این ارث مادرمان است.....
این تکه پارچه بوی مادرمان را میدهد....
اری چادرمان را می گویم....
همان چادری که سیاهی اش دلم را نوازش میکند....
همان چادری که پابه پای مادرمان قدم بر داشت.....
از این ارثیه خوب محافظت کردی؟؟؟؟
حرمتش را نگه داشتی؟؟؟
دل مادرت را شاد کردی؟؟؟؟
چرا خجالت میکشی؟؟؟
سرت کن و به دل خیابان بزن....
بگذار همه بدانند این چادر مایه افتخار تو است....
بگذار بدانند این چادر سنگر ازادیه توست....
بگذار ببینند ....
بدانند که من ، تو ، ما.....
عاشق این تکه پارچه هستیم....
[FONT=Mihan-Koodak]این چادرمشکی....
سیاست منه...
چیزی که من باهاش نگاه های زهرآلودی که توای غرب میخوای منوتسخیرکنه ، تحریم می کنم...
این سیاست منه...
سنگرمقاومتی من دربرابر گناه...
این سیاست منه...
پدافندضدهوایی من که نمیذاره موشکهای متجاوزغریبه ها بهم اصابت کنه...
این سیاست منه...
سپر من دربرابرفرهنگ آلوده تو...
وتیری درچشمان ناپاکت...
این چادرمشکی سیاست منه..
[FONT=Mihan-IransansBold]چادر حجاب برتر است....
اما این بار ،
نمی خواهم از چادر
و
دختران چادری بگویم
میگویم خواهرم حیا + عفت
صرف داشتن چادرتائیدحیاوعفت نیست...
هستن کسانی که حجاب دارنددرظاهراماحیاوعفت ندارند...
کاش این سه باهم باشند: حجاب + عفت + حیا
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهترین مسـیـر ها
زمانـی طــی میشه
که خودت راهــش رو انتـخاب کنــی
خــواهـر عـزیـزمـ!
لــذت حجــاب رو وقتـی می چشی
کــه با انتخــاب خــودت بـآشـه
فقــط
باید بـخـوای!
اونوقــت در مسیــر پــروردگارت قرار گرفتـی(1)
حــالا
راهـت رو دیـدی؟
چـه همــوار و آسان شـده(2)
خواهــر گُلــمـ!
تــو آزادی
1.«فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا /مابا: هر کس بخواهد، راهی به سوی پروردگارش انتخاب می کند» {دهر/29 - نبا/39}
2. «ثم السبیل یسره: سپس راه را برای او آسان ساخت» {عبس/20}
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
اِنَّ مِن خَیرِ نِسَائَکُم اَلمُتَبَرَّجَةَ مِن زَوجِها الحصَانَ عَن غَیرِه ؛
بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.
بحارالانوار، ج 103، ص 235
عفاف و پاکدامنی امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اَوَّلُ النَّظَرَةِ لَکَ وَ الثّانیَةُ عَلَیْکَ وَ لا لَکَ وَ الثّالِثَةُ فیهَا الْهَلاکُ؛
نگاه اول [ناخودآگاه به نامحرم] برای تو [حلال[ است و نگاه دوم ممنوع است و حرام و نگاه سوم، هلاکت بار است.
من لایحضره الفقیه، ج3، ص 474، ح 4658.
سلام
من که خاطره ندارم از چادری شدنم چون یهویی شد همه چی
18 سال کاملا بدحجاب بودم
خب مقصر خودم بودم که از حرف مردم میترسیدم که بگن بهم امل
همیشه چادرو دوس داشتم از بچگی اما تو خانواده ای بزرگ شدم که همه اطرافیانم فامیلام میگفتن چادر چیه نماز چیه
اینا برای قدیمی هاست
از 9 سالگی نمازمو میخوندم و میخونم و این اتصال بین منو خدا قطع نشده بود برای همین همه چیزو جور کرد تا حجابمم درست کنم
تا اینکه بالاخره بعد 18 سال تصمیم گرفتم که دیگه پای خواستم وایستم
اولش از با مانتو با حجاب بودن شروع شد 6 ماه اونجوری بعدش دیدم با مانتو با حجابی خیلی شیک نیست و یه چیز بی ریختی میشه البته توهین نباشه به خانومای مانتویی
با حجاب با مانتو به من نمیومد و چادرو خیلی بیشتر دوس دارم
خیلی اذیت شدم تو ماهای اول برای چادر سر کردنم از این بگیر که برام چادر نمیخریدن میگفتن با مانتو با حجاب باش تا نگاه اطرافیان و حرفاشون
اولاش بلد نبودم شالمو سفت ببندم تا دو قدم راه میرفتم همش چادرم لیز میخورد ولی زود یاد گرفتم درعرض چند ماه
الان انقد خوشگل شالمو میبندم کسایی که چادری نیستن میپرسن
و این منو خیلی خوشحال میکنه
یاعلی
چادر ای همچون صدف از بهر در
از برای غنچه ی گل مثل سور
چادر ای همچون سپر اندر جهاد
حافظ رزمنده از تیر شغاد
چادر ای زیبا ترین ستر و حجاب
مثل گل پنهان بتو شد عطر ناب
چادر ای انگشتر زرین رکاب
حلقه ی دور نگین کامل نقاب
چادر ای شب رنگ ای زیبا سپهر
می درخشد در وجودت ماه ومهر
چادر ای مشکین علم بر دوش زن
زهره و ناهید را پوشی تو تن
جان و تن هر دو بود مدیون تو
عاقلان وعاشقان مجنون تو
توسپهر و زن چو پروین در فضاست
با تو زنها با عفاف و با حیا ست
گرچه شب رنگی ولی یاقوت فام
زن ز تو باشد چو گوهر بین جام
گوهرش از چشم نا پاکان بدور
نور می بارد از او چون کو ه طور
می شود از پیروان فاطمه
پر بها و ارجمند در خاتمه
***** . ارزگانی
این ارث مادرمان است.....
این تکه پارچه بوی مادرمان را میدهد....
اری چادرمان را می گویم....
همان چادری که سیاهی اش دلم را نوازش میکند....
همان چادری که پابه پای مادرمان قدم بر داشت.....
از این ارثیه خوب محافظت کردی؟؟؟؟
حرمتش را نگه داشتی؟؟؟
دل مادرت را شاد کردی؟؟؟؟
چرا خجالت میکشی؟؟؟
سرت کن و به دل خیابان بزن....
بگذار همه بدانند این چادر مایه افتخار تو است....
بگذار بدانند این چادر سنگر ازادیه توست....
بگذار ببینند ....
بدانند که من ، تو ، ما.....
عاشق این تکه پارچه هستیم....
خیلی خیلی ... به دلم نشست:Gol:
[FONT=arial]
منبــع :
( وبـلاگ این بده حــقیر
http://ba94no.blog.ir
[FONT=Mihan-Koodak]این چادرمشکی....
سیاست منه...
چیزی که من باهاش نگاه های زهرآلودی که توای غرب میخوای منوتسخیرکنه ، تحریم می کنم...
این سیاست منه...
سنگرمقاومتی من دربرابر گناه...
این سیاست منه...
پدافندضدهوایی من که نمیذاره موشکهای متجاوزغریبه ها بهم اصابت کنه...
این سیاست منه...
سپر من دربرابرفرهنگ آلوده تو...
وتیری درچشمان ناپاکت...
این چادرمشکی سیاست منه..
[FONT=Mihan-IransansBold]چادر حجاب برتر است....
اما این بار ،
نمی خواهم از چادر
و
دختران چادری بگویم
میگویم خواهرم حیا + عفت
صرف داشتن چادرتائیدحیاوعفت نیست...
هستن کسانی که حجاب دارنددرظاهراماحیاوعفت ندارند...
کاش این سه باهم باشند:
حجاب + عفت + حیا
[FONT=Mihan-IransansBold]آن وقت زیباترمی شود...
[FONT=Mihan-IransansBold]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
چادر...؟ [FONT=arial,helvetica,sans-serif]
نمی دانم... [FONT=arial,helvetica,sans-serif]
این توی که باید مراقب دنیای لطـــافـــــت یڪ زטּ باشی!!!؟!!! [FONT=arial,helvetica,sans-serif]
««««یـــــــــــــــــــا»»»»» [FONT=arial,helvetica,sans-serif]
او باید حواسش به حفظ حرمت و این همہ زیبای تو ؟

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهترین مسـیـر ها
زمانـی طــی میشه
که خودت راهــش رو انتـخاب کنــی
خــواهـر عـزیـزمـ!
لــذت حجــاب رو وقتـی می چشی
کــه با انتخــاب خــودت بـآشـه
فقــط
باید بـخـوای!
اونوقــت در مسیــر پــروردگارت قرار گرفتـی(1)
حــالا
راهـت رو دیـدی؟
چـه همــوار و آسان شـده(2)
خواهــر گُلــمـ!
