منظور آن نوع جاذبه جنسی که اسلام تاکید کرده و از زنها خواسته ، یا آن نوعی که ما از زنهای اروپایی میشناسیم نیست
عقیده آنها این که صرف زن بودن یعنی جاذبه جنسی!
من متاهل نیستم
با این وجود نکات بسیار خوبی گفتید
تشکر
چه لزومی دارد حالا که ایشان بیمار هستند، سایه مادرتان در زندگی شما باشد، اجازه بدید بعد از بهبودی همسرتان روابط از سر گرفته شود
همین کار را هم کرده ام
جوری که ناراحت نشوند ، از ایشان خواسته ام فعلاً دور بمانند. پدرم را بهانه کردم و گفتم چون با شما مشکل دارد اگر بیایید با من برخورد میکند
سرطان لنفوم در کشور ما بسیار پیشرفت کرده، الان دوست من بعد از 8 دوره شیمی درمانی خدارو شکر حالش بسیار خوب است وبعد از آخرین سی تی اسکن اثری از تومورها ندارد
متاسفانه همسرم بسیار کینه ای هستند
یعنی اگر شما امروز یک حرف بد به ایشان بگوئید ، هر روز خودخوری میکنند و به فکر انتقام از شما هستند
این موضوع به حدی جدی است که در بین درمان ، خود همسرم هم گفت: "هر وقت که کینه افراد را به دل میگیرم درمانم کند پیش میرود"
اما چه فایده؟! فردا دوباره همان روش را پیش میگیرد!
این خانم باید درک کنن حمایت از جانب شوهرشون وظیفه بی چون و چرای همسرشون نیست بلکه وقتی وظیفه ایشون میشه که اون خانم هم در حد توانش وظایفش رو انجام داده باشه. وجود بیماری هم فقط بخشی از وظایف رو از روی دوش اون خانم بر میداره.
).
ممنون از شما
با کلیت فرمایش شما موافقم
نیاز به توجه درانسان از بدو تولد تا آخرین لحظات بطور قوی وجود داره در شرایطی که همسر ایشان بسر می برند واقعا فورس ماژوره نمیدونم تا حالا کسیکه شیمی درمانی میشه رو از نزدیک دیدید یا نه؟ عوارض دارو تا دو سه روز بعد بیمار را از پا میندازه و بیمار به امید داروی شفا بخش اونو تحمل میکنه ان شالله که برای ایشان هم شفای عاجل باشه.
مشکلاتی که از همسرشان مطرح می کنند چیز جدید و نو نیست در پست قبلی عرض کردم جنسش کمی متفاوت هست وگرنه همان بحث فامیل شوهریه.
ایشان مشکلشان را در شرایط فعلی همسرشان مطرح کردند که در حال گرفتن این دارو هستند، از نظر فیزیولوژی همسر ایشان از آستانه تحمل پایینی در حال حاضر برخوردارند، لذا به مسائلی که قبلا وجود داشته و حل نشده باقی مونده ممکنه الان بولد شده نگاه کنند.
و نیاز به توجه از طرف همسر را اینگونه حال فرض کنیم با اداب تربیتی خودش ابراز می کنه.
بنده کسانی رو میشناسم که در اوج بیماری کمترین توهینی به همسرشون نکردن. ناراحتی و نا خوشی یه امر طبیعی هست موقع بیماری ولی بی ادبی و بدرفتاری بی احترامی دخالت دادن خانوادش و... نه (همونطور که این مسایل از قبل بیماری وجود داشت).
بله منم بیمارانی دیدم که مانند همسر این آقا مراحل بحرانی را می گذرانند از نظر ظاهری خیلی بهم ریخته شده بودند، خجالت زده از زحمات و هزینه ای که همسرشان برایشان میکرد بودند، ولی همچنان احساس زنانه قوی داشتند نیاز به توجه همسر را از نگاهش و گاهی با رفتار تند می شد دید.
(مسائل قبل از بیماری ایشان یک مسئله دوطرفه هست که باید حل می شد ولی متاسفانه با گله گذاری از کنارش گذشتند و به نقطه انفجار رسانند.)
من هم به این نتیجه رسیدم که کارکرد مرد برای خانمها فقط همین است
برای همین گفتم خیلی فرق است بین:
دوستت دارم برای خودت
و
دوستت دارم برای خودم
جناب رضا گرامی شما حتما به یک مشاوره حضوری نیاز دارید
اگر به کارشناسان این سایت اعتماد دارید و بخواهید که مشکلتان حل بشه می توانید یک قرار حضوری بگذارین و مطرح کردن این مشکل به این صورت فقط به شما در حد تخلیه مسائل تا حدی کمک می کنه.
مسائل قبل از بیماری ایشان یک مسئله دوطرفه هست که باید حل می شد ولی متاسفانه با گله گذاری از کنارش گذشتند و به نقطه انفجار رسانند
چقدر این پست شما و نکاتی که گفتید عالی بود
ممنون
ایشان مشکلشان را در شرایط فعلی همسرشان مطرح کردند که در حال گرفتن این دارو هستند، از نظر فیزیولوژی همسر ایشان از آستانه تحمل پایینی در حال حاضر برخوردارند، لذا به مسائلی که قبلا وجود داشته و حل نشده باقی مونده ممکنه الان بولد شده نگاه کنند و نیاز به توجه از طرف همسر را اینگونه حال فرض کنیم با اداب تربیتی خودش ابراز می کنه
حتماً به این پست شما فکر خواهم کرد
درضمن فرمایش شما را تایید میکنم. فشاری که روی ایشان است بسیار زیاد است. شیمی درمانی واقعاً انسان را از پا در می آورد
اما یک چیز را مطمئنم. اگر من به این بیماری دچار میشدم ، همسرم یک صدم این مقدار هم در مقابل رفتار من صبر نمی کرد
مسائل قبل از بیماری ایشان یک مسئله دوطرفه هست
اصل مشکلات شاید دو طرفه بوده
شاید اگر یک کارشناس بررسی کند مشخص شود من هم اشتباهاتی داشته ام حتی شاید بدتر از اشتباهات همسرم
تا اینجا را قبول دارم. اما درمورد عکس العمل ها ، به هیچ وجه قبول نمی کنم که دوطرفه بوده
با اطمیمنان میگویم و حاضرم رو در روی همسرم نیز بگویم که عکس العمل های همسرم دربرابر هر ایراد از طرف من بسیار شدید بوده
تقریباً با هر ایرادی که از من می دید ، ولو ایراد بسیار کوچک ، یکی از این عکس العمل ها را نشان میداد:
1 - قهر به مدت چندین روز بدون اینکه بگوید از چه چیزی ناراحت است!
2 - عدم رابطه جنسی به مدت یک ماه یا بیشتر
3 - تغییر رفتار در اکثر زمینه ها برخلاف میل و علاقه من
4 - درخواست جدایی و طلاق
جناب رضا گرامی شما حتما به یک مشاوره حضوری نیاز دارید
اگر به کارشناسان این سایت اعتماد دارید و بخواهید که مشکلتان حل بشه می توانید یک قرار حضوری بگذارین و مطرح کردن این مشکل به این صورت فقط به شما در حد تخلیه مسائل تا حدی کمک می کنه.
کاملاً موافقم
ولی نمی دانم مشاورین اصلاً حضوری کسی را می پذیرند؟
اگر قبول کنند ، بسیار مایلم این مشکل را حضوری درمیان بگذارم
منظور آن نوع جاذبه جنسی که اسلام تاکید کرده و از زنها خواسته ، یا آن نوعی که ما از زنهای اروپایی میشناسیم نیست
عقیده آنها این که صرف زن بودن یعنی جاذبه جنسی!
عدم رابطه جنسی به مدت یک ماه یا بیشتر
دوست گرامی
درست متوجه منظورتان نشدم ولی
به نظر میرسد علاوه بر شما که انتظارات جنسیتان از ایشان بر طرف نمیشده. ایشان همین وضعیت را داشته اند پس باید بررسی کنید که علت از سرد مزاجی بیش از حد ایشان است که به مسایل جنسی اهمیت نمیدهند یا مشکلشان با شما بوده یا با نحوه ارتباط و.. . وگرنه در صورت لذت متقابل کسی خودش را تحریم نمیکند.
از روی علاقه است که کمترین ارزشی برای حرفهای من قائل نیست؟
از روی علاقه است که حرف برادرهایش برایش بسیار با ارزش تر از حرف من است؟
از روی علاقه است که به من میگوید بی لیاقت؟ میگوید بی ارزش؟
از روی علاقه است که میگوید حالم از قیافه ات به هم میخورد؟
از روی علاقه است که من موی کوتاه دوست دارم او موهایش را بلند میگذارد چون پدرش گفته؟
از روی علاقه است که من رنگ موی تیره دوست دارم او موهایش را روشن میکند؟
از روی علاقه است که لباسی که خودش دوست دارد و اصلاً باب میل من نیست میپوشد؟
از روی علاقه است که از سر کار که می آیم و خسته خوابم می برد ، نه بالشی برایم می آورد و نه پتو روی من میندازد؟
از روی علاقه است که جلوی من به خانواده اش میگوید شوهرم از خانواده ای سطح پایین است؟
این ها هم نشانه علاقه است؟!
در صمن این آسیب میتواند زمینه ساز آسیب های دیگر هم باشد.
در هر حال یک نکته بسیار مهم که فراموش کرده بودم ذکر کنم همانطور که خودتان فرمودید علاقه ای ندارید، به هیچ عنوان به فکر چند همسری نباشید که مشکلاتتان چندین برابر خواهد شد. البته ازدواج موقت در صورت نشوز همسرتان حق شماست ولی تا زمانی که امید به رفع مشکلتان با همسرتان دارید خیلی خود را درگیر مسایل حاشیه ای نکنید.
تقریباً با هر ایرادی که از من می دید ، ولو ایراد بسیار کوچک ، یکی از این عکس العمل ها را نشان میداد:
1 - قهر به مدت چندین روز بدون اینکه بگوید از چه چیزی ناراحت است!
2 - عدم رابطه جنسی به مدت یک ماه یا بیشتر
3 - تغییر رفتار در اکثر زمینه ها برخلاف میل و علاقه من
4 - درخواست جدایی و طلاق
برادر بزرگوار هیچکدوم از این گزینه دلیل بر عدم علاقه ی همسرتون نسبت به شما نیست
زن دوم؟!!
من اگر به دوران مجردی برگردم ، هرگز ازدواج نمی کنم
بزرگترین اشتباهی که توی زندگی مرتکب شدم ازدواج بود
ایشان همین وضعیت را داشته اند
این موضوع بحثش مفصل است که هم به دلیل طولانی بودن و هم به دلیل مواردی که نمیشود علنی گفت ، به آن نمی پردازم
فقط این را بگویم که احتمالاً شناخت شما از زنها در این زمینه کم است
این را هم عرض کنم که روحیه من با اکثریت مردها متفاوت است
مردها اکثراً همین که زنی باشد که بشود با او رابطه برقرار کرد لذت می برند ، ولی من نه
خواهر گرامی من نگفتم موقع دعوا!!
عرض کردم به محض اینکه مشکلی پیش بیاید
مثال:
من از سر کار به خانه برمیگردم و می بینم همسرم سرد برخورد میکند. می پرسم مشکل چیست؟ پاسخی نمی دهد. چند روز به همین شکل ادامه پیدا می کند. تا بالاخره بعد از عزاب دیدن من به اندازه کافی و بعد از بارها التماس و خواهش ، میگوید آیا تو فلان حرف را زده بودی؟ من هم میگویم نه! تمام شد!
یعنی موضوعی که فقط میشد با یک پرسش حل بشود ، چند روز با قهر و دلخوری همراه میشود
مطلب بعد اینکه اینها ابداً عادی نیست!
با احترام باید عرض کنم اگر شما یا هر زن دیگری هم چنین خصوصیاتی را دارید ، در اشتباه هستید و باید فکری به حال قیامت کنید
(بی تعارف)
باز هم تکرار میکنم شاید این نوع زندگی برای خیلی افراد قابل پذیرش باشد ولی برای من نیست
به همین دلیل هم گفتم من نباید هرگز ازدواج میکردم ؛ چون من نمی توانم معمولی زندگی کنم
1 - قهر به مدت چندین روز بدون اینکه بگوید از چه چیزی ناراحت است!
2 - عدم رابطه جنسی به مدت یک ماه یا بیشتر
3 - تغییر رفتار در اکثر زمینه ها برخلاف میل و علاقه من
4 - درخواست جدایی و طلاق
از نظر من طبیعیش اینه
1- قهر به مدت چند ساعت
2-عدم رابطه جنسی در مدت قهر
3- تغییر رفتار تا جایی که طرف مقایل متوجه اشتباهش بشه و اقدام به دلجویی کنه
4- به هیچ عنوان
قصدم آتیش بیار معرکه شدن نیست ولی نمیدونم چرا اشخاص مشکلاتی رو که بعید میدونم خودشون بتونن با کمتر از اون دست و پنجه نرم کنن میگن طبیعیه و تو همه زندگی ها هست و غیره و میخوان کوچیک جلوه بدن (البته ان شا الله که هیچ کس مشکلی براش پیش نیاد و اگرم اومده راحت حل بشه). قریب به یقین برام واضحه که دوستان حسن نیت دارن ولی میشه به جای کوچیک نشون دادن مشکل گفت که این اخوی ما با توجه به شخصیتی که ازش سراغ داریم از پس مشکلاتش بر میاد.
فرد منطقی متوجه موقعیت ها و تفاوتهای موجود بین افراد می باشد.
آن چه از این فرد (منطقی) انتظار می رود برخورد مناسب و شیوه درست حل مسائل است.
یک سوال هم من از شما داشتم:
منطق افراد سه حالته (البته ممکنه جز این هم باشه)
1-منطق زور
2-منطق انصاف
3-منطق محبت و ایثار
در مقابل گزینه 1 نمیشه از گزینه 2 یا 3 استفاده کرد
منم یه سوال از شما داشتم فارغ از جنسیت میپرسم
فرد 1: ممکنه فلان کار رو نکنی؟ این کار درست نیست
فرد 2: من همینطور راحتم
فرد 1: عقل (شرع) میگه.
فرد 2: من همینم که هستم.
فرد 1:به خاطر من لطفا
فرد 2: تو برای من ارزشی نداری
فرد 1:سکوت
فرد 2: اگه اعتراضی داری طلاق بگیریم.
فرد 1:خب بریم نظر کسی که هردومون قبولش داریم رو بدونیم و بینمون واسطه بشه
فرد 2:
حالت 1 : من فقط خودم رو قبول دارم
حالت 2: باشه فلانی خوبه؟
فرد 1: بله
بعد از تایید حرف فرد 1 توسط میانجی
فرد 2: عجب آدمی بود همش جانب تو را میگرفت و ادامه به همون کاری که اختلاف پیش اومده بود.
فرد منطقی متوجه موقعیت ها و تفاوتهای موجود بین افراد می باشد.
آن چه از این فرد (منطقی) انتظار می رود برخورد مناسب و شیوه درست حل مسائل است
قصد قیاس ندارم
اما میشود بفرمائید چرا امام حسین(ع) نتوانستند کوفیان را از راه اشتباه خود برگردانند؟
آیا ایشان به تفاوت ها و موقعیت ها توجه نداشتند؟
یا برخورد و شیوه حل مسائل را نمی دانستند؟
حرف شما این است که اگر ما در برخورد با همسر راه منطقی و صحیح در پیش بگیریم ، حتماً مشکلات زندگی رفع خواهد شد
ولی این حرف نصفش درست است چون برخورد صحیح و منطقی یک نفر ، فقط 50 درصد موضوع است
50 درصد دیگر به منطق پذیری و میل طرف مقابل به اصلاح زندگی برمیگردد
زمانی مشکلات یک زندگی حل خواهد شد که هر دو طرف منطقی باشند و بخواهند که زندگی را سامان بدهند
اگر دقیقا همین مشکل را کسی برای شما نقل کنه و شما بخواهید به او مشاوره بدهید چگونه او را راهنمایی خواهید کرد؟
باور کنید نمی دانم
اگر می دانستم سوال نمیپرسیدم
شاید در حال حاضر تنها چیزی که به ذهنم می رسد مراجعهء همزمان دو طرف به مشاوری فهیم است
از نظر من طبیعیش اینه
1- قهر به مدت چند ساعت
2-عدم رابطه جنسی در مدت قهر
3- تغییر رفتار تا جایی که طرف مقایل متوجه اشتباهش بشه و اقدام به دلجویی کنه
4- به هیچ عنوان
من هم واقعا منظورم همین حد بود (گفتم عادیه)شاید بد گفتم
مثال:
من از سر کار به خانه برمیگردم و می بینم همسرم سرد برخورد میکند. می پرسم مشکل چیست؟ پاسخی نمی دهد. چند روز به همین شکل ادامه پیدا می کند. تا بالاخره بعد از عزاب دیدن من به اندازه کافی و بعد از بارها التماس و خواهش ، میگوید آیا تو فلان حرف را زده بودی؟ من هم میگویم نه! تمام شد!
یعنی موضوعی که فقط میشد با یک پرسش حل بشود ، چند روز با قهر و دلخوری همراه میشود
خب بعدش درس نمیگیره!بهش یادآوری نمیکنی؟!
مطلب بعد اینکه اینها ابداً عادی نیست!
با احترام باید عرض کنم اگر شما یا هر زن دیگری هم چنین خصوصیاتی را دارید ، در اشتباه هستید و باید فکری به حال قیامت کنید (بی تعارف)
نه والا من به مدت یکی دوساعت اونهم موقع دعوا تازه بیشتر مواقع هم یاد میره باهاش قهر بودم !
ولی واقعا خانم شما باید پیش یه مشاور روانشناس ببریش به نظرم بیشتر با خودش در گیره تا شما !
بله من هم در این شک ندارم
آن هم این دوستانی که در این تاپیک هستند و مدتها آنها را می شناسم و لااقل در حد شناخت در فضای مجازی به حسن نیتشان قسم میخورم
من فکر میکنم دوستان تا حدودی حق دارند ، به این دلیل که فقط دارند صحبت های من را میشنوند
با خود میگویند شاید همسر جناب "رضا" هم گلایه های زیادی از ایشان داشته باشد و حرف های زیادی برای گفتن
قطعاً من هر چقدر هم تلاش کنم ، نمیتوانم بجای همسرم سخن بگویم و در نتیجه ، حرفهای من بطور کامل از روی انصاف نخواهد بود
لذا بد هم نمی بینم کمی دوستان جانب همسرم را که اینجا حضور ندارد بگیرند ، اینطوری به انصاف نزدیک تر است
ضمن اینکه خانمها می توانند از نگاه زنانه به موضوع نگاه کنند و شاید مواردی را بگویند که حرف همرسم هست ولی من متوجه آن نیستم
البته من هم تنها نیستم ، چون جناب
"حق دوست" را دارم :Nishkhand:
فرد 1: ممکنه فلان کار رو نکنی؟ این کار درست نیست
فرد 2: من همینطور راحتم
فرد 1: عقل (شرع) میگه.
فرد 2: من همینم که هستم.
فرد 1:به خاطر من لطفا
فرد 2: تو برای من ارزشی نداری
فرد 1:سکوت
فرد 2: اگه اعتراضی داری طلاق بگیریم.
فرد 1:خب بریم نظر کسی که هردومون قبولش داریم رو بدونیم و بینمون واسطه بشه
فرد 2:
حالت 1 : من فقط خودم رو قبول دارم
حالت 2: باشه فلانی خوبه؟
فرد 1: بله
بعد از تایید حرف فرد 1 توسط میانجی
فرد 2: عجب آدمی بود همش جانب تو را میگرفت و ادامه به همون کاری که اختلاف پیش اومده بود
البته شما مثال زدید ، ولی بطور تقریبی مکالمات بین من و همسرم چیزی شبیه به همین است (نه اینقدر اغراق آمیز البته :Nishkhand:)
این موضوع بحثش مفصل است که هم به دلیل طولانی بودن و هم به دلیل مواردی که نمیشود علنی گفت ، به آن نمی پردازم
فقط این را بگویم که احتمالاً شناخت شما از زنها در این زمینه کم است
این را هم عرض کنم که روحیه من با اکثریت مردها متفاوت است
مردها اکثراً همین که زنی باشد که بشود با او رابطه برقرار کرد لذت می برند ، ولی من نه
من هم یک نکته را عرض میکنم و پرونده این قسمت بحث را میبندم . شاید روحیه همسر شما هم با اکثریت بانوان متفاوت باشد.
در ابتدای صحبتم همین را عرض کردم
اگر بار اول و دوم بود میشد گفت "نمی داند"
اما حالا عقیده من این است که "نمی خواهد"
به نظرم بیشتر با خودش در گیره تا شما
احسنت به شما ، گل گفتید
اجازه بدهید مثالی بزنم ، شاید به جناب "نشاط" هم برای پاسخ و راهنمایی بهتر کمک کند
قابل توجه استاد
"نشاط"
همسرم زمانی که در اهواز شیمی درمانی شد ، پزشکش نوع داروها را کمی تغییر داد که همین باعث شد درمانش کامل انجام نشود. یعنی پزشکش اشتباه کرده بود. وقتی ما متوجه موضوع شدیم تصمیم گرفتیم ایشان را به تهران ببریم. اما همسرم بجای اینکه به فکر درمانش باشد ، هر جا میرسد شروع به بدگویی از این پزشک میکند ، حتی پیش پزشکان دیگر!! بدتر اینکه برای آنکه از این پزشک متنفر است و می خواهد دست او را پیش همه رو کند (از نگاه خودش) ، اطلاعات غلط به سایر پزشکان میدهد!!!
مثلاً توده درون قفسه سینه همسرم حدود 50 درصد کوچک شده ولی او به هر پزشکی میرسد میگوید اصلاً کوچک نشده!!
به او میگویم چرا اینطور میگویی؟ توده تقریباً نصف شده
میگوید تو می خواهی از آن پزشک طرفداری کنی!!!
کلاً تا مدتی دغدغه اش شده بود انتقام از آن پزشک
شاید بشود حال ایشان را در این جمله خلاصه کرد:
خانم شما کینه ایه!ونسبت به خانمهای دیگه خیلی دیرتر میبخشه!
نمی دانم خوب است یا بد ، ولی من دقیقاً نقطه مقابل ایشان هستم
یعنی به راحتی خوردن یک لیوان آب طرفم را می بخشم ، مگر اینکه ظلم بدی در حقم کرده باشد
مثلاً کسی که باعث نابینا شدن یکی از چشمهایم شد را در همان روز اول بخشیدم
چه برسد به همسرم
اگر بدی در حقم کند و عذرخواهی کند ، بلافاصله او را می بخشم و دیگر هرگز به رویش نمی آورم
اما همسرم هم دیر می بخشد ، هم اگر ببخشد با اولین دعوا آن اشتباه را توی چشمم می زند
مثلاً من هرگز ، هرگز ، هرگز حتی یک بار بیوه بودن ایشان را در هیچ دعوایی مطرح نکرده ام
اما همسرم بارها و بارها بی پولی من و اینکه برایش عروسی مفصل نگرفتم را مطرح کرده
[FONT=arial]
اگه به پستای یک سال گذشتتون نگاه کنید
متوجه میشید همیشه صلواتم زیر همه پستاتون بوده
واین یعنی باورهای شما به اندازه باورهای خودم برام قابل اعتماد و احترامه
ولی الان دستم به هیچ صلواتی نمیره
یه چیزی داره تو نگاهم میشکنه
یادم نیست کدوم تاپیک بود ولی
یه جملتون مدم تو ذهنم رژه میره: همسرتون گفتن دوست دارین از دست ایشون آب بخورین ....
ان شا الله که پاداش این صبر و بردباری ای که در زندگی به خرج میدید رو هم در دنیا و هم در آخرت ببینید .
درمورد واکنش شدید همسرتون به انتقاد های شما سوال و یک نکته ای در ذهنم ایجاد شده ,
اینکه چقدر رو عادات و رفتار های خوب ایشون تمرکز کردید و ازشون تعریف و تمجید کردید ؟
واکنش ایشون نسبت به تعریف و تحسین شما چی بوده ؟ و چه تاثیری داشته ؟
بنظرم تعریف و تمجید کردن تا حد زیادی میتونه از نتایج نا پسند انتقاد جلوگیری کنه ..
همونطور که میدونید , انتقاد شیوه ی خاصی داره .. هر چند کوچک و ناچیز , وقتی که روحیه ی مخاطب شکننده و حساس هست خیلی باید به این مسائل توجه کرد .
ولی به نظر من اگر تمام تلاشش رو کرده ومطمئنه که هیچ علاقه ای به همسرش نداره وهمسرش جوونه
بهترین راه طلاقه ! اگه همینطور ادامه بدن خیلی در حق همدیگه ظلم میکنن!
[quote=همای رحمت;830252]ولی بزرگوار به نظر من هیچ کسی بی عیب نیست !درسته؟
به نظرم بهتره کمکش کنید نه اینکه شما هم ،متنفر بشید از ایشون!
هنر زن وشوهر اینه که با بدیها وخوبیهای هم بتونن زندگیشون رو بسازن!
به فکر طلاق هم اصلا نباشید .اگه خانمتون قبول کنن که خودشون مشکل دارن خیلی خوب
میشه !حداقل یه بخشی از مسئله حل میشه![/quote]
تغییراتی که به نظرم باعث تناقض جوابتون در حالت کلی و حالت جزیی شده اینه که:
1- چون میدونید ظلمی به اون خانم نمیشه .(با توجه به شناختمون از استارتر)
2-اینکه اون خانم بیماره . و یعنی احساستون در نتیجه گیری دخالت داشته. (لحاظ کردن شرایط اون خانم تنها وقتی منطقیه که خودش بخواد زندگی مشترکش رو حفظ کنه )
اما من جمله بنفش رو هم تایید میکنم و هم اصلاح میکنم به این صورت که اگه خانومتون قبول کنن که بخشی از مشکلات از خودشونه و برای زندگی مشترکتون اینقدر ارزش قایل باشن که در رفتار خودشون تا حدود قابل قبول تغییر ایجاد کنن تقریبا تمام مشکل قابل حله البته در دراز مدت.
خواهران گرامی ، خیلی تفاوت هست بین این دو:
دوستت دارم برای خودت
دوستت دارم برای خودماما جدای از نکته بالا ، فرض کنیم حرف شما صحیح باشد و ترس ایشان از ازدواج مجدد من بخاطر علاقه است
چند سوال دارم لطفاً پاسخ بفرمائید:
از روی علاقه است که کمترین ارزشی برای حرفهای من قائل نیست؟
از روی علاقه است که حرف برادرهایش برایش بسیار با ارزش تر از حرف من است؟
از روی علاقه است که به من میگوید بی لیاقت؟ میگوید بی ارزش؟
از روی علاقه است که میگوید حالم از قیافه ات به هم میخورد؟
از روی علاقه است که من موی کوتاه دوست دارم او موهایش را بلند میگذارد چون پدرش گفته؟
از روی علاقه است که من رنگ موی تیره دوست دارم او موهایش را روشن میکند؟
از روی علاقه است که لباسی که خودش دوست دارد و اصلاً باب میل من نیست میپوشد؟
از روی علاقه است که از سر کار که می آیم و خسته خوابم می برد ، نه بالشی برایم می آورد و نه پتو روی من میندازد؟
از روی علاقه است که جلوی من به خانواده اش میگوید شوهرم از خانواده ای سطح پایین است؟
این ها هم نشانه علاقه است؟!
سلام .
خیلی ناراحت شدم از اینکه خوندم چنین زندگی رو دارین .
من یه پیشنهاد بهتون میدم . یک بار که ایشون داشتند شما رو تحقیر میکردند . خیلی راحت بهش بگین که تحمل زندگی هم برای شما سخت شده و نمیتونین هم اخم و تخم و هم غر غر هاش رو تحمل کنین و بهش بگین که میخواین در درون زندگیتون تغییر اساسی بدین . بعدش هم کم کم آمادش کنین و بهش بگین که میخواین فرزندتون پیشه مادرتون بمونه و قصدتون این هست که به علت ...
1. غر غر های ایشون
2. ناراحتی و مریضی ایشون
3. اینکه دار و ندارتون رو دارین خرجشون میکنین
میخواهین ازش جدا بشین و زندگی بهتری رو تجربه کنین ... و به نظرم در این عملتون کاملا جدی باشین و حتی طلاق هم ازشون بگیرین ...
بزارین حتی یکی دوبار هم هزینه های درمانی رو خانواده خودش بدن .
تنها یک یا دو بار کلامی از دهانتون خارج بشه که ایشون بتونه به ازدواج مجدد با شما امیدوار باشه ...
بعد از طلاق 1 ماه وای سین ...
اگر رقتارهاش عوض شد . ازتون عذرخواهی کرد و جایگاه مردانگی شما و احترام له شما رو محترم شمرد ... یعنی فهمیده که چه چیزی رو از دست داده و دست و پا میزنه که شما رو بدست بیاره... و این بار شما کمی سنگین تر و مرد تر باشین ... نشینین با زنتون درد دلکنین ...
یه مرد ...
و اگر هم از شما خوشش نمیومد و براتون پر پر نمیشد ... برین دنبال ازدواجی دیگر .
خب ببینید مشکل جناب رضا وهمسر محترمشون عدم علاقه نیست !بلکه سوء رفتار همسرشون باعث این کدورت و..شده!
اگه واقعا عدم علاقه بود باز همون نظر اولم رو پیشنهاد میدادم.
اگه شما میتونید کسی که چند بار بهتون بگه تو برام ارزشی نداری و بابت حرفش عذر خواهی نکنه رو باز هم دوست داشته باشید خیلی بزرگوارید . (البته بنا به گفته جناب رضا بیش ازین مورد بوده )
اگه شما میتونید کسی که چند بار بهتون بگه تو برام ارزشی نداری و بابت حرفش عذر خواهی نکنه رو باز هم دوست داشته باشید خیلی بزرگوارید . (البته بنا به گفته جناب رضا بیش ازین مورد بوده )
خب درسته !برخورد شون زشته !
مطمئن باشین اگر جناب رضا دی، مطمئن باشن این حرفایی که خانمشون میگن حقیقت داره !
سلام .
خیلی ناراحت شدم از اینکه خوندم چنین زندگی رو دارین .
من یه پیشنهاد بهتون میدم . یک بار که ایشون داشتند شما رو تحقیر میکردند . خیلی راحت بهش بگین که تحمل زندگی هم برای شما سخت شده و نمیتونین هم اخم و تخم و هم غر غر هاش رو تحمل کنین و بهش بگین که میخواین در درون زندگیتون تغییر اساسی بدین . بعدش هم کم کم آمادش کنین و بهش بگین که میخواین فرزندتون پیشه مادرتون بمونه و قصدتون این هست که به علت ...
1. غر غر های ایشون
2. ناراحتی و مریضی ایشون
3. اینکه دار و ندارتون رو دارین خرجشون میکنین
میخواهین ازش جدا بشین و زندگی بهتری رو تجربه کنین ... و به نظرم در این عملتون کاملا جدی باشین و حتی طلاق هم ازشون بگیرین ...
بزارین حتی یکی دوبار هم هزینه های درمانی رو خانواده خودش بدن .
تنها یک یا دو بار کلامی از دهانتون خارج بشه که ایشون بتونه به ازدواج مجدد با شما امیدوار باشه ...
بعد از طلاق 1 ماه وای سین ...
اگر رقتارهاش عوض شد . ازتون عذرخواهی کرد و جایگاه مردانگی شما و احترام له شما رو محترم شمرد ... یعنی فهمیده که چه چیزی رو از دست داده و دست و پا میزنه که شما رو بدست بیاره... و این بار شما کمی سنگین تر و مرد تر باشین ... نشینین با زنتون درد دلکنین ...
یه مرد ...
و اگر هم از شما خوشش نمیومد و براتون پر پر نمیشد ... برین دنبال ازدواجی دیگر .
سلام دوست عزیز
به نظرم با توجه به شرایط همسرشون این توصیه شما قبل از اینکه تمام راههای دیگه براشون بسته نشده یک مقدار عجولانه و تا حدی غیر قابل بازگشت هست.
سلام
بسیار متاسف شدم خیلی دردناک است.شما راهگشای خیلی از دوستان در این انجمن بودید در حالیکه خودتان با چنان مشکلات بزرگی دست به گریبان هستید.برایم کمی سخت هست واسه
کسی که راهنمای دیگران هست بخواهم درباره زندگیش نظر بدهم.
آرزو میکنم همسرتان سلامتی خود را بدست بیاورند. دوستان همه گفتنی ها رو گفتند.اگر بخواهم بگویم اخلاق همسرتان درست میشود و زندگی شما شیرین میشود دروغ گفته ام.خصوصا اینکه با توجه به فرمایش شما ایشون از چشم شما افتاده اند و اگر این اتفاق درون یک زندگی بیفتد برگشت غیرممکن میشود.
شما در زندگی گذشته بسیار سختی داشتید و حق شماست خوب زندگی کنید.انسان تاوان یک اشتباه را یک عمر پس نمی دهد ولی قطعا فاصله گرفتن از همسرتان در چنین شرایطی از تظر اخلاقی درست نیست زیرا سرطان را در درجه اول روحیه خوب بیمار درمان میکند.
درباره دو سه مورد نوشته بودید با اجازه شما نظرم رو مینویسم.
عنوان کردید همسرتان لباس مورد علاقه شما را نمیپوشد و موهایشان را برخلاف نظر شما که موی کوتاه دوست دارید ایشون برعکس عمل میکنند.
حتما واقف هستید پوشیدن نوع لباس و آرایش مو خصوصا برای خانمها خیلی مهم و یک نظر شخصی است.موی بلند زینت روی زن است و اکثر خانمها علاقه دارند موهایشان بلند باشد.پس این نظر شما با زنانگی ایشون منافات دارد و کمی مستبداته اس.مگر اینکه جنس موی خاصی داشته باشند که موی کوتاه قشنگ تر به ایشون بیاید و باز هم مهم نظر ایشون هست.البته برای خانمها نظر همسر در این مورد مهم هست ولی برخلاف یک سری مشائل دیگر تعیین کننده نیست.درباره نوع لباس اگر گاهی نظر خودشان را در لباس پوشیدن اعمال میکنند و گاهی نظر شما رو کاملا عادیست به هرحال ایشون دوست دارند لباسی رو که دوست دارند و میدانند برازنده هست بپوشند همه خانمها این مدلی هستند ولی اگر فقط نظر خود رو قبول دارند و به علاقه شما اصلا توجه ای نمیکنند کار اشتباهی انجام میدهند.
یک مورد دیگر ممکن است گاهی رفتارهای همسرتان در این خصوص حالت لجبازی داشته باشد. مثال میزنم همسرمن عاشق موی بلند و تک رنگ است حالا مشکی یا بلوند.برای من پیش آمد و از سر لجبازی موهایم رو کوتاه کردم و باعث شد یک روز تمام با من قهر کند غذا نخورد و حرف نزند.ببینید آیا جایی حرکتی انجام داده اید یا سخنی گفته اید و ایشون دلخور شده باشد و اینگونه عکس العمل نشان بدهد.به هرحال همینطور که شما هم قبلا گفتید نحوه برخورد خانمها و آقایون در موقع ناراحتی متفاوت است.
الان شما و همسرتان در شرایط نرمالی برای تصمیم گیری نیستید قطعا وجود یک مشاور خوب میتواند کمی از سنگینی بار مشکلاتتان کم کند تا در شرایط عادی به اصلاح یا تصمیم زندگیتان بپردازید.
ضمنا در تایپیک من یادتان می آید نوشته بودید خانم تان به شما میگوید چرا از سرکار کم به من تلفن میزنی؟چرا تلفن میزنی کم صحبت میکنی؟
من به عنوان یک زن میگویم این نشانه دوست داشتن است. اگر یه شما بگویم همینطور که برای من نوشتید همسر من دوستم دارد ولی راهش را بلد نیست منم بگویم خانم شما دوستتان دارد ولی راهش را بلد نیست چه میگویید؟
به نظرم با توجه به شرایط همسرشون این توصیه شما قبل از اینکه تمام راههای دیگه براشون بسته نشده یک مقدار عجولانه و تا حدی غیر قابل بازگشت هست.
سلام .
شاید صحبت شما درست باشه .
ولی برخی موقع ها این راه حل از زمانش میگذره .
چون مثلا این خانوم قدر شوهرشون رو نمیدونن و پشت سره هم تحقیرش میکنن ... و ایشون هم دلش هی میسوزه و چیزی نمیگه ... این مساله اینقدر جلو میره که دیگه اگر هم بخوان نمیتونن عشقی رو بوجود بیارن .
من فکر میکنم قبلا هم در مورد این موضوع اضهار نطر کردم . برخی از مسایل رو باید هر جور که شده جلوش رو گرفت و اگر ایشون نتونن جلویه این رفتار خانومشون رو بگیرن ... و زمان بیشتری بگذره ... حتی دیگه این راه حل هم بهشون جواب نمیده .
سلام .
شاید صحبت شما درست باشه .
ولی برخی موقع ها این راه حل از زمانش میگذره .
چون مثلا این خانوم قدر شوهرشون رو نمیدونن و پشت سره هم تحقیرش میکنن ... و ایشون هم دلش هی میسوزه و چیزی نمیگه ... این مساله اینقدر جلو میره که دیگه اگر هم بخوان نمیتونن عشقی رو بوجود بیارن .
من فکر میکنم قبلا هم در مورد این موضوع اضهار نطر کردم . برخی از مسایل رو باید هر جور که شده جلوش رو گرفت و اگر ایشون نتونن جلویه این رفتار خانومشون رو بگیرن ... و زمان بیشتری بگذره ... حتی دیگه این راه حل هم بهشون جواب نمیده .
کلیت حرفتون رو قبول دارم که باید زود اقدام کرد و از نظرم این کار همین الانشم دیر شده و اگر قبلا موضع محکم تری در مقابل رفتار های غلط هسرشون میگرفتن شاید کار به اینجا نمیرسید ولی در وضعیت فعلی که همسرشون در وضعیت بحرانی قرار داره تنها گذاشتن همسرشون همون حرف شما میشه که دیگه نمیتونن عشقی بوجود بیارن.
برای مثال میشه گفت اگه واقعا نیتت طلاقه سه مرتبه در فواصل مثلا یک هفته ای درخواستت رو مطرح کن اگر مطرح کردی طلاقت میدم اینطوری معلوم میشه نیت اون خانم واقعا طلاقه یا ابزار آزار دادن و اگر حالت ابزاری داشته باشه از اون حالت که برای خانم پیدا کرده خارج میشه.
کلیت حرفتون رو قبول دارم که باید زود اقدام کرد و از نظرم این کار همین الانشم دیر شده و اگر قبلا موضع محکم تری در مقابل رفتار های غلط هسرشون میگرفتن شاید کار به اینجا نمیرسید ولی در وضعیت فعلی که همسرشون در وضعیت بحرانی قرار داره تنها گذاشتن همسرشون همون حرف شما میشه که دیگه نمیتونن عشقی بوجود بیارن.
برای مثال میشه گفت اگه واقعا نیتت طلاقه سه مرتبه در فواصل مثلا یک هفته ای درخواستت رو مطرح کن اگر مطرح کردی طلاقت میدم اینطوری معلوم میشه نیت اون خانم واقعا طلاقه یا ابزار آزار دادن و اگر حالت ابزاری داشته باشه از اون حالت که برای خانم پیدا کرده خارج میشه.
سلام آقای حق دوست .
علت اینکه من چنین پیشنهادی رو به ایشون دادم این هستش که همونجور که خودتون هم میدونین الان همسر ایشون هیچ کسی رو جز ایشون ندارند . واقعا خانومشون الان وابستگی عشقی و عاطفی و مالی به ایشون داره ... واقعا به نظرم قاطی کردن و دارن با حرفهاشون عشق شوهرشون رو از بین میبرن .
ولی عشق برای برخی به این صورت هست که تا زمانی که دارندش غر غر میکنند و زمانی که از دست میدنش تازه ارزشش رو میفهمند . فکر میکنم که شما هم میدونین عشق چجوری کار میکنه . اگر ایشون از همسرشون جدا بشن ...
همسرش تسبیح دستش میگیره و 10000 تا صلوات نذر میکنه که ...
و میفهمن که نباید به این کارشون ادامه بدن ...
ه هر حال به نظرم راه کار خوبی هست ولی باید خیلی هنرمندانه اجرا بشه
سلام آقای حق دوست .
علت اینکه من چنین پیشنهادی رو به ایشون دادم این هستش که همونجور که خودتون هم میدونین الان همسر ایشون هیچ کسی رو جز ایشون ندارند . واقعا خانومشون الان وابستگی عشقی و عاطفی و مالی به ایشون داره ... واقعا به نظرم قاطی کردن و دارن با حرفهاشون عشق شوهرشون رو از بین میبرن .
ولی عشق برای برخی به این صورت هست که تا زمانی که دارندش غر غر میکنند و زمانی که از دست میدنش تازه ارزشش رو میفهمند . فکر میکنم که شما هم میدونین عشق چجوری کار میکنه . اگر ایشون از همسرشون جدا بشن ...
همسرش تسبیح دستش میگیره و 10000 تا صلوات نذر میکنه که ...
و میفهمن که نباید به این کارشون ادامه بدن ...
ه هر حال به نظرم راه کار خوبی هست ولی باید خیلی هنرمندانه اجرا بشه
سلام و عرض ادب
به دو دلیل فکر میکنم این پیشنهاد شما که یه جورایی از نظرم قمار گونه است عاقبتش باخت (یعنی عدم برگشت خانم) هست.
1- همسر ایشون یکبار قبلا تجربه طلاق داشته پس خیلی ترسی از طلاق نداره.
2- هر کس رو وسط بحران تنها بذاری حتی اگر علاقه ای وجود داشته باشه اون علاقه از بین میره.
راه حل های متهورانه مال وقتی هست که آدم چیزی برای از دست دادن نداره و آخرین تیر ترکشش هست.
سلام من مدتی زیادی نیست ک با این سایت آشنا شدم و البته چون متاهلم نیستم نمیتونم نظر درستی بدم اما بد یا خوب من همیشه نظرم و عقیدم اینه ک اگه یه خانم اخلاق درستی نداره و ب هیچ طراطی هم مستقیم نیست این حقه مرده ک بخواهد مابقی زندگیش رو خوب و زیبا زندگی کنه (جناب رضا اگه این خانمتون خواهر دارن با خواهرشون صحبت کنید خواهرا همیشه حرف همو خوب درک میکنند و البته دلسوز هم دیگن )
اما میشود بفرمائید چرا امام حسین(ع) نتوانستند کوفیان را از راه اشتباه خود برگردانند؟
آیا ایشان به تفاوت ها و موقعیت ها توجه نداشتند؟
یا برخورد و شیوه حل مسائل را نمی دانستند؟
قیاستان درست نیست مسائل سیاسی با مسائل خانوادگی خیلی فرق داره،
هرچند در موضوع امام حسین علیه السلام ایشان با استراتژی جنگی و سیاسی از بهترین شیوه ای که تشخیص دادند مسئله را حل و فصل کردند .
حرف شما این است که اگر ما در برخورد با همسر راه منطقی و صحیح در پیش بگیریم ، حتماً مشکلات زندگی رفع خواهد شد
ولی این حرف نصفش درست است چون برخورد صحیح و منطقی یک نفر ، فقط 50 درصد موضوع است
50 درصد دیگر به منطق پذیری و میل طرف مقابل به اصلاح زندگی برمیگردد
زمانی مشکلات یک زندگی حل خواهد شد که هر دو طرف منطقی باشند و بخواهند که زندگی را سامان بدهند
50% کاهش مشکلات، این که خیلی خوبه
وقتی مشکل کاهش پیدا کنه قدرت انعطاف پذیری، کنترل خشم، حل مساله افزایش پیدا خواهد کرد. و کم کم روابط بین فردی مؤثر شکل خواهد گرفت.
در نه عشق نه طلاق نه ازدواج مجدد بن بست مضاعف وجود دارد که درصد بالایی هیجان مدارانه است نه مساله مدارانه.
ضمنا هیچگاه مشکلات زندگی بطور کامل حل نخواهد شد چون افراد حاضر در زندگی پویا هستند.
رفتار منطقی در مقابل رفتار احساسی قرار دارد
افراد منطقی برا اساس عقلشان که قدرت تمیز و تشخیص حق از باطل یا درست از نادرست را دارد تصمیم می گیرند و افراد احساسی بر اساس عواطف و هیجان که قدرت درک دارد تصمیم می گیرند.
فرد منطقی قدرت تحلیل و استنتاج دارد ولی فرد احساسی نه تنها این قدرت را ندارد بلکه با کلی گویی با خودگویی منفی و... به نتجه ناتمام و عقیم می رسد.
در مثالی که شما فرمودید نکته اینجاست این دو نفر در بیان و بررسی مشکل شان، از راه غلط وارد می شوند
ممکنه فلان کار رو نکنی؟ این کار درست نیست
این جمله غلطه! در حقیقت باید این گونه مطرح بشه : من از این کارت ناراحت، عصبانی، غمگین، ...میشم . ====>>بیان احساس .
نتیجه مثال شما علتش مشکل را بعنوان مسئله و معضل نپنداشتن می باشد. یعنی یکطرف قضیه(2) اصلا از ابتدا نتوانست قبول کنه که قضیه ای که باعث احساس بد در طرف مقابلش شده مشکل می باشد.
یک علتش می تواند نحوه بیان نفر 1 باشد که احساسش را بابت این قضیه بطور شفاف نمی گوید.
حتما واقف هستید پوشیدن نوع لباس و آرایش مو خصوصا برای خانمها خیلی مهم و یک نظر شخصی است.موی بلند زینت روی زن است و اکثر خانمها علاقه دارند موهایشان بلند باشد.پس این نظر شما با زنانگی ایشون منافات دارد و کمی مستبداته اس.مگر اینکه جنس موی خاصی داشته باشند که موی کوتاه قشنگ تر به ایشون بیاید و باز هم مهم نظر ایشون هست
سلام و عرض ادب. ممنون برای نکاتی که فرمودید
با احترام ، با این بخش از نظر شما کاملاً مخالفم!
حتی خانمهای غربی که بعضاً ماها خیلی عیبشان می کنیم ، سعی می کنند در آرایش چهره و مو نظر شوهر را جلب کنند ، آن وقت شنیدن این حرف از زبان یک زن شیعه برای من خیلی عجیب است! اما خوب است بدانید من که مرد هستم ، به موی کوتاه علاقه دارم اما چون همسرم گفته به موی بلند علاقه دارد ، بخاطر ایشان موهایم را بلند میگذارم. حتی با اینکه بخاطر شستشو و سشوار کشیدن زمان بیشتری لازم دارم (با توجه به درگیری های اجتماعی یک آقا) ، اما باز چون همسرم دوست داشته ، ظاهر خودم را آنطور که او دوست دارد شکل می دهم. جالب تر اینکه اگر من موهایم را کوتاه کنم ایشان اعتراض میکنند که چرا به نظر من بی توجهی می کنی!!
خواهر گرامی ، وقتی کسی ازدواج می کند ، دیگر نباید جملهء
"نظر خودم است" برایش اصل باشد
در ازدواج تا جایی که غیرمعقول نشده باشد ، نظر طرف مقابل نقش اصلی را دارد
ضمن اینکه من در همه چیز ایشان را اجبار نکردم که هر چه من گفتم همانطور ظاهرش را بیاراید
بیشتر لباس هایش را خودش تهیه می کند
یا مثلاً در رنگ مو من فقط گفتم رنگ تیره دوست دارم اما نوع رنگ تیره را به عهده خودش گذاشتم
و در آخر اینکه اگر زنی نمی خواهد به میل شوهرش آرایش کند ، مشکلی نیست
اما اگر روزی هم شوهرش زن دیگری را گرفت که آنطور که دوست دارد برایش خودآرایی میکند ، نباید شاکی بشود
اگر قبلا موضع محکم تری در مقابل رفتار های غلط هسرشون میگرفتن شاید کار به اینجا نمیرسید
در ابتدای ازدواج دست و بال من خیلی خالی بود
از طرفی خانواده ام به شدت پشت مرا خالی کردند جوری که حتی یک هدیه ساده هم روز عقد به همسرم ندادند!!
ضمن اینکه خانواده همسرم فرهنگی دارند به این شکل که برای عروسهایشان همه چیز تهیه می کنند ، ولو اینکه قرض کنند (که البته تا این حدش اشتباه است)
تمام این موارد دست به دست هم داد تا من به نوعی زیر بار منت همسرم و خانواده ایشان باشم و همین باعث شد به نوعی اصطلاحاً روی من شیر بشوند
به نظرم راه کار خوبی هست ولی باید خیلی هنرمندانه اجرا بشه
سلام و تشکر
حتی اگر راهکار خوبی باشد به هیچ وجه الان موقعش نیست. اگر در شرایط بهتری بود ، شاید میشد چنین راهکاری را اجرا کرد
البته آن هم نه به آن شدتی که فرمودید
ببینید برادر عزیز ، زن هر چه که باشد امانت خداست. به همین راحتی نیست که طلاقش بدهی برود!
من حتی اگر همسرم صدها بار بیشتر از این رفتار بد نسبت به من داشته باشد ، هرگز به طلاق فکر نمیکنم
زن با تمام کله شقی (خانمها ببخشند @};-) که دارد ، بسیار شکننده است
کافی است فقط مدتی تنهایش بگذاری تا خورد بشود و از نظر من این عین بی انصافی است
از طرفی ما فرزند داریم که فردا که بزرگ بشود یقه من و مادرش را خواهد گرفت که پس جایگاه من در زندگی شما کجا بود؟!
چرا اینقدر خودخواه بودید و با طلاق ، سرنوشت مرا نابود کردید؟ اما شاید اگر شرایط عادی بود ، میشد مثلاً اینطور عمل کرد که یک چشم ترسی به ایشان بدهم
ولی به هر حال فعلاً برای اینطور راه حل ها دیر شده است
ولی عشق برای برخی به این صورت هست که تا زمانی که دارندش غر غر میکنند و زمانی که از دست میدنش تازه ارزشش رو میفهمند
متاسفانه همینطور است
همین الان کم دختر و پسر مجرد نداریم که در حال دعا و نیایش برای باز شدن بخت مبارک هستند
اما همین که خرشان از پل گذشت......
اگه این خانمتون خواهر دارن با خواهرشون صحبت کنید خواهرا همیشه حرف همو خوب درک میکنند و البته دلسوز هم دیگن
خواستم توضیحاتی به شما خواهر گرامی بدهم ، اما حرفی نزنم خیلی بهتر است.....
فقط یک پیشنهاد برادرانه به تمام مجردهای سایت دارم (هم خانمها هم آقایان): اگر می خواهید در زندگی خوشبخت بشوید ، هر وقت دیدید یکی از اعضای خانواده شما فقط از خوبی شما و بدی همسرتان یا خانواده اش میگوید ، او را از لیست مشاورین خود حذف کنید
قیاستان درست نیست مسائل سیاسی با مسائل خانوادگی خیلی فرق داره
سرکار خانم "ریحانه النبی"؟!!
اشتراک دو موضوع مورد مثال است ، نه خود موضوعات
اما باز برای آنکه شما بپذیرید از موضوعات خانوادگی نمونه می آورم:
چرا امام حسن مجتبی(ع) نتوانستند جعده را سر به راه کنند؟
50% کاهش مشکلات، این که خیلی خوبه
اینجا هم برداشت ظاهری کردید
این 50 درصد به معنای نصف نیست (آنطور که شما برداشت کرده اید)
این 50 درصد دقیقاً به معنای هیچ است!
کسی به خواستگاری شما می آید
او کاملاً راضی است (50 درصد)
اما شما کاملاً ناراضی هستید (50 درصد)
آیا معنایش این است که شما نصف راه ازدواج را رفته اید؟
خیر ، بلکه تا شما نخواهید ، 50 درصد رضایت طرف مقابل یعنی هیچ!
اما اگر شما هم رضایت بدهید آن وقت آن 50 درصد با 50 درصد شما جمع خواهد شد
در نه عشق نه طلاق نه ازدواج مجدد بن بست مضاعف وجود دارد که درصد بالایی هیجان مدارانه است نه مساله مدارانه
این را قبول دارم. سوال من به نوعی فرار از رسیدن به پاسخ بود
البته علتش دل بسیار پر من از همسرم بود و خستگی از گرفتاری های این چند ماه اخیر
این جمله غلطه! در حقیقت باید این گونه مطرح بشه : من از این کارت ناراحت، عصبانی، غمگین، ...میشم . ====>>بیان احساس .
نتیجه مثال شما علتش مشکل را بعنوان مسئله و معضل نپنداشتن می باشد. یعنی یکطرف قضیه(2) اصلا از ابتدا نتوانست قبول کنه که قضیه ای که باعث احساس بد در طرف مقابلش شده مشکل می باشد.
یک علتش می تواند نحوه بیان نفر 1 باشد که احساسش را بابت این قضیه بطور شفاف نمی گوید.
بحث این نیست که یه مساله سلیقه ای درش اختلاف باشه یه مساله پذیرفته شده عقلی منظورم بود. من مثال نزدم و دلایل رو خلاصه آوردم که مکالمه فرضیم طولانی نشه.
برای مثال کسی نیست که ندونه حرف زشت باعث ناراحت شدن طرف مقابلش میشه و عقلا و شرعا و احساسا و عرفا کار بدی هست پس چرا انجام میده.
جمله اول اون مکالمه رو با این جمله به عنوان مثال جایگزین کنید.
عزیزم اینکه جلو خانواده ات به من توهین میکنی کار خوبی نیست. لطفا دیگه اینکار رو تکرار نکن.
و...
من میگم اگه یکی از طرفین اهمیتی نده به مشکلی که وجود داره نمیشه حلش کرد .
حرف شما این است که اگر ما در برخورد با همسر راه منطقی و صحیح در پیش بگیریم ، حتماً مشکلات زندگی رفع خواهد شد
ولی این حرف نصفش درست است چون برخورد صحیح و منطقی یک نفر ، فقط 50 درصد موضوع است
50 درصد دیگر به منطق پذیری و میل طرف مقابل به اصلاح زندگی برمیگردد
زمانی مشکلات یک زندگی حل خواهد شد که هر دو طرف منطقی باشند و بخواهند که زندگی را سامان بدهند
50% کاهش مشکلات، این که خیلی خوبه
وقتی مشکل کاهش پیدا کنه قدرت انعطاف پذیری، کنترل خشم، حل مساله افزایش پیدا خواهد کرد. و کم کم روابط بین فردی مؤثر شکل خواهد گرفت.
در نه عشق نه طلاق نه ازدواج مجدد بن بست مضاعف وجود دارد که درصد بالایی هیجان مدارانه است نه مساله مدارانه.
ضمنا هیچگاه مشکلات زندگی بطور کامل حل نخواهد شد چون افراد حاضر در زندگی پویا هستند.
z=x+y
من مقدار x رو میدونم شما مقدار y رو. تا زمان مشخص نکردن مقدار از جانب هر دویه ما مقدار z مشخص نخواهد شد.
یه دوچرخه داریم یه چرخش رو باز کنید میتونید بازم سوارش بشید؟
من به عنوان یک زن و شخص سومی که به قضیه شما نگاه میکند با بعضی از نظرات شما در کمال احترام مخالفم و برایش دلیل منطقی دارم. شما امشب جبهه گیرانه نسبت به نظرات دوستان واکنش نشان دادید و البته به گمانم این موضوع در ابتدای مشاوره طبیعی است. پیشنهاد میکنم وقتی کمی آرامتر شدید پست های من و دیگر دوستان را مرور کنید.
مشکلات شما مشاوره حضوری آن هم به صورت مستمر میخواهد.از دوستان مشاورین سایت خواهش میکنم اگر امکان مشاوره حضوری دارند برادر ما رو تنها نگذارند.
سلام و عرض ادب. ممنون برای نکاتی که فرمودید
با احترام ، با این بخش از نظر شما کاملاً مخالفم!
حتی خانمهای غربی که بعضاً ماها خیلی عیبشان می کنیم ، سعی می کنند در آرایش چهره و مو نظر شوهر را جلب کنند ، آن وقت شنیدن این حرف از زبان یک زن شیعه برای من خیلی عجیب است!
اما خوب است بدانید من که مرد هستم ، به موی کوتاه علاقه دارم اما چون همسرم گفته به موی بلند علاقه دارد ، بخاطر ایشان موهایم را بلند میگذارم. حتی با اینکه بخاطر شستشو و سشوار کشیدن زمان بیشتری لازم دارم (با توجه به درگیری های اجتماعی یک آقا) ، اما باز چون همسرم دوست داشته ، ظاهر خودم را آنطور که او دوست دارد شکل می دهم. جالب تر اینکه اگر من موهایم را کوتاه کنم ایشان اعتراض میکنند که چرا به نظر من بی توجهی می کنی!!
خواهر گرامی ، وقتی کسی ازدواج می کند ، دیگر نباید جملهء "نظر خودم است" برایش اصل باشد
در ازدواج تا جایی که غیرمعقول نشده باشد ، نظر طرف مقابل نقش اصلی را دارد
ضمن اینکه من در همه چیز ایشان را اجبار نکردم که هر چه من گفتم همانطور ظاهرش را بیاراید
بیشتر لباس هایش را خودش تهیه می کند
یا مثلاً در رنگ مو من فقط گفتم رنگ تیره دوست دارم اما نوع رنگ تیره را به عهده خودش گذاشتم
و در آخر اینکه اگر زنی نمی خواهد به میل شوهرش آرایش کند ، مشکلی نیست
اما اگر روزی هم شوهرش زن دیگری را گرفت که آنطور که دوست دارد برایش خودآرایی میکند ، نباید شاکی بشود
با احترام من هم با نظر شما مخالفم
این دیدگاه شما صرفا جنبه بهتر است دارد. شما یه سری کارهایی رو در ازدواجتون به خودتون تحمیل کردید که این موارد در دیدگاه همسرتون یه جور انجام وظیفه از جانب شما به حساب اومده بعد چون این کار رو انجام دادید نا خود آگاه انتظاراتی در شما به وجود اومده که منطقی هست (بر مبنای منطق انصاف) ولی الزامی نیست(منظورم الزام ذهنی شماست وگرنه میدونم شما الزام نمیکنید).
باسلام
۵۰ درصد که خود را = صفر میدونه
همان صفر هست
مطمئنا ۵۰ درصد ۵۰ درصد هست
به عینه ۵۰ درصد، موفق دیدم
زندگی صفر با همان ۵۰ درصد چرخیده
چون ۵۰ درصد واقعا ۵۰ درصد بوده
باز میگم یه مقدار سخت هست به تنهایی رفع مشکلات
این متن رو چند روز پیش میخوندم
همش به این فکر میکردم مدارا ?!
سه روز پس از عروسی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به خانه ی فاطمه علیهاالسلام آمد و احوال او را جویا شد و از او پرسید: «شوهرت را چگونه یافتی؟» حضرت فاطمه فرمود: «پدر جان شوهرم را بهترین شوهر یافتم، ولی جمعی از زنان قریش نزد من آمدند و به من گفتند: رسول خدا تو را به ازدواج مردی تهی دست در آورده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «سوگند به خدا در خیر خواهی تو کوتاهی نکردم، شوهر تو در تقدّم به اسلام از همه پیش تر است و در علم، از همه عالم تر، و در حلم از همه بردبارتر است».
«دخترم شوهر تو نیکو شوهری است درهمه ی امور او را اطاعت کن». و رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: «با همسرت مدارا و مهربانی کن» مدارا کردن
ممکن است در طول زندگی مشترک، به دلیل برخی از مسائل، از میزان مهر و محبت زن و شوهر نسبت به هم کاسته شود . و یا ممکن است وجود برخی از خصوصیات اخلاقی در زن و یا شوهر، کدورت و دلسردی در بین ایشان ایجاد کند و زوجین تصور کنند که می توانند از طریق جدایی، زندگی بهتری را برای خود فراهم آورند . قرآن کریم با توجه به اهمیت لزوم حفظ نظام خانواده و نیز با توجه به این که حق طلاق در دست مردان است، خطاب به ایشان می فرماید:
«فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» ; و اگر از آن ها (به جهتی) کراهت داشتید (فورا تصمیم به جدایی نگیرید)، چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می دهد .
در این آیه، به مردان توصیه شده است که نسبت به همسران خود مدارا نمایند; هر چند که مورد پسند و رضای شما نباشند . و در مقابل، برای کسانی که چنین رفتار نمایند، مژده «خیر کثیر» می دهد; زیرا انسان به جهت محدودیت علم و دانش، از بسیاری از مطالب بی اطلاع است .
امام علی ( علیه السلام) در رابطه با مدارا کردن به مردان چنین می فرماید: «فدارها علی کل حال و احسن الصحبة لها لیصفوا عیشک » ; در هر حال، با همسرت مدارا کن و با او به نیکی معاشرت نما، تا زندگیت با صفا شود .
مرد باید بداند که غرائز و احساسات او، با غرائز و احساسات همسرش متفاوت است و هر یک برای مقصودی خاص خلق شده اند . هر یک از زن و شوهر، باید وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و برای دیگری ایجاد مزاحمت ننماید . مرد هیچ گاه نباید از همسرش انتظار داشته باشد که مطابق او فکر کند، یا مثل او عمل نماید . بلکه باید در مقابل گفتار و رفتار او مدارا پیشه کند تا زندگی برای هر دویشان شیرین و لذت بخش گردد .
آخه چرا یک عده این مدلیند؟؟؟ خوب می بینند زن یا شوهر شان... خانمی میکند مردانگی دارد میبخشد کوتاه می آید عشق دارد چرا قدر نمی دانند.
همیشه یکطرف زورش میچربد آنطرفی که پرتوقع تر و خشن تر و حق به جانب تر است نسبت به آن کسی که مهربانتر دلرحم تر و با وجدان تر است.
خب واسه ی اینکه اون هم از نظر خودش برخوردش درسته !البته اگه خانم مغرور ی نباشه!
به نظر من مشکل اصلی شما ،مشکل مالیه!
منظور آن نوع جاذبه جنسی که اسلام تاکید کرده و از زنها خواسته ، یا آن نوعی که ما از زنهای اروپایی میشناسیم نیست
عقیده آنها این که صرف زن بودن یعنی جاذبه جنسی!
با این وجود نکات بسیار خوبی گفتید
تشکر
همین کار را هم کرده ام
جوری که ناراحت نشوند ، از ایشان خواسته ام فعلاً دور بمانند. پدرم را بهانه کردم و گفتم چون با شما مشکل دارد اگر بیایید با من برخورد میکند متاسفانه همسرم بسیار کینه ای هستند
یعنی اگر شما امروز یک حرف بد به ایشان بگوئید ، هر روز خودخوری میکنند و به فکر انتقام از شما هستند
این موضوع به حدی جدی است که در بین درمان ، خود همسرم هم گفت: "هر وقت که کینه افراد را به دل میگیرم درمانم کند پیش میرود"
اما چه فایده؟! فردا دوباره همان روش را پیش میگیرد!
ممنون از شما
با کلیت فرمایش شما موافقم
نیاز به توجه درانسان از بدو تولد تا آخرین لحظات بطور قوی وجود داره در شرایطی که همسر ایشان بسر می برند واقعا فورس ماژوره نمیدونم تا حالا کسیکه شیمی درمانی میشه رو از نزدیک دیدید یا نه؟ عوارض دارو تا دو سه روز بعد بیمار را از پا میندازه و بیمار به امید داروی شفا بخش اونو تحمل میکنه ان شالله که برای ایشان هم شفای عاجل باشه.
مشکلاتی که از همسرشان مطرح می کنند چیز جدید و نو نیست در پست قبلی عرض کردم جنسش کمی متفاوت هست وگرنه همان بحث فامیل شوهریه.
ایشان مشکلشان را در شرایط فعلی همسرشان مطرح کردند که در حال گرفتن این دارو هستند، از نظر فیزیولوژی همسر ایشان از آستانه تحمل پایینی در حال حاضر برخوردارند، لذا به مسائلی که قبلا وجود داشته و حل نشده باقی مونده ممکنه الان بولد شده نگاه کنند.
و نیاز به توجه از طرف همسر را اینگونه حال فرض کنیم با اداب تربیتی خودش ابراز می کنه.
بله منم بیمارانی دیدم که مانند همسر این آقا مراحل بحرانی را می گذرانند از نظر ظاهری خیلی بهم ریخته شده بودند، خجالت زده از زحمات و هزینه ای که همسرشان برایشان میکرد بودند، ولی همچنان احساس زنانه قوی داشتند نیاز به توجه همسر را از نگاهش و گاهی با رفتار تند می شد دید.
(مسائل قبل از بیماری ایشان یک مسئله دوطرفه هست که باید حل می شد ولی متاسفانه با گله گذاری از کنارش گذشتند و به نقطه انفجار رسانند.)
جناب رضا گرامی شما حتما به یک مشاوره حضوری نیاز دارید
اگر به کارشناسان این سایت اعتماد دارید و بخواهید که مشکلتان حل بشه می توانید یک قرار حضوری بگذارین و مطرح کردن این مشکل به این صورت فقط به شما در حد تخلیه مسائل تا حدی کمک می کنه.
چقدر این پست شما و نکاتی که گفتید عالی بود
ممنون
حتماً به این پست شما فکر خواهم کرد
درضمن فرمایش شما را تایید میکنم. فشاری که روی ایشان است بسیار زیاد است. شیمی درمانی واقعاً انسان را از پا در می آورد
اصل مشکلات شاید دو طرفه بودهاما یک چیز را مطمئنم. اگر من به این بیماری دچار میشدم ، همسرم یک صدم این مقدار هم در مقابل رفتار من صبر نمی کرد
شاید اگر یک کارشناس بررسی کند مشخص شود من هم اشتباهاتی داشته ام حتی شاید بدتر از اشتباهات همسرم
تا اینجا را قبول دارم. اما درمورد عکس العمل ها ، به هیچ وجه قبول نمی کنم که دوطرفه بوده
با اطمیمنان میگویم و حاضرم رو در روی همسرم نیز بگویم که عکس العمل های همسرم دربرابر هر ایراد از طرف من بسیار شدید بوده
تقریباً با هر ایرادی که از من می دید ، ولو ایراد بسیار کوچک ، یکی از این عکس العمل ها را نشان میداد:
1 - قهر به مدت چندین روز بدون اینکه بگوید از چه چیزی ناراحت است!2 - عدم رابطه جنسی به مدت یک ماه یا بیشتر
3 - تغییر رفتار در اکثر زمینه ها برخلاف میل و علاقه من
4 - درخواست جدایی و طلاق
کاملاً موافقم
ولی نمی دانم مشاورین اصلاً حضوری کسی را می پذیرند؟
اگر قبول کنند ، بسیار مایلم این مشکل را حضوری درمیان بگذارم
دوست گرامی
درست متوجه منظورتان نشدم ولی
به نظر میرسد علاوه بر شما که انتظارات جنسیتان از ایشان بر طرف نمیشده. ایشان همین وضعیت را داشته اند پس باید بررسی کنید که علت از سرد مزاجی بیش از حد ایشان است که به مسایل جنسی اهمیت نمیدهند یا مشکلشان با شما بوده یا با نحوه ارتباط و.. . وگرنه در صورت لذت متقابل کسی خودش را تحریم نمیکند.
در صمن این آسیب میتواند زمینه ساز آسیب های دیگر هم باشد.
در هر حال یک نکته بسیار مهم که فراموش کرده بودم ذکر کنم همانطور که خودتان فرمودید علاقه ای ندارید، به هیچ عنوان به فکر چند همسری نباشید که مشکلاتتان چندین برابر خواهد شد. البته ازدواج موقت در صورت نشوز همسرتان حق شماست ولی تا زمانی که امید به رفع مشکلتان با همسرتان دارید خیلی خود را درگیر مسایل حاشیه ای نکنید.
فرد منطقی متوجه موقعیت ها و تفاوتهای موجود بین افراد می باشد.
آن چه از این فرد (منطقی) انتظار می رود برخورد مناسب و شیوه درست حل مسائل است.
یک سوال هم من از شما داشتم:
برادر بزرگوار هیچکدوم از این گزینه دلیل بر عدم علاقه ی همسرتون نسبت به شما نیست
این رفتار ها موقع دعوا عادیه(حداقل برای من )
منتها خانم شما کینه ایه!ونسبت به خانمهای دیگه خیلی دیرتر میبخشه!
زن دوم؟!!
من اگر به دوران مجردی برگردم ، هرگز ازدواج نمی کنم
بزرگترین اشتباهی که توی زندگی مرتکب شدم ازدواج بود
این موضوع بحثش مفصل است که هم به دلیل طولانی بودن و هم به دلیل مواردی که نمیشود علنی گفت ، به آن نمی پردازم
فقط این را بگویم که احتمالاً شناخت شما از زنها در این زمینه کم است
این را هم عرض کنم که روحیه من با اکثریت مردها متفاوت است
مردها اکثراً همین که زنی باشد که بشود با او رابطه برقرار کرد لذت می برند ، ولی من نه
خواهر گرامی من نگفتم موقع دعوا!!
عرض کردم به محض اینکه مشکلی پیش بیاید
مثال:
من از سر کار به خانه برمیگردم و می بینم همسرم سرد برخورد میکند. می پرسم مشکل چیست؟ پاسخی نمی دهد. چند روز به همین شکل ادامه پیدا می کند. تا بالاخره بعد از عزاب دیدن من به اندازه کافی و بعد از بارها التماس و خواهش ، میگوید آیا تو فلان حرف را زده بودی؟ من هم میگویم نه! تمام شد!
یعنی موضوعی که فقط میشد با یک پرسش حل بشود ، چند روز با قهر و دلخوری همراه میشود
مطلب بعد اینکه اینها ابداً عادی نیست!
(بی تعارف)با احترام باید عرض کنم اگر شما یا هر زن دیگری هم چنین خصوصیاتی را دارید ، در اشتباه هستید و باید فکری به حال قیامت کنید
باز هم تکرار میکنم شاید این نوع زندگی برای خیلی افراد قابل پذیرش باشد ولی برای من نیست
به همین دلیل هم گفتم من نباید هرگز ازدواج میکردم ؛ چون من نمی توانم معمولی زندگی کنم
از نظر من طبیعیش اینه
1- قهر به مدت چند ساعت
2-عدم رابطه جنسی در مدت قهر
3- تغییر رفتار تا جایی که طرف مقایل متوجه اشتباهش بشه و اقدام به دلجویی کنه
4- به هیچ عنوان
قصدم آتیش بیار معرکه شدن نیست ولی نمیدونم چرا اشخاص مشکلاتی رو که بعید میدونم خودشون بتونن با کمتر از اون دست و پنجه نرم کنن میگن طبیعیه و تو همه زندگی ها هست و غیره و میخوان کوچیک جلوه بدن (البته ان شا الله که هیچ کس مشکلی براش پیش نیاد و اگرم اومده راحت حل بشه). قریب به یقین برام واضحه که دوستان حسن نیت دارن ولی میشه به جای کوچیک نشون دادن مشکل گفت که این اخوی ما با توجه به شخصیتی که ازش سراغ داریم از پس مشکلاتش بر میاد.
منطق افراد سه حالته (البته ممکنه جز این هم باشه)
1-منطق زور
2-منطق انصاف
3-منطق محبت و ایثار
در مقابل گزینه 1 نمیشه از گزینه 2 یا 3 استفاده کرد
منم یه سوال از شما داشتم فارغ از جنسیت میپرسم
فرد 1: ممکنه فلان کار رو نکنی؟ این کار درست نیست
فرد 2: من همینطور راحتم
فرد 1: عقل (شرع) میگه.
فرد 2: من همینم که هستم.
فرد 1:به خاطر من لطفا
فرد 2: تو برای من ارزشی نداری
فرد 1:سکوت
فرد 2: اگه اعتراضی داری طلاق بگیریم.
فرد 1:خب بریم نظر کسی که هردومون قبولش داریم رو بدونیم و بینمون واسطه بشه
فرد 2:
حالت 1 : من فقط خودم رو قبول دارم
حالت 2: باشه فلانی خوبه؟
فرد 1: بله
بعد از تایید حرف فرد 1 توسط میانجی
فرد 2: عجب آدمی بود همش جانب تو را میگرفت و ادامه به همون کاری که اختلاف پیش اومده بود.
راهکار شما چیه؟
قصد قیاس ندارم
اما میشود بفرمائید چرا امام حسین(ع) نتوانستند کوفیان را از راه اشتباه خود برگردانند؟
آیا ایشان به تفاوت ها و موقعیت ها توجه نداشتند؟
یا برخورد و شیوه حل مسائل را نمی دانستند؟
حرف شما این است که اگر ما در برخورد با همسر راه منطقی و صحیح در پیش بگیریم ، حتماً مشکلات زندگی رفع خواهد شد
ولی این حرف نصفش درست است چون برخورد صحیح و منطقی یک نفر ، فقط 50 درصد موضوع است
50 درصد دیگر به منطق پذیری و میل طرف مقابل به اصلاح زندگی برمیگردد
زمانی مشکلات یک زندگی حل خواهد شد که هر دو طرف منطقی باشند و بخواهند که زندگی را سامان بدهند
باور کنید نمی دانم
اگر می دانستم سوال نمیپرسیدم
شاید در حال حاضر تنها چیزی که به ذهنم می رسد مراجعهء همزمان دو طرف به مشاوری فهیم است
من هم واقعا منظورم همین حد بود (گفتم عادیه)شاید بد گفتم
خب بعدش درس نمیگیره!بهش یادآوری نمیکنی؟!
نه والا من به مدت یکی دوساعت اونهم موقع دعوا تازه بیشتر مواقع هم یاد میره باهاش قهر بودم !
ولی واقعا خانم شما باید پیش یه مشاور روانشناس ببریش به نظرم بیشتر با خودش در گیره تا شما !
بله من هم در این شک ندارم
آن هم این دوستانی که در این تاپیک هستند و مدتها آنها را می شناسم و لااقل در حد شناخت در فضای مجازی به حسن نیتشان قسم میخورم
من فکر میکنم دوستان تا حدودی حق دارند ، به این دلیل که فقط دارند صحبت های من را میشنوند
با خود میگویند شاید همسر جناب "رضا" هم گلایه های زیادی از ایشان داشته باشد و حرف های زیادی برای گفتن
قطعاً من هر چقدر هم تلاش کنم ، نمیتوانم بجای همسرم سخن بگویم و در نتیجه ، حرفهای من بطور کامل از روی انصاف نخواهد بود
لذا بد هم نمی بینم کمی دوستان جانب همسرم را که اینجا حضور ندارد بگیرند ، اینطوری به انصاف نزدیک تر است
ضمن اینکه خانمها می توانند از نگاه زنانه به موضوع نگاه کنند و شاید مواردی را بگویند که حرف همرسم هست ولی من متوجه آن نیستم
البته من هم تنها نیستم ، چون جناب
"حق دوست" را دارم :Nishkhand:البته شما مثال زدید ، ولی بطور تقریبی مکالمات بین من و همسرم چیزی شبیه به همین است (نه اینقدر اغراق آمیز البته :Nishkhand:)
این را هم عرض کنم که روحیه من با اکثریت مردها متفاوت است
مردها اکثراً همین که زنی باشد که بشود با او رابطه برقرار کرد لذت می برند ، ولی من نه
من هم یک نکته را عرض میکنم و پرونده این قسمت بحث را میبندم . شاید روحیه همسر شما هم با اکثریت بانوان متفاوت باشد.
در ابتدای صحبتم همین را عرض کردم
اگر بار اول و دوم بود میشد گفت "نمی داند"
اما حالا عقیده من این است که "نمی خواهد"
احسنت به شما ، گل گفتید
اجازه بدهید مثالی بزنم ، شاید به جناب "نشاط" هم برای پاسخ و راهنمایی بهتر کمک کند
قابل توجه استاد
"نشاط"همسرم زمانی که در اهواز شیمی درمانی شد ، پزشکش نوع داروها را کمی تغییر داد که همین باعث شد درمانش کامل انجام نشود. یعنی پزشکش اشتباه کرده بود. وقتی ما متوجه موضوع شدیم تصمیم گرفتیم ایشان را به تهران ببریم. اما همسرم بجای اینکه به فکر درمانش باشد ، هر جا میرسد شروع به بدگویی از این پزشک میکند ، حتی پیش پزشکان دیگر!! بدتر اینکه برای آنکه از این پزشک متنفر است و می خواهد دست او را پیش همه رو کند (از نگاه خودش) ، اطلاعات غلط به سایر پزشکان میدهد!!!
مثلاً توده درون قفسه سینه همسرم حدود 50 درصد کوچک شده ولی او به هر پزشکی میرسد میگوید اصلاً کوچک نشده!!
به او میگویم چرا اینطور میگویی؟ توده تقریباً نصف شده
میگوید تو می خواهی از آن پزشک طرفداری کنی!!!
کلاً تا مدتی دغدغه اش شده بود انتقام از آن پزشک
((همیشه در زندگی دنبال یک مقصر می گردد))شاید بشود حال ایشان را در این جمله خلاصه کرد:
نمی دانم خوب است یا بد ، ولی من دقیقاً نقطه مقابل ایشان هستم
یعنی به راحتی خوردن یک لیوان آب طرفم را می بخشم ، مگر اینکه ظلم بدی در حقم کرده باشد
مثلاً کسی که باعث نابینا شدن یکی از چشمهایم شد را در همان روز اول بخشیدم
چه برسد به همسرم
اگر بدی در حقم کند و عذرخواهی کند ، بلافاصله او را می بخشم و دیگر هرگز به رویش نمی آورم
اما همسرم هم دیر می بخشد ، هم اگر ببخشد با اولین دعوا آن اشتباه را توی چشمم می زند
مثلاً من هرگز ، هرگز ، هرگز حتی یک بار بیوه بودن ایشان را در هیچ دعوایی مطرح نکرده ام
اما همسرم بارها و بارها بی پولی من و اینکه برایش عروسی مفصل نگرفتم را مطرح کرده
ولی بزرگوار به نظر من هیچ کسی بی عیب نیست !درسته؟
به نظرم بهتره کمکش کنید نه اینکه شما هم ،متنفر بشید از ایشون!
هنر زن وشوهر اینه که با بدیها وخوبیهای هم بتونن زندگیشون رو بسازن!
به فکر طلاق هم اصلا نباشید .اگه خانمتون قبول کنن که خودشون مشکل دارن خیلی خوب
میشه !حداقل یه بخشی از مسئله حل میشه!
[FONT=arial]
اگه به پستای یک سال گذشتتون نگاه کنید
متوجه میشید همیشه صلواتم زیر همه پستاتون بوده
واین یعنی باورهای شما به اندازه باورهای خودم برام قابل اعتماد و احترامه
ولی الان دستم به هیچ صلواتی نمیره
یه چیزی داره تو نگاهم میشکنه
یادم نیست کدوم تاپیک بود ولی
یه جملتون مدم تو ذهنم رژه میره: همسرتون گفتن دوست دارین از دست ایشون آب بخورین ....
چرا جواب پیامام رو نمیدین؟؟؟
با سلام ,
ان شا الله که پاداش این صبر و بردباری ای که در زندگی به خرج میدید رو هم در دنیا و هم در آخرت ببینید .
درمورد واکنش شدید همسرتون به انتقاد های شما سوال و یک نکته ای در ذهنم ایجاد شده ,
اینکه چقدر رو عادات و رفتار های خوب ایشون تمرکز کردید و ازشون تعریف و تمجید کردید ؟
واکنش ایشون نسبت به تعریف و تحسین شما چی بوده ؟ و چه تاثیری داشته ؟
بنظرم تعریف و تمجید کردن تا حد زیادی میتونه از نتایج نا پسند انتقاد جلوگیری کنه ..
همونطور که میدونید , انتقاد شیوه ی خاصی داره .. هر چند کوچک و ناچیز , وقتی که روحیه ی مخاطب شکننده و حساس هست خیلی باید به این مسائل توجه کرد .
منظوری نداشتم
هم درگیر تاپیک هستم هم دنبال ضامن برای وام!!
علتش فقط فراموشی بود
در اولین فرصت پاسخ می دهم خواهر گرامی
خدا رو شکر این موضوع یه فرضیه است وحقیقت نداره !
ولی به نظر من اگر تمام تلاشش رو کرده ومطمئنه که هیچ علاقه ای به همسرش نداره وهمسرش جوونه
بهترین راه طلاقه ! اگه همینطور ادامه بدن خیلی در حق همدیگه ظلم میکنن!
[quote=همای رحمت;830252]ولی بزرگوار به نظر من هیچ کسی بی عیب نیست !درسته؟
به نظرم بهتره کمکش کنید نه اینکه شما هم ،متنفر بشید از ایشون!
هنر زن وشوهر اینه که با بدیها وخوبیهای هم بتونن زندگیشون رو بسازن!
به فکر طلاق هم اصلا نباشید .اگه خانمتون قبول کنن که خودشون مشکل دارن خیلی خوب
میشه !حداقل یه بخشی از مسئله حل میشه![/quote]
تغییراتی که به نظرم باعث تناقض جوابتون در حالت کلی و حالت جزیی شده اینه که:
1- چون میدونید ظلمی به اون خانم نمیشه .(با توجه به شناختمون از استارتر)
2-اینکه اون خانم بیماره . و یعنی احساستون در نتیجه گیری دخالت داشته. (لحاظ کردن شرایط اون خانم تنها وقتی منطقیه که خودش بخواد زندگی مشترکش رو حفظ کنه )
اما من جمله بنفش رو هم تایید میکنم و هم اصلاح میکنم به این صورت که اگه خانومتون قبول کنن که بخشی از مشکلات از خودشونه و برای زندگی مشترکتون اینقدر ارزش قایل باشن که در رفتار خودشون تا حدود قابل قبول تغییر ایجاد کنن تقریبا تمام مشکل قابل حله البته در دراز مدت.
سلام .
خیلی ناراحت شدم از اینکه خوندم چنین زندگی رو دارین .
من یه پیشنهاد بهتون میدم . یک بار که ایشون داشتند شما رو تحقیر میکردند . خیلی راحت بهش بگین که تحمل زندگی هم برای شما سخت شده و نمیتونین هم اخم و تخم و هم غر غر هاش رو تحمل کنین و بهش بگین که میخواین در درون زندگیتون تغییر اساسی بدین . بعدش هم کم کم آمادش کنین و بهش بگین که میخواین فرزندتون پیشه مادرتون بمونه و قصدتون این هست که به علت ...
1. غر غر های ایشون
2. ناراحتی و مریضی ایشون
3. اینکه دار و ندارتون رو دارین خرجشون میکنین
میخواهین ازش جدا بشین و زندگی بهتری رو تجربه کنین ... و به نظرم در این عملتون کاملا جدی باشین و حتی طلاق هم ازشون بگیرین ...
بزارین حتی یکی دوبار هم هزینه های درمانی رو خانواده خودش بدن .
تنها یک یا دو بار کلامی از دهانتون خارج بشه که ایشون بتونه به ازدواج مجدد با شما امیدوار باشه ...
بعد از طلاق 1 ماه وای سین ...
اگر رقتارهاش عوض شد . ازتون عذرخواهی کرد و جایگاه مردانگی شما و احترام له شما رو محترم شمرد ... یعنی فهمیده که چه چیزی رو از دست داده و دست و پا میزنه که شما رو بدست بیاره... و این بار شما کمی سنگین تر و مرد تر باشین ... نشینین با زنتون درد دلکنین ...
یه مرد ...
و اگر هم از شما خوشش نمیومد و براتون پر پر نمیشد ... برین دنبال ازدواجی دیگر .
خب ببینید مشکل جناب رضا وهمسر محترمشون عدم علاقه نیست !بلکه سوء رفتار همسرشون باعث این کدورت و..شده!
اگه واقعا عدم علاقه بود باز همون نظر اولم رو پیشنهاد میدادم.
اگه واقعا عدم علاقه بود باز همون نظر اولم رو پیشنهاد میدادم.
اگه شما میتونید کسی که چند بار بهتون بگه تو برام ارزشی نداری و بابت حرفش عذر خواهی نکنه رو باز هم دوست داشته باشید خیلی بزرگوارید . (البته بنا به گفته جناب رضا بیش ازین مورد بوده )
خب درسته !برخورد شون زشته !
مطمئن باشین اگر جناب رضا دی، مطمئن باشن این حرفایی که خانمشون میگن حقیقت داره !
یه ساعت هم کنارشون نمیمونه!
من یه پیشنهاد بهتون میدم . یک بار که ایشون داشتند شما رو تحقیر میکردند . خیلی راحت بهش بگین که تحمل زندگی هم برای شما سخت شده و نمیتونین هم اخم و تخم و هم غر غر هاش رو تحمل کنین و بهش بگین که میخواین در درون زندگیتون تغییر اساسی بدین . بعدش هم کم کم آمادش کنین و بهش بگین که میخواین فرزندتون پیشه مادرتون بمونه و قصدتون این هست که به علت ...
1. غر غر های ایشون
2. ناراحتی و مریضی ایشون
3. اینکه دار و ندارتون رو دارین خرجشون میکنین
میخواهین ازش جدا بشین و زندگی بهتری رو تجربه کنین ... و به نظرم در این عملتون کاملا جدی باشین و حتی طلاق هم ازشون بگیرین ...
بزارین حتی یکی دوبار هم هزینه های درمانی رو خانواده خودش بدن .
تنها یک یا دو بار کلامی از دهانتون خارج بشه که ایشون بتونه به ازدواج مجدد با شما امیدوار باشه ...
بعد از طلاق 1 ماه وای سین ...
اگر رقتارهاش عوض شد . ازتون عذرخواهی کرد و جایگاه مردانگی شما و احترام له شما رو محترم شمرد ... یعنی فهمیده که چه چیزی رو از دست داده و دست و پا میزنه که شما رو بدست بیاره... و این بار شما کمی سنگین تر و مرد تر باشین ... نشینین با زنتون درد دلکنین ...
یه مرد ...
و اگر هم از شما خوشش نمیومد و براتون پر پر نمیشد ... برین دنبال ازدواجی دیگر .
سلام دوست عزیز
به نظرم با توجه به شرایط همسرشون این توصیه شما قبل از اینکه تمام راههای دیگه براشون بسته نشده یک مقدار عجولانه و تا حدی غیر قابل بازگشت هست.
سلام
بسیار متاسف شدم خیلی دردناک است.شما راهگشای خیلی از دوستان در این انجمن بودید در حالیکه خودتان با چنان مشکلات بزرگی دست به گریبان هستید.برایم کمی سخت هست واسه
کسی که راهنمای دیگران هست بخواهم درباره زندگیش نظر بدهم.
آرزو میکنم همسرتان سلامتی خود را بدست بیاورند. دوستان همه گفتنی ها رو گفتند.اگر بخواهم بگویم اخلاق همسرتان درست میشود و زندگی شما شیرین میشود دروغ گفته ام.خصوصا اینکه با توجه به فرمایش شما ایشون از چشم شما افتاده اند و اگر این اتفاق درون یک زندگی بیفتد برگشت غیرممکن میشود.
شما در زندگی گذشته بسیار سختی داشتید و حق شماست خوب زندگی کنید.انسان تاوان یک اشتباه را یک عمر پس نمی دهد ولی قطعا فاصله گرفتن از همسرتان در چنین شرایطی از تظر اخلاقی درست نیست زیرا سرطان را در درجه اول روحیه خوب بیمار درمان میکند.
درباره دو سه مورد نوشته بودید با اجازه شما نظرم رو مینویسم.
عنوان کردید همسرتان لباس مورد علاقه شما را نمیپوشد و موهایشان را برخلاف نظر شما که موی کوتاه دوست دارید ایشون برعکس عمل میکنند.
حتما واقف هستید پوشیدن نوع لباس و آرایش مو خصوصا برای خانمها خیلی مهم و یک نظر شخصی است.موی بلند زینت روی زن است و اکثر خانمها علاقه دارند موهایشان بلند باشد.پس این نظر شما با زنانگی ایشون منافات دارد و کمی مستبداته اس.مگر اینکه جنس موی خاصی داشته باشند که موی کوتاه قشنگ تر به ایشون بیاید و باز هم مهم نظر ایشون هست.البته برای خانمها نظر همسر در این مورد مهم هست ولی برخلاف یک سری مشائل دیگر تعیین کننده نیست.درباره نوع لباس اگر گاهی نظر خودشان را در لباس پوشیدن اعمال میکنند و گاهی نظر شما رو کاملا عادیست به هرحال ایشون دوست دارند لباسی رو که دوست دارند و میدانند برازنده هست بپوشند همه خانمها این مدلی هستند ولی اگر فقط نظر خود رو قبول دارند و به علاقه شما اصلا توجه ای نمیکنند کار اشتباهی انجام میدهند.
یک مورد دیگر ممکن است گاهی رفتارهای همسرتان در این خصوص حالت لجبازی داشته باشد. مثال میزنم همسرمن عاشق موی بلند و تک رنگ است حالا مشکی یا بلوند.برای من پیش آمد و از سر لجبازی موهایم رو کوتاه کردم و باعث شد یک روز تمام با من قهر کند غذا نخورد و حرف نزند.ببینید آیا جایی حرکتی انجام داده اید یا سخنی گفته اید و ایشون دلخور شده باشد و اینگونه عکس العمل نشان بدهد.به هرحال همینطور که شما هم قبلا گفتید نحوه برخورد خانمها و آقایون در موقع ناراحتی متفاوت است.
الان شما و همسرتان در شرایط نرمالی برای تصمیم گیری نیستید قطعا وجود یک مشاور خوب میتواند کمی از سنگینی بار مشکلاتتان کم کند تا در شرایط عادی به اصلاح یا تصمیم زندگیتان بپردازید.
ضمنا در تایپیک من یادتان می آید نوشته بودید خانم تان به شما میگوید چرا از سرکار کم به من تلفن میزنی؟چرا تلفن میزنی کم صحبت میکنی؟
من به عنوان یک زن میگویم این نشانه دوست داشتن است. اگر یه شما بگویم همینطور که برای من نوشتید همسر من دوستم دارد ولی راهش را بلد نیست منم بگویم خانم شما دوستتان دارد ولی راهش را بلد نیست چه میگویید؟
سلام .
شاید صحبت شما درست باشه .
ولی برخی موقع ها این راه حل از زمانش میگذره .
چون مثلا این خانوم قدر شوهرشون رو نمیدونن و پشت سره هم تحقیرش میکنن ... و ایشون هم دلش هی میسوزه و چیزی نمیگه ... این مساله اینقدر جلو میره که دیگه اگر هم بخوان نمیتونن عشقی رو بوجود بیارن .
من فکر میکنم قبلا هم در مورد این موضوع اضهار نطر کردم . برخی از مسایل رو باید هر جور که شده جلوش رو گرفت و اگر ایشون نتونن جلویه این رفتار خانومشون رو بگیرن ... و زمان بیشتری بگذره ... حتی دیگه این راه حل هم بهشون جواب نمیده .
چون مثلا این خانوم قدر شوهرشون رو نمیدونن و پشت سره هم تحقیرش میکنن ... و ایشون هم دلش هی میسوزه و چیزی نمیگه ... این مساله اینقدر جلو میره که دیگه اگر هم بخوان نمیتونن عشقی رو بوجود بیارن .
من فکر میکنم قبلا هم در مورد این موضوع اضهار نطر کردم . برخی از مسایل رو باید هر جور که شده جلوش رو گرفت و اگر ایشون نتونن جلویه این رفتار خانومشون رو بگیرن ... و زمان بیشتری بگذره ... حتی دیگه این راه حل هم بهشون جواب نمیده .
کلیت حرفتون رو قبول دارم که باید زود اقدام کرد و از نظرم این کار همین الانشم دیر شده و اگر قبلا موضع محکم تری در مقابل رفتار های غلط هسرشون میگرفتن شاید کار به اینجا نمیرسید ولی در وضعیت فعلی که همسرشون در وضعیت بحرانی قرار داره تنها گذاشتن همسرشون همون حرف شما میشه که دیگه نمیتونن عشقی بوجود بیارن.
برای مثال میشه گفت اگه واقعا نیتت طلاقه سه مرتبه در فواصل مثلا یک هفته ای درخواستت رو مطرح کن اگر مطرح کردی طلاقت میدم اینطوری معلوم میشه نیت اون خانم واقعا طلاقه یا ابزار آزار دادن و اگر حالت ابزاری داشته باشه از اون حالت که برای خانم پیدا کرده خارج میشه.
سلام آقای حق دوست .
علت اینکه من چنین پیشنهادی رو به ایشون دادم این هستش که همونجور که خودتون هم میدونین الان همسر ایشون هیچ کسی رو جز ایشون ندارند . واقعا خانومشون الان وابستگی عشقی و عاطفی و مالی به ایشون داره ... واقعا به نظرم قاطی کردن و دارن با حرفهاشون عشق شوهرشون رو از بین میبرن .
ولی عشق برای برخی به این صورت هست که تا زمانی که دارندش غر غر میکنند و زمانی که از دست میدنش تازه ارزشش رو میفهمند . فکر میکنم که شما هم میدونین عشق چجوری کار میکنه . اگر ایشون از همسرشون جدا بشن ...
همسرش تسبیح دستش میگیره و 10000 تا صلوات نذر میکنه که ...
و میفهمن که نباید به این کارشون ادامه بدن ...
ه هر حال به نظرم راه کار خوبی هست ولی باید خیلی هنرمندانه اجرا بشه
ولی عشق برای برخی به این صورت هست که تا زمانی که دارندش غر غر میکنند و زمانی که از دست میدنش تازه ارزشش رو میفهمند . فکر میکنم که شما هم میدونین عشق چجوری کار میکنه . اگر ایشون از همسرشون جدا بشن ...
همسرش تسبیح دستش میگیره و 10000 تا صلوات نذر میکنه که ...
و میفهمن که نباید به این کارشون ادامه بدن ...
ه هر حال به نظرم راه کار خوبی هست ولی باید خیلی هنرمندانه اجرا بشه
سلام و عرض ادب
به دو دلیل فکر میکنم این پیشنهاد شما که یه جورایی از نظرم قمار گونه است عاقبتش باخت (یعنی عدم برگشت خانم) هست.
1- همسر ایشون یکبار قبلا تجربه طلاق داشته پس خیلی ترسی از طلاق نداره.
2- هر کس رو وسط بحران تنها بذاری حتی اگر علاقه ای وجود داشته باشه اون علاقه از بین میره.
راه حل های متهورانه مال وقتی هست که آدم چیزی برای از دست دادن نداره و آخرین تیر ترکشش هست.
سلام من مدتی زیادی نیست ک با این سایت آشنا شدم و البته چون متاهلم نیستم نمیتونم نظر درستی بدم اما بد یا خوب من همیشه نظرم و عقیدم اینه ک اگه یه خانم اخلاق درستی نداره و ب هیچ طراطی هم مستقیم نیست این حقه مرده ک بخواهد مابقی زندگیش رو خوب و زیبا زندگی کنه (جناب رضا اگه این خانمتون خواهر دارن با خواهرشون صحبت کنید خواهرا همیشه حرف همو خوب درک میکنند و البته دلسوز هم دیگن )
قیاستان درست نیست مسائل سیاسی با مسائل خانوادگی خیلی فرق داره،
هرچند در موضوع امام حسین علیه السلام ایشان با استراتژی جنگی و سیاسی از بهترین شیوه ای که تشخیص دادند مسئله را حل و فصل کردند .
50% کاهش مشکلات، این که خیلی خوبه
وقتی مشکل کاهش پیدا کنه قدرت انعطاف پذیری، کنترل خشم، حل مساله افزایش پیدا خواهد کرد. و کم کم روابط بین فردی مؤثر شکل خواهد گرفت.
در نه عشق نه طلاق نه ازدواج مجدد بن بست مضاعف وجود دارد که درصد بالایی هیجان مدارانه است نه مساله مدارانه.
ضمنا هیچگاه مشکلات زندگی بطور کامل حل نخواهد شد چون افراد حاضر در زندگی پویا هستند.
اخلاق بد همیشه نشانه ترس هست ... و شاید هم ایشون باید با ترسشون روبرو بشن .
متشکرم اقای حق دوست
رفتار منطقی در مقابل رفتار احساسی قرار دارد
افراد منطقی برا اساس عقلشان که قدرت تمیز و تشخیص حق از باطل یا درست از نادرست را دارد تصمیم می گیرند و افراد احساسی بر اساس عواطف و هیجان که قدرت درک دارد تصمیم می گیرند.
فرد منطقی قدرت تحلیل و استنتاج دارد ولی فرد احساسی نه تنها این قدرت را ندارد بلکه با کلی گویی با خودگویی منفی و... به نتجه ناتمام و عقیم می رسد.
در مثالی که شما فرمودید نکته اینجاست این دو نفر در بیان و بررسی مشکل شان، از راه غلط وارد می شوند
این جمله غلطه! در حقیقت باید این گونه مطرح بشه : من از این کارت ناراحت، عصبانی، غمگین، ...میشم . ====>>بیان احساس .نتیجه مثال شما علتش مشکل را بعنوان مسئله و معضل نپنداشتن می باشد. یعنی یکطرف قضیه(2) اصلا از ابتدا نتوانست قبول کنه که قضیه ای که باعث احساس بد در طرف مقابلش شده مشکل می باشد.
یک علتش می تواند نحوه بیان نفر 1 باشد که احساسش را بابت این قضیه بطور شفاف نمی گوید.
سلام و عرض ادب. ممنون برای نکاتی که فرمودید
با احترام ، با این بخش از نظر شما کاملاً مخالفم!
حتی خانمهای غربی که بعضاً ماها خیلی عیبشان می کنیم ، سعی می کنند در آرایش چهره و مو نظر شوهر را جلب کنند ، آن وقت شنیدن این حرف از زبان یک زن شیعه برای من خیلی عجیب است!
اما خوب است بدانید من که مرد هستم ، به موی کوتاه علاقه دارم اما چون همسرم گفته به موی بلند علاقه دارد ، بخاطر ایشان موهایم را بلند میگذارم. حتی با اینکه بخاطر شستشو و سشوار کشیدن زمان بیشتری لازم دارم (با توجه به درگیری های اجتماعی یک آقا) ، اما باز چون همسرم دوست داشته ، ظاهر خودم را آنطور که او دوست دارد شکل می دهم. جالب تر اینکه اگر من موهایم را کوتاه کنم ایشان اعتراض میکنند که چرا به نظر من بی توجهی می کنی!!
خواهر گرامی ، وقتی کسی ازدواج می کند ، دیگر نباید جملهء
"نظر خودم است" برایش اصل باشددر ازدواج تا جایی که غیرمعقول نشده باشد ، نظر طرف مقابل نقش اصلی را دارد
ضمن اینکه من در همه چیز ایشان را اجبار نکردم که هر چه من گفتم همانطور ظاهرش را بیاراید
بیشتر لباس هایش را خودش تهیه می کند
یا مثلاً در رنگ مو من فقط گفتم رنگ تیره دوست دارم اما نوع رنگ تیره را به عهده خودش گذاشتم و در آخر اینکه اگر زنی نمی خواهد به میل شوهرش آرایش کند ، مشکلی نیست
اما اگر روزی هم شوهرش زن دیگری را گرفت که آنطور که دوست دارد برایش خودآرایی میکند ، نباید شاکی بشود
در ابتدای ازدواج دست و بال من خیلی خالی بود
از طرفی خانواده ام به شدت پشت مرا خالی کردند جوری که حتی یک هدیه ساده هم روز عقد به همسرم ندادند!!
ضمن اینکه خانواده همسرم فرهنگی دارند به این شکل که برای عروسهایشان همه چیز تهیه می کنند ، ولو اینکه قرض کنند (که البته تا این حدش اشتباه است)
تمام این موارد دست به دست هم داد تا من به نوعی زیر بار منت همسرم و خانواده ایشان باشم و همین باعث شد به نوعی اصطلاحاً روی من شیر بشوند
سلام و تشکر حتی اگر راهکار خوبی باشد به هیچ وجه الان موقعش نیست. اگر در شرایط بهتری بود ، شاید میشد چنین راهکاری را اجرا کرد
البته آن هم نه به آن شدتی که فرمودید
ببینید برادر عزیز ، زن هر چه که باشد امانت خداست. به همین راحتی نیست که طلاقش بدهی برود!
از طرفی ما فرزند داریم که فردا که بزرگ بشود یقه من و مادرش را خواهد گرفت که پس جایگاه من در زندگی شما کجا بود؟!من حتی اگر همسرم صدها بار بیشتر از این رفتار بد نسبت به من داشته باشد ، هرگز به طلاق فکر نمیکنم
زن با تمام کله شقی (خانمها ببخشند @};-) که دارد ، بسیار شکننده است
کافی است فقط مدتی تنهایش بگذاری تا خورد بشود و از نظر من این عین بی انصافی است
چرا اینقدر خودخواه بودید و با طلاق ، سرنوشت مرا نابود کردید؟
اما شاید اگر شرایط عادی بود ، میشد مثلاً اینطور عمل کرد که یک چشم ترسی به ایشان بدهم
ولی به هر حال فعلاً برای اینطور راه حل ها دیر شده است
متاسفانه همینطور است
همین الان کم دختر و پسر مجرد نداریم که در حال دعا و نیایش برای باز شدن بخت مبارک هستند
اما همین که خرشان از پل گذشت......
خواستم توضیحاتی به شما خواهر گرامی بدهم ، اما حرفی نزنم خیلی بهتر است..... فقط یک پیشنهاد برادرانه به تمام مجردهای سایت دارم (هم خانمها هم آقایان):
اگر می خواهید در زندگی خوشبخت بشوید ، هر وقت دیدید یکی از اعضای خانواده شما فقط از خوبی شما و بدی همسرتان یا خانواده اش میگوید ، او را از لیست مشاورین خود حذف کنید
سرکار خانم "ریحانه النبی"؟!!
اشتراک دو موضوع مورد مثال است ، نه خود موضوعات
اما باز برای آنکه شما بپذیرید از موضوعات خانوادگی نمونه می آورم:
چرا امام حسن مجتبی(ع) نتوانستند جعده را سر به راه کنند؟اینجا هم برداشت ظاهری کردید
این 50 درصد به معنای نصف نیست (آنطور که شما برداشت کرده اید)
این 50 درصد دقیقاً به معنای هیچ است!
کسی به خواستگاری شما می آید
او کاملاً راضی است (50 درصد)
اما شما کاملاً ناراضی هستید (50 درصد)
آیا معنایش این است که شما نصف راه ازدواج را رفته اید؟
خیر ، بلکه تا شما نخواهید ، 50 درصد رضایت طرف مقابل یعنی هیچ!
اما اگر شما هم رضایت بدهید آن وقت آن 50 درصد با 50 درصد شما جمع خواهد شد
این را قبول دارم. سوال من به نوعی فرار از رسیدن به پاسخ بود
البته علتش دل بسیار پر من از همسرم بود و خستگی از گرفتاری های این چند ماه اخیر
بحث این نیست که یه مساله سلیقه ای درش اختلاف باشه یه مساله پذیرفته شده عقلی منظورم بود. من مثال نزدم و دلایل رو خلاصه آوردم که مکالمه فرضیم طولانی نشه.
برای مثال کسی نیست که ندونه حرف زشت باعث ناراحت شدن طرف مقابلش میشه و عقلا و شرعا و احساسا و عرفا کار بدی هست پس چرا انجام میده.
جمله اول اون مکالمه رو با این جمله به عنوان مثال جایگزین کنید.
عزیزم اینکه جلو خانواده ات به من توهین میکنی کار خوبی نیست. لطفا دیگه اینکار رو تکرار نکن.
و...
من میگم اگه یکی از طرفین اهمیتی نده به مشکلی که وجود داره نمیشه حلش کرد .
z=x+y
من مقدار x رو میدونم شما مقدار y رو. تا زمان مشخص نکردن مقدار از جانب هر دویه ما مقدار z مشخص نخواهد شد.
یه دوچرخه داریم یه چرخش رو باز کنید میتونید بازم سوارش بشید؟
مثال برای رد این نتیجه گیریتون زیاد هست.
من به عنوان یک زن و شخص سومی که به قضیه شما نگاه میکند با بعضی از نظرات شما در کمال احترام مخالفم و برایش دلیل منطقی دارم. شما امشب جبهه گیرانه نسبت به نظرات دوستان واکنش نشان دادید و البته به گمانم این موضوع در ابتدای مشاوره طبیعی است. پیشنهاد میکنم وقتی کمی آرامتر شدید پست های من و دیگر دوستان را مرور کنید.
مشکلات شما مشاوره حضوری آن هم به صورت مستمر میخواهد.از دوستان مشاورین سایت خواهش میکنم اگر امکان مشاوره حضوری دارند برادر ما رو تنها نگذارند.
اما خوب است بدانید من که مرد هستم ، به موی کوتاه علاقه دارم اما چون همسرم گفته به موی بلند علاقه دارد ، بخاطر ایشان موهایم را بلند میگذارم. حتی با اینکه بخاطر شستشو و سشوار کشیدن زمان بیشتری لازم دارم (با توجه به درگیری های اجتماعی یک آقا) ، اما باز چون همسرم دوست داشته ، ظاهر خودم را آنطور که او دوست دارد شکل می دهم. جالب تر اینکه اگر من موهایم را کوتاه کنم ایشان اعتراض میکنند که چرا به نظر من بی توجهی می کنی!!
خواهر گرامی ، وقتی کسی ازدواج می کند ، دیگر نباید جملهء "نظر خودم است" برایش اصل باشد
در ازدواج تا جایی که غیرمعقول نشده باشد ، نظر طرف مقابل نقش اصلی را دارد
ضمن اینکه من در همه چیز ایشان را اجبار نکردم که هر چه من گفتم همانطور ظاهرش را بیاراید
بیشتر لباس هایش را خودش تهیه می کند
یا مثلاً در رنگ مو من فقط گفتم رنگ تیره دوست دارم اما نوع رنگ تیره را به عهده خودش گذاشتم
و در آخر اینکه اگر زنی نمی خواهد به میل شوهرش آرایش کند ، مشکلی نیست
اما اگر روزی هم شوهرش زن دیگری را گرفت که آنطور که دوست دارد برایش خودآرایی میکند ، نباید شاکی بشود
با احترام من هم با نظر شما مخالفم
این دیدگاه شما صرفا جنبه بهتر است دارد. شما یه سری کارهایی رو در ازدواجتون به خودتون تحمیل کردید که این موارد در دیدگاه همسرتون یه جور انجام وظیفه از جانب شما به حساب اومده بعد چون این کار رو انجام دادید نا خود آگاه انتظاراتی در شما به وجود اومده که منطقی هست (بر مبنای منطق انصاف) ولی الزامی نیست(منظورم الزام ذهنی شماست وگرنه میدونم شما الزام نمیکنید).
شورِ مرا هـــیـــچ اثر نیست نیست
در دل من شوق دگر نیست نیست
حال جهان در دم موعود حق (روز قیامت)
قدر منش زیر و زبر نیست نیست
قلب مرا دستِ بُتی زد شکست
حاجتم اینک به تبر نیست نیست
آن که زمـــانی نظـــرم را ربـــود
بر من از او هیچ نظر نیست نیست
کاشته ام بوتهء سبزی ز عشق
در دل این بوته صمر نیست نیست
صبرِ منِ خستهء بشکسته دل
در جَنَمِ شمس و قمر نیست نیست
بهر هر عاشق که دلش خون شده
عشق بجز خون جگر نیست نیست
در قفسی تنگ اسیرم اسیر
هیچ کجا روزن و در نیست نیست
باسلام
۵۰ درصد که خود را = صفر میدونه
همان صفر هست
مطمئنا ۵۰ درصد ۵۰ درصد هست
به عینه ۵۰ درصد، موفق دیدم
زندگی صفر با همان ۵۰ درصد چرخیده
چون ۵۰ درصد واقعا ۵۰ درصد بوده
باز میگم یه مقدار سخت هست به تنهایی رفع مشکلات
این متن رو چند روز پیش میخوندم
همش به این فکر میکردم مدارا ?!
سه روز پس از عروسی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به خانه ی فاطمه علیهاالسلام آمد و احوال او را جویا شد و از او پرسید: «شوهرت را چگونه یافتی؟» حضرت فاطمه فرمود: «پدر جان شوهرم را بهترین شوهر یافتم، ولی جمعی از زنان قریش نزد من آمدند و به من گفتند: رسول خدا تو را به ازدواج مردی تهی دست در آورده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «سوگند به خدا در خیر خواهی تو کوتاهی نکردم، شوهر تو در تقدّم به اسلام از همه پیش تر است و در علم، از همه عالم تر، و در حلم از همه بردبارتر است».
«دخترم شوهر تو نیکو شوهری است درهمه ی امور او را اطاعت کن». و رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: «با همسرت مدارا و مهربانی کن»
مدارا کردن
ممکن است در طول زندگی مشترک، به دلیل برخی از مسائل، از میزان مهر و محبت زن و شوهر نسبت به هم کاسته شود . و یا ممکن است وجود برخی از خصوصیات اخلاقی در زن و یا شوهر، کدورت و دلسردی در بین ایشان ایجاد کند و زوجین تصور کنند که می توانند از طریق جدایی، زندگی بهتری را برای خود فراهم آورند . قرآن کریم با توجه به اهمیت لزوم حفظ نظام خانواده و نیز با توجه به این که حق طلاق در دست مردان است، خطاب به ایشان می فرماید:
«فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» ; و اگر از آن ها (به جهتی) کراهت داشتید (فورا تصمیم به جدایی نگیرید)، چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می دهد .
در این آیه، به مردان توصیه شده است که نسبت به همسران خود مدارا نمایند; هر چند که مورد پسند و رضای شما نباشند . و در مقابل، برای کسانی که چنین رفتار نمایند، مژده «خیر کثیر» می دهد; زیرا انسان به جهت محدودیت علم و دانش، از بسیاری از مطالب بی اطلاع است .
امام علی ( علیه السلام) در رابطه با مدارا کردن به مردان چنین می فرماید: «فدارها علی کل حال و احسن الصحبة لها لیصفوا عیشک » ; در هر حال، با همسرت مدارا کن و با او به نیکی معاشرت نما، تا زندگیت با صفا شود .
مرد باید بداند که غرائز و احساسات او، با غرائز و احساسات همسرش متفاوت است و هر یک برای مقصودی خاص خلق شده اند . هر یک از زن و شوهر، باید وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و برای دیگری ایجاد مزاحمت ننماید . مرد هیچ گاه نباید از همسرش انتظار داشته باشد که مطابق او فکر کند، یا مثل او عمل نماید . بلکه باید در مقابل گفتار و رفتار او مدارا پیشه کند تا زندگی برای هر دویشان شیرین و لذت بخش گردد .
آخه چرا یک عده این مدلیند؟؟؟ خوب می بینند زن یا شوهر شان... خانمی میکند مردانگی دارد میبخشد کوتاه می آید عشق دارد چرا قدر نمی دانند.
همیشه یکطرف زورش میچربد آنطرفی که پرتوقع تر و خشن تر و حق به جانب تر است نسبت به آن کسی که مهربانتر دلرحم تر و با وجدان تر است.