[FONT="Microsoft Sans Serif"]عاقا من استرس گرفتم... از وقتی گفتم دارم میرم سامرا همش فک میکنم همه کسایی که التماس دعا میگن منظورشون با منه.!
.
احساس واقعی رو نمیشه با شکلک و این حرفا نشون داد...
.
ولی اگه منظورتون با منه که من فقط دارم خجالت می کشم..
.
به خودم میگم ، آخه بدبخت ، تو که آدم نیستی... چجوری می خوای درد و دل چند تا بنده خدا رو به امامشون برسونی...
.
و بازم شرمندگی:Gol:
.
ولی اشکش با شما... پیام رسانیش با من:Gol:
برای خودمم خیلی دعا کنید که یه حال خوبی پیدا کنم و بتونم یه نایب الزیاره خوبی باشم:Gol:
سلام
اگه میشه برای منم دعا کنین...خیلی ممنون
التماس دعا
سلام ممنون پس 400 صلوات باقی مانده. :ok:
دوستان فقط صلواتارو میفرستین دیگه! یا فقط اعلام میکنید؟ :Cheshmak:
مامانا میگن هیچی دختر نمیشه ها. یعنی یه آقا پیدا نشد صلوات بفرسته .
سلام.
با تشکر از تمام افرادی که در این تاپیک برای من دعا کردن
خواستم اطلاع بدم به لطف خدا بالاخره دیروز در روز ولادت امام حسن عسکری، در حرم حضرت شاهچراغ عقد کردیم...
دوستان همچنان التماس دعا دارم
سلام.
با تشکر از تمام افرادی که در این تاپیک برای من دعا کردن
خواستم اطلاع بدم به لطف خدا بالاخره دیروز در روز ولادت امام حسن عسکری، در حرم حضرت شاهچراغ عقد کردیم...
دوستان همچنان التماس دعا دارم
تبریک میگم رفیق.
ولی من نامزدیم بهم خورد.چون ازدواجمون فامیلی بود.مشاور گفت ممکنه مشکل پیش بیاد.ما هم میخایم بهم بزنیم.:Ghamgin:.
منکه دیگه قید ازدواجو میزنم.
سلام دوستان
عاجزانه خواهش میکنم خیلیییییییی برای من دعا کنید
یه درگیری فکری پیدا کردم که داره دیوونم میکنه
شایدم دیوونه شدم
دعا کنید خیر و صلاح پیش بیاد
خیلیییییییییییییییییییی محتاجم به دعا
[FONT=times new roman]ز مردم دل بکن یاد خدا کن [FONT=times new roman]خدا را وقت تنهایی صدا کن [FONT=times new roman]در آن حالت که اشکت می چکد گرم [FONT=times new roman]غنیمت دان و ما را هم دعا کن ...
شکیبا باشید ... خدا بزرگ و کریمه
گاهی فقط باید تسلیم بشیم و همه چیزو به خدا بسپریم
حتی اگر بدم باشیم ، خیرمونو می خواد ...
* توکلت علی الحی الذی لایموت *
* ما شاالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم *
((فان سلاح المومن الدعا.)) ((چرا که اسلحه مؤ من ، دعا است )). ------------------------------------------------------------------------------------------------ باب ان الدعا، سلاح المؤ من ، حدیث ۳، ص ۴۶۸، ج
[FONT=arial]محمد بن على ترمذى، از عالمان ربانى و دانشمندان عارف مسلك بود. در عرفان و طریقت ، به علم بسیار اهمیت مى داد ؛ چنان كه او را "حكیم الاولیاء" مى خواندند. در جوانى با دو تن از دوستانش ، عزم كردند كه به طلب علم روند. چاره اى جز این ندیدند كه از شهر خود ، هجرت كنند و به جایى روند كه بازار علم و درس ، در آن جا گرم تر است. محمد ، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد.مادرش غمگین شد و گفت : اى جان مادر ! من ضعیفم و بى كس و تو حامى من هستى ؛ اگر بروى ، من چگونه روزگار خود را بگذرانم. مرا به كه مى سپارى ؟ آیا روا مى دارى كه مادرت تنها و عاجز بماند و تو دانشمند شوى ؟
[FONT=comic sans ms]
[FONT=arial]از این سخن مادر ، دردى به دل او فرود آمد. ترك سفر كرد و آن دو رفیق ، به طلب علم از شهر بیرون رفتند.
[FONT=arial] [FONT=arial]
مدتى گذشت و محمد همچنان حسرت مى خورد و آه مى كشید. روزى در گورستان شهر نشسته بود و زار مى گریست و مى گفت : من این جا بى كار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتى باز آیند ، آنان عالماند و من هنوز جاهل.
[FONT=arial] [FONT=arial]
محمد ، حال خود را باز گفت.
[FONT=arial] [FONT=arial]
پیر گفت : خواهى كه تو را هر روز درسى گویم تا به زودى از ایشان در گذرى و عالم تر از دوستانت شوى ؟ [FONT=arial] [FONT=arial]
گفت : آرى ، مى خواهم.
[FONT=arial] [FONT=comic sans ms][FONT=arial]
پس هر روز ، درسى مى گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن معلوم شد كه آن پیر نورانى ، خضر (ع) بود و این نعمت و توفیق ، به بركت رضا و دعاى مادر یافته است.
گاهی باید بین کار خوب و خوبتر، خوبتر رو انتخاب کرد هرچند که همون کار خوبتر در تضاد با کارخوب باشه.
فقط کسانی این رو درک میکنن که در موقعیتش قرار گرفته باشند. خواننده ی محترم دعام کن بتونم راه درست رو ادامه بدم. خواننده ی گرامی برام دعا کن که خیلی به دعای برخواسته از قلب پاک و نجیبت نیاز دارم
دمتون گرم . پس اینجوری 1900 تا مونده تا اینجا :Gol::Gol:
سلام
اگه میشه برای منم دعا کنین...خیلی ممنون
التماس دعا
بسمه المعطی
500 صلوات هم سهم
بنده(ان شاالله)
500 تا صلوات برای درخواست بنده هست؟ یعنی شد 1400 تا باقی مانده. درسته؟
بله(ان شاالله)
هو المجیب
ذكر يونسى
شخصى يهودى ، اميرالمؤ منين عليه السلام را راجع به زندانى كه زندانيش را به اطراف زمين گردانيد،
مورد سؤ ال قرار داد. پس آنگاه حضرت فرمود: اى يهودى ! زندانى كه زندانيش را به اطراف زمين سير داد
عبارت است از ماهى معروفى كه يونس عليه السلام در شكمش محبوس گشته بود تا اين كه يونس عليه السلام
در دل تاريكى ها ندا در داد و گفت : لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظالمين كه در اين هنگام خداوند دعايش
را اجابت كرد و به ماهى فرمان داد تا او را از شكم خود بيرون افكند. سپس ماهى وى را بر ساحل دريا انداخت .
منبع: نور على نور، ص 133.
منم 400 تا صلوات میفرستم ان شالله مشکلتون هرچه زودتر حل شه!
[h=2]دعا برای دیگران را بر دعای خویش مقدم بدارید صدچندان مستجاب گردد.[/h]

خداوندا حاجت همه دوستان براورده کن
ما هیچی نمیخوایم
ان شاالله من هم 600 تا.. باشد که قبول افتد
برای من دعا کنید لطفا .. دوست ندارم دست خالی برگردم
سلام ممنون پس 400 صلوات باقی مانده. :ok:
دوستان فقط صلواتارو میفرستین دیگه! یا فقط اعلام میکنید؟ :Cheshmak:
مامانا میگن هیچی دختر نمیشه ها. یعنی یه آقا پیدا نشد صلوات بفرسته .
سلام بچه ها. خواهش می کنم برای من یه دعای ریز بکنید . خواهشا خیلی کارم گیر کرده.
سلام
400 تا صلوات آخر هم سهم من:)
سلام.
با تشکر از تمام افرادی که در این تاپیک برای من دعا کردن
خواستم اطلاع بدم به لطف خدا بالاخره دیروز در روز ولادت امام حسن عسکری، در حرم حضرت شاهچراغ عقد کردیم...
دوستان همچنان التماس دعا دارم
دوستان عزیز، برای من خیلی خیلی خیلی دعا کنید
خواهشا فقط در حد یک صلوات
خیلی فوری نیازمندم
تبریک میگم رفیق.
ولی من نامزدیم بهم خورد.چون ازدواجمون فامیلی بود.مشاور گفت ممکنه مشکل پیش بیاد.ما هم میخایم بهم بزنیم.:Ghamgin:.
منکه دیگه قید ازدواجو میزنم.
سلام ممنونم میشم برا منم دعا بفرمائید
سلام دوستان
عاجزانه خواهش میکنم خیلیییییییی برای من دعا کنید
یه درگیری فکری پیدا کردم که داره دیوونم میکنه
شایدم دیوونه شدم
دعا کنید خیر و صلاح پیش بیاد
خیلیییییییییییییییییییی محتاجم به دعا
سلام دوستان خواهش میکنم برام دعا کنید. خیلی حالم بده به دعای تک تک شما نیاز دارم.
سلام و عرض ادب
ممنون از دعای خوبتون...
ان شالله
خسته ام از دنیایی بی رحم و خدایی بی رحم تر
خدایا حداقل راحتم کن [FONT=arial black]
آمین
التماس دعا
[FONT=times new roman]ز مردم دل بکن یاد خدا کن

[FONT=times new roman]خدا را وقت تنهایی صدا کن
[FONT=times new roman]در آن حالت که اشکت می چکد گرم
[FONT=times new roman]غنیمت دان و ما را هم دعا کن ...
:geryeh::geryeh::geryeh:
سلام
اگه میشه برای منم دعا کنید،محتاجم به دعاتون :Gol::Gol::Gol:
الهی
أَخرِجنا من ذُلِّ معصیتِکَ إِلی عِزِّ طاعتِک
پروردگارا، ما را از پستی و خواری گناه
به سوی عزّت و سربلندی فرمانبرداری
از خویش خارج بفرما.
هی نوشتم هی پاک کردم
هی نوشتم هی پاک کردم
هجوم درد انقدر زیاده که نفسم بالا نمیاد
فقط اشک گوله میشه از چشام میچکه پایین
هر کی خوند این پستمو
میشه دعام کنه غم از دلم پاک شه
پاکم نشد اشکال نداره حداقل یکم سبک شه
لطفا
هی نوشتم هی پاک کردم
هجوم درد انقدر زیاده که نفسم بالا نمیاد
فقط اشک گوله میشه از چشام میچکه پایین
هر کی خوند این پستمو
میشه دعام کنه غم از دلم پاک شه
پاکم نشد اشکال نداره حداقل یکم سبک شه
لطفا
آبجی جون غصه نخور انشا.. هرچی غم و غصه داری زودتر برطرف میشه:ok::ok::ok:
شکیبا باشید ... خدا بزرگ و کریمه
گاهی فقط باید تسلیم بشیم و همه چیزو به خدا بسپریم
حتی اگر بدم باشیم ، خیرمونو می خواد ...
* توکلت علی الحی الذی لایموت *
* ما شاالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم *
انشالله به حق ابروی فاطمه زهرا خداوند مشکلات همه رو من جمله شما رو حل کنه و شاهد خوشحالی تون باشیم
التماس دعا
سلام
منم دعا کنین
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
((فان سلاح المومن الدعا.)) ((چرا که اسلحه مؤ من ، دعا است )).
------------------------------------------------------------------------------------------------
باب ان الدعا، سلاح المؤ من ، حدیث ۳، ص ۴۶۸، ج
[FONT=arial]محمد بن على ترمذى، از عالمان ربانى و دانشمندان عارف مسلك بود. در عرفان و طریقت ، به علم بسیار اهمیت مى داد ؛ چنان كه او را "حكیم الاولیاء" مى خواندند. در جوانى با دو تن از دوستانش ، عزم كردند كه به طلب علم روند. چاره اى جز این ندیدند كه از شهر خود ، هجرت كنند و به جایى روند كه بازار علم و درس ، در آن جا گرم تر است. محمد ، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد.مادرش غمگین شد و گفت : اى جان مادر ! من ضعیفم و بى كس و تو حامى من هستى ؛ اگر بروى ، من چگونه روزگار خود را بگذرانم. مرا به كه مى سپارى ؟ آیا روا مى دارى كه مادرت تنها و عاجز بماند و تو دانشمند شوى ؟
[FONT=comic sans ms]
[FONT=arial]از این سخن مادر ، دردى به دل او فرود آمد. ترك سفر كرد و آن دو رفیق ، به طلب علم از شهر بیرون رفتند.
[FONT=arial] [FONT=arial]
مدتى گذشت و محمد همچنان حسرت مى خورد و آه مى كشید. روزى در گورستان شهر نشسته بود و زار مى گریست و مى گفت : من این جا بى كار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتى باز آیند ، آنان عالماند و من هنوز جاهل.
[FONT=arial]ناگاه پیرى نورانى بیامد و گفت : اى پسر!چرا گریانى ؟
[FONT=arial] [FONT=arial]
محمد ، حال خود را باز گفت.
[FONT=arial] [FONT=arial]
پیر گفت : خواهى كه تو را هر روز درسى گویم تا به زودى از ایشان در گذرى و عالم تر از دوستانت شوى ؟
[FONT=arial] [FONT=arial]
گفت : آرى ، مى خواهم.
[FONT=arial] [FONT=comic sans ms][FONT=arial]
پس هر روز ، درسى مى گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن معلوم شد كه آن پیر نورانى ،
خضر (ع) بود و این نعمت و توفیق ، به بركت رضا و دعاى مادر یافته است.
برای من و دوستانم خداوندا
واقعا گاهی اوقات کار درست انجام دادن خیلی سخته!!!
گاهی باید بین کار خوب و خوبتر، خوبتر رو انتخاب کرد هرچند که همون کار خوبتر در تضاد با کارخوب باشه.
فقط کسانی این رو درک میکنن که در موقعیتش قرار گرفته باشند. خواننده ی محترم دعام کن بتونم راه درست رو ادامه بدم. خواننده ی گرامی برام دعا کن که خیلی به دعای برخواسته از قلب پاک و نجیبت نیاز دارم
:Gol::Gol::Gol: