خودتون جواب دادین دیگه ... توی خوزستان .... به دلیل نزدیکی مرزها طبیعیه ....
شاید توی شهرای اطرافشم همین طور باشه ...
ولی نه این سر کشور ...
مث این می مونه چندتادختر راه افتادن خارج شهر کنار جاده هرکسی م رد میشه و مطمئنا جای مناسبیم نیست ...
ترجیح میدم به جای اینکه پایه گذار یه همچین حرکتی باشم برم مجلس روضه شرکت کنم ...
ممنون از پیشنهادتون ...
خودتون جواب دادین دیگه ... توی خوزستان .... به دلیل نزدیکی مرزها طبیعیه ....
شاید توی شهرای اطرافشم همین طور باشه ...
ولی نه این سر کشور ...
مث این می مونه چندتادختر راه افتادن خارج شهر کنار جاده هرکسی م رد میشه و مطمئنا جای مناسبیم نیست ...
ترجیح میدم به جای اینکه پایه گذار یه همچین حرکتی باشم برم مجلس روضه شرکت کنم ...
ممنون از پیشنهادتون ...
خیلی شهرهای دیگر ایران هم چنین میکنند اما به مرز نزدیک نیستند.
خوب شما میتوانید چند پسر مثلا برادران یا شوهران این گروه خواهران هم همراه تان راه بیندازید.
بعد هم یک خودرو پیشاپیش یا پشت سر جمعیت حرکت میکند
و امکانات را در ان خودرو(همیشه وانت بار استفاده میشود) قرار دهید.
بهرحال میل و پسند خودتان است.
[FONT="Arial Narrow"]مدیونیراه کربلا را بدانی و نیاییبعد دیگران را مدیون دعا کنید.راه خیلی سهل استخیلی
حرفتون باعث شد از خودم بدم بیاد خیلی دلم گرفت، هم از شما هم دیگران ، نیازی به التماس دعای شما ندارم امام حسین اینقد بزرگوار و مهربان هستش که دعام رو قبل اینکه شما بزنید تو ذوقمون شنیده، هیچ وقت کسی رو از خدا واهل بیتش نرنجونید
یه عمره که با قاب عکس حرم
شب و روزمو هقهق میکنم
بذار اربعین زائر تو بشم
وگرنه از این دوری دِق میکنم
همه کوله بار سفر بستنو
با پای پیاده هوایی میشن
فقط من از این فیض بیبهرهام
رفیقام دارن کربلایی میشن
نذار آبروم بیشتر از این بره
بگو دردمو با کی قسمت کنم؟
یا راهی جلو پام بذار یا بگو
چجوری به این دوری عادت کنم؟
اگه کربلاتو نبینم حسین
بگو پس چهخاکی بریزم سرم؟
آخه تا کِی این دوری و دوستی؟
بذار پا برهنه بیام تا حرم
رسیده به اینجام صبوری بسه
میشه تا حرم زیر بارون بیام؟
میخوام اینقدَر گریهزاری کنم
که قبل از رسیدن بگیره صدام
میخوام خسته از راه رفتن بشم
مثه بچههات غرق تاول بشم
میخوام یاد دروازهی ساعات
دم مرز مهران مُعطّل بشم
چجوری به یاد غمات باشمو
توی خیمهها استراحت کنم؟
مگه میشه یاد رقیهت باشم
ولی لحظهای خواب راحت کنم؟
میخوام هر دقیقه بباره چشام
به یاد دل خستهی خواهرت
میخوام وقتی که تشنه میشم بگم:
فدای لب تشنهی اصغرت
خلاصه میخوام کربلایی بشم
تا بلکه مثه حر حلالم کنی
میشه بعد یک عمر آلودگی
بحق رقیه زلالم کنی؟
خودت میدونی بیشتر از هرکسی
به ایل و تبارت ارادت دارم
درسته سعادت میخواد اما من
به دل آرزوی شهادت دارم
اگه مقتدامون تو باشی حسین
خداشاهده جون دادن سخت نیست
بقرآن کسی شاه باشه ولی
نباشه غلام تو خوشبخت نیست
شاعر:محمد زوار
خدا بر عالَم و آدم ناظر و از همه چیز و همه کس آگاه و فریادرس مظلومان و ستمدیدگان است. در این باره جای سخن فراوان است، ولی تنها به تحلیل زیبا و آموزهای که حضرت زینب با الهام از قرآن کریم ارائه داده، اشاره میشود. ایشان ضمن خطبهای مبسوط خطاب به یزید ستمگر فرمود: «آرام باش و صبر کن، آیا سخن خدا را به فراموشی سپردهای که فرمود: «آنان که راه کفر را در پیش گرفتهاند، گمان نبرند مهلتی که به ایشان دادهایم، به نفع و سود آنهاست. این مهلت فقط به منظور آن است که بار گناهانشان سنگینتر و بیشتر شود و عذابی دردناک برای آنها مهیا کردهایم»؟!(1)
از بیان حضرت زینب این نکته به دست میآید که خداوند بالاخره داد مظلومان را به کاملترین وجه از ستمگران میگیرد و دربارة آنها به حق قضاوت و دادخواهی مینماید.
پینوشتها:
1. لهوف، ص 247، نشر صلاه، قم ـ 1381ش.
