دلیل نجس بودن کفار از نظر اسلام چیست؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل نجس بودن کفار از نظر اسلام چیست؟

دلیل نجس بودن کفار از نظر اسلام چیست؟آیا این توهین به آنهاست؟

با اجازه از جناب محمد من یک سوال به سوال ایشان اضافه کنم .آیا یهودیان و مسیحیان جزء کافران به حساب می آیند؟یا منظور از کافران کسانی هستند که اصلا دین ندارند؟

با سلام خدمت همه عزیزان من چون محکوم بخ کپی پیست می باشم پاسخ این سوال رو ندادم ولی خب الان دیدم کسی حتی به قول معروف زحمت کپی کردن جوابشم نمیدهد به خود با اجازه عزیزان پاسخش رو خدمتون قرار میدهم امیدوارم جرم بنده را به بزرگی خود ببخشید

دلايل نجاست ذاتى مشركان

1 - آيه شريفه سوره توبه: انما المشركون نجس.
نحوه دلالت
نقد دلالت
2 - آيه شريفه سوره انعام: كذلك يجعل الله الرجس على الذين لايؤمنون.
نحوه دلالت
نقد دلالت
3 - احاديث دلالت كننده بر نجاست اهل كتاب و اولويت مشركان
نقد دلالت
4 - اجماع
نقد اجماع
نجاست مشركان دليل تازه‏اى علاوه برادلّه نجاست اهل كتاب ندارد، بلكه همان ادلّه با اندكى تفاوت، در اين حكم مورد استدلال فقيهان قرار گرفته است. به همين سبب، نقل و نقد آن‏ها به صورت مختصر و با اشاره به مباحث «دلايل نجاست اهل‏كتاب» انجام مى‏گيرد. دلايل مزبور عبارت است از:

1 - آيه شريفه سوره توبه: انما المشركون نجس.(1)

نحوه دلالت

معناى لفظ «نجس» روشن است؛ زيرا مقصود همان حكم فقهى نجاست است و قرآن به صراحت، مشركان را نه تنها «نجس» بلكه عين و مجسمه نجاست شمرده و لذا به جاى استعمال كلمه مشتق «نَجِس» مصدر «نَجَس» را به كار برده است؛ مثل اين‏كه بگويند «زيد عدل».

نقد دلالت

در آغاز فصل دوم به طور مبسوط توضيح داده شد كه مفهوم «نجاست مصطلح فقهى» مفهوم شرعى و فقهى مستحدثى است و اختصاص لفظ «نجس» به اين مفهوم از قرن‏هاى سوم و چهارم به بعد شروع شده است و در قرن‏هاى اوليه، به‏ويژه در عصر حيات پيامبر اكرم(ص) و نزول آيات قرآن رايج و منصرف به اين مفهوم نبوده است. بلكه معمولاً در معناى لغوى خود كه «پليدى و كثيفى» است، به كار رفته است. به اين دليل، هرگاه در نصوص آيات و روايات اين واژه بدون قرينه‏اى خاص بر اراده مفهوم فقهى به كار رفته باشد، مثل آيه مزبور، اصولاً بايد بر معنى لغوى آن حمل شود (ادلّه و شواهد اين معناى لغوى در فصل گذشته آمد). بنابراين، آيه شريفه فوق حتى به اعتراف بسيارى از فقهاى قائل به نجاست مشركان، دلالتى بر نجاست فقهى مشركان ندارد، بلكه مقصود همان پليدى اعتقادى و خبث روحى آنان است.

2 - آيه شريفه سوره انعام: كذلك يجعل الله الرجس على الذين لايؤمنون.(2)

نحوه دلالت

رجس به معناى پليدى وناپاكى و نجاست مصطلح فقهى است و خداوند به طور صريح غير مؤمنين را نجس دانسته است و مطمئناً مشركان را نمى‏توان مؤمن ناميد؛ زيرا به توحيد و رسالت حضرت محمد (ص) ايمان ندارند.

نقد دلالت

در فصل دوم از نحوه دلالت و نقد آن به طور مبسوط سخن گفته شد و توضيح داده شد كه واژه «رجس» نه تنها درلغت و عرف به معناى «پليدى و كثيفى» است، بلكه در اصطلاح قرآن واحاديث نيز اغلب به همين معنا به كار برده مى‏شود، مانند انما الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان، و ده‏ها آيه ديگر كه همه آن‏ها مورد بحث قرار گرفت. مطابق قواعد و موازين اصول فقه، هرگاه لفظى در نصوص، فاقد قرينه بر معناى خاصى باشد، بايد بر معناى رايج حمل شود.

3 - احاديث دلالت كننده بر نجاست اهل كتاب و اولويت مشركان

احاديث متعددى كه در فصل گذشته بيان شد، برنجاست ذاتى اهل كتاب دلالت داشت. هنگامى كه اهل كتاب كه پيرو اديان آسمانى و معتقد به توحيد و يگانگى خدا و نبوت و رسالت برخى از انبياى الهى و كتب آسمانى هستند، نجس باشند، به طريق اولى‏ مشركانى كه همه اين اصول را منكرند، نجس خواهند بود.

نقد دلالت

در صورتى كه دلالت آن احاديث بر نجاست ذاتى اهل كتاب روشن بود و احاديث دلالت كننده برطهارت ذاتى آنان با اين دسته معارضه نمى‏كرد و منجربه توجيه اين دسته نمى‏شد، اين استدلال صحيح به نظر مى‏رسيد و بايد اولويت دلالت اين احاديث بر نجاست ذاتى مشركان پذيرفته مى‏شد، ليكن در فصل گذشته توضيح داده شد كه اولاً، اكثر يا هيچ كدام از آن روايات دلالت صريحى بر نجاست ذاتى اهل كتاب ندارند، بلكه درصدد بيان نهى از مصافحه و هم غذايى و هم‏خوابى و ... با آن‏ها هستند؛ لذا ممكن است به نجاست عارضى يا پليدى معنوى آن‏ها اشاره داشته و نهى موجود در آن احاديث، نهى تنزيهى و كراهتى باشد. ثانياً، برفرض اين‏كه دلالت اين احاديث بر نجاست ذاتى پذيرفته شود، مقتضاى جمع عرفى بين اين دو دسته، حمل دسته اول برنهى تنزيهى و كراهتى بود، كه مورد قبول اكثر فقيهان شيعه و سنى، بلكه بسيارى از قائلان به نجاست ذاتى اهل كتاب قرار داشت. بنابراين، احاديث مزبور هرگز بر نجاست ذاتى اهل كتاب دلالت نداشته تا به دليل اولويت حاكى از نجاست كافر غير كتابى باشد.

4 - اجماع

گر چه اتفاق نظر قاطع فقهاى شيعه برنجاست ذاتى اهل كتاب، با نقل قول‏هاى مخالف از سوى تنى چند از فقهاى متقدم، مانند ابن جنيد و ابى عقيل و شيخ طوسى و مانند آن‏ها مواجه بود، حكم «نجاست مشركان» مورد اتفاق نظر فقهاى‏شيعه - از قدما و متأخران - است، و احدى از فقهاى شيعه به طهارت مشركان فتوا نداده است.
البته روشن است كه ادعاى اتفاق نظر صرفاً محدود به فقيهانى است كه در اين مسئله فتوا داده و فتواى آنان به دست ما رسيده است. اما در مورد فقيهانى كه فتواى خويش را در اين مسئله اظهار نكرده و يا در تاريخ و كتب فقهى ثبت نشده و به دست ما نرسيده، ادّعايى نمى‏توان كرد، و اين اشكالى است كه بر همه ادعاهاى اجماع يا اتفاق نظر وارد است و كم‏تر به آن توجه مى‏شود. به هر حال، اين اتفاق نظر گسترده كه غالباً از آن به اجماع ياد مى‏شود و مقبول عرف فقيهان شيعه شناخته شده، نشانگر ريشه دار بودن اين حكم و كاشف از موافقت ائمه معصومين (ع) است، چرا كه حتماً اين فقيهان بزرگ اين حكم را سينه به سينه از نسل‏هاى گذشته دريافت كرده و آنان نيز از اصحاب ائمه(ع) اخذ كرده و اصحاب نيز حتماً آن را از ائمه معصومين (ع) دريافت نموده‏اند. بنابراين، گرچه دلايل ارائه شده از سوى اين فقيهان برحكم نجاست مشركان ناقص باشد، امّا اجماع آن‏ها كاشف از آن است كه آنان اين حكم را ازطريق معتبرترى سينه به سينه از ائمه (ع) دريافت كرده‏اند.

نقد اجماع

اولاً، موضوع «نجاست ذاتى مشرك و كافر» تا پيش از شيخ طوسى اصلاً مورد بحث و توجه فقها نبوده است تا در باره آن نظر دهند يا بر آن اجماع كنند. از سويى سكوت آنان هم نمى‏تواند دليل اعتقاد آن‏ها به نجاست ذاتى مشركان باشد. آرى، اكثر فقها فتاوايى صادر كرده‏اند كه به فتواى نجاست اهل كتاب و مشركان و كافران نزديك است؛ به عنوان مثال نهى از مصافحه و هم غذايى و هم‏خوابى و لزوم شستن دست‏ها پس از مصافحه با يهودى و نصرانى و لزوم شستن ظرف‏هاى آنان، اما نمى‏توان اين فتاوا را دليل اعتقاد آن‏ها به نجاست ذاتى كافران دانست؛ زيرا ممكن است اين فتاوا ناشى از اعتقاد به آلودگى ظاهرى و عارضى كافران به نجاسات ديگر، مثل بول و شراب و ميته و امثال آن باشد.
ثانياً، ادعاى اجماع همه فقهاى شيعه در طول تاريخ، برنجاست ذاتى مشركان صحيح نيست؛ زيرا تنى چند از فقهاى قرون متأخر و معاصر - كه اسامى آن‏ها در صفحات بعد خواهد آمد - نه تنها به نجاست ذاتى مشركان فتوا نداده‏اند، بلكه به‏طور صريح مخالفت و نپذيرفتن اين فتوا و بطلان همه ادله ذكر شده را برنجاست مشركان اعلام كرده‏اند، هر چند از سويى خود نيز در فتوا احتياط نموده و اغلب به طهارت آنان فتواى صريح نداده‏اند. بنابراين، نمى‏توان از مخالفت آن‏ها با ادلّه و فتوا به نجاست، موافقت ائمه(ع) با نجاست مشركان را كشف كرد.
ثالثاً، بر فرض وجود اجماع و اتفاق آراى همه فقهاى شيعه، اين گونه اجماع ها درفقه شيعه حجيت شرعى ندارد؛ زيرا اعتبار اجماع نزد شيعيان تعبدى نيست، بلكه به دليل كاشفيت آن از قول معصوم است و هنگامى مى‏تواند كاشف باشد كه «مدركى» يا «محتمل المدركيّة» نباشد؛ در اين صورت احتمال داده مى‏شود كه اجماع كنندگان با استناد به همين ادلّه ناقص يا كامل اين فتوا را انتخاب كرده باشند، نه درپى تلقّى سينه به سينه از نسل‏هاى گذشته. با وجود اين احتمال، ديگر نمى‏توان آن اجماع را كاشف از قول معصوم(ع) دانست، و حال آن‏كه اجماع مزبور يا مدركى است يا محتمل المدركية؛ زيرا بسيارى از اجماع كنندگان براى اثبات فتواى خويش به همين دلايل چندگانه استدلال كرده‏اند.
رابعاً، شهيد آيت اللَّه صدر مى‏فرمايد: اگر اجماع كاشف از رأى ائمه معصومين(ع) باشد، پيامبراكرم (ص) نيز بايد مسلمانان و اصحابش را از اختلاط با مشركان برحذر مى‏داشت، اما مسلمانان در آن دوران، به ويژه پس از صلح با مشركان، با خويشاوندان خود اختلاط داشتند و اگر اين اختلاط موجب سرايت نجاست ذاتى آنان به مسلمانان مى‏شد، لازم بود آن حضرت آنان را از اين مسئله مورد ابتلا آگاه سازد و بارها آن‏ها را برحذر دارد. حال اين‏كه هيچ نهى‏اى از آن حضرت نرسيده است و انگيزه‏اى بر مخفى نگه‏داشتن اين گونه احاديث نبوى هم از سوى اهل سنت وجود نداشته است.
1 - توبه (9) آيه 28.
2 - انعام (6) آيه 125.

آبی;6960 نوشت:
با اجازه از جناب محمد من یک سوال به سوال ایشان اضافه کنم .آیا یهودیان و مسیحیان جزء کافران به حساب می آیند؟یا منظور از کافران کسانی هستند که اصلا دین ندارند؟

کافِر به کسی گفته می‌شود که دارای دین به خصوصی نباشد . در اصل کسی است که آیات و نشانه‌های خدا را انکار می‌کند . در قدیم زندیق هم می‌گفتند.

از نظر اسلام:
۱- توضیح المسائل آیت الله خمینی
کافر یعنی کسی که منکر خدا است,و موجودیت خدای که خالق دنیا باشد را نیز منکر باشد.

جناب گمنام چند روزی است که من این سوال را مطرح کرده ام اما جوابی نیافته ام مهم پاسخ صحیح به سوال است نهایت امر این است که اگر جواب شما مشکلی داشت کارشناسان محترم باید اشکالش را بگویند حال به چه طریقی این جواب را داده اید فکر نمیکنم مهم باشد.

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام

فقهای شیعه در بارۀ نجاست کفار تقریبا اتفاق نظر دارند؛ اما نسبت به اهل کتاب بعضی از فقها آنان را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند؛ یعنی بدانیم که او با نجاسات، تماس بدنی نداشته و از آنها استفاده هم نکرده است، دیگر نجس نیست.
استدلال به آیه « انما المشرکون نجس ..» در مورد نجاست کافر محل بحث و نظر است. برخی از علما همچون علامه طباطبایی و حضرت آیت الله مکارم شیرازی بر این باورند که این آیه دلالت بر نجاست کفار ندارد. در تفسیر نمونه و المیزان این چنین آمده:
"نجس " بر وزن (هوس ) معنى مصدرى دارد، و به عنوان تأكید و مبالغه به معنى وصفى نیز به كار مى رود.
"راغب" در كتاب "مفردات" درباره معنى این كلمه مى گوید: (نجاست و نجس ) به معنى هر گونه پلیدى است و آن بر دو گونه است ، یک نوع پلیدى حسى ، و دیگرى پلیدى باطنى است .
و "طبرسى " در "مجمع البیان " مى گوید: به هر چیزى كه طبع انسان از آن متنفر است نجس گفته مى شود.
به همین دلیل این واژه در موارد زیادى به كار مى رود كه مفهوم آن یعنى نجاست و آلودگى ظاهرى وجود ندارد، مثلا دردهائى را كه دیر درمان مى پذیرد، عرب نجس مى گوید، اشخاص پست و شرور با این كلمه توصیف مى شوند، پیرى و فرسودگى بدن را نیز نجس مى نامند.
و از اینجا روشن مى شود كه با توجه به آیه فوق به تنهائى نمى توان قضاوت كرد كه اطلاق كلمه "نجس " بر مشركان به این خاطر است كه جسم آنها آلوده است ، همانند آلوده بودن خون و بول و شراب و یا اینكه به خاطر عقیده بت پرستى یک نوع آلودگى درونى دارند. و به این ترتیب براى اثبات نجاست كفار به این آیه نمیتوان استدلال كرد، بلكه باید دلائل دیگرى را جستجو كنیم.

اما آیا نجس دانستن کافر توهین به شخصیت و شعور او است؟

قبل از پرداختن به پاسخ سؤال توجه به دو نکته لازم است:
الف: در تمام ادیان و مذاهب و حکومت ها و اجتماعاتی که بر اساس نظم و برنامه استوار است یک سری مقررات و قوانینی وجود دارد که جهت پشتوانه و ضمانت اجرایی آن، پاداش ها و مجازات هایی در نظر گرفته شده است که لازم و ضروری به نظر می رسد و بدون آن اجتماع و جامعه به هرج و مرج و بی نظمی کشیده می شود.
ب: در جایی که برای مجرم و گناهکار، مجازات و کیفری در نظر گرفته می شود طبعا مصلحت جامعه و اجتماع و نوع مردم در نظر گرفته شده است نه شخص مجرم؛ مثلا وقتی کسی نظم جامعه را به هم می زند و آشوب به پا می کند در این صورت برای مصلحت جامعه و اجتماع، این شخص دستگیر شده و روانۀ زندان می شود گرچه این نوع برخورد با او توهین به شعور، شخصیت، اختیار و آزادی به حساب می آید ولی هیچ عاقل منصفی به این نوع برخورد اعتراض نمی کند.
با توجه به این دو مقدمه می گوییم:

1.حکم به نجاست کفار اگر چه ممکن است مستند به پلیدی فکر و روح و روان کافر باشد ولی در ظاهر، حکم به قطع کردن بعضی از روابط با کافر است که مسلمان را از این که از هر جهت با بیگانه یگانه شود و تحت تأثیر افکار و عادات و اخلاق کفار قرار بگیرد مصونیت می دهد و استقلال او را حفظ می نماید.
به بیان دیگر، دلیل حکم اسلام به نجاست کفار را می توان امری سیاسی دانست و گفت که هدف از این حکم آن است که در حد امکان، مانعی برای معاشرت مسلمانان با آنها ایجاد شود تا از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آید .
2. این حکم نظیر یک کیفر و مجازات است؛ چون کفر به خدا و به احکام خدا از نظر اسلام بزرگترین جرم است و کافر، سزاوار این کیفر است؛ چنانچه در مورد فسّاق و مرتکبان گناهان کبیره؛ مانند شارب الخمر، دزد، ستمگر ، رباخوار و از این قبیل گناهان، نیز در مقررات اسلامی محرومیت هایی هست، مثل این که شهادتشان مقبول نمی شود و از مناصبی که شرط آن عدالت است، محروم می گردند.
موفق باشید:Gol:



سعید;140572 نوشت:
حکم به نجاست کفار اگر چه ممکن است مستند به پلیدی فکر و روح و روان کافر باشد ولی در ظاهر، حکم به قطع کردن بعضی از روابط با کافر است که مسلمان را از این که از هر جهت با بیگانه یگانه شود و تحت تأثیر افکار و عادات و اخلاق کفار قرار بگیرد مصونیت می دهد و استقلال او را حفظ می نماید.

سلام
گذشته از بحث فقهی آنچه که امروز باید در فضای فرهنگی بر آن تاکید شود آلودگی اندیشه کافر است چه اینکه امروز دنیا جولانگاه اندیشه هاست لذا مراقبت از اندیشه دینی و احتیاط کامل در نزدیک شدن به اندیشه کفار که آثار زیادی هم در این عصر برجا گذاشته و دارد اصل است .
موفق باشید

دلیل نجس بودن یک نوزادی که از پدر و مادر کافر به دنیا می آید و هنوز بچه است چیست او که هنوزی دینی انتخاب نکرده به سن تکلیف نرسیده

بسم الله الرحمن الرحیم

ذوالفقار;205787 نوشت:
دلیل نجس بودن یک نوزادی که از پدر و مادر کافر به دنیا می آید و هنوز بچه است چیست او که هنوزی دینی انتخاب نکرده به سن تکلیف نرسیده

با سلام و تشکر
فرزند کافر ملحق به خود او می شود همچنانکه فرزند مسلمان در حکم مسلمان است. درست است که فرزند نوزاد هنوز به بلوغ فکری نرسیده است اما از آنجایی که در بستر کفر یا اسلام ظهور و رشد پیدا می کند، در حکم کافر یا مسلمان خواهد بود.

موفق باشید
موضوع قفل شده است