هدف و دلیل و نحوه آغاز مکمل کردن دو موجود رانده شده از درگاه پروردگار و دلایل آن
تبهای اولیه
دو موجود یا مخلوق خداوند همزمان رانده شدن لوسیفر و آدم که گناه ادم بیشتر از لوسیفز بود لوسیفر علت برتری راخواستار شد جواب گرفت از خالق تا این زمان رانده نشده بود پس رفت تو کار اثبات درست نبودن جواب خالق وادم مجبور به نافرمانی کرد . حا لا که ادم از فرمان مستقیم خالق سرپیچی کرده لوسیفر نزد خالق میره و درخواست اعلام مجدد موجود برترش را میکند ......................
تا اینجا رو منطق قبول میکنه حالا مگه میشه لوسیفر رو برونه ولعنت کنه ولی ادمی رو که کناهکارتر بوده بهش لطف کنه؟ که نمیشه اگه میشد عدالتش نابود میشد هر دو موجودشن هر دو خطا کردن چه بسا ادم بیشتر بعد مگه هم نوع های لوسیفر می پزیرفتن دیگه ادمو به عنوان برتر خداوند هم دیگه نمی تونه بگه برتره چونت اون کاری رو که گفته بود نکنه کرد پس چی میشه چه طوری ارامشو بر میگردونه ..........
من برام مهمه که جواب مبلغ های شیعه را بدونم و دیگر فرقه ها رو تا بفهمم کدوم جوابشون منطقی تره منتظر جواب هستم
دو موجود یا مخلوق خداوند همزمان رانده شدن لوسیفر و آدم که گناه ادم بیشتر از لوسیفز بود لوسیفر علت برتری راخواستار شد جواب گرفت از خالق تا این زمان رانده نشده بود پس رفت تو کار اثبات درست نبودن جواب خالق وادم مجبور به نافرمانی کرد . حا لا که ادم از فرمان مستقیم خالق سرپیچی کرده لوسیفر نزد خالق میره و درخواست اعلام مجدد موجود برترش را میکند ......................
تا اینجا رو منطق قبول میکنه حالا مگه میشه لوسیفر رو برونه ولعنت کنه ولی ادمی رو که کناهکارتر بوده بهش لطف کنه؟ که نمیشه اگه میشد عدالتش نابود میشد هر دو موجودشن هر دو خطا کردن چه بسا ادم بیشتر بعد مگه هم نوع های لوسیفر می پزیرفتن دیگه ادمو به عنوان برتر خداوند هم دیگه نمی تونه بگه برتره چونت اون کاری رو که گفته بود نکنه کرد پس چی میشه چه طوری ارامشو بر میگردونه ..........
من برام مهمه که جواب مبلغ های شیعه را بدونم و دیگر فرقه ها رو تا بفهمم کدوم جوابشون منطقی تره منتظر جواب هستم
با سلام خدمت شما دوست گرامی
لوسیفر یک نام با ریشه لاتینی است و در متون اسلامی، از نام شیطان استفاده می شود. از همین رو ما نیز از تعبیر شیطان استفاده می کنیم. برای پاسخ به اینکه هر دوی انسان و شیطان مرتکب خطا شدند، چرا انسان به مقام والا رسید ولی شیطان رجیم و رانده شد، باید به یک نکته مهم توجه کرد:
- امر ارشادی و امر تکلیفی
یکی از تفاوت ها بین مورد حضرت آدم و شیطان در این است که امری که نسبت به انسان وجود داشت، اصطلاحا امر ارشادی بود، در حالیکه امری که نسبت به شیطان وجود داشت، امر تکلیفی بود.
امر ارشادی: امری است که هدف از آن، بیان نتیجه یک فعل است. معنای این امر این است که اگر فعلی خاص انجام شود، نتیجه مخصوص به خود خواهد داشت. به طور مثال وقتی دکتر به فرد مریض بگوید که مثلا نوشابه نخور، معنای این امر این نیست که خوردن نوشابه، معصیت است. بلکه معنای چنین امری، این است که خوردن نوشابه نتیجه ی نامناسبی (به طور مثال تشدید مریضی) را در بر خواهد داشت.
امر تکلیفی: امری است که در آن، هدف انجام دادن فعلی خاص است و انجام ندادن آن، موجب عقوبت می شود. به طور مثال وقتی از سوی خداوند امری می شود مبنی انجام دادن فعلی خاص و بیان می شود که اگر آن فعل انجام نشود، عذاب خواهد داشت، این امر، امر تکلیفی است.
در مورد امر خداوند به انسان، امر به گونه ای بود که خداوند فرمود، خوردن از آن شجره ممنوعه، نتیجه نامناسبی خواهد داشت. آدم در اثر وساوس شیطان، این کار را انجام داد و به سرنوشت بد آن، یعنی هبوط دچار شد. اما شیطان به امر مشخص خداوند که سجده بر انسان بود، تمکین نکرد و فهم خود را از دستور الهی بالاتر دانست. در این حالت مورد عقوبت قرار گرفت.
بنابراین، دو امر متفاوت در مورد حضرت آدم و شیطان وجود داشت. و این دو نفر، دو حالت متفاوت را داشتند. تخلف از امر تکلیفی موجب معصیت و رانده شدن می شود (مسئله ای که در مورد شیطان وجود داشت) ولی تخلف از امر ارشادی، معصیت تلقی نمی شود بلکه صرفا دچار شدن به وضعیت نامناسب را رقم می زند که اگر چه مطلوب نیست ولی به معنای معصیت کردن نیست.
با توجه به این مسئله، تفاوت میان شیطان و حضرت آدم (ع) روشن می شود. زیرا فرد نخست، مرتکب معصیت شده است و از آن توبه نیز نکرده ولی فرد دوم صرفا امر ارشادی را توجه نکرده است و اگرچه بهتر بود که این کار نمی کرد و به آن توجه می کرد (از همین رو ترک اولی کرده است) ولی به معنای معصیت نیست.
موفق باشید
برای اطلاع بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:
تفسیر موضوعی قرآن کریم، جلد 6 (سیره پیامبران) اثر آیت الله جوادی آملی، نشر اسراء
ممنون از وقتتون
من از کلمه لوسیفر استفاده کردم تا دیگر مخاطبین اون با شیاطینی همچون هواس خود انسان و.. اشتباه گرفته نشود.
در مورد پاسخ شما 2 موضع حل نشده باقی موند. یک انسان رانده نشد پس این زمینی که ما در اون زندگی میکنیم همون سرزمین اولیه و بهشت هست وابلیس از اینجا رانده شد پس در زندگی ما نقشی ندارد.
موضوع دوم بحس امر ارشادی وامر تکلیفی . که امر ارشادی از نظر لغتی اصلا معنی نداره امر یعنی دستور ودر بحس خداوند یعنی تکلیف . حال این طبقه بندی مورد استفاده جنابعالی کلا مشکل داره ولی مفهوم اینه (اگر غلط بود بفر مایید)
من با مثل فرضی بیان نمی کنم واقعییت را میگم بحس اصول دین که همان تکلیف هر مسلمان است اگر فردی تکلیف خود را بپزیرد ومسلمان شود هدف دارد که تکامل وبا اون سعادت گفته شده است در اون زمان می توان رشد داده شود برای رسیدن به هدف مورد قبول خود که ارشاد دقیقا با اون معنی شما بیان شده ودرست است ومثل واقعی ان فروع دین است. وبه گفته من هر کس اصول دین را بجا نیاورد باشی که 80 سال نماز و روزه و.. رابجا بیاورد اصلا مسلمان نیست که نماز وروزه و.. او قبول باشد. تا اینجا که کسی نمی تواند منکر شود چون اون کس که منکر شود یقینا مسلمان نیست وحق نظر دادن ندارد.
در مورد سال خودم بنا به گفته شما ابلیس از تکلیف خود سر باز زد که اشتباه است چون اصول خود خداوند استو این مشکل در حضورد خود او انجام شده چه بسا اگر شما راست میگفتید باید در همان لحظه ابلیس رانده میشد نه در زمان اشتباه انسان. چون ابلیس در اون زمان مخالفت نکرد بلکه درخواست نمود یا همون سال کرد پس اصول دین ما میگه عدل و عدالت وخدوند هم دارای این صفت میباشدوجایگاه ابلیس در درگاه او بالا تر بوده به علت عبادتش ولی انسان موجود برتر وبالا تر بوده ولی جایگاهش هنوز تایین نشده چون جایگاه را دیگران تاععن نمی کنند بلکه خود موجود تایین میکنه .
حالا ابلیس در زمان فریب ادم اصول رازیر پا میزاره با او هم انسان از دستور مستقیم پیروی نمیکنه .ایا میشه دستور خداوند را تکلیف ندانست مگه میشه در اون زمان ادم در بارگاه خوداوند قرار داره پس ارشاد بی معنی میباشد چه رشدی برای چی اونم در پیشگاه پروردگار .ما ببه چه قدرتی بر ابلیس لعنت میفرستیم زمانی که او رانده شده با حکم الهی ما چطور اجازه قضاوت را پیدا میکنیم اونم در مورد موجود دیگر ... پس از متغیر هایی که توسط دیگران بیان شده استفاده نکنید ودر جواب بنده از کلام خداوند فقط و فقط کلام او استفاده کنید تا قابل رد نباشد ممنون منتظر ومشتاق
یاد اوری میکنم عدالت رعایت شده وجز خداوند کسی لایق پرستش نیست در این هیچ شکی نیست من قصدم چیزه دیگریست واونم شخسی میباشد
ممنون از وقتتون
من از کلمه لوسیفر استفاده کردم تا دیگر مخاطبین اون با شیاطینی همچون هواس خود انسان و.. اشتباه گرفته نشود.
در مورد پاسخ شما 2 موضع حل نشده باقی موند. یک انسان رانده نشد پس این زمینی که ما در اون زندگی میکنیم همون سرزمین اولیه و بهشت هست وابلیس از اینجا رانده شد پس در زندگی ما نقشی ندارد.
موضوع دوم بحس امر ارشادی وامر تکلیفی . که امر ارشادی از نظر لغتی اصلا معنی نداره امر یعنی دستور ودر بحس خداوند یعنی تکلیف . حال این طبقه بندی مورد استفاده جنابعالی کلا مشکل داره ولی مفهوم اینه (اگر غلط بود بفر مایید)
من با مثل فرضی بیان نمی کنم واقعییت را میگم بحس اصول دین که همان تکلیف هر مسلمان است اگر فردی تکلیف خود را بپزیرد ومسلمان شود هدف دارد که تکامل وبا اون سعادت گفته شده است در اون زمان می توان رشد داده شود برای رسیدن به هدف مورد قبول خود که ارشاد دقیقا با اون معنی شما بیان شده ودرست است ومثل واقعی ان فروع دین است. وبه گفته من هر کس اصول دین را بجا نیاورد باشی که 80 سال نماز و روزه و.. رابجا بیاورد اصلا مسلمان نیست که نماز وروزه و.. او قبول باشد. تا اینجا که کسی نمی تواند منکر شود چون اون کس که منکر شود یقینا مسلمان نیست وحق نظر دادن ندارد.
در مورد سال خودم بنا به گفته شما ابلیس از تکلیف خود سر باز زد که اشتباه است چون اصول خود خداوند استو این مشکل در حضورد خود او انجام شده چه بسا اگر شما راست میگفتید باید در همان لحظه ابلیس رانده میشد نه در زمان اشتباه انسان. چون ابلیس در اون زمان مخالفت نکرد بلکه درخواست نمود یا همون سال کرد پس اصول دین ما میگه عدل و عدالت وخدوند هم دارای این صفت میباشدوجایگاه ابلیس در درگاه او بالا تر بوده به علت عبادتش ولی انسان موجود برتر وبالا تر بوده ولی جایگاهش هنوز تایین نشده چون جایگاه را دیگران تاععن نمی کنند بلکه خود موجود تایین میکنه .
حالا ابلیس در زمان فریب ادم اصول رازیر پا میزاره با او هم انسان از دستور مستقیم پیروی نمیکنه .ایا میشه دستور خداوند را تکلیف ندانست مگه میشه در اون زمان ادم در بارگاه خوداوند قرار داره پس ارشاد بی معنی میباشد چه رشدی برای چی اونم در پیشگاه پروردگار .ما ببه چه قدرتی بر ابلیس لعنت میفرستیم زمانی که او رانده شده با حکم الهی ما چطور اجازه قضاوت را پیدا میکنیم اونم در مورد موجود دیگر ... پس از متغیر هایی که توسط دیگران بیان شده استفاده نکنید ودر جواب بنده از کلام خداوند فقط و فقط کلام او استفاده کنید تا قابل رد نباشد ممنون منتظر ومشتاق
با سلام خدمت شما دوست گرامی
مطلبی که فرستادید، غلط های تایپی زیادی دارد و فهم منظور شما دشوار شده است. کاش پیش از ارسال، باز بینی می کردید. با این حال، پیشنهاد می کنم این دو مطلب را که از بحث های صورت گرفته در مرکز ملی پاسخگویی است، ملاحظه بفرمایید. چنانچه مسئله روشن نشد، لطفا سوال خود را به بیانی روشن تر مطرح کنید.
http://www.pasokhgoo.ir/node/38807
http://www.pasokhgoo.ir/node/14919
موفق باشید
یاد اوری میکنم عدالت رعایت شده وجز خداوند کسی لایق پرستش نیست در این هیچ شکی نیست من قصدم چیزه دیگریست واونم شخسی میباشد
با سلام مجدد
اگر عدالت خداوند را می پذیریم، بنابراین، باید بپذیریم که افعال او غیرعادلانه نیست (در همه موارد مخصوصا سوال شما) بنابراین وجه سوال شما، که گفتید "قصد دیگری دارم " و اینکه این قصد شخصی است، کمی مبهم می نماید. در هر صورت اشکالی ندارد که انسان به عدالت خداوند اعتقاد داشته باشد ولی همچنان در پی تبیینی برای موارد مختلف (مانند همین سوال شما) نیز باشد.
امیدوارم با مطالبی که در پاسخ قبلی ارائه شد، مسئله روشن شده باشد، در غیر این صورت، لطفا بحث خود را به صورت گویاتری ادامه دهید.
موفق باشید
حالا ابلیس در زمان فریب ادم اصول رازیر پا میزاره با او هم انسان از دستور مستقیم پیروی نمیکنهسلام
دوست عزیز ، فراموش نکنید که گناه اصلی شیطان سجده نکردن بر آدم بوده و فریب دادن آدم و حوا ، خطای دوم ابلیس بوده
بحث خود را به صورت گویاتری ادامه دهیدسلام استاد عزیز
با اجازهء شما من گویاتر ادامه میدهم :Nishkhand:
1 - ابلیس به آدم سجده نکرد
2 - خداوند ابلیس را از درگاهش راند
3 - ابلیس در بهشت ، آدم و حوا را فریب داد تا از شجره ممنوعه بخورند
بخشی از این ماجرا جور در نمیاید (یا من بی اطلاع هستم)
اگر ابلیس در زمان تمرد از سجده کردن ، از درگاه الهی رانده شد ، پس در بهشت چه میکرد که آدم و حوا رو فریب دهد؟!
با سلام
شیطان، در بهشت گمشده میلتون لوسیفر نیز نامیده شدهاست در بخش مربوط به سقوط آدم کتاب سوم نگاشته شده توسط جان میلتون.
در سنت مسیحی استفاده به عنوان یک نام مناسب برای شیطان قبل از سقوط او بود. در نتیجه، این اسم بصورت نامی پرکاربرد در «بهشت» جان میلتون و «دوزخ» دانته و در کلیسا و ادبیات عامه پسند تبدیل شده است. به طور کلی محققان بر این باور بودند که نام لوسیفر یک اسطوره قدیمی در اساطیر کنعانی است.
سلام استاد عزیز
با اجازهء شما من گویاتر ادامه میدهم :Nishkhand:1 - ابلیس به آدم سجده نکرد
2 - خداوند ابلیس را از درگاهش راند
3 - ابلیس در بهشت ، آدم و حوا را فریب داد تا از شجره ممنوعه بخورندبخشی از این ماجرا جور در نمیاید (یا من بی اطلاع هستم)
اگر ابلیس در زمان تمرد از سجده کردن ، از درگاه الهی رانده شد ، پس در بهشت چه میکرد که آدم و حوا رو فریب دهد؟!
با سلام خدمت شما دوست گرامی
در مورد بهشتی که آدم (ع) و حوا از آن خارج شده اند، اقوال مختلفی وجود دارد. آنچه که مورد قبول است این است که آن بهشت، بهشتی نبوده که در قرآن به انسان ها وعده داده شده است. زیرا یکی از ویژگی هایی که برای آن بهشت در قرآن بیان شده است، این است که «و ما هم منها به مخرجین» (1) «و هیچ گاه از آن اخراج نمی گردند». بنابراین، بهشتی که آدم و حوا از آن خارج شده اند، نمی تواند بهشتی باشد که در جهان آخرت، به انسان ها وعده داده شده است.
مسئله دیگر اینکه در قرآن بیان شده است که خداوند به حضرت آدم و حوا امر می کند که در بهشت (الجنه) ساکن شوند. (2) واژه جنت، معنای عامی دارد و به بستان، باغ و موارد مشابه آن نیز اطلاق می شود. به طور مثال عبارت جنات عدن که در قرآن به کار رفته است، به معنای باغ های پوشیده است. از همین رو وقتی در مورد جنتی که آدم و حوا در آن ساکن بودند، سخن می گوییم باید بدانیم که آن بهشت موعود مراد نیست.
در روایات هم به این مسئله اشاره شده است، به طور مثال در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم:
«جنة من جنان الدنیا، یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الآخرة ما خرج منها ابداً» (3) «باغی از باغ های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می تابید و اگر بهشت جاودان بود، هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی شد.»
این روایت نیز متضمن همین مسئله است که باغی که آنها در آن ساکن بودند، نه بهشت موعود، بلکه یک باغ بوده است و همان طور که در آیه نخست بیان شد، افرادی که به بهشت موعود وارد شوند، از آن اخراج نمی شوند.
از همین رو، وقتی بدانیم که باغ حضرت آدم و حوا، بهشت موعود، نبوده است بلکه صرفا یک باغ مخصوص بوده است، حضور شیطان در آن غیر منطقی نخواهد بود.
نکته دیگر اینکه، شیطان برای فریب انسان ها، از خداوند مهلت خواست و خداوند نیز چنین اجازه ای را به او داد. به این آیات توجه کنید:
قَالَ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ مَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ(4)
گفت : مرا تا روز قيامت که زنده می شوند مهلت ده. گفت : تو از مهلت يافتگانی. گفت : حال که مرا نوميد ساخته ای ، من هم ايشان را از راه راست تو منحرف می کنم. آنگاه از پيش و از پس و از چپ و از راست بر آنها می تازم و بيشترينشان ، را ناسپاس خواهی يافت. گفت : از اينجا بيرون شو ، منفور مطرود از کسانی که پيروی تو گزينندو از همه شما جهنم را خواهم انباشت
با توجه به این آیات، انسان، به نوعی ماذون است از سوی خداوند تا به فعالیت خود در جهت فریب و شیطنت ادامه دهد. این مسئله زمینه را برای امتحان انسان ها نیز فراهم می کند.
از همین رو، با توجه به اینکه باغ مذکور، بهشت برین نبوده است و امکان حضور شیطان در آن ممکن بوده، ارتباط آدم و حوا با شیطان ممکن است.
موفق باشید
1. حجر 38
2. بقره 35
3. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 62.
4. اعراف 14- 18
با سلام خدمت شما دوست گرامی
لطفا اگر می خواهید در بحث مشارکت کنید، دیدگاه خود را به صورت مشخص و روشن و همراه با ذکر منبع بیان کنید تا امکان گفتگو در مورد نظر شما نیز فراهم شود.
موفق باشید
با سلام خدمت شما دوست گرامیلطفا اگر می خواهید در بحث مشارکت کنید، دیدگاه خود را به صورت مشخص و روشن و همراه با ذکر منبع بیان کنید تا امکان گفتگو در مورد نظر شما نیز فراهم شود.
موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی
من از روی کتاب شیطان در بهشت گمشده و نویسنده جان میلیتون نوشتم موفق باشید
.