a60 قبلا گفته بودم حاجی آقایی همکارم هست ماشین پیکانی دارد عتیقه مدل 60. میگفت برخی روی مسخره کردن میگویند حاج آقا ماشینت چیه؟ میگفت کند 60. چند روز قبل داشت درباره ماشینش صحبت میکرد میگفتم ماشینم a60 است گفتم ماشین رو عوض کردید. خندید و گفت: خیر وقتی برخی از افراد مسجد یا دوستان دانشگاهی من را می بینند میگویند اِ شما این ماشین را سوار میشد؟
مایه تأسفه که این استاد حوزه آن قدر تأمین نیست که همین ماشین را هم مدتی است به دلیل در آمد کمش نتوانسته بیمه کند.
حكايت ماشين حاج آقا شد بذاريد يه حكايت از خودم بگم در سال 1383 با جمع كردن پولي مثلا رفتيم ماشين خريدم بنام فورد آلمان ساخت همون سالي كه خودم متولد شده بودم يعني 1970 كه خودم هم متولد 1349 هستم آقا اين فورد فقط تنها چيز خوبش همون بدنه اش بود كه بسيار محكم بود و الا هيچ چيز ديگه ايي نداشت فرمانش رو ميبايست 3 دور ميچرخوندي تا يه مقدار به چپ و راست ميرفت سر صبح ميبايست بچه ها از خواب بلند ميشدن تا مسافت 100 متر هولش ميدادن كه آيا استارتش بگيره يا نگيره و روشن بشه آخرين سرعتش 30 كيلومتر در ساعت بود يادمه با خانمم فاصله بين روستا تا شهر رو كه تقريبا 25 كيلومتر ميشد صبح علي الطلوع ساعت 6 صبح حركت ميكرديم خانم هم فلاسك چاي و نون و پنير و .... همراهش ميگرفت تازه اگه ماشين سالم به شهر ميرسيد و اشكال فني اي پيدا نميكرد تقريبا ساعت 10 صبح به شهر ميرسيديم كه معمولا اكثر مواقع يا چرخش داغ ميكرد كه مجبور بوديم بزنيم كنار يا خود ماشين جوش مياورد كه باز هم مجبور بوديم بزنيم كنار و در ضمن صبحانه رو هم در كنار جاده ميخورديم آقا حكايتهاي بسيار عجيب و غريبي با اين ماشين داشتيم يادمه يه زماني بچه ها گفتن بريم جنگل براي تفريح وسطهاي راه اگزوزش از بدنه موتور جدا شد و شكست آقا آنچنان صداي وحشتناكي از موتور ماشين بيرون ميامد كه كل جمعيت روستاهاي بين راهي همه انگشت به دهن زل ميزدند به ما نگاه ميكردند آنقدر به ما ميخنديدن كه اعصاب بچه ها بهم ميريخت حالا بماند كه يه بار در جاده شهريار به كرج ديفرانسيلش شكست و مجبور شديم با بچه ها توي سرماي زمستون تا صبح اونجا توي جاده بمونيم و يا يه بار توي سر پائيني جاده فيروزكوه چهار شاخه گاردونش در رفت و با هزار بدبختي و نذر و نياز ماشينو به يه كناري نگه داشتيم و .... ولي خدا شاهده اصلا به خودم ناراحتي راه نميدادم همش ميگفتم بچه ها صبر داشته باشيد انشاالله خدا عوض اين ماشين يه چيز خوب نصيبمون ميكنه تا اينكه خدا توفيق داد بعد از يكسال يه پيكان مدل 75 خريدم و بعد از 2 سال بعد پرايد مدل 80 خريديم و الحمد لله از اون وضعيت اسفبار البته به نظر بچه ها در اومديم اونقدر حكايت از اون ماشين هم سن و سالم داريم كه الان هم كه با بچه ها مي نشينيم خاطرات اون دوران رو مرور ميكنيم كلي مي خنديم
يادش بخير يه موتور گازي داشتم كه از دوستم به طور قسطي خريده بودم كه دوستم هم از دوستش... وقتي تو منزلم بنايي مي كردم چند شبانه روز گذاشتمش بيرون منزل حتي نون خشكي هم نبرده بودش. ديگه از دستش خسته شده بودم( اونايي كه موتور گازي داشته اند از داغم خبر دارند چيزي تو مايه همين ماشين فورد حاج آقا) روزي با عجله داشتم مي رفتم كلاس پيرمرد افغاني نون خشك ميخريد به او گفتم اين موتور مال تو. كمك دادم بهش گذاشت روي گاريش. اومد پولم بده گفتم نه پولي نيست مال خودت. خواستم بروم كه گفت آهاي كجا؟ گفتم چي؟ گفت: سندش كو؟ گفتم من كه نفروختم كه سند مي خواي گفت خب اگه به من گفتند دزدي كردي چي بگم؟ گفتم من ديرم شده بايد بروم مي ذارم دم دست يه روز ديگه رد شدي بيا در خونه بگير. گفت نه من اين موتور را نخواستم. گفتم چي بگم به اين پير مرد با عجله برگشتم خونه و همه جا رو زير و رو كردم(خانمم فكر مي كرد مغول ها حمله كردن) بالاخره پيداش كردم بهش دادم.
يادش بخير يه موتور گازي داشتم كه از دوستم به طور قسطي خريده بودم كه دوستم هم از دوستش... وقتي تو منزلم بنايي مي كردم چند شبانه روز گذاشتمش بيرون منزل حتي نون خشكي هم نبرده بودش. ديگه از دستش خسته شده بودم( اونايي كه موتور گازي داشته اند از داغم خبر دارند چيزي تو مايه همين ماشين فورد حاج آقا) روزي با عجله داشتم مي رفتم كلاس پيرمرد افغاني نون خشك ميخريد به او گفتم اين موتور مال تو. كمك دادم بهش گذاشت روي گاريش. اومد پولم بده گفتم نه پولي نيست مال خودت. خواستم بروم كه گفت آهاي كجا؟ گفتم چي؟ گفت: سندش كو؟ گفتم من كه نفروختم كه سند مي خواي گفت خب اگه به من گفتند دزدي كردي چي بگم؟ گفتم من ديرم شده بايد بروم مي ذارم دم دست يه روز ديگه رد شدي بيا در خونه بگير. گفت نه من اين موتور را نخواستم. گفتم چي بگم به اين پير مرد با عجله برگشتم خونه و همه جا رو زير و رو كردم(خانمم فكر مي كرد مغول ها حمله كردن) بالاخره پيداش كردم بهش دادم.
