من نمیدونم که استادتون کی هست و نظراتش چی هست ...
یکی از بزرگترین فیلسوفهای آلمانی نیچه هست ... که تازگی ها دارم کتابهاش رو میخونم و عاشقش شدم .
کاری که ایشون میکنه و دیدی که به شاگرداش یاد میده ...
این هست که بفهمند چگونه حقیقت رو محک بزنند ...
چگونه بفهمند چه چیزی حقیقت هست و چه چیزی تخیل ...
فلسفه رو بهشون یاد میده ... نه برای اینکه چیزی رو راشون اثبات کنه ... برای اینکه بهشون یاد بده یه حرف غلط رو چجوری تشخیص بدند .
و در نهایت وقتی میبینه شاگردانش دورش جمع شده اند ...
بهشون میگه ...
حال مسیر و راه را یادگرفته اید .... پس اگر از من میشنوید هر کس به راه خود رود ....
که سعادت شما در این است .
نمیدونم این استادت کی هست و چی بهت میگه ...
ولی ...
اگر داره از چیزی میترسونتت ... یا اینکه برات شعر میخونه ... تهییجت میکنه .. بهت وعده و وعید میده .... بدونکه بی راهه داری میری ...
ولی اگر طریقه استدلال درست رو داره بهت یاد میده ... داره بهت یاد میده چجوری فکر کنی ... چجوری از مسیرت فیدبگ بگیری ... چجوری مسیرت رو اصلاح کنی ...بدونکه اونوقت هر مسیری که بری به سعادت میرسی .
اینم به خودم مربوط میشه به کسی ربطی نداره موسی به دین خود عیسی به دین خود
اینم به خودم مربوط میشه به کسی ربطی نداره موسی به دین خود عیسی به دین خود
اتفاقا من هم با این کلام استادتون و برداشت شما از حرفهای ایشون موافقم ...
کاملا به خودمون مربوطه که چه روشی رو برای زندگی انتخاب کردیم ...
اما ... شاید منظور چیز دیگری هست ...
شما اول باید عقل رو بدست بیارین ... روش رو بدست بیارین ... بعدش بخواین استقلال فکری داشته باشین .
منم بارها و بارها به خودم گفتم ... همه بزرگ میشن ... میرن دانشگاه .. بچه دار میشن .. بچشون رو بزرگ میکنن ... بعدشم میمیرن ...
ولی هدف من از زندگی این چیزها نیست ..
بعدها فهمیدم که لزوما کاری که همه میکنن هم زیاد بد نیست ...
حداقلش اینه که آدم حسرت کمتری میخوره ...
ولی بدست اوردن عقل نیاز به پارامترهای خیلی خیلی زیادی داره ... بدست اوردنش کاره راحتی نیست ...
اگر کسی تونست عقل رو بدست بیاره ... میتونه مستقل بشه ... از کوچیکیش ... از افکاری که دیگران بهش تحمیل میکنن ...
از ترس ها از طمع ها ... و ...
ولی بدست آوردن همون عقل سالها کار داره ... شاید بتونم بگم سخت ترین کارهاست ...
و اگر بدون اون پا در درون این مسیر بزاری ... دقیقا نتیجه عکس میگیری ....
به جای اینکه استقلال فکری داشته باشی ... برده فکری دیگران میشی ...
عاقل بودن کاری هستش که نیاز به یادگیری داره ...
مثله دوچرخه سواری یا پیانو زدن میمونه ...
اینجور که میبینم شما شیفته اعتقادات کسی شدین ... اینها یعنی شما هنوز کودکین و بزرگ نشدین ... البته مسولیتی هم ندارین چون کسی که هنوز عقل رو بدست نیاورده ... یه سیاهی لشگره ....
امیدوارم زودتر کسی تو زندگیت پیدا بشه که راه اندیشیدن رو بهت یاد بده ...
عقل یعنی اینکه ... موجودی بتونه و قدرتش رو داشته باشه که رویه فکر کردنش هم فکر کنه ... و اون رو مهندسی کنه .
[FONT=Franklin Gothic Medium] بسم الله ...
سلام
روش قدیمی خیلی خوبه ... حقیر برای اینکه از زیر این بار کمرشکن خلاص بشوم حق را میدهم به شما و فرض میکنم که چنین دعایی وجود دارد ... حالا هم دعا میکنم که حتماً برایتان مستجاب شود تا به قدرت دعا ایمان بیاورید ... حالا اگر چطور بشود ایمان میآورید وقتی نمیدانید چه دعایی کردم و خودم هم نمیدانم؟
برادر جان ... ما با وجود چنان دعایی کار نداریم که شما میگویید بالأخره یکی پیدا میکند دعایی را که هیچ نقصی نداشته باشد، شما یک آزمایش دارید که در همین آزمایش باید یک دعای بدون نقص را به آزمایش بگذارید تا نتایجش برای خودتان قابل تحلیل و نتیجهگیری باشد ...
گرچه شما هم مدام تکرار میکنید که از یک طرف:[INDENT=2] [/INDENT] و از طرف دیگر هم:[INDENT=2] [/INDENT] و حالا چطوری بین این دو را با هم جمع میکنید دیگر نمیدانم :Gig: ... مگر آنکه بگویید احتمالهای کم را صرفنظر میکنید که در این صورت باید استاندارد دوگانهاتان را منطقاً تغییر دهید و چنین رویکردی را در مسائل دیگر هم در پیش بگیرید تا باور کنیم صادقانه بحث میکنید و صرفاً نمیخواهید وارد یک بازی دو سر بُرد (البته ظاهراً دو سر بُرد) بشوید که یا پول را به دست بیاورید اگر اجابت شد و یا خدا را منکر شوید اگر اجابت نشد
راستش رفتارشناسی حمار را که پاس نکردهام و البته صورت سؤالی که برای خر ما طرح کردید را هم درست نفهمیدم (با به کارگیری تنبلیام هم نتوانستم معنای شکلی که کشیدید را متوجه شوم!) تا چه برسد به اینکه شما انتظار دارید خر ما متوجه شود ... بعدش هم برادر کملطفی نکنید، بالأخره حمار است دلفین که نیست که، به اندازهی خودش خردمند است نه به اندازهی ما و شما، همینکه میفهمد برای تنبلی هیچ راهی بهتر از خط مستقیم نیست هم خودش خردمندی است، مگرنه مثل مورچه زیگزاگ میرفت تا برسد به هویج، و البته شما هم میگویید مورچه چون تنبل نیست آنطور راه میرود :Gig: (مورچه را دیگر همه قبول دارند که تنبل نیست! اصلاً نماد زحمت کشیدن است!) جان من اگر نمیگفتم شما همین دلیل را در توجیه حرکت زیگزاگی مورچه نمیآوردید؟ :khandeh!:
و با همین انتخاب راه سادهتر رسیده است به ساختمان مغز شما؟ یا به اینکه الاستین در ریشهی آئورت چقدر بیشتر باشد که تحمل انبساط و انقباضهای شدید نزدیک قلب را داشته باشد؟ یا به اینکه چه آنزیمهایی در هضم غذا استفاده شود تا سوخت هیدروکربنی که در موتور ماشین در دمای چند صد درجهی سانتیگراد میسوزد در بدن در دمای حدود ۳۷ درجه بسوزد تا شما بتوانید زنده بمانید و خودتان هم همراه غذایتان مشتعل نشوید؟ ... میخواهید بگویید تنبل است بگویید، ولی دارید عمرتان را روی احتمالات نزدیک به صفر سرمایهگذاری میکنید اگر هوشمندی را این وسط نادیده بگیرید ...
[FONT=Franklin Gothic Medium]
یا علی علیهالسلام
سلام
شاید اشتباه متوجه شدید! من دعایی کردم! که البته برای آزمایش بی نقص نیست! اگه جواب بده، که چه خوب! ولی اگه جواب نده، راهی رو شروع کردم که ممکنه بالاخره یکی پیدا بشه که به نهایت برسونتش!
از طرفی اونکه میگم اون احتمالای کمشو نادیده میگیرم، بخاطر اینه که عیباشو بپوشونم! نمیگم که هیچ احتمال کمی رو تا آخر عمر آدم حساب نمیکنم!!
حرکت مورچه اگه زیک زاک باشه بخاطر کشف غذاست! وگرنه وقتی کشفش کرد مستقیم میره! این تنبلی که من گفتم بخاطر کمبود دایره ی لغاتمه وگرنه کلمات مناسبترم هست! شاید کم هزینه بهتر باشه!!
ببینید، انتخاب راه ساده تر یعنی مثلا چرا همه دو تا مغز(یکی تو سر و یکی تو پامون) نداریم!!؟ از طرفی به این معنی نیست که الانم تو همه چیز ساده ترین راه انتخاب شده!! بلکه به این معنیه که کم کمک اونایی که اضافی هستم ساده میشه!
[FONT=Franklin Gothic Medium]
بسم الله
جناب مسعود در یک مسألهی هزار متغیره دو متغیر را ثابت گرفتهاید و گمان میکنید مسأله یک متغیره است و مدام مشتق میگیرید ببینید تابع کجا صعودی است و کجا نزولی ... حال آنکه هنوز ۹۹۷ متغیر دیگر هستند که روی شیب تابع اثر دارند ...
در روایتی در همین زمینه از معصوم علیهالسلام سؤال شد که چرا گاهی دیده میشود که احمقها وضع مالی بهتری دارند؟ امام علیهالسلام فرمودند تا عاقلان عبرت گیرند که روزی دست خداست و اگر به هوش بود باید هوشمندان همیشه وضع مالی بهتری داشته باشند ... :ok:
شما این عبرت را رها کرده و اما عبرت دیگری گرفتهاید ... البته نفهمیدم شما چه عبرتی گرفتید ... بگذارید حدس بزنم ... میدانید که مدیر مورد نظر شعور کافی نداشته است ولی میدانید هم که وضعش خیلی خوب شده است، علتش را پس لابد به جای خواست خدا شانس و اتفاق میدانید ... یعنی شما کلاً همه چیز را بر پایهی علم احتمالات میدانید ... حالا خود علم احتمالات هم بر اساس تصادف و احتمالات به وجود آمده است یا اصلاً علم نیست و در خانه علم صدایش میکنند؟ ... یک سؤال جالب در مبحث احتمالات میدانید چیست!؟ اینکه وقتی همه چیز دلیل دارد استفادهی از یک روشی مانند روش مونت-کارلو که بر اساس الگوریتمهای تولید عدد رندوم کار میکند چطور میتواند جوابهای مناسبی بدهد! جواب شما چیست اگر علم احتمالات را علم وضع شده نمیدانید و همینطوری آن را علم خطاب میکنید؟ و اگر علم است واضع این علم کیست؟
یا علی علیهالسلام
قانون جذب!
نمی خواستم این اسمو اینجا به کار ببرم!
می دونید چرا؟؟؟
چون اسمش نزد مذهبیون بد درفته! مذهبیون فکر می کنن قانون جذب پرچمی هست که بر علیه دین و توکل علم شده! دیگه نمی دونن که دین خودشون کاملا منطبق با قانون جذب هست! و سعی می کنن اونو بی اعتبار نشون بدن!
البته فرقی نمی کنه! مثل ماهی ای هستن که در دریا زندگی می کنه و میخواد آب رو انکار کنه! دیگه نمی دونه که برای انکار کردن آب باز هم بی اختیار محتاج آبه!
می دونید چرا مذهبیون میخوان قانون جذب رو انکار کنن؟؟؟
چون فقط فیلم چرته راز رو دیدن ( مثلا مستند ) و همونو به عنوان یک منبع برای قانون جذب می دونن!
و از بس اهل مطالعه و تحقیق هستن و طی تحقیقات گسترده خودشون به این نتایج عظیم رسیدن! خدا خیرشون بده!!!
می دونید چرا راز چرته؟؟؟
چون انسان رو مستقل و قدرتمند نشون داده! و حرفی از خداوند نزده! در حالی که تمام اساتید قاون جذب (فارغ از هر دین و مذهبی) به شدت موحد هستن!
آنتونی رابینز
فلورانس اسکاول شین
برایان تریسی
ناپلئون هیل
خانم راندا برن
و اساتید ایرانی ای که نامشان محفوظ!
اتفاقاً همین اعتقاد ایشان را هم به دلایلی که آزمایشتان علمی نیست اضافه کنید ... چون اگر دعایتان برآورده شد میتوانید بگویید چون خواستم و این خواستهام انرژی ساطع کرد که انعکاسش از کیهان چنین چیزی بود!
خواهر عزیزم!
تجربه همیشه یک قدم جلوتر از علم حرکت میکنه!
در سراسر جهان ملیون ها انسان ملیون ها بار از قانون جذب نتیجه گرفتن! چنین چیزی دیگه نیازی به اثبات نداره!
شما خودتون نگاه کنید!
تمام اساتید قانون جذب انسان های بسیار موفق و بزرگی هستن!
تمام شاگردانشون هم همینطور
اگه این طور باشه قانون علیت هم دلیل علمی نداره! شما می تونید ثابت کنید که هر معلولی علتی داره؟؟؟ ( یک اثبات استنتاجی! نه استقرایی ) قانون جذب هم اثباتش مثل قانون علیته!
به جرعت می تونم بگم کسی که قانون جذب رو انکار میکنه حتی یک بار هم سعی نکرده امتحانش کنه!
شما وسیله رو چی معنی می کنید!
مهر و جانماز و تسبیح و قرآن هم وسایلی برای تقرب هستن!
حتی احادیث و راه و روش و منش ائمه هم وسایلی برای تقرب هستن!
شما همین که سعی کنید ائمه رو سرمشق خودتون قرار بدید ینی ایشان رو وسیله ای برای تقرب به خدا قرار دادید!
ولی افسوس که شرک بین مردم موج میزنه!
گه چیزی تاثیر مادی داشته باشه، با ابزار مادی هم میشه بهش رسید! فقط در صورتی که غیرمادی باشه، مطلب شما درسته!
سلام علیکم
ذوات مجرد موثر در عالم ماده هستند, * ا أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ*
و اصلا زیر بنای اعتقاد به دعا و استجابت اون همین موثر بودن ذات خارج از اسباب به ظاهر مادی هست, و الا ( ا من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ) معنایی نداشت...
با این وجود به کار گیری ابزار مادی در درک معانی و مفاهیم معنوی؛ به این معنا که بشه به عمق اونها پی برد؛ اصلا درست نیست و جز توهم فهم و درک چیز دیگه ای رو به ما نشن نمیده
و اگر هم بر فرض قابل توجه باشه برا شخصی که از این ابزار به درک اون معانی رسیده به درد می خوره و نمیشه برا همه و در همه جا تعمیم داد... و الا علوم غریبه من جمله رمل و جفر و اسطرلاب و... هرچند شاید کاربردهایی داشته باشه ولی هیچ فقیهی اونها رو طریق کسب معرفت و درک و شهود معنویت ندانسته که حتی منع کردند...
حالا چه برسه به این آزمایش که حتی مجامع علمی هم نه حتی در یک قاعده علمی کلی آن را تایید و قبول نکردند...
دین امری نیست که با قیاس سنجیده بشه امام صادق فرمودند: ان الدین اذا قیست محقت... وقتی شما با مقیاس قیاس , در هر بعدی به سراغ دین رفتی اونچه به دست خواهی آورد دین نیست و اصلا دینی نمی ماند وقتی هر کس با قیاس و منطق و شرایط آزمایشگاهی خاص خود به سراغ درک و فهم و تایید یا نفی دین بر بیاد,... [h=3] [/h]
درود بر شما
... قانون جذب!
نمی خواستم این اسمو اینجا به کار ببرم!
می دونید چرا؟؟؟
چون اسمش نزد مذهبیون بد درفته! مذهبیون فکر می کنن قانون جذب پرچمی هست که بر علیه دین و توکل علم شده! دیگه نمی دونن که دین خودشون کاملا منطبق با قانون جذب هست! و سعی می کنن اونو بی اعتبار نشون بدن!
البته فرقی نمی کنه! مثل ماهی ای هستن که در دریا زندگی می کنه و میخواد آب رو انکار کنه! دیگه نمی دونه که برای انکار کردن آب باز هم بی اختیار محتاج آبه!
می دونید چرا مذهبیون میخوان قانون جذب رو انکار کنن؟؟؟
چون فقط فیلم چرته راز رو دیدن ( مثلا مستند ) و همونو به عنوان یک منبع برای قانون جذب می دونن!
و از بس اهل مطالعه و تحقیق هستن و طی تحقیقات گسترده خودشون به این نتایج عظیم رسیدن! خدا خیرشون بده!!!
می دونید چرا راز چرته؟؟؟
چون انسان رو مستقل و قدرتمند نشون داده! و حرفی از خداوند نزده! در حالی که تمام اساتید قاون جذب (فارغ از هر دین و مذهبی) به شدت موحد هستن!
آنتونی رابینز
فلورانس اسکاول شین
برایان تریسی
ناپلئون هیل
خانم راندا برن
و اساتید ایرانی ای که نامشان محفوظ!
...
خواهر عزیزم!
تجربه همیشه یک قدم جلوتر از علم حرکت میکنه!
در سراسر جهان ملیون ها انسان ملیون ها بار از قانون جذب نتیجه گرفتن! چنین چیزی دیگه نیازی به اثبات نداره!
شما خودتون نگاه کنید!
تمام اساتید قانون جذب انسان های بسیار موفق و بزرگی هستن!
تمام شاگردانشون هم همینطور
اگه این طور باشه قانون علیت هم دلیل علمی نداره! شما می تونید ثابت کنید که هر معلولی علتی داره؟؟؟ ( یک اثبات استنتاجی! نه استقرایی ) قانون جذب هم اثباتش مثل قانون علیته!
به جرعت می تونم بگم کسی که قانون جذب رو انکار میکنه حتی یک بار هم سعی نکرده امتحانش کنه!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
یادم نمیآید برادر که قانون جذب را انکار کرده باشم، بلکه مؤیداتی برای آن در روایات هم داریم که برخی از آنها نسبتاً هم معروف هستند، در عین حال ندیدهام دیندار دیگری را هم که این قانون را منکر شود، گرچه اگر کسی بخواهد بگوید خدایی وجود ندارد و همه چیز کار طبیعت بدون شعور است هم بندهی حقیر و هم خود شما که معتقد به قانون جذب هستید هم جلوی ایشان میایستیم و میایستید ... مخالفتی اگر هست در آن جهت است ... لااقل حقیر تا کنون اینطور دیدهام ... :Gol:
شما وسیله رو چی معنی می کنید!
مهر و جانماز و تسبیح و قرآن هم وسایلی برای تقرب هستن!
حتی احادیث و راه و روش و منش ائمه هم وسایلی برای تقرب هستن!
شما همین که سعی کنید ائمه رو سرمشق خودتون قرار بدید ینی ایشان رو وسیله ای برای تقرب به خدا قرار دادید!
ولی افسوس که شرک بین مردم موج میزنه!
وسیله باید صادق باشد نه باطل، اهل بیت علیهمالسلام وسیلهای هستند که انسان را به خدا نزدیک میکنند، ولی مطابق قرآن بتپرستان هم بتتها را میپرستیدند که ایشان را به خدا نزدیک کند حال آنکه نمیکرد و دورتر میکرد ... بنابراین درست است که همه چیز وسیله است ولی فقط برخی از وسیلهها هستند که در صورت استفادهی صحیح از آنها انسان را به خدا میرساند ... وسیلهی صحیح هم اگر اشتباه مورد تمسک واقع شود هم ممکن است انسان را به غیرخدا برساند، مثل حضرت مسیح علیهالسلام که تمسک به ایشان به عنوان نعوذبالله فرزند خدا عامل شرک و کفر است به جای توحید و کمال ...
ایشون برادر هستن!! فقط یادشون رفته جنسیتشونو وارد کنن!!(میگم چون زیاد دیدم!!)
ممنون برادر که متذکر شدید، حقیر هم در لفّافه به ایشان گفته بودم ولی ایشان به تشخیص خودشان بیشتر اعتماد داشتند :khandeh!:
[SPOILER][SPOILER]راستی یادم نرفته است که جنسیتم را بنویسم بلکه هیچ ارزش کاربردی در این کار ندیدم، برای یک بحث علمی توجه به جنسیت طرف مقابل فقط میتواند مسائل را پیچیدهتر کند و بعید میدانم اثری در جهت سادهتر کردن مسائل داشته باشد![/SPOILER][/SPOILER]
سلام
شاید اشتباه متوجه شدید! من دعایی کردم! که البته برای آزمایش بی نقص نیست! اگه جواب بده، که چه خوب! ولی اگه جواب نده، راهی رو شروع کردم که ممکنه بالاخره یکی پیدا بشه که به نهایت برسونتش!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
خوب اینطوری خوب شد ... شما یک آزمایش پیشنهاد دادید که شاید به اندازهی کافی نقد شده باشد، اگر موافق باشید و موافقان و مخالفان شما هم موافق باشند، حالا که نقایص آن در آمد سعی کنید تا آن را اصلاح کنید که قابل استفاده باشد، یکی از این دو کار را حداقل باید انجام داد، یا باید آزمایشی پیدا کرد که جواب را بدون هیچ احتمال مخالفی بنماید و یا باید راهی یافت برای توجیه نادیده گرفتن احتمالات از حدّی کمتر ... اگر موافق هستید بسمالله ...
از طرفی اونکه میگم اون احتمالای کمشو نادیده میگیرم، بخاطر اینه که عیباشو بپوشونم! نمیگم که هیچ احتمال کمی رو تا آخر عمر آدم حساب نمیکنم!!
نشد ...!
حرفتان کاملاً منطقی است ... ولی نه در این مورد ... در اینجا شما اگر بخواهید به حقانیت خدای اسلام و در نتیجه خود اسلام پی ببرید باید بدانید که اسلام انتظاراتی از هر کسی که مسلمان بشود دارد که با اما و اگر نمیشود مسلمان شد ... اگر دانستید که خدای اسلام حق است حکم عقل است که تابعش بشوید و اگر شک دارید که واقعاً میدانید او حق است یا نه نمیشود فعلاً لاپوشانی کرد و فردا هم رفت جهاد و تمام اموالتان را هم بدهید و جان دو نفر را هم بگیرید و بگویید پشیمان شدم! پس این قضیهی رفع احتمالات خلاف را جدّی بگیرید و آزمایشی را طرح کنید که احتمال خلافی در نتیجهگیری حاصل از آن برایتان پیش نیاورد ... یا به راه دوم عمل کنیم ...
یقین شخصی حقیر این است که چنان آزمایشی وجود ندارد، یعنی یک آزمایش تجربی به این سبک فعلی وجود ندارد که نتیجهگیری از آن قطعی باشد ... خود شما هم تلویحاً این را پذیرفتهاید وقتی میگویید احتمال هیچ چیزی صفر نیست و هر چیزی ممکن است ... یعنی هر آزمایشی که طرح کنید هر چه و هر طوری که باشد هر پاسخی که داشته باشد آن پاسخ با دعا یا بیدعای شما محتمل بوده است و شما هم راهی ندارید که نقش دعا را در آن بسنجید که حتی احتمال رخداد آن را افزایش داده است یا نه ... میتوانید به سبک آزمایشهای تجربی علوم فعلی ۱۰ هزار آزمایش به این سبک طرح کنید، هم برای خودتان و هم برای ۱۰۰ نفر شخص دیگر با شرایط زندگی متفاوت، و بعد ببینید با دعا و بیدعا چقدر از آزمایشها موفق و چقدر ناموفق بودهاند، بعد بگویید به نظر میرسد که دعا این مقدار مؤثر باشد، اما همانطور که بیان شد جوابتان این خواهد بود که «به نظر میرسد که دعا این مقدار مؤثر باشد»، یعنی باز نمیتوانید بگویید دعا حتماً مؤثر هست و این اثر هم مثلاً اینقدر هست ...
اگر با پاراگراف بالا موافق باشید چارهای نیست که یا سعی کنیم به پیشنهاد دوم عمل کنیم و راهی بیابیم که احتمالات از حدّی کمتر را قطعاً صرفنظر کنیم و یا نتیجهی قطعی بگیریم که این ایدهی آزمایش دعا ایدهی مناسبی نیست (گرچه حقیر معتقدم که هست، خودم از این راه وجود خدا را محک زدهام و اگر تاپیک اعجاز قرآن را دنبال کرده باشید سرکار مشک و جناب نقی هم اگر اشتباه نفهمیده باشم این کار را انجام دادهاند ...) با این نتیجهگیری موافق هستید؟
راستی یک توضیح داخل پرانتز: اگر کسی کل عمرش را روی رخداد احتمالهای کوچک سرمایهگذاری کند [مثل اینکه بگوید به هر حال احتمال اینکه کل جهان در اثر یک انفجار تصادفی در حدود ۱۳ میلیارد سال پیش به این نظم امروزی رسیده باشد یا کل حیات هم با این تنوع از یک سلول ساده و بر حسب جهشهای تصادفی ژنتیکی به این حدّ از پیچیدگی در عین حال منظم رسیده است صفر نیست و در نتیجه امکان وجود نداشتن خدا هم صفر نیست من همین احتمال را برمیگزنیم و فرض میکنم که همان رخ داده باشد اگرچه میدانم احتمال رخدادش بینهایت کوچک است]، در این صورت باید توجه داشته باشد که به احتمال خیلی زیاد خدایی هست و قیامتی هم هست و در نتیجه به احتمال خیلی خیلی زیاد او بازندهی میدان خواهد بود ... حالا آیا عقل اجازه میدهد که زیر بار چنان احتمال بینهایت کوچکی بروید و چنان احتمال بزرگی را کنار بگذارید؟ میبینید، اگرچه علم و تفکر مستقیم انسان را به خدا نمیرساند ولی تصمیمگیری برای عقل سلیم به هیچ وجه سخت نیست که به خداوند معتقد گردد، اینکه دیگر برای اعتقاد داشتن به این خدا باید مسلمان شد یا مسیحی یا هر چیز دیگر مربوط به قدم بعدی است ... فعلاً دعوای ما بر سر این است که ما میگوییم احتمال نزدیک به یک را بپذیرید و روی احتمالات ناچیز کل عمرتان را قمار نکنید ... قضیهی قمار پاسکال (Pascal's Wager) که حدود هزار سال پیش از او یعنی حدود ۱۳۰۰ سال قبل توسط امام صادق علیهالسلام بیان شده است مطابق با همان علم احتمالاتی است که شما هم به آن علاقهی زیادی دارید: [INDENT]
هنگامى كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم آغاز سخن كرد و به من گفت اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده دور کعبه) مى گويند؛ چنانكه حق هم همين است؛ در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد؛ و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست؛ آنگاه شما با آنها (مسلمانان) برابر هستيد (در هر دو صورت مسلمانان زيان نكرده اند).
[/INDENT]
حکم عقل است که احتمال ناچیز را بپذیریم و احتمال قوی را رد کنیم با آنکه دفع خطر بزرگ احتمالی هم (بخصوص با چنان احتمال بزرگی) عقلاً واجب است؟ بیخود نیست که فرمودهاند عقل انسان را به خدا میرساند و نفرمودهاند که تفکر انسان را به خدا میرساند، تفکر بستر تعقل را فراهم میکند ولی تفکر و تعقل یک چیز نیستند ... تفکر بدون تعقل در ندانمگرایی متوقف میشود ... افسار تفکر باید در دستان عقل باشد نه اینکه فکر برود و انسان به دنبالش بدود ... شما با کجای این مطلب مخالف هستید؟
[FONT="Franklin Gothic Medium"]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
شما ما شاء الله خیلی سرتان شلوغ است ...
علت اینکه بحث رفت بر روی برهان نظم این بود که در آزمایش طراحی شده توسط جناب مسعود هر نتیجهای که گرفته شود مقداری احتمال خلاف آن هم میرود و در نتیجه جواب آزمایش به طور قطع هیچ چیزی را نشان نمیدهد، در نتیجه اگر ایشان اصرار داشته باشند که من حتماً یک نتیجه از این آزمایش خواهم گرفت به این معناست که از برخی از احتمالات خیلی خیلی ناچیز صرفنظر کردهاند، کاری که هر عقل سلیمی انجام میدهد ... این اصطلاح عقل سلیم هم یک اصطلاح اسلامی یا ایرانی نیست، چند وقت پیش یک کتاب فیزیکی میخواندم نوشتهی اجانب که از عبارت every right minded man will accept استفاده کرده بود ... برخی مطالب را هر انسان نرمالی میپذیرد ولی گاهی کسانی که خیلی فکر میکنند نمیتوانند بپذیرند و عجیب است که ایشان گاهی هیچ راه دیگری هم برای فهمیدن مطالب نمییابند و دست به ندانمگرایی میزنند ... جایش خالی است آن فیلسوفی که گفت «احمق ها کاملا به خود یقین دارند، در حالی که دانایان سرشار از شک و تردیدند!» ... خود این بیان هم حاکی از یقین گویندهاش در مورد نظرش هست ...
[SPOILER]اینکه نتیجهی تفکر زیاد ندانستن بشود البته کمی عجیب و بهتآور است، باز هم هر عقل سلیمی انتظار دارد که کسی که بیشتر فکر میکند بیشتر بداند، بداند در راستای دانستن نه اینکه بیشتر بداند که نمیداند یعنی دانستن اینکه نمیداند ... اینکه هر چیزی را که بفهمیم صد تا سؤال دیگر از کنارش برایمان ایجاد میشود فرق دارد با اینکه بگوییم همان یک چیز را هم نفهمیدهایم ... تفکر باید بالأخره یک دانشی جز اینکه خیلی نمیدانم هم جزء نتایجش داشته باشد و اگر ندارد که دیگر اصلاً چرا فکر کنیم؟ از اول میگوییم نتیجهی تمام تفکرهای تمام دانشمندان را میدانیم، اینکه ما هیچ نمیدانیم! و چنین کسی که نتیجهی تمام تفکرات را اینچنین بداند را عالم و دانشمند نمیگویند ... میگویند؟ ... حالا فرق دانستن و ندانستن در چیست؟ ... کسی که میگوید نمیدانم را ما میگوییم میداند و کسی که بگوید میدانم را میگوییم نادان است ... ساده بود، نه؟ ... این نتیجهی یک عمر تفلسف یک فیلسوف بود اما ... و البته نظر او چیز دیگری بود ولی عدهای اینطور نظرات او را اشاعه میدهند تا به هدف خودشان برسند ... اینکه هر کسی به ایشان گفت چه کاری درست است و چه کاری نیست سریع بگویند تو یک احمق هستی و این را فلاسفه میگویند![/SPOILER]
برهان نظم هم به گونهای است که هر عقل سلیمی آن را میپذیرد ولی برخی از افرادی که ادراکشان در انتهای تفکرشان هست و نه اینکه تفکرشان در خدمت ادراکشان باشد احتمالی ناچیز را گرفته و بزرگ میکنند و میگویند نکند همان احتمال ناچیز باشد که رخ داده است!؟ به هر حال احتمالش صفر که نبوده است!
حالا اگر جناب مسعود میتوانند احتمالات ناچیز را صرفنظر کنند به جای این دعا بیایند و از براهینی فطری مانند برهان نظم کمک بگیرند، و اگر نمیتوانند از آن احتمالات صرفنظر کنند در این صورت این آزمایشی که مطرح کردهاند هم ایشان را به جایی نمیتواند برساند ...
علت انحراف بحث اگر بتوان اسمش را انحراف گذاشت این بود ... در واقع هدف جلب کردن نظر ایشان به سمت رویکرد علمی بود که مدعی است هر احتمالی که صفر مطلق (نه حتی صفر حدّی) نیست پس قابل بررسی است و اینکه یک شخص منصف از دو استاندارد برای بررسی نظرات موافق و مخالف خودش استفاده نمیکند ... و البته جناب مسعود را بارها در بحثها دیدهام که منصفانه بحث میکنند، بنابراین چیزی که حقیر گفتم صرفاً تذکر چیزی بود که قاعدتاً در طراحی آزمایششان از نظرشان دور مانده بود ...
اما اینکه شما میفرمایید چون نمیدانید دنیا چطور ساخته شده تا به اینجا برسد نمیتوانید قضاوت خوبی بکنید که لازم بوده خدایی باشد که خلقش کند یا نه راستش حقیر هم همینطور بودم ... یعنی روی کاغذ میفهمیدم که بالأخره این چیزها همینطوری کنار هم چیده نشدهاند و باید شعوری پشت آنها باشد که حکیم و توانا بوده باشد اما درک درستی از آن نداشتم و در واقع با برهان نظم خیلی میانهی خوبی نداشتم ... تا اینکه یک بار یک اتفاق خیلی ساده افتاد ... یک چیز کوچک مثل مثلاً یک جعبهی نوک مدادنوکی یا چیزی شبیه به آن دستم بود، نگاهم افتاد به یک سوراخ یا یک شیار که در ته آن بود، هر چه فکر کردم که آخر این سوراخ یا شیار چیست که اینجا گذاشتهاند و به چه دردی میخورد به ذهنم نرسید و با قاطعیت گفتم همینطوری آن را گذاشتهاند آنجا، بعد یکهو انگار که تلنگور خورده باشم گفتم آخر همینطوری که چنین شکلی ایجاد نمیشود، باید در پروسهی ساختش طراحی شده باشد که قرارش بدهند، بعد ناگهان یاد برهان نظم افتادم که پس چطور فرض کنم این همه ریزهکاری در طبیعت اتفاقی درست شدهاند و تازه برایم جا افتاد که این برهان چه میگوید ... صورت برهان نظم پیچیده نیست ولی برای خودم هم عجیب است که تا قبل از آن اتفاق ساده چطور از درک درستش عاجز بودم!
در هر صورت اگر میخواهید به وجود خدا پی ببرید قویتر از برهان نظم برهانی است که امام صادق علیهالسلام برای آن شخص زندیق آوردند:
[INDENT=2]
... ابن ابى العوجای زندیق برخاست و نزد امام صادق (ع ) رفت و پس از مناظره نزد دوستش ابن مقفع بازگشت و گفت: واى بر تو اى ابن مقفع! ما هذا ببشر و ان كان فى الدنيا روحانى يتجسد اذا شأ ظاهراً و يتروح اذا شأ باطناً فهو هذا... [اين شخص بشر نیست و بالاتر از بشر است؛ اگر در دنيا روحانیای باشد که هر وقت بخواهد به صورت جسم متجسم گشته و ظاهر گردد و هر وقت بخواهد باطن بگردد او همین مرد است.]
ابن مقفع پرسید: او را چگونه يافتى ؟
گفته: نزد او نشستم؛ هنگامى كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم آغاز سخن كرد و به من گفت اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده دور کعبه) مى گويند؛ چنانكه حق هم همين است؛ در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد؛ و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست؛ آنگاه شما با آنها (مسلمانان) برابر هستيد (در هر دو صورت مسلمانان زيان نكرده اند).
- من به او (امام) گفتم :خدايت رحمت كند؛ مگر ما چه مى گوئيم و آنها (مسلمانان) چه مى گويند؟ سخن ما با آنها يكى است.
فرمود: چگونه سخن شما با آنها (مسلمين) يكى است با اينكه آنها به خداى يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز قيامت و آبادى آسمان و وجود فرشتگان اعتقاد دارند، ولى شما به هيچيك از اين امور معتقد نيستيد و منكر وجود خدا مى باشيد؟
- من فرصت را بدست آورده و به او (امام) گفتم : اگر مطلب همان است كه آنها (مسلمانان) مى گويند و قائل به وجود خدا هستند چه مانعى دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد و آنها را به پرستش خود دعوت كند تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند؟ چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاى نشان دادن خود فرستادگانش را به سوى آنها فرستاده است؟ اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مى گرفت طريق ايمان آوردن مردم به او نزديكتر بود.
او (امام) فرمود: واى بر تو چگونه بر تو پوشیده و پنهان گشته است خدایی که قدرت خود را در وجود خودت به تو نشان داده است؟ قبلاً هيچ بودى سپس پيدا شدى (بیانکه تو در این کار نقشی داشته باشی)، كودك گشتى و بعد بزرگ شدى؛ و بعد از ناتوانى توانمند گرديدى و سپس ناتوان شدى، و پس از سلامتى بيمار گشتى سپس تندرست شدى، پس از خشم شاد شدى سپس غمگين گشتی؛ دوستيت را به دشمنی بدل کرد و دشمنیت را به دوستی؛ تصميمت را به درنگ بدل کرد و درنگت را به تصمیم؛ اميدت داد بعد از نااميدى و ناامیدت کرد بعد از امیدواری؛ ياد آوريت نمود بعد از آنکه فراموش کردى و فراموشیات بخشید بعد از یادآوری و...
به همين ترتيب پشت سرهم از آثار وجودی خدای خودش در خودم برشمرد که گمان کردم اکنون خدای خود را میان من و خودش مجسم خواهد نمود، در تنگنا افتادم، برخاستم و از پیش او جستم و نزد تو برگشتم.
[/INDENT]
در مورد ساخته شدن دنیا اگر ندانید در مورد فرایندهایی که در درون خودتان اتفاق میافتد که بهتر میتوانید شناخت پیدا کنید ... آزمایشهایی برای محک زدن نقش خدا در درون خودتان ترتیب بدهید ... حقیر علاوه بر آزمایشهایی به سبک جناب مسعود و شما آزمایشهایی به این سبک را هم در خودم تجربه کردهام ... خدا به هر دو آزمایش جواب میدهد اگر انسان با خودش صادق باشد و دنبال بهانه برای پذیرفتن یا رد کردن نباشد ... ان شاء الله
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
البته این نوع تفکر شیوه ای نیست که فلاسفه فکر می کنن. خوشوقتانه یا متاسفانه فلاسفه تیغ نقادی قویی در هر مساله دارن، برعکس مردم عادی که به باورهای جزمگرایانع شون تکیه میکنن. البته نمیخوام بگم یک نوع تفکر برتریی نسبت به نوع دیگه ای داره؛ هر کدومش کمک کرده به سرپا موندن بشر. احتمالا منظور راسل هم از شک و تردید همین بوده؛ جدا بودن از باورهای جزمی.
سلام علیکم
ذوات مجرد موثر در عالم ماده هستند, * ا أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ*
و اصلا زیر بنای اعتقاد به دعا و استجابت اون همین موثر بودن ذات خارج از اسباب به ظاهر مادی هست, و الا ( ا من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ) معنایی نداشت...
با این وجود به کار گیری ابزار مادی در درک معانی و مفاهیم معنوی؛ به این معنا که بشه به عمق اونها پی برد؛ اصلا درست نیست و جز توهم فهم و درک چیز دیگه ای رو به ما نشن نمیده
و اگر هم بر فرض قابل توجه باشه برا شخصی که از این ابزار به درک اون معانی رسیده به درد می خوره و نمیشه برا همه و در همه جا تعمیم داد... و الا علوم غریبه من جمله رمل و جفر و اسطرلاب و... هرچند شاید کاربردهایی داشته باشه ولی هیچ فقیهی اونها رو طریق کسب معرفت و درک و شهود معنویت ندانسته که حتی منع کردند...
حالا چه برسه به این آزمایش که حتی مجامع علمی هم نه حتی در یک قاعده علمی کلی آن را تایید و قبول نکردند...
دین امری نیست که با قیاس سنجیده بشه امام صادق فرمودند: ان الدین اذا قیست محقت... وقتی شما با مقیاس قیاس , در هر بعدی به سراغ دین رفتی اونچه به دست خواهی آورد دین نیست و اصلا دینی نمی ماند وقتی هر کس با قیاس و منطق و شرایط آزمایشگاهی خاص خود به سراغ درک و فهم و تایید یا نفی دین بر بیاد,...
سلام
خب اینطوری دین میشه فقط جبر جغرافیایی!! نه مسیحیی مسلمون میشه، نه بی خدایی با خدا میشه و ...! شما وقتی خرابه ای میبینید، اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چیه!؟ اینکه داخلش حتما خیلی خوبه!!؟ یا وقتی یه خونه ی قشنگ میبینید، اولین فکرتون اینه که داخلش باید افتضاح باشه!!؟
بدون قیاس از [و با] بیرون چطور باید به حقیقت بودن یه راه پی ببریم!؟؟
سلام دوست عزیز مسعود11
قبل از هر چیز میخواستم یک شوخی بکنم و آن اینکه دعای شما مستجاب نشده، نمیشود و نخواهد شد. چون برای آن 5 روز زمان مقرر کرده بودید که الان بسیار بیشتر از 5 روز از این دعا گذشته بنا بر این دعای شما اکسپایز شده برادر. شما میتوانید یک تاپیک دیگر باز کنید و مجددا درخواست خود را اعلام بفرمایید!
اما در مورد دعا من نهایتا به این نتیجه رسیده ام که شاید قبل از بحث دعا باید دعا کنندگان را تقسیم بندی کرد.احتمالا این تقسیم بندی به دعا هم ختم نمیشود و شاید بتوان آن را به تمام مسائل اعتقادی آنهم نه تنها دینی بلکه غیر دینی نیز تعمیم داد. ریشه تمام این موضوع برمیگردد به (باور) یا (ایمان). چیزی که در بسیاری از موارد خصوصا در زندگی روز مره ما آنرا داریم و حتی بدون اینکه به آن آگاه باشیم این باور کار خود را میکند و در بسیاری از موارد هم آنرا نداریم و با تلاشی بسیار زیاد سعی میکنیم به مطلبی برسیم و نهایتا نمی رسیم. مشخصا در مورد دعا این تقسیم بندی به شکل زیر خواهد بود:
1- افرادی که به دعا باور دارند. این افراد الزاما افراد بسیار عابدی نیستند. ممکن است حتی در بسیاری از موارد گناهکار هم باشند. همچنین این افراد باوری دائم، یکسان و همیشگی به دعا ندارند. این باور ممکن است دفعتا و بنا به دلایلی در آنها ایجاد شود و سپس از بین برود. این باور در آنها به صورت (تزریقی) ایجاد نشده و دل آنها از درون شکسته است. این دل شکستگی باعث میشود درخواست آنها اجابت شود. به چه صورت و با چه مکانیزمی؟ نمیدانم. بعد از اجابت دعا این افراد الزاما در آن حالت روحانی باقی نمیمانند و به زندگی عادی باز میگردند و پس از باز گشت دیگر دعای آنها اجابت نمیشود. اینگونه افراد معمولا بصورت بسیار نادر در جامعه یافت میشوند. این دسته از افراد معمولا از دعا صحبتی به میان نمیآورند و در این مورد بحثی ندارند.
2- افرادی که تلاش میکنند به این باور درونی برسند و راه رسیدن را به صورت صادقانه در عبادت و دعا حستحو میکنند. این افراد از صبر تلقینی بالایی برخوردارند. معمولا انسانهایی آرام و بدون شکوه و شکایت هستند. اگر خواسته ای از آنان برآورده شود آن را حاصل دعای خود و لطف الهی میبینند و اگر بر آورده نشد آن را مصلحت و حکمت فرض میکنند. این گروه با توجه به نوع اعتقاد خود به دعا، از مدافعین سر سخت دعا هم هستند و بر این باورند که تلاش برای تبلیغ و اشاعه دعا ارتباط شخصی آنها را خداوند نزدیکتر مبکند.
3- افرادی که تصور میکنند راه اجابت دعا در خود آزاری تصنعی است. این گروه حتی بدون درکی سطحی از فلسفه دعا، روز و شب عباراتی به زبان نامفهوم عربی را بر زبان میآورند و خود را وادار به گریه و زاری و شب زنده داری میکنند. روحیه عبادت و نیایش اجباری آنها باعث میشود ناخواسته این جبر را در تعامل با دیگران نیز در رابطه با مسائل دینی و مذهبی بکار گیرند. عدم درک درست این افراد از دعا باعث میشود در مقطعی از زندگی و در برخورد با پاره ای نا ملایمات لاینحل زندگی که با دعا نیز ختم به خیر نگردیده یکباره فرو ریزند و تمامی اعتقاداتشان را از دست بدهند.
4- افرادی که اساسا اعتقادی به دعا ندارند. این افراد معمولا در برخورد با مشکلات زندگی از توانایی های شخصی خود بیشتر استفاده میکنند و تنها راه گذر از مشکل را (خود) میبینند نه خدا. این گونه افراد در مسائل دینی مواضع حاص و سخت له یا علیه ندارند و عموما انسان هایی موفق در زندگی هستند.
با سلام و عرض ادب، در این خصوص فیلم شهادت آب هم می تونه تأثیرگذار باشه.
[h=1]شعور آب! دکانی تازه برای عوام فریبی سودجویان از شبه علم[/h]ابتدا تاریخچه:
ماسارو ایموتو (معروف به دکتر ایموتو) در سال ۱۹۴۳ در یوکوهاما ژاپن متولد شد و سپس در ۱۹۸۶ در دانشگاه همان شهر با مدرک روابط بینالملل (لیسانس) فارغالتحصیل شد. او حدود ۱۰ سال بعد از موسسهای در هند مدرکی تحت عنوان “دکترای درمان جایگزین” دریافت کرد و سپس بر بلورهای یخ متمرکز شد و عاقبت در کتابش تئوری شعور آب را مطرح کرد. تئوری که مدعی است بلورهای آب دارای شعور هستند و نسبت به کلمات خوب، موسیقی و زیبایی، بلورهای زیبا و نسبت به کلمات زشت و خشن بلورهای زشت تشکیل می دهند. این ادعا را اینجا در سایتشانببینید.
تئوری او به شدت در میان عامه رواج یافت و هر آیین و مسلک از آن استفاده خاص خود را برده و می برد. در ایران نیز افرادی چون “دکتر(؟) فرهنگ” بر این باور اصرار ورزیده و از آن کسب معاش میکنند. ایموتو پس از مدتی در سایت خود سفارش قبول کرد. به این شکل که شما نامی انتخابی خود را بر شیشه ای از آب چسبانیده و ارسال میکنید و درخواست عکس بلور تشکیل شده از آن را میدهید. این عکس ها بین ۵۵ تا ۱۵۵ هزار ین ژاپن برای شما هزینه دارد:
قسمت سفارش را در اینجا میتوانید ببیینید.
بررسی موضوعی:
در مورد دکتر ایموتو و ادعایش موارد متعددی مطرح شده که به یکایک آن خواهیم پرداخت:
هیچ سازمان یا گروه آکادمیک معتبری گفته های اورا تایید نکرده و جدی نمیگیرند. دلیل آن این است که آن را به شدت شبه علمی می دانند و نه علمی. آزمایشهای او غیرقابل تکرار، ابطال ناپذیر و انتخابی است و مبناهای علمی را دنبال نمیکند. استفاده ابزاری او از نام علم برای توجیه متافیزیک جامعه علمی را از گفتگو با او باز داشته است. برای مثال اینجاو اینجارا ببینید.
خود ایموتو هیچگاه ادعای علمی یا دینی بودن ادعایش را نکرده است. او در سایتش نوشته:the photograph of crystals is neither science nor religion
مدرک ایموتو نیز مثل بسیاری از مدعیان داخلی درمانهای جایگزین کشورمان (فرادرمانی/هومیوپاتی و..) از دانشگاهی نامعلوم و بی ارزش اخذ شده است. با مراجعه به سایت این دانشگاهمیبینید که میتوان با مبلغ ۱۷۵۰۰ روپیه یک مدرک قاب شده “دکترای درمان جایگزین” اخذ کرد.
چرا نام شبهعلم برای آن مناسب است؟ عرفان کسرایی در سایت هوپادر مورد این ادعا و رد این آزمون مطالب مفیدی نوشته که اصل آن بر شبهعلمی بودن این آزمون ایموتو استوار است.
**نکته مهم: مسئله مهمتر اما شاید دقت به این نکته ظریف باشد که آزمون ایموتو تنها نقاط دوسوی ماجرا را هدف قرار داده اند. در واقع نظریه ایموتو تنها بر شعور آب در نیکی های مشخص و زشتی های مبرهن استوار است. مثلاً بلورهای او شیطان را از خدا تشخیص داده اند یا موسیقی را از سخنرانی هیتلر در باب کشتار. این سیاه سفید بودن آزمایش او را به شدت انتخابی و غیرعلمی میکند. آیا بلورهای ذیشعور او می توانند راهنمای ما در شناخت نقاط خاکستری باشند؟ مثلاً می توانند در مورد شیعه و سنی، مسیحی و مسلمان، دیکتاتورها و قدیسهای معاصر نظر بدهند؟! آیا می توان “استخاره یخ” گرفت و بر اساس بلور تصمیم های مهم و حیاتی گرفت؟!
همه این سوالات را باید از “شاهین فرهنگ” پرسید، او که مدعی ست همه کائنات را در ذره آب کشف کرده و شاهدش دکتر ایموتوست و صد البته ایشان هم مثل همه مدعیان یافتن “راز خوشبختی و موفقیت” کیسه ای دوخته به غایت بزرگ که در وانفسای بیسوادی، کمبود مطالعه و نبود متولی پیگیر، در حال پر کردن آن از مال مردم گرفتار و در آرزوی خوشبختیست.
به توجه به بحث های مبسوطی که در زمینه سوال اصلی صورت گرفت و طرفین مدعای خود را به عبارات مختلف و از زوایای گوناگون طرح کردند، لطفا از پرداختن به مسائل حاشیه ای یا تکراری خودداری کنید، تا تاپیک مهیای مرحله جمع بندی شود.
اینم به خودم مربوط میشه به کسی ربطی نداره موسی به دین خود عیسی به دین خود
اتفاقا من هم با این کلام استادتون و برداشت شما از حرفهای ایشون موافقم ...
کاملا به خودمون مربوطه که چه روشی رو برای زندگی انتخاب کردیم ...
اما ... شاید منظور چیز دیگری هست ...
شما اول باید عقل رو بدست بیارین ... روش رو بدست بیارین ... بعدش بخواین استقلال فکری داشته باشین .
منم بارها و بارها به خودم گفتم ... همه بزرگ میشن ... میرن دانشگاه .. بچه دار میشن .. بچشون رو بزرگ میکنن ... بعدشم میمیرن ...
ولی هدف من از زندگی این چیزها نیست ..
بعدها فهمیدم که لزوما کاری که همه میکنن هم زیاد بد نیست ...
حداقلش اینه که آدم حسرت کمتری میخوره ...
ولی بدست اوردن عقل نیاز به پارامترهای خیلی خیلی زیادی داره ... بدست اوردنش کاره راحتی نیست ...
اگر کسی تونست عقل رو بدست بیاره ... میتونه مستقل بشه ... از کوچیکیش ... از افکاری که دیگران بهش تحمیل میکنن ...
از ترس ها از طمع ها ... و ...
ولی بدست آوردن همون عقل سالها کار داره ... شاید بتونم بگم سخت ترین کارهاست ...
و اگر بدون اون پا در درون این مسیر بزاری ... دقیقا نتیجه عکس میگیری ....
به جای اینکه استقلال فکری داشته باشی ... برده فکری دیگران میشی ...
عاقل بودن کاری هستش که نیاز به یادگیری داره ...
مثله دوچرخه سواری یا پیانو زدن میمونه ...
اینجور که میبینم شما شیفته اعتقادات کسی شدین ... اینها یعنی شما هنوز کودکین و بزرگ نشدین ... البته مسولیتی هم ندارین چون کسی که هنوز عقل رو بدست نیاورده ... یه سیاهی لشگره ....
امیدوارم زودتر کسی تو زندگیت پیدا بشه که راه اندیشیدن رو بهت یاد بده ...
عقل یعنی اینکه ... موجودی بتونه و قدرتش رو داشته باشه که رویه فکر کردنش هم فکر کنه ... و اون رو مهندسی کنه .
سلام
شاید اشتباه متوجه شدید! من دعایی کردم! که البته برای آزمایش بی نقص نیست! اگه جواب بده، که چه خوب! ولی اگه جواب نده، راهی رو شروع کردم که ممکنه بالاخره یکی پیدا بشه که به نهایت برسونتش!
از طرفی اونکه میگم اون احتمالای کمشو نادیده میگیرم، بخاطر اینه که عیباشو بپوشونم! نمیگم که هیچ احتمال کمی رو تا آخر عمر آدم حساب نمیکنم!!
حرکت مورچه اگه زیک زاک باشه بخاطر کشف غذاست! وگرنه وقتی کشفش کرد مستقیم میره! این تنبلی که من گفتم بخاطر کمبود دایره ی لغاتمه وگرنه کلمات مناسبترم هست! شاید کم هزینه بهتر باشه!!
ببینید، انتخاب راه ساده تر یعنی مثلا چرا همه دو تا مغز(یکی تو سر و یکی تو پامون) نداریم!!؟ از طرفی به این معنی نیست که الانم تو همه چیز ساده ترین راه انتخاب شده!! بلکه به این معنیه که کم کمک اونایی که اضافی هستم ساده میشه!
معمولا تجربه!!
بخاطر فرمایش کارشناس، بحثی داشتید، پ خ!
درود بر شما
قانون جذب!
نمی خواستم این اسمو اینجا به کار ببرم!
می دونید چرا؟؟؟
چون اسمش نزد مذهبیون بد درفته! مذهبیون فکر می کنن قانون جذب پرچمی هست که بر علیه دین و توکل علم شده! دیگه نمی دونن که دین خودشون کاملا منطبق با قانون جذب هست! و سعی می کنن اونو بی اعتبار نشون بدن!
البته فرقی نمی کنه! مثل ماهی ای هستن که در دریا زندگی می کنه و میخواد آب رو انکار کنه! دیگه نمی دونه که برای انکار کردن آب باز هم بی اختیار محتاج آبه!
می دونید چرا مذهبیون میخوان قانون جذب رو انکار کنن؟؟؟
چون فقط فیلم چرته راز رو دیدن ( مثلا مستند ) و همونو به عنوان یک منبع برای قانون جذب می دونن!
و از بس اهل مطالعه و تحقیق هستن و طی تحقیقات گسترده خودشون به این نتایج عظیم رسیدن! خدا خیرشون بده!!!
می دونید چرا راز چرته؟؟؟
چون انسان رو مستقل و قدرتمند نشون داده! و حرفی از خداوند نزده! در حالی که تمام اساتید قاون جذب (فارغ از هر دین و مذهبی) به شدت موحد هستن!
آنتونی رابینز
فلورانس اسکاول شین
برایان تریسی
ناپلئون هیل
خانم راندا برن
و اساتید ایرانی ای که نامشان محفوظ!
خواهر عزیزم!
تجربه همیشه یک قدم جلوتر از علم حرکت میکنه!
در سراسر جهان ملیون ها انسان ملیون ها بار از قانون جذب نتیجه گرفتن! چنین چیزی دیگه نیازی به اثبات نداره!
شما خودتون نگاه کنید!
تمام اساتید قانون جذب انسان های بسیار موفق و بزرگی هستن!
تمام شاگردانشون هم همینطور
اگه این طور باشه قانون علیت هم دلیل علمی نداره! شما می تونید ثابت کنید که هر معلولی علتی داره؟؟؟ ( یک اثبات استنتاجی! نه استقرایی ) قانون جذب هم اثباتش مثل قانون علیته!
به جرعت می تونم بگم کسی که قانون جذب رو انکار میکنه حتی یک بار هم سعی نکرده امتحانش کنه!
شما وسیله رو چی معنی می کنید!
مهر و جانماز و تسبیح و قرآن هم وسایلی برای تقرب هستن!
حتی احادیث و راه و روش و منش ائمه هم وسایلی برای تقرب هستن!
شما همین که سعی کنید ائمه رو سرمشق خودتون قرار بدید ینی ایشان رو وسیله ای برای تقرب به خدا قرار دادید!
ولی افسوس که شرک بین مردم موج میزنه!
ایشون برادر هستن!! فقط یادشون رفته جنسیتشونو وارد کنن!!(میگم چون زیاد دیدم!!)
اگه قدیمی باشید جناب باء رو باید بشناسید!
والا من از لحن صحبت کردن ایشون ملتفت شدم که ایشون خانم هستن
ولی مهم نیست
اهمیتی نداره
سلام علیکم
ذوات مجرد موثر در عالم ماده هستند, * ا أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ*
و اصلا زیر بنای اعتقاد به دعا و استجابت اون همین موثر بودن ذات خارج از اسباب به ظاهر مادی هست, و الا ( ا من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ) معنایی نداشت...
با این وجود به کار گیری ابزار مادی در درک معانی و مفاهیم معنوی؛ به این معنا که بشه به عمق اونها پی برد؛ اصلا درست نیست و جز توهم فهم و درک چیز دیگه ای رو به ما نشن نمیده
و اگر هم بر فرض قابل توجه باشه برا شخصی که از این ابزار به درک اون معانی رسیده به درد می خوره و نمیشه برا همه و در همه جا تعمیم داد...
و الا علوم غریبه من جمله رمل و جفر و اسطرلاب و... هرچند شاید کاربردهایی داشته باشه ولی هیچ فقیهی اونها رو طریق کسب معرفت و درک و شهود معنویت ندانسته که حتی منع کردند...
حالا چه برسه به این آزمایش که حتی مجامع علمی هم نه حتی در یک قاعده علمی کلی آن را تایید و قبول نکردند...
دین امری نیست که با قیاس سنجیده بشه امام صادق فرمودند: ان الدین اذا قیست محقت... وقتی شما با مقیاس قیاس , در هر بعدی به سراغ دین رفتی اونچه به دست خواهی آورد دین نیست و اصلا دینی نمی ماند وقتی هر کس با قیاس و منطق و شرایط آزمایشگاهی خاص خود به سراغ درک و فهم و تایید یا نفی دین بر بیاد,...
[h=3]
[/h]
می دونید چرا مذهبیون میخوان قانون جذب رو انکار کنن؟؟؟
چون فقط فیلم چرته راز رو دیدن ( مثلا مستند ) و همونو به عنوان یک منبع برای قانون جذب می دونن!
و از بس اهل مطالعه و تحقیق هستن و طی تحقیقات گسترده خودشون به این نتایج عظیم رسیدن! خدا خیرشون بده!!!
می دونید چرا راز چرته؟؟؟
چون انسان رو مستقل و قدرتمند نشون داده! و حرفی از خداوند نزده! در حالی که تمام اساتید قاون جذب (فارغ از هر دین و مذهبی) به شدت موحد هستن!
آنتونی رابینز
فلورانس اسکاول شین
برایان تریسی
ناپلئون هیل
خانم راندا برن
و اساتید ایرانی ای که نامشان محفوظ!
...
خواهر عزیزم!
تجربه همیشه یک قدم جلوتر از علم حرکت میکنه!
در سراسر جهان ملیون ها انسان ملیون ها بار از قانون جذب نتیجه گرفتن! چنین چیزی دیگه نیازی به اثبات نداره!
شما خودتون نگاه کنید!
تمام اساتید قانون جذب انسان های بسیار موفق و بزرگی هستن!
تمام شاگردانشون هم همینطور
اگه این طور باشه قانون علیت هم دلیل علمی نداره! شما می تونید ثابت کنید که هر معلولی علتی داره؟؟؟ ( یک اثبات استنتاجی! نه استقرایی ) قانون جذب هم اثباتش مثل قانون علیته!
به جرعت می تونم بگم کسی که قانون جذب رو انکار میکنه حتی یک بار هم سعی نکرده امتحانش کنه!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
یادم نمیآید برادر که قانون جذب را انکار کرده باشم، بلکه مؤیداتی برای آن در روایات هم داریم که برخی از آنها نسبتاً هم معروف هستند، در عین حال ندیدهام دیندار دیگری را هم که این قانون را منکر شود، گرچه اگر کسی بخواهد بگوید خدایی وجود ندارد و همه چیز کار طبیعت بدون شعور است هم بندهی حقیر و هم خود شما که معتقد به قانون جذب هستید هم جلوی ایشان میایستیم و میایستید ... مخالفتی اگر هست در آن جهت است ... لااقل حقیر تا کنون اینطور دیدهام ... :Gol:
وسیله باید صادق باشد نه باطل، اهل بیت علیهمالسلام وسیلهای هستند که انسان را به خدا نزدیک میکنند، ولی مطابق قرآن بتپرستان هم بتتها را میپرستیدند که ایشان را به خدا نزدیک کند حال آنکه نمیکرد و دورتر میکرد ... بنابراین درست است که همه چیز وسیله است ولی فقط برخی از وسیلهها هستند که در صورت استفادهی صحیح از آنها انسان را به خدا میرساند ... وسیلهی صحیح هم اگر اشتباه مورد تمسک واقع شود هم ممکن است انسان را به غیرخدا برساند، مثل حضرت مسیح علیهالسلام که تمسک به ایشان به عنوان نعوذبالله فرزند خدا عامل شرک و کفر است به جای توحید و کمال ...
ممنون برادر که متذکر شدید، حقیر هم در لفّافه به ایشان گفته بودم ولی ایشان به تشخیص خودشان بیشتر اعتماد داشتند :khandeh!:
[SPOILER][SPOILER]راستی یادم نرفته است که جنسیتم را بنویسم بلکه هیچ ارزش کاربردی در این کار ندیدم، برای یک بحث علمی توجه به جنسیت طرف مقابل فقط میتواند مسائل را پیچیدهتر کند و بعید میدانم اثری در جهت سادهتر کردن مسائل داشته باشد![/SPOILER][/SPOILER]
یا علی علیهالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب مسعود
خوب اینطوری خوب شد ... شما یک آزمایش پیشنهاد دادید که شاید به اندازهی کافی نقد شده باشد، اگر موافق باشید و موافقان و مخالفان شما هم موافق باشند، حالا که نقایص آن در آمد سعی کنید تا آن را اصلاح کنید که قابل استفاده باشد، یکی از این دو کار را حداقل باید انجام داد، یا باید آزمایشی پیدا کرد که جواب را بدون هیچ احتمال مخالفی بنماید و یا باید راهی یافت برای توجیه نادیده گرفتن احتمالات از حدّی کمتر ... اگر موافق هستید بسمالله ...
نشد ...!
حرفتان کاملاً منطقی است ... ولی نه در این مورد ... در اینجا شما اگر بخواهید به حقانیت خدای اسلام و در نتیجه خود اسلام پی ببرید باید بدانید که اسلام انتظاراتی از هر کسی که مسلمان بشود دارد که با اما و اگر نمیشود مسلمان شد ... اگر دانستید که خدای اسلام حق است حکم عقل است که تابعش بشوید و اگر شک دارید که واقعاً میدانید او حق است یا نه نمیشود فعلاً لاپوشانی کرد و فردا هم رفت جهاد و تمام اموالتان را هم بدهید و جان دو نفر را هم بگیرید و بگویید پشیمان شدم! پس این قضیهی رفع احتمالات خلاف را جدّی بگیرید و آزمایشی را طرح کنید که احتمال خلافی در نتیجهگیری حاصل از آن برایتان پیش نیاورد ... یا به راه دوم عمل کنیم ...
یقین شخصی حقیر این است که چنان آزمایشی وجود ندارد، یعنی یک آزمایش تجربی به این سبک فعلی وجود ندارد که نتیجهگیری از آن قطعی باشد ... خود شما هم تلویحاً این را پذیرفتهاید وقتی میگویید احتمال هیچ چیزی صفر نیست و هر چیزی ممکن است ... یعنی هر آزمایشی که طرح کنید هر چه و هر طوری که باشد هر پاسخی که داشته باشد آن پاسخ با دعا یا بیدعای شما محتمل بوده است و شما هم راهی ندارید که نقش دعا را در آن بسنجید که حتی احتمال رخداد آن را افزایش داده است یا نه ... میتوانید به سبک آزمایشهای تجربی علوم فعلی ۱۰ هزار آزمایش به این سبک طرح کنید، هم برای خودتان و هم برای ۱۰۰ نفر شخص دیگر با شرایط زندگی متفاوت، و بعد ببینید با دعا و بیدعا چقدر از آزمایشها موفق و چقدر ناموفق بودهاند، بعد بگویید به نظر میرسد که دعا این مقدار مؤثر باشد، اما همانطور که بیان شد جوابتان این خواهد بود که «به نظر میرسد که دعا این مقدار مؤثر باشد»، یعنی باز نمیتوانید بگویید دعا حتماً مؤثر هست و این اثر هم مثلاً اینقدر هست ...
اگر با پاراگراف بالا موافق باشید چارهای نیست که یا سعی کنیم به پیشنهاد دوم عمل کنیم و راهی بیابیم که احتمالات از حدّی کمتر را قطعاً صرفنظر کنیم و یا نتیجهی قطعی بگیریم که این ایدهی آزمایش دعا ایدهی مناسبی نیست (گرچه حقیر معتقدم که هست، خودم از این راه وجود خدا را محک زدهام و اگر تاپیک اعجاز قرآن را دنبال کرده باشید سرکار مشک و جناب نقی هم اگر اشتباه نفهمیده باشم این کار را انجام دادهاند ...) با این نتیجهگیری موافق هستید؟
راستی یک توضیح داخل پرانتز: اگر کسی کل عمرش را روی رخداد احتمالهای کوچک سرمایهگذاری کند [مثل اینکه بگوید به هر حال احتمال اینکه کل جهان در اثر یک انفجار تصادفی در حدود ۱۳ میلیارد سال پیش به این نظم امروزی رسیده باشد یا کل حیات هم با این تنوع از یک سلول ساده و بر حسب جهشهای تصادفی ژنتیکی به این حدّ از پیچیدگی در عین حال منظم رسیده است صفر نیست و در نتیجه امکان وجود نداشتن خدا هم صفر نیست من همین احتمال را برمیگزنیم و فرض میکنم که همان رخ داده باشد اگرچه میدانم احتمال رخدادش بینهایت کوچک است]، در این صورت باید توجه داشته باشد که به احتمال خیلی زیاد خدایی هست و قیامتی هم هست و در نتیجه به احتمال خیلی خیلی زیاد او بازندهی میدان خواهد بود ... حالا آیا عقل اجازه میدهد که زیر بار چنان احتمال بینهایت کوچکی بروید و چنان احتمال بزرگی را کنار بگذارید؟ میبینید، اگرچه علم و تفکر مستقیم انسان را به خدا نمیرساند ولی تصمیمگیری برای عقل سلیم به هیچ وجه سخت نیست که به خداوند معتقد گردد، اینکه دیگر برای اعتقاد داشتن به این خدا باید مسلمان شد یا مسیحی یا هر چیز دیگر مربوط به قدم بعدی است ... فعلاً دعوای ما بر سر این است که ما میگوییم احتمال نزدیک به یک را بپذیرید و روی احتمالات ناچیز کل عمرتان را قمار نکنید ... قضیهی قمار پاسکال (Pascal's Wager) که حدود هزار سال پیش از او یعنی حدود ۱۳۰۰ سال قبل توسط امام صادق علیهالسلام بیان شده است مطابق با همان علم احتمالاتی است که شما هم به آن علاقهی زیادی دارید:
[INDENT]
حکم عقل است که احتمال ناچیز را بپذیریم و احتمال قوی را رد کنیم با آنکه دفع خطر بزرگ احتمالی هم (بخصوص با چنان احتمال بزرگی) عقلاً واجب است؟ بیخود نیست که فرمودهاند عقل انسان را به خدا میرساند و نفرمودهاند که تفکر انسان را به خدا میرساند، تفکر بستر تعقل را فراهم میکند ولی تفکر و تعقل یک چیز نیستند ... تفکر بدون تعقل در ندانمگرایی متوقف میشود ... افسار تفکر باید در دستان عقل باشد نه اینکه فکر برود و انسان به دنبالش بدود ... شما با کجای این مطلب مخالف هستید؟ [/INDENT]
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
البته این نوع تفکر شیوه ای نیست که فلاسفه فکر می کنن. خوشوقتانه یا متاسفانه فلاسفه تیغ نقادی قویی در هر مساله دارن، برعکس مردم عادی که به باورهای جزمگرایانع شون تکیه میکنن. البته نمیخوام بگم یک نوع تفکر برتریی نسبت به نوع دیگه ای داره؛ هر کدومش کمک کرده به سرپا موندن بشر. احتمالا منظور راسل هم از شک و تردید همین بوده؛ جدا بودن از باورهای جزمی.
