اثبات منطقی و ریاضیاتی و فیزیکی خداوند (بحث و نظرات)

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:
سلام.
باید دیدمون رو وسیع تر کنیم به جهان...نقطه توجهمون تنها، اعمال و رفتار و کنش های ما آدم ها که از روی تفکر و اختیار کاری رو انجام می دیم نباشه.اونوقت دیگه هیچوقت حرف از خدایی حکیم و با شعور و آگاه نمی زنیم....هیچ چیز در این دنیا اتفاقی و بر سر احتمالات نیست...همه چیز طبق اصول و برنامست...ولی این به این معنی نیست که پشت این برنامه کسی هست با شعور و آگاه که اختیار داره...
هر برگی که از درختی می افته و هر کنش و واکنشی که در بدن ما رخ می ده و غذایی هضم می شه و مویی رشد می کنه و خونی پمپاژ می شه، همه و همه طبق یک برنامه و قوانین مشخص کار می کنن.قوانین بدون داشتن هوش و آگاهی و شعور و فهم تمام کنش ها و واکنش های طبیعت رو تحت نظر دارند....خدا همین قوانین طبیعت....و لزومی نداره که با شعور و آگاه باشه...گفتم که ما باید نقطه توجهمون رو از روی انسان با شعور برداریم و به طبیعت درست نگاه کنیم...هیچ چیز بر سر شانس و احمالات بنیاد نهاده نشده، ولی ضرورتی هم به وجود خدای با شعور و حکیم نیست...چون قوانین با تمام بی شعوری و جبر گونه بودشون می تونن دنیا رو بچرخونن و نظم بدن و رشد بدن....


دیگه بدتر... از بالاتر که ببینیم، مکانیسم یه ابر سیستم عظیم رو می بینیم به اسم زمین که با نظم دقیق و حساب شده ای دور خورشید می چرخه و همه فصول و همه نوع شرایط زندگی رو رقم میزنه و توش موجوداتی زندگی می کنند و در دید کلان، خود زمین و منظومه شمسی و موجودات داخل زمین همگی به عنوان سیستم یا زیر سیستم هستند... منظور از سیستم همون نظام هماهنگ با هم هست...که در مقاله ام ذکر کردم و نیازی به ذکر دوباره نیست... خود سیستم یکی از خواست گاههای وجود نظم هست... و معمولا اگر تئوری وار و راحت بخواهید وجود سازنده رو برای یه ابر سیستم یا حتی یه سیستم کوچیک نفی کنید، ولی در عمل کار به این راحتی ها نیست...
فراموش نکنید که وقتی یه سیستم یا یه زیر سیستم، در انجام کاری خبره هست و اصلا به صورت هدفمند در زمینه ای خلق شده، پس دیگه از دایره انتخابات و قوانین بی شعور باید خارج شه و عاقلانه هست که خدایی رو براش فرض کرد... چرا که هر کسی می دونه قلب برا چه کاری هدفمند شده و مغز یا کلیه یا lcd گوشی یا آنتن رادیو یا مدیر واحد ترابری یه شرکت یا پزشکان یک جامعه به چه هدفی در سیستم خودشون فعالیت می کنند!
آتئیست ها یا بی خدایانی که باشون بحث کرده بودم خیلی رو تصادفات تعصب داشتند! اینجا شرایط فرق کرده!
معمولا برنامه یعنی تبیین یه سری راهها که به صورت اصولی از ابتدا تا انتها پیش بره تا مساله ای رو حل کنه یا سازه ای رو بوجود بیاره...خوب انتخاب اینکه چه مرحله ای بعد از چه مرحله ای و قبل از چه مرحله ای پیش بره، نیاز به یک انتخابگر هوشمند داره وگرنه باید متوسل به همون احتمالات شیم که نهایتا بگیم بعد از میلیارد ها سال بالاخره یه برنامه بوجود بیاد که یه سازه رو بوجود بیاره یا یه کار بزرگی انجام شه!
همچنانیکه در مقاله ام گفتم، معمولا انسانها فلز شناسای متبحری هستند و نه گوشت شناسان متبحر...چون فلزات رو خوب می شناسن، خلقت هر موجود فلزی رو ربط به انسان می دن ولی در مورد موجودات زنده اینطور نیست...
همچنین معمولا ویرانی ...نیستی و از این جور چیزا نمی تونه خلقت خاص اونم در حد موجودات زنده داشته باشه...مثل این می مونه که بگید..شتر دیدی...ندیدی... و ما هم باور کنیم...!
این قوانین مشخص که به هم وابسته هستند، هر جور جلو برید می بینید که یه سری قوانین پیرو یه سری قوانین دیگه می شند...دقیقا مثل بازی دومینو...
اصلا شما سمت بیگ بنگ و تصادف و ... هم برید، می بینید همش دور هست یا تسلسل... اینجاست که خداپرستان با دیدن مواردی مثل خودآگاه که نمی شه راههای ساخت اونو تبیین کرد و با دیدن نیازمندی مادیات به موارد دیگر (قوانین به قوانین-انرژی به انرژی و ..) متوسل به خدایی نادیدنی می شند و اتفاقا جواب و نتیجه هم می گیرند!

++Hadi++;823779 نوشت:

معمولا برنامه یعنی تبیین یه سری راهها که به صورت اصولی از ابتدا تا انتها پیش بره تا مساله ای رو حل کنه یا سازه ای رو بوجود بیاره...خوب انتخاب اینکه چه مرحله ای بعد از چه مرحله ای و قبل از چه مرحله ای پیش بره، نیاز به یک انتخابگر هوشمند داره وگرنه باید متوسل به همون احتمالات شیم که نهایتا بگیم بعد از میلیارد ها سال بالاخره یه برنامه بوجود بیاد که یه سازه رو بوجود بیاره یا یه کار بزرگی انجام شه!

می شه بازم دقیق تر و ملموس تر در این باره توضیح بدید که چرا نیاز به یک انتخاب گر هوشمند هست؟

ببینید...شما یک برنامه کامپیوتری رو فرض کنید که قراره اشکال هندسی منظمی و هدفمندی رو رسم کنه....مثلا یک سری نقطه که تبدیل به لوزه بشن که این لوزی ها در کنار هم یک گل زیبا رو شکل بدن...مدام لوزی هایی در جای جای مانیتور رسم می شن و جاشون رو با لوزی های جدید عوض می کنن....این برنامه تشکیل شده از چند خط کد....این چند خط کد رو ما می گیم قوانین...یا همون خدا...آیا این قوانین شعور دارن؟اختیار دارن؟آگاهی دارن؟یا یک جبری بر اونها حاکمه و بدون هیچگونه اختیار و آگاهی و شعوری به اون معنا که انسان داراست و خدا باوران اعتقاد دارند خدایشان داراست، اشکال رو رسم می کنن و نظمی رو پدید می آرن؟ این قوانین ثابتن.در طول زمان تغییر پیدا نمی کنن....خوب دنیا هم مثل همون برنامه کامپیوتری هست....نظم های موجود در اون و سیستم های موجود در اون شبیه به اون نقطه ها هستند که لوزی ها از اون تشکیل می شن و گل های ترسیم شده توسط اون لوزی ها....قوانین عالم هم مانند اون کد های برنامه ی کامپیوتری هستند.بدون آگاهی و بدون اختیار و شعور به اون معنا...
حالا یک سوال پیش می آد....اون قوانین عالم که شامل چندین خط کد هستند که تمام عالم رو شکل دادن و سیستم و زیر سیستم های متعدی و غیر قابل شمارشی رو پدید آوردن و هدفمند کار می کنند، چطور پدید اومدند...اینجا می گیم، اینا هیچوقت پدید نیومدن...و همیشه بودن....این کدهای دستوری عالم و یا همون قوانین خدای عالم هیچگاه پدید نیومدن و همیشه به همین نحوی که هستند بوده اند...همونطور که خداباوران اعتقاد دارند که خدایشان همیشه بوده و هیچگاه پدید نیامده است...خوب مشکل این دیدگاه به جهان کجاست؟این دیدگاهی که خدا به اون شکل انسان وارش رو نفی می کنه؟خدایی که می تونه ظالم باشه که هست(شر موجود در جهان) خدایی که آخرت و بهشت و جهنمی رو در نظر نگرفته....خدایی که هدفش لزوما خوب نیست.نیک نیست.خیر نیست...

++Hadi++;823776 نوشت:
فکر می کنم بهترین جواب این باشه که...
هر وقت تونستند از سرکه و روغن و کلی مراحل، سلول کاملا مصنوعی زنده بیرون بیارند...
و هر وقت تونستند رباطهایی با خود آگاه کاملا زنده بیرون بیارند،...
ما هم در دیدگاهمون تجدید نظر می کنیم...
به نظر شما حیات همش شیمیایی هست درسته؟
خوب از نظر من اینطور نیست!
خیلی از زیست شناسان هم معتقدند که حیات تماما شیمیایی نیست!
می تونید به مستند گشایش رمز حیات نگاهی بیندازید!
در دو مورد بالا کار به این سادگی ها نیست...
بنده چشمم آب نمی خوره که یه روزی سلول زنده صد در صد مصنوعی بسازند که بتونه زندگی کنه، اصولا حیات سلولی تعریف ساده ای نداره... البته آرزو می کنیم بتونن...
در مورد خودآگاه نظرم خیلی بد تر از زمینه تولید سلول صد در صد مصنوعی زنده هست...چون اصولا نمی شه مراحل طراحی یه خودآگاه کاملا زنده رو تبیین کرد...اصل علتش اینه که هر طور بخوای وارد حوزه معنایی و تعریف و ساختش بشی، یه بینهایت جلو راهت هست که نمی دونی از کدوم سمت واردش بشی...اصولا خودآگاه این نیست که از بیرون یه موجودو ببینی که خیلی هوشمندانه انتخاب و رفتار می کنه و ... خودآگاه یعنی یکی دقیقا مثل من، درونش باشه که خودشو کاملا زنده حس کنه...تو مقاله ام گفتمش... تقریبا هیچ آتئیست و هیچ کسی در حوزه خودآگاه با من ادامه نداده و قیچی کرده!
فراموش نکن که وقتی می گم خودآگاه، یعنی یکی با حس و حال تو قراره به خودش نگاه کنه، ببینه داخل یه کالبد رباتیک هست...هر جور بخوان با هوش مصنوعی و ... بسازندش، مجبورن احساسات رو به صورت قانون براش تعریف کنند...
ولی برای مثال عشق قانون نداره..رو این حساب به نظرم شما خودآگاه رو با هوش مصنوعی خفن اشتباه گرفتید..ببین کی گفتم...
مثال تاس منو بهتره به سمت خلقت موجوداتی مثل انسان در کنار حیوانات مختلف یا خلقت زمین در کنار کرات دیگه ربطش بدید ببینید چی می شه!

مطمئنم اون روز حتی اگه شما هم تجدید نظر کنید، عده ای میان یه چیز دیگه پیدا میکنن و رو اون فشار میارن!!
الان دانشمندا در حال کار بروی پروژه ای هستن تا تمام ژنوم انسانو بخونن! بعد از اون ممکنه یکیشون، بدور از چشم افراد مذهبی(که اغلب مخالف اینکارن!!) بتونه یه ابر انسان بسازه! کاملا مصنوعی!

خودآگاهی چیزیه که از نظر فلسفی میتونیم ادعا کنیم که همه ی رباطا دارن، فقط چون برنامه شو ندارن که اجراش کنن، نشونش نمیدن!!! چون بطور کلی چیزی درونیه نه بیرونی! از طرفی خودآگاهی از هوش میاد که در نتیجه با افزایش هوش رباطیک، خودآگاهی هم میاد! همین الانم گوگل داره روی کامپیوتر خودآگاه کار میکنه!

نقل قول:
می شه بازم دقیق تر و ملموس تر در این باره توضیح بدید که چرا نیاز به یک انتخاب گر هوشمند هست؟

ببینید...شما یک برنامه کامپیوتری رو فرض کنید که قراره اشکال هندسی منظمی و هدفمندی رو رسم کنه....مثلا یک سری نقطه که تبدیل به لوزه بشن که این لوزی ها در کنار هم یک گل زیبا رو شکل بدن...مدام لوزی هایی در جای جای مانیتور رسم می شن و جاشون رو با لوزی های جدید عوض می کنن....این برنامه تشکیل شده از چند خط کد....این چند خط کد رو ما می گیم قوانین...یا همون خدا...آیا این قوانین شعور دارن؟اختیار دارن؟آگاهی دارن؟یا یک جبری بر اونها حاکمه و بدون هیچگونه اختیار و آگاهی و شعوری به اون معنا که انسان داراست و خدا باوران اعتقاد دارند خدایشان داراست، اشکال رو رسم می کنن و نظمی رو پدید می آرن؟ این قوانین ثابتن.در طول زمان تغییر پیدا نمی کنن....خوب دنیا هم مثل همون برنامه کامپیوتری هست....نظم های موجود در اون و سیستم های موجود در اون شبیه به اون نقطه ها هستند که لوزی ها از اون تشکیل می شن و گل های ترسیم شده توسط اون لوزی ها....قوانین عالم هم مانند اون کد های برنامه ی کامپیوتری هستند.بدون آگاهی و بدون اختیار و شعور به اون معنا...
حالا یک سوال پیش می آد....اون قوانین عالم که شامل چندین خط کد هستند که تمام عالم رو شکل دادن و سیستم و زیر سیستم های متعدی و غیر قابل شمارشی رو پدید آوردن و هدفمند کار می کنند، چطور پدید اومدند...اینجا می گیم، اینا هیچوقت پدید نیومدن...و همیشه بودن....این کدهای دستوری عالم و یا همون قوانین خدای عالم هیچگاه پدید نیومدن و همیشه به همین نحوی که هستند بوده اند...همونطور که خداباوران اعتقاد دارند که خدایشان همیشه بوده و هیچگاه پدید نیامده است...خوب مشکل این دیدگاه به جهان کجاست؟این دیدگاهی که خدا به اون شکل انسان وارش رو نفی می کنه؟خدایی که می تونه ظالم باشه که هست(شر موجود در جهان) خدایی که آخرت و بهشت و جهنمی رو در نظر گرفته....خدایی که هدفش لزوما خوب نیست.نیک نیست.خیر نیست...


مشکل این نوع نظریه که از قبل بوده، در وابسته بودن همون قوانین به هم و تبیین اونها هست..اینکه چرا باید e=mc^2 چرا باید اینا اینجوری به هم Bind شده باشند.اگر دنیا رو فرض کنیم از ازل بوده(که البته نظر دانشمندان با نظریاتی چون بیگ بنگ این نیست که از اول بوده) دنیا و اصولش بر پایه قوانین هست و قوانین هم به هم وابسته هستند...
ولی وقتی در مورد خدا بحث می شه، خدا خارج از این منطق هست و به این علت خداست که وابسته به چیزی نباشه... اصلا بحث واجب الوجود بر همین اساس طرح می شه که باید محتاج به چیزی نباشه و همچنین کوچکترین نقصی درش نباشه ..
اگه قسمت 5 مقاله ام رو بخونید، خواهید دید در همین حرکات تصادفی بیضی هایی که فرمودید هم (حرکات تصادفی) باید یه سری منطق حاکم باشه که در مورد زمین در کنار کرات دیگر و انسان در کنار موجودات دیگر، این تعادل اندکی به هم خورده!
یه سری قوانین هم هست که تو محاسبات به قدری دقیق هستند که آدم می مونه چطور تصادفی اینا میزون شدن، مثل ثابت کیهانی(اگه اشتباه نکنم) که میزون برابر یه عددی شبیه به 120 بوده...که موجب تعجب یه سری اختر شناسان بوده...

نقل قول:
مطمئنم اون روز حتی اگه شما هم تجدید نظر کنید، عده ای میان یه چیز دیگه پیدا میکنن و رو اون فشار میارن!!
الان دانشمندا در حال کار بروی پروژه ای هستن تا تمام ژنوم انسانو بخونن! بعد از اون ممکنه یکیشون، بدور از چشم افراد مذهبی(که اغلب مخالف اینکارن!!) بتونه یه ابر انسان بسازه! کاملا مصنوعی!

خودآگاهی چیزیه که از نظر فلسفی میتونیم ادعا کنیم که همه ی رباطا دارن، فقط چون برنامه شو ندارن که اجراش کنن، نشونش نمیدن!!! چون بطور کلی چیزی درونیه نه بیرونی! از طرفی خودآگاهی از هوش میاد که در نتیجه با افزایش هوش رباطیک، خودآگاهی هم میاد! همین الانم گوگل داره روی کامپیوتر خودآگاه کار میکنه!


عزیزم من یه برنامه نویسم و خوب می دونم وقتی بخوای از طریق برنامه نویسی، برا یه رباط برنامه بنویسی، باید همه چیز رو به صورت قاعده و قانون و state و حالت و ... براش تعریف کنی...
اما یه موجود زنده مثل انسان، درک حقیقی از عشق و خشم و شهوت و ... داره، شما عشق رو کامل درکش می کنید، نه اینکه فقط یه سری هورمون ترشح شه و تو مغزتون قانونی به اسم اجرای عشق رقم بخوره...
اگه بخوام به رباط بگم خشمگینشو، مجبورم بگم مثلا...
function Angry(int level)
}
this->myState=States::angry;
myScense=level;
{
ولی در مورد انسان و ... این مورد فراتر از یه قانون ساده و قرار داد هست.
کلا انسان اگه از بعد الکترونیکی بخواد وارد این دایره بشه، اون حالت حسی رو نمی تونه برا رباط با مفاهیم خودآگاه طبیعی بسازه...
مگر اینکه توسط ژنوم یا .... که البته از نظر بنده و تقریبا شاید همه افراد دیگه، خودآگاه در حوزه مهندسی مستقیم یا معکوس و تبیین مراحل طراحی و اجرا قرار نداره...! دقیقا چیزی شبیه به سفر در زمان که در حوزه مهندسی، هیچ راه مستقیم یا معکوس و مراحل تبیین نداره...
البته ظاهرا گفتن اگر سرعتت بالاتر از نور باشه، دیوار زمان رو می شکنی... که البته یه نظریه هست که فکر می کنم هنوز به مرحله تست نرسیده که ببینیم آیا صحت داره؟...
در مورد ژنوم و ... هم که باشه، باز فکر نمی کنم بشه به این فکر کرد که مکانیسم خودآگاه کاملا طبیعی که در وجود ماها هست، چه مراحلی رو طی کرده تا شده خودآگاه و شعور انسانی و حس درونی...
در مورد ژنوم، اکی ان شاءال... بتونن بسازند...ما که بخیل نیستیم...
به شرطی که از پایه بدون دخالت هیچ موجود زنده ای بسازند، باید دید و شنید...
ولی چشم خیلی آب نمی خوره...حالا...

کلا این مقاله سعی داره با نمایش موارد و جنبه های گوناگون اینو به اثبات برسونه که بدون دخالت خداگونه، موارد و مشکلاتی پدید می یاد که قابل انکار نیست و حداقل اگر خلقتی هم رقم بخوره، شکل و سیر اون، به صورت کنونی نخواهد بود...

++Hadi++;823873 نوشت:
اینکه چرا باید e=mc^2 چرا باید اینا اینجوری به هم Bind شده باشند.

اگر منظورتون رو فهمیده باشم، باید بگم، اینجا چرا نداره دیگه...خوب قوانین ذاتشون اینطوریه....شما که نمی تونی سوال کنی چرا ذات فلان چیز اینطوریه...خوب ذاتشه دیگه...چرا نداره....همون طور که شما می گی ذات خدا هست و وجود داشتنه...من می تونم بپرسم و ایراد بگیرم که چرا خدا وجود داره؟؟؟نه، چون شما می گی، ذات خدا اینطوریه که وجود داشته باشه...خوب ذات قوانین هم اینطوریه...دیگه چرا نداره که چرا اینطوریه...

++Hadi++;823873 نوشت:
ولی وقتی در مورد خدا بحث می شه، خدا خارج از این منطق هست و به این علت خداست که وابسته به چیزی نباشه... اصلا بحث واجب الوجود بر همین اساس طرح می شه که باید محتاج به چیزی نباشه و همچنین کوچکترین نقصی درش نباشه ..

خوب، ما مجموع اون قوانین رو واجب الوجود و یا خدا می گیریم.این قوانین که به چیزی وابسته نیستن....نقصی هم درشون نیست....به چیزی هم محتاج نیستن....من متوجه نمی شم که شما چطور این ایرادات رو به قوانین اولی و اصلی و بنیادین می گیرید....
++Hadi++;823873 نوشت:
یه سری قوانین هم هست که تو محاسبات به قدری دقیق هستند که آدم می مونه چطور تصادفی اینا میزون شدن، مثل ثابت کیهانی(اگه اشتباه نکنم) که میزون برابر یه عددی شبیه به 120 بوده...که موجب تعجب یه سری اختر شناسان بوده...

البته گفم حرف من اینه که هیچ چیزی تصادفی نیست.اون ثابت کیهانی یا همیشه از ازل بوده و هیچوقت پدید نیومده که بخواییم بگیم تصادفی پدید اومده یا غیر تصادفی....اگر هم غیر ازلی بوده باشه، تحت تاثیر یک قانون بالاتری که ازلی بوده اینگونه مقدار دهی شده...خوب اون قانون بالاتر و ازلی، به نحوی بوده که همچین ثابتی رو رقم زنه....توی ذاتش بوده و هیچ تصادف و احتمالی هم مطرح نیست...
امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم...خلاصه من اصلا معنی و دلیلی نمی بینم که پای یک خدا آگاه و با شعور و حکیم رو وسط بکشم.اگر به طبیعت درست نگاه کنیم.می بینیم که طبیعت داره فریاد می زنه که خدایی انسان وار و دارای شخصیت وجود خارجی نداره...

طبیعتی که فنا و مرگ و میر و ... داره...و فرمول هایی که هر کدوم نیازمندی یه سری فرمول های دیگه یا حداقل نیازمند یه سری موارد مادی هستند نمی تونه واجب الوجود باشه...
مثلا شما وقتی به جرم می رسید، می بینید که با تعریف کلاسیک فیزیک، نهایتا جرم به گرانش مربوط می شه و گرانش هم تحت تعریف فیزیک مدرن، به خمش زمان و مکان و هینطور ....
موارد اینچنینی در نهایت یا دور بوجود می یاره (circular dependancy) یا تسلسل بینهایت(Infinite Regress)
یه مثلی هست که می گه: آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب...
حتی اگه فرض شما رو درست هم بگیریم، وقتی قراره خدا یا قوانین واجب الوجود بشه و از ازل باشه و نیاز به خلق شدن نداشته باشه، خوب به نظر شما اینکه یه طراح هوشمند مثلا زمین رو با نواقص و ... به عنوان دنیایی پست آفریده باشه، منطقی تره یا اینکه توسط ساختار های random گونه و ... اینها شکل بگیره؟
اینکه وقتی قراره یکی یا یه چیزی از ازل باشه، خالقی هوشمند بهتر و قابل توجیه تره یا یه سری جریانات بی شعور؟؟؟!!!! البته به شرطی که اون خالقه رو تحت قوانین ماده ندونیم؟؟؟ الان یه سری ها به سفید چاله ها متوسل شدن و مفهومش اینه که دنیایی ماورای این دنیا که تحت قوانین این عالم نیست...
اینکه خدا رو قبول کنیم شاید دلایلی داره که اونم تو برخی موارد، پاسخی مادی برا برخی پدیده ها نیست؟ مثل خود آگاه انسانی؟ یا شاید..البته شاید چگونگی شکل گیری حیات اولیه...
البته برا برهان شر هم در مقاله ام، یه قسمت خوب و درخور تفکر دارم... البته بعد از قسمتی که در مورد دور و تسلسل و تثلیث هست... و شاید قبل از قسمت پیچیدگی کاهش ناپذیر...

در ضمن ما وقتی می گیم تصادف، صرفا مفهوم random و شانسی منظورمونه...نه برخورد و تصادف... چرا که در مثال دایره ها و بیضی های شما هم مفهوم حرکات رندوم یا شانسی مطرح بود...

[="Navy"]سلام
اثبات فیزیکی:

روزی عالمی بی دین نزد یکی از عالمان اسلام اومد (گمونم امام صادق بود) و از ایشان پرسید ایا خدا وجود دارد گفتن بله
گفت خدای شما کجا است گفتن همه جا خدا بی نهایت است و تشعشع نورش همه جا وجود دارد
گفت ایا خدای شما در این سنگ هم هست گفتن بله
آن دانشمند گفت این سنگ به بن بست می خورد ایا خدای شما محدود میشد در سنگی سخت؟
گفتن این سنگ بن بست نیست بلکه وقتی علمش اشکار شود می بینین که تا بینهایت ماده در آن امتداد دارد چون خدا امتداد دارد!

الان بعد هزار اندی سال دانشمندان فیزیک فهمیدن عالم ذرات ماده تا بی نهایت به اعماق پیش میرود و کسی نمی داند انتهایش کجاست و هر ذره ای کشف میشود خود از اجزای کوچکتری ساخته میشود![/]

++hadi++;823874 نوشت:
عزیزم من یه برنامه نویسم و خوب می دونم وقتی بخوای از طریق برنامه نویسی، برا یه رباط برنامه بنویسی، باید همه چیز رو به صورت قاعده و قانون و state و حالت و ... براش تعریف کنی...
اما یه موجود زنده مثل انسان، درک حقیقی از عشق و خشم و شهوت و ... داره، شما عشق رو کامل درکش می کنید، نه اینکه فقط یه سری هورمون ترشح شه و تو مغزتون قانونی به اسم اجرای عشق رقم بخوره...
اگه بخوام به رباط بگم خشمگینشو، مجبورم بگم مثلا...
Function angry(int level)
}
this->mystate=states::angry;
myscense=level;
{
ولی در مورد انسان و ... این مورد فراتر از یه قانون ساده و قرار داد هست.
کلا انسان اگه از بعد الکترونیکی بخواد وارد این دایره بشه، اون حالت حسی رو نمی تونه برا رباط با مفاهیم خودآگاه طبیعی بسازه...

خب نه دیگه اشتباهتون همینجاست! این متون دستور داخل حافظه شه! میشه رباطو جوری برنامه ریزی کرد که مثلا هر کس خونه رو به هم ریخت، رباط بهش حمله کنه!! میشه رباط پرستار بچه ساخت که خودش خیلی مولفه درش باید رعایت بشه و...!
اصلا اینکه مثلا 5بار رمزی رو اشتباه وارد کنیم و گوشی قفل بشه، میشه بهش گفت صبر رباطیک!!:d

نقل قول:
مگر اینکه توسط ژنوم یا .... که البته از نظر بنده و تقریبا شاید همه افراد دیگه، خودآگاه در حوزه مهندسی مستقیم یا معکوس و تبیین مراحل طراحی و اجرا قرار نداره...! دقیقا چیزی شبیه به سفر در زمان که در حوزه مهندسی، هیچ راه مستقیم یا معکوس و مراحل تبیین نداره...
البته ظاهرا گفتن اگر سرعتت بالاتر از نور باشه، دیوار زمان رو می شکنی... که البته یه نظریه هست که فکر می کنم هنوز به مرحله تست نرسیده که ببینیم آیا صحت داره؟...
در مورد ژنوم و ... هم که باشه، باز فکر نمی کنم بشه به این فکر کرد که مکانیسم خودآگاه کاملا طبیعی که در وجود ماها هست، چه مراحلی رو طی کرده تا شده خودآگاه و شعور انسانی و حس درونی...
در مورد ژنوم، اکی ان شاءال... بتونن بسازند...ما که بخیل نیستیم...
به شرطی که از پایه بدون دخالت هیچ موجود زنده ای بسازند، باید دید و شنید...
ولی چشم خیلی آب نمی خوره...حالا...

از راه مهندسی معکوس نه، ولی میشه رباطای نیمه زنده بسازیم با ترکیبشون! و البته چون ساده تره، بیشتر بهش جذب میشن!(نسبت به ساخت رباط از پایه!!)

فرزندم...اگر شما برنامه نویس بودید هیچ وقت این حرفها رو نمی زدید...
چون دقیقا هوش مصنوعی و بینایی و شنوایی ماشین و ... با همین دستورات راه می افته...
برای مثال تو مسیر یابی توسط الگریتم هایی مثل dijkstra یا A* با دستورات شبیه به این تو آرایه ها و توسط متغیر ها به عنوان flag ها و .... دستورات بررسی و چک کردن و سورت کردن و ... رو اعمال می کنیم تا برنامه ران شه...
یا مثلا تو بینایی ماشین اول رباط می یاد و تصاویر رو به ماتریس پیکسل ها تبدیل می کنه و بعد سیاه و سفید می کنه و بعد می یاد با محاسبات سری فوریه و ... از تصاویر الگوهایی می سازه و این الگو ها رو با الگوهای داخل پایگاه داده اش بررسی می کنه و اگه شبیه یکیشون دید محاسبات رو قوی تر در مورد اون الگوها پیش می بره تا اینکه بالاخره تصویر و تشخیص می ده و ... تماما با همین دستورات و متغیر ها و شروط و بررسی ها پیش می ره...
نهایت سیستم یا دستگاهی که با این روشها پیش بره می شه دستگاهی که من خالق بهش دستور دادم و نهایتا با الگریتم های ژنتیک و ... هوشیاری مصنوعی و بینایی و شنوایی ماشینی مصنوعی و ساختار یادگیری بهش دادم و نهایتا یه سری اصول و قوانین رو پیش می بره و مثلا اگه قرار شد به کسی حمله کنه، باید قانون براش تعریف کرد که اگر شروط مثلا A و B و C و ... پیش اومد، پس حالت متغیر flag به اسم State ات برابر می شه با Angry و بعد حمله می کنی سمت طرف...
وقتی این مکانیسم های ماشینی رو تبیین می کنی، سیستم به صورت کاملا کور و دست و پا بسته به دستورات و فرامین من خالق عمل می کنه و اگه اونجا عصبی بشه، عصبی به معنای زنده اش نیست، بلکه اون تو یه متغیری به اسم state برابر Angry شده که حمله رو شروع می کنه...
چرا که در جای دیگه برنامه اش بهش گفتم اگر وضعیت State برابر Angry شد، دستتو بالا بیار، به سمت هدف تعیین شده تا فاصله شعاع تیررست با سریع ترین سرعت برو و هر لحظه بررسی کن که آیا مکان کنونیت برابر مکان تیر رست هست یا خیر؟ چنانچه برابر مکان هدف بود، بایست و چماغ رو بیار پایین تا طرف رو بزنیش...
البته اگه اونجا به عنوان یه هکر برنامه اش رو تغییر بدی، تو لحظه State به اسم خشم یا Angry می تونی کاری کنی که عشق بورزه...یعنی مثلا با تغییر State اش به نوع Enum با عنوان Love می تونی دستورات قسمت Love رو براش اجرا کنی و یا می تونی در همون State برابر Angry ، براش تعریف کرده باشی که اگه وضعیتت برابر Angry شد، به نزدیک ترین مکان سمتش برو و لحظه به لحظه مکان کنونیتو با مکان تعیین شده بررسی کن و اگر مکان کنونیت با نزدیک ترین مکان به سمت هدف، برابر بود، بایست و ببوسش...
البته من خیلی های لول و Psudocode وار و خیلی انسانی اینا رو گفتم...تو لول برنامه نویسی باید خیلی لو لول تر بهش بگی...
البته این خیلی ساده شده هست...مثلا ایستادن رباط به محض دستور انجام نمی شه ...بلکه مثلا وقتی به فاصله خاص از نقطه هدف رسیدم باید عمل ایستادن رو کم کم شروع کنم تا رباط آروم آروم باییسته...
حالا شما فرض کن برا همین کار ساده کلی دستورات منطقی و ریاضی و محاسبات خفن لازمه تا رباط کور و دست بسته به فرامین من خالق عمل کنه...
در مورد یه انسان هم آیا وضع همینه؟ یا اینکه همون انسانه خشم یا ترس یا شهوت یا عشق رو به معنای حقیقیش درک می کنه؟
اصلا چرا باید هر کدوم از ماها از درون به صورت زنده خودمونو حس کنیم؟؟؟؟
اینکه وقتی به صورت تخصصی به سمت هوش مصنوعی و بینایی و شنوایی و یادگیری ماشین می ری، تهش می بینی مجبوری با یه سری محاسبات ریاضی و منطقی بهش بفهمونی چیکار کنه..اونم تو بیس ترین و ریز ترین حالتش...
ولی شما زنده ای و به صورت زنده و ملموس خودتو درک می کنی...حس داری...

خب دوستان سلام و درود
کسی که وقتشو سالها صرف زیست مولکولی کنه عموما از کوانتوم تخصص نداره و بالعکس البته موارد معدودی هم وجود داره
در مقابل فرگشت بهتره که از مسائل زیستی استفاده کنیم ن برنامه نویسی
بقول سان جاوای عزیز یکبار بنویس همه جا اجرا کن برنامه نویسی ژنی که رخ داده در طبیعت از A,T,C,G,(U)
در همه جای طبیعت یکسان است تقریبا نمیشه با چیپست ها و کدنویسی مقایسه کرد
سخت افزار طبیعت با چیپست متفاوته و به تبع دیدگاه پی این مسئله
اما در جاهایی به مایکل بیهی اشاره شده بود و تاژک فلاجلوم که ردیه بر فرگشت مطرح گردیده شد که بیشتر بخاطر این مسئله میخواستم نظر بدم
این دینام و موتور و استاتوری که اشاره کرده بدون هم ناقصن!و فرگشت رو رد کرده در حد ادعاست
برای کوتاه تر کردن سخن لینکی پیوست میکنم که مطلب را بخوانید
http://www.daneshagahi.com/scientists-posts/51
بنظر شخصی من بهتره خلط مباحث صورت نگیره وقتی از طریق ریاضی میخواد ثابت شه یا فلسفی از همان طریق و "اثبات"صورت بگیره
هنوز در منشاء حیات شک وجود داره و علم تبعتا ناقصه اما بیایم دست بزاریم بگیم اها دیدی اینجا رو نمیتونی توجیه کنی پس کار خداست ی حرف عبثیه
وقتی میگوییم همه چیز(پدیده) خالق دارد (تا اینجا حرف درستیه)بعد ی تبصره ایجاد کنیم الا خدا که فیزیکی نیست دیگر ذهن فلسفه گرایانه فیزیکی کاربردی ندارد
کوتاه سخن به سیره علم نگاه کنیم بین عوامل ماوراطبیعه و مادی قیچی میکند
روز و روزگارتان خوش

hessam78;911135 نوشت:
خب دوستان سلام و درود
کسی که وقتشو سالها صرف زیست مولکولی کنه عموما از کوانتوم تخصص نداره و بالعکس البته موارد معدودی هم وجود داره
در مقابل فرگشت بهتره که از مسائل زیستی استفاده کنیم ن برنامه نویسی
بقول سان جاوای عزیز یکبار بنویس همه جا اجرا کن برنامه نویسی ژنی که رخ داده در طبیعت از A,T,C,G,(U)
در همه جای طبیعت یکسان است تقریبا نمیشه با چیپست ها و کدنویسی مقایسه کرد
سخت افزار طبیعت با چیپست متفاوته و به تبع دیدگاه پی این مسئله
اما در جاهایی به مایکل بیهی اشاره شده بود و تاژک فلاجلوم که ردیه بر فرگشت مطرح گردیده شد که بیشتر بخاطر این مسئله میخواستم نظر بدم
این دینام و موتور و استاتوری که اشاره کرده بدون هم ناقصن!و فرگشت رو رد کرده در حد ادعاست
برای کوتاه تر کردن سخن لینکی پیوست میکنم که مطلب را بخوانید
http://www.daneshagahi.com/scientists-posts/51
بنظر شخصی من بهتره خلط مباحث صورت نگیره وقتی از طریق ریاضی میخواد ثابت شه یا فلسفی از همان طریق و "اثبات"صورت بگیره
هنوز در منشاء حیات شک وجود داره و علم تبعتا ناقصه اما بیایم دست بزاریم بگیم اها دیدی اینجا رو نمیتونی توجیه کنی پس کار خداست ی حرف عبثیه
وقتی میگوییم همه چیز(پدیده) خالق دارد (تا اینجا حرف درستیه)بعد ی تبصره ایجاد کنیم الا خدا که فیزیکی نیست دیگر ذهن فلسفه گرایانه فیزیکی کاربردی ندارد
کوتاه سخن به سیره علم نگاه کنیم بین عوامل ماوراطبیعه و مادی قیچی میکند
روز و روزگارتان خوش


جناب حسام عزیز
بسیار بسیار ممنون از نظرتون که قطعا ما رو دلگرم به نوشتن می کنه...
1- ببینید ما مفهومی به نام سیستم داریم که در همه جا هم معنی هم هست.
سیستم مجموعه ایست از اجزای جدا از هم که هر کدوم در کاری تخصص دارند و .... تعریفش در بخش 3 از مقاله نوشته شده...هدفم تکرار مکررات نیست...
ما در همه جا سیستم داریم... یه سیستم ضبط صوت، یه سیستم رایانه و ... یه سیستم مولکولی مثل یه سلول که غشایی داره و بخش هایی داره و ... یک انسان که شامل قلب و ریه و ... هست!
در برنامه نویسی، وقتی دید طراحان، سیستم بیس شد(همه چیز رو به شکل سیستم دیدن)، به سمت OOP روی آوردن و دقیقا آلن کی طراح اولیه دیدگاه شی گرایی یا Object Oriented شی گرایی رو از مفهوم ارث بری و رفتارهای سلول ها ورداشت![1] با این رویکرد، می شه سلول و در کل سیستم های سلولی رو هم در رده سیستم ها قرار داد با این تفاوت که اگر تکامل و فرگشت رو بپذیریم، این سلول ها به صورت کاملا تصادفی یا شاید در برخی موارد الگریتمیک، همه حالات رو بررسی می کنند تا بهترین حالات، باعث بقای موجود بشه و حالات ناموفق و شکست خورده، از چرخه طبیعت خارج شند و خود همین ساختار به نوعی هوشمندانه هست! چرا هوشمندانه؟ در هوش مصنوعی و در الگریتم های تکاملی مثل الگریتم ژنتیک، با استفاده از این روش ها، بهترین جوابهای مسایل خاصی رو پیدا می کنند!
2- در مورد سان، شما می تونید به هزاران دانشمند زیست شناس هم مراجعه کنید که نظرات آنگلو ساکسونی رو نمی پذیرند و در بسیاری از فیلم های مستند و ... حضور پیدا می کنند و از نظریات خدا محورانه یا هوش برتر دفاع می کنند! مثل مستند گشایش رمز زندگی...مسلما خیلی از اینها بیشتر از مهندسین شرکت سان و اوراکل و امثالش دنبال موارد زیست محیطی بودن! اصلا مبارزه با نظریه خدا محوری چیزی هست که به صورت زیر پوستی توسط رسانه های جهانی و ... انجام می شه و معلوم نیست این نظریات توسط چه سازمانهایی هدایت می شه!
3- چیپست و سلول با وجود اینکه کاملا متفاوت هستند، اما از نظر تعریف سیستمی، هر دو سیستم هستند! نقطه نظر ما هم در مقاله پیش رو، مقایسه توانایی های سلولی به باور تکامل گراها بود و اینکه بگیم ابر سیستمی که مدام تحت شرایط مختلف ارتقا و جهش پیدا کنه و توسط طبیعت به صورت کاملا طبیعی حذف شه یا با به دست آوردن نتایج بهتر به زندگی خودش ادامه بده، به نوعی ابر سیستم خاص هست که بسیار پیچیده تر از خلقت یک انسان بدون قدرت تکامل و فرگشت و صرفا راکد در قامت و مقام یک انسان هست!
4- قطعا مساله پیچیدگی کاهش ناپذیر جناب میکایل بیهی به مذاق تکامل گرایان خوش نیومد و طبیعیه که اونها هم همه توانشون رو می گذارند تا این نظریه رو مردود اعلام کنند. یکیش همین لینکی بود که شما دوست عزیز فرستادید... ولی مشکل ما در باکتری فلاژ فقط با ساده تر شدن ظاهر شاخک و مختص بودن شاخک برای نفوذ به ساختار های دیگر و اینا نیست که چند سلول کمتر داشته باشند یا شکلش ساده تر باشه و ...، مشکل اینه که اگر ساختار اصلی پیچیدگی رو کمتر کنیم، اون دستگاه مختل می شه! به بیان بهتر اگر تصور کنیم باکتری فلاژ سه قسمت به نامهای دم و بدن و چرخ دنده موتو مانندش داره، با حذف یکی از این سه بخش، کار اون مختل می شه! مثل یه ماشین کوکی که اگر فنرش رو حذف کنید، دیگه کوک نمی شه! یا اگه دسته کوک کننده اش رو حذف کنید دیگه نمی شه کوکش کرد و ... پس اون ساختار دوم هم دقیقا همون بخش ها رو داره منتها در برخی موارد ضعیف تر و خلاصه تر...
5- ما دست روی نقاط ضعف یا مشکلات دانشمندان نمی گذاریم... در بخش های قبلی این مقاله به موجودیت خودآگاه و بسیاری موارد دیگر دست گذاشتیم و سعی کردیم ثابت کنیم، دنیای مادی نمی تونه توجیهی به برخی موارد داشته باشه و خیلی موارد دیگه...دانشمندان ضد خدا هم همین کار رو با ادیان و خدایانشون می کنند و چیزی که عوض داره گله نداره! این مقاله سعی داره به صورت موشکافانه برخی موارد علمی و فلسفی و منطقی رو مورد ارزیابی قرار بده و بعد بیاد و دست روی اعتقادات گروهی از مردم بیندازه و دیدگاه نگارنده رو به اونها اطلاع بده همین!
6- در مورد موارد علمی نیز حداکثر سعیمون رو کردیم تا دیدگاه تکامل گرایان رو فرض کنیم و مستند بیان کنیم و بعد سعی کنیم با دیدگاههای علمی یا فلسفی با منطقی خودمون، اونها رو به چالش بکشیم...

باز هم ممنون و سپاسگزارم شمام از ارسال نظر...موفق وموید باشید...

1. http://stripe.blog.ir/1392/05/14/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D8%B4%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%A7

++Hadi++;911304 نوشت:
جناب حسام عزیز
بسیار بسیار ممنون از نظرتون که قطعا ما رو دلگرم به نوشتن می کنه...
1- ببینید ما مفهومی به نام سیستم داریم که در همه جا هم معنی هم هست.
سیستم مجموعه ایست از اجزای جدا از هم که هر کدوم در کاری تخصص دارند و .... تعریفش در بخش 3 از مقاله نوشته شده...هدفم تکرار مکررات نیست...
ما در همه جا سیستم داریم... یه سیستم ضبط صوت، یه سیستم رایانه و ... یه سیستم مولکولی مثل یه سلول که غشایی داره و بخش هایی داره و ... یک انسان که شامل قلب و ریه و ... هست!
در برنامه نویسی، وقتی دید طراحان، سیستم بیس شد(همه چیز رو به شکل سیستم دیدن)، به سمت OOP روی آوردن و دقیقا آلن کی طراح اولیه دیدگاه شی گرایی یا Object Oriented شی گرایی رو از مفهوم ارث بری و رفتارهای سلول ها ورداشت![1] با این رویکرد، می شه سلول و در کل سیستم های سلولی رو هم در رده سیستم ها قرار داد با این تفاوت که اگر تکامل و فرگشت رو بپذیریم، این سلول ها به صورت کاملا تصادفی یا شاید در برخی موارد الگریتمیک، همه حالات رو بررسی می کنند تا بهترین حالات، باعث بقای موجود بشه و حالات ناموفق و شکست خورده، از چرخه طبیعت خارج شند و خود همین ساختار به نوعی هوشمندانه هست! چرا هوشمندانه؟ در هوش مصنوعی و در الگریتم های تکاملی مثل الگریتم ژنتیک، با استفاده از این روش ها، بهترین جوابهای مسایل خاصی رو پیدا می کنند!
2- در مورد سان، شما می تونید به هزاران دانشمند زیست شناس هم مراجعه کنید که نظرات آنگلو ساکسونی رو نمی پذیرند و در بسیاری از فیلم های مستند و ... حضور پیدا می کنند و از نظریات خدا محورانه یا هوش برتر دفاع می کنند! مثل مستند گشایش رمز زندگی...مسلما خیلی از اینها بیشتر از مهندسین شرکت سان و اوراکل و امثالش دنبال موارد زیست محیطی بودن! اصلا مبارزه با نظریه خدا محوری چیزی هست که به صورت زیر پوستی توسط رسانه های جهانی و ... انجام می شه و معلوم نیست این نظریات توسط چه سازمانهایی هدایت می شه!
3- چیپست و سلول با وجود اینکه کاملا متفاوت هستند، اما از نظر تعریف سیستمی، هر دو سیستم هستند! نقطه نظر ما هم در مقاله پیش رو، مقایسه توانایی های سلولی به باور تکامل گراها بود و اینکه بگیم ابر سیستمی که مدام تحت شرایط مختلف ارتقا و جهش پیدا کنه و توسط طبیعت به صورت کاملا طبیعی حذف شه یا با به دست آوردن نتایج بهتر به زندگی خودش ادامه بده، به نوعی ابر سیستم خاص هست که بسیار پیچیده تر از خلقت یک انسان بدون قدرت تکامل و فرگشت و صرفا راکد در قامت و مقام یک انسان هست!
4- قطعا مساله پیچیدگی کاهش ناپذیر جناب میکایل بیهی به مذاق تکامل گرایان خوش نیومد و طبیعیه که اونها هم همه توانشون رو می گذارند تا این نظریه رو مردود اعلام کنند. یکیش همین لینکی بود که شما دوست عزیز فرستادید... ولی مشکل ما در باکتری فلاژ فقط با ساده تر شدن ظاهر شاخک و مختص بودن شاخک برای نفوذ به ساختار های دیگر و اینا نیست که چند سلول کمتر داشته باشند یا شکلش ساده تر باشه و ...، مشکل اینه که اگر ساختار اصلی پیچیدگی رو کمتر کنیم، اون دستگاه مختل می شه! به بیان بهتر اگر تصور کنیم باکتری فلاژ سه قسمت به نامهای دم و بدن و چرخ دنده موتو مانندش داره، با حذف یکی از این سه بخش، کار اون مختل می شه! مثل یه ماشین کوکی که اگر فنرش رو حذف کنید، دیگه کوک نمی شه! یا اگه دسته کوک کننده اش رو حذف کنید دیگه نمی شه کوکش کرد و ... پس اون ساختار دوم هم دقیقا همون بخش ها رو داره منتها در برخی موارد ضعیف تر و خلاصه تر...
5- ما دست روی نقاط ضعف یا مشکلات دانشمندان نمی گذاریم... در بخش های قبلی این مقاله به موجودیت خودآگاه و بسیاری موارد دیگر دست گذاشتیم و سعی کردیم ثابت کنیم، دنیای مادی نمی تونه توجیهی به برخی موارد داشته باشه و خیلی موارد دیگه...دانشمندان ضد خدا هم همین کار رو با ادیان و خدایانشون می کنند و چیزی که عوض داره گله نداره! این مقاله سعی داره به صورت موشکافانه برخی موارد علمی و فلسفی و منطقی رو مورد ارزیابی قرار بده و بعد بیاد و دست روی اعتقادات گروهی از مردم بیندازه و دیدگاه نگارنده رو به اونها اطلاع بده همین!
6- در مورد موارد علمی نیز حداکثر سعیمون رو کردیم تا دیدگاه تکامل گرایان رو فرض کنیم و مستند بیان کنیم و بعد سعی کنیم با دیدگاههای علمی یا فلسفی با منطقی خودمون، اونها رو به چالش بکشیم...

باز هم ممنون و سپاسگزارم شمام از ارسال نظر...موفق وموید باشید...

http://stripe.blog.ir/1392/05/14/%D8...AF%D8%B1%D8%A7


سلام این بحث برنامه نویسی رو تو اون تاپیک خوب پی گرفتیم اما خلاصه وار جوابی در همینجا سعی میکنم بدم
جناب نیل دگراس تایسون ی جمله جالبی داره این هوشی که بهش مینازیم مادامی که باعث سازگاری شده ارزش داره
در جملاتتون بار ها این مورد بهبود رو دیدم،طبیعت چیزی رو بهبود نمیده این جاندار هست که خودش رو سازگار میکنه
ببینید همانطور که گفتم دایناسور نسبت به گروه های قبلی پیچیده تر بود بقول شما اما طبیعت حذفش کرد چون سازگاری نداشت
و هزاران گونه دیگر
فلوچارت برنامه نویسی را که بار ها دیده اید مبدا و مقصد واضح و درست است نمونه ای از یک ذهن هوشمند است!
در مورد الگو های ژنتیکی داروین در برنامه نویسی گفتید و هوش مصنوعی
ببینید هوش مصنوعی شطرنج رو در نظر بگیرید
همیشه "بهترین" راه رو انتخاب میکنه
حالا هوش طبیعت رو ببینیم!اگه قصد طبیعت فقط خلق انسان بود
این همه گونه ها رو به وجود آورد بعد منقرض کرد
در برنامه نویسی ما دنبال بهبود هستیم یعنی بهترین ساختار بیس راحفظ و به آن نکات مثبت دیگری می افزاییم اما طبیعت اینکار را کرد؟
عقاب در درخت تبار زایشی از ما عقب تر است چشم عقاب از چشم ما قوی تر است چزا ما چشمی به قدرت عقاب نداریم؟(بهبود به این روش نیست)
یا شیر مثلا قدرت بدنی بیشتری از ما دارد و... میبینید که ما جامع الصفات حسنه نیستیم!ولی در برنامه نویسی چی؟شما مورد به مورد بهبود رو انجام میدین
در طبیعت چه؟سازگاری!
نظرات برنامه نویسان در حیطه برنامه نویسی میتواند درست باشد
سیستم به صورت خلاصه مجموعه ای از اجزا که دنبال هدفی هست
شما در هیچ فکت علمی یا رفرنسی نمیبینید گفته شده باشد هدف دنیا این است!بلکه فقط در ادیان میبینید
اینکه گفتید به صورت الگریتمیک بهترین جواب را پیدا میکند!
ببینید در چیزی که هوشمندی باشد بهترین مطرح است!این الگوریتم بهبودی را نقص نمیکند
ولی طبیعت چه!حتی ویژگی خوب (خوب از نظر شما)را کمرنگ و یا نابود هم میکند در صورتی که سازگاری نداشته باشد
الگوریتم هوشمندانه ای که شما معرفی کردید یک تابع اکیدا صعودس است و افول ندارد
اما در طبیعت چه؟این تابع ما در جایی افول دارد در جایی پیشرفت
در مورد مستند و آن موارد هم در تاپیک دیگر گفته شد

++Hadi++;911304 نوشت:
چیپست و سلول با وجود اینکه کاملا متفاوت هستند، اما از نظر تعریف سیستمی، هر دو سیستم هستند! نقطه نظر ما هم در مقاله پیش رو، مقایسه توانایی های سلولی به باور تکامل گراها بود و اینکه بگیم ابر سیستمی که مدام تحت شرایط مختلف ارتقا و جهش پیدا کنه و توسط طبیعت به صورت کاملا طبیعی حذف شه یا با به دست آوردن نتایج بهتر به زندگی خودش ادامه بده، به نوعی ابر سیستم خاص هست که بسیار پیچیده تر از خلقت یک انسان بدون قدرت تکامل و فرگشت و صرفا راکد در قامت و مقام یک انسان هست!

برای سلول شاید بتوان هدفی گماشت نوعی سیستم نامید
ببینید ی دستگاه فرضی را تصور کنید از سی پی یو رم هارد و گرفیک تشکیل شده اینو از لحاظ سیستمی و فرگشتی برسی کنیم
از لحاظ سیستمی بهبود "هوشمندانه" صورت میگیره یعنی در دستگاه های نسل بعد رم سی پی یو و... تواما باهم افزایش قدرت و کارایی پیدا میکنند
اما از لحاظ طبیعت چه؟
این سیستم در نسل بعد سی پی یو افزایش پیدا میکند و گرافیک آن کم میشود در نسل بعد تر فرضا سی پی یو باز ارتقاع پیدا کند و هارد آن کم قدرت تر شود!این دیگر هوشمندانه نیست
این تفاوت اصلی سلول طبیعی با سلول الگریتمیک شماست