تــو آزادی
1.«فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا /مابا: هر کس بخواهد، راهی به سوی پروردگارش انتخاب می کند» {دهر/29 - نبا/39}
2. «ثم السبیل یسره: سپس راه را برای او آسان ساخت» {عبس/20}
برگرفته شده از(پایگاه حجاب کوثر) kusar5.blog.ir
گفتم میدانی چرا چادری شدم؟
گفت: چه میدانم، لابد اینطوری خوشتیپ تری!
گفتم: نچ!
گفت: خب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلاً!
گفتم: نچ!
گفت: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفتم: نزدیک شدی!
گفت: آها!! دیدی گفتم همهی قصهها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!
گفتم: برو بابا… دور شدی
باز گفت: خب خودت بگو اصلاً
گفتم: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست
خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا ” باشم...
جنگ هم چنان باقی است...
اگر مدافع حـــــرم حضرت زینــــب نمیتونم باشم
مدافع چــــادر حضرت زهـــــرا که میتونم باشم
جنگ هم چنان باقی است...
جنگی در پشت چشمان...
سنگر تو جنسی از پارچه...
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
اِنَّ مِن خَیرِ نِسَائَکُم اَلمُتَبَرَّجَةَ مِن زَوجِها الحصَانَ عَن غَیرِه ؛
بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.
بحارالانوار، ج 103، ص 235
عفاف و پاکدامنی امام صادق علیه السّلام فرمودند:
اَوَّلُ النَّظَرَةِ لَکَ وَ الثّانیَةُ عَلَیْکَ وَ لا لَکَ وَ الثّالِثَةُ فیهَا الْهَلاکُ؛
نگاه اول [ناخودآگاه به نامحرم] برای تو [حلال[ است و نگاه دوم ممنوع است و حرام و نگاه سوم، هلاکت بار است.
من لایحضره الفقیه، ج3، ص 474، ح 4658.
چادر مادرم من فاطمه.س.
حرمت دارد،
قاعده،رسم و شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست•••
سلام
من که خاطره ندارم از چادری شدنم چون یهویی شد همه چی
18 سال کاملا بدحجاب بودم
خب مقصر خودم بودم که از حرف مردم میترسیدم که بگن بهم امل
همیشه چادرو دوس داشتم از بچگی اما تو خانواده ای بزرگ شدم که همه اطرافیانم فامیلام میگفتن چادر چیه نماز چیه
اینا برای قدیمی هاست
از 9 سالگی نمازمو میخوندم و میخونم و این اتصال بین منو خدا قطع نشده بود برای همین همه چیزو جور کرد تا حجابمم درست کنم
تا اینکه بالاخره بعد 18 سال تصمیم گرفتم که دیگه پای خواستم وایستم
اولش از با مانتو با حجاب بودن شروع شد 6 ماه اونجوری بعدش دیدم با مانتو با حجابی خیلی شیک نیست و یه چیز بی ریختی میشه البته توهین نباشه به خانومای مانتویی
با حجاب با مانتو به من نمیومد و چادرو خیلی بیشتر دوس دارم
خیلی اذیت شدم تو ماهای اول برای چادر سر کردنم از این بگیر که برام چادر نمیخریدن میگفتن با مانتو با حجاب باش تا نگاه اطرافیان و حرفاشون
اولاش بلد نبودم شالمو سفت ببندم تا دو قدم راه میرفتم همش چادرم لیز میخورد ولی زود یاد گرفتم درعرض چند ماه
الان انقد خوشگل شالمو میبندم کسایی که چادری نیستن میپرسن
و این منو خیلی خوشحال میکنه
یاعلی
سلام
خوشا به سعادتتون دعا کنید منم راهمو پیدا کنم:roz:
تقدیم به اهل چادر :
چادر ای همچون صدف از بهر در
از برای غنچه ی گل مثل سور
چادر ای همچون سپر اندر جهاد
حافظ رزمنده از تیر شغاد
چادر ای زیبا ترین ستر و حجاب
مثل گل پنهان بتو شد عطر ناب
چادر ای انگشتر زرین رکاب
حلقه ی دور نگین کامل نقاب
چادر ای شب رنگ ای زیبا سپهر
می درخشد در وجودت ماه ومهر
چادر ای مشکین علم بر دوش زن
زهره و ناهید را پوشی تو تن
جان و تن هر دو بود مدیون تو
عاقلان وعاشقان مجنون تو
توسپهر و زن چو پروین در فضاست
با تو زنها با عفاف و با حیا ست
گرچه شب رنگی ولی یاقوت فام
زن ز تو باشد چو گوهر بین جام
گوهرش از چشم نا پاکان بدور
نور می بارد از او چون کو ه طور
می شود از پیروان فاطمه
پر بها و ارجمند در خاتمه
*****
. ارزگانی