لقب صدیق اکبر برای سایر ائمه علیهم السلام
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب
آیا می توان لقب صدیق اکبر را که در روایات خاص امیر المؤمنین علیه السلام است
در نوشتن متون دینی و یا در گفتار، برای سایر امامان علیهم السلام هم بکار برد؟
"به عنوان مثال:صدیق اکبر موسی ابن جعفر علیه السلام"
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیمعرض سلام و ادب
آیا می توان لقب صدیق اکبر را که در روایات خاص امیر المؤمنین علیه السلام است
در نوشتن متون دینی و یا در گفتار، برای سایر امامان علیهم السلام هم بکار برد؟
"به عنوان مثال:صدیق اکبر موسی ابن جعفر علیه السلام"
با تشکر
با سلام و عرض ادب
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر اساس روایات فریقین «صدیق اکبر» و «فاروق اعظم» نامیده شده که چنین لقبی از حیث توصیفش به«اکبر» بودن، مخصوص آنحضرت بوده و شامل شخص دیگری نمی شود؛ امّا ائمه ی معصومین(علیهم السلام) از آن جهت که معصوم و صدیق می باشند، همچون امام علی(علیه السلام) صدیقان این امت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه واله و سلم) می باشند؛ همچنان که حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز صدیقه ی این امت است.[1]
ابن ماجه و طبری و حاکم نیشابوری و دیگران به سند خویش روایت می کنند که امام علی(علیه السلام)فرمودند: «انَا عَبدُ اللهِ وَ اخُو رَسُولِهِ وَ انا الصِّدّيقُ الَاكبَرُ لا يقولُها بَعدِى إلّا كاذِبٌ مُفتَرٍ صَلّيتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ قَبلَ النَّاسِ بِسَبعِ سِنين»؛[2] «من بنده خدا، و برادر رسول خدا، و صديق اكبر هستم، هر كس اين لقب را بعد از من بخود نسبت دهد دروغگو و افترا زننده است؛ من با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هفت سال قبل از مردم نماز گزاردم». که مخاطب این کلام غیر عترت(علیهم السلام) و کسانی بوده که جایگاه خلافت را غصب نموده و این القاب را برخویش قرار دادند.
همچنین بزار در مسند خویش از ابورافع از ابوذر نقل می کند که وی گفت: از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: «و أنت الصديق الأكبر، و أنت الفاروق الذي يفرق بين الحق و الباطل...»؛[3] «تویی صدیق اکبر و تویی فاروق که حق و باطل را از هم جدا می کند...».
بنابراین عنوان صدیق اکبر مختص به امام علی(علیه السلام) بوده و شامل شخص دیگری نمی گردد؛ اما ائمه(علیهم السلام) که شریکان آن حضرت در امر هدایت امت می باشند همگی به عنوان صدیقان امت شمرده شده اند که ما به چند روایت اشاره می نمائیم:
مرحوم کلینی در کتاب کافی به سندش از ابونصر بزنطی روایت نموده که او گفته:«... سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»؛[4] از امام رضا(علیه السلام) در ارتباط با قول خداوند «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد»؛سؤال نمودم که تفسیر این آیه چیست؟ آنحضرت فرمودند: صادقان ائمه می باشند که به واسطه ی طاعتشان صدیق می باشند.[5]
در روایت دیگری مرحوم کلینی به سند خودش از بریدة بن معاویه عجلی روایت نموده که وی از امام باقر(علیه السلام) از تفسیر این آیه سؤال نمود. آنحضرت در پاسخ فرمودند: مقصود از صادقین ما می باشیم: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ إِيَّانَا عَنَى».[6]
همچنین مرحوم شیخ صدوق نیز از سلمان فارسی (رضوان الله علیه) نقل نموده که وی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در رابطه با تفسیر این آیه پرسید که آنحضرت در پاسخ فرمودند: «امّا مأموران[7] عاماند و همه ی مؤمنان را شامل میشود ولی صادقون خاص است و به برادر و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد».[8]
موفق باشید.
[/HR] [1] . در قرآن کریم حضرت مریم(علیها السلام) به واسطه ی عصمتش صدیقه نامیده شده:«مائده، آیه ی:75: مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَة». در روایات مقام حضرت زهرا(سلام الله علیها)برتر از مریم(علیها السلام) شمرده شده و در روایات متعددی آنحضرت صدیقه نامیده شده است.
[2] . المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیسابوری، ج3، ص120، ح4584؛ سنن ابن ماجة، ح120؛ تاریخ الطبری، ج2، ص310.(روایت بر اساس متن طبری آورده شد).
[3] . مسند البزار، ج9، ص342، ح3898؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج42، ص41، تاریخ الاسلام، الذهبی، ج46، ص391: «مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ أَبِي رَافِعٍ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ، قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: «أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَأَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَأَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْكُفَّارِ».
[4] . الکافی، الکلینی، ج1، ص208.
[5] . بواسطه ی اطاعت خدای متعال صفت صداقت را به اوج خود رساندند و صدیق شدند.
[6] . الکافی، الکلینی، ج1، ص208.
[7] . مراد فقره ی :« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» می باشد.
[8] . کمال الدین و اتمام النعمة، الصدوق، ج1، ص278: «...يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَامَّةٌ هَذِهِ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ(صلی الله علیه وآله) أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ لِأَخِي عَلِيٍّ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة».
