مباحث یاد مرگ

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مباحث یاد مرگ

اگه از مرگ و جهان آخرت اطلاعات بیشتری داشته باشیم بهتر می تونیم مشکلات و نداری ها رو تحمل کنیم و به دارایی های مادی هم دل خوش نکنیم.

این مباحث از برنامه سمت خدا ، از تاریخ 22 خرداد 1390 شروع شد که الان تقریبا به صورت کامل تایپ شده و در سایت شبکه 3 قرار گرفته . البته

فایل های صوتیش هم در سایت موجوده . به مرور زمان این مباحث رو اینجا میذارم و پست ها رو شماره بندی میکنم که قدم به قدم پیش بریم.

یه خواهش هم داشتم از دوستان . لطفا مطلبی تو تاپیک ارسال نکنین. چون از یک طرف مطالبی که میخوام بذارم زیاد هست و از طرف دیگه مطالب
به صورت پیوسته هستن و مثل زنجیر به هم وصلن. اگر بین اینها مطلب دیگه ای (اعم از متن و عکس و کلیپ و .... ) ارسال بشه ، پست ها انسجام
خودش رو از دست میده. ممنون از شما.

برای اینکه دوستان راحت تر بتونن پست های ارسالی رو پیدا کنن ، هر قسمتی که اضافه میشه ، تو همین پست آدرسش به صورت لینک قرار داده میشه.

قسمت 1 / قسمت 2 / قسمت 3 / قسمت 4 / قسمت 5 / قسمت 6

قسمت اول

:ok4: غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است.

ما می خواهیم در مورد مهمترین بخش زندگی مان بحث بکنیم . یعنی درست است که ما پاره ای از زندگی مان را دنیا می دانیم ولی بخش اعظم
و مهم زندگی ما پس از مرگ است.
ما می خواهیم در رابطه با مرگ و مسائل پیرامون آن بحث بکنیم . این بحث بسیار مهم است . بالاخره ما معتقد هستیم که یک ابدیتی در پیش
داریم. ابدیتی که تمام زندگی دنیا در مقابل آن به اندازه ی پلک زدنی هم نیست.

اگر فکر کنیم که ابدیت یعنی چه و بدانیم که ابدیت میلیون ها و میلیاردها سال نیست بلکه چیزی است که انتها ندارد . شاگردان علامه طباطبایی
تعریف می کردند که ایشان در بین درس و بی مناسبت می فرمود که آقایان ما ابد در پیش داریم . و این را تکرار می کردند.

انسان در لابلای زندگی اش نباید دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد . ده ها برابر عمر زندگی نوح در مقابل ابدیت پلک زدنی
بیش نیست . نقل می کنند که وقتی حضرت عزرائیل برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید؟ حضرت نوح
با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد. با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دوره ی نبوت ایشان را 950 سال ذکر کرده است.
حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخر الزمان را چه می گویی که شصت هفتاد سال بیشتر نیست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود
دنیا را با یک سجده تمام می کردم.

نوح هم می گوید که عمرش زود گذشته است . اعتقاد ما به زندگی ابدی است و اگر ما به این زندگی نپردازیم و از آن غفلت بکنیم و نسبت به آمدن
عالم دیگر غافلگیر بشویم و یک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنه های هولناکی پیش بیاید.

پس باید بدانیم که قبل از مرگ چه اتفاقاتی رخ می دهد ، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتی دارد ، ما چه آداب و وظایفی نسبت به خودمان و نسبت
به فردی که در حال احتضار است داریم ، هنگامی که ملک الموت می آید چه چیزی دیده میشود ، هنگام جان دادن چه اتفاقی رخ می دهد ، چه عواملی
باعث آسان یا سخت جان دادن می شود.

در روایات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان می کند.

:Rose: پیامبر فرمود که هر کسی بعد از هر نمازش مقداری قرآن بخواند سختی های هنگام جان دادن را نمی چشد.

:Rose: اگر کسی یک روز ماه رجب را روزه بگیرد سکرات مرگ بر او آسان می شود.

:Rose: پیامبر فرمود : حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همه ی مردم اشراف دارد ، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید ، خود ایشان شهادتین
را تلقین می کند.

:Rose: امام صادق (ع) فرمود : اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصا نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت می شود.

مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخرة (من توصیه می کنم که این کتاب را بخوانید . شاید اثر آن از صد تا سخنرانی اخلاقی بالاتر باشد) نقل
کرده که پیامبر بر بالین جوانی بودند که در حال احتضار بود . پیامبر آن جوان را تلقین کرد و گفت که بگو : لا اله الا الله .
جوان زبانش بسته بود . پیامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضی هستی؟ مادر گفت که او شش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضی
نیستم.
پیامبر فرمود که الان وقت ناراضی بودن نیست . او در سختی است . زن گفت که خدا بواسطه راضی بودن شما راضی باشد . زبان جوان باز شد .
پیامبر گفت که چه می بینی؟ گفت : یک فرد بد هیکل و بد بو را می بینم که از بوی بد آن راه نفس من بسته شده است.

پیامبر فرمود که بگو : "یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکسیر اقبل من الیسیر یعفوا عن الکثیر".
ای کسی که از گناهان بزرگ ما می گذری و اعمال کوچک و کم ما را قبول می کنی ، کم های ما را قبول بکن و گناهان زیاد ما را ببخش.

جوان این را تکرار کرد . گفت: الان می بینم که آن سیاه رو دور شد و سفید رویی معطر وارد شد. بعد راحت جان داد.

محدث قمی می گوید که نیکی نکردن به پدر و مادر باعث می شود که نتواند تلقین پیامبر را هم بگوید . ما باید اینها را بدانیم . ما باید در مورد سوال و
فشار قبر بدانیم . فشار قبر برای چیست و چطور باید سوالات قبر را جواب بدهیم.

باید بدانیم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند یا خیر و می توانند آنها را ببینند و به آنها سر بزنند. ما کمتر از این بحث ها می شنویم . ما معمولا از آن
فرار می کنیم و فرار کردن از مرگ مساوی با نیامدن مرگ نیست.

به تعبیر امیرالمومنین که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان.
"ان الذی موت تفرون منه انه ملاقیکم". غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است . ما می خواهیم که غافلگیر نشویم. یکی از اصحاب پیامبر می فرماید
که در تشییع جنازه ای پیامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست . پیامبر نگاهی به قبرکرد و گریه کرد و فرمود : برای چنین موقعی
خودتان را آماده کنید.

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

http://samtekhoda.tv3.ir

—----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

:Gol: خلاصه ی بحث این بود که ما دنیایی در پیش داریم که انتها نداره . طبیعتا چنین دنیایی نیاز به امکانات داره که بتونیم در اون زندگی راحتی داشته باشیم.

پس باید خودمون رو آماده کنیم تا خدای نکرده غافلگیر نشیم . مرگ چیزی نیست که با اعلام قبلی سراغ ما بیاد ! ممکنه یه دفعه ببینیم که نیستیم !!!
اگه این مباحث رو دنبال کنید مطمئنا دیدتون نسبت به دنیا تغییر خواهد کرد . اون وقته که میگیم غصه ها تموم میشه ، حسرت داشته های دیگران رو
نمی خوریم و بهتر بحث عدالت خدا رو درک می کنیم.

pariii گفت

سلام.

اگه اجازه بدین می خواستم این تاپیک فقط اختصاص داشته باشه به پست هایی که میذارم. چون تعداد پست هایی که قراره بذارم زیاد هست و اگر در کنار اینها مطالب دیگه ای هم (هر چند مرتبط با موضوع) گذاشته بشه ، یه مقدار از مسیر خودش خارج میشه.

از شما بسیار ممنونم که به تاپیک سر زدین. امیدوارم عذرخواهی منو بپذیرین.

دلیل حذف مطلب

رجبعلی;755397 نوشت:
سلام و عرض ادب
چند تا فایل تصویری از یاد مرگ دارم. میتونم توی تاپیک بزارم ؟

yalda solimani;755403 نوشت:
با سلام و عرض ادبخدمت دوست عزیز و محترم

سلام.

اگه اجازه بدین می خواستم این تاپیک فقط اختصاص داشته باشه به پست هایی که میذارم. چون تعداد پست هایی که قراره بذارم زیاد هست و اگر در کنار اینها مطالب دیگه ای هم (هر چند مرتبط با موضوع) گذاشته بشه ، یه مقدار از مسیر خودش خارج میشه.

از شما بسیار ممنونم که به تاپیک سر زدین. امیدوارم عذرخواهی منو بپذیرین.

قسمت دوم

:ok4: آیا جوانان باید از شنیدن مباحث یاد مرگ ، مکدّر و ناراحت بشوند؟

جوانان ما باید این جواب را بشنوند و روی آن فکر بکنند . اولا واقعا کسی ضمانت نداده که ما تا پیری برسیم و در جوانی نمی میریم . کسی به ما
چنین تضمینی نداده است.

رابطه ی حضرت عزرائیل با گرفتن جان ما ، یک رابطه ی دفعی و آنی است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز تدریجی است و عالم مادی
همین است.

وقتی می خواهد باران بیاید ، قبل از آن هوا ابری می شود و صدای رعد و برق می آید . قبل از آمدن شب و روز نشانه هایی است . ما به امور
تدریجی و زمانی عادت کرده ایم و فکر می کنیم که حضرت عزرائیل هم با سر و صدا و نشانه می آید و جان ما را می گیرد.


مثلا فکر می کنیم که اول باید یک پیری یا بیماری بیاید بعد حضرت عزرائیل بیاید . حضرت عزرائیل موجود مجرد است نه مادی و جان ما را هم که
می خواهد بگیرد مجرد است . رابطه ی حضرت عزرائیل با جان ما رابطه ی آنی و دفعی است نه تدریجی.
شبیه اراده کردن شماست . برای اراده کردن که می خواهد در جان شما اتفاق بیفتد زمان بر نمی دارد . همین که اراده بکنید که آب بخورید ، این
اراده آنی است البته ممکن است برای اینکه بخواهید حرکت کنید و لیوان آب را بردارید زمانی طول بکشد چون بدن مادی است ولی اراده در جان
شما آنی می آید.

وقتی اجل فرا برسد پیر و جوان ندارد . حضرت امیر در شعری می فرماید که مرگ ناگهان می رسد. آیت الله اراکی اشک می ریخت و این ابیات
امیرالمومنین را می خواند : ای کسی که مشغول شدی و غافل شدی از مرگ ، مرگ ناگهان می رسد . کسی نباید خودش را ایمن از مرگ بداند
و باید همیشه آماده باشد.
به آیت الله شیرازی در کربلا گفتند که اگر یقین داشته باشید که یک هفته ی دیگر مرگ شما فرا میرسد چه کار می کنید ؟ گفت همان کاری که
تابحال می کردم. یعنی از جوانی حواسش بوده است . پس اولا کسی ایمن نیست و ثانیا جوان باید دنبال این مباحث باشد. برای اینکه از همان
اول فرصت ها را بدست بیاورد و فرصت سوزی نکند . چون وقتی سنی از او می گذرد دیگر نمی تواند کاری بکند و به گذشته اش با حسرت نگاه
می کند.

وقتی سنی از ما بگذرد به راحتی نمی توانیم همه چیز را جبران بکنیم . بعضی از تعلقات ریشه دارتر می شود و نمی توانیم بعضی صفات را از
خودمان دور کنیم . نمی توانیم بعضی از آداب زشت را از خودمان دور کنیم و بعضی خراب کاری ها را جبران کنیم.

در تاریخ است که هارون الرشید به اطرافیانش گفته بود که ببینید کسی از پیران هست که در زمان پیامبر زنده بوده باشد و حدیثی را بطور مستقیم
از ایشان شنیده باشد.
پیرمردی را پیدا کردند . او را در سبدی گذاشتند زیرا نمی توانست راه برود و پیش هارون الرشید آوردند . او پرسید که تو پیامبر را دیده ای؟ گفت :
بله من هفت ساله بودم که پیامبر را دیدم و یک جمله از او شنیدم . پیامبر فرمود : به مرور که انسان پیر می شود دو خصلت در او جوان می شود
اگر خودش را تربیت نکند. یکی حریص شدن و یکی آرزوهای طولانی.

هارون الرشید خوشحال شد و کیسه ی دینار طلا به او داد . پیرمرد تا در خروج رفت ولی دوباره او را برگرداندند و پیرمرد گفت که آیا هر ماه من این
مواجب را دارم ؟! هارون الرشید خندید و گفت رسول اکرم راست می گفت.
من داشتم فکر می کردم که تو تا دم در زنده می مانی یا نه و آنوقت تو در فکر مواجب ماه بعد هستی!

در پیری تعلقات بیشتر می شود . پس ما باید در جوانی به خودمان برسیم و فرصت ها را از دست ندهیم و در جوانی بتوانیم از برکات و آثار مرگ
استفاده بکنیم.

امیر المومنین در نامه ی سی و یک نهج البلاغه به امام حسن (ع) می فرماید که زیاد یاد مرگ باش و یاد آن چیزی که بعد از مرگ است تا مغلوب
مرگ نشوی.

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

http://samtekhoda.tv3.ir

سلام یاد مرگ می تواند به ما یادآوری کند که هنوز زنده هستیم و می توانیم هنوز زندگی کنیم و زندگی را حس کنیم

این متن رو به پست اول اضافه کردم :

pariii;755325 نوشت:

یه خواهش هم داشتم از دوستان .
لطفا مطلبی تو تاپیک ارسال نکنین. چون از یک طرف مطالبی که میخوام بذارم زیاد هست و از طرف دیگه مطالب به صورت پیوسته هستن
و مثل زنجیر به هم وصلن. اگر بین اینها مطلب دیگه ای (اعم از متن و عکس و کلیپ و .... ) ارسال بشه ، پست ها انسجام خودش رو از
دست میده.

ممنون از شما

قسمت سوم

:ok4: علت ترس ما از مرگ چیست؟

این یک چیز عمومی است که همه ی افراد یک ترس و وحشتی از مرگ دارند. حتی برخی از افراد از نام مرگ هم فراری هستند.

ما به طور کلی دو جور ترس از مرگ داریم. بعضی از ترس ها ، ترس هایی هستند که ارزش و تقدسی ندارند و باید کاری کنیم که به تدریج از بین
بروند. ولی برخی از ترس ها مقدس هستند . منشأ برخی از ترس ها بدلیل بی ایمانی ، جهالت و ضعف و نقصی است که در درون انسان وجود
دارد. در موارد زیادی در روایات به اینگونه ترس ها اشاره شده است.

در روایت داریم که امام هادی (ع) به بالین یکی از دوستان خود که در حال احتضار بود رفتند . او خیلی گریه می کرد و می ترسید . یک کسی از
حضرت سوال کرد که چرا ما اینقدر از مرگ می ترسیم؟ امام فرمودند : از مرگ می ترسیم به این خاطر که نمی دانیم چیست و آن را نمی شناسیم.

یک راننده ای که در یک جاده ی تاریک و ناشناخته حرکت می کند، نگران است. از این وحشت دارد که هر لحظه چه اتفاقی می خواهد پیش بیاید.

امام هادی (ع) فرمودند : اگر به فرض چرک و کثافت بدن تو را گرفته باشد، در عین حال مریضی های پوستی و زخم هایی نیز به بدن تو وارد شده
باشد. اگر همه ی اینها را با یک حمام رفتن شستشو دهید پاک می شود و از رنج رهایی پیدا می کنید. آیا در این صورت باز هم می ترسید حمام
بروید و از آن بدتان می آید ؟
گفتند : نه . مرگ نیز یک چنین چیزی است برای کسی که یک کثافات و آلودگی هایی بر جان او مانده و در دنیا پاک نشده ، بوسیله آن شستشو
پیدا کرده و از رنج ها خلاصی پیدا می کند. آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ی بعد از دنیا رفت.

بسیاری از دلایل ترس از مرگ جهالت است.

در روایتی امام جواد (ع) فرمود : مانند بچه ای است که چون خاصیت دارو را نمی داند از آن فراری است. اما آن کسی که عاقل است و می فهمد
که آن دارو او را از رنج خلاص می کند به استقبال آن می رود .

گاهی اوقات سبب آن جهل است و گاهی نیز تعلقات شدید به دنیا است.

اگر شما روی کف دست خود چسبی بزنید که مویی ندارد می توانید به راحتی و بدون درد آن را بکنید. اما اگر آن را در جای پرمویی ، مثلاً روی پا یا
پشت دست خود بزنید که با صدها مو گره خورده، وقتی که می کنید درد دارد. چه بسا انسان نسبت به امورات مختلف دنیا تعلقات شدید پیدا کرده
و مانند هزاران زنجیر به جان او وابسته شده است. طبیعتاً دل کندن از آنها و به سمت مرگ رفتن یعنی دوری کردن از محبوب او .

یک کسی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و گفت: من از مرگ می ترسم و از آن بدم می آید. پیغمبر فرمود: آیا تو اموالی داری؟ گفت بله. پیامبر فرمود:
آیا در راه خدا چیزی را برای بعد از مرگ خود داده ای ؟ گفت نه. فرمود به خاطر همین می ترسی چون به جان تو وابسته شده است.

یکی دیگر از علل ترس از مرگ که خیلی شیوع دارد، گناهان، ظلم ها و آلودگی هایی است که در وجود انسان است.

همه ی ما می دانیم که پس از مرگ میهمان سفره ی خود هستیم و بعد از مرگ دست پخت خودمان را مقابل ما می گذارند.
چیزی غیر از اعمال ما نیست . اگر خوب باشد و آن را در دنیا خوشمزه درست کرده باشیم که کار خودمان است و اگر هم تلخ باشد که باز هم کار
خودمان است. اگر بوته ی خار است خود کِشته ای / اگر پرنیان است خود رشته ای.
مار و مور و حیوانات دیگر عالم قبر و جهنم را از جای دیگری نمی آورند ، بلکه ما با اعمال خود آنها را درست کرده ایم. ظلمت های قبر ظلم های ما
است.

در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که همان ظلم هایی که می کنیم ظلمت های روز قیامت می شود. وگرنه اگر اینجا اعمال ما سالم باشد کاری
با ما ندارند. دلیلی ندارد که خداوند بخواهد کسی را در فشار قرار دهد.

نقل می کنند که کنار روستای ملانصرالدین قبرستانی بود . زمانی که در حال سر زدن به آنجا بود دید یک قبری شکافته است. وارد آن قبر شد و دراز
کشید. نزدیک غروب بود که جمعی از دوستان با اسب و الاغ وارد قبرستان شدند. بخاطر سرو صدایی که ایجاد شده بود ملانصرالدین فکر کرد که نکیر
و منکر هستند که آمده اند. ترسید و یکباره از جای خود بلند شد. وقتی آن افراد در تاریکی این صحنه را دیدند، اسب و قاطرهای آنها رم کرد و به هم
ریختند.

وقتی فهمیدند که ملانصرالدین یک چنین کاری کرده است حسابی او را کتک زدند. او نیز با لباس پاره و خونی از دست آنها فرار کرد و به منزل آمد.
همسر او گفت چه شده است ؟ گفت که من یک چنین کاری کردم. زمانی که یک مقدار آرام گرفت همسر از او پرسید از عالم قبر چه خبر؟
ملانصرالدین گفت اگر قاطر کسی را رم ندهید با شما کاری ندارند . در واقع اگر قاطر کسی را رم ندهیم و در دنیا ظلمی نکنیم با ما کاری ندارند.

امام مجتبی (ع) یک دوستی داشتند که بسیار شوخ بود. چند روز حضرت او را ندیده بودند. بعد از چند روز که دیدند گفتند چطور هستید؟ گفت آقا یک
جوری زندگی می کنم که نه خدا راضی است، نه شیطان راضی است و نه خودم.
حضرت لبخندی زدند و گفتند چطور ؟ گفت خدا راضی نیست به این خاطر که می خواهد مدام از او اطاعت کنم و معصیتی انجام ندهم که من اینگونه
نیستم. شیطان از من راضی نیست چون می خواهد دائم معصیت کنم و هیچ اطاعتی نداشته باشم که آن هم نیستم. خودم هم راضی نیستم چون
دوست دارم که تا آخر بمانم و هیچ گاه نمیرم که اینطور هم نیست.

همان موقع یک نفر کناری ایستاده بود گفت : چرا ما از مرگ بدمان می آید و هرگاه حرف می زنیم می گوییم نمی خواهیم بمیریم؟
حضرت فرمودند : چون شما خرابکاری کرده اید و این طرف را آباد کرده اید و می ترسید که از یک جایی که آباد شده به یک جای خراب بروید.

بنابراین برخی از ضعف ها بخاطر نقطه ضعف ها، جهل، کم معرفتی و کم ایمانی ماست . بنابراین این ترس ها مقدس نیست، چون منشأ آنها مقدس
نیست .

یک ضرب المثل معروفی است که میگوید اگر کسی خیانتی کرده می ترسد. اگر کسی دزدی کرده و یا در اداره ای یک رشوه ای گرفته است می ترسد.
تا حسابرس، بازپرس و پلیس او را ببیند می ترسد .
اگر این فرد نزد شما بیاید و بگوید چکار کنم که نترسم؟ می گویید خوب دزدی نکنید تا نترسید. این ترس مقدس نیست. اینجا هم به همین صورت است
ما باید وابستگی های خود را کم کنیم. ما باید در زندگی خود گناه نکنیم و یا اگر کرده ایم آنها را حذف کنیم .

یکی از بهترین چیزهایی که می تواند جلوی گناهانی را که به عادت تبدیل شده و هم چنین محبت به دنیا را بگیرد ، همین یاد مرگ بودن و شنیدن
موعظه های در رابطه با مرگ است .

همچنین خواندن برخی دعاها که ما را به یاد مرگ می اندازد . من توصیه می کنم "مناجات حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه" را دوستان زیاد
بخوانند. در این مناجات امیرالمومنین تعبیرات قرآنی را جمع آوری کرده است. اگر این تعبیرها را ما بخوانیم و دقت کنیم واقعاً موثر است .

باید به مرور منشأ این ترس را از بین برد تا خود آن از بین برود . اما یک ترسی هم است که برخی از اولیاء خدا داشته اند. این ترس ، ترس مقدسی
است.
شما شنیده اید که مومن باید خوف و رجا داشته باشد. ترسی که مومن از مرگ دارد جنس آن متفاوت است .

اتفاقاً ترسی است که ناشی از معرفت و ایمان بالا است . گاهی اوقات می ترسیدند به این خاطر که می دانستند بعد از مرگ بر چه عظیمی وارد
می شوند. وقتی که شما بر شخصی وارد می شوید که به معرفت او واقف هستید، با اینکه می دانید شما را اذیت نمی کند و آدم خوبی هم است
اما خود بخود یک ابهتی در دل شما ایجاد می کند .

مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی از مراجع صاحب رساله در تهران بودند. ایشان از اولین شاگردان مرحوم آقای قاضی بودند. تشرفی خدمت امام
زمان (ع) در مسجد سهله داشتند ، آنقدر جذبه و ابهت حضرت ایشان را گرفته بود که فرار کرده بود و به حضرت قسم داده بود که من دیگر نمی توانم
جلوتر بیایم. این ترس بخاطر درک عظمت و معرفت است .

زمانی امام مجتبی (ع) گریه می کردند. بعضی افراد به ایشان گفتند که چرا گریه می کنید؟ شما فرزند رسول خدا هستید و کسی هستید که بیست
سفر پیاده از مدینه به مکه رفته اید. شما کسی هستید که سه بار تمام اموال خود را با فقرا تقسیم کرده اید. شما چرا گریه می کنید ؟
حضرت فرمودند بخاطر دو چیز من گریه می کنم : اول اینکه دوستان خدایی را ترک می کنم و دوم از حول و هراس ورود به عالمی که حجاب ها برداشته
میشود. ایشان عظمت خدا را می دانند وگرنه بحث این نیست که از اعمال خود می ترسند . ایشان می خواهند مرحله به مرحله در عوالمی حضور پیدا
کنند که سیر ، سیر اِنّا الیه راجعون است .

یا گاهی اوقات فرد مومن است و اعمال زیادی هم دارد اما از کم و کیف اعمال خود می ترسد که لیاقت نداشته باشد .

مبادا این اعمال برای سفر ابدی او کم باشد. یا آنقدر خالص نباشد که لایق درگاه خدا باشد. گفت چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست / که خدمتی به
سزا برنیامد از دستم .

اینها اهل عمل بودند اما خیلی اعمال خود را نمی دیدند.

حضرت خدیجه (س) در آخر عمر خود که در بستر بودند گریه می کردند. حضرت رسول پرسیدند که چرا شما گریه می کنید؟ ایشان گفتند من می ترسم
که آیا خدای من از من راضی است یا خیر.
این بانو فداکاری های بزرگی داشتند و اولین بانویی بودند که به پیامبر اکرم ایمان آوردند. همانجا جبرائیل نازل شد و سلام خداوند را رساند و به حضرت
رسول گفت به حضرت خدیجه بفرمایید که خداوند فرمود من کمال رضایت را از شما دارم . این ترس از این مسئله است که مبادا این اعمال لایق اعمال
نباشد .

حضرت آیت الله بروجردی هنگام مرگ خود گریه می کردند. وقتی اطرافیان خواستند به ایشان تسلی دهند گفتند شما این همه خدمات انجام داده اید.
این تعداد شاگرد تربیت کرده اید، مسجد ساخته اید و کارهای بزرگی انجام داده اید.
آیت الله بروجردی با همان گریه گفتند : عمل خالص را آنجا می خرند و آن کسی که اعمال را حسابرسی می کند خیلی آگاه است. این ترس از روی
معرفت و ایمان است. این ترس ، ترس مقدسی است و از فرد جدا نمی شود. سازنده است و اثر مثبت هم دارد. اثر مثبت آن این است که فرد مدام
عمل خود را بیشتر و خالص تر خواهد کرد.
از این دو نوع ترسی که گفتیم، قسمت اول آن باید از بین برود، اما قسمت دوم آن مقدس است.

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

http://samtekhoda.tv3.ir

قسمت چهارم

:ok4: در لحظه ی آخر ، نوع جان دادن انسانها به چهار صورت است.

این سوال برای خیلی از افراد پیش می آید . اولاً سختی و راحتی جان دادن صرفاً آن چیزی نیست که ما با چشم خود می بینیم . شما گاهی
کنار رفیق خود نشسته اید که او خواب است و در هنگام خواب وحشتناک ترین کابوس را می بیند . یک دفعه از خواب بیدار می شود و می گوید
آیا تو دیدی آن چیزی را که من دیدم ؟ می گویید نه من ندیدم ، شما راحت خوابیده بودید.

ظاهر فرد خیلی راحت است اما در باطن او چه اتفاقی رخ می دهد . بنابراین صرف ظاهر را نباید ملاک گرفت . آنچه که از روایات برمی آید این
است که در لحظه ی آخر ، نوع جان دادن انسان ها چهار صورت است :

بعضی از افراد آدم های خوبی هستند ، خیلی راحت هم از دنیا می روند .

در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که ملک الموت ، دو شاخه ی گل برای این فرد می آورد . یکی از آنها باعث نسیان (فراموشی) اموال و فرزندان
میشود که فرد دیگر غصه نخورد . یکی دیگر بویی معطر از حرم الهی دارد و وقتی مومن این گل را بو می کند سخاوتمندانه جان می دهد. در برخی
از روایات است که این دو شاخه گل نیستند بلکه دو نسیم هستند که از حرم الهی می وزند . دو نسیم معطر و جان فزا که یکی از آنها مونسیه و
دیگری موسخیه است و فرد به راحتی جان می دهد ، مانند بو کردن یک گل .

اما برخی از خوبان هستند که در لحظه آخر سخت جان میدهند .

در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که الموت کفارةٌ لِذُنوب المُومنین . احیاناً اگر گناهانی بوده که فرد نتوانسته آنها را جبران کند و با بلاها، مرض ها،
سختی ها و مشکلات دنیا پاک نشده است ، خداوند متعال در آخرین مرحله ی دنیا این سختی را برای او بوجود می آورد که اینجا بی حساب شود.
یعنی پاک شود و از آن طرف، اولِ راحتی او شود.

نوع سوم آدم های بدی هستند که خوب می میرند و در ظاهر راحت جان می دهند .

به این دلیل است که خداوند متعال اجر کسی را ضایع نمی کند . از طرف دیگر خدا قسم یاد کرده که در آن طرف دیگر خبری از احسان به کفار
نیست . از این جهت اگر کافری در این دنیا عمل خیری انجام داده باشد ، همینجا جزای او را می دهند . جزای او این است که راحت جان بدهد .

روایتی از امام کاظم (ع) است که حسنات کفار در همین دنیا با آنها تسویه می شود . اگر کار خوبی کرده باشند در همین دنیا پاداش آن را می بینند.
یعنی آخرین لذت و راحتی آنها همین است .

چهارمین نوع آدم های بدی هستند که بد هم می میرند.

مرحوم آیت الله اراکی می فرمود من پای منبر آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح بودم و شنیدم که محدث قمی فرمود من وارد قبرستان وادی السلام
شدم و صدای نعره شنیدم . چون صدای نعره ها بسیار بلند بود اول گمان کردم که شتری را داغ می کنند . هر چه نزدیک تر می شدم صدای نعره ها
بیشتر می شد . دقت کردم و دیدم که اطرافیان نمی شنوند و فقط من آن را می شنوم . وقتی نزدیک شدم دیدم جنازه ای را دفن می کنند . ایشان
می گویند من متوجه شدم که نعره ها از همین جنازه است . این فرد چه انسان فاسق و فاجری بوده که عذاب او از همین جا شروع شده است .

این آدم ها افرادی هستند که بد هستند و بد نیز می میرند . البته این چهار قسم را که گفتم ما نباید فقط ظاهر را نگاه کنیم ، چیزهایی است که با
چشم و گوش دیگری دیده و شنیده می شود که آنها ملاک است .

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

http://samtekhoda.tv3.ir

سلام
ممنونم
بسیار عالی بود
خسته نباشید

قسمت پنجم

:ok4: سکرات موت با احتضار چه فرقی دارد ؟

این واژه ی سکرات موت در ادبیات دینی ما وجود دارد . سکرات جمع سکره است که کلمه ی سکر و مستی نیز از همین کلمه مشتق می شود ، و در قرآن مفرد این کلمه به کار برده شده است.
سکرات در واقع همان حالت احتضار است اما از آن جهت به حالت دم مرگ احتضار می گویند که وقت حضور مرگ ، وقت حضور ملائک است . و از آن جهت به آن سکرات می گویند که انسان در یک تحیر ، سردرگمی و گیجی قرار می گیرد شبیه افراد مست.

از یک طرف انسان حسرت این را می خورد که عمر او به پایان رسیده و درست استفاده نکرده و اندوه این را می خورد که در حال جدا شدن از دنیا و امور مورد علاقه ای است که عمری با آنها انس گرفته است و از طرف دیگر عوالم ناشناخته ای برای او جلوه می کند که وحشت آور است.

دیدن صحنه هایی که تا به حال ندیده است . او ملائک و شیاطین را که حاضر شده اند می بیند . و همینطور عمری فرد با بدن خود انس گرفته ، آن فشاری که باعث شود روح از بدن جدا شود یک حالت سردردگمی و گیجی و تحیری ایجاد می کند که به آن سکرات می گویند.
اگر یک دندان ما شدیداً درد بگیرد ما سردرگم و گیج می شویم و خیلی چیزها را فراموش می کنیم. دندان درد با حالات دم مرگ قابل مقایسه نیست.
در قرآن یک تعبیر دیگری هم وجود دارد به نام قمرات الموت . قمرات به معنای شداید و سختی های مرگ است .

یک تعبیر امیرالمومنین (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصیف هنگام سکرات است . این مطلب را از زبان کسی می شنویم که به جزئیات این راه آگاه بوده است .

حضرت می فرمایند : آن هنگام قابل توصیف نیست . از یک طرف سکرات موت و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصت هایی که فرد از دست داده است تمام وجود او را می گیرد.

در آن لحظات سخت اعضاء بدن سست می گردد و رنگ آنها تغییر می کند . با لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ در پیکر ، زبان از کار می افتد (یعنی اولین عضوی است که از کار می افتد) و قدرت سخن گفتن سلب می گردد.
ولی همچنان اعضاء خانواده ی خود را با چشم نگاه می کند و با گوش های خود می شنود ، عقل او نیز سالم است . فکر می کند که عمر خود را به چه چیزهایی گذرانده و در چه راهی روزگار خود را تباه کرده است. به یاد اموالی می افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته است.

این نشان می دهد که حضرت کسانی را توصیف می کند که اهل دنیا هستند و حالا باید برود و جوابگوی این اموال باشد. لذت و استفاده ی آن برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختی آن برای او مانده است.

مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چیره می گردد تا آنجا که گوش او نیز مانند زبان از کار می افتد . و فقط به خانواده ی خود نگاه می کند و حرکت زبان آنها را می بیند ولی دیگر صدایی نمی شنود . پس از مدتی چشم او نیز از کار می افتد و روح از بدن خارج می شود . مرداری خواهد شد در بین خانواده ی خود به طوری که از نشستن نزد او وحشت می کنند و از نزدیک شدن به او دوری می نمایند .

در این حال دیگر نه گریه کننده ای او را یاری میکند و نه کسی به او جواب میدهد . سپس او را برداشته و به سوی آخرین منزلگاه یعنی قبر می برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود می سپارند و از دیدار او برای همیشه چشم می پوشند.

این آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امیر (ع) توصیف کرده و لحظه ی سختی است.

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

http://samtekhoda.tv3.ir

در بعضی روایات " تارات الموت امده

حتما تاکنون این خبر را شنیده اید:


در روز یازدهم آذرماه 94 (روز اربعین) مینی‌بوس حامل 18 نفر از زائران اربعین حسینی از اهالی روستای جزین بخش مرکزی شهرستان فریدونکنار در حالی که از این سفر معنوی باز می‌گشتند، در محور هراز دچار سانحه شدید شد و به دره سقوط کرد و متاسفانه از 18 مسافر این مینی بوس تا کنون 12 تن از هموطنان گرامیمان در این حادثه به دیار باقی شتافته‌اند.

انشالله خداوند به کرامت بی بدیل خود در گذشتگان این واقعه تاثرانگیز را مورد رحمت و مغفرت خود قرار داده و ایشان را با سرور و مولایشان حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام محشور فرماید.


عکس زیر آخرین تصویر یادگاری مسافران فریدونکناری پیاده کربلا دقایقی قبل از سقوط مینی‌بوس در دره منطقه وانا محور هراز است.





لطفا به صورت یکایک این عزیزان با دقت نگاه فرمایید.

سوال اینجاست: کدام یک از ایشان تصور می کرد دقایقی دیگر در تصادفی جان به جان آفرین تسلیم نموده به دیار حق سبحانه و تعالی رحل اقامت خواهد کرد؟

انبوهی از آمال و آرزوها در نگاه هر یک ازایشان موج می زند و هر کدام کارهای بسیاری را در نظر دارند که به محض بازگشت به دیار خود انجام دهند و به روشنی می توان اطمینان به ادامه زندگی دنیوی را از ساک های پر از سوغات ایشان دریافت.

به راستی کدام یک از ایشان می دانست این کلامها و لبخندها و نگاه ها و افکارشان جزو آخرین لحظات حیات مادی ایشان است؟

چه کسی می دانست دیگر فرصتی برای جبران اشتباهات گذشته باقی نمانده و در آخرین کلمات صحیفه عمر خود قرار گرفته است؟

کدام یک می دانست فرصت توشه گیری از این دنیا به پایان رسیده و اندکی دیگر برای ملاقات با فرشته مرگ و مشاهده حقیقت اعمال و رفتار خود باقی نمانده است؟

آری نگاه به این عکس این فرمایش امام علی علیه السلام را برایمان جلوه گر می سازد که فرمود:

فَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ أَدْبَرَتْ، وَآذَنَتْ بِوَدَاعٍ، وَإِنَّ الاَْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ، وَأَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ...

أَلاَ وَإِنَّكُمْ في أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ، فَمَنْ عَمِلَ في أَيَّامِ أَمَلهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ، وَلَمْ يَضرُرْهُ أَجَلُهُ؛ وَمَنْ قَصَّرَ في أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ، فَقَدْ خَسِرَ عَمَلَهُ، وَضَرَّهُ أَجَلُهُ،...

أَلاَ وَإِنَّكُمْ قَد أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَدُلِلْتُمْ عَلى الزَّادَ. وَإِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخافُ عَلَيْكُمُ: اتِّبَاعُ الهَوَى، وَطُولُ الاََْمَلِ، تَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحُوزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً

یعنی دنيا روى در رفتن دارد و وداع خويش را اعلام داشته است،آخرت روى آور شده و طلايه آن آشكار گرديده است..

آگاه باشيد!همه در دوران آرزوئى بسر مى ‏بريد كه اجل و مرگ بدنبال دارد با اين‏حال هر كس پيش از رسيدن اجلش،در همان دوران آرزوهايش به عمل پردازد،اعمالش ‏به او منفعت مى ‏بخشد و مرگش به او زيانى نمى ‏رساند،و آن كس كه در اين ايام آرزو،پيش‏ از فرا رسيدن اجل در عمل كوتاهى كند گرفتار خسران شده و فرا رسيدن اجل براى وى ‏زيان‌بخش است.

آگاه باشيد!فرمان كوچ درباره شما صادر گرديده،و به زاد و توشه آخرت راهنمائى ‏شده ‏ايد. وحشتناكترين چيزى كه بر شما مى ترسم هوا پرستى و آرزوهاى دور و دراز است‏ از اين دنيا زاد و توشه‏ اى برگيريد كه فردا خود را با آن حفظ كنيد!



رحمه الله الواسعه علیهم

قسمت ششم

:ok4: شرایط راحت مردن و دور ماندن از وسوسه های شیطان در لحظه مرگ.

در روایات اهل بیت (ع) ، هم به عواملی اشاره شده که باعث آسان شدن مرگ ، راحت از دنیا رفتن و سختی نکشیدن فرد میشود و هم عواملی که باعث می شود فرد با سلامت از دنیا برود.
این دو نکته است ، اینکه هم انسان راحت از این عالم به عالم دیگر منتقل شده و سختی نکشد . و هم با سلامت رفته و دچار آن وسوسه هایی که شیاطین در لحظه ی آخر انسان را می کنند و تیرهای آخر را به سمت او پرتاب می کنند نشود.

اینجا دیگر منزل آخری است که دست شیطان به انسان می رسد و در نتیجه تمام تلاش خود را در این لحظه می کند . اهل بیت در روایات مختلفی اشاره به عوامل آسان ، راحت و با سلامت از دنیا رفتن کرده اند.

1. اصلی ترین مورد این است که انسان اعتقادات سالم و درستی داشته باشد.

تردیدی نیست که اگر من ایمان به خدا و آخرت داشته باشم و سیم اتصال من به خدا وصل باشد ، زمانی که می خواهند من را به سمت خدا منتقل کنند وحشت نمی کنم . چرا که من را به سمت دشمن نمی برند بلکه به سمت دوست می برند .

خود این ایمان ، انسان را در لحظه ی آخر راحت می کند. در روایت زیبایی است که حضرت عزرائیل (ع) بر ابراهیم خلیل الله وارد شد . حضرت ابراهیم (ع) وقتی او را دید پرسید : آیا تو الان من را دعوت می کنی که به اختیار آن طرف بیایم ، یا زمان اختیار گذشته و خواهی نخواهی باید بروم؟
حضرت عزرائیل (ع) گفتند نه به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید . حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد : خدا دوست و خلیل من است ، آیا دیده ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد؟ حضرت عزرائیل درمانده شد. از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو آیا دیده ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید . تو به طرف دوست خود می آیی و دوست مشتاق دیدن دوست است .

اگر بخواهیم این نگاه را به مرگ داشته باشیم مستلزم این است که ایمان داشته باشیم . در این صورت چقدر این لحظه برای فرد زیبا خواهد بود .

در آیه بیست و هفت سوره ی ابراهیم داریم که خداوند مومنین و افراد با ایمان را نگاه می دارد و در دنیا و آخرت آنها را تثبیت می کند . ما در روایات متعدد داریم که حضرت عزرائیل (ع) می گوید که من از پدر و مادر مهربان ، بر مومن مهربان تر هستم . خود او مومنین را به شهادتین تلقین می کند. ملائکه ی مرگ به او خوش آمد گفته و به استقبال او می آیند .

در روایتی داریم که دو شاخه ی گل بسیار معطر از حرم الهی برای او آورده می شود . بوی یکی از آنها به گونه ای است که فرد خانواده و اموال خود را فراموش می کند تا سختی نکشد . و بوی دیگری از نسیم رحمت الهی آنچنان حالتی در او ایجاد می کند که سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اینها همه برای مومن است .

یک روایتی است از حضرت امام صادق (ع) که می فرماید : روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند . سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد ، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که به هوش بیاید .
سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا ابا عبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم . وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند یاد این آیه افتادم : نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند . در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم .

سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد . بعد از یک مدتی این جوان مریض شد ، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است . سلمان به حضرت عزرائیل (ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است لطفاً مراعات او را بکن . حضرت عزرائیل فرمود : یا ابا عبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم .

بنابراین اصلی ترین شرط برای راحت مردن ایمان است . البته اگر می خواهیم ایمان در لحظه ی مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد ، باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم . ما حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در سختی ها حافظ ما باشد .
بعضی از افراد هستند که از ایمان و اعتقادات خود محافظت ندارند . چه بسا که اعتقادات آنها لغزنده و سست است . در روایت داریم که "اعتقادات و ایمان بعضی از افراد عاریه ای است " ، از این دست می گیرند و از آن دست می دهند .

مثلاً تا یک مقدار وضع مالی جابجا می شود ، حقوق کم و زیاد می شود و فشار زندگی وارد می شود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم می کنند . اینها خطرناک است.

باید ایمان ها را تثبیت کرده و نگاه داشت . تثبیت ایمان و اعتقادات هم فقط با خواندن کتاب و یا رفتن به کلاس عقیدتی نیست . اینها خوب است و می تواند عقل را قانع کند . اما دل انسان نیز باید قانع شود . باید قلب انسان باور کند و ایمان در قلب رسوخ کند .

باور قلب با "عمل" به دست می آید . هر چقدر ما اعمال خود را طبق وظایف و دستورات دینی انجام دهیم مانند چکشی که بر میخ می رود و فرو می رود باعث تثبیت اعتقادات در قلب و باور آنها می شود .

این آیه ی قرآن است : اگر می خواهید به یقین و باور قلبی برسید ، عبودیت و بندگی انجام دهید . "عمل صالح ، هم حافظ و تثبیت کننده ی ایمان و هم ارتقاء دهنده ی آن است " . هم ایمان عمل صالح را خالص تر می کند و هم برعکس .

هر گناه و معصیت بندهای ایمان و اعتقادات را شل و پاره می کند . چه بسا بعد از مدتی اگر انسان دچار معاصی و آلودگی ها شود و توبه نکرده و باز نگردد از درون خالی می شود . و در این صورت شاید در حادثه های سنگین مانند لحظه ی مرگ نتواند ایمان خود را حفظ کند .

در لحظه ی مرگ فکر و محاسبات فکری خیلی کار نمی کند بلکه باورهای درونی انسان بیرون می ریزد . اگر کسی درون دل او هرز و کفر باشد بیرون می ریزد . اگر درون دل او خدا و اعتقادات باشد او هم بیرون می ریزد .

مرحوم آیت الله کوهستانی چند سال قبل از انقلاب فوت کردند . کسانی که در شمال ایران هستند یعنی در استان مازندران و گلستان این بزرگوار را که از اولیای خدا بود خوب می شناختند . الان هم در شهر کوهستان که در نزدیک ساری است ، مدرسه ی ایشان که بسیار بامعنویت هم است برقرار است. کسانی که در هنگام مرگ اطراف ایشان بودند نقل می کنند که با اینکه آقا دو یا سه روز آخر حال حرف زدن نداشتند . اما در دم دمای آخر یکی از اطرافیان از ایشان سوال کردند که آیا شما ذکر خود را می گویید؟
ایشان فرموده بودند که خدا لعنت کند شیطان را من هر موقع می خواهم ذکر بگویم سرفه ام می گیرد. اما من به دهان او میزنم و ذکر خود را می گویم. این افراد این چیزها را فراموش نمی کنند چون در دل آنها بوده است .

مرحوم آیت الله طباطبایی ، فارابی زمان ما ، در هنگام مرگ دچار فراموشی شدیدی شده بودند . طوری که بسیاری از اصطلاحات علمی و فلسفه ها و قیل و قال های کلامی را فراموش کرده بودند . حتی رئیس بیمارستانی که ایشان بستری بودند می گفتند اگر یک لیوان آب به دست ایشان می دادیم همینطور در دست خود نگاه می داشتند مگر اینکه به ایشان می گفتیم آن را بخورید .
اما با این وجود برخی از بستگان ایشان می گفتند ما دیدیم در لحظات آخر لب ایشان تکان می خورد و گویی حرف می زنند . از ایشان سوال کردیم که چکار می کنید ؟ فرمودند تکلم . گفتیم تکلم با چه کسی ؟ گفت با حضرت حق . این را فراموش نکرده چون در جان او رسوخ کرده است .

پس اولین نکته ایمان و اعتقادات سالم و قوی است .


2. دومین نکته محبت و ولایت اهل بیت (ع) خصوصاً امیرالمومنین علی (ع) است.

ولایت اهل بیت (ع) جدای از توحید نیست . در روایاتی از امام رضا (ع) و امام سجاد (ع) داریم که فرمودند : ایمان و توحید، لا اله الا الله ، محمد رسول الله و علی ولی الله است و بعد فرمودند توحید تا اینجا است . توحید تا اشهدان علی ولی الله است . یعنی ولایت معصومین شأنی از شئون توحید و شرط توحید است .

ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست . لطف اهل بیت (ع) در همه جا به محبین آنها می رسد . هم در دنیا، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم .

در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم . در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد . در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم که اینها رحمت موصوله ی خدا هستند . رحمت موصوله یعنی قطع نمی شود و دائم متصل است .

ممکن است سوال کنید که ما روایاتی داریم که می فرماید شفاعت ما اهل بیت در برزخ به شما نمی رسد . آن روایات باید در جای خود معنا شود . یا مقصود این روایات این است که قیامت مراحل بسیار سختی دارد که شفاعت اصلی ما آنجا بروز می کند . اینجا شفاعت ما هست اما شفاعت اصلی نیست . لذا شفاعت و دستگیری در برزخ هم است که در آخر زیارت عاشورا می گوییم : " اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُود" . یعنی از همان لحظه ی ورود به عالم آخرت شفاعت می خواهد . پس شفاعت وجود دارد اما آن شفاعت اصلی مربوط به قیامت است .

یا به این دلیل است که اسم لطف هایی که اهل بیت در برزخ می کنند شفاعت نیست . مانند لطف هایی که در دنیا می کنند . الان اهل بیت در دنیا لطف و عنایت می کنند اما اسم آن را شفاعت نمی گوییم . آنجا هم اسم آن را کرامت و عنایت می گوییم . پس دست اهل بیت در هیچ کجایی کوتاه نیست .

حاج آقای بهجت می فرمودند ان شاء الله ما جوری زندگی کرده و جوری اعمال انجام دهیم که در لحظه ی آخر که قرار است اهل بیت دستگیری کنند نگویند که ما این فرد را نمی شناسیم . او با ما کاری نداشت . "بنابراین ولایت اهل بیت سکرات را آسان می کند ، خصوصاً محبت امیرالمومنین علی (ع) "

اینکه می گوییم خصوصاً چون امیرالمومنین مرز و ملاک حق و باطل است . شیعه و سنی از پیامبر (ص) نقل کرده اند که فرمود: یا علی حب تو را داشتن ایمان است و بغض نسبت به تو داشتن کفر است .

پیامبر اکرم (ص) فرمود : "اگر کسی علی (ع) را دوست داشته باشد سکرات و سختی های مرگ برای او آسان می شود" .

پیامبر در جمعی از اصحاب بودند فرمودند : چه کسی از شما است که هر روز عمر خود روزه است ؟ سلمان بلند شد و گفت من . پیامبر فرمودند : چه کسی از شما است که تمام شب های عمر خود را شب زنده داری کرده و عبادت می کند ؟ سلمان بلند شد و گفت من . پیامبر باز فرمودند : چه کسی است که در هر شبانه روز یک بار ختم قرآن می کند ؟ سلمان بلند شد و گفت من . یکی از اصحاب گفت او دروغ می گوید . من خیلی از شبها دیده ام که او خوابیده است و شب زنده داری نمی کند . خیلی از روزها غذا می خورد و روزه نمی گیرد .

پیامبر فرمود: ساکت باش ، به لقمان امت اینگونه تهمت نزن از او بپرس. این شخص از سلمان پرسید که سر این ادعای تو چیست ؟ گفت اینکه گفتم هر روز روزه هستم به این علت است که خداوند در قرآن فرموده اگر کسی کار خیری انجام دهد من آن را ده برابر می کنم . من در هر ماه سه روز روزه می گیرم ، اگر سه روز را ده برابر کنیم می شود سی روز یعنی کل ماه .

اینکه من گفتم هر شب شب زنده داری می کنم به این علت است که پیامبر خدا فرمود: هر کسی هر شب با وضو بخوابد گویی تمام شب را شب زنده داری کرده است و من هر شب با وضو می خوابم . و اینکه گفتم هر روز ختم قرآن می کنم چون پیامبر (ص) فرمود: یا علی مَثَل تو در امت من مانند قل هو الله احد است در قرآن . اگر کسی سوره ی قل هو الله را یک بار بخواند به منزله ی این است که یک سوم قرآن را خوانده است . دو بار بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و سه باربخواند یک ختم قرآن کرده است .

یا علی اگر کسی تو را با قلب دوست داشته باشد یک سوم ایمان را دارد . اگر با قلب و زبان دوست داشته باشد دو سوم ، و اگر با قلب و زبان و عمل تو را دوست داشته باشد ایمان او کامل است.

بعد پیامبر فرمود یا علی اگر چنانچه آسمانیان و ملکوتیان تو را دوست دارند ، اهل زمین هم تو را دوست داشتند جهنم را خلق نمی کردم . بعد سلمان گفت طبق این حدیث پیامبر ، من در روز سه بار قل هو الله می خوانم که به منزله ی ختم قرآن است .

منظور من آن قسمت حدیث است که فرمود : اگر اهل زمین علی (ع) را دوست داشتند کسی اهل جهنم نمی شد . این محبت و ولایت اهل بیت خود را در شداید و سختی ها نشان می دهد .

می گفتند مرحوم آیت الله شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی در دو یا سه روز آخر عمر که در بستر افتاده بود با اینکه با کسی حرف نمی زد و مشغول خود بود ، در شب جمعه ای سر از بالین بلند کرد و رو کرد به سمتی و گفت ای شیطان بر من که وجودم پر از محبت علی (ع) و اولاد او است دست نخواهی یافت .

3. سومین چیزی که از عوامل آسان کردن مرگ است، صله ی رحم خصوصاً نسبت به والدین است . ارحام خویشاوندان است یعنی برادر ، خواهر و فامیل نزدیک .

ارحام را که به آن رحم می گویند چون جلوه ای از رحمت خدا است . در روایت است که خداوند متعال فرمود: من از صد جزء محبت و رحمت خود یک جزء آن را در عالم دنیا فرستاده ام که این محبت ها بین پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فامیل درست شده است . بقیه ی آن را آن طرف می بینید.

اگر رحم ، یک خاندان و یک خانواده که بین آنها محبت است ، این محبت را نسبت به هم قطع کنند ، یعنی در واقع رحمت خدا را قطع کرده اند . به این جهت است که خیلی با آن برخورد شده که قطع رحم نکنید . وقتی رحمت خدا را قطع کردید طبیعتاً در مرگ سختی می بینید . اما اگر کسی صله ی رحم کرد در حال جذب رحمت خدا است .

بنابراین چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدین دانسته اید مرگ را آسان می کند . "آن فردی که به مادر خود جفا کرده بود حتی نتوانست تلقین پیامبر را جواب دهد تا زمانی که مادر او راضی شد و او را بخشید" .

4. یکی دیگر از چیزهایی که خیلی توصیه شده تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد از نمازهای واجب است . من تقاضا می کنم که این گنج است و آن را از دست ندهید .

امام باقر (ع) فرمود: اگر هدیه ای بالاتر از تسبیحات زهرا (س) بود پیامبر آن هدیه را به حضرت زهرا می داد . امام صادق (ع) فرمود: ما به بچه های خود همانطور که نماز را توصیه می کنیم این تسبیحات را هم توصیه می کنیم. و بعد فرمود اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد از هر نماز سختی های مرگ بر او آسان می شود .

5. یکی دیگر از چیزها دست کردن انگشتر است . بخصوص انگشتر عقیق که از علائم مومن است .

6. یکی دیگر از عوامل آسان کردن مرگ که در روایات آمده ، در تعقیبات نماز صبح و مغرب خواندن هفت بار : بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَلیُ العَظیم.

در مفاتیح نیز مرحوم محدث قمی این را آورده است . در اصول کافی روایت داریم که این خیلی کمک می کند .

7. یکی دیگر از امور "دعای عدیله" است.

مومنین حداقل یک بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند ، اعتقادات خود را صادقانه امانت نزد خدا بسپارند چون در آخر دعای عدیله داریم که خدایا تو بهترین امانت دار هستی . این اعتقادات خود را پیش تو امانت می گذارم تا هنگام مرگ که زمانی است که انسان خیلی چیزها را از یاد می برد به من باز گردان .

8. و آخرین چیز خواندن قرآن بعد از هر نماز است .

پیامبر فرمود: اگر هر کسی بعد از نماز قرآن بخواند سکرات موت بر او آسان می شود و خود ملک الموت شهادتین را بر او تلقین می کند .

9. نماز اول وقت نیز که به آن اشاره شد .

" مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

http://samtekhoda.tv3.ir

با سلام

مرگ‌ از ديدگاه‌ حضرت علي«ع»



واژة‌ مرگ، مانند كلمة‌ زندگي، هستي‌ و پيدايش، مفهوم‌ روشن‌ و عامي‌ دارد كه‌ بر كسي‌ پوشيده‌ نيست. اما در آن‌ سوي‌ اين‌ مفهوم‌ همگاني‌ و روشن، چيزي‌ قرار دارد كه‌ شايد هرگز براي‌ كسي‌ درست‌ و دقيق‌ معلوم‌ نگردد و شناخته‌ نشود. علي(ع) در اسرار و رموز مرگ‌ مي‌فرمايند:
"أيها الناس، كل‌ امري‌ لاق‌ ما يفر منه‌ في‌ فراره؛ والأ‌جل‌ مساق‌ النفس، والهرب‌ منه‌ موافاته. كم‌ اطردت‌ الأ‌يام‌ أبحثها عن‌ مكنون‌ هذا الأ‌مر فأبي‌ ا اً‌لا اًخفأه. هيهات! علم‌ محزون!"(1)
"هر كه‌ از مرگ‌ بگريزد، در همين‌ فرارش‌ با مرگ‌ روبرو خواهد شد! چرا كه‌ اجل‌ در كمين‌ جان‌ است‌ و سرانجام‌ گريزها، هم‌ آغوشي‌ با آن‌ است! وه‌ كه‌ چه‌ روزگاراني‌ در پي‌ گشودن‌ راز مرگ‌ بودم! اما خواست‌ خدا اين‌ بود كه‌ اين‌ اسرار همچنان‌ فاش‌ نشوند! هيهات! چه‌ دانشي‌ سر به‌ مهر!".
اما در ميان‌ اين‌ پديده‌هاي‌ ميرا و فاني، تنها انسان‌ است‌ كه‌ از اين‌ سرنوشت، يعني‌ مردن‌ خبر دارد. همة‌ جانداران‌ مي‌ميرند، ستارگان‌ و كهكشان‌ها فرو مي‌پاشند، اما نمي‌دانند كه‌ مي‌ميرند و نمي‌فهمند كه‌ خواهند مرد! جز انسان‌ كه‌ مي‌داند و مي‌فهمد كه‌ خواهد مرد.
انسان‌ هم‌ از آغاز پيدايش‌ مرگ‌ آگاه، نيست. بلكه‌ به‌تدريج‌ با مفهوم‌ مرگ‌ آشنا مي‌شود.
موجوداتي‌ كه‌ مرگ‌ ندارند و نيز موجوداتي‌ كه‌ از مرگ‌ خود آگاه‌ نيستند، از مرگ‌ دلهره‌ نداشته‌ نگران‌ هم‌ نيستند. اما انسان‌ با آگاه‌ شدن‌ از مرگ، مخصوصاً‌ با آگاه‌ شدن‌ از مرگ‌ خود، دچار اضطراب‌ و نگراني‌ شده، چندين‌ پرسش‌ اساسي‌ دربارة‌ مرگ، بر ذهن‌ و انديشة‌ او سنگيني‌ مي‌كنند:
- مرگ‌ يعني‌ چه‌ ؟ - چرا بايد مرد؟ - چگونه‌ مي‌ميريم؟ - بعد از مرگ‌ چه‌ مي‌شود؟ - چه‌ كسي‌ يا كساني‌ از راز مرگ‌ آگاهند؟ - مي‌توان‌ مرگ‌ را چاره‌جويي‌ كرد؟ - آيا روحي‌ داريم‌ كه‌ با مرگ‌ نابود نشود؟ - سرگذشت‌ اين‌ روح‌ - اگر باشد - پيش‌ از پيوستن‌ به‌ جسم چه‌ بوده‌ است؟ - سرنوشت‌ اين‌ روح، پس‌ از مرگ‌ جسم، چه‌ خواهد بود؟ و ده‌ها پرسش‌ ديگر.
و بشر از همان‌ آغاز براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ پاسخ‌ اين‌ پرسش‌ها، تلاش‌ كرده‌ است. اگر چه‌ پيامبران، فلاسفه‌ و انديشمندان، اوليا و عرفا و حتي‌ افسانه‌بافان‌ و اسطوره‌ پردازان، هر يك‌ به‌ نوعي‌ به‌ اين‌ پرسش‌ها پاسخ‌ داده‌اند؛ اما مرگ‌ براي‌ انسان‌ همچنان‌ يك‌ معما و راز ناگشوده‌ است.

نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ؛ ؛ ص343

934 [=arial]إنّ هذه القلوب تصدأ كما يصدأ الحديد قيل فما جلاءها قال ذكر الموت و تلاوة القرآن.
دلها مانند آهن زنگ ميزند گفتند صيقل آن چيست؟ گفت ياد مرگ و خواندن قرآن.
پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، 1جلد، دنياى دانش - تهران، چاپ: چهارم، 1382ش.

ممنون از تذکر و یادآوری.

یه آیه هست که من هروز تکرار میکنم وباعث میشه که یادم نره قراره یه روز بمیرم.

[=microsoft sans serif]یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه

[=microsoft sans serif]ای نفس به آرامش رسیده به سوی پروردگارت برگرد درحالیکه هم تو از او خشنود هستی و هم او از تو خشنوداست.

این آیه لحظه ی روح پاک و مطهر به سمت خدا رو توصیف میکنه.لحظه ای که روحمون اوج میگیره و با خشنودی به کمال میرسه.لحظه ی فرا رسیدن آرامش ابدی و رسیدن به معبود بی همتا.

امیدوارم که چنین لحظه ی زیبایی نصیب روح هممون بشه.

دوستان فکر میکنم قبلا ازتون درخواست کرده بودم که هیچ پستی تو این تاپیک ارسال نکنین.

بخدا انقدر ناراحت شدم که تصمیم گرفتم تاپیک رو کلا حذف کنم.

چون واقعا نمیتونم هربار چیزی رو که چندین بار گفته بودم تکرار کنم.

دوست داشتم تو این تاپیک در مورد مرگ و دنیای بعد از مرگ که شاید خیلی هامون خیلی وقتا ازش غافل میشیم پست بذارم . ولی با این شرایط نمیتونم دیگه ادامه بدم.

واقعا ممنون که اینقدر همکاری کردین. دست شما درد نکنه !!!

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص127

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ يُكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنْ وَالِدٍ رَحِيمٍ لَوْ حَضَرَكَ افْتَحْ عَيْنَكَ فَانْظُرْ قَالَ وَ يُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
______________________________

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 128
وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ ع فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ ع رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَهُ فَيَنْظُرُ فَيُنَادِي رُوحَهُ‏ «1» مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ فَيَقُولُ- يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ- ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً بِالْوَلَايَةِ مَرْضِيَّةً بِالثَّوَابِ‏ فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ‏ وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِي‏ «2».كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

مهدی128;760663 نوشت:
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص127

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ يُكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنْ وَالِدٍ رَحِيمٍ لَوْ حَضَرَكَ افْتَحْ عَيْنَكَ فَانْظُرْ قَالَ وَ يُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص‏
______________________________

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 128
وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ ع فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ ع رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَهُ فَيَنْظُرُ فَيُنَادِي رُوحَهُ‏ «1» مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ فَيَقُولُ- يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ- ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً بِالْوَلَايَةِ مَرْضِيَّةً بِالثَّوَابِ‏ فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ‏ وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِي‏ «2».كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.


چرا ما به حقوق دیگران احترام نمی ذاریم ؟؟؟

چرا سعی می کنیم چهره ی مذهب رو خراب کنیم؟

آقای محترمی که از "الکافی" پست گذاشتین. دقیقا بالای پیام شما ، از پست های شما و دوستان دیگه گله کردم. یعنی میخواین بگین نخوندین ؟؟؟!!!!

من بیشتر از یک ساله که تو این سایت هستم. تا حالا هیچی منو تو این سایت اینقدر ناراحت نکرده بود.

این کار شما بدترین توهین بود که به من کردین.

دیگه دلیلی برای ادامه ی تاپیک نمی بینم. به مدیر پیام میدم تاپیک رو حذف کنه. ولی این رفتار شما رو هیچوقت فراموش نمیکنم.

سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان بزرگوار
سالروز ارتحال پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن (ع) بر همه تسلیت باد.

با توجه به درخواست های مکرر سرکار خانم pariii که آغازگر تایپیک«مباحث یاد مرگ» هستند و بارها از دوستان عزیز در خواست کرده اند که به جهت
توالی موضوع و استفاده کاربران از مطالب،پستی نگذارند،لذا خواهشمندم که به این مورد توجه کرده و به اطلاع عزیزان می رسانم که در صورت گذاشتن پست، مطلبشان حذف خواهد شد.
با تشکر
همکار اجرایی بخش معاد شناسی