کاشکی اقا جون من تو زائرات باشم
کاشکی فدایی سینه زنات باشم
کاشکی تو بانیه چشم ترم باشی
موقع جون دادن بالا سرم باشی
خواهش این قلبم یه حرم یه حرم اقادیگه ببرم
پاتو بزار اقا رو سرم رو سرم اما دیگه ببرم:Ghamgin:
حرفتون باعث شد از خودم بدم بیاد خیلی دلم گرفت، هم از شما هم دیگران ، نیازی به التماس دعای شما ندارم امام حسین اینقد بزرگوار و مهربان هستش که دعام رو قبل اینکه شما بزنید تو ذوقمون شنیده، هیچ وقت کسی رو از خدا واهل بیتش نرنجونید
اینجا
کلا دو حالت پیش میاد
یا دل کسی که کربلا نرفته میشکونم
یا دل کسی که کربلا نرفته میشکنه
[h=1]« كهيعص» آيه اول سوره مريم ، واقعه كربلا ؟[/h]در خصوص حروف مقطعه سوره مریم دو دسته از روایات در منابع اسلامی دیده میشود.
نخست روایاتی است که هر یک از این حروف را اشاره به یکی از اسمای خداوند میداند . هر یک از این حروف شکل اختصاری یکی از نامهای خداوند است. در این جا «کاف» اشاره به کافی، «هاء» اشاره به هادی و «یاء» اشاره به ولی، «عین» اشاره به عالم و «ص» اشاره به صادق الوعد بودن خداوند است.(1)
دوم روایاتی است که این حروف مقطعه را به داستان قیام حضرت امام حسین(ع) در کربلا تفسیر کردهاند .
سعد بن عبدالله اشعری میگوید:
از محضر ولی عصر(ع) پرسیدم: تأویل «کهیعص» چیست؟ حضرت فرمود:
این حروف راز و رمزی است که خداوند آن را به حضرت زکریّا(ع) یادآور شد. وی درخواست آشنایی با پنج تن آل عبا(ع) را داشت که جناب جبرئیل آن ها را به او تعلیم داد.
هنگامی که جناب زکریا(ع) اسامی آن ها را بر زبان جاری میکرد، حزن و اندوهش برطرف میگردید؛ لیکن هنگام یاد نام حسین(ع) اشکهایش جاری میگشت و غم بر او چیره میشد.
روزی به خدا عرضه میداشت: علت این تسکین دل و ریزش اشک چیست؟ آنگاه خداوند فرمود:
«کاف» اشاره به کربلا و «ها» نشانه شهادت و هلاکت خاندان پیامبر و «یاء» اشاره به قاتل حسین، یعنی یزید و «عین» ناظر به عطش و تشنگی و «صاد» علامت صبر و پایداری اوست.
هنگامی که زکریا(ع) بدین مطلب آگاه شد، سه روز در مسجد ماند .هیچگونه ملاقات و دیداری با مردم نداشت . فقط به گریه و ناله و مرثیهخوانی به آن حضرت میپرداخت.
سپس به خداوند عرضه داشت: خدایا! فرزندی به من بده تا داغ او را تحمّل کرده و با پیامبر آخرالزمان(ع) همدردی کنم.
بدین جهت خداوند حضرت یحیى(ع) را که مانند امام حسین(ع) زمان بارداری مادرش 6 ماه بود ،به او عطا کرد که به دست طاغوت زمان با وضع فجیعی به شهادت رسید.(2)
البته بنا به فرموده پیامبر (ص) آیات قرآن بطن های متعدد دارد و بر معناهای طولی بسیار دلالت دارد که اهل قران یعنی پیامبر(ص) و امامان(علیهم السلام) از این معانی آگاهند. تربیت شده های این مکتب نیز به اراده خدا بر بعضی از این اسرار علم می یابند. این معانی هم از بطون قرآن است که اهل قرآن بر آن آگاهند و ما به کمک آنان آگاهی می یابیم.
پینوشتها:
1.عروسی حویزی عبد علی بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین ، - ، قم ، اسماعیلیان ، 1415 ق ، ج3 ،ص 320.
2. همان ، ص 319.
انشا... میام...
دل جوونا و نوجوونا به اندازه کافی از جامعه و افرادش شکسته ست.
دیگه نیازی به شکستن دلشون درباره کربلا نیست
البته این نظر شخصی منه و مطمئنم خیلی ها با من موافقند.
به هیچ وجه هم تحمیلش نمیکنم.
نظر هرکسی برا خودش محترمه.
فکر میکنم شما دراشتباهین ...
اگه قرار باشه اینجا به پاتوق تعبیر بشه ..
پاتوق کسایی هست که به هردلیلی نمیتونن نتونستن برن کربلا و صرفا میان و عرض ارادت میکنن
نه کسایی که میخوان برن و رفتنشونو به رخ بکشن و با حرفاشون نه تنها دل کربلا نرفته هارو بشکنن بلکه اصرارم داشته باشن که اصلا هدفشون همینه...
یه بار دیگه م گفتم بهتون حواستون باشه به خودتون .... از کجا میدونین زیارت دلی یه نفر کمتر از زیارت با پای پیاده نفر دیگه قبوله که انقدر با جرات اینجوری حرف میزنین و قضاوت میکنین؟؟؟
انشا... میام...
دل جوونا و نوجوونا به اندازه کافی از جامعه و افرادش شکسته ست.
دیگه نیازی به شکستن دلشون درباره کربلا نیست
البته این نظر شخصی منه و مطمئنم خیلی ها با من موافقند.
به هیچ وجه هم تحمیلش نمیکنم.
نظر هرکسی برا خودش محترمه.
اصلا قبول شما نمی توانید بیایید
یعنی نمی توانید مبلغی مهیا کنید تا یکی از اعضا خانواده تان بروند و در کربلا دعاگویتان باشند؟؟؟
فکر میکنم شما دراشتباهین ...
اگه قرار باشه اینجا به پاتوق تعبیر بشه ..
پاتوق کسایی هست که به هردلیلی نمیتونن نتونستن برن کربلا و صرفا میان و عرض ارادت میکنن
نه کسایی که میخوان برن و رفتنشونو به رخ بکشن و با حرفاشون نه تنها دل کربلا نرفته هارو بشکنن بلکه اصرارم داشته باشن که اصلا هدفشون همینه...
یه بار دیگه م گفتم بهتون حواستون باشه به خودتون .... از کجا میدونین زیارت دلی یه نفر کمتر از زیارت با پای پیاده نفر دیگه قبوله که انقدر با جرات اینجوری حرف میزنین و قضاوت میکنین؟؟؟
شما دل خدام میشکنید و نمی اید
دل شکستن حساب نمیشه
خادم(من که خادم نیستم) بگه بجای این حرفها به سختترین لحن بگوید بیایید کربلا
دل شکستن حساب میشه؟؟؟
یعنی نمی توانید مبلغی مهیا کنید تا یکی از اعضا خانواده تان بروند و در کربلا دعاگویتان باشند؟؟؟
من که هیچ
کل مردهای خانواده هستند.
12 نفر...
حالا بیام و ... بدم که چه و چه؟؟؟
بخدا خوبیت نداره
اصلا ما کی باشیم که دل کربلا نرفته هارو بشکنیم...
چندبار گفتم
بازهم میگم؛
زندگی دفتری از حکمت اوست...
حکمتی نبوده که اونایی که نمیرن،برن
و الّا...
تا دو سال پیش فکر میکردم این همه آقا ما رو بطلب و این چیزا نداره
یکمی پول داشته باشی یه ویزا یه گذرنامه ...رفتی کربلا و اومدی این همه ذوق چیه؟
این همه آقا ما رو نمیطلبی و دلشکوندیم چیه؟
آدم اراده کنه سه سوت میره کربلا
مهم اراده و یکم توانایی هستش همین
.
.
.
.
2ساله فک کنم دارم تاوان این فکرام رو پس میدم...چون اراده هست ..و همه ی لوازم حاضر...ولی نمیشه...
مهم طلبیدنه هست که نطلبیده....فک کنید همه کار ها رو انجام بدید یهو یه مانع پیش بیاد
اونم نه یه بار دو بار ..بلکه چندین بار به چندین مانع مختلف بخورید ...اون موقع هست که میگید خدایا حکمتت رو شکر ..
سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشكر یزید بعد از این كه امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.
آن نامردان به سوی خیمههای حرم امام حسین (ع) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاك با آن بیشرمان بر سر جامهای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند.(1)
دختران رسول خدا (ص) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند.
بعد از این اموال اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پیكر امام حسین (ع) گذراندند. وقتی نگاه اهلبیت به كشتهها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.(2)
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین (ع) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین(ع) را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.(3)
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین(ع) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.(4)
سپس كشتههای خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین (ع) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (ع) دفن شدند.(5)
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یك خیمه نیمسوخته سپری نمودند، در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (ع) نقل نشده، ولی میتوان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و ... داشتهاند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (ع) را بر شتران بیجهاز سوار كرده و این امانتهای نبوت را چون اسیران كفّار در سختترین مصائب و غم و غصه كوچ میدهند.(6)
شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:
"یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفتآور است كه مردم بر پیغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاكش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند!!(7)
در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیكنم لحظهای را كه زینب دختر فاطمه (س) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (ع) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بیتابی نكنم.(8)
(گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمهها و به درخواست خود اسرا و یك بار هم در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و این كار عمر سعد شاید به خاطر این بود كه میخواست اهلبیت (ع) با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شكنجه روحی به اسرا داده باشد.)
بعد از این كه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا به سوی كوفه حركت دادند به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند.
در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(ع) و خارجی معرفی كردن آن حضرت، مردم كوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به كوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میكنند. ولی با خطابههایی كه امام سجاد (ع) و حضرت زینب(س) و سایرین از اسرا ایراد میكنند و خودشان را به كوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (ع) اذعان میكنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل میكنند.
در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت میكردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوهها جا داده شده بودند و آنان كه خیال میكردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میكردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میكردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارك میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میكرد و كشته شدن امام حسین (علیهالسلام) را خواست خدا قلمداد مینمود.(9) ولی با جوابهایی كه از جانب حضرت زینب و امام سجاد (ع) میشنید بیشتر رسوا میشد.
به خاكسپاری شهدای كربلا
پیكرهای مطهر شهدای كربلا سه روز بر روی زمین ماند تا این كه روز دوازدهم محرم قبیله بنی اسد برای به خاكسپاری شهدا وارد زمین پر بلای كربلا میشوند.
امام سجاد(علیه السلام) جهت تدفین و تشخیص شهدای كربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(ع) به حكم این كه «امام را جز امام كسی تغسیل و تكفین و تدفین نمیكند» از راه اعجاز از كوفه و زندان ابن زیاد به كربلا آمد و پیكرهای مطهر شهدا را دفن نمود.
امام رضا(ع) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی (ع) امام بود؟ گفت آری.
فرمود: پس چه كسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(ع).
امام فرمود: علی بن الحسین كجا بود؟ گفت در كوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این كه آنها با خبر شوند به كربلا آمد و امر دفن پدر را سپری كرد و سپس به زندان برگشت.
امام رضا (ع) فرمود: كسی كه علی بن الحسین را قدرت داد كه به كربلا بیاید، پدرش را دفن كند و برگردد، مرا نیز میتواند به بغداد ببرد تا پدرم را كفن و دفن كنم در حالی كه نه در زندان هستم و نه در اسارت.(10)
حضور امام سجاد(ع) در كربلا و قتلگاه، یك امر غیر عادی و سؤال برانگیز است. ولی قدرت خاصه و اعجازی كه خدا برای امامان معصوم، از جمله امام سجاد(ع) قرار داد، در چنین موردی لازم است. چرا كه اولا طایفه بنی اسد برای شناسایی پیكرهای بی سر شهیدان كربلا و بدنهایی كه بر اثر تاخت و تاز سمّ اسبان دشمن و نیز شمشیر و نیزهها، متلاشی گردیده، سخت حیران و سرگردان بودند و به خاطر ترس از بقایای احتمالی سپاه دشمن، شتاب در امر دفن داشتند و با گریه و زاری از همدیگر میپرسیدند و هیچ كدام هم واقعاً نمیشناختند.
در ثانی، امام معصوم را جز امام نباید كفن و دفن كند. ابوبصیر از امام صادق(علیهالسلام) در وصایایی كه ابوجعفر باقر(علیه السلام) به آن بزرگوار كرده چنین روایت میكند: «وقتی كه من از دنیا رفتم، كسی غیر از خودت مرا غسل ندهد چرا كه امام را جز امام كسی غسل نمیدهد.»(11)
بنیاسد در آغاز مراسم تدفین، سواركاری را دیدند، پس، از ترس خود را پنهان كردند. پس از شناختن سوار، همه دور امام جمع شدند، تسلیت و تعزیت گفتند. امام به حكم «لانّ الامام لایلی امره الا الامام مثله»، شهدای بنیهاشم و انصار و اصحاب را معرفی كرد و خود به گودال قتلگاه رفت و صورت به رگهای بریده پدر نهاد و گریههای زیادی كرد. آنگاه چند قدم عقبتر، خاك را با دست خود كنار زد، قبری ساخته و لحدی آماده نمایان شد كه پیكر پدر شهید را در آن دفن و به خاك سپرد. (12)
از مهمترين رخدادهاي پس از عاشورا امور زير است
خروج سر ها از کربلا
خطبه امام سجاد (ع) در کوفه
اجتماع کوفیان بی وفا
سخنان حضرت زینب سدر جمع کوفیان
سخنان حضرت زینب (س)در مجلس ابن زیاد
گرداندن سر شریف امام حسین (ع) در کوفه
سر شریف امام حسین (ع) در کاخ ابن زیاد
حركت دادن كاروان اسرا به سمت شام
ورود اهل بیت (ع) به مجلس یزید پلید
پینوشتها:
1. ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول 1380.
2. سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، ص180.
3.شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمكران، ص 485/ اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349.
4. شیخ عباس قمی، همان، ص486، و شیخ عباس قمی، ص 351.
5. شیخ عباس قمی، همان، ص492/ اولین مقتل، پیشین، ص353.
6. شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسرهای، انتشارات جمكران، ص490/ ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 351.
7. لهوف سید بن طاووس .
8. در كربلا چه گذشت، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، ص 306.
9. ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
10. زندگانی امام زینالعابدین(علیه السلام)، عبدالرزّاق موسوی مقرّم، ترجمه حبیب روحانی، ص 578.
11. زندگانی امام زینالعابدین(علیه السلام)، عبدالرزّاق موسوی مقرّم، ترجمه حبیب روحانی ، ص 421.
12. تحلیلی از زندگانی امام سجاد(علیه السلام)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، ج 1، ص243.
خودتون جواب دادین دیگه ... توی خوزستان .... به دلیل نزدیکی مرزها طبیعیه ....
شاید توی شهرای اطرافشم همین طور باشه ...
ولی نه این سر کشور ...
مث این می مونه چندتادختر راه افتادن خارج شهر کنار جاده هرکسی م رد میشه و مطمئنا جای مناسبیم نیست ...
ترجیح میدم به جای اینکه پایه گذار یه همچین حرکتی باشم
ممنون از پیشنهادتون ...
مدیون هستین برید کربلا و برا من دعا نکنید
خیلی شهرهای دیگر ایران هم چنین میکنند اما به مرز نزدیک نیستند.
خوب شما میتوانید چند پسر مثلا برادران یا شوهران این گروه خواهران هم همراه تان راه بیندازید.
بعد هم یک خودرو پیشاپیش یا پشت سر جمعیت حرکت میکند
و امکانات را در ان خودرو(همیشه وانت بار استفاده میشود) قرار دهید.
بهرحال میل و پسند خودتان است.
مدیونی
راه کربلا را بدانی و نیایی
بعد دیگران را مدیون دعا کنید.
راه خیلی سهل است
خیلی
یه عمره که با قاب عکس حرم
شب و روزمو هقهق میکنم
بذار اربعین زائر تو بشم
وگرنه از این دوری دِق میکنم
همه کوله بار سفر بستنو
با پای پیاده هوایی میشن
فقط من از این فیض بیبهرهام
رفیقام دارن کربلایی میشن
نذار آبروم بیشتر از این بره
بگو دردمو با کی قسمت کنم؟
یا راهی جلو پام بذار یا بگو
چجوری به این دوری عادت کنم؟
اگه کربلاتو نبینم حسین
بگو پس چهخاکی بریزم سرم؟
آخه تا کِی این دوری و دوستی؟
بذار پا برهنه بیام تا حرم
رسیده به اینجام صبوری بسه
میشه تا حرم زیر بارون بیام؟
میخوام اینقدَر گریهزاری کنم
که قبل از رسیدن بگیره صدام
میخوام خسته از راه رفتن بشم
مثه بچههات غرق تاول بشم
میخوام یاد دروازهی ساعات
دم مرز مهران مُعطّل بشم
چجوری به یاد غمات باشمو
توی خیمهها استراحت کنم؟
مگه میشه یاد رقیهت باشم
ولی لحظهای خواب راحت کنم؟
میخوام هر دقیقه بباره چشام
به یاد دل خستهی خواهرت
میخوام وقتی که تشنه میشم بگم:
فدای لب تشنهی اصغرت
خلاصه میخوام کربلایی بشم
تا بلکه مثه حر حلالم کنی
میشه بعد یک عمر آلودگی
بحق رقیه زلالم کنی؟
خودت میدونی بیشتر از هرکسی
به ایل و تبارت ارادت دارم
درسته سعادت میخواد اما من
به دل آرزوی شهادت دارم
اگه مقتدامون تو باشی حسین
خداشاهده جون دادن سخت نیست
بقرآن کسی شاه باشه ولی
نباشه غلام تو خوشبخت نیست
شاعر:محمد زوار
بدون فنّ غزل ، بى كنايه میگويم ...
دلم براى تو تنگ است أيها الارباب ...
اللهم الرزقنی کربلا
آقاجان باشه کربلا نبر
مولا غم خود به خواهرت میگویم
درددل خودبه اکبرت میگویم
این بار اگر به کربلایم نبری
آقا به خدا به "مادرت" میگویم:geryeh::geryeh:
خدا بر عالَم و آدم ناظر و از همه چیز و همه کس آگاه و فریادرس مظلومان و ستمدیدگان است. در این باره جای سخن فراوان است، ولی تنها به تحلیل زیبا و آموزهای که حضرت زینب با الهام از قرآن کریم ارائه داده، اشاره میشود. ایشان ضمن خطبهای مبسوط خطاب به یزید ستمگر فرمود: «آرام باش و صبر کن، آیا سخن خدا را به فراموشی سپردهای که فرمود: «آنان که راه کفر را در پیش گرفتهاند، گمان نبرند مهلتی که به ایشان دادهایم، به نفع و سود آنهاست. این مهلت فقط به منظور آن است که بار گناهانشان سنگینتر و بیشتر شود و عذابی دردناک برای آنها مهیا کردهایم»؟!(1)
از بیان حضرت زینب این نکته به دست میآید که خداوند بالاخره داد مظلومان را به کاملترین وجه از ستمگران میگیرد و دربارة آنها به حق قضاوت و دادخواهی مینماید.
پینوشتها:
1. لهوف، ص 247، نشر صلاه، قم ـ 1381ش.
کاشکی اقا جون من تو زائرات باشم
کاشکی فدایی سینه زنات باشم
کاشکی تو بانیه چشم ترم باشی
موقع جون دادن بالا سرم باشی
خواهش این قلبم یه حرم یه حرم اقا دیگه ببرم
پاتو بزار اقا رو سرم رو سرم اما دیگه ببرم:Ghamgin:
یا حسین (ع)؛
شب های جمعه میگیرم هواتو
اشک غریــبی میریزم بــرا تـــــو
بیچاره اون که حــــــرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربــــــلا تو
[FONT=arial]حکمت نطلبیدنم به حرمت جز این نیست که یا نمیخواهی ام..... یا.....
یعنی نمیخواهی ام؟؟؟:Ghamgin:
اینجا
کلا دو حالت پیش میاد
یا دل کسی که کربلا نرفته میشکونم
یا دل کسی که کربلا نرفته میشکنه
اسم اینجا روش است.
تو تاپیک
[h=1]لبیک یا حسین یعنی چه؟[/h]
توضیح دادم که چگونه به زیارت بیاید.
اگر هم نمی توانید به زیارت بیاید
لااقل از خانه تان به قصد زیارت بزنید بیرون
و
چندکیلومتر تا بیرون از شهر به سمت کربلا حرکت کنید.
برای جاماند هـ هآی کربلـآ
ﺟﺎ ﺗﻨﮓ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺎ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﯾﻢ؟
ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺴﯿﻦ ...
ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺑﻬﺎ ...
ﺑﺪﻫﺎ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﻋﻘﺪﻩ ی ﺩﻝ ﺑﺎ که ﻭﺍ کنند ...؟
جا مانده ایم و شرح دل ما خجالت است
زائر شدن، پیاده یقینا سعادت است
ویزا، بلیط، کرب و بلا مال خوب هاست
سهم چو من پیامک ((هستم به یادت)) است
یک اربعین غزل، به امید عنایتی...
این بغض من اگر چه خودش هم عنایت است
چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش
یعنی غزل، نشانه ی عرض ارادت است
ماهیچ، ما گناه... فقط جان مادرت
امضا بکن که شاعرت اهل شهادت است
[باشد حسین(ع) کرب و بلا مال خوب ها]
یک مهر تربت از تو برایم کفایت است...
...........
به کی گویم حسن سیط نبی است
جهان از کربلایش منجلی است
به کی گویم که زینب شام رفته ست
به قصر شاه ِ خون آشام رفته ست
لبریزاشک وماتم وغم گریه میکنم
دلتنگم وبه یادحرم گریه میکنم
لایق برای دیدن شش گوشه نیستم
دارم به حال وروز خودم گریه میکنم
من یا امروز پنج شنبه 28 ابان به عراق میروم
یا شنبه 30 ابان
بهرحال شماها باید دلتون بشکنه
چون دل خدام اربعین با اومدن شما شاد میشود
حالا که نمی اید
پس حقتون است که دلتون را امثال من بشکند.
تا توانی دلـــــی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
, خواب دیدم در حرم
دارم سلامت میدم
رو بروی گنبدت
گویا خیالاتی شدم ..
گر نیایم کربلا
از غصه میمیرم حسین ...
[h=1]« كهيعص» آيه اول سوره مريم ، واقعه كربلا ؟[/h]در خصوص حروف مقطعه سوره مریم دو دسته از روایات در منابع اسلامی دیده میشود.
نخست روایاتی است که هر یک از این حروف را اشاره به یکی از اسمای خداوند میداند . هر یک از این حروف شکل اختصاری یکی از نامهای خداوند است. در این جا «کاف» اشاره به کافی، «هاء» اشاره به هادی و «یاء» اشاره به ولی، «عین» اشاره به عالم و «ص» اشاره به صادق الوعد بودن خداوند است.(1)
دوم روایاتی است که این حروف مقطعه را به داستان قیام حضرت امام حسین(ع) در کربلا تفسیر کردهاند .
سعد بن عبدالله اشعری میگوید:
از محضر ولی عصر(ع) پرسیدم: تأویل «کهیعص» چیست؟ حضرت فرمود:
این حروف راز و رمزی است که خداوند آن را به حضرت زکریّا(ع) یادآور شد. وی درخواست آشنایی با پنج تن آل عبا(ع) را داشت که جناب جبرئیل آن ها را به او تعلیم داد.
هنگامی که جناب زکریا(ع) اسامی آن ها را بر زبان جاری میکرد، حزن و اندوهش برطرف میگردید؛ لیکن هنگام یاد نام حسین(ع) اشکهایش جاری میگشت و غم بر او چیره میشد.
روزی به خدا عرضه میداشت: علت این تسکین دل و ریزش اشک چیست؟ آنگاه خداوند فرمود:
«کاف» اشاره به کربلا و «ها» نشانه شهادت و هلاکت خاندان پیامبر و «یاء» اشاره به قاتل حسین، یعنی یزید و «عین» ناظر به عطش و تشنگی و «صاد» علامت صبر و پایداری اوست.
هنگامی که زکریا(ع) بدین مطلب آگاه شد، سه روز در مسجد ماند .هیچگونه ملاقات و دیداری با مردم نداشت . فقط به گریه و ناله و مرثیهخوانی به آن حضرت میپرداخت.
سپس به خداوند عرضه داشت: خدایا! فرزندی به من بده تا داغ او را تحمّل کرده و با پیامبر آخرالزمان(ع) همدردی کنم.
بدین جهت خداوند حضرت یحیى(ع) را که مانند امام حسین(ع) زمان بارداری مادرش 6 ماه بود ،به او عطا کرد که به دست طاغوت زمان با وضع فجیعی به شهادت رسید.(2)
البته بنا به فرموده پیامبر (ص) آیات قرآن بطن های متعدد دارد و بر معناهای طولی بسیار دلالت دارد که اهل قران یعنی پیامبر(ص) و امامان(علیهم السلام) از این معانی آگاهند. تربیت شده های این مکتب نیز به اراده خدا بر بعضی از این اسرار علم می یابند. این معانی هم از بطون قرآن است که اهل قرآن بر آن آگاهند و ما به کمک آنان آگاهی می یابیم.
پینوشتها:
1.عروسی حویزی عبد علی بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین ، - ، قم ، اسماعیلیان ، 1415 ق ، ج3 ،ص 320.
2. همان ، ص 319.
یک سوزن به خودتان بزنید
یک جوال دوز به مردم.
اینجا پاتوق کسانی است که دل کربلا ندیدها میشکنند.
شما بیایید کربلا
تا ما دلتون نشکونیم.
انشا... میام...
دل جوونا و نوجوونا به اندازه کافی از جامعه و افرادش شکسته ست.
دیگه نیازی به شکستن دلشون درباره کربلا نیست
البته این نظر شخصی منه و مطمئنم خیلی ها با من موافقند.
به هیچ وجه هم تحمیلش نمیکنم.
نظر هرکسی برا خودش محترمه.
فکر میکنم شما دراشتباهین ...
اگه قرار باشه اینجا به پاتوق تعبیر بشه ..
پاتوق کسایی هست که به هردلیلی نمیتونن نتونستن برن کربلا و صرفا میان و عرض ارادت میکنن
نه کسایی که میخوان برن و رفتنشونو به رخ بکشن و با حرفاشون نه تنها دل کربلا نرفته هارو بشکنن بلکه اصرارم داشته باشن که اصلا هدفشون همینه...
یه بار دیگه م گفتم بهتون حواستون باشه به خودتون .... از کجا میدونین زیارت دلی یه نفر کمتر از زیارت با پای پیاده نفر دیگه قبوله که انقدر با جرات اینجوری حرف میزنین و قضاوت میکنین؟؟؟
:Kaf::Kaf::Kaf: :yes: لایییییییییک
اصلا قبول شما نمی توانید بیایید
یعنی نمی توانید مبلغی مهیا کنید تا یکی از اعضا خانواده تان بروند و در کربلا دعاگویتان باشند؟؟؟
شما دل خدام میشکنید و نمی اید
دل شکستن حساب نمیشه
خادم(من که خادم نیستم) بگه بجای این حرفها به سختترین لحن بگوید بیایید کربلا
دل شکستن حساب میشه؟؟؟
دل شما دله
دل خادمها روده است؟؟؟
من که هیچ
کل مردهای خانواده هستند.
12 نفر...
حالا بیام و ... بدم که چه و چه؟؟؟
بخدا خوبیت نداره
اصلا ما کی باشیم که دل کربلا نرفته هارو بشکنیم...
چندبار گفتم
بازهم میگم؛
زندگی دفتری از حکمت اوست...
حکمتی نبوده که اونایی که نمیرن،برن
و الّا...
دل شما دله
دل خادمها روده است؟؟؟
فعلا که شما یه پتک گرفتین دستتون یکی یکی دارین می شکونین ...
تا دو سال پیش فکر میکردم این همه آقا ما رو بطلب و این چیزا نداره
یکمی پول داشته باشی یه ویزا یه گذرنامه ...رفتی کربلا و اومدی این همه ذوق چیه؟
این همه آقا ما رو نمیطلبی و دلشکوندیم چیه؟
آدم اراده کنه سه سوت میره کربلا
مهم اراده و یکم توانایی هستش همین
.
.
.
.
2ساله فک کنم دارم تاوان این فکرام رو پس میدم...چون اراده هست ..و همه ی لوازم حاضر...ولی نمیشه...
مهم طلبیدنه هست که نطلبیده....فک کنید همه کار ها رو انجام بدید یهو یه مانع پیش بیاد
اونم نه یه بار دو بار ..بلکه چندین بار به چندین مانع مختلف بخورید ...اون موقع هست که میگید خدایا حکمتت رو شکر ..
چه حکمتیه؟؟؟الله اعلم
این هم به افتخار زیارت نرفته ها ...
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
کم میشود اگرچه به انواع مختلف
هرسال از شمار زیارت نرفته ها
اما هنوز این «منِ»بیچاره مانده است
در جمع بی قرار زیارت نرفته ها
برخي از حوادث پس از عاشورا :
سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشكر یزید بعد از این كه امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.
آن نامردان به سوی خیمههای حرم امام حسین (ع) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاك با آن بیشرمان بر سر جامهای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند.(1)
دختران رسول خدا (ص) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند.
بعد از این اموال اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پیكر امام حسین (ع) گذراندند. وقتی نگاه اهلبیت به كشتهها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.(2)
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین (ع) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین(ع) را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.(3)
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین(ع) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.(4)
سپس كشتههای خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین (ع) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (ع) دفن شدند.(5)
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یك خیمه نیمسوخته سپری نمودند، در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (ع) نقل نشده، ولی میتوان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و ... داشتهاند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (ع) را بر شتران بیجهاز سوار كرده و این امانتهای نبوت را چون اسیران كفّار در سختترین مصائب و غم و غصه كوچ میدهند.(6)
شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:
"یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفتآور است كه مردم بر پیغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاكش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند!!(7)
در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیكنم لحظهای را كه زینب دختر فاطمه (س) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (ع) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بیتابی نكنم.(8)
(گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمهها و به درخواست خود اسرا و یك بار هم در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و این كار عمر سعد شاید به خاطر این بود كه میخواست اهلبیت (ع) با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شكنجه روحی به اسرا داده باشد.)
بعد از این كه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا به سوی كوفه حركت دادند به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند.
در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(ع) و خارجی معرفی كردن آن حضرت، مردم كوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به كوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میكنند. ولی با خطابههایی كه امام سجاد (ع) و حضرت زینب(س) و سایرین از اسرا ایراد میكنند و خودشان را به كوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (ع) اذعان میكنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل میكنند.
در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت میكردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوهها جا داده شده بودند و آنان كه خیال میكردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میكردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میكردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارك میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میكرد و كشته شدن امام حسین (علیهالسلام) را خواست خدا قلمداد مینمود.(9) ولی با جوابهایی كه از جانب حضرت زینب و امام سجاد (ع) میشنید بیشتر رسوا میشد.
به خاكسپاری شهدای كربلا
پیكرهای مطهر شهدای كربلا سه روز بر روی زمین ماند تا این كه روز دوازدهم محرم قبیله بنی اسد برای به خاكسپاری شهدا وارد زمین پر بلای كربلا میشوند.
امام سجاد(علیه السلام) جهت تدفین و تشخیص شهدای كربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(ع) به حكم این كه «امام را جز امام كسی تغسیل و تكفین و تدفین نمیكند» از راه اعجاز از كوفه و زندان ابن زیاد به كربلا آمد و پیكرهای مطهر شهدا را دفن نمود.
امام رضا(ع) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی (ع) امام بود؟ گفت آری.
فرمود: پس چه كسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(ع).
امام فرمود: علی بن الحسین كجا بود؟ گفت در كوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این كه آنها با خبر شوند به كربلا آمد و امر دفن پدر را سپری كرد و سپس به زندان برگشت.
امام رضا (ع) فرمود: كسی كه علی بن الحسین را قدرت داد كه به كربلا بیاید، پدرش را دفن كند و برگردد، مرا نیز میتواند به بغداد ببرد تا پدرم را كفن و دفن كنم در حالی كه نه در زندان هستم و نه در اسارت.(10)
حضور امام سجاد(ع) در كربلا و قتلگاه، یك امر غیر عادی و سؤال برانگیز است. ولی قدرت خاصه و اعجازی كه خدا برای امامان معصوم، از جمله امام سجاد(ع) قرار داد، در چنین موردی لازم است. چرا كه اولا طایفه بنی اسد برای شناسایی پیكرهای بی سر شهیدان كربلا و بدنهایی كه بر اثر تاخت و تاز سمّ اسبان دشمن و نیز شمشیر و نیزهها، متلاشی گردیده، سخت حیران و سرگردان بودند و به خاطر ترس از بقایای احتمالی سپاه دشمن، شتاب در امر دفن داشتند و با گریه و زاری از همدیگر میپرسیدند و هیچ كدام هم واقعاً نمیشناختند.
در ثانی، امام معصوم را جز امام نباید كفن و دفن كند. ابوبصیر از امام صادق(علیهالسلام) در وصایایی كه ابوجعفر باقر(علیه السلام) به آن بزرگوار كرده چنین روایت میكند: «وقتی كه من از دنیا رفتم، كسی غیر از خودت مرا غسل ندهد چرا كه امام را جز امام كسی غسل نمیدهد.»(11)
بنیاسد در آغاز مراسم تدفین، سواركاری را دیدند، پس، از ترس خود را پنهان كردند. پس از شناختن سوار، همه دور امام جمع شدند، تسلیت و تعزیت گفتند. امام به حكم «لانّ الامام لایلی امره الا الامام مثله»، شهدای بنیهاشم و انصار و اصحاب را معرفی كرد و خود به گودال قتلگاه رفت و صورت به رگهای بریده پدر نهاد و گریههای زیادی كرد. آنگاه چند قدم عقبتر، خاك را با دست خود كنار زد، قبری ساخته و لحدی آماده نمایان شد كه پیكر پدر شهید را در آن دفن و به خاك سپرد. (12)
از مهمترين رخدادهاي پس از عاشورا امور زير است
خروج سر ها از کربلا
خطبه امام سجاد (ع) در کوفه
اجتماع کوفیان بی وفا
سخنان حضرت زینب سدر جمع کوفیان
سخنان حضرت زینب (س)در مجلس ابن زیاد
گرداندن سر شریف امام حسین (ع) در کوفه
سر شریف امام حسین (ع) در کاخ ابن زیاد
حركت دادن كاروان اسرا به سمت شام
ورود اهل بیت (ع) به مجلس یزید پلید
پینوشتها:
1. ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول 1380.
2. سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، ص180.
3.شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمكران، ص 485/ اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349.
4. شیخ عباس قمی، همان، ص486، و شیخ عباس قمی، ص 351.
5. شیخ عباس قمی، همان، ص492/ اولین مقتل، پیشین، ص353.
6. شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسرهای، انتشارات جمكران، ص490/ ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 351.
7. لهوف سید بن طاووس .
8. در كربلا چه گذشت، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، ص 306.
9. ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
10. زندگانی امام زینالعابدین(علیه السلام)، عبدالرزّاق موسوی مقرّم، ترجمه حبیب روحانی، ص 578.
11. زندگانی امام زینالعابدین(علیه السلام)، عبدالرزّاق موسوی مقرّم، ترجمه حبیب روحانی ، ص 421.
12. تحلیلی از زندگانی امام سجاد(علیه السلام)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، ج 1، ص243.
خدایا اینجا دلهای شکسته رو دوباره می شکنند:Ghamgin:
[SPOILER] اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک [/SPOILER]
هـیـــــــــس...
آرامتر ز سفرکرببلا صحبتکنید
شایدکسی دلش شکسته
و عازمکربلا نیست...
یه سلامی هم بکنیم به اون کسایی که یواش یواش دارن ساکشونو جمع میکنن تا پیاده برن دست بوس آقا ...
سلام مسافر
سلام کربلائی
سلام عاشق
التماس دعا، ما رو هم فراموش نکنید...
اربعینی ها !
یادتان باشد که ستون به ستون را
مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید . ..
اربعینی ها !
وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان می نوشتند : یا زیارت ، یا شهادت
اربعینی ها !
میان ِ هروله های بین الحرمین ،
یاد کنید از شهـــــــدایی که
در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ
پرپر شـــدند ...
اربعینی ها !
التماس دعا
دختر سه ساله چه زیبا ثابت کرد:
عاشقانه امام حسین را بخواه
حسین علیه السلام تا کنج خرابه هم می آید...
از اربعینت سهم من انگار دوریست...
تقدیر آدم های نالایق صبوریست
آقا شنیدم اربعینت بی نظیر است...
ای کاش از نزدیک می دیدم چه جوریست
حتما برای چشمهای بی قرارم...
دوری ز نور بارگاهت عین کوریست
به امید زیارتت ایها الارباب ...
دلمو بردی آقا غصمو خوردی آقا
چیم کم بود که اربعین منو نبردی آقا
آقا...
حرم پیرم کرده
آقا...
زمین گیرم کرده...
بی بی جان گدا نمی خواهی؟
دختر بی وفا نمی خواهی؟
کاش می شد زمن سوال کنی
دخترم کربلا نمی خواهی ...
آری...
سینه زنی که سینه اش از سینه شد کبود. . .
امسال هم گذشت و حرم روزیش نبود. . .
اربعيــــــــڹ كربلا چه حالــــــــے هست
عطــــــر ِ زهرا در آڹ حوالـــــے هست
همـــه هستند دور ِ قبــــر ِ حسيـــــڹ
حيـــــف جــاےِ رقيـــــه خالـــــے هست
باغ عاشق خزان نمیفهمد
خشکيِّ آسمان نمیفهمد
عاشق اصلاً کنار معشوقه
"دیر" و "زود" و "زمان" نمیفهمد
وقت پروازهای روحانی
بال ، "بُعدِ مکان" نمیفهمد
سگ به غیر از وفا به آنکس که
میدهد استخوان نمیفهمد
کاهل این را که: از کجا آمد؟!
روزيِّ آب و نان نمیفهمد
این کریمی که ما شناخته ایم
ازدحام دُکان نمیفهمد
بعد از اینکه غذا گرفتی هم
داخل صف بمان نمیفهمد
شیطنت های بچه را از عمد
پدر مهربان نمیفهمد
اختیاراً تقلب ما را
موقع امتحان نمیفهمد
پرده ای بر دلش نشسته اگر
روضه را روضه خوان نمیفهمد
گفت زینب: حسین برگردیم
شأن ما را سنان نمیفهمد
ای برادر بس است خطبه نخوان
حرمله که زبان نمیفهمد
برق انگشترت مرا ترساند
باز دارم گمان نمیفهمد...
.
...دست خود را نیاوری بالا
به خدا ساربان نمیفهمد
بعد تو صورت رباب دگر
معنی سایبان نمیفهمد
آیه های لب تو را که کسی
غیر از این خیزران نمیفهمد
چوب خوردی ولی ظفر با توست
اربعین مقصد سفر تا توست
رضا قربانی
لبیک یا حسین.....
.
.
.
بطلب
منکه میخوابم ولی ، یادت بماند کربلا ..
یک شبه دیگر ، به امید وصالت ، سر به بالین مینهم ...
جامانده های قافله ی اربعین تو
آقا دوای درد دل خود کجا کنند
جا تنگ بوده است و یا ما اضافه ایم
مردم به چشم طعنه نگاهی به ما کنند
باشد حسین جان، کرب و بلا مال خوب ها
بدها بگو که عقده ی دل با چه وا کنند