بسمه الذی اصدق قولا
«انَا عَبدُ اللهِ وَ اخُو رَسُولِهِ وَ انا الصِّدّيقُ الَاكبَرُ لا يقولُها بَعدِى إلّا كاذِبٌ مُفتَرٍ صَلّيتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ قَبلَ النَّاسِ بِسَبعِ سِنين»؛
با سلام و ادب و تشکر از توضیحات کافی و وافی حضرتعالی
در روایت نقل قول شده گویا برای اختصاص این لقب به حضرت علیه السلام،دلیلی ذکر شده و آن سبقت آن حضرت در نماز بر سایر
مردم بوده است،اگر برداشت حقیر درست باشد،چه نسبتی بین صدیق اکبر بودن حضرت با سبقت بر نماز و بالتبع اسلام ایشان
وجود دارد؟
با تشکر
همه ائمه صديق هستن و منظور از صديق اكبر بودن در اينجا به معناي اين است كه مولا اولين كسي هستند كه رسول الله صلي الله عليه واله و سلم ايمان اوردند و بعثت و رسالت و نبوت ايشان را تصديق نموده اند
سبقت در نماز در طول تصديق رسشالت است زيرا وقتي ايشان سبقت در اقامه نماز دارند يعني اولين كسي هستند كه ايمان اورده اند و نماز خود را اقامه كرده اند
بسمه الذی اصدق قولابا سلام و ادب و تشکر از توضیحات کافی و وافی حضرتعالی
در روایت نقل قول شده گویا برای اختصاص این لقب به حضرت علیه السلام،دلیلی ذکر شده و آن سبقت آن حضرت در نماز بر سایر
مردم بوده است،اگر برداشت حقیر درست باشد،چه نسبتی بین صدیق اکبر بودن حضرت با سبقت بر نماز و بالتبع اسلام ایشان
وجود دارد؟
با تشکر
با سلام و عرض ادب
علت چنین امری را باید در رابطه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) با پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) جستجو نمود. همچنان که آنحضرت رابطه ی خویش با پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) را در خطبه ی قاصعه اینگونه بیان فرمودند:
«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصيصَةِ». و شما به خوبى موقعيّت مرا از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از نظر خويشاوندى نزديك و منزلت و مقام ويژه مى دانيد.
«وَضَعَنِي فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ، وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ، وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ، وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ. وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ». پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)مرا در دامان خويش در حالى كه كودك (خردسالى) بودم مى نشاند و (همانند فرزندش) مرا به سينه خود مى فشرد و در بستر خويش در كنار خود مى خوابانيد، به گونه اى كه بدن خود را (همچون يك پدر مهربان) به بدن من مى چسبانيد و بوى خوش خود را به مشام من مى رساند و (چون بسيار كوچك بودم و توان جويدن غذاى سخت را نداشتم) غذا را مى جويد و در دهان من مى گذاشت.
«وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ، وَ لَاخَطْلَةً فِي فِعْلٍ». او هرگز دروغى در گفتار من نيافت و در كردارم خطا و اشتباهى نديد.
«وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ، وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ، لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ». از همان زمان كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) از شير بازگرفته شد، خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را مأمور ساخت تا در طول شب و روز وى را به راههاى فضيلت و محاسن اخلاق جهانيان وادارد .
«وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ، يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً، وَ يَأْمُرُنِي بِالْاقْتِدَاءِ بِهِ. وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَ لَايَرَاهُ غَيْرِي». و من هم مانند كودكى كه به دنبال مادرش حركت مى كند از او پيروى مى كردم. هر روز نكته تازه اى از اخلاق برجسته خود براى من آشكار مى ساخت و مرا فرمان مى داد كه به او اقتدا كنم. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در هر سال مدتى را در مجاورت غار حرا به سر مى برد (و به عبادت خدا مى پرداخت) من او را مى ديدم و كسى ديگر او را نمى ديد.
«وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا. أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ، وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ». (هنگامى كه آن حضرت به نبوت مبعوث شد) در آن روز خانه اى كه اسلام در آن راه يافته باشد، جز خانه پيامبر نبود تنها او و خديجه در آن بودند و من نفر سوم بودم. من نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم.
«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ: «هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ. إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ، وَ تَرَى مَا أَرَى، إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ، وَ لكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ».[1] من صداى ناله شيطان را در آغاز نزول وحى بر آن حضرت شنيدم و گفتم اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اين ناله (از كيست و براى) چيست؟ فرمود: این ناله شیطان است؛ زیرا از اینکه پیرویش کنند مأیوس شده است. (سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: تو آنچه را من مى شنوم مى شنوى و آنچه من مى بينم مى بينى (و چشم و گوش تو حقايق عالم غيب را درك مى كند) جز اينكه تو پيامبر نيستى؛ ولى وزير منى و در مسير خير و سعادت قرار دارى!
بنابراین امام علی(علیه السلام) پرورش یافته ی خاص آنحضرت بوده و نزدیکترین رابطه ی معنوی را با پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) داشتند به گونه ای که به گواه قرآن کریم آنحضرت نفس پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده[2] و از این روی آنحضرت تالی تلو پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) بوده و صدیق اکبر نامیده شدند.
موفق باشید.
[/HR] [1] . نهج البلاغة، خطبه ی قاصعه(192).
[2] . آل عمران(3)،61: (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ).
بسمه الحق المبین
«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ، وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصيصَةِ». و شما به خوبى موقعيّت مرا از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از نظر خويشاوندى نزديك و منزلت و مقام ويژه مى دانيد.
عرض سلام و ادب
از پاسخ بسیار زیبا و بجای حضرتعالی متشکرم.