جمع بندی تفاوت بین صدر، شغاف، قلب و فؤاد از نظر قرآن و حدیث
تبهای اولیه
سلام
می خواستم تفاوت بین صدر،شغاف،قلب و فواد از نظر قرآن و حدیث رو بدونم
مواردی رو خوندم ولی هیچکدوم کامل معرفی نکردند
ممنونم
با سلام و احترام
صدر: سينه، كه عضوى است از بدن، در آيه: (رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي- 25/ طه) جمعش- صُدُور- است در آيات: (وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ «1»- 10/ عاديات) . واژه- صَدْر- بعدا به طور استعاره براى پيش و جلوى هر چيزى بكار رفته است، مثل: صَدْر القناة: نوك سر نيزه.[1]
«شغف»: شغاف غلاف قلب است چنانكه در مجمع گفته است فاعل «شَغَفَها» در آیه« «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا» فتى است يعنى محبّت جوان غلاف قلب زن را پاره كرده و در جوفش نشسته است. اشاره است بحب شديد و جا گرفته در قلب.[2]
قلب: قَلْبُ الشّيءِ: برگرداندن و وارونه نمودن آن چيز از سويى و رويى به سويى و رويى ديگر.
قَلْبُ الثّوبِ: برگرداندن پارچه [و هر چيزى كه پشت و رو ميشود و كاملا مشخص است].
قَلْبُ الإنسانِ: برگرداندن انسان، از راه و روشش و انديشه اش به راهى و انديشه اى ديگر.
[دو عبارت فوق تعريف مصدرى قلب است].
در آيه: وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ (21/ عنكبوت) [آنگاه به سوى او برگردانده ميشويد.]
انْقِلَاب: يعنى برگشتن، در آيه:
انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ (144/ آل عمران).
درباره قَلْب انسان گفته اند به سبب تغيير و دگرگونى حالاتش چنين ناميده شده و از واژه و مفهوم قلب به آنگونه معانى كه اختصاص به روح و علم و شجاعت و غير اينها دارد تعبير ميشود، [3]
فؤاد: قلب. ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى (سوره نجم: 11.) آنچه چشم ديد قلب تكذيب نكرد. قلب را از آن جهت فؤاد گويند كه در آن توقّد و دلسوزى هست كه «فأد» بمعنى بريان كردن آمده است بقولى علّت اين تسميه تأثر و تحوّل قلب است كه «فأد» در اصل بمعنى حركت و تحريك است.[4]
الفُؤَادُ [دل] مثل قلب است ولى فواد به اعتبار معنى افروخته شدن گرما و حرارت در آن است كه اينچنين ناميده شده.[5]
فواد، در لغت به معناي قلب است ، اما مقصود از آن در آيات قرآن نفس انساني است که او را از ساير حيوانان جدا مي سازد . انسان با آن اشيا را درک مي کند (6). بنابراين ترجمه آن به قلب و عقل هر دو صحيح است ، اما بايد دانست که منظور از قلب ، عضو صنوبري در انسان نيست ، بلکه قوه درک و شهود انسان است.
[/HR]
با سلام
مفهوم شناسی واژهی «قلب» و «فؤاد»
از این جهت به قلب انسان قلب گفته میشود که تقلّب و دگرگونی آن بسیار است. در لغتنامههای معتبر «لسان العرب» و «المصباح المنیر» آمده است: واژه قلب همانطوری که در زبان عربی نام عضوی از بدن است، به معنای عقل نیز به کار میرود. ابنمنظور در لسان العرب میگوید: فرّاء لغت شناس معروف زبان عرب در معنای آیهی «إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»، میگوید: قلب در این آیه به معنای عقل است؛ فراء در توضیح این معنا میگوید: در زبان عربی قلب به معنای عقل نیز به کار میرود؛ مانند «ما لک قلبٌ»، «ما قلبُک معک»، «أین ذهب قلبک؟» که در تمام این مثالها قلب به معنای عقل است؛ یعنی «برای تو عقلی نیست»، «عقل تو با تو نیست»، «عقل تو کجا رفته است؟».
ابن اثیر در «النهایة» و ابن فارس در «مقائیس اللغة» میگویند: به بُعد خالص و شریف هر چیزی، قلب آن چیز گفته میشود. پس به نفس و روح انسان هم که بُعد خالص، شریف و حقیقت انسان است، میتوان قلب گفت.
در لغتنامه «مفردات الفاظ القرآن» آمده است: واژه قلب به معنای روح نیز به کار میرود. همچنین علاّمه مصطفوی نیز در «التحقیق» میگوید: هر انسانی دارای دو قلب است: 1. قلب مادّی ظاهری که همان قلب صنوبری است. 2. قلب روحانی باطنی که حقیقت انسان است.
