خورانیدن داروی تلخ به پیامبر«صلی الله علیه وآله»؟!
تبهای اولیه
داستان حدیث «لدودو،داروی تلخ»
برخی به جهت توجیه نسبت هجر و هذیان به پیامبر (صلی الله علیه وآله) در صدد تهمت و نسبت ناروای دیگری بر آمده اند تا زمینه ساز نسبت عمر به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و توجیه کننده ناسزای او به آن حضرت باشد و آن قصه « لدود» است. آنان می گویند: پیامبر(صلی الله علیه وآله) به بیماری«ذات الجنب» مبتلا بودند، لذا به آن حضرت داروی تلخی خورانیدند، پیامبر (صلی الله علیه وآله) بعد از به هوش آمدن دستور دادند تااین دارو را در دهان تمام افراد حاضر در مجلس کنند به جهت این که یک نفر این داروی تلخ را در دهان او کرده است.
بیان احادیث «لدود»
1- بخاری به سندش از عایشه نقل کرده است:
«قَالَتْ عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ فِي مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فَقَالَ لَا يَبْقَى أَحَدٌ فِي الْبَيْتِ إِلَّا لُدَّ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَّا الْعَبَّاسَ فَإِنَّهُ لَمْ يَشْهَدْكُمْ »[1]
«ما در حال مرض رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به او داروی تلخی دادیم. او به ما روی کرد و می گفت: به من از این دارو نخورانید. ما گفتیم: او از این دارو کراهت دارد و لذا چنین می گوید. چون به هوش آمد فرمود: آیا شما را از خوراندن این دارو به من نهی نکردم؟ گفتیم: این حالت کراهت مریض از داروست. حضرت فرمود: در حالی که من نظاره گرم باید به تمام افراد خانه از این دارو داده شود به جز عباس که در بین شما نبوده است.»
[1] الصحيح البخاري، الجعفي البخاري، تحقيق؛ محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، الأولى 1422هـ (باب 3836 جزء 10ص 550). الجامع الصحيح المسمى صحيح مسلم، القشيري النيسابوري، مسلم بن الحجاج، دار الجيل، بيروت+ دار الأفاق الجديدة ـ بيروت، بي تا، (27باب كراهية التداوي باللدود جزء 7 ص 24). جامع الأصول في أحاديث الرسول، مجد الدين، الجزري ابن الأثير (المتوفى : 606هـ)، تحقيق: عبد القادر الأرنؤوط، مكتبة الحلواني - مطبعة الملاح - مكتبة دار البيان، الأولى، الجزء [6 ، 7]: 1391 هـ ، 1971 م، جزء 7،الفصل الثاني في الكراهيه،ص 515).
[=Times New Roman]
2- ابن ابی الحدید می گوید:
«و ان اهل داره ظنّوا: انّ به ذات الجنب فلدّوه و مغمی علیه، و کانت العرب تداوی باللدود من به ذات الجنب، فلما آفاق علم انّهم قد لدّوه. فقال:لم یکن الله لیسلّطها علی، لدّوا کل من فی الدار، فجعل بعضهم یلد بعضاً»[1]
«همانا اهل خانه حضرت گمان کردند که او مرض ذات الجنب دارد لذا به او داروی لدّ دادند. در حالی که حضرت بیهوش بود و رسم عرب این بود که این مرض را با این دارو معالجه می کرد. چون حضرت که به هوش آمد فهمید که به او از این دارو داده اند و لذا فرمود: هرگز خداوند آن را بر من مسلط نکرده است، پس هر کس که در این خانه است او را از این دارو بخورانید. لذا آنان بلند شده و یکدیگر را از این دارو خورانیدند.»
ادامه دارد
[1] شرح نهجالبلاغه؛ ابن ابي الحديد، تحقيق؛ محمد ابوالفضل ابراهيم، دارالكتبب اسماعيليان، قم، اول، 195 و من كلام له عليه السلام، ج 10، ص266.
3- ابن عباس می گوید:
«انّ رسول الله (صلی الله علیه وآله) لده العباس و أصحابه. فقال رسول الله (صلی الله علیه وآله): من لدّنی؟ فکلّهم أمسکوا. فقال: لا یبقی احد فی البیت الّا لدّ غیر عمه العباس »[1]
«رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را عباس و اصحابش از داروی لد دادند. حضرت فرمود: چه کسی به من از این دارو داد؟ همه ساکت شدند. حضرت دستور داد به همه – به جز عباس – از این دارو بخورانند.»
ابن اثیر در «النهایة »بعد از نقل این حدیث می گوید:«انه فعل ذلک عقوبة لهم »[2]«حضرت این کار را به جهت عقوبت آنها انجام داد.»
[1] . سنن ترمذي، تصحيح؛ محمد عبد الرحمان،دارالفكر، بيروت، دوم، 1403ه، 1983م، ج 3، ص 265.
[2] . النهايه، ابن اثير، تحقيق؛ الزاوي، طاهر احمد، الطناحي، محمود محمد، المكتبة العلمية، بيروت، 1339ه، باب اللام مع الداال، ج 4، ص 470.
مناقشه در روایات «لدود »
این روایات با قطع نظر از مناقشه در سند دارای اشکالاتی است:
در متن این روایات از جهاتی تناقض و اضطراب و اختلاف وجود دارد؛
1- از جهت این که چه کسی یا کسانی به او این دارو را خوراندند اختلاف است؛ مطابق برخی از روایات، عباس این دارو را به حضرت خوراند، و مطابق برخی روایات دیگر، این عمل کار اصحاب او بوده و مطابق برخی دیگر، کار همسران حضرت و زنان بوده است. و مطابق برخي ديگر كار اسماء بنت عميس بوده است.
2- مطابق برخی از روایات، حضرت ، بعد از آنکه اثر دارو را در دهانش چشید، فهمید که داروی «لد » است، ولی مطابق برخی دیگر از روایات، حضرت از ابتدا می دانست، و لذا آنان را از این عمل نهی نمود ولی آنها دستور حضرت را امتثال نکردند.
3- در متن این روایت آمده که خداوند هرگز او را به مرض ذات الجنب مبتلا نخواهد کرد، در حالی که از عایشه نقل شده که گفت: «إن النبی (ص صلی الله علیه وآله) مات من ذات الجنب»[1]
«همانا پیامبر (صلی الله علیه وآله) به جهت مرض ذات الجنب از دنیا رحلت کرد.»
وانگهی مطابق برخی از روایات، ذات الجنب از شیطان است.[2]
4- مطابق برخی از آیات و نیز حکم عقل قطعی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از مقام عصمت برخوردار است و این، اختصاص به زمان و عصر خاصی ندارد و تا آخر عمر او را شامل می شود؛ زیرا تمام احوال و اقوال او تا آخر عمرش برای مسلمانان حجت است. و لذا این قصه با محکمات آیات و روایات و حکم عقل سازگاری ندارد.
[1] . فتح الباري، ابن حجرالعسقلاني، دارالمعرفه، بيروت، 1379ه، الحديث التاسع عشر، ج 8، ص 148.
[2] . همان
هدف از جعل حدیث «لدود »
با قدری تأمل و تدبر در جوانب این قصه پی می بریم که این داستان جعلی بوده و جعل آن نیز برای توجیه نسبت ناروای هذیان از جانب خلیفۀ دوم به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بوده است، و این نکته ای است که ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است. او می گوید:
«و سألت النقیب ابا جعفر یحیی بن ابی زید البصری عن حدیث اللدود، فقلت: ألدّ علی بن ابی طالب ذلک الیوم؟ فقال: معاذ الله، لو کان لدّ لذکرت عایشه ذلک فیما تذکره و تنعاه علیه. قال : و قد کانت فاطمة حاضرة فی الدار و ابناها معها، أفتراها لدّت أیضاً؟ و لد الحسن و الحسین؟! کلّا، و هذا امر لم یکن. و انما هو حدیث و لّده من و لّده تقریباً الی بعض الناس...»[1]
«از نقیب، ابو جعفر یحیی بن زید بصری درباره حدیث لدود سؤال کردم که آیا در آن روز علی بن ابی طالب به حضرت داروی لدّ داد؟ او گفت: پناه بر خدا، اگر چنین کرده بود عایشه به جهت خصومتی که با او داشت آن را ذکر می نمود. آنگاه گفت: فاطمه و دو فرزندش در خانه حاضر بودند آیا گمان تو بر آن است که فاطمه و حسن و حسین به حضرت آن دارو را خورانده باشند؟! هرگز، هرگز چنین نخواهد بود. آری ،این حدیثی است که برخی به جهت تقرب به بعضی از مردم (عمر )جعل کرده اند ...».
[1] . شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، باب ذكر من طرف من سيرة النبي عليه، ج 13،ص 32.