سلام
خب اینطوری دین میشه فقط جبر جغرافیایی!! نه مسیحیی مسلمون میشه، نه بی خدایی با خدا میشه و ...! شما وقتی خرابه ای میبینید، اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چیه!؟ اینکه داخلش حتما خیلی خوبه!!؟ یا وقتی یه خونه ی قشنگ میبینید، اولین فکرتون اینه که داخلش باید افتضاح باشه!!؟
بدون قیاس از [و با] بیرون چطور باید به حقیقت بودن یه راه پی ببریم!؟؟
سلام دوست عزیز مسعود11
قبل از هر چیز میخواستم یک شوخی بکنم و آن اینکه دعای شما مستجاب نشده، نمیشود و نخواهد شد. چون برای آن 5 روز زمان مقرر کرده بودید که الان بسیار بیشتر از 5 روز از این دعا گذشته بنا بر این دعای شما اکسپایز شده برادر. شما میتوانید یک تاپیک دیگر باز کنید و مجددا درخواست خود را اعلام بفرمایید!
اما در مورد دعا من نهایتا به این نتیجه رسیده ام که شاید قبل از بحث دعا باید دعا کنندگان را تقسیم بندی کرد.احتمالا این تقسیم بندی به دعا هم ختم نمیشود و شاید بتوان آن را به تمام مسائل اعتقادی آنهم نه تنها دینی بلکه غیر دینی نیز تعمیم داد. ریشه تمام این موضوع برمیگردد به (باور) یا (ایمان). چیزی که در بسیاری از موارد خصوصا در زندگی روز مره ما آنرا داریم و حتی بدون اینکه به آن آگاه باشیم این باور کار خود را میکند و در بسیاری از موارد هم آنرا نداریم و با تلاشی بسیار زیاد سعی میکنیم به مطلبی برسیم و نهایتا نمی رسیم. مشخصا در مورد دعا این تقسیم بندی به شکل زیر خواهد بود:
1- افرادی که به دعا باور دارند. این افراد الزاما افراد بسیار عابدی نیستند. ممکن است حتی در بسیاری از موارد گناهکار هم باشند. همچنین این افراد باوری دائم، یکسان و همیشگی به دعا ندارند. این باور ممکن است دفعتا و بنا به دلایلی در آنها ایجاد شود و سپس از بین برود. این باور در آنها به صورت (تزریقی) ایجاد نشده و دل آنها از درون شکسته است. این دل شکستگی باعث میشود درخواست آنها اجابت شود. به چه صورت و با چه مکانیزمی؟ نمیدانم. بعد از اجابت دعا این افراد الزاما در آن حالت روحانی باقی نمیمانند و به زندگی عادی باز میگردند و پس از باز گشت دیگر دعای آنها اجابت نمیشود. اینگونه افراد معمولا بصورت بسیار نادر در جامعه یافت میشوند. این دسته از افراد معمولا از دعا صحبتی به میان نمیآورند و در این مورد بحثی ندارند.
2- افرادی که تلاش میکنند به این باور درونی برسند و راه رسیدن را به صورت صادقانه در عبادت و دعا حستحو میکنند. این افراد از صبر تلقینی بالایی برخوردارند. معمولا انسانهایی آرام و بدون شکوه و شکایت هستند. اگر خواسته ای از آنان برآورده شود آن را حاصل دعای خود و لطف الهی میبینند و اگر بر آورده نشد آن را مصلحت و حکمت فرض میکنند. این گروه با توجه به نوع اعتقاد خود به دعا، از مدافعین سر سخت دعا هم هستند و بر این باورند که تلاش برای تبلیغ و اشاعه دعا ارتباط شخصی آنها را خداوند نزدیکتر مبکند.
3- افرادی که تصور میکنند راه اجابت دعا در خود آزاری تصنعی است. این گروه حتی بدون درکی سطحی از فلسفه دعا، روز و شب عباراتی به زبان نامفهوم عربی را بر زبان میآورند و خود را وادار به گریه و زاری و شب زنده داری میکنند. روحیه عبادت و نیایش اجباری آنها باعث میشود ناخواسته این جبر را در تعامل با دیگران نیز در رابطه با مسائل دینی و مذهبی بکار گیرند. عدم درک درست این افراد از دعا باعث میشود در مقطعی از زندگی و در برخورد با پاره ای نا ملایمات لاینحل زندگی که با دعا نیز ختم به خیر نگردیده یکباره فرو ریزند و تمامی اعتقاداتشان را از دست بدهند.
4- افرادی که اساسا اعتقادی به دعا ندارند. این افراد معمولا در برخورد با مشکلات زندگی از توانایی های شخصی خود بیشتر استفاده میکنند و تنها راه گذر از مشکل را (خود) میبینند نه خدا. این گونه افراد در مسائل دینی مواضع حاص و سخت له یا علیه ندارند و عموما انسان هایی موفق در زندگی هستند.
با تشکر
تحقیقات علمی در زمینه ی دعا:
http://www.mindpowernews.com/PrayerForHealing.htm
http://www.boston.com/news/globe/health_science/articles/2005/07/25/a_prayer_for_health/
http://www.nytimes.com/2006/03/31/health/31pray.html?_r=0
http://www.ahjonline.com/article/S0002-8703(05)00649-6/abstract
با سلام و عرض ادب، در این خصوص فیلم شهادت آب هم می تونه تأثیرگذار باشه.
[h=1]شعور آب! دکانی تازه برای عوام فریبی سودجویان از شبه علم[/h]ابتدا تاریخچه:
ماسارو ایموتو (معروف به دکتر ایموتو) در سال ۱۹۴۳ در یوکوهاما ژاپن متولد شد و سپس در ۱۹۸۶ در دانشگاه همان شهر با مدرک روابط بینالملل (لیسانس) فارغالتحصیل شد. او حدود ۱۰ سال بعد از موسسهای در هند مدرکی تحت عنوان “دکترای درمان جایگزین” دریافت کرد و سپس بر بلورهای یخ متمرکز شد و عاقبت در کتابش تئوری شعور آب را مطرح کرد. تئوری که مدعی است بلورهای آب دارای شعور هستند و نسبت به کلمات خوب، موسیقی و زیبایی، بلورهای زیبا و نسبت به کلمات زشت و خشن بلورهای زشت تشکیل می دهند. این ادعا را اینجا در سایتشانببینید.
تئوری او به شدت در میان عامه رواج یافت و هر آیین و مسلک از آن استفاده خاص خود را برده و می برد. در ایران نیز افرادی چون “دکتر(؟) فرهنگ” بر این باور اصرار ورزیده و از آن کسب معاش میکنند. ایموتو پس از مدتی در سایت خود سفارش قبول کرد. به این شکل که شما نامی انتخابی خود را بر شیشه ای از آب چسبانیده و ارسال میکنید و درخواست عکس بلور تشکیل شده از آن را میدهید. این عکس ها بین ۵۵ تا ۱۵۵ هزار ین ژاپن برای شما هزینه دارد:
قسمت سفارش را در اینجا میتوانید ببیینید.
بررسی موضوعی:
در مورد دکتر ایموتو و ادعایش موارد متعددی مطرح شده که به یکایک آن خواهیم پرداخت:
در سایت گمانه نیز روش شناخت علم از شبهعلم را توضیح داده شده است.
**نکته مهم: مسئله مهمتر اما شاید دقت به این نکته ظریف باشد که آزمون ایموتو تنها نقاط دوسوی ماجرا را هدف قرار داده اند. در واقع نظریه ایموتو تنها بر شعور آب در نیکی های مشخص و زشتی های مبرهن استوار است. مثلاً بلورهای او شیطان را از خدا تشخیص داده اند یا موسیقی را از سخنرانی هیتلر در باب کشتار. این سیاه سفید بودن آزمایش او را به شدت انتخابی و غیرعلمی میکند. آیا بلورهای ذیشعور او می توانند راهنمای ما در شناخت نقاط خاکستری باشند؟ مثلاً می توانند در مورد شیعه و سنی، مسیحی و مسلمان، دیکتاتورها و قدیسهای معاصر نظر بدهند؟! آیا می توان “استخاره یخ” گرفت و بر اساس بلور تصمیم های مهم و حیاتی گرفت؟!
همه این سوالات را باید از “شاهین فرهنگ” پرسید، او که مدعی ست همه کائنات را در ذره آب کشف کرده و شاهدش دکتر ایموتوست و صد البته ایشان هم مثل همه مدعیان یافتن “راز خوشبختی و موفقیت” کیسه ای دوخته به غایت بزرگ که در وانفسای بیسوادی، کمبود مطالعه و نبود متولی پیگیر، در حال پر کردن آن از مال مردم گرفتار و در آرزوی خوشبختیست.
با سلام خدمت همه دوستان گرامی
به توجه به بحث های مبسوطی که در زمینه سوال اصلی صورت گرفت و طرفین مدعای خود را به عبارات مختلف و از زوایای گوناگون طرح کردند، لطفا از پرداختن به مسائل حاشیه ای یا تکراری خودداری کنید، تا تاپیک مهیای مرحله جمع بندی شود.
با تشکر