جمع بندی اعتبار این حدیث از حضرت علی(ع): هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است
تبهای اولیه
باسلام
ایا حدیثی که از حضرت علی(ع) نقل میشود، مبنی بر اینکه : هر کس کلمه به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است . معتبر است؟؟
باسلام
ایا حدیثی که از حضرت علی(ع) نقل میشود، مبنی بر اینکه : هر کس کلمه به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است . معتبر است؟؟
با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
پرسشگرگرامی در مورد این روایت سندی نقل نشده تا مورد بررسی قرار گیرد و اعتبار آن را مشخص نماییم و فقط در چند کتاب نقل شده که آدرس آن را خدمت شما ارسال می نمایم.
1- در کتاب « مجموعه رسائل در شرح احاديثى از كافى، ج1، ص 322» این روایت را آورده و در ذیل آن نوشته است:
مأمول آن است كه به مفاد «مَن عَلّمني حَرفاً، فقد صَيَّرني عبداً»... اين كلام به امام على عليه السلام منسوب است، ن. ك: كشف الخفاء للعجلوني، ج 2، ص 265؛ جامع السعادات، ج 3، ص 112.
2- هم چنین در کتاب« مفتاحالسعادةفيشرحنهجالبلاغة، ج 2، ص 228» این چنین آمده است:
و خامسها- انّه لو احتاج الى غيره فى تحصيل العلم او سائر الكمالات فهو يصير فتعلّما ناقصا يحتاج الى تحصيلها
و لازم ذلك انّ اللّه تعالى نصب للنّاس اماما ناقصا و كيف يعقل للحكيم هذا مضافا الى انّه توجيح بلا مرجّح و ثالثا كلّ متعلّم لا بدّ له من التّواضع و الخشوع بالنّسبة الى العالم فانّ حقّ العالم على الجاهل و لا سيّما المعلّم على المتعلّم كثير، فنتيجة هذا كون الأمام متواضعا لغيره و هو ينافي منصبه كيف لا و قد قال (ع) (من علّمنى حرفا فقد صيّرنى عبدا).
امام علی (ع) میگه : هرکس به من کلمه ای بیاموزد مرا (بنده) خود کرده.
بنده از خالق و عبودیت می یاد. توجه داشته باشیم بنده نه برده.
پس یعنی من که از اول اینهمه معلم و استاد و راهنماو ... داشتم بنده همه هستم.؟
مگه ما نمیگیم ما بنده خدا هستیم.؟
من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا
این موضوع را از دوجنبه لغوی و معنایی مورد بررسی قرار میدهیم
ابتدا به دو کلمه بنده و برده میپردازیم
در کتاب تجارت برده که مربوط به دوره ای از برده داری بوده و نوشته محمود فلکی مقدم هست میخوانیم : برده و بنده برای توصیف یک مفهوم استعمال میشوند؛ بَر یعنی سود و برده یعنی كسی كه سود میدهد. بنده هم یعنی كسی كه بسته شده یا بند به دست و پایش است .
جستجویی بر یکی از لغتنامه های فارسی به عربی زدم و ترجمه دو کلمه بنده و برده را به زبان عرب اینچنین دیدم :
برده : القن , العبد
بنده :العبد , الخادم
میبینید که واژه العبد که در اصل حدیث (به عربی ) آمده در هر دو ترجمه وجود دارد و همانطور که در کتاب تجارت برده نیز آمده استعمال هر دو کلمه یکسان است.
حال این دو واژه را در لغت نامه دهخدا بررسی میکنیم :بنده : ازمصدر بستن ، جمع آن بندگان . در پهلوي «بندکان » . عبد. غلام . مقابل آزاد و مقابل خواجه . سيد و مولي برده و عبد و عبيد و غلام و چاکر و لاچين و زرخريد و خانه زاد. (ناظم الاطباء). برده . عبد. عبيد. غلام زرخريد(در مورد مرد).برده : بنده و غلام . (غياث اللغات ) (آنندراج ). کنيزک . (غياث اللغات ). عبد. رقه . مملوک . بردج . (منتهي الارب ). و کلمه بردج معرب برده است:
فراوان ورا برده و بدره داد
در گستره واژگان عرب ، به علت فراوانی واژه ها ، جملات قصار و بلیغی گفته میشود.
مثلا" کلمه عشق نوعی علف هست که در بیابان میروید و به دور گیاهان دیگر می پیچد و آنها را از بین میبرد که به خاطر همین، وقتی کسی نسبت به شخصی(یا چیزی) دیگر علاقه ای دارد از واژه عشق استفاده میشود.