البته بين طلاب افرادي هم بودند كه خانواده هاي مايه دار داشتند يه طلبه اي بود آلماني افغاني تبار كه پدرش در آلمان شركت موتورسازي داشت. ايشان در قم موتوري سوار مي شد كه بسيار گران قيمت بود و تو قم لنگه نداشت و از هر خيابان و كوچه اي كه رد مي شد خيلي ها با تعجب نگاه مي كردند
تصوير سازي ذهني - معنوي امروز يكي از اساتيد حوزه نكته اي گفتند برام خيلي خيلي جالب بود. مي گفتند در منزل تابلويي داريم كه عكسي قديمي از قبرستان بقيع در آن هست. در منزل گرفتاري و مشكل جدي اي داشتيم. تصميم گرفتيم با همسر و فرزندان مان مدتي روبروي اين تابلو باايستيم و قلب مان را روانه بقيع كنيم و با روح ائمه بقيع ارتباط و معنوي و توسل پيدا كنيم و به آنها سلام بدهيم و از آنها بخواهيم مددي كنندمشكل مان رفع شود مدتي اين كار را انجام داديم به زودي مشكل برطرف شد خدا رو شكر.
مي گفت حاج آقا به خدا ميخوام ترك كنم:Lat: ولي نمي تونم، خيلي بدجور وابسته ي مواد شدم و... :please:
حاج آقا گفت: يك دارويي ميشناسم كه خيلي براي اعتياد موثره، معجزه مي كنه! بدون اراده ي از مواد و ترياك و ... زده ميشي و ديگه دنبالش نميري! تهيه دارو هم خيلي سخته و... برات جور كنم مصرف مي كني؟
- آره به خدا هر چي شما بگين انجام ميدم.
------
حاج آقا دارويي رو درست كردند و به اين آقاي معتاد دادند و گفتند روزي يه دونه از اين قرص ها بخور، ببين چجور تاثير داره!! و...
و چند دوره ي كوتاه ديگه اين دارو تكرار شد، و اين آقاي معتاد هر دفعه سرزنده تر و بهتر از قبل مي اومد خدمت حاج آقاي داستان مون.
بالاخره اين آقا بعد از مدت كوتاهي كه داروهاي حاج آقا رو مصرف كرده بود اومد و گفت: حاج آقا داروهايي رو كه دادين مصرف كردم در يك كلام: معجزه بود! :yes: نيمدونم چي بود ولي ديگه اصلا تمايلي به مواد ندارم و نميرم طرفش! و تا حدودي متنفر شدم.فقط اگه ميشه يك دوره ي ديگه هم برام درست كنيد كه كاملا مطمئن بشم تاثير مواد كاملا از وجودم پاك شده!
حاج آقاي داستان ما كه ديگه حوصله ي دارو درست كردن رو نداشت :vamonde: گفت: عزيزم اون داروها ميدوني چي بود! سوخته هاي كنار نانها بود كه به صورت خمير درآورده بودم و به صورت قرص درآورده بودمبهت ميدادم! حالا برو خودت درست كن :khaneh: ديگه هم نرو دنبال مواد و...
نكته: البته حاج آقا كار خيلي اشتباهي كردند كه اين راز رو فاش كردند، چون احتمال داره طرف دلسرد بشه و... (فوت و فن كارتون رو براي خودتون نگه دارين :ok:)
وقتي به زندگي ائمه اطهار مي نگريم مي بينم كه ايشان به تفريح، بازي و گردش در طبيعت توجه عملي داشته اند. پيامبر با چوپاني كشتي مي گيرند و خودشان داوري براي كشتي امام حسن و حسين كه كودك بودند مي شوند. - وقتي به آثار انديشمندان مسلماني چون غزالي نگاه مي كنيم مي بينم كه آنها بازي و ورزش را يكي از عوامل بسيار مهم براي تربيت ديني به شمار مي آوردند. - پياده روي روزانه جز برنامه حضرت امام بود. ايشان با ورزشكاران ديدار صميمي داشتند و فرموند من ورزشكار نيستم ولي ورزشكاران را دوست دارم و فرزندشان حاج احمد آقا ورزشكار حرفه اي بودند. - كوه پيمايي و وررش جز برنامه هاي مقام معظم رهبري است و عملا با ديدارشان با ورزشكاران و پيام دادن در ركوردهاي آنان ورزش را تشويق ميكنند. - آيت الله نوري همداني 50 سال است كه ورزش در برنامه زندگي شان است. - مدارس، دبيرستانها، دانشگاه ها برنامه تربيت بدني (عملي و نظري) جز واحدهاي درسي شان است. - چند تا از طلاب كتاب ورزش در اسلام شان در دانشگاه ها تدريس مي شود و خودشان هم مدرس اند. - طلابي داريم كه در كاراته، ووشو، نانچيكو، شنا، كوهنوردي و.....مربي حرفه اي هستند و باشگاه دارند. - بسياري از كارخانه ها، شركت ها، سازمان ها و ادارات براي مجموعه خود ورزشگاه دارند و تسهيلات ورزشي قرار مي دهند . اما
غربت ورزش درحوزه: انتقاد به مديران حوزه علميه2 حوزه هاي علميه براي ورزش طلاب، روحانيون و خانواده هاي آنها برنامه اي جدي ندارند. ديروز براي ورزش به باشگاه بدن سازي اي رفته ام آهنگ هاي عجيب و غريب با زبان انگليسي پخش مي شد و وسط آن خانم خواننده مي خواند. مسئول باشگاه گفت ببخشيد من اتمام حجت كنم اين آهنگ ها بايد گذاشته شود من خود استاد موسيقي سنتي هستم مدتي از آهنگ هاي اصيل ايراني استفاده مي كردم بخش نامه كردند كه بايد از اين نوع آهنگ ها پخش شود بعد صداي موسيقي را كم كردند. گفتند به نظر من اين آهنگ ها مشكوك به آهنگ هاي شيطان پرستي است ولي من هم مثل شما نگران اما كدام مسئول گوشش بدهكار است. ما در كشور جمهوري اسلامي هستيم نه لائيك اين مسئولان ما هستند كه اين داستان را اداره مي كنند. يك ساعت – دوساعت در يك جلسه و سه چهار جلسه در هفته خيلي زياد است خدا مي دونه با ذهن اينها اين آهنگ ها چه مي كند. بعد گفت من شرمنده شما هستم قبلا هم يكي دوتا طلبه آمدند ولي وقتي ديديد آهنگ پخش مي شود آنها هم رفتند. - نكته ديگه اين مراكز حوزه را جز فرهنگيان حساب نمي كنند به همين خاطر به فرهنگيان تخفيف مي دهند ولي به طلاب خير. ادامه دارد...
اين روزها تربيت ديني براي والدين يه چيزي تو مايه جان كندن است. با هزار زحمت كار تربيتي روي فرزندانمان مي كنيم اون موقع با سهل انگاري مسئولان زحمت ما هدر مي رود. تابستان براي اين كه فرزند بتواند از تعطيلاتش استفاده كند او را در كتابخانه كانون فكري و ژيمناستيك ثبت نام كرد( حالا بماند كه ده جلسه براي يك سالن بدون امكاناتش 2500تومان بود) يك روز رفتم دنبالش ديدم پرده اي زده اند روش نوشته ورود آقايان ممنوع يك خانم مي خواست خارج شود پرده را تا هم فيها خالدون پس زد من و چندتا مرد ديگر ديديم آنچه را نبايد.... صداي بزن و برقص مي آمد. از مردي پرسيدم جشنه عروسيه؟ خنديد و گفت: نه ورزش ايروبيك مخصوص خانم هاست. وقتي فرزندم اومد ازش پرسيدم اون جا خانم ها چه مي كنند گفت: آهنگ گذاشتن و مي رقصن ميگن اين هم يه نوع ورزشه.
غربت ورزش درحوزه: انتقاد به مديران حوزه علميه4 مجله حجره با يكي از روحانيون كه مربي كاراته است و مدتي با هم كلاس زبان مي رفتيم مصاحبه كرده بود ايشان كتابي نوشته اند به نام ورزش در اسلام حال تبيلغش نكنم اسمش حسين صبوري است خواستيد كتابش را بخريد. او مي گفت ورزش فوايد زيادي داره با ورزش من تبليغ ديني مي كنم ورزش ضد افسردگي است و نشاط زا و عقل سالم در بدن سالم است. او گفته بود: طلاب كه شهريه كمي دريافت مي كنند ديگه نبايد اجازه بدهند با اين هزينه كم بيمار هم شوند و خانواده هاي خود را اسير خود كنند. اگر من جز مسئولان حوزه بودم اگر طلبه اي ورزش نمي كرد همين شهريه را هم قطع مي كردم.
-------------------
كتاب ورزش در اسلام ايشان را در شهر بـــــــــــــــــــــــوق استادي به نام خودش بدون يك كلمه كم و زياد (به غير از حذف انتشارات قبلي و نام مؤلف) به نان خود چاپ كرده بود. از اين فرد دلسوز به ورزش هم تشكر مي كنم شايد گفته طلاب كه ورزش جز برنامه هاشون نيست بذار كتاب هم نداشته باشن:Nishkhand:
مترجم با حال يكي از اساتيد عالي زبان عربي در الان در دانشگاه مشغول است ولي سابقه دروس حوزوي هم دارد در كلاس مكالمه عربي براي روحانيون حج گفته بود. قبلاً كه جوان بودم تازه عربي را شروع كرده بودم و فكر نمي كردم ديگه چيزي كم داشته باشم. روزي در جلسه سخنراني اي شركت كردم. سخنراني از كشور مصر دعوت كرده بودند. از قضا مترجم برايش مشكلي پيش آمده بود و نتوانسته بود در جلسه حاضر شوند برخي كه من را مي شناختند از من خواستند كه براي ترجمه بروي روي جايگاه سخنراني. من هم با اعتماد به نفس آن جا حاضر شدم. خوشبختانه درباره موضوع سخنراني اطلاعات بسيار بالايي دارشتم اما بدبختانه اين سخنراني مصري ان قدر سريع و دست و پا شكسته سخنراني مي كرد كه من متوجه نمي شدم او چه مي گويد. ناچار خودم سخنراني اي را قسمت بندي كردم و درباره موضوع سخنراني بيان مي كردم فقط دو چشمي خيره شده بودم به لبان او تا تمام مي كرد سخنراني ام را شروع مي كردم. بعد از سخنراني حضار با صلوات و كف زدن تشويق مان كردند خلاصه از ان معركه جان سالم به در بردم بيست سال بعد به مصر رفتم آن سخنران را ديدم براي عذر خواهي خدمتش رفتم و داستان را برايش گفتم با خنده از من استقبال كرد و گفت بعد از سخنراني تو را تشويق كرده بودند كه اين زرنگي را كرده بودي نه من را.
هدر رفتن سرمايه زائران در عربستان در اين حوادث اخير اين سال ها مشخص شده براي افراد دير باور هم كه كشور عربستان سعودي با آمريكا هم كاسه هستند نبايد اين دشمن خدا را از نظر مادي چاق كرد. يكي از روحانيون فاميل امسال حج مشرف شدند چون رهبري فرموده بودند كه از عربستان خريد نكنيد. ايشان هديه هايي كه به فرزندان مي خواست بدهد را از ايران تهيه كرد. البته ايشان قبلاً با ظرافت متوجه نيازهاي فرزندان شان هم شده بودند و بعد سوغات مورد نيازشان را تهيه كرد. يكي از شكايت هاي اين روحاني كاروان اين بود كه رهبري فرمودند سجاده كرمانشاه بهترين نوع سجاده است چه لزومي دارد سجاده چيني از خارج بخريم؟ اين در حالي بود كه به نزديك صد هزار نفر زائر ايراني سجاده چيني بعد از اين سخنراني دادند.
[FONT=arial]سلام [FONT=arial]ممنون از اعتمادتون [FONT=arial]تبليغ شما قبول ما را هم دعا كنيد [FONT=arial]برخي از راهكارها: [FONT=arial]1- با دنياي نوجوان بيشتر آشنا شويد( كتاب دنياي نوجوان نوشته دكتر محمد رضا شرفي را بخوانيد نشر منادي تربيت) [FONT=arial]2- با رجوع به نرم افزار نيش ها و نوش ها با سي دي ها و كتاب هاي اين بحث آشنايي بيشتر پيدا كنيد. [FONT=arial]3- ذهن دختران خيال پرداز است با داستان بهتر ارتباط برقرار مي كنند. كتاب دختران، دوستي ها و عبرت ها نوشته محمدعلي كريمي نيا، نشر كوثر ادب قم. و داستان هايي كه در روزنامه ها نوشته مي شود مفيد است. [FONT=arial]همچنين برخي از داستان هايي كه من در داستان هاي واقعي سايت نوشته ام مثل داستان شب تار جدايي مفيد است. مي توانيد اين داستان ها را به شكل قسمت بندي شده تعريف كنيد و در تابلو درج كنيد و بعد از آن تحليل كنيد. [FONT=arial]4- فهرستي از سي دي ها و كتاب هاي در رابطه با دوستي را در تابلوي اعلانات بزنيد اگر براي تان مقدور است خودتان يا پرورشي اين مجموعه را در كتابخانه بگذاريد و يا براي فروش با قيمت مناسب در مدرسه ببريد. [FONT=arial]5- براي موفقيت خود دعا و توسل يادتون نرود. [FONT=arial]متأسفانه فعاليت هاي غير ديني در كشور زياد است و تأثير كم تبليغ شما تا حدود زيادي به دليل جذابه هاي كاذب است [FONT=arial]موفق باشيد
سلام ممنون از اعتمادتون تبليغ شما قبول ما را هم دعا كنيد برخي از راهكارها: 1- با دنياي نوجوان بيشتر آشنا شويد( كتاب دنياي نوجوان نوشته دكتر محمد رضا شرفي را بخوانيد نشر منادي تربيت) 2- با رجوع به نرم افزار نيش ها و نوش ها با سي دي ها و كتاب هاي اين بحث آشنايي بيشتر پيدا كنيد. 3- ذهن دختران خيال پرداز است با داستان بهتر ارتباط برقرار مي كنند. كتاب دختران، دوستي ها و عبرت ها نوشته محمدعلي كريمي نيا، نشر كوثر ادب قم. و داستان هايي كه در روزنامه ها نوشته مي شود مفيد است. همچنين برخي از داستان هايي كه من در داستان هاي واقعي سايت نوشته ام مثل داستان شب تار جدايي مفيد است. مي توانيد اين داستان ها را به شكل قسمت بندي شده تعريف كنيد و در تابلو درج كنيد و بعد از آن تحليل كنيد. 4- فهرستي از سي دي ها و كتاب هاي در رابطه با دوستي را در تابلوي اعلانات بزنيد اگر براي تان مقدور است خودتان يا پرورشي اين مجموعه را در كتابخانه بگذاريد و يا براي فروش با قيمت مناسب در مدرسه ببريد. 5- براي موفقيت خود دعا و توسل يادتون نرود. متأسفانه فعاليت هاي غير ديني در كشور زياد است و تأثير كم تبليغ شما تا حدود زيادي به دليل جذابه هاي كاذب است موفق باشيد
بنام خدا
سلام
این پیشنهادها برای دختران دبیرستانی هم کارایی داره؟؟؟؟
کتابا منظورم هست
ممنون
خوردن و خوابیدن یکی از همکارانم که متخصص گروه فقه هست و مجتهد متجزی در برخی از ابواب فقه است، صبح ها در دفتر تبلیغات پاسخگو سئوالات شرعی است و بعد از ظهرها در بیمارستان، چند ساعت هم صبح ها تدریس دارند ایشان به دلیل مشکلاتی چندین سال ها است که نمی توانند بخوابند گاهی یک ساعت آن هم به زور خوابش می برد. امروز می گفت بنا داشتم دیروز بنا صبح من را صدا کرد گفت هی حاج آقا بیا ببینم بیا این جا نگ بده دستم من چه قدر می خوابید شما روحانیون که غیر از خوردن و خوابیدن کار دیگری ندارید.
تصادف ضامن من امروز با يه نفر قرار داشتيم بنده خدا قرار بود ضامن من بشه تا از يه قرض الحسنه وام بگيرم. وقتي سر قرار رسيديم ديدم او بالاي سر يك مصدوم ايستاده و از او خون مي رود بيچاره با موتور بود كه زده بود پشت ماشين اين فرد(ضامن). ضامن من را كه ديد بدون اين كه بخواهد خون دلي خود را به رو بياورد به من گفت برگه تون را بدهيد امضا كنم شما برويد به كارتان برسيد. اين يك صفت عالي است كه افراد بتوانند هيجانات خود را مديريت كنند و هيجان منفي يك موقعيت را به موقعيت ديگر سرايت ندهند. تا بعد از نماز مغرب و عشا درگير كار اين مصدوم بوديم او با اين كه مقصر بود در گزارشي كه سرباز از او پر مي كرد گفت: من شاكي هستم به هرحال دو جاي پام شكسته و زندگي خرج دارد. يادي از الهي قمشه اي حكيم فرزند اين استاد بزرگ مي گفت: سربازي زد به پدرم و پدرم مصدوم و بيهوش شد او را بيمارستان منتقل كردند. همين كه به هوش آمد گفت يك كاغذ بياوريد من رضايت بدهيم اين بنده خدا را از ناراحتي درآورم.
ما اخلاق در خانواده داريم احكام خانواده هم داريم چه خوب است به بحث ورزش در خانواده را هم ايجاد كنيم. مدير خانواده بايد در مهارت مديريت اقتصادي خود برنامه هاي مختلف را بگنچاند از جمله آنها هزينه براي ورزش متناسب با نياز و علاقه اعضاي خانواده. البته منافاتي ندارد كه گاهي هم اين ورزش به شكل خانوادگي به شكل پياده روي و كوهنوردي باشد. فوايد -جويا شدن از حال هم -كم شدن بيماري هاي جسمي ارتقاي سلامت روان (شادابي و رفع غم و اضطراب و..) - تقويت اعتماد به نفس و اراده و....
اين مجموعه كاري از حجت الاسلام و المسلمين مسعود نورعليزاده روان شناس و نويسنده كتاب طعم زندگي و..
میگویند دو ادیب فاضل که عمر خود را در بحث و درس و مطالعه و مکاشفه سپری کرده بودند، روزی اندر مقصود حضرت حافظ از این بیت:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
با یکدیگر گفتگو میکردند و در نهایت برداشت آنها از این بیت آن شد که منظور خواجه شیراز از پیر مغان همانا حضرت مولا علی (ع) بوده و منظور از شیخ همانا حضرت آدم ابوالبشر. بدین ترتیب حضرت حافظ خواسته است به آدم ابوالبشر بگوید که از آنرو مرید مولا علی است که آدم در بهشت وعده داد که به سراغ میوه ممنوعه (گندم) نرود ولی رفت اما مولا علی در تمام عمر خود هیچگاه از نان گندم تناول نکرد و همواره نان جوین میخورد.
القصه چندی بگذشت و یکی از آن دو ادیب رخ در نقاب خاک کشید. مدتی بعد شبی به خواب دوستش آمد و گفت که در عالم برزخ حضرت حافظ را ملاقات کرده و منظورش از بیت مذکور را جویا شده است. و لسانالغیب در پاسخ گفته که تفسیر آنان از این بیت ناصواب بوده است و سپس به بیان مقصود خود پرداخته بود که:
مراد از پیر مغان همانا سیدالشهدا امام حسین (ع) است و شیخ همانا حضرت ابراهیم خلیل. چرا که ابراهیم به خداوند وعده داد که اسماعیلش را قربانی کند و امام حسین نه تنها فرزندانش را به قربانگاه برد، که خود را نیز قربانی نمود.
درك و مدرك ميگفت: سفري داشتم به ايلام. بعد به يكي از روستاهاي آنجا رفتم منزل فردي رفتم. چندين قفسه بزرگ كتاب داشت. فرهنگ دهخدا، نزديك 15-16 ديوان شعر و...با خودم گفتم به نظر ميرسه صاحبخانه دكترا داشته باشه. بعد از كمي گفت وگو گفتم كتابخانه غني اي داريد. رشته تحصيلي شما چيه؟ خنديد و گفت من دانشگاه نرفته ام . اول فكر مي كردم شوخي ميكنه. بعدا متوجه شدم خير واقعاً جدي است. ميگفت من دانشگاه نرفته ام اما علاقه زيادي به مطالعه دارم. تو روستاي ما خيلي از دانشجويان سئوالي دارند مي آيند از با من مشورت ميكنند و گاهي براي تحقيقاتشات از من كمك ميگيرند و گاهي كتاب امانت. هر روحاني اي كه آنجا براي تبليغ ميرفت اين مرد - كه خدا حفظش كند- بازوي توانمندي بود براي روحاني. از پول خودش جايزه ميگرفت، براي بچه هاي مسجد با هماهنگي روحاني فيلم سينمايي در مسجد پخش ميكرد، مسابقه فوتبال دستي، تنيس، و... اجرا ميكرد. برنامه پياده روي تو كوه بسيار باصفا و پر از بلوط ميگذاشت و.... 0000000000000000000000000 بله خداوند مرداني دارد روي زمين كه مثل شب قدر لابه لاي مردم پنهان اند.
سواد استاد اخلاقي بود گاهي منزلشان ميرفتم. ميگفت ما خيلي بدبختيم به خودمون مينازيم ميگيم با سواديم. البته راست هم ميگم چون سواد يعني تاريكي و سياهي. علمي كه براي خدا نباشد تاريكي و پرده است. و بايد به خدا از علم لاينفع پناه برد.
سلام
به علت مشكلي من نتونستم با اين پرونده كار كنم ارجاع دادم
اما مواردي كه مراجع مشكل پولي دارد يا با بيماري شديد يكي از خانواده سروكار دارد دست مشاور در اين خصوص بسته است. اين جا واقعاً دولت، اقوام و افراد خير نيز بايد دست به كار شوند
منبع: نشريه داخلي دانش پژوه، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
با سلام و احترام
و تشكر بسيار فراوان به خاطر اين پست :Gol:
من عاشق مطالعه اين نوع نوشتهها و مصاحبهها هستم.
خيلي دوست دارم زندگي موفق افرادي كه اسلام رو حقيقتاً در زندگي پياده مي كنند رو بخونم، چندتا كتاب روانشناسي غربي خريدم ولي به نظرم چون اونا با ما همخون نيستند كمتر رغبت پيدا ميكنم زندگينامه و مطالبشون رو مطالعه كنم! يك صفحه ميخونم ميذارم كنار تا چند روز بعد...
من اگر بخوام اطلاعات بيشتري پيرامون محتواي اين نشريه و خريد اون پيدا كنم بايد چيكار كنم؟
اگر ميشه كمي در مورد اهداف و مطالب موجود اين نشريه راهنمايي كنيد.
با تشكر
مایه تأسفه که این استاد حوزه آن قدر تأمین نیست که همین ماشین را هم مدتی است به دلیل در آمد کمش نتوانسته بیمه کند.
سلام.
ولی بعضیام ماشینای ... دارنا.البته حقیقتیه که تو حوزه اساتید وضع بهتر از سایر طلبه ها ندارن.
يادش بخير يه موتور گازي داشتم
كه از دوستم به طور قسطي خريده بودم كه دوستم هم از دوستش...
وقتي تو منزلم بنايي مي كردم چند شبانه روز گذاشتمش بيرون منزل حتي نون خشكي هم نبرده بودش.
ديگه از دستش خسته شده بودم( اونايي كه موتور گازي داشته اند از داغم خبر دارند چيزي تو مايه همين ماشين فورد حاج آقا)
روزي با عجله داشتم مي رفتم كلاس پيرمرد افغاني نون خشك ميخريد به او گفتم اين موتور مال تو. كمك دادم بهش گذاشت روي گاريش. اومد پولم بده گفتم نه پولي نيست مال خودت. خواستم بروم كه گفت آهاي كجا؟
گفتم چي؟
گفت: سندش كو؟
گفتم من كه نفروختم كه سند مي خواي گفت خب اگه به من گفتند دزدي كردي چي بگم؟
گفتم من ديرم شده بايد بروم مي ذارم دم دست يه روز ديگه رد شدي بيا در خونه بگير.
گفت نه من اين موتور را نخواستم.
گفتم چي بگم به اين پير مرد با عجله برگشتم خونه
و همه جا رو زير و رو كردم(خانمم فكر مي كرد مغول ها حمله كردن) بالاخره پيداش كردم بهش دادم.
البته بين طلاب افرادي هم بودند كه خانواده هاي مايه دار داشتند
يه طلبه اي بود آلماني افغاني تبار كه پدرش در آلمان شركت موتورسازي داشت.
ايشان در قم موتوري سوار مي شد كه بسيار گران قيمت بود و تو قم لنگه نداشت و از هر خيابان و كوچه اي كه رد مي شد خيلي ها با تعجب نگاه مي كردند
تصوير سازي ذهني - معنوي
امروز يكي از اساتيد حوزه نكته اي گفتند برام خيلي خيلي جالب بود. مي گفتند در منزل تابلويي داريم كه عكسي قديمي از قبرستان بقيع در آن هست. در منزل گرفتاري و مشكل جدي اي داشتيم. تصميم گرفتيم با همسر و فرزندان مان مدتي روبروي اين تابلو باايستيم و قلب مان را روانه بقيع كنيم و با روح ائمه بقيع ارتباط و معنوي و توسل پيدا كنيم و به آنها سلام بدهيم و از آنها بخواهيم مددي كنندمشكل مان رفع شود مدتي اين كار را انجام داديم به زودي مشكل برطرف شد خدا رو شكر.
سلام
اسلام ناب آمريكايي
هنيا لكم
(الاعراب اشد كفراً ) اعرابي به افراد جاهل مقصر نيز اطلاق مي شود تفقهوا و لا تكونوا اعرابياً
دوستاني كه اين نرم افزار بالايي رو نديد
اصلا نگران نباشيد به فكر شما هم هستم
چاره است يك كليكه
پس منتظر چي هستي كليك بفرماييد
يك
دو
سه
مي گفت حاج آقا به خدا ميخوام ترك كنم:Lat: ولي نمي تونم، خيلي بدجور وابسته ي مواد شدم و... :please:
حاج آقا گفت: يك دارويي ميشناسم كه خيلي براي اعتياد موثره، معجزه مي كنه! بدون اراده ي از مواد و ترياك و ... زده ميشي و ديگه دنبالش نميري! تهيه دارو هم خيلي سخته و... برات جور كنم مصرف مي كني؟
- آره به خدا هر چي شما بگين انجام ميدم.
------
حاج آقا دارويي رو درست كردند و به اين آقاي معتاد دادند و گفتند روزي يه دونه از اين قرص ها بخور، ببين چجور تاثير داره!! و...
و چند دوره ي كوتاه ديگه اين دارو تكرار شد، و اين آقاي معتاد هر دفعه سرزنده تر و بهتر از قبل مي اومد خدمت حاج آقاي داستان مون.
بالاخره اين آقا بعد از مدت كوتاهي كه داروهاي حاج آقا رو مصرف كرده بود اومد و گفت: حاج آقا داروهايي رو كه دادين مصرف كردم در يك كلام: معجزه بود! :yes: نيمدونم چي بود ولي ديگه اصلا تمايلي به مواد ندارم و نميرم طرفش! و تا حدودي متنفر شدم.فقط اگه ميشه يك دوره ي ديگه هم برام درست كنيد كه كاملا مطمئن بشم تاثير مواد كاملا از وجودم پاك شده!
حاج آقاي داستان ما كه ديگه حوصله ي دارو درست كردن رو نداشت :vamonde: گفت: عزيزم اون داروها ميدوني چي بود! سوخته هاي كنار نانها بود كه به صورت خمير درآورده بودم و به صورت قرص درآورده بودمبهت ميدادم!
حالا برو خودت درست كن :khaneh: ديگه هم نرو دنبال مواد و...
نكته: البته حاج آقا كار خيلي اشتباهي كردند كه اين راز رو فاش كردند، چون احتمال داره طرف دلسرد بشه و... (فوت و فن كارتون رو براي خودتون نگه دارين :ok:)
برگرفته از تاپيك:
آيا با تلقين ميشه يك نفر رو كشت؟! ◆داستان هاي واقعي و شگفت تلقين به نفس!◆
انتقاد جدي به مديران ارشد حوزه هاي علميه
وقتي به زندگي ائمه اطهار مي نگريم مي بينم كه ايشان به تفريح، بازي و گردش در طبيعت توجه عملي داشته اند. پيامبر با چوپاني كشتي مي گيرند و خودشان داوري براي كشتي امام حسن و حسين كه كودك بودند مي شوند.
- وقتي به آثار انديشمندان مسلماني چون غزالي نگاه مي كنيم مي بينم كه آنها بازي و ورزش را يكي از عوامل بسيار مهم براي تربيت ديني به شمار مي آوردند.
- پياده روي روزانه جز برنامه حضرت امام بود. ايشان با ورزشكاران ديدار صميمي داشتند و فرموند من ورزشكار نيستم ولي ورزشكاران را دوست دارم و فرزندشان حاج احمد آقا ورزشكار حرفه اي بودند.
- كوه پيمايي و وررش جز برنامه هاي مقام معظم رهبري است و عملا با ديدارشان با ورزشكاران و پيام دادن در ركوردهاي آنان ورزش را تشويق ميكنند.
- آيت الله نوري همداني 50 سال است كه ورزش در برنامه زندگي شان است.
- مدارس، دبيرستانها، دانشگاه ها برنامه تربيت بدني (عملي و نظري) جز واحدهاي درسي شان است.
- چند تا از طلاب كتاب ورزش در اسلام شان در دانشگاه ها تدريس مي شود و خودشان هم مدرس اند.
- طلابي داريم كه در كاراته، ووشو، نانچيكو، شنا، كوهنوردي و.....مربي حرفه اي هستند و باشگاه دارند.
- بسياري از كارخانه ها، شركت ها، سازمان ها و ادارات براي مجموعه خود ورزشگاه دارند و تسهيلات ورزشي قرار مي دهند .
اما
ادامه دارد....
غربت ورزش درحوزه: انتقاد به مديران حوزه علميه2
حوزه هاي علميه براي ورزش طلاب، روحانيون و خانواده هاي آنها برنامه اي جدي ندارند.
ديروز براي ورزش به باشگاه بدن سازي اي رفته ام آهنگ هاي عجيب و غريب با زبان انگليسي پخش مي شد و وسط آن خانم خواننده مي خواند. مسئول باشگاه گفت ببخشيد من اتمام حجت كنم اين آهنگ ها بايد گذاشته شود من خود استاد موسيقي سنتي هستم مدتي از آهنگ هاي اصيل ايراني استفاده مي كردم بخش نامه كردند كه بايد از اين نوع آهنگ ها پخش شود بعد صداي موسيقي را كم كردند. گفتند به نظر من اين آهنگ ها مشكوك به آهنگ هاي شيطان پرستي است ولي من هم مثل شما نگران اما كدام مسئول گوشش بدهكار است. ما در كشور جمهوري اسلامي هستيم نه لائيك اين مسئولان ما هستند كه اين داستان را اداره مي كنند. يك ساعت – دوساعت در يك جلسه و سه چهار جلسه در هفته خيلي زياد است خدا مي دونه با ذهن اينها اين آهنگ ها چه مي كند.
بعد گفت من شرمنده شما هستم قبلا هم يكي دوتا طلبه آمدند ولي وقتي ديديد آهنگ پخش مي شود آنها هم رفتند.
- نكته ديگه اين مراكز حوزه را جز فرهنگيان حساب نمي كنند به همين خاطر به فرهنگيان تخفيف مي دهند ولي به طلاب خير.
ادامه دارد...
غربت ورزش درحوزه: انتقاد به مديران حوزه علميه3
اين روزها تربيت ديني براي والدين يه چيزي تو مايه جان كندن است.
با هزار زحمت كار تربيتي روي فرزندانمان مي كنيم اون موقع با سهل انگاري مسئولان زحمت ما هدر مي رود.
تابستان براي اين كه فرزند بتواند از تعطيلاتش استفاده كند او را در كتابخانه كانون فكري و ژيمناستيك ثبت نام كرد( حالا بماند كه ده جلسه براي يك سالن بدون امكاناتش 2500تومان بود)
يك روز رفتم دنبالش ديدم پرده اي زده اند روش نوشته ورود آقايان ممنوع يك خانم مي خواست خارج شود پرده را تا هم فيها خالدون پس زد من و چندتا مرد ديگر ديديم آنچه را نبايد....
صداي بزن و برقص مي آمد. از مردي پرسيدم جشنه عروسيه؟
خنديد و گفت: نه ورزش ايروبيك مخصوص خانم هاست.
وقتي فرزندم اومد ازش پرسيدم اون جا خانم ها چه مي كنند گفت: آهنگ گذاشتن و مي رقصن ميگن اين هم يه نوع ورزشه.
غربت ورزش درحوزه: انتقاد به مديران حوزه علميه4
مجله حجره با يكي از روحانيون كه مربي كاراته است و مدتي با هم كلاس زبان مي رفتيم مصاحبه كرده بود ايشان كتابي نوشته اند به نام ورزش در اسلام حال تبيلغش نكنم اسمش حسين صبوري است خواستيد كتابش را بخريد.
او مي گفت ورزش فوايد زيادي داره با ورزش من تبليغ ديني مي كنم ورزش ضد افسردگي است و نشاط زا و عقل سالم در بدن سالم است.
او گفته بود: طلاب كه شهريه كمي دريافت مي كنند ديگه نبايد اجازه بدهند با اين هزينه كم بيمار هم شوند و خانواده هاي خود را اسير خود كنند. اگر من جز مسئولان حوزه بودم اگر طلبه اي ورزش نمي كرد همين شهريه را هم قطع مي كردم.
-------------------
كتاب ورزش در اسلام ايشان را در شهر بـــــــــــــــــــــــوق استادي به نام خودش بدون يك كلمه كم و زياد (به غير از حذف انتشارات قبلي و نام مؤلف) به نان خود چاپ كرده بود. از اين فرد دلسوز به ورزش هم تشكر مي كنم شايد گفته طلاب كه ورزش جز برنامه هاشون نيست بذار كتاب هم نداشته باشن:Nishkhand:
بنام خدا.

سلام جناب حامی چون از تبلیغات خوشم نمی آمد برایتان برداشتم:khandeh!:
مترجم با حال
يكي از اساتيد عالي زبان عربي در الان در دانشگاه مشغول است ولي سابقه دروس حوزوي هم دارد در كلاس مكالمه عربي براي روحانيون حج گفته بود.
قبلاً كه جوان بودم تازه عربي را شروع كرده بودم و فكر نمي كردم ديگه چيزي كم داشته باشم. روزي در جلسه سخنراني اي شركت كردم. سخنراني از كشور مصر دعوت كرده بودند. از قضا مترجم برايش مشكلي پيش آمده بود و نتوانسته بود در جلسه حاضر شوند برخي كه من را مي شناختند از من خواستند كه براي ترجمه بروي روي جايگاه سخنراني. من هم با اعتماد به نفس آن جا حاضر شدم. خوشبختانه درباره موضوع سخنراني اطلاعات بسيار بالايي دارشتم
اما بدبختانه اين سخنراني مصري ان قدر سريع و دست و پا شكسته سخنراني مي كرد كه من متوجه نمي شدم او چه مي گويد.
ناچار خودم سخنراني اي را قسمت بندي كردم و درباره موضوع سخنراني بيان مي كردم فقط دو چشمي خيره شده بودم به لبان او تا تمام مي كرد سخنراني ام را شروع مي كردم.
بعد از سخنراني حضار با صلوات و كف زدن تشويق مان كردند
خلاصه از ان معركه جان سالم به در بردم
بيست سال بعد به مصر رفتم آن سخنران را ديدم براي عذر خواهي خدمتش رفتم و داستان را برايش گفتم با خنده از من استقبال كرد و گفت بعد از سخنراني تو را تشويق كرده بودند كه اين زرنگي را كرده بودي نه من را.
هدر رفتن سرمايه زائران در عربستان
در اين حوادث اخير اين سال ها مشخص شده براي افراد دير باور هم كه كشور عربستان سعودي با آمريكا هم كاسه هستند نبايد اين دشمن خدا را از نظر مادي چاق كرد.
يكي از روحانيون فاميل امسال حج مشرف شدند
چون رهبري فرموده بودند كه از عربستان خريد نكنيد. ايشان هديه هايي كه به فرزندان مي خواست بدهد را از ايران تهيه كرد.
البته ايشان قبلاً با ظرافت متوجه نيازهاي فرزندان شان هم شده بودند و بعد سوغات مورد نيازشان را تهيه كرد.
يكي از شكايت هاي اين روحاني كاروان اين بود كه رهبري فرمودند سجاده كرمانشاه بهترين نوع سجاده است چه لزومي دارد سجاده چيني از خارج بخريم؟
اين در حالي بود كه به نزديك صد هزار نفر زائر ايراني سجاده چيني بعد از اين سخنراني دادند.
[FONT=arial]سلام
[FONT=arial]ممنون از اعتمادتون
[FONT=arial]تبليغ شما قبول ما را هم دعا كنيد
[FONT=arial]برخي از راهكارها:
[FONT=arial]1- با دنياي نوجوان بيشتر آشنا شويد( كتاب دنياي نوجوان نوشته دكتر محمد رضا شرفي را بخوانيد نشر منادي تربيت)
[FONT=arial]2- با رجوع به نرم افزار نيش ها و نوش ها با سي دي ها و كتاب هاي اين بحث آشنايي بيشتر پيدا كنيد.
[FONT=arial]3- ذهن دختران خيال پرداز است با داستان بهتر ارتباط برقرار مي كنند. كتاب دختران، دوستي ها و عبرت ها نوشته محمدعلي كريمي نيا، نشر كوثر ادب قم. و داستان هايي كه در روزنامه ها نوشته مي شود مفيد است.
[FONT=arial]همچنين برخي از داستان هايي كه من در داستان هاي واقعي سايت نوشته ام مثل داستان شب تار جدايي مفيد است. مي توانيد اين داستان ها را به شكل قسمت بندي شده تعريف كنيد و در تابلو درج كنيد و بعد از آن تحليل كنيد.
[FONT=arial]4- فهرستي از سي دي ها و كتاب هاي در رابطه با دوستي را در تابلوي اعلانات بزنيد اگر براي تان مقدور است خودتان يا پرورشي اين مجموعه را در كتابخانه بگذاريد و يا براي فروش با قيمت مناسب در مدرسه ببريد.
[FONT=arial]5- براي موفقيت خود دعا و توسل يادتون نرود.
[FONT=arial]متأسفانه فعاليت هاي غير ديني در كشور زياد است و تأثير كم تبليغ شما تا حدود زيادي به دليل جذابه هاي كاذب است
[FONT=arial]موفق باشيد
بنام خدا
سلام
این پیشنهادها برای دختران دبیرستانی هم کارایی داره؟؟؟؟
کتابا منظورم هست
ممنون
بله
ولی برای دانش آموزان راهنمایی ها باید روان تر بیان شود
خوردن و خوابیدن
یکی از همکارانم که متخصص گروه فقه هست و مجتهد متجزی در برخی از ابواب فقه است، صبح ها در دفتر تبلیغات پاسخگو سئوالات شرعی است و بعد از ظهرها در بیمارستان، چند ساعت هم صبح ها تدریس دارند ایشان به دلیل مشکلاتی چندین سال ها است که نمی توانند بخوابند گاهی یک ساعت آن هم به زور خوابش می برد.
امروز می گفت بنا داشتم دیروز بنا صبح من را صدا کرد گفت هی حاج آقا بیا ببینم بیا این جا نگ بده دستم من چه قدر می خوابید شما روحانیون که غیر از خوردن و خوابیدن کار دیگری ندارید.
با سلام و احترام
كساني كه شبها خيلي دير مي خوابند و تا پاسي از شب بيدارند، مواظب باشند، چون عادت كردن به اين وضعيت باعث به وجود اومدن اين قبيل مشكلات ميشه.
موفق باشيد
تصادف ضامن من
امروز با يه نفر قرار داشتيم بنده خدا قرار بود ضامن من بشه تا از يه قرض الحسنه وام بگيرم. وقتي سر قرار رسيديم ديدم او بالاي سر يك مصدوم ايستاده و از او خون مي رود بيچاره با موتور بود كه زده بود پشت ماشين اين فرد(ضامن).
ضامن من را كه ديد بدون اين كه بخواهد خون دلي خود را به رو بياورد به من گفت برگه تون را بدهيد امضا كنم شما برويد به كارتان برسيد.
اين يك صفت عالي است كه افراد بتوانند هيجانات خود را مديريت كنند و هيجان منفي يك موقعيت را به موقعيت ديگر سرايت ندهند.
تا بعد از نماز مغرب و عشا درگير كار اين مصدوم بوديم او با اين كه مقصر بود در گزارشي كه سرباز از او پر مي كرد گفت: من شاكي هستم به هرحال دو جاي پام شكسته و زندگي خرج دارد.
يادي از الهي قمشه اي حكيم
فرزند اين استاد بزرگ مي گفت: سربازي زد به پدرم و پدرم مصدوم و بيهوش شد او را بيمارستان منتقل كردند. همين كه به هوش آمد گفت يك كاغذ بياوريد من رضايت بدهيم اين بنده خدا را از ناراحتي درآورم.
ورزش در خانواده (بروشور دانلود كنيد)
سلام بر شما دوستان اهل بيت -ع-
ما اخلاق در خانواده داريم
احكام خانواده هم داريم
چه خوب است به بحث ورزش در خانواده را هم ايجاد كنيم.
مدير خانواده بايد در مهارت مديريت اقتصادي خود برنامه هاي مختلف را بگنچاند از جمله آنها هزينه براي ورزش متناسب با نياز و علاقه اعضاي خانواده.
البته منافاتي ندارد كه گاهي هم اين ورزش به شكل خانوادگي به شكل پياده روي و كوهنوردي باشد.
فوايد
-جويا شدن از حال هم
-كم شدن بيماري هاي جسمي
ارتقاي سلامت روان (شادابي و رفع غم و اضطراب و..)
- تقويت اعتماد به نفس و اراده
و....
اين مجموعه كاري از حجت الاسلام و المسلمين مسعود نورعليزاده
روان شناس و نويسنده كتاب طعم زندگي و..
میگویند دو ادیب فاضل که عمر خود را در بحث و درس و مطالعه و مکاشفه سپری کرده بودند، روزی اندر مقصود حضرت حافظ از این بیت:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد
با یکدیگر گفتگو میکردند و در نهایت برداشت آنها از این بیت آن شد که منظور خواجه شیراز از پیر مغان همانا حضرت مولا علی (ع) بوده و منظور از شیخ همانا حضرت آدم ابوالبشر. بدین ترتیب حضرت حافظ خواسته است به آدم ابوالبشر بگوید که از آنرو مرید مولا علی است که آدم در بهشت وعده داد که به سراغ میوه ممنوعه (گندم) نرود ولی رفت اما مولا علی در تمام عمر خود هیچگاه از نان گندم تناول نکرد و همواره نان جوین میخورد.
القصه چندی بگذشت و یکی از آن دو ادیب رخ در نقاب خاک کشید. مدتی بعد شبی به خواب دوستش آمد و گفت که در عالم برزخ حضرت حافظ را ملاقات کرده و منظورش از بیت مذکور را جویا شده است. و لسانالغیب در پاسخ گفته که تفسیر آنان از این بیت ناصواب بوده است و سپس به بیان مقصود خود پرداخته بود که:
مراد از پیر مغان همانا سیدالشهدا امام حسین (ع) است و شیخ همانا حضرت ابراهیم خلیل. چرا که ابراهیم به خداوند وعده داد که اسماعیلش را قربانی کند و امام حسین نه تنها فرزندانش را به قربانگاه برد، که خود را نیز قربانی نمود.
درك و مدرك
ميگفت: سفري داشتم به ايلام. بعد به يكي از روستاهاي آنجا رفتم منزل فردي رفتم. چندين قفسه بزرگ كتاب داشت. فرهنگ دهخدا، نزديك 15-16 ديوان شعر و...با خودم گفتم به نظر ميرسه صاحبخانه دكترا داشته باشه. بعد از كمي گفت وگو گفتم كتابخانه غني اي داريد. رشته تحصيلي شما چيه؟
خنديد و گفت من دانشگاه نرفته ام .
اول فكر مي كردم شوخي ميكنه.
بعدا متوجه شدم خير واقعاً جدي است.
ميگفت من دانشگاه نرفته ام اما علاقه زيادي به مطالعه دارم. تو روستاي ما خيلي از دانشجويان سئوالي دارند مي آيند از با من مشورت ميكنند و گاهي براي تحقيقاتشات از من كمك ميگيرند و گاهي كتاب امانت.
هر روحاني اي كه آنجا براي تبليغ ميرفت اين مرد - كه خدا حفظش كند- بازوي توانمندي بود براي روحاني. از پول خودش جايزه ميگرفت، براي بچه هاي مسجد با هماهنگي روحاني فيلم سينمايي در مسجد پخش ميكرد، مسابقه فوتبال دستي، تنيس، و... اجرا ميكرد.
برنامه پياده روي تو كوه بسيار باصفا و پر از بلوط ميگذاشت و....
0000000000000000000000000
بله خداوند مرداني دارد روي زمين كه مثل شب قدر لابه لاي مردم پنهان اند.
سواد
استاد اخلاقي بود گاهي منزلشان ميرفتم. ميگفت ما خيلي بدبختيم به خودمون مينازيم ميگيم با سواديم.
البته راست هم ميگم چون سواد يعني تاريكي و سياهي.
علمي كه براي خدا نباشد تاريكي و پرده است. و بايد به خدا از علم لاينفع پناه برد.
سلام
شما چیکارشون کردین؟
سلام
به علت مشكلي من نتونستم با اين پرونده كار كنم ارجاع دادم
اما مواردي كه مراجع مشكل پولي دارد يا با بيماري شديد يكي از خانواده سروكار دارد دست مشاور در اين خصوص بسته است. اين جا واقعاً دولت، اقوام و افراد خير نيز بايد دست به كار شوند
منبع: نشريه داخلي دانش پژوه، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
با سلام و احترام
و تشكر بسيار فراوان به خاطر اين پست :Gol:
من عاشق مطالعه اين نوع نوشتهها و مصاحبهها هستم.
خيلي دوست دارم زندگي موفق افرادي كه اسلام رو حقيقتاً در زندگي پياده مي كنند رو بخونم، چندتا كتاب روانشناسي غربي خريدم ولي به نظرم چون اونا با ما همخون نيستند كمتر رغبت پيدا ميكنم زندگينامه و مطالبشون رو مطالعه كنم! يك صفحه ميخونم ميذارم كنار تا چند روز بعد...
من اگر بخوام اطلاعات بيشتري پيرامون محتواي اين نشريه و خريد اون پيدا كنم بايد چيكار كنم؟
اگر ميشه كمي در مورد اهداف و مطالب موجود اين نشريه راهنمايي كنيد.
با تشكر