جمع بندی راه نجات از این رنج چیست؟ (معنویت زدگی)

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه نجات از این رنج چیست؟ (معنویت زدگی)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
من دختری 21 ساله هستم.
حدود دو سال قبل به دلیل افراط در مسائل دینی دچار نوعی بی احساسی نسبت به این گونه مسائل شدم به طوری که دیگر از قرآن و دعا و نماز وزیارت وسخنرانی هیچ تاثیری نمیگیرم و در قلبم دیگر نفوذ ندارند. قلبم دیگر با یاد خدا به شوق ولذت نمی افتد و پندها و نصایح اخلاقی هیچ تاثیری برقلبم نمیگذارد. گذر زمان هم حال من را خوب نکرده توسلات من هم به هیچ جا نرسید انگار یک سد ودیوار دور تا دور قلبم را گرفته و مانع از این میشود که نور ومعنویات وارد قلبم بشود حتی دیگر نسبت به ائمه هیچ محبتی ندارم و این سد مانع از ورود محبت به قلبم میشود من حتی به دکتر مراجعه کردم ولی در این مورد فایده ای نداشت.
الان کسی را ندارم که من را درک کند و من را راهنمایی درستی کند که راه نجات از این درد برای من چیست؟
من هیچ استاد باطنی را در اطرافم سراغ ندارم که این قلب من را ببیند و بگوید مشکل از کجاست و گره چگونه باز می شود، آیا کسی که فقط نگاهش فقط بر روی ظاهرم نفوذ دارد میتواند من را درک کند و راه حل صحیح در اختیارم بگذارد؟
من به استاد اخلاق حوزه خودمان مراجعه کردم به روانپزشک مراجعه کردم ولی نتوانستند من را بفهمند و این تنهایی من راخیلی رنج می دهد آیا شما میتوانید به من یک راهی نشان دهید وبه من اطمینان دهید که از این رنج خلاص بشوم.
با تشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

طاهر;783614 نوشت:
الان کسی را ندارم که من را درک کند و من را راهنمایی درستی کند که راه نجات از این درد برای من چیست؟
من هیچ استاد باطنی را در اطرافم سراغ ندارم که این قلب من را ببیند و بگوید مشکل از کجاست و گره چگونه باز می شود، آیا کسی که فقط نگاهش فقط بر روی ظاهرم نفوذ دارد میتواند من را درک کند و راه حل صحیح در اختیارم بگذارد؟

يکى از ويژگى هاى بارز دين مقدس اسلام که آن را از اديان ديگر متمايز مى سازد، اعتدال و ميانه روى احکام و شرايع آن است. تنها راه پرهيز از افراط و تفريط، و عملياتي کردن آيين اسلام و اعتدال در زندگي، بالا بردن سطح آگاهي و شناخت است.
امام علي(عليه السلام) منشأ افراط و تفريط را ناداني مي داند:
لا يري الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛ نادان افراط يا تفريط مي کند.(1)

پي نوشت :
1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، چاپ آفتاب تهران،کلمات قصار 67.

در طول تاريخ افرادي که به افراط يا تفريط کشيده شده،کساني بوده اند که يا جمود داشته و يا جاهل بوده اند، ‌اما قرآن احکام و شرايع اسلامي و نيز افراد امت اسلامي را معتدل مي داند، نه جاهل و نه جامد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد:
اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطي هي الجادّة؛ انحراف به چپ و راست هر دو غلط و گمراهي است. راه درست طريق ميانه است.(1)

پي نوشت :
1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، چاپ آفتاب تهران، خطبة 16.

در اسلام؛ قرآن و اهل بيت، معيار اعتدال به شمار مى آيند.
امام على(عليه السلام) مى فرمايد:
از اين امت هيچ کس با آل محمد قياس نمى شود، زيرا اين خاندان, پايه دين و تکيه گاه يقين هستند. تندروان به سوى آن ها باز خواهند گشت . واپس ماندگان، ناگزير خود را به آن ها مى رسانند.(1)
استاد مطهرى مى گويد:
اگر ما آن راهى را که ائمه اطهار در مقابل راه هاى ديگران براى ما باز کرده اند برويم, هم از افراط و تندروى هاى بعضى مصون مى مانيم و هم از تفريط و جمود بعضى ديگر. (2)
براي رسيدن به اعتدال و ميانه روي در زندگي، بايد شناخت خود را نسبت به واقعيت هاي زندگي و تعاليم اسلامي افزايش دهيم . در همه مراحل، زندگي پيشوايان دين را سرمشق خود سازيم و به دانسته هاي خود عمل کنيم.

پي نوشت ها :
1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، چاپ آفتاب تهران، خطبه 2.
2.شهيد مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، انتشارات صدرا، تهران، ج 1، ص 113.

خلاصه آن چه گذشت :
افراط و تفريط در هر کاري، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد.

حال می گوییم :
در مورد عبادات هم چنين حکمي صادق است. اگر ميزان عبادت ها با ظرفيت انسان متناسب نباشد، چه بسا باعث دلزدگي از کل عبادات شود. بنابراين به جا است که انسان در امور عبادي خود نيز مديريتي واقع گرا داشته باشد.
به نظر مي رسد يكي از علل مشکل شما افراط در امور عبادي و مذهبی است.

راهکار:
1. سعي كنيد در تمام امور زندگي و حتي عبادات از افراط و تفريط دوري كنيد. تا مدتی باید از پرداختن به امور مذهبی به غیر از واجبات پرهیز کنید.
در نهج ‏البلاغه اميرالمؤمنين(ع) نقل شده :
«ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا» (1) قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنويات دارد و گاه پشت مي‏ کند. لذا در هنگام اقبال دل بيشتر به مستحبات و مندوبات بپردازيد و در صورت ادبار به واجبات اکتفا کنيد.
معناي سخن فوق آن است که بايد حالات روح را ملاحظه کرد . از هر گونه اکراه و اجبار و تحميل اجتناب ورزيد. دليلش را جاي ديگر فرمود:
"
إنّ القلب إذا أکره عمي؛ دل اگر مورد اجبار قرار گيرد، نابينا مي شود".(2)
خستگي ناشي از زياده روي در انجام مستحبات آسیب های زیادی را به دنبال می آورد. انسان خسته ، انگيزه اي براي فعاليت و تلاش نمي بيند . يأس و نااميدي، قدرت حرکت و پويايي را از او سلب مي
کند.
"به همین جهت است که توسلات شما برای درمان و حل مشکل به هیچ جا نرسیده. زیرا امورعبادی در شرایط فعلی برای شما دارو نیست. بلکه مضر است. "


پى نوشت ها‏:
1. امام على بن ابى طالب (ع)، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم ،ص 530، قصار 312.
2. همان، قصار 304.



2. براي تمام اوقات شبانه روز خود برنامه ‏اي منظم تدوين کنيد. هيچ زماني را بدون برنامه قبلي سپري نکنيد؛ زيرا در غير اين صورت، براي آن اوقات، ذهن و فکر درگير افکار منفی مي شود.



3. ورزش روزانه را در برنامه خود قرار دهيد. ورزش مقدار فراواني از انرژي‌هاي بدني و فکري انسان را به خود اختصاص مي‌دهد و توجه آدمي را به مسائل جانبي کم مي‌کند.

4. اوقات فراغت خود را با مطالعه و انجام کارهاي هنري، فني و... پر کنيد. هيچ گاه تنها يا بيکار نمانيد.

"از همکاران بخش مشاوره نیز دعوت کرده ام در این موضوع راهنمایی بفرمایند"


با نام و یاد دوست

سلام علیکم

کاربر محترم از من خواستند تا این مطالب را در تاپیک ارسال نمایم:

نقل قول:


سلام
اگر بخواهم دقیق به شما بگویم این بیماری در ماه رمضان سال92 در من ایجاد شد وتا العان هم ادامه دارد یعنی نزدیک به3سال یا بیشتر
به هیچ عنوان افراط در مسائل دینی ندارم تقریبا فقط واجبات را انجام میدهم تنها مستحباتی که انجام میدهم خواندن دوحزب جز 10 وگفتن بسم الله هنگام غذا وخواب واستغفار قبل از خواب(فقط 3بار) و صحبت با امام زمان فقط چند دقیقه ،با اینکه تقریبا مدتها میشود که بیشتر مستحبات را کنار گذاشته ام اما سلامتی خودم را بدست نیاوردم
بابت راهنمایی هایی که کردید از شما تشکر میکنم ولی تقریبا همه آنچه که گفتید را من عملی کرده ام تنها چیزی که من میبینم گذر زمان و عمر من است جوانیم را دارم از دست میدهم یک مدت قلبم به خدا وصل بود قلبم طعم واقعی ذکر را چشیده بود اینکه قلب دائما متصل به خداباشد این قلب طعم محبت نجات دهنده امام حسین را چشیده بود این قلب فهمیده بود وقتی نماز را با توجه بخواند خداوند چگونه او را از لذت سیراب میکند من فقط به دلیل اینکه میخواستم به خدا نزدیکتر شوم علاقه زیادی پیدا کرده بودم که کتاب های اخلاقی مثل معراج السعاده و کیمیای محبت...را بخوانم و متاسفانه به دلیل برداشت های نادرستی که از بعضی از مطالب داشتم به این روز افتادم از جمله اینکه هر شب ذکر یونسیه را 200مرتبه در سجده میگفتم و ذکر یا زکی الطاهر من کل آفه بقدسه دائما در زبان وقلبم تکرار میکردم از بسیاری از لذت های خوراکی دست برداشتم به نفسم خیلی فشار آوردم تا اینکه دیدم درست در شب قدر هیچ احساسی ندارم قلبم خشک شده بود وتمام احساساتم را از دست دادم به استاد اخلاقم گفتم ایشان گفتند که من باطنم را سوزاندم به دلیل اینکه نباید ذکر یونسیه را به عدد بدون استاد میگفتمو..
اینکه من طعم انس با خدا راچشیده بودم و این احساس ناگهان از قلبم خارج شد برای من خیلی عذاب آور است.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

برای ازدیاد محبت و برگشتن حال شما میتوانید از مواردی که ذکر میکنم استفاده کنید:

مناجات محبین
خواندن اشعار حافظ
خواندن اشعار باباطاهر
خواندن الهی نامه استاد حسن زاده آملی
شرکت در جلسات هفتگی روضه
خواندن کتاب سفینه الصادقین شرح حال حاج سید حسین یعقوبی قائنی


ایا حاجتی داشته اید که براوده نشده ؟
ایا در فضای مجازی فعالیت دارید ؟ چند ساعت ؟ در چه موضوعاتی؟
دروس تحصیلی و رشته شما چیست؟
از کدام دروس و کدام موضوعات بدتان می اید؟
در چه محیطی زندگی میکنید؟ روستا یا شهر و ...
ایا به ازدواج فکر کرده اید؟
احساستان بیشتر است یا منطق؟ کدام را بیشتر دوست دارید؟
و ..

[="Franklin Gothic Medium"]

طاهر;783614 نوشت:
سلام
من دختری 21 ساله هستم.
حدود دو سال قبل به دلیل افراط در مسائل دینی دچار نوعی بی احساسی نسبت به این گونه مسائل شدم به طوری که دیگر از قرآن و دعا و نماز وزیارت وسخنرانی هیچ تاثیری نمیگیرم و در قلبم دیگر نفوذ ندارند. قلبم دیگر با یاد خدا به شوق ولذت نمی افتد و پندها و نصایح اخلاقی هیچ تاثیری برقلبم نمیگذارد. گذر زمان هم حال من را خوب نکرده توسلات من هم به هیچ جا نرسید انگار یک سد ودیوار دور تا دور قلبم را گرفته و مانع از این میشود که نور ومعنویات وارد قلبم بشود حتی دیگر نسبت به ائمه هیچ محبتی ندارم و این سد مانع از ورود محبت به قلبم میشود من حتی به دکتر مراجعه کردم ولی در این مورد فایده ای نداشت.
الان کسی را ندارم که من را درک کند و من را راهنمایی درستی کند که راه نجات از این درد برای من چیست؟
من هیچ استاد باطنی را در اطرافم سراغ ندارم که این قلب من را ببیند و بگوید مشکل از کجاست و گره چگونه باز می شود، آیا کسی که فقط نگاهش فقط بر روی ظاهرم نفوذ دارد میتواند من را درک کند و راه حل صحیح در اختیارم بگذارد؟
من به استاد اخلاق حوزه خودمان مراجعه کردم به روانپزشک مراجعه کردم ولی نتوانستند من را بفهمند و این تنهایی من راخیلی رنج می دهد آیا شما میتوانید به من یک راهی نشان دهید وبه من اطمینان دهید که از این رنج خلاص بشوم.
با تشکر

طاهر;785407 نوشت:
سلام
اگر بخواهم دقیق به شما بگویم این بیماری در ماه رمضان سال92 در من ایجاد شد وتا العان هم ادامه دارد یعنی نزدیک به3سال یا بیشتر
به هیچ عنوان افراط در مسائل دینی ندارم تقریبا فقط واجبات را انجام میدهم تنها مستحباتی که انجام میدهم خواندن دوحزب جز 10 وگفتن بسم الله هنگام غذا وخواب واستغفار قبل از خواب(فقط 3بار) و صحبت با امام زمان فقط چند دقیقه ،با اینکه تقریبا مدتها میشود که بیشتر مستحبات را کنار گذاشته ام اما سلامتی خودم را بدست نیاوردم
بابت راهنمایی هایی که کردید از شما تشکر میکنم ولی تقریبا همه آنچه که گفتید را من عملی کرده ام تنها چیزی که من میبینم گذر زمان و عمر من است جوانیم را دارم از دست میدهم یک مدت قلبم به خدا وصل بود قلبم طعم واقعی ذکر را چشیده بود اینکه قلب دائما متصل به خداباشد این قلب طعم محبت نجات دهنده امام حسین را چشیده بود این قلب فهمیده بود وقتی نماز را با توجه بخواند خداوند چگونه او را از لذت سیراب میکند من فقط به دلیل اینکه میخواستم به خدا نزدیکتر شوم علاقه زیادی پیدا کرده بودم که کتاب های اخلاقی مثل معراج السعاده و کیمیای محبت...را بخوانم و متاسفانه به دلیل برداشت های نادرستی که از بعضی از مطالب داشتم به این روز افتادم از جمله اینکه هر شب ذکر یونسیه را 200مرتبه در سجده میگفتم و ذکر یا زکی الطاهر من کل آفه بقدسه دائما در زبان وقلبم تکرار میکردم از بسیاری از لذت های خوراکی دست برداشتم به نفسم خیلی فشار آوردم تا اینکه دیدم درست در شب قدر هیچ احساسی ندارم قلبم خشک شده بود وتمام احساساتم را از دست دادم به استاد اخلاقم گفتم ایشان گفتند که من باطنم را سوزاندم به دلیل اینکه نباید ذکر یونسیه را به عدد بدون استاد میگفتمو..
اینکه من طعم انس با خدا راچشیده بودم و این احساس ناگهان از قلبم خارج شد برای من خیلی عذاب آور است.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
به احتمال زیاد این جواب به کار شما نیاید و شاید هم اشتباه باشد، ولی بعد از بیان این تذکر جوابم را می‌گویم شاید که به کارتان بیاید ...

۱. از رحمت خداوند ناامید نمی‌شود مگر کافران ... این خودش می‌تواند یک ابتلاء باشد ... هر چه که شد و هر چقدر هم که بی‌محلی دیدید (اگر واقعاً بی‌محلی باشد که نیست، ولی ظاهرش اینطور است، خدای ما کسی است که در حدیث قدسی فرمود ای پیامبر اگر گناهکاران از بندگانم می‌دانستند که چه مقدار مشتاق بازگش ایشان هستم هر آینه از شوق جان می‌دادند) باز از رحمتش ناامید نشوید و بدانید که رحمت خداوند وَسِعَتْ کل شیء و این شما هستید که از درک آن عاجز مانده‌اید ...

۲. این یک فرصت است ... بنده شما را نمی‌شناسم ولی خودتان در خودتان غور کنید که آیا آن عباداتی که داشته‌اید و آن لذاتی که چشیدید سبب شد تا خودتان را کسی ببینید یا خیر ... گاهی اوقا بهتر است انسان فرصت داشته باشد تا نقایصش را ببیند ولی حالات معنوی که دارد مانع از آن می‌شود که خودش باور کند که شاید هنوز نواقص زیادی دارد ... علاوه بر این همین دغدغه و ناراحتی که دارید خودش ارزش‌مند است، مؤمن باید دو بال خوف و رجاء را داشته باشد و این دغدغه‌ی شما در جهت خوف است از اینکه نکند خداوند با ما به جای رحمتش از درب عدالتش وارد گردد ...

۳. داشتن حسّ معنویت به خودی خود آن‌چنان ارزشی ندارد که بی‌تاب از دست دادنش باشید ... این حس به معنای عاقبت‌بخیری نیست، گاهی سدّ راه و مانع هم هست ... شیطان هم از عباداتش لذت می‌بُرد، نمی‌بُرد؟ ... ولی سقوط کرد ... «نردبان این جهان ما و منی است * عاقبت این نردبان افتادنی است / لاجرم آن کس که بالاتر نشست * استخوانش سخت‌تر خواهد شکست» ... مهم این است که بنده باشیم و بندگی کنیم ... به قول مرحوم آیت‌الله بهجت ما کاری نداریم که به ما چه بدهند، ما کارمان را با شرایطی که فرموده‌اند انجام می‌دهیم، دیگر اینکه برای پاداش چه کنند به ما ربطی ندارد ... باید راضی بود به رضای خدا ... اگر خواست خدا به این باشد که ما لذت عبادت را نچشیم ان شاء الله بتوانیم راضی باشیم به رضای خدا ... همینکه می‌دانیم خداوند صدای ما را می‌شنود و ما را می‌بیند و ما را بیشتر از دوست داشتن خودمان به خودمان دوست دارد برایمان کافی است، برای شما کافی نیست؟ ...

۴. خدا را به نام سریع‌الرضایش بخوانید، به نام حلم و صبرش و به نام کَرَم بی‌انتهایش ... به خودتان متذکر شوید که نعماتی که امروز دارید را هم بدون سابقه‌ی لیاقت و حقی که بر گردنش داشته باشید عطایتان فرموده و بیش از این هم اگر عطا نماید نه برایش زحمت دارد و نه از خزانه‌ی رحمتش چیزی کم می‌شود، آنچه برای ما سنگین است برای خداوند سهلٌ یسیر است و او بی‌حساب می‌بخشد به هر کسی که اراده نماید ...

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

این چیزی که می گم به جور درد دل هست قصد قضاوت ندارم
بسیاری از آدم ها وقتی مشکل دارن و نگران هستند به سمت معنویات کشیده میشن و در حالت عادی یا خوشی نسبت به این مسائل بی تفاوت میشن یا نظر دیگه ای دارن
حالا این رو می خواستم بگم که ممکنه این حالت به خاطر عدم وجود چالش و نگرانی در زندگی باشه!

بسمه تعالی
با سلام و تحیت خدمت پرسشگر محترم و عرض تشکر خدمت برادر گرامی نسیم رحمت
در این خصوص آنچه که از منظر رواشناختی قابل طرح این است که حالات مذکور می تواند بیانگر وسواس و افسردگی شما باشد. وضعیت خلقی ای که علاوه بر زمینه های ژنتیک متاثر از فاکتورهای محیطی و نوع تفکر شما است.
لازم است از خودسرزنشگری و تنبیه خود اجتناب کنید،
با رعایت اصول پزشکی سنتی تغذیه خود را اصلاح کنید
منابع نشاط از قبیل ورزش، مسافرت و تفریح و...را افزایش دهید
از تنهایی و بی برنامه بودن اجتناب کنید
از مشاوره حضوری یا لااقل تلفنی (096400) بهره بگیرید
همچنان زیر نظر پزشک داروی خود را مصرف کنید. توجه داشته باشید که داروهای روانپزشکی در دراز مدت تاثیرگذار است.
در پناه خدای متعال

با سلام
خواستم مطلبی درج کنم که وقتی امضای استاد امیدوار عزیز
را خواندم دیگر به آن شکل اینکار را نمی کنم چونکه تقریبا آن منظور مدنظر بنده در امضای ایشان بود تنها چیزی که اضافه می کنم این هست که علاوه بر مادر ، دست و صورت پدر خودتان را هم ببوسید ان شاءالله درست می شود. و سعی کنید خودتان و پدر و مادرتان تنها باشید و شخص دیگری نباشد. تجربه کنید و خجالت نکشید.

سلام دوست عزیز

شما تو سن حساسی هستی .. معمولا تو این سن آدم خیلی دچار فرازوفرودهای روحی میشه . عوامل زیادی دخیل هستن که ممکنه خیلی هاش به چشم شما نیاد اما ناخودآگاه اثراتش رو میزاره.

باید بگردی ببینی چی شمارو دچار رکود باطنی کرده ... وقتی که علت رو پیدا کردی میبینی که فکرکردن به اون علت و رمزگشایی کردنش باعث حل مشکلت میشه .. زمانیکه ما آگاهیمون در مورد مسائل بالا بره ، مشکلات خودبخود بصورت درونی حل و فصل میشن .

یعنی قبل از اینکه سعی کنی برگردی به همون حالات شیرین روحی ، سعی کن اون نقطه عطف رو پیدا کنی ..

وقتی پیداش کردی باهاش حرف بزن! مشکلاتتونو باهم حل کنید :ok: درست میشه نگران نباش ولی چون تو حالت ابهام هستی زجرت میده ..

شاید اگر علتش افراط بود تاالان حل شده بود .. چون سالهاست تعادل رو رعایت کردی .

یکمم مراقب باش هی بخودت فشار نیاری که برگردی.. بدتر میشه! با خودت دوست باش و با آرامش و توجه به قلبت از خدا گشایش بخواه..

:Gol:

مشک;788285 نوشت:
شاید اگر علتش افراط بود تاالان حل شده بود .. چون سالهاست تعادل رو رعایت کردی .

افراط و تفریط آثار سوء زیادی در زندگی فرد دارد. یکی از مهمترین و مخرب ترین آثار افراط ایجاد وسواس و افسردگی است که همکار مشاور بنده جناب امیدوار به او اشاره کرد این گونه آثار و لو این که ممکنه افراط ترک شود اما آثار آن تا سال ها لاقی می ماند به خصوص این که توسط خود فرد تشدید هم می شود. بنابراین نمی شود انتظار داشت موضوع به صرف این که تعادل رعایت می شود، حل هم شده باشد.

و از جمله بهترین راهکار ها دقیقا همون چیزی است که خود شما هم به اون اشاره کردید، پرهیز از تشدید فشارها برای برگشت به حالات سابق است :

مشک;788285 نوشت:
مراقب باش هی بخودت فشار نیاری که برگردی.. بدتر میشه!

پرسش :
دختری 21 ساله هستم. حدود دو سال قبل به دلیل افراط در مسائل دینی دچار نوعی بی احساسی نسبت به این گونه مسائل شدم به طوری که دیگر از قرآن و دعا و نماز وزیارت وسخنرانی هیچ تاثیری نمی گیرم و در قلبم دیگر نفوذ ندارند. قلبم دیگر با یاد خدا به شوق ولذت نمی افتد و پندها و نصایح اخلاقی هیچ تاثیری برقلبم نمیگذارد. گذر زمان هم حال من را خوب نکرده توسلات من هم به هیچ جا نرسید انگار یک سد ودیوار دور تا دور قلبم را گرفته و مانع از این می شود که نور ومعنویات وارد قلبم بشود حتی دیگر نسبت به ائمه هیچ محبتی ندارم و این سد مانع از ورود محبت به قلبم میشود من حتی به دکتر مراجعه کردم ولی در این مورد فایده ای نداشت.راه نجات از این درد برای من چیست؟

پاسخ:
يکى از ويژگى هاى بارز دين مقدس اسلام که آن را از اديان ديگر متمايز مى سازد، اعتدال و ميانه روى احکام و شرايع آن است. تنها راه پرهيز از افراط و تفريط، و عملياتي کردن آيين اسلام و اعتدال در زندگي، بالا بردن سطح آگاهي و شناخت است.
امام علي(عليه السلام) منشأ افراط و تفريط را ناداني مي داند:
لا يري الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛ نادان افراط يا تفريط مي کند.(1)

در طول تاريخ افرادي که به افراط يا تفريط کشيده شده،کساني بوده اند که يا جمود داشته و يا جاهل بوده اند، ‌اما قرآن احکام و شرايع اسلامي و نيز افراد امت اسلامي را معتدل مي داند، نه جاهل و نه جامد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد:
اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطي هي الجادّة؛ انحراف به چپ و راست هر دو غلط و گمراهي است. راه درست طريق ميانه است.(2)

در اسلام؛ قرآن و اهل بيت، معيار اعتدال به شمار مى آيند.
امام على(عليه السلام) مى فرمايد:
از اين امت هيچ کس با آل محمد قياس نمى شود، زيرا اين خاندان, پايه دين و تکيه گاه يقين هستند. تندروان به سوى آن ها باز خواهند گشت . واپس ماندگان، ناگزير خود را به آن ها مى رسانند.(3)
استاد مطهرى مى گويد:
اگر ما آن راهى را که ائمه اطهار در مقابل راه هاى ديگران براى ما باز کرده اند برويم, هم از افراط و تندروى هاى بعضى مصون مى مانيم و هم از تفريط و جمود بعضى ديگر. (4)
براي رسيدن به اعتدال و ميانه روي در زندگي، بايد شناخت خود را نسبت به واقعيت هاي زندگي و تعاليم اسلامي افزايش دهيم . در همه مراحل، زندگي پيشوايان دين را سرمشق خود سازيم و به دانسته هاي خود عمل کنيم.
خلاصه آن چه گذشت :
افراط و تفريط در هر کاري، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد.
حال می گوییم :
در مورد عبادات هم چنين حکمي صادق است. اگر ميزان عبادت ها با ظرفيت انسان متناسب نباشد، چه بسا باعث دلزدگي از کل عبادات شود. بنابراين به جا است که انسان در امور عبادي خود نيز مديريتي واقع گرا داشته باشد.
به نظر مي رسد يكي از علل مشکل شما افراط در امور عبادي و مذهبی است.
راهکار:
1. سعي كنيد در تمام امور زندگي و حتي عبادات از افراط و تفريط دوري كنيد. تا مدتی باید از پرداختن به امور مذهبی به غیر از واجبات پرهیز کنید.
در نهج ‏البلاغه اميرالمؤمنين(ع) نقل شده :
«ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا» (5) قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنويات دارد و گاه پشت مي‏ کند. لذا در هنگام اقبال دل بيشتر به مستحبات و مندوبات بپردازيد و در صورت ادبار به واجبات اکتفا کنيد.
معناي سخن فوق آن است که بايد حالات روح را ملاحظه کرد . از هر گونه اکراه و اجبار و تحميل اجتناب ورزيد.
دليلش را جاي ديگر فرمود:
"
إنّ القلب إذا أکره عمي؛ دل اگر مورد اجبار قرار گيرد، نابينا مي شود".(6)
خستگي ناشي از زياده روي در انجام مستحبات آسیب های زیادی را به دنبال می آورد. انسان خسته ، انگيزه اي براي فعاليت و تلاش نمي بيند . يأس و نااميدي، قدرت حرکت و پويايي را از او سلب مي
کند.
"به همین جهت است که توسلات شما برای درمان و حل مشکل به هیچ جا نرسیده. زیرا امورعبادی در شرایط فعلی برای شما دارو نیست. بلکه مضر است.


2. براي تمام اوقات شبانه روز خود برنامه ‏اي منظم تدوين کنيد. هيچ زماني را بدون برنامه قبلي سپري نکنيد؛ زيرا در غير اين صورت، براي آن اوقات، ذهن و فکر درگير افکار منفی مي شود.


3. ورزش روزانه را در برنامه خود قرار دهيد. ورزش مقدار فراواني از انرژي‌هاي بدني و فکري انسان را به خود اختصاص مي‌دهد و توجه آدمي را به مسائل جانبي کم مي‌کند.

4. اوقات فراغت خود را با مطالعه و انجام کارهاي هنري، فني و... پر کنيد. هيچ گاه تنها يا بيکار نمانيد.
پرسشگر گرامی؛
احتمال وجود وسواس و افسردگی در شما بسیار زیاد است. افراط و تفریط آثار سوء زیادی در زندگی فرد دارد. یکی از مهمترین و مخرب ترین آثار افراط ایجاد وسواس و افسردگی است این گونه آثار و لو این که ممکن است افراط ترک شود اما آثار آن تا سال ها باقی می ماند به خصوص این که توسط خود فرد تشدید هم می شود. بنابراین نمی شود انتظار داشت موضوع به صرف این که تعادل رعایت می شود، حل هم شده باشد. توصیه ما به شما این است یک مدتی از تشدید فشارها برای برگشت به حالات سابق پرهیز کنید و در صورت امکان با یکی از مشاوران متعهد نیز صحبت کنید.

پي نوشت ها :
1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، چاپ آفتاب تهران،کلمات قصار 67.

2. همان، خطبة 16.

3. همان، خطبه 2.
4.شهيد مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، انتشارات صدرا، تهران، ج 1، ص 113.

5. امام على بن ابى طالب (ع)، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم ،ص 530، قصار 312.
6. همان، قصار 304.

موضوع قفل شده است