کلمه عبد هم در زبان عرب به معنی در بستر بودن و در رخت خواب بودن میباشد که نشان دهنده این است که کسی که در بستر هست نسبت به دیگران در شرایطی پست (پایین)تر و همینطور ناتوان تر هست و وقتی ما میگوییم که بنده ی خدا هستیم به عجز و ناتوانی خود در مقابل خدا اشاره میکنیم و از همین رو مشتقات عبد نظیر عبادت و تعبد و معبود و ... را در این باب استعمال میکنیم.پس کلمه عبد را نمی توان مختص مخلوقات خدا دانست و معبود را نیز مختص خود خدا (در لغت). بلکه خدا در درجات بالا و حد اعلای همه صفات و خوبی هاست.به عنوان مثال وقتی میگوییم که پدر و مادر من مهربان است ، آیا باید گفت که صفت مهربان فقط مخصوص خداست و یا میگوییم فلانی بخشنده هست ، آیا باید گفت که این جمله اشتباه ست و بخشندگی فقط از آن خداست ؟
مطمئنا" اینها همه واژگانند و هیچ کلمه و واژه ای نمی تواند صفات خدا را وصف نماید بلکه آنچه که ما از اوصاف الهی میگوییم واژگانی هست که در مواردی دیگر نیز استعمال میشود و ما حد اعلا و اکمل آنرا به خداوند متعال اختصاص میدهیم.یکی از این واژه ها عبد و معبود است.
در مناجات امام علی از این دست اوصاف الهی فراوان به چشم میخورد جایی که میفرماید خدایا :تو مولای منی و من بنده ، تو مالک منی و من مملوک ،تو غنی هستی و من فقیر و ...
به یقین در این جمله ،مراد امام از عبد کسی ست که درجات علمی پاییتری نسبت به دیگری دارد و این موضوع با کل حدیث کاملا" همخوانی دارد.
شاید اگر امام در این جمله (نعوذ بالله)میفرمودند که هر کس به من نکته ای بیاموزد الله (خدای)من است ، کمی جای نقد و بررسی و تامل داشت.
امام علی (ع) دریایی از علم هستند که به فرموده پیامبر اسلام: علی دروازه ی شهر علم هست ، حال با این اوصاف آیا میتوان گفت در طول زندگانی علی (ع) شخصی پیدا میشد که چیزی را بداند که علی نداند ؟ آیا این موضوع در تناقض با علم لدنی و عصمت اهل بیت نیست ؟
علی (ع) با فرمودن این جمله به همگان یادآوری میکند که معلم در چه درجه و مقامی قرار دارد .این جمله دقیقا" در موازات فرمایشی دیگر از امیرمومنان هست که فرمودند :
اذا جائه طالب علم و غيره فوجده في جماعة عمهم بالسلام و خصه بالتحية"
وقتي متعلمي وارد مجلس مي شود و مي بيند استادش در ميان آن جمع وجود دارد به همه حاضران سلام کند اما براي استاد خود تحيت و احتارم خاصي قائل شود.و یا فرموده ای از رسول اکرم که میفرمایند : به کسی که از او علم می آموزید احترام کنید.
در جایی دیگر رسول خدا فرمودن : اکرموا العلماء فانهم ورثه الانبياء فمن اکرمهم فقداکرم الله و رسوله"
عالم و دانشمند را گرامي بداريد زيرا آنان وارثان پيامبرانند، هرکس آنان را احترام کند در واقع خدا و رسولش را احترام کرده است
با این اوصاف جایگاه معلم (کسی که می آموزد)از دید علی (ع) و پیامبر (ص) برای ما روشن تر شده است
باسلام خدمت استاد گرامی
منظور اینجانب از اعتبار حدیث این بود که ایا این حدیث با مفاهیم قران و احادیث معصومین در تضاد نیست؟؟
اگر این کلام از امیر المومنین است .منظور مولا چه بوده؟؟
باتشکر
باسلام خدمت استاد گرامی
منظور اینجانب از اعتبار حدیث این بود که ایا این حدیث با مفاهیم قران و احادیث معصومین در تضاد نیست؟؟
اگر این کلام از امیر المومنین است .منظور مولا چه بوده؟؟
باتشکر
با سلام
اين حديث با توجه به اخبار ديگر تقويت ميشود مانند حديث كافي كه امام علي ع فرمود من بنده اي از بندگان محمدم .
فقال: يا أمير المؤمنين ! أفنبي أنت؟ فقال: ويلك إنما أنا عبد من عبيد محمد صلى الله عليه وآله.
اما لازمست بدانيم كه كلمه عبد در اينجا به معني عبادت و پرستش نيست مانند آيه : والصالحين من عبادكم : بلكه به معني غلام و دست به سينه است .
باسلام خدمت استاد گرامی
منظور اینجانب از اعتبار حدیث این بود که ایا این حدیث با مفاهیم قران و احادیث معصومین در تضاد نیست؟؟
اگر این کلام از امیر المومنین است .منظور مولا چه بوده؟؟
باتشکر
با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
پرسشگر گرامی حدیث« من علمنی حرفا...» گرچه مشهور است، ولی ما برای آن هیچ سند نیافتیم تا مورد بررسی قرار دهیم تا صحت وسقم آن را مورد بررسی قرار دهیم در ضمن بحث تعارض بعد از اثبات سند است.
ولی در کتاب« عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور روایتی را نقل کرده که آن هم سند ندارد و تنها می گوید:«قال النبی...» ولی خود ایشان روایت را در پاورقی ترجمه کرده است که ذیلا خدمت شما ارسال می گردد:
1- مَنْ تَعَلَّمْتَ مِنْهُ حَرْفاً صِرْتَ لَهُ عَبْداً ؛ المراد من الحرف، الكلمة و نحوها من الفصول، كما يقال: لفصول الاذان و الإقامة، كلماتها. و العبد: هنا المراد منه عبد الطاعة، كما قاله أهل الحديث في قول أمير المؤمنين عليه السلام: (أنا عبد من عبيد محمد «ص») (جه). (عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ ج1 ؛ ص292)
و مرحوم مجلسی هم از ابن ابی جمهور این مطلب را نقل کرده اند:
2- غوالي اللئالي قَالَ النَّبِيُّ ص... مَنْ تَعَلَّمْتَ مِنْهُ حَرْفاً صِرْتَ َلَهُ عَبْدا...؛ كسى كه از او حرفى آموخته اى خود را برايش بنده قرار ده...»( بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج74 ؛ ص164)
در ادامه باید اشاره کنم که معتقد بودن به چنين حكمي که شخص بنده معلم خود باشد، مستلزم جعل و دستور الهي است، و با عقل و صلاحديد بشر نميتوان به برده بودن متعلّم نسبت به معلّم حكم كرد، لذا براي اثبات آن نيازمند روايتی متقن و محكم مي باشيم، كه جای هيچ خدشه و خللي در آن نباشد، که از سوی خدا و پيشوايان معصوم ع حكمي صادر شود، كه متعلّم را عبد و برده معلّم قرار دهد. در غير اين صورت، نمی توان به راحتي به اين عقيده معتقد شد. ولی با كنكاشی كه كرديم، بر چنين حكمي، روايت قابل اعتمادی وجود ندارد. و آن چه در اين باب رسيده، فاقد اعتبار است. بنا بر اين، اگرچه روايات معتبری مبنی بر بزرگداشت معلّم وارد شده ولی هيچيك از اين روايات، دلالت بر بنده بودن متعلّم برای معلّم ندارند.
تنها راه توجيه اين روايت اين است كه بگوييم: كلمة "مَن" در جملة «مَن علّمني حرفا» مرجع و مصداق آن، خداست. يعنی خدایی كه به من حرف آموخت، مرا بنده خود ساخت. كه البتّه سياق روايت، با چنين توجيهی هماهنگ نيست.
در نتيجه، بايد گفت: صدور اين روايت از عصمت مطلق، حضرت ختمي مرتبت، و امير مؤمنان صلوات الله و سلامه عليهما، نه تنها بعيد، بلكه محال است.
و حق، آن است، كه همان گونه كه گروهی از علما نيز تصريح كردهاند، اين جمله را يك مثَل، براي پراهميّت جلوه دادن مقام معلّم بدانيم و بس.
در کتاب جامع السعادات مرحوم نراقی این روایت وقال أمير المؤمنين (ع): (من علمني حرفا فقد صيرني عبدا) ذکر شده است اما سند روایت را بیان نمی کند. اما نمی شود به این ذکر شدن روایت در کتاب مرحوم نراقی تکیه کرد و تمسک ورزید. برداشتی که میشود از این روایت و روایات مشابهی که وجود دارد کرد چند چیز است. اولا اینکه با بیان اینگونه روایات امام مقام استاد را به دیگران نشان می دهند. دوما چیزی که به نظر بنده صحیح تر می باشد این است که در واقع با ذکر این روایت شرط محال گذاشته است در واقع اینگونه میخواهد بفرماید: که محال است کسی بتواند بر علم امامت من بیفزاید تا بخواهد بر من برتری پیدا کند.
[="Blue"]با سلام
امام علی (ع) میگه : هرکس به من کلمه ای بیاموزد مرا (بنده) خود کرده.
سلام
خواهر گرامی وقتی این روایت سند نداره نمی توینم و اجازه نداریم بگیم امام علی ع اینو گفتند:ok::Gol:
اول یقین حاصل شود که روایت از ایشان صادر شده بعد آنرا تفسیر می کنیم[/]
اعتبار همه شان پایین است. و کاملا هم مضطرب هستند.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله : مَن تَعَلَّمتَ مِنهُ حَرفا صِرتَ لَهُ عَبدا . ( عوالی اللئالی ج1 ص 292)
ترجمه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند : از هر كس يك حرف بياموزى ، بنده اش شده اى .
قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَن عَلَّمَ أحَدا مَسأَ لَةً مَلَكَ رِقَّهُ . قيلَ : أيَبيعُهُ ويَشتَريهِ ؟ قالَ : لا ، بَل يَأمُرُهُ ويَنهاهُ . ( منیه المرید ص 243__ عوالی اللئالی ج4 ص71)
ترجمه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «هر كس به شخصى يك مسئله بياموزد ، مالك او شده است» . گفته شد : آيا [مى تواند] او را بفروشد و بخرد ؟ فرمود : «نه ؛ بلكه [مى تواند] به او، امر و نهى كند» .
الإمام عليّ عليه السلام : أنَا عَبدُ مَن عَلَّمَني حَرفا واحِدا ؛ إن شاءَ باعَ ، وإن شاءَ أعتَقَ ، وإن شاءَ استَرَقَّ . ( تعليم المتعلّم طريقَ التعلُّم للزرنوجي )
ترجمه: امام على عليه السلام فرمود : من بنده آنم كه يك حرف به من بياموزد . اگر خواست ، بفروشد و اگر خواست ، آزاد كند و اگر خواست ، به بندگى در آورد .
والمشهور على الألسنة: "من علمني حرفًا كنت له عبدًا". ( کشف الخفا للعجلونی ج2ص316 رقم 2543)
ترجمه: بر زبان مردم مشهور است که : هر کس یک حرف به من بیاموزد مرا بنده ی خودش کرده است.
حَدَّثَنَا أَبُو عَقِيلٍ أَنَسُ بْنُ سَلْمٍ الْخَوْلَانِيُّ، ثنا عُبَيْدُ بْنُ رَزِينٍ اللَّاذِقِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَيَّاشٍ، يَقُولُ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْأَلْهَانِيُّ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمْ: «مَنْ عَلَّمَ عَبْدًا آيَةً مِنْ كِتَابِ اللهِ، فَهُوَ مَوْلَاهُ لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَخْذُلَهُ، وَلَا يَسْتَأْثِرَ عَلَيْهِ» وَفِي رِوَايَةِ الْمَالِينِيِّ: " مَنْ عَلَّمَ رَجُلًا " ( معجم الکبیر طبرانی ج 8 ص 112 ح7528 __ مسند الشامیین ج2 ص7 ح818 __ فواید تمام ج1 ص153 ح354__ شعب الایمان ج3 ص505 ح2023__ المهروانیات ج2 ص796 ح87 __ احادیث ابی الحسین الکلابی ص63 ح59)
ترجمه: پیامبر اکرم فرمودند : هر كس به بنده ای آیه ای از قرآن بياموزد، مولاى اوست و آن بنده نبايد او را تنها و بى يار گذارد و خود را بر وى ترجيح دهد.
مشابه این جمله از شعبه بن الحجاج یکی از دانشمندان و رجالیون اهل سنت هم نقل شده است:
أخبرنا أبو طاهر محمد بن محمد بن عبد الله السنجي أنا أبو العباس الفضل بن عبد الواحد بن الفضل بن عبد الصمد التاجر أنا أبو القاسم عبد الرحمن بن محمد بن عبد الله السراج أنا أبو الحسن علي بن محمد بن مفلح القزويني نا أبو الحسين بن مهدي أنا محمد بن عبد الوهاب عن علي بن عثام عن الأصمعي قال قال سلم بن قتيبة الدنيا العافية والشباب الصحة والمروءة الصبر على الرجال أخبرنا أبو محمد إسماعيل بن أبي القاسم بن أبي بكر أنا عمر بن أحمد بن عمر بن محمد بن مسرور أنا أبو الحسن علي بن محمد القزويني أنا أبو العباس محمد بن أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد العتكي حدثني أبي نا محمد بن عبد الرحيم قال سمعت عفان يقول قال شعبة من كتبت عنه أربعة أحاديث فأنا عبده حتى أموت . ( تاریخ دمشق ابن عساکر ج43 ص 185 و ج54 ص107)
ترجمه: شعبه بن الحجاج می گوید هرکس که از او چهار حدیث نوشتم من بنده او هستم نا زمانی که بمیرم.