جمع بندی چرا اسیر شدن زن در جنگ باید در حکم طلاق باشه؟

تب‌های اولیه

106 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

البته فرضهای عقلی دیگه ای هم هست.
اینکه آزادش کنیم هر کاری دوست داشت انجام بدهد.
شمشیر به دستش بدهیم تا دوباره با ما بجنگه.

البته این یه فرض عقلی دیگه نیست ها. در همون فرض اول اومده بود.

شمشیر به دستش بدیم تا خودکشی کنه.
خودمون بکشیمش.
!

آفرین اینجا یه فرض دیگه اضافه کردید. قتل عام اسرا و اسیر نکردنشون. ولی احتمالا درک میکنید که منظور پیدا کردن بهترین فرض منطقیه نه بی نهایت فرضی که میتونستن در بستر حوادث اتفاق بیفتن مثلا اگه از کسی که خلافی کرده پرسیدید چرا فلان کار بد را کردید بی نهایت فرضهای دیگه رو بگه که میتونسته عمل کنه و در بستر شرایط عمل نکرده.

خب توقع دارید، اسلام به مسلمانها بگه، هر کسی را اسیر کردید، آزادش کنید بره خونه خودش و دوباره فردا تجدید قوا کنه و برگرده.

همین به عنوان یه فرض که در نگاه اول به ذهن انسان میرسه مطرح شده بود و البته اگه جنگ دفاعی پذیرفته باشه قاعدتا اسیر رو آزاد نمیکنن. ولی به بهانه نیازهاش مورد بهره جنسی هم قرار نمیدن.

شمشیر به دستش بدهیم تا دوباره با ما بجنگه.

آخه جناب کارشناس مشکل از جایی آغاز میشه که مسلمان مهاجم باشه!

مثلا در جنگ بنی قریضه!

مردان جنگ جو کشته شدن و زنانشون ( چه در میدان جنگ و چه در خانه ) به اسارت مسلمان ها در اومدن!

البته ماجرای بنی قریضه یک ماجرای خاص هست و شاید نتیجه گیری کلی از اون اشتباه باشه چرا که تاریخ دانان روی این جنگ اختلاف نظر های بسیاری دارن ...

[FONT=microsoft sans serif]

آخه جناب کارشناس مشکل از جایی آغاز میشه که مسلمان مهاجم باشه!

مشکلی نیست.
اصل این مسئله که در هر دو صورت مشترک است، هم در حالت دفاع و هم در حالت جنگ.
بنابراین اگر مشکلی در کار باشد در هر دو صورت وجود دارد و هر جوابی که در حالت دفاعی داده میشود در حالت تهاجمی نیز وجود دارد.
البته اظهار نظر فقهی جزیی در تمام موارد مربوط به عبد و اماء مشکل است. علاوه بر اینکه نیاز به بحث فقهی و کارشناس فقه دارد.

مردان جنگ جو کشته شدن و زنانشون ( چه در میدان جنگ و چه در خانه ) به اسارت مسلمان ها در اومدن!

البته ماجرای بنی قریضه یک ماجرای خاص هست و شاید نتیجه گیری کلی از اون اشتباه باشه چرا که تاریخ دانان روی این جنگ اختلاف نظر های بسیاری دارن ..


باسلام
اولا: همانطور که خود شما نیز بیان کردید، جریان بنی قریظه حالت استثنایی داشت. این گروه از یهودیان با مسلمانان پیمان همکاری و عدم مخاصمه و عدم همکاری با دشمنان طرفین داشتند. آنان این پیمان را نقض کردند و وقتی از سپاه اسلام شکست خوردند، حاضر شدند هرچه سعد معاذ حکم کرد بپذیرند. او نیز چنین حکمی کرد.
ثانیا: این حکم سعد، بر اساس مبانی خود یهودیت بود و به همین جهت، انان نیز این حکم را پذیرفتند.

http://www.askdin.com/thread54005-3.html

مقاله ای طولانی و قابل تامل و مفید

[FONT=microsoft sans serif]پرسش:
بر اساس آیه 24 سوره نساء، زن اسیری که شوهر دار است بر مسلمانان حلال شده است. اگر اون زن عاشق شوهر خودش باشه و شوهرش هم زنده باشه چرا نباید اونو به شوهرش بر گردوند؟؟؟ این ظلم نیست؟؟؟

پاسخ:
باسلام
[FONT=microsoft sans serif]«وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً (24)»
«و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را كه مالك شده ‏ايد، اينها احكامى است كه خداوند بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد) براى شما حلال است، كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا خوددارى نمائيد، و زنانى را كه متعه مى‏كنيد مهر آنها را، واجب است بپردازيد و گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كرده‏ايد بعد از تعيين مهر، خداوند دانا و حكيم است.»
تفسير:
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ اين آيه، بحث آيه گذشته را در باره زنانى كه ازدواج با آنها حرام است دنبال مى‏كند و اضافه مى‏نمايد كه:" ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است".
" محصنات" جمع" محصنة" از ماده" حصن" به معنى قلعه و دژ است، و هرچند این واژه بر سه مورد زنان شوهر دار، زنان پاکدامن، و زنان آزاد در مقابل کنیزان اطلاق میشود، اما در این آیه منظور از محصنه، زنان شوهر دار است.
این آیه، یک حکم کلی دارد و یک استثناء.
حکم کلی این است که ازدواج با زنان شوهر دار ممنوع است.(و المحصنات من النساء). این حکم، عمومی است و اختصاصى به زنان مسلمان ندارد بلكه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همين حكم را دارند يعنى ازدواج با آنها ممنوع است.
استنثاء نیز این است که ازدواج با زنان شوهرداری که در به اسارت مسلمانان در آمده اند، مجاز است. (إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُم).
البته این استثناء منقطع است، یعنی زنی که به اسارت در امده است، اسارتش به منزله طلاق شمرده است و خداوند به مسلمانان اجازه داده است که پس از سر آمدن عده آن زنان، یکی از دو کار را انجام دهند:
یا با پرداختن مهر با آنان ازدواج کنند و یا پول آنان را پرداخت کنند و آنان را کنیز خود قرار دهند.
بر اساس این حکم، به مجرد اسارت، ارتباط زناشویی بین این زنان و شوهرانشان قطع خواهد شد و آنان درست همانند زن غیر مسلمانی میشوند که به مجرد اسلام آوردن، رابطه اش با شوهر سابقشان که هنوز کافر است، قطع خواهد شد.

اما فلسفه این حکم شرعی چیست؟
این حکم در مورد یک واقعه پیش آمده داده شده است.
یعنی جنگی صورت گرفته است و در این جنگ، قاعدتا یک سری کشته و یک سری اسیر خواهد داشت.
اسیران یا مردند که بر اساس عرف آن زمان، یا مردند که برده میشوند و یا زن هستند که کنیز میشوند.
تا اینجا که تفاوتی بین زن و مرد اسیر شده نیست.

فلسفه برده شدن مردان اسیر شده با فلسفه کنیز شدن زنان اسیر شده به یک صورت قابل تبیین است. یک مسئله متعارف در جنگهای آن زمان است. اختصاصی نیز به اسلام یا عرب نیز نداشته است.
اسلام تنها آمده است و صورت درستی به این فرایند داده است و دستور داده باید تا زمان عده آنان صبر کنند:
یعنی اگر حامله هستند باید تا موقع وضع حمل او صبر کنند و اگر حامله نیست، به اندازه یک طهر صبر کنند.
درحالیکه قبلا و در محیطهای دیگر، وقتی زنی به کنیزی در می آمد چنین کارهایی انجام نمیشد.

حال در مورد زن اسیر شده و برخورد با او، سه فرض یا به عبارتی چهار فرض وجود دارد:
فرض اول: آن زن را یا اصلا اسیر نکنیم و یا اگر اسیر کردیم به محیط کفر خود بازگردانیم.
فرض دوم: او را باز نگردانیم ولی اجازه ازدواج نیز به او ندهیم.
فرض سوم: از نو ازدواج کنند یا طبق احکام کنیز با او برخورد شود.

فرض اول، قابل اجراء نیست. وقتی فرض بحث ما در مورد اسیران جنگی است، جنگ در اسلام نیز به منظور بر هم زدن محیط کفر و ایجاد زمینه برای مسلمان شدن کافران سابق است.(چه به اختیار خود اسلام می اورند و چه شرایط ذمه را میپذیرند). حال اگر اسیری گرفته شود و دوباره به محیط کفر بازگردانده شود، زمینه اسلام آوردن از او گرفته میشود. و این خلاف حکمت جنگ در اسلام و خلاف اصول تربیتی اسلام است.

فرض دوم، نیز نادرست است؛ زیرا زن نیازهایی دارد که با ازدواج انها را برطرف میکند. بنابراین اجازه ازدواج دوباره ندادن به آنان ظالمانه است.

پس تنها فرض سوم باقی میماند. و آن این است که یا به ازدواج مسلمانی درآید و یا کنیز شود و همانند کنیزها با او رفتار شود.‏[1]

اما موضوع علاقه این زن اسیر به شوهر سابقش:
اسیر شدن زن، یک واقعه و رویداد طبیعی در جنگهای آن زمان بوده است.
حال ما با یک رویداد و امری روبرو هستیم که طبیعتا اتفاق می افتد و انسان پس از پیروری، افرادی که زنده می مانند را به اسارت میگیرد.
این اسیر گرفتن به خودی خود هیچ ایرادی ندارد.
برای اینکه کار غیر اخلاقی و انسانی در قبال اسرای جنگ صورت نگیرد، خداوند دستوراتی را صادر کرده است.
اما اینکه چرا به شوهرش باز گردانده نمیشود، به خاطر این است که اگر باز گردانده شود، این زن زمینه هدایت را از دست خواهد داد.(توجه کنید که در هیچ جنگی، اسیران(اعم از زن و مرد) را باز نمیگرداندند و این یک رویه طبیعی در بین جنگجویان بود)

موفق باشید.


[/HR][FONT=microsoft sans serif][1] . تفسیر نمونه، ج3، ص332-334
موضوع قفل شده است