. نکته دیگر درباره تجلی توحید در عصر ظهور حضرت مهدی این است که برخی از عرفا با الهام از آموزه های مهدوی گفته اند امام مهدی تا زمانی که اسرار توحید از بند نعلین او شنیده نشود ظهور نخواهد نمود.
بسمه الباطن
با سلام و ادب
ظهور امام عصر علیه السلام،منوط به تحصیل قابلیتی از سوی مردم است که با معرفت ولایتِ امام
که همان باطن نبوت و توحید است حاصل می شود.
ظهور حضرت در واقع تجلی اتم اسم العدل خداوند است و با این ظهور هر مستحقی به حق خویش می رسد
لذا زمانی حضرت ظهور می کنند که مردم استحقاق تجلی توحید و ظهور ولایت ایشان را دارا شده باشند
و این زمانی است که به درک توحید رسیده باشند، تا توحید به نحو اتمش بر آنها از مجرای ولی الله اعظم
تجلی کند،لذا روایت است که با ظهور ایشان حتی یک کافر باقی نمی ماند.
اما چه خصوصیتی در بند نعلین ایشان است که باید اسرار توحید را از آن بشنوند؟شاید اشاره به خاتمیت
دایره ولایت ایشان باشد که دایره کمال به نقطه ی پایان خود می رسد و سرّ "یسبح لله ما فی السموات و الارض"
غیر از فیض نخست، سایر مخلوقات همه با واسطه خلق شدهاند . وسایط در برخی بیش تر و در برخی کم تر است و بحث از سلسله علل، در فلسفه مطرح است. اما از این نظر که مخلوق بیواسطه خدا به تعبیری که در پرسش آمده، بیش تر مخلوق خدا باشد و مخلوق با واسطه کم تر، چنین نیست، بلکه در مخلوقیت همه یکسان مخلوق محسوب میشوند، یعنی نقش و تأثیرگذاری خالقیت خدا نسبت به همه یکسان است، به خصوص بر اساس مبنای حکمت متعالیه که عالم و جهان هستی از آغاز تا انجام همه عین ربط، عین فقر و نیاز نسبت به مبدأ هستی هستند.
بنابر این در اصل تأثیرگذاری خدا بر همه مخلوقات و اینکه مؤثر حقیقی در عالم جز خدا نیست، تفاوت بین مخلوقات نخواهد بود، ولی اگر از طرف مخلوقات حساب شود ، مخلوق با واسطه اصلاً قابل قیاس با مخلوق بیواسطه نیست. از این رو آن را صادر اول و مانند آن می گویند.
در تبیین علت غیر مباشر بودن خدا برای همه مخلوقات غیر از صادر اول باید گفت: در این رابطه به طور کلی ، سه رویکرد مطرح است:
1. حکمای مشا بر آنند ذات حق تعالی که علت است ، چون واحد و بسیط است ، به حکم قاعده الواحد (از واحد جز یک چیز صادر نمی شود ) در مرتبه اول جز معلول واحد بسیط که عقل اول است، از او صادر نیافته ، اما عقل اول به دلیل اینکه معلول و ممکن الوجود است ،دو حیثیت به نام وجود و ماهیت دارد . بعد به واسطه این دو حیثیت در عقل اول ، معلول دوم به وجود آمده، یعنی به واسطه جنبه وجودی عقل اول که اشرف است، عقل دوم صادر شده ، به واسطه جنبه ماهیت آن که اخس است، فلک اول ( جسم کلی عالم ) ایجاد گردیده ، بدین ترتیب به واسطه عقل دوم ، عقل سوم و فلک دوم ایجاد گردیده تا به ده عقل و نه فلک رسیده ، از عقل دهم از حیثیت وجودیش فعلیات عالم عناصر و از جنبه ماهیت آن قابلیات و هیولای آن موجود گردید ،آن گاه به واسطه نا متناهی بودنی حرکت دوری شوقی افلاک و حرکت اجسام عنصری به تحریک نفوس و ده شوق قدسی (یعنی ده عقل مجرد ) انواع گوناگون از کثرت به وجود آمده اند .
بر اساس این رویکرد معطی وجود در همه مراتب یاد شده، حق تعالی است ، ولی معطی استعدادها فاعل های واسطه ها و علل میانه است که عبارت از عقول ده گانه ، و افلاک نه گانه ، و حرکت های ماده است .
2. رویکرد دیگر از آن حکمای اشراق است ، آن ها تحلیل حکمای مشا را در پدید آمدن کثرت و موجودات عالم قبول ندارند ، و معتقدند از ذات احدیت که نور قاهر است و وجود کامل و شدید است، نخست سلسله عقول قاهره به ترتیب صادر گردیده ( البته نه ده عقل که مشا بدان ملتزم اند ) بلکه عقول قاهره بی شمار که بر عدد آن جز خدا کسی آگاه نیست ، و این نظام طولی آفرینش است . اما نظام عرضی از نظام طولی برخاسته است، بدین ترتیب که عقل اول که از حق تعالی صادر شده، نسبت به علت خود که خداوند است، نظر ، حب و شهود ، القهار و حاجت دارد .
حق تعالی نیز نسبت به عقل اول قهر و عقل سوم نسبت به عقل دوم تا آخرین سلسله عقول بی شمار همه نسبت به عقول فوق خود همین نسبت و رابطه را دارند ، و این جهات کثرت بالضروره خواهد بود ، زیرا عالی معشوق و دانی عاشق عالی است ، آن گاه از هر جهتی از این جهات از ذات احدیت و هر عقلی نسبت به دون اشراقی شد و از آن اشراق عقل عرضی پدید آمده و چون آن جهات به دو قسم شد ، یکی نظر عالی به سافل ( معشوق به عاشق ) که جهتی اشرف است ، و یکی نظر سافل (عاشق به معشوق ) که جهت اخس است . پس دو سلسله عقول عرض از جهات نظر عالی به سافل ، و یک سلسله از جهات نظر سافل به عالی ، و سلسله اول را که حاصل از اشراقات است ، اشرف می دانند . سلسله دوم را که حاصل از مشاهدات است، اخس دانند. بنابراین حکمای اشراقی پدید آمدن کثرت در عالم و این همه انواع موجودات در عالم جسمانی را این گونه تحلیل می کنند .
3. واجب تعالی چون واحد عدل نیست، بلکه وحدتش حقه حقیقه است، یعنی واحدی است که ثانی در مقابلش ندارد . حقیقت واجب ،هستی حقیقی و وجود صرف است و مقابل هستی نیستی است . پس صادر اول از حق تعالی کلی نظام و نظام کلی آفرینش است، نه موجود فردی عادل ، از این روی در آموزه های وحیانی آمده : و ما امرنا الا واحده ؛ فرمان ما در عالم یکی بیش نیست .
اما ترتیب کثرت در عالم به ترتیب اسمای حسنای الهی و ظهور و تجلیات آن ها در مظاهر است . تکثر عالم به تکثر اسما و شئون الهی مستند است. (1) رویکرد سوم که مورد پسند مرحوم الهی قمشه ای است، رویکرد عرفانی مسئله است که حافظ درباره آن گفته است :
این همه عکس می و رنگ و نگاری که نمود :Gol: یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
هر کدام از این رویکرد ها در باره پیدایش کثرت صحیح می باشد . وجود کثرت و حرکت ، و موجودات به خداوند مستند است ، اما عوارض وجودی و ماهوی آن ها نظیر کثرت های گوناگون و تغیرات و حرکت ها و عوامل دیگری دارد و یا ذاتی آنان و از لازمه وجودشان است و خداوند از آن گونه امور منزه است .
بر اساس رویکرد عرفانی حقیقت نور وجود انسان کامل (ختمی مرتبت) نخستین ظهور نور وجود است که از هستی تجلی نموده و ظاهر شده است .به واسطه برکت فیض وجود او سایر موجودات آفریده شدهاند، گرچه در این باره جای سخن بسیار است، ولی به اختصار به بیان عارف نامدار محیالدین عربی و یک حدیث نورانی اشاره میشود.
ایشان معتقد است حقیقت وجود انسان کامل اولین پدیده و نخستین ظهور هستی غیبی در عالم وجود است، زیرا آن گاه حق تعالى آفرینش جهان را اراده فرمود، از آن اراده الهی، حقیقتی به نام «هباء» که حکیمان از آن به هیولای کل یاد میکنند، تجلی کرد که اولین موجود عالم خلقت است، سپس خداوند با نور خود به سوی آن موجود (هباء) جلوهای فرمود . هیچ چیزی در پذیرفتن آن نور الهی از حقیقت محمدی نزدیکتر نبود، پس وجود او در حقیقت از آن نور الهی است . نزدیکترین فرد به او علی بن ابی طالب است که سرّ انبیا و امام عالمیان است.(2)
این سخن در واقع بازتاب روایتی است که از رسول خدا(ص) نقل شده :
«اولین چیزی که خدا آفرید، نور پیامبر ختمی است که خدا روی او را آفرید، سپس همه چیز را از نور وجود او خلق کرد، آن گاه نور او را چند قسمت کرد، عرش، کرسی، حاملان عرش و ساکنان کرسی را آفرید، سپس نور او را مدتی که خود میداند در مقام حبّ نگاه داشت، سپس از آن قلم،لوح، بهشت را آفرید، سپس مدتی آن نور را در مقام خوف نگاه داشت، آن گاه ملائکه، خورشید و ماه را از او آفرید، سپس آن نور را در مقام رجا نگاه داشت، آن گاه عقل، علم، حلم، عصمت و توفیق را از آن آفرید، بعد مدتی آن نور را در مقام حیا نگاه داشت .سپس با هیبت خود به آن نور نگریست . از تجلیات آن ارواح انبیا و اولیا، شهدا و صالحان را آفرید».(3)
این خلاصه بحث نخستین مخلوق است که در روایات و عرفان اسلامی مطرح شده است (4).
بنابر این کسانی صاحب ولایت تکوینی اند و به اذن الله در عالم تصرف می کنند، تصرف از باب واسطه فیض و مانند آن است، چون انسان کامل و فرشتگان می توانند به عنوان واسطه فیض و مأمور الهی تحت تدبیر حق تعالی در برخی امور مؤثر باشند . (5) از همین باب در قرآن کریم از مدبران امر یاد شده :فالمدبرات امراً؛(6)قسم به فرشتگانی که تدبیر امور می کنند.
در جای دیگر فرمود: فالمقسمات امراً؛(7) قسم به فرشتگانی که قسمت کننده کارهایند.
از این گونه آیات به دست می آید که برخی فرشتگان به عنوان مأموران الهی امور نظام هستی را عهده دارند. این نوعی مأموریت و انجام وظیفه است. اولیای الهی و انسان کامل نیز کارهای شان از همین باب است. بنابر این با وصف نقش انسان کامل در واسطه فیض بودن در وجود و ایجاد همه عوالم خلقت، خداوند علت غیر مباشر در آفرینش هستی است . در نظام خلقت بر اساس مبانی فلسفی علل بسیاری وجود دارد . (8)
بر اساس مبنای عرفانی تعبیر علت مباشر و مانند آن صحیح نیست ،چون با رویكرد عرفانی سخن از تجلی و ظهور هستی است و نه علت و معلول . در این باره که عالم و آدم همه جلوههای اسمای الهیاند ،عارفان بزرگ در این مقوله داد سخن دادهاند. از آن میان امام خمینی گفته است:
اسم آن است که علامت مسمی باشد، و چه چیز است که علامت مسمی نباشد؟ هر چیزی را شما فرض کنید که یک نحوه وجودی دارد، این نحوه ظهوری از اوست، علامتی است از او، منتها اسم به معنای علامت مراتبی دارد:
یکی اسمی است که تمام معنای علامت است،
یکی اسمی است که از او نازلتر است تا برسد به اخیره موجودات.
همه علامت هستند، همه ظهور هستند، ظهور اسم هستند، لکن مراتب دارند. اسم اعلى در مقام ظهور پیامبر اکرم و ائمه(ع) هستند،(9)
در این ارتباط در کتاب «سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی» به تفصیل بحث شده است.
امام خمینی در جای دیگر در تفسیر سوره حمد در ذیل آیة «الله نور السموات و الارض»(10)گفته :
نور آسمان و زمین خدا است، یعنی جلوة خدا است. هر چیزی که یک تحققی دارد ،این نور است. ظهوری دارد، این نور است. انسان هم ظاهر است، نور است. همه موجودات نورند و همه هم نور الله هستند و هیچ موجودی در عالم نداریم که یک نحوه استقلال داشته باشد. هر چیز در زمین و آسمان است. اسم خدا و جلوة اوست و هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد. اسم الله جلوه جامع حق است. یک جلوهای از حق تعالى است که جامع همة جلوههاست. الله جلوه جامع حق است و رحمان و رحیم از جلوه های این جلوه است. اساساً وجود رحمت است و جلوه رحمت الهی است.(11)
بنابر این مقصود از این که عوالم وجود جلوه های اسمای الهیاند، این خواهد بود که ذات حق تعالى با اسم شریف الله که جامع همه اسمای خداوند است، ظهور و جلوه اسما نموده و سایر اسما در اسم الله تجلی کرده است . عالم وجود هر کدام در حد خود جلوهای از اسمی از اسمای خداوند است . از خود هیچ استقلالی ندارد . همه وابسته به اسمای خدا است .
اگر هزاران لامپ در محلی روشن باشد و نور بدهد ،همه آن ها وابسته به مرکز تولید برق هستند. اگر یک لحظه رابط شان با مرکز قطع شود، دیگر جز تاریکی و ظلمت نیست و همه گویا هیچاند. جلوه بودن عوالم وجود نسبت به اسمای الهی از طریق این مثال تا حدودی قابل درک است. اگر یک آن و کم تر از آن ارتباط موجودات با اسمای الهی که جلوه ذات حقاند قطع شود، دیگر هیچاند . هستی ساقط می شوند، از این رو در آموزههای وحیانی از موجودات عالم و پدیدههای آسمانی و زمینی به آیات الهی یاد شده، چون آیت از آن نظر که آیت و نشانه است، سِمتی جز آیت بودن ندارد و گرنه آیت محسوب نمیشود.در این ارتباط سروده نغز بسطامی که با الهام از دعای نورانی عرفه امام حسین گفته شده ،شنیدنی است :
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را :Gol: کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غایب نبودهای که شوم طالب حضور :Gol: پنهان نبودهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من :Gol: با صد هزار دیده تماشا کنم تو را(12)
پینوشتها:
1. الهی قمشه ای ،حکمت الهی ،ح 1 ،ص 300 - 302.نشر انتشارات قزوین، 1363ش.
2. محی الدین عربی، فتوحات مکیه، ج 2، باب 6، ص 227. نشر دار الصادر ،بیروت، بی تا.
3. محمد باقر مجلسی ، بحار، ج 25، ص 21، حدیث 37. نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
4. محمد امین صادقی،پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، ص132، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آیات امام خمینی، 1386ش.
5. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1388ش.
6. نازعات(79) آیه 5.
7. ذاریات(51)آیه 4.
8. مهدی الهی قمشه ، حکمت الهی، ج1 ،ص293 ،نشر انتشارات اسلامی، تهران، 1363 ش.
9. امام خمینی ، تفسیر سوره حمد، ص 121، نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش.
10. نور (24) آیه 35.
11. تفسیر سوره حمد، ص 104.
12. فروغی بسطامی ،دیوان شعر، ص1 ،نشر گنجه ،تهران، 1343 ش.
سلام
پیشاپیش عیدتون مبارک:Rose:
یادمون باشه امشب برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) دعا کنیم
برا همدیگه هم دعاکنیم.خیلیا الان محتاجن به دعا
منم دعاگوی همتون هستم و از خدا میخوام بهترینها رو براتون:Gol:
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
ميدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي كرد بهت چي گفت؟
گفت: جايي كه ميري مردمي داره كه تو رو مي شكنند، نكنه غصه بخوري
من همه جا با تو هستم. تو تنها نيستي .....
توي كوله بارت عشق ميزارم كه بگذري
قلب ميزارم كه جا بدي
اشك ميدم كه همراهيت كنه
و مرگ كه بدوني برميگردي پيشم.
آسمان آبی تر
آب آبی تر
من درایوانم رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت :
موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
من ودا می خوانم گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد رعنا هم...
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گرد
گاهی با یک کلمه ، یك انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند !!
مراقب بعضی یک ها باشیم ...
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند .
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــتهها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــیکـــار کـــجاست...
*
ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــیمــاند
دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی...
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...
خوشبختي از آن كسي است
كه در فضاي شکرگزاری زندگي كند
چه دنيا به كامش باشد و چه نباشد
چه آن زمان كه مي دود و نميرسد
و چه آن زمان كه گامي برنداشته،خود را در مقصد مي بيند
چرا كه خوشبختي
چيزي جز آرامش نيست
و هر كس كه اين موهبت الهي را دارد
خوشبخت است
قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای
#رجبعلی_خیاط
#در_میان_این_همه_هیــاهو
#سردرگمم
#پروردگارا_امیدم_به_توست
#پروردگارا_ارامش_را_همچون_دانه_های_برف_ارام_و_بیصدا_به_سرزمین_قلب_کسانیکه_برایم_عزیزند_بباران
بعضی ها بااینکه خیاط نیستند، اما خوب وصله هایی به آدم میچسبانند!
وقتی خبری دهانبهدهان بچرخد، حتما بودار میشود؛ چون خیلیها مسواک نزدهاند!
غصّه هایتان را با قاف بنویسید تا هرگز باورشان نکنید! زن ها وقتی میمیرند، گل می شوند. این را از اعلامیه ترحیم فهمیدم! برای اینکه صدای شکستن دلم شنیده نشود با صدای بلند میخندم!
یکی از ویژگی های مسجد طراز اسلامی، امکان دسترسی راحت و سریع به آن است تا در اوقات شرعی فرد مومن بتواند وقت نماز در مسجد حاضر شده و اقامه نماز نماید به همین خاطر هم در معماری اسلامی، همواره دقت شده است که مساجد در مرکز شهر ایجاد شود تا همه نقاط شهر نسبت به آن در فاصله یکسانی قرار بگیرند. در مناطق سردسیر و شهرهای کوهستانی که هوا بسیار سرد است و مسیرها طولانی و صعب العبور، تعداد مساجد اندک و امکان دسترسی به آن سخت تر است.این مشکل در کشورهایی که دولت های حاکم بر آنها مخالف با تکثیر نهادهای دینی هستند هم مشاهده می شود. در این میان کشوری همچون مسکو که پایتخت کشور روسیه است، وجود چنین مشکلاتی کاملا محسوس است. شهروندان روسی در رفع مشکلات موجود و فراهم آوردن امکان اقامه نماز اول وقت ایده ای را اجرا کردند که در نوع خود بدیع و تازه است:ایده: راه اندازی مساجد سیار بوسیله خودروی شخصی و اتاقک های متحرک در خیابان های شلوغ و بدون مسجدمشروح ایده: برای اجرایی شدن ایده، می توان سالن داخلی خودروی شخصی و یا اتاقک هایی را که قابل جابه جایی با چرخ هستند، به نمازخانه کوچک با چند تخته موکت و سجاده ، منبع آب تصفیه برای وضو و یک وضوخانه کوچک مجهز نمود. نمازخانه این اتوبوسها گنجایش شش یا هفت نفر را دارد و برای افرادی که خواهان نمازخواندن هستند، ولی مکان مناسبی برای آنها وجود ندارد، ایجاد شده است. از دیگر وسایلی که می توان در این مساجد تدارک دید؛ قبله نما، جانماز و آب تصفیه می باشد. ضرورت ایده: بسیاری از اوقات شهروندان مسلمان روسی به دلیل مسافت های طولانی درون شهری و نبود مساجد، مجبور بوده اند نماز خود را در منزل قضا نمایند. روشان عباسوف، معاون اول شورای مفتیان روسیه معتقد است اگر چه مساجد سیار نمی توانند جایگزین مناسبی برای مساجد ثابت و فعال باشند اما به دلیل گنجایش کم آنها نوعی رقابت میان نمازگزاران در کسب مکان برای اقامه نماز ایجاد میکند.نمونه اجرا شده ایده: ۱. ساخت مکانی سیار برای عبادت برای نخستین بار، سه سال پیش توسط یهودیان در تعدادی از شهرهای روسیه ایجاد شد و آنها با هدف تشویق یهودیان به ادای آیینهای یهود و آشنایی با آموزههای دین یهودیت این اماکن متحرک را ساختند. ایده ساخت مساجد سیار در موسکو نیز بعد از موفقیت تجربه در شهر «قازان»، پایتخت تاتارستان آمد، اما اجرای این طرح بنا به دلایلی از جمله مشکلات سازماندهی و نیز طبیعت جغرافیایی در شهر مسکو موفقیتآمیز نبود.۲. شهروندی خوش ذوق و اندونزیایی خودروی شخصی خود را به مسجد سیار تبدیل کرده است. این شهروند ساکن در شهر جاکارتا با نصب یک منبع آب و تعبیه چند تخته موکت در ساعات اوقات شرعی در اماکن پر رفت و آمد توقف کرده و مردم را به برپایی نماز اول وقت تشویق می کند.
حجاب برتر
هر چیزی و هر كاری دارای مراتب عالی، متوسط و ضعیف است و مرتبه عالی آن نیز دارای درجاتی میباشد. حجاب نیز از این امر مستثنا نیست. حَد متوسط و لازم و ضروری آن همان است كه بدن به هر وسیله از نامحرمان (جز مقداری كه استثنا شده) پوشیده باشد؛ ولی مراتب عالی آن این است كه علاوه بر پوشش مناسب توسط چادر كه بهترین پوشش و حجاب است، 1 نكات ریز دیگری نیز مراعات شود كه در ذیل به آنها اشاره میشود:
1. در معرض دید نباشد
از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده كه رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «اَخْبِرُونِیای شَیی ءٍ خَیرٌ لِلنِّساءِ فَقالَتْ فاطِمَةُعلیها السلام أَنْ لا یرَینَ الرِّجالَ وَلا یراهُنَّ الرِّجالُ فَأُعْجِبَ النَّبِی صلی الله علیه وآله وَقالَ اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی؛ 2 به من بگویید كه چه چیزی برای زنان بهتر است؟ [مردم هر كدام جوابی دادند كه پذیرفته نشد. خبر به فاطمه زهراعلیها السلام رسید.] پس فاطمه علیها السلام فرمود: [بهترین چیز برای زنان این است] كه مردان [نامحرم] را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله خوشحال شد [و جواب او را پسندید] و فرمود: به راستی فاطمه پاره تن من است.»
2. حتی از نابینا
شخص نابینایی وارد خانه حضرت فاطمه زهراعلیها السلام شد. در این هنگام، حضرت خود را پوشاند. پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود: چرا خود را پوشاندی، در حالی كه آن نابینا تو را نمیبیند؟ حضرت فاطمه زهراعلیها السلام در پاسخ عرض كرد: «اِنْ لَمْ یكُنْ یرانی فَاِنِّی اَراهُ وَهُوَ یشَمُّ الرِّیحَ؛ 3اگر نابینا مرا نمیبیند، ولی من كه او را میبینم و وی بو [ی مرا] استشمام میكند.»
3. نزدیكترین حالت به خدا
حضرت فاطمه زهراعلیها السلام در پاسخ به رسول خداصلی الله علیه وآله كه پرسیده بود: زن در چه حالتی به خدا از همه نزدیكتر است؟ اظهار داشت: «اَدْنی ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها اَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِها؛ 4 هنگامی كه زن در خانه میماند، از همه حالات به پروردگارش نزدیكتر است.»
4. پوششهای احتیاطی
علی علیه السلام فرمود: «در یك روز ابری و بارانی خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله در بقیع نشسته بودیم. زنی در حالی كه بر الاغی سوار بود، بر ما گذشت. ناگهان دست حیوان در گودی فرو رفت و زن از پشت حیوان به زمین افتاد. پیامبرصلی الله علیه وآله صورتش را برگرداند. اصحاب عرض كردند:ای رسول خدا! این زن شلوار پوشیده بود [لذا جایی از بدنش آشكار نگردید] . پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله سه مرتبه فرمودند: خدایا! زنانی را كه شلوار میپوشند، مورد لطفت قرار بده! سپس فرمودند:ای مردم! از شلوار استفاده كنید كه پوشش بهتری است و هنگام خارج شدن از منزل، به وسیله شلوار زنانتان را [از نگاه نامحرم] حفظ كنید.» 5
5. از پشت پرده جواب بگویید
قرآن كریم میفرماید: «وَاِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»؛ 6 «چون از زنان پیغمبر متاعی خواستید، از پس پرده بخواهید!»
خوب است زنان با ایمان نیز با مردان نامحرم از پشت پرده سخن بگویند.
از امام خمینی رحمه الله دو مسئله سؤال شد كه:
1. حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست و آیا برای این منظور، پوشیدن لباس بلند آزاد و شلوار و روسری كفایت میكند؟ اصولاً چه كیفیتی در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
آن بزرگوار جواب داد: «واجب است تمام بدنِ زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لباس مذكور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانع ندارد؛ ولی پوشیدن چادر بهتر است و از پوشیدن لباسهایی كه توجه نامحرم را جلب میكند، باید اجتناب شود.» 7
2. با توجه به فرمایش حضرت امام كه فرموده اند: «باید از لباسهایی كه جلب توجه میكند، اجتناب نمایند.» آیا پوشیدن جوراب ضخیم بدون شلوار با این كه حجم بدن از بیرون مشخص و در بعض موارد مهیج است و یا پوشیدن كفشهایی كه در هنگام راه رفتن صدای مهیج دارد، جایز است؟
جواب: از پوشیدن هرگونه لباس مهیج باید خودداری كنند.»
دهخدا جان باری دیگر لغت نامه ات را از سر بنویس و کلمات را از نو معنی کن
بعضی کلمه ها درد دارند و دیگر با خود بار منفی به همراه دارد
بعضی از انها طعم دارند و تعدادی هم بو چند تایی از کلمات احساس دارند و بعضی ها وزن
از نو بنویس
در باره و غم بنویس
بنویس که کلمه ی غم درد دارد و بار منفی با خود به همراه می اورد، طعم زهر و بوی تلخی دارد
مثل بولدوزر احساسات را خرد میکند و سنگینی اش روی قلب امان از کف می برد
دهخدا جان بار دیگر بنویس
از صبر بنویس
از سر سطر بنویس صبر دو نقطه : کمیاب .دستنیافتی .سخت .
هر چه صبر بیشتر، احساس درد بیشتر به قلب نیشتر میزد اما بعد از گذشت زمان با دردت کنار می ایی
دهخدا جان بار دیگر بنویس
پانتومیم نمایش بی صدا که گاهی بی صدا میخنداند ...بی صدا میگریاند و گاهی بی صدا قلبی را میشکند
بسمه المعطی
با سلام و عرض ادب
استاد گرامی این روش حضرتعالی را در پاسخ بسیار می پسندم.
شاگرد کوچکتان را وادار به تفکر و تحقیق می فرمائید.
متشکرم.
[FONT=times new roman] سید حمیدرضا برقعی

بسمه الباطن
با سلام و ادب
ظهور امام عصر علیه السلام،منوط به تحصیل قابلیتی از سوی مردم است که با معرفت ولایتِ امام
که همان باطن نبوت و توحید است حاصل می شود.
ظهور حضرت در واقع تجلی اتم اسم العدل خداوند است و با این ظهور هر مستحقی به حق خویش می رسد
لذا زمانی حضرت ظهور می کنند که مردم استحقاق تجلی توحید و ظهور ولایت ایشان را دارا شده باشند
و این زمانی است که به درک توحید رسیده باشند، تا توحید به نحو اتمش بر آنها از مجرای ولی الله اعظم
تجلی کند،لذا روایت است که با ظهور ایشان حتی یک کافر باقی نمی ماند.
اما چه خصوصیتی در بند نعلین ایشان است که باید اسرار توحید را از آن بشنوند؟شاید اشاره به خاتمیت
دایره ولایت ایشان باشد که دایره کمال به نقطه ی پایان خود می رسد و سرّ "یسبح لله ما فی السموات و الارض"
بر همگان مکشوف می گردد.(الله اعلم)
به نام خدا.
کم کمک روز قشنگ تولد حضرت پیامبر (ص)، پیامبر همه ی خوبی ها و مهربانی ها داره میرسه. این روز پیشاپیش به همه ی عزیزان مبارک باد.
بی زحمت صلواتی بفرستید و هدیه کنید به پیشگاه مقدس قطب عالم امکان، شریک القرآن، امام الانس و الجان، حضرت صاحب الزمان (عج).
ستایشگر :Gol:
هو الله
انسان کامل را فقط انسان کامل توصیف، تواند کرد.
یا رسول الله(ص)ما در اوّل و آخر وصف تو مانده ایم!
وصفت نتوانم کرد جز وصف قصور خویش
من ناقص و محدودم،تو زآنچه بگویم بیش
غیر از فیض نخست، سایر مخلوقات همه با واسطه خلق شدهاند . وسایط در برخی بیش تر و در برخی کم تر است و بحث از سلسله علل، در فلسفه مطرح است. اما از این نظر که مخلوق بیواسطه خدا به تعبیری که در پرسش آمده، بیش تر مخلوق خدا باشد و مخلوق با واسطه کم تر، چنین نیست، بلکه در مخلوقیت همه یکسان مخلوق محسوب میشوند، یعنی نقش و تأثیرگذاری خالقیت خدا نسبت به همه یکسان است، به خصوص بر اساس مبنای حکمت متعالیه که عالم و جهان هستی از آغاز تا انجام همه عین ربط، عین فقر و نیاز نسبت به مبدأ هستی هستند.
بنابر این در اصل تأثیرگذاری خدا بر همه مخلوقات و اینکه مؤثر حقیقی در عالم جز خدا نیست، تفاوت بین مخلوقات نخواهد بود، ولی اگر از طرف مخلوقات حساب شود ، مخلوق با واسطه اصلاً قابل قیاس با مخلوق بیواسطه نیست. از این رو آن را صادر اول و مانند آن می گویند.
در تبیین علت غیر مباشر بودن خدا برای همه مخلوقات غیر از صادر اول باید گفت: در این رابطه به طور کلی ، سه رویکرد مطرح است:
1. حکمای مشا بر آنند ذات حق تعالی که علت است ، چون واحد و بسیط است ، به حکم قاعده الواحد (از واحد جز یک چیز صادر نمی شود ) در مرتبه اول جز معلول واحد بسیط که عقل اول است، از او صادر نیافته ، اما عقل اول به دلیل اینکه معلول و ممکن الوجود است ،دو حیثیت به نام وجود و ماهیت دارد . بعد به واسطه این دو حیثیت در عقل اول ، معلول دوم به وجود آمده، یعنی به واسطه جنبه وجودی عقل اول که اشرف است، عقل دوم صادر شده ، به واسطه جنبه ماهیت آن که اخس است، فلک اول ( جسم کلی عالم ) ایجاد گردیده ، بدین ترتیب به واسطه عقل دوم ، عقل سوم و فلک دوم ایجاد گردیده تا به ده عقل و نه فلک رسیده ، از عقل دهم از حیثیت وجودیش فعلیات عالم عناصر و از جنبه ماهیت آن قابلیات و هیولای آن موجود گردید ،آن گاه به واسطه نا متناهی بودنی حرکت دوری شوقی افلاک و حرکت اجسام عنصری به تحریک نفوس و ده شوق قدسی (یعنی ده عقل مجرد ) انواع گوناگون از کثرت به وجود آمده اند .
بر اساس این رویکرد معطی وجود در همه مراتب یاد شده، حق تعالی است ، ولی معطی استعدادها فاعل های واسطه ها و علل میانه است که عبارت از عقول ده گانه ، و افلاک نه گانه ، و حرکت های ماده است .
2. رویکرد دیگر از آن حکمای اشراق است ، آن ها تحلیل حکمای مشا را در پدید آمدن کثرت و موجودات عالم قبول ندارند ، و معتقدند از ذات احدیت که نور قاهر است و وجود کامل و شدید است، نخست سلسله عقول قاهره به ترتیب صادر گردیده ( البته نه ده عقل که مشا بدان ملتزم اند ) بلکه عقول قاهره بی شمار که بر عدد آن جز خدا کسی آگاه نیست ، و این نظام طولی آفرینش است . اما نظام عرضی از نظام طولی برخاسته است، بدین ترتیب که عقل اول که از حق تعالی صادر شده، نسبت به علت خود که خداوند است، نظر ، حب و شهود ، القهار و حاجت دارد .
حق تعالی نیز نسبت به عقل اول قهر و عقل سوم نسبت به عقل دوم تا آخرین سلسله عقول بی شمار همه نسبت به عقول فوق خود همین نسبت و رابطه را دارند ، و این جهات کثرت بالضروره خواهد بود ، زیرا عالی معشوق و دانی عاشق عالی است ، آن گاه از هر جهتی از این جهات از ذات احدیت و هر عقلی نسبت به دون اشراقی شد و از آن اشراق عقل عرضی پدید آمده و چون آن جهات به دو قسم شد ، یکی نظر عالی به سافل ( معشوق به عاشق ) که جهتی اشرف است ، و یکی نظر سافل (عاشق به معشوق ) که جهت اخس است . پس دو سلسله عقول عرض از جهات نظر عالی به سافل ، و یک سلسله از جهات نظر سافل به عالی ، و سلسله اول را که حاصل از اشراقات است ، اشرف می دانند . سلسله دوم را که حاصل از مشاهدات است، اخس دانند. بنابراین حکمای اشراقی پدید آمدن کثرت در عالم و این همه انواع موجودات در عالم جسمانی را این گونه تحلیل می کنند .
3. واجب تعالی چون واحد عدل نیست، بلکه وحدتش حقه حقیقه است، یعنی واحدی است که ثانی در مقابلش ندارد . حقیقت واجب ،هستی حقیقی و وجود صرف است و مقابل هستی نیستی است . پس صادر اول از حق تعالی کلی نظام و نظام کلی آفرینش است، نه موجود فردی عادل ، از این روی در آموزه های وحیانی آمده : و ما امرنا الا واحده ؛ فرمان ما در عالم یکی بیش نیست .
اما ترتیب کثرت در عالم به ترتیب اسمای حسنای الهی و ظهور و تجلیات آن ها در مظاهر است . تکثر عالم به تکثر اسما و شئون الهی مستند است. (1) رویکرد سوم که مورد پسند مرحوم الهی قمشه ای است، رویکرد عرفانی مسئله است که حافظ درباره آن گفته است :
این همه عکس می و رنگ و نگاری که نمود :Gol: یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
هر کدام از این رویکرد ها در باره پیدایش کثرت صحیح می باشد . وجود کثرت و حرکت ، و موجودات به خداوند مستند است ، اما عوارض وجودی و ماهوی آن ها نظیر کثرت های گوناگون و تغیرات و حرکت ها و عوامل دیگری دارد و یا ذاتی آنان و از لازمه وجودشان است و خداوند از آن گونه امور منزه است .
بر اساس رویکرد عرفانی حقیقت نور وجود انسان کامل (ختمی مرتبت) نخستین ظهور نور وجود است که از هستی تجلی نموده و ظاهر شده است .به واسطه برکت فیض وجود او سایر موجودات آفریده شدهاند، گرچه در این باره جای سخن بسیار است، ولی به اختصار به بیان عارف نامدار محیالدین عربی و یک حدیث نورانی اشاره میشود.
ایشان معتقد است حقیقت وجود انسان کامل اولین پدیده و نخستین ظهور هستی غیبی در عالم وجود است، زیرا آن گاه حق تعالى آفرینش جهان را اراده فرمود، از آن اراده الهی، حقیقتی به نام «هباء» که حکیمان از آن به هیولای کل یاد میکنند، تجلی کرد که اولین موجود عالم خلقت است، سپس خداوند با نور خود به سوی آن موجود (هباء) جلوهای فرمود . هیچ چیزی در پذیرفتن آن نور الهی از حقیقت محمدی نزدیکتر نبود، پس وجود او در حقیقت از آن نور الهی است . نزدیکترین فرد به او علی بن ابی طالب است که سرّ انبیا و امام عالمیان است.(2)
این سخن در واقع بازتاب روایتی است که از رسول خدا(ص) نقل شده :
«اولین چیزی که خدا آفرید، نور پیامبر ختمی است که خدا روی او را آفرید، سپس همه چیز را از نور وجود او خلق کرد، آن گاه نور او را چند قسمت کرد، عرش، کرسی، حاملان عرش و ساکنان کرسی را آفرید، سپس نور او را مدتی که خود میداند در مقام حبّ نگاه داشت، سپس از آن قلم،لوح، بهشت را آفرید، سپس مدتی آن نور را در مقام خوف نگاه داشت، آن گاه ملائکه، خورشید و ماه را از او آفرید، سپس آن نور را در مقام رجا نگاه داشت، آن گاه عقل، علم، حلم، عصمت و توفیق را از آن آفرید، بعد مدتی آن نور را در مقام حیا نگاه داشت .سپس با هیبت خود به آن نور نگریست . از تجلیات آن ارواح انبیا و اولیا، شهدا و صالحان را آفرید».(3)
این خلاصه بحث نخستین مخلوق است که در روایات و عرفان اسلامی مطرح شده است (4).
بنابر این کسانی صاحب ولایت تکوینی اند و به اذن الله در عالم تصرف می کنند، تصرف از باب واسطه فیض و مانند آن است، چون انسان کامل و فرشتگان می توانند به عنوان واسطه فیض و مأمور الهی تحت تدبیر حق تعالی در برخی امور مؤثر باشند . (5) از همین باب در قرآن کریم از مدبران امر یاد شده :فالمدبرات امراً؛(6)قسم به فرشتگانی که تدبیر امور می کنند.
در جای دیگر فرمود: فالمقسمات امراً؛(7) قسم به فرشتگانی که قسمت کننده کارهایند.
از این گونه آیات به دست می آید که برخی فرشتگان به عنوان مأموران الهی امور نظام هستی را عهده دارند. این نوعی مأموریت و انجام وظیفه است. اولیای الهی و انسان کامل نیز کارهای شان از همین باب است. بنابر این با وصف نقش انسان کامل در واسطه فیض بودن در وجود و ایجاد همه عوالم خلقت، خداوند علت غیر مباشر در آفرینش هستی است . در نظام خلقت بر اساس مبانی فلسفی علل بسیاری وجود دارد . (8)
بر اساس مبنای عرفانی تعبیر علت مباشر و مانند آن صحیح نیست ،چون با رویكرد عرفانی سخن از تجلی و ظهور هستی است و نه علت و معلول . در این باره که عالم و آدم همه جلوههای اسمای الهیاند ،عارفان بزرگ در این مقوله داد سخن دادهاند. از آن میان امام خمینی گفته است:
اسم آن است که علامت مسمی باشد، و چه چیز است که علامت مسمی نباشد؟ هر چیزی را شما فرض کنید که یک نحوه وجودی دارد، این نحوه ظهوری از اوست، علامتی است از او، منتها اسم به معنای علامت مراتبی دارد:
یکی اسمی است که تمام معنای علامت است،
یکی اسمی است که از او نازلتر است تا برسد به اخیره موجودات.
همه علامت هستند، همه ظهور هستند، ظهور اسم هستند، لکن مراتب دارند. اسم اعلى در مقام ظهور پیامبر اکرم و ائمه(ع) هستند،(9)
در این ارتباط در کتاب «سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی» به تفصیل بحث شده است.
امام خمینی در جای دیگر در تفسیر سوره حمد در ذیل آیة «الله نور السموات و الارض»(10)گفته :
نور آسمان و زمین خدا است، یعنی جلوة خدا است. هر چیزی که یک تحققی دارد ،این نور است. ظهوری دارد، این نور است. انسان هم ظاهر است، نور است. همه موجودات نورند و همه هم نور الله هستند و هیچ موجودی در عالم نداریم که یک نحوه استقلال داشته باشد. هر چیز در زمین و آسمان است. اسم خدا و جلوة اوست و هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد. اسم الله جلوه جامع حق است. یک جلوهای از حق تعالى است که جامع همة جلوههاست. الله جلوه جامع حق است و رحمان و رحیم از جلوه های این جلوه است. اساساً وجود رحمت است و جلوه رحمت الهی است.(11)
بنابر این مقصود از این که عوالم وجود جلوه های اسمای الهیاند، این خواهد بود که ذات حق تعالى با اسم شریف الله که جامع همه اسمای خداوند است، ظهور و جلوه اسما نموده و سایر اسما در اسم الله تجلی کرده است . عالم وجود هر کدام در حد خود جلوهای از اسمی از اسمای خداوند است . از خود هیچ استقلالی ندارد . همه وابسته به اسمای خدا است .
اگر هزاران لامپ در محلی روشن باشد و نور بدهد ،همه آن ها وابسته به مرکز تولید برق هستند. اگر یک لحظه رابط شان با مرکز قطع شود، دیگر جز تاریکی و ظلمت نیست و همه گویا هیچاند. جلوه بودن عوالم وجود نسبت به اسمای الهی از طریق این مثال تا حدودی قابل درک است. اگر یک آن و کم تر از آن ارتباط موجودات با اسمای الهی که جلوه ذات حقاند قطع شود، دیگر هیچاند . هستی ساقط می شوند، از این رو در آموزههای وحیانی از موجودات عالم و پدیدههای آسمانی و زمینی به آیات الهی یاد شده، چون آیت از آن نظر که آیت و نشانه است، سِمتی جز آیت بودن ندارد و گرنه آیت محسوب نمیشود.در این ارتباط سروده نغز بسطامی که با الهام از دعای نورانی عرفه امام حسین گفته شده ،شنیدنی است :
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را :Gol: کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غایب نبودهای که شوم طالب حضور :Gol: پنهان نبودهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من :Gol: با صد هزار دیده تماشا کنم تو را(12)
پینوشتها:
1. الهی قمشه ای ،حکمت الهی ،ح 1 ،ص 300 - 302.نشر انتشارات قزوین، 1363ش.
2. محی الدین عربی، فتوحات مکیه، ج 2، باب 6، ص 227. نشر دار الصادر ،بیروت، بی تا.
3. محمد باقر مجلسی ، بحار، ج 25، ص 21، حدیث 37. نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
4. محمد امین صادقی،پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، ص132، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آیات امام خمینی، 1386ش.
5. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1388ش.
6. نازعات(79) آیه 5.
7. ذاریات(51)آیه 4.
8. مهدی الهی قمشه ، حکمت الهی، ج1 ،ص293 ،نشر انتشارات اسلامی، تهران، 1363 ش.
9. امام خمینی ، تفسیر سوره حمد، ص 121، نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش.
10. نور (24) آیه 35.
11. تفسیر سوره حمد، ص 104.
12. فروغی بسطامی ،دیوان شعر، ص1 ،نشر گنجه ،تهران، 1343 ش.
سلام
پیشاپیش عیدتون مبارک:Rose:
یادمون باشه امشب برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) دعا کنیم
برا همدیگه هم دعاکنیم.خیلیا الان محتاجن به دعا
منم دعاگوی همتون هستم و از خدا میخوام بهترینها رو براتون:Gol:
به نام خدا.
ستایشگر :Gol:
آســــمان فرصت پرواز بلند است ولی __
قصه این هست چه اندازه کبوتر باشــی
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ُاولَئِكَ عَلَيهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
_____
نظرتون چیه ؟ :Gig:
بنـــــی آدم رو اعصــــــاب یکدیگرند
چو عضوی بی پوله در گریز از همند
عشـق یعنـی...!
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سُست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنیبا پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی، سوز نَی، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
شعراز: قیصر امین پور
بدهید روی قبر هایتان ننویسند :
سال های تولد و وفاتتان را،
تا آیندگان ندانند
بی عرضگان این نسل چه کسانی بودند.
ميدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي كرد بهت چي گفت؟
گفت: جايي كه ميري مردمي داره كه تو رو مي شكنند، نكنه غصه بخوري
من همه جا با تو هستم. تو تنها نيستي .....
توي كوله بارت عشق ميزارم كه بگذري
قلب ميزارم كه جا بدي
اشك ميدم كه همراهيت كنه
و مرگ كه بدوني برميگردي پيشم.
این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟
شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟
پرده دانان طریقت در صبوری سوختند
این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟
شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود
عطسه ای فرمود و گفت این جمله ی مشهور کیست!
پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست
راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟
آب نوشان ادّعای خضر بودن می کنند
رنگ پیراهان اینان وصله ی ناجور کیست؟
دست این پاسور بازان هر که دل را داد باخت
دوستان چشم شما در انتظار سور کیست؟
دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود
شیخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کیست؟
این که خضرش خوانده اید، اسکندر مقدونی است
این که دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟
این که بر آن گوش خود بستید، صور محشر است
این که شیطان می دمد دائم در آن شیپور کیست؟
آن که می زد روز و شب پیوسته لاف اختیار
این زمان ترس از که دارد؟ این زمان مجبور کیست؟
بعد طوفان جز کفی در کیسه ی امواج نیست
شاه ماهی های این دریا ببین در تور کیست!
علیرضا قزوه
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
*به حباب نگران لب یک رود قسم،*
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...
"سهراب سپهری"
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:معرفت خداست .
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست
که بدون اکسیژن می سوزد .
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .
از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را
به سوی خود می کشد .
از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .
از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .
از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .
از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست
که ماضی و مضارع ندارد .
از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست
که از راه چشم وارد می شود .
از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست
که درون قلب اثر می گذارد.
از خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم: عشق این است که خودت را نادیده بگیری
آسمان آبی تر
آب آبی تر
من درایوانم رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت :
موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
من ودا می خوانم گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد رعنا هم...
یادتان باشد
هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی
کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویــ ـسنــد !
... ......
بــعـضی از عـهـدهــا را
روی قــلـب هـای هــم مـی نــویــســیـم ...
حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ...
شـکــســتَنــ ِ ـشـان
یـک آدم را مــ ـی شــکند...
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گرد
گاهی با یک کلمه ، یك انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند !!
مراقب بعضی یک ها باشیم ...
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند .
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــتهها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــیکـــار کـــجاست...
*
ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــیمــاند
دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی...
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش
دکمه ی پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود ،اما میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
... هر چه میپرسیدم از خود از خدا
از زمین از اسمان از ابر ها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند
تا شدی نزدیک دورت میکند
کج گشودی دست ،سنگت می کند
کج نهادی پا ی لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من در نماز ودر دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود ..
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل خنده ای بی حوصله
سخت مثل حل صد ها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادیم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا
زود پرسیدم پدر اینجا کجاست
گفت اینجا خانه ی خوب خداست
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست ورویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟
گفت :آری خانه ی او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی ست
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در بارهی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر
مرحوم: قیصــــر امین پور
با صدایی سبز میخواند تو را....
زیر باران آتشی در جان توست....
قمری تنها پی دستان توست
پیله پروانه از دنیا جداست....
زندگی یک مقصد بی انتهاست....
هیچ جایی انتهای راه نیست....
این تمامش ماجرای زندگیست
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...
عیار واقعی بودن تصمیم ان است که دست به عمل بزنیم>>> انتونی رابینز
اجازه نده ترس تو را فلج سازد>>>مارک فیشر
افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی نمیرسند>>>مارک فیشر
منشا همه بیماریها در فکر است>>> ژوزف مورفی
رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است>>>انتونی رابینز
چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد امد>>>ژوزف مورفی
افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند که شرایط ازارشان دهد>>>مارک فیشر
افرادی که زمان را در انتظار شرایط عالی از دست میدهند هرگز موفق نمیشوند>>>مارک فیشر
اعمال ثابت ما سرنوشت ما را تعیین میکند.>>>انتونی رابیتز
هنگامی که تخیلات و منطق در ضدیت با هم قرار بگیرند تخیلات پیروز میشوند>>> مارک فیشر
وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد>>>انتونی رابینز
ترس را از خود بران و با خود بگو من با نیروی شعور خود قدرت انجام هر کاری را دارم>>>ژوزف مورفی
هر کس از قدرت انتخاب برخوردار است پس سلامتی و شادی را انتخاب کند>>>ژوزف مورفی
قانون زندگی , قانون باور است.>>>ژوزف مورفی
اعتقادات ما اعمال افکار و احساسات ما را شکل میدهد>>>انتونی رابینز
با هر تصمیمی تغییری تازه در زندگی اغاز میکنید.>>>انتونی رابینز
برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی سپس با اشتیاق شروع کنی>>>مارک فیشر
اگر نمیدانی به کجا میروی به هیچ کجا نخواهی رسید.>>>مارک فیشر
نبوغ در سادگی نهفته است>>>مونزارت
این روشنی هدف است که به شما نیرو میبخشد>>>انتونی رابینز
در زندگی شکست وجود ندارد بلکه فقط نتیجه موجود است>>>انتونی رابینز
خوشبختي از آن كسي است
كه در فضاي شکرگزاری زندگي كند
چه دنيا به كامش باشد و چه نباشد
چه آن زمان كه مي دود و نميرسد
و چه آن زمان كه گامي برنداشته،خود را در مقصد مي بيند
چرا كه خوشبختي
چيزي جز آرامش نيست
و هر كس كه اين موهبت الهي را دارد
خوشبخت است
اگر درستکار و صادقید، آدمها شما را فریب خواهند داد: با این وجود امین و صادق بمانید
اگر مهربان هستید، آدمها شما را به خودخواهی و غرض ورزی متهم می کنند:
با این وجود مهربان باشیداگر کامیابید، دوستانی بی وفا و دشمنانی واقعی خواهید یافت:
با این وجود موفق باشیداگر به شادی و آرامی برسید، دیگران حسادت می کنند:
با این وجود شاد باشیدآنچه شما سالهایتان را برای بنایش صرف کرده اید، آدمها
یک شبه نابودش می کنند با این حال بنا کنیدنیکی های امروزتان را به فردا فراموش می کنند،
حتی اگر بهترین خود را ایثار کنید باز می گویند
کافی نیست: با این وجود بهترین خود را ایثار کنیددر سنجش نهایی،
قضاوت های ایشان نیست که شما را می سنجدتنها خداست که شما را داوری می کند
پی نوشت:برگرفته از کتاب مادرترزا
قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای
#رجبعلی_خیاط
#در_میان_این_همه_هیــاهو
#سردرگمم
#پروردگارا_امیدم_به_توست
#پروردگارا_ارامش_را_همچون_دانه_های_برف_ارام_و_بیصدا_به_سرزمین_قلب_کسانیکه_برایم_عزیزند_بباران
ﺷـﺒﻬﺎﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﯽ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ,
ﻃﺒﻌﻢ ﺑﻪ ﮔــﻨﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﻋﺎﺩﺕ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ,
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺨﺸﺪ,
ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺒﺨﺸﺪ ﺯ ﺧـﺠﺎﻟﺖ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ...
بعضی ها بااینکه خیاط نیستند، اما خوب وصله هایی به آدم میچسبانند!
وقتی خبری دهانبهدهان بچرخد، حتما بودار میشود؛ چون خیلیها مسواک نزدهاند!
غصّه هایتان را با قاف بنویسید تا هرگز باورشان نکنید! زن ها وقتی میمیرند، گل می شوند. این را از اعلامیه ترحیم فهمیدم! برای اینکه صدای شکستن دلم شنیده نشود با صدای بلند میخندم!
به نام مهربان ترین
به کسانی که پشت سر شما حرف میزنند بی اعتنا باشید،آنها به همانجا تعلق دارند،یعنی دقیقا «پُشْتِ سَــرِ شُمٰا» !
هیچ چیزی را نمی توان به کسی یاد داد، ولی می توان به او کمک کرد
تا پاسخ ها را از درون خود بیابد....
گذشت زمان بر آنها که منتظر می مانند بسیار کند،
بر آنها که می هراسند بسیار تند،
بر آنها که به سر خوشی می گذرانند بسیار کوتاه است.
اگر آدم خوبی با تو بدی کرد،چنان وانمود کن که نفهمیدهای.
او توجه خواهد کرد و مدت زیادی مدیون تو خواهد بود
با هم رشد کنیم...
جالبه !!!
[h=1]مسجد سیار[/h]
یکی از ویژگی های مسجد طراز اسلامی، امکان دسترسی راحت و سریع به آن است تا در اوقات شرعی فرد مومن بتواند وقت نماز در مسجد حاضر شده و اقامه نماز نماید به همین خاطر هم در معماری اسلامی، همواره دقت شده است که مساجد در مرکز شهر ایجاد شود تا همه نقاط شهر نسبت به آن در فاصله یکسانی قرار بگیرند. در مناطق سردسیر و شهرهای کوهستانی که هوا بسیار سرد است و مسیرها طولانی و صعب العبور، تعداد مساجد اندک و امکان دسترسی به آن سخت تر است. این مشکل در کشورهایی که دولت های حاکم بر آنها مخالف با تکثیر نهادهای دینی هستند هم مشاهده می شود. در این میان کشوری همچون مسکو که پایتخت کشور روسیه است، وجود چنین مشکلاتی کاملا محسوس است. شهروندان روسی در رفع مشکلات موجود و فراهم آوردن امکان اقامه نماز اول وقت ایده ای را اجرا کردند که در نوع خود بدیع و تازه است: ایده:
ضرورت ایده:
راه اندازی مساجد سیار بوسیله خودروی شخصی و اتاقک های متحرک در خیابان های شلوغ و بدون مسجد مشروح ایده:
برای اجرایی شدن ایده، می توان سالن داخلی خودروی شخصی و یا اتاقک هایی را که قابل جابه جایی با چرخ هستند، به نمازخانه کوچک با چند تخته موکت و سجاده ، منبع آب تصفیه برای وضو و یک وضوخانه کوچک مجهز نمود. نمازخانه این اتوبوسها گنجایش شش یا هفت نفر را دارد و برای افرادی که خواهان نمازخواندن هستند، ولی مکان مناسبی برای آنها وجود ندارد، ایجاد شده است. از دیگر وسایلی که می توان در این مساجد تدارک دید؛ قبله نما، جانماز و آب تصفیه می باشد.
بسیاری از اوقات شهروندان مسلمان روسی به دلیل مسافت های طولانی درون شهری و نبود مساجد، مجبور بوده اند نماز خود را در منزل قضا نمایند. روشان عباسوف، معاون اول شورای مفتیان روسیه معتقد است اگر چه مساجد سیار نمی توانند جایگزین مناسبی برای مساجد ثابت و فعال باشند اما به دلیل گنجایش کم آنها نوعی رقابت میان نمازگزاران در کسب مکان برای اقامه نماز ایجاد میکند. نمونه اجرا شده ایده:
۱. ساخت مکانی سیار برای عبادت برای نخستین بار، سه سال پیش توسط یهودیان در تعدادی از شهرهای روسیه ایجاد شد و آنها با هدف تشویق یهودیان به ادای آیینهای یهود و آشنایی با آموزههای دین یهودیت این اماکن متحرک را ساختند. ایده ساخت مساجد سیار در موسکو نیز بعد از موفقیت تجربه در شهر «قازان»، پایتخت تاتارستان آمد، اما اجرای این طرح بنا به دلایلی از جمله مشکلات سازماندهی و نیز طبیعت جغرافیایی در شهر مسکو موفقیتآمیز نبود. ۲. شهروندی خوش ذوق و اندونزیایی خودروی شخصی خود را به مسجد سیار تبدیل کرده است. این شهروند ساکن در شهر جاکارتا با نصب یک منبع آب و تعبیه چند تخته موکت در ساعات اوقات شرعی در اماکن پر رفت و آمد توقف کرده و مردم را به برپایی نماز اول وقت تشویق می کند.
حجاب برتر
هر چیزی و هر كاری دارای مراتب عالی، متوسط و ضعیف است و مرتبه عالی آن نیز دارای درجاتی میباشد. حجاب نیز از این امر مستثنا نیست. حَد متوسط و لازم و ضروری آن همان است كه بدن به هر وسیله از نامحرمان (جز مقداری كه استثنا شده) پوشیده باشد؛ ولی مراتب عالی آن این است كه علاوه بر پوشش مناسب توسط چادر كه بهترین پوشش و حجاب است، 1 نكات ریز دیگری نیز مراعات شود كه در ذیل به آنها اشاره میشود:
1. در معرض دید نباشد
از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده كه رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «اَخْبِرُونِیای شَیی ءٍ خَیرٌ لِلنِّساءِ فَقالَتْ فاطِمَةُعلیها السلام أَنْ لا یرَینَ الرِّجالَ وَلا یراهُنَّ الرِّجالُ فَأُعْجِبَ النَّبِی صلی الله علیه وآله وَقالَ اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی؛ 2 به من بگویید كه چه چیزی برای زنان بهتر است؟ [مردم هر كدام جوابی دادند كه پذیرفته نشد. خبر به فاطمه زهراعلیها السلام رسید.] پس فاطمه علیها السلام فرمود: [بهترین چیز برای زنان این است] كه مردان [نامحرم] را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند. پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله خوشحال شد [و جواب او را پسندید] و فرمود: به راستی فاطمه پاره تن من است.»
2. حتی از نابینا
شخص نابینایی وارد خانه حضرت فاطمه زهراعلیها السلام شد. در این هنگام، حضرت خود را پوشاند. پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود: چرا خود را پوشاندی، در حالی كه آن نابینا تو را نمیبیند؟ حضرت فاطمه زهراعلیها السلام در پاسخ عرض كرد: «اِنْ لَمْ یكُنْ یرانی فَاِنِّی اَراهُ وَهُوَ یشَمُّ الرِّیحَ؛ 3اگر نابینا مرا نمیبیند، ولی من كه او را میبینم و وی بو [ی مرا] استشمام میكند.»
3. نزدیكترین حالت به خدا
حضرت فاطمه زهراعلیها السلام در پاسخ به رسول خداصلی الله علیه وآله كه پرسیده بود: زن در چه حالتی به خدا از همه نزدیكتر است؟ اظهار داشت: «اَدْنی ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها اَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِها؛ 4 هنگامی كه زن در خانه میماند، از همه حالات به پروردگارش نزدیكتر است.»
4. پوششهای احتیاطی
علی علیه السلام فرمود: «در یك روز ابری و بارانی خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله در بقیع نشسته بودیم. زنی در حالی كه بر الاغی سوار بود، بر ما گذشت. ناگهان دست حیوان در گودی فرو رفت و زن از پشت حیوان به زمین افتاد. پیامبرصلی الله علیه وآله صورتش را برگرداند. اصحاب عرض كردند:ای رسول خدا! این زن شلوار پوشیده بود [لذا جایی از بدنش آشكار نگردید] . پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله سه مرتبه فرمودند: خدایا! زنانی را كه شلوار میپوشند، مورد لطفت قرار بده! سپس فرمودند:ای مردم! از شلوار استفاده كنید كه پوشش بهتری است و هنگام خارج شدن از منزل، به وسیله شلوار زنانتان را [از نگاه نامحرم] حفظ كنید.» 5
5. از پشت پرده جواب بگویید
قرآن كریم میفرماید: «وَاِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»؛ 6 «چون از زنان پیغمبر متاعی خواستید، از پس پرده بخواهید!»
خوب است زنان با ایمان نیز با مردان نامحرم از پشت پرده سخن بگویند.
از امام خمینی رحمه الله دو مسئله سؤال شد كه:
1. حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست و آیا برای این منظور، پوشیدن لباس بلند آزاد و شلوار و روسری كفایت میكند؟ اصولاً چه كیفیتی در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
آن بزرگوار جواب داد: «واجب است تمام بدنِ زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لباس مذكور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانع ندارد؛ ولی پوشیدن چادر بهتر است و از پوشیدن لباسهایی كه توجه نامحرم را جلب میكند، باید اجتناب شود.» 7
2. با توجه به فرمایش حضرت امام كه فرموده اند: «باید از لباسهایی كه جلب توجه میكند، اجتناب نمایند.» آیا پوشیدن جوراب ضخیم بدون شلوار با این كه حجم بدن از بیرون مشخص و در بعض موارد مهیج است و یا پوشیدن كفشهایی كه در هنگام راه رفتن صدای مهیج دارد، جایز است؟
جواب: از پوشیدن هرگونه لباس مهیج باید خودداری كنند.»
دهخدا جان باری دیگر لغت نامه ات را از سر بنویس و کلمات را از نو معنی کن
بعضی کلمه ها درد دارند و دیگر با خود بار منفی به همراه دارد
بعضی از انها طعم دارند و تعدادی هم بو چند تایی از کلمات احساس دارند و بعضی ها وزن
از نو بنویس
در باره و غم بنویس
بنویس که کلمه ی غم درد دارد و بار منفی با خود به همراه می اورد، طعم زهر و بوی تلخی دارد
مثل بولدوزر احساسات را خرد میکند و سنگینی اش روی قلب امان از کف می برد
دهخدا جان بار دیگر بنویس
از صبر بنویس
از سر سطر بنویس صبر دو نقطه : کمیاب .دستنیافتی .سخت .
هر چه صبر بیشتر، احساس درد بیشتر به قلب نیشتر میزد اما بعد از گذشت زمان با دردت کنار می ایی
دهخدا جان بار دیگر بنویس
پانتومیم نمایش بی صدا که گاهی بی صدا میخنداند ...بی صدا میگریاند و گاهی بی صدا قلبی را میشکند
حکیمی ﺭﺍ ﭘﺮﺳــﯿﺪﻧﺪ: ﭼﻪ موقع ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻨﺎﺳﺐ تر ﺍﺳﺖ؟
..
[SPOILER]
حکیم ﮔﻔﺖ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺷﻮﺩ!!
[SPOILER]ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ نظر ثروت؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ! چرا که ثروت را اعتباری نیست.
[SPOILER]ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ نظر جسم؟
ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ! چرا که جسم را بقا واعتباری نیست
[SPOILER]گفتند: توانا از نظر عقل؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: نه! چرا که عقل زوال دارد و آنرا اعتباری نیست.
[SPOILER]ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: مسخرمون ﮐﺮﺩﯼ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﺭﯼ![/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER][/SPOILER]
سلام
بسیار زیبا و تاثیرگذار !!!:khandeh!: