیَّه نقل کرده که مستحب است در این روز(سوم صفر) دو رکعت نماز در رکعت اوّل حمد و اِنّا فَتَحنا و در رکعت دوم حمد و توحید بخواند و بعد از سلام صد مرتبه صَلَوات بفرستد و صد مرتبه بگوید اَللّهُمَّ الْعَنْ الَ اَبى سُفْیانَ و صد مرتبه استغفار کند پس حاجت خود را بخواهد . التماس دعا:Gol:
جمله ی زیبا و زیبا تر از این
نیست در عالم هلا ای اهل دین
گفته مولا علی در نهج بین
تا بیابی نکته را ای ناز نین
آن حکیم با صفا خوش گفته است
گوهر دل را چو دری سُفته است .
طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس = خوش به حال کسی که عیبش اورا از عیب گوی وعیب جوی دیگران باز دارد .
نهج البلاغه .
سلام علیکم
قلب وعاء و ظرف انوار علم و معرفت است, و آنچه به آن عقل می گویند کشفی است که انسان در پرتو وجود نور علم و معرفت کسب می کند, پس رتبه علم و معرفت مقدم بر عقل خواهد بود
اما علم و معرفت از مجردات است, و امر مجرد را یک مجرد افاضه خواهد کرد...
پس هزاری هم غور در الفاظ حکیمان کنی , ولی وعاء . ظرف وجودیت لایق نور علم و معرفت نباشد, راه به جایی نخواهی برد جز سیاهی و ضلالت خود و دیگران...
که این دانش خود حجاب اکبر خواهد بود...
اما لایق شدن قلب جز به انجام واجبات و ترک محرمات میسر نخواهد بود, امری که آیت الله بهجت خود بارها به آن اشاره و تاکید کردند, که همین انجام واجبات و ترک محرمات محمل و مرکب خوبی برای تقرب و کسب معرفت و علم است... و با انجام واجب و ترک حرامی نوری به تو الاهام میشود که روشنگر قدم بعدی تو خواهد بود... درس اخلاق امروز مدرسه
گفتم نقل کنم بقیه دوستان هم استفاده کنند.
به بهشت زهرا می روم... قطعه ی شهدا... از کنار عکس ها عبور می کنم...
چادرم را روی سرم محکم می کنم...
و زیر لب می گویم... دشمن قلبت را نشانه گرفت...
واسلحه ات را بر زمین انداخت... من تا زنده ام نمی گذارم...
افکارم را نشانه بگیرند و چادرم را بر زمین زنند...
بانو.. کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست.. و هر دستی لایق هم دستی ات ... و هر دلی لایق هم دلی ات .. راستش اینجا هر همی لایق هم بودن نیست!.. هوا ابری است ! آفتاب که سر بزند خواهی دید که اینجا هنوز هم دستان پاک همدست دارند.. و دل های پاک همدل... بانوی نجیب ایرانی....بانوی نجیب ایرانی بمان
الگوی یک زن در حجاب واقعی خانم فاطمه زهرا(س) می باشند و همچنین سایر بانوان در خط واقعی اسلام ناب محمدی(ص) آنانی که چادر سیاهشان دشمنان را به لرزه می اندازد بدانید که امروز ابرجنایتکاران و دشمنان اسلام از چادر سیاه شما می ترسند همانند شیطان که از بسم ا... وحشت دارد بنابراین انسان های شیطان صفت از انسان های مسلمان واقعی بیزارند آنها نور را نمی بینند پس باید یار و راه رو ائمه(ع) بوده و از آنها پیروی نمود.
از نظر اسلام، درد دیگران داشتن، درد حمایت از مظلومان و محرومان و درد همدردی با دردمندان، از عالیترین ارزشهای انسانی است که مؤمنان واقعی و انسانهای راستین از آن برخوردارند. قرآن مجید در مورد پیامبر اسلام(ص)میفرماید:
"پیامبری از جنس شما برایتان آمده است کهرنجها و ناراحتیهای شما به او ناگوار است (درد شما را دارد)".(1) ائمه اطهار(ع)همانند رسول اکرم دردمند دیگران بودند . محرومان و مظلومان را فراموش نمیکردند. امام علی (ع) میفرماید: " آیا دربارهخویش به این قانع باشم که مرا امیرالمؤمنین بخوانند و در سختیهای روزگار با مؤمنان شرکت نداشته باشم؟!".(2)
امام علی علیه السلام حتی نسبت به غیر مسلمانان این عاطفه و مهر ورزی و دردمندی را اعمال میکرد. وقتی به حضرت گزارش دادند بعضی از سربازان معاویه به منزل زنان غیر مسلمان وارد شده و زیور را از آنها ربوده اند، سخت ناراحت شد و فرمود: " اگر مرد مسلمانی بر اثر این قضیه، از شدت اندوه و تأسف بمیرد، ملامت ندارد، بلکه در نظر من چنین مرگی شایسته و سزاوار است".(3)
حضرت به فرماندار خود (عثمان بن حنیف) که به مجلس عروسی و سفره رنگین دعوت شده بود، نامه ای مینویسد و او را توبیخ میکند، سپس میفرماید: " اگر بخواهم، همه چیز برای من فراهم است، ولی محال است که مهار خودم را به دست هوای نفس خویش بدهم. من این جا شکم خود را سیر کنم، شاید در کوفه و شام و در یمامه کسی باشد که به نان احتیاج داشته باشد. آیا من آن طور باشم که شاعر میگوید و [مضمونش چنین است] : این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابی و در اطرافت شکم هایی گرسنه وجود داشته باشند".(4)
در فرهنگ اسلام واژه هایی مانند ایثار، احسان و فداکاری از جایگاه ارزشمندی برخوردار است. در حالی که قرآن مجید انصار را برداشتن چنین اوصافی میستاید و درباره آنها میگوید: "انصار، مهاجران را بر خود مقدّم داشتند، هر چند خودشان فقیر بودند". (5)
در شأن نزول آیه مذکور ابن عباس میگوید: پیامبر اکرم (ص) روز پیروزی بر یهود بنی نضیر به انصار فرمود:" اگر مایل هستید، اموال و خانه های تان را با مهاجران تقسیم کنید و در غنائم شریک شوید . اگر میخواهید، اموال و خانههای تان از آن شما باشد و از غنائم چیزی به شما داده نشود". انصار گفتند: هم اموال وخانه های مان را با آنها تقسیم میکنیم و هم چشم داشتی به غنائم نداریم و مهاجران را بر خود مقدّم میشمریم.(6)
خداوند ایثار آنها را ستایش کرده است. اگر هرکس باید به فکر فقیران خود باشد، باید پیامبر به انصار میگفت: خودتان نیاز دارید و نباید به فکر مهاجران باشید.
صرف نظر از تعلیم آسمانی اسلام و تأکید بر دگردوستی و حمایت از محرومان، همدردی با دیگران با سرشت بشر آمیخته شده است. کسانی که از مصائب محرومان احساس ناراحتی نمیکنند و بی اعتنااند، از مزایای اختصاصی انسان بی نصیب اند.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
[="Arial"][="Navy"]
[/]
آیت الله شبیری فرمودند:
چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه 73 سوره زمر مرا بخود مشغول نموده بود.
(وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَر)(زمر73ً )
یعنی مومنین را به سمت بهشت می کشند .
از خود پرسیدم چرا گفته شده به سمت بهشت میکشند!!
تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار الانوار برخورد نمودم .که می فرماید:
مومنین و دوستان سید الشهدا (ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات نمایند .امام به دیدار محبان می آید .این ملاقات بسیار طولانی می شود .امام صادق می فرماید هردو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم بر نمی دارند نه امام محبان خود را رها می کند نه دوستان سید الشهدا از مولای خود دل بر می دارند .
ملاقات آنقدر طولانی می شود که خداوند به مأموران بهشت می فرماید این مومنین و دوستان حسینم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد.
یا اباعبدالله...
تصویر قشنگی ست که در صحنه ی محشر ...
ما دور حسینیم و بهشت است که مات است ...
تا نیوشند عاشقان راست گو
جرعه ی عشق حسینی زین سبو
[="][="][="] نشانه ها و حوادثى كه پس از شهادت امام حسين(ع) آشكار گرديد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ[="] الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة على رسوله النّبى المنذر الأمين و على آله السّادة الميامين و اللعن على أعدائهم أجمعين.
[="]ستمگر هر قدر بازوانى نيرومند و يارانى فراوان داشته و مدت حكومتش به درازا كشد باز هم ناتوان است. زيرا كه خداى متعال صاحب قدرت مطلقه در برابر اوست. [="]پس خداى عزّ و جلّ همواره در كمينگاه ستمكاران و گنهكاران است. كيفرشان دهد و انواع بلا را در دنيا و آخرت بر آنان مىفرستد، و چنين است حكم خدا در باره آنان كه در حقّ امام حسين عليه السّلام ستم روا داشته، شهيدش كردند و به حريم حرمتش تاختند خداوند آنان را در دنيا به انواع عذاب مبتلا و طعم تلخ بلاها را بديشان چشانيد، و البتّه عذاب و كيفرشان در روز قيامت شديدتر و سختتر است. [="]خداى سبحان پيوسته در پى يارى مظلومانى بوده كه براى دفاع از حريم حقّ و بر افراختن كلمه حقّ مورد ستم قرار گرفتهاند. و از همين روى مظلوميت و حقانيت آنان را در دنيا آشكار كرده و البتّه دشمنانشان جاودانه در ژرفناى دوزخ خواهند بود كه چه سرنوشت شومى است! پس خداى جلّ جلاله بعد از شهادت امام حسين صلوات اللَّه عليه آيات و نشانههاى فراوانى را نمودار كرد كه همه دلالت بر حقّانيت حسين عليه السّلام و مقام والا و جايگاه ارجمندش نزد خدا دارد. او و همه شهداى همراهش از اين ارجمندى[="] [="]بهرهمندند. و بدين دليل ياد و نام و راهشان باقى و جاودان خواهد بود و هماره آزاد مردان در طىّ قرون و اعصار از آنان پيروى كرده، آيندگان نيز آن را تا قيام قائم آل محمّد «عجل اللَّه فرجه الشريف» ادامه خواهند داد، و او «صلوات اللَّه عليه» است كه با قيام خود انتقام خون مقدّسش را خواهد گرفت.
دیشب در شام
غریبان امام حسین علیه السلام مداح مسجد محلمون می گفت(که روی حرفش با خانمها بود)دختران امام حسین علیه السّلام در عصر عاشورا از اینکه گوشواره از گوششان برده میشد ناله و گریه نمی کردند،
از اینکه سیلی میخوردند هم ناله و گریه نمی کردند ،
از این ناراحت بودند و ناله و گریه می کردند که معجر هاشون برداشته میشد .
_____________
[b]content[/b]
بلبلی برگی گلی خوش رنگ در منقار داشت
اندر آن برگ گلش خوش ناله های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله وفریاد چیست ؟
گفت مارا جلوه معشوق بر این کار داشت
برادران یوسف فهمیدند که یوسف به سروری خواهد رسید و بر آنان سروری خواهد کرد. و در صدد جلوگیری بر آمدند و ... ، ولی آیا توانستند جلوی تقدیر را بگیرند؟
کسانی که از وقایع آینده به نحوی باخبر می شوند، دو دسته اند:
دسته ای مؤمن و تسلیم رضای خداوند،
دسته ای کافر و سرکش و متکبر و خودخواه.
دسته اول به تقدیر خدا راضی اند و فقط در صدد آن هستند که درست از عهده امتحان برآیند و موفق و سربلند باشند، از این رو نه در فکر جلوگیری از تقدیر نیستند، بلکه در مقام تسلیم به تقدیر و انجام وظیفه و سربلند بیرون
آمدن هستند.
برای آنان تقدیر خداوند برترین عاقبت است و جز آن را نمی خواهند و نمی پسندند، پس دلیل ندارد ک در صدد جلوگیری و تغییر آن برآیند.
آنان یقین دارند که ارحم الراحمین بهترین تقدیر را برایشان رقم زده، پس به تقدیر راضی و خشنودند و با آغوش باز از آن استقبال می کنند.
اما گروه دوم به تقدیر ناراضی اند و در صدد تغییر بر می آیند و کوشش ناکام می کند. و در آخر هم ناراضی به تقدیر و در حال جنگ با آن از دنیا می روند، که بدترین عاقبت است.
[="Arial"][="Navy"][=arial]گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
"مولانا"
[=arial]و چه داشت نام تو یا حبیبی حســـــین
که هر دم چو صدا زدم محب تر شـــدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[=arial]
امام على عليه السلام :
اَدَّبتُ نَفسى فَما وَجَدتُ لَها ... بِغَيرِ تَقوَى الالهِ مِن اَدَبِ
فى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَت ... اَفضَلَ مِن صَمتِها عَنِ الكَذِبِ
وَ غيبَةِ النّاسِ اَن غيبَتَهُم ... حَرَّمَها ذُوالجَلالِ فِى الكُتُبِ
اِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ يا ... نَفسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب و تربيت نفس خود پرداختم و براى آن
ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم
و اگر از پس اين امر برنيامد
براى آن چيزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نيافتم
و از غيبت مردمان، همانا غيبت آنان را
خداوند با عظمت در كتابها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو
نقره است، سكوت طلاست
دیوان امیرالمومنین ص 69
توبه در لغت به معناى »دست کشیدن از گناه، بازگشتن بر طریق حق، پشیمان شدن از گناه«(1) است.
توبه را مى توان از الطاف و محبّتهاى الهى دانست، پس از گناه، جاده و راهى براى بازگشت ایجاد مىشود، تا بنده خطاکار به محض آگاهى از بدى گناه، از آن راه باز گردد. توبه نعمت بزرگى است که بر بشر ارزانى شده است.
حقیقت «توبه» ندامت و پشیمانى از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک عمل زشت در آینده است. اگر کارى بوده که قابل جبران است، در صدد جبران بر آید. گفتن استغفار بیانگر همین معنا است، به این ترتیب ارکان توبه را مى توان در پنج چیز خلاصه کرد:
ترک گناه، ندامت و پشیمانى، تصمیم بر ترک در آینده، جبران گذشته و استغفار.(2)
خدا در قرآن از توبه واقعى به نام توبه نصوح نام برده است: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! به سوى خدا بازگردید و توبه کنید، توبهای خالصانه».(3)
شخصى از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: «شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، همانند شیری که به پستان هرگز باز نمىگردد».(4)
بعضى گفتهاند توبه نصوح آن است که واجد چهار شرط باشد:
پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده.(5)
چگونه مى توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟( بهترین راه حل توبه):
بیشتر علماى اخلاق توبه را مجموعه مرکّبى از علم و حال و عمل مى دانند. اگر کسى بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد، یعنى اوّل لازم است انسان به زشتى گناه پى ببرد، سپس حال پشیمانى در دل او به وجود آید، سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید.(6)
آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهى نصیب انسان نگردد، توبه امکانپذیر نیست. علامه طباطبایى مى گوید: توبه عبد، حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروى انجام حسنه را خداوند مى دهد. اوست که توفیق میدهد، یعنى اسباب را فراهم مى سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگى در لجنزار گناه و دورى از خدا بیرون آید و به سوى پروردگارش باز گردد.(7) امام سجاد(ع) به این نکته تصریح دارد که وفاى به توبه جز به نیروى حفظ و نگهدارى خداوند میسّر نیست.(8) بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیمگیرى را افزایش داد و اقدام عملى را شروع نمود.
پىنوشتها:
1. محمد معین، فرهنگى فارسى، ج 1، ص 1160.
2. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.
3. سوره تحریم (66) آیه 8.
4. تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 318.
5. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.
6. محجة البیضاء، ج 7، ص 5.
7. ترجمه المیزان، ج 4، ص 376.
8. صحیفه سجادیه، دعاى 19
یا این دل شـ کـ ـسـ ـتـ ه ی ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب
(سلام الله علیها) ظهور کن[b]content[/b]
دانلود صوت
[="Arial"][="Navy"][=arial]
[=arial]لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ![=arial]
[=arial]
از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم.
در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس!
[=arial] ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ:[=arial]
ﻣﺪﺭﺳﻪ.. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ..
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!
[=arial] ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ...
اشـتبــاهــاتـت وقــتی ا؋ـتـاد روی زمیـن . . .
بــُگـذار همـان جـا بمــانـد. . .
؋ـقـط از لـا بــه لـایِ اشتــباه هــایـت. . .
یک تجــربـه را بیــرون بکـش . . . قـــاب کــن . . . بــزن بـه دیــوارِ دلــت !
اشتبــاه کـردּن اشتــباه نیــسـت . . .
در اشـتبـاه مـاندنּ اشتــباه اسـت !قرآن و عترت دچار مهجوریت شد ه ، ولی هرگز شائبه تحریف در ساحت قدس آن راه ندارد. ائمه نیز برای حفظ و بقای قرآن آن همه مظلومیت و رنجها را تحمل نمودند . صبر و شکیبایی پیشه کردند، پس از آن جا که قرآن از خطر تحریف مصون و پناه حفظ الهی است، به عنوان ثقلین اکبر و سند نبوت و امانت الهی در میان بشر باقی و برقرار است، گر چه دچار مهجوریت میگردد، ولی هرگز دچار تحریف نخواهد شد.
خداوند برای قران کریم ،حساب ویژه باز کرده و تصریح فرموده که در میان کتابهای آسمانی تنها آخرین وحینامه خود را از هر گونه گزند تحریف و تغییر و نابودی حفظ میکند، چون بعد از نزول قرآن تا قیام قیامت دیگر کتابی آسمانی نازل نمیشود . بشر تا ابد مهمان سفره قرآن کریماند،
[=Georgia]
مواهب الهی متناسب با استعدادها است
آری از قطرات بارانی که بر زمین می بارد هرکسی به فراخور ظرفیت خویش بهره بردارد.
[=Georgia]
[=Georgia]
[=Georgia]
[=arial]خداوندا!
مرا از ذلّت نفس خویش خارج ساز و از پلیدی شرک پاکم گردان.
قبل از آنکه مرگم فرا رسد، از تو یاری میطلبم، پس یاریام کن.
بر تو توکّل دارم، پس تنهایم مگذار.
از تو سؤال میکنم، پس ناامیدم مگردان
و تنها به فضل تو راغب هستم، پس محرومم منما
و بر در تو میایستم، پس طردم مکن
فلسفه استغفار ائمه ؟
برای استغفار حضرات معصوم(ع) اسرار فراوان وجود دارد که به جلوهای از آن اشاره میشود:
1ـ توبه و استغفار همیشه و برای همگان به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانة مقام معنوی است چنان که در کلامی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
الاستغفار درجة العلّیین؛(1) استغفار درجه بلندپایگان است».
چه بسا استغفار نمودار میزان خشیت فرد از مقام ربوبی و بیان کننده دغدغه خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه حضرت حق است.
2ـ استغفار اهل بیت(ع) نشانه عمق و ژرفای معرفت آنها نسبت به حق تعالى است، زیرا آنها عظمت خداوند را به خوبی درک کردهاند. در خلوت و در نجواهای دوستانه با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن میگویند، بنابراین یکی از دلایل استغفار آنها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کاملشان نسبت به فقر وجودی و نقایص عالم امکان در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است . این در واقع حقیقتی است که در دعای عرفه سالار شهیدان بازگو میشود:
الهی مَن کانت محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی؟؛(2) خدایا موجودی که زیباییها و خوبیهایش نسبت به کمالات حق تعالى کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدیهای او کاستی نباشد؟
3ـ انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالى قرار میگیرد که همچون گناهکاران، خاشعانه با خداوند سخن میگوید . از این روست که در دعای عرفه سالار شهیدان آمده:
«یا مَنْ ألبسَ أولیاءهُملابس هیبته، فقاموا بین یدیه مستغفرین؛(3) ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان میایستند».
4ـ استغفار نشانه اظهار عجز و قصور است. از این رو در مناجات امام سجاد(ع) آمده:
«الهی قصرت عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک وعجزت العقول عن إدراک جمالک ولم تجعل للخلق طریقاً إلى معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک؛(4) پروردگارا، زبانها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایسته تو است ،قاصر و عقلها از درک حقیقت ذات تو عاجزند زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد».
پس استغفار اهل بیت(ع) نوعی اظهار عجز در مقابل عظمت الهی و عذرخواهی از خداوند است، چرا که نتوانستد آن گونه که شایستة ساحت قدس او است حق او را ادا کنند.
5ـ انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمیشود، بلکه از هر گونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است. با این وجود در مناجات با حضرت حق همواره عذرخواهی گناه و نافرمانی خود است. این نشان دهنده آن است که معصیت پدیدهای است که حتى افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار میکنند.
6ـ بر اساس «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم حسنه محسوب میشود یا دست کم گناه تلقی نمیگردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب میآید، مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است، اگر لحظهای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نویشدن، خوابیدن و... برای او حاصل شود،این گونه امور را سزاوار خود نمیداند و در پیشگاه حق استغفار میکند.در مناجات خمس عشر آمده:
«الهی استغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک ومِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک ومِن کلّ سرورٍ بغیر قربک و مِن کلّ شغلٍ بغیر طاعتک؛(5) معبودا از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که بر غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو آمرزش میخواهم و استغفار میکنم».
از امام صادق(علی السلام) آمده:
«توبه افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آنها نهی شده است، امّا خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمیشوند، اما اگر به جهت جنبه بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه میدانند و توبه میکنند.
در مرتبه بالاتر، کسانی که به مرحله معرفت کامل رسیدهاند و در اسما و صفات الهی سیر میکنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمیشوند، اما این مرحله آزمونهایی در پیش دارد که گذر از آنها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار میگیرد دچار تنگناهای گوناگون میشود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، این نارضایتی برای او نوعی گناه است. باید از حالتی که آن را تنفس کرب میگویند توبه نمایند، اما کسی که از عهده آزمونهای گوناگون به خوبی برآمده و به مقام ولی الله رسیده ، از گناهان مراحل قبل مصون است.
همواره در حضور و محضر حق به سر میبرد و ذهن و قلب او متوجه او است . در آینه دل او جز جمال زیبایی حضرت دوست خطور نمیکند، چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبه بشری، گاهی در صفحه تفکر و تذکر او خاطرهای خطور کند . او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید، چنین حالتی را ولی الله برای خود گناه میداند .میکوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند، بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است، باید چون اقیانوس بیکران در برابر حوادث و سختیها و پیشآمدهای گوناگون، آرام و بیاضطراب و چون کوه استوار باشد، اما اگر به دلیل جنبه بشری حادثهای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی میکند و توبه و استغفار مینماید».(6)
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 417.
2. مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
3. همان.
4. همان، مناجات خمس عشر، مناجات عارفین.
5. همان، مناجات ذاکرین.
6. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 294 ـ 303، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش.
باران رحمت الهی را دریغی نیست هماره می بارد، بر گلستان و شوره زار
اما چه می توان کرد وقتی که ظرف وجودمان را پشت به باران قرار داده ایم.
مبارزه با نگرانیها ؟
زندگی دریای پرتلاطم و موّاجی است که هر فرد ناچار است از این دریای ژرف بگذرد. برای غرق نشدن ناگزیر باید وسیلهای داشته باشد که خود را روی آب نگه دارد. مهم ترین اسباب رسیدن به آرامش عبارتند از:
1ـ تقویت معنویت؛ احساس تنهایی و بی پناهی و ترس از آیندهای مجهول و تاریک.
دلهره از مرگ و وجود شکستها و ناکامیها، معلول فقدان ایمان و پشت کردن به دین و معنویت است. قرآن مجید بر این نکته تصریح دارد که بدون مذهب و ایمان حقیقی،آرامش وجود نخواهد داشت: "آگاه باشید که آرامش دلها و اطمنیان خاطر تنها در سایة یاد خدا و ایمان است".(1)
لقمان حکیم به پسرش گفت: "دنیا دریای ژرفی است که انسانهای زیادی در آن غرق شدهاند. تقوا کشتی تو است. آن کشتی که پر از ایمان است. بادبانهای آن، توکل به خدا؛نگهبان و پاسدارش،عقل و فکر؛ راهنما و ناخدایش، علم و تدبیر و سکان آن بردباری و تحمل است".(2)
مؤمن واقعی در سخت ترین لحظات و در زیر فشار کوههای مصیبت،خم به ابرو نمیآورد بلکه با گامهای استوار به جنگ حوادث میرود.
دکتر کارل (جراح دانشمند و فیزیولوژیست محقق فرانسوی و گیرنده جایزه نوبل) میگوید: دعا و نماز قویترین نیرویی است که انسان میتواند تولید کند. نیرویی است که چون قوه جاذبه به زمین، وجود حقیقی و خارجی دارد.(3)
در جای دیگر می گوید: نیایش را نباید با مرفین هم ردیف دانست،زیرا نیایش در همین حال که آرامش را پدید آورده است، به طور کامل و صحیحی در فعالیتهای مغزی انسان یک نوع شگفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک می کند.(4)
2ـ واقع بینی؛ بسیاری از نگرانیها محصول پیش فرضها و پیش داوریها و بزرگ کردن مشکلات و توجه زیاد به جنبه های منفی زندگی و افسوس بر گذشته و از دست دادن فرصتها است. برای رهایی از آن تأکید بر جنبههای مثبت و اصلاح فکر و واقع بینی بسیار مهم و تأثیر گذار است. در یک بررسی از علل نگرانیها گفته شده است:چهل درصد مصیبتهایی است که هرگز پیش نخواهد آمد. سی درصد مربوط به غمهای گذشته و آینده است که غمگساری همةجهانیان تغییری در آن نخواهد داد. دوازده درصد هراس بی اساس برای از دست دادن سلامتی است. ده درصد موضوعهای جزیی و بی اهمیت است و هشت درصد ممکن است واقعاً مایه تشویش و اضطراب باشد. پس از آن چه ما معمولاً بیش از همه میترسیم، در واقع به ندرت پیش خواهد آمد.(5)
امام علی(ع) میفرماید:"قلبت را از اندوه گذشته آکنده مساز که تو را از آمادگی برای آینده باز میدارد".(6)
3- اصلاح فکر: علت ناآرامی بسیاری از افراد را باید در طرز فکر و تلقی نادرست آنها از زندگی جست و جو کرد. بعضی به غلط تصور میکنند هرچه رنج و مشقت است،گریبان آنها را گرفته و فقط آنان در معرض آفات قرار دارند. همین تصور نادرست آرامش را از آنها سلب میکند. آرامش و نگرانی بیش از آن که به عوامل خارجی مربوط باشد،متأثر از عوامل درونی و نیروی فکر و تخیل ما است. ناپلئون با این که شهرت و قدرت و ثروت داشت، احساس آرامش نمیکرد و میگفت: هرگز شش روز خوش در زندگانیام نداشتهام. در صورتی که "هلن" که از دو سالگی کور و لال بود،از زندگانی اظهار رضایت کرده، اعلام میداشت که زندگانی را بیش از آن چه تصور میکردم زیبا یافتم.(7)
4- تنوع در زندگی: خستگی و یک نواختی کارها،منشأ بروز بسیاری از هیجانات و فشارهای عصبی است. تفریح سالم و مسافرت و ورزش عامل مهم جبران خستگی کار و پرورش قوای جسمانی و فکری است.
پینوشتها:
1. سوره رعد (13) آیه28.
2. اصول کافی، ج 1، ص 16.
3. دیل کارنگی،آیین زندگی، ترجمه جهانگیر افخمی، ص 193.
4. کارل،نیایش، ترجمة دکتر شریعتی، ص 62.
5. موسوی لاری،رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 160 - 161.
6.غررالحکم، ج 6، ص 345.
7. دیل کارنگی، آیین زندگی، ترجمه جهانگیر افخمی، ص 121.
[="Arial Narrow"][="DarkSlateGray"]خوب دیگه پاشید بیاید به تاپیک
[h=1]لبیک یا حسین یعنی چه؟[/h]
که کاری میخواهم بکنم کارستون.
عکس های اربعین سال قبل که خودم به صورت اماتوری گرفتم را دارم میزارم.
همراه با نکات اموزشی سفر اربعین.
شاید بدرد خودتون نخوره
اما ممکنه به کسی که اربعین قصد عزیمت دارد بگویید و بدردش بخورد.[/]
نمی توان نسبت به آنچه عمل می کنیم بی توجه
باشیم زیرا عکس العمل متناسب با آن وجود دارد .
کلام خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع گردد ؟
سوره مبارکه حدید آیه 16
می پسندد : زن باید تمام بدن ، به استثنای
صورت و دست ها تا مچ بدون زینت و آرایش را
از نامحرم بپوشاند و از لباسهایی که توجه نامحرم
را جلب می کند باید اجتناب کند .
باران رحمت الهي هماره در حال باريدن است
اين ظرف و جود ماست كه واژگونه است
و گرنه اثري از رحمت و بخشايش در آن يافت مي شد
پی نوشت :
شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی ره
: - }
* __*
-
.
بنده هم یه توضیح دیگر ارایه کنم :
حتی خاک اون گلدان تو طاقچه رو هم زیر رو کنی
احتمال اینکه یدونه کرم خاکی قرمز رنگ پیدا کنی هست !
.
کدوم گلدان ؟ این ؟
___ اره همون !
:Gig:
:Moteajeb!:
:Cheshmak:
سلام
از دیشب همش داشتم گله میکردم پیش خدا و میگفتم خدا چرا اینجوریه؟ خلاصه از این طلبکاریایی که بعضی وقتا الکی الکی از خدا داریم .حتی صبحی هم که بلند شدم تو ذهنم داشتم با خدا از این گلایه ها میکردم.
تا اینکه رفتم دانشگاه .توراه که داشتم برمیگشتم تو اتوبوس .داشتم قران میخوندم دیدم یه خانمی با یه حالت خیلی نگرانی گفت توراخدا التماس دعا.برام دعا کن....
وبعد شروع کرد به صحبت کردن که یه پسر دارم 7سالشه .تازه امسال کلاسه اوله.چندوقت پیش سرماخورد .بردیمش دکتر و قرص و دارو ...بعد از یه مدت مرتب سرش درد میگرفت .تا اینکه تشخیص دادند یه تومور تو سرشه و سرطان داره...
میگفت چندماه تهران بودیم .حالا هم دیگه اومدیم همینجا که شیمی درمانی بشه.میگفت خیلی بچم درد میکشه.توراخدا براش دعا کن.
خودش هم تو یکی از بیمارستانای شیراز کار میکرد.
گفت 27سالمه .یه خانم خیلی جوون....اینقدر از خودم خجالت کشیدم که چرا ناشکری میکنم .نمیدونین چجوری التماس میکرد که برا بچش دعا کنیم.
فوری گفتم خدایاشکرت.راضی ام به رضای تو...واقعا تلنگر خوبی بود برام که الکی گلایه نکنم .گفتم خدایا ممنون که بهم یاداوری کردی .
واقعا آدم وقتی از دردای بقیه باخبر میشه تازه میفهمه که چقدر نعمت داره و ناشکری میکنه ....
حالا اینجا نوشتم که هم برا بچش دعا کنیم و هم دیگه گله از خدانکنیم که چرا تاحالا ازدواج نکردم .چرا زن ندارم .چرا شوهر ندارم.چرا خواستگار ندارم .چرا خوشگل نیستم وخلاصه از این گلایه ها:ok:
همه چی رو بسپاریم به خدا و بگیم خدایا راضی ام به رضای تو
چرا نماز را به عربی میخوانیم؟
خواندن نماز به صورت عربی و با همان الفاظ و کلماتی که پیامبر ودیگر مسلمانان صدر اسلام میخواندند، دلائل مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
اول: تعبدی و توفیقی بودن خواندن نماز به لفظ عربی، به این معنا که شریعت اسلام دستور به عربی خواندن نماز داده است. با توجه به این که روح عبادت بر تسلیم و تعبد است طبعا انسانی که میخواهد عبادت خدا کند، آن چیزی را انجام میدهد که خداوند خواسته است وبر طبق آیات و روایات و سیره پیامبر این واجب و تکلیف دینی به این شکل واجب شده است، اگر چه انسان میتواند در غیر نماز با هر زبانی با خداوند سخن گوید.
دوم: جهت ایجاد زبانی مشترک میان همه پیروان اسلام و در واقع فراهم سازی وحدت و پیوند بین المللی دینی است.
سوم: قرائت و اذکاری که در نماز است به صورت دقیق در هیچ زبانی ترجمه ندارد. یعنی نمیتوان همان مفاهیمی که در اذکار نماز است به صورت دقیق ترجمه کرد و آن را بیان نمود. چه بسا برخی از کلمات یا جملات معانی بسیاری در خود جای داده که با یک یا چند جمله نتوان همه آنها را بیان نمود.(1)
به عنوان مثال از سوره حمد نام میبریم که هیچ ترجمهای که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، نیست. حتی تنها کلمه الله، هیچ معادلی در زبان دیگر ندارد و کلمه خدا در زبان فارسی معادل معنای الله نمیباشد.
در ضمن تجربه زندگی انسانها نشان داده است آنجا که دستها ی انسانی در کارهای مختلف دخالت کرده است، آن را به صورتهای مختلف در آورده که گاهی با اصل و حقیقت خود فاصله بسیار دارد. در مورد احکام و تکالیف دینی نیز ما این مسئله را در ادیان دیگر مشاهده میکنیم که دست بردن انسانها در احکام و دستورات دینی آنها را به چه وضعی در آورده و گاهی آن را به صورت کلی پاک کرده و از بین برده است.
در مورد نماز و عبادت نیز ما امروزه در ادیان دیگر چیزی نمیبینیم که خواسته الهی باشد تا پیروان آن ادیان خود را موظف به انجام آن بدانند و به همین خاطر آن ارتباط دائمی و همیشگی که مسلمانان با خدای خویش دارند، در ادیان دیگر مشاهده نمیکنیم.
اگر چه با توجه به اسبابی که ذکر کردیم نماز باید به زبان عربی خوانده شود، اما این بدان معنی نیست که انسان نتواند به هیچ زبان دیگری با خداوند سخن بگوید.
انسان میتواند با هر زبانی که خواست در غیر نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نیاز کند و دردها و نیازهای خود را با او در میان گذارد.حتی در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجتها است، به فتوای اکثرمراجع انسان میتواند به فارسی یا هر زبان دیگر با او سخن گوید.
به فتوای اکثر فقها دعا به زبان فارسی و غیر فارسی در قنوت جائز است. ولی برخی از مراجع آن را خلاف احتیاط میدانند و احتیاط را در خواندن به عربی میدانند.(2)
شاید یکی از رموز خواندن نماز به زبان عربی و با دیگر شرایط و آداب حفظ نماز بعد از قرنها است در حالی که در ادیان دیگر ما اثری از آن نمیبینیم و چه بسا اگر به همان صورت خود که پیامبران گفته بودند عمل میکردند و به خواست خود با آن برخورد نمیکردند آنها نیز چیزی به عنوان نماز میداشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت میگیرد و هم انسان را به زحمت میاندازد؟ امام فرمود: «پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»؛(3)یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست.
در ضمن در مسائل عبادی ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که خواست و اراده ما در آن نقشی ندارد، بلکه باید آنها را طبق دستور شرع انجام دهیم تا مقصود و هدف و مصالحی که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بی خبریم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسلیم وجود دارد، در اجزا و شرایط مختلف و از جمله عربی خواندن، این نکته مهم نهفته است. امیرمومنان (ع) در روایتی پس از بیان اینکه معنای اسلام، تسلیم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسلیم در عمل آشکار میشود، میفرماید: انسان مومن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمیگذارد، بلکه برآنچه از پروردگارش رسیده بنیان مینهد.(4)
اصولا نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبودیت و شکر گذاری در مقابل نعمتهای او است و طبیعی است که بنده
آن را به جا میآورد که خواسته خداوند و معبود اوست و اصولا هدف اصلی از خلقت انسان بندگی است و نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است و اگر قرار باشد که هر انسانی بر طبق خواسته خود عمل نماید، نه آن چیزی که خداوند از او خواسته، این دیگر بندگی خداوند نمیشود بلکه بندگی خود و عمل بر طبق خواسته خود است.
پینوشتها:
1. استاد محمد تقی مصباح یزدی، قرآنشناسی، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخیص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی، 1380ش.
2. آیت اللّه فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 103.
3. غلامعلی نعیم آبادی، نماز زیباترین الگوی پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرایع، ج 2، ص 10.
4. سفینة البحار، ج4، ص233، ماده سلم.
[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]« ﺍﻟﻨِّﮑَﺎﺡُ ﺳُﻨَّﺘِﯽ ﻓَﻤَﻦْ ﺭَﻏِﺐَ ﻋَﻦْ ﺳُﻨَّﺘِﯽ ﻓَﻠَﯿْﺲَ ﻣِﻨِّﯽ »
ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ (ﺹ ) ﺍﺳﺖ
ﻣﻌﻨﯽ : ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﺳﻨّﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺳﻨّﺖ ﻣﻦ ﺭﻭﯾﮕﺮﺩﺍﻥ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ( ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻭ ﭘﮋﻭ ) ﺳﻨﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮﮐﺲ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﯾﺎ ﭘﮋﻭ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ......
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ 3ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﻦ ﻭﺍﻡ ﻣﯿﺪﻥ
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ....
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ 25 ﺗﺎ 30 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻭﺍﻡ ﻣﯿﺪﻥ
ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﺧﻄﺮﻩ
ﯾﺎ ﺣﺪﯾﺚ ﺧﺮﯾﺪ ﺧﻮﺩﺭﻭ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻦ:khaneh:[/]
[="Arial"]وام خودرو میدن که برن ماه عسل خوب:khandeh!::Gig:
[="Arial"][="Navy"]امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
[/]
اگر خداوند صلاح و رستگارى بنده اى را بخواهد،
به او الهام مى کند که:
کم سخن گوید، کم بخورد و کم بخوابد
(مستدرک الوسائل ۱۶: ۱۲۳ ح ۱۹)
سلام علیکم
دوستان برادران و خواهران گرامی
از همه التماس دعا داریم
فهم ودرک درست ،نتیجه اندیشه وتفکر درست است. هوش قوی، مرهون «تفکر» کارآمد و هدفگرا است. عقل و فکر هنگامی میتوانند خوب عمل کنند که «مغز» از شرایط مساعد برای فعالیت برخوردار باشد؛ نیازمندیهای آن تأمین گردد و عوامل مخرّب و مزاحم آن برطرف شود.
[="Black"][=microsoft sans serif]مُوکه یارُم سَرِ یاری ندارد
[=microsoft sans serif]مُوکه دَردُم سَبُکباری ندارد
[=microsoft sans serif]منوواجن که یارت خواب نازه
چِنو خوابه بیداری ندارد
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
بدترین چیز آن است که پیرو هوای نفست باشی
و بدتر از آن اینکه پیرو هوای نفس دیگران شوی
در خـــــــود عیب به صدها داری!
ز دگر شمارش عیب ها داری؟
سیّد بن طاوُس از کتب اصحابُنَا الاِمامِیَّه نقل کرده که مستحب است در این روز(سوم صفر) دو رکعت نماز در رکعت اوّل حمد و اِنّا فَتَحنا و در رکعت دوم حمد و توحید بخواند و بعد از سلام صد مرتبه صَلَوات بفرستد و صد مرتبه بگوید اَللّهُمَّ الْعَنْ الَ اَبى سُفْیانَ و صد مرتبه استغفار کند پس حاجت خود را بخواهد .
التماس دعا:Gol:
سلام علیکم
قلب وعاء و ظرف انوار علم و معرفت است, و آنچه به آن عقل می گویند کشفی است که انسان در پرتو وجود نور علم و معرفت کسب می کند, پس رتبه علم و معرفت مقدم بر عقل خواهد بود
اما علم و معرفت از مجردات است, و امر مجرد را یک مجرد افاضه خواهد کرد...
پس هزاری هم غور در الفاظ حکیمان کنی , ولی وعاء . ظرف وجودیت لایق نور علم و معرفت نباشد, راه به جایی نخواهی برد جز سیاهی و ضلالت خود و دیگران...
که این دانش خود حجاب اکبر خواهد بود...
اما لایق شدن قلب جز به انجام واجبات و ترک محرمات میسر نخواهد بود, امری که آیت الله بهجت خود بارها به آن اشاره و تاکید کردند, که همین انجام واجبات و ترک محرمات محمل و مرکب خوبی برای تقرب و کسب معرفت و علم است... و با انجام واجب و ترک حرامی نوری به تو الاهام میشود که روشنگر قدم بعدی تو خواهد بود...
درس اخلاق امروز مدرسه
گفتم نقل کنم بقیه دوستان هم استفاده کنند.
قطعه ی شهدا...
از کنار عکس ها عبور می کنم...
چادرم را روی سرم محکم می کنم...
و زیر لب می گویم...
دشمن قلبت را نشانه گرفت...
واسلحه ات را بر زمین انداخت...
من تا زنده ام نمی گذارم...
افکارم را نشانه بگیرند و چادرم را بر زمین زنند...
کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست..
و هر دستی لایق هم دستی ات ...
و هر دلی لایق هم دلی ات ..
راستش اینجا هر همی لایق هم بودن نیست!..
هوا ابری است !
آفتاب که سر بزند خواهی دید که
اینجا هنوز هم دستان پاک همدست دارند..
و دل های پاک همدل...
بانوی نجیب ایرانی....بانوی نجیب ایرانی بمان
الگوی یک زن در حجاب واقعی خانم فاطمه زهرا(س) می باشند و همچنین سایر بانوان در خط واقعی اسلام ناب محمدی(ص) آنانی که چادر سیاهشان دشمنان را به لرزه می اندازد بدانید که امروز ابرجنایتکاران و دشمنان اسلام از چادر سیاه شما می ترسند همانند شیطان که از بسم ا... وحشت دارد بنابراین انسان های شیطان صفت از انسان های مسلمان واقعی بیزارند آنها نور را نمی بینند پس باید یار و راه رو ائمه(ع) بوده و از آنها پیروی نمود.
گویند:دنیا دو روزه ! تعجبم از این است
که چرایک روز به غفلت گذرانیم و یک روز به حسرت!
جسم ( خانه ) اینجاست ____
اما این دل فقط جای دگر چرخ میزند !
برخی مواقع مثل بچه ای نیاز هست که گوشش رو بگیریم و بگیم بیرون چه میکنی ؟
________
از نظر اسلام، درد دیگران داشتن، درد حمایت از مظلومان و محرومان و درد همدردی با دردمندان، از عالیترین ارزشهای انسانی است که مؤمنان واقعی و انسانهای راستین از آن برخوردارند. قرآن مجید در مورد پیامبر اسلام(ص)میفرماید:
"پیامبری از جنس شما برایتان آمده است کهرنجها و ناراحتیهای شما به او ناگوار است (درد شما را دارد)".(1) ائمه اطهار(ع)همانند رسول اکرم دردمند دیگران بودند . محرومان و مظلومان را فراموش نمیکردند. امام علی (ع) میفرماید: " آیا دربارهخویش به این قانع باشم که مرا امیرالمؤمنین بخوانند و در سختیهای روزگار با مؤمنان شرکت نداشته باشم؟!".(2)
امام علی علیه السلام حتی نسبت به غیر مسلمانان این عاطفه و مهر ورزی و دردمندی را اعمال میکرد. وقتی به حضرت گزارش دادند بعضی از سربازان معاویه به منزل زنان غیر مسلمان وارد شده و زیور را از آنها ربوده اند، سخت ناراحت شد و فرمود: " اگر مرد مسلمانی بر اثر این قضیه، از شدت اندوه و تأسف بمیرد، ملامت ندارد، بلکه در نظر من چنین مرگی شایسته و سزاوار است".(3)
حضرت به فرماندار خود (عثمان بن حنیف) که به مجلس عروسی و سفره رنگین دعوت شده بود، نامه ای مینویسد و او را توبیخ میکند، سپس میفرماید: " اگر بخواهم، همه چیز برای من فراهم است، ولی محال است که مهار خودم را به دست هوای نفس خویش بدهم. من این جا شکم خود را سیر کنم، شاید در کوفه و شام و در یمامه کسی باشد که به نان احتیاج داشته باشد. آیا من آن طور باشم که شاعر میگوید و [مضمونش چنین است] : این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابی و در اطرافت شکم هایی گرسنه وجود داشته باشند".(4)
در فرهنگ اسلام واژه هایی مانند ایثار، احسان و فداکاری از جایگاه ارزشمندی برخوردار است. در حالی که قرآن مجید انصار را برداشتن چنین اوصافی میستاید و درباره آنها میگوید: "انصار، مهاجران را بر خود مقدّم داشتند، هر چند خودشان فقیر بودند". (5)
در شأن نزول آیه مذکور ابن عباس میگوید: پیامبر اکرم (ص) روز پیروزی بر یهود بنی نضیر به انصار فرمود:" اگر مایل هستید، اموال و خانه های تان را با مهاجران تقسیم کنید و در غنائم شریک شوید . اگر میخواهید، اموال و خانههای تان از آن شما باشد و از غنائم چیزی به شما داده نشود". انصار گفتند: هم اموال وخانه های مان را با آنها تقسیم میکنیم و هم چشم داشتی به غنائم نداریم و مهاجران را بر خود مقدّم میشمریم.(6)
خداوند ایثار آنها را ستایش کرده است. اگر هرکس باید به فکر فقیران خود باشد، باید پیامبر به انصار میگفت: خودتان نیاز دارید و نباید به فکر مهاجران باشید.
صرف نظر از تعلیم آسمانی اسلام و تأکید بر دگردوستی و حمایت از محرومان، همدردی با دیگران با سرشت بشر آمیخته شده است. کسانی که از مصائب محرومان احساس ناراحتی نمیکنند و بی اعتنااند، از مزایای اختصاصی انسان بی نصیب اند.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
پی نوشت ها:
1.توبه(9)آیه128.
2. نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 45.
3. همان، خطبه 27.
4. نهج البلاغه، نامه 45.
5. حشر (59) آیه 9.
6. تفسیر نمونه، ج 23، ص 519. ناشر :دار الکتب الإسلامیة ،تهران ،سال چاپ: 1374 ش.