در مورد واژه «فؤاد» نیز اکثر عالمان لغت شناس بر این اعتقادند که معنایی مترادف با قلب دارد، با این تفاوت که در آن نوعی از سوختگی و دلسوزى نیز جای گرفته است.
مفهوم شناسی واژهی «صدر»
در لغتنامههای «لسان العرب»، «العین» و «تاج العروس» واژه صدر به معنای «أعلی مقدّم کل شیء» آمده است که به معنای قسمت بالا از قسمت جلوی هر چیزی است. و از آنجا که سینه انسان نیز در قسمت بالای جلوی بدن است، به آن صدر گفته میشود.
از جمله کاربردهای دیگر واژه صدر در این معنا میتوان به این موارد اشاره نمود: «صدر القناة»؛ بالای نیزه، «صدر الأمر»؛ اوّل کار، «صدر النهار»؛ اوّل روز، «صدر المجلس»؛ قسمت بالای مجلس، و «صدر القدم» سینه پا.
پس با ملاحظه این موارد به خوبی میتوان دریافت که صدر در هر چیزی متناسب با آن چیز است؛ بنابراین صدر در مورد قلب به معنای روح بایستی متناسب با آن و به معنای صدر روحانی باشد که در «التحقیق» آمده است: همانطوری که قلب مادّی، مرکز زندگی جسمانی است و صدر(سینه) مانند صندوقی آنرا در بر میگیرد، قلب روحانی نیز، مرکز زندگی روحانی است و صدر روحانی مرتبهای است که آنرا در بر میگیرد
ممنون از پاسختون
پس با این وجود الان از نظر اسلام اونی که اکثریت کنترل آدمی رو بر عهده داره کدومه؟
در حقیقت میخام ببینم کدومشون چه مسئولیتی دارند و در انسان چه حوزه کارائی دارند
چون در شناخت حالات روحی انسان ها این مسئله بنظرم خیلی میتونه مهم باشه
پس با این وجود الان از نظر اسلام اونی که اکثریت کنترل آدمی رو بر عهده داره کدومه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر می رسد انچه با کنتزل و تصمیم گیری انسان بیشتر سر و کار دارد و در امور زندگی تاثیر گذارتر است قلب انسان باشد.
فواد نیز معنایی نزدیک به معنای قلب دارد و همانطور که گفته شد، هم در مورد عقل به کار می رود و هم در مورد قلب، بنابراین تاثیرگذاریش مهم و قابل توجه است.
تفصیل بیشتر این موضوع از بحث تفسیر قرآن خارج است می توانید با کارشناسان مربوطه در این باره صحبت کنید.
می خواستم تفاوت بین صدر،شغاف،قلب و فواد از نظر قرآن و حدیث رو بدونم
مواردی رو خوندم ولی هیچکدوم کامل معرفی نکردند
معنی قلب: قلب: قَلْبُ الشّيءِ: برگرداندن و وارونه نمودن آن چيز از سويى و رويى به سويى و رويى ديگر.
قَلْبُ الثّوبِ: برگرداندن پارچه [و هر چيزى كه پشت و رو ميشود و كاملا مشخص است].
قَلْبُ الإنسانِ: برگرداندن انسان، از راه و روشش و انديشه اش به راهى و انديشه اى ديگر.
[دو عبارت فوق تعريف مصدرى قلب است].
در آيه: وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ (21/ عنكبوت) [آنگاه به سوى او برگردانده ميشويد.]
انْقِلَاب: يعنى برگشتن، در آيه:
انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ (آل عمران/144)
درباره قَلْب انسان گفته اند به سبب تغيير و دگرگونى حالاتش چنين ناميده شده و از واژه و مفهوم قلب به آنگونه معانى كه اختصاص به روح و علم و شجاعت و غير اينها دارد تعبير ميشود.[5] فؤاد: قلب. ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى (سوره نجم: 11.) آنچه چشم ديد قلب تكذيب نكرد. قلب را از آن جهت فؤاد گويند كه در آن توقّد و دلسوزى هست كه «فأد» بمعنى بريان كردن آمده است بقولى علّت اين تسميه تأثر و تحوّل قلب است كه «فأد» در اصل بمعنى حركت و تحريك است.[6] الفُؤَادُ [دل] مثل قلب است ولى فواد به اعتبار معنى افروخته شدن گرما و حرارت در آن است كه اينچنين ناميده شده[7].فواد، در لغت به معناي قلب است ، اما مقصود از آن در آيات قرآن نفس انساني است که او را از ساير حيوانان جدا مي سازد . انسان با آن اشيا را درک مي کند[8]. بنابراين ترجمه آن به قلب و عقل هر دو صحيح است ، اما بايد دانست که منظور از قلب ، عضو صنوبري در انسان نيست ، بلکه قوه درک و شهود انسان است.
[/HR]