جمع بندی معنای لغوی برخی کلمات در قرآن
تبهای اولیه
با سلام و احترام
خیلی دلم می خواد درک بهتری از کلمات قرآن داشته باشم. برای رسیدن به درکی که مدنظرمه لازمه مطالعه صرف و نحو رو شروع کنم. اما باید یه سری از کارهام رو تموم کنم که جا برای اینکار باز بشه. و از این گذشته وقتی هم شروع کنم حتما چند سالی زمان می بره تا به نتیجه برسم.
براین اساس تصمیم گرفتم از اسکدین کمک بگیرم و معنای لغوی کلماتی که بیشتر برام سوال می شن رو به تدریج بپرسم.
:1: معنای لغوی الاخِرَه
:2: تفاوت رَبَّکَ، رَبِّکَ، و رَبُّکَ
:3: تفاوت لِ و مَعَ، مثلا در این آیات: (ثم ان ربک لِلذین هاجرو) و (ان الله مع الذین اتقوا).
بسم الله الرحمن الرحیم
معنی «مع»:
« مع» اسم است به دو دلیل؛1- تنوین می گیرد 2- حرف جر بر آن وارد می شود و مجرور می شود.
مع به صورت اضافه به دو شكل استعمال مىشود: 1- مضاف به اسم بعد، 2- غير مضاف.
در صورتى كه به شكل مضاف استعمال شود، «مع» ظرف بوده و داراى يكى از اين سه معانى است:
یک: موضع اجتماع و محل و مكان گردهمائى كه به همين جهت كه اسم مكان مىشود، مىتوان به آن از اسم ذات خبر داده شود در حالى كه اگر اسم زمان بود نمىتوانست خبر از اسم ذات باشد.
دو: دومين معناى «مع» مضاف، ظرف زمان اجتماع است، مانند: «جئتك مع العصر» يعنى «آمدم تو را در وقت عصر».
سه: سومين معناى «مع» مضاف، معناى «عند» است و آيه شريفه سابق الذكر «هذا ذلك من معى» و حكايت سيبويه «ذهبت من معه» به همين معنا است.[1]
صورت دوم استعمال «مع» به شكل مفرد و بدون اضافه به اسم بعد است و در اين صورت داراى تنوين نصب بنا بر حاليت است و گاهى نيز قليلا در اين صورت، ظرف بوده و لفظا منصوب و متعلق به افعال عموم بوده و خبر براى مبتدا مىباشد، مانند قول شاعر:
width: 90% | align: center |
---|---|
[TR] | |
[TD]«أفيقوا بني حرب و أهواءنا معا | |
[/TD] | |
[TD][/TD] | |
[TD]و أرحامنا موصولة لم تقضّب»[2] | |
[/TD] | |
[/TR] |
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُون»[3] (خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردهاند، و كسانى كه نيكوكارند). در این آیه « مع» به معنی « معیت» یعنی همراهی است، یعنی خداوند به افراد با تقوا نظر و توجه خاص دارد و به اصطلاح همراه شان هست.
[/HR][1] - صفايى، غلامعلى،ترجمه و شرح مغني الأديب، ج3، ص: 279
[2] - همان ص: 280
[3] - سوره نحل،آیه128.
بسم الله الرحمن الرحیم
« ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ هاجَرُوامِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌرَحيمٌ»[1] (امّا پروردگار تو نسبت به كسانى كه بعد از فريبخوردن، (به ايمان بازگشتند و) هجرت كردند سپس جهاد كردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام اين كارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود مىسازد).)
[/HR][1] - سوره نحل،آیه110.
[3] - مناقب ابن مغازلى: 66.
بسمه النور
با سلام و ادب و تشکر از توضیحات خوب حضرتعالی
استاد گرامی،سؤالی داشتم که بهتر دیدم در این تاپیک مطرح کنم از خواهر بزرگوارم هم عذرخواهم.
در آیه شریفه ی:"أفمن ینشأ فی الحلیة و هو فی الخصام غیر مبین"
آيا آن كه در پيرايه و زيور پرورش مىيابد و در مجادله و حجت آوردن بيان روشن و رسا ندارد- يعنى دختر- [شايسته فرزندى خداست]؟!
سیاق آیه سخن در باره دختران است(در زر و زیور پرورش می یابند) پس چرا ضمیر راجع به "من" مذگر بکار رفته است؟(هو)
با تشکر
در آیه شریفه ی:"أفمن ینشأ فی الحلیة و هو فی الخصام غیر مبین"
آيا آن كه در پيرايه و زيور پرورش مىيابد و در مجادله و حجت آوردن بيان روشن و رسا ندارد- يعنى دختر- [شايسته فرزندى خداست]؟!
سیاق آیه سخن در باره دختران است(در زر و زیور پرورش می یابند) پس چرا ضمیر راجع به "من" مذگر بکار رفته است؟(هو)
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمیر« من» به معنی« کسی » موصول است و بین مذکر و مونث مشترک می باشد، اما به اعتبار اینکه علامت تانیث ندارد، معامله مذکر با آن می شود. اگر به مرجع ضمیر توجه شود فرمایش شما صحیح است ، یعنی بحث در مورد دختران است و به این لحاظ ضمیر می بایست مونث باشد. اما چون به ظاهر لفظ ضمیر توجه شد ضمیر آن مذکر بیان شد.
اما چون به ظاهر لفظ ضمیر توجه شد ضمیر آن مذکر بیان شد.
بسمه العلیم
با سلام و ادب
استاد گرامی این در ادبیات عرب معمول است؟
و اگر هست در صورت امکان شواهدی از متون ادبی اصیل و قدیمی بر این معنا ذکر بفرمائید.
با تشکر.
با سلام و احترام
استاد یاسین گرامی، متشکرم، هرچند سوادم اجازه نداد همه مطالبی که فرموده بودید رو کاملا درک کنم، اما به یه درک نسبی ای از جواب سوالاتم رسیدم.
:4: یکی از کلماتی که مفهومش رو نمی فهمم، (کفر) هست. این کلمه در اصل چه معنایی داره؟
بسم الله الرحمن الرحیم
كَفَرَ- كَفْراً و كُفْراً الشيءَ: آن چيز را پنهان كرد،- اللَّيْلُ الشَّىءَ و عَلَى الشَّىء: تاريكى شب آن چيز را پوشانيد.[1]
كُفْر در لغت پوشيده شدن چيزى است، شب را هم بخاطر اينكه اشخاص و اجسام را با سياهيش ميپوشاند با واژه- كَافِر- وصف كرده اند و زارع را هم كه پيوسته بذر و دانه را در زمين مى افشاند و در خاك پنهان مى كند- كافر- گويند و البته واژه- كافر- براى شب و زارع اسم نيست چنانكه بعضى از واژه شناسان گفته اند چون شنيده اند كه شاعرى گفته:
[نور و تابش افزون و پر فروغ خورشيد در ابرى يا تاريكى شب پنهان شد].[2]
[/HR]
[2] - راغب اصفهانی، ترجمه مفردات ، ج4، ص: 40
اصلا فکر نمی کردم چنین معنی ای داشته باشه.
واقعا نمی دونم چطور ازتون تشکر کنم، خیلی لطف کردید.
با این حساب کافر اصطلاحا کسی می شه که خدا رو مخفی می کنه؟ خدا رو نمی بینه، در نظر نمی گیره؟
از طرف دیگه من کفران نعمت رو متضاد شاکر بودن در نظر می گرفتم و اینطور تعبیرش می کردم: استفاده نکردن از نعمت.
چون وقتی مثلا من غذایی برای کسی درست کنم یا هدیه ای به کسی بدم، اولین اصل شکرگذاری اینه که غذا رو بخوره و هدیه رو قبول کنه. بنابراین وقتی از نعمتی استفاده می کنیم، مثلا از مغزمون استفاده می کنیم، یا غذامون رو با آرامش و آگاهی می خوریم، داریم خدا رو شکر می کنیم.
و وقتی از نعمتی استفاده نمی کنیم، کفران نعمت کردیم.
با توضیحی که شما دادید، به نظر می رسه این تعابیر من (در مورد کفران نعمت) درست هستند. همینطوره؟
چون وقتی مثلا من غذایی برای کسی درست کنم یا هدیه ای به کسی بدم، اولین اصل شکرگذاری اینه که غذا رو بخوره و هدیه رو قبول کنه. بنابراین وقتی از نعمتی استفاده می کنیم، مثلا از مغزمون استفاده می کنیم، یا غذامون رو با آرامش و آگاهی می خوریم، داریم خدا رو شکر می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
بله فرمایش شما صحیح است که یکی از راه های شکر نعمت استفاده صحیح از نعمت است، یعنی نعمت را در راهی استفاده کند که مورد رضایت خداوند باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد آیه« لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتا»[1] صاحب تفسیر نمونه می فرماید: بايد توجه داشت كه" بلدة" در اينجا به معنى بيابان و صحرا است، و با اينكه اين لفظ مؤنث است صفت آن كه" ميتا" مىباشد به صورت مذكر آمده به خاطر اينكه به معنى مكان است و مكان مذكر مىباشد.[2]
[/HR][1] - سوره فرقان، آیه49.
[2] - آیت الله مکارم شیرازی،تفسير نمونه، ج15، ص: 117
معنای لغوی شکر چیه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
شكر:
ثنا گوئى در مقابل نعمت.
در مجمع فرموده: شكر اعتراف بنعمت است توأم با نوعى تعظيم.
رمّانى گفته: شكر اظهار نعمت است.
راغب گويد: شكر ياد آوردى نعمت و اظهار آنست ... ضد آن كفر بمعنى نسيان و پوشاندن نعمت است ... شكر بر سه نوع است: شكر قلب و آن ياد آورى نعمت است. شكر زبان و آن ثنا گوئى در مقابل نعمت است.
شكر ساير جوارح و آن مكافات نعمت بقدر قدرت است.[1]
[/HR][1] - سید علی اکبر، قرشی، قاموس قرآن، ج4، ص: 62
بسم الله الرحمن الرحیم
بله فرمایش شما صحیح است که یکی از راه های شکر نعمت استفاده صحیح از نعمت است، یعنی نعمت را در راهی استفاده کند که مورد رضایت خداوند باشد.
بسم الله الرحمن الرحیمشكر:
ثنا گوئى در مقابل نعمت.
در مجمع فرموده: شكر اعتراف بنعمت است توأم با نوعى تعظيم.
رمّانى گفته: شكر اظهار نعمت است.
راغب گويد: شكر ياد آوردى نعمت و اظهار آنست ... ضد آن كفر بمعنى نسيان و پوشاندن نعمت است ... شكر بر سه نوع است: شكر قلب و آن ياد آورى نعمت است. شكر زبان و آن ثنا گوئى در مقابل نعمت است.
شكر ساير جوارح و آن مكافات نعمت بقدر قدرت است.[1]
با سلام و احترام، ممنون از لطفتون.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام،
استاد ممنون می شم معنای لغوی کلمات زیر رو هم بفرمایید:
:6: سبحان. سبِّح. و یسبحون در: و هوالذی خلق الیل و النهار و الشمس و القمر کل فی فلک یسبحون.
:7: عفو. و عافیت.
:8: الله.
:9: امر.
:10: هلاک. مثلا در: و لو انا اهلکناهم.
متشکرم.
اللّه: گفته اند، اصل اللّه- إله است همزهاش حذف شده، و (الف- لازم) بر سر آن در آمده و مخصوص باريتعالى است:
مخصوص بودن واژه (اللّه) به باريتعالى، اين آيه است كه مىفرمايد:
(هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا- 65/ مريم) يعنى آيا نامى براى او مىدانى كه با آن نام، ناميده شده باشد.
إله- نامى است كه براى هر معبودى و ذاتى قرار دادهاند و همينطور خورشيد
را نيز آلهة ناميده اند، زيرا خورشيد را نيز معبود خويش گرفته بودند و- أَلَهَ فلان يَأْلَهُ- يعنى عبادت و پرستش كرد و گفته اند- تَأَلَّهَ- بهمين دليل در باره پرستش معبود است.
و باز گفته شده (اللّه) از (أله) يعنى متحيّر و سرگردان شد، گرفته شده و اين وجه تسميه بمعنى تحيّر.[5]
[/HR]
[4] - سوره بقره،آيه 195.
[5] - ترجمه مفردات راغب، ج1